1

روزنامه اصولگرا خطاب به مدیران تلویزیون⇐نویسنده یا نویسندگان “پایتخت۷” چه کسانی هستند؟ /آیا همان تیم قبلی نویسندگان حفظ شده یا اینکه تغییرات بنیادین و اساسی در بین آن‌ها رخ خواهد داد؟/محتوای و رویکرد اصلی سناریوی فصل هفتم چیست؟/ آیا مخاطب با سریالی شریف و ارزشمند مواجه خواهد شد یا اینکه قرار است توبه‌نامه‌ای باشد که در لابه‌لای آن متلک‌هایی هم نثار بخش‌های مختلف شود؟/یادتان باشد ادامه کار با همان تیم قبلی نوعی به سخره گرفتن افکار عمومی محسوب می‌شود!

سینماروزان: انتشار خبر تولید فصل هفتم سریال “پایتخت” بعد از واکنش کیهان، حالا با واکنش روزنامه اصولگرای جوان مواجه شده است.

روزنامه “جوان” خطاب به مدیران تلویزیون نوشت: اخبار ساخت و تولید فصل هفتم این سریال در حالی مطرح می‌شود که تذکر چند نکته و پاسخگویی مدیران تلویزیون و سازندگان این سریال به برخی سؤالات لازم و ضروری است. اول اینکه نویسنده یا نویسندگان کار چه کسانی هستند؟ آیا همان تیم قبلی حفظ شده یا اینکه تغییرات بنیادین و اساسی در بین آن‌ها رخ خواهد داد؟ یادتان باشد ادامه کار با همان تیم قبلی نوعی به سخره گرفتن افکار عمومی محسوب می‌شود.

روزنامه جوان ادامه داد: دوم اینکه محتوای و رویکرد اصلی سناریوی فصل هفتم چیست؟ آیا مخاطب با سریالی شریف و ارزشمند مواجه خواهد شد یا اینکه قرار است توبه نامه‌ای باشد که در لابه‌لای آن متلک‌هایی هم نثار بخش‌های مختلف شود؟

این روزنامه تاکید کرد: آنچه مسلم است اینکه مدیران سازمان باید با نظارت محتوایی دقیق و مسئولانه جلوی هر گونه انحراف احتمالی سریال را با اتخاذ تدابیرو سازو کار‌های قانونی بگیرند. تجارب گذشته نشان داده است که در عین داشتن اعتماد به سازندگان سریال مدیران تلویزیون لازم است که با اعمال قوانین محتوایی و پخش سازمان، اجازه بروز هیچ‌گونه اهمال و کم کاری از سوی ناظران و تولیدکنندگان سریال را ندهند وگرنه آزموده را آزمودن خطاست.




ادعاهای رسانه اصولگرا درباره ردپای پررنگ اومانیسم و ارجاعات همجنس‌بازانه در برنامه عموپورنگ!!؟؟+عکس

سینماروزان: داریوش فرضیایی مشهور به عموپورنگ اخیرا برنامه‌ای با عنوان “بچه محل” را روی آنتن شبکه دو داشته است؛ برنامه‌ای پربزن و بکوب که همه‌جور قطعه‌ای از قطعات لس‌آنجلسی تا قطعات ترکی-استانبولی را کاور کرده و زمینه‌ای نموده برای آوازخوانی.

روزنامه اصولگرای جوان در تحلیلی بر این برنامه، ادعاهایی را طرح کرده درباره ردپای پررنگ اومانیسم و ارجاعات همجنس‌بازانه در آن که باید از سوی سازندگان پاسخی درخور یابد.

متن تحلیل جوان را بخوانید:

داریوش فرضیایی در رویکردی عجیب پس از آنکه سال‌ها با بلند کردن دو دست پایان برنامه‌اش را اختصاص به دعای دسته جمعی با کودکان می‌داد و رکن اصلی دعاخوانی‌اش دعای «اللهم عجل لولیک الفرج» بود، مدت‌هاست این بخش را از برنامه‌اش حذف کرده و رنگ و بوی برنامه را به سمتی برده که خدا و معنویت به طور کلی حذف شده‌اند، اما‌ای کاش این عقب‌نشینی معنوی به همین جا ختم می‌شد.

ظاهراً برنامه عموپورنگ هر قدر جلوتر می‌رود به شکلی ناگزیر بیش از پیش تن به سکولاریسم و اومانیسم پنهان و پیدا می‌دهد و این تن دادن را باید مانند بسیاری از برنامه‌های پربیننده سیما به انفعال در برابر اسپانسر‌ها مربوط دانست.

تقریباً هیچ برنامه پربیننده‌ای در سیما نیست که پس از مدتی به طور خودخواسته همه جنبه‌های دینی و معنوی در آن مفقود شوند. اگر همین دو ماه پیش درباره کمرنگ شدن نقاط مثبت سریال «پایتخت» مرثیه‌خوانی می‌کردیم که در آن موضوعاتی، چون تکریم پدر (عموپنجعلی) نماز خواندن و مسجد رفتن و گلدسته مسجد (نماد معنویت) و انتقال آن پشت کامیون جای خود را به نماد‌ها و رفتارهایی، چون خوشگذرانی در ترکیه و بی‌احترامی به پدرو مادر و مصرف گرایی و بی‌بندوباری می‌داد و گرایشاتی از این دست به شکلی عجیب و تدریجی و در مقابل چشم مدیران غافل سیما پررنگ می‌شد.

نام مجموعه جدید عموپورنگ «بچه محل» است و جالب است که در یکی از قسمت‌های اخیر ساکنان محل دور هم جمع می‌شوند تا برای تاسیس مکان یا بنایی تازه در محله نیازسنجی و هم‌اندیشی کنند و هر یک از اعضا پیشنهادی می‌دهد؛ یکی عنوان می‌کند که مرکز فرهنگی تاسیس شود، یکی دیگر جایی برای تفریح، اما دریغ از یک پیشنهاد برای ساخت مسجد، البته بی‌مسجدی محله تقریباً در همه مجموعه‌های پیشین نیز بروز و ظهور داشت و موضوع تازه‌ای نیست؛ معلوم نیست چرا عوامل برنامه و مدیران شبکه ۲ سیما اینقدر روی تهی بودن برنامه‌های کودک از معنویت دست‌کم به شکل غیرمستقیم اصرار دارند، اما موضوع وقتی نگران کننده می‌شود که این غفلت به جایی می‌رسد که به تدریج شاهدیم سکولاریسم تنها آسیب برنامه‌هایی از این دست نیست و ردپای پررنگ اومانیسم و ارجاعات همجنس‌بازانه نیز به برنامه‌های پربیننده کودکانه‌ای، چون مجموعه بچه‌محل باز شده است.

در برنامه بچه محل کاراکتر‌های جدیدی اضافه شده‌اند که حضور آن‌ها عجیب به نظر می‌رسد. یک عروسک‌ساز در فضایی که قطعه‌های مختلف بدن انسان روی طبقه‌های کارگاهش به چشم می‌خورد با عروسکی که خود او را ساخته به نام «سربالا» حضور دارد؛ دلقکی که زیرشکمش برجستگی بی‌حیاگونه‌ای دارد.

«سربالا» در رفتار و گفتار و صورت‌بندی ظاهری تداعی‌کننده فردی دوجنسیتی است که برخی مواقع با عقب زدن موهایش نقشی زنانه ایفا می‌کند و برخی مواقع برای ایفاکردن نقش پدر رفتار‌های مردانه بروز می‌دهد؛ عروسکی که به خالقش می‌گوید بامان (پدر و مادر).

چگونه ممکن است این درهم تنیدگی جنسیتی که بی‌تردید با رنگ‌آمیزی دلقک‌وار یادآور نمادگرایی همجنس‌بازان است از چشم ناظران پخش و مدیران سیما دور مانده باشد؟؟؟

در خوشبینانه‌ترین نگاه می‌توان گفت که باز هم به دلیل پربیننده بودن، دست‌های پنهانی که ریشه در تجارت و سرمایه دارند، کنترل محتوای بچه‌محل را به دست گرفته‌اند. اگر رده سنی بزرگسال سریال پایتخت برای بداخلاقی‌های زائدالوصف آن بهانه و توجیه به دست مدیران می‌داد، اما اینجا با حساس‌ترین سن طرفیم. طبق یافته‌های محرز علمی شخصیت کودک از طریق دریافت داده‌هایی که بیش از همه بر ناخودآگاه کودک تاثیر می‌گذارد، شکل می‌گیرد.

وقتی سیمای جمهوری اسلامی یا همان رسانه ملی به بهانه بی‌پولی مهم‌ترین، حساس‌ترین، پربیننده‌ترین و راهبردی‌ترین برنامه‌هایش را به دست پنهان سرمایه و تجارت واگذار می‌کند، نتیجه‌اش می‌شود جایی که هم اکنون ایستاده‌ایم.

