1

وعده‌های رییس معزول سینما در قالب رییس بخش هنرمندان ستاد حسن روحانی برای جلب نظر هنرمندان⇐راه‌اندازی بیمه بیکاری هنرمندان/احقاق حقوق هنرمندان از رسانه ملی/واگذاری اماکن فرهنگی به مردم+ ۱۱ وعده دیگر!!!⇔سینماروزان: یکی نیست بگوید در دولت یازدهم برای تحقق این وعده‌ها چه کردید؟

سینماروزان: در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هر کدام از کاندیدا سعی می کنند به نوبه خود به ارائه وعده و وعید به طبقات مختلف جامعه بپردازند. از جمله طبقاتی که طرف وعده های کاندیداها قرار می گیرند هنرمندان هستند.

به گزارش سینماروزان هنرمندان شناخته شده به دلایل مختلف از سرخوردگی گرفته تا رفتارهای دوگانه قبلی خویش، امسال سعی کرده اند حاشیه را انتخاب کنند و از تبلیغ مستقیم برای کاندیداها خودداری کنند با این حال همچنان کاندیداها هستند که وعده های خود را به آنها می دهند.

ستاد هنرمندان حسن روحانی که تصدیگری اش را حجت ا.. ایوبی رییس معزول سینما برعهده داشته نیز لیستی 14 بندی را به عنوان برنامه هایش برای دولت بعد اعلام کرده است؛ لیستی که پر شده از وعده و وعیدهایی که در همه این سالها مرتب به هنرمندان داده شده؛ از راه اندازی بیمه بیکاری گرفته تا واگذاری امور و حتی اماکن فرهنگی به مردم و اصناف و حتی احقاق حق هنرمندان از رسانه ملی.

چهارده برنامه و اقدام مهم دولت دوازدهم در عرصه فرهنگ و هنر یا همان وعده های فرهنگی دولت که از طریق رییس بخش هنرمندان ستاد تبلیغاتی حسن روحانی اعلام شده را با این توضیح بخوانید که ای کاش حسن روحانی و مشاوران فرهنگی اش پیش از ارائه این وعده ها درباره تلاشهای خود برای برآورده کردن هر کدام از این بندها در دولت یازدهم هم توضیح می داد مثلا آشکارا می گفت برای تحقق بیمه بیکاری هنرمندان چه کرد یا برای احقاق حق هنرمندان از رسانه ملی و جلوگیری از تبعیض این رسانه در برخورد با تیزرهای آثار سینمایی چه حرکتی را انجام داد:

1- جلوگیری از برخوردهای سلیقه‌ای و غیرقانونی در عرصه فرهنگ و هنر

2- توزیع عادلانه و تمرکززدایی امکانات و فرصت‌های فرهنگی برای کلیه استان‌ها، شهرستان‌ها و اشخاص

3- جایگزینی نظام صنفی هنری به جای مناسبات موجود

4- صیانت از حقوق مخاطب برای دسترسی آزاد به فضاهای فرهنگی و توسعه زیر ساخت‌های فضای مجازی

5- توسعه زیر ساخت های نوین تولید، توزیع و نمایش نظیر VOD

6- مشوق های مالی و مالیاتی برای سرمایه گذاری زیر ساخت های فرهنگی و هنری

7- معافیت حداکثری مالیاتی هنرمندان

8- بیمه سرمایه‌گذاری، بیکاری، بازنشستگی و از کارافتادگی

9- صندوق ملی و استانی حمایت از هنری‌های تجسمی، نمایشی، موسیقی و سینمایی

10- مشوق‌های مالی و مالیاتی برای سرمایه‌گذاری و وام‌های کم بهره و کمک‌های بلا‌عوض

11- جبران خسارت‌های وارده به صاحبان حقوق که به رغم مجوزهای قانونی دچار مشکل اجرا شده‌اند

12- جایزه صادراتی محصولات فرهنگی

13- احقاق حقوق رسانه‌ای و تبلیغی فعالیت‌های فرهنگی از رسانه ملی

14- واگذاری مکان‌های فعالیت‌های فرهنگی هنری دولتی به مردم و موسسات صنفی




ادعاهای مدیر کاخ جشنواره فجر⇐آقایان روحانی و جهانگیری در پدیدآمدن فضای مناسب‌تر موسیقی، تئاتر و دیگر هنرها فعالیت چشمگیری کرده‌اند!/آقای هاشمی‌طبا اطلاعات زیادی درباره تئاتر و دیگر هنرها دارد!/ رئیسی به صورت کلی در مورد سینما سخن گفت!

سینماروزان: بهروز غریب‌پور که در دو سال اخیر فارغ از حرفه اش به عنوان کارگردان تئاتر به عنوان رییس کاخ میلاد در جشنواره های فجری که محمد حیدری برگزار کرده است حضور داشته این روزها آخرین مراحل اپرای عروسکی خیام را پشت‌سر می‌گذارد تا بعد از ماه رمضان، اواخر خرداد، آن را در تالار فردوسی اجرا کند.

به گزارش سینماروزان غریب پور در گفتگویی که به بهانه انتخابات ریاست جمهوری با «شرق» داشته هم درباره مناظره‌های نامزدهای ریاست‌جمهوری و هم درباره اینکه چرا آنها باید به فرهنگ بپردازند سخن‌ گفته است.

غریب پور در این گفتگو  ادعاهایی را طرح کرده درباره فعالیت چشمگیر اسحاق جهانگیری و حسن روحانی در حیطه هنر و همچنین  اطلاعات بالای تئاتری مصطفی هاشمی طبا!

نکته گفتگو آنجاست که غریب پور هنگام نام بردن از روحانی، جهانگیری و هاشمی طبا مدام پسوند «آقا» را استفاده کرده اما ابراهیم رییسی را بدون این پسوند و صرفا با ذکر نام خانوادگی یاد کرده است.

متن گفتگوی غریب پور را بخوانید:

‌ به نظرتان برخورد کاندیداهای ریاست‌جمهوری درباره وضعیت فرهنگ در مناظره‌ها چگونه است؟
ما متأسفانه در طول این چند دهه نسبت به فرهنگ، درواقع با یک بیان صحیح و شهامت‌مندانه روبه‌رو نشده‌ایم. با آنکه همیشه شعار داده‌ایم که ما در معرض شبیخون فرهنگی هستیم و فرهنگ ما در معرض آسیب‌هاست و در شعار فرهنگ به صورت یک پدیده کاملا مطلق و درعین‌حال بسیط مورد صحبت قرار گرفته است، اما هرگز به جزئیات و مؤلفه‌های فرهنگ، نه در زمان مناظره‌های انتخابی و نه در زمان تصدی امور نپرداخته‌ایم.
‌ چه دلیلی دارد؟
دلایل مختلفی دارد. به نظرم افرادی که از افکار عمیق مذهبی برخوردارند، به‌صراحت از موسیقی، تئاتر، هنرهای تجسمی و… نمی‌گویند و انگار در اظهارنظر وارد حریم‌های ممنوعه شده‌اند. درحالی‌که ما در جامعه، هم در زمینه موسیقی و تئاتر و هم هنرهای تجسمی فعالیت می‌کنیم و اینجاست که برایم سؤال ایجاد می‌شود چگونه است که در عمل انواع هنرها را داریم، اما در بحث‌کردن افرادی که در رأس امور یا پایین‌تر از رأس قرار گرفته‌اند به‌صراحت درباره‌اش صحبت نمی‌کنند.
‌ در میان کاندیداهای اخیر کدام‌ها بهتر می‌توانند درباره فرهنگ نظر بدهند؟
در میان این شش کاندیدا، آقایان روحانی و جهانگیری می‌توانند بهتر صحبت کنند چون در پدیدآمدن فضای مناسب‌تر موسیقی، تئاتر و دیگر هنرها فعالیت چشمگیری کرده‌اند، اما هنوز در مناظره‌ها به این واقعیت‌ها نپرداخته‌اند. اینها با احتیاط درباره فرهنگ می‌گویند که انگار با پیشینه خطیربودن موضوع، باید با مشکلات بعدی مواجه شوند. در مناظره قبلی، فقط رئیسی به صورت کلی در مورد سینما گفت که یک رشته تصمیم‌ها دارد، اما درباره فضای فرهنگی هیچ نظری ارائه نکرد.
‌ درحالی‌که اهمیت آن بسیار است… .
فضای فرهنگی که می‌تواند تنفس‌گاه معنوی یک جامعه و رگ حیاتی آن باشد، اگر بااهمیت نباشد و نتوانیم وارد جزئیاتش شویم و آن را منوط به آینده کنیم که اگر رأی آوردند بعد واردش می‌شوند؛ این دیگر خطر بزرگی است. اگر اینها به‌صراحت نگویند که موسیقی فاخر و ارزشمند و حتی موسیقی‌ای که برای سرگرمی و اوقات فراغت است، چه نقشی در جامعه دارد و با کلی‌گویی درباره فرهنگ حرف بزنند، انگار که چیزی نگفته‌اند. کنفوسیوس می‌گوید که اگر می‌خواهید فرهنگ یک ملت را تغییر بدهید، موسیقی آن ملت را تغییر بدهید. بنابراین باید جایگاه فرهنگ همیشه برایمان با جزئیات مشخص باشد و ارائه‌کردن برنامه است که ما را متوجه فرهنگ ملت و هویت می‌کند که بتوانیم در مقابل این آسیب‌های فرهنگی تنومندانه قرار بگیریم. ما باید در محدوده فرهنگ با جزئیات و آگاهی بر تأثیرات برنامه داشته باشیم.
‌ چگونه این مهم محقق خواهد شد؟
اگر آنها فقط به سینما توجه می‌کنند، اما سینما متکی به بازیگری است و بهترین بازیگران جهان از تونل تئاتر رد شده‌ و وارد سینما شده‌ و بر پرده نقره‌ای درخشیده‌اند. این فراموش‌کردن تئاتر خود یک غفلت بزرگ است. این در حالی است که در سینما همه هنرها وجود دارد و اگر فقط به سینما توجه شود انگار که آشنایی با این پدیده نداشته باشند و اشاره کلی‌کردن نمی‌تواند درست باشد. این در حالی است که آقایان جهانگیری و روحانی می‌توانستند و می‌توانند درباره فرهنگ با جزئیات صحبت کنند. حتی میرسلیم با توجه به اینکه وزیر فرهنگ بوده است، می‌توانست نظرات خودش را بدهد و درکل سکوت اینها جایز نیست. من یک خاطره از آقای هاشمی‌طبا دارم. زمانی که رئیس سازمان تربیت‌بدنی بود و من می‌خواستم کارگردانی جشن المپیک غرب آسیا را انجام بدهم، یک ساعت با هم درباره تئاتر و دیگر هنرها صحبت کردیم که اطلاعات زیادی درباره اینها داشت. آن زمان در کسوت یک مقام ورزشی بود، اما آنها در مناظره بیشتر درباره تشکیل خانواده و اقتصاد، نه از نوع کلان که از نوع اشتغال بحث می‌کردند. درحالی‌که می‌شد درباره سینما و دیگر هنرها نیز بحث شود؛ برای مثال باید از آقای رئیسی پرسیده می‌شد که سینمای امروزمان از چه امکاناتی برخوردار است و از چه امکاناتی برخوردار نیست؟ آیا در زمینه سینما به دنبال سینماسازی خواهند بود؟ آیا دلشان می‌خواهد که در زمینه تولید فیلم‌های ارزشمند و ماندگار سرمایه‌گذاری کنند؟ که فقط ما با تولیدات مصرفی مواجه نباشیم.
‌ یعنی به ضرورت فرهنگ آگاه نیستند؟
نه‌اینکه آگاه نباشند؛ بلکه به صورت کارشناسی برخورد نمی‌کنند. اینها ضرورت را به‌خوبی می‌دانند، اما با یک واهمه همراه هستند درحالی‌که آقای روحانی، رئیس دولت تدبیر و امید، طبعا در این‌جور مسائل ورود پیدا کرده و از طریق وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وارد این مباحث فرهنگی شده است، اما الان نمی‌دانم چرا آنها را بیان نمی‌کند؟ اگر اوقات فراغت و ورزش و فرهنگ را حذف کنیم، انگار ما فقط همه فراغتمان با قدم‌زنی در خیابان و گردش در پارک‌ها سپری می‌شود. دولت‌ها باید برای این مسائل مهم برنامه دقیق و شفاف داشته باشند. درحال‌حاضر جوانان ما با نوعی موسیقی بی‌اصل‌ونسب همراه هستند که در ذهنشان تبدیل به عناصر فرهنگی خواهد شد و باید دراین‌باره برنامه داشته باشیم که جلو این آسیب‌ها را بگیریم. باید آقایان روحانی و جهانگیری مردم را آگاه کنند که برگزاری کنسرت خلاف دین نیست و باید برای اوقات فراغت برنامه‌ریزی‌شان را اعلام کنند که مانع از انحرافاتی شوند که از بی‌برنامگی می‌آید و باید بگویند که موسیقی باعث بیداری و هوشیاری افراد جامعه می‌شود و ما را لبریز از معنویات می‌کند. برای همین منظور هم هست که در ماه محرم آنچه اجرا می‌شود در مراسم سوگواری (تعزیه، مداحی و سینه‌زنی) تلفیق شعر و موسیقی است. باید این تابو شکسته شود و این‌گونه باعث آگاه‌سازی مردم شوند که می‌تواند بر میزان رأی و محبوبیت نامزدها بیفزاید.
‌ چقدر در این میان پرداختن به هنر تئاتر اهمیت دارد؟
من فقط به دنیای تئاتر یونان باستان اشاره می‌کنم که از دوهزارو ٥٠٠ سال پیش، همواره تئاتر آنچه آفریده بسط‌دهنده دموکراسی، اندیشه، تفکر مدنیت و نقد جامعه بوده است. حتی تئاتر عروسکی ژاپنی، بونراکو، نیز طوری عمل می‌کرد که انعکاس واقعیت روی صحنه و نتیجه‌گیری‌اش برای کشف جامعه باشد. یک پدیده مهم در بونراکو این بود که اطرافشان خشونت بیش از حد شده و این می‌توانست هشداری به جامعه‌شناسان و مدیران اجتماعی و فرهنگی در سطوح بالا و پایین باشد. بنابراین نپرداختن به تئاتر یک غفلت است و امروز باید در عمل نشان دهند که چه برنامه‌ای برای توسعه تئاتر در شهرستان‌ها دارند. اینکه کاندیدایی بگوید که مردم نان ندارند بخورند حالا چرا باید درباره تئاتر صحبت شود، عوامانه است. ما در دوره مشروطیت به اهمیت تئاتر و روزنامه پی برده‌ایم و در آن زمان حتی روزنامه با موضوع تئاتر منتشر می‌کردیم. امروز حتی می‌شود درباره خوشنویسی هم در مناظره‌ها به‌عنوان میراث فرهنگی و ادبی ماندگار بحث کرد.
‌ پیشنهادتان به نامزدها چیست؟
من به‌عنوان کارگردان تئاتر پیشنهاد می‌کنم به همه نامزدها که چون غالبا با بازیگری آشنا نیستند، قدرت و سرعت انتقال ندارند و زود ناراحت می‌شوند و فضا را تبدیل به مجادله و مچ‌گیری می‌کنند، وقتی مقابل دوربین قرار می‌گیرند، در صحنه باید بازی کنند و اگر عصبانی شوند این آشکار است و اگر خواب باشند هم معلوم است. در مناظره بهترین بازیگر کسی است که خوب پاسخ بدهد و عصبی نشود و بتواند بر خشم خودش غلبه و از این فرصت استفاده کند برای اینکه مکنونات ذهنی‌اش را بیان کند. مناظره قبلی آتشین نبود به جز چندلحظه‌ای که بین جهانگیری و قالیباف بحثی شد… .




