1

مقارن فصل بازگشایی مدارس، اصغر فرهادی بیان داشت⇐اگر شکل مدرسه‌هاي ما از اين حالت زندان‌گونه درمي‌آمد، قطعا الان با نسل متفاوت‌تري روبه‌رو بوديم!

سینماروزان: مقارن مهرماه که فصل بازگشایی مدارس است، اصغر فرهادی فیلمساز اسکاری سینمای ایران در نشستی مرتبط با معماری(!!) از شکل زندان‌گونه مدارس ایرانی گفت ولی نگفت چرا این زندان‌گونگی را محوریت یکی از آثارش نکرده.

به گزارش سینماروزان اصغر فرهادي در نشست ارتباط معماري و آثارش در پردیس چارسو گفت: من درباره معماري به‌عنوان کسي که صاحب اين علم است، صحبت نمي‌کنم. در واقع به‌عنوان تماشاگر يا شايد مصرف‌کننده درباره آن حرف مي‌زنم؛ اما قطعا مي‌توان شباهت‌ها يا حتي تفاوت‌هايي را بين اين دو شکل کار هنري پيدا کرد. شايد به نظر بيننده، تأثير سينما به‌مراتب عميق‌تر و سريع‌تر است و به نظر مي‌آيد معماري فضاي آرام‌تر و ساکت‌تر و کم‌هياهوتري است. در طول زمان به نظر مي‌آيد اين سينماست که تأثيرات بيشتري مي‌گذارد؛ اما بدون اينکه ارزش‌گذاري کنم، تصور خود من اين است که هميشه فکر مي‌کنم معماري در طول زمان تأثير بيشتري در زندگي ما مي‌گذارد.

فرهادی ادامه داد: مقصودم از تأثير عميق‌تر، تأثيري است که زود فراموش نمي‌شود. فکر مي‌کنم معماري در طول زندگي هر‌کدام از ما تأثير‌گذار بوده است و يک شکلي از زندگي را پيدا مي‌کنيم و ما از افراد به‌عنوان شخصيت‌هاي داستان در فيلم‌ها استفاده مي‌کنيم؛ يعني پيش از اينکه ما آنها را انتخاب کنيم، معماري تأثير خودش را روي آدم‌ها گذاشته. به نظر مي‌آيد در کشور ما تأثير معماري و مکاني که در آن زندگي مي‌کنيم يا به مکان‌هايي رفت‌وآمد داريم، خيلي جدي گرفته نمي‌شود؛ مثلا فکر کنيد اگر شکل مدرسه‌هاي ما از اين حالت زندان‌گونه درمي‌آمد، قطعا الان با نسل متفاوت‌تري روبه‌رو بوديم!!!




برآمده از یادداشت امیر قادری بر “فروشنده”⇐ از “درباره الی…” به بعد، فرهادی، عکس ثابت خودش را به جریانات سیاسی فروخت و پذیرفت که پرچم یک گروه باشد

سینماژورنال: امیر قادری روزنامه نگار و منتقد سینما که مدیریت سایه “کافه سینما” را برعهده دارد در بخشی از یادداشت بلندبالایی که بر “فروشنده” اصغر فرهادی نوشته اشاره جالبی داشته است به تغییر مسیر فیلمسازی این کارگردان بعد از موفقیت “درباره الی”!

به گزارش سینماژورنال در این بخش از نقد 6 بندی قادری که به نظر می‌رسد می‌تواند ناظری باشد به رفتار فرهادی در قبال حواشی اخیری که پیرامون “فروشنده” و “یالثارات” پیش آمده به این مسأله اشاره شده که تبدیل شدن فرهادی به نمادی از یک جریان سیاسی خاص جلوی پیشرفت او را گرفت.

متن کامل یادداشت قادری را بخوانید:

ماکارونی خوشمزه و چادر سیاه

1- خود فیلم مهم “فروشنده” است یا حواشی‌اش؟ قرار است نقد فیلم بنویسیم یا رفع سوءتفاهم کنیم؟ این نوشته چه قدرش ممکن است به سینما مربوط باشد؟ یا به سیاست؟ یا حتی به اجتماع؟ چه قدر، از زمان “درباره الی…”؟ مسئله‌اش هم خود اصغر فرهادی است. مسیری که انتخاب کرد تا در آن رشد کند. قبل‌اش فکر می‌کردم در این مسیر، قربانی سینماست. حالا می‌بینم متاسفانه خودش شده است.

2- بحث‌ای در این نیست که “فروشنده” از خیلی از محصولات سالانه سینمای ما بهتر است. چه به لحاظ فیلمنامه، و چه استانداردهای تولید. اما فرهادی استعداد بزرگ سینمای ما بود. “درباره الی…” را برای اولین بار بهمن سال 87 دیدم. قبل‌اش، و از زمان “شهر زیبا”، با هم سلام و علیک و نشست و برخاست داشتیم. و فیلم به فیلم، دیده بودم که چطور پیشرفت می‌کند. ایرادی که به فیلم قبلی‌اش گرفته می‌شد، نه فقط در فیلم بعدی‌اش نبود، که همان نقطه ضعف، مثلا در ریتم یا بازی بازیگران، به نقطه قوت فیلم بعدی‌اش تبدیل می‌شد. با این وجود شب اولین اکران “درباره الی…” تکان خوردیم. غیرمنتظره بود. یادم هست روزنامه را که داشت می‌رفت زیر چاپ، نگه داشتم تا همان شب بنویسم که “درباره الی…” بهترین فیلم سال 1387 سینمای ایران نیست، یکی از بهترین فیلم‌ها در مقیاس سال 2008 سینمای دنیاست. تعریفی که لااقل در همه دوران نقد نوشتن تا امروز، برای فیلم ایرانی دیگری به ذهن‌ام نرسیده. گذر زمان درباره آن فیلم و این فیلمساز، نشان داد که حق با من بود.

3- اما آن چه را که باید از مسیر فرهادی، این جا بنویسم، می‌گذارم برای بخش آخر مقاله. الان قطع می‌کنیم به زمان حال. به فیلم “فروشنده”. که به هر حال بهانه نوشتن این یادداشت است. با تصاویر پیش‌پاافتاده آغازین‌اش از تشک خواب زن و مرد زیر دیوار ترک خورده خانه زوج اصلی داستان. و یک مقدمه بسیار طولانی حوصله‌سربر، برای کاشتن اطلاعات مورد نظر فیلمساز در دل قصه. پیش بردن فیلم به شیوه جدول کلمات متقاطع تا به نتیجه مورد نظر فیلمساز برسد. در قصه‌ها، این “شخصیت”‌ها هستند که بار سنگین نگاه نویسنده/مهندس کار را، از دوش تماشاگر برمی‌دارند. در داستان‌های خوب و فیلم‌های خوب، به نظرمان می‌رسد این شخصیت‌های قصه هستند که ماجرا را جلو می‌برند و نه ذهن نویسنده. (در شاهکارها، واقعا همین طوری است!) اما در فیلم‌های فرهادی، از “جدایی” به بعد، این شخصیت‌ها مثل موجودات مفلوکی هستند، در ذهن و دست خالق قاهر، که برای رسیدن به نتیجه نهایی، این ور و آن ور پرده، دست و پا می‌زنند؛ تا این که بالاخره کاراکتر، و البته بیننده، در سکانس‌های “بازجو”یی آخر، گیر بیفتد! (فیلم‌های اخیر فرهادی را که می‌بینم، یاد ارسن ولز/ هری لایم شاهکار “مرد سوم” می‌افتم. جایی که از بالای چرخ و فلک، به مردم روی زمین به عنوان چند نقطه کوچولو نگاه می‌کرد –که سوژه کارش بودند و از آن جا برایش مثل نقطه به نظر می‌رسیدند.) در فروشنده چون تعداد شخصیت‌های داستان زیاد نیست (زن قصه به کنار، عملا دو تا شخصیت داریم)، فرهادی برای این که بتواند به زمان لازم برای کاشتن نشانه‌ها و اطلاعات مورد نظرش دست پیدا کند، اجرای تئاتر “مرگ یک فروشنده” آرتور میلر را به ماجرا اضافه می‌کند، که ربط درستی به خط اصلی قصه پیدا نمی‌کند. و تعدادی نما و سکانس از بچه‌های گروه تئاتر و بچه‌های مدرسه شهاب حسینی؛ همان ماجرای فیلم “گاو” و این‌ها. [شاید به همین دلیل است که مجموعه سکانس‌های مربوط به این دو بخش، یعنی مراوده گروه تئاتر و همچنین بچه‌های سرکلاس مدرسه، ضعیف‌ترین بخش‌های فیلم را تشکیل می‌دهند] تا بتواند در لا و لوی این‌ها، نشانه‌هایی را که می‌خواهد در فیلم بکارد، از پیش چشم تماشاگر گم کند و بدنه داستان حجیم‌تر شود. اما خوب که نگاه می‌کنی، همه چیز برای رسیدن به نیم ساعت پایانی است. همه چیز «چیده» شده، زیر نگاه خالق قاهر، تا به نقطه نهایی برسد. این که این روزها همه دارند گیر می‌دهند به ریزه‌کاری‌ها و گاف‌های داستان “فروشنده”، به همین خاطر است. چون که همین پیچ‌های روایتی، در دل جدول کلمات متقاطع مذکور، بیشترین چیزی است که فیلم در اختیارشان می‌گذارد. اما الان، نوشتن درباره این گاف‌ها -که چرا فلان شخص در فلان لحظه، فلان حرکت غیرمنطقی را انجام داده، تنها به این دلیل که در نیم ساعت پایانی، منجر به فلان کنش تاثیرگذار شود- بحث ما نیست. فیلم یک مشکل بسیار بزرگ‌تر دارد. این بار چیزی که فرهادی برای رسیدن به غافلگیری‌ها (و نه ابهام‌ها)ی نهایی، از مای تماشاگر پنهان می‌کند، بخش اصلی داستان است. شما نمی‌توانی با «کنار گذاشتن»، داستانی را که در ذات خودش و در ذهن نویسنده، ابهام ندارد، مدرن کنی.

