1

ماجرای توقیف خودخواسته فیلم انقلابی مهرجویی+روایتی از مواجهه مهرجویی با امام خمینی(ره)

سینماروزان/محمدناصر احدی: شاید خیلیها ندانند داریوش مهرجویی کارگردان سینمای ایران مستندی تلویزیونی هم از وقایع ۵۷ ساخته.

به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه همشهری، حمید نفیسی در صفحات ۵۶ و ۵۷ کتاب «تاریخ اجتماعی سینمای ایران» (جلد سوم: دوره اسلامی 1984 ـ 1978) آورده است: با استفاده از فیلم خام 16 میلی‌متری و تجهیزات قرض گرفته‌شده از استودیو تلفیلم رادیو و تلویزیون ملی ایران، داریوش مهرجویی و فیلمبردارش، فرخ مجیدی، از تظاهرات خیابانی، آتش‌سوزی سینماها، و زدوخوردهای خیابانی بین انقلابیون و نیروهای امنیتی، از جمله از عواقب جمعه سیاه، ساعت‌ها فیلم گرفتند.

نفیسی ادامه داد: چنان که مهرجویی به من [حمید نفیسی] گفت، تلفیلم سابق(سیمافیلم فعلی) تمام فیلم‎ها را ظاهر کرد، اما هرگز تدوین نشد یا به نمایش عمومی درنیامد، چراکه مهرجویی وقتی فیلمبرداری را تمام کرد، از نتیجه ناامید شده بود. مهرجویی اشاره کرد که در حال حاضر این فیلم‌های تاریخی در آرشیو رادیو و تلویزیون ملی ایران موجود است.

جالب است که مهرجویی حین ساخت این مستند با امام(ره) نیز برخورد داشته؛ برخوردی که به آشنایی امام با وی و حمایت از فیلم “گاو” انجامید. به گزارش سینماروزان نفیسی در این باره گفت: در طول فیلمبرداری این مستند انقلابی، گروه مهرجویی به کسانی برخورد می‌کردند که در حال فیلمبرداری از وقایع بودند، از جمله کامران شیردل. به گفته مهرجویی، همه داشتند فیلم می‌گرفتند. مهرجویی و [پرویز] کیمیاوی پیش‌تر با امام خمینی(ره) برخوردی فیلمی داشتند که شایان توجه است. در هنگام تبعید امام در نوفل لوشاتو، مهرجویی و کیمیاوی چند بار با ایشان مصاحبه کردند، در حالی که کیمیاوی فیلم می‌گرفت و مهرجویی مصاحبه می‌کرد: «پرویز با زدن دستانش به هم کلاکت فیلم را می‌زد. یک انگشتش را نشان می‌داد و می‌گفت: برداشت 1. چون ما کاملا آماده نبودیم، مجبور بودیم کلاکت زدن صحنه را 3 بار تکرار کنیم…»




بعد از اعتراض نزدیک به ۲۰صنف سینما به صندوق اعتباری هنر بابت عملکرد فشل بیمه تکمیلی سینماگران⇐حالا افشاگری دست‌اندرکاران فیلم تازه مهرجویی از بی‌حرمتی این صندوق به کارگردانی که امام(ره)، فیلمی از او را به‌عنوان الگوی سینمای پس از انقلاب معرفی کرد

سینماروزان: این روزها اعتراضات به صندوق اعتباری هنر بابت عملکرد ضعیف بیمه تکمیلی درمان سینماگران به اوج خود رسیده و نزدیک به ۲۰ صنف سینما، صندوق را به‌خاطر انتخاب یک شرکت بیمه ضعیف زیر سوال برده‌اند.

حالا دست‌اندرکاران تولید فیلم تازه داریوش مهرجویی با نام “لامینور” نیز در خلال جوابیه‌ای که برای گردانندگان یک خبرگزاری اصولگرا نگاشته‌اند، به افشاگری درباره این مساله پرداخته‌اند که صندوق هنر، صدور حمایت برای فیلم تازه داریوش مهرجویی را منوط به بررسی سوابق سازنده این کارگردان کرده‌!

کیست که نداند مهرجویی همان کارگردانیست که امام خمینی(ره) در ۲۳اردیبهشت۵۹ با ذکر نام فیلم “گاو”ش به‌عنوان الگویی از سینمای منهای فحشا بیان داشت: ما بحمدالله گویندگان و نویسندگان خوب داریم. ما همه چیز داریم. من غالباً فیلمهایی که‏ خود ایرانیها درست می‏کنند به نظرم بهتر از دیگران است مثلا فیلم «گاو»  آموزنده بود.

متن جوابیه دست‌اندرکاران “لامینور” را بخوانید:

در پی درج مطلبی در خبرگزاری فارس با عنوان «تهیه‌کننده «لامینور» چرا وام ۴۰۰ میلیون تومانی را نگرفت؟» با توجه به اینکه ظاهرا نقش سخنگوی بنیاد سینمایی فارابی به بخش فرهنگی خبرگزاری شما واگذار شده و منت حمایت خیالی فارابی را بر سر پروژه «لامینور» و آقای مهرجویی میگذارید، تعجب می کنیم که چطور اطلاعاتی دارید که آقای درمیشیان تهیه کننده فیلم «لامینور» از آن بی خبر است اما از نامه آقای درمیشیان به آقای تابش مدیر محترم بنیاد سینمایی فارابی بی اطلاعید؟

آقای درمیشیان در تاریخ ٢٢ مرداد در نامه ای به شماره ثبت۲۵۲۱ خطاب به آقای تابش نوشته اند: « من برای فیلم خودم نه از شما درخواستی داشته ام و نه انتظاری دارم، اما فکر می کردم حمایت از بزرگانی چون داریوش مهرجویی وظیفه بنیاد سینمایی فارابی است. عدم حمایت حضرتعالی و بنیاد فارابی را از یاد نخواهم برد و بی صبرانه منتظر تماشای تولیدات فاخرتان هستم.»

بیش از دو ماه از این نامه می گذرد و تا این لحظه آقای تابش هیچ گونه پاسخي به آن نداده اند که نشان از احترام ایشان به سینمای آقای مهرجویی باشد.
البته پیش از این صندوق اعتباری هنر هم به عنوان بازوی اجرایی فارابی با بی احترامی کامل حمایت از فیلم «لامینور» را به بررسی سوابق کاری آقای مهرجویی موکول کرده بودند!

برای ما جای تاسف است که چطور صندوقی که برای حمایت از هنر و هنرمندان شکل گرفته از سوابق و رزومه یکی از بنیانگذاران موج نوی سینمای ایران بی خبر است!!

تاسف دیگر این که خبرگزاری فارس با انتشار مضمون و محتوای فیلمنامه لامینور اقدام به جوسازی علیه فیلمی در مرحله ساخت کرده که این مساله خود شبهه و ظن عدم رعایت اصل امانتداری توسط بنیاد فارابی در حفظ محتوای فیلمنامه ها را به ذهن متبادر می سازد.

در پایان تاکید می شود مطلب مندرج درخصوص اختصاص وام به این پروژه و عدم اقدام آقای درمیشیان تهیه کننده فیلم برای دریافت، کذب محض است و حق پیگرد قانونی برای تهیه کننده محفوظ است، شایسته است خبرگزاری هایی که از جایگاه خبرنگاری به خبرسازی تنزل پیدا میکنند با الفاظ و معانی آنها آشنایی داشته و تفاوت عباراتی چون «دریافت وام» با «تشکیل پرونده» و «اختصاص وام» با «معرفی به شرط بررسی سوابق» را بدانند.

«لامینور» فیلمی است که کاملا بدون حمایت دولتی، بنیاد سینمایی فارابی و سازمان سینمایی تولید می‌شود و عدم حمایت فارابی نشان دهنده عدم وابستگی و استقلال سازندگان فیلم است.




اولین حرفهای علیرضا خمسه بعد از غائله کانادا و حذف از “پایتخت۶″⇐فکر نمیکردم بیضایی آدم بزرگی باشد و علاقه ای نداشتم در “مرگ یزدگرد” بازی کنم!!/مهرجویی پیشنهاد بازی در “اجاره نشینها” را داد ولی فخرالدین انوار مخالفت کرد!!/بیش از سی سال است که منتظرم انوار بهم زنگ بزند و دلیل ممنوع الفعالیت شدنم را بگوید!!!/کیانوش عیاری شخصا اجازه بازی من در “روز باشکوه” را از انوار گرفت/بخاطر بازی بد بازیگر مقابل، بیضایی پلانهای مرا از “شاید وقتی دیگر” حذف کرد!/ “معجزه خنده” را خودم نوشتم ولی یدالله صمدی علاقه داشت آن را بسازد!/میرباقری براساس “معجزه خنده” نمایش “عشق آباد” را روی صحنه برد

سینماروزان: مدتی کوتاه بعد از غائله استندآپی که علیرضا خمسه در کانادا اجرا کرد و به دنبالش حذف قطعی از سریال “پایتخت6” خمسه در گفتگویی تفصیلی شرکت کرده و درباره همه چیز حرف زده بجز غائله استندآپ و حذف از “پایتخت6”.

علیرضا خمسه با اشاره به همکاریش با بهرام بیضایی در “مرگ یزدگرد” به “ایسنا” گفت: یک سال و نیمی که در فرانسه بودم بیش از همه چیز دسوابق تئاتری‌ام به من کمک کرد زیرا در آن‌جا همزمان با آدم‌های بزرگی آشنا شدم و با آن‌ها همکاری کردم. وقتی به ایران بازگشتم مهدی هاشمی مرا به بهرام بیضایی معرفی کرد و من فکر می‌کردم او در مقایسه با ایده‌آل‌های من آدم بزرگی نیست، به همین علت به مهدی هاشمی می‌گفتم دوست ندارم با یک آدم معمولی کارم را شروع کنم و او در جواب به من گفت حالا با یک آدم معمولی شروع کن، بعد از آن با آدم‌های بزرگتر هم کار خواهی کرد (می‌خندد). فکر می‌کردم حالا که از فرانسه آمده‌ام باید با آدم‌های درجه یک جهانی کار کنم.

خمسه ادامه داد:
من فکر می‌کردم «مرگ یزدگرد» ضعیف‌ترین کار رزومه من خواهد بود اما الان بعد از ۴۰ سال کار وقتی می‌گویند اگر بخواهی یک کار انتخاب کنی، من می‌گویم «مرگ یزدگرد»، یعنی همچنان درخشان‌ترین کار من است. جالب این است که آن را با اکراه قبول کرده بودم و اگر اصرار مهدی هاشمی نبود احتمالاً در آن بازی نمی‌کردم!!