در روزگار شیوع پروژه‌های «چندارگانی» و افزایش دامنه موازی‌کاری‌های بودجه‌خوار از مدرسه سینما تا جشنواره جهانی(؟) فجر ⇐رییس معزول سینما: ویژه‌خواری حذف شد!!

سینماروزان: حجت ا.. ایوبی که بعد از عزل از سینما نتوانسته بود منصب مدیریتی تازه ای پیدا کند هفته قبل و بعد از خبر سینماروزان مبنی بر استقرارش در ستاد انتخاباتی حسن روحانی و تلاش برای جلب نظر سینماگران، مجبور شد پست تازه خود که ریاست بر بخش هنرمندان ستاد روحانی است را به طور رسمی اعلام کند.

ریاست بر این ستاد دوباره شرایطی را فراهم آورده که ایوبی به اظهارنظراتی غریب بپردازد که پیشتر و به هنگام حضور در مدیریت سینما کم از او نشنیده ایم.

او در گفتگویی با «شرق» که به بهانه پست جدیدش انجام شده باز هم ادعاهایی را درباره مدیریت هنری در دولت یازدهم بیان کرده و از جمله اینکه جلوی ویژه خواری گرفته شده است. رییس معزول سینما با طعنه به دولت دهم که البته خودش در آن دولت رییس سازمان اکو بود بیان داشت: اگر دولتی به مردم و جامعه هنری بی‌اعتماد باشد هر چقدر هم پول و امکانات به این عرصه تزریق کند، نتیجه‌اش ایجاد تفرقه در میان اهالی هنر می‌شود. نتیجه‌اش بسته‌شدن «خانه سینما» می‌شود. نتیجه‌اش هنر گلخانه‌ای و سفارشی می‌شود. نتیجه‌اش می‌شود شهروند درجه‌یک و دو! نتیجه‌اش می‌شود تبعیض! البته در این دوره مهم‌ترین اقدام انجام‌شده مردمی‌کردن هنر بود. ویژه‌خواری حذف شد. خلاصه این اقدام‌ها عده‌ای را هم ناخرسند خواهد کرد‌. ولی بااین‌حال باید مسیر درست را ادامه دهیم.

ویژه خواری از تأسیس مدرسه تا راه اندازی جشنواره میلیاردی

اینکه در روزگار نضج یافتن جریانی که با فیلمسازی نه از یک ارگان و نهاد که از چندین ارگان و البته صرف هزینه های چندمیلیاردی فیلمهایی تولید میکند که حتی قادر به بازگرداندن یک سوم هزینه های تولید هم نیستند ایوبی از حذف ویژه خواری می گوید از آن حرفهاست.

اینکه در روزگار موازی کاری‌های هزینه‌زای فراوانی در سینما انجام شد که سود آنها هم مشخص نیست ایشان از حذف ویژه خواری بگوید عجیب است. آیا راه اندازی مدرسه ای به نام مدرسه عالی سینما با وجود کلی مرکز آموزشی دولتی و غیردولتی که برای سینما وجود دارد معنای اتلاف بودجه در مسیری بیهوده و بدون بازده نیست؟

آیا جدایی میلیاردی بین‌الملل از فجر به بهانه برگزاری جشنواره جهانی(!؟) در شرایطی که در تمام روزهای برگزاری فودکورت جشنواره پرمخاطب تر از سالنهای نمایش اش بود ویژه خواری برای دست اندرکاران برگزاری جشنواره نیست؟

آیا راه اندازی یک گروه سینمایی ایزوله که به دلیل قلت مخاطب مجبور است دست به دامن اکران فیلمهایی شود که با سرگروه روی پرده رفته اند، ویژه خواری برای دست اندرکاران این گروه محسوب نمی شود؟ خنده دار آن که رشد سینمای گلخانه ای که اولین و آخرین محصول همین گروه سینمایی می باشد توسط ایوبی به مدیران سابق فرهنگی نسبت داده شده است!!!




تایید رسمی خبر سینماروزان⇐فعالیت رییس معزول سینما در ستاد انتخاباتی روحانی

سینماروزان: در حالی که ساعاتی قبل سینماروزان در گزارشی از رفت و آمد تعدادی از سینماگران به ستاد انتخاباتی روحانی و فعالیت حجت ا.. ایوبی رییس معزول سینما در این ستاد برای جلب هنرمندان خبر داده بود (اینجا را بخوانید) این خبر به طور رسمی تایید شد.

به گزارش سینماروزان در خبر رسمی مربوط به این حضور از  رییس برکنار شده سازمان سینمایی به عنوان رئیس ستاد هنرمندان حسن روحانی برای انتخابات96 یاد شده است و در تشریح این پست جدید آمده است: ایوبی چند روزی است در این سمت رایزنی‌های گسترده‌ای را با هنرمندان رشته‌های مختلف آغاز کرده است و با توجه به روابطی که با اهالی فرهنگ و هنر دارد تلاش دارد تا به ستاد انتخاباتی حسن روحانی در انتخابات پیشرو کمک کند.




همکاری کارگردانان «لانتوری» و «قصه‌ها» با رییس معزول سینما در ستاد انتخاباتی روحانی؟؟؟

سینماروزان: در حالی که پیشتر شنیده هایی وجود داشت مبنی بر اینکه یک فیلمساز ارگانی به رضا میرکریمی که در دو سال اخیر متصدی برگزاری جشنواره ای کاملا دولتی موسوم به جهانی فجر هم شده وظیفه ساخت فیلم تبلیغاتی حسن روحانی را برعهده خواهد داشت اما به تازگی حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی روحانی در گفتگو با «شرق» با تأکید بر اینکه فیلم تبلیغاتی روحانی به صورت گروهی ساخته خواهد شد اذهان را به سمت صحت شنیده هایی تأییدنشده می برد که در روزهای اخیر در فضای رسانه ای شنیده شده بود.

این شنیده ها حکایت از آن دارد که حجت ا.. ایوبی که بعد از عزل از سازمان سینمایی جایگاه تازه ای برای مدیریت پیدا نکرده به عنوان مشاور سینمایی در بخش هنرمندان ستاد تبلیغاتی روحانی تحت نظر علی جنتی وزیر معزول ارشاد مشغول به کار است.

علیرضا رضاداد که در ابتدای دولت یازدهم برگزاری دو دوره جشنواره فجر به وی سپرده شد و البته جدایی هزینه‌زای بین الملل از فجر هم با دستور رییس معزول سینما اولین بار توسط وی به عنوان دبیر اجرایی شد از دیگر مشاوران حاضر در بخش هنرمندان ستاد تبلیغاتی روحانی است.

از سوی دیگر برای آن که تمرکز از روی میرکریمی برداشته شود در روزهای گذشته کارگردانان مختلفی به این ستاد رفت و آمد داشته اند و از جمله آنها رخشان بنی‌اعتماد کارگردان «قصه‌ها» و رضا درمیشیان کارگردان «لانتوری» است که فیلم دومش «عصبانی نیستم» در دولت فعلی گرفتار توقیف شد.

هنوز مشخص نشده که این رفت و آمدها به چه منظور است؟ آیا بناست از این کارگردانان برای ساخت فیلم تبلیغاتی استفاده شود یا آن که صرفا بناست مشاوره های آنها لحاظ شود؟

نتیجه هر چه باشد امیدواریم این سینماگران یا سینماگران دیگری که دعوت به همکاری شده اند، درباره برخی از مشکلات بنیادی که در این 4 سال سینما را رنج می داد و از جمله توقیف فیلمها به طور کامل یا توسط حوزه هنری علیرغم داشتن مجوز ارشاد و همچنین پارادوکس ممنوعیت تبلیغات محصولات فرهنگی در عین آزاد بودن تبلیغات تجاری در ماهواره و از همه مهمتر اوضاع بغرنج معیشتی صنف سینما، به صراحت به حلقه بالادستی مشاوران روحانی توضیح دهند بلکه در صورت انتخاب مجدد باز آش همان نباشد و کاسه همان کاسه!




مصداقی بر عدم بینش سیاسی صحیح هنرمندان⇐قدرت شبکه‌های اجتماعی، پرستویی را به تکذیب واداشت؟

سینماروزان/بابک روزبه: پرویز پرستویی که در انتخابات مختلف از افراد و لیستهای مختلف حمایت کرده است این بار و در پی پیشنهادی انتخاباتی که به وی منتسب شده است در صفحه اجتماعیش اعلام کرده که نه تنها از هیچ نامزدی حمایت نمی کند بلکه به هیچ کس هم توصیه نمی کند در انتخابات شرکت کند یا نکند.

این متن اجتماعی پرستویی واکنش به متنی از قول وی است که در آن مخاطبان را به طور تلویحی و بدون ذکر نام به رای دادن تشویق می‌کند؛ متنی مربوط به مواضع دوسال پیش این بازیگر و حمایتی  که ایشان از لیستی موسوم به امید اتخاذ کرده بود.

البته حمایت انتخاباتی پرستویی از لیستی موسوم به امید که هر سی نفر آنها به مجلس راه پیدا کردند محدود نمی شود. پرستویی یک دوره از انتخابات ریاست جمهوری نیز از محمدباقر قالیباف حمایت کرده بود که در انتخابات فعلی احتمالا قطب مقابل اصلاح طلبان و همان لیست امید خواهد بود.

اینکه چه اتفاقی افتاده که در این دوره پرستویی حاضر نیست از هیچ نامزد انتخاباتی حتی حسن روحانی حمایت کند شاید یک دلیل واضح داشته باشد و آن هم غبار آلود بودن فضای انتخاباتی است.

در متن منتسب به پرستویی آمده: «می دانم که در مقاطعی باورهایتان خدشه دار شده اما یادم نمی‌رود که دور روز به انتخابات ریاست جمهوری دولت یازدهم چگونه غیرت و عرق ملی به جوش آمد و آگاهانه رأی خود را به صندوقها انداختید. الان هم همان زمان است که رأی دادن فارغ از هرگونه رای و انتقادها را وظیفه ملی بدانیم و در انتخابات شرکت کنیم.»

واضح است که پرستویی متن بالا را در حمایت از حسن روحانی و لیست اصلاح طلبان نوشته است پس چرا در فاصله زمانی دوساله به صراحت از این می گوید که دیگر حتی کسی را به رأی دادن هم دعوت نمی‌کند؟ شاید به خاطر غبارآلود بودن فضای انتخاباتی.

یکی از مصداقهای پوپولیسم منتظر وزش نسیم ماندن و سپس انتخاب جهت خمیدگی است. ظاهرا الان دقیقا معلوم نیست آرای تهرانیها با کیست؛ شهرستانیها هم همین طور! پس بدیهی است هنرمندی که فهمیده به واسطه قدرت شبکه های اجتماعی ریزترین واکنشهایش زیر ذره بین است از جانبداری صریح نسبت به هر نامزدی شدیدا احتراز کند تا ببیند بعدتر چه اتفاقی خواهد افتاد.

این ترس از واکنشهای شفاف مخاطبان در شبکه های اجتماعی می تواند یک ویژگی مثبت برای هنرمندان باشد که بی دلیل آلوده سیاسی بازیهایی که فقط اعتبار آنها را زیر سوال می برد نشوند و البته مصداقی بر عدم شناخت سیاسی هنرمندان از سیاستمداران باشد و گواهی بر آن که رجوع به هنرمندان در بزنگاههای سیاسی مشکلی را حل نمیکند و شهروندان باید در این بزنگاهها به شناخت خودشان تکیه کنند.




صنف سینما، غرق در مشکلات و سینماگران به فکر حل مشکلات دیگران‌⇐بعد از اصغر فرهادی، مهناز افشار هم به رییس جمهور نامه نوشت

سینماروزان: سینماگران همواره جزو آن بخشی از اجتماع بوده اند که در بزنگاههای سیاسی مورد بهره برداریهای سیاستمداران قرار گرفته اند و البته هیچ گاه هم این بهره برداری منجر نشده است به ایجاد رشدی منطقی در صنف سینما و برای همین است که همچنین نهادهای صنفی سینماگران با ابتدایی ترین معضلات روبرو بوده اند.

به گزارش سینماروزان در این شرایط اینکه سینماگرانی که کم و بیش شناخته شده‌تر هستند برای حل مشکلات خویش کنار هم قرار گرفته و آستین بالا بزنند برای رفع مشکلات صنف بیش ار هر زمان دیگری حس می شود اما متأسفانه همه تلاش سینماگران ما شده است راه اندازی کمپین های مجازی و اخیرا هم نامه نگاری؛ باز هم نه در جهت حل مشکلات صنف بلکه حل مشکلات اقشار دیگر اجتماع!!!

چندی پیش اصغر فرهادی را داشتیم که در واکنش به وضعیت گورخوابها نامه ای به رییس جمهور نوشت بی آن که به یاد بیاورد برخی از هم صنفانش وضعیت اقتصادی شان آن قدر خراب است که به مشاغل زرد روی آورده اند. حالا نیز مهناز افشار که در این سالها به خاطر ازدواج با یاسین رامین فرزند دو معاون احمدی نژاد در کانون حواشی قرار داشت و این حواشی با بازداشت همسرش به دلیل شکایت سازمان هلال احمر به اوج رسید نیز نامه ای به رییس جمهور نوشته و در آن از وی خواسته که به کمک کودکان بدسرپرست بیاید؛ نامه ای که حامد بهداد، باران کوثری، هانیه توسلی و بهرام رادان هم زیرش را امضاء کرده اند.

البته که وجه انسان دوستی اصغرها و مهنازها قابل احترام است اما احترام وقتی دوچندان میشود که این سینماگران ابتدا سری بزنند به ازکارافتادگان صنف خود و یادی از آنها کنند و کمپینی برای حمایت از آنها راه بیندازند یا نامه ای به مقامات برای کمک به این صنف شریف و مهجور بنویسند و بعد اگر فرصتی بود به سراغ دیگران بروند.