مثال بزنم. در “درباره الی…” سرنوشت الی/ترانه علیدوستی را نمی‌دیدیم. رفته یا غرق شده؟ معلوم نیست. و این نه یک پنهان‌کاری از سوی نویسنده برای ضربه زدن به تماشاگر در یک سوم پایانی قصه، که یک نطقه ابهام “واقعی” و هنرمندانه بود. تماشاگر آن جا نبود، برای این که نباید می‌بود. حذف این لحظه از ماجرا، انگیزه‌ها و کنش‌های دیگر شخصیت‌های داستان را پیچیده‌تر و جذاب‌تر می‌کرد. اگر الی مرده باشد، آن‌ها از قانون می‌ترسند، اما اگر الی نمرده باشد چه؟ حالا آن‌ها با درون خودشان رو به رو شده‌اند. با نسبت اخلاقی که واقعا با دخترک قصه برقرار کرده‌اند. عدم اطلاع ما از سرنوشت الی، لااقل تا اواخر داستان، که بعد هم درباره‌اش مطمئن نمی‌شویم، ابهامی را به قصه تحمیل می‌کند که تاثیرش را بالاتر می‌برد.
در فیلم‌های بعدی فرهادی، از جمله “فروشنده”، اما ما با پنهان‌کاری و دزدیدن اطلاعات مواجه هستیم که با ذات داستان ناهمساز است. برخلاف آن چه در نگاه اول به نظر می‌رسد، ابهامی در مورد شخصیت‌ها در کار نیست. (شخصیت شهاب حسینی، باید «به مرور» گاو شود)، پس دزدیده شدن سکانس حمام از بیننده، نه فقط همه چیز را به هم می‌ریزد، و از لحاظ قاعده‌ای که نویسنده با تماشاگر گذاشته، یک جور کلاهبرداری دراماتیک است؛ بلکه نشان از بی‌مسئولیتی خالق اثر هم دارد. ما نمی‌دانیم مرد در حمام کاری کرده یا نه، پس نمی‌توانیم درباره واکنش‌های شخصیت اصلی قصه، نظری داشته باشیم. این فرق دارد با مورد “درباره الی…”، که سوال اصلی را مطرح می‌کند: اگر قانون اجتماع درباره مسئولیت مرگ الی و ترس از رو به رو شدن با نامزد دختر نبود، واکنش شخصیت‌ها به نبود الی، چه فرقی می‌کرد؟ در “فروشنده” اما اتفاق افتادن یا نیفتادن تجاوز در داستان، مسیر قصه و نگاه تماشاگر را عوض خواهد کرد. در یک داستان معمایی-جنایی شبیه این، تماشاگر باید از لحظه حذف شده مطلع باشد، تا بتواند درباره شخصیت اصلی قصه “قضاوت” کند. فرهادی از نسبی‌گرایی و عدم قضاوت و گفتگو و پایان باز می‌گوید، در حالی که در نگاه غالب و قاهر او در فیلم‌های اخیرش هیچ کدام از این‌ مفاهیم با فرم‌های داستانی‌شان، محلی از اعراب ندارد. او به عنوان نویسنده، تصمیم‌اش را درباره شخصیت‌ها گرفته، و در چنین داستان جنایی و معمایی، ابهام به زور تحمیل شده به داستانی که ذاتا چندان مدرن نیست، تنها بی‌مسئولیتی نویسنده برای برعهده نگرفتن و نمایش ندادن نتیجه نهایی اقدام شخصیت‌هایش را می‌رساند. چرا شهاب حسینی کار را تمام نکرد؟ اگر در حمام اتفاقی افتاده حق‌اش بود؟ اگر نیفتاده حق‌اش نبود؟ مدرن بودن و نسبی شدن، باید در نگاه نویسنده و ذات داستان باشد، نه به زور پنهان کردن اطلاعات از تماشاگر و تمام کردن فیلم، قبل از پایان داستان.

4- به این اضافه کنید که فرهادی در مقام یک روشنفکر، چیزی به دنیای پیشینیان‌اش در سنت روشنفکری ایرانی اضافه نمی‌کند. همان نمایش بیل مکانیکی در ابتدای “فروشنده”، که شهر را حفر می‌کند تا ساختمان‌های تازه‌ای بسازد، و این که: این وسط انسانیت چه می‌شود و انسان واقعا مدرن نشده ایرانی، چرا باید این تغییر را تحمل کند و این حرف‌ها. همان نگاه نابالغانه‌ای که در سال‌های دهه 1340، با ساخت فیلم‌هایی مثل “خشت و آینه” و “گاو”، مانعی در مسیر پیشرفت و گسترش طبقه متوسط شهری ایران ایجاد کرد و پس از مدتی، رنگ و بوی نگاه خاصی از مذهب را هم به خودش زد. روشنفکری سنتی ایران، عوض این که به شکل گرفتن طبقه متوسط در کشور کمک کند، همواره در بزنگاه‌های این تغییر و گسترش جامعه شهری، ایده‌های محافظه‌کارانه خودش را رو کرده است. از جمله این که: «حالا زود است، و اگر شهرها مدرن شوند، آن وقتی شهروندان سنتی مانده را چه کنیم.» و این که: «حالا صبر کنیم تا همه در ذات مدرن و شهری شوند تا بعد، و گرنه نتیجه این گسترش و پیشرفت، فساد خواهد بود.» بعد هم که معمولا نتیجه‌گیری می‌شود: «تا آن موقع، عوض گسترش آگاهی و توسعه امکانات و ایجاد فرصت مالکیت خصوصی برای طبقه متوسط شهری و دادن جسارت به آن‌ها برای رویارویی بالغانه با مشکلات رشد، بگیرید بنشینید و به صحبت‌ها و فتواهای ما صاحبان امکانات، درباره گسترش فساد در شهر، و پاکی مثلا روستا گوش کنید. مدام به عقب برگردید، و با «ریشه»های‌تان آشتی کنید.» و از این قبیل. مثل همیشه، پاک کردن صورت مسئله، عوض تعمیر. فرهادی هم، همین نگاه سالیان سال را در “فروشنده” دنبال می‌کند، با نماهای آن تشک دونفره زیر آن دیوار ترک خورده، و مردی که بلد نیست کراوات‌اش را ببندد. هی می‌بندد و دوباره باز می‌کند. نشانه‌ها برای‌تان آشنا نیست؟ فقط مربوط به فیلم‌های مهم جریان ظاهرا روشنفکری ایران نمی‌شود. در سریال‌های شبانه سیما هم می‌شود دیدش. و جالب این که پس از دهه 1340، این نگاه واپس‌گرایانه در سینمای ما، حالا باز دارد از سوی جریان روشنفکری سنتی ما، در دهه 1390 جان می‌گیرد و تبلیغ می‌شود. دوباره در مسیر عقب انداختن مسیر شکل‌گیری طبقه متوسط شهری. و به همین خاطر از سوی بخش‌هایی از قدرت حاکم تایید می‌شود. آن هم در یکی از بزنگاه‌هایی که طبقه متوسط دوباره متولد می‌شود. فرق‌اش این است که حالا یک بار تجربه‌اش کرده‌ایم. موانع را می‌شناسیم!

