درباره فیلم سینمایی”قیف” با بازی رضا عطاران، صدف اسپهبدی و…؛ فیلمی که بلیت پاره نکرد
|
سینماروزان/حامد مظفری: کمدی فانتزی “قیف” با حضور رضا عطاران فروشی ولرم در گیشهها داشت و در اکران آنلاین باز همان قدر ولرم و بیشتر محبوب مخاطبانی بوده که تجربه فضاهای تازه را برمیتابند. “قیف” در اکران سینما به دنبال رکوردشکنی نبود و برخلاف برخی آثار این سالها نه بلیتی پاره کرد و نه دنبال رکوردشکنی بود.
+کیفیت تولید استاندارد و طراحی گریم موجودات فضایی و بخصوص مشابهسازی بانوان صورت پلاستیکی بسیار همگون است با فضای درام.
-جاهایی یادآور “شهر قصه”بیژن مفید که مسائل آدمیان را به سوی حیوانات برده بود و همه اشارات سیاسی را به سمت حیوان برده برد. آنجا خارپشتی که نمیتوانست عشق را با بغل کردن نشان دهد و اینجا موجودی فضایی که اگر عاشق نشود بدل به گربه میشود!
+با حداقل شوخی اروتیک و روایت یک داستان رویایی مخاطب جلب میکند. برخلاف دنباله سازی ها با حداقل بشکن و بالا بنداز و شوخی دستی پیش رفته و به جای اغراقهای زننده بر گسترش فانتزی کار کرده.
+بازی موثر از رضا عطاران که بعد از سالها باز همان شمایل مرد بیخیال باری به هر جهت گرفتار بحران را خوب درآورده و بی ادا و اطوار میگذارد بازیگران کناری هم دیده شوند.
-احمد بخشی به عنوان مشاور کارگردان؟ سازندهی “مردی که موش شد” و فیلم “چاه” که گرفتار سوءتفاهم و توقیف شد و بعد با نام “جمیل” عرضه شد! عقبه دستیاری بخشی او را به “قیف” کشانده؟ یا …؟
-شروع فیلم قدری کُند به نظر میآید شاید برای تازگی چنین محصولی به عنوان یک کمدی ایرانی ولی ذات قصهگوی کار با نهاد ایرانیجماعت عجین است پس فیلم را میشود دنبال کرد و رفته رفته با حال و هوای آن منطبق و تا پایان رفت.
+بازی محمود نظرعلیان با فیزیکی یادآور آشیل در نقش سلطان یک سیاره دوردست! شاید اگر فیلم به جشنواره فجر میرسید هم عطاران و هم نظرعلیان لایق سیمرغ بودند.
+اجرای ظریف و همدلانه محسن امیریوسفی در ترکیب رئال و فانتزی به گونه ای که به قصه های پریان پهلو بزند. نقش سعید ملکان بهعنوان یک تهیهکننده رشدکرده در پروژه های عظیم-ولو به عنوان چهره پرداز- به شدت کمک کرده به باورپذیر شدن کار.
-کمی تزریق جهان بینی میتوانست اجنه را وارد داستان کند و آن گاه اتحاد یک جن که دیده نمیشود و همین موجود فضایی چه ها که خلق نمیکرد. مثلا به سبک شازده کوچولو یی که از آن طرف آمده بود و عاشق یک مار شده بود. حالا اگر خسرو عاشق جن میشد دیگر نور علی نور بود.
+سعید ملکان در “روز صفر” نشان داده بود که در اجرای نماهای مناسب پرده عریض، کار را یاد گرفته و اتفاقا جای او همین جاست یعنی ساخت فیلم سینمایی برای مخاطب و نه آن تجربیات تهیهکنندگی ابتدایی در تولید که نوعی اقتباس های مینیمال محفلی بود؛ مینیمالهایی که حتی سردمداران آن هم به خنس خوردهاند.
حالا میتوان امیدوار بود به سرانجام فیلم “حکیم/ابن سینا” با کارگردانی و تهیهکنندگی ملکان. البته که ملکان این بار باید از آن نگاه ویکینگارانه پروژه غلامرضا تختی رهایی یابد و فیلمی با زنجیرهای قدرتمند از اتفاقات متصل-و نه منفصل- بسازد و یک انسان کامل را به پرده سینما برساند.
برنامه “اکنون”، آواز شجریان، بخش شبانگاهی رادیوپیام، ادعای شاعر تودهای و…
|
سینماروزان/حامد مظفری: برنامه “اکنون” از معدود برنامه های فرهنگی آرام بخش فضای ویاودی است و در نقطه مقابل آن تصور غلط که فقط با هیاهو میتوان مخاطب داشت.
“اکنون” و قبل تر از آن “سپنج” که هر دو در فیلیمو عرضه شدند را میتوان در امتداد نگاهی دانست که زمانی رادیوپیام در باکس شبانگاهی خود و با افرادی مثل حسین آهی، محمد صالح علا، فتح الله جوادی و… به دنبالش بود؛ آرامبخشی و در عین حال تغذیه فرهنگی مخاطبان.
سروش صحت در “اکنون” آن نگاه صلب و بسته رسانه ملی پسند در پرداخت به ادبیات با حضور مهمانان اغلب مطلوب رسانه ملی در “کتاب باز” را کنار گذاشته و سعی کرده فرهنگ و هنر را گسترده تر از انتشاراتیهای حوالی کریمخان ببیند و نتیجه اش میشود برنامه هایی با حضور علیرضا قربانی و ایرج طهماسب که از همان ساعات ابتدایی وایرال میشوند.
صدالبته که برخی ژست های سیاسی را در اینجا هم می بینیم وقتی از شجریان حرف میزنند یا آن شاعری که تا آخر عمرش در حال اثبات تودهای نبودن(!) بود، که بدیهی است مشتری هم داشته باشد اما باز غلبه بر نوعی تنفس فرهنگی است.
همان قدر که کمدی های خالتوری چه در سینما و چه در تئاترهای مکتب گلریز میتوانند مسکّن آلام روحی و جسمی باشند، تاکشوهای فرهنگی هم اگر بی قیقاژ بر سیاست و سیاستبازی تولید شوند قطعا میتوانند آرامشبخش و در عین حال آموزنده باشند.
آنچه نیاز تاکشوهای مُسکّن است، هر چیزی است به جز اندرزگویی مستقیم که آفت برنامههای روتین تلویزیون شده بهخصوص که این اندرزگرافیهای مستقیم توسط مجریان و کارشناسانی صورت میگیرد که حتی یاد نگرفتهاند با سیمایی آراسته جلوی دوربین روند و گاهی آنقدر مهیبند که ترس فرزندان خویش را موجب میشوند چه برسد به مخاطب…
درباره ایرادات “اکنون” میتوان از دکور زیادی شلوغ پلوغ آن یاد کرد که هر جایی گل و گیاهی چیدهاند و میتوان از “سپنج” یاد گرفت که با یک تکه فرش اصیل ایرانی و صرفا دو صندلی، دکوری موقر خلق کرده بود یا آن روال روتین احسان عبدی پور که در گفتگوی فرهنگیِ “تنهای تنهای تنها” گیر کرده! احسان باید دیگرانی خلاقتر را پیدا کرده و جلوی دوربین بفرستد.
“اکنون” و “سپنج”فیلیمو درکنار “کنسرتینو”ی نماوا را میتوان تاکشوهای آبرومند، آرام بخش و فرهنگساز یاد کرد و مایه خجالت صدها پلتفرمی که مجوز هم دارند ولی حتی از تولید یکی از همین تاکشوهای لوباجت عاجزند و مدام میگویند بودجه بدهید که سریال کلهدار بسازیم-که بابت کلهها حسابی بخورند-اما یادشان رفته که اگر بلد کار باشند میتوانند یک تاکشوی جمع و جور ولی دارای غنای فرهنگی تولید کرد که هم برندسازی کند و هم مخاطب جمع کند و حتی سرمایه ها را به سمت پلتفرم آورد…
آزارِ مخاطب: ممنوع!/در نشست نقد و تحلیل فیلم سینمایی “سرآغاز” چه گذشت؟
|
سینماروزان: نشست نمایش و تحلیل فیلم سینمایی “سرآغاز” در پردیس سینمایی چارسو با حضور عوامل فیلم و مخاطبان سینما برگزار شد.
شهاب کاظمی(تهیهکننده)، سعید حسینی(کارگردان)، محمد شاکری(منتقد)، حامد مظفری(جانشین تهیهکننده) و با اجرای میلاد معتمدی(مجری طرح) از جمله عوامل تولید حاضر در نشست بودند.
در این نشست در کنار ارائه بحث و نظرات سازندگان درباره چگونگی شکل گیری فیلمی درباره جهان های موازی، درباره آرای فیزیکی مرتبط با این مقوله بحث شد.
مخاطبان حاضر در این نشست درباره مسائل روان درمانی مطروحه در فیلم، طرح مساله کردند و اینکه چرا ایرانیان بی علاقه به استفاده از آموزه های روانکاوان هستند و اینکه سینما و در مدیومی وسیع تر، سریال سازان و فیلمسازان باید بیش از اینها در این موضوع ورود کنند.
شباهت های ساختاری فیلم با جهان داستانی فیلمهای کریس نولان و نحوه ایرانیزه کردن ماجرا از دیگر مباحث مطروحه در نشست سرآغاز بود.
رضا استادی منتقد باسابقه سینما که تجربیات رمان نویسی و مستندسازی داشته و تازه ترین تالیفش “پرونده مختارنامه” بازتابهای مختلفی داشته هرچند نتوانست در نشست فیلم “سرآغاز” حضور پیدا کند ولی پیامی را برای نشست فیلم ارسال کرد که توسط محمد شاکری منتقد سینما خوانده شد.
رضا استادی در پیام خود، “سرآغاز” را فیلمی دانست که به دنبال طرح سوال در ذهن مخاطب است و لذت کشف را در او تداعی میکند…
این منتقد باسابقه فیلم “سرآغاز” را متعلق به سینمایی دانست که در خارج از سالن هم ادامه دارد و به تعاریفی از فیلمسازی نزدیک است که شیفتگان واقعی سینما در ذهن دارند…
شهاب کاظمی تهیهکننده فیلم سینمایی “سرآغاز” در نشست نقد و تحلیل فیلم، گفت: همه جای دنیا سینمای هنری و تجربی اکران محدود ولی موثر خود را داد و سینمای تجاری نیز خط سیر خود را دارد و هر دو مکمل هستند و خودم نیز در هر دو گونه تجربه کار دارم. در تولید “سرآغاز” از همان ابتدا به دنبال تولید فیلم بدون سلبریتی بودیم چون فکر میکردیم غیر از جنس فیلم که نیاز به بازیگران ناشناخته را حادث میکرد اغلب سلبریتی های این سالها گرفتار تیپ های کلیشهای شده اند.
وی ادامه داد: الان طوری شده که مثلا اگر بازیگر کمدی رقاص بخواهید باید به سراغ فلان آقا بروید و اگر بازیگر زن نالان و گریان میخواهید بروید باید به سراغ بهمان بازیگر فعال در اینستاگرام یا اگر بخواهید فیلم اجتماعی بسازید باید بروید به سراغ آن بازیگر که عصبانی نیست(!) یعنی سینمای غیرتجاری نیز چنان گرفتار کلیشه های روتین شده و در حال بازنشر همان کلیشه ها از کمدی تا ملودرام و حتی فیلمهای اجتماعی به اصطلاح معترض است که نگو و نپرس…
سعید حسینی کارگردان فیلم “سرآغاز” ضمن ارائه توضیحاتی درباره روند تولید فیلم از تنها بودن سینمای مستقل گفت که در عین مزایای خود که اصلی ترین آن، استقلال در عملکرد است معایبی هم دارد و ازجمله در بحث هزینه های تولید.