با امید آن که سینماگران ما یک بار خرق عادت کنند و اصلاح را از صنف خویش شروع کنند متن نامه مهناز افشار به رییس جمهور را که البته به دست خود ایشان هم نرسیده و در اختیار الهام امین زاده دستیار رییس جمهور قرار داده شده بخوانید:

جناب آقای رییس جمهور

اینجا ایران است. سرزمینی شهره به هنر و فرهنگ که ما به جغرافیای بی نظیرش، به بزرگان و مشاهیرش، به تاریخ و دستاوردهای باشکوهش می‌بالیم. اینجا ایران؛ سرزمین مهربانی‌هاست و این خاک مهربان را نشاید که کودکانش با رنج و آزار، در چرخه کمرشکن کار بزرگ شوند. جوهر این غمنامه اما خون جگر است.

به گواهی مسئولان سازمان بهزیستی تاکنون بیش از دوازده هزار مورد کودک‌آزاری به اورژانس اجتماعی گزارش شده است، آمار آزار کودکان در سال 95 نسبت به سال ۹۴ افزایش یافته و در شش‌ماهه نخست سال گذشته ۱۰۹ کودک به خاطر صدمات وارده بر اثر آزار اطرافیان راهی بیمارستان شده و چهار کودک نیز جان باخته‌اند.

درد دارد، اما باید گفت که این آمار تنها دربرگیرنده آزارهای «جسمی» کودکان است و متأسفانه آمار دقیقی از آزارهای «روانی» و «عاطفی» که کودکان زیادی را به ورطه افسردگی و بزهکاری می‌کشاند نداریم. مگر می‌توان شاهد این همه تلخی و جور بود و خون دل از دیده جاری نکرد؟

دستور به موقع شما و تشکیل هیأت ویژه‌ای از متخصصان برای بررسی حادثه پلاسکو با هدف پیشگیری از حوادث بعدی مدبرانه بود.

وقتی گزارش هیات محترم منتشر شد؛ شباهت‌های عجیبی میان نتیجه این گزارش و آنچه که جامعه هنری کشور حدود یک سال است یکصدا بر آن پای می‌فشارد دیدیم؛ «دستگاه‌های مسئول به دلایل مختلف از جمله موازی کاری در بروز این حادثه نقش داشته‌اند، صدا و سیما برخلاف مقررات از آتش‌نشانی برای آموزش عمومی پول طلب می‌کرده است!» وقتی گزارش هیات ویژه را خواندیم تصمیم گرفتیم برای شما بنویسیم که در حادثه کودکان «بدسرپرست» نیز با وضعیت بحرانی مشابهی روبه‌رو هستیم.

اگر همه دستگاه‌های مسئول به وظایف قانونی خود توجه کنند، اگر بهزیستی برای حمایت کودکان «بدسرپرست» با گرفتاری‌های قانونی و مالی روبه‌رو نباشد، اگر صداوسیما در میان انبوه برنامه‌های خود بخشی را هم به آموزش کودکان و آشنایی آن‌ها با حقوقشان اختصاص دهد، آیا باز هم شنونده خبرهای تلخ و ناگوار کودک‌آزاری با این حجم زیاد خواهیم بود؟

به راستی چند درصد از کودکان کشور ما می‌دانند، جایی به نام «اورژانس اجتماعی» وجود دارد و در صورت مواجهه با خشونت و آزار، می‌توانند با شماره ۱۲۳ تماس بگیرند، آیا جز این است که آموزش‌وپرورش و صداوسیما باید وظیفه خطیر آموزش عمومی را بر عهد بگیرند؟

شرط انصاف نباشد که زحمات انجام‌شده را نادیده انگاریم، انتظارمان اما این است که خروجی این زحمات را در جامعه ببینیم. «اداره پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی» مستقر در تمام نهادهای مسئول به چه کار می‌آید وقتی در یخبندان زمستان، کودکی کنار خیابان به گفت‌وگوی سرما و دندان گوش می‌سپارد و فال می‌فروشد تا هزینه‌های اعتیاد پدر و مادر را بپردازد؟!

شما در حادثه پلاسکو ضرورت تشکیل کارگروه تخصصی را احساس کردید چون بحران دیده می‌شد و افکار عمومی جامعه در انتظار پاسخ بود، باور کنید «بحرانِ پنهان» کودکان «بدسرپرست» کمتر از آتش پلاسکو نیست، آتشی که اگر زبانه‌های سرکش اش را مهار نکنیم شعله‌های دامنگیرش نسل‌های آینده را خواهد سوزاند.

درخواست مشخص ما از جنابعالی تشکیل هیات ویژه‌ای متشکل از متخصصان است که مسئولیت دولتی و ارگانی ندارند، این هیات می‌تواند با بررسی همه جوانب موضوع، نقاط کور این گره گشودنی را شناسایی کند.

اگر ضعف قانونی داریم، اگر دستگاه‌های اجرایی تقصیر می‌کنند، اگر نسبت به آموزش عمومی غفلت کرده‌ایم، اگر به هم‌افزایی بین بخشی نیاز داریم همه پاسخی است که هیات ویژه بررسی می‌تواند پاسخی برای آن بیاید، درد که شناسایی شد، درمان آن نیز میسور است.

شایسته این جغرافیای باشکوه است که قصه هیچ کودک بی پناهی در آن پر غصه نباشد. با کودکان این سرزمین مهربان، مهربانی باید.




حاشیه‌سازی شباهت حمید لولایی با رییس دولت یازدهم به ماهواره رسید+فیلم و عکس

سینماروزان: گیشه رو به رشد کمدی «سه بیگانه» همچنان ادامه دارد و این فیلم با حداقل امکانات تبلیغی ارگانی توانسته رقم فروش 1.5 میلیارد را پشت سر بگذارد.

به گزارش سینماروزان «سه بیگانه» علیرغم این اقبال همچنان تنها فیلم اکران بهار است که پخش تیزر آن در صداوسیما کاملا ممنوع اعلام شده و فیلم هیچ تیزر تلویزیونی ندارد.

شنیده شده دلیل بایکوت «سه بیگانه» توسط صداوسیما فارغ از اشارات انتقادی آن بخصوص به معضلات شهری به شباهت کاراکتر حمید لولایی با رییس دولت یازدهم و البته شوخی با نماد انتخاباتی وی بازمیگردد؛ این شوخی آن قدر حاشیه ساز شده که برخی شبکه های فارسی زبان ماهواره ای و از جمله «من و تو» نیز بدان پرداخته اند!!!

برای دیدن گزارش این شبکه ماهواره ای درباره «سه بیگانه» و حمید لولایی اینجا را ببینید.

حمید لولایی در «سه بیگانه» در نقش یک روحانی ایفای نقش کرده است؛ یک روحانی که به نوعی امین ساکنان یک مجتمع مسکونی محسوب می شود و همگان برای حل مشکلات خود نزد وی می آیند اما ماهیت دوگانه این روحانی است که اتفاقات دیگری را رقم می زند…

سه بیگانه
حمید لولایی در نمایی از «سه بیگانه»

 




تیتر تازه یک روزنامه اصولگرا⇐«سه بيگانه» در خطر سانسور

سینماروزان: درحالی که پخش تیزرهای تلویزیونی کمدی «سه بیگانه» همچنان ممنوع است و از آن سو هیچ امکانات تبلیغی محیطی برای فیلم فراهم نشده و درباره این ممنوعیتها اظهارنظرات فراوان است روزنامه اصولگرای «جوان» که جزو معدود روزنامه هایی است که در ایام نوروز منتشر میشود به تازگی با ارائه گزارشی از خطر سانسوری گفته که بیخ گوش این کمدی است.

متن گزارش «جوان» را بخوانید:

«سه بيگانه» در خطر سانسور

گفته مي‌شود ارشاد براي حذف سكانس‌هايي از فيلم كه در آن حميد لولايي نقش يك روحاني را بازي كرده، به صاحبان فيلم «سه بيگانه» فشار آورده و اين فيلم در خطر سانسور شدن قرار گرفته است. از سوي ديگر تهيه‌كننده و پخش‌كننده اين فيلم مي‌گويد تلويزيون به خاطر همراهي با دولت از پخش تيزرهاي «سه بيگانه» جلوگيري كرده است.

حبيب اسماعيلي به فشارهايي كه منجر به ممنوعيت پخش تيزرهاي فيلم شده اشاره مي‌كند و مي‌گويد: همواره اين طور است كه برخي با شوخي‌هاي حداقلي به‌خصوص اگر بار آسيب‌شناسانه داشته باشد مشكل دارند و در همين جهت است كه نمي‌خواهند «سه بيگانه» كه محصولي است كاملاً متعلق به بخش خصوصي ديده شود ولي تا اين لحظه كتباً هيچ موردي براي مميزي مجدد به ما ابلاغ نشده است. اين تهيه‌كننده تصريح مي‌كند: تجربه سال‌ها حضور در پخش فيلم اين حس را به من داده كه دست‌هايي در كار است تا «سه بيگانه» ديده نشود وگرنه چطور ممكن است كه فيلم‌هاي ديگر تيزرهايشان پشت سر هم روي آنتن مي‌رود اما تيزرهاي «سه بيگانه» را پخش نمي‌كنند؟ همين رفتارهاست كه اسباب گمانه‌زني‌هاي مختلف را شكل مي‌دهد وگرنه چه دليلي دارد پخش تيزرهايي كه كد پخش از سازمان را هم گرفته‌اند ممنوع مي‌شوند؟

حضور «سه بيگانه» در اكران عيد نيز بدون حاشيه‌سازي نبوده است، اسماعيلي تهيه كننده فيلم بارها از حاشيه هايي كه براي اين فيلم در فضاي مجازي ايجاد شده گلايه كرده است. وي معتقد است اين حاشيه‌ها به اكران فيلم ضربه مي‌زند، اما انگار دولت و صداوسيما براي ضربه زدن به فيلم از حاشيه‌هاي فضاي مجازي پيشي گرفته‌اند. با اتمام تعطيلات نوروزي مالكان فيلم سه بيگانه از سوي وزارت ارشاد تحت فشار قرار گرفته‌اند و تلويزيون هم كه براي برخي از فيلم‌هاي اكران نوروز تيزرهاي متعددي را پخش مي‌كند حاضر به پخش تيزرهاي اين فيلم نيست. همان طور كه تهيه كننده فيلم اشاره كرده است مشكل سه بيگانه به كاراكتر روحاني فيلم باز مي‌گردد كه حميد لولايي نقش وي را بازي مي‌كند. گريم اين بازيگر در فيلم و البته بخشي از فيلمنامه به گونه‌اي است كه چهره وي را به رئيس‌جمهور شبيه مي‌كند!

به رغم اينكه حضور كاراكتر‌هاي روحاني در فيلم‌هاي كمدي شایع شده و در بسياري از فيلم‌ها شاهد نقش روحاني هستيم، «سه بيگانه» دچار مشكل جدي با اين موضوع شده و شنيده شده قرار است بازي‌هاي لولايي در اين فيلم با مميزي روبه‌رو شود. از سوي ديگر حاشيه‌هاي فيلم سه بيگانه وحتي خبر احتمال مميزي اين فيلم طبق قاعده‌اي نانوشته در سينماي ايران كه حواشي تضمين كننده فروش بالا خواهد شد، مي‌تواند اين فيلم را در بين پر فروش‌هاي نوروز96 جاي دهد.




توضیحات حبیب اسماعیلی درباره ممیزی کاراکتر مشابه روحانی در «سه بیگانه»⇐دستهایی در کار است تا فیلم دیده نشود

سینماروزان: ممنوعیت پخش تیزر تلویزیون کمدی «سه بیگانه» گمانه‌زنی‌های را موجب شده در این مسیر که از یک طرف شباهت یکی از کاراکترهای فیلم که اتفاقا روحانی هم هست به رییس دولت یازدهم و از طرف دیگر نقدهای صریح سیاسی-اجتماعی فیلم باعث شده رسانه ملی در تعامل با دولت جلوی پخش تیزرهای فیلم را بگیرد.

امتداد این گمانه‌زنی‌ها شایعاتی را شکل داده درباره ممیزی مجدد به فیلم همزمان با اکران؛ حبیب اسماعیلی یکی از تهیه کنندگان این کمدی پرمخاطب با اشاره به حذفیات کاراکتر روحانی فیلم اظهار داشت: قبل از آن که فیلم پروانه نمایش بگیرد در احترام به مقام روحانیت چند پلان مربوط به کاراکتر روحانی حذف شد.

وی با اشاره به فشارهایی که منجر به ممنوعیت پخش تیزرهای فیلم شده بیان داشت: همواره این طور است که برخی با شوخی‌های حداقلی بخصوص اگر بار آسیب شناسانه داشته باشد مشکل دارند و در همین جهت است که نمی خواهند «سه بیگانه» که محصولی است کاملا متعلق به بخش خصوصی دیده شود ولی تا این لحظه کتبا هیچ موردی برای ممیزی مجدد به ما ابلاغ نشده است.

این تهیه کننده که از طریق موسسه پخش متبوعش «رسانه فیلمسازان» پخش «سه بیگانه» را برعهده دارد خاطرنشان ساخت: تجربه سالها حضور در پخش فیلم این حس را به من داده که دستهایی در کار است تا «سه بیگانه» دیده نشود وگرنه چطور است که فیلمهای دیگر تیزرهایشان پشت سر هم روی آنتن می‌رود اما تیزرهای «سه بیگانه» را پخش نمی‌کنند؟ همین رفتارهاست که اسباب گمانه‌زنی‌های مختلف را شکل می‌دهد وگرنه چه دلیلی دارد پخش تیزرهایی که کد پخش از سازمان را هم گرفته‌اند ممنوع می‌شوند؟

اسماعیلی در پایان گفته‌هایش با اشاره به حمایت سینماگران مستقل و بدنه صنف سینما از «سه بیگانه» بیان داشت: همین که همکاران مستقل پشت فیلمی از بخش خصوصی هستند و از آن سو مخاطبان هر روز بیشتر از روز قبل برای تماشای فیلم علاقه نشان می‌دهند یعنی مسیری که در تولید فیلم انجام داده ایم مسیر درستی است. شخصا امیدوارم که مدیران رسانه ملی هم از این همراهی صنفی و اقبال مخاطبان درسی بیاموزند برای تغییر روشی که در برخورد با این کمدی درپیش گرفته اند و تا فرصت باقیست ملی بودن خود را در عمل با حمایت از فیلمی کاملا خصوصی نشان دهند.

حبیب اسماعیلی
حبیب اسماعیلی



این وزیر کلیدی روحانی در جوانی بازیگر تئاتر بوده است!