5- خب؛ حالا رسیدیم به نقطه مورد نظر. آن بخشی که در بند شماره 2، از روی آن پریدیم و حالا در مسیر نوشته شدن این یادداشت، و پس از گفتن این حرف‌ها، بهتر می‌توانیم به آن بپردازیم. مسیری که اصغر فرهادی بعد از “درباره الی…” طی کرد. مسیر فیلمساز هم مثل فیلم‌هایش، باز مسیر معمول روشنفکری سنتی ایران در دهه‌های گذشته بود. البته با شدت و غلظت بیشتر. گفتیم که فرهادی در فیلم‌ها و مصاحبه‌هایش از نسبیت، پایان باز، عدم قضاوت و اهمیت گفتگو حرف می‌زند. و این دقیقا همان چیزی است که در فیلم‌هایش خبری از آن نیست، و این البته مشکلی ندارد. درباره خیلی از فیلمسازها همین طور است. فقط حرف‌اش را نمی‌زنند. اما اصغر فرهادی چه به عنوان یک فیلمساز و چه به مقام روشنفکر، اشتباه بزرگ‌تری مرتکب شد. از “درباره الی…” به بعد، او عکس ثابت خودش را به جریان‌های سیاسی فروخت. پذیرفت که پرچم یک گروه باشد. و عکس و پرچم هم که قرار نیست تغییر کنند. اصلا نباید تغییر کنند. به همین خاطر عوض این که خودش را، چه در محضر خودش و چه دیگران، در معرض نقد و گفتگو قرار دهد، ارتقا بدهد یا خطر کند؛ در حفظ آن عکس و پرچم کوشید. خواست، گیرم هماهنگ شده با قدرت، نماد یک قبیله باشد. پس در همه این سال‌ها عوض پیشرفت در کارش بعد از “درباره الی…”، حواس‌اش رفت به این که با کی بنشیند، کجا بنشیند، کجا ننشیند، کجا از مایکل بارکر رییس سونی تشکر کند و کجا از ملت ایران. کجا عکس بگیرد، کجا نگیرد. کی نامه بدهد. چه روزی بدهد. برای چه کسی بدهد. برای چه کسی ندهد. اجازه داد که جریان‌های سیاسی، منتقد فیلمش را بکنند دشمن ملت ایران و موافق فیلمش را حامی فلان گروه. رفت سراغ این که با کدام خبرنگار، چه جور مصاحبه‌ای بکند. کدام‌اش خارجی باشد و کدام داخلی. یعنی درست دورترین جا از نقد و گفتگو ایستاد. روشنفکری سنتی ایران هم، طبق معمول، جای این که از گفتگو دفاع کند، از تصویر ثابت دفاع کرد، عوض این که نگاهش را گسترده‌تر کند، سراغ حفظ قبیله رفت، و فرهادی هم به تشخیص خودش، خواست ابزار دست این جریان باشد. او دیگر گفتگو نکرد، پیش از بازجویی، با انگشت نشان داد و متهم کرد. این است که نه تنها در مسیر نوشتن داستان، این طور پسرفت داشت، که به لحاظ بصری هم درجا زد. شرایط تولید بهتر شده، اما ویژگی‌های بصری فیلم در حد “درباره الی…” هم نیست. بله ما هم در این مدل فیلم دوست داریم کارگردانی دیده نشود، اما قرار نیست تلاش برای رسیدن به این نقطه، کمبود سلیقه بصری و اتمسفر سینمایی فیلم را هم جبران کند.

6- فروشنده اما نسبت به چند ساخته اخیر فیلمساز، چند لحظه امیدبخش دارد. باشد که از دوران بازجویی‌های سابق و داستانگوی قاهر فاقد انعطاف فعلی فاصله بگیریم. بازی خوب شهاب حسینی، و مهارت فرهادی در تعیین مسیر زاویه دید سوم شخص در مسیر روایت داستان به کنار، منظورم دو لحظه انسانی است که نمونه‌اش را در فیلم‌های قبلی فیلمساز تماشا نکرده‌ایم. یکی سکانس خوب و چالش‌برانگیز تصمیم برای لذت بردن یا نبردن از ماکارونی خوشمزه سر میز (ما بودیم، می‌خوردیم یا نه؟)، و بعدی [توجه: خطر اسپویل داستان] لحظه ورود همسر پیرمرد با چادر سیاه، که در برابر دوربین باز می‌شود و همسر له شده‌اش را، پس از “وسوسه”، در آغوش می‌گیرد. برای ما، ساختن، و نه انهدام، طبقه متوسط شهری، از همین جا، و از همین لحظه، آغاز می‌شود.

فیلم بعدی اصغر را، به همین دلیل، با علاقه و انتظار خواهم دید.

 

امیر قادری
امیر قادری



شهاب حسینی در راه آمریکا…

سینماژورنال: برخلاف آن دسته از سینماگران ایران مانند برادران جوزانی، تورج منصوری یا علیرضا شجاع‌نوری که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از ایالات متحده به ایران بازگشته و طی این سالها نیز جز به ضرورت علاقه‌ای برای حضور در ایالات متحده نشان نداده‌اند در سالهای اخیر با برخی از سینماگران رشد کرده در سینمای پس از انقلاب مواجه بوده ایم که علاقه زیادی به دریافت اقامت آمریکا نشان داده اند.

به گزارش سینماژورنال تسهیلاتی که بعد از روی کار آمدن باراک اوباما در صدور گرین کارت برای آن دسته از سینماگران ایرانی که نامزد یا برنده جایزه از جشنواره فجر شدند، به وجود آمد سبب ساز آن شد که در سالهای گذشته کم نباشند سینماگرانی از ایران که به تنهایی یا به همراه خانواده‌شان اقامت آمریکا را دریافت کنند.

جالب است که این سینماگران عشق ینگه‌دنیا که از کارگردان گرفته تا تهیه کننده و بازیگر و حتی دبیر برخی جشنواره‌های وطنی را شامل می‌شوند و برخی از آنها نیز چهره‌های صاحب نفوذ در صنف خانه سینما هستند، اغلب وابستگی جدایی‌ناپذیری با درآمدهای وطنی دارند.

این سینماگران معمولا نیمه دوم سال که به دلیل نزدیکی به جشنواره فصل تولید آثار سینمایی است را در ایران به سر می‌برند و البته به مدد بودجه‌های عمومی که از ارگانهای سینمایی مختلف گرفته تا موسسات اقتصادی به سمت تولیداتشان سرازیر می‌شود درآمد خوبی را به جیب می‌زنند و البته پس اندازی فراهم می‌کنند برای گذراندن ماههایی از سال در کشوری که در تریبونهای رسمی مدام سیاستهای دولتمردان آن به چالش کشیده می‌شود.

سودای شهاب حسینی برای دریافت اقامت آمریکا؟

در تازه‌ترین مورد شهاب حسینی بازیگر ایرانی که در هفته های اخیر و بعد از دریافت جایزه بهترین بازیگری جشنواره کن در کانون توجه رسانه‌های مختلف از اصولگرا تا اصلاح‌طلب قرار گرفته بود نیز قصد کرده اقامت ایالات متحده را دریافت کند.