حال و هوای غیردینی یا ضددینی برنامه بچه‌محل حتی خود را در نورپردازی و رنگ‌آمیزی صحنه و دکور هم نشان می‌دهد.

اگر در سری اول «محله گل و بلبل» از مسجد خبری نبود، دست کم در طراحی صحنه و نورپردازی از رنگ‌های شاد و رگه‌هایی که نسبت بیشتری با هنر اسلامی دارند، استفاده می‌شد و به وضوح می‌شد رد رنگ‌های آبی روشن، سبز روشن و فیروزه‌ای را حس کرد که در روانشناسی رنگ‌ها و فلسفه هنر به عنوان رنگ‌هایی که نسبتی معین با معنویت دارند شناخته می‌شوند، اما هر چه جلوتر می‌رویم، رنگ‌ها و نورپردازی‌ها در آثار عموپورنگ به سمت تیرگی می‌روند و هویت اشیا و طراحی صحنه نسبت کمتری با سبک زندگی ایرانی- اسلامی پیدا می‌کند.

وقتی یادمان می‌آید که کمتر از یک دهه پیش همین برنامه عموپورنگ با صدای امیرمحمد ترانه‌ای ماندگار با موضوع امام زمان (ع) تولید کرده بود و آنقدر این ترانه خوب تنظیم شده بود که بر دل و جان همه سنین می‌نشست و چشم مخاطبان را‌تر می‌کرد و حالا مشاهده می‌کنیم که همه آن معنویت‌ها جای خود را به مسائلی دیگر داده، دلمان به درد می‌آید و با خود می‌گوییم آیا زمانش نرسیده که مدیران سیما ترمز‌های اومانیسم و سکولاریسم پنهان در رسانه ملی را بکشند و بهانه‌ها را برای ادامه این روند خسران‌آفرین کنار بگذارند.

کاراکتر سربالا(وسط) با بازی ایمان صفا
کاراکتر سربالا(وسط) با بازی ایمان صفا




حمله همزمان روزنامه های اصلاح طلب و اصولگرا به فصل اخیر “پایتخت”⇐یکی سریال را “آبکی” خوانده و دیگری سریال را به “سیرک” تشبیه کرده!

سینماروزان: هرچقدر که رسانه ملی سعی میکرد قبل از روی آنتن فرستادن “پایتخت6” با پخش نظرات مثبت ملت گرفتار در کرونا از عملکرد قابل قبولش در تولید سریال بگوید ولی منتقدان و بعضد مخاطبان طرفدار “پایتخت” از حجم ورود شوخیهای نازل در فصل تازه سریال گله داشتند.
رسانه های اصلاح طلب و اصولگرا هم که کم پیش میآید در ظاهر شبیه هم حرف بزنند ولی در نواختن “پایتخت6” دو روزنامه شرق و جوان کاملا همپوشانی یافتند.

روزنامه اصولگرای “جوان” با آبکی خواندن “پایتخت6” نوشت: اگر در پایتخت‌های قبلی سادگی شخصیت‌ها منجر می‌شد صرفاً در قلیلی از موقعیت‌ها؛ دورویی، نفاق و دیگر خصایص منفی خود را نشان دهد و بروز این ویژگی‌های منفی هرگز به رویه‌ای عادی تبدیل نمی‌شد، اما در “پایتخت ۶” شاهد بیرون آمدن این خصایل از حاشیه به متن هستیم.

این روزنامه ادامه داد: اینکه یک نویسنده برای خلق موقعیت‌های کمیک از شوخی‌های اینترنتی و شخصیت‌هایی، چون احمد ذوقی که صرفاً طیفی از مشتریان خاص فضای مجازی با آن آشنایی دارند استفاده کند، بی‌تردید معنایی جز خالی بودن دست نویسنده و ناتوانی او در خلق موقعیت‌های خلاقانه سالم ندارد. اگر دلمان خوش بود که سریال پایتخت در مقایسه با فیلم‌های بی‌مایه و مبتذل سینمایی که مبتنی بر شوخی‌های جنسی ساخته می‌شوند از طنزی فاخرتر و مناسب‌تر برای خانواده‌ها و طیف وسیع مخاطبان تلویزیونی برخوردار است، در این فصل از پایتخت شاهدیم که این مجموعه نیز تن به موقعیت‌های آبکی و سطحی داده که صرفاً اصالت خنده در آن مطرح بوده و فرهنگ به کلی به حاشیه رفته است. همه این‌ها باعث می‌شود که فقدان مرحوم خشایار الوند بیش از پیش برایمان محسوس باشد؛ نویسنده‌ای که تا پیش از مرگش کمتر اسمی از او می‌شنیدیم و حالا می‌فهمیم که سالم و تروتمیز بودن پایتخت چقدر به وجود او وابسته بوده و ما از این مسئله غافل بوده‌ایم. چقدر دوست داشتیم و دلمان خوش بود که نقی معمولی با پدری که مشاعرش را از دست داده به شکلی احترام‌آمیز رفتار می‌کند. او را روی دوش می‌گیرد و نسبت به رعایت احترام و حرمت پدر حساس است و این رفتار‌ها چقدر به دلمان می‌نشست و چقدر حالمان بد می‌شود وقتی می‌بینیم بهتاش با آن قدوقواره پدرش را در جمع کتک می‌زند و با مادرش مثل چاله‌میدانی‌ها صحبت می‌کند و برای پدر و مادر مدام شاخ و شانه می‌کشد.

روزنامه جوان افزود: ضعف فیلمنامه سبب شده در پایتخت ۶ خبری از داستان نباشد. در پایتخت‌های پیشین در هر قسمت یک اتفاق یا ماجرا محور بود و داستان مبتنی بر همین اتفاق کانونی پیش می‌رفت و معمولاً سرنوشت ماجرا در هر قسمت تا حدودی مشخص بود و داستان مبتنی بر یک طرح و جمع‌بندی حساب شده و مهندسی شده طرح‌ریزی شده بود، اما کاملاً مشخص است که نویسنده پایتخت ۶ از ایجاد یک چارچوب دراماتیک عاجز بوده و صرفاً در خلق برخی موقعیت‌های کمیک تمرکز کرده و با رونمایی از سندروم دست بی‌قرار اوج خلاقیت خود را عرضه کرده است.
این رویکرد ربط مستقیمی با همان اتفاقی دارد که به تدریج توانسته مانند یک بیماری سایه‌اش را روی مدیران سازمان صداوسیما سنگین‌تر کند و آن هم اصالت دادن به خنده و جذب مخاطب به هر قیمتی است. مدیران صداوسیما در رقابت با ماهواره و در وضعیتی که دولت از اهرم بودجه برای کنترل سازمان سوءاستفاده می‌کند تا حدودی تن به حاکمیت اسپانسر‌ها داده‌اند و ظاهراً از درک تأثیرات مخرب بداخلاقی‌های نمایشی غافل هستند. واقعیت این است که حتی هالیوود هم این اندازه به سرگرمی و خنده اصالت نمی‌دهد و پیام و محتوا، حتی برای لیبرالیسم هم اولویت دارد. هدف سطحی، اولیه و کاملاً تاکتیکی می‌تواند این باشد که آثاری، چون پایتخت مردم را در رقابت با ماهواره جذب تلویزیون خودمان کند، اما این استراتژی حداقلی در غیبت نگاه کلانی که باید به فرهنگ‌ساز بودن این آثار توجه داشته باشد می‌تواند خسران‌زا باشد.

روزنامه اصلاح طلب شرق در تحلیلی بر “پایتخت6” آورد: سریال در بازتاب برخی وقایع و خصوصیات قومی و طرح موضوع، کاملا محافظه‌کارانه پیش می‌رود و درباره کیفیت بصری مجموعه هم جز تأسف، نظر خاصی نمی‌توان داد. سریال به مجموعه‌ای از تصاویر برای تبلیغات تبدیل شده که احیانا دو تا جوک و طعنه بی‌مزه و دم‌دستی و کنایه سیاسی بدون بو و خاصیت هم در آن گنجانده شده است.