سینماروزان: در آسانه هفتم فروردین ماه روز جهانی تئاتر محمود علوی وزیر اطلاعات دولت روحانی در یک مصاحبه تلویزیونی درباره ماجرای وزیر شدنش گفت و البته به این موضوع اشاره کرد که در جوانی بازیگر تئاتر بوده است.
به گزارش سینماروزان و به نقل از «باشگاه خبرنگاران جوان» علوی در این گفتگوی تلویزیونی گفت: به دلیل سوابق کاری خود فکر می‌کردم که آقای روحانی وزارت کشور را به من پیشنهاد دهند، زمانی که دکتر روحانی از من درخواست همکاری کردند، گفتم: آقای دکتر ما اگر تبلیغ شما را کردیم، نیت‌مان این بود که کار کشور، دست یک آدم عاقل بیافتد که الحمدالله نتیجه هم گرفتیم و هیچ توقعی هم نداریم. بنده استاد دانشگاهم و مشغول درس دادن هستم، اما اگر نیاز به همکاری من دارید، حتی اگر فقط پاسخگویی به تلفن‌های شما هم باشد، بنده کوتاهی نخواهم کرد، اما آقای روحانی برخلاف تصورات من گفتند: میخواهم وزارت اطلاعات را به شما بسپارم!
وزیر اطلاعات در ادامه بیان کرد: به آقای روحانی گفتم، شما با توجه به کدام سابقه کاری این مقام به من پیشنهاد می‌دهید؟ اگر بگویید وزارت کشور، من با این پُست آشنایی دارم، اگر بگویید وزارت ارشاد، بنده ۹ سال سرباز مقام معظم رهبری و نماینده ایشان در ارتش بودم، کارهای فرهنگی از جمله عکاسی در زمان کودکی، نقاشی در دوران نوجوانی، بازیگری تئاتر در روزهای جوانی را انجام داده ام اما ایشان گفت من الان برای وزرات اطلاعات یک نیرویی که مورد اعتماد مقام معظم رهبری باشد و این گزینه الان شما هستید.
بعد آقای روحانی به من گفت از چه می ترسی از خدا بخواه کمک می کند. من گفتم از تو حرکت از خدا برکت اما من با چه آورده ای به این میدان بیایم من آورده ای ندارم. دیدم آقای روحانی با یک حالتی به من نگاه کرد و گفت: علوی تو آورده نداری؟! تو پسر فاطمه زهرا(س) هستی از مادرت کمک بخواهی او تو را رها می کند؟ من بغض کردم و گفتم حالا که اسم مادرم را آوردی چشم قبول می کنم.



تازه ترین گفته‌های پرسش‌برانگیز باران کوثری⇐در انتخابات ۸۰ متهم شدم به باج گرفتن!/ممنوع‌التصویری تلویزیون برای من خودخواسته بوده/در سینما هرگز ممنوع‌الکار نشدم!/زوج‌های جدید زیادی مانده که من و بهداد باید بازی کنیم/هیأت داوران فجر بازی بهداد را نادیده گرفت/اگر آنها{رییس دولت اصلاحات؟} حمایت کنند من در انتخابات۹۶ هم به روحانی رأی خواهم داد

سینماروزان: باران کوثری ورای چهره اش به عنوان یک بازیگر قابل اعتنا همواره در کمپینهای انتخاباتی متمایل به اصلاح طلبان دیده شده و همواره به همراه مادرش رخشان بنی اعتماد یکی از مبلغان برای جریان اصلاح طلبی در کشور بوده است.

به گزارش سینماروزان باران که این روزها فیلم پرفروش «هفت ماهگی» را روی پرده دارد در جشنواره با «سدمعبر» حاضر بود که به مانند «هفت ماهگی» از حضور وی و بهداد در قالب یک زوج جوان بهره می برد.

باران در تازه ترین گفتگوی تفصیلی اش که به بهانه ایفای نقش در تئاتر «963+» با «شرق» انجام شده در کنار صحبت درباره برخی حواشی برآمده از فعالیتهای سیاسی اش در ادوار مختلف از این گفته که در انتخابات96 به یک شرط به روحانی رأی خواهد داد و آن شرط هم حمایت وی از سوی آنهایی است که نظرگاه سیاسی باران را شکل می دهند! این اظهارنظر نه فقط معنای این را دارد که این هنرمند ما با خط مشی مستقل سیاسی سروکار ندارد بلکه ناخودآگاه یادآور گفته های یک سال پیش وی است که در گفتگویی به صراحت از این گفته بود که بخش عمده مطالباتش از دولت فعلی محقق نشده است.(اینجا را بخوانید)

در این گفتگو باران درباره این هم گفته که هیچ گاه در سینما ممنوع الکار نبوده است و این می تواند گواهی باشد بر رد ادعاهای سه سال پیش اش که در گفتگو با هفته نامه ای اصلاح طلب بیان شده بود. در آن گفتگو باران ادعا کرد در دولت احمدی نژاد دو سال ممنوع الکار سینمایی بوده(اینجا را بخوانید) اما در همان زمان علیرضا سجادپور رییس اداره نظارت وقت این ادعا را رد کرد!

بخشهای خواندنی گفتگوی باران کوثری را بخوانید:

در انتخابات80 متهم شدم به باج گیری

یادم هست ستادی داشتیم در انتخابات سال ٨٠ و عده‌ای نمی‌خواستند رأی بدهند و ما را که مشوقشان به رأی‌دادن بودیم، متهم به باج‌گرفتن می‌کردند. یا حتی وقتی پس از برجام برای استقبال از آقای روحانی و آقای ظریف به فرودگاه رفتم، با این دست از نظرات مواجه می‌شدم که «برای همین کارهاست که پرکار شده‌ای! ». بااین‌حال فکر می‌کنم تصمیماتم در‌این‌زمینه درست هستند و اگر قرار است حتی عده‌ای دلخور شوند باز بر سر اعتقادم هستم و حاضرم برایشان دلایلم را توضیح بدهم؛ چون ابایی ندارم از اینکه بگویم همه مواضعی که گرفتم، با ایمان و اعتقاد قلبی‌ام بوده و بخشی از هویت من به آنها گره خورده ‌است.

ممنوع التصویری تلویزیون برای من خودخواسته بود/در سینما هیچ گاه ممنوع الکار نبودم

کسی که تصمیم می‌گیرد در عرصه‌های اجتماعی فعالیت کند، پای عواقبش هم می‌ایستد. ممنوع‌التصویری تلویزیون برای من و خیلی بازیگرهای دیگر خودخواسته بوده، تا آنجا که رسانه ملی به خودش اجازه می‌دهد تصاویر ما را در تیزر فیلم‌هایی که در آن بازی کرده‌ایم هم پخش نکند! و فیلم‌هایی فرصت تبلیغات محصول فرهنگی‌ای را که تولید کرده‌اند و حق طبیعی‌شان تبلیغ از رسانه ملی است به‌ همین‌ دلیل از دست می‌دهند! اینها عجیب نیست و خودمان خواسته‌ایم با این رسانه همکاری نداشته باشیم. راجع‌به ممنوع‌الکاری در سینما هم که من معتقد نیستم هرگز ممنوع‌الکار شده‌ام. چون شاید در سال‌هایی جلو دوربین سینما نبودم، منتها در تئاتر یا پشت دوربین در گروه کارگردانی یا طراحی لباس، کارم را کرده‌ام. وقتی عزم آدم بر کارکردن است، هیچ‌چیز نمی‌تواند او را از عزمش دور نگه دارد.

هنوز هم زوج‌های جدید زیادی مانده که من و بهداد بازی نکرده‌ایم

از ابتدا در جریان ایده «سدمعبر» بودم و برایم مسلم بود که هروقت محسن قرایی بخواهد فیلمی بسازد، در آن فیلم بازی می‌کنم. کارگردان مسلطی است و خیلی از سنش جلوتر است. او دستیار آقای بیضایی و دستیار و برنامه‌ریز پروژه‌های سنگینی مثل «یه حبه قند» رضا میرکریمی بوده و به‌شدت سواد سینمایی بالایی دارد. هم‌بازی‌شدن با حامد بهداد هم همیشه برایم هیجان‌انگیز بوده چون هم رفاقت داریم و هم یکی از بازیگران موردعلاقه من است و تجربه‌های همکاری‌مان خیلی درجه‌یک بوده، ضمن اینکه انگیزه داشتیم زوج جدیدی کار کنیم چون در چند سال گذشته چندبار هم‌بازی شدیم و حتما هنوز هم زوج‌های جدید زیادی مانده که بازی نکرده‌ایم. راجع به جشنواره هم ترجیحم این است که حالا بگویم دیگر جشنواره گذشته و انتقادات مال همان یک هفته بعد از جشنواره است و بعد از آن، حرف‌ها می‌شود گله‌های بی‌فایده. با اینکه حامد تابه‌حال بازی‌های بسیار خوبی داشته که هیئت داوران آن را نادیده گرفته‌اند، مسلما حامد بعد از این هم بازی‌های خیلی خوبی خواهد کرد که دیده خواهد شد. سیمرغ تشویق خیلی بزرگی است و نمی‌توان اهمیتش را انکار کرد، اما دلیل بر ماندگاری یک بازیگر نیست. همان‌طور که حتی اسکار هم دلیلی بر ماندگاری یک بازیگر نیست. ماندگاری یک بازیگر را تعداد جوایز مشخص نمی‌کند.

اگر آنها حمایت کنند من هم به روحانی رأی خواهم داد

هنوز نظردادن{درباره انتخابات96} دشوار است. من به امید معتقدم و ایمان دارم. انتقاداتی به دولت آقای روحانی دارم به‌خصوص در زمینه فرهنگ. باید ببینیم تا ارديبهشت سال بعد چه پیش می‌آید، اما الان گزینه بهتری نمی‌شناسم و فکر می‌کنم به ایشان رأی خواهم داد. هنوز هم افرادی که در عرصه سیاست حرفشان برایم مهم است، اعلام نکرده‌اند که از ایشان حمایت می‌کنند، اگر آنها حمایت کنند که من هم قطعا به ایشان رأی خواهم داد.




آزاده صمدی: زمانی فکر میکردم با آمدن روحانی به دوران آزادی تئاتر و سینما بازمیگردیم اما گذر زمان نشان داد که قطعا چنین اتفاقی نمي‌افتد/اگر سینما بیمار است پس مشکلی در کل جامعه وجود دارد

سینماروزان: آزاده صمدی بازیگر زن سینما، تئاتر و تلویزیون که این روزها نمایشی با عنوان «آیس لند» را روی صحنه دارد در گفتگویی تفصیلی که به بهانه این اجرا با «اعتماد» داشته از رویاهایش برای بازگشت به دوران اصلاحات با روی کار آمدن دولت یازدهم گفته و البته رسوخ بیماری در سینما به تبع کل جامعه.

به گزارش سینماروزان آزاده صمدی می گوید:  ما در دوران اصلاحات آزادي تئاتر و سينما را ديده بوديم و در آن شرايط نفس مي‌كشيديم. صف‌هاي طولاني جشنواره‌هاي فيلم و تئاتر فجر فراموش شدني نيست. روزگاري كه فرهنگ و هنر اهميت داشت.به هرحال برايم روشن بود چه اتفاقي در حال رخ دادن است و بر همين اساس سعي كردم با انداختن راي به صندوق نظرم را اعلام كنم. در نهايت وقتي دولت روحاني سر كار آمد همه‌اش به اين فكر مي‌كردم كه آيا واقعا امكان دارد به آن سال‌ها بازگرديم؟ ولي خب گذر زمان نشان داد كه قطعا چنين اتفاقي نمي‌افتد و نبايد اميد زيادي داشت.

بازیگر «50 کیلو آلبالو» با اشاره به این تصور عوام که سینما پشت صحنه سالمی ندارد اظهار می دارد: معتقدم سالم ماندن در هر حرفه‌اي كاملا به روحيات و ذهنيات اشخاص بستگي دارد. مثلا عده‌اي بيان مي‌كنند «سينما كثيف است.» خب مگر سينما جزيي از جامعه نيست؟ و آيا همه‌چيز در جامعه پاك و پاكيزه و تميز است؟ به نظرم كاملا به زاويه ديد افراد بستگي دارد.

وی ادامه می دهد: به هرحال اين مسائل در جامعه وجود دارد و حالا بخشي از آن در سينما هم ديده مي‌شود ولي اين طور نيست كه بگوييم همه سينما ناپاك است. تفاوت اصلي اينجاست كه به دليل شهرت افراد، هر اتفاقي در سينما رخ مي‌دهد در جامعه و بين مردم نمود و بازتاب گسترده‌تري پيدا مي‌كند. در نهايت اگر سينما بيمار است پس مشكلي در كل جامعه وجود دارد كه بايد به آن توجه كرد. به عنوان مثال اگر ملاك قضاوت ما آمار طلاق در ميان اهالي سينما باشد‌؛ كافي است به راهروهاي دادگاه‌هاي خانواده سر بزنيم و آمار طلاق در كشور را جست‌وجو كنيم.

 




احمدرضا معتمدی که فیلم ارگانی «بوف کور»ش به جشنواره راه نیافت در نامه ای خطاب به حسن روحانی متذکر شد⇐یادتان هست که در اوایل دهه ٦٠ در یک مجموعه فرهنگی هنری همکار بودیم؛ آن هم در یک واحد و یک طبقه؟؟!/یکی از نورچشمی‌های تان كه بودجه‌های ‌میلیاردی به او اختصاص می‌دهید، ١٠ سال پیش در درس كارگردانی من، وامانده بود!!/سینمای ایران را سه دسته برده‌اند: ابتذال‌گرایان، مجیزگویان و وابستگان آن سوی آب. اینها پولشان برجاست و آبشخورشان سرریز!!/سینمای مستقل، مهجور خود‌ی‌های دلسوز است/کارگزاران شما با نحوه داوری و گزینش جشن سینما كه قرین با دهه انقلاب است، متأسفانه تعریفی تازه‌ نیز از دهه فجر به دست داده‌اند!

سینماروزان: احمدرضا معتمدی فیلسوف سینمای ایران اخیرا با حمایت انجمن سینمای دفاع مقدس فیلمی را ساخت با نام “بوف کور”؛ فیلمی درباره موسیقی که نتوانست به جشنواره فجر راه یابد.

به گزارش سینماروزان معتمدی به تازگی نامه ای به حسن روحانی رییس دولت یازدهم نوشته و به گلایه از بی توجهی به این فیلم پرداخته است.

نکته اینجاست که معتمدی در این نامه خود را جزیی از سینمای مستقل دانسته و از مهجوریت این سینما سخن گفته در حالی که فیلمش را نه به صورت مستقل و در بخش خصوصی بلکه با بودجه انجمن سینمای دفاع مقدس تولید کرده است.