این کارگردان جوان بدون ذکر رقم بودجه پروژه از این گفت که قطعا در شرایط برابر، فیلم “سرآغاز” از کم هزینه ترین پروژه های سینمای ایران است که با تعامل گروهی از سینماگران مشتاق تجربه های جدید به تولید رسیده است.
محمد شاکری منتقد سینما در نشست پرسش و پاسخ فیلم “سرآغاز” گفت: توقعمان از یک فیلم اولی با دیدن فیلم برآورده میشود و آنچه در این فیلم جالب توجه است اینکه تحت تاثیر سینما و تلویزیون روز دنیا به سمت فیلمنامه ای حکمت محور رفته. الان وقتی سریالهای پرسروصدا را پیگیری میکنیم ترکیبی از فلسفه و روانشناسی و عرفان را به درام بدل میکنند.
او ادامه داد: جامعه ایران، جامعه حکمت محوری است و سینمای ایران باید به همین سمت برود. همین که کلی شاعر آمده و رفته و همه از سعدی و حافظ و فردوسی و مولوی میگویند یعنی حکمتمحوری.
این عضو انجمن نویسندگان و منتقدان سینما افزود: حتما سریال “فرینج” را دیده ایم و حالا در “سرآغاز” میبینیم که چقدر آن موتیف ها، خوب با روابط ایرانی ترکیب شده و امیدواریم که باز فیلمنامه های حکمت محور در سینما به کار گرفته شوند و این مسیر ادامه یابد منتها باید در قصه گویی مهارت بیشتری پیدا کنیم…
این منتقد سینما تاکید کرد: مباحث روانکاوانه را در سینما جدی نگرفتیم که در ناف پایتخت مردی، همسرش را با دمبل به قتل میرساند و اینجاست که باید پرسید چرا ارتباطی نیست میان این همه مرکز مشاوره و ساختارهای کارمندمحور؟ وقتی در فلان ساختار حتی دندانپزشک و بهداری هست چرا نباید برای این گونه ساختارها، اتاق های مشاوره خانواده و روان درمانی هم قرار داد تا پرسنل در همان مراحل ابتدایی گرفتاری در مشکلات، چاره جویی کنند و کارشان به بحران نکشد؟
وی با گسترده کردن بحث به مفهوم انسان کامل پرداخت و گفت: واقعیت آن است که در دنیای امروز اغلب دچار مشکل و عیب و ایرادهایی هستیم و به نوعی همه بیمار هستیم و فقط درصد بیماری کم و زیاد است و خوش به حال آنها که به بیماری خود واقفند و به دنبال حل مشکلات خویش میروند.
حامد مظفری جانشین تهیهکننده فیلم سینمایی “سرآغاز” در این نشست بیان داشت: کلا هر هنرمند قبل از تولید اثر هنری باید به مخاطب فکر کند و اینکه برای دل خودمان اثری تولید کنیم،عبث است. در تولید “سرآغاز” از ابتدا بنا به ارائه محصولی بود که مخاطب بتواند آن را تا پایان ببیند و آزار نبیند.
این روزنامهنگار و منتقد باسابقه که بیش از یک دهه است مدیریت رسانه تحلیلی “سینما روزان” را برعهده دارد، ادامه داد: متاسفانه این به روالی غلط در کار برخی علاقمندان فیلمسازی بدل شده که میخواهند با آزار مخاطب، توجه جلب کنند ولی خوشبختانه فیلم “سرآغاز” با اینکه مبتنی بر قوانین جدی فیزیکی است مخاطب را همراه میکند و تا فینال قصه،او را میبرد.
حامد مظفری افزود: مخاطب روزگار ما با کسی تعارف ندارد و چه بسیار آثاری از کارگردانان مدعی که مخاطب در همان رونمایی اولیه در فستیوال فجر آنها را پس میزند و بعد از یک ربع یا نیم ساعت از سالن بیرون میزند اما برخورد قاطبه مخاطبان با “سرآغاز” سمپاتیک بوده و البته مخاطبانی هم بوده اند که فیلم را دوست نداشته اند…
حامد مظفری در پاسخ به پرسش یکی از مخاطبان درباره تأثیرپذیری از سینمای کریستوفر نولان تاکید کرد: اینکه فیلم “سرآغاز” را تقلید از نولان دانسته اند بد نیست چون اصولا الگوبرداری از الگوهای خوب، خوب است چنان که امثال ساموئل خاچیکیان از هیچکاک برداشت میکردند و بهرام بیضایی تحت تاثیر آکیرا کوروساوا فیلمی کالت مثل “غریبه و مه” را ساخت. در نمونه های متاخر چندین فیلم تحت تاثیر موفقیت “برف روی شیروانی داغ”محمدهادی کریمی ساخته شدند ولی هیچ کدام به غنای آن فیلم نبودند ضمن اینکه باز در الگوهای تازه تر بعد از توجه به “مغزهای کوچک زنگ زده”هومن سیدی، فراوان فیلم لمپنگرافیک ساخته شد و هیچ کدام به خوبی فیلم سیدی نبود. پس الگوبرداری چیز بدی نیست منتها باید از معلم های خوب الگوبرداری کرد و در کنارش، جهان بینی خاص خود را هم وارد کار کرد و جلو رفت.
میلاد معتمدی فر مجری طرح “سرآغاز” که اجرای نشست را برعهده داشت درباره کیفیت اکران فیلم گفت: فیلمهایی که خارج از جریان تجاری سازی تولید میشوند اگر حرف تازه داشته باشند قطعا میتوانند مخاطب خود را جلب کنند و درباره “سرآغاز” نیز تقریبا به جز تهران در شهرستان ها نیز مخاطبانی وجود داشته اند که از فیلم خوششان آمده و پس چه بهتر که باز بشود چنین فیلمهایی ساخت.
معتمدیفر خاطرنشان ساخت: جمعی از فعالان سینما و حیطه نقد و تحلیل و رسانه در تولید فیلم “سرآغاز” نقش داشته اند و برای همین است که فیلم در مضمون اثری منحصربفرد و یکتا به شمار میرود چون بنا بود مسیر تازه ای را تجربه کند و مخاطبان حرفه ای را به سینما آورد.
گفتی است فیلم سینمایی “سرآغاز” که از آثار بحثبرانگیز گروه سینمایی هنروتجربه بوده داستانی ماوراءالطبیعی درباره تداخل آدمیان در جهان های موازی را به نمایش میگذارد.
آرشیو صداوسیما، سورپرایزمان کرد!
|
سینماروزان/حامد مظفری: اواخر مهر ماه ۱۴۰۲ و وقتی در یادداشتی برای ایرنا از دلایل ماندگاری “سرب” نوشتم برای چندمین بار بر ضرورت پالایش فیلم و ارائه نسخه ای 4k یا لااقل فول اچدی از فیلم ماندگار کیمیایی تاکید کردم. (اینجا را بخوانید)
آن زمان خواستار این بودم که فیلمخانه ملی ایران پای کار بیاید و نسخه دیجیتال باکیفیتی از “سرب” ارائه کند و حالا در اواسط آبان ۱۴۰۳ شبکه افق تلویزیون نسخه ای فول اچ دی از فیلم را روی آنتن فرستاد.
نسخه تازه “سرب” دارای وضوح تصویری بالایی است، ارتقای رنگ محسوس است، بک گراند تصاویر بسیار شفاف تر هستند و چهره های کاراکترها به خصوص در نماهای بسته حتی جزئی ترین عناصر صورت بازیگرانی مثل هادی اسلامی، فریماه فرجامی، امین تارخ و جمشيد مشایخی و به خصوص بازیهای چشمی آنها را به زیبایی ارائه میدهد.
این نسخه پالایش شده محصول دست واحد آرشیو صداوسیماست که انگار توصیه پارسال را شنیده و برای ارائه نسخه ای پالایش شده از “سرب” همه تلاش خود را کرده و در انتهای فیلم و قبل از تیتراژ پایانی، نام گروه ارتقای تصویر را هم آورده است.
خوشحالیم که بالاخره تلویزیون دریافته یک راه مهم در افزایش مخاطب همین رجوع به آرشیو و پالایش کیفیت تصویری فیلمهای کالت سینمای ایران است؛ فیلمهایی که اتفاقا در دهه های شصت و هفتاد فراوان رایت شان توسط تلویزیون دریافت میشد و پس حالا دیگر برای پالایش نیاز به دریافت رایت هم نیست.
امیدواریم که پالایش “سرب” رویه ای ادامه دار باشد و لااقل در هر ماه، یکی دو فیلم ماندگار سینمای ایران پالایش تصویری شده و پخش گردد.
ذهنخوانی به زبان ساده در فیلم سینمایی “سرآغاز”+تیزر تازه
|
سینماروزان/مهدی فلاح: تازه ترین تیزر فیلم سینمایی “سرآغاز” رونمایی شد.
فیلم سینمایی «سرآغاز» به کارگردانی سعید حسینی و تهیهکنندگی شهاب کاظمی که داستانی با موضوع تناسخ و جهانهای موازی دارد از معدود آثار هنروتجربه است که با اقبال مخاطبان سختپسند سینماها مواجه شده.
بخشی از مخاطبان تحت تاثیر ساختار تودرتو و روایت داستانی متقاطع فیلم قرار گرفته اند و برخی نیز آرای علمی فیلم و به خصوص تمرکز بر ارائه نمود عینی از تئوری های مختلف از نگره های افلاطونی تا فرضیات استیون هاوکینگ را ستودهاند.
در کنار مخاطبان خاص، سینماگرانی همچون بهرام کاظمی، ابوالفضل جلیلی، رضا سبحانی، خسرو معصومی، اصغر هاشمی و…، ویژگی های فرمی “سرآغاز” را در امتزاج با محتوای فانتزی آن مورد تحلیل قرار داده اند.
در فیلم “سرآغاز” که نقطه شروع و پایان هستی را به کمک جهان های موازی به طور همزمان نشان میدهد، حامد مظفری -منتقد و روزنامهنگار باسابقه و مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان-به عنوان جانشین تهیهکننده و مهرداد سلیمانی از فعالان پشت صحنه سینمای ایران و میلاد معتمدی مجری و روزنامهنگار به عنوان مجریان طرح حاضر بوده اند. بازیگرانی همچون سجاد محبی، سمانه پرتویی، مهشید شریفی، مریم کیانی زاده و… در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند.
“سرآغاز” که تاکنون در چندین جشنواره بین المللی از جمله «روتردام» هلند ، «بوسان» کره جنوبی ، «گوایاناسیوداد» ونزوئلا ، «سانتادومینگو» و «آن آربور» امریکا ، «مورلیا» و «اواخاکا» مکزیک و «افقهای تازه» لهستان حضور داشته، بعد از اکران سینما راهی شبکه خانگی میشود.
برای تماشای تیزر تازه فیلم سرآغاز اینجا را ببینید.
فیلم تازهی فرزان دلجو در جشنواره فیلم فجر۴۳؟/خودش پاسخ داد
|
سینماروزان/حامد مظفری: محمد(فرزان) دلجو از بازیگران-کارگردانان شناخته شده سینمای قبل از انقلاب که سالهاست در آمریکا اقامت دارد، اخیرا به تهیهکنندگی علی عطشانی فیلمی با عنوان “چارلی باستر” را در آمریکا ساخته.