شنیده‌های سینماژورنال حکایت از آن دارد شهاب حسینی به همراه خانواده‌اش سفری را آغاز کرده با مقصد موقت دوبی که مقصد نهایی‌اش آمریکا و هدف از آن دریافت اقامت در این کشور است.

شهاب حسینی که جایزه بهترین بازیگری کن 2016 را دریافت کرده بود مدتی قبل از رفتن حضوری کوتاه داشت در فیلمی با عنوان “لابی” به کارگردانی جوانی به نام محمد پرویزی؛ فیلمی که گفته می‌شود سرمایه تولید آن توسط یکی از بانک‌های خصوصی تأمین شده است.

شهاب حسینی که آخرین فیلمهای اکران شده‌اش ملودرام پرفروش “دوران عاشقی” ساخته علیرضا رییسیان و “چهارشنبه” سروش محمدزاده بود چند فیلم را آماده اکران دارد که مهمترین آنها “فروشنده” اصغر فرهادی است.

“سایه‌های موازی” اصغر نعیمی که شهاب در آن در کنار ابوالفضل پورعرب ایفای نقش کرده، “برادرم خسرو” احسان بیگلری و “امتحان نهایی” عادل یراقی دیگر آثار شهاب هستند که آماده اکران هستند.

شهاب حسینی که سیمرغ بلورین بهترین بازیگری جشنواره فجر برای “سوپراستار” و خرس نقره ای بهترین بازیگری جشنواره برلین را به صورت اشتراکی با گروه بازیگران “جدایی…” دریافت کرده است به همراه همسرش پریچهر حسینی و فرزندانش محمدامین و امیرعلی عازم مسافرتی شده است که مقصدش ایالات متحده است.

شهاب حسینی
شهاب حسینی




روایت مریلا زارعی از خوابی عجیب که حین بازی در “خروس جنگی” دید و نام بردن از کارگردان‌هایی که علاقه دارد فقط از جلوی دوربین‌شان رد شود

سینماژورنال: مریلا زارعی بازیگر زن سینمای ایران که در سالهای اخیر به هسته ثابت تیم بازیگران ابراهیم حاتمی کیا بدل شده است در تازه ترین گفتگویش که با “شرق” انجام شده در کنار نام بردن از دو کارگردانی که حتی به رد شدن از جلوی دوربین آنها هم راضی است به روایت خوابی پرداخته که باعث همکاریش با اصغر فرهادی در “درباره الی” شده است.

به گزارش سینماژورنال زارعی درباره اینکه کدام کارگردانها هستند که علاقه دارد فقط از جلوی دوربین شان رد شود می گوید: فقط دو نفر؛ اصغر فرهادی و ابراهیم حاتمی‌کیا. این دو کارگردان کسانی هستند که به‌نوعی سبک کار‌کردنشان با بازیگر به یک تجربه مغتنم منتهی می‌شود. جدیت و تمرین فراوان و تفکر روی نقش در هر دو این عزیزان تعیین‌کننده است. اینجاست که دیگر نقش برایم اهمیت ندارد؛ همین که یک روز، ١٠ روز، ٢٠ روز، ‌فرصت حضور در کنارشان را داشته باشی، به قدر کافی برایت تجربه می اندوزد.

در زمان بازی در “خروس جنگی” خواب دیدم مشغول بازی برای فرهادی هستم

این بازیگر با اشاره به حضورش در “درباره الی” که مسیری تازه در کارنامه اش بود بیان می‌دارد: در زمان پیش‌تولید فیلم «‌درباره الی» ‌من مشغول بازی در فیلم «خروس جنگی» بودم که اتفاقا اکران هر دو این فیلم‌ها هم‌زمان با هم و در همان سال ٨٨ اتفاق افتاد. یک شب خیلی بیخود‌ و بی‌جهت خوابی دیدم که در صحنه فیلمی حضور دارم که کارگردانش اصغر فرهادی است.

وی ادامه می‌دهد: از آنجایی‌ که به احوال خودم آشنا هستم و همچنین به نشانه‌ها معتقد، ‌این خواب را جدی گرفتم. ذهنم مشغول شد که چرا باید چنین رؤیایی را ببینم. فردای آن روز طبق معمول برای کار آفیش بودم. در اتاق گریم از یکی از همکارانم، آقای جواد فرحانی که اتفاقا یکی از تهیه‌کننده‌های فیلم «خروس جنگی» بود، شنیدم که آقای فرهادی مشغول ساختن یک فیلم پُربازیگر است. با شنیدن این جمله تمام وجودم به گوش تبدیل شد. بین خواب شب گذشته و جمله‌ای که در آن روز از آقای فرحانی شنیدم، رابطه جدی احساس کردم. شاید جواد فرحانی کسی بود که من را ترغیب کرد پیگیری کنم.

قصدم این بود که خودم را پیشنهاد بدهم برای بازی کردن

زارعی خاطرنشان می‌سازد: با وجود اصول شخصی و حرفه‌ای‌ام با موبایل آقای فرهادی تماس گرفتم. قصدم این بود که خودم را به آقای فرهادی پیشنهاد بدهم برای بازی‌کردن در فیلم. در آن زمان این کار به‌نوعی کوچک‌شدن و تحقیر محسوب می‌شد که بازیگر حرفه‌ای کمتر می‌توانست زیر بار چنین عملی برود. هرچند تصور می‌کنم موقعیت فعلی آقای فرهادی در سینما به گونه‌ای است که دیگر همکاران برای بازی در فیلم ایشان قطعا داوطلب هستند. اما در آن زمان من فقط بر حسب هشدار ناخودآگاهم و پشتوانه تجربه تلویزیونی که در گذشته در سریال «در شهر» داشتم، این کار را انجام دادم. بدون اینکه از قصد آگاه باشم یا اصلا بدانم موضوع از چه قرار است. به‌هرحال تماس صورت گرفت. خودم را معرفی کردم؛ آقای فرهادی هم خیلی خوب و صمیمی با من برخورد کردند. خوابم را برایشان گفتم و درنهایت گفتم آقای فرهادی اصلا منظورم این نیست که خودم را تحمیل کنم، فقط خواستم این نشانه را جدی بگیرم؛ به‌هرحال اگر فکر می‌کنید من برای بازی در این فیلم مناسب هستم، با تمام اشتیاقم در خدمتم. آقای فرهادی هم توضیح دادند که اتفاقا در نظرم بودی، فقط شرایط این فیلم به‌گونه‌ای است که باید زوج‌های فیلم در کنار هم به آنچه در ذهنم هست نزدیک باشند و در انتها تشکر کردند از تماسم و خداحافظ. چند روز بعد دستیار آقای فرهادی، ‌حمید قربانی که اتفاقا سابقه آشنایی با حمید را از سریال امام رضا، زمانی که کار تدوین می‌کرد، داشتم، تماس گرفت و از من خواست به دفتر بروم تا آقای فرهادی گپی با من داشته باشند. خوب می‌دانستم که این تماس به منزله دعوت به همکاری نیست و فقط یک دیدار است و سؤالاتی که آقای فرهادی از من داشتند.

چهره ای عصبی از من ترسیم کرده بودند

مریلا زارعی می‌افزاید: در آن مقطع از کار حرفه‌ای‌ام کمی نسبت به گذشته سخت‌گیرتر شده بودم. تجربه در کارهای متعلق به سینمای تجاری برایم به دلیل مخاطب عامش جذاب بود اما راضی‌ام نمی‌کرد. خوب می‌فهمیدم که این احوال یک بدقلقی را برایم به ارمغان آورده بود. قطعا در سینما بعد از گذشت زمان، کم‌کم تبدیل به یک بازیگر ناسازگار می‌شوی. قواعد و قوانین حرفه‌ای برایم مهم بود و اگر در پروژه‌ای احساس می‌کردم سهل‌انگاری می‌شود، قطعا با مخالفت من همراه می‌شد. همین‌ها باعث شده بود که از من چهره‌ای عصبی و بدقلق خلق کند که کارکردن با او آسان و سهل نیست. اینها نکاتی بود که به گوش آقای فرهادی رسیده بود و طبعا ایشان را در انتخاب من متزلزل می‌کرد. اما از آنجا که خودم شوق و اشتیاق کارکردن با آقای فرهادی را بروز دادم، ایشان فرصت دفاع به من داد. در آن جلسه مصداق‌های این شنیده‌ها گفته شد و من هم دلایلم را توضیح دادم.