متن نامه معتمدی را بخوانید:

 محضر گرامی ریاست‌جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای دکتر حسن روحانی
با سلام؛ ما ذلک ظن بک… این گمان به تو نمی‌رفت و این رفتار از تو بعید بود!
این رنجنامه‌ای است از یک شهروند درجه «دو» و «سه»؛ به فردی که در صدر مقامات کشور نشسته است. شما مرا نمی‌شناسید، اما من شما را خوب به خاطر دارم. ما در اوایل دهه ٦٠ یک سال در یک مجموعه فرهنگی هنری همکار بودیم. آن هم در یک واحد و یک طبقه. آن زمان من یک دانشجوی نحیف فلسفه و هنر بودم و جناب‌عالی سرپرست و رئیس شورا. هرچند آن دوره، دولت مستعجل بود و شما به دلیل اقدام به برکناری مدیرعامل وقت، استعفا کردید و ما نیز به‌ دلیل کارمند جزء بودن و شهروند درجه‌چندم تلقی‌شدن، مدتی از کار افتادیم، اما نکته خاطره‌انگیز و جذاب در وجود شما، دیدگاه آزاد درباره هنر و روشنفکری معطوف به موسیقی به‌ویژه موسیقی کلاسیک بود؛ که هنوز در حافظه بنده باقی مانده است. آقای دکتر! شما رئیس‌جمهور کشوری هستید با سابقه فرهنگ و تمدن دست‌کم پنج‌هزارساله. ایرانی که اگر در دوره باستانی، قدرت برتر سیاسی و نظامی جهان بود، پس از انقلاب تکاملی آخرین فرستاده الهی، قرن‌ها در برترین قله علمی، فرهنگی و هنری جهان ایستاد. نام‌هایی مانند فارابی، ابن‌سینا، رازی، سهروردی، فردوسی، خیام، صدرا، سعدی، حافظ و مولوی و… حتی در جهان معاصر کمتر همتایانی در حد اصالت و اعتبار خویش یافته‌اند. شما میراث‌بر این عناوین و نام‌ها و آثار گران‌سنگ فکری و فرهنگی ایشان هستید؛ چه بخواهید و چه نخواهید. من می‌دانم حضرت سهروردی تنها در زیر بار ارثیه حکمت خسروانی کمر دوتا کرد، اما نمی‌دانم شما در زیر بار صخره‌سنگ‌های این مرده‌ریگ کمر خم کرده‌اید یا احساس استواری و پابرجایی می‌کنید؟ و باز نمی‌دانم می‌توانم از شما پرسش کنم، آیا به زعم شما شرایط کنونی هنر در این دوران: این سینما، این نمایش، این رسانه، این موسیقی و… در شأن این فرهنگ و تمدن با این زمینه و پیشینه هست؟!
آقای رئیس‌جمهور! چرا بایستی دانش نظری موسیقی را بزرگانی مانند فارابی، ابن‌سینا، عبدالقادر مراغه‌ای، صفی‌الدین اُرموی، قطب‌الدین شیرازی و… در احصاءالعلوم، الکبیر، شفا، دانشنامه علایی، النجاه، مقاصد‌الالحان، الادوار، رساله شریفه، ایقاع، درة‌التاج و… در ‌هزاره گذشته بنیان‌گذاری کنند. اما موسیقی فاخر و شریف و معنوی با نام‌هایی از بلاد غرب مانند باخ، موتسارت، بتهوون، چایکوفسکی و… قرین باشد. شما خود بهتر از امثال بنده می‌دانید که بزرگانی که نام برده‌ام همه در سایر شقوق تفکر دینی از فقه و کلام و فلسفه و حکمت و ادب و هیئت و… صاحب‌نظر و معرکه‌گردان بوده‌اند و در عدم نسبت و بی‌تفاوتی با شریعت و احکام به نظریه‌پردازی در موسیقی اهتمام نداشته‌اند. به نظر می‌رسد پاسخ این پرسش در ظاهر پر از ابهام و ایهام، یک عبارت بیش نیست: آن موسیقی فاخر و شریف که از آن آوای مینوی، صدای آسمانی و در یک جمله «ندای الهی» به گوش ‌رسد، بالطبع سیاست‌زدگان و دغدغه‌پیشگان نیست. حاکمیت ابتذال در هنر و موسیقی و سینما به نفع کسانی است که روزی در خاموشی آن پاکوبی کنند و روزی در مرثیه آن سراندازی… .  آقای دکتر! شما که پیش از بنده این درس‌ها را آموخته‌اید، بهتر می‌دانید که موسیقی تنها هنری است که بازنمایی مطلق «زمان» است. سایر هنرها از نقاشی، معماری، سینما، عکاسی و… همه بازنمایی  «مکان»اند و هنرهای فیزیکی به شمار می‌روند. «موسیقی» یگانه هنر «فرامکانی» و «متافیزیکی» است؛ و از این رو نزدیک‌ترین زبان به زبان متافیزیک و معنویت و ملکوت و قدس و ورجاوندی است. چرا کارگزاران شما فیلمی را که دردمندانه از کسانی که زبان باطنی عالم تجرید و روحانیت را به تخدیر آلوده‌اند، گلایه کرده و نالیده است. از شرکت در جشن هنر متعهد انقلاب که هنر «درد» و «دغدغه» است، محروم کرده‌اند؟ من مدعی پیکاسو و داوینچی نیستم. درد و دغدغه و رنج انسانی از پیشانی آثار من هویداست. این هنرشناسان چرا این‌قدر با «اضطرار» و «شوریدگی» روح انسانی بیگانه‌اند؟ مدعیان تمییز آثار هنری، باید پدیدارشناسی اثر هنری را به جان آزموده و آموخته باشند تا دریابند یک اثر چقدر «دردمند» است؟ چقدر دغدغه‌مند است؟ چقدر «مضطر» است؟
رئیس‌جمهور محترم، روحانی دانا؛ تو بسیار بیشتر و بیشتر از من می‌دانی که حکما انسان را حیوان ناطق برشمرده‌اند.
«زبان»، حیات انسان و انفتاح و گشودگی به جانب هستی است. انسان چون «زبان» است، می‌اندیشد. نخستین خطاب «وجود» به «موجود» یک دستور زبانی است: بخوان! و این دستور زبانی، «دستور زبانِ» فرهنگ و اندیشه و دین و اعتقاد ماست. من در فیلم «راه‌رفتن روی سیم» که متأسفانه به نام گروه موسیقی‌اش به «بوف کور» مشهور شده است، از نسلی سخن گفته‌ام که خانه «زبان» بر «باد» بنیاد کرده است. من از درد و رنج نسلی سخن گفته‌ام که از گسست «فرهنگی»، «معنایی» و «زبانی» در پریشانی و آشوب به سر می‌برد. من در فیلم از نسلی نالیده‌ام كه در زمانه عسرت شاعرانگی «خانه» و «سكونتگاه» خویش را از دست داده و در جست‌وجوی مأوا و پناهگاه، از وادی «غربت» سر برآورده و از «منزلت» خویش باز مانده است. حقیقت «هنر»، كه گفت اصیل «زبان» و آخرین معجزه الهی: الف- لام، میم را كه گشودگی «موجود» به جانب‌ «وجود» است، فراموش كرده و به جای سكونت و عمارت در «زبان» كه خانه وجود است به صورتی گریزناپذیر در غربت غریبه جان و تن سپرده است. ابتذال هنر معاصر، ظاهر ماجراست. به داد نسلی برسید كه دچار بحران هویت، ‌بحران زبان و بحران حكمت شده است. نوای الهی و صدای آسمانی را با نفیر گوش‌خراش خشم و ترس و شهوت ‌آلودن یك ظهور بیّن و آشكار از عصر ارتباطات است كه «زبان» و «هنر» را رسانه ارتباطی می‌شناسد و نه روشنگاه هستی و گشودگی حقیقت. استاد ارجمند! شما خود دانشمند و صاحب‌نظر در یكی از شاخه‌های علوم انسانی هستید. شما دقیق‌تر از من می‌دانید كه دستیابی به مرتبه رأی و حكم و دادرسی در یك رشته از دانش بشری تا چه اندازه زحمت، كوشش، تحقیق و پژوهش و گرد‌و‌خاك‌خوردن كتابخانه‌های قدیم و جدید می‌طلبد. پس چگونه به این تخطی از متدلوژی دانایی تن در داده‌اید كه عده‌ای ولو دانشمند و نخبه در یك شاخه از معرفت بشری در اوقات فراغت به شاخه‌ای دیگر از علم و دانایی سرك بكشند، و در همان سرخوشی گذران فراغت در شاخه بیگانه با دانایی‌شان داوری كنند و حكم نیز صادر كنند. هیچ شاخه‌ای از معرفت بشری گذرگاه فراغت یا حیاط‌خلوت شاخه‌ای دیگر از دانش انسانی نیست. «سینما»، امروزه به حوزه و آكادمی علوم سینمایی بدل شده است. نظریه فیلم، نقد فیلم، سبك‌شناسی، ساختارشناسی درام، فلسفه فیلم، كارگردانی، تدوین و… این دانشجوی نحیف فلسفه و هنر، پس از ٤٠ سال طلبگی در كرسی استادانی مانند علامه جعفری، مطهری، شهیدی، شریعتی، داوری، دینانی، مجتبوی، عبادیان، مجتهدی، جهانبگلو،  عظیمی و… تنها توانسته‌ام به یك شاخه از دانش سینمایی یعنی فلسفه فیلم سرك بكشم و هرچند مجلات «فلسفه فیلم» را از پروفسور نصر در دانشگاه جورج ‌واشنگتن تا آیت رشاد و دكتر داوری كه از دو سوی طیف وسیع یك مجادله قدیم فلسفی تقرر یافته‌اند، در یادداشت‌های آغاز كتاب، تأیید و توجیه كردند. اما خود بهتر از هركس می‌دانم كه هنوز طفل ابجدی در این مرتبه بیشتر نیستم. مجلد اول كتاب، شش فیلسوف و نظریه‌پرداز را مورد نقد و ارزیابی قرار داده است كه انتساب به دوران كلاسیك دارند. اما نظریه معاصر فیلم ٦٠ فیلسوف دارد كه یكی از آنها ژیل دلوز است كه پیش‌نیاز فهم آراءاش، فلسفه زمان برگسون، ملاصدرا و میرداماد است و ١٠ سال است برای فهمیدن آن دست‌وپا می‌زنم. (یكی از همین نورچشمی‌های سینما كه بودجه‌های ‌میلیاردی به او اختصاص می‌دهند، ١٠ سال پیش در درس كارگردانی من، وامانده بود كه چرا من «سینما- زمان» دلوز درس می‌دهم) تنها یك شاخه نقد فیلم نیاز به دانش شیوه نقد و تحلیل دست‌كم ١٦ مكتب نقادی دارد. نقد پدیدارشناختی، هرمنوتیك، مضمونی، تكوینی، روان‌كاوانه و… تازه اگر از نماد افلاطون و نمایش سایه بر دیوارش و بوطیقا و دریطوریتای ارسطو و اتاق تاریك و شكست نور و عدسی ابن هیثم بگذریم… .
آقای رئیس‌جمهور! حرف‌ آخر: بنا داشتم در جشن فجر، فیلمی كه درباره زبان و شعر و موسیقی است به استاد ٣٠ساله خودم دكتر رضا داوری‌اردكانی كه «زمانه عسرت شاعران» را از او آموخته‌ام، تقدیم كنم و به راستی اگر كار متفاوتی در آثارم نبود، چرا پس از آن همه جوایز داخلی و خارجی، این فیلم را باید تقدیم می‌كردم؟ نامه را به محضر دانا و عارف شما زمانی نوشتم كه جشن سینما روزهای پایانی را می‌گذراند، تا من طلب و استدعایی از شما نداشته باشم. سینمای ایران را سه دسته برده‌اند: ابتذال‌گرایان، مجیزگویان و وابستگان آن سوی آب. پولشان شسته و ناشسته برجاست و آبشخورشان فیاض و سرریز. سینمای مستقل، ‌هنرجو و اندیشمند، مهجور و متروك، خود‌ی‌های دلسوزی كه از روی سادگی، زبانی نیز به انتقاد و خرده‌گیری گشوده‌اند! كارگزاران شما با نحوه داوری و گزینش جشن سینما كه قرین با دهه انقلاب است، متأسفانه تعریفی تازه‌ نیز از دهه فجر به دست داده‌اند و این هزینه گزافی بود كه بر شما و سایر اصحاب انقلاب تحمیل كردند… . برایتان سلامتی، توفیق خدمت به مردم و آرمان و سعادت دنیا و آخرت آرزو می‌كنم. از تصدیع اوقات عذرخواهم.




وزیر راه دولت یازدهم در گفتگو با علی ضیاء مطرح کرد⇐از باجناقی ناطق‌نوری تا چانه‌زنی ۹ میلیاردی برای خرید ایرباس/از افتخار همکاری نکردن با دولت احمدی‌نژاد تا مخالفت حسن روحانی با استعفای وی بعد از فاجعه برخورد دو قطار در سمنان

سینماروزان: عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی در گفتگویی پرتیتر با علی ضیاء، درباره ابهامات ورود هواپیمای ایرباس به کشور، نوشتن استعفا بعد از حادثه قطار مسافربری، اینکه یک روز هم با دولت احمدی نژاد کار نکرده، یک هزارم ثروتی را که می گویند ندارد و و اینکه زمانی که عضو شورای مرکزی جهاد سازندگی شد هنوز باجناق ناطق نوری نشده بود، سخن گفت.