بسیاری منتظر اکران “چارلی باستر” هستند تا ببینند بازیگر “شام غریبان”، “بوی گندم” و “علفهای هرز” حالا و در فیلمی که در ۷۰سالگی ساخته چه کرده؟ فرزان دلجو در پاسخ به سینماروزان درباره فیلم تازه اش میگوید: “چارلی باستر” یک درام است البته با چاشنی اشک و لبخند! قصه فیلم فرامکانی ست و در همه جهان قابل نمایش است و از جمله ایران خودمان.
وی ادامه میدهد: شاید بتوان گفت “چارلی باستر” ژانری متفاوت با عمر ۱۲۰ ساله هنر -صنعت سینما و ژانرهای متداول دارد. هر چند که بهگفته یکی از بزرگان، در هنر هیچ چیز بهترین نیست و فقط تفاوت ژانری وجود دارد. در مجموع فیلم “چارلی باستر” آوردگاه انسان معصوم در جهان و دنیای سراسر هیاهوی پیش رویش است.
فرزان دلجو درجه بندی سنی فیلمش را جنرال(عمومی) خوانده و بیان میدارد: تماشای این فیلم هیچ محدودیت سنی ندارد و از کودک ۶ ساله تا جوان ۹۹ ساله(!) میتواند آن را ببیند! سعی بر این امر سخت مشکل بوده که “چارلی باستر” هم مورد توجه مخاطب به اصطلاح روشنفکر و منتقد تیزبین قرار بگیرد و هم مخاطب عام مثل خودم!
دلجو که در سالهای قبل از انقلاب با تهیهکنندگی آرمان، علی عباسی و مهدی میثاقیه و همچنین برادرش امیر مجاهد(دلجو) فیلم ساخته بود پیرامون همکاری با علی عطشانی بعنوان تهیه کننده “چارلی باستر” به سینماروزان میگوید: راستش را بخواهید علی عطشانی برای تولید این فیلم از جان مایه گذاشته است. علی عطشانی علاوه بر رفاقت طولانی مانند یک برادر کنارم بود چون با توجه به نوع فیلمنامه و بهطور کلی نوع ساخت غیر متداولی که از آغاز و هنگام نوشتن سناریو در ذهن داشتم نیاز به تهیهکننده ای منعطف بود و ممنون از همکاری با این رفیق شفیق.
این سینماگر میافزاید: بازیگران فیلم، آمریکائی استرالیائی و تعدادی هم ایرانی هستند. عوامل پشت دوربین معجونی است از رفقای نام آشنا و کار بلد سینما. از بازیگران فیلم میتوان به سیمون مارتین ، سوفیا پاپا شوویلی ، مایکل سولیوان ، روبرو براسکی ، جان هریس ،داریا الاسکار، افشین کتانچی و مایکل مدسون و دهها بازیگر دیگر نام برد. البته خودم هم ۱۵ ثانیه در فیلم نقش دارم!!
فرزان دلجو در پاسخ به این پرسش سینماروزان که آیا برنامه ای برای اکران ایران این فیلم هم دارد، اظهار میدارد: “چارلی باستر” با توجه به نوع ساخت فیلم ظاهرا هیچ مشکلی برای شرکت در جشنواره های داخلی ایران مثل جشنواره فجر ندارد ضمن اینکه میتواند در ایران اکران عمومی شود به خصوص که یکی از آرزوهای شخصی من نمایش این فیلم بر پرده سینماهای کشورمان است؛ آن هم بعد از چهار دهه غیبت خودم در ایران.
رونمایی از تیزر فیلم سینمایی “سرآغاز”+ویدیو
|
سینماروزان/مهدی فلاح: همزمان با اکران فیلم سینمایی “سرآغاز ” در سینماها، از تیزر فیلم رونمایی شد.
فیلم سینمایی “سرآغاز” به تهیهکنندگی شهاب کاظمی و کارگردانی سعید حسینی از جمله آثار آوانگارد سینمای ایران است که تجربه ای تازه در مطالعات مرتبط با جهانهای موازی را به نمایش میگذارد.
این فیلم پیش از این در جشنواره هایی مثل روتردام هلند ، بوسان کره جنوبی ، گوایاناسیوداد ونزوئلا ، سانتادومینگو و آن آربور امریکا ، مورلیا و اواخاکا مکزیک و افقهای تازه لهستان مورد توجه قرار گرفته.
رونمایی “سرآغاز” در پردیس چارسو با واکنش های مختلف اهالی سینما و منتقدان و تحسین فیلم توسط سینماگرانی همچون خسرو معصومی، رضا رخشان، اصغر هاشمی، ابوالفضل جلیلی، رضا سبحانی و… مواجه گردید.
به غیر از شهاب کاظمی مدیرعامل گلرنگرسانه که تهیهکنندگی “سرآغاز” را برعهده داشته، حامد مظفری منتقد و روزنامهنگار باسابقه و مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان که فارغالتحصیل مهندسی مکانیک سیالات است و اغلب سینما را از دریچه فیزیکِ مکانیک و قوانین استاتیک و دینامیک دیده به عنوان جانشین تهیهکننده در “سرآغاز” حضور داشته و مهرداد سلیمانی از فعالان پشت صحنه سینمای ایران و دبیر جشنواره پرواز با همراهی میلاد معتمدی مجری و فعال رسانه ای، به عنوان مجری طرح در کار حاضر بوده است.
سجاد محبی ، سمانه پرتوی ، مهشید شریفی ، مریم کیانی زاده و… از بازیگران فیلم هستند.
در خلاصه داستان فیلم “سرآغاز” چنین آمده: در بحبوحه لحظاتی که همه چیز را آرمانی و رویایی میبینیم به ناگاه اتفاقاتی میافتد که انگار ما را به گذشته یا آینده یا شاید هم دنیایی موازی پرت میکند که باز باید از نو آغاز کنیم…
عوامل این فیلم عبارتند از : تهیهکننده: شهاب کاظمی/کارگردان: سعید حسینی/جانشین تهیهکننده: حامد مظفری/مجریان طرح : مهرداد سلیمانی و میلاد معتمدی /مدیرتصویربرداری: محمد ثریا /مدیر برنامه ریزی : مرتضی کوه مسکن /مدیر صدابرداری : حسن بلالی / موسیقی: رستار اوجی / مدیر تولید : رضا خوشنود / جلوه های ویژه و کامپوزیت : استودیو جلوه / طراح صحنه و لباس : محبوبه سلطانی / طراح چهره پردازی : امیرحسین غفاری / بازیگردان : سعید ولی زاده/منشی صحنه: ملیحه کوروش زاده /مدیر روابط عمومی : اسما حسنی / دستیار یک و برنامه ریز : علیرضا سنایی / تدوین : حمید ملیحی / بازیگران : سجاد محبی ، سمانه پرتوی ، مهشید شریفی ، مریم کیانی زاده و…
فیلم سینمایی “سرآغاز” به زودی روی پرده سینماهای ایران+پوستر و آلبوم عکس
|
سینماروزان/روح الله کوه مسکن: فیلم سینمایی “سرآغاز” به کارگردانی سعید حسینی و تهیهکنندگی شهاب کاظمی به زودی در سینماهای ایران اکران میشود.
“سرآغاز” از جمله آثار آوانگارد سینمای ایران است که بناست در گروه هنروتجربه اکران شود.
این فیلم پیش از این در برخی از جشنواره های سینمایی از اروپا تا آمریکا به خصوص جشنواره هایی که به آثار دگراندیشانه توجه میکنند، حضور داشته است.
به غیر از شهاب کاظمی مدیرعامل گلرنگرسانه که تهیهکنندگی “سرآغاز” را برعهده داشته، حامد مظفری منتقد و روزنامهنگار باسابقه و مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان به عنوان جانشین تهیهکننده و مهرداد سلیمانی از فعالان پشت صحنه سینمای ایران به عنوان مجری طرح در کار حاضر بوده است.
فیلم “سرآغاز” به زودی در گروه هنروتجربه اکران میشود و پس از آن حتما اکران آنلاین در دستور کار قرار خواهد گرفت. به گفته شهاب کاظمی تهیهکننده، جنس فیلم “سرآغاز” جنس کارهای ماندگاری مثل “غریبه و مه”، “گزارش”، “شطرنج باد” و “ساکن طبقه وسط” است؛ جنسی دیریاب که فرصتی برای کشف و شهود در هر بار تماشا برای مخاطب فراهم میکند.
در خلاصه داستان فیلم “سرآغاز” چنین آمده: در بحبوحه لحظاتی که همه چیز را آرمانی و رویایی میبینیم به ناگاه اتفاقاتی میافتد که انگار ما را به گذشته یا آینده یا شاید هم دنیایی موازی پرت میکند که باز باید از نو آغاز کنیم…
فهرست عوامل فیلم سینمایی “سرآغاز” به قرار زیر است: کارگردان: سعید حسینی/تهیهکننده: شهاب کاظمی/جانشین تهیهکننده: حامد مظفری/مدیر فیلمبرداری: محمد ثریا/صدابردار: حسن بلالی /آهنگساز: رستار اوجی/تدوین: حمید ملیحی/چهرهپرداز: امیرحسین غفاری/طراح صحنه و لباس: محبوبه سلطانی /تهیهکننده اجرایی: میلاد معتمدی فر/مجری طرح: مهرداد سلیمانی/مدیر روابط عمومی: اسما حسنی/بازیگران: سجاد محبی، سمانه پرتوی،مهشید شریفی، علی ضمیری، مریم کیانی زاده، علی فراستی و…
بیتا فرهی باپرنسیب یا بیتا فرهی تندیسشده در موزه سینما؟!
|
سینماروزان/حامد مظفری: رونمایی از تندیس بیتا فرهی -چرا تندیس و نه سردیس؟-در موزه سینما آن قدر واکنش های مختلف در فضای بی سانسور اجتماعی رقم زده که خود گواه است بر کیفیت عملکرد اما…
همه جای دنیا وقتی میخواهند سردیس از مشاهیر بسازند تکیه میکنند بر شمایل مهمترین محصول آن چهره ماندگار. برای بازیگران سینما نیز بیشتر سردیسها را با گریم فیلم کالتشان میسازند.
بیتا فرهی به عنوان یک بازیگر باپرنسیب مورد خوبی بوده برای تجلیل توسط موزه سینما ولی یک بیتا فرهی بود و یک کاراکتر مهشید در فیلم “هامون” داریوش مهرجویی.
بیتا فرهی بارها در محافل بیرونی با گریم های مختلف و با مدل موهای مختلف عمدتا اکستنشن ظاهر شد ولی اولویت باید با مهشید باشد. باید مهشیدِ هامون را سردیس میکردید نه فقط تلاش عجولانه برای ساخت تندیسی که نه یادآور مهشید است و نه یادآور پرنسیب بیتا فرهی.
