1

جواد طوسی در پاتوق فیلم کوتاه⇐ جایگاه «جذابیت» در سینمای امروز کجاست؟ / فیلم کوتاه ترغیب‌کننده باشد

سینماروزان: جواد طوسی منتقد سینما در پاتوق فیلم کوتاه مطرح کرد که نقطه مرکزی بحث من در سینما روی عنصر جذابیت است. در این زمینه هم تجربه‌های تاریخی نسل بنده، بلافاصله دوران پررونق سینمای آزاد را در معرض دید من قرار می‌دهد.

به گزارش #سینماروزان، ششمین جلسه از هفتمین فصل پاتوق فیلم کوتاه به همت انجمن سینمای جوانان ایران، عصر روز دوشنبه ۲۳ خرداد با نمایش ۴ فیلم کوتاه در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.

در این نوبت فیلم‌های‌کوتاه داستانی «دانته» به کارگردانی امین تبار، «سفیدپوش» به کارگردانی رضا فهیمی، «یاموسه» به کارگردانی امیرمسعود صالحی و انیمیشن کوتاه «پیکره» به‌کارگردانی محسن صالحی‌فرد روی پرده رفتند و پس از نمایش با حضور جواد طوسی به‌عنوان منتقد مهمان مورد نقدوبررسی قرار گرفتند.

جواد طوسی در ابتدای صحبت‌های خود گفت: نقطه مرکزی بحث من در سینما روی عنصر جذابیت است. در این زمینه هم تجربه‌های تاریخی نسل بنده، بلافاصله دوران پررونق سینمای آزاد را در معرض دید من قرار می‌دهد. سعی می‌کنم یک سیر انتقالی برای شما به‌عنوان نسل جوان از آن زمان تا امروز ایجاد کنم. فیلمسازانی مانند کیانوش عیاری، ناصر غلامرضایی، مهدی صباغ‌زاده، زاون قوکاسیان، ابراهیم حقیقی و حسن بنی‌هاشمی علی‌رغم آنکه در آن دوران در اواخر دهه ۴۰ و در طول دهه ۵۰ یک سینمای مستقل را تجربه می‌کردند، توانستند در گستره سینمای تجربی خود به یک سبک‌پذیری برسند. هر کدام از این فیلمسازان، برای خود یک امضا و شناسنامه داشتند و در عین تجربه فردی، همواره به عنصر «جذابیت» هم اهمیت می‌دادند.

این منتقد سینما افزود: فیلمسازان خوش‌فکر و جوان امروز باید از فرصت‌ها استفاده کنند و در عین توجه به تجربه شخصی خود، نباید خود را محدود به تخلیه کردن صرف ایده‌های خود کنند و این فرض را مدنظر داشته باشند که قرار است فیلم من در معرض یک مخاطب‌شناسی گسترده هم قرار بگیرد و خروجی‌اش برای طیف‌های مختلف محل تأثیر باشد. چه اشکال دارد فیلم کوتاه در این زمینه بتواند عامل ترغیب‌کننده باشد؟ ما از همین پاتوق‌ها باید استارت این اتفاقات را بزنیم. جامعه ما به دلایل مختلف بافت مربوط به پاتوق‌های فرهنگی خود را از دست داده است و در این شرایط شما باید چنین مطالباتی را داشته باشید.

طوسی در ادامه درباره فیلم «دانته» گفت: در عین حال که فیلم تلاش می‌کند بدون زمان و بدون مکان بودن خود را تبدیل به یک تجربه متفاوت کند، مضمون و دستمایه اصلی آن مقداری محاسبات ما را به‌هم می‌زند. شخصیت مرکزی فیلم یک کنتراست پیدا می‌کند و حتی به یک حالت دفرمه می‌رسد. دفرمه بودنی که می‌تواند به شخصیت بار معنایی بیشتری ببخشد.

طوسی در ادامه به سینمای برادران کوئن به‌عنوان نمونه موفق «کمدی سیاه» اشاره کرد.

در بخش بعدی نوبت به فیلم «سفیدپوش» به کارگردانی رضا فهیمی رسید که در غیاب این فیلمساز، طوسی درباره آن توضیح داد: اینگونه استنباط می‌شود که این فیلم متأثر از سینمای عباس کیارستمی و یا برخی آثار ابراهیم فروزش است. این تأثیرپذیری اتفاق بدی هم نیست اما نکته‌ای که لازم است درباره این فیلم بر آن تأکید کنم، لزوم توجه بیشتر به بازی بازیگران است. اقتضای این نوع از واقع‌گرایی در سینما کار کردن درست با نابازیگران است. در این فیلم اما شاهدیم که شخصیت‌های اصلی در گویش و بده‌بستان‌های کلامی چندان راحت نیستند و این به فیلم لطمه زده است.

طوسی در ادامه فیلمبرداری، موسیقی و پایان‌بندی سینمایی را از امتیازات فیلم «سفیدپوش» دانست.

جواد طوسی درباره فیلم کوتاه «یاموسه» هم گفت: من حتی اگر بخواهم فیلم هنری برای مخاطب خود بسازم، باید عنصر «جذابیت» را هم در آن تأمین کنم. ویژگی خوب فیلم «یاموسه» هم این است که می‌خواهد قصه تعریف کند. سینمای ما هنوز هم به‌شدت به قصه و قهرمان نیاز دارد. وقتی شما سراغ یک سینمای روایت‌پرداز می‌روید، از همان ابتدا باید تکلیفت مشخص باشد. کارگردان «یاموسه» اما گویی دست به خرق عادت می‌زند. سینمای متکی به قصه باید بیان و اجرای سرراستی داشته باشد.

انیمیشن کوتاه «پیکره» به کارگردانی محسن صالحی‌فر هم آخرین اثر مورد نقد و بررسی در این پاتوق بود. جواد طوسی در این بخش گفت: زمانی که «پیکره» را دیدم ناخودآگاه به یاد یکی از کارهای اولیه مسعود جعفری جوزانی افتادم که در زمان اوایل انقلاب، ایده بسیار خوبی هم داشت. جوزانی در آن مقطع سعی کرد با قصه‌های مولانا، این جنس از انیمیشن‌سازی را تجربه کند و اتفاقاً موفق هم بود. فیلم «پیکره» هم تلاش کرده است با یک بیت شعر آغاز کند و به یک بیان تأویل‌پذیر برسد اما سوال این است که آیا در این انیمیشن کوتاه، زمینه ارتباطی میان مخاطب با این تأویل‌پذیری برقرار شده است یا اثر در دنیای انتزاعی خود محبوس مانده است؟

بخش پایانی این نشست به پرسش و پاسخ حاضران در سالن با فیلمسازان و منتقد مهمان پاتوق اختصاص پیدا کرد.




پس از تبدیل صنف منتقدان خانه سینما به صنف “کارگری”!!⇐رییس صنف همگان را به تمرین اخلاقیات دعوت کرد!!!

سینماروزان: اینکه چرا باید صنوف مختلف خانه سینما در وزارت کار و اغلب هم به صورت صنف “کارگری” ثبت شوند را باید هیأت مدیره این نهاد صنفی پاسخ دهد ولی اینکه چرا صنف منتقدان خانه سینما به جای آن که بسان صنف آهنگسازان بر عدم پذیرش این جبر پافشاری کند تن به “کارگری” شدن داده را رئوس این صنف و از جمله جواد طوسی باید پاسخ دهند.

چرا جواد طوسی بسان کامبیز روشن روان رییس صنف آهنگسازان بر بی ربط بودن ثبت صنف متبوعش به عنوان صنف کارگری تأکید نکرده و نکوشیده راهی دیگر برای قانونی کردن صنف پیدا کند؟؟؟

آخر اینکه به صرف یک دستور از بالا جماعتی 50 نفره را جمع کرده و صنفی کاملا فرهنگی را “کارگری” کنیم کجای منطقی قرار میگیرد که جواد طوسی به عنوان یک دانش آموخته حقوق باید از آن بهره ببرد؟؟

جواد طوسی به این سوال و سوالات مشابه پاسخ نمیدهد و در فاصله ای کوتاه پس از “کارگری” کردن صنف منتقدان خانه سینما در یادداشتی معنوی(!) از مخاطبان خویش میخواهد که قدر یکدیگر را بدانند و به تمرین اخلاقیات بپردازند!!

جواد طوسی می نویسد: آخ كه چه زمانه غريب و ناجوري شده. اين‌قدر بي‌مهري و بي‌عاطفگي و قدرناشناسي در عمرم نديده بودم. شديم يك مشت چهره‌هاي مات سنگي كه انگار هيچ چيزي سر ذوق‌شان نمي‌آورد و اگر احيانا در اين عصر بي‌ترحم با خواندن نوشته و شعر و داستان و فيلم و نمايشي تحت تاثير قرار مي‌گيرند و حال‌شان خوب يا منقلب مي‌شود يا پايمردي و حضور پرانگيزه آدمي را در عرصه فرهنگ و هنر مي‌بينند، به صرافت نمي‌افتند تا احساس‌شان را بروز دهند. این بي‌تفاوتي و انفعال و از هم دور افتادن و فقدان بده‌بستان فرهنگي و انساني را كه سبك سنگين مي‌كنم دچار هول و هراس مي‌شوم و با خود مي‌گويم به كجا داريم مي‌رويم؟ آيا يك جامعه اصيل انساني با اتكا به پايه‌هاي ريشه‌دار اخلاقي، الگويي دست‌نيافتني و باوري بيهوده شده است؟ ما را چه شده كه اينچنين به گذشته و خصايل والايي كه زماني در خانواده و كوچه و محله و كانون امن رفاقت و مناسبات بي‌ادا و اصول فرهنگي هنري به وفور ديده مي‌شد، پشت كرده‌ايم؟ سر جدتان اين گذشته‌اي كه دارم سنگش را به سينه مي‌زنم، به سنت و مدرنيزم و جامعه نو و اقتضائات دوران گذار و تغيير مفاهيم و واژه‌هايي چون اخلاق، جوهره و منش انساني نچسبانيد و مرا متهم به مرتجع بودن و عدم درك دنياي ديجيتال و… نكنيد. بگذاريد خوابگرد عتيقه و كابوس‌زده‌اي چون نگارنده كه دوره‌هاي رنگ و وارنگي را ديده و لهجه‌ها و تريبون‌هاي مختلف را كهنه كرده، به نسخه‌هاي غلط و ناكوك روشنفكران و تئوريسين‌هاي ابن‌الوقتي كه صداي‌شان از جاي گرم مي‌آيد و دم از «بورژوازي ملي» و «نئوليبراليسم» و… مي‌زنند و «مردم» و «طبقه» و «نياز» و «عدالت» و «مرام و مسلك» را با فرهنگ لغات ابداعي خود و جدا از واقعيت‌هاي جاري و تاريخي اين جامعه معنا و تفسير مي‌كنند،بدبين باشد.

طوسی در جایی دیگر مینویسد: بد نيست هر يك از ما كه دست به قلم يا تريبون و رسانه‌اي داريم، ياد بگيريم از همكار و هم‌صنف خودمان كه براي خودش ديدگاه و عقيده و دغدغه‌اي دارد و بدون چشمداشت و خودبزرگ‌بيني به كار موثر فرهنگي، رسانه‌اي مشغول است، ذكر خيري كنيم و قدردان تلاش و زحماتش باشيم. اين تمرين اخلاقي و رفتاري و صنفي را يك فيلمساز يا كارگردان تئاتر، بازيگر، آهنگساز، فيلمبردار، منتقد، خبرنگار، داستان‌نويس، شاعر، خواننده و… مي‌تواند اعمال و اجرا كند تا در نگاهي خوش‌بينانه از اين دوران فترت و برزخي فاصله بگيريم و شرايطي بهتر و دوست‌داشتني‌تر و تفاهم‌آميزتر را شاهد باشيم.




جعفر گودرزی برای دومین بار بیشترین آرای انجمن منتقدان خانه سینما را به خود اختصاص داد+فهرست هیأت مدیره منتخب

سینماروزان: اعضاي هيات مديره انجمن صنفي منتقدان و نويسندگان آثار سينمايي انتخاب شدند.

مجمع عمومي انجمن صنفي منتقدان و نويسندگان آثار سينمايي روز شنبه ٢٢ تيرماه ساعت ١٤ با حضور محمدرضا موييني نماينده خانه سينما و محمود كلاته نماينده وزارت تعاون،كار و رفاه اجتماعي در محل سالن سيف الله داد خانه سينما و با دستور جلسه زير برگزار شد:

١-تصويب اساسنامه

٢-برگزاري انتخاب اعضاي هيات مديره و بازرس

اين مجمع  پس از تصويب كليات پيش نويس اساسنامه و تغييرات پيشنهادي برخي موارد و بندهاي اساسنامه اقدام به برگزاری نتخابات هيات مديره و بازرس کرد كه از مجموع ٧٢ آراي ريخته شده به صندوق انجمن هيات مديره و بازرس خود را شناخت و جعفر گودرزي برای دومین بار بيشترين راي را كسب كرد.

اعضاي هيات مديره منتخب:

١-جعفر گودرزي   ٥٠ راي

٢-جواد طوسي ٤٥ راي

٣-خسرو دهقان  ٣٣ راي

٤-علي علايي ٢٩ راي

٥-سپيده ابرآويز ٢٧ راي

اعضاي علي البدل هيات مديره:

١-رضا درستكار

٢-الهام حسامي

بازرس:

كامران ملكي ٤٦ راي

علي البدل بازرس:

لاله عالم ٥ راي

آرا ديگر كانديداهاي هيات مديره به شرح زير است:

رضا درستكار ٢٤ راي

الهام حسامي ٢٤ راي

مازيار فكري ارشاد ١٩ راي

زهرا مشتاق ١٩ راي

عليرضا غفاري ١٢ راي

بهمن عبدالهي ١١ راي

رضا صائمي ١٠ راي

فريبا اشويي ٨ راي

فريده ذاكري ٦ راي

هيات رييسه مجمع:

رييس: عليرضا غفاري

نايب رييس: مازيار فكري ارشاد

منشي: سيد رضا تقوي

ناظران: مازيار شيخ محبوبي و فريبا اشويي




یک خبر: حلقه بالادستی خانه سینما حق رأی را از صنوفی که ثبت “کارگری” نشده اند میگیرد!؟!⇔یک پرسش: اگر این همه اصرار است بر کارگر شدن سینماگران، چرا خانه سینما را منحل نمیکنید و همه اعضا را به “خانه کارگر” سوق نمیدهید؟؟

سینماروزان: نزدیک به دو ماه بعد از دریافت حکم ریاست سازمان سینمایی، حسین انتظامی هنوز تکلیفش را با اهمال حلقه بالادستی خانه سینما در تخصیص امکانات رفاهی عادلانه به بدنه سینما مشخص نکرده و در این اوضاع یک رسانه سینمایی خبری دردناک از خانه سینما مخابره کرده است.