به گزارش سینماروزان سیدعلی ضیاء مجری برنامه صبحگاهی شبکه یک، شنبه 25 دی در چهل و هشتمین روز از اجرای «فرمول یک» میزبان عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی بود.
آخوندی در ابتدای گفتگو درباره ورود نخستین ایرباس A321 به ایران گفت: از یک ایرباس مهم تر، این آغاز یک تحول در صنعت هوانوردی و آغاز ورود به اقتصاد جهانی است. انقلاب ما همیشه داعیه داشته که ما باید سهم ملت ایران را در اقتصاد و تحولات جهانی به دست بیاوریم. تاکنون در حوزه های مهمی به برکت مبارزات و دلاوری های مردم، موقعیت های بسیار خوبی داشتیم اما در حوزه های اقتصادی دچار گرفتاری های بسیاری بودیم. این اتفاق نشان از دوران جدید و بازگشت به یک دوران خوب است تا بتوانیم برای مردم خوبمان در ایران جایگاه مناسب را به دست بیاوریم.
وی در پاسخ به سوال ضیاء مبنی بر چگونه تامین هزینه و مبلغ قرارداد توضیح داد: ما در ایران شوربختانه به دلیل قرار گرفتن در تحریم های سخت و بی تدبیری های گسترده، دستی دستی اقتصاد حمل و نقل هوایی را از بین برده ایم. بین 4 تا 5 میلیارد دلار پول بلیت سفرهای خارجی مردم ما است اما سهم ایران از بازاری که از کشورمان می گذرد بسیار اندک است.
استفاده از روش اجاره به شرط تملیک برای خرید هواپیما
وزیر راه تصریح کرد: ما برای تامین هزینه ایده بسیار ساده ای داشتیم که درباره اش مرتب ایجاد ابهام می کنند. ما از روش اجاره به شرط تملیک استفاده کردیم، رقم اولیه ای پرداخت شده و ما به پشتوانه این هواپیما، تسهیلات را پرداخت می کنیم، پول بلیت این هواپیما برمیگردد و ما بخشی از این پول را در اختیار ایرانی ها قرار می دهیم هم ناوگانمان را بازسازی می کنیم هم سهم خودمان را از اقتصاد می گیریم.
آخوندی یادآور شد: روش اجاره به سهم تملیک در جهان بسیار رایج است، اما در ایران اینگونه نبوده است. لازمه استفاده از لیزینگ این است که قرارداد رسمی بسته شود. لیزینگ باید شفاف باشد. وقتی ما توانستیم بعد از برجام قرارداد ببندیم پس همه چیز شفاف است. خیلی ها درباره چگونگی تامین این هزینه می پرسند. بله ما توان چنین خرج عظیمی را نداشتیم اما شاهکار قضیه در این تدبیری است که اندیشیده شده و من مطمئن بودم دنیا به ما اعتماد می کند.
ایران می تواند اعتماد جهان را جلب کند
وی تأکید کرد: درست است که 40 سال است بوئینگ نخریدیم و در این سالها فقط دو ایرباس وارد کردیم اما ایران این موقعیت را دارد که اعتماد جهان را به خود جلب کند. ما در این زمینه از منابع دولتی 0 دلار استفاده کردیم، همه از منابع شرکت و ناشی فهم ما از اقتصاد جهانی است.
وزیر راه در پاسخ به این سوال ضیاء که چرا درباره هزینه ای که برای این هواپیماها شده، رقم های متفاوتی شنیده می شود، اظهار کرد: یک قیمت رسمی است که روی سایت ایرباس و بوئینگ وجود دارد اما شرکت ها وقتی می خواهند خرید کنند چانه می زنند و قیمت واقعی خرید با قیمت رسمی متفاوت است. این رقم جزو اسرار تجارت است و نباید بیان شود.
9 میلیارد اختلاف ناشی از قیمت رسمی و قیمت واقعی است
آخوندی در پاسخ به اینکه یعنی 9 میلیارد اختلافی که در هزینه مطرح می شود، ناشی از همین موضوع است، گفت: بله اختلاف ها  زیاد است.
وی ادامه داد: ما برای نوسازی فرودگاه و سیستم ناوبری ایران هزینه کرده ایم. ما فضای آسمان ایران را نوسازی کرده ایم و مسیر و راه های هوایی نوسازی شده است. سیستم های راداری جدیدی آورده ایم که هم هواپیماهایی را که از آسمان ایران خرید می کنند هدایت می کنیم هم پروازهای خودمان را. اکنون 1050 پرواز از آسمان ما عبور می کند ولی ما  قابلیت 2هزار پرواز را داریم و باید خدمات بیشتری ارائه دهیم تا پروازهایمان بیشتر شود و با افزایش حق عبور بتوانیم کارهای خوبی انجام دهیم.
برای آبادانی ایران باید کارهای بزرگ کرد
وزیر راه در پاسخ به این سوال ضیاء که چرا برخی رسانه ها با شما بد هستند؟ گفت: از خودشان بپرسید! من دوست دارم ایران آباد شود و فکر می کنم برای آبادانی ایران باید کارهای بزرگ کرد، نمی شود کارهای کوچک کرد. باید به مردم راست بگوییم نه دروغ. راست گفتن هم تبعاتی دارد.
آخوندی در پاسخ به اینکه از چه زمانی پیراهن یقه دیپلمات می پوشد، آیا خودش لباس ها را می خرد یا برایش می دوزند، گفت: من همه جور لباس می پوشم. خودم بیشتر خرید می کنم و گاهی هم برایم لباس می دوزند.
وی در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: در ایران 60 فرودگاه داریم و 80 درصد پروازها در 9 فرودگاه صورت می گیرد و بقیه 50 فرودگاه ما زیر ظرفیت خود کار می کنند. ما 7، 8 کلانشهر داریم و بقیه جا خالی از جمعیت شده است که آثار این رویکرد را می بینیم. هواپیمای ای تی آر که در آینده وارد کشور خواهند شد، برای پرواز در این فرودگاه ها است و مردم شهرها اینگونه می توانند به بهترین خدمات دسترسی داشته باشند. اما اکنون در حالی که میلیاردها تومان برای این فرودگاه ها هزینه شده اما هفته ای یکی دو پرواز در آنها انجام می شود.
برگزاری مناقصه بین المللی برای فرودگاه امام (ره)
وزیر راه و شهرسازی ادامه داد: 10 فرودگاه داریم که بیش از ظرفیت عمل می کنند و 50 تا فرودگاه که به اندازه ظرفیتشان نمی رسند. ما برنامه ریزی های برای فرودگاه امام (ره) داریم و مناقصه بین المللی داریم. 5تا 6 میلیون بیشتر ظرفیت نداریم اما میخواهیم ظرفیت آن را به 100 میلیون برسانیم و امیدوارم ظرف دو سه ماه آینده با بهترین پیشنهاد قرارداد ببندیم. همچنین سرمایه گذاری جدید در مهرآباد داریم و می خواهیم آن را بهسازی و نوسازی کنیم. به این فرودگاه کاملا رسیده ایم، باندها 40 سال بود بازسازی نشده بود، هر دو باند بازسازی اساسی از پی می کنیم.
چرا نباید به قرارداد خرید هواپیما عمل شود؟
آخوندی در پاسخ به این سوال ضیاء که برخی می گویند خوشحالی برای این اتفاق بیش از اندازه است، تصریح کرد: این اتفاق آغاز نوسازی کل ناوگان هوایی کشور است و کار کوچکی نیست. بیش از دو برابر ناوگان هوایی ایران برای آن برنامه ریزی شده است. به نظر من این ناشی از یک تفکری است که در عده ای وجود دارد که نسبت به خودشان تردید دارند. ما اگر به ایران اعتقاد داشته باشیم، یک قرارداد رسمی بسته ایم، چرا به این قرارداد عمل نشود؟ همه چیز در عالم سیاست ممکن است اما قرارداد رسمی ناشی از اعتقاد دو طرف به این فعالیت است.
هواپیمای ایرباس را قاچاق نکرده ایم!
وی افزود: قاچاق که نکرده ایم، یک کار رسمی آشکار در سطح جهان است. از این جهت که کل ناوگان هوایی نوسازی می شود، قراردادی که 35 میلیارد دلار باشد در تاریخ ایران نداشتیم. این آغاز یک اتفاق بزرگ در تاریخ ایران و برگشت به اقتصاد جهانی است. خارجی ها می توانند با ناوگان ایرانی وارد کشور شوند. ایرباس ای۳۳۰ بزرگ تر و قاره پیما است و ای تی آر برای فرودگاه های کوچک می آیند.
زمانی که عضو شورای مرکزی جهاد سازندگی شدم هنوز باجناق ناطق نوری نشده بودم!
وزیر راه و شهرسازی در پاسخ به این سوال ضیاء که آیا شما به خاطر اینکه باجناق ناطق نوری، وزیر دولت آقای هاشمی شدید، گفت: ما جزو بچه های جهاد سازندگی بودیم که از اول انقلاب ایجاد شد. من عضو شورای مرکزی جهاد سازندگی بودم، آن موقع هیچ فامیلی نداشتم و مجرد بودم و هنوز باجناق آقای ناطق نوری نشده بودم.
وزیر راه و شهرسازی چطور قائم مقام صداوسیما شد
آخوندی همچنین درباره تجربه یک سال قائم مقامی سازمان صداوسیما بیان کرد: ما در دولت که با آقای لاریجانی بودیم علقه ارتباطی بینمان برقرار شد. بعد از دولت در سال 76 ایشان از من خواست قائم مقامش باشم، یک سالی در صداوسیما بودم و بعد تصمیم گرفتم برای تحصیلات بین المللی بروم و به خارج از کشور رفتم.
یک هزارم ثروتی را که می گویند هم ندارم
وی در پاسخ به این سوال ضیاء که آیا واقعا وضع مالی تان اینقدر خوب است که مدام به پولدار بودنتان انتقاد می کنند، گفت: این هم از معجزات است. می گویند دروغ را یا نباید بگویی یا باید آنقدر بزرگ بگویی که کسی جرئت شک کردن به آن دروغ را نداشته باشد، من متاسفانه همچین ظرفیتی را ندارم، دلم میخواست داشته باشم اما یک پانصدم و یک هزارم ثروث هایی را که اعلام می کنند هم ندارم.
وزیر راه و شهرسازی در پاسخ به این سوال که شما در همه دولتها مدیر بودید و با آقای احمدی نژاد هم کار کردید، با صراحت گفت: من یک روز هم با دولت احمدی نژاد همکاری نکردم.
این افتخار را دارم که با دولت احمدی نژاد یک روز هم همکاری نکردم
وی در پاسخ به این سوال که پس ماجرای اصل 44 چه بود، گفت: من لایحه ای را به عنوان یک معلم دانشگاه تهران در مجلس داشتم اما این افتخار را دارم که با دولت ایشان یک روز هم همکاری نکردم.
آخوندی درباره حواشی که بر سر حادثه برخورد دو قطار مسافربری در سمنان برایش پیش آمد، اینکه چرا استعفا نداد و برخی می گفتند ناراحتی او تصنعی بود، تصریح کرد: من اصلا آن صحبت را نکرده بودم و از شاهکارهای صداوسیما بود.
وی در این باره که آیا ما خودمان از قول خودمان حرف زدیم؟ گفت: شما شاهکار کردید، من که به آنجا رفتم حادثه تلخی بود، از حادثه بازدید کردم و بعد جلسه ستاد بحران سمنان را تشکیل دادم. وقتی صداوسیما با من مصاحبه کرد، کل قصه را تعریف کردم، گفتم اکنون من به دیدار مصدومان حادثه می روم که در بیمارستان هستند و از آنها مراقبت می شود، وظیفه ما این است که بهترین رسیدگی را داشته باشیم، از آن گذشته کار مهمی نیست که انجام می دهیم این ها بیمه هستند و بیمه موظف است رسیدگی و مداوا کند.
فقط بخش آخر گفتگوی من درباره بیمه را پخش کردند
وزیر راه ادامه داد: اما بعد فقط این بخش پخش شد که من گفتم این ها بیمه هستند و ما پولشان را می دهیم. این جزو شاهکارهای صداوسیما هستند. من خودم صداوسیمایی هستم. خبری که مقدمه، متن و موخره ای دارد و در بخشی از آن من می گویم: «از حیث رسیدگی به مصدومان هیچ جای نگرانی نیست»، تمام بخشهایش را حذف کردند و فقط پخش شد هیچ جای نگرانی نیست. این سوءتفاهمی است که صداوسیما ایجاد کرد.
شنبه بعد از حادثه استعفایم را نوشتم
آخوندی همچنین با بیان اینکه «استعفا دادن کار خوبی است» توضیح داد: من اول صبح روز شنبه روز بعد از حادثه، استعفایی برای دکتر روحانی نوشتم که در آن تاکید کردم خوب است مسئولیت اجتماعی این واقعه پذیرفته شود، من حاضرم این مسئولیت را بپذیرم. گرچه از نظر فنی مشکل خاصی وجود نداشت اما از نظر اجتماعی باید این اتفاق بیفتد. بعد از آن به آقای جهانگیری زنگ زدم و اعلام آمادگی کردم برای نشان دادن همبستگی و همدردی اجتماعی، استعفا دهم. ساعت بلافاصله ساعت 10:30 صبح بود که آقای پورسید آقایی به اتاق من آمد و گفت این اتفاق در شرکت راه آهن رخ داده. وزارت راه و شهرسازی10، 12 سازمان دارد، بگذارید من که مسئول شرکتم مسئولیت را بپذیرم. ولی من تاکید کردم از آنجایی که این موضوع اهمیت زیادی داشت، تلخ بود و حادثه بزرگی به حساب می آمد که رنجش زیادی ایجاد کرد، خوب است در سطح من این اتفاق رخ بدهد. قرار شد این موضوع را به آقای جهانگیری منتقل کنیم و به تصمیم او عمل شود. جهانگیری ساعت دو و نیم به من زنگ زد و گفت با رییس جمهور مشورت کردم و ایشان صلاح دیدند استعفا در سطح مدیرعامل شرکت مطرح شود. در نتیجه استعفای او پذیرفته شد اما من آمادگی این کار را داشتم.
وزارت کردن بسیار سخت است
وی با بیان اینکه شرایط بسیار سختی حاکم است، افزود: وزارت کردن بسیار سخت است. وضعیت کشور گل و بلبل نیست. تنگنای اعتباری بسیار زیاد از یک طرف قرار دارد و از سوی دیگر در کشوری با شکاف اجتماعی بزرگ هستیم که در آن هر مسئله کوچکی به سوءتفاهم بزرگ تبدیل می شود، وزارت کار ساده ای نیست و همواره آمادگی داشتم که استعفا بدهم. اما بعد که استعفا پذیرفته نشد، تصمیم گرفتم قرص و محکم به کار خودم بپردازم. راه و شهرسازی از نظر تنوع ماموریت بزرگترین وزارتخانه ایران است و من تا وقتی که در این مسئولیت هستم باید شاداب و بااطمینان کار کنم.
انتقاد آخوندی به مسکن مهر
آخوندی همچنین درباره وضعیت افراد بدمسکن بیان کرد: 19 میلیون نفر اینگونه هستند که عدد کمی نیست. یعنی یک سوم جمعیت شهری ایران. اصلی ترین بحثی که من در طرح های مسکن داشتم، این است که این 19 میلیون نفر وضعیت بهتری داشته باشند. اگر در خارج از شهرها خانه سازی کنیم، افراد از مرکز شهرها بلند می شوند و به خارج از شهر می روند؟
وی در پایان گفت: نقدی که من می کنم این است که دو میلیون خانه برای نصف این جمعیت بدمسکن هزینه شد اما هنوز وضعیت به شیوه قبل باقی است. اصلی ترین هدفی که من گذاشتم این بود که مسئله را حل کنیم و دور مسئله نچرخیم. ما یا باید بافت داخلی شهر را اصلاح کنیم یا زندگی پیرامون را مرمت کنیم. تمام نیازمان این است که به بافت شهری برگردیم.



تهمینه میلانی: آمدن حسن روحانی در حوزه فرهنگ و هنر، مشکلات و فشارهای بیشتری را به ما وارد کرد!!

سینماروزان: تهمینه میلانی کارگردانی که با تازه ترین ساخته اش «ملی و راههای نرفته‌اش» به جشنواره فجر می آید در اظهارنظری برای «شرق» که به بهانه رأی به کاندیداهای زن در انتخابات 96 صورت گرفته به صراحت از این گفته که دولت یازدهم در حوزه فرهنگ و هنر اثرگذاری چندانی نداشته و باعث وارد آمدن فشارهای بیشتر به اهالی هنر شده است.

به گزارش سینماروزان میلانی از جمله کارگردانانی بود که در دولت دهم نه فقط توانست یکی از فیلمهای توقیفی اش با نام «تسویه حساب» را رفع توقیف و اکران کند بلکه با حمایت سازمان سینمایی آن زمان فیلمی با نام «سوپراستار» را در نقد رفتارهای برخی ستاره های سینما ساخت.