دوستان چرا سراغ شمایل میانسال بیتا فرهی رفتند و آن هم با فیزیکی فیتنسطور و با پوششی که کمتر سنخیتی با آن شمایل شیک و وزین و باوقار بیتا فرهی دارد؛ چرا بیتا فرهی با این پوشش و با این انگشتر و آن کفش!؟ اگر میخواهید سردیس پروانه معصومی را بسازید حتما باید عاطی(آتی)رگبار باشد یا سردیس مژده شمسایی باید گلرخسگکشی باشد یا سعید راد باید علیخوشدستتنگنا باشد و هادی اسلامی باید نوریِ سرب باشد، فرامرز صدیقی باید بازپرس تیغ و ابریشم باشد یا حاجآقای مارال، پرویز پرستویی یا رضا مارمولک یا کاظمِ آژانس شیشهای یا فرهاد اصلانی باید ابنزیاد مختارنامه باشد یا کیانیِ زندگی خصوصی یا فریبرز عربنیا باید سلطان باشد یا مختار، نوید محمدزاده باید شاهینِ مغزهای کوچک زنگزده باشد و…
شخصا خرسندیم که موزه سینما با مدیریت مجید اسماعیلی -برخاسته از عصرجدید و متکی بر کلیدواژه سواد رسانه ای و مطلوب طیفی ارزشی که میخواهند تر و تمیز و پالوده باشند- توانست موزه سینما را از محفلی که اقدام به حذف آثار مخاطبپسند از اکران در سینماهای مستعمل خود میکرد و نسخه کوچکشده پسا۸۸ حوزه هنری شده بود به جایی برساند که تندتند برای چهره ها بزرگداشت میگیرد و سعی دارد آن تصویر پایداران بر هنرِ ارگانی را از خود دور کند و خوششانس بود که در این تلاش سپیده حیدرآبادی را به عنوان مدیر روابط عمومی دارد که دغدغههای خبرنگاریش، او را سوق میدهد به رهایی از تکرار و گریز از کار کارمندی و اقداماتی که هرچه باشد بهتر از پشتمیزنشینی و بطالت است اما ای کاش همین ساخت و ساز تندیس هم پالایش شده و به سمت بهبود رفته و طبق یک برنامه جامع و البته با لحاظ نظرات فهمیدگان سینما باشد و نه صرفا توجه به نظرات جماعتی که قبل از اسماعیلی هم دور مدیران موزه میپلکیدند بلکه اجرای نشستی یا ضبط ناشیانه یک گپ بیخطر سهمشان شود. مصداق؟ دقت کنید بر گفتگوهایی پرنکته و پرتیتر که توسط مسعود نجفی بهعنوان یک روزنامهنگار باسابقه انجام شده با جماعتی که در کل عمرشان گفتگو نگرفتهاند و حالا میخواهند با برند موزه، دیده شوند. اگر همان تاریخ شفاهی مسعود نجفی امتداد مییافت و لااقل خودش مدیر این گفتگوها میشد و یک مجری با اعتماد به نفس دربرابر مهمان قرار میگرفت بازخورد رسانهای همین تاریخ شفاهی به مراتب بیشتر نمیشد؟
راه فعلی موزه، درست است ولی موزه اولا در همه برنامهها از یادبود تا تقدیر و تاریخ شفاهی باید به دنبال کسب نظرات و همکاریِ افراد دغدغهمند سینما برود و ثانیا تا میتواند برای زندگان بدردبخور و صاحب حرف سینما برنامه های انتقال تجربه شکل دهد. مجیزگویان اگر کارکرد داشتند آنتن های رادیو و تلویزیون را از کف نمیدادند و آویزان موزه و اصطکاکی دربرابر برنامههای ظاهرا اصلاحی موزه نبودند.
انتصاب عباس صالحی به وزارت ارشاد پس از انصراف اولیه!
|
سینماروزان/حامد مظفری: کمتر کسی گمان میکرد بعد از اعلام انصراف رسمی عباس صالحی از حضور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، باز نام ایشان برای وزارت ارشاد به مجلس اعلام گردد.
عباس صالحی(عباس صالح شریعتی) ابتدای مردادماه و بعد از اعلام نامش به عنوان گزینه تصدی گری وزارت ارشاد در نامه ای رسمی اعلام کرد که ترجیح میدهد مدیریت موسسه اطلاعات را پی گیرد و احتمالا برنامه هایی که برای نوزایی موسسه به ویژه در حیطه فضای مجازی دارد را پی گیرد.
قبل و بعد از انصراف صالحی بخشهایی از اهالی فرهنگ و هنر حمایت خود را از حسین انتظامی برای وزارت ارشاد اعلام کرده بودند ولی انتظامی ساعاتی قبل از اعلام نام عباس صالحی به مجلس، در پیامی کوتاه، حضور او را تبریک گفت تا حالا شائبه حضورش به عنوان قائم مقام وزیر یا رئیس سازمان سینمایی در وزارتخانه صالحی طرح گردد.
اینکه چرا عباس صالحی علیرغم انصراف قبلی مجددا تن داده به وزارت ارشاد میتواند بیش از هر چیز ناشی از خالی بودن دست پزشکیان برای انتخاب گزینه های دیگر باشد. احمد مسجدجامعی بیش از حد از مدیریت فرهنگی دور و پا به سن گذاشته بود و مجتبی حسینی نیز با وجود جوانی، تجربه لازم برای وزارت حساس ارشاد را نداشته و این شده که عباس صالحی برای وزارت ارشاد دولت چهاردهم به مجلس معرفی گردد.
عباس صالحی آدم تندرو و افراطی نیست و فردی است که میتواند متبوع امثال مسیح مهاجری باشد که میگفتند وزیر ارشادی میخواهیم که بتواند قرآن را درست بخواند. عباس صالحی روحانی بوده، در حوزه علمیه درس خوانده، در دولت دوم اعتدال وزیر ارشاد روحانی بوده و برخلاف علی جنتی وزیر ارشاد دولت اول اعتدال، توانست تا پایان دولت در وزارتخانه باشد و با تکیه بر سیاست پرهیز از هیاهو و گفتگو با مخالفان بهجای فاز تهاجمی، وزارت ارشاد را با نوعی محافظهکاری عاقبتاندیشانه اداره کند. گرفتاری در کرونا، انحلال موسسه رسانه های تصویری و در عین حال واگذاری زعامت شبکه خانگی به ساترا در دوران وزارت ارشاد صالحی رخ داد.
ارتباطات با محافل دینی و بیوت علما ازجمله نقاط بارز عباس صالحی بوده و این چهره- که بعد از فوت حجتالاسلام دعایی، جانشین او در موسسه اطلاعات شد و همان مشی میانه بی سروصدا را پی گرفت- حالا در وزارت ارشاد هم همان مشی را دنبال خواهد کرد.
درباره سینما؟ بعید است اتفاق تازه ای بیفتد و دوقطبی تجاری سازی-ارگانی سازی به حیات خود ادامه خواهد داد که از پخش کننده تا سینمادار و مخاطب و رسانه های اين طرف و آن طرف را راضی نگه میدارد.
پس انتظار شقالقمر از وزیر ارشاد جدید نداریم. فقط یک انتظار از عباس صالحی داریم؛ تعامل جدی با وزیر کار و رفاه را پی گرفته و کاری کند برای حل مسائل مبتلابه اهالی هنر و از همه مهمتر ایجاد کُد بیمه اختصاصی برای اهالی هنر در تامین اجتماعی، تعریف بیمه بیکاری، ارتقای بیمه بازنشستگی و توزیع تسهیلات معیشتی پایدار.
باید از عباس صالحی خواست نمایندگانی را در صندوق اعتباری هنر، خانه سینما، خانه موسیقی و خانه تئاتر و … بگذارد که که واقعا صنفی باشند نه سیاسی و واقعا حل امور مغفوله رفاهی-معیشتی را به سرلوحه کارها بدل کنند. در عین حال وزیر از این نمایندگان حمایت عملیاتی کند تا انشاءالله در پایان دولت مسعود پزشکیان دیگر اهالی هنر مجبور نباشند با کُد بیمه ای صیادان جنوب، به صورت خویش فرما بیمه شوند!
کدام کاندیدای ریاست جمهوری برای تقویت صندوق هنر برنامه اجرایی دارد؟/ کدام کاندیدا میتواند برای اهالی هنر در ساختار تامین اجتماعی، کُد بیمهای تعریف کند؟/کدام کاندیدا خبر دارد که شب عید امسال به اهالی هنر همان عیدی حداقلی کارگری هم تعلق نگرفت؟/برای ثبت عکس یادگاری، هنرمندان در ردهی اول هستند و برای توزیع تسهیلات معیشتی، در ردهی آخر!؟
|
سینماروزان: نه فقط در میان شش کاندیدای نهایی بلکه در میان همان حدود ۸۰ کاندیدای اولیه انتخابات ریاست دولت چهاردهم، هنوز با کاندیدایی مواجه نشدهایم که برنامه جامع برای ارتقای معیشت خانواده هنر داشته باشد.
حامد مظفری روزنامهنگار و منتقد سینما روی آنتن زنده برنامه “شهرآرا”ی رادیوتهران با بیان مطلب فوق گفت: آن چیزی که اهالی هنر خیلی دوست داشتند بشنوند برنامه های هنری این کاندیداهاست ولی تا اینجا که ندیدیم هیچ کدام از این افراد که بعضا سابقه کار سیاسی کلان هم داشتهاند، برنامه ای اجرایی برای بهبود معیشت اهالی فرهنگ و هنر داشته باشد.
وی ادامه داد: اینکه چرا در کنار مشاور اقتصادی یا سیاسی و…، کاندیداها نمیروند دنبال اینکه یکی از هنرمندان سرشناس را که درد هنرمندان را کشیده باشد به عنوان مشاور هنری برگزینند محل پرسش است؟
حامد مظفری درباره درخواست هنرمندان از دولتمردان اظهار داشت: آرای هنرمندان را که مرور میکنیم چند دغدغه بزرگ دارند و اول از همه در بحث معیشت و امنیت اقتصادی است. کلا شغل هنری چون در ساختار تامین اجتماعی تعریف نشده متاسفانه اهالی هنر حتی کُد بیمه مخصوص خودشان را ندارند پس مجبورند به صورت خویش فرما از طریق صندوق هنر بیمه بشوند و این سبک بیمه هم باعث میشود بعد از سی سال پرداخت حق بیمه درنهایت با حداقل حقوق بازنشسته بشوند. باز به همین دلیل اهالی هنر بیمه بیکاری هم ندارند. حمایت های معیشتی کافی هم ندارند، عیدی و پاداش ندارند و…
مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان تاکید کرد: امیدواریم در دولت چهاردهم اگر واقعا میخواهند کاری برای اهالی هنر کنند این مشکلات اولیه را برطرف کنند و کنارش صندوق هنر را تقویت کنند. الان حتی شب عید، همان عیدی حداقلی کارگری هم به اهالی هنر تعلق نمیگیرد و توجیه هم این است که بودجه نیست. واقعا جای سوال است چرا با وجود این همه ارگان و متولی هنر که هر وقت میخواهند مهمانی یا مراسم و افطاری بگیرن حتما هنرمندان را کنار خودشان می نشانند تا عکس یادگاری های بهتری بگیرند ولی امور اولیه معیشتی اهالی هنر را برطرف نمیکنند. امیدواریم در دولت آتی واقعا افرادی باشند که با اشراف به این مسائل به طور عملی برنامه داشته باشند برای حل مساله.
حامد مظفری افزود: البته اصناف هنری هم باید الان که دوره شعاردهی کاندیداهاست، به صورت مجتمع، مشکلات اولیه معیشتی هنرمندان را فهرست و منتشر کنند تا همه کاندیداها بدانند اوضاع از چه قرار است و اگه واقعا کاندیدایی هست که برنامه داشته باشد برای اهالی هنر، برنامه اش را اعلام کند.
برنامه شهرآرا به تهیهکنندگی مریم سادات آصفی، اجرای نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیوتهران روی آنتن میرود.