“سینماپرس” گزارش داده که هیأت مدیره خانه سینما در حال تصویب قانونی برای گرفتن حق رأی از صنوفی هستند که به عنوان صنف کارگری ثبت نشده اند تا بدین طریق آنها را مجبور کنند که به عنوان صنف کارگری ثبت شوند.

سینماپرس نوشت: تصمیم پیشین هیأت مدیره خانه سینما بر این بوده که صنف هایی که ثبت وزارت کار نشده اند امکان عضویت در هیأت مدیره را نداشته باشند اما حالا در تصمیمی جدید و غیرقانونی میخواهند حق رأی را هم از صنوفی که این ظلم را نپذیرفته و حاضر به ثبت در وزارت کار نشده اند سلب کنند؛ عملکردی غیرقانونی که باعث شده تا شائبه های زیادی را به وجود آورد.

این رسانه ادامه داد: نکته قابل تأمل اینجا است که هر مصوبه ای توسط هیأت مدیره خانه سینما باید در مجمع عمومی به رأی گذاشته شود نه اینکه آنها به اصطلاح ببرند و بدوزند و تعیین و تصویب کنند و هر بلایی می خواهند به سر سینما و سینماگران و صنوف سینمایی بیاورند! از ۳۲ صنف خانه سینما تعداد زیادی راضی به ثبت صنف شان در وزارت کار که رسما هیچ ارتباطی با سینما و سینماگر و هنرمند ندارد نشده اند و مسئولان خانه سینما می خواهند با هر ترفندی شده آنها را راضی کنند که در وزارت کار ثبت شوند. در همین راستا شنیده می شود آنها با وعده و وعیدهای مکرر به اهالی صنوفی که راضی به ثبت صنف شان نشده اند می گویند شما فقط کافی است مدارک تان را به وزارت کار ارسال کنید حالا بقیه اش هم بماند برای بعد اشکال ندارد!

متعاقب گزارش سینماپرس، یک رسانه سینمایی دیگر هم با انتشار خبر تلاش برای ثبت صنف منتقدان و نویسندگان سینما به عنوان صنف کارگری نیز بر این تصمیم تاخته و پیشنهاد انحلال خانه سینما و عضویت سینماگران در خانه کارگر را داده است.

“انلی سینما” نوشت: انجمن کارگری منتقدان را چطور هضم کنیم؟؟! طوسی فریب ابوالمشاغلی را خورده که در آستانه حذف از معادلات سینماست؟؟ اینکه جواد طوسی رییس انجمن منتقدان سینمایی را با چه ترفندی راضی کرده اند به ثبت کارگری این صنف واقعا جای سوال دارد؟؟ جواد طوسی با آن همه سابقه قضایی چطور خام ابوالمشاغلی شده که عنقریب است از خانه سینما حذف شود و جای خود را به مدیری صنفی دهد؟؟

این رسانه ادامه داد: تا به یاد داریم نقد و نویسندگی امری فرهنگیست که هیچ سنخیتی با کارگری ندارد مگر در شعارهای احزاب توده گرای عوامفریب!! چرا انجمن منتقدان باید تن دهد به کارگری شدن؟؟ اگر این همه اصرار است بر عملیاتی کردن طرحی مربوط به وزیر معزول کار چرا خانه سینما را منحل نمیکنید و همه اعضا را به خانه کارگر سوق نمیدهید؟؟؟




حمله رییس انجمن موسوم به منتقدان خانه سینما به حسین پارسایی به‌خاطر اجرای تئاتر در هتلی خصوصی!!⇔پرسش اول: چرا این رییس درباره حضور شخص خودش به عنوان مهمان ویژه محفلی پرزرق و برق موسوم به «آکادمی» در هتلی متعلق به بنیاد حرفی نزده!؟؟/پرسش دوم: چرا این رییس درباره همکاری حلقه بالادستی انجمن متبوع خویش در جشنواره پربریز و بپاش و ۶میلیاردی کودک واکنشی نشان نداده؟

سینماروزان: حسین پارسایی مدیرکل نمایش خانگی ارشاد بعد از اجرای نمایش موزیکال «الیور توئیست» در تالار وحدت اخیرا درگیر اجرای نمایش موزیکال «بینوایان» در هتل اسپیناس شده است! نمایشی که بخاطر حضور برخی از استارهای سینما به مانند نمایش قبلی پارسایی پرسروصدا شده است.

به گزارش سینماروزان اجرای این نمایش با واکنش جواد طوسی رییس انجمنی موسوم به منتقدان خانه سینما مواجه شده است که برگزاری نمایش در هتلی واقع در سعادت آباد را چشم بستن بر انبوهی از واقعیات تلخ جامعه دانسته است!!!

اظهارات طوسی در شرایطی بیان شده که از یک طرف شخص ایشان در روزهای گذشته در جشن محفلی پرزرق و برق و موسوم به «آکادمی» ظاهر شد. جشنی که بجای هتلی خصوصی در هتلی متعلق به بنیاد شهید برگزار شد! آیا طوسی به گردانندگان این محفل -که خود مدیران محفلی 8میلیاردی موسوم به جشنواره جهانی هستند- هم گفته که بریز و بپاششان چشم بستن بر انبوهی از واقعیات تلخ جامعه است؟؟

به جز این برخی از همکاران طوسی در حلقه بالادستی همان انجمن موسوم به منتقدان خانه سینما هم اخیرا همکاری نزدیکی با گردانندگان جشنواره ای پربریز و بپاش به نام جشنواره کودک داشتند و از تولید کتاب تا کنترات جلسات نقد و بررسی را یکجا در اختیار گرفتند. آیا جوادخان طوسی درباره اوضاع تلخ جامعه به همکاران خود هم حرفی زده است؟؟

لب کلام اینکه! رییس انجمن موسوم به منتقدان خانه سینما! بهتر است ابتدا سوزنی به خودشان و صنف متبوعشان بزنند و بعد به دیگران خرده گیرند تا اعتبار نقدشان بیشتر شود وگرنه ممکن است تعابیری از یادداشتشان شود که کارنامه شان را زیر سوال ببرد.

متن یادداشت طوسی را بخوانید:

حتما ضرب‌المثل «یکی مي‌مرد ز درد بی‌نوایی، یکی می‌گفت خانوم زردک می‌خواهی؟!» را شنیده‌اید. حالا حکایت «تئاتر خصوصی» ماست که در بدترین شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه که فاتحه طبقه‌بندی‌های اجتماعی در شکل کلاسیکش خوانده شده، هرازگاه نمایش‌نامه‌هایی را با بوق و کرنا روی صحنه می‌برد که از نظر قیمت بلیت و مکان در نظر گرفته‌شده برای اجرا و شیوه کار و برد تبلیغاتی، زمینه‌ساز شکل‌گیری نوعی «تئاتر بورژوایی» است.

جالب آنکه یکی از مروجان این جنس تئاتر جناب حسین پارسایی، رئیس سابق اداره تئاتر و بچه قم، شهر خون و قیام است! بعد از تئاتر «الیور توئیست» اخیرا از طریق شبکه‌های مجازی و پلاکاردهای نصب‌شده در بعضی اتوبان‌ها و مناطق شهری خبردار شدیم که قرار است در پاییز امسال نمایش موزیکال «بینوایان» به کارگردانی ایشان در محل «رویال‌هال» هتل «اسپیناس‌پلاس» واقع در سعادت‌آباد اجرا شود. نام غلط‌انداز این هتل و سالن نمایش آن و اخبار جسته و گریخته راجع به قیمت 250‌هزارتومانی بلیت این نمایش، نشان می‌دهد که عده‌ای در این مُلک اصلا کاری به اوضاع بخش قابل‌توجهی از افراد و طبقات مطرح و آسیب‌پذیر جامعه ندارند و اسب خودشان را می‌تازانند و رفاه و فرهنگ و هنر و دارندگی و برازندگی و شوآف را از زاویه دید خود تعریف و اجرا می‌کنند. این جماعت که‌ هزار ماشاءالله روزبه‌روز بر تعدادشان افزوده می‌شود، این هنر و استعداد شگرف را دارند که در بدترین شرایط برای خودشان حریم امن و آرامش‌بخشی را ایجاد کنند و چشم بر انبوهی از واقعیات تلخ ببندند و شعار مشترکشان را همسرایی کنند: «از زندگی لذت ببر و حال را دریاب! دنیا از آنِ شادکامان است». آنها خوب بلدند در کنار این خوشی و سرمستی و بی‌خبری، به‌موقع اتیکت انسان‌دوستی بر سینه بزنند و با جمع محرومان و بینوایان و قافیه‌باختگان عکس یادگاری بگیرند.

شاید «تئاتر بورژوایی» برای جامعه این دوران با طبقه‌بندی ناهمگون و غریبش، عنوان بی‌مسمایی باشد و نگارنده به‌عنوان یک چپ عقب‌مانده عتیقه و عقده‌ای در معرض اتهام قرار گیرم و از جامعه فرهنگی و رسانه‌ای این طیف طرد شوم. ولی امیدوارم همین جمع بی‌خبران، با هوشِ سرشان درک کنند که این نام کنایه‌آمیز برازنده اشخاصی است که در جامعه به‌دور از عدالت اجتماعی و فرهنگی این‌قدر پز اشرافی‌گری و بی‌خیالی می‌دهند و بدشان نمی‌آید از خود به‌عنوان یک «بِرَند فرهنگی» یاد کنند. اسماعیل‌خان خلج «حالت چطوره مش‌رحیم» و «گلدونه خانوم»، آقا بهزاد فراهانی «عروس» و «معدن» و پتک و «شب در حلبی‌آباد»، آقای ناصر رحمانی‌نژاد «کله‌گردها و کله‌تیزها»، بیایید زنگ تئاتر «بینوایان» را در هتل شش‌ستاره «اسپیناس‌پلاس» بزنید!




داستان فیلم تازه کیمیایی لو رفت⇐روایت زندگی یک مرد ریشه‌دار(!) که یک‌تنه مانع از به هرز رفتن آدمهای بلادیده است

سینماروزان: مسعود کیمیایی بعد از اکران و عرضه «قاتل اهلی» در شبکه نمایش خانگی درگیر دو فیلمنامه بوده است؛ یکی «زخمی» که مایه‌های وسترن دارد و دیگری «عدالت شوم» که یک درام اجتماعی-سیاسی است.

به گزارش سینماروزان جواد طوسی منتقد نزدیک به کیمیایی با اشاره به یکی از تازه ترین دیدارهایش با این کارگردان خط داستانی فیلم تازه او را افشا کرد. طوسی در «اعتماد» نوشت: فرصتي پيش آمد و مسعودخان كيميايي را ديدم و در آن زمان كوتاه قسمتي از فيلم‌نوشت جديدش با نام «عدالت شوم» را چه با‌انگيزه و پرحس و حال برايم خواند. انگار همين فردا مي‌خواهد آن را بسازد و دارد با بازيگرانش در جهت هرچه بهتر ادا كردن ديالوگ‌ها و فرورفتن در نقش محوله سر و كله مي‌زند. اين همه انرژي و شور و شوق از سوي يك فيلمساز كهنه‌كار كه در آستانه ٧٨سالگي قرار دارد، رشك‌برانگيز است.

طوسی درباره فضای «عدالت شوم» آورد: اين فضاسازي بكر اينجايي و روح عميق ملي و دل‌نگراني غيرتمندانه براي استحكام و دوام شيرازه كانون خانواده ستودني است. هنوز ديالوگ، نقش مهم و تعيين‌كننده و پرجاذبه در كار مسعود كيميايي دارد. در عين حالي كه يك رمان خواندني با انبوهي از واژگان و اصطلاحات ناب تهراني برايت تداعي مي‌شود، همزمان موقعيت تصويري و نمايشي فيلمي در حال توليد را نيز در ذهنت مرور مي‌كني. شخصيت مركزي فيلم‌نوشت (فضلي) وام‌گرفته‌شده از رمان آخر كيميايي، «سرودهاي مخالف، اركسترهاي بزرگ ندارند» است.

توصیف طوسی از شخصیت اصلی «عدالت شوم» چنین است: اين آدم رگ و ريشه‌دار و آبديده‌شده در جامعه‌اي ملتهب، همچون يك ناظر نگران و دلسوز تاريخي به دنياي پيرامونش خيره شده و يك‌تنه مانع از به هرز رفتن آدم‌هاي بلا‌‌ديده و هويت‌باخته مي‌شود. باز قهرماني ديگر كه هيچ اصراري به قهرمان شدن ندارد و بيش از همه به حضور كنشگر خود و رسالت اجتماعي‌اش مي‌انديشد.




درگیری کیمیایی با دو پروژه تازه؛ یکی «وسترن» و دیگری حاوی «پیشنهادی ملی»!!

سینماروزان: آخرین ساخته مسعود کیمیایی «قاتل اهلی» بعد از اکران در پاییز سال گذشته و فروشی نزدیک به 2.5میلیارد به زودی به شبکه خانگی عرضه خواهد شد؛ فیلمی که به دلیل اختلافات کیمیایی با تهیه کننده اش منصور لشکری قوچانی حواشی فراوانی را داشت و در نهایت در زمان اکران هم کارگردان حتی حاضر نشد در یک اکران مردمی با مخاطبان حضور داشته باشد!!

به گزارش سینماروزان مسعود کیمیایی همچنان عطش خود برای فیلمسازی را حفظ کرده است و دو فیلمنامه تازه را در دستور کار قرار داده است. جواد طوسی منتقدی که در این سالها اغلب جز به تحسین از کیمیایی و آثارش یاد نکرده با اشاره به تازه ترین دیدارش با کیمیایی نوشت: چند شب قبل فرصتي پيش آمد و ديداري با مسعود كيميايي بعد از سفر اخيرش به آلمان و سوئد براي ديدار دخترش گيلدا و دوست و بچه‌محل قديمش اسفنديار منفردزاده داشتم. در عين حالي كه با اندوه و برآشفتگي به مقايسه جايگاه مردم و هنرمند در آن جوامع با كشور خودمان مي‌پرداخت، همچنان پرانگيزه و اميدوار قسمت‌هايي از دو فيلمنامه «زخمي» و «عدالت شوم» را با آب و تاب برايم مي‌خواند تا ببيند كدام‌شان براي كار كردن در اين زمان مناسب‌ترند.

