1

آیا “هنروتجربه کودک و نوجوان” در راه است؟/سینماژورنال پیشنهاد بهتری دارد

سینماژورنال/حامد مظفری: نشست خبری جشنواره فیلم نوجوان که با حضور علیرضا شجاع نوری دبیر جشنواره برگزار شد یکی دو نکته جالب توجه داشت.

به گزارش سینماژورنال از جمله این نکات مربوط می شد به پرسشی از دبیر درباره عدم تخصیص سبد اکران به فیلمهای کودک و نوجوان و بی فایده بودن برگزاری جشنواره در شرایطی که آثار کودک فرصت اکران نمی یابند.

شجاع نوری در پاسخ به این پرسش از راه اندازی شورای راهبردی سینمای کودک گفت و اینکه یکی از خروجیهای این شورا هم راه اندازی گروه سینمایی تازه ای ویژه کودکان است.

آیا گروه سینمایی کودک قدم در راه “هنروتجربه” می گذارد؟

البته که دبیر جشنواره نوجوان درباره اینکه این گروه سینمایی در کنار 6 سرگروه فعلی سینمای ایران راه اندازی خواهد شد یا نه چیزی نگفت و همین ابهام سبب شکل گیری این پرسش اصلی است که آیا گروه سینمایی کودک هم می خواهد قدم در راه گروه هنروتجربه بگذارد؟

یعنی بناست مختصات گروه سینمایی کودک شبیه به همان مختصاتی باشد که برای راه اندازی گروه سینمایی هنروتجربه به کار رفته است یعنی باز هم بناست تعدادی پرسنل به کار گرفته شوند و به مدیریت یکی از چهره های نزدیک به مدیران سینمایی مملکت دور هم جمع شوند و با اجاره کردن تعدادی سالن در نقاط مختلف شهر به اکران آثار کودک و نوجوان بپردازند؟

جلب مخاطب کودک از مسیر راه اندازی گروههای سینمایی ایزوله و مخاطب خاص صورت نمی گیرد

اگر بناست گروه سینمایی کودک این گونه راه اندازی شود طبیعی است که خروجی قابل توجهی نخواهد داشت.

اگر مدیران گروه سینمایی تازه تأسیس هنروتجربه می توانند با فرافکنی و استفاده از شعار حمایت از آثار ضد جریان اصلی، کم مخاطب بودن آثار این گروه و خالی ماندن سالنهای اجاره ای را توجیه کنند اما در برخورد با سینمای کودک حتی نمی توان چنین توجیهاتی را هم ارائه داد.

نبض سینمای کودک و نوجوان با نبض مخاطب گره خورده است و اگر بناست رشدی در سینمای کودک وجود داشته باشد قطعا به مدد حضور مخاطب در سالنهای سینماست. طبیعی است جلب مخاطب هم از مسیر راه اندازی گروههای ایزوله و مخاطب خاص صورت نمی گیرد.

بگذارید فیلمسازان کودک در مسیر اصلی سینمای ایران رقابت کنند و نه مسیرهای انحرافی

باید دل به دریا زد و فیلمهای کودک و نوجوان را به مانند بقیه آثار از طریق همین شش گروه رسمی تعریف شده اکران کرد تا هم عیار فیلمسازان کودک سنجیده شود و هم درجه علاقه مخاطبان کودک و نوجوان به آثار.

البته که برای رقابت در این وادی آن قدرها هم دست سینمای کودک خالی نیست. وقتی فیلمی مثل “فرار از قلعه روخان” که برگزیده جشنواره کودک سال قبل است به یکی از پرمخاطب ترین آثار جشنواره سی و سوم فجر بدل می شود یعنی آن که هنوز هم می توان با فیلم کودک مخاطب را به سینما آورد.

پیشنهاد سینماژورنال: به جای راه اندازی گروههای سینمایی هزینه‌زا، تسهیلات اکران فیلمهای کودک از طریق گروههای سینمایی رسمی را فراهم کنید

سینماژورنال پیشنهاد می دهد به جای راه اندازی گروهی خارج از مسیر اصلی اکران و البته بوروکراسی پیچیده و هزینه زای حول آن تسهیلاتی فراهم شود برای پخش کنندگان فعال سینمای ایران تا حداقل در فواصل زمانی مناسب-مثلا هر دو ماه یک بار- یک فیلم کودک و نوجوان را با داشتن سرگروه روی پرده بفرستند.

بهترین تسهیلات هم نه تخصیص ردیف بودجه و اعطای وامهای تشویقی که فراهم کردن شرایط تبلیغی ارزان و مفیدفایده برای این آثار است.

برای آغاز این راه هم فقط نیاز به تلف کردن زمان فراوان نیست. به سادگی و با فراهم آوردن شرایط اکران آثار کودک و نوجوان برگزیده جشنواره قبل میتوان این روند را آغاز کرد.