تراژدی سید ابراهیم رییسی که متکبر نبود
|
سینماروزان/حامد مظفری: از همان ارسال اولین پیامک مربوط به “فرود سخت” سیدابراهیم رئیسی و همراهان در آذربایجان میشد گمانه زد آنچه را در پیش است و مرور کرد بر احوال مردی که میخواست مردمی باشد.
چه بگوییم از تلویزیونی که به جای ارسال گزارش های زنده متعدد از پیگیری وضعیت این فرود، بسنده کرد به تصاویری اندک و اغلب هم از دوربین های ثابت یا موبایلی و در عوض انبوه حرفهای شفاهی و گفتگوهایی که جای شان رادیو بود و نه تلویزیون.
تلویزیون حداقلِ تصاویر را از پیگیری فرود سخت نشان داد و به جایش چندین و چند کارشناس رسانه(!!) را به استودیوها آورد تا در باب اهمیت انتشار اخبار درست به جای اخبار نادرست در چنین زمانی سخن گویند یا از حجم بالای بازتاب خبری این حادثه در رسانه های خارجی بگویند؛ انگاری که موفق به چه کشفی شده اند! معلوم است که خبر فقدان هلیکوپتر یک رئیس جمهور در هر جای دنیا یک تریلر عمیق است و مستعدّ انبوه بازتاب چه برسد به ایران با انواع و اقسام پیشامد و پسامد تاریخی مختلف.
یادمان نرفته که این تلویزیون همواره و در سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی از تلاشهای او و گروهش برای ثبت تصاویر در خط مقدم نبرد با دشمن و ارائه در “روایت فتح” میگفت! حالا هم انتظار این بود که لااقل گروهی پیدا شود و در یک سانحه مهم راه آوینی را ادامه داده، به دل خطر زده و گزارش زنده و لحظه به لحظه از تلاش ها برای کاوش هلیکوپتر را نشان مان دهد ولی…
در رثای تلویزیون گفتیم و یاد مردی را کنیم که سید بود و رئیس جمهور شد ولی متکبر نبود. اینکه چقدر توانست در پیاده کردن وعده هایش، موفق باشد، بماند، آنچه از او در یاد دارم فقدان تکبر و تفرعن بود و نه حالا بلکه زمانی که در قوه بود و اتفاقی برخوردهایی صورت گرفت، هرچه بود سادگی در پاسخگویی و صداقت در پرهیز از ریا بود. اینکه چند کلاس سواد داشت، بماند برای اهلش که معتقدند سواد آکادمیک از نوع دکتری در رشتههای مندرآوردی تکبرزا، به درد هر چه بخورد به درد سیاستمدار دردمند نمیخورد.
پدربزرگ سخی من اصلا سواد نداشت ولی به شدت صادق و یکرنگ بود و دستگیر همنوع. این سید مرحوم نیز تکبر نداشت و روزی روزگاری اگر یکی پیدا شود و بخواهد تراژدی این فرود سخت را سینمایی کند، چه پایانی خوشتر از سیمای صمیمی این سید با لبخندی بیریا.
“آسمان غرب”؛ فیلمی مناسب گیمرها!/حامد مظفری منتقد سینما روی آنتن زنده مطرح کرد
|
سینماروزان: دکوپاژ جنگهای هوایی و زمینی فیلم “آسمان غرب” بسیار استاندارد از کار درآمده که البته حاصل تلفیق بهروز نماهای رئال و سیجیآیهای حرفهای است! باعث خوشحالی است که سالها بعد از فوت رسول ملاقلی پور بالاخره محمد عسکری فهمید جنگ را نباید به مقیاس ۱.۱ و مستندطور نشان داد بلکه گاهی درشتنگاری هم لازم است و باید مقیاس را بالا برد تا مخاطب حظ کند از تماشای دلاوری های فرماندهان دفاع مقدس بر پرده عریض.
حامد مظفری منتقد سینما با بیان مطلب فوق در برنامه “سعادت آباد”رادیوتهران گفت: فیلم با حمایت فارابی و حوزه هنری و ارتش تولید شده و علیرغم اینکه در اکران، حمایت های لازم را نداشته و از تمام فیلمهای اکران نوروزی، دیرتر اکران شد ولی توانسته در هفته های اخیر جزو آثار غیرکمدی پرمخاطب سینماها باشد. باید آرزو کنیم ارگانهایی مثل فارابی کنار کیفیت تولید، برنامه ریزی عملیاتی برای اطلاع رسانی هوشمندانه و وسیع حول اکران فیلمهای شان را هم داشته باشند. درست است که برخی آثار ارگانی از ضعف کیفیت میرنجند و حتی با تبلیغات وسیع نمیفروشند ولی “آسمان غرب” چون اثری خوش ساخت در ژانر جنگ است قابلیت فروش به مراتب بالاتر در صورت طراحی تبلیغات هوشمندانه از سوی فارابی را داشت.
این منتقد سینما با اشاره به ویژگیهای بصری فیلم و قابهای چشمنواز از جنگ بیان داشت: “آسمان غرب” فیلمی است که به نظر میرسد نوجوانها و بخصوص بچه هایی که گیمباز هستن حتما از آن خوششان میآید و چه خوب میشد اگه برنامه ریزی میکردند برای استفاده مدارس و محصلان دبیرستانی از فیلم که هم نماهای جنگی غنی ببینند و هم با جنگندگی یک قهرمان، آشنا شوند.
حامد مظفری تاکید کرد: “آسمان غرب” از معدود آثار بدردبخور سینمای جنگ در روال روتین فیلمسازی ارگانی است. در این روال روتین هرازگاه فيلمسازان باقریحه ای مثل محمد عسکری کشف میشوند که نیازمند برنامه ریزی بلندمدت هستند تا هم تجربیات آنها تلف نشود هم کنار آنها چند جوانتر به عنوان دستیار قرار گرفته و کار در تولید جنگی را یاد بگیرند چون پروداکشن جنگ خیلی فرق دارد با دیگر ژانرها و حتما باید پله پله در این مسیر، کار یاد گرفت. باید کاری کرد که امثال عسکری هم مسیر ژانر جنگ را با غنای بیشتری ادامه دهند و هم نوعی تعاطی تجربه با جوانترهای علاقمند داشته باشند.
این منتقد سینما پیرامون کیفیت بازیهای فیلم گفت: اغلب بازیگران، بهاندازه و با پرهیز از اغراق و اوراکت بازی میکنند. میلاد کیمرام در نقش شهید شیرودی به خوبی جای گرفته، امیر حسین آرمان در نقش شهید ادیبان واقعا متفاوت کار کرده. کریم امینی کارگردان رکوردشکن در نقش یک خلبان، تجربه خاصی داشته، نادر فلاح و محمدرضا صولتی با اینکه نقشهایشان کوتاه است ولی دلنشین اجرا کرده اند.
برنامه سعادتآباد با تهیهکنندگی مریم آصفی، اجرای علی یگانه، بازیگری نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن میرود
مخالفان بازگشت بیضایی و بهروز و معین، لو رفتند!
|
سینماروزان/حامد مظفری: گره زدن همه چیز و همه کس به سیاستبازی باعث میشود حتی اعلان دعوت رسمی از امثال بیضایی، بهروز وثوقی، معین و… برای بازگشت به وطن نیز اسیر دوقطبیسازی گردد.
این سیاستبازی و لجبازی کودکانه با هر آنچه رقیب بگوید-ولو آن که خواسته فعلی خود ما باشد- کار را به جایی میرساند حتی اگر روزی برسد که اجازه برگزاری کنسرت در مشهد و ورود کاملا آزادانه بانوان به استادیومها را بدهند باز این سیاستبازان، علم مخالفت بردارند و خیلی خوب خود را لو دهند که مسأله شان نه خواسته مخاطب که فقط منافع جناحی و محفلی است.
اینکه چرا چپهای امروز-که برخی از آنها همان پونز به دستان دیروز هستند-آن قدر از دعوت رسمی مدیران هنری دولت سیزدهم برای بازگشت بیضایی و بهروز و معین، برآشفته اند جز در همان خاستگاه ارتجاعی آنها که میرسد به انحصار دهه شصت و تنگ تر کردن ساعت به ساعت دایره خودی، ریشه ندارد وگرنه مگر همین ها تا دیروز مرتب عکس بهروز و بیضایی را استوری نمیکردند و حسرت بازگشت به وطن آنها را نمیخوردند؟
آن قدر هم آماتور و عجولند که به جای استناد به آخرین گفتگوی بهرام بیضایی-که عملا همین جماعت چپ را عامل توقیف غمنامه خود بر قتلهای زنجیرهای دانسته بود-به تکه پاره گفته های او علیه مدیران دهه شصت پناه میبرند؛ انگار که همه گوشدرازند.
آش آن قدر شور شده که حتی صدای مهدی خزعلی را درآورده که میگوید بس کنید این مخالفت ها با اتفاقات درست را و بگذارید امور دلخواهتان حتی در دولت مخالفتان به سرانجام برسد.
اینکه بهروز وثوقی و بهرام بیضایی و معین به ایران برگردند، فرض محال است چون نه رییسی، احمدی نژاد است و نه اینها، حبیب محبیان! آنچه مایه مسرت باید باشد همین دعوت رسمی از مظاهر فرهنگ و هنر ایران است که یکی از جنتلمنترین آنها که فرامرز اصلانی باشد به تازگی مرحوم شد و در این چهار دهه یکی نگفت او چرا نباید در وطن باشد؟
بله! بیضاییها و معینها و اصلانیها نباید در وطن باشند و شاگردان خلف آنها حتی در وطن در انزوا قرار گیرند تا تتوکاران بیسواد و بچه متصلهای گرفتار انواع و اقسام امراض- که البته زاییده همان انحصارگرایان دهه شصت هستند- همچنان ترکتازی کنند و نگذارند هنر ایرانی حتی در همین منطقه هم مشتری پیدا کند.
الزام به نیمبها بودن دو روز در هفته بلیت سینماها در تعطیلات نوروز/خرید بلیت فلهای برای شوآف فروش، ممنوع!
|
سینماروزان: امیدواریم در کنار امتداد اکران نوروزی فیلمهای پرفروش روی پرده، الزام به نیم بها بودن بلیت سینماها در روزهای دوشنبه و سه شنبه در دو هفته تعطیلات نوروز هم برقرار باشد تا مخاطبان کمبضاعتتر هم بتوانند به سینما بروند.
حامد مظفری منتقد و کارشناس سینما روی آنتن زنده برنامه جنت آباد رادیوتهران با بیان مطلب فوق گفت: ترکیب اکران نوروزی ترکیب متنوعی است یعنی آنهایی که در تمام اين ماهها نقد داشتند بر غلبه کمدی بر اکران حالا دیگر باید از این چینش اکران راضی باشند ولی آیا این ترکیب متنوع میتواند رکوردشکنی های فسیل و هتل و… را ادامه دهد؟ این مسأله ای است قابل بحثهای مفصلتر.
این منتقد ادامه داد: کمدی «تمساح خونی»، ملودرام جنایی«بیبدن»، فیلم جنگی خوش ساخت «آسمان غرب»، فیلم زندگینامه ای «پرویزخان»، کمدی نوستالژی «آپاراتچی» ، فیلمهای کودک «نوروز» و «ایلیا در جستوجوی قهرمان» ترکیب اکران نوروزی را تشکیل میدهند. در این بین طبیعتا “تمساح خونی” که اکرانش زودتر استارت خورده امید اصلی گیشه است و بعدش “بی بدن” و “پرویزخان” فروشهای خوبی داشته اند. این وسط “آسمان غرب” هم میتواند آنهایی را راضی کند یک فیلم جنگی خوش ساخت و از نظر بصری استاندارد میخواهند. “نوروز” و “ایلیا…” هم دو فیلم کودک هستند تا خانواده هایی که کودک دارند بتونن در نوروز از سینماها استفاده بهینه کنند. “آپاراتچی یک کمدی نوستالژی است که علاوه بر مخاطب عام میتواند مورد توجه آذری زبان ها قرار بگیرد.