متن کامل اظهارنظر تهمینه میلانی درباره اوضاع سیاسی پیش رو را بخوانید:

تا روزی که مردم به صورت واقعی در امور مختلف و اتفاقات مهم کشور مشارکت داده نشوند، چه یک زن کاندیدای ریاست‌جمهوری باشد و چه یک مرد، فرق خاصی وجود ندارد. ممکن بود با مشارکت‌دادن مردم در امور مهم، امیدواری برای بهبود اوضاع به وجود بیاید، اما من این مشارکت و میل برای شریک‌کردن مردم در امور جاری کشور را حس نمی‌کنم که بخواهم برای انتخابات آینده برنامه‌ریزی داشته باشم. روحانی امید اغلب مردم بود.
آمدن ایشان لااقل در حوزه فرهنگ و هنر، مشکلات و فشارهای بیشتری را به ما وارد کرد و امروز من به ‌عنوان عضوی از جامعه، همان حسی را نسبت به انتخابات پیش‌ِرو دارم که بسیاری دیگر دارند. جلب مشارکت عمومی مشکل است و فکر می‌کنم هرروز هم سخت‌تر خواهد شد.




رییس دولت یازدهم در واکنش به اصغر فرهادی⇐درباره کارتن خوابی و پل خوابی شنیده بودم اما درباره «گورخوابی» نه!

سینماروزان: نامه ای که اصغر فرهادی در تشریح وضعیت نابسامان عده ای گورخواب به رییس جمهور نوشت(اینجا را بخوانید) با واکنش حسن روحانی مواجه گشت.

به گزارش سینماروزان روحانی در نشست تخصصی جامعه نظارت و بازرسی دولت در محل سالن اجلاس سران اظهار کرد: من دیروز از یکی از هنرمندان نامه ای را خواندم که بسیار دردناک بود. شنیده بودیم بعضی ها از فقر کارتن خواب می شوند یا زیر پل ها می خوابند اما قبر خواب را کمترشنیده بودیم. این هنرمند در نامه نوشته بود وقتی این موضوع را دیدیم بغض در گلویم و شرمساری در سیمایم ایجاد شد.

وی ادامه داد: چه کسی می تواند در جامعه بزرگی مثل ایران به این عظمت، دین فرهنگ و با عشق به خاندان رسالت ببیند عده ای از هم نوعانش آسیب اجتماعی دیدند و به خاطر بی پناهی به قبر پناه برده اند. قبلا زنده به گور می گفتند، اما الان طرف برای اینکه سرما را تحمل کند خودش را در گور می کند.

رئیس جمهور با تاکید بر اینکه این مساله برای دولت و مردم قابل تحمل نیست، بیان کرد: برای حل چنین موضوعاتی همه باید یکپارچه شویم و از مسائل جناحی و اختلافات دست برداریم و مشکلات اساسی کشور را مدنظر قرار دهیم. برای حل مشکلات همه باید دست به دست هم بدهیم. دولت و ملت و همه مسئول هستیم و در برابر فساد همه ما مسئولیم. بزرگترین قدرت برای مقابله با فساد نظارت عمومی است.

رئیس جمهور با بیان اینکه برای رسیدن به رستگاری همه باید به صحنه بیاییم یادآور شد: باید مردم را به خیر و نیکی دعوت کنیم و جلوی منکر و فساد بایستیم. یکی از وظایف مهم احزاب، گروه ها، ثمن ها، تشکل ها، روزنامه ها، مجلات، سایت ها و رسانه ها  مقابله با فساد باید باشد. اگر همه به صحنه بیاییم و بازرسی و نظارت عمومی را که اسلام تحت دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر مقرر کرده، به خوبی استفاده کنیم می بینیم قدرت مردم بالاتر از دادگاه ها،‌بازرسی ها، دیوان ها و ارزیابی هاست.




در واکنش به وضعیت تراژیک مردمانی که شبها در گور می خوابند⇐اصغر فرهادى به حسن روحانى نامه نوشت

سینماروزان: اصغر فرهادى در نامه اى گلايه آميز به حسن روحانى به گزارش تكان دهنده چاپ شده روزنامه «شهروند» که در آن به گلایه از وضعیت گروهی از مردمان بی خانمان که شبها در گور می خوابند پرداخته شده واکنش نشان داد.

متن نامه فرهادی را بخوانید:

آقای دکتر حسن روحانی، رئیس‌جمهور محترم

سلام

امروز گزارش تکان‌دهنده زندگی مردان، زنان و کودکانی را که در گورهای یکی از قبرستان‌های اطراف تهران شب‌های سرد را به صبح می‌رسانند خواندم و اکنون سراسر وجودم شرم است و بغض. به بهانه این نامه به شما، قصد دارم همه آنانکه در این سرزمین و در این سی و چند سال مسئولیتی داشته و دارند را سهیم این شرمساری کنم.

می‌دانم که عده‌ای سیاست‌باز اینگونه گزارش‌ها و خبرها را دستاویزی خواهند کرد برای گرم کردن تنور بازی‌های فرساینده سیاسی و انتخاباتی اما افسوس که گرمای این تنور، تن رنجور کودکان، زنان و مردانی را که شب‌ها در گوشه قبرها، لابه‌لای درختان پارک‌ها و زیر پل‌ها به خواب می‌روند گرم نخواهد کرد.

در این گزارش نام یکی از کسانی که شب های سرد استخوان‌سوز را در گوشه گوری نشسته به صبح می‌رساند و به تعبیر تلخ گزارشگر مرگ را زندگی می‌کند، «آرمان» است. این نام مرا رها نمی‌کند. «آرمان» گم شده‌ای که در گور پیدایش کرده‌اند. شرم بر ما.

در تاریخ خوانده‌ایم که گاهی حاکمان با لباس مبدل به میان مردمان می‌رفته‌اند تا به دور از محافظان و ملازمان و متملقان گوشه‌ای از درد و رنج مردم را بی‌واسطه درک کنند. پیشنهاد می‌دهم لااقل برای تنوع در نگارش تاریخ امروز که آیندگان بهت‌زده خواهند خواند، گاهی صاحب منصبان بی‌همراه و ناشناس به میان مردم بروند. به روستاها و شهرهای دور افتاده. اگر ناشدنی‌ست به همین حوالی، محله‌های حاشیه تهران تا ببینند صورت‌های سرخ از سیلی آبرومندان بی‌بضاعتی که بیش از هر صاحب قدرتی جان و جوانی‌شان را برای این سرزمین قربانی داده‌اند. اگر باز ناشدنی‌ست یک روز به اورژانس شهر سری بزنند و مخفیانه سوار بر آمبولانسی شوند که قرار است بیماری بی‌رمق را به بیمارستانی برساند و از نزدیک شاهد باشند چگونه در مسیر، به جای راه باز کردن برای نجات جان یک بیمار، مسابقه‌ای تلخ بین دیگران است برای پیشی گرفتن از هم که پشت آمبولانس حامل یک هموطن رو به مرگ جای بگیرند و از این موقعیت برای زودتر رسیدن به مقصد نهایت استفاده را ببرند.

این مثالی ساده، تلخ و تکراری‌ست اما خلاصه‌ای‌ست از وضعیت امروز ما. چه کسی پاسخگوی این بی‌رحمی پنهان است؟ ما چرا و کی چنین شدیم؟ ما مردمانی که دیگر دوست داشتن هم‌وطن را از یاد برده‌ایم، ما که خشونت‌های پنهان و ریز در رفتار و گفتار روزمره‌مان ابزاری شده است برای بیرون کشیدن گلیم فردی‌مان از اجتماع. ما که دروغ را به عنوان مهارتی برای زیستن دوگانه در بیرون و درون خانه می‌آموزیم و به کودکانمان می‌آموزانیم.

ما که تنها نظاره‌گر و شنونده فراموشکار رنج‌هائیم. چه کسی امروز از آن پدری که خود را از پل عابر پیاده خیابان میرداماد به دار کشید و در یادداشتی که از جیب خالی‌اش پیدا شد نوشت «هزینه درمان بیماری چشم‌هایم را نداشتم» سخنی می گوید؟ آن اندک کسانی نیز که دلسوزانه می‌گویند با انگ سیاه‌نمایی مورد هجمه‌اند. انگ سیاه‌نمایی فراری‌ست رو به جلو از سوی مسئولان برای عدم پذیرش مسئولیت سیاهی‌ها. این است شهر نوید داده شده؟ این است شهر آرمان‌ها؟




نومید از آوردن سرورهای تلگرام به ایران⇐دولت حالا به دنبال ساماندهی کانالهای تلگرام است!⇐ با کدام ابزار؟ مشخص نیست

سینماروزان/محمدصادق عابدینی: در حالي که وعده انتقال سرور‌هاي شبکه اجتماعي «تلگرام» به داخل ايران به يک‌سالگي خودش نزديک مي‌شود، دولت بار ديگر وعده جديدي را در خصوص شبکه‌هاي اجتماعي رو کرده است. دولت اين‌بار قرار است آيين‌نامه ساماندهي کانال‌هاي خبري و اطلاع‌رساني در شبکه‌هاي اجتماعي را تدوين کند؛ وعده‌اي که مي‌تواند وضعيت نامناسب و يله‌اي را که هم‌اکنون در تلگرام و ديگر شبکه‌هاي مجازي وجود دارد تا چند ماه يا چند سال ديگر ادامه دهد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “جوان” سال گذشته خبر مذاکره دولت با مديران تلگرام براي انتقال سرورهاي اين شبکه اجتماعي به ايران منتشر شد؛ درخواستي که با مخالفت روس‌ها همراه بود، اما دولتي‌ها همچنان بر ادامه درخواست‌ها و ادعاها براي حضور سرورهاي تلگرام در ايران اصرار بيهوده‌شان را ادامه دادند و در عوض با وجود تهديدهايي مانند مسدود کردن تلگرام، دولت عملاً فضاي اين شبکه را براي يک‌سال به حال خود رها کرد. در اين يک‌سال نيز کانال‌هاي خبري متعددي در بستر شبکه‌هاي اجتماعي و به خصوص تلگرام شکل گرفتند. حال که اعتراض‌ها به نوع فعاليت اين کانال‌ها بالا گرفته، دولت بازي جديدي را آغاز كرده و اين‌بار قرار است وزارت ارشاد آيين‌نامه‌اي را براي ساماندهي کانال‌هاي خبري تدوين کند؛ اقدامي که ضمن رسمیت بخشیدن به این فضاهای کاذب مي‌تواند به تنهايي تا مدتی طولانی ادامه فضاي فعلي را تضمين کند. رفتار‌هاي دولت در قبال شبکه‌هاي اجتماعي نشان داده که منافع ضمني در ميان است که تمايل دولت را براي برخورد يا حتي ساماندهي کانال‌هاي خبري کمرنگ يا حتي بعيد مي‌‌‌کند.

در خدمت و خيانت کانال‌هاي خبري
کانال‌هاي خبري فعال در تلگرام در يک تقسيم‌بندي کلي به دو دسته تقسيم مي‌شوند، ابتدا کانال‌هاي خبري وابسته به رسانه‌هاي رسمي و معتبر مانند خبرگزاري‌ها، سايت‌هاي خبري و روزنامه‌ها که داراي هويت و شناسنامه هستند و فعاليت رسانه‌اي در خارج از فضاي تلگرام نيز دارند و براي فعاليت‌شان از وزارت ارشاد مجوز دارند. برخي از شبکه‌هاي خبري فارسي زبان خارجي نيز که داراي هويت هستند وجود دارند که اگرچه مجوز فعاليت از دولت ايران ندارند، اما حداقل رويکرد و شناسه فعاليت دارند. گروه دوم کانال‌هاي خبري هستند که نه تنها مجوز فعاليت رسانه‌اي ندارند بلکه شناسنامه‌اي نيز براي آنها وجود ندارد. اين کانال‌هاي خبري که تعدادشان نيز کم نيست، اغلب بنا به نوع فعاليت‌شان به يکي از جناح‌هاي سياسي داخلي يا معارضان ضدانقلاب خارجي نزديک مي‌شوند. گاهي نيز اين کانال‌ها به نوعي رفتار مي‌کنند که وابستگي خود را پنهان کنند؛ کانال‌هايي که از دولت حمايت کرده و در مقابل به حاکميت حمله مي‌کنند، کانال‌هايي که اخبارشان را در حمايت از چهره‌هاي خاص سياسي کاناليزه مي‌کنند و در عوض نسبت به منافع ملي بي‌توجه‌اند، کانال‌هايي که به صورت نيابتي از گروه‌هاي سياسي اقدام به تخريب گروه‌هاي رقيب مي‌کنند و از انتشار هيچ خبر و شايعه‌اي براي تخريب رقبا در اذهان مردم فروگذار نيستند.

دوقطبي‌سازي فضا از سوي کانال‌ها
دوقطبي کردن فضاي کشور در ماه‌هاي نزديک به انتخابات رياست جمهوري يکي ديگر از اهدافي است که برخي از کانال‌هاي خبري به دنبال آن هستند، به‌خصوص در شرايطي که رئيس دولت فعلي نامزد بالقوه انتخابات آتي است، دولت تمايل دارد هرچه بيشتر بر اين فضاي دوقطبي دامن زده شود و در اين ميانه يارگيري انتخاباتي صورت گيرد. چندوجهي بودن اين کانال‌ها که در عين حمله به ارکان نظام به حمايت از دولت اعتدال مي‌پردازند، عزم دولت را براي نظارت بر کانال‌ها کم‌رنگ‌تر مي‌کند.

دولت با کانال‌هاي خبري چه مي‌کند؟!
از ميان چندين شبکه اجتماعي تنها دو، سه شبکه ايراني وجود دارد که تا امروز با استقبالي نيز روبه‌رو نشده‌اند. در عوض ديگر شبکه‌ها از جمله تلگرام متعلق به شرکت‌هاي خارجي‌اند و دسترسي مستقيمي به سرور‌هاي آنها براي اعمال نظارت وجود ندارد. زماني که دولت صحبت از ساماندهي کانال‌هاي خبري مي‌کند بايد ابزار نظارت نيز معرفي شود و مهم‌ترين ابزار نظارت بر کانال‌ها صرفاً دسترسي به سرورهاست. زماني که روس‌ها حاضر نشدند سرور‌هاي تلگرام را به ايران بياورند، تکليف سرور‌هاي اپليکيشن‌هاي «واتس‌اپ» امريکايي و «بي‌تالک» سنگاپوري مشخص است. پس بايد دولت مشخص کند که اگر مديران يک کانال خبري حاضر نشدند در طرح ساماندهي شرکت کنند چه مجازاتي در انتظار آنها خواهد بود يا براي کانال‌هاي ساماندهي شده چه مزيتي قرار است در نظر گرفته شود. کانال‌هاي تلگرامي رايگان ايجاد مي‌شوند و مانند سايت‌هاي اينترنتي نيازي به خريد دامين و هاست ندارند، از اين‌رو هر شهروندي مي‌تواند يک کانال خبري ايجاد کند، چه برسد به گروه‌ها و دسته‌هاي سياسي که به منابع خبري نيز متصلند و مي‌توانند برخي از اسناد دولتي را در فضاي مجازي منتشر کنند. پديده‌هايي مانند «شهروند خبرنگار» عملاً موفقيت آيين‌نامه‌اي را که قرار است طي يک ماه آينده تدوين شود، زير سؤال برده است.