زارعی درباره نقش پیشنهادی برای “درباره الی” بیان می‌دارد: در همان جلسه آقای فرهادی بعد از شنیدن صحبت‌های من سناریو را آوردند و از من خواستند همان جا بخوانم و نظرم را بگویم. من هم سناریو را خواندم. تا آن‌موقع چنین تجریه‌ای نداشتم که در حضور نویسنده و کارگردان فیلم‌نامه‌ای را بخوانم و نظر بدهم اما با کمال میل پذیرفتم. کاری را که شروع کرده بودم، باید تا انتها می‌رفتم. وقتی می‌گویم یا علی، تا آخرین لحظه پای حرفم می‌ایستم. خلاصه اینکه سناریو برایم آن‌قدر جذاب بود که به طرفه‌العینی آن را به انتها رساندم و همان جا اعلام موافقت کردم.

فرهادی گفت نمیخواهی نقش گلشیفته را بازی کنی؟

وی ادامه می دهد: برای آقای فرهادی هم جالب بود. فکر می‌کنم او هم از این برخورد متعجب بود تا جایی که سؤال کرد نقش را خواندی؟ گفتم بله. نقش «شهره» واقعا در سناریو حضور دیالوگی و فیزیکی زیادی نداشت اما برای من مهم نبود. همچنان متکی بودم به همان نشانه در رؤیا. آقای فرهادی حتی پرسیدند مثلا نمی‌خواهی نقش دیگری را بازی کنی مثل سپیده؟ (همان نقشی که گلشیفته بازی کرد) ‌گفتم نه. اگر شما تشخیص دادید که این نقش مال من است، پس همین را باید بازی کنم. خوب فهمیدم که انگیزه من آن‌قدر بالا بود که آقای فرهادی را هم مجاب کرد.  بعد چند تا عکس انداختیم و قرار شد با من تماس گرفته شود برای قرارداد و مراحل بعدی کار.

هر وقت فرهادی نیاز به تفکر داشت، تسبیح مرا می گرفت

مریلا زارعی درباره حال و هوای کار در “درباره الی” می گوید: در آن فیلم (درباره الی) قرار بود شش، هفت بازیگر در کنار هم بیش از دو ماه زندگی کنند و اینکه در صحبت‌های آقای فرهادی فهمیدم که کار برای ایشان آن‌قدر درگیری ذهنی داشت که دیگر فرصت یک عنصر مزاحم در گروه و درگیری با حواشی را ندارد. آقای فرهادی مثل خیلی از کارگردان‌های خوب، روان‌شناس فوق‌العاده‌ای است. درواقع به گونه‌ای با روحیات و خلقیات بازیگرش آشنا می‌شود و از این راه می‌تواند کنترل بازی بازیگر و اعتماد او را به خود جلب کند.

این بازیگر زن ادامه می دهد: یادم هست در آن زمان من تازه از سفر خانه خدا آمده بودم. تسبیحی چوبی داشتم که تنها یادگارم از آن سفر معنوی و پرخاطره بود و تا مدت‌ها در دستم بود. انگار به نوعی به من آرامش می‌داد. آقای فرهادی این وجوه من را خوب می‌شناخت تا جایی که یک روز به من گفت خیلی علاقه‌مندم که یک جایی این تسبیح و ذکرهای تو در فیلم ثبت شود. این جمله او به من آرامش داد. انگار که کارگردان به عمق روح تو وارد شده و واقعا هم شد. در یک پلان این احوال و ذکر من ثبت شده حتی تسبیحم. الان که زمان گذشته خوشحالم که یادگاری از آن دوران در کارنامه‌ام ثبت شده است. گاهی اوقات که آقای فرهادی در میزانسن یا مسائل فنی کار نیاز به تفکر داشت و ذهنش مشغول می‌شد، تسبیح را از من می‌گرفت. شاید این نکات برای آقای فرهادی خیلی شخصی باشد، اما درحال‌حاضر گفتنش برای من اهمیت دارد؛ چراکه بعد از گذشت سال‌ها از آن روز و موفقیت‌های فرهادی در عرصه‌های فرهنگی تأییدی است بر میزان اعتقادش به اصول. همان اصولی که گاهی در ظاهر و قضاوت‌های اشتباه دیگران مغفول می‌افتد




صابر ابر و کارگردانی یک متن بی‌جغرافیا در یک سالن قاب‌عکسی!

سینماژورنال: صابر ابر بازیگری که در سالهای اخیر تجربیاتی مختلف را از سینما گرفته تا تئاتر تجربه کرده است تاکنون تجربه کارگردانی نمایشهایی چون “21 بار مردن در 30 روز” و “واوها و ویرگولها” را داشته است.

به گزارش سینماژورنال ابر در گفتگویی تازه از برنامه هایش برای دوری از سینما و کارگردانی یک متن بی جغرافیا سخن گفته است.

وی درباره دوری از سینما به “شرق” می گوید: من تصمیم گرفتم یک مدتی از سینما فاصله بگیرم. سال جدید هم قصد دارم تئاتر خودم را کارگردانی کنم و بعد بیشتر روی سینما متمرکز باشم.

یک نمایش‌نامه بی‌جغرافیا
این بازیگر ادامه می دهد: «پرتقال‌های کال» نوشته سینا آذین را در ایرانشهر روی صحنه خواهم آورد. اردیبهشت و خرداد تمرین می‌کنیم و تیر و مرداد آن را روی صحنه می‌بریم.

این بازیگر می افزاید: «پرتقال‌های کال» یک نمایش‌نامه بی‌جغرافیاست، با اینکه در پاریس می‌گذرد، اما می‌تواند هر جای دیگر دنیا هم اتفاق بیفتد. من خیلی این نمایش‌نامه را دوست دارم و دو سال هم هست که منتظر اجراشدنش هستم، چون می‌خواستم در یک سالن قاب عکسی اجرا شود، منتظر سالن بودم. صحنه را هم آتوسا قلمفرسایی طراحی می‌کند.




چرا این بازیگر وطنی، پیشنهادات درخشان هالیوود را رد می‌کند؟/چه کسی به این بازیگر گفت “نامسلمان”؟

سینماژورنال: پیمان معادی اولین بازیگر ایرانی نیست که در هالیوود فیلم بازی کرده است.

به گزارش سینماژورنال قبل از او ایرانیان دیگری هم بوده اند که فرصت بازی در محصولات هالیوود را یافته اند؛ از چهره هایی چون گلشیفته فراهانی، همایون ارشادی و شهره آغداشلو گرفته که بعد از تجربیات داخلی به آن سو مهاجرت کردند تا بازیگرانی چوت نازنین بنیادی، نسیم پدراد، بهار سومخ، سارا شاهی، کاترین ایزابل و… که به دلیل دورگه بودن این فرصت را یافتند که در آثار هالیوود ایفای نقش کنند.

نکته مهم درباره همه این بازیگران آن بوده که هیچ کدام نتوانسته اند جایگاهی مطمئن و تثبیت شده در بازیگری هالیوود داشته باشند حتی موردی مانند آغداشلو هم بعد از نامزدی اسکار بخاطر “خانه ای از شن و مه” بجای رشد در سینمای هالیوود به بازیگر مکمل سریالها بدل شد.

در این شرایط اما پیمان معادی اخیرا در نشست اکران “کمپ ایکس ری” که نخستین تجربه بازیگری او در سینمای آمریکا به شماره می رود از این گفته که هالیوود پیشنهادات درخشانی به وی ارائه داده است.

هالیوود پیشنهادات درخشانی به من ارائه کرده…

معادی گفته است: هیچ‌کس از پیشنهادات درخشانی که هالیوود به من می‌دهد خبر ندارد و خودم هم علاقه‌ای به مطرح کردن آن ندارم اما به عنوان یک بازیگر ایرانی برای خودم چارچوبی دارم.