حامد مظفری تاکید کرد: آن چیزی که میتواند تنور گیشه ها را در نوروز گرم نگه دارد،ادامه اکران فیلمهای پرمخاطب امسال هست یعنی فیلمهای رکوردشکن مثل فسیل و هتل و هاوایی و… را باید با مدیریت روی پرده نگه داشت چون طبیعی است که بسیاری از مخاطبان وفتی برای تماشای یک کمدی به سینما میروند احتمالا علاقمند میشوند که فیلمهای دیگر را هم ببینند.
این منتقد سینما خاطرنشان ساخت: یک نکته خیلی مهم اینکه در دو هفته تعطیلات نوروز هم باید قاعده نیم بها بودن بلیت سینماها در دوشنبه و سهشنبه ادامه داشته باشد چون خیلی ها توان اقتصادی همین بلیت ۸۰ هزار تومانی را هم ندارند و این طوری میشود تمام طبقات جامعه را دعوت کرد به تماشای فیلمها. در عین حال امیدواریم برخی از صاحبان آثار که متصل به سرمایههای بادآورده هستند برای شوآف فروش، اقدام به خرید بلیتهای فلهای و مهندسی گیشه نکنند چون واقعا فیلمی که مخاطب ندارد را نمیشود تا ابد روی پرده نگه داشت و باید با فیلم بهتر، جایگزین کرد و برای جلوگیری از سوءاستفادههای احتمالی حتما باید نظارت ویژه بر اکران نوروز صورت گیرد.
برنامه “جنت آباد” به تهیه كنندگی مریم سادات آصفی، اجرای مهدی مجنونی، هماهنگی و دستیاری تهیه سپیده آقاجانی و كارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن میرود.
حامد مظفری روزنامهنگار و منتقد سینما روی آنتن زنده مطرح کرد: کیفیت برخی اپیزودهای سریالهای “رحیل” و “گناه فرشته” به مراتب بهتر از نیمی از آثار فجر۴۲ بود!/برنده جشنواره فجر۴۲، هيات داوران آن بود!/غلبه سینماگران حرفهای بر هیات داوران، فجر۴۲ را از افتادن به چاه نجات داد!/ کار مهم هیات داوران فجر۴۲ آن بود که شماری از فیلمهای ضعیف ارگانی را در همان مرحله کاندیداتوری، حذف کرد!/اقدام انقلابی هیات داوران، حذف سیمرغ فیلمنامه بود/حالا دیگر وقتش است ارگانهای متمول، اتاق فکرهایی راه بندازند با حضور سناریستهای حرفهای!/هیات داوران سعی نمود در میان آثار متوسط و خوب بیشتر به فيلمهاي خوب توجه کند!/جای خرسندی است که فیلمهای خوب “آسمان غرب”، “تابستان همان سال” و “صبح اعدام” در اختتامیه مورد توجه قرار گرفتند/هیات داوران به درستی “بی بدن” را وارد لیست کاندیداها کرد ولی اینکه چرا جایزهای به آن نرسید، معلوم نیست!/ میشد که در داوری به فیلمهای کمدی مثل “صبحانه با زرافه ها” و “دو روز دیرتر” هم بیشتر توجه کرد که به دلایل مختلف، نشد!/در هر شکل از حالا میتوان گفت به غیر از چشمانداز مثبت این کمدیها در گیشه، “بی بدن” پرفروشترین فیلم غیرکمدی ۱۴۰۳ خواهد بود/”صبح اعدام” فیلمی ساده است ولی با نشانهای عمیق!/سادگی این فیلم، علاقمندان به ویکینگاری را به اشتباه انداخته!/سادگی “صبح اعدام” یادآور فیلم اخیر اسکورسیزی است ولی فیلم افخمی به مراتب ریتم بهتری دارد!/ مارال بنیآدم لایقترین بازیگر برای دریافت سیمرغ بود/برندگان جوایز بازیگری امسال، میتوانند پشتوانهای باشند برای محصولات آینده سینما!
|
سینماروزان: جشنواره فیلم فجر چهل و دوم به مانند اغلب جشنواره های این سالها تعدادی فیلم خوب، چند فیلم متوسط و کلی هم فیلم زیر حد متوسط داشت. جسنواره امسال چند فیلم با مخاطب بالا داشت و از جمله بی بدن، تمساح خونی، صبحانه با زرافه ها، دو روز دیرتر که در سینماهای مردمی به سانس فوق العاده رسیدند و به جرات میتوان گفت کیفیت برخی اپیزودهای سریالهای “رحیل” و “گناه فرشته” به مراتب بهتر از نیمی از آثار فجر۴۲ بود!
حامد مظفری منتقد و روزنامهنگار روی آنتن زنده برنامه سعادت آباد رادیوتهران با بیان مطلب فوق گفت: کیفیت پایین آثاری که توسط هیات انتخاب، گزینش شده بودند جشنواره فجر۴۲ را به چاله ای انداخته بود که هیات داوران مشتمل بر تعدادی سینماگر حرفه ای، باعث شدند این دوره از چاله به چاه نیفتد. اقدام انقلابی هیات داوران فجر۴۲ حذف سیمرغ فیلمنامه و بسنده کردن به دیپلم افتخار بود تا معلوم گردد کیفیت فیلمنامه آثار سینمایی به زحمت به حد متوسط میرسد و این، خودش زنگ خطری است برای ارگانهای تولیدکننده و به خصوص فارابی که بیش از اینها اتاق فکرهای خود را با سناریست های باتجربه بچینند.
وی ادامه داد: درباره برنده های جشنواره امسال، کار مهم هیات داوران این بود که شماری از فیلمهای ضعیف را در همان مرحله کاندیداتوری، حذف کرد و سعی نمود در میان آثار متوسط و خوب هم بیشتر به فيلمهاي خوب توجه کند و فی المثل فیلمهای خوب آسمان غرب، تابستان همان سال و صبح اعدام در اختتامیه مورد توجه قرار گرفتند. ضمن اینکه با همه حواشی باز هم بی بدن وارد لیست کاندیداها شد ولی میتوانست برنده هم شود که نمیدانیم به چه دلیل نشد؟ در هر شکل از حالا میتوان گفت “بی بدن” پرفروشترین فیلم غیرکمدی ۱۴۰۳ خواهد بود.
حامد مظفری تاکید کرد: البته میشد که در داوری به فیلمهای کمدی مثل “صبحانه با زرافه ها” و “دو روز دیرتر” هم بیشتر توجه کرد که به دلایل مختلف، نشد ولی اینها هم بالاخره، امید گیشه هستند.
این روزنامهنگار تاکید کرد: امسال جشنواره کلی فیلم ارگانی هم داشت و خوشبختانه برخی آثار ارگانی، آثار قابل توجهی هستتد و در راس آنها فیلم آسمان غرب ساخته محمد عسکری که به یکی دو ماه زندگی شهید شیرودی پرداخته که از منظر بصری به شدت فیلم بهروزی هست و هم جنگ هوایی و هم جنگ زمینی رو با نماهای درجه یک نشان داده. #آسمان_غرب نه فقط بهترین فیلم فجر۴۲ بلکه بهترین فیلم جنگی یک دهه اخیر است و کاملا جا پای آثار ماندگار رسول ملاقلیپور گذاشته. بازی ها هم عالی و به اندازه؛ از میلاد کیمرام تا کریم امینی و محمدرضا صولتی. به جز میلاد کیمرام که میتوانست شایسته جایزه بازیگری اصلی باشد، کریم امینی بازیگر مکمل آسمان غرب نیز میتوانست شایسته سیمرغ مکمل باشد و در عین حال علیرضا جلالی تبار بازیگر مکمل “بهشت تبهکاران” هم شایسته سیمرغ مکمل بود.
حامد مظفری در پاسخ به این پرسش علی یگانه مجری برنامه درباره واکنشهای مختلف منعطف به سادگی بیش از حد فیلم “صبح اعدام” بیان کرد: مگر فیلم “قاتلان ماه کامل”اسکورسیزی، پیچیدگی دارد؟ هم صبح اعدام و هم قاتلان ماه کامل، فیلمهای ساده ای بودند و تازه ریتم “صبح اعدام” به مراتب محرک تر از فیلم اسکورسیزی است. اینکه برخی ساخت اثر زندگینامه ای را با ویکینگاری اشتباه گرفته اند و میخواهند از تولد تا مرگ را فیلم کنند منجر شده به آثاری خسته کننده ولی مزیت کار افخمی این بوده که بر دو ساعت از زندگی طیب و اسماعیل رضایی تاکید کرده و همان را به موجزترین شکل ممکن به فيلمي مهیج تبدیل کرده. “صبح اعدام” فیلمی ساده است ولی با نشانهای عمیق.
حامد مظفری درباره برندگان سیمرغ بازیگری بیان داشت: شایسته ترین بازیگر برای دریافت جایزه، مارال بنی آدم بود که بدون اغراق و با درک کامل کاراکتر، پروین اعتصامی را ایفا نمود. ضمن اینکه مهرو نونهالی نیز در فیلم “تابستان همان سال” بازیگر خوبی نشان داد و در مجموع ترکیب جوایز بازیگری طوری بود که انگار یک سری بازیگر تازه نفس و توانا برای یک سال آینده سینما معرفی شوند. ضمن اینکه پردیس احمدیه در “دو روز دیرتر” یا پژمان جمشیدی در “بی بدن” نیز واقعا بازی های خوبی ارائه دادند.
برنامه سعادتآباد با تهیهکنندگی مریم آصفی، اجرای علی یگانه، بازیگری نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن میرود
#دو_روز_دیرتر(اصغر نعیمی)؛ کشف اول!
|
سینماروزان/مسعود احمدی:
+شروع سریع و قرارگیری بموقع در موقعیت با پلان های پی در پی و تاکید بر اکت و پرهیز از حرف.
+استفاده از بازیگر حرفه ای طنز به جای نابازیگر! نگاه کنید که فرهاد آئیش با عقبه طنزآلود پوپک و شمس العماره چه خوب نشسته در نقش غلامحسین عطارباشی که میتواند کاندیدای سیمره هم باشد؛ ایضا محمدرضا داوودنژاد در نقش پرویز نزول خوار باآبرو!! یا محمد فیلی در نقش رمال!
به همین راحتی بازیگر حرفه ای بیاورید و کاراکتر بسازید و دست بردارید از ورود بی رویه جیاف و بیاف و پارتنر.
نقشهای مکمل را هم باید به بازیگر حرفه ای سپرد تا فیلم حرفه ای تولید شود و این کلاهبرداری های هنرینما که نابازیگر میگذارند نقش اصلی و بازیگر حرفه ای را گذری میکنند تا هم پول ندهند و هم پوستردار باشند را باید طلاق داد.
+تلاش در جهت خلق کمدی موقعیت بر پایه مواجهه بین نسلی که از ماجرای فرزندآوری-بی فرزندی را مشتمل میشود تا تقابل طب سنتی-طب مدرن و ادامه در وطن-امتداد در غربت و… با حداقل اشارات اروتیک. این ناشی از همان قدرت کشف ثانی سیگنال است که لابلای دیالوگها قرار داده شده و البته ناشی از یک کشف اول(؟) که علتالعلل تولید چنین فیلمی توسط نویسنده #زندگی_خصوصی است.