طوسی ادامه داد: «زخمي» يك فيلم‌نوشت كاملا متكي بر قصه و روايت‌پردازي كلاسيك و قهرمان و اسطوره و نوعي اداي دين به سينماي وسترن است. ولي «عدالت شوم» با همان مايه‌هاي اجتماعي و نشانه‌شناسي معاصرتر، نهايتا به پيشنهادي ملي مي‌رسد. جدا از ابعاد كيفي و سينمايي و تماتيك اين دو فيلم‌نوشت آماده كار، آنچه بيش از همه برايم اهميت داشت، شور و حال و بغض وصف‌نشدني يك فيلمساز كهنه‌كار و صاحب سبك در آستانه ٧٨ سالگي براي حضور در صحنه و همراهي و همدلي با مردم بود

 




از سوی رییس انجمنی موسوم به منتقدان خانه سینما صورت گرفت⇐شبیه‌سازی کوچه‌ای همجوار تئاتر مستقل تهران با محله بدنامی که در آتش سوخت!

سینماروزان: جواد طوسی رییس انجمنی موسوم به منتقدان خانه سینما ورای یادداشتهایی که اغلب با حسی سمپاتیک نسبت به مسعود کیمیایی و آثارش می نویسد هفته گذشته به خاطر غائله یکی از اعضای انجمنی موسوم به منتقدان خانه سینما در کانون توجه قرار گرفت.

به گزارش سینماروزان این عضو انجمن گلایه کرده بود که چرا به خاطر داوری در جشنواره کوتاه به او هدیه نداده اند(!) و انجمن سینمای جوانان هم در نامه ای به جواد طوسی از وی خواست درباره رفتار این عضوش اعلام موضع کند چون از ابتدا بنا نبوده هدیه ای به وی تعلق گیرد و این خواسته خود انجمن بوده که به دنبال مشارکت در داوری بوده.(اینجا را بخوانید)

نامه انجمن سینمای جوان با واکنشی آشکار از سوی جواد طوسی مواجه نشد و تازه ترین یادداشت او در «شرق» نیز کلمه ای در این باره ندارد. او در این یادداشت روایتی را ارائه کرده از تماشای یک نمایش در تئاتر مستقل تهران؛ در این روایت یک شبیه سازی خاص هم ارائه شده میان کوچه ای همجوار تئاتر مستقل تهران با محله بدنام دوران پهلوی.

متن یادداشت رییس انجمن منتقدان خانه سینما را بخوانید:

دوئل با اسلحه خالی

با پرويز رفاقت ٢٦‌ساله دارم و جدا از وجه اشتراكمان در رشته حقوق، دغدغه و علايق اصلي‌مان فرهنگ و هنر، به‌ويژه سينما، است. پسرش كارشناسي‌ارشد در رشته «پژوهش هنر» را مي‌گذراند و دخترش سال آخر رشته تدوين در مقطع كارشناسي است. او اين خوش‌شانسي و توفيق اجباري را دارد كه به لحاظ رابطه عميق و تفاهم‌آميز با دو فرزند اهل هنرش، آدم «به‌روز»ي باشد. هفته گذشته پيشنهاد كرد برويم نمايش‌نامه «اين يك پيپ نيست»، نوشته و كار سيدمحمد مساوات را ببينيم؛ چون شنيده تجربه متفاوتي است، خودش لطف كرد و از طريق دخترش بليت اين نمايش را تهيه كرد و به اتفاق فرزندانش و يكي از دوستانم در سالن «تئاتر مستقل تهران» در خيابان رازي حضور يافتيم. جلوي درِ ورودي و داخل سالن انتظار مملو از جمعيت بود و اكثر قريب‌به‌اتفاقشان جوانان دهه ٦٠ و ٧٠ بودند. چیزی که همان ابتدا نظرم را به خود جلب کرد، حضور چند دختر و پسر بسیار جوان در مدخل کوچه بن‌بست هم‌جوار آن سالن بود که خیلی راحت روی زمین نشسته بودند و سیگار می‌کشیدند. مشابه دفُرمه چنین صحنه‌ای را (دور از جان این جوان‌های رعنا) اوایل دهه ٥٠ در کوچه‌و‌پس‌کوچه‌های فرعی قلعه (شهرنو) دیده بودم. با این تفاوت که در آنجا مردان و تک‌وتوک زنان معتاد کنار یکدیگر نشسته بودند و تنها هدفشان در آن دنیای بختک‌زده، این بود که خودشان را بسازند، یا در عالم نشئگی به سیگار‌شان پُک عمیق بزنند و بی‌خبر از دنیا و مافی‌ها شوند. در واقع برای آنها تحت آن شرایط مقصد دیگری متصور نبود؛‌ ولی در اینجا این نوع یله‌شدن روی زمین و سیگارکشیدن دسته‌جمعی به همراه بگو‌و‌بخند، بخشی از قواعد بازی جوانان آوانگاردی است که دارند ‌مقدمات روشنفکری را می‌خوانند و تجربه می‌کنند و «خاکی‌بودن» را این‌گونه نشان می‌دهند! 

داخل سالن انتظار، من و پرویز با مو و ریش سفیدمان، حسابی تابلو و در میان آن جمع جوان مثل دو وصله ناجور بودیم. از این انزوا و حجم انبوه بیگانه با خودم، هراسان شدم. خود اجرا، حال و روزم را خراب‌تر کرد. در مقایسه با متن ایرانی و رئال «قصه ظهر جمعه» و فضای گروتسک‌گونه و ترکیب غریب فانتزي، خشونت و وحشت در نمايش «بي‌پدر»، كار اخير محمد مساوات زياد به دلم ننشست. جدا از تسلط بازيگران و فضاسازي مناسب، اين بازي بي‌امان كلامي، در دل پوچي و روزمرگی كه با بياني سوررئال درهم آميخته شده، براي نسل آرمان باخته‌اي مانند ما نسخه مناسب و دندان‌گيري در اين مقطع سني نيست. از‌ يك‌سو كشيده‌شدن نمايش‌نامه‌نويس و كارگردان جوان و بااستعدادي مانند مساوات از آن لحن و اجراي ملموس «قصه ظهر جمعه» به اين فرماليسم افراطي «این يك پيپ نيست» ، برايم سؤال‌برانگيز بود؛ از سوي ديگر، شور و حال نسل خودمان را در دوران جواني با ديدن تئاترهاي «كله‌گردها و كله‌تيزها» ناصر رحماني‌نژاد، «معدن»، «پاتك» و «شب در حلبي‌آباد» بهزاد فراهاني، «شويك در جنگ جهاني دوم» فرهاد مجدآبادي، «مرده‌هاي بي‌كفن‌و‌دفن» حميد سمندريان، «مرگ يزدگرد» بهرام بيضايي و… در يك جمع اغلب مردانه را با اصرار نسل جوان اين زمانه بر فرار از هر لحن و قالب جدي و خوشامد به پوچي، جفنگ‌بازي، ازخودبيگانگي و پوزخند «كوپل‌گونه» بر هرچه كه هست، مقايسه مي‌كنم و ايمان مي‌آورم به آغاز فصل سرد وادادگي و هويت‌باختگي… .




انجمن سينماي جوانان خطاب به رييس انجمني موسوم به منتقدان خانه سينما⇐اين خودتان بوديد که درخواست داشتيد در داوري جشنواره کوتاه حاضر باشيد/از ابتدا هم قرار به پرداخت دستمزد نبود!/موضع‌تان را درباره ادبيات دور از شأن داورتان مشخص کنيد

سينماروزان: ورود انجمني موسوم به منتقدان خانه سينما به رايزني با جشنواره هاي مختلف براي دراختيار گرفتن مسئوليت اجراي نشستهاي نقد و بررسي يا حضور در هيأت‌هاي انتخاب و داوري از ديرباز وجود داشته است و با اينکه منتقدان و رسانه‌هاي مستقل بارها آسيبهايي که اين رفتارها بر شأن منتقدان وارد مي‌کند را زير سوال برده اند باز هم اين جريان ادامه دارد.

به گزارش سينماروزان اخيرا و رايزني براي حضور در هيأت داوري جشنواره فيلم کوتاه تهران که به حضور نمايندگاني در هيأت داوري هم منجر شده است ماجرايي را شکل داده دور از شأن منتقدان! ماجرا اين است که يکي از نمايندگان انجمن منتقدان بعد از پايان جشنواره فيلم کوتاه گلايه کرده از عدم پرداخت دستمزد به خاطر حضور در تيم داوري(!!) و همين مسأله فارغ از آن که پرسشهايي جدي را درباره دادوستد مالي با جشنواره‌هاي اين چنيني شکل داده با واکنش انجمن سينماي جوانان هم مواجه شده است.

روابط عمومي انجمن سينماي جوانان ايران با نگارش نامه اي به جواد طوسي رييس انجمن منتقدان سينما ضمن افشاگري درباره اينکه اين خود انجمن بوده که علاقه داشته در داوري جشنواره کوتاه حضور داشته باشد به صراحت از اين گفته که از ابتدا هم قراري براي پرداخت دستمزد به نماينده انجمن نبوده است.

متن کامل اين نامه به شرح زير است:

جناب آقاي جواد طوسي

رئيس محترم انجمن منتقدان و نويسندگان سينمايي

با سلام

همان‌گونه که مستحضريد همزمان با برگزاري سي‌وچهارمين جشنواره بين‌المللي فيلم کوتاه تهران طي درخواستي از سوي انجمن منتقدان و نويسندگان سينمايي مقرر شد داوران اين انجمن فيلم‌هاي حاضر در جشنواره را قضاوت کرده و اثر منتخب را در روز اختتاميه معرفي کنند. از آنجايي که گمان مي‌کرديم آن انجمن پس از سال‌ها فعاليت صنفي داراي جايگاه و اعتبار قابل قبولي است علي رغم اين‌که برنامه‌ريزي در اين خصوص صورت نگرفته بود به صرف همکاري پذيرفتيم و در کنداکتور اختتاميه حتي فرصتي براي قرائت بيانيه هيأت داوران انجمن در نظر گرفته شد در صورتي که  چنين توافقي هم صورت نگرفته بود.

اما اکنون يکي از داوران معرفي شده از سوي آن انجمن در اقدامي عجيب و با ادبياتي به دور از شأن و منزلت انجمن منتقدان و نويسندگان، جشنواره فيلم کوتاه تهران را متهم به بدقولي و عدم پرداخت دستمزد براي چيزي کرده که از ابتدا قراري بر آن نبوده و اين مسأله به طور واضح با رابط انجمن و  جشنواره آقاي جعفر گودرزي توافق شده بود. لذا ضمن ابراز تأسف از چنين برخوردي و رسانه‌اي شدن آن همراه با الفاظ زشت و ناپسند و توهين به دبير محترم جشنواره، انتظار مي‌رود موضع انجمن منتقدان و نويسندگان سينمايي در اين خصوص به طور رسمي مشخص شود.

با سپاس

روابط عمومي انجمن سينماي جوانان ايران




تراکم اکران پاییزی صدای منتقد نزدیک به کیمیایی را هم درآورد⇐بی‌عدالتی و عدم توازن کار همه را دشوار کرده!!+گلایه‌ این منتقد از تهیه‌کننده «قاتل اهلی» بخاطر حذف صدای پولاد با یک گاف در قلب نام کاراکتر!⇔پرسش: آیا این منتقد در باب مجوز خوانندگی آقازاده کیمیایی از سازمان سینمایی یا معاونت هنری استعلام کرده؟

سینماروزان: باز کردن ورودی اکران در نیمه دو سال و روی پرده فرستادن تعداد بالای فیلم که بسیاری از سینماگران آن را عاملی بر فیلم‌سوزی دانسته اند موجب شده در هفته های اخیر شورای صنفی نمایش آماج انتقادات درباره عدم مدیریت صحیح اکران قرار گیرد.

به گزارش سینماروزان انتقادات به شورای صنفی نماش که از رسانه‌های مستقل آغاز شد، رفته رفته به جایی رسید که رسانه ملی هم مجبور شده به آن ورود کند و حالا رسانه های سیاسی هم مجبور به همراهی با آن شده اند.

روزنامه اصلاح طلب «شرق» در یادداشتی به قلم جواد طوسی که او را اغلب به عنوان منتقدی حامی مسعود کیمیایی دیده ایم اکران «قاتل اهلی» تازه ترین فیلم کیمیایی در شلوغی پاییزی را مجالی کرده برای انتقاد و توصیف اوضاع حاکم بر اکران با واژگان «بی عدالتی» و «عدم توازن».

طوسی البته به مانند همیشه از بهانه شلوغی اکران آغاز کرده و در میانه نقبی زده به فیلم محبوبش کیمیایی و گلایه از اینکه چرا تهیه کننده «قاتل اهلی» در تیزرهای فیلم به جای صدای کیمیایی از صدای امیرعباس گلاب استفاده کرده است! آیا این منتقد درباره مجوز آوازخوانی پولاد از معاونت هنری ارشاد یا سازمان سینمایی استعلام کرده؟

عجیب است طوسی که همواره جزو معتمدان کیمیایی بوده در جایی از یادداشت خود پولاد را ایفاگر کاراکتر «سیاوش» فیلم «قاتل اهلی» دانسته در حالی که «سیاوش» را امیر جدیدی ایفا کرده و آقازاده کیمیایی ایفاگر کاراکتر «بهمن» بوده!!!

متن یادداشت طوسی را بخوانید:

عدالت برای قاتل اهلی

بحث شیرین و درعین‌حال تلخ «عدالت»، همچنان در این ملک، سوژه‌های داغ خودش را در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… دارد. اگر در بخش اقتصادی و طبقه‌بندی اجتماعی هنوز از این حیث بعد از ٣٩ سال اندر خم یک کوچه‌ایم، در گستره فرهنگ و هنر نیز نتوانسته‌ایم عدالت را به درستی اعمال و اجرا کنیم. جدا از بی‌کاری تعداد بی‌شماری از عوامل و دست‌اندرکاران حرفه‌ای و حاشیه‌ای و سیاهی‌لشكر سینما، موضوع مبتلا‌به این‌روزها تراکم آشکار اکران پاييزي است. در شرایطی که در اکران نوروزی امسال بیش از شش فیلم در گروه‌های سینمایی اکران نشد، درحال‌حاضر بیش از ٢٠ فیلم به طور هم‌زمان روی پرده سینماهاست. این بی‌عدالتی و عدم توازن باعث می‌شود که فیلم‌ها (به‌ویژه آثار قابل بحثی که می‌توانند در یک شرایط طبیعی مخاطبان بیشتری داشته باشند)، به‌خوبی دیده نشوند.