وی ادامه داد: البته در این میان بعضی‌ از هنرمندان از کشور رفته‌اند و تصمیمات دیگری گرفته‌اند اما من چارچوب‌های بسیار محکمی دارم و همواره برای پذیرش هر پیشنهاد با خانواده و دوستانم مشورت می‌کنم، اگر احساس کنم بازی‌ام در یک فیلم باعث رنجش بخشی از مردم کشورم می‌شود، هرگز چنین پیشنهادی را نمی‌پذیرم.

معادی در جایی دیگر از گفته های خود بیان کرد: از دوستان و مسئولان بابت بازی در “کمپ ایکس ری” توقع تشویق ندارم اما دست کم ناسزا هم نگویند و مرا به نامسلمانی و ضدایرانی بودن متهم نکنند.

شفاف سازی کن بازیگر عزیز

سینماژورنال بر این باور است که معادی در نشستهای بعدی اش هم دوستان و مسئولانی که به وی اتهام نامسلمانی زده اند را معرفی کند و هم درباره پیشنهادات درخشانی که هالیوود به وی میدهد و او رد می کند اطلاعات بیشتری در اختیار مخاطبان قرار دهد.

بخصوص در مورد دوم شفاف سازی ایشان باعث میشود اگر یکی از این پیشنهادات ردشده از سوي معادي، بازیگر جایگزین او را به دريافت اسکار يا هر افتخار جهاني ديگري برساند، ایرانیان بهتر می توانند باور داشته باشند كه يكي از هموطنان شان آنطور كه مي گويد بخاطر حفظ چارچوبهاي نظام و باورهاي مذهبي اش قید یک پیشنهاد درخشان و حتی اسکار را زده است.




آیا این یک پیشرفت است؟⇐۴ سال بعد از اولین اسکار، امسال تنها امیدمان در اسکار به فیلمی است که دو سال قبل از “جدایی…” تولید شده بود!!!

سینماژورنال: منتقدان نشریه‌ ورایتی پیش از اعلام نامزدهای نهایی جایزه‌ اسکار، پیش‌بینی خود را درباره نامزدهای نهایی در برخی از رشته‌ها اعلام کردند.

به گزارش سینماژورنال در فاصله یک هفته تا اعلام نامزدهای نهایی هشتادوهشتمین دوره جوایز اسکار، «جاستین چنگ»، از منتقدان ارشد نشریه سینمایی ورایتی، پیش بینی خود را از نامزدهای نهایی جوایز اسکار منتشر کرد که نام فیلم «درباره الی» ساخته اصغر فرهادی در میان نامزدهای بهترین فیلم‌نامه غير اقتباسي دیده می‌شود.

“درباره الی” نامزد بهترین فیلمنامه اسکار؟

از آنجا که «درباره الی» در سال ٢٠١٥ برای اولین‌بار در سینماهای آمریکا به‌صورت عمومی روی پرده رفت، شانس حضور در جوایز اسکار ٢٠١٦ را دارد.

جالب است چهار سال بعد از “جدایی…” که سینمای ایران را به اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان رساند آن قدر سینمای ایران در حضورهای خارجی خود ضعیف عمل کرده که باید امیدوار باشیم به فیلمی که فرهادی قبل از “جدایی…” ساخته بلکه این فیلم بتواند مجددا نام ایران را در فهرست نامزدهای اسکار قرار دهد!

فهرست زیر پیش‌بینی «جاستین چنگ» درباره نامزدهای نهایی اسکار امسال است:

بهترین فیلم: «آدمکش»، «بروکلین»، «کارول»، «دختربچگی»، «پشت و رو»، «چهره سکوت»، «مدمکس، جاده خشم»، «فونیکس»، «افشاگر»، «قبیله».

بهترین کارگردان: تاد هینز برای «کارول»، هو شیائوشن برای «آدمکش»، جورج میلر برای «مدمکس، جاده خشم»، سلین سیاما برای «دختربچگی»، میروسلاو اسلابوشپیتسکی برای «قبیله».

بهترین بازیگر نقش اول مرد: جیسون بیتمن «هدیه»، مایکل فاسبندر «استیو جابز»، مایکل بی. جردن «کرید»، بن مندلسون «mississipi Grind»، گیزا روریگ «پسر شائول».

بهترین بازیگر نقش اول زن: نینا هاس «فونیکس»، شو کی «آدمکش»، شارلوت رمپلینگ «٤٥ سال»، سیرشا رونان «بروکلین»، شارلیز ترون «مدمکس، جاده خشم».

بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: اموری کوئن «بروکلین»، اسکار آیزاک «اکس ماکینا»، لیو شرایبر «افشاگر»، جیسون سیگل «پایان تور»، بن ویرن «وقفه‌ ذهن».

بهترین بازیگر نقش مکمل زن: رز برن «جاسوس»، جنیفر جیسون‌لی «هشت منفور»، سینتیا نیکسون «جیمز وایت»، کریستین استوارت «ابرهای سیلس ماریا»، میا تایلور «نارنگی».

بهترین فیلم‌نامه غیراقتباسی: اصغر فرهادی «درباره الی»، الکس گارلند «اکس ماکینا»، پیت داکتر، مگ لوفاو و جاش کولی «پشت و رو»، نوح باومبچ و گرتا گرویگ «میسترس آمریکا»، جاش سینگر و تام مک‌کارتی «افشاگر».

بهترین فیلم‌نامه اقتباسی: نیک هورنبی «بروکلین»، فیلیس نگی «کارول»، اسپایک لی و کوین ویلموت «شیراک»، دونالد مارگولیس «پایان تور»، آرون سورکین «استیو جابز».

بهترین فیلم‌برداری: مارک‌لی پینگ‌بینگ «آدمکش»، اد لاچمن «کارول»، دن لاستسن «قله‌ای به رنگ خون»، جان سیل «مدمکس، جاده خشم»، شان بیکر و رادیوم چونگ «نارنگی».


هشتادوهشتمین دوره جوایز سینمایی اسکار، ١٤ فوریه ٢٠١٦ نامزدهای نهایی شاخه‌های گوناگون را معرفی خواهد کرد و مراسم پایانی اعطای جوایز نیز ٢٨ فوریه (٩ اسفند) در سالن دالبی تئاتر لس‌آنجلس برگزار می‌شود. 




نیکی کریمی: قرار بود من نقش اصلی “درباره الی” را بازی کنم اما…

سینماژورنال: نیکی کریمی بازیگر توانای سینمای ایران این روزها تازه ترین فیلمش در مقام کارگردان با نام “شیفت شب” را روی پرده دارد.

به گزارش سینماژورنال “شیفت شب” طی یک هفته ای که از اکرانش گذشته فروش خوب و روبه رشدی هم داشته است.

نیکی کریمی در گفتگویی تفصیلی که به بهانه اکران این فیلم با “24” داشته ماجرای جالبی را درباره حضور در فیلم “درباره الی” اصغر فرهادی روایت کرده است.

گویا نقش اصلی این فیلم یعنی کاراکتر “الی” در ابتدا به نیکی کریمی واگذار شده و او یک ماهی هم تمرین داشته اما تداخل با پروژه ای دیگر موجب انصراف از “درباره الی” شده است و در نتیجه ترانه علیدوستی جایگزین وی شده است.

قرار بود نقش اصلی “درباره الی” را بازی کنم…

نیکی کریمی در این باره می گوید: ابتدا قرار بود نقش اصلی “درباره الی” را من بازی کنم. یک ماه هم تمرین کردیم که بخاطر قراردادی که شش ماه قبل با تهیه کننده دیگری داشتم و ناگهان تولید آن به جریان افتاد، با توافق فرهادی از پروژه انصراف دادم.

وی ادامه می دهد: مجبور به کناره گیری شدم که بحثش مفصل است. امکان تاخیر در فیلمبرداری “درباره الی” هم نبود چون آن ویلایی که در شمال گرفته بودند بلافاصله بعد از فیلمبرداری قرار بود تخریب شود.