این روزنامه ادامه داد: در این هشت سال، تکامل داستان‌گویی و اجرا در سریال‌های خارجی جهشی شگفت‌انگیز داشته و مدام در حال پیشرفت است؛ بنابراین حس زیبایی‌شناسی بیننده‌ای پیگیر سریال‌های خارجی و حتی کسانی که اتفاقا تماشاگر این سریال‌ها بودند، اگر دچار عقب‌ماندگی ذهنی نباشند، ترقی می‌کند و انتظارشان از مفهوم سریال بالا می‌رود؛ اما در ایران انگار همه چیز به هنگام رسیدن به حد مشخصی از رشد متوقف می‌شود. نه‌فقط در زمینه محصولات بصری؛ بلکه در زندگی روزمره هم حد توقع مشتری و خریدار و مصرف‌کننده به‌شدت پایین است و به هر کژی و نقصانی خو می‌کند. مثال ساده‌اش اغذیه‌فروشی‌هایی است که زمانی به دلیل کیفیت متفاوت اسم در‌کردند و مدت‌هاست کیفیت غذای‌شان پایین آمده و مشتری‌ها هم به امر واقف هستند؛ با‌وجود‌این برحسب عادت باز هم به همان اغذیه‌فروشی می‌روند، انگار باید رفتاری بی‌معنی را به جا بیاورند!

روزنامه شرق ادامه داد: مشکل اینجاست که برای رساندن چند ایده به قسمت‌های طولانی یک مجموعه تلویزیونی، به غیر از موقعیت‌های ایستا، حرکات طبیعی آدم‌ها و کشمکش‌ها هم الکی کش داده می‌شوند، زوایای غریب بی‌دلیل و به‌وفور در سریال گنجانده می‌شوند و سریال در حد یک آتراکسیون و سیرک تنزل می‌کند. در نتیجه، با توجه به روحیه پذیرنده تماشاگر، معمولی‌ترین چیزها را به‌عنوان طنز و شوخی به او می‌دهیم و سطح سلیقه او را در یک دهه یکسان و حتی نازل نگه می‌داریم! در نتیجه مفهوم ریتم در اینجا به پرکردن اوقات فراغت تقلیل می‌یابد و عملا از یک ساعت هر قسمت، 10 دقیقه برای پی‌گرفتن وقایع کفایت می‌کند!

این روزنامه تاکید کرد: می‌توانیم درباره پدیده‌هایی از جنس “پایتخت” منتقد باشیم؛ چون برآمده از وضعیتی ناسالم‌اند و به جای بهبود اوضاع، از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند. قومی را به شکل اجسام درآورده و هنوز با سایز شکم و ابروی پرپشت و قد دراز و مسخره‌بازی از تماشاگر خنده می‌گیرند! به جای تقویت خود‌فرهیختگی در بیننده، او را به لحاظ ذهنی و سلیقه‌ای عقب‌مانده نگه می‌دارند و باعث تکامل او نمی‌شوند. به وضعیت موجود ظاهرا معترض هستند؛ اما از نابسامانی بیشتر بهره می‌برند تا نظم و کمال؛ و هیچ روزنه‌ای برای بهتر‌شدن به بیننده نشان نمی‌دهند جز چند نصیحت دیکته‌شده بی‌بخار!




تناقضات رخ‌داده مقارن با اکران “خانه پدری” ⇐ ممنوعیت نمایش در سینماهای حوزه هنری دربرابر نمایش با سانس‌های متعدد در پردیس منسوب به بنیاد ۱۵خرداد+حمله تند یک رسانه اصولگرا به ارشاد بابت صدور مجوز اکران دربرابر منطقی خواندن اکران به‌صورت محدود از سوی یک رسانه دیگر اصولگرا

سینماروزان: درست در روز نخست اکران “خانه پدری”کیانوش عیاری- که بالاخره بعد از ده سال و توسط فیلمیران روی پرده رفته-از یک طرف شاهد تفاوت سیاستگذاری نهادهای حاکمیتی در روی پرده بردن فیلم هستیم و از طرف دیگر شاهد واکنش‌های متفاوت دو رسانه اصولگرا به فیلم.

با تعابیر خاصی که از همان اولین رونمایی‌ها از فضای روایی فیلم ارائه شد و بخصوص منتسب کردن اسباب تعزیه به پدری دخترکش، توقیف “خانه پدری” توسط حوزه هنری قابل پیش‌بینی بود؛ اتفاقی که اکنون رخ داده و فیلم در هیچ کدام از سینماهای حوزه اکران نشده با این حال پردیس چارسو منسوب به بنیاد ۱۵خرداد، فیلم را در برنامه نمایش خود قرار داده است.

از آن سو علیرغم حمله تند رسانه اصولگرای “تسنیم” به ارشاد بابت اکران فیلم ولی رسانه اصولگرای “جوان” تلویحا نمایش محدود فیلم بدون سرگروه را منطقی دانسته است.

این تفاوت خط مشی‌ها و دیدگاه‌ها را کنار هم که بگذاریم درمی‌یابیم که حتی میان آنها که زمانی برای پایین کشیدن آثاری مثل “خانه پدری” اشتراک نظر داشتند نیز به‌مانند گذشته اتفاق نظر وجود ندارد.

“تسنیم” نوشت: آیا سازمان سینمایی صرفاً با اندکی تغییر در صدای صحنه اصابت دسته هاون به سر دختر و بدون حذف این تصویر، و همچنین قید ۱۵+ راضی به اکران آن شده؟! اگر چنین است، اکنون که طرح رده‌بندی سنی فیلم‌های سینمایی با شکایت دادستانی کل کشور و حکم دیوان عدالت اداری متوقف شده، شورای صنفی نمایش باید در ارائه مجوز به «خانه پدری» تجدید نظر کند. کیانوش عیاری پس از ساخت «خانه پدری» فیلم دیگری با عنوان «کاناپه» ساخت که آن فیلم هم به دلیل حضور زنان بی‌حجاب (با کلاه‌گیس) در حال حاضر توقیف است اما با همین دست‌فرمان مدیران، باید به زودی منتظر اکران آن فیلم هم باشیم. به نظر می‌رسد سیدمحمدمهدی طباطبایی‌نژاد معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی که از تابستان امسال بر این مسند تکیه زده است، مأموریت اکران فیلم‌های توقیفی را ادامه خواهد داد.

“جوان” با نقد محتوای خشن “خانه پدری” بر اکران کاملا محدود آن تاکید کرد و نوشت: اکران محدود خانه پدری با ۱۵ سالن در پایتخت پس از سال‌ها توقیف با هشدار سنی ۱۵ سال می‌تواند برای فیلمسازانی که فیلمشان را برای مردم می‌سازند این پیام را داشته باشد که متولی امر سینما در کشور به هیچ وجه با آثاری که می‌تواند موجب جریحه‌دار کردن احساسات عمومی شود مماشات نخواهد کرد و با سیاستگذاری‌های مختلف از جمله محدود کردن سالن و گیشه مقابل ترویج چنین آثاری خواهد ایستاد.




بعد از پرسش رسانه های مستقل درباره ظهور “سرمایه گذار هشت فیلمه ۷۰ساله” در سینما⇐یک رسانه اصولگرا از حسین انتظامی خواست به شفاف سازی اوضاع بپردازد!!

سینماروزان: در روزهای اخیر برخی رسانه های مستقل از حضور یک سرمایه گذار هفتاد ساله که به طور متوالی در نزدیک به هشت فیلم سرمایه گذاری کرده خبر داده اند. سرمایه گذاری که مشخص نیست منشأ پول او داخلی است یا خارجی؟؟

روزنامه اصولگرای “جوان” در گزارشی با اشاره به حضور این سرمایه گذار در سینما از حسین انتظامی سرپرست سازمان سینمایی خواسته به شفاف سازی درباره رسوخ چنین سرمایه گذارانی در سینما بپردازد.

“جوان” نوشت: حسین انتظامی، سرپرست سازمان سینمایی در یکی از اولین پست‌های توئیتری‌اش درباره اوضاع سینما، وعده شفافیت‌سازی در سینما را داد؛ موضوعی که شرایط خاص سینمای ایران لزوم ورود جدی‌تر سازمان سینمایی را در آن گوشزد می‌کند؛ سینمایی که گفته می‌شود فیلمسازی در آن از برج‌سازی پرسود‌تر است، اما بیشتر فعالان سینما به دلیل فقر مالی زندگی پر مشقتی دارند.

این روزنامه با اشاره به ماجرای ظهور سرمایه گذار هشت فیلمه و اخبار مبتنی بر حضور پولشویان در سینما ادامه داد: در روز‌هایی که سازمان سینمایی «شفاف سازی» را در بوق و کرنا کرده است، باید به دنبال پاسخ به پرسشهای مرتبط با این سرمایه گذار باشد. علاوه بر شفافیت مالی، حسین انتظامی باید به دنبال شفافیت در سیاست‌های حمایتی سازمان هم باشد.




تازه‌ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐حذف سینما جوان از سرگروهی+جایگزینی «باغ کتاب» به عنوان سرگروه+اکران «دم سرخها» از همین هفته در گروه «باغ کتاب»

سینماروزان: در تازه ترین جلسه شورای صنفی نمایش مقرر شد که به خاطر بالا بودن کف فروش فیلمها، هیچ فیلمی سرگروهش را از دست ندهد.