خمسه افزود: بهرام بیضایی دو سال بعد وقتی می‌خواست فیلم «شاید وقتی دیگر را بسازد» دنبال هنرپیشه‌ای می‌گشت که پانتومیم بلد باشد و این‌گونه بود که یکی از قهرمان‌ها در استودیو تلویزیونی کار می‌کند و در بک‌گراندش یک بازیگر پانتومیم اجرا  می‌کند. پلان‌های زیادی گرفته بودند اما بهرام بیضایی بازی بازیگر مقابل را نپسندیده بود و در نهایت پلان‌های من هم حذف شد. این را دستیار کارگردان بیضایی بعدها به من گفت. در نهایت دو سال پیش که به آمریکا رفته بودم بهرام بیضایی یک کار نمایشی روی صحنه داشت و توفیق تماشای آن تئاتر و ایشان را بعد از ۴۰ سال پیدا کردم.

علیرضا خمسه خاطرنشان کرد: فیلم “مرگ یزدگرد” به دلیل بی‌حجابی بازیگران زنش نمایش پیدا نکرد و زمانی از سینما دنبال من آمدند که از من تئاتر تلویزیونی‌ای پخش شد که در آن محمدعلی کشاورز هم بازی می‌کرد و من در آن درخشیده بودم و بعد از آن آقای مهرجویی دنبال من آمد تا برای فیلم «اجاره‌نشین‌ها» بازی کنم. من بعد از «هوشیار و بیدار» بیشتر شناخته شدم و سیل پیشنهادات سینمایی بود که به من می‌شد.

خمسه با اشاره به مخالفت فخرالدین انوار با بازیش در “اجاره نشینها” بیان داشت: آن زمان آقای فخرالدین انوار معاون سینمایی بود و اجازه نمی‌داد چهره‌های تلویزیونی وارد سینما شوند، به همین دلیل ما به سینما ممنوع‌الورود بودیم. این موضوع را به هیچ‌کس اعلام نمی‌کردند اما اگر کسی می‌رفت و می‌گفت می‌خواهم از این بازیگر استفاده کنم اجازه نمی‌دادند. من این را نمی‌دانستم تا روزی که عبدالله اسکندری (گریمور) به من گفت به دفتر آقای انوار برو و بپرس چرا ممنوع‌الکار هستی؟ من وقتی رفتم با او صحبت کنم منشی به من گفت شماره‌ات را به من بده تا با شما تماس بگیریم. الان بیش از ۳۰ سال است که منتظرم زنگ بزنند.

علیرضا خمسه با اشاره به صدور مجوز بازی برای “روز باشکوه” گفت:  طلسم ممنوع الکاریم زمانی شکسته شد که آقای کیانوش عیاری برای فیلم «روز باشکوه» پیش آقای انوار می‌روند و می‌گویند من از خمسه یک چهره جدید سینمایی می‌سازم و آقای انوار هم در جواب می‌گوید اگر قول می‌دهی این اتفاق بیفتد و نقشی ماندگار باشد من این اجازه را می‌دهم. بنابراین اولین کسی که این اجازه را گرفت آقای کیانوش عیاری بود و به نظرم هم آن فیلم موفق بود.

علیرضا خمسه با اشاره به اینکه دوست داشته خودش کمدی “معجزه خنده” را بسازد بیان داشت: «معجزه خنده» طرح من و بر اساس داستان یکی از دوستان روان‌شناسم بود که سال‌ها در انگلیس تحصیل کرده بود و بعد در امین‌آباد کار می‌کرد. من هم آن‌جا با بیماران، تئاتردرمانی کار می‌کردم. حاصل آن تئاتردرمانی و بودن با دکتر نیک‌رو سبب شد در حوزه هنری فیلمنامه‌ای بنویسیم به نام «معجزه خنده» که آن را بسازیم، اما یدالله صمدی که روحش شاد دوست داشت آن را بسازد و گفتیم او آن را بسازد. او نیز فیلمنامه را به آقای داوود میرباقری داد تا دیالوگ‌نویسی آن را انجام دهد و از دل آن نمایشنامه «عشق‌آباد» هم نوشته شد که من هر دو را هم دوست داشتم.




درمیشیان، تهیه کننده موزیکال(؟) مهرجویی شد+صدور پروانه برای تهیه کننده شکست خورده اوج+همسر مدیرعامل ابوالمشاغل با ادای دین به کرم پور(؟!) پروانه گرفت!

سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت در جلسه اخیر با سه فیلمنامه موافقت کرد.

به گزارش سینماروزان رضا درمیشیان که زمانی دستیار داریوش مهرجویی بود برای “لامینور” که تداعی کننده یک موزیکال است به کارگردانی مهرجویی و تهیه کنندگی خودش پروانه گرفته!!

جلیل شعبانی تهیه کننده پروژه ارگانی شکست خورده “سوءتفاهم” پروانه ساخت “کیک زرد” را گرفته به کارگردانی علی شاه حاتمی.

فرشته طائرپور همسر مدیرعامل خانه سینما هم پروانه “سیم آخر” را گرفته که نامش یادآور فیلم “تهران سیم آخر”مهدی کرم پور است!!

فهرست کامل فیلمنامه های پروانه ساخت گرفته بشرح زیر است:

–“سیم آخر” به تهیه‌کنندگی فرشته طائرپور ، کارگردانی غلامرضا یارخلجی و نویسندگی سامان زرهونه

— “کیک زرد” به تهیه‌کنندگی جلیل شعبانی،کارگردانی علی شاه حاتمی و نویسندگی مصطفی زندی

— “لامینور” به تهیه‌کنندگی رضا درمیشیان ، کارگردانی داریوش مهرجویی و نویسندگی مشترک داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر




توضیحات داریوش مهرجویی درباره تلاشهای ناکام برای تولید دو فیلم اقتباسی با همکاری گلشیری و دولت‌آبادی

سینماروزان: داریوش مهرجویی که بعد از «اشباح» نزدیک به پنج سال است و نتوانسته فیلم دیگری بسازد و تلاشهایش برای تولید قسمت دوم «سنتوری» هم به دلایل مختلف به نتیجه نرسیده به تازگی از نقشه هایش برای ساخت دو فیلم اقتباسی با همراهی هوشنگ گلشیری و محمود دولت آبادی حرف زده است.

داریوش مهرجویی با اشاره به نثر شیوای گلشیری گفته است: هرچند بهترین اثر گلشیری «شازده احتجاب» است که فرمان‌آرا فیلمش را ساخت اما من و گلشیری داستان دیگری را به نام «قنات» با هم کار کردیم که خیلی قشنگ است. این فیلمنامه براساس یکی از داستانهای گلشیری است منتها کاراکترها را عوض کردیم و بسطش دادیم.

مهرجویی در چرایی عدم تولید «قنات» گفت: فیلمنامه را قبل از انقلاب نوشتیم. آن موقع فیلمنامه را رد کردند چون تم مذهبی جالبی دارد و گفتند ممکنست گرفتاری ایجاد کند. بعد از انقلاب هم که معلوم بود قبول نمیکنند چون نمادهای خاص خودش را داشت.

این نویسنده و کارگردان درباره مضمون «قنات» که بی شباهت به فیلم تلویزیونی «آسمان محبوب» اثر خودش نیست، اظهار داشت: کسی دچار سیر و سلوک عارفانه است و وارد قناتی میشود که خشک شده! قنات خشک شده و غلام داوطلب میشود به داخل قنات برود و بعد از دو روز که از زیرزمین درمی آید به آدم دیگری بدل شده!

داریوش مهرجویی با اشاره به همکاری ناکامش با محمود دولت آبادی گفت: یک فیلمنامه با نام «صلح و جنگ» را با محمود دولت آبادی نوشتیم که راجع به موشک پرانی و گریختن مردم از شهرها بود.

مهرجویی ادامه داد: داستان جالبی داشت اما موفق نشدیم بسازیمش چون بخاطر حساسیتهایی که روی نام دولت آبادی داشتند مجوزش صادر نشد.

مهرجویی درباره داستان «صلح و جنگ» بیان داشت: خودم تجربه های جالبی از دوران موشک پرانی داشتم و فیلمنامه را به صورت مشترک با دولت آبادی براساس همان تجریبات پی ریزی کردیم.




متعاقب آن که معاون هنری ارشاد، نشان هنری‌اش را پس داد⇐آیا مدیرعامل ۱۵شغله هم نشان درجه یکش(!) را پس می‌دهد؟

سینماروزان: شک و شبهه های وارده به نشان درجه یک هنری مجتبی حسینی معاون هنری ارشاد و طرح این پرسش که وی، خودش برای خودش نشان درجه یک صادر کرده سبب ساز آن شد که این معاون ارشاد در رفتاری معقول در نامه ای به ارشاد، نشانش را پس دهد تا پس از واگذاری مسئولیت معاونت هنری، مجددا ارزیابیهای لازم برای بررسی صلاحیت وی انجام شود.(اینجا و اینجا را بخوانید)
به گزارش سینماروزان در میان سینماگرانی که در دولت اعتدال نشان هنری گرفته اند هم با یک چهره آشنا به نام منوچهر شاهسواری روبروییم. شاهسواری که در ماههای اخیر و بعد از تصدیگری مدیرعاملی خانه سینما نزدیک به 15مسئولیت یکجا را برعهده داشته است از جمله سینماگرانی است که از دولت اول حسن روحانی نشان درجه یک(!) گرفته است!
اینکه او چگونه با کارنامه ای تنک در عرصه تهیه کنندگی و در شرایطی که تعداد فیلمهای سینمایی تهیه شده توسط وی به ده عنوان هم نمیرسد توانسته کنار امثال کیمیایی و مهرجویی و تقوایی قرار گرفته و حائز دریافت نشان درجه یک هنری معادل دکترا شود، جای سوال دارد؟
مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی و ناصر تقوایی بعد از نیم قرن فعالیت حرفه ای تازه در دولت اعتدال به چنین نشانی دست یافته اند اما شاهسواری بعد از فعالیتی چندساله در حیطه دستیار کارگردانی و تهیه‌کنندگی و در حالی که هیچ کدام از آثارش عنصر جریان‌سازی در سینما را نداشته‌اند حائز نشان درجه یک شده است!چرا؟؟!!



روایت محمود کلاری از واسطه‌گری انتظامی برای بازی در فیلم توقیفی مهرجویی

سینماروزان: محمود کلاری فارغ از سه دهه فعالیت به عنوان مدیر فیلمبردار در سینمای ایران و تجربه ژانرهایی متفاوت از تاریخی در «سرب» و «دلشدگان» تا کمدی در «همسر» و «ای ایران»، موزیکال در «امشب شب مهتابه» و جنایی در «آدمکش» و «قرمز»، سابقه بازیگری هم دارد.

به گزارش سینماروزان کلاری که آخرین بار در فیلم «بمب» ایفای نقش یک پدر دلسوز را برعهده داشت اولین بار با ایفای نقش در «بانو»ی داریوش مهرجویی که سالها توقیف بود بازیگری را تجربه کرد.