گویا قرار است «قاتل اهلی» آخرین ساخته مسعود کیمیایی بعد از آن همه حرف و حدیث و اختلاف و کشمکش میان کارگردان و تهیه‌کننده و موضع‌گیری‌های بازیگر اصلی‌اش (پرویز پرستویی) و پولاد کیميایی، آخر این هفته اکران شود. خب، در این ترافیک سنگین فعلی اکران، آیا این فیلم با توجه به سابقه و اعتبار کارگردان کهنه‌کارش و استفاده از عوامل حرفه‌ای و چند بازیگر مطرح و شناخته‌شده به فروش چشمگیری دست می‌یابد، یا سر «قاتل اهلی» در این مسلخ بریده خواهد شد؟

از سوی دیگر، با پخش کلیپی در فضای مجازی و تلگرام که در آن صدای پولاد کیمیایی (خواننده تصنیف‌های فیلم قاتل اهلی) تغییر یافته و از صدای خواننده جوانی به‌نام گلاب استفاده شده است، اختلافات میان منصور لشکری‌قوچانی، مسعود کیمیایي و پولاد کیمیایی وارد فاز جدیدی شده است. در شرایطی که نسخه پروانه‌نمایش‌گرفته فیلم با صدای پولاد کیمیایی (بازیگر نقش سیاوش) بوده است، چنین استنباط می‌شود که در شکل قانونی و عرفی تهیه‌کننده این اختیار عمل را ندارد تا به میل خود و بدون اطلاع و موافقت کارگردان و خواننده موردنظر صدای اصلی استفاده‌شده در فیلم را (حتی با تشخیص صدای خوب خواننده و برای یك كلیپ تیزر) عوض كند و مقررات قانون حمایت از حقوق مؤلفین و مصنفین مصوب ١١/١٠/١٣٤٨ نیز تكلیف را در مورد خالق اثر روشن و مجازات‌های معینی را پیش‌بینی كرده است.

بعد از آن همه جاروجنجال كه یك نمونه‌اش را در جلسه پرسش و پاسخ فیلم در برج میلاد در جشنواره فیلم فجر سال قبل شاهد بودیم، به نظر می‌رسد یك طرف ماجرا، ‌یعنی تهیه‌كننده، همچنان سرش درد می‌كند برای دردسر و تمایل ندارد كه «قاتل اهلی» در جوی بدون هیاهو به نمایش درآید و عیار واقعی‌‌اش سنجیده شود. به جرئت می‌توان گفت هیچ فیلم دیگر مسعود كیمیایی تا این حد در معرض بحران و تنش نبوده است.




کیمیایی از نسخه جشنواره «قاتل اهلی» هم اعلام برائت کرد⇐این مونتاژ من نیست⇒آیا این مصداق بارز عقب‌نشینی است؟

سینماروزان: اختلافات میان مسعود کیمیایی کارگردان و منصور لشکری قوچانی تهیه کننده «قاتل اهلی» سبب ساز آن شده است حتی صدور پروانه نمایش این فیلم که در ابتدا به عنوان یکی از گزینه های اکران نوروزی مطرح شده بود هم در هاله ای از ابهام باقی بماند.

به گزارش سینماروزان پیش از جشنواره فیلم فجر مسعود کیمیایی با اعلام برائت از تدوینی که با همراهی بهرام دهقانی تدوینگر و تهیه کننده انجام شده بود آن را نسخه خود ندانست و مدتی بعد خودش نسخه ای تازه را با دهقانی تدوین کرد و به جشنواره سی و پنجم ارائه داد؛ نسخه‌ای که نمایش آن در جشنواره هم با اقبال مخاطبان همراه نبود.

حالا مسعود کیمیایی در تازه ترین گفتگویش که با «بانی فیلم» انجام شده از نسخه جشنواره که خودش آن را تدوین کرده بود هم برائت جسته است و البته سعی کرده برخلاف هفته‌های اخیر که مدام لشکری قوچانی را مسبب این نسخه می‌دانست این بار توپ را به زمین تدوینگرش انداخته و او را عامل اصلی ایجاد نسخه جشنواره بداند!!!

کیمیایی گفته است: مونتاژ اولیه فیلم که آقای دهقان آن را مونتاژ کرده بود و به من نشان دادند 120 دقیقه بود. من 120 دقیقه فیلم نگاه کردم به عنوان مونتاژ که اینها تمام مونتاژ آقای دهقان بود و در بعضی جاها هم فوق العاده بود. من از آن فیلم چون دیگر وقت نداشتم 9 دقیقه اش را کم کردم؛ شد 109 دقیقه{احتمالا منظورشان 111 دقیقه بوده} و اعلام کردم که باید 10 دقیقه از آن هم دربیاید.

کیمیایی درباره بخشهایی که مجددا باید از فیلم کم شود اظهار داشته است: تا بخش آخر فیلم مونتاژ درست است و در بخش آخر فیلم مونتاژ می‌خواهد؛ تا 10 دقیقه هم جا دارد حذف شود و این مونتاژ من نیست. این در کم کردن 9 دقیقه مونتاژ من است. اصل مونتاژ برای من نیست!

اینکه مسعود کیمیایی نسخه 120 دقیقه ای را محصول دست دهقانی دانسته است ادعایی تازه است که بهرام دهقانی باید به آن پاسخ دهد اما مهمتر آنجاست که انگار کیمیایی واقف شده به مشکلات بخش انتهایی فیلم یعنی همان بخشی که در نسخه جشنواره آوازخوانی آقازاده‌شان با صدایی فالش به فیلم ضربه زده بود!

آیا کیمیایی قصد دارد از نماهای آقازاده کم کند بلکه راهی پیدا شود برای حل مشکلات فیلم؟ و آیا  افزایش نماهای آقازاده همان نکته‌ای نبود که از ابتدا اساس اختلاف طرفین را تشکیل داد و کلی برای فیلم حاشیه‌ساز شد؟




پیشنهاد منتقد نزدیک به مسعود کیمیایی برای «قاتل اهلی»⇐نماهای تصنیف خوانی پولاد باید کم شود

سینماروزان: در هیاهوی درگیری میان کارگردان و تهیه کننده «قاتل اهلی» بر سر کم و زیاد نقش پولاد کیمیایی که تا نشست پرسش و پاسخ کاخ جشنواره هم امتداد یافت جواد طوسی منتقدی که سالهاست اغلب به تمجید از کیمیایی پرداخته با نگارش یادداشتی در «شرق» در کنار یاد کردن از «قاتل اهلی» به عنوان تاریخ سازترین فیلم جشنواره(!!!)پیشنهاد داده که برای بهتر شدن فیلم باید نماهای پولاد کم شود!

طوسی نوشته است: صحبت اساسی درباره «قاتل اهلی» به عنوان مهم‌ترین و تاریخ‌سازترین فیلم جشنواره تاکنون، بماند برای فرصت مناسب، فقط در این کشمکش پایان‌ناپذیر میان تهیه‌‌کننده و فیلم‌ساز، یک پیشنهاد سازنده برای فهمیده‌شدن کار می‌دهم؛ باید مشخص شود که ما در این فیلم درباره شخصیت بهمن (با بازی پولاد کیمیایی) با یک عاشق سرگشته طرفیم که آن‌طور در لابه‌لای ماشین‌ها بغضش را بیرون می‌ریزد یا با خواننده معترضی که از «نسل خودش» دم می‌زند؟ در حالت اول که بهتر جواب می‌دهد و بیشتر به دل می‌نشیند، ‌باید برای حفظ و تعادل ریتم فیلم، صحنه‌های تصنیف‌خوانی بهمن{پولاد کیمیایی} را کوتاه‌تر کرد.




در جلسه نمایش مستند “شاعران مشروطه” بیان شد⇐صادق زیباکلام: اینکه گفته می‌شود مشروطه به انحراف کشیده شد یک دروغ بزرگ است!/کارگردان مجبور بوده استبداد را متوجه رضاشاه کند تا مجوز بگیرد!!!⇔کارگردان: خیلی بد است که حتی وزارت علوم هم تأییدیه وزارت ارشاد را قبول ندارد!/به‌لحاظ مالی بسیار ضرر کردم ولی هرگز به فرموده، کاری انجام ندادم

سینماروزان: در روزهای پایانی اذر95 “شاعران مشروطه” نوشته و کار امیر فرض اللهی در سالن فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به نمایش درآمد و پس از آن صادق زیباکلام که مشروطه و مشروطه خواهی حوزه دغدغه مطالعاتی و  اندیشه ای اش است به همراه جواد طوسی، علی دهباشی، جبار آذین و امیر فرض اللهی در حضور دانشجویان و اساتید دانشگاه تهران که قریب به دوسوم سالن را اشغال کرده بودند، به نقد این فیلم نشستند.

به گزارش سینماروزان سیدعلی میرفتاح و اهالی رسانه نیز در سالن حضور داشتند. آذین در این نشست مدیر جلسه بود و صادق زیبا کلام  با مقدمه ای تاریخی دریچه ای بر این موضوع نهاد.

مشروح این نشست را بخوانید:

زیبا کلام: به عنوان مقدمه میخواهم کمی راجع به روایت رسمی نسبت به مشروطه در بعد از انقلاب صحبت کنم اگر مشروطه را بخواهم در یک جمله خلاصه بکنم یعنی آمدن یک فلسفه و یک نگاهی جدید که محصول مدرنیته غربی بود به ایران و این نگاه خلاصه‌اش این است که قدرت و حکومت باید به آنچه قانون به آن اجازه می دهد یعنی قانون اساسی محدود شود؛ این عصاره مشروطه است. تا قبل از مشروطه سال ۱۲۸۵ یعنی صد و ده سال پیش که فرمان مشروطه صادر شد، این فکر که حکومت نمی‌تواند هر کاری که می‌خواهد بکند اساسا در ایران وجود نداشت. در طول تاریخ ایران شما یکبار نمی‌بینید که حکومتی می‌خواسته فلان کار را انجام دهد؛ جنگ کند، صلح کند، شکنجه کند و رییس حکومت بگوید که حیف که قانون دست ما را بسته و مشروطه این‌ را به ایران آورد که حکومت نمی‌تواند هر کاری بخواهد انجام دهد؛ صرفنظر از اینکه این کار به نفع ایران است به نفع اسلام است به نفع پیشرفت است یا خیر. مستقل از اینکه آن کار چه هست و چه نیست جکومت فقط و فقط می تواند سیاست‌هایی را اختیار بکند که قانون به آن اجازه داده و ما چنین چیزی در ایران نداشتیم و این بزرگترین دستاورد مشروطه بود. سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا حکومت‌های بعد از مشروطه مشخصا حکومت پهلوی، آیا رییس حکومت مقید به قانون بود؟ پاسخ این است که خیر نبود. یعنی ماه هرگز نمی‌بینیم که در تاریخ گفته شود که قانون دست رضا شاه را برای انجام کاری بسته بود  یعنی اراده کرد ولی نتوانست و گفت باید قانون را عوض کنیم چون با این قانون نمی شود. آیا محمد رضا شاه بعد از کودتا یک بار گفت که قانون دستش را بسته؟ باید گفت خیر. اگر حکومت قانون بزرگترین دستاورد و پیام مشروطه بود که من معتقدم بود چرا نتوانست محقق شود،چرا حکومتهای بعد مشروطه عملا قانون اساسی را کنار گذاشته بودند و حسب اراده ملوکانه امور مملکت رقم می‌خورد ،صرفنظر از خوبی یا بدی آن امور سر و سامان پیدا می‌کرد. این به نظر من تا به حال پاسخ داده نشده . بعد  از انقلاب انچه گفته شده  این است که مشروطه مشروعه بود که اصلا چنین چیزی نیست و این فکر که حکومت باید بر اساس قانون باشد فکر عصر روشنگری بود و ربطی به شرع نداشت. از همان ابتدا هم محدودیت حکومت جز فلسفه مدرنیته است.. قانون اساسی مشروطه و متمم آن هست ..مصوبات مجلس اول هم است. من خوشحال می‌شوم شما یک بند یک جمله از قانون اساسی مشروطه از متمم آن از مصوبات مجلس اول پیدا کنید که خلاف اسلام و شرع باشد. بنابر این قول که گفته می‌شود مشروطه به انحراف کشیده شده یک دروغ بزرگ می‌باشد چون مشروطه برگرفته از شرع نبود و دو اینکه هیچ کدام از قوانین ومصوبات خلاف شرع نبود. من فکر میکنم که مشروطه مجددا مورد یک بازنگری قرار خواهد گرفت که واقعا چه شد و چرا مشروطه نتوانست به آن اهدافی که می‌خواست برسد.

در جریان مشروطه شاید هیچ قشری به اندازه شعرا و نویسندگان بها نپرداخت و این فیلم به گمان من این را به درستی نشان می‌دهد

آذین- این فیلم را چقدر با تاریخ و واقعیت‌های آشکار و پنهان  مشروطیت مطابق می‌دانید؟

زیبا کلام: مستند شاعران مشروطه به مقدار زیادی بخشی از مشروطه را دارد نشان می دهد آن هم بخشی که مشروطه دارد در مواجهه با استبدادی که همواره در طول تاریخ ایران حاکم بوده پنجه در پنجه استبداد می‌افکند. نه در جامعه ما بلکه در همه جوامع دیگر شعرا، نویسندگان، روزنامه‌نگاران در صف اول مبارزه با استبداد هستند و در ایران هم این قاعده کلی وجود داشت که بیشترین قربانیان مبارزه با استبداد را نویسندگانِ روزنامه نگار، شعرایی که کارشان بار سیاسی داشت و شعرشان شعر سیاسی و اجتماعی علیه ظلم و استبداد بود تشکیل دادند و بهای سنگینی پرداختند. در جریان مشروطه شاید هیچ قشری به اندازه شعرا و نویسندگان بها نپرداخت و این فیلم به گمان من این را به درستی نشان می‌دهد. این بخش از فیلم درست است. البته شاید ایشان مجبور بوده که مقداری استبداد را متوجه دوران رضا شاه هم بکند تا بتواند مجوز بگیرد شاید هم عقیده خودشان بوده.