به گزارش سینماروزان شورای صنفی نمایش مقرر کرد کمدی «دم سرخها» از چهارشنبه دهم مردادماه در گروه باغ کتاب که جایگزین گروه جوان شده است اکران شود.

پیشتر بنا بود درام «به دنیا آمدن» در گروه جوان روی پرده برود که با حذف این سینما از سرگروهی حالا محمد احمدی تهیه کننده آن باید به دنبال سرگروهی تازه برای اکران فیلمش باشد!




«ماه عسل» زیر ذره‌بین رسانه اصولگرا⇐چرا دکورش یادآور مناسک گلادیاتورهای روم باستان است؟!/چرا مدام به سوژه‌ مستعمل «آدمهای معتاد» می‌پردازد؟/چرا مجری برنامه به موضوعات غیرمرتبط ورود می‌کند؟

سینماروزان: امتداد محصولات موفق اگر همراه باشد با تزریق ایده های بکر و دست اولی که محصول را از تکرار نجات دهد مسیری مطمئن برای افزایش مخاطب است اما اگر این ایده ها، دست اول نباشند طبیعی است که محصول موردنظر نخواهد توانست جایگاهی درخور پیدا کند.

به گزارش سینماروزان کشدار شدن مجموعه «ماه عسل» در این سالها چنان که باید نتوانسته روندی روبه رشد را تجربه کند که اصلی ترین دلیل آن بسنده کردن به یک تیم تولید ثابت و پرهیز از تزریق ایده پردازان تازه نفس به مجموعه است؛ این نکته ایست که روزنامه اصولگرای «جوان» در گزارشی بر این مجموعه بر آن ایراد گرفته است.

متن گزارش «جوان» را بخوانید:

چند سالي مي‌شود كه در ماه مبارك رمضان ساعت قبل از افطار شبكه3، مختص برنامه زنده «ماه عسل» شده است؛ برنامه‌اي گفت‌وگو‌محور با اجراي ثابت

احسان عليخاني كه تم اجتماعي دارد. مهمان‌هاي اين برنامه غالباً مردم عادي هستند كه توانسته‌اند در زندگيشان كار مهمي انجام بدهند يا در زندگي افراد ديگر تأثيرگذار بوده‌اند يا اينكه حادثه مهمي در زندگيشان رخ داده‌ است.
ماه عسل در سال‌هاي ابتدايي خود به دليل شكستن فرم‌هاي كليشه‌اي تلويزيوني و سوژه‌هاي تقريباً جديد بين مخاطبان جايگاه خوبي پيدا كرد و چون هنوز در ابتداي شهرت و قدرت تلويزيوني قرار داشت، براي ثبات و ماندگاري تلاش بهتري داشت تا از نظر محتوايي بتواند بين مخاطبان جايي باز كند، براي همين موفق شد تا به عنوان يك برنامه خوب در نظرسنجي‌هاي صداوسيما بهترين زمان پخش را هم در اختيار بگيرد.

اما هرچه جلو آمديم و قدرت و شهرت اين برنامه بيشتر شد متأسفانه از نظر كيفي تنزل پيدا كرد، به طوري كه امسال «ماه عسل» رنگ و بوي ماه رمضاني ندارد و بيشتر يك روتين سالانه قبل از افطار شده كه حتماً بايد روي آنتن برود. اول دكور و صحنه اين برنامه پرهزينه است كه انتظار مي‌رفت حال و هواي معنوي و رمضاني داشته باشد ولي مانند ويژه‌برنامه سال تحويل كه كپي سالن مراسم اسكار بود، اينجا هم بيشتر به ياد مراسم گلادياتورهاي روم باستان مي‌افتيم تا ماه رمضان، حس و حال معنوي به مخاطب انتقال ندهد. ‌اي كاش در چنين برنامه‌هايي به‌جاي كپي‌برداري از شبكه‌هاي ماهواره‌اي كمي هم به فضا و سبك زندگي ايراني- اسلامي‌مان بها داده مي‌شد چراكه اينجا ايران است و مردماني مسلمان و روزه‌دار پاي رسانه ملي نشسته‌اند كه قرار است از اين دانشگاه عمومي آن هم در لحظات قبل از افطار، بهره و حض معنوي ببرند.

دوم رويه تكراري و روتين شده «ماه عسل» براي متأثر كردن و گريه انداختن مخاطبان با سوژه‌هاي نه چندان جذاب و تأثيرگذار است. درحالي كه يك سال فرصت در اختيار تيم گرانقيمت اين برنامه وجود دارد تا سوژه‌يابي‌هاي عمومي‌تر و بهتري داشته باشد، راحت‌ترين كار آوردن يك فرد معتاد و خانواده آن شده كه مجري مانند قاضي جلوي زن و مرد مي‌نشيند و از زیر و بم زندگي آنها سؤال مي‌كند تا يك جايي مخاطب را تحت تأثير قرار دهد و با ژست قهرمانانه به پروبال دادن موضوع مي‌پردازد، البته پرداختن به چنين معضلي از سوي رسانه ملي لازم است اما بيش از اندازه باعث خنثي و بي‌اثر شدن آن مي‌شود چه آنكه مسائل بسياري در جامعه وجود دارد كه «ماه عسل» مي‌تواند از ظرفيت خود براي ارائه و حتي ايجاد بستري در رفع آنها استفاده كند از طرفي برخورد عليخاني با مهمانان هم چندان مقبول نيست، مثلاً در يكي از برنامه‌ها كه زن از مشكلات همسر معتاد خود صحبت مي‌كرد مجري با تعجب به او گفت: چرا در خانه همسرت را شما خطاب مي‌كني؟ نمي‌گويي تو! چرا او را با آقا صدا مي‌كني و صميمي نيستي؟

مسئله مهم‌تر ديگر ورود احسان عليخاني به موضوعات غيرمرتبط است كه باعث جهت‌دار شدن برنامه مي‌شود، مثلاً درباره ورود زنان به ورزشگاه اظهارنظر مي‌كند، به طوري كه بلافاصله رسانه‌ هاي زنجيره‌اي از آن به عنوان حمايت جسورانه ياد كردند درحالي‌كه عليخاني به عنوان يك مجري اجتماعي حق ندارد براي ديده شدن، به اين مسائل غير مرتبط ورود پيدا كند و ماه عسل را سمت و سوي جناحي بدهد، آن هم در لحظات ناب معنوي قبل از افطار.

گاه به دليل نبود مديريت و نظارت درست وقتي يك مجري به شهرت و جايگاهي مي‌رسد خود را محق مي‌داند تا بدون اشراف و شناخت كافي، درباره همه چيز اظهارنظر كند، درصورتي كه به به دليل سرمايه‌گذاري عظيم دشمنان انقلاب در فضاي رسانه‌اي جهاني، مسئوليت اجرا در رسانه ملي، نيازمند افزايش دانش سياسي و قدرت تحليل مجري رسانه‌ ملي است، علاوه بر همه اينها تعيين چارچوب‌هاي منطقي و منطبق بر معيارهاي فرهنگي نظام جمهوري اسلامي براي مجري و التزام او به پرهيز از اعمال علايق و برداشت‌هاي شخصي مي‌تواند از چنين اشتباهاتي جلوگيري كند، لذا مجريان تلويزيوني بايد در همان برنامه و جايگاهي كه هستند اظهارنظر كنند و عمداً يا سهواً خود را در امور غيرمرتبط صاحب نظر نشان ندهند زيرا تريبوني كه در اختيار دارند عموميت و فراگيري دارد و قرار نيست به بهانه شهرت رسانه‌اي كه كسب كرده‌اند، شيطنت كنند




بعد از بایکوت در اکران به‌نفع آثار ارگانی-۴درصدی⇐‌حالا حمله روزنامه اصولگرا به «جشن دلتنگی» به‌خاطر اینستاگرام!!

سینماروزان: درام پرشخصیت «جشن دلتنگی» از معدود آثار سالهای اخیر سینمای ایران است که تصویری همذات پندارانه از زندگی فعالان فضای مجازی و به خصوص معتادان اینستاگرام ارائه میدهد.

به گزارش سینماروزان «جشن دلتنگی» از آثار حاضر در بخش مسابقه جشنواره سی و ششم فجر بود و با اقبال نسبی مخاطبان همراه گشت اما اکران فیلم همراه شده با محدودیت فراوان سالن و بایکوت در تخصیص سانس به نفع فیلمهای ارگانی-4درصدی روی پرده؛ «جشن دلتنگی» به ظاهر با سرگروه اکران شده اما حجم سالنهای فول سانس اش به ده هم نمیرسد در حالی که نزدیک به 200 سالن در اختیار دو فیلم «به وقت شام» و «لاتاری» است که اکران رسمیشان در سرگروه پایان یافته.