نیکی کریمی خاطرنشان می سازد: به هر حال من برای “درباره الی” انتخاب شده بودم و کلی تمرین کرده بودم. فرهادی جزو افتخارات سینمای ایران است و طبیعی است هر بازیگری برای بازی در فیلمی از این کارگردان مشتاق باشد اما خب قسمت نبود…

آیا قرارداد بازی در “دو خواهر” باعث شد نیکی کریمی نتواند در “درباره الی” بازی کند؟

به گزارش سینماژورنال هرچند نیکی کریمی خودش آشکارا درباره پروژه ای که باعث شده نتواند در “درباره الی” بازی کند حرفی نزده اما شواهد حکایت از آن دارند قراردادی که برای بازی در “دو خواهر” از تولیدات برادران بانکی داشته موجب شده قید بازی در “درباره الی” را بزند.

“دو خواهر” که توسط محمد بانکی کارگردانی شده و اصغر بانکی آن را تهیه کرده یک کپی برداری آشکار از فیلمی آمریکایی-اسپانیایی با عنوان “دو تا هم زیاده/Two Much” ساخته “فرناندو تروبا” بود. این فیلم در سال ۱۹۹۴ ساخته شده و برادران بانکی سعی کرده بودند نه تنها در داستان پردازی که در طراحی لوکیشنها هم مطابق با نسخه هالیووی پیش بروند.

نیکی کریمی در این فیلم در برابر بازیگرانی چون محمدرضا گلزار، الناز شاکردوست، حامد کمیلی و بهنوش بختیاری ایفای نقش کرده بود. “دو خواهر” در سال 87 تولید شد و در اکران عیدفطر سال 88 روی پرده رفت.

“دو خواهر” با فروش 960 میلیونی سومین فیلم پرفروش سال 88 بود و جالب اینجاست “درباره الی” که کریمی نتوانسته بود در آن ایفای نقش کند هم در همین سال اکران شد و با فروش 1 میلیارد و 100 میلیونی دومین فیلم پرفروش سال بود. فیلم اول فروش سال 88 “اخراجیها2” بود که نزدیک به 4 میلیاردی فروش داشت.




شهاب حسینی: همسرم هیچ وقت از زندگی با من رضایتی را تجربه نکرده!/بچه‌های من با من خاطرات مشترک زیادی ندارند/فیلمفارسیها صادقانه بودند و مردم از آنها خاطره دارند!/به زودی یک ستاره نوظهور را خواهید دید که در مرغداری “چهارصد ضربه” می‌دید!!!

سینماژورنال: شهاب حسینی بازیگر شناخته شده سینمای ایران سال قبل با “ساکن طبقه وسط” کارگردانی را تجربه کرد و امسال هم درگیر تهیه کنندگی چند فیلم ویدیویی شده است.

به گزارش سینماژورنال این تجربه فیلدهایی تازه تر بیش از هر چیز به تکرارمکرراتی بازمیگردد که برآمده از پیشنهادات بازیگری پیش رویش است.

شهاب حسینی در گفتگویی تفصیلی که با کریم نیکونظر در “24” انجام شده هم درباره این تجربیات تازه تر حرف زدu و هم دردسرهایی که به واسطه فعالیت مداوم سینمایی زندگی خانوادگی او را تحت الشعاع قرار داده است.

همسرم هیچ رضایتی را تجربه نکرده
شهاب حسینی با اشاره به درگیریهای بازیگری که لذت زندگی خانوادگی را از او گرفته بیان می دارد: بچه های من با من خاطرات مشترک زیادی ندارند، آنها همیشه از من محروم بوده اند. همسرم هیچ وقت از زندگی با من رضایتی را تجربه نکرده. من پدرم را از دست دادم در حالی که سالهای آخر نتوانستم او را آن طور که باید ببینم. اینها تقصیر سینماست. واقعا تقصیر سینماست اما در ازای اینها چه به دست آوردم؟…

فقط دو کارم با فرهادی به تاریخ پیوسته
شهاب حسینی با اشاره به اینکه تنها نقطه رضایت کارنامه اش همکاری با فرهادی است بیان می دارد: به نظرم فقط دو کارم با فرهادی به موزه تاریخ بشر پیوسته…بیست سال از عمرم را گذاشته ام برای همین دو کار؟ شما کارنامه بازیگران بزرگ را نگاه کنید از بین بیست فیلم واقعا چهارده فیلم خوب دارند.

زندگی می فروشیم و از حق زن و بچه می گذریم
این بازیگر در جایی از گفتگویش خطاب به مخاطبان سینما بیان می دارد: درست است که بازیگری درآمد خوبی دارد اما دستمزدی که به بازیگران پرداخت میشود بابت زندگی آنهاست. هر شغلی یک چارچوب دارد و یک ساعت مشخص کار اما ما زندگی می فروشیم و از حق زندگی خود و زن و بچه مان می گذریم تا کار کنیم.

وی ادامه می دهد: اما در ازای عمر چه می گیریم؟ همسنگ آن چیست؟ پول؟ این کافی نیست. من می خواهم بدانم کارم می ماند و به درد می خورد. می خواهم صادق باشم.

فیلمفارسیها صادقانه بودند و مردم از آن خاطره دارند
به گزارش سینماژورنال شهاب حسینی با اشاره به خاطرات مخاطبان از فیلمفارسیها اظهار می دارد: الان که نگاه میکنم می بینم خیلی از مردم از فیلمفارسیها خاطره دارند. چرا؟ چون ظاهرا صادقانه بوده اند اما الان چرا این اتفاق نمی افتد؟ در دوران فیلمفارسی آنها هر چه به ذهنشان رسیده ساخته اند اما ما معلوم نیست چه در ذهنمان می گذریم و چه می سازیم.

جوانی مستعد که در مرغداری “چهارصد ضربه” می دید
شهاب حسینی در جایی از گفتگو درباره کمکش به جوانان مستعد بی بضاعت برای ورود به سینما بیان می دارد: جوان شهرستانی را سراغ دارم که از کار عارش نمی آید. او در شهرستان خانه ای اجاره کرده بود که فقط برای دو برادر و مادرش جا داشت و خودش در مرغداری می خوابید ولی آنجا با تلویزیون 14 اینچ “چهارصد ضربه” و “جاده” می دید.

به زودی یک ستاره نوظهور خواهید دید
وی ادامه می دهد: همین آدم مدت زیادیست که با من کار می کند اما یک بار هم نگفت مرا ببین. یکدفعه خدا در ذهنم انداخت که این شخص را ببین و بعد شرایطی پیش آمد که او را برای بازی در یک فیلم پیشنهاد دادم و به شما قول می دهم به زودی یک ستاره نوظهور خواهید دید.

دکتر محمدهادی کریمی مرا در تلویزیون دید و به سینما معرفی کرد
شهاب با اشاره به اینکه دیگرانی هم بوده اند که این کار را در حق وی کرده اند می گوید: دکتر محمدهادی کریمی مرا در یک برنامه تلویزیونی دید و فکر کرد که من به درد بازی در نقش “ماهان” فیلم “رخساره” می خورم. او لطف خودش را کرد و من هم کار خودم را کردم.




مهناز افشار به‌جای دستیار مجیدی با دستیار فرهادی همکاری می‌کند

سینماژورنال: مهناز افشار بازیگر زن سینمای ایران که چندی پیش از بازی در فیلم “ربوده شده” به کارگردانی بیژن میرباقری دستیار مجید مجیدی در “محمد رسول ا..(ص)” انصراف داده بود(اینجا را بخوانید) آن طور که “سینما” خبر داده برای بازی در فیلمی با نام “خانه یحیی” قرارداد بست.

به گزارش سینماژورنال “خانه یحیی” توسط کارگردانی فیلم اولی ساخته می شود به نام حمیدرضا قربانی که بیش از هر چیز به خاطر دستیاری اصغر فرهادی در “درباره الی” و دستیاری مهدی فخیم زاده در “هم نفس” شناخته می شود.

تهیه کنندگی “خانه یحیی” را سیدمحمود رضوی برعهده دارد و به غیر از مهناز افشار حضور علی مصفا هم در آن قطعی شده است.

فیلمنامه “خانه یحیی” را قربانی خودش به رشته تحریر درآورده و از تیم تولید باتجربه ای برای ساخت فیلمش استفاده خواهد کرد.