انتقاد داماد شهید آوینی از “گینس”: آقای تنابنده! چیزی سر هم کرده ای که اسمش فیلم نیست!/اگر ساکت بنشینی حاضرم مفاهیم وسترن را به تو آموزش دهم!

سینماژورنال: حدودا یک ماه بعد از زمانی که روزنامه نگارانی چون حامد مظفری، ایزد مهرآفرین، رضا استادی و سعید قطبی زاده از طریق رسانه هایی چون سینماژورنال، جوان، سینماپلاس و صفحه اجتماعی خویش به انتقاد از شوخیهای سطحی و الفاظ زشت به کار رفته در “گینس” پرداختند رفته رفته منتقدان دیگری هم از راه رسیده و کیفیت کار محسن تنابنده را زیر سوال می برند.

به گزارش سینماژورنال از جمله این منتقدان حسین معززی نیا داماد شهید مرتضی آوینی و سردبیر مجله “24” است.

معززی نیا با نگارش یادداشتی در صفحه اجتماعی خود از یک سو به انتقاد از لحن تنابنده در خطاب قرار دادن منتقدان پرداخته و از طرف دیگر ایرادات فراوان فیلم او را برشمرده است.

سبنماژورنال متن کامل یادداشت معززی نیا را ارائه می دهد:

آقاي محسن تنابنده اخيراً فرموده‌: «من تا به امروز درباره گینس نقد جدی ندیدم. یک تعداد یادداشت دیدم. نقد جدی ندیدم که برایم قابل تامل باشد و به آن‌ها فکر کنم. به نظرم بیشتر عقده‌گشایی است. تا جایی که من یادداشت‌ها را مرور کردم خامدستانه به اثر توجه شده است. ما اهل مطالعه نیستیم و فقط غر زن داریم. اینقدر غر زن نباشیم، برویم دنبال کار کردن. به جای این که حراف باشیم کار کنیم و باعث پیشرفت شویم. به جای این که پاتیل‌های روشنفکری بگیریم و بگوییم این بد است آن خوب است و… برویم کار کنیم و قدم های رو به جلو برداریم. من فکر می‌کنم این شکل و شمایل و لحن، لحنی کاملاً نو در ارایه قصه است و تا به حال کسی چنین تجربه‌ای نداشته است. نديدم با این فضاها شوخی شده باشد، سه برادر در یک فضای تقریبا وسترن، جاده و… به نظرم در این شرایط (جاده و فضای وسترن) قصه شیرین گفتن کار بسیار سختی است.

حضرت آقاي تنابنده:

يك: نقد جدي را درباره فيلم جدي مي‌نويسند. شما بابت همين چند «يادداشت» هم شاكر باش. در مملكت عجيبي زندگي مي‌كنيم كه درباره فيلمت با اين سر و وضعي كه دارد همين چند «يادداشت» هم منتشر شده. در يك شرايط استاندارد، اين چيزي كه اسمش را فيلم گذاشته‌اي نه اكران مي‌شد، نه ديده مي‌شد و نه كسي درباره‌اش چيزي مي‌نوشت.

دو: كسي كه «يادداشت» مي‌نويسد، كسي كه منتقد فيلم است و مي‌گويد فيلمي بد يا خوب است دارد «كار» مي‌كند. دارد «قدم رو به جلو» برمي‌دارد. اما تو به‌عنوان فيلمساز «كار» نكرده‌اي، چيزي سر هم كرده‌اي كه اسمش فيلم نيست و تماشاگر بيچاره به‌هواي اسم عطاران و قيافه‌ «نقي» شش هزار تومان پول مي‌دهد كه بيايد تماشايش كند.

سه: وقتي آدم شخصيت‌هايش را مي‌برد توي جاده كه بي‌خود و بي‌جهت مسيري را طي كنند، اسم فيلمش نمي‌شود «وسترن». در بهترين حالت مي‌شود فيلم جاده‌اي. اگر دستمزد خوبي بدهي و ساكت بگيري بنشيني، حاضرم در چند جلسه مفاهيم و اصطلاحات سينمايي از قبيل «فيلم وسترن» را به تو آموزش دهم. چون حرفه‌ام همين است. «كار» من اين است.

چهار: شما اگر قرار است «تامل» كني، دنبال نقد جدي نگرد، چون كسي حوصله ندارد درباره اين چيزي كه سر هم كرده‌اي، نقد جدي بنويسد، برو درباره اين تامل كن كه چرا فيلمسازي بلد نيستي و فيلمت نه قصه دارد، نه شخصيت، نه تداوم، نه پايان‌بندي.

پنج: اين‌قدر خودت را «جدي» نگير تا اميدوار بمانيم روزي بتواني واقعا فيلم بسازي.