متعاقب این محدودیت در اکران که مشخص نیست به سوژه اینستاگرامی فیلم ربط دارد یا نه، روزنامه اصولگرای «جوان» هم حمله ای تند و تیز را نثار این فیلم کرده؛ بهانه این حمله هم تصویرسازی «جشن دلتنگی» از یک پیام رسان خارجی یعنی اینستاگرام بوده است!!

روزنامه «جوان» نوشته است: «جشن دلتنگي» برخلاف آنچه از دستگاه‌هاي فرهنگي انتظار مي‌رود دربست در اختيار نشان دادن جايگاه شبكه‌هاي اجتماعي خارجي قرار گرفته است و با روند آگاهي رساني درباره پيام رسان‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي ملي فاصله زيادي دارد.

این روزنامه ادامه داده: اينكه زندگي بخشي از مخاطبان در ايران ساعاتي از شبانه‌روز هم كه شده در چنين پيام‌رسان‌هايي مي‌گذرد به كنار، پرسش این است كه چرا سينماي ايران بايد به ابزار تبليغي اين رسانه بدل شود در حالي كه مي‌تواند به جاي اين تبليغ براي كالاي فرنگي شرايطي را فراهم كند براي معرفي بهتر و درست‌تر امكانات پيام‌رسان‌هاي داخلي. مگر نه اينكه سينماگران ايراني مدام مدعي فرهنگ‌سازي هستند پس فرهنگ‌سازي حمايت از كالاي ايراني چه مي‌شود؟

روزنامه «جوان» خاطرنشان ساخته است: سينماي ايران به عنوان رسانه‌اي پيشرو در عرصه فرهنگ بايد به جاي تبليغ از مضرات چنين پيام‌رسان‌هايي بگويد اما فيلم مذكور كه كارگردانش هم دوپاسپورته است چنان سانتي مانتال از يك فعال اينستاگرامي به صورت ماهرانه و با زبان تصوير حمايت كرده و او را در جايگاه مظلوم مي‌نشاند كه انگار با يك قهرمان ملي روبه‌رو هستيم.




ادعای روزنامه اصولگرا⇐«عصبانی نیستم» از ۲۵بهمن روی پرده می‌رود

سینماروزان: فیلم «عصبانی نیستم»رضا درمیشیان بعد از رونمایی در جشنواره سی و دوم فجر چندین بار پروانه نمایش گرفت و چندین بار قرارداد اکران بست اما هر بار محافظه‌کاری مدیران نظارتی اعتدال در برابر فشارهای افراطیون موجب تعلیق اکران آن شد.

به گزارش سینماروزان آخرین بار یک ماه و نیم قبل بود که نسخه‌ای تعدیل شده از «عصبانی نیستم» بنا شد روی پرده برود که باز هم افراطیون جلوی نمایش آن را گرفتند.

حالا روزنامه اصولگرای «جوان» مدعی اکران این فیلم از 25 بهمن ماه شده است؛ ادعایی که اگر در ترازوی ادعاهای تکذیب شده قبلی این روزنامه درباره دستمزد هنگفت مشاور جشنواره های 34 و 35 سی و پنجم و همچنین اعطای سکه به دبیران جشنواره های 31 و 32 قرار گیرد(اینجا و اینجا را بخوانید) مورد تردید واقع میشود.

متن خبر این روزنامه اصولگرا را بخوانید:

در حالي كه فيلم پرحاشيه و حامي فتنه «عصباني نيستم!» به كارگرداني رضا درميشيان بعد از بازبيني و اصلاحات مجدد قرار بود ماه گذشته اكران شود، زمان نامناسب انتخاب شده در آستانه يوم الله نهم دي براي اكران اين فيلم در نهايت نمايش آن را منتفي كرد. هر چند ابراهيم داروغه‌زاده در همان مقطع اكران آن را در زماني مناسب قطعي دانست. حال شنيده‌هاي «جوان»حاكي از اين است كه بعد از جلسه نمايندگان مجلس و اعضاي كميسيون فرهنگي با مديران سازمان سينمايي اكران اين فيلم در روز ۲۵ بهمن قطعي شده و مديران سينمايي به نمايندگان قول اكران فيلم در اين زمان را داده‌اند تا بعد از هياهوهاي جشنواره فجر اين فيلم اكرانش را در سينماها آغاز كند.
فارغ از اين موضوع كه صحت اين اخبار چه ميزان است، اما جاي اين سؤال مهم ‌خالي است كه فارغ از محتوا و ساختار فيلم «عصباني نيستم» اگر مديران ارشاد از ترس حواشي پيش رو جرئت اكران اين فيلم را ندارند ديگر مجوز اكران دادن‌شان به اين فيلم چه بود؟
و سؤال مهم‌تر اينكه مديران وزارت ارشاد كه خود را مدعي ترويج اخلاق در هنر و سينما مي‌دانند، چگونه به خود اجازه مي‌دهند اينگونه تقوا و اخلاق را زير پا بگذارند و مصاحبه‌اي جعلي و دروغ را در رسانه‌ها تكثير و منتشر كنند. جالب است كه در طرح اوليه «عصباني نيستم» كه به ارشاد ارائه شده هيچ اشاره‌اي به رويدادهاي سال 88 نشده است.
جمال شورجه در 27 بهمن ماه 1392 در گفت‌وگويي با يكي از پايگاه‌هاي خبري به عنوان يكي از اعضاي شوراي پروانه ساخت، بر تخلف رضا درميشيان، سازنده فيلم عصباني نيستم تأكيد مي‌كند. شورجه در اين گفت‌وگو اشاره مي‌كند: «در فيلمنامه، هيچ نشانه‌اي از نگرش‌ها و تمايلات سياسي شخصيت اصلي و اينكه از فعالان فتنه 88 و دانشجوي ستاره دار بوده وجود نداشت. در برخي مواقع ما به تهيه كنندگان و كارگردان اعتماد مي‌كنيم و پروانه ساخت را صادر مي‌كنيم، آنها هم قول مي‌دهند كه رعايت كنند، البته اين موارد صورتجلسه مي‌شود و در پرونده فيلم باقي مي‌ماند. احتمال قريب به يقين در خصوص اين فيلم هم تذكرات لازم داده شده و آنها قول داده‌اند حذف يا تعديل خواهند كرد.»
درميشيان در «عصباني نيستم» سعي كرده تمام دلخوري‌هاي خود از اتفاقات پيش‌آمده سال ۸۸ را به شيوه اهالي سياست و به وسيله متلك‌پراني‌هاي پرشمار سياسي به طيف مذهبي جامعه و اشاره به موضوعاتي همچون كوي دانشگاه، دانشجويان ستاره‌دار و… به شكلي مسلسل‌وار به مخاطب خود ارائه بدهد. نمايش اين فيلم در جشنواره فجر سال ۹۲ باعث ايجاد حواشي مختلفي شد كه در نهايت با درخواست درميشيان براي كناره‌گيري فيلمش از بخش داوري جشنواره، بخشي از اين حواشي كاسته شد.



پرسش قابل تأمل یک روزنامه‌نگار⇐آقای حیدریان! آیا حذف رسانه‌های منتقد از جشنواره کودک با هماهنگی شما بوده؟+عکس

سینماروزان: جشنواره سی ام کودک و نوجوان در حالی به دبیری علیرضا رضاداد برگزار میشود که فقط نگاهی به فهرست نامهای تکراری حاضر در بخش مسابقه بیانگر عیار جشنواره است؛ چهره هایی که سالهاست با بودجه فارابی و برای جشنواره، فیلم کودک تولید میکنند ولی فیلمهایشان به دلایل مختلف و اصلی ترین آن کیفیت پایین راهی به اکران نمی یابد ولی باز هم نزدیک جشنواره که میشود، با بودجه دولت فیلم کودک میسازند و به جشنواره دولتی کودک می آیند.(اینجا را بخوانید)

این روند که در هفته های گذشته با انتقاد برخی رسانه ها مواجه شده بود با انتقادات تند و تیز یک عضو هیأت انتخاب جشنواره کودک پی گرفته شد.

سیروس حسن پور از اعضای هیأت انتخاب جشنواره در گفتگویی تفصیلی به صراحت به انتقاد از کیفیت پایین آثار حاضر در جشنواره پرداخت و گفت: بودجه قابل توجهی از سوی فارابی برای تولید فیلمهای کودکی اختصاص داده شد که نام هیچ کدام از اینها را نمی توان فیلم گذاشت!(اینجا را بخوانید)

دست اندرکاران جشنواره کودک اما به جای آن که پاسخگوی این انتقادات بجا باشند در قدم اول به تسویه حساب با رسانه های منتقد دست زدند.