جلال آل احمد می گوید که استادشان عباس اقبال می گفت باید از هر حادثه ای صد سال بگذرد تا بشود درباره‌اش قضاوت کرد

دهباشی: جلال آل احمد می گوید که استادشان عباس اقبال می گفت باید از هر حادثه ای صد سال بگذرد تا بشود درباره‌اش قضاوت کرد و ایشان در اعتراض به استادشان می گوید که اگر من امروز شهادت ندهم که بر سر این سفره بلا چه بر سر من گذشته به چه درد من می‌خورد که در فردا که معلوم نیست چه کسی داوری خواهد کرد بخواهند در این باره حرف بزند. حالا صد سال گذشته است و می‌شود مقداری درباره یک مسئله بسیار مهم که به هر حال نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود و به نوعی هنوز محل نزاع بین مورخان و اندیشمندان و تحلیلگران از گرایشات گوناگون فرهنگی و تاریخی است صحبت کرد. می خواهم یاد کنم از استاد فریدون آدمیت که بهترین سالهای زندگیش را صرف پژوهش درباره تاریخ مشروطیت کرد و آنچه حقش نبود درباره‌اش روا شد و در یک انزوا این جهان را ترک کرد. ایشان در پرداختی که به مسئله تاریخ به ویژه تاریخ انقلاب مشروطیت که بخشی از کار دوست هنرمند ما هست معتقد بودند که در هر حال این عدالت‌خواهی و حقیقت‌جویی در بخش مهمی از جامعه ما ریشه دوانده بود و این آغازگر راهی بود که تا امروز به ما رسیده است. آنچه در  فیلم شاعران مشروطه نمایش داده شد؛ شاید اگر به یک جز از عناصر مهمی که در کل آن ماجرا مطرح شد پرداخته می‌شد شکل بهتری پیدا می‌کرد که این خطی که در فیلم دنبال کرده بودند جاهایی کمرنگ و جاهایی پررنگ می‌شد و جاهایی هم به داوری می‌پرداختند و در گفتار فیلم که نوشته خودشان هم بود، از روایت خارج می‌شدند که البته هیچ ایرادی ندارد. ولی چون داستان روایی است کار سختیست که در پنج شش جمله بتوان داوری کرد و از فیلمی که هم خط داستانی و هم خط مستند دارد به اینجا رسید.

ایجاز یکی از نقاط کلیدی و مثبت این فیلم می‌باشد. یکی دیگراز جنبه های مثبت این فیلم رسیدن به یک عنصر تکرار شونده و یک زیبایی شناسی هست

آذین : جناب آقای طوسی همانطور که در جریان هستید سازنده فیلم پیشینه ژورنالیستی دارد و مشخص است که این نوع نگاه در کار، تاثیر گزار بوده است.

طوسی: آنچه مطرح شد می تواند ما را به طور غیر مستقیم ملزم به یک آسیب شناسی در مواجه با تاریخ معاصر و رخ دادهای بعد مشروطه بکند که چرا در هر موقعیت فرهنگی که پیش میآید من سخنور ،موضوع محوری را کنار می‌گذارم و به مسایل کلیدی‌تر و بنیادی‌تر می‌پردازم. این نشان می دهد که ما هنوز یکسری حلقه‌های مفقوده در تاریخ مشروطه به بعد داریم و اینقدر خود سانسوری و محدودیت‌های گوناگون ما را در وضعیتی قرار داده که درگیر یک ذوق زدگی ناخودآگاه میخواهیم خودمان را تخلیه کنیم و به همه مسایلی که میتواند به دوره های بعد تسری پیدا کند صحبت کنیم. من اگر بخواهم از خود سینما وام بگیرم می‌بینم که ما در سینما در جهت پرداختن به تاریخ، بسیار فقیریم و در این حجم بسیار اندک یک تعادل را کمتر با آن مواجه هستیم یا فیلمساز ما مثل محمدرضا اصلانی با یک نگاه کاملا ساختارشکن با تاریخ رو به رو شده که مخاطب متکثر را در بر نمی‌گیرد و یا شاخص ترین فیلم‌سازی که به دوره قاجار پرداخته ؛علی حاتمی؛ اولویت‌هایی که برای قصه، روایت، صحنه پردازی، اکسسوار و اهمیتی که به دلمشغولی های خودش داشته وقتی میخواهد بر اساس نگاه شخصی با واقعیت رو به رو شود مثل یک تک مضراب بوده و تنها فیلمی که سمت و سو مشخص داشته فیلم ستار خان هست که البته فیلم ناموفقی بوده. ولی فیلم‌های دیگر ایشان مثل کمال الملک اینقدر مسایل دیگر و دلمشغولی‌های دیگر حضور قاطع در فیلم دارند که وقتی شخصیت کمال‌الملک می‌خواهد در برابر نخست وزیر وقت موضعی داشته باشد می‌گوید: از خون جوانان وطن لاله دمیده. خارج از اینکه این شعر آیا به این موقعیت تاریخی پهلو میزند یا خیر. یا در فیلمی مثل حاجی واشنگتن وقتی می خواهیم موقعیتی شکست خورده از سفیر دوره قاجار ببینیم که به وطن خودش م بر می‌گردد ناگهان سر و کله یکی از مباشرین در انتهای فیلم سبز می‌شود که گویی دارد کل تاریخ را به نقد می‌کشد. حتی فیلمسازی مثل علی حاتمی هم وقتی به آن مقطع مدنظر خودش را که به شدت دلبسته‌اش بوده یعنی دوره قاجار می‌پردازد با یک نگاه بیشتر آمیخته به نوستالژی و ان وجه نمایشی به اثر خودش موضوعیت می‌بخشد تا بخواهد تاریخ را به نقد بکشد. البته من به شدت معتقد هستم که علی حاتمی به هیچ وجه دلبسته دوره قاجار نبوده و به موقع نگاه رادیکال خودش را متوجه آن مقطع مهم تاریخی کرده ولی بیشتر توانسته تک مضرابهایی ارایه بدهد و نمیتواند به اثری منسجم و سازمان یافته تبدیل بشود. در پاسخ به دکتر زیباکلام معتقدم بلی، مشروطه مشروعه یک نسخه تجویز شده و تحمیلی هست ولی اگر بخواهیم یک نگاه اسیب شناسی و واقعی به علت شکست مشروطه داشته باشیم آن نگاه حسی غریزی و نگاه توام با تعقل را باید مورد بررسی قرار دهیم  یعنی مدرنیته در کنار یک آرمان خواهی که بیشتر حسی و غریزی است باعث شکست مشروطه شد به عبارتی مدرنیته در عمق جان افراد نفوذ نکرده بود که  شاید بتوان گفت یکی از مصادیق که بخواهیم مدنظر قرار بدهیم خود ستارخان است که البته در فیلم ستارخان علی حاتمی به این مورد به طور ضمنی پرداخته شده. در سکانس آخر آقای انتظامی با دستش به اسب ستارخان میزند و میگوید سوارت کو. حالا اگر از این مباحث فرعی بخواهیم به فیلم مورد بحث برسیم. به نظر من باید شرط انصاف را به جا بیاوریم آنهم در شرایطی که حتی حوزه سینمای مستند ما هم به شکل پر و پیمان به حوزه تاریخ نپرداخته. آقای آذین به درستی به نگاه ژورنالیستی اشاره کرد که در کلیت فیلم مشاهد میشود ولی فرض اللهی سعی کرده به ژورنالیسم  تشخصی در فیلم بدهد  و به همین خاطر سعی می‌کند به نریشن و تک گفتار خودش اهمیت اصلی را بدهد چون ما در جهت اینکه بتوانیم به اثر حدود پنجاه دقیقه ای خودمان جذابیت بصری بدهیم فاقد متریال لازم هستیم و آنچه در این فیلم مورد استفاده قرار گرفته در فیلمهای دیگر هم مورد استفاده قرار گرفته مثل نگاه ناصرالدین شاه به دوربین عکاس باشی یا اسلایدها و جبران مافات را نریشن انجام داده. نریشن با توجه به اینکه نقش محوری دارد اما بعضی مواقع مخاطب را مورد بمباران اطلاعاتی قرار می‌دهد و شاید از نظر شنیداری و روانشناسی یک مقدار بیننده را اذیت کند چون فرصت آنتراکت به بیننده نمی‌دهد.

نکته قابل تامل شاعران مشروطه این است که فیلمساز دیدگاه دارد و با یک نگاه منفعل به این دوره تاریخی نپرداخته.

طوسی : شاید  مواجه‌ کارگردان شاعران مشروطه با دوره رضا شاه نتواند من تاریخ‌نگار را متقاعد بکند ولی سعی کرده با وجود فقدان منابع اطلاعاتی بالاخره بیاید تکلیف را با قربانیان حوزه فرهنگ و ادب مشخص بکند و برایش یک ما به ازای تصویری خلق بکند. نمونه شاخصش نسیم شمال هست که بر اساس لحن و بیان آمیخته به طنز و هجوش می‌بینیم که منابع تصویری هم‌سنخی لازم را دارد. ولی یک نقطه ایرادی که می‌توانیم بر این آثر بگیریم این ایراد همیشگی است که من فیلمساز چه مستند ساز یا سینمایی آیا باید به تاریخ کامل وفادار باشم یا می‌توانم نسخه شخصی تراز تاریخ هم داشته باشم. در اینجا حجم موسیقایی که فرض اللهی برای قسمتهای مختلف فیلم مستندش دارد گاهی از آن مقطع تاریخی کاملا عدول میکند که نمونه‌هاش سرود ای ایران روح الله خالقی است یا استفاده از بعضی خوانندگان مثل آقای شجریان و توای پری کجایی قوامی که اینها با این مقطع تاریخی اصلا پهلو نمی‌زند. شاید فیلمساز بگوید که من منابع گسترده و پر حجم نداشتم  که این هم می‌تواند ایراد  باشد هم میتواند پاسخی داشته باشد.

آقای زیباکلام من تاکنون  به فرموده ،کاری را انجام نداده ام

فرض اللهی: این فیلم در دو دولت بدون هیچ شرطی مجوز گرفت هم دولت دوم سابق، هم دولت کنونی. و شش ماه در هنر و تجربه اکران بود و همین الان در شهرهای جدید هنر و تجربه رشت و یزد اکران شده. اما در اینجا شورای فرهنگی  دانشگاه می‌خواستند ما را مجبور کنند که بخشی از فیلم را نبینیم یا نشنویم. متاسفانه انگار مملکت ملوک الطوایفی اداره می‌شود. خیلی بد است که حتی وزارت علوم تاییدیه وزارت علوم را قبول ندارد و اصلاحیه می دهد و به فیلمی که حتی در مشهد هم اکران شده این دوستان ایراد می گیرند ایرادهایی که بسیار بنی اسراییلی است. نکته دوم این است که آقای زیباکلام من تا کنون  به فرموده ،کاری را انجام نداده ام و دوستانی که من را می‌شناسند می دانند که از لحاظ مالی بسیار ضرر کرده ام ولی هرگز به فرموده کاری را انجام ندادم. درباره قضاوتهایی که آقای دهباشی فرمودند من قضاوتی نکردم و همه از منابع است و اصلی ترین منبع از صبا تا نیما یحیی آریان پور است که داخل آن گفته شده  بسیاری تحلیلگران تاریخ ادبیات ایران فرخی یزدی را اخرین غزل‌سرای شعر فارسی می‌دانند. دومین منبع تئوری نهضت مشروطیت فریدون ادمیت که من بسیار از این کتاب استفاده کردم و داخل نریشن هم بسیار از این کتاب مفید استفاده شده و همچنین من از سایر تصحیح ها و مقدماتی که دیگران بر دیوان فرخی یزدی نوشته‌اند استفاده کردم ولی از پیشگفتار مفصل حسین مکی دیوان فرخی یزدی در نریشنم آمده است.

شاید دو جا تلقی قضاوت بشود کرد یکی درباره نسیم شمال هست که داخل نریشن می‌گویم محبوب‌ترین شاعر مردمی دوره قاجار است که گواهم سید فرید قاسمی است که ایشان معتبرترین تاریخ نویس مطبوعات ایران از دوران قبل تا کنون می‌باشد ایشان هم تایید می‌کند که نسیم شمال نشریه‌اش دو ساعت بعد از اینکه منتشر می‌شده به فروش می‌رفته و تصنیف‌هایش هم مورد اقبال مردم بوده.و درباره فرخی یزدی که شاید دوستان بگویند که من خیلی اغراق کردم ولی خیلی حرف است که فردی را ۱۵ بار بگیرند و دوباره راهش را تندتر ادامه دهد. ما نمیتوانیم از این قبیل افراد بگذریم و به راحتی چشم ببندیم. من قبل از ساختن این فیلم ده ها بار توسط سینمای ایران دعوت به کار شدم ولی نپذیرفتم.

سوال حاضرین: مگر می‌شود کسی راجع به مشروطه و شاعران مشروطه فیلم بسازد و نامی از بهار و ایرج میرزا نبرد و فقط در رثای فرخی یزدی فیلم بسازد و فردی مثل آقای قوام را قضاوت کند؟

تصورم این است که جنس شخصیت، شوریدگی این شش نفر به بهار نمی‌خورد یا بهار به شمایل اینها

فرض اللهی- بیشترین اتنقادی که از من شده عدم حضور محمد تقی بهار است که من فکر می‌کنم اگر بهار را در کنار این افراد قرار می‌دادم جفا می شد. چون اینها همیشه بر حکومتها بوده‌اند اما بهار همیشه در حکومتها بوده است. البته اواخر عمرش تبعید شده و زندان هم رفته ولی تصورم این است که جنس شخصیت، شوریدگی  این شش نفر به بهار نمی‌خورد یا بهار به شمایل این شش نفر نمی آمد. من برای ایرج میرزا بسیار احترام قایلم و شاعر توانمدی می‌باشد اما چون من میخواستم موضوع جدی‌ای را مطرح کنم و تصوری که از ایرج میرزا در فرهنگ عام وجود دارد با نگاه من در تضاد بود و من نمی‌توانستم به اندازه کافی ساختارشکنی کنم که ایرج میرزا غیر از تصوری که شما از او دارید این هم بوده است؛ علیرغم میل باطنیم مجبور شدم نامی از ایرج میرزا نیاورم؛ در صورتی که من معتقدم ایرج میرزا به این شش شاعر بیشتر می خورد تا محمد تقی بهار. من قطعا برای بهار بسیار احترام قایلم و بسیار فرد بزرگی بوده و بسیار خدمات فرهنگی و ادبی داشته و بسیار از شاعران حمایت کرده و پیشنهاد شهرداری اصفهان به میرزاده عشقی به توصیه آقای بهار بوده که البته میرزاده قبول نمی‌کند و خیلی جاها از عشقی حمایت مادی و معنوی کرده اما احساس من، شعور من به من گفت که بهار به اینها نمی خورد. اینها پاک‌باخته‌تر از بهار بودند. اینها همه وجودشان را در طبق عدالت‌خواهی و حقیقت‌خواهی قرار دادند. آقای بهار حتما منتقد هم بوده و در دورانی منتقد نسبتا تندی هم بوده ولی باور بکنید آوردن اینها در کنار بهار یا بهار در کنار اینها یا جفا به اینها بود و یا جفا به محمد تقی بهار.

آذین: شاعران مشروطه روایت آقای فرض‌اللهی از تاریخ است .این فیلم نه تاریخ رسمی مشروطه هست نه تاریخ تحلیلی است؛ فقط روایت ایشان است ار اتفاقات. ضمن اینکه در جاهایی نظر و قضاوت ایشان در روایت تاریخیش برشی ایجاد می‌کند که گرچه ممکن است روایتهای دیگر هم درباره شاعران مشروطه شنیده باشیم که با نظرات ایشان در تضاد باشد اما از این زاویه نگاه کنیم که روایت ایشان است از تاریخ مشروطه.

زیبا کلام: من در اطاقم در دانشکده حقوق یک سری عکس است حدود بیست سی تا عکس است. خب طبیعی است که آدم شخصیتهایی که دوست دارد عکس انها را به دیوار اتاق می‌چسباند. یکی از این قاب هایی که در دفتر من هست تصویر مرحوم احمد قوام السلطنه است و با اینکه آقای فرض اللهی ایشان را به عنوان فردی منفی در فیلمشان آوره بودند ولی من نگفتم که حق مطلب آورده نشده در حالی که من معتقدم اگر روزی مجبور شوم همه قابها را به جز یک عکس بردارم آن یک عکس، قوام خواهد بود. اما چرا من به این موضوع اشاره نکردم با اینکه اینقدر نسبت به قوام  تعصب دارم؛ جون ما باید یاد بگیریم به نظرات دیگران احترام بگذاریم. این فیلم فیلم دل آقای فرض الهی است و  کسانی که باید به عنوان شاعران مشروطه شناخته شوند اینها هستند و ملک الشعرای بهار به این دلیل و به این دلیل و ایرج میرزا به فلان دلایل جایی در این فیلم ندارند. آقا جان نظر این  ادم است و چرا شما نمیخواهید قبول بکنید که ایشان آمده این فیلم را ساخته. من معتقدم در حق رضا شاه، ملک الشعرا و قوام جفا کرده ولی این نظر ایشان است. من بیایم خودم یک فیلم بسازم و این جفاها را نکنم. ما باید یاد بگیریم که ایتقدر برای ادمها تعیین تکلیف نکنیم. من میتوانم به عنوان یک منتقد در روزنامه و مجله انتقاد کنم که بهتر بود شما این کار را میکردید. نکته دوم اینکه کاری که ایشان کرده است کار بسیار بسیار سختی است. شما اگر یک روز بروید و راجع به مسایل تاریخی مملکت ملی شدن نفت شخصیتهای تاریخ مشروطه یا بعد مشروطه  کار تحقیقی بکنید متوجه میشوید که اگر از فلان بنیاد و نهاد  و تشکیلات حمایت نشوید چقدر کار دشواریست.. چقدر مشکل است پیدا کردن آرشیو و نسخ خطی. چرا اینقدر در ایران کار تاریخی کردن سخت است ؟ چون حکوت، یک حکومت ایدئولوزیک است که نسبت به تاریخ نظر دارد. پس اولین کاری که میکند نگاه به فیلمسار میکند که این فرد با روایتی که حکومت از مشروطه دارد میخورد یا نمیخورد که اگر بخورد همه امکانات خواهد بود و اگر نخورد هیچ امکاناتی در اختیار شما قرار نخواهد گرفت. پس اگر فیلمسازی شاعری بخواهد ادم مستقل باشد و به ساز حکومت نرقصد کارش خیلی سخت و دشوار خواهد بود.

دهباشی: آقای فرض‌اللهی جوان هستند و پرشور و در داوری‌هایشان هم تند و تیز هستند عیبی هم ندارد چون برداشت ایشان بوده ولی این برداشت میتواند تا یک جا رنگ کارگردان و نویسنده را در نگاه به یک حادثه تاریخی داشته باشد که اقای طوسی به درستی درباره یک نمونه کاملا عینی آقای حاتمی بیان کردند که چطور یک هنرمند میتواند تصرف در واقعیت بکند یا تحریف به معنی مثبت و منفی آن و یا از زاویه ای دیگر نگاه بکند یکی از سر اتاق یک از ته و هر کسی چیزی را ببیند. اما درباره ملک الشعرای بهار حتما باید بیشتر بخوانند. یکی از شاعران مهم تاریخی ایشانند. یکی از بزرگترین شاعران آزادی خواهی در ایران و حبسیاتش بخشی از دیوان ایشان را در بر می‌گیرد و زندگی نابسامان او در دوران مختلف به دلیل روحیات آزادی‌خواهانه ای که داشت بود. اما نوع زندگی روشنفکری و شاعری ملک الشعرا قطعا با آقای فرخی یزدی فرق می‌کرد. ملک الشعرا اگر فکر می‌کرد که می‌تواند در هیئت حاکمه اثر بگذارد و تاثیر گذار باشد میرفت و تاثیر می‌گذاشت و وقتی هم که پای اصولش می‌رسید می‌ایستاد و حبس هم می‌رفت. نکته ای  هم که از صبا تا نیما بیان می کنند فکر میکنم اشتباه میکنند. یه هر حال شعر بهار از نظر ادبی و تاریخی بالاتر از شاعران و اقران خودش محسوب میشود . این چیزیست که جملگی برآنند و در حوزه شعر سیاسی و اجتماعی هم شما بهار را بر قله تمام این شاعرانی که در آن دوره زیستند می‌توانید ببینید و اینرا در تاریخی که در براین سروده‌ها گذشته می‌شود مشاهده کرد.

فرض اللهی سعی کرده به ژورنالیسم  تشخصی در فیلم بدهد  و به همین خاطر سعی می‌کند به نریشن و تک گفتار خودش اهمیت اصلی را بدهد

طوسی: من به اجمال یکی دو نکته مثبت فیلم را بهش اشاره کنم. یکی نقش و اهمیت تدوین می‌باشد و چگونگی استفاده از متریالی که بتواند به یک اثر کسالت بار و خسته کننده تبدیل نشود. قطعا خیلی بین کارگردان و تدوین گرش محادله و کشمش جریان داشته تا که اثر به یک زمان ۵۰ دقیقه ای رسیده و شاید ایجاز یکی از نقاط کلیدی و مثبت این فیلم می‌باشد. یکی دیگراز جنبه های مثبت این فیلم رسیدن به یک عنصر تکرار شونده و یک زیبایی شناسی هست. من ارجاع میدهم به تکرار یک سکانسی که ما حرکت ارام دوربین را درکوچه باغ می‌بینیم و این گویی ناخودآگاه به یک بیان عبرت آموز تبدیل میشود . گذر دوربین در عرصه و پهنه تاریخ و تکرار ان. که ایکاش دوز این  زیبایی‌شناسی در فیلم بیشتر بود و نکته دیگر که میتواند هم مثبت باشه و هم ایراد، عدم نگاه خاکستری داشتن به گستره تاریخ می‌باشد. ایشان بچه یکی از مناطق پایین شهر ری هستند و براساس این طبقه اجتماعی این حق را داشته‌اند که یک نگاه رادیکال داشته باشند ولی به نظر بابد سعه صدر بیشتری داشته باشیم و نمیشود بعضی افراد را به راحتی از صحنه خارج کرد. مثل ملک الشعرا که حداقل میشد خاکستری به ان پرداخت و نپرداختن به او جفا به اوست که نقش مهمی در حوزه ادبیات و مشروطه داشته است.

 من فیلم نساختم که فیلمساز باشم

فرض اللهی: من واقعا فکر می‌کردم به خاطر آقای رضا خان مجادله زیادی با اقای زیبا کلام داشته باشیم ولی واقعا قامت بلند فکری ایشان را امروز احساس کردم. من در دوران خس و خاشاک این فیلم را ساختم و هیچ تهیه کننده ای جرات نمیکرد تا تهیه این فیلم را بر عهده بگیرد. اٌقای دهباشی باور بفرمایید من به زودی زود با کتاب آقای اریان پور و صفحه و خط کتاب که ایشان این مطلب را نوشته خدمتتان دست بوس خواهم بود.

آذین: من به ایراد فیلم هم ورود بکنم. این فیلم از نظر من ایراد ساختاری دارد. این فیلم از نظر محتوایی روایت آقای فرض‌اللهی به شاعران مشروطه است اما به عنوان اثر گزارشی تصویری، مونتاژی  از اسنادی است که وجود دارد. در یک اثر مستند فقط به اسناد مکتوب و تصویری بسنده نمی شود به خصوص اگر جنبه تحقیق هم داشته باشد که ما در اینجا سیر تحقیقی داریم. در این ارتباط مثل اغلب فیلمهای مستند لازم است فیلم با سندیت سندهای زنده هم تکمیل میشد. حضور یک تاریخ شناس مردم شناس یا شاعر یا پزوهشگر نیاز است تا از نگاه این افراد هم به موضوع نگاه شود تا فیلم کامل می‌شد که در اینجا نیست.

اگر تهیه کننده پای کار می آمد بسیاری از صحنه ها را بازسازی می‌کردم مثلا صحنه قتل بعضی ازین شاعران. اینها را قطعا بازسازی میکردم  و این عیار بصری کار را بالا می برد

فرض اللهی: من نظر شما را قبول دارم و میتوانست از کار ارشیوی صرف بیرون برود و زیبایی شناسی بیشتری داشته باشد. اگر تهیه کننده پای کار می آمد. بسیاری از صحنه ها را بازسازی می‌کردم مثلا صحنه قتل و محکوم شدن اینها را قطعا بازسازی میکردم  و این عیار بصری کار را بالا می برد و نکته بعدی در استفاده از موسیقی های فیلم نهادها و سازمانها عدم همکاری داشتند ولی من سه مشاور داشتم که جز بهترین منتقدان موسیقی هستند محمرشا شرایینی ابوالحسن مختاباد و علیرضا میر علی نقی. اینها دقیقا به من گفتند . مثلا تنها کسی که از میرزاده عشقی خوانده کوروش یغمایی هست که استاد شجریان تنها ایرادی که گرفتند این بود که چرا وقتی کل کار سنتی هست کار پاپ آوردی که من گفتم شما هیچ کدام ار میرزاده عشقی نخوانده اید. آقای طوسی این منت را بر من گذاشتند که اواخر ۹۱ اولین نمایش فیلم منتقد فیلم بودند. در نسخه ی فعلی فقط تم ای ایران را می‌بینیم و سرود ای ایران نیست.

قطعا من فیلم شاهکاری نساختم . تلاش کردم میان این همه مستند که ساخته میشود و شش ماه بعد فراموش میشود به تاریخ نگاه کنم و ادمای محبوب و محجوب تاریخ را نشان بدهم و تاریخ را برای مردم سرزمینم ورق بزنم. نه بیشتر از این و نه کمتر. ضمنا درباره مستقل بودن کار در جریان هستید که یک فیلم ساخته شده درباره جلال آل احمد به نام نویسنده بودن توسط مصطفی آل احمد که فیلمساز خوبی هست شما بروید این فیلم را ببینید که چقدر مستقل بودن به این فیلم میاید و چه توصیه هایی به فیلمساز شده و فیلمساز رعایت کرده. مثلا سیمین دانشور فقط زن جلال ال احمد نشان داده شده و هیچ هویت مستقلی ندارد. و کم لطفیهایی به یک سری افراد دیگر می‌شود. یا مثلا فیلم عیار مشروطه که سعی شده در ان فیلم ستارخان رهبر مشروطه بیان شود در حالی که ستار خان سرباز مشوطه بوده نه ایده‌مند مشروطه.

آذین: و حرف آخر

طوسی: حداقل جنبه مثبت قیلم این است که یک مقدار ما را مستقیم یا غیر مستقیم ملزم به نگاهی جدی و یک مقایسه تطبیقی و تاریخی کرده. نکته دوم یکی از اهداف ساخت این اثر همین الزام به یک مقایسه تطبیقی و تاریخی است که با چنین شاعران و ارمان‌هایی ما چرا چنین دروان فترتی را تجربه می‌کنیم.

دهباشی: به هرحال کوشش اقای فرض اللهی را ارج مینهیم که کار ایشان ایجاد بحث کرده وما را بر انگیخته تا راجع به یک دوره تاریخی مهم برویم و بخوانیم که این چیز کمی نیست.

کمترین پیامی که این فیلم دارد این است که تاریخ معاصر ایران یکی از جدی ترین جنبه‌هایش مبارزه با استبداد بوده است.

زیبا کلام: من فکر می کنم دیدن شاعران مشروطه یک ضرورت است برای همه به خصوص برای نسل بعد انقلاب زیرا اکثرا میپرسند شما برای چه انقلاب کردید و بد نیست این فیلم را ببینند و متوجه شوند مبارزه علیه استبداد یک مبارزه بسیار طولانی و تاریخی بوده و کمترین پیامی که این فیلم نشان میدهد این است که تاریخ معاصر ایران یکی از جدی ترین جنبه‌هایش مبارزه با استبداد بوده است.




داوران جشنواره آزاد فیلم معرفی شدند

سینماروزان: دبیر دومین جشنواره سراسری آزاد فیلم و هشتمین دوره داخلی هیات داوران این رویداد مستقل را معرفی کرد.

به گزارش سینماروزان هیات داوران دومین جشنواره سراسری آزاد فیلم و هشتمین دوره داخلی متشکل از پرویز نوری، سیروس الوند و جواد طوسی کار خود را آغاز کردند.

از مجموع 250 اثر ارسالی 57 اثر موفق به راهیابی در بخش نهایی شدند.این جشنواره اولین جشنواره مستقلی است که یک کارگردان به‌نام(مسعود کیمیایی) آن را برگزار می‌کند.

دومین دوره جشنواره سراسری آزاد فیلم به دبیری حسین حیدری‌پور از تاریخ 27 آذر تا 3 دی ماه شامل افتتاحیه، کارگاه، اکران و اختتامیه برگزار می‌شود.

جشنواره سراسری کارگاه آزاد
جشنواره سراسری کارگاه آزاد



منتقد نزدیک به کیمیایی⇔کارشناس ثابت برنامه سینمایی شبکه ۲!!/طراح صحنه “شهرزاد۲” دکور برنامه را ساخته و آهنگساز “خانه پدری” هم موسیقی متن را⇔سوابق روشنی از نویسندگان برنامه در دست نیست!+عکس

سینماروزان/امیرعلی حسینی: تازه ترین برنامه سینمایی رسانه ملی بناست از شبکه دوم سیما روی آنتن برود و حالب است که محمد خزاعی دبیر اسبق جشنواره فجر و دبیر سالهای اخیر جشنواره مقاومت اجرای آن را برعهده دارد.

به گزارش سینماروزان “سینمادو” نام این برنامه است که تهیه کنندگی آن را عباس یدالهی از تهیه کنندگان فعال در سیمای قم برعهده دارد و کارگردانی برنامه را هم حمیدرضا معدنچی.

اولین قسمت “سینمادو” 11 آذرماه بعد از خبر سراسری از شبکه دوم روی آنتن خواهد رفت.

در پشت صحنه تولید “سینمادو” جمعی از باتجربه های سینما حضور دارند و از جمله مجید میرفخرایی که طراحی دکور را برعهده داشته و بهزاد عبدی که ساخت موسیقی را برعهده دارد. فرهاد توکلی فارسانی هم تیتراژ برنامه را ساخته است. جواد طوسی هم کارشناس ثابت برنامه است.

“سینمادو” با مدت زمان 90 دقیقه تولید می شود و هر هفته پنجشنبه به طور زنده روی آنتن می رود.

باتجربه های صحنه و موسیقی

به گزارش سینماروزان حضور میرفخرایی که اخیرا درگیر طراحی صحنه “شهرزاد2” شده و پیشتر طراحی صحنه آثاری همچون “روز واقعه”، “در چشم باد” و “رستاخیز” را برعهده داشته در تیم تولید “سینمادو” جالب توجه است ضمن اینکه حضور بهزاد عبدی موزیسین آثاری همچون “آل”، “خانه پدری”، “برف روی شیروانی داغ”، “مزارشریف” و “قاتل اهلی” که اخیرا هم کار ساخت موسیقی “کمدی انسانی” را در دستور کار قرار داد به قدر کافی اسباب توجه به یک برنامه سینمایی تلویزیونی را موجب می شود.

تحریریه چطور چیده شده؟

به نظر می رسد یک برنامه سینمایی روزآمد آن هم در رسانه ملی بیش از هر چیز نیاز داشته باشد به تحریریه ای به روز، مستقل و البته پویا که بتواند مباحث و جریانات سینمایی را به طور راهبردی پیش ببرد؛

نام حامد جلیلوند و زهرا غزنویان به عنوان نویسندگان “سینمادو” آمده که هیچ کدام سابقه روشنی در عرصه نویسندگی سینمایی ندارند! از آن طرف مشخص نیست تیم تحریریه زیرمجموعه این نویسندگان چطور چیده شده اند؟

فارغ از آن در شرایطی که مهمترین عنصر یک برنامه سینمایی که منتقدش است به واسطه تعلقات خاطر خود به یک فیلمساز شناخته می شود صحبت کردن از استقلال مشی در چنین برنامه ای قدری با ملاحظه صورت می گیرد.

به اشتراک منتقد درخدمت کیمیایی

در نقطه مقابل مسعود فراستی که منتقد ثابت “هفت” است در “سینمادو” جواد طوسی منتقد نزدیک به مسعود کیمیایی است که به عنوان منتقد-کارشناس حضور خواهد داشت.

طوسی در همه این سالها جزو معدود منتقدان قدیمی بوده که شریک منافع حلقه بالادستی انجمن موسوم به منتقدان خانه سینما بوده و به تمامیت خواهی برخی اعضای بالادستی این انجمن کمترین واکنشی نشان نداده است.

حتی دو سال قبل و پس از استعفای طهماسب صلح جو از پیشکسوتان حاضر در هیات رییسه انجمن، طوسی کمترین واکنشی نشان نداد.

صلح جو در انتقاد از سوء استفاده برحی از اعضای هیات رییسه که نام انجمن را مجالی کرده اند برای تصدی گری کارهای ارگانی و کارمندی برای جشنواره ها و گروههای دولتی، استعفا داد اما طوسی نه تنها به حمایت از او وارد نشد که کمترین واکنشی هم به این سوءاستفاده ها نشان نداد.

آیا منتقدی که بیش از هر چیز نامش با نام یک کارگردان گره خورده و از آن سو حداقل موضع گیری را درباره آسیبهای صنف متبوعش داشته، خواهد توانست جریانی جدید را در عرصه نقد سینمایی در رسانه ملی پدید آورد؟

دکور در حال آماده سازی "سینمادو"
دکور در حال آماده سازی “سینمادو”



طعنه‌های تند منتقد محبوب کیمیایی به یک فیلمساز قدیمی و یک مجری سابق

سینماژورنال: جواد طوسی منتقد پیشکسوت ایرانی که جزو معدود منتقدانی است که در همه این سالها در شمار یاران غار مسعود کیمیایی قرار داشته و تقریبا هر چه او ساخته را تحسین کرده است در تازه ترین یادداشت خود در “اعتماد” طعنه های غیرمستقیمی زده است به یک مجری تلویزیون و یک فیلمساز مشهور ایرانی.

به گزارش سینماژورنال طوسی نوشته است: دلت مي‌گيرد وقتي مي‌بيني يك آدم قديمي اهل فرهنگ و رسانه و مدرس سينما و لابراتوار كه زماني مجري يك برنامه خوب سينمايي در تلويزيون بود به دعوت يك فيلمساز كهنه‌كار كه مي‌خواهد در مراسم اختتاميه جشن فيلم كوتاه كارگاه آزادش از اين انسان فرهيخته تجليل و قدرداني كند، به بهانه رفتن به سفر خارج پاسخ منفي مي‌دهد و بعد او را همين دو سه روز قبل در مراسم بزرگداشت محمود كلاري در جشن «تصوير سال» در خانه هنرمندان جزو سخنرانان مي‌بيني!

وی ادامه داده است: يا دلت به درد مي‌آيد وقتي از كارگردان صاحب‌نام و عاشق گلشيري و بازي با مرگ براي ميزگردي در يك مجله سر و شكل‌دار و آبرومند سينمايي و ادبي دعوت مي‌كني و درگيري و سفر خارج را مطرح مي‌كند و بعدا همين عزيز را در گوشه و كنار شهر و همان مراسم بزرگداشت محمود كلاري مي‌بيني. آيا با صراحت لهجه نه گفتن و به بهانه و دروغ و خارج رفتن متوسل نشدن براي اين بزرگواران خيلي سخت است؟

چرا اکبر عالمی قید برگزاری بزرگداشتش را زده؟

به گزارش سینماژورنال تنها مجری سابق تلویزیون که در بزرگداشت کلاری در “تصویر سال” سخن گفته کسی نبود جز اکبر عالمی و اینکه چرا اکبر عالمی مطابق آنچه طوسی گفته قید برگزاری بزرگداشتش توسط کارگاه آزاد فیلم را زده مشخص نیست.

چرا فرمان آرا پیشنهاد حضور در یک میزگرد مطبوعاتی را رد کرده ؟

از آن سو فیلمساز عاشق گلشیری و بازی با مرگ که در مراسم بزرگداشت کلاری حاضر بوده هم احتمالا بهمن فرمان آرا است که به جز ساخت سه گانه ای درباره مرگ، سابقه اقتباس یکی از آثار هوشنگ گلشیری یعنی “شازده احتجاب” را دارد.

اینکه فرمان آرا پیشنهاد طوسی برای شرکت در یک میزگرد مطبوعاتی را رد کرده هم با توجه به بي حاصلي اين ميزگردها در همه این سالها و حضور متداول و عام منتقد مدعو در محافل و مجالس رسمي و غير رسمي دور از انتظار نبوده است.




روایت منتقد نزدیک به کیمیایی از دیدن فیلم مجیدی در سالنی بی‌تماشاچی⇐ با این بازار ناامیدکننده داخلی چگونه می‌توان به پخش جهانی دل خوش کرد و سرمایه اولیه‌ را بازگرداند؟

سینماژورنال: جواد طوسی منتقد نزدیک به مسعود کیمیایی در سالهای اخیر همچنان سعی کرده یادداشتهای خود را با رصد کردن اوضاع و احوال سینمای ایران بنویسد.

به گزارش سینماژورنال تازه ترین یادداشت این منتقد که پیرامون کاهش مخاطبان در سینمای ایران است در روزنامه “شرق” منتشر شده و طوسی طی آن از سالنهای خالی از تماشاچی فیلمهای ایرانی گلایه کرده است.

حین این گلایه ها طوسی نقبی هم زده است به تجربه خودش از تماشای فیلم اخیر مجید مجیدی در سالنی که تقریبا خالی از تماشاچی بوده و این نتیجه را گرفته فیلمی که مخاطب داخلی ندارد چطور دل در گروی بازار جهانی دارد؟

سینما در اغما

می‌خواهم بدون آنکه غُر الکی بزنم، تصویری واقع‌بینانه از سینمای خودمان در موقعیت کنونی ارائه دهم. طبیعتا رونق و حال خوب سینما را از میزان استقبال مردم از فیلم‌های روی پرده می‌توان حدس زد. با توجه به نزدیک‌بودن منزل به سینماهای ایران، سروش و صحرا در خیابان شریعتی، چندین‌بار در همین ماه‌های اخیر تصمیم داشتم بعضی از فیلم‌های ایرانی را برای نوشتن نقد، یا همین‌طور از روی کنجکاوی در سینماهای سروش و صحرا ببینم. باورتان می‌شود گاهی‌اوقات به‌جز خودم حتی یک تماشاچی دیگر هم نبوده و رویم نشده از سلام و علیک و آشنایی‌ام با صاحب سینما و مدیر داخلی‌اش سوءاستفاده کنم و بخواهم فیلم را فقط برای من نشان دهند.

حین دیدن فیلم مجیدی در سالنی بی تماشاچی حسی از افسردگی به وجودم راه یافت

آخرین موردش فیلم “محمد(ص)” بود که هنگام دیدنش در چنین سالن بی‌تماشاچی‌ای حسی از افسردگی به وجودم راه یافت. بعد می‌گویند چرا آدم به گذشته رو میاره و اسیر «نوستالژی» میشه؟ فیلم‌هایی که در نوجوانی و جوانی‌ام در همین سینماهای سروش (مولن‌روژ سابق) و صحرا (ریوولی) دیدم را از نظر تعداد تماشاچی و ازدحام بیرون و جنب‌و‌جوش داخل سالن با فیلم‌های دیده‌شده در این سال‌ها و محیط سوت‌وکورشان مقایسه می‌کنم و داغ دلم تازه می‌شود.

فیلمی که  ١٤٠‌میلیارد تومان هزینه ساخت و تولیدش بوده، چگونه می‌تواند با این بازار ناامیدکننده داخلی دلش را به پخش جهانی خوش کند و سرمایه اولیه‌اش را بازگرداند؟

زمانی بر سردر سینما سروش (مولن‌روژ) یک آسیاب بادی نصب بود که شب‌ها همراه با روشن‌شدن چراغ نئونش، می‌چرخید و جلو این سینما و داخل سالنش می‌شد عاشقان سینما را شناسایی و با آنها دیالوگ ردوبدل کرد. واقعا چه بر سر سینما آمده است؟ از وجه صنعتی، فیلمی که  ١٤٠‌میلیارد تومان هزینه ساخت و تولیدش بوده، چگونه می‌تواند با این بازار ناامیدکننده داخلی دلش را به پخش جهانی خوش کند و سرمایه اولیه‌اش را بازگرداند؟

این بحران فزاینده ریشه در چه عواملی دارد؟

این بحران فزاینده که بازتابش را در سالن‌های خالی از تماشاچی می‌بینیم، ریشه در چه عواملی دارد؟ افسردگی، کیفیت فیلم‌ها، عدم تنوع و جاذبه در تولیدات داخلی، جلوگیری از نمایش فیلم خارجی، شرایط بد اقتصادی مردم و اولویت‌های جدا از حوزه فرهنگ و هنر و سینمارفتن و… یا رشد دیگر فضاهای رسانه‌ای و ارتباطی؟ اما در نگاهی واقع‌بینانه باید بپذیریم که سینمای محافظه‌کار و مصلحت‌اندیش و دست‌به‌عصا که جایگاه و تریبون قرص و محکمی نداشته باشد و بخش خصوصی را به بازی نگیرد و شمار قابل‌توجهی از تولیداتش دور از مناسبات و رئالیسم جامعه معاصر باشند، سرنوشتی به‌جز این نخواهد داشت.

نه روی تولیدات تجاری می شود حساب باز کرد و نه روی هنروتجربه

درواقع سینمای ما حالتی دوسرباخت پیدا کرده است؛ نه روی تولیدات تجاری و سرگرم‌کننده‌اش می‌شود حساب باز کرد و نه در بخش تجربی و روشنفکرانه‌اش (همین گروه هنر و تجربه). با شرایط متحول و تثبیت‌شده و جریان‌سازی روبه‌رو هستیم. آیا اکران‌های محدود و پراکنده و تک‌سئانسی در مورد این‌گونه فیلم‌ها می‌تواند اتفاقی را در این شیوه فیلم‌سازی رقم زند؟

وانگهی سینمای آوانگارد و تجربی در شرایطی می‌تواند به حیات طبیعی خود ادامه دهد که در امتدادش سینمای حرفه‌ای (بدنه اصلی) موجودیت و هویت درست و واقعی پیدا کند و نبض بازار اقتصادی دستش باشد. ما در وضعیتی می‌توانیم زنده و سرپابودن سینما را باور کنیم که هر فیلمی براساس شناسنامه و قالب کلی تعریف‌شده‌اش، مخاطب واقعی خود را داشته باشد و سینماها و سالن‌ها نفس گرم تماشاچی را حس کنند و از این طریق یک رابطه خودجوش اجتماعی شکل بگیرد.




گلایه منتقد نزدیک به کیمیایی از روش‌های مستبدانه اصغر فرهادی!

سینماژورنال: جواد طوسی از جمله منتقدانی است که در همه سالهای اخیر علقه های دیرین خود به کیمیایی را حفظ کرده است.

به گزارش سینماژورنال طوسی یکی از معدود منتقدانی است که کیمیایی اغلب ترجیح می‌دهد در گفتگوهایش او  نیز حضور داشته باشد، در تازه ترین یادداشت خود به گلایه از فیلمسازانی چون اصغر فرهادی و ابراهیم حاتمی‌کیا و کیارستمی پرداخته است.

گویا جواد طوسی قصد داشته گفتگویی با فرهادی انجام دهد اما بعد از مدتها پیگیری نتوانسته با وی گفتگو کند و همین امر دلخوری او را موجب شده و حالا با یادداشتی با عنوان “پیاده شو با هم بریم” در “شرق” به گلایه از فرهادی پرداخته است.

سینماژورنال متن کامل یادداشت طوسی را ارائه می دهد:

افراط در ستایش کیارستمی و فرهادی باعث شده دسترسی به آنها دشوار شود

متأسفانه این منیت، همچون اسب سرکشی در درون ماست که اگر مهارش نکنی، بدجوری کار دستت می‌دهد و حزب‌اللهی و اصولگرا و اصلاح‌طلب و روشنفکر و مستقل نمی‌شناسد. همین افراط در ستایش فیلم‌سازانی چون عباس کیارستمی، اصغر فرهادی و ابراهیم حاتمی‌کیا باعث شده که رفته‌رفته دسترسی به این بزرگواران (حتی از طریق یک تماس تلفنی) امری ناممکن باشد. یا باید با دستیار و مدیربرنامه‌های‌شان هماهنگ شوی که اغلب سنگ‌قلاب‌شدن محترمانه است یا پیغام‌گیر جواب نمی‌دهد و تحویلت نمی‌گیرد.

با اوباما و کاپولا و اسپیلبرگ بهتر می‌توانی دیالوگ ردوبدل کنی

گاهی اوقات فکر می‌کنی با اوباما و کاپولا و اسپیلبرگ بهتر می‌توانی دیالوگ ردوبدل کنی تا با این اساتید! خب این شیوه برخورد متکبرانه یک توهین آشکار است. حتی اگر توجیه این باشد که ما هم کار و زندگی و خلوتی داریم و می‌خواهیم روی فیلم و فیلم‌نامه بعدی‌مان کار کنیم، باز این دلیل نمی‌شود که میان افراد قائل به تفکیک نشویم. به‌هرحال، تماس‌گیرندگان در پیغام‌گیر خود را معرفی می‌کنند و این حضرات می‌توانند لااقل جواب‌گوی اشخاصی باشند که از دید خودشان کار آنها را قبول دارند و دارای شأن و حرمت و سابقه‌ای هستند.

اگر به هر علتی می‌خواهند گفت‌وگو و نظرخواهی را نپذیرند، ‌این را در یک صحبت دوطرفه تلفنی مطرح کنند

حتی اگر به هر علتی می‌خواهند پیشنهادشان را اعم از گفت‌وگو و نظرخواهی و گرفتن یک مطلب نپذیرند، ‌این را در یک صحبت دوطرفه تلفنی مطرح کنند. شاید بگویند «هم‌کلامی و واشدن سر صحبت، مسائل خودش رو داره؛ رودربایستی و اصرار و سماجت و… که دیگه تو سن‌وسال ما حال و حوصله‌اش نیست، پس بهتره جواب ندیم تا این دردسرها متحمل نشیم. اصلا مگه قراره ما دل همه رو به دست بیاریم؟»

اولین گام در فروپاشی اخلاقی

همین ذهنیت درونی، اولین گام در فروپاشی اخلاقی است. نمی‌خواهم خیلی ایدئال و آرمانی فکر کنم و بگویم هنرمند و فیلم‌سازی که حرف از اصول و مرام و اخلاق و انسان‌بودن می‌زند باید خودش هم از این جهات مو لای درزش نرود. بله، هنرمند (به‌ویژه در این‌گونه جوامع) یعنی تناقض؛ ولی او به‌هرروی، نباید به گونه‌ای در برخوردهای فردی و اجتماعی و فرهنگی‌اش رفتار کند که با یک تفاوت آشکار توی ذوق‌زننده میان اثر هنری و شخصیت سازنده‌اش روبه‌رو شویم و بگوییم واقعا این همونیه که فلان فیلم معروف رو ساخته؟ قبول دارم که هنرمند هم مثل هر آدمی در این اوضاع و احوال گاهی اوقات به هم می‌ریزد، بی‌دل و دماغ می‌شود، روحیه اجتماعی‌‌اش را به هر علتی از دست می‌‌دهد و…، خلاصه «آدم‌به‌دور» می‌شود، ولی این حس‌وحال مقطعی و ناخواسته، با سیر مداوم حصارکشی عامدانه و کلاس‌گذاشتن و تبدیل‌کردن خود به یک شخصیت دست‌نیافتنی فرق دارد.

هنرمند باید منصفانه بپذیرد که مدیون منتقد و خبرنگار و ژورنالیسم است
هنرمند باید منصفانه بپذیرد که بخش مؤثری از هویت و شناسنامه فرهنگی-هنری‌‌اش را مدیون منتقد و خبرنگار و ژورنالیسم است. اینکه من با لحنی معترضانه و تحقیرآمیز بگویم: «حرف‌های منتقدان برایم اهمیتی ندارد» و «نقد فیلم را اصلا جدی نمی‌گیرم» و «کار خودم را می‌کنم» و … دارم خودم و دیگران را گول می‌زنم و دروغ می‌گویم و تصویری جعلی از خود ارائه می‌دهم. رشد و تعالی یک فیلم‌ساز هدفمند، واقع‌بین و ظرفیت‌پذیر و به دور از غرور و خودشیفتگی،‌ در یک رابطه فرهنگی دوطرفه شکل می‌گیرد. آن نویسنده و منتقدی که شما را برای یک گفت‌وگو و میزگرد انتخاب کرده یا می‌خواهد مطلبی از شما بگیرد، خیلی آدم بی‌کار و علاف و پرتی نیست و برای خودش غرور و شخصیتی دارد، همین که وقتش را به شما و کارت اختصاص می‌دهد، باید متوجه باشی که بدون هیچ چشمداشتی کار مثبت فرهنگی می‌کند و این نیاز به قدرشناسی دارد، نه طاقچه‌بالاگذاشتن!

به‌جای توسل به این‌گونه روش‌های مستبدانه و ارائه چهره‌ای استثنائی از خود، کمی فروتنانه رفتار کنیم

بنده یک ‌سال‌ونیم است که دستم به دامان اصغرآقای فرهادی برای یک گفت‌وگوی تخصصی در مجله «سینما و ادبیات» نمی‌رسد. اولش مسئول برنامه‌شان، دستیار فیلم‌های‌شان بود و بعد این مسئولیت خطیر را به خانمی محول کردند و ایشان نیز گویا جمله‌ای کلیشه‌ای را درباره همه به کار می‌برند: «آقای فرهادی فعلا سخت مشغول نوشتن فیلم‌نامه جدیدشان هستند، ان‌شاءالله بعد از فراغت‌شان…» با توجه به اینکه در حد بضاعت برای اکثر قریب‌به‌اتفاق آثار فرهادی قلم زده‌ام، فکر می‌کنم حق دارم بدون واسطه با او طرف صحبت باشم و کسی مرا نپیچاند. این کمترین توقع در رابطه‌ای توأمان و تفاهم‌آمیز فرهنگی است. با این پیش‌فرض‌ها، بهتر است به‌جای توسل به این‌گونه روش‌های مستبدانه و ارائه چهره‌ای استثنائی از خود و اصرار بر «بِرَندبودن» در ساحت فرهنگ و هنر، کمی فروتنانه رفتار کنیم و بپذیریم «ما هم مردمی هستیم.




منتقد دوستدار کیمیایی در روزنامه اصلاح طلب: آیا انتخاب فیلم مجیدی برای اسکار، یک مانور سیاسی است؟

سینماژورنال: انتخاب فیلم اخیر مجید مجیدی به عنوان نماینده ایران برای رقابت در اسکار غیرانگلیسی زبان واکنشهای خاص خود را در پی داشته است.

به گزارش سینماژورنال از جمله این واکنشها در رسانه اصلاح طلب “شرق” روی داده است.

جواد طوسی منتقد پیشکسوت که بخش عمده شهرتش برآمده از تعلق خاطر به سینمای مسعود کیمیایی است در یادداشتی در “شرق” فاجعه منا را زمینه ای کرده برای آن که درباره انتخاب فیلم مجیدی برای اسکار هم اظهارنظر کند.

سینماژورنال متن نظر طوسی درباره انتخاب این فیلم برای اسکار را ارائه می دهد:

قابل بحث از زوایای گوناگون
انتخاب فیلم “محمدرسول‌ا..(ص)” مجید مجیدی در این اوضاع‌واحوال نامتوازن و خالی از مهر و دوستی در جامعه جهانی برای معرفی به فرهنگستان علوم و سیاسی و به عنوان نماینده ایران در اسکار، از زوایای گوناگون جای بحث دارد.

آیا هدف یک مانور سیاسی بوده؟

جدا از لزوم ساخت و تولید سنجیده و هوشمندانه‌ آثاری از این‌دست برای سنگ محک‌خوردن سینمای ایران در وجه «هنر – صنعت» و قواعد حرفه‌ای این رسانه و جذب بازارهای جهانی، آیا این گزینش مبتنی‌بر نگاهی دقیق و کارشناسانه با درنظرگرفتن سلایق و علقه‌های مضمونی و ساختاری و سیاست‌های تاکتیکی اعضای آکادمی اسکار بوده یا هدف، بیشتر یک مانور و حضور حساب‌شده سیاسی، فرهنگی و مذهبی به‌شمار می‌آید؟

فرهنگ و هنر را با سیاست پیوند دادیم
این‌گونه به‌نظر می‌رسد ما در اینجا هم ترجیح داده‌ایم از فرصت به‌دست‌آمده استفاده کنیم و فرهنگ و هنر را با سیاست پیوند دهیم و اعلام موجودیت کنیم و زیاد برایمان رعایت قواعد بازی و بالابردن ضریب شانس پذیرفته‌شدنمان، اهمیت و محلی از اعراب نداشته است.




منتقد محبوب کیمیایی در روزنامه اصلاح‌طلب: آیا بهتر نبود فیلم مجیدی جای بقیه فیلمهای در حال اکران را تنگ نمی‌کرد؟

سینماژورنال: ماجرای اکران فیلم تازه مجید مجیدی و شرایط ویژه ای که برای این اکران فراهم شده است رفته رفته انتقادات طیفهای بیشتری را فراهم می سازد.

به گزارش سینماژورنال هرچند در دهه های گذشته این منتقدان پیشکسوت بودند که در این زمینه ها پیشرو بودند اما در ماجراهای سالهای اخیر و مواردی چون این فیلم جوانان زودتر از بقیه به انتقاد پرداختند.

بعد از روزنامه نگاران نسل تازه رسانه هایی چون سینماژورنال، کافه سینما و جوان حالا بالاخره یکی از منتقدان نسل قدیم سینما هم در یادداشتی شده به اختصار از این موضوع گلایه کرده است.

جواد طوسی منتقدی که جزو محدود منتقدان محبوب مسعود کیمیایی است و در همه این سالها رابطه خوبی با این فیلمساز داشته در یادداشتی با عنوان”بحران سازی دو طرفه” که در روزنامه اصلاح طلب “شرق” منتشر شده در میان 400 کلمه ای که درباره موضوعات مختلف از وضعیت اکران “رستاخیز” تا مخالف خوانی ها درباره “قصه ها” و وضعیت حذف فجر از عنوان جشنواره و ماجرای علی ملاقلی پور نگاشته حدودا 40 کلمه ای هم(!) به انتقاد از تبعیضهایی که برای اکران فیلم تازه مجیدی رخ داده پرداخته است.

سینماژورنال متن کامل این یادداشت را ارائه می دهد:

بخشی از بحران سازیها ریشه سیاسی دارد

هر دم از این باغ بری می‌رسد. واقعا فضای فرهنگی- هنری باحالی داریم. اسم فرهنگ و هنر که می‌آید، آدم دوست دارد احساس آرامش‌خاطر کند و انتخاب دلخواهش را داشته باشد و دور از این هیاهو و قیل‌وقال با اثری که ریشه در ذات هنر دارد محشور شود و احساس پوچی و بی‌انگیزگی نکند. ولی فعلا اوضاع در این حوزه در کانون التهاب قرار داد و خبرها و موج‌ها خود‌به‌خود به یک علاقه‌مند این وادی استرس وارد می‌کند. متأسفانه در نگاهی واقع‌بینانه باید بپذیریم بخشی از این بحران‌سازی‌ها و «وااسلام» گویی‌ها ریشه‌های سیاسی و جناحی دارد. گویی عده‌ای حاضر به یراق و در حالت آماده‌باش منتظر آتوگرفتن و عَلَم‌کردن و زیر آگراندیسمان بردن هر موضوع و سوژه‌ای هستند تا جناح مخالف و رقیبشان آب‌ خوش از گلویش پایین نرود. بی‌خود نیست عوام‌الناس می‌گویند سیاست پدر و مادر نداره! و وقتی سیاست به دامن هنر نیز رخنه کند که دیگر چه شود…

تب انقلابی بالا می رود…

هنوز مخالف‌خوانی‌ها در مورد فیلم «قصه‌ها» تمام نشده، بحران و مشکل در نمایش عمومی «رستاخیز» پیش می‌آید، پیشنهاد حذف عنوان «فجر» در بخش بین‌المللی جشنواره فیلم فجر که در بهار برگزار می‌شود تب انقلابی عده‌ای را بالا می‌برد، کمیسیون فرهنگی-هنری مجلس در شرایطی وزیر ارشاد را برای ادای توضیح در مورد اکران  فیلم «قصه‌ها» احضار کرده که همین فیلم از سوی تعداد قابل‌توجهی از منتقدان (در کنار فیلم ماهی و گربه) بهترین گزینه برای ارسال به آکادمی اسکار تشخیص داده می‌شود (پارادوکس از این آشکارتر) و اخیرا اعتراض عدالتخواهانه علی ملاقلی‌‌پور، کارگردان «قندون جهیزیه» به کاهش سینماها و سانس‌های فیلمش به دنبال اکران فیلم «محمد(ص)» مجید مجیدی.

در رفتار علی ملاقلی پور نگاه سیاسی نمی بینم

اتفاقا در مورد این آخری با توجه به شناختی که از روحیات و خلق و خوی علی ملاقلی‌پور دارم، اصلا نگاه سیاسی و خطی و شیطنت نمی‌بینم. به‌هرحال او پسر رسول ملاقلی‌پور است و پسر کو ندارد نشان از پدر…

علی‌آقا به جای مذاکره و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و تسامح و تساهل ترجیح می‌‌دهد با روش آنارشیستی پدرش عمل کند و خودش یک تنه حقش را بگیرد. در اینجا نمی‌خواهم خودم هم آتش بیار معرکه شوم و مقصر و بی‌گناه قضیه را مشخص کنم.

بهتر نبود فیلم مجیدی جای بقیه فیلمهای در حال اکران را تنگ نمی کرد؟

اما آیا بهتر نبود فیلمی که شخصیت محوری‌اش پیامبر مسلمین است{فیلم “محمد رسول ا..(ص)”مجیدی} با روش و تمهید بهتری به نمایش عمومی درمی‌آمد و جای بقیه فیلم‌های در حال اکران را تنگ نمی‌کرد و حقانیت خود را به شکل طبیعی‌تر و عادلانه‌تری به رخ می‌کشید؟

قبول کنیم بعضی ندانم‌کاری‌ها هم به این بحران دامن می‌زند. بنابراین بد نیست برای پیشگیری‌های بعدی، «ستاد شناسایی بحران» در وزارت فخیمه ارشاد راه‌اندازی شود! از ما گفتن بود… .