خوشحالیم که بودجه میلیاردی “مزار شریف” تلف نشد/خوشحالیم که در برابر امثال “ویتوریو استورارو” قدعلم کردید

سینماژورنال/حامد مظفری: در روزگاری که همه منتظر هستند تا هالیوود به بازسازی تصویری تاریخ ایران و اتفاقاتی که ایرانیان با آن برخورد کرده اند بپردازد تا شمشیر را از رو بسته و شروع کنند به نقد آثار، اینکه کارگردانی چون حسن برزیده پیدا شده که بجای زیر سوال بردن تحریفهای تاریخی آثار هالیوودی، آستین بالا زده و سراغ تصویرسازی یکی از مهمترین اتفاقات دو دهه اخیر ایران رفته جای خوشحالی دارد.

“مزار شریف” برزیده مروری دارد بر اتفاقات مرتبط با شهادت تعدادی از دیپلماتهای ایران در مزارشریف افغانستان توسط نیروهای طالبان. فیلم با تمرکز بر تنها بازمانده این اتفاق و مرور ماجراهایی که برای وی از لحظه ورود نیروهای طالبان به کنسولگری تا لحظه شهادت دیپلماتها روی میدهد شرایطی را ایجاد کند که مخاطب به صورتی روزنامه‌وار در چند و چون اتفاقاتی قرار گیرد که در آن مقطع زمانی رخ داده بود.

همین که بجای فحش دادن به “آرگو” آستین بالا زدید خوب است

برزیده آدم باهوشی است؛ باهوش از این جهت که اولا برای ساخت فیلمش به سراغ حوزه هنری رفته و حمایت مالی این نهاد مهم سینمایی را پشت خود داشته تا حین کار با کمبود بودجه روبرو نشود و ثانیا به دلیل استفاده از تیم خبره ای که از مدیریت فیلمبرداری تا طراحی صحنه، بازیگری، تدوین و حتی موسیقی را شامل می شود کوشیده اثری یکدست و قابل تحمل را فراهم نماید.

برزیده برای تولید “مزار شریف” بیشتر از 2 میلیارد بودجه در اختیار داشته اما این بودجه میلیاردی سبب ساز آن نشده که به دنبال فاخرسازی و اصطلاحا بیگ پروداکشن با کارهای عجیب و غریبی مانند کشتی به آب انداختن(!!!) یا مسافرت به کشورهای آفریقایی برود بلکه بجایش کوشیده داستان منبع را با تسلطی که در کارگردانی نماهای داخلی دارد نشان دهد.

خوش بحال برزیده که زرین دست را کنار خود داشته

البته که در تصویرسازی این نماهای داخلی و البته معدود نماهای بیرونی، علیرضا زرین دست مدیر فیلمبرداری کار به شدت به کمک وی آمده و قابهایی خلق کرده که پیش از این از منطقه ای چون افغانستان ندیده بودیم. تجربه وافر زرین دست در همکاری با کارگردانان سرشناس از واروژ کریم مسیحی گرفته تا مسعود کیمیایی و داوود میرباقری و این اواخر محمدعلی باشه آهنگر سبب ساز آن شده که کمترین خطایی در تصویرسازی جغرافیای محل وقوع حوادث نداشته باشد.

هم در لوکیشنهای داخلی که بناست فیلم مایه های شبه‌نوآر و جاسوسی داشته باشد و داستان با ظن نسبت به بازمانده ترور پیش می رود و هم در لوکیشنهای بیرونی که بناست استقامت بازمانده و همراهی عده ای افغان با وی در مسیر رسیدن به ایران روایت شود این قابهای هوشمندانه زرین دست است که به کمک درام می آید بخصوص در لوکیشنهای بیرونی.

در نماهای بیرونی تقریبا گره اصلی داستان هم باز شده و اگر فضاسازی بصری زرین دست نبود شاید فیلم شباهتهایی به فاجعه ای چون “فرزند چهارم” پیدا می کرد اما زرین دست خیلی خوب توانسته اله مانهای مختلف جغرافیایی کوهستانی و البته کنتراست میان خشونت کوه و لطافت رودخانه و شباهتهایی که این دو به ترتیب با رفتارهای طالبان و مردم افغانستان دارند را در خدمت درام به کار گیرد.

بازیگران به چشم عناصر صحنه

زرین دست بازیگران را نیز به چشم عناصری مکمل صحنه ها دیده و شاید برای همین باشد که در “مزار شریف” جلوه های بصری تازه ای از حسین یاری و مسعود رایگان و البته بازیگران مکملی چون عمار تفتی می بینیم.