هومن بهمنش مدیریت تصویربرداری کار را برعهده دارد، مهرداد میرکیانی طراح چهره پردازی است و شیوا رشیدیان طراح صحنه و لباس.

این فیلم از میانه آبان کلید خورده و برای اولین بار بعد از تولد فرزند، مهناز افشار جلوی دوربین خواهد رفت.




چرا صابر ابر اتیکت لباس‌هایش را جدا نمی‌کند؟

سینماژورنال: صابر ابر بازیگر سینما و تئاتر اخیرا درگیر اجرای نمایشگاهی از چیدمان و عکس شده با نام «از مردم استمداد مي‌كنم»؛ نمايشگاهي كه برخلاف بروشور و پوستر تبليغاتي آن بيشتر پرفورمنسي است تاثيرگذار به همراه مقداري عكس و چيدمان از ميان ۱۷۲۴ قطعه عكس و آگهي از گمشدگان دهه ۴۰ كه توسط صابر ابر طي چند سال جمع‌آوري شده‌ بودند.

به گزارش سینماژورنال در پرفورمنس اين نمايشگاه، صابر ابر و پانته‌آ پناهي‌ها در دو اتاق شيشه‌اي قرار گرفته‌اند كه شامل وسايل اوليه‌اي براي زندگي از جمله تختخواب، شير دستشويي، چند قابلمه و ماهيتابه، آينه، پنكه، دفترچه يادداشت و قلم مي‌شود و اين دو بازيگر نقش گمشده و گم‌كرده را بازي مي‌كنند. رويارويي اين دو با تماشاگران بداهه‌هاي تكرار نشدني خلق مي‌كند.

تعدادی لباس دارم که با اتیکت پوشیده شده اند

صابر ابر در گفتگویی تفصیلی به بهانه اجرای این نمایشگاه به طرح برخی اتفاقات عجیب زندگیش پرداخته است و از جمله اینها پوشیدن لباس با اتیکت. ابر به “اعتماد” گفته است: شايد عجيب باشد ولي من تعدادي لباس دارم كه پوشيده شده‌اند اما با اتيكت! دليل دارد. به خاطر كسي كه آن را به هم داده.

وی ادامه داده است: يك چيزهايي در زندگي معمولي هم اتيكت دارد كه اين براي چه سالي و چه دوراني است. يعني حتي از اين معمولي‌تر هم در زندگي من وجود دارد. اينقدر صادقانه دارم مي‌گويم! دليلش فقط خاطره بازي نيست. از دست دادنش خيلي بيشتر برايم مهم و نگران‌كننده است.

مادرم میگفت چرا پابرهنه ای؟ می گفتم گم شد کفشم!

یکی دیگر از عجایب گفته های ابر درباره گم کردن چیزهایی است که به آنها علاقه ندارد. ابر در این باره بیان داشته است: يكي از چيزهاي جالب كه شايد به دليل وصل من به طبيعت باشد، اين است كه چيزهايي را كه دوست نداشتم گم مي‌كردم و مي‌گفتم گم شد! چون دوست‌شان نداشتم.

وی با ذکر مثالی در این باره ادامه داده است: بارها مي‌شد كه با مادرم بيرون بوديم و من پابرهنه مي‌شدم! كفشم را درمي‌آوردم و جا مي‌گذاشتم. مادرم مي‌ديد و مي‌گفت چرا پابرهنه‌اي؟ مي‌گفتم: گم شد كفشم! من تركش كردم. حذفش كردم. نخواستم با من بيايد. نمي‌خواستم، براي من نبود. دوستش نداشتم.




کاسه به سران با حضور پیمان معادی و فرزندش!+عکس

سینماژورنال: پیمان معادی بعد از سالها فیلمنامه نویسی با ایفای نقشی کوتاه در “درباره الی” توانست نقش اصلی مرد “جدایی…” را از آن خود کند و اسکاری شدن این فیلم بود که فاز فعالیتهای او را عوض کرد.

به گزارش سینماژورنال معادی در سالهای اخیر علاوه بر کارگردانی تجربه بازی در یکی دو فیلم نه چندان مطرح هالیوودی را برعهده داشته است.

دررتازه ترین تصویر اجتماعی این بازیگر او را در کنار فرزند در حالی می بینیم که هر دو با فیگوری عجیب کاسه ای بر سر گذاشته اند!!!

کاسه به سران به اشتراک پیمان معادی و فرزندش
کاسه به سران به اشتراک پیمان معادی و فرزندش



ترانه علیدوستی در قامت “مادر فولادزره”!!!+عکس

سینماژورنال: ترانه علیدوستی که این روزها همچنان درگیر کار در سریال “شهرزاد” حسن فتحی است به تازگی عکس جالبی را در صفحه اجتماعی خود منتشر نموده است.

به گزارش سینماژورنال در این تصویر علیدوستی را با گریمی مهیب و اندکی ترسناک می بینیم.

این بازیگر درباره اینکه این تصویر مربوط به چه کاریست چیزی نگفته است اما چیزی که مشخص است اینکه این گریم باید متعلق به اثری در گونه فانتزی باشد.

ترانه علیدوستی خود در توصیف این عکس نوشته است: گریم مادر فولادزره یا نامادریِ سیندرلا. از نشان دادن این عکس به کودکان امتناع کنید!

ترانه علیدوستی با گریم "مادر فولادزره"
ترانه علیدوستی با گریم “مادر فولادزره”

مادری که فرزند خود را جادو می کند

به گزارش سینماژورنال در داستان افسانه ای “امیر ارسلان نامدار”، کاراکتر “فولادزره” نام یک دیو به صورت یک عفریت بزرگ شاخدار است.

“مادر فولادزره” نیز جادوگری توانا بود که با خواندن طلسمی بدن فرزند خود “فولادزره” را نسبت به همه سلاحها آسیب ناپذیر ساخت به جز یک سلاح.

“امیرارسلان نامدار” یکی از داستان‌های تخیلی بومی فارسی نوشته محمدعلی نقیب الممالک در زمان قاجار است.

نقیب‌الممالک این نام را از یک نثر حماسی قدیمی‌تر فارسی به نام “رموز حمزه” گرفته‌است.

هیچ بعید نیست که علیدوستی بنا شده در نسخه ای سینمایی از این داستان بازی کند. در اوایل دهه سی شاپور یاسمی نسخه ای سینمایی از این فیلم را با بازی ایلوش خوشابه ساخته بود.

در میانه دهه 40 هم اسماعیل کوشان نسخه ای از این فیلم را ساخت. در این فیلم محمدعلی فردین نقش اصلی را ایفا می کرد.

ترانه علیدوستی با گریم “مادر فولادزره”



مهمترین عنصر جشن تولد بازیگر “جدایی…”+عکس

سینماژورنال: پیمان معادی فیلمنامه نویسی که به لطف اصغر فرهادی بازیگری را هم تجربه کرد به تازگی تولد 45 سالگی خود را حشن گرفت.

به گزارش سینماژورنال بازیگر “جدایی نادر از سیمین” که در سالهای اخیر در چند فیلم نه چندان مطرح هالیوودی هم ایفای نقش کرده  تولدش را بهانه ای کرده برای یک تک نگاری درباره شمع تولد.

معادی با اشاره به اینکه مهمترین رکن جشن تولد شمعش است در صفحه اجتماعیش نوشته است: مهم ترين چيزى كه در روز تولدت بايد داشته باشى شعله ايست كه بعد از آرزويت فوتش كنى. آرزوى سلامتى براى همه.

وی ادامه داده است: بقول يه دوست، خدا سلامتى بده باقيشو با پول ميخريم!!! ممنون از اظهار لطف همگى. خدايا يه آرزوى ديگه: اين نفرتى كه بعضيا به هم دارن كمتر شه لطفا تا دنيايى با صفاتر و اروم تر و با حال تر داشته باشيم و كمتر شاهد اتفاقات …….چيه؟ زياد شد؟! خدا جون شما همون سلامتى رو بده به همه، نفرت رو خودمون يه كاريش ميكنيم.

 

پیمان معادی و شمع تولدش
پیمان معادی و شمع تولدش