دست اندرکاران این جشنواره برخلاف مشی اعتدالی که مدیران بالادستی خود مدام از آن دم می‌زنند، برای رهایی از زیر ذره بین رفتن توسط این رسانه ها حین برگزاری، هیچ کدام از رسانه های منتقد را به جشنواره شان دعوت نکردند تا در فضایی ایزوله و انحصاری جشنواره را همان طور که دوست دارند برگزار کنند و ایراداتشان دیده نشود.

ایزد مهرآفرین دبیر سرویس فرهنگی روزنامه «جوان» در انتقاد از این وضعیت توئیتی زده و نوشته است: این از نتایج سحر است یا صبح اعتدال؟ حذف رسانه های منتقد از فهرست حاضران در جشنواره کودک! آقای حیدریان! آیا حذف صداهای منتقد با هماهنگی شما بوده است؟

توئیت یک روزنامه نگار خطاب به محمدمهدی حیدریان
توئیت یک روزنامه نگار خطاب به محمدمهدی حیدریان



۳ روز بعد از افشاگری «جوان» درباره مانع اصلی تولید سریال «موسی(ع)»⇐حالا حمله «رجانیوز» به تیم تولید «موسی(ع)⇔این حمله ساعاتی پس از انتشار، کاملا فرمت شد!!!

سینماروزان: همین 3 روز قبل بود که روزنامه اصولگرای «جوان» در گزارشی پیرامون چرایی عدم تولید سریال «موسی(ع)» به حضور مشاوری در سازمان اشاره کرده بود که مخالف سفت و سخت تولید این پروژه است؛ مشاوری که از او با «ع.ن» یاد شده بود.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان صبح امروز رسانه اصولگرای «رجانیوز» در تحلیلی که میتوانست واکنشی باشد به گزارش «جوان» به انتقاد تند و تیز از حضور جمال شورجه و احمد میرعلایی در قامت کارگردان و تهیه کننده این سریال پرداخت.

در این گزارش که تیتر اصلی آن «چرا نمی توان به تیم فعلی سریال موسی (ع) اعتماد کرد؟» بود با اشاره به کارنامه تهیه کننده و کارگردان این سریال این طور نتیجه گیری شده بود که کار تولید این سریال باید از آنها گرفته شده و به شخصی دیگر سپرده شود.

اما عجیب آنجا بود که این تحلیل ساعاتی بعد از انتشار از خروجی «رجانیوز» حذف شد و کلیک بر روی عنوان، مخاطب را با این پیام روبرو میکرد که «صفحه موردنظر یافت نشد!»

آیا این حذف به درخواست جمال شورجه و احمد میرعلایی صورت گرفته؟؟؟ یا آن که مدیران سازمان صداوسیما از چنین تحلیلی خوششان نیامده؟

جواب این پرسشها مشخص نیست اما برای آن که بدانید در گزارش موردنظر چه آمده بود که باعث شد ساعاتی بعد از انتشار فرمت شود، متن زیر را بخوانید:

در خبرها آمده است که این تیم برای تولید این سریال مبلغی بالغ بر 250 میلیارد تومان را از صدا و سیما مطالبه کرده اند. مبلغی که این تیم مدعی است به دلیل اینکه قرار است سریال در تراز جهانی ساخته شود تا این حد بالا در نظر گرفته شده است. جمال شورجه مدعی شده است که پیگیری ساخت سریال موسی (ع) توسط وی وصیت مرحوم سلحشور است و وی با تمام توان برای انجام این وصیت تلاش خواهد کرد. از طرفی شورجه خود را میراث دار سلحشور و اولین گزینه برای کارگردانی این سریال به حساب می آورد.

این کارگردان پیشکسوت سینمای و تلویزیون اگر چه از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی عمری را در راه نمایش معارف انقلاب و دین بر پرده سینما و یا در قاب تلویزیون گذاشته است اما در یک دهه ی اخیر هرگز موفق به ساخت یک اثر قابل اعتنا نشده است. فیلم سینمایی «33 روز» به عنوان آخرین اثر ساخته شده توسط این کارگردان یک فیلم به شدت ضعیف و آشفته بود که نه در اکران مورد توجه قرار گرفت و نه بعد ها دیگر خبری از آن شنیده شد. احمد میرعلایی نیز که به عنوان تهیه کننده در این سریال حضور دارد 4 سال به عنوان مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی در دولت دهم مشغول به کار بود. دورانی که در آن فیلم حامی فتنه ی «آشغال های دوست داشتنی» با بودجه ی این نهاد و به تدبیر وی تولید شد.

مطمئناً تولید سریالی در خصوص حضرت موسی (ع) به عنوان پیامبری که زندگی اش قصه های تأمل برانگیزی برای دنیای امروز دارد وظیفه و رسالت صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. اما بد نیست قدری محتاطانه تر در خصوص پولی که قرار است از بیت المال و آن ها در این وضعیت بد مالی صدا و سیما هزینه شود رفتار کرد. از آنجایی که نه شورجه امروز کارگردانی است که بتوان برای تولید این اثر مهم به او اعتماد کرد و همچنین کارنامه ی کاری اخیر میرعلایی در فارابی کارنامه ی پر از ابهام و پرسشی به حساب می آید بهترین تدبیر این است که طرح این دوستان توسط سازمان خریداری شود و ساخت این سریال به کارگردانان آماده تر و خوش دست تری همچون شهریار بحرانی یا داود میرباقری سپرده شود. با این کار می توان امیدوار بود که با مبلغی به مراتب کمتر سریال ویژه و تاریخ سازی برای تلویزیون آماده شود.




به‌خاطر بیان پاره‌ای از واقعیات مربوط به فیلم؟⇐عذرخواهی رسمی رسانه اصلاح‌طلب از کارگردان «لرد»

سینماروزان: نمایش فیلم دارای پروانه ساخت اما بدون پروانه نمایش «لرد» در جشنواره کن امسال قبل از همه واکنش رسانه هایی اصولگرا مانند «جوان» و «کیهان» را به دنبال داشت که با برشمردن مختصات تحقیرآمیز فیلم نسبت به ایرانیان از حضور چنین فیلمی در جشنواره کن به عنوان نماینده ایران گلایه کردند.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان در امتداد چنین نگاهی رسانه اصلاح طلب «شرق» هم در خلال گزارشی از کن با برشمردن نقاط ضعف فیلم «لرد» آن را فیلم تلخی دانست که در آن همه بد و شرور هستند و به غیر از قهرمان داستان و همسرش هیچ آدم خوبی در آن وجود ندارد. البته که این رسانه پایان بندی گزارش خود را با خطاب قرار دادن کارگردان «لرد» این طور پایان برده بود: اى كاش آنها كه اين قدر ناراحت‌اند و كينه به دل دارند، بروند و هم خيال خودشان را راحت كنند و هم مخصوصا خيال ما را… .(اینجا را بخوانید)

حالا و یک هفته بعد از آن ابرازنظر صریح که صرفا نقدی منفی بر اثری به شمار می رود که اغلب ایرانیان حاضر در جشنواره کن آن را یکسویه دانسته اند روزنامه اصلاح طلب «شرق» با ارائه یادداشتی به عذرخواهی رسمی از کارگردان «لرد» پرداخته است.

ابتدا این یادداشت عذرخواهی را که بدعتی در زمینه نقدنویسی به شمار می رود بخوانید:

٣١ اردیبهشت در صفحه ١٤روزنامه «شرق» مطلبی با تیتر «تلخ؛ همچون کن» منتشر کردیم که بازتاب‌های زیادی داشت. این مطلب، در واقع گزارشی بود از روز سوم جشنواره که تمرکزش بر حضور پررنگ سینماگران ایرانی سر صندوق رأی مستقر در کن بود. بخشی از گزارش هم مشاهدات خبرنگار بود از فیلم‌هایی که در آنجا به نمایش در آمد؛ از جمله فیلم «لِرد» ساخته آقای محمد رسول‌اُف. مشکل بزرگ این مطلب آن بود که گزارشگر، اصل بی‌طرفی را رعایت نکرده و به ‌جای مشاهده‌گربودن و ثبت واقعیت، قضاوت کرده است. طبیعتا بی‌طرفی به معنی برخورد یکسان با دیدگاه‌های مختلف نیست؛ ولی حتی برخورد با دیدگاه‌های مختلف هم باید به شکلی باشد که گزارشگر و خبرنگار کمترین اثر ممکن را از خود باقی بگذارد. متأسفانه در انتشار مطلب «تلخ؛ همچون کن» به‌ دلیل سرعت کار و دیر‌رسیدن گزارش این اصل بدیهی سهوا نادیده گرفته شد. طبعا اگر فیلمی تلخ باشد یا شیرین، این وظیفه منتقد و گزارشگر نیست که این تلخی یا شیرینی را به‌عنوان نقطه قوت یا ضعف آن مطرح و درباره آن قضاوت کند. همین‌جا از آقای رسول‌اُف بابت این اشتباه پوزش می‌خواهیم و موفقیت فیلم ایشان را در بخش «نوعی نگاه» جشنواره کن تبریک می‌گوییم.

⇓⇓⇓

چرایی ارائه مانیفستهای انتزاعی در یک عذرخواهی!

نارضایتی کارگردان «لرد» و احتمالا گلایه از نگارنده نقد که در کن هم حضور داشته میتواند اصلی ترین دلیل نگارش این یادداشت باشد.

فارغ از آن که نگارنده گزارش اصلی دقیقا مشاهده خود درباره کیفیت داستانی-ساختاری «لرد» را در محتوای موردنظر ارائه کرده بود و حالا در یادداشت عذرخواهی از این گفته شده که ایشان بجای مشاهده گری قضاوت کرده(!) اینکه عذرخواهی رسمی از کارگردان فیلمی مناقشه برانگیز باعث شده مانیفست های کاملا انتزاعی درباره نقدنویسی و گزارشگری ارائه شود جای تعجب دارد.

کافیست دقت کنیم بر این بخش از یادداشت عذرخواهی که در آن گفته میشود وظیفه منتقد و گزارشگر این نیست که تلخی یا شیرینی را به عنوان نقطه قوت یا ضعف مطرح کند! پس وظیفه منتقد چیست؟

یا در جایی دیگر از یادداشت گفته میشود گزارشگر و خبرنگار باید کمترین اثر را از خود در محتوایش باقی بگذارد! مگر امکان دارد؟ گزارشگر مانند هر انسان دیگری دارای قدرت اندیشه است و طبیعی است که وقایع را از فیلتر ذهنی خودش بگذارند و البته بی کمترین تحریف واقعیت به مخاطب ارائه دهد درست همان طور که یک منتقد می تواند تلخی یا شیرینی کاسبکارانه برای دلبری از مخاطب آن وری یا این وری را زیر ذره بین تحلیل خود ارائه دهد.




روایت نویسنده روزنامه «جوان» از نقش نرگس آبیار در حذف یک فیلم ارگانی از بخش مسابقه جشنواره

سینماروزان: جواد محرمی خبرنگار روزنامه “جوان” در یادداشتی اجتماعی در کانال “سینماآرمان” تحلیلی خاص درباره چرایی حذف فیلم ارگانی “امپراطور جهنم” که با حمایت انجمن سینمای دفاع مقدس تولید شده، از بخش مسابقه جشنواره فجر ارائه داده است و از نقش نرگس آبیار در این باره سخن گفته است.

متن یادداشت محرمی را بخوانید:

در جشنواره جهانی فجر پس از تماشای فیلم “نفس” با نرگس آبیار صحبت می کردم به او گفتم چرا این معلم قرآن فیلم اینقدر کریه المنظر و منفی تصویر شده بود. گفت: می خواستم ریشه های داعش را نشان بدهم. از جوابش حیرت کردم و پرسیدم ریشه های داعش تو ایران چیکار می کنه خانم آبیار؟ پاسخم را نداد.

چند روز پیش که شنیدم فیلم “امپراطور جهنم” با موضوع ریشه های شکل گیری داعش از بخش مسابقه جشنواره فجر کنار گذاشته شده و نرگس آبیار هم جزو مخالفان سرسخت فیلم بوده ناخودآگاه یاد جمله کارگردان “نفس” در جشنواره جهانی فجر افتادم.




اتفاقی عجیب در رسانه ای نزدیک به مقامات شهری⇐یک تهیه‌کننده جوان برای مدیرمسئول این روزنامه تعیین تکلیف می‌کند!/پای موسی خیابانی در میان است!!!

سینماروزان: حدودا دو هفته قبل اختتامیه نمایشگاه مطبوعات را پشت سر گذاشتیم؛ نمایشگاهی که مجالی است برای ارزشگذاری بر مقام اهالی رسانه ولی در همین شرایط شنیدن برخی رفتارهای غیرحرفه ای در رسانه های نوپا نگران کننده به نظر می رسد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “سینماپرس” از جمله این رفتارها در روزنامه ای منسوب به مقامات شهری رخ داده و در نتیجه انتشار گزارشی پیرامون یکی از محصولات سینمایی در مسیر تولید دو خبرنگار رسانه اخراج شده اند!

جالب اینجاست که این محصول سینمایی “ماجرای نیمروز” به تهیه کنندگی جوانی تولید می شود که روابط نزدیکی با یکی از آقازادگان نهادهای شهری دارد و به همین واسطه توانسته در مدت زمانی کوتاه رشدی حبابی هم در سینما داشته باشد.

افشای خط داستانی این محصول که گویا مرتبط با موسی خیابانی از سران منافقین و ماجرای قتل وی است(اینجا را بخوانید) و البته بازنشر آن در رسانه های دیگر، موجبات ناراحتی این تهیه کننده را فراهم کرده و او درخواست حذف محتوا را کرده است و این درخواست هم به سادگی از سوی مدیرمسئول پذیرفته شده است و متن محتوای موردنظر از سایت روزنامه حذف شده است.

با این حال مدیرمسئول به دستور تهیه کننده جوان از خبرنگاران خود خواسته که زمینه حذف محتوا از رسانه های دیگر را هم فراهم کنند و چون خبرنگاران مذکور زیر بار این تصمیم غیرمنطقی نرفته اند، اخراج شده اند.

نکته عجیب درباره این ماجرا آن است که سفارش تولید این گزارش از سوی مقامات مافوق تحریریه به خبرنگاران مذکور اعلام شده و یک هفته ای هم اصرار برای تولید گزارش وجود داشته ولی در نهایت در فشارهای وارده از سوی آن تهیه کننده جوان، مقامات مافوق کمترین مسئولیتی را نپذیرفته اند و ترجیح داده اند تقصیر را بر گردن نیروهای زیردست بیندازند تا به حضور خویش در این رسانه متصل به منابع عمومی ادامه دهند.

این است امتداد نگاه غیرحرفه ای حتی در رسانه هایی که دم از تعلق خاطر به نسل سوم می زنند. رسانه هایی که بخش عمده محتوای تولیدشده آنها گردآوری مطالب دیگران است و در عین حال با معدود نیروهای مولد خویش چنین برخوردهای بدوی می کنند…




ادعای روزنامه اصولگرا⇐”آمدنیوز” در تملک آقازاده‌ای با نام‌خانوادگی “ز.”

سینماروزان: در هفته های گذشته گزارشهایی حاوی برخی اطلاعات عجیب و غریب در یک کانال تلگرامی با نام “آمدنیوز” حواشی فراوانی را موجب شده است.

به گزارش سینماروزان این کانال تلگرامی که اخیرا در حیطه سینما هم گزارشهایی را منتشر کرده و البته برخی از این گزارشها نیز پر از فانتزی‌سازی هستند موضوع گزارش روزنامه “جوان” قرار گرفته است.

در این گزارش ادعا شده این کانال متعلق است به آقازاده یکی از روحانیون با نام “ز”.

متن کامل گزارش “جوان” را بخوانید:

«آمدنيوز» از كجا آمد؟!

«آمدنيوز» مجموعه‌اي از اخبار، مطالب، ادعاها، شنيده‌ها و گفته‌هايي را منتشر مي‌كند كه به خودي خود امکان محاسبه ارزش خبري آنها وجود ندارد. ادعاهاي اين كانال خبري نيز بدون حضور شاكي، متشاكي، مدعي يا قاضي قابل‌رسيدگي و اثبات نيست. آمدنيوز تلاش كرده است در سايه اين خلأ، برخي از اسناد راست و دروغ را به نفع اهداف پشت پرده خود منتشر كند و از سوي ديگر ديده شده است كه «راست» را به نفع «دروغ» مصادره مي‌كند. البته آمدنيوز مدعي است اطلاعاتي را كه ارائه مي‌كند، به نفع جريان سياسي خاص يا فرد خاصي نيست اما به وضوح طبقه‌بندي سياسي و جناحي را در اطلاعات مي‌گنجاند. مي‌توان پيش‌بيني كرد كه با نزديك شدن به انتخابات رياست جمهوري در سال آينده جهت‌گيري اين كانال خبري نيز رويكرد واضح‌تري پيدا كند. سابقه توليد شبنامه‌ها و سايت‌هاي خبري هنجارشكن در طول انتخابات‌هاي سال‌هاي گذشته نشان داده است كه اين طيف از شبه رسانه‌ها در اين ايام فعال شده و با روندي انتحاري اقدام به فعاليت مي‌كنند. «آمدنيوز»رويكرد روشني در زدن برخي از افراد يا نزديك شدن به برخي اشخاص از خود نشان داده است. مخصوصاً اينكه تا امروز به حلقه اول دولت نزديك نشده است! و به جاي آن رقباي انتخاباتي دولت را هدف انتقاد قرار داده است! حال سؤال اينجاست كه چرا هنوز صابون افشاگري‌هاي آمدنيوز به حلقه اول دولت نخورده است؟!