کلاری در گفتگو با تینا جلالی در «اعتماد» از عزت الله انتظامی به عنوان واسطه اصلی حضور در «بانو» نام برده است. کلاری می‌گوید: داستان ازاين‌قرار است كه مهرجويي به من گفت در فيلم جديدم نقش دكتري دارم كه فكر مي‌كنم تو براي اين نقش انتخاب درستي هستي. من تا آن زمان هيچ پيشينه بازي نداشتم و مي‌دانستم كار سختي است. آنهايي كه در فيلم مهرجويي بازي كردند همه درخشيدند. از آقاي انتظامي گرفته در فيلم «گاو» كه بعد از سال‌ها با گاو مش حسن او را مي‌شناختند يا آقاي نصيريان در فيلم «آقاي هالو» كه اين نقش برايش ماندگار بود يا خسرو شكيبايي در «هامون». اين آدم‌ها آنقدر خوب بودند كه اصلا نمي‌شود در فيلم مهرجويي بد بود. ضمن اينكه من اصلا بازيگري نكرده بودم و هيچ‌چيز نمي‌دانستم اگر در فيلم مهرجويي بد باشي آبروريزي مي‌شود. به همين جهت از تيررس و زاويه آقاي مهرجويي خودم را دور نگاه مي‌داشتم. تا اينكه آقاي انتظامي به من زنگ زد چرا نمي‌آيي بازي كني؟ گفتم مگه فيلمبرداري شما تمام نشده؟ گفت نه بابا اينها قرارداد با بازيگر ديگر دارند آن بازيگر درگير شده و منتظر او هستند. تو در ذهن مهرجويي رفتي بيا حداقل سكانس‌هاي تو را بگيريم.

کلاری می‌افزاید: براي آقاي انتظامي توضيح دادم كه بازي در فيلم مهرجويي بسيار سخت است، اگر بد بازي كنم هر چه هم بخواهم به ديگران توضيح دهم من به خواسته آقاي مهرجويي آمدم گناه به گردن من است. مي‌ترسم از اينكه كار را خراب كنم و آبروريزي شود. آقاي انتظامي گفت: تو بيا اما بد بازي كن آقاي مهرجويي منصرف مي‌شود. انتظامي گفت: من چند بار است كه براي صحنه‌هاي تو گريم سنگين مي‌شوم ولي تو نمي‌آيي و صحنه‌هاي تو را نمي‌گيرم و من خسته شدم. من آن موقع ريش داشتم. اين را بگويم از آن موقع تا الان ريش نگذاشته بودم. رفتم سرصحنه و مهرجويي به گريمورم گفت اصلا به گريم صورت كلاري كاري نداشته باشيد. با خودم گفتم الان بد بازي مي‌كنم و او منصرف مي‌شود.

کلاری با خنده ادامه می‌دهد: شايد باورتان نشود هر كاري كه مهرجويي گفت، انجام ندادم اصلا به حرف‌هايش گوش ندادم، هر كاري دلم مي‌خواست در فيلم كردم. بايد با بازيگران هماهنگ مي‌شدم ولي من براي خودم بازي كردم. به‌يك‌باره آقاي مهرجويي كات… عالي بود. گفت تو عالي بودي من همين را دقيقا مي‌خواستم. از تعجب نمي‌دانستم چه بگويم. گفتم: واقعا خوب بودم يا در رودربايستي ماندي؟ آنجا بود كه فهميدم چقدر بازيگري كار سختي است. ما پشت دوربين به‌راحتي زندگي مي‌كنيم ولي به‌محض اينكه مقابل دوربين مي‌رويم انگار تمام جهان به شما نگاه مي‌كند. دنيا دگرگون مي‌شود صدا تغيير مي‌كند خيلي كار دشوار مي‌شود.

 




اکبر عبدی در تازه‌ترین گفتگوی خود اظهار داشت⇐هدیه بزرگداشت جشنواره، ده میلیون بود!!/به خاطر ندادن مالیات ممنوع‌الخروج شدم/در مدت دیالیز، رهبر انقلاب دو بار حالم را پرسید و پیگیر دوا و درمانم شد/رهبری درباره «آدم برفی»، «اخراجی ها» و «رسوایی» دست خط نوشتند/رهبری درباره بازی بنده در «رسوایی» فرمودند، در ۳۵ سال گذشته کسی به این خوبی نقش یک روحانی را بازی نکرده بود/برای بازی در «اجاره نشینها» ۴۰هزار تومان دستمزد و ۱۰هزارتومان تشویقی گرفتم/بعد از حضور افخمی به عنوان کارگردان «میرزا کوچک خان» قراردادم را پاره کردم/علی حاتمی سروقت نمازش را می‌خواند!!/قرار بود در «تختی»علی حاتمی نقش یک خدمتکار کر و لال را بازی کنم/گاهی به خاطر پول وسوسه می‌شوم و گول می‌خورم

سینماروزان: اکبر عبدی بازیگر باسابقه و پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون در گفتگو با «سینما دو» شبکه دو را مدرسه بازیگرها و هنرمندان دانست و گفت: پایه های کار تصویر را از شبکه دو شروع کردیم و کارهایی مانند «محله برو بیا» و «محله بهداشت» نمونه هایی از این کارها هستند.

وی تصریح کرد: به نوعی اکثر بازیگرها مدیون تلویزیون هستند چون تلویزیون خانه هر بازیگری است. من هم در مقام نویسنده به مدت 20 سال در خدمت تلویزیون بوده ام.

عبدی در پاسخ گفت: همانطور که بارها اعلام شده و حتی خواجه حافظ شیرازی هم می داند، به مدت دو سال بیمار بوده ام. یک سال که دیالیز می شدم و یک سال هم پیوند کلیه و دوران نقاهت بودم که در این مدت به دلیل همین بیماری ممنوع الملاقات نیز بودم.

وی ضمن اشاره به کارت طلایی بیمه که در اختیار دارد، اظهار کرد: مشکلات کلیوی هزینه های خاص خود را دارد اما با اینکه هنرمندان کارگر وزارت ارشاد و تلویزیون محسوب می شوند، اما آنها از احوال ما خبر نداشتند. در چنین حالتی، یک روز رفتیم هزینه های درمان را از طریق بیمه طلایی پس بگیریم اما با مراجعه، افرادی را دیدیم که مشکلاتی هزاران برابر ما دارند و به همین دلیل به پول بیمه بیش از ما نیاز دارند، بنابراین خودمان از این کار خجالت کشیدیم، چون این افراد قطعا نیازمندتر بودند.

این هنرمند از پیگیری حال و اوضاعش توسط یک فرد خاص گفت و بیان کرد: شاید باور کردنی نباشد اما در این مدت کسی که اصلا فکرش را هم نمی کردیم وقتش را داشته باشد، به ما فکر کند، جویای احوال ما شد؛ «آقا» (مقام معظم رهبری) در این مدت دو بار از طریق دوستانی که خدمت شان می رسند، حال من را پرسیده بود و به این دوستان گفته بودند، پیگیری احوال اکبر عبدی شوید و اگر کمک مالی یا دوا و درمان نیاز دارند، رسیدگی کنید. واقعا این موضوع برای من جالب بود زیرا اصلا فکر نمی کردم بنده را به یاد داشته باشند زیرا ایشان در راس یک کشور قرار دارند و بسیار سرشان شلوغ است.

عبدی گفت: تاکنون ملاقاتی با رهبر معظم انقلاب نداشتم اما از طریق فیلم ها به من توجه کردند. ایشان حتی درباره بعضی از کارهای من مانند «آدم برفی»، «اخراجی ها» و «رسوایی» دست خط نوشتند. ایشان درباره بازی بنده در «رسوایی» فرمودند، در 35 سال گذشته کسی به این خوبی نقش یک روحانی را بازی نکرده بود.

وی در ادامه از بدهی اش به سازمان مالیات برای این دو سالی که به علت بیماری نتوانسته بود، فیلم بازی کند، گفت و ابراز کرد: سازمان مالیات اعلام کرد اگر این پول را ندهید، ممنوع الخروج می شوید که این کار را هم انجام دادند! بعد از آن نیز ممنوع المعامله و ممنوع الحساب شدم و تازه حدود سه ماه است که این مشکل حل شده است. واقعیت این است که قضیه مالیات اصلا شوخی بردار نیست و نمی توان از آن به راحتی گذشت و تنها شاید از بعضی ها نتوان مالیات گرفت!

بازیگر فیلم هایی چون «اخراجی ها» و «رسوایی» عنوان کرد: در ذهن همه آدم ها به خصوص دوستان و فامیل این سوال ایجاد شده است که در این بزرگداشت، چقدر هدیه نقدی داده اند؟ یک هدیه آن قابی بود که دست خط وزیر را داشت و ما آن را به عنوان هدیه معنوی به یادگار نگه می داریم اما آنچه در چشم همه است، هدیه مادی است.

وی ادامه داد: وقتی پاکت هدیه مالی را دریافت کردیم، همسرم آن را باز کرد و با خوشحالی گفت صد میلیون هدیه داده اند! اما وقتی دخترم نگاه کرد، گفت این صد میلیون ریال است!

عنقا درباره موضوع مالیات بیان کرد: وقتی اکبر عبدی قرارداد های گران می بندند، قطعا مالیاتش هم از یک کارگر و کارمند بیشتر است.

عبدی در پاسخ به قانون معافیت هنرمندان از پرداخت مالیات اشاره و عنوان کرد: بر اساس این قانون هنرمندان از پرداخت مالیات به شرطی که دستمزد قراردادهایشان را اعلام کنند، معاف هستند. همچنین به دلیل اینکه در دو سال گذشته بیمار بودم و نتوانستم کار کنم، پولی هم دریافت نکردم اما متاسفانه سازمان مالیات اعلام کرد باید این موضوع را به اطلاع آنها می رساندم و چون این کار را نکردم، مشمول اخذ مالیات شدم! این در حالی است که به آنها گفتم به دلیل بیماری توانایی مراجعه به سازمان مالیات را نداشتم و اگر این توانایی را داشتم، قرار داد بازی در یک فیلم را امضا می کردم. ضمن اینکه همه می دانستند من بیمار هستم اما آنها مصر بودند که باید این موضوع را اعلام می کردم.

وی با اشاره به پرداخت مالیات و رفع ممنوع الخروجی، عنوان کرد: البته بعد فهمیدیم کاش ممنوع الخروج می ماندیم، چون هر کسی که می خواهد از کشور خارج شود، در هر مرتبه، عوارض بیشتری باید پرداخت کند.

بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با بیان اینکه مردم هر روز برای من بزرگداشت می گیرند، اشاره کرد: به اندازه ای که از بزرگداشت آقایان اسماعیلی و نجفی خوشحال شدم، برای برگزاری بزرگداشت خود خوشحال نشدم.

عبدی در ادامه به همکاری با داریوش مهرجویی اشاره کرد و گفت: آشنایی من با استاد مهرجویی جزو خاطرات شیرین من است. تئاتر کار می کردم که دستیار مهرجویی یک سناریو به من داد و گفت شنبه ساعت 5 بعداز ظهر دفتر پخش حضور داشته باشید تا با مهرجویی درباره این نقش حرف بزنید. بنده تا آن روز موعود خوابم نمی برد و دائم به این دیدار و بازی در نقشی مقابل عزت الله انتظامی فکر می کردم. وقتی روز موعود رسید به دفتر رفتم و با مردی که شلوار جین ریش ریش شده و پوتین سربازی داشت، روبرو شدم که داشت برای خودش قهوه درست می کردم. داخل رفتم و بعداز سلام و احوالپرسی، گفتم یکی هم برای من درست کن!

وی با اشاره به این موضوع که با وجود تماشای فیلم های مهرجویی، هرگز او را از نزدیک ندیده بودم، عنوان کرد: وقتی با قهوه به سراغ من آمد، پرسیدم آقای مهرجویی را می خواستم ملاقات کنم که او خودش را معرفی کرد و آن موقع فهمیدم چقدر کار بدی کردم. به او گفتم بگذارید، قهوه را دور بریزم و خودم یکی دیگر درست کنم که اجازه این کار را نداد. از آنجا با هم آشنا شدیم و قرارداد بازی در فیلم را با رقم 40 هزار تومان بستیم! با این پول می توانستم، یک تکه زمین 150 متری در آن زمان در خیابان پیامبر فعلی بخرم. قرار داد استاد انتظامی در آن زمان 80 هزار تومان بود.

بازیگر «اجاره نشین ها» افزود: مهرجویی برای نقش های دیگر از من مشاوره گرفت و در آن زمان خانم سلیمی و استاد کاویانی را که در تئاتر حضور داشتند، معرفی کردم. در نهایت آقای مهرجویی از کار من راضی بود و به همین دلیل 10 هزار تومان دیگر به قرارداد من اضافه کرد.

عبدی از برگزاری فستیوالی توسط بنیاد چارلی چاپلین گفت و اظهار کرد: این بنیاد که توسط خانواده چاپلین اداره می شود، فیلم های کمدی خانوادگی جهان را بررسی می کند و به بهترین ها جایزه می دهد. بعد از برگزاری این مراسم، استاد انتظامی به شوخی به من گفت مهرجویی زبل بازی درآورد، چون معمولا بازیگر نقش اول و مکمل را دعوت می کنند اما مهرجویی به جای من و تو زن و بچه اش را برد. البته رفتن به این جشنواره در آن زمان برای من خیلی زیادی می شد و همینکه در کنار این آدم ها و در مقابل دوربین این اساتید در فیلم «اجاره نشین ها» بازی کردیم، برای هفت پشت من بس بود.

این بازیگر سینما در ادامه خاطرنشان کرد: تلویزیون سریالی با عنوان «میرزا کوچک خان» با نویسندگی و کارگردانی استاد تقوایی تهیه و تولید کرد. قرار بود ارجمند نقش میرزا کوچک خان را بازی کند. اما فرد دیگری به نام افخمی کارگردانی را از تقوایی گرفت و نقش من را هم تغییر داد.

وی اضافه کرد: اما من اعلام کردم قراردادم با تقوایی بود و پس از بازگرداندن 20 هزار تومانی که بابت پیش پرداخت دریافت کرده بودم، قرارداد را پاره کردم. وقتی این موضوع به گوش تقوایی رسید، من را به خانه اش دعوت کرد و خیلی تحویلم گرفت و همان جا قرارداد یک فیلم را امضا کردیم که بابت بازی در آن که چند ماه طول کشید 190 هزار تومان دریافت کردم. خاطرم است، در آن فیلم، به دلیل وزش باد، دکور به داخل رودخانه افتاد و از بین رفت و به همین دلیل کار هم کمی دچار تاخیر شد.

عنقا در ادامه به دو فیلم «مادر» و «دلشدگان» ساخته مرحوم حاتمی اشاره کرد و گفت: درباره این دو فیلم به ویژه مادر که خاطره همه ایرانیان است و همچنین تجربه کار با مرحوم حاتمی توضیح دهید.

عبدی گفت: مرحوم استاد علی حاتمی آن تیپ شخصیت هایی را که در فیلم هایشان نمایش دادند خیلی خوب می شناختند و با آنها زندگی کردند. مرحوم حاتمی جزو معدود شخصیت هایی بودند که سر وقت و هنگام پخش اذان به اقامه می ایستاد و نمازش را می خواند.

وی درباره حاتمی اظهار کرد: مرحوم حاتمی هیچ وقت صد صفحه سناریو در اختیار بازیگر قرار نمی داد. او داستان را تعریف می کرد و عموما سناریو و دیالوگ ها را در مسیر رفت و آمد به خانه و محل فیلمبرداری می نوشت.

این هنرمند به آخرین همکاری خود با مرحوم حاتمی اشاره و بیان کرد: در فیلم آخر مرحوم حاتمی که متاسفانه نصفه کاره ماند، قرار بود نقش یکی از مریدان مرحوم تختی را که کر و لال بود و کارهای خانه تختی را هم انجام می داد، بازی کنم. این کارگر مرگ تختی را هم می بیند اما چون کر و لال بود، نمی توانست بگوید. مرحوم حاتمی به من گفت چون شما می توانید در مراسم تشییع تختی، اشک تماشاگر را در بیاورید، به شما نیاز دارم اما متاسفانه قسمت نشد و ایشان در 54 سالگی فوت کرد و به این شکل شاعر سینمای ایران از دست رفت.

عبدی همچنین خاطره دیگری از فیلم «مادر» مطرح و اظهار کرد: به اتفاق استاد جبلی و کلاری در سینما بهمن، فیلم را تماشا می کردیم و قرار بود به جشنواره برویم. وقتی از سینما خارج شدیم. یک آقایی گفت خانه من در نزدیکی سینما است و دختری دارم که از ناحیه پا دچار مشکل است و علاقه مند است شما را ببیند. با اینکه جشنواره آغاز شده بود و باید می رفتم، اما دعوت این پدر را پذیرفتم. وقتی به خانه آنها رفتم، دخترشان که روی ویلچر بود، با دیدن من بسیار خوشحال شد. آنها مرا شام هم دعوت کردند و در نهایت آن آقا که بلور ساز بود، یک جام بلورین که توسط دخترش نقاشی شده بود، به من هدیه داد. من هم خدا را شکر کردم با اینکه جایزه سیمرغ نگرفتم، اما جایزه ام را از مردم مستقیما آن هم قبل از جشنواره گرفتم.

وی ادامه داد: وقتی به جشنواره رسیدیم، کاندیداها را اعلام کردند و در نهایت گفتند جایزه به اکبر عبدی برای فیلم «مادر» می رسد و سیمرغ را گرفتیم. وقتی خانه رسیدم، پدرم گفت این جام بلورین طلا است؟ گفتم فکر نمی کنم اما پدرم تاکید کرد حتما طلا است اما آن سیمرغ، شیشه است و به همین خاطر دور بیانداز اما این بلور، دو کیلو طلا است! وقتی هم آن را جابجا می کرد، بخش انتهایی آن افتاد و متوجه شد از گچ ساخته شده است!

این بازیگر پیشکسوت درباره دومین سمرغ بلورین خود بابت فیلم «خوابم میاد»، اظهار کرد: هنوز مشخص نیست این سیمرغ را بابت بازی به عنوان مرد یا زن گرفته ایم؟ فعلا همینطور روی هوا هستیم.

عبدی در پایان از اشتباهات دوران هنری اش گفت و بیان کرد: خودم را همیشه هنربند و نه هنرمند می دانستم. ما هم مثل بقیه آدم ها فریب می خوریم و گاهی با پول وسوسه می شویم چون آدم معمولی هستیم.




روایت داریوش مهرجویی از آنها که می‌خواستند تمام نسخه‌های «پری» را بسوزانند

سینماروزان: داریوش مهرجویی در ابتدای دهه هفتاد فیلمی به نام «پری» را با اقتباس از داستان کوتاه «یک روز خوب برای موزماهی» نوشته «جروم دیوید سالینجر» نویسنده آمریکایی به تهیه کنندگی امیرحسین شریفی ساخت.

به گزارش سینماروزان پیش از این شنیده هایی طرح شده بود درباره درگیری حقوقی مهرجویی با وکلای سالینجر در چرایی اقتباس از اثر او و حالا داریوی مهرجویی درباره چند و چون این ماجرا به «اعتماد» گفت: قرار بود فيلم «پري» اكران جهاني شود. در يك برنامه اكران ١٠ فيلم در نيويورك، فيلم «پري» هم اكران شد. روزنامه‌ها هم درباره فيلم و ارتباطش با داستان‌هاي سالينجر نوشتند و يادم مي‌آيد‌ روزنامه «نيويورك‌تايمز» هم عكس بزرگ نيكي كريمي را چاپ كرد و مقاله مفصلي هم درباره من و اقتباس فيلمم از سالينجر نوشت. وكلاي سالينجر هم متوجه شدند و اعتراض‌ها شروع شد. حتي مي‌گفتند كه فيلم را بايد سوزاند، چون بدون اجازه ساخته شده.

مهرجویی ادامه داد: برداشت من از اين داستان‌ها بسيار رقيق و ظريف بود. من براي ساختار و فضاي فيلمنامه از آن استفاده كردم و در واقع براساس آنچه دريافتم از اين داستان‌ها بود، داستاني ديگر نوشته بودم. كار متداول و معمولي كه هميشه اتفاق مي‌افتد و از آثار مختلفي چنين برداشتي انجام مي‌شود، مثلا از آثار شكسپير و… منتها وكلا معتقد بودند كه بايد فيلم سوزانده شود.

این کارگردان درباره اینکه چرا با خود سالینجر در این باره حرف نزده بیان کرد: سالينجر نويسنده‌اي دور از جمع بود و هميشه غايب. فرصتي هم دست نداد. فقط وكلايش بودند كه سنگش را به سينه مي‌زدند. جالب اينكه همزمان با اين اتفاق، كپي دي‌وي‌دي فيلم در كاليفرنيا بيرون آمده و هركسي ديده بود، تعريف مي‌كرد.

 




ادعای تازه مهرجویی درباره کلید خوردن «سنتوری۲» ظرف سه هفته آینده با گروهی تازه از موزیسین‌ها

سینماروزان: در حالی که نزدیک به دو سالی میشود اخبار مختلف درباره تولید قسمت دوم “سنتوری” شنیده میشود اما هنوز اتفاقی نیفتاده است.

به گزارش سینماروزان فارغ از مهاجرت گلشیفته فراهانی و عدم رغبت محسن چاووشی به همراهی در قسمت دوم، بهرام رادان هم علاقه ای به همکاری نشان نداده.

در این اوضاع داریوش مهرجویی در گفتگو با “آسمان آبی” مدعی آغاز فیلمبرداری قسمت دوم “سنتوری” در 3 هفته آینده شده است.

مهرجویی بیان داشت: پیش تولید “سنتوری2” شروع شده و مشغول کار روی موسیقی و ترانه آن هستیم اما نمیخواهیم الان هیچ کدام از عوامل را اعلام کنیم.

مهرجویی درباره زمان کلید خوردن گفت: دو تا سه هفته دیگر “سنتوری2” را کلید میزنیم و وقتی فیلم آماده شد آن را اکران می کنیم و منتظر جشنواره نخواهیم ماند.




تازه‌ترین توضیحات بهرام رادان درباره چرایی انصراف از «سنتوری۲»

سینماروزان: درام موزیکال «سنتوری»داریوش مهرجویی از جمله آثار موفق دهه اخیر بود که به دلیل توقیف نسخه سینمایی، به ناگاه سر از بازار قاچاق درآورد و در نهایت بعد از مدتها نسخه خانگیش عرضه شد.

به گزارش سینماروزان توقیف فیلم مجاز «سنتوری» هرچند به طرح شکایت در دیوان عدالت اداری منجر شد ولی حسرت اکران نشدن فیلم را پیش روی کارگردان و دیگر عوامل آن قرار داد و شاید یکی از دلایل علاقه مهرجویی برای ساخت قسمت دوم «سنتوری» همین بود.

با این حال «سنتوری2» هم به دلایل مختلف که مهمترین آنها مهاجرت گلشیفته فراهانی به اروپا و عدم تمایل محسن چاووشی و بهرام رادان برای همراهی بود به نتیجه نرسید.

بهرام رادان درباره چرایی به نتیجه نرسیدن «سنتوری2» به «همشهری جوان» گفت: وقتی فیلمی موفق شد من هیچ دافعه‌ای نسبت به ساختن قسمت دوم فیلمها ندارم. وقتی مخاطب فیلمی را دوست دارد بازیگر می‌تواند آن کاراکتر موفق را ادامه دهد اما با شرایطی که ارزش کار کم نشود. اولین بار که آقای مهرجویی با من تماس گرفتند و گفتند قصد ساخت «سنتوری2» را دارند حقیقتا خیلی خوشحال شدم و طبق قراری که با ایشان گذاشتیم انرژی بسیار زیادی برای این کار داشتم.

رادان درباره انصراف از همراهی با «سنتوری2» بیان داشت: وقتی دیدم افرادی که در تیم جدید ساخت «سنتوری» قرار گرفته‌اند دارند از هم پاشیده می‌شوند، تصمیم گرفتم کناره‌گیری کنم. ابتدا این موضوع را طی یک نامه به شخص داریوش مهرجویی اعلام کردم اما باز هم در فضای مجازی حرف و حدیثهای متفاوتی درباره این موضوع مطرح شد، بعد از صحبتهای محمدرضا شریفی‌نیا درباره این فیلم، نطرم را علنی کردم.




همسر سابق مهرجویی درباره همه چیز سخن گفت⇐از سفر به سرزمین رمبو و تولید پردردسر «هامون» تا تراشیدن موهای گلشیفته، ماجرای جنایی یک چاه‌کن و روزهای پس از طلاق

سینماروزان: فریار جواهریان همسر سابق داریوش مهرجویی در ٩ اثر از داریوش مهرجویی در مقام طراحی صحنه و در یک اثر هم در مقام طراح لباس کار کرده است. جواهریان در خراسان متولد و در فرانسه بزرگ شده است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «شرق» جواهریان تحصیلات آکادمیک خود را در آمریکا و در دانشگاه‌های تگزاس در آستین، ام‌آي‌تي و هاروارد به پایان رساند و پس از بازگشت به ایران اقدام به راه‌اندازی یک دفتر معماری و مطالعه در زمینه باغ ایرانی کرد.

١٧ آذر سالروز تولد مهرجویی بود و جواهریان به مناسبت هفتادوهشتمین سال تولد این فیلم‌ساز درباره سالهای همراهی با او سخن گفت.

  فکر می‌کنم اولین تجربه شما با جناب مهرجویی، فیلم «سفر به سرزمین آرتور رمبو» باشد که ما در ایران آن را ندیده‌ایم. چگونه تجربه‌ای است؟
بله، یک ساعت فیلم برای تلویزیون فرانسه است که اتفاقا می‌خواستند با مرحوم ساعدی کار کنند که در یک کافه می‌گذشت و در آنجا شخصیت‌هایی می‌آیند و می‌روند. تلویزیون فرانسه از چهارتا خارجی خواست که راجع‌ به فرهنگ فرانسه کار کنند و رویکردشان این بود که نگاه شما به فرانسه چیست؟! روی آن کار نشد و نشد… خلاصه دچار وضعیت بحرانی بودیم و من از آنجا که از بچگی در فرانسه بزرگ شده بودم و به شخصیت آرتور رمبو ارادت داشتم و می‌دانستم که او شاعر فرانسوی است که به فلسفه اشراق و به شرق علاقه‌مند و سال‌ها در عدن (یمن) زندگی کرده بود، به داریوش پیشنهاد کردم که بیا مثل یک مستند کار کن، او قبلا هم درباره الموت مستندی ساخته و در آن زندگی حسن صباح را بازسازی کرده بود و در آنجا عده زيادي روشنفکر رفته و درباره‌اش نظر داده بودند. حالا هم تصمیم بر این شد که این آدم‌های روشنفکر درباره رمبو صحبت کنند و درکل نسبتا فیلم جمع‌وجور، ساده و خوبی شد و از همان‌جا کار من هم به‌عنوان طراح صحنه آغاز شد. بعد هم اجاره‌نشین‌ها در سال ٦٥ اتفاق افتاد.
  این طراح‌شدن، انتخاب شما یا پیشنهاد جناب مهرجویی بود؟
انتخاب من نبود، چون من آدم نسبتا خجالتی‌اي هستم و خیلی زیاد میل ندارم که خودم را جلو بیندازم و اسمم را به‌عنوان سناریست و طراح صحنه بگذارند. بیشتر دوست دارم آن پشت‌ها در سایه کارم را بکنم، ولی چون «اجاره‌نشین‌ها» درباره ساختمان بود و به حرفه من ربط داشت، من راحت‌تر می‌توانستم آن را کار کنم. همچنین می‌توانستم راجع ‌به لباس‌ها کمک بدهم و درمجموع فیلم‌سازی برایم مثل یک ماجرای خانوادگی بود، چون بعدها هم کارگردان‌هاي مختلف به‌عنوان طراح صحنه به سراغم آمدند؛ به آنها گفتم که من به‌خاطر شوهرم و خانواده‌ام این کار را کرده‌ام. این درست مثل آشپزی است که در خانه می‌کنم و سعی می‌کنم که غذای خوشمزه‌ای بپزم و غذایم هرگز نسوزد، همچنین بدمزه درنیاید. من دیگر آشپز حرفه‌ای نیستم که بخواهم در بیرون از خانه در رستوران کار کنم یا برای خودم رستورانی داشته باشم. بنابراین به دنبال چسبانیدن اسمی نبوده‌ام، اما درهرحال کارم مهم بوده است و آنچه در توان داشته‌ام انجام داده‌ام و داریوش هم خیلی راضی بود و از نظر دیگران بی‌خبرم!
  حساس‌ترین کارتان در کنار مهرجویی کدام است؟
سخت‌ترین کارم «هامون» است که دارای ٦٢ لوکیشن بود و در آن شخصیت‌های متفاوتی حضور داشتند و فیلم از دوره فیلم‌برداری طولانی‌مدتی برخوردار بود و فکر می‌کنم اواخر خرداد یا اوایل تیرماه شروع شد و در دی‌ماه هنوز داشتیم صحنه‌های کنار دریا را فیلم‌برداری می‌کردیم. خوشبختانه این فیلم در سینمای ایرانی خیلی خوب شد.
  اهمیت آن برای خودتان در چیست؟
اهمیتش این بود که من با ژیلا مهرجویی-خواهر مهرجویی- کار کردم و ما در سینمای ایران طراح صحنه و لباس را از هم جدا کردیم و این دوتا حرفه مقوله‌های کاملا متفاوتي با هم هستند. ژیلا هم خیاط خوبی بود و لباس عروسش در «هامون» خیلی قشنگ بود و فکر می‌کنم همکاری من با ژیلا بسیار اهمیت داشت و ما تقریبا رویکرد مدرنی به صحنه و لباس داشتیم و سلیقه‌هایمان اروپایی بود و این نگاه ما را از فکر کاملا کهنه ایرانی دور می‌کرد. بعد از همکاری من و ژیلا دیدیم که در سینمای ایران خیلی‌ها از روی کار ما کپی کرده‌اند و این خودش علامت خوبی بود، وقتی می‌دیدیم که خیلی‌ها مثل ما کار می‌کنند.
  این تأثیرگذاری برایتان جالب بوده است؟
بله.
  بعدا بحث ساخت یک فیلم دیگر به نام «کارآگاه یحیی» پیش آمد که معلوم نیست چه سرنوشتی یافت.  
آن فیلم هرگز ساخته نشده است. فیلم‌نامه‌اش بر اساس یک رمان از رضا جولایی بود که رمانش خیلی عالی است؛ یک ماجرای پلیسی.
  چرا کار نشد؟
فکر کنم هیچ‌گاه بودجه‌اش پیدا نشد و هیچ‌وقت هم نشد… حتی آن را به روسی ترجمه کردیم و به باکو فرستادیم. داریوش دوست داشت در آنجا یا یک جای خیلی سرد و کوهستانی کار شود. این فیلم درباره یک چاه‌کن (مقنی) بود.
  فکر کنم آخرین کارتان با آقای مهرجویی درخت گلابی و در سال ٧٦ بود؟
خیلی «درخت گلابی» را دوست دارم و پیشنهاد من بود که قصه گلی ترقی را فیلم کنیم و ما با گلی و داریوش روی سناریویش خیلی کار کردیم؛ مثلا پیشنهاد من این بود که این دختر همه‌اش سرش پوشیده نباشد، برای همین سرش را تراشیدیم و کلاهی بر سرش گذاشتیم، اما آن خانه‌باغ را خود داریوش در آبعلی پیدا کرد، اما ‌ایده کلاه از من بود.
  بهترین کارتان در میان این کارها هنوز هم کدام است؟
هامون! در آنجا دستیارم معصومه وثوق بود که او هم آرشیتکت و تحصیل‌کرده معماری از پاریس بود و کمتر پیش می‌آید دو آرشیتکت در یک کار در کنار هم برای یک فیلم کار کنند. او آدم با دانش و مطالعه‌ای بود و اطلاعات گسترده‌ای راجع‌ به تمام سبک مبل‌ها داشت و این باعث می‌شد که اطلاعات فوق‌العاده‌ای را به فیلم بدهد.
  چرا بعد از آن با آقای مهرجویی کار نکردید؟
ما از هم جدا شدیم و دیگر همکاری‌مان با هم قطع شد.
  با دیگران چرا کار نکردید؟
طراحی، حرفه من نبود و من این کار را از سر لطف برای شوهرم می‌کردم. اصلا با هیچ‌کس دیگر نمی‌توانستم کار کنم. بعد از جدایی هم شرایط ديگر طوری نبود که با داریوش کار کنم.
  آیا هنوز رابطه‌تان با جناب مهرجویی حفظ شده است؟
بله. رابطه خوبی با هم داریم و هر دو، سه روز به هم زنگ می‌زنیم و هر دو، سه ماه یک‌بار همدیگر را می‌بینیم، چون ما سه فرزند داریم و همچنان با هم در ارتباطیم.
  درباره تولدشان چه حرفی دارید؟
تولدش را تبریک می‌گویم و برایش آرزوی سلامتی، سلامتی، سلامتی و آرامش، آرامش و آرامش… می‌کنم… . داریوش مهرجویی برای این کشور یک سرمایه ملی است و دوست دارم که مسئولان واقعا حواسشان به او باشد و از داریوش تا می‌توانند مراقبت کنند و به نظرم تا مادامی که زنده هستیم باید قدر یکدیگر را بدانیم.




روایت کیومرث پوراحمد از شکست «درخت گلابی» بخاطر حذف شکیبایی تا نقش نداشتن در فیلمی که نامش در تیتراژ آن آمده!

سینماروزان: کیومرث پوراحمد کارگردان سینما و تلویزیون که در سالهای اخیر و بعد از «اتوبوس شب» نتوانسته اثری قابل توجه و اقناع کننده بسازد در تیتراژ فیلم «برادرم خسرو» نامش به عنوان مشاور کارگردان آمده است. پوراحمد در گفتگو با «شرق» از این گفته که در تولید این فیلم که احسان بیگلری دستیار سابقش آن را ساخته هیچ نقشی نداشته است.

پوراحمد می گوید: قرار نبود مشاور فیلم باشم اما وقتی در تیتراژ فیلم اسم خودم را به‌عنوان «مشاور کارگردان» دیدم جا خوردم، یادم آمد که وزارت ارشاد از کارگردان‌های فیلم اول می‌خواهد که یک مشاور معرفی کنند. احسان هم از من خواست، من هم قبول کردم درحالی‌که هیچ، مطلقا هیچ نقشی هم در فیلم نداشتم. اسم من در تیتراژ صرفا یک فرمالیته اداری است.

این کارگردان با اشاره به تیم بازیگران «برادرم خسرو» بیان میدارد:  تا جایی که اطلاع دارم،  قرار بود نقش ناصر هاشمی را کسی دیگر{علی مصفا} بازی کند. اما در اجرا ناصر هاشمی لحن دیگری به نقش داد. مثل فیلم «درخت گلابی» داریوش مهرجویی که خسرو شکیبایی انتخاب اولش بود. اما به توافق نرسیدند و همایون ارشادی جایگزین شد و همین باعث شکست آن فیلم درخشان شد. آقای ارشادی بسیار دوست‌داشتنی و محترم است اما… . عباس کیارستمی می‌گفت بازیگران من یکبارمصرف هستند. به گمانم درست می‌گفت. یا دست‌کم برای هر نقشی و در هر فیلمی مناسب نیستند.




پیشنهاد یک رسانه به کیمیایی⇐با مهرجویی شریک شو، یک تعاونی فیلمسازی راه بینداز و خودت را خلاص کن از شرّ تهیه‌کنندگانی که آقازاده‌ات را دوست ندارند!

سینماروزان: در هیاهوی درگیری میان کارگردان و تهیه کننده «قاتل اهلی» بر سر زیاد و کم کردن نقش پولاد کیمیایی یک رسانه فرهنگی با نام «فرهنگ نیوز» که پایگاه خبری فرهنگ انقلاب اسلامی است با نگارش یادداشتی درباره این فیلم پیشنهاد قابل تأملی را هم به کیمیایی داده است.

به گزارش سینماروزان این رسانه به کیمیایی پیشنهاد داده که برای رهایی از شرّ تهیه کنندگانی که اجازه گسترش کاراکتر آقازاده اش را نمی دهند با داریوش مهرجویی متحد شده و یک تعاونی فیلمسازی راه بیندازد و فیلمهای دلخواهش را بسازد.

متن یادداشت «فرهنگ نیوز» را بخوانید:

حالا می‌شود فهمید چرا فرهاد اصلانی بعد از ماه‌ها پیش‌تولید به ناگاه قید حضور در فیلم را زد و پرویز پرستویی جایگزینش شد! اصلانی شاید به دلیل حضور در بطن جریان روز سینما خیلی خوب دریافت که از فیلم‌نامه دمده “قاتل اهلی” جز کمدی ناخواسته پدید نمی‌آید…

 امیدها از “قاتل اهلی” مسعود کیمیایی و آقازاده‌شان خیلی بیشتر از این‌ها بود. چرا می‌گوییم آقازاده؟ به یک دلیل مهم و آن‌هم حواشی خبری که به‌واسطه کوتاه و بلند شدن نقش پولاد در فیلم ایجاد شد و درنهایت البته خودخواهی ایشان به‌جایی رسید که هم نقشش در فیلم توسعه یافت و هم در فیلم پدر آوازخوانی را تجربه کرد و هم اسباب خنده مخاطبان در کاخ جشنواره را موجب شد.

چرا امیدها از این فیلم بیشتر بود؟ به یک دلیل مهم دیگر و آن‌هم سوژه به‌روزی که کیمیایی برای ساخت فیلم اخیرش دستمایه کار قرار داده است. صحبت درباره اختلاس و سوءاستفاده‌های اقتصادی تنیده شده در حلقه آدمیانی است که در سیکل‌های بالادستی نفوذ کرده‌اند. سوءاستفاده‌هایی که در این سال‌ها مدام درباره آن‌ها می‌شنویم و هرازگاه نیز احکامی درباره آدم‌های درگیر این فسادها صادر می‌شود.

قاتل اهلی” نه به امیدها و انتظارات پاسخ درخوری می‌دهد و نه می‌تواند توجیهی باشد برای توسعه نقش پولاد در فیلم.

شخصیت‌پردازی تیپیکال جلال سروش، دیالوگ‌نویسی بی‌ربط با مضمون و ایجاد پاساژهای فرعی غیر مرتبط نظیر ماجرای زن صیغه‌ای کاراکتر اصلی و عشق آقازاده جلال سروش به خواننده‌ای که حتی ادبیات حرف زدن در خواستگاری را نمی‌داند سبب‌ساز آن شده “قاتل اهلی” منتهی‌الیه بدبیاری دهه اخیر کارگردانش باشد.

عجیب آنجاست که کارگردان در نشست فیلم خطاب به مخاطبان از این می‌گوید که فیلم به آن‌ها تعلق دارد درحالی‌که به‌غیراز کاراکتر سیاوش که فقط تااندازه‌ای وجه هم ذات پندارانه برای مخاطبان جوان دارد نه موقعیت‌ها ملموس است و نه شخصیت‌ها.

حالا می‌شود فهمید چرا فرهاد اصلانی بعد از ماه‌ها پیش‌تولید به ناگاه قید حضور در فیلم را زد و پرویز پرستویی جایگزینش شد! اصلانی شاید به دلیل حضور در بطن جریان روز سینما خیلی خوب دریافت که از فیلم‌نامه دمده “قاتل اهلی” جز کمدی ناخواسته پدید نمی‌آید و افسوس به حال پرستویی که باسابقه‌ای یک دهه بیشتر از اصلانی این را نفهمید.

نقطه قوت فیلم کیمیایی بازی امیر جدیدی است که هرچند کیمیایی کوشیده کلوزآپهای او را کم کند تا به‌جایش پولاد دیده شود اما جدیدی در همان اندک نماهای باقیمانده هم تصویری مثبت از خود به‌جای می‌گذارد.

قاتل اهلی” برای اکران قطعاً باید مجدداً تدوین شود و در این تدوین دوباره باید فکری کرد به حال بازی تصنعی و دور از کاراکتر آقازاده کیمیایی که بزرگ‌ترین نت فالش فیلم پدر است به‌خصوص آنجا که می‌خواهد با صدای پرداخت‌نشده‌اش آواز بخواند.

قاتل اهلی” می‌تواند پایانی باشد بر کارنامه سینمایی مسعود کیمیایی؛ کیفیت پایین فیلم و درگیری‌های مداوم با تهیه‌کننده‌ای از بخش ظاهراً خصوصی چنان آسیبی به کیمیایی زده که بعید است در سال‌های پیش رو تهیه‌کننده یا سرمایه‌گذاری دیگر برای تعامل با کیمیایی پا پیش بگذارد! می‌ماند نهادهای دولتی که آن‌ها هم بعید است جز با وام و شراکت به‌صورت درصدی، گونه‌ای دیگر از همکاری با کیمیایی را طالب باشند.

 یک‌راه دیگر هم پیش روی کیمیایی است و آن‌هم اینکه با داریوش مهرجویی که اخیراً و در دعوا با تهیه‌کننده “قاتل اهلی” جانب وی را گرفت، متحد شده و با راه‌اندازی تعاونی فیلم‌سازی، آثار مطلوب خویش که نقش اصلی آن را هم پولاد بازی می‌کنند بسازد. البته که در طی این مسیر مشاوره‌های همسر فیلم‌نامه‌نویس مهرجویی هم می‌تواند کمک‌رسان باشد!




واکنش مهرجویی به طعنه های چاووشی⇐ایشان هنوز نان “سنتوری” را می خورد/التماس هم بکند اجازه بازگشتش را نمی دهم

سینماروزان: ماجرای حضور محسن چاوشی در «سنتوری 2/ سنتوری مرد پائیزی» همچنان و با گذشت ماه‌ها، یکی از موضوعات حاشیه‌ای  است.

به گزارش سینماروزان بعد از صبحتهای محمدرضا شریفی نیا درباره حضور حتمی چاووشی در “سنتوری2” چاووشی  واکنش تندی به صحبتهای شریفی نیا نشان داده و در یادداشتش اعلام نمود كه قطعا با “سنتوری ۲” همکاری نخواهد کرد و البته با لحنی تحقیرآمیز از وی و مهرجویی خواست مُرده خود را با نام وی زنده نکنند.(اینجا را بخوانید)

صحبتهای تند چاووشی با واکنش داریوش مهرجویی مواجه شده است که به «موسیقی ما» گفت: «من با خواندن جملات ایشان واقعاً متأثر شدم. ایشان خیلی چیزها را یادشان رفته و حالا که به‌دلیل حضور در «سنتوری» توانسته مجاز شود، نمی‌داند که هنوز نان «سنتوری» را می‌خورد. محسن چاوشی التماس هم بکند، اجازه بازگشتش را نمی‌دهم! با چند گروه دیگر وارد مذاکرده شده‌ایم که در صورت تأیید نهایی، نام آنها منتشر خواهد شد.»