هر کدام از این بازیگران فارغ از تواناییهای خویش در بازیگری این نیاز را هم دارند که با تصویرسازیهایی متفاوت، بلحاظ بصری هم خویش را در معرض مخاطب قرار دهند و خوشبختانه زرین دست نیز به دیده شدن اینها خیلی کمک کرده است. فقط تصویری که از مهتاب کرامتی در فیلم می بینیم بیش از حد تکراری و مشابه همان تصویر اغواکننده ای است که در بسیاری از فیملهای دیگر وی از “آدمکش” گرفته تا “آلزایمر” دیده بودیم.

خوشحالیم که در برابر “ویتوریو استورارو” قدعلم کرده اید!

“مزار شریف” اثری داستانگوست که در گونه سینمای ماجرایی-تاریخی ما می تواند اثری محترم به شمار برود. همین که چند میلیارد بودجه ای که هزینه تولید فیلم شده تلف نشده و لااقل بر دامنه تصویری ما از اتفاقی کاملا مرتبط با مردمان این مرز و بوم افزوده است جای تقدیر دارد.

همین که فضایی فراهم شده تا فیلمبرداری کارکشته چون زرین دست عیار تصویرسازی خود را نشان داده و در برابر رجوع برخی به فیلمبرداران فرنگی نظیر “ویتوریو استورارو” تمام قد، کیفیتی بالا از توان تکنسینهای سینمای ایران را ارائه کند، ارزشمند است.




حامد مظفری روزنامه‌نگار، منتقد مستقل و استراتژیست رسانه و تبلیغات

حامد مظفري متولد ۱۳۶۰ در گرگان و پرورش‌یافته خانواده‌ای فرهنگی است. او فارغ‌التحصيل رشته مهندسي مکانيک سيالات و همچنين دانش‌آموخته فيلمنامه‌نويسي از باغ فردوس و اتمام دوره روزنامه‌نگاري در جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران است.

حامد مظفری علاقه به مطبوعات را از کودکی و با ورق زدن نشریات مختص کودکان تجربه کرد و این علاقه و پیگیری مطبوعات در نوجوانی و جوانی امتداد یافت تا اینکه در اواخر دهه هفتاد و حین تحصیل در دانشکده فنی، به طوری جدی به عنوان ژورنالیست جذب کار حرفه‌ای رسانه‌ای شد.

حامد مظفری داراي سابقه فعاليت مستمر مطبوعاتي از اوايل دهه هشتاد تاکنون با رسانه‌هايي مختلف همچون روزنامه اطلاعات، روزنامه اعتماد، روزنامه جوان، روزنامه آفتاب، مجله سينماجهان، مجله نيم‌رخ، مجله فيلم، مجله تصويرروز، روزنامه کيهان، روزنامه فرهيختگان، مجله دنياي تصوير، سایت سينماي ما، مجله جهان سينما، مجله روايت، سایت سينماپلاس، خبرگزاری نسيم، روزنامه جام‌جم، روزنامه شرق، روزنامه بهار، روزنامه قدس، مجله نقدسینما، خبرگزاری فارس، مجله سروش، روزنامه ايران، روزنامه صبح‌نو، روزنامه صبا، خبرگزاری ميزان، سایت نمايش خانگي، سایت سينماروزان و… است.

حامد مظفری سابقه فعالیت به عنوان دبیر تحریریه، دبیر فرهنگی یا عضو شورای سردبیری رسانه‌های مختلف و ازجمله شبکه ایران، جهان سینما، نقد سینما، روایت، سینماپلاس، نسیم، فرهیختگان، صبا، ایران‌ بان‌نو، گزارش یک، آفتاب و… را در کارنامه دارد.

حامد مظفری به عنوان طراح و مشاور تبلیغات سابقه همکاری با موسسات پویافیلم، رسانه فیلمسازان، خانه‌فیلم، بانوفیلم، جوزان‌فیلم، گلرنگ‌رسانه و… را در کارنامه دارد.
حامد مظفری به عنوان مدیر روابط عمومی و تبلیغات در پروژه هایی همچون قدغن، تکخال،  زن ها فرشته‌اند،  پسركشي، آبي به رنگ آسمان، ايكس لارج، دشمن زن،  زنداني ها، خالتور، كار كثيف، پا تو كفش من نكن، سه بيگانه، كمدي انساني، آشوب، پارادايس، غير مجاز، من ناصر حجازي هستم، ۳۶۰ درجه، طبقه حساس، هزارپا، شبكه، برف روي شيرواني داغ، از رئيس جمهور پاداش نگيريد، شهرت، احضار، سیاوش، کرگدن، دیو و ماه پیشونی و… فعالیت داشته است.

حامد مظفری که مدیرمسئول و سردبیر فعلی پایگاه تحلیلی سینماروزان است به عنوان استراتژيست و مدیر طراحی و اجرای تبلیغات فرهنگی نیز با بسیاری از پروژه‌های فرهنگی، هنری همکاری داشته است.

حامد+مظفری
حامد مظفری