+پول به مثابه هرویین؟ هرویینسازان پولسازترند یا پولسازان، هرویینتن! پهلو به پهلوی ترادف تحتاللفظی واژه!؟
+پردیس احمدیه در موقعیت کمدی جواب داده و سینا مهراد روان تر از قبل و خیلی جلوتر از “شادروان”؛ کنترل درست اغلب به بازی منطقی منجر میشود.
+وصف حال؟ آن ماجرای پول نزولی و با بهره بالا که دم خروسی است دربرابر قسم حضرت عباس انواع و اقسام بانک ها و موسسات مالی که تیزرهایشان زندگی مان را آغشته کرده.
-حل مساله بغرنج با یک میراث ساده؟ مساله اقتصادی که ارجح است ولی آن پرهیز از زادوولد بابت گریز از مسئولیت چه؟
+تلاش برای قاب بندی تر و تمیز از تهران تا شمال و تعدد نما به جای محدود کردن اهل و عیال به آپارتمان و چار دیوار و وراجی های مبتلابه. اینها هم آپارتمان نشین هستند منتها همهی زندگی همان کپیدن های آپارتمانی و شعار پرهیز از قضاوت که نیست.
+بیشتر کمدی ماجراجویانه است تا کمدی صرف به سبک روال تولید کمدی و شاید تجربه گرایی کارگردان در ژانرهای مختلف موجبِ روایت معلق و پرماجرا شده که حالا اگر کمدیباز هم نباشید آن جنس پیگیری حادثه جدید متعاقب حادثه ماضی است که کشش ادامه را میسازد.
+موتیف های خرد و کوچولو و موچولوی خود را هم دارد و مثلا آن خرافه بازی و قفل کردن زایمان یا وکلای مهاجرتی کلاهبردار در رفت و آمد یا تبدیل عطاری به فروشگاه فروش مکمل بدنسازی بلافاصله بعد از مرگ عطار یا آن متلکها به اقتصاد لرزان اهل قلم یا پیدا کردن اسم آرشاویر اشکانی برای نوزاد در شکم که خودش میتواند سوژه یک سناریوی کمدی باشد.
-دیالوگ:
نویسندگی که کار نیست، تو عملا بیکاری!
نزول حرامه! من پول میدم برای مشارکت!
قاتل اونه که پولشو نداره، هی بچه پس میندازه!
حامد مظفری روی آنتن زنده مطرح کرد: حمید رخشانی چون جلوتر از زمانه بود از طرف مدیران وقت سینمایی، تحویل گرفته نشد!/رخشانی خیلی زودتر از “هامون”مهرجویی، زن کنشگر را با “راه دوم” وارد سینمای ایران کرد/رخشانی خیلی زودتر از “من ترانه پانزده سال دارم” و “دختری با کفشهای کتانی”، داستانی پیشرو درباره دختران نوجوان را دستمایه ای کرد برای تولید “پرواز را به خاطر بسپار”!/اگر میخواهیم پوشش درست مردم کوچه و خیابان در دهه سی را بدانیم حتما میشود به “اعاده امنیت” استناد کرد!/برخلاف آثاری مثل “سرب” که طراحی لباس را متاثر کردند از “روزی روزگاری آمریکا”، رخشانی عین پوشش مردم کوچه و بازار تهران قدیم را در “اعاده امنیت” نشان داد!/برخلاف کپیبرداران علی حاتمی که از تهران قدیم فقط لالهزار را میشناسند، حمید رخشانی نماهایی واقعی از کوچه پس کوچه های سیتیر و شاپور را زیربنای طراحی صحنه “اعاده امنیت” کرد!/ پرداخت رخشانی از ماجراهای مرتبط با ملی شدن صنعت نفت در “اعاده امنیت” آن قدر خوب بود که داریوش مهرجویی از همین راشها برای ابتدای فیلم “درخت گلابی” استفاده کرد!/اغلب فیلمهای رخشانی یا تکه پاره شد یا درجه جیم گرفت!/رخشانی آن قدر جسور بود که در واکنش به کمکاری پخشکنندگان، آگهی فروش گاو را منتشر کرد!/کارگردان فیلم کالت “شب بیست و نهم” آن قدر سرکوب شد که در پنجاه سالگی فوت کرد!
|
سینماروزان: حمید رخشانی بسیار آدم مستعد، خلاق و جلوتر از زمانه خود بود و برای همین هم بود که هیچوقت از طرف مدیران وقت سینمایی تحویل گرفته نشد و اغلب فیلمهایش یا تکه پاره شد یا درجه جیم گرفت و آن قدر سرکوب شد که منزوی شود و خیلی زود در پنجاه سالگی فوت بشود. رخشانی مرد جسوری بود و با جربزه و آن قدر متهور که در واکنش به کم کاری پخش کننده یکی از آثارش، آگهی داده بود “یک گاو به فروش میرسد” و ذیل ش هم شماره پخش کننده!! اتفاقی که باعث شد پخشکنندگان سینمایی قدری به خود تکانی دهند.
حامد مظفری کارشناس و منتقد سینما در برنامه رادیویی سعادتآباد با اجرای علی یگانه که به تحلیل فیلم “اعاده امنیت” ساخته حمید رخشانی اختصاص داشت، با بیان مطلب فوق گفت: حمید رخشانی سعی میکرد جلوتر را ببیند و برای همین وقتی بعد از سالها “اعاده امنیت” را می بینیم همچنان چه به لحاظ استخوان بندی داستانی، چه به لحاظ تکنیک های تاریخی سازی و از همه مهمتر طراحی صحنه و لباس، بسیار روزآمد است.
وی ادامه داد: یک ویژگی مهم فیلم اعاده امنیت در طراحی صحنه و لباس هست که رخشانی عین واقعیت را نشان میدهد یعنی ابدا سراغ شهرک غزالی نرفته و کل نماها را در خیابان هایی مثل سی تیر و شاپور و پاره ای نماها را در ساختمان وزارت ارشاد گرفته و از آن مهمتر طراحی لباس فیلم است که مردم در “اعاده امنیت” عین واقعیت دهه سی لباس می پوشند.
حامد مظفری افزود: برخلاف یک سری آثار تاریخی که به جای نشان دادن عین واقعیت دهه سی و چهل میروند و از مثلا روزی روزگاری آمریکا و پدرخوانده برای طراحی لباس کپی میکنند اینجا حمید رخشانی اصلا این کار را نمیکند و اگر میخواهیم پوشش درست مردم کوچه و خیابان در دهه سی را بدانیم حتما میشود به اعاده امنیت استناد کرد.
این منتقد تاکید کرد: برخلاف فیلم سرب کیمیایی-که فیلم خوبی هم هست ولی در طراحی لباس زیادی گرته بردار روزی روزگاری آمریکا است، رخشانی عین پوشش و زیست مردم واقعی را در “اعاده امنیت” نشان میدهد و چنین فیلمی است که باید در دانشکده های سینمایی تدریس گردد.
این روزنامهنگار تاکید کرد: بعد از علی حاتمی هر که میخواهد تهران قدیم را نشان دهد میرود سراغ شهرک سینمایی غزالی و لاله زار و تیپ های فکل کرواتی را جایجای فیلم قرار میدهد ولی حمید رخشانی شاید چون خودش آن دوره را درک کرده بود با اینکه فیلم تاریخی-جنایی “اعاده امنیت” را میسازد اما اصلا تاکید ندارد بر کلاه شاپو و استایل بارانی پوش روزی روزگاری آمریکا چون اصلا در آن دوره چنین تیپ هایی در بدنه اجتماع نبوده!
او تاکید کرد: یک ویژگی دیگر “اعاده امنیت” استفاده درست از اله مان های ماورایی است که به خصوص بعد از فراگیری فیلم “گوست/شبح”جری زوکر خیلی مورد توجه بود. رخشانی آمد و در اعاده امنیت مایه های ماورایی را وارد کرد و به ترکیب واقع و فراواقع در یک فیلم تاریخی جنایی کاملا ایرانی رسید.
حامد مظفری درباره گیشه “اعاده امنیت” گفت: در اکران، اعاده امنیت به دلیل مشکلات پخش چندان دیده نشد ولی بعدتر بارها در تلویزیون نشان داده شد و حتی پرداخت ماجراهای مرتبط با فیلم ملی شدن صنعت نفت این فیلم آن قدر خوب بود که داریوش مهرجویی از همین راش ها برای ابتدای فیلم “درخت گلابی” استفاده کرد. گویا محمدرضا شریفی نیا واسطه شده بود برای دریافت راش های اعاده امنیت و همین عاملی شد برای اینکه بعدتر رخشانی فیلم مونس را با همکاری شریفینیا بسازند.
حامد مظفری در پاسخ به این پرسش علی یگانه مجری برنامه که چرا هنرمندان خلاقی مثل حمید رخشانی در زمان حیات به بازی گرفته نمیشوند، اظهار داشت:
رخشانی بسیار آدم مستعد و جلوتر از زمانه خود بود و برای همین هم بود که هیچوقت از طرف مدیریت وقت فارابی تحویل گرفته نشد و اغلب فیلمهایش تکه پاره شد یا درجه جیم گرفت و آن قدر سرکوب شد که منزوی شود و خیلی زود در پنجاه سالگی فوت بشود در حالی که در همان فیلم “راه دوم” و با دست خالی برای اولین بار و خیلی زودتر از امثال “هامون” مهرجویی، زن کنشگر را با بازی پروانه معصومی وارد سینمای بعد از انقلاب کرد آن هم در فیلمی با سوژه ای درباره طلاق های عاطفی زوجین که در زمان خودش درک نشد و کلی جرح و تعدیل شد ولی در سالهای اخیر همان سوژه، شده موتیف ثابت بسیاری آثار سینمایی و سریالها.
وی ادامه داد: در زمان پخش اولیه “راه دوم” وقتی مرد داستان مرتب خطاب به زن داستان از اتمام رابطه میگفت، خیلی از همین جماعت بعدا فمینیست، معنا را درک نکردند در حالی که رخشانی زنی کنشگر و از طبقه متوسط را مرکز درام کرده بود که هر طور که هست میخواست زندگی را حفظ کند؛ کاملا منطبق با ریشه های شرقی زن ایرانی که حتی بعد از مدرنیته نیز باز حفظ زندگی را دوست دارند.
او بیان داشت: حمید رخشانی بعد از “راه دوم” هم فیلم “پرواز را به خاطر بسپار” ساخت با فیلمبرداری خیلی خوب رضا رضی. آن فیلم هم داستان پیشرو یی داشت راجع به دختر نوجوانی که گم میشود با پایان بندی کوبنده ای درباره تمام دختران گمشده! فیلمی که سالها قبل از آثاری نظیر دختری با کفشهای کتانی و من ترانه پانزده سال دارم تولید شد ولی باز در زمان خود درک نشد…
حامد مظفری گفت: تنها خوششانسی حمید رخشانی آن بود که فیلم “شب بیست و نهم” دیده شد و حسابی از تلویزیون پخش شد. “شب بیست و نهم” مهمترین فیلم هارور ایرانی است که بومی شده. یک فیلم کالت هارور با تمام الهمان های سنتی بومی دهه سی که خیلی دیده شد و بعد از آن فیلم ترسناک بومی نداشتیم جز معدود تجربیاتی مثل کلبه جواد افشار و آل بهرام بهرامیان یا سریال احضار رامین عباسیزاده که همچنان سازندگان آنها به نیکی از حمید رخشانی و تجربه “شب بیست و نهم” یاد کردهاند.