داریوش مهرجویی درباره گزینه «گروه چارتار» برای حضور در «سنتوری 2» نیز گفت: «فعلاً نمی‌توانم تأیید یا تکذیب کنم تا مذاکرات نهایی اتفاق بیفتد. گزینه‌های زیادی مد نظر ما است که تنها در صورتی که به تصویب نهایی و انعقاد قرارداد ختم شوند، نام آنها منتشر خواهد شد.»




در یادداشت تند و تیز محسن چاووشی بیان شد⇐این هزارمین بار است که می گویم در “سنتوری۲” نخواهم بود/لطفا مرده خودتان را به نام من زنده نکنید/کارهایی مهمتر از حرفهای خاله زنکی{شریفی نیا} دارم

سینماروزان: محسن چاووشی از مدتها قبل عدم علاقه خود به همکاری با داریوش مهرجویی در “سنتوری2” را علنی کرده بود اما در هفته های گذشته از بک طرف خود مهرجویی و از طرف دیگر محمدرضا شریفی نیا از احتمال حضور وی در این کار خبر دادند.

به گزارش سینماروزان شریفی نیا که فرضیه جدیدی را مطرح کرد و ضمن تایید حضور چاووشی از این گفت که تکذیبهای چاووشی یک بازی تبلیغاتی است!!!

چاووشی اما واکنش تندی به صحبتهای شریفی نیا نشان داده و در یادداشتی که برای “شهروند” ارسال کرد اعلام نمود كه قطعا با “سنتوری 2” همکاری نخواهد کرد!

متن کامل یادداشت چاووشی را بخوانید:

نمی‌دانم چرا این ماجراها تمامی ندارد. به من فحش دادند، گفتند بی‌چشم و رو هستم. گفتند نامردم؛ بی‌معرفت هستم و رویم را با آوردن خواننده‌های دیگر کم می‌کنند. بعد می‌گویند شوخی کردیم و همه‌اش بازی تبلیغاتی بود؟ تا امروز شما بروید و بگردید یک کلمه درباره آقایان حرف نادرست و زشتی به زبان آورده‌ام؟ نه. ولی دیگر از حدش گذشته است.

در کشور ما وضع طوری است که اگر کسی حرف نزند، فکر می‌کنند حرفی ندارد و عرصه باز می‌شود که همه طرفه به او بتازند. بعضی دوستان مشخص است چه نفعی از آوردن اسم من نصیبشان می‌شود که دایما در حال ساختن کلاهی از این نمد هستند.

هزار بار ابراز امیدواری کردم که آقای مهرجویی و دست‌اندرکاران فیلم سنتوری موفق باشند، ولی گویا اشتباه می‌کردم. من نه با آقای شریفی‌نیا، نه با هیچ‌کس دیگری صحبتی نکرده‌ام. محسن چاووشی نه بمب تبلیغاتی است و نه کسی که بخواهند از او استفاده یا بهتر است بگویم سوءاستفاده کنند. وسیله شوخی و خنده و سیبل فحاشی‌های هیچ‌کس هم نیست. کارهای بسیار مهم‌تری از این حرف‌های خاله‌زنکی و پوچ دارم. این خبر که به نقل از آقای شریفی‌نیا منتشر شد، حاصل شیطنت است و کاملا از آن بی‌اطلاع هستم. باقی ماجرا را باید از آن رسانه که این خبر را منتشر کرده بپرسید یا از آقای شریفی‌نیا.
این هزارمین‌ بار است که اعلام می‌کنم با سنتوری 2 همکاری نخواهم کرد و فکر می‌کنم کافی است دیگر آقایان نخواهند مرده‌خودشان را به اسم من زنده کنند.




اسحاق خانزادی صدابردار و صداگذار پیشکسوت سینمای ایران⇐داور جشن خانه سینما بودم اما روز جشن دعوتم نکردند!!!/۲۵۰ مستند از جبهه‌ها ساختم اما یک نفر از مدیران حالم را نپرسید/از BBC بگیر تا manoto و حتی GEM پیشنهاد همکاری داشتم/۳۳ سال برای ارشاد کار کردم اما از روزی که بازنشسته شدم یکی از مدیران ارشاد به سراغم نیامد

سینماروزان: در بی‌رحمی سینما همین بس که در دهه 90 حتی از بسیاری از ستاره‌های دهه هفتادی سینما هم خبری نداریم. ذات سینما مانند ورزش عجین شده است با قهرمانان زنده و به بیان بهتر تا چهره‌ای حی و حاضر است مدام به او توجه می‌شود ولی امان از کهولت سن که خیلی زود مخاطبان را دچار فراموشی می‌کند.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “صبح نو” بی‌رحمی سینما برای دست‌اندرکاران پشت صحنه به مراتب بیشتر است. از فیلمبردار گرفته تا صدابردار و نورپرداز و چهره‌پرداز و طراح صحنه تا زمانی که در بورس هستند و کارهای رنگارنگ به آنها پیشنهاد می‌شود در مناسبت‌ها و مراسم هم هستند و به آنها توجه می‌شود اما تا پا به سن می‌گذارند، کاملاً آنها را از دایره توجه خارج می‌کنند.

250 مستند از جبهه‌ها ساختم
آقای اسحاق خانزادی صدابردارو صداگذار پیشکسوت از افراد پشت صحنه سینمای ایران است که نزدیک به چهار دهه فعالیت حرفه‌ای سینمایی دارد و تقریباً با اغلب سینماگران سرشناس ایران از آقایان علی حاتمی و بهرام بیضایی تا مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی و مسعود جعفری جوزانی کار کرده است.

خانزادی اما از دیده نشدن به‌رغم کارنامه پربار گلایه‌ها دارد. او از آن دست سینماگرانی است که دلش می‌خواهد در آستانه 70 سالگی همچنان مثمرثمر باشد. این صدابردار برجسته با اشاره به فعالیت‌های فراوانی که در ادوار گوناگون داشته گفت: بسیاری فقط سوابق سینمایی مرا می‌دانند و شاید ندانند من مدت‌ها برای صداوسیما هم کار می‌کردم و نزدیک به 1300 فیلم تلویزیونی در کارنامه دارم. یادم نمی‌رود که در کوران حوادث منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در دل مردم بودم و مدام فیلم می‌ساختم برای ثبت در تاریخ. از آن‌سو در روزهای جنگ تحمیلی نیز مستقیماً در خط مقدم حضور داشتم و 250 فیلم مستند از جبهه‌ها ساخته‌ام.

هزاران دقیقه از جبهه‌ها فیلم گرفتم
وی ادامه داد: من در هر دو جبهه جنوب و غرب کشور حضور داشتم و یک نمونه‌اش با شهید علی اکبر شیرودی از نزدیک حشر و نشر داشتم و در همان دوران فیلم‌های درجه یک 35 میلیمتری ساختم که می‌تواند بهترین سند برای آگاهی از آن دوران باشد. من چندین فیلم فقط از عملیات کربلای 5 ساختم و همواره کوشیدم همزمان با سینمای حرفه‌ای در تلویزیون هم کمک حال پا گرفتن تولید باشم اما تراژیک است که هیچ‌گاه دیده نشدیم و این روزها می‌بینیم حتی یک نفر نیست که حال ما را بپرسد و بیاید و درباره هزاران دقیقه فیلمی که از جبهه‌ها گرفتیم با ما گپ بزند.

33 سال برای ارشاد کار کردم اما از روزی که بازنشسته شدم یکی از مدیران ارشاد به سراغم نیامد
صدابردار «مرسدس»، «اعتراض» و «جعفرخان از فرنگ برگشته» با اشاره به برنامه‌های گفت‌وگو محور رسانه ملی که مدام اشخاص گوناگون را دعوت به گفت‌وگو می‌کنند گفت: یک بار دیدم که یک کفاش را آورده‌اند تلویزیون و از او درباره زندگی شغلی‌اش می‌پرسند که البته خیلی هم خوب است اما در همه این سال‌ها یک‌بار نشده سراغ من و امثال من بیایند. من کارمند وزارت ارشاد بودم و 33 سال برای این وزارتخانه کار کردم اما از روزی که بازنشسته شدم یکی از مدیران ارشاد سراغ من نیامد که لااقل مجالی را فراهم کنند برای انتقال تجربیاتم به جوان‌ترها.

هیچ گاه مجیزگو نبودم
خانزادی با اشاره به کم‌کاری‌هایش در سالیان اخیر بیان داشت: زمانی بود که من سالی 10 فیلم در جشنواره داشتم اما در سال‌های اخیر سالی یک فیلم هم نداشته‌ام. چرا؟ چون هیچ‌گاه مجیزگو نبودم و همواره اصل اساسی زندگی‌ام کار، کار و کار بوده است. من آدمی نیستم که خودم را به کاری سفارش کنم و حتی برای نزدیک‌ترین کارگردانان به خودم هم، این اختیار را قائلم که انتخاب کنند.

از “بی بی سی” بگیر تا “من و تو” و حتی “جم” پیشنهاد همکاری داشتم اما نرفتم
صدابردار مجموعه‌های ماندگار «مردان آنجلس»، «بوعلی سینا» و «مریم مقدس» خاطرنشان ساخت: در یک دهه اخیر پیشنهاد خارجی کم نداشتم؛ از «بی‌بی‌سی» بگیر تا «من و تو» و حتی «جم» پیشنهاد داشتم آن هم نه برای نفر دوم بودن که برای تولیدات با بودجه مکفی اما نرفتم و نخواهم رفت چون وطنم اینجاست و دوست دارم برای هنر این مملکت کار کنم.

داور جشن خانه سینما بودم اما روز جشن ما را دعوت نکردند
این صداگذار سینمای ایران با طعنه‌ای به هیأت رییسه خانه سینما اظهار داشت: من امسال به‌عنوان داور جشن خانه سینما حاضر بودم و در مدت 25 روز بیشتر از 100 فیلم را دیدم و نظراتم را به‌عنوان داور لحاظ کردم اما حتی برای شرکت در جشن خانه سینما از ما دعوت به عمل نیاوردند و از آن‌سو کارت دعوت جشن به‌دست کسانی رسیده بود که کم‌ترین ربطی به سینما نداشتند. این چه معنایی دارد جز اینکه حتی صنف سینمای ایران، پیشکسوتانش را نادیده می‌گیرد!




تولید “سنتوری۲” به تعویق افتاد⇔مهرجویی: فعلا “مونا” را می‌سازم

سینماروزان: داریوش مهرجویی با تأکید بر اینکه حضور هر بازیگر یا خواننده‌ای را برای فیلم «سنتوری مرد پاییزی» به طور رسمی اعلام می‌کند، گفت: ساخت این فیلم به بعد از ساخت فیلم «مونا» موکول شده است.

به گزارش سینماروزان در چند وقت اخیر خبرهای متفاوتی درباره‌ فیلم جدید داریوش مهرجویی، بازیگران و خواننده‌ای که قرار است با او همکاری کنند، منتشر شد، این خبرها که ابتدا بیشتر درباره‌ی ساخت «سنتوری ۲» بود به تازگی به ساخت فیلمی با نام «مونا» رسید که حتی حامد بهداد، نیکی کریمی و بیتا فرهی به عنوان بازیگران آن اعلام شدند.