ما ابزار کنترل را در دست نداريم
دکتر شهرام گيل‌آبادي، فعال و كارشناس رسانه در پاسخ به اينکه در دوره‌اي که پديده «شهروند خبرنگار» فضاي شبکه‌هاي اجتماعي را دربر گرفته است، آيا تدوين آيين‌نامه‌هاي دولتي مي‌تواند راه مؤثري در ساماندهي فعاليت‌هاي رسانه‌اي در شبکه‌هاي اجتماعي باشد، مي‌گويد: هم‌اکنون حتي از بحث «شهروند خبرنگار» نيز عبور کرده‌ايم و اکنون در دوره «رسانه- مخاطب» قرار داريم؛ خود مخاطبان، رسانه‌اند. در اين فصل شاهد تعدد و تکثر رسانه‌هاييم. در عصر پست‌مدرنيسم فلسفه شبکه‌اي مي‌گويد شبکه‌ها ابزار مورد نياز خود را توليد مي‌کنند. اين ابزار خود را در شبکه‌هاي اجتماعي با نام‌هايي مانند «تلگرام»، «ايمو» «واتس‌اپ» و غيره نشان مي‌دهند. ما قدرت کنترل اين ابزار‌ها را در دست نداريم و حتي در اين عصر تکنولوژي ابزار‌ها خيلي زود کهنه شده و نيازمند به‌روزرساني و پيشرفتند. در اين ميان ابزار کنترل اطلاعات وجود ندارد و در جريان توليد اطلاعات ما در «اتاق شيشه‌اي» قرار گرفته‌ايم و انحصار پخش اطلاعات شکسته شده است. بنابراين وقتي پارامتر‌هاي «اتاق شيشه‌اي»، «شکسته شدن انحصار» و «مخاطب- رسانه» را کنار هم مي‌گذاريم، مي‌بينيم که کنترل رسانه امري شدني نيست و صحبت از آن صرفاً يک بيان احساسي است.

به سواد رسانه‌اي بپردازيم
گيل‌آبادي با نامؤثر دانستن برخورد‌هاي سلبي در برخورد با فعاليت‌هاي رسانه‌اي در شبکه‌هاي اجتماعي، درباره روش‌هاي ساماندهي حضور رسانه‌ها در شبکه‌هاي اجتماعي مي‌گويد: به جاي اينکه ما روي کنترل و انحصار که مي‌دانيم ابزار آن در دستمان نيست تمرکز کنيم بايد روي «اخلاق رسانه» کار کنيم، به «سواد رسانه‌اي» بپردازيم و روي «اخلاق شهروندي» تأکيد کنيم. بايد به سمت «زندگي مؤمنانه» که شعار آن را مي‌دهيم، برويم. ما استراتژي روشني در حوزه فرهنگي و ارتباطي نداريم و همين باعث مي‌شود ذهنيت‌مان در حوزه ارتباطات بيشتر به سمت حصر برود. وزارت ارشاد به جاي اينکه به سمت حرکت‌هايي مانند تدوين آيين‌نامه برود، سياست‌هاي راهبردي را براي ايجاد فضايي تدوين کند که در آن انسان‌ها آموزش ببينند آبروي يکديگر را نبرند. به سمتي حرکت کنيم که طي يک چارچوب مشخص رسانه‌ها کاري نکنند که به ضرر کشور يا حيثيت افراد باشد.




چرا آزاده نامداری در “آبان” به منبر می‌رود؟⇔این است محصول رسانه‌ای که علاقه‌ای به ترتیب مجریان چندوجهی ندارد

سینماروزان/بهمن توتونچی: ساده رد شدن از کنار برنامه “آبان” آزاده نامداری که این روزها در فضای مجازی در حال نشر است کار سختی است. نوشتن درباره آزاده نامداری آن هم با رویکرد انتقادی نیز کار سختی است چرا که نامداری به دلایل مختلف امکان حضور در تلوزیون ندارد و او را مورد نقد قرار دادن آن هم در شرایطی که او بیرون گود نشسته است میتواند نه “حرفه ای” بلکه “سیاسی” تعبیر شود. اما هدف این نوشته عبوراز خط کشی های سیاسی و ایجاد بستری برای گفتگو با نامداری در منشور فرهنگ است.

نامداری در دومین قسمت “آبان” میزبان خانم منیژه حکمت بود. “آبان” به لحاظ محتوایی پیچیدگی های خاصی ندارد. برنامه آمده است تا در راستای توانمندسازی زنان با رویکردی فمینستی تولید گفتمان کند. برنامه البته سعی میکند یک قدم جلو تر رود و در عین ترویج یک نگاه فمنیستی اهمیت مادربودن را هم پررنگ کند و این در لابلای سوالات و شعار اسپانسر برنامه قابل رویت است. این یعنی برنامه در عین سادگی محتوی با تلاش برای جمع بین فمینیسم لیبرال و نقش سنتی مادری خانواده ایرانی در تلاش است تا با ایجاد یک تلفیق گفتمانی، فمینسیم را ایرانی کند و اینجاست که تازه مادر بودن، چادری بودن و تجربه آنتولوژیک چالشهای خانوادگی نامداری قرار است به روایت برنامه کمک کند. اما معلوم نیست این خصوصیات نامداری به چه میزان انرژی لازم برای باری که او قصد انتقال آن دارد را در اختیار او قرار داده است.

چرا نامداری به منبر می رود؟

نامداری با تلاش بیش از حد در ساده سازی صورت مساله و همچنین پرسیدن سوالاتی کاملا جهت دار و بدون مغز نشان میدهد که آمده است تا سنت پروپاگاندا و خطابه گویی تلویزیون را به فضای مجازی ببرد. نامداری فراموش میکند که فضای مجازی خط قرمزهای محتوایی تلوزیون را ندارد اما اجرا خطوط قرمز فرمی و حرفه ای خود را دارد. اجرا با خطابه و منبر فرق دارد. نامداری به منبر میرود. این یعنی مساله این نیست که که چرا نامداری ترویج فمینیسم را سرلوحه خود قرار داده است، مساله این است که:

یک) چرا ترتیب سوالها و کنش و واکنش او با میهمان امکان درک پیچیدگی صورت مساله را از مخاطب سلب میکند؟

دو) چرا نامداری به اصول حرفه ای یک پرسش گر و مصاحبه کننده پایبند نیست و صندلی مصاحبه را با تریبون سخنرانی اشتباه میگیرد؟

مثالهایی از وضعیت سفارشی نمای برنامه

با مروری بر سوالات نامداری نه تنها پراکندگی و تشویش خط روایی به چشم میخورد، بلکه سوالات کاملا جهت دار و در مواقعی بغرنج و سفارشی نما و سخنرانیهای بین متنی اعتبار حرفه ای بودن را از او سلب میکند. گویی نامداری آمده است تا اعتبار حرفه ای اجرای خود را با کسب اعتبار به عنوان یک فعال زن عوض کند.

به عنوان مثال، نامداری به راحتی حکمت را در طفره رفتن به سوال مربوط به سینمای فرهادی تنها میگذارد و در سوال بعدی خود با ایجاد دوگانه نامفهوم سینمای سیاست و سینمای زن -که واضح است سوال نویسنده برنامه است نه او- پاسخ را به حکمت هدیه میدهد.

در جایی دیگر با لحنی سخنرانی گونه درباره لزوم ایجاد کمپین مدنی برای زنها نطقی سر میدهد و بعد از اهمیت ساختار شکنی زنانه صحبت میکند. بعد سراغ کارگردان مرحوم میرود و مظلومانه میپرسد”آیا از زنهای ما در سینما سوء استفاده میشود؟” و بعد خود سریع جمع بندی میکند که “پس زنهای ما در سینما پاک کار میکنند و اینکه بگوییم از زنها سوء استفاده میشود این حرف فیکی است!”

همه اینها مثالهایی اند از این که نامداری نیامده است تا سوال بپرسد و در مجادله با میهمان، صرفنظر از نگاه شخصی خود، بیننده را در فهم دنیایی جدید یاری دهد. بلکه برعکس، نامداری آمده است تا تجربه آنتولوژیک خود را در قالب یک سخنرانی در اختیار همگان قرار دهد تا همذات پنداری مخاطب را نه با منطق روایی برنامه بلکه با زندگی شخصی خود به ارمغان آورد. در ادامه نامداری دوباره سوالی کاملا جهت دار در محکومیت ده نمکی میپرسد و در جایی دیگر در حالی در مذمت خشونت صحبت میکند که فراموش میکند که او نه میهمان برنامه بلکه مجری برنامه است.

در مراحلی پایان نیز او در یک سوالی عجیب از حکمت میپرسد که آیا به خاطر مواضع تندش توانسته است از رانت بهره مند شود!؟ سوالی که از اساس منطق آن مشکل دارد. در آخر نیز نامداری سروقت حمایت از دولت میرود و تقصیر و ضعف ها در حالی متوجه دولت قبل میداند که منیژه حکمت استدلال های اینچنین را تلویحا یک نوع فرافکنی توسط دولت میخواند. این یعنی نامداری حاضر میشود با دست خود به سوژه نقد حکمت تبدیل شود.

نامداری در خدمت روحانی؟
همه اینها یعنی نامداری آمده است تا به دوگانه های موجود سیاسی تکیه زند و خود را تمام قد در اختیار تبلیغات دولت روحانی و فمینیسم لیبرال قرار دهد و البته در همه ناکام جلوه کند.

منیژه حکمت هم به نقد دولت روحانی میپردازد و هم بارها اشاره میکند که مساله زن مساله ای چند وجهی است و او هیچ گاه به خاطر زن بودن در سینمای ایران مورد تبعیض واقع نشده است.

در طول مصاحبه در مقابل ساده سازیها و پررنگ سازی اهمیت ساختار شکنی زنانه توسط نامداری، حکمت مساله را پیچیده تر نشان میدهد. او بارها اشاره میکند که مساله زنان را باید از زوایای مختلف جامعه شناسی و مردم شناسی دید و نباید “جُفت پا” (عبارت حکمت) بر مسایل پرید.

حکمت همچنان اذعان میکند که وضعیت زنان در جمهوری اسلامی نسبت به قبل از انقلاب بهبود یافته است و او نیز توانسته است علیرغم همه فشارها، فیلم ها و رویاهای خود را در جمهوری اسلامی محقق کند و چه بسا دوران سینمایی شمقدری بهتر از دروان ایوبی بوده است.

البته که روایت حکمت خطی نیست. او از ولنگاری فرهنگی و فضای رانتی در عرصه هنر و فرهنگ شکایت میکند، اما در مجموع با تناقض صحبت میکند، تناقضهایی که همه این فرصت را در اختیار نامداری میداد تا از تبدیل این گفتگو به یک مونوگ بی چالش، ایدولوژیک و متناقض جلوگیری کند. باید تکرار کرد که مساله مواضع نامداری نیست، مساله این است که چرا مخاطب بیشتر از مواضع میهمان از مواضع مجری در این برنامه باخبر میشود. آری غایت رسانه پروپاگانداست، اما پروپاگاند هم قواعدی دارد و عدول از قواعد آن، سکه عاملان آن را از اعتبار می اندازد.

این است محصول رسانه ای که علاقه ای به ترتیب مجریان چندوجهی ندارد
البته باید پذیرفت که اجرا کار بسیار سختی است و این نقد از منظر نامداری میتواند غیر منصفانه تلقی شود. همچنین باید به این نکته اشاره کرد که پیکان نقد نباید تنها به سوی نامداری روانه شود.

نامداری مقصر نیست. نامداری محصول یک ساز و کار رسانه ای و سرمایه آن هست. نامداری مجری جُنگ های عصرانه خانوادگی سیما و محصول صنعت فرهنگ داخلی است لذا آنچه او در این مصاحبه به تصویر کشیده است نتیجه تربیت رسانه ای او در سیمای جمهوری اسلامی ایران است.

این یعنی به زبان واضح تر انگشت اتهام باید به سمت سیاست گذاریهای تلوزیون روانه شود و این سوال مطرح شود که چرا تلویزیون علاقه ای به تربیت مجریان خود برای رویایی با مسایل پیچیده، چند وجهی و مورد سوال مخاطب ندارد و در بهترین حالت مجریانان خداحافظی کرده از تلویزیون  از اجرا و مدیریت رسانه های مجازی سربرآورده اند.

چرا باید به تلویزیون نگاه امنیتی داشت؟

البته در روزگار سردی سیما که دلیل آن فاکتورهای مالی، سیاسی ساختاری و رقابتی را شامل میشوند، این نقدها بی ربط و بی اثرند. اما نباید ناامید شد و به عنوان مثال پرسید چرا منیژه حکمت در قاب تلویزیون ایرانی دعوت نشده است تا به سوالات صریح و چالشی مجریان تلویزیون پاسخ دهد تا اینگونه که در این مصاحبه ظاهر شده است مونولوگ وار بر منبر نرود و به قول خودش کمی “گوش کند و کمک بگیرد.”

اگر تا دیروز برچسب های ایدئولوژیک و امنیتی توجیهی برای عدم تریبون دادن به هر آنکه به نوعی با گفتمان رسمی چالش دارد بود، باید گفت این دوره به پایان رسیده است و ضرورت حضور این افراد در قاب تلویزیون بیش از پیش حس میشود. این یک ضرورت فرهنگی و البته یک ضرورت امنیتی است. باید به تلویزیون نگاه امنیتی داشت، امنیت تنها حراست کاری های رایج و گاها بی اثر نیست، بحران مالی، تجاری شدن تلویزیون، اختلافات داخلی و دخالتهای بیرونی، اداره سلیقه ای و نداشتن آیین نامه منظم برای پوشش مسایل روز تنها مثالهای اندکی هستند از خطراتی که امنیت جامعه ایرانی را تهدید میکنند. آری آنچه غایب است نگاه امنیتی به صدا سیما است.

نامداری با جفت پا به استقبال موضوع زن رفته

نامداری از خط قرمز عبور کرده است، نه از خط قرمز محتوا، بلکه از خط قرمز فرم. و این محل نگرانی است.

در “آبان” نامداری “اجرا” نکرده است بلکه به جای تحریک قدرت تحلیلی و انتقادی مخاطب برای او خطابه کرده است و او این را در صدا سیما یاد گرفته است.

صدا سیمایی که ترجیح اش جُنگ های عصرگاهی و خنده های شبانگاهی و این روزها کدنویسی است تا ساخت سریال های فاخر و برنامه ترکیبی عمیق درباره مسایل روز.

سیمایی که با رویکر حذفی “ما-“آنها،” امروز به “آنها” کمک کرده است. اگر نامداری با “جفت پا” به استقبال موضوع زن رفته است، ما مدتهاست که خودمان داریم با توهمی به نام “دوران طلایی تلویزیون” برای خودمان “جفت پا” میگیریم.