برنامه سعادتآباد با تهیهکنندگی مریم آصفی، اجرای علی یگانه، بازیگری نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن میرود.
تکلیفروشن مثل #هاوایی/رقص در خدمت متن!
|
سینماروزان/حامد مظفری: فیلم تجاری ساختن فنّی است که تکنیسینهای خاص خود را میخواهد و مهمترین الهمان در موفقیت یک فیلم تجاری، نه کست و نه سوژه و نه حاشیهسازی که حفظ ریتم است و اگر تکنیسین تجاریسازی نباشید قبل از هر چیز ریتم را از کف میدهید و مجبور میشوید آویزان شکلکهای جواد و پژمان و رضا و… و تیزرهای شش و هشتی شوید تا با غش در معامله، آمار فروش را حفظ کنید.
فیلم #هاوایی یک فیلم تجاری بی ادعاست که چون میتواند ریتم سرخوشانه خود از ابتدا تا میانه و انتها را حفظ کند میتواند مخاطب را کنار خود نگه دارد؛ البته بدون جواد و رضا و پژمان! هاوایی مسلما امین حیایی-با همان استایل بیکی برآمده از کما- و کنارش امیر جعفری را هم دارد که نقش خود را در موفقیت تجاری اثر دارند ولی باز این، خود برآمده از حفظ ریتم است که باعث میشود گاهی حتی تکرار مکررات در بازی آنها اذیت نکند.
هاوایی سوژه پندآموز-به زعم مدیران- و در عین حال واقع گرا-به زعم بسیاری از مهاجران- را دارد ولی نه دنبال شعار است و نه زیادی شعورگرایی فیک پیشه کرده و تنها میخواهد بگوید وقتی بیهوا و بدون برنامه ریزی و صرفا برای فرار، ترک موطن میکنید- آن هم تازه با وعدههای یک فراری دیگر- باید در انتظار رقاصی با هر سازی باشید و چه نیک بود عنوان اصلی فیلم #رقصنده -که تناسب کامل داشت با سوژه که حالا بابت ممیزی یا چیز دیگر شده #هاوایی که این یکی هم میتواند تداعی همان رویای پوشالی ممل آمریکاییها باشد.
هاوایی کمدی تکلیف روشنی است و نه مثل آن فیلم استاد پیر و احترامواجب قصد دارد با تحقیر جماعت تنگدست و علافی مخاطب، مخاطب بگیرد و نه مثل خالهزاده فلان مقام، آویزان کلههایی است که هی باید وارد و خارج شوند و بداهه گویند تا فیلم تمام شود.
بهمن گودرزی به خاطر سالها سابقه فعالیت در سینمای تجاری خیلی بهتر از اساتید پیر و خالهزادههای کترهایبند، قصه ضدقهرمان فراری از وطن را در سه پرده، تمام میکند و هم نقد خود بر ساختار مدیریت ورزشی داخل را دارد که جز فوتبالیست ها را نمیبینند و هم چاه ویل آن طرف را نشان میدهد که برای دو روز اقامت، حتی از یک ورزشکار، کولبری سیاسی میخواهند.
بله، بله، الان است که دوستان آوانگارد در بیرون و فیلمفارسیباز در درون بگویند امان از تجاریسازهایی که میخواهند با رقص و رقاصی، دو ریال دشت کنند و متاسفانه یا خوشبختانه پاسخ حی و حاضر است که #هاوایی جزو معدود فیلمهایی است که رقص و رقاصیهایش بهاندازه و کاملا در خدمت متن است. هاوایی حضیض یک ورزشکار مهاجر را روایت میکند که به سودای زندگی بهتر، پناهنده شده ولی از بخت بد برای گذران زندگی چاره ای ندارد جز اینکه به هر سازی برقصد بلکه ویزای آمریکا بگیرد و چه رقصی اصیلتر از باباکرم؟
نمیتوان از موفقیت تجاری هاوایی در یکی از بدترین ادوار اکران-در آستانه جشنواره فجر- گفت و از نقش موسسه هدایتفیلم و تهیهکنندگی مرتضی شایسته نگفت. هدایت فیلم موسسه ای است که در ادوار مختلف کارگردانان و آثار قابل اعتنایی را عرضه کرده و هاوایی در گونه سینمای تجاری از بسیاری از آثار این سالها قابل تحملتر است چون کارگردانی دارد که نه یکشبه و با اتصال بلکه در ساختار هدایتفیلم، پله پله و با دستیاری امثال فخیمزاده و ایرج قادری و محمدهادی کریمی و سعید سهیلی و مجید جوانمرد و حسن هدایت و… کلی مشق کرد تا شد کارگردان شش و بش که جزو فیلمهای بفروش زمان خود بود و ادامه داد تا اینجا...
او تکلیفش با خود،روشن بود و از ابتدا میخواست تجاریساز شود و همین هدفگذاری بیادا و پرهیز از درغلتیدن به دام مینیمالهای فیک و اطوارهای جشنوارهای باعث شده، تجاریساز خوبی هم بشود؛ کارگردان #هاوایی اهمیت ریتم را درک کرده و وقت مخاطب را تلف نمیکند و این، بزرگترین لطف است در حق مخاطبان گریزان از مطولگویی خالهليلاهای کاسهتوالتی، لرزانندههای واندوست و خالهزادههای سریدوز!
چطور شد که ابوالفضل پورعرب پذیرفت نقش یک هواپیماربا را بازی کند؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: اینکه چطور شد ابوالفضل پورعرب که بازیگر توانایی است قبول کرد نقش هواپیماربایی به نام رضا جباری را در فیلم #زندانی۷۰۷ بازی کند به سالها قبلتر از تولید این فیلم برمیگشت.
#حبیب_بهمنی کارگردان #فیلم_زندانی۷۰۷ با بیان مطلب فوق روی آنتن زنده برنامه سعادتآباد رادیوتهران گفت: ابوالفضل پورعرب ترکیبی از چند عنصر توانایی بازیگری، توانایی در جلب مخاطب عام و همچنین نزدیکی به شمایل شخصیت اصلی را دارا بود یعنی هم آن زمان در بورس بازیگران استار بود و مخاطب را جذب میکرد و در عین حال توانایی های فردی و نزدیک بودن شخصیت پورعرب به شمایل و فیزیک و رفتارهای فردی کاراکتر اصلی باعث شد او را انتخاب کنم.
بهمنی ادامه داد: انتخاب اولم پورعرب بود؛ چون هفت سال زودتر از فیلم زندانی ۷۰۷ یعنی دورانی که مروارید سیاه را میساختم با پورعرب وعده گذاشتم که باید بیاید و نقش هواپیماربا را بازی کند. ایشان هم از فراز و فرود کاراکتر خوشش آمده بود و انصافا هم خیلی انرژی برای باورپذیر شدن نقش گذاشت.
حبیب بهمنی درباره اینکه چقدر تخیل را وارد پرداخت شخصیت هواپیماربا کرده، بیان داشت: موضوع اصلی همان هواپیماربایی بود و سرنوشتی که مسافران هواپیما داشتند؛ آنها واقعی بودند. هواپیماربا واقعی بود و کاراکترهای اصلی وجود داشتند حتی اغلب مسافرهایی که در فیلم میبینیم در اتفاق اصلی وجود داشتند که همه هم به ایران برمیگردند و حتی اقامه نماز جماعت در پایگاه اسرائیل عین واقعیت است. رویدادهای واقعی پایه نگارش فیلمنامه بود ولی نود درصد آنچه درباره مسائل شخصی کاراکترها می بینیم زاییده تخیل خودم به عنوان نویسنده. پورعرب خیلی خوب نقش را درک کرده بود و با انرژی بسیار جلوی دوربین میرفت و در پشت صحنه نیز تلاش میکرد کمک کند به همکاران.
این کارگردان ادامه داد: در مرحله نگارش با تعدادی از مسافران واقعی پرواز ۷۰۷ تهران-کیش گفتگو کردم و خاطرات آنها را گرفتم و دسته بندی کردم و سپس هر کدام را به فراخور داستان، وارد فیلمنامه کردم و حتی برخوردهایی که مامورین اسرائیلی با آنها داشتند و کارهای دسته جمعی مسافران در هواپیما و پایگاه اغلب واقعی بود.
حبیب بهمنی در پاسخ به این پرسش که هیچ گاه به دنبال آن نبود که ادامه داستان زندگی رضا جباری بعد از زندانی شدن در اسرائیل را بسازد، گفت: همیشه این وسوسه برایم بوده که ادامه زندگی رضا جباری و گرفتاری ها و بدبختی های بعدی اش در اسرائیل را روایت کنم ولی متاسفانه شرایط تولیدی و مسائل تامین اعتبار چنین پروژههایی همواره خارج از خواسته ما و معمولا مانع تولید بوده.
وی تاکید کرد: آنچه ورای هواپیماربایی نیاز روز است جنس کار در نقد نگاه صهیونیست ها ست که بایستی مدیران فرهنگی از طرح چنین مباحثی در روایات سینمایی حمایت کنند.
این کارگردان افزود: مخالف نگاه ژورنالیستی در کنار ارائه درام های سینمایی نیستم و هر کدام کارکرد خودش را دارد ولی داستان پردازی واقعی حول ریشههای شکل گیری صهیونیسم است که میتواند مخاطب پسند باشد. چاره ای نداریم جز اینکه از این دنیای گزارش دهی خبری که احاطه مان کرده پای مان را فراتر بگذاریم و در بستر زندگی شخصیت های واقعی بتوانیم حقایق ضدانسانی صهیونیسم را تصویر کنیم.
بهمنی گفت: مخاطب فقط خبر می بیند ولی متوجه پشتوانه این همه انسانکشی در غزه نیست! رسانههای آن طرفی گاه قتل عام انسانها و شهروندان در خانههای خود را توجیه میکنند ولی از تفکری نمیگویند که دیگر انسان ها را بسان حیوان می بیند و همین است که باعث میشود از مسلمان تا مسیحی و یهودی و... دربرابر تفرعن صهیونیسم بایستند.
حبیب بهمنی پیرامون تامین اعتبار تولید زندانی۷۰۷ بیان داشت: این فیلم یک کار مشترک بود که با سرمایه گذاری شخصی استارت خورد و در کنار آن شبکه سحر در تولید مشارکت داشت و جادارد از معاونت برون مرزی سیما برای حمایت از تولید پروژه ای که یک اتفاق واقعی را تصویر کرده بود، قدردانی کنیم و ای کاش باز این مشارکت ها باشد برای تولیدات استراتژیک.
بهمنی در پاسخ به اینکه اگر شرایط فراهم باشد ترجیح می دهد کدام اتفاق واقعی سالهای اخیر را به فیلم بدل کند، اظهار داشت: در این سالها در موضوع فلسطین رویدادهای بسیار زیادی اتفاق افتاده و میافتد ولی دوست دارم ذهن مخاطب را به دنبال واقعیات دنیای فلسطین و دلایل تجاوز صهیونیست ها ببرم و این مسأله را واکاوی کنم که چرا صهیونیست امنیت دنیا را به خطر انداخته! همین حالا شش ایده سینمایی در این زمینه دارم که خیلی دوست دارم لااقل یک فیلم در این باره بسازم ولی متاسفانه در تخصیص حمایت های تولید انگار اصلا به کارنامه افراد توجه نمیشود!
برنامه سعادتآباد با تهیهکنندگی مریم آصفی، اجرای علی یگانه، بازیگری نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن میرود.