مهرجویی در این باره به “ایسنا” گفت: حضور بازیگرانی که اعلام کردم همچنان به قوت خود باقی است، اما بازیگران دیگر و عوامل فیلم هنوز به طور قطعی مشخص نشده‌اند.

در مرحله‌ پیش تولید فیلم «مونا» هستیم که تلاش می‌کنم آن را به جشنواره برسانم.

این کارگردان سینما با بیان اینکه خبرهای مربوط به فیلم و انتخاب بازیگران و خواننده را به صورت رسمی اعلام می‌کند، درباره‌ی تمام کردن فیلمش برای حضور در جشنواره‌ی فیلم فجر خاطرنشان کرد: فیلم «سنتوری مرد پاییزی» قطعا به جشنواره نمی‌رسد، اما در مرحله‌ پیش تولید فیلم «مونا» هستیم که تلاش می‌کنم آن را به جشنواره برسانم.

وی درباره فیلم «سنتوری مرد پاییزی» اضافه کرد: نه فقط یک خواننده بلکه یک تیم موزیک از خوانندگان و نوازندگان در فیلم خواهند بود که در زمان پیش تولید این فیلم و کلید زدن معرفی خواهند شد و هر ادعا و خبری فعلا در این‌باره کذب است.

مهرجویی همچنین درباره‌ حضور خود برای افتتاح یک تئاتر اظهار کرد : قرار نیست در چنین برنامه‌ای شرکت کنم چرا که کارگردان نمایش از من دعوت به عمل آورده بود، یک شب برای دیدن نمایش بروم  ولی قول قطعی برای حضور در شب اول نداده بودم و قرار نبود حضورم برای جذب مخاطب و زنگ افتتاح این طور رسانه‌ای شود.




تازه‌ترین اظهارنظرات داریوش مهرجویی⇐ از هشت سال نماز خواندن و به حسینیه رفتن تا اختلاس!

سینماروزان: کمتر پیش می آید که داریوش مهرجویی در نشستی مربوط به آثارش حاضر باشد و به اظهارنظراتی تند و تیز درباره سینما یا جامعه نپردازد.

به گزارش سینماروزان این نویسنده و کارگردان عصر 28 مهرماه در جلسه نقد دو رمان «در خرابات مغان» و «آن رسید لعنتی» که در انجمن جامعه‌شناسان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد نیز نقطه نظرات مختلفی را بیان کرد؛ از سانسور گرفته تا اختلاس.

در این نشست مهرجویی درباره تفاوت فیلمسازی و نوشتن رمان، گفت: کار فیلم و نوشتن رمان هیچ فرقی با هم ندارند. هر فیلمی یک رمان است. من تمام سناریوهای فیلم‌هایم را خودم نوشته‌ام. خیلی آرزو داشتم که سناریوهایی از نویسندگان به فیلم تبدیل کنم، اما متأسفانه اغلب نویسنده‌های ما از هنر، تاریخ و زیباشناسی سینما غفلت دارند و سینما را نمی‌شناسند. بنابراین نمی‌توانند کمک‌کننده باشند. عامل دیگری که باعث شد رمان بنویسم این بود که هریک از فیلم‌هایم چه قبل و چه بعد از انقلاب با سد عظیم سانسور مواجه شد. از فیلم «گاو» که دو سال توقیف شد تا «پستچی» و «دایره مینا». بعد از انقلاب هم بسیار دیگری از فیلم‌هایم از جمله آخرین آن‌ها فیلم «سنتوری» با سانسور و توقیف مواجه شد.

شب افتتاح اکران آقای وزیر “سنتوری” را توقیف کرد

این نویسنده گفت: برای مثال شب افتتاح اکران فیلم «سنتوری» آقای وزیر فیلم را توقیف کرد، بنابراین من ذله شدم که در سینما این‌قدر با سد سانسور مواجه شده‌ام. ضمن اینکه کار سینما هم وقفه‌های زیادی دارد. بنابراین آزاد کردن آن نیروی خلاقه راه جدیدی می‌خواست که نوشتن رمان یکی از این راه‌ها بود. البته من نقاشی هم می‌کشم و موسیقی هم می‌نوازم. بعضی وقت‌ها شعر هم می‌نویسم. به همین خاطر در این وقفه‌ها به جای اینکه سناریوها بنویسم و توقیف شود، رو به رمان‌نویسی آوردم، چون با ادبیات کاملاً آشنا بودم و می‌توانم کاری را که در سینما انجام می‌دهم را با کلام هم بکنم.

چرا اختلاس داریم؟

مهرجویی در ادامه درباره  نادیده گرفتن رمان‌هایش در فضای ادبی ایران نیز گفت: این مسئله نسبت به کتاب‌هایم وجود داشته است. اصلاً کتاب اولم «به خاطر یک فیلم لعنتی» همین مسئله حسادت و کینه‌توزی را مطرح کرده‌ام؛ یعنی چیزی که در درون ما ایرانی‌هاست. مثلاً دکترها، پرستارها، قصاب‌ها همه هوای یکدیگر را دارند و اگر کسی بخواهد وارد گروه آن‌ها بشود آن‌ها او را نمی‌پذیرند. این مسئله به خاطر سرکوب دو هزار ساله در کشور ماست که باعث شده چنین مشکلاتی داشته باشیم. همین ترافیک ما هم پر از بغض و کینه است. پر از تعارف هستیم ولی پشت سر هم به همدیگر فحش می‌دهیم. این بی‌ادبی در ترافیک نشان‌دهنده بغض و کینه و خصم‌آلود بودن ماست که در ژن‌های ما رسوخ کرده است. به همین خاطر است که الان ما در کشورمان مردان اختلاسی داریم. بنابراین اصلاً برایم مهم نیست که به کار من توجه می‌شود یا نه. برای اینکه  در جامعه ما نقد و بررسی در اولویت دهم قرار گرفته است. چون همه می‌خواهند بگویند ما آفریننده و خلاق هستیم و دیگران از ما بدترند.

هشت سال نماز می خواندم

این کارگردان درباره ایده نوشتن رمان‌هایش نیز گفت: من حدود 50-40 فیلمنامه نوشته‌ام که از این میان 26 فیلمنامه تبدیل به فیلم شده است و بقیه مانده است. گاهی ایده نوشتن هرکدام از این‌ها تنها یک جمله بوده است. برای نوشتن رمان «در خرابات مغان» یادم است که در حال خواندن کتابی از نجیب محفوظ بودم. در این داستان شخصیت داستانی در حال نماز خواندن و نیایش با خداوند بود. در آن‌جا جمله‌ای گفت که خیلی روی من اثر گذاشت. البته این را هم بگویم که من از هفت سالگی تا پانزده سالگی نماز می‌خواندم و تحت تأثیر محیط خانواده قرار داشتم و به حسینیه می‌رفتم. بنابراین آن تجربه‌های عرفانی که در کتاب از آن صحبت می‌کنم برای من به صورتی رخ داده است و برای من  در  کتاب«در خرابات مغان» این شخصیت دینی شکل گرفت. در عین حال پسرعمه‌ای در آمریکا دارم که شغلش نزدیک به شغل شخصیت اصلی  داستان«در خرابات مغان» بود و من از این مسئله هم بهره گرفتم و بقیه داستان را تخیل کردم.

اتفاقاتی که برایم افتاد را رمان کردم

او درباره رمان «آن رسید لعنتی» نیز گفت: اتفاقات این رمان هم تجربه خودم بود و مشکلاتی که برای فیلم‌هایم پیش می‌آمد. بیشتر بلاهایی است که پس از ساخت فیلم‌هایم بر سرم آمد.

مهرجویی گفت: برای من در نوشتن هر داستانی ابتدا وسط و پایان مهم است. همیشه با یک سیناپس شروع می‌کنم و بعد شخصیت‌ها بیرون می‌آیند و آن را گسترش می دهم و این‌گونه شروع به نوشتن می‌کنم.

این نویسنده افزود: یکی از دلایلی که به کار نوشتن رمان رغبت پیدا می‌کنم به خاطر طولانی بودن زمان بین ساخت دو فیلمم است که معمولاً دو یا سه سال طول می‌کشد. ضمن اینکه در نوشتن رمان از آزادی بیشتری برخوردارم و می‌توانم خیلی از مسائل را مطرح کنم که در فیلم امکانش وجود ندارد، چون زمان فیلم باید موجز باشد. در رمان این گرفتاری‌ها وجود ندارد.




ادعای آقازاده حاتمی‌کیا که به‌مانند پدر با حمایت سازمان ارزشی اوج، فیلم ساخته⇐پدرم هاليوودي‌ترين فيلمساز ايران است

سینماروزان: یوسف حاتمی کیا فرزند ابراهیم حاتمی کیا کارگردان سرشناس سینمای جنگ هم به صورت حرفه ای وارد سینما شده است و بعد از ارائه یک فیلم کوتاه داستانی به نام “ملاقات شیشه ای” در جشنواره مقاومت(اینجا را بخوانید) مستندی به نام “چشم جنگ” را هم ساخته که در گروه سینمایی هنروتجربه روی پرده رفته است.

به گزارش سینماروزان نکته جالب درباره آقازاده حاتمی کیا آن است که به مانند پدر که آخرین فیلمش “بادیگارد” را با سرمایه سازمان هنری رسانه ای اوج ساخته، وی نیز برای ساخت فیلمهای اخیرش از حمایت سازمان ارزشی اوج بهره برده است.

یوسف حاتمی کیا در گفتگویی که با “جوان” داشته درباره پدرش گفته است: پدرم هاليووديترين فيلمساز ايران است به معناي اينكه چارچوبهاي سينماي كلاسيك را خوب ميداند و به آن وفادار است.

وی ادامه داده است: واقعيت اين است كه ذاتاً سينما سرگرمي است و بايد ابتدا قواعد سرگرمي در سينما رعايت شود. اگر اين اتفاق نيفتد بهترين حرفها را هم كه بزني مشتري نخواهد داشت. باديگارد را خيلي دوست داشتم، هم به لحاظ تكنيك و هم به لحاظ مضمون فيلم سختي بود.

این آقازاده سینمایی درباره کارگردانان مورد علاقه اش هم گفته است: داریوش مهرجويي را البته به جز چند فيلم آخر او خيلي دوست داشتم.

یوسف درباره جوانترها هم بیان داشته است: خوشحالم از ورود فيلمسازان جواني چون سعيد روستايي. هر چند دنيايي را كه او در «ابد و يك روز» ساخته است، دوست ندارم. در واقع تمركز روي همه نقاط تيره زندگي يك خانواده را اصلاً قبول ندارم، ولي خوشحالم از قوت تكنيكي فيلمسازان نسل جوان، به لحاظ فني كار او قابل چشمپوشي نيست.