كانال‌هاي بي شناسنامه منبع اخبار بدون منبع
علاقه‌مندان به پيگيري اخبار كه دسترسي به شبكه‌هاي مجازي دارند و به خصوص در تلگرام فعال هستند، مي‌توانند تعداد انبوهي از كانال‌هاي خبري را نام ببرند كه برخي از آنها منتسب به رسانه‌هاي رسمي كشور و برخي ديگر بي‌نام و نشان هستند.
محمود واعظي، وزير ارتباطات خردادماه امسال در مصاحبه با خبرگزاري فارس گفت: «اكنون همه مردم به فضاي مجازي دسترسي دارند و اين موضوع داراي جنبه‌هاي خوب و بد است. از جمله اينكه در گذشته همه خبرها شناسنامه‌ داشت اما امروز سايت‌ها و كانال‌هاي تلگرامي متعددي اقدام به انتشار اخبار مي‌كنند كه اين اخبار منبع و شناسنامه ندارد و اين از بدي‌هاي فضاي مجازي است. امروز يك نفر مطلبي را با قصد و نيتي براي اولين بار منتشر مي‌كند و اين مطلب بارها بدون منبع در فضاي مجازي بازنشر مي‌شود و سپس مي‌گويند كه اين مطلب را همه جا گفته‌اند و شايعه مي‌شود. منابعي كه اقدام به توليد اخبار مي‌كنند و معلوم نيست از كجا مجوز توليد و انتشار اخبار گرفته‌اند، ساماندهي خواهند شد.»

شهرزاد عبرت انگيز
بعد از واعظي نوبت به ابوالحسن فيروزآبادي، دبير شوراي عالي فضاي مجازي رسيد كه خبر از ساماندهي كانال‌هاي خبري بدهد. فيروزآبادي در تيرماه با «ايرنا» مصاحبه كرد و گفت: «كساني كه در شبكه‌هاي اجتماعي فعاليت رسانه‌اي دارند بايد خود را براي اخذ مجوز از اين شورا آماده كنند.»
اخذ مجوز براي فعاليت رسانه‌اي در شبكه‌هاي اجتماعي وعده‌اي بود كه تا امروز محقق نشده است و همين موضوع باعث شده است شبكه‌هاي اجتماعي محلي براي جولان كانال‌هاي خبري شود كه به دليل مجهول‌الهويه بودن صاحبان و گردانندگان آنها امكان پيگيري قضايي‌شان سخت مي‌شود. پيش از مطرح شدن «آمدنيوز»، مديران چند كانال تلگرامي به دليل انتشار اخبار دروغ به دست پليس و نهاد‌هاي امنيتي شناسايي و دستگير شده‌اند.

نمونه اين كانال‌هاي تعطيل شده «شهرزاد نيوز» بود كه به صورت مداوم اقدام به پخش اخبار كذب عليه رئيس سابق سازمان صداوسيما و برخي مديران ارشد سازمان مي‌كرد و اتهام‌هاي اخلاقي را به آنها نسبت مي‌داد كه با شكايت از اين كانال و پيگيري نهادي امنيتي مدير كانال بازداشت و مشخص شد وي كسي جز يكي از مديران سازمان صداوسيما نيست!

فرزند آقاي «ز» منبع آمدنيوز است؟!
البته «آمدنيوز» علاوه بر كانال خبري، داراي سايتي است كه اكنون از سوي كارگروه تعيين مصاديق محتواي مجرمانه فيلتر شده است. در سايت «آمدنيوز» كه گويا از انتهاي مردادماه تا به حال به‌روز‌رساني نشده است، بخشي با عنوان «درباره ما» وجود دارد. در اين صفحه متني منتشر شده اما نامي از گردانندگان اين سايت به ميان نيامده اما شنيده‌هاي «جوان» از همكاري فرزند «ز» يكي از روحانيون كه سابقه مديريت فرهنگي را نيز دارد با اين مجموعه حكايت دارد و احتمال اينكه به واسطه رانت پدر، برخي اخبار و اطلاعات دولتي را در اختيار «آمدنيوز» قرار داده باشد، وجود دارد.

در انتظار پيگيري مقامات قضايي و امنيتي!
اكنون اين پرسش مطرح است كه با توجه به اشراف اطلاعاتي نهاد‌هاي امنيتي بر فضاي مجازي چرا برخي از ادعاهاي «آمدنيوز» و اسنادي كه اين كانال منتشر مي‌كند، هنوز پيگرد قانوني نشده است؟ مشخص نشده اسناد دولتي چگونه به دست گردانندگان آمدنيوز رسيده است؟ سابقه لجن‌پراكني كانال «شهرزادنيوز» عليه رئيس سابق صداوسيما نشان مي‌دهد كه ساده‌انگاري فعاليت‌هاي خبري در شبكه‌هاي مجازي مي‌تواند منجر به خسارات سنگيني شود به ويژه آنكه اين كانال‌هاي به اصطلاح خبري از رانت ويژه اسناد و مدارك دولتي برخوردار باشند!




نام بردن از نویسنده “گاو” سبب‌ساز تغییر یک مدیر تلویزیون شد؟

سینماژورنال: پس از آن که تهیه کننده سریال “کیمیا” روزنامه متبوعش را به غلامحسین ساعدی نویسنده “گاو” تقدیم کرد و همین تقدیم باعث انتقادات فراوان رسانه‌هایی چون “جوان” و “کیهان” از وی و در نهایت عذرخواهی وی از مدیرمسئول “کیهان” شد اخیرا در برنامه “صد برگ” شبکه چهارم نیز رشید کاکاوند یکی از مجریان این برنامه به بهانه زادروز ساعدی از وی یاد کرد.

به گزارش سینماژورنال یادکرد مجری “صدبرگ” سبب ساز انتقاد مجدد برخی رسانه ها و از جمله روزنامه “کیهان” از وی شد و مدتی بعد از انتفادات نیز مکرمه آقایی مدیر گروه فرهنگ و اندیشه شبکه چهارم از سمت خود کنار رفت.

پیامک محترمانه ای دادند که فشار کار سنگین است

مکرمه آقایی پس از تأیید کنار رفتن خود از سمت مدیریت گروه فرهنگ و اندیشه شبکه چهار درباره اینکه آیا به خاطر اتفاقی که در برنامه «صد برگ» روی داده  برکنار شده‌اید به “فارس” گفت: این طور نیست، پیش از اینکه آن برنامه روی آنتن برود، مدیر شبکه از روز چهارشنبه پیامک‌های محترمانه ای مبنی براین که فشار کار گروه سنگین است و شما اذیت می شوید دادند و در آنجا تقاضا کردند من بپذیرم که مشاورشان باشم.

وی افزود: من هم اعلام کردم من تابع تصمیم شما هستم حتما دلایل قانع کننده ای برای این کار دارید چون من چند ماه پیش استعفای کتبی داده بودم و ایشان در آن زمان نپذیرفتند و اصرار داشتند بنده همچنان در مدیریت گروه باقی بمانم، بنا براین حکم جدید من را زده بودند و درست در بحبوحه جابه‌جایی این اتفاق درصدبرگ افتاد.

اشتباه از سوی مجری رخ داد

وی درباره این اتفاق نیز توضیح داد: اشتباه روی داده از سوی مجری برنامه بود او بنابه تشخیص خودش این حرف را زده و تولد را تبریک گفته، البته بدلیل دانش ادبی و سابقه فرهنگی بسیار خوبی که از آقای دکتر کاکاوند سراغ داریم بعید میدانم نیت سوء یی در کارشان بوده باشد عذرپیش آمده را خبط سهوی میدانم نه عمدی.

نمی توان انتظار داشت در برنامه زنده جزء به جزء متن پلاتوها از قبل تهیه شده باشد

آقایی تصریح کرد: نمی توان انتظار داشت در برنامه زنده تلویزیونی جز به جزء متن پلاتوها از قبل تهیه شده باشد. دوستان صدبرگ هم به چنین چیزی قائل نبودند توجیه آنها این بود در برنامه زنده هر روزه امکان چنین برنامه ریزی های دقیقی وجود ندارد شاید با اشتباه رخداده به اهمیت اصرارها و دغدغه‌های شبکه مبنی بر برنامه ریزی دقیق تر در محتوا بهتر پی ببرند.