اعترافات صادقانه تهیهکننده فیلم «۳ارگانی» قتل موسی خیابانی به غیبت از سربازی و نقش پررنگ شهردار تهران در موقعیت فعلیاش⇐سربازی نرفتم تا قیمت سربازی نیمبها شود!!!/قالیباف پیشنهاد داد وارد کار فرهنگی شوم/«سیمای مهر» با سفارش قالیباف کارش را شروع کرد/آشنایی با عسکرپور از طریق قالیباف رخ داد/ اگر قالیباف نبود، من هم نبودم/ هرکجا بایستم و کار کنم، برای قالیباف است
|
سینماروزان: محمود رضوی تهیه کننده آثاری همچون «پادری»، «دلبری» و «معراجیها» در اکران نوروزی فیلم «ماجرای نیمروز» را روی پرده دارد.
«ماجرای نیمروز» که ماجرای چگونگی به هلاکت رسیدن موسی خیابانی از سران منافقین را روایت میکند به واسطه اینکه سه ارگان متنفذ از حوزه هنری گرفته تا فارابی و تصویرشهر وابسته به شهرداری حامی تولید آن بوده اند وضعیتی کم نظیر در سینمای ایران دارد و بسیاری دوست دارند درباره عقبه تهیه کننده ای که سه ارگان تمام قدر به حمایت از او ایستاده اند بیشتر بدانند.
در همه ماههای حضور این تهیه کننده در سینما و تلویزیون فراوان درباره حمایت ارگانهای شهری از او گفته شده بود و حالا این تهیه کننده در گفتگویی تفصیلی با خبرگزاری «مهر» ارگان سازمان تبلیغات اسلامی صادقانه درباره نقش پررنگ شهردار تهران در موقعیت فعلی خود سخن گفته است.
رضوی البته در این گفتگو درباره ماجرای غیبت طولانی از خدمت سربازیش هم که پیشتر رسانه های مستقل به آن اشاره کرده بودند هم صحبت کرده است و این را هم گفته که در دوران تحصیل درس خوان هم نبوده و نهایتا هم بیشتر از دیپلم عایدش نشده است!!!
بخشهایی از گفته های رضوی را بخوانید:
شما مانند دیگر پسرحاجیهای دهه ۷۰ سربازی نرفتید؟
سربازی در آن زمان نرفتم، اما بعداً رفتم.
چرا؟ نخریده بودید؟
نه نخریدم.
پس چطور؟ چون سال ۷۷، ۱۸ سالهتان شده بود و باید سربازی میرفتید.
درست است، اما در آن سنین خیلی به ازدواج فکر میکردم و با خودم گفتم اگر بخواهم سربازی را بخرم بهتر است اول ازدواج کنم که قیمت سربازی نیمبها شود. البته درنهایت نه زن گرفتم و نه توانستم سربازی را بخرم چون دیگر خرید سربازی جمع شده بود.
چه سالی محصل بودید؟
سال ۶۴ کلاس اول دبستان را شروع کردم، یعنی ۵ سالگی.
چرا اینقدر زود؟
احتمالاً خیلی اذیت میکردم و میخواستند زودتر به مدرسه بروم. سر کلاس رفتم و از همه هم کوچکتر بودم و تنها میتوانستم پشت میز اول بنشینم. تابستان سال بعد کلاس دوم را خواندم و سال ۶۵ کلاس سومی شده بودم. ارتحال امام که سال ۶۸ بود، من کلاس پنجم بودم و امتحانات نهایی برگزار میشد. سال ۷۴ هم دیپلم گرفتم. ولی ادامه تحصیل ندادم!
اول سیمای مهر بود یا شما تهیهکنندگی میکردید؟
اول آن موسسه «مشکات مهر» بود، بعد از سال ٨٤ یک سال در شهرداری و گروه مشاوران جوان بودم، اما محیط اداری با روحیات من سازگار نبود و کار اداری برایم خستهکننده بود، کار اداری را خیلی نمیپسندیدم. وقتی خواستم از کار بیرون بیایم، پیش آقای دکتر قالیباف رفتم که ایشان پیشنهاد دادند چون سابقه کار فرهنگی داری، وارد این حوزه سینما بشوید و بروید خودتان را نذر فرهنگ کنید و هرچه میخواهی تلاش کنی در حوزه فرهنگ انجام بده ، جایی هم لازم شد من هوای شما را دارم.
«سیمای مهر» هم در حوزه سینما و تلویزیون بنا به همان توصیه آقای قالیباف به من در سال ۸۵ کارش را شروع کرد.
رابطه «سیمای مهر» و آقای قالیباف فقط این بوده که شما کاری را شروع کنید و ما حواسمان هست یا بیشتر از این حرفها بوده است؟
اگر دنبال آن شایعات هستید که سیمای مهر متعلق به آقای دکتر قالیباف است یا سرمایه اینجا را تامین کرده اند من میگویم اینها نیست، بیشتر از اینهاست سید محمود رضوی متعلق به آقای قالیباف است ، ایشان مشوق و نیروی محرکه حرکت اول من برای سینما بود و مرا برای انجام کارها «هُل» داد اگر اصرار ایشان نبود اصلا شاید وارد این حوزه نمیشدم.
حمایت معنوی قالیباف همیشه در کنارتان بوده است؟
یقیناً اگر آقای قالیباف نبود، من هم اینجا نبودم. دفتر تبلیغاتی میزدم که تیزر و مستند صنعتی میسازد. کسی که به من اطمینان قلبی و اعتمادبهنفس داد و گفت که خودتان را وقف فرهنگ کنید، آقای قالیباف بود. هنوز یادداشتهای جلسههایی که داشتیم را دارم. آقای قالیباف پتانسیلی که یک فرد برای پریدن لازم دارد را ایجاد کرده بود و انصافاً هرجایی که کم آوردم، حضور داشت؛ مانند پدری که شاید به بچهاش پولتوجیبی ندهد ولی حواسش هست. من میگویم بودن یا نبودن موسسه سیمای مهر به آقای قالیباف بستگی دارد، چون اگر یک روز سیمای مهر هم نباشد، باز رضوی هرکجا بایستد و کار کند، برای آقای قالیباف است. فلسفه وجودی این دفتر از آقای قالیباف و همان جلساتی است که داشتیم. کسی هم بودند که در شکلگیری و به وجود آمدن ارتباطات مختلف مؤثر بودند.
آشنایی با آقای عسگر پور هم از طریق آقای قالیباف اتفاق افتاد و اگر ایشان نبود که ارتباط اولیه را ایجاد کند.{این بخش ساعاتی بعد از انتشار در خبرگزاری مهر به این صورت تغییر یافت⇐ آشنایی با آقای عسگر پور هم به دلیل حضور ایشان در سازمان فرهنگی هنری آن روزها اتفاق افتاد و اکثر اتفاقات و ارتباطات سینمایی ما با حضور آقای عسگرپور اتفاق افتاد.}
در تولید فیلم تازه تهیهکننده جوان «پادری» همه حضور بهم رسانیدند⇐از حوزه هنری گرفته تا فارابی و تصویرشهر وابسته به شهرداری!+عکس
|
سینماروزان: تهیه کننده جوان فیلمهایی مانند «دلبری» و سریالهایی مانند «پادری» سعی زیادی کرد که به هنگام تولید فیلم تازه اش «ماجرای نیمروز» از استقلال عملکرد و تولید در بخش خصوصی سخن گوید و حتی در میانه های مسیر تولید نیز اخباری منتشر شد مبنی بر تعطیلی پروژه به دلیل محدودیت مالی!!!
به گزارش سینماروزان با این حال انتشار اولین پوستر رسمی «ماجرای نیمروز» حکایت از آن دارد که این تهیه کننده جوان نه فقط از حمایتهای شهرداری و سازمان تصویرشهر برخوردار است بلکه در تولید فیلم، بنیاد سینمایی فارابی که در سالهای اخیر مدام از بضاعت اندک اقتصادی خود نالیده و همچنین حوزه هنری به عنوان یکی از متمول ترین ارگانهای متولی تولید محصولات سینمایی حضور دارند!
فارغ از شهرداری که پیشتر حمایت جانانه تبلیغاتی اش را از محصولات این تهیه کننده نشان داده بود و فارابی که مدیرعامل آن چندی قبل شخصا یادداشتی ستایش آمیز برای یکی از آثار روی پرده این تهیه کننده به نام «خانه ای…» نوشته بود و البته یکی از مدیران فرهنگی این نهاد سناریست «ماجرای نیمروز» است(!) اینکه حالا حوزه هنری که در اکران فیلم قبلی این تهیه کننده «سیانور» با اتهام عدم حمایت از فیلم مواجه بود برای تولید فیلم جدید تهیه کننده حضور بهم رسانیده جالب توجه به نظر می رسد.
باید صبر کرد و دید فیلمی که مثلث تصویرشهر-فارابی-حوزه هنری را به عنوان حامی مالی داشته و نام آن هم عاریهای از عنوان فیلمی مشهور از «فرد زینهمان» است به چگونه محصولی بدل شده و آیا هیأت داوران فجر در برخورد با این فیلم تحت تأثیر حامیان آن قرار میگیرند یا مستقل عمل خواهند کرد؟
پوستر «ماجرای نیمروز» با لوگوهای تصویرشهر، حوزه هنری و فارابی در پایین پوستر
بالاخره یک جشنواره بینالمللی پیدا شد برای نمایش «دلبری»!+عکس
|
سینماروزان: «دلبری» که به تهیه کنندگی جوانی به نام محمود رضوی و البته حمایت حوزه هنری تولید شده است از جمله آثار انتقادبرانگیز جشنواره سی و چهارم فیلم فجر بود که اکران آن در بهار امسال و حتی با داشتن سرگروه آزادی شکستی تمام عیار را برای فیلم رقم زد.
به گزارش سینماروزان «دلبری» علیرغم اکران سراسری و دارای سرگروه آن هم در اکران دوم نوروز، حتی فروش اش به 150 میلیون هم نرسید تا مشخص شود گاهی حمایت ارگانی مانند حوزه چه در تولید و چه در اکران فقط شرط لازم برای موفقیت است و شرط کافی، کیفیت محصول است که این فیلم پردیالوگ و محصور در یک لوکیشن از آن بیبهره بود.
جالب است که نزدیک به هشت ماه بعد از اکران خبری منتشر شده درباره حضور این فیلم در یک جشنواره بین المللی به نام «داکا»؛ پانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم «داکا» از 23 دی ماه الی 1 بهمن ماه در شهر داکا پایتخت کشور بنگلادش برگزار خواهد شد و گویا «دلبری» هم از ایران در این جشنواره حضور دارد!!!
اینکه حضورهای جشنواره ای که در دو دهه قبل صرفا از آن فیلمهایی می شد که حداقلی از استانداردهای سینمایی را داشته باشند در سالهای اخیر و به سبب تعدد جشنواره هایی که در نقاط مختلف دنیا برگزار می شود حتی از آن فیلمهایی کاملا شکست خورده هم می گردد به نوبه خود نکتهایست حائز اهمیت و دارای قابلیت آسیب شناسی از سوی کارشناسان امور بین الملل سینما!
تهیه کننده جوان “سیانور”، “دلبری”، “معراجیها” و البته “پادری”: به جز یک فیلم دیگر هیچ پولی از هیچ جایی نگرفتهام/از تولیدات دیگرم که فرهنگی است پول در میآورم و در سینما خرج میکنم!⇔سینماروزان: با سود کدام بیزنس فرهنگی(!) میشود سرمایه تولید در سینما را فراهم آورد؟/این بیزنس را در گینس ثبت کنید و اعضای شورایعالی اتحادیه تهیه کنندگان را به استفاده از آن سوق دهید
|
سینماروزان: محمود رضوی تهیه کننده جوان سینما که این روزها “سیانور” را روی پرده دارد، نیمه ابتدایی سال هم فیلمی به نام “دلبری” را روی پرده داشت که با حمایت حوزه هنری تولید شده بود اما در انتهای اکران فروشش به 200 میلیون هم نرسید! ایشان در نوروز هم سریال “پادری” را روی آنتن داشتند که آن هم توفیقی در جلب مخاطب نداشت.
به گزارش سینماروزان رضوی که موفق ترین اثرش به لحاظ فروش “معراجیها” بوده که آن فروش بالا هم بیشتر برآمده از برند ده نمکی کارگردان سه گانه “اخراجیها” بود در تازه ترین گفتگویش که با “فارس” انجام شده از این گفته که از پایین رشد کرده و آرام آرام بالا آمده است و البته ادعا کرده به جز یک فیلم برای تولید هیچ کدام از فیلمهایش از جایی پولی نگرفته است.
رضوی گفته است: برای ساخت فیلمهایم اصلا راه ساده و راحتی را طی نکردهام. من آدمی هستم که از پایین رشد کردهام و آرام آرام بالا آمدهام. این مسیر را با اعتقاداتم آمدهام. برای خودم اصول و ایدئولوژی دارم که خیلیها در آن میگنجند و خیلیها هم نمیگنجند…من برای خودم اصولی دارم و چون از آنها سعی کردم خارج نشوم برای خیلی ها این ذهنیت پیش آمده که من دارای رابطه هستم. مگر هر کسی اصولی دارد باید اینطور باشد؟! آدم ها نمیتوانند خودشان باشند و اصول داشته باشند؟!
این جوان تهیه کننده ادامه داده است: تا قبل از فیلم سینمایی «خانهای در خیابان چهل و یکم» که از فارابی کمک گرفتم دیگر هیچ پولی از هیچجای دیگری نگرفتهام. در حال حاضر در زمانی به سر میبریم که دیگر هیچ چیز مخفی برای مردم باقی نمانده است سران ممکلت یک جلسه خصوصی میگذارند فردا همه ما مطلع میشویم. میشود من از جایی پول گرفته باشم و کسی نفهمد؟! در حد و اندازهای حرف که برای همه، همه چیز وجود دارد و میگویند. از تولیدات دیگرم که فرهنگی است پول در میآورم و در سینما خرج میکنم. من نه ساختمان سازی دارم و نه کارخانه دارم.
پس این همه بیلبورد و آن همه تیزر از کجا آمده؟
به گزارش سینماروزان همان طور که این تهیه کننده بیان کرده اند در روزگاری به سر می بریم که کمتر ناراستی از مردم مخفی باقی می ماند و البته همان مردم در هفته های اخیر دیده اند چطور بیلبوردهای شهری به صورت گسترده ای در اختیار “سیانور” ایشان قرار گرفته است و البته رسانه ملی چه حمایت همه جانبه ای را از این فیلم کرده! آیا این حمایتها شامل حامل همه فیلمهای دیگر هم می شود؟ چطور است اغلب تهیه کنندگان از اجاره کردن فقط 3 بیلبورد در نقاط مرکزی شهر عاجزند و فیلم ایشان از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب بیلبورد دارد. در این دو ماه اخیر “فروشنده” را به عنوان جایزه بگیرترین روی پرده داشتیم که حتی یک دهم فیلم این تهیه کننده جوان بیلبورد نداشت!
پس حمایت حوزه هنری از “دلبری” چه شد؟
این تهیه کننده جوان از این می گوید که فقط برای “خانه ای در خیابان چهل و یکم” از فارابی کمک گرفته اما این را نمی گوید که “دلبری” را با حمایت مستقیم حوزه هنری تولید کردند و البته حمایت حوزه هنری بود که باعث شد فیلمی که بسیاری ساختار آن را در حد نمایشهای رادیویی می دانستند در اکران دوم نوروز که یکی از پرمتقاضی ترین اکرانهاست روی پرده برود.
با سود کدام بیزنس فرهنگی می شود در سینما سرمایه گذاری کرد؟
این جوان این را هم گفته اند که از دیگر تولیدات فرهنگی شان پول درمی آورند که خرج سینما می شود؛ اما نمی گوید کدام بیزنس فرهنگی آن قدر سودآور است که بشود از سودش برای تولید در سینما که جزو پرریسک ترین و در عین حال پرخرج ترین تولیدات فرهنگی است استفاده کند؟
اگر واقعا بیزنسی آن هم در زمینه فرهنگ وجود دارد که بشود با سودش فیلم سینمایی تولید کرد بهتر است این جوان هر چه زودتر نام این بیزنس و البته نام خود را به عنوان کاشف این بیزنس در گینس ثبت کند و البته بعد از ثبت در گینس این بیزنس را به آن دسته از تهیه کنندگان معرفی کند که در ماههای اخیر به دلیل مشکلات اقتصادی دست به دامان آهن فروشان، تولیدکنندگان مواد شیمیایی، واردکنندگان خودرو و آقازادگان صنف جواهرفروش شده اند که بیایند و در محصولات آنها سرمایه گذاری کنند.
این جوان که تا بازرسی شورایعالی تهیه کنندگان هم پیش رفته چرا این بیزنس فرهنگی سودآور را در هیأت مرکزی شورایعالی طرح نمی کند و شرایطی را فراهم نمی کند که با فراگیر شدن این بیزنس جلوی ورود پولشویان یا به تعبیر غلامرضا موسوی جلوی ورود پولهای بی مسئولیت به سینما و شبکه خانگی گرفته شود؟
این روزها همه منتقد ایوبی شدهاند حتی محمود رضوی تهیهکننده جوان “معراجیها”، “سیانور” و البته “دلبری”!!!
|
سینماروزان: محمود رضوی تهیه کننده جوان سینما و تلویزیون که تولید آثاری نظیر “معراجیها”، “دهلیز” و “دلبری” را در کارنامه دارد این روزها فیلم “سیانور” را روی پرده دارد.
به گزارش سینماروزان رضوی به بهانه اکران “سیانور” مهمان “هفت” بود و در آخرین ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری به انتقاد از حجت ا.. ایوبی پرداخت؛ رییسی که بعد از استعفای علی جنتی، موقعیتی متزلزل دارد و در هفته های اخیر حتی آنها که زمانی به مدح او می پرداختند نیز زبان به انتقاد از او گشوده اند.
رضوی درباره ایوبی گفت: عیب است که هنوز من گله کنم که آقای ایوبی هنوز فیلم ما را ندیده است. با شعار و شعر نمی توان سینما را اداره کرد. اینکه اهالی سینما امروز سکوت می کنند نه اینکه مشکلی نیست، صبوری می کنند. آقای ایوبی و سازمانش در این منظومه کمک به این فیلم کجا بوده است؟! امیدوارم در دوران جدید بکند.
این تهیه کننده که حضورش در سینمای ایران هنوز به یک دهه نرسیده درباره بودجه “سیانور” بیان داشت: فیلم را با کمتر از 3 میلیارد تومان تولید کردیم. البته این میزان در میان فیلم ها عدد زیادی است اما برای یک فیلم تاریخی به این شکل خوب بود. استقبال از فیلم با لطف رسانه ها و مردم ممکن شد و شانس نبوده است. نادیده گرفته شدن در جشنواره های فجر و مقاومت از عجایب روزگار بود. یک روز یک آدم بزرگی به من گفت از برخی جریانات و آدم های تاریخ فیلم نساز. چون هرچند به ظاهر نیستند اما وجود دارند.
وی ادامه داد: صحنه پردازی و طراحی لباس و گریم نزدیک به نیم میلیارد هزینه برد. یک اتفاق در فیلم افتاد که سبب شد به تهران آن زمان به خوبی نزدیک شویم. اینکه جزئیات را با دقت تمام و کمترین هزینه تامین کنیم. یعنی از دکورها و طراحی صحنه بیگ پروداکشن دور شویم و دقیقا جزیئاتی را که می خواهیم بدست آوریم. و این را در راستای احترام به مخاطب انجام دادیم. یعنی یک فیلم تاریخی را در بستر عشق، جناحی و داستان درام خلق کنیم.
رضوی بیان داشت: «سیانور» تنها فیلم 35 میلیمتری در جشنواره گذشته و آخرین فیلم از این جنس در سینمای ایران است. آن هم به این دلیل که جنس تصویر نیاز داشت. ما نزدیک به 260 حلقه نگاتیو بکار بردیم، هرچند بخش هایی نیز دولت به ما کمک کرد. در فیلم جدید محمدحسین مهدویان، “ماجرای نیمروز”{که گفته می شود ماجرای قتل موسی خیابانی را روایت می کند} نیز از نگاتیو 16 میلیمتری استفاده خواهیم کرد.
رضوی با مخاطب قرار دادن مدیر رسانه ملی گفت: از رئیس سازمان صداوسیما در خواست می کنم پخش مجدد تیزرهای این فیلم از صداوسیما را آغاز کند. آقای علی عسکری! جم فیلم ما را تبلیغ نمی کند و ما هم سراغ آنها نمی رویم، اما تیزرهای فیلم «سیانور» الان نزدیک به یک هفته است از تلویزیون پخش نمی شود، زیرا ما از ابتدای این فیلم۴۵۰ تیزر داشتیم که به اتمام رسیده است.
دو ماه و نیم بعد از شکست سنگین این محصول حوزه هنری⇐عباس غزالی: کارگردان “دلبری” بیتجربه بود
|
سینماژورنال: “دلبری” از جمله محصولات سینمایی حوزه هنری در سال اخیر بود که علیرغم حمایت مناسب در تولید و فراهم آمدن شرایط اکران مناسب برای آن و در اختیار داشتن گروه سینمایی آزادی اما در نهایت بعد از گذشت 5 هفته نمایش رقم کل فروش اش به 200 میلیون تومان هم نرسید.
به گزارش سینماژورنال بسیاری از رسانه ها ساختار رادیویی اثر و اینکه بخش عمده فیلم به جای تصویر بر مونولوگ استوار بود را دلیل اصلی شکست فیلم در گیشه دانستند اما عوامل فیلم و از جمله کارگردان آن جلال دهقانی اشکذری در صحبتهایش این ایرادات را قبول نکرد.
حالا دو ماه و نیم بعد از پایان اکران اثر عباس غزالی بازیگر جوان سینما و تلویزیون که در “دلبری” ایفای نقش داشت در گفتگو با “فیلمنت” به صراحت به بی تجربگی این کارگردان اشاره کرده و همین را عاملی بر عدم اقبال مخاطبان به آن دانسته است.
غزالی درباره دلایل عدم اقبال مخاطبان به “دلبری” گفت: وقتی این فیلم به من پیشنهاد شد خیلی استقبال کردم چون اصولا من در نقشهای بیرونی و خاکستری دیده شده ام و جای خالی کاراکتری این چنینی در پرونده کاری من احساس می شد و با افتخار این نقش را بازی کردم تا ادای دینی به این افراد باشد.
غزالی افزود: قصه و فیلمنامه ای که در مورد جانبازها و خانواده آنها باشد خیلی کم داریم و این فیلم نکته های جالبی داشت که ما چهره جانباز را بصورت pov میبینیم ولی قطعا سینما و زبان تصویرT تکنیک لازم دارد، به نظر من کارگردان تلاش خودش را کرد اما فکر می کنم بی تجربه بود.
“اژدها…” از “رسوایی۲” عقب افتاد/فیلمهای نوروزی همچنان پرفروشند+جدول فروش
|
سینماژورنال: اوضاع اکران دوم نوروز با رقابت میان “اژدها وارد میشود” و “رسوایی2” ادامه دارد.
به گزارش سینماژورنال “رسوایی2” که در فروش کل “اژدها…” را پشت سر گذاشته به واسطه جلوه های ویژه تصویری و بخصوص بازسازی تصویرسازی واقع گرایانه از زلزله تهران مورد توجه قرار گرفته است.
وارد ماه سوم سال شده ایم و علیرغم کاهش تعداد سالن همچنان این “سالوادور…” است که می فروشد. از آن سو فیلم “…آلبالو” هم به بهترین شکل از جنجالهای مدیران ارشاد به نفع خود استفاده کرده است؛ جالب است که وزیر ارشاد مرتب محتوای این فیلم را نقد می کند اما این فیلم بدون کمترین محدودیت به اکران خود ادامه می دهد.
قعرنشین جدول فروش هم به مانند همه این هفته ها “دلبری” از محصولات حوزه هنری است که بعد از سه هفته نمایش، فروشش تازه به 150 میلیون رسیده است.
جدول فروش فیلمها تا ابتدای جمعه هفتم خرداد به شرح زیر است:
(مبالغ به تومان است)
–من سالوادور نیستم 15 میلیارد و 600 میلیون
–50 کیلو آلبالو 14 میلیارد
–ابد و یک روز 9 میلیارد و نیم
-بادیگارد 7 میلیارد
–خشم و هیاهو 1 میلیارد و 700 میلیون
–رسوایی دو 1 میلیارد و 570 میلیون تومان
-اژدها وارد میشود 1 میلیارد و 520 میلیون
–کفشهایم کو 820 میلیون
–یه دزدی عاشقانه 770 میلیون
–مرگ ماهی 460 میلیون
–خنده های آتوسا 460 میلیون
–دلبری 150 میلیون
ماجرای اعتراف کارگردان “بیپولی” نزد بازیگر کمفروشترین فیلم سینماها+عکس
|
سینماژورنال: عباس غزالی بازیگر جوان سینما و تلویزیون این روزها فیلمی به نام “دلبری” را روی پرده دارد.
به گزارش سینماژورنال “دلبری” به دلیل ریتم کند و بالا بودن حجم دیالوگ به جای اکت، مورد توجه مخاطبان قرار نگرفته و کم فروش ترین فیلم سینماهاست.
غزالی در خلال گفتگوی خود با “وطن امروز” به ماجرای چگونگی انتخابش برای سریال “وضعیت سفید” و البته حضور در “یوسف پیامبر” اشاراتی داشته است.
نعمت ا.. اعتراف کرد
این بازیگر با اشاره به اختلاف نظری که حمید نعمت ا.. کارگردان و هادی مقدم دوست نویسنده “وضعیت سفید” درباره حضور وی در این سریال داشتهاند از اعتراف نعمت ا.. چنین می گوید: در اواسط «وضعیت سفید» هنگامی که نقش من کاملا جا افتاده بود، حمید نعمتا..، من و هادی مقدمدوست را به کناری کشید و مثلثی 3 نفره تشکیل داد و نزد من اعترافی کرد که در زمان پیشتولید سریال با وجودی که انتخاب آقای نعمتالله بودم، آقای مقدمدوست مخالفت میکرد و بازیگر دیگری را پیشنهاد میکرد.
وی ادامه می دهد: آقای نعمتالله آنجا از هادی مقدمدوست پرسید نظرش درباره بازی من تغییر کرده یا نه؟ و آقای مقدمدوست گفت من دیگر در این مساله کم آوردم و اشتباه کرده بودم!
در “یوسف پیامبر” یکی از برادران یوسف بودم
عباس غزالی درباره حضورش در سریال “یوسف پیامبر” هم بیان می دارد: در سریال «یوسف(ع)» جزو یکی از برادران یوسف بودم که او را به چاه انداختند. در 11 قسمت اول آن سریال همراه با یوسف در نقش یکی از برادران نوجوانش بازی میکردم و به دلیل سن کم من و گریم خاص آن دوران خیلیها مرا نمیشناختند و برخی هم با اطلاع از این مساله تعجب میکنند که من در این سریال هم بازی کردم.
این بازیگر خاطرنشان می سازد: آن زمان دستیاران ایشان انتخاب بازیگران فرعی را انجام میدادند و من جزو آخرین بازیگرانی بودم که به عنوان یکی از برادران یوسف انتخاب شدم. مساله مهم برایم این بود که همه افراد درگیر با پروژه از عوامل پشت صحنه تا بازیگران و حتی آقای سلحشور یک نوع غذا میخوردیم و این شرایط در آن کار برای من نوجوان خیلی ویژه بود و تاثیر آن دوران در وجودم مانده است.
عباس غزالی در نمایی از “وضعیت سفید”
رسانه اصولگرا در توصیف حوزه هنری⇐هم “آلبالو” پخش ميكنند و هم فيلم نميسازند؛ به کسی چه؟!
|
سینماژورنال: ارائه آماری درباره آن که پرفروشترین فیلمهای سینماهای حوزه هنری در نوروز “من سالوادور نیستم” و “50 کیلو آلبالو” بوده اند در شرایطی که مدیران حوزه هنری در هفته های گذشته با انتقاد از اوضاع کمدی های روی پرده از تولید کمدی های پاک در آینده نزدیک سخن گرفته اند به قدر کافی تناقض برانگیز است بخصوص اگر بدانیم همین حوزه هنری در سالهای قبل برخی از آثار کمدی و از جمله “گشت ارشاد” را توقیف کرده بود.
به گزارش سینماژورنال این تناقض زمینه ای شده است تا روزنامه اصولگرای “جوان” با ارائه تحلیلی با تیتر “سربه زیری مشکوک حوزه هنری” و روتیتر “هم آلبالو پخش ميكنيم و هم فيلم نميسازيم؛ به كسي چه؟!” به انتقاد از سیاستهای دوگانه این نهاد بپردازد.
سینماژورنال متن کامل تحلیل “جوان” را ارائه می دهد:
تفاوت قصه سالهای گذشته با قصه این سالها
البته يكي دو سالي حداقل ميشود كه سينماي ما ديگر مثل بچه سربه هوا نيست و توي اكران جنجال و هوچيگري نميكند، جز همين اواخر بر سر يكي دو فيلم مثل آلبالوي ماني حقيقي. گرچه بودن اين فيلمها از جهتي نيز خوب است؛ اينكه تفاوت كيفي فيلمها مشخص ميشود و يا اينكه يقه برخيها را ميشود گرفت كه با اين همه پول و بودجه، چرا شماها فيلم درست و حسابي نميسازيد؟
كمي به عقبتر برگرديم؛ چندسال قبل و زماني كه سر و صداها به سمت پرده اكران رفت. برخي فيلمسازان و در كنارش سازمان سينمايي حساب كار دستشان آمد كه سينما قصه چرك پرت مندرآوردي لازم ندارد و البته كسي نيز با تلخِ واقعي و غيره ساختن مشكل ندارد. اينها حرف كساني است مثل حوزه هنري كه به قول عدهاي سر بزنگاه نقش سد را در اكران پيدا كردند.
بالاخره سالنهاي زيادي در سينما دارند و با توجه به دغدغه چند سال پيششان ممانعت كردند از اكران فيلمهاي خاصِ عدهاي فيلمساز كه سينما را با اتاق خواب و يا عالم نشئگي اشتباه ميگرفتند. فرقي هم براي حوزه هنري آن سالها نميكرد كه فيلم مثلاً كمدي باشد يا اجتماعي و غيره. با پنبه سر ميبريدند تا كار سينما در قصهگويي به جاهاي باريك نكشد. بالاخره صاحب مِلك هستند و كسي حق دخالت در مالشان را كه سالنها باشد، ندارد.
البته اين وظيفه حوزه هنري هم هست كه فيلم بسازد در كنار اينكه جلوي هر فيلم نچسبي هم بايستد. اما همين حوزه هنري كه روزي چندان آرام نبود، چهرههاي سينمايي كه اتفاقاً وابسته به خانه سينماي قبل بودند را به درونش نيز پناه داد! حسابي هم بودجه گرفتند و فيلم ساختند!
حوزه سعی می کند سربه زیر بماند؟
فيلمهاي خيلي بيكيفيتي نيز نبودند، حداقل اينكه در چارچوب فكري حوزه هنري ساختند و پولشان را نيز گرفتند. اين قضيه اعتراض چپي و راستي را هم گرچه در پي داشت و چندان قضيه در سكوت نگذشت. با اين حال فضاي آرام سينما گويا به مذاق همين مركز كه حوزه باشد نيز گويا حسابي خوش آمده و سعي ميكند در همان كنج و سر به زير بماند! اينكه نه فيلم ميسازد و نه اعتراضي و صدايي و غيره از سمتش بلند نميشود. حتي سالنها را تمام و كمال در اختيار همه آثار سينمايي قرار داده كه اين نيز اتفاق به ظاهر عادلانهاي هم هست.
حوزه هنري چند سال پيش كجا و الانشان كجا؟
ولي آن حوزه هنري چند سال پيش كجا و الانشان كجا؟ حتي بهطور مصداقيتر در قبال فيلم آلبالوي ماني حقيقي كه گلايه وزير ارشاد را نيز در برداشت، باز سكوت محض كرد و هرچه سالن داشت را در اختيارش گذاشت و بازهم دغدغه حوزه كجا و قصه عجيب و چَرَند «50 كيلو آلبالو» كجا؟ لابد خبري است! اين را نيز بايد در نظر گرفت كه وظيفه اين مركز با بودجه ميلياردي فعلاً گويا خلاصه شده در بازار نشري كه خود حوزه همين سال گذشته چندميليارد تومان ضرر كرده است.
حجم عظيم كتابهايي كه فقط چند مثالش واقعاً ايدهآل است و خيليهايش نه. اين به كنار؛ چرا ردپايي از اين مركز در سينما ديگر نيست. لابد در اكران سكوت محض كرده تا كمكاريشان در توليدات سينمايي، در خفا فراموش شود. پس اين همه بودجه كجا خلاصه ميشود؟ سالي يك فيلم كه نهايتاً 1/5 ميليارد برايشان هزينه دارد، مسلماً براي اينها عددي نيست، اما فعلاً كه نميسازند! دليلش را بيپولي اعلام ميكنند كه چندان واقعيت ندارد.
گرچه قبلترهايي هم كه ساختهاند متأسفانه عمدتاً بدون مخاطبسنجي بوده است. تعهدي هم اگر پشت فيلمها هست، روي پرده نتوانستند خودي نشان بدهند؛ فقط ساخته شدهاند و عمدتاً نيز متوسطند و بيكيفيت؛ «دلبري» و «حق سكوت» و «تاج محل» و غيره.
سکوت زیاد مرکزی که زمانی فیلمساز تربیت می کرد
سكوت زياد از حد حوزه هنري در حوزه سينما آن هم براي مركزي كه خودش فيلمساز تربيت ميكرد و فيلمهاي آنچناني ميساخت، واقعاً، قابل توجيه است؟ نه! پس جمع كردن اين همه كارمند و مثلاً فيلمساز و نويسنده در يك سفره دورهمي براي چيست، جز اينكه به توليد منتج شود؟ فعلاً كه براي حوزه هنري گويا همه چيز گل و بلبل است.
فيلم نميسازيد لااقل حواستان باشد اين همه سالنهايتان در اختيار چه فيلمهايي است؟ احتمالاً بايد بگوييم كه شايعه ساخت و پاخت با برخي فيلمسازان حتي مثلاً بچهروشنفكرزدهها، يا شايد هم پشيماني از اكران نكردن برخيها در چندسال گذشته، حيف و ميل بودجه ميلياردي و غيره در موردتان انگار وجود دارد.
انتقاد یک مدیر حوزه هنری از تازهترین محصول سینمایی این ارگان
|
سینماژورنال: تازه ترین محصول سینمایی که با حمایت حوزه هنری تولید شده “دلبری” نام دارد؛ این فیلم در حالی در اکران دوم نوروز روی پرده رفته که اقبال مخاطبان به آن قابل توجه نبوده و این اثر در ده روز ابتدایی اکرانش با فروشی حدود 50 میلیون تومان(!) در قعر جدول فروش قرار گرفته است.
به گزارش سینماژورنال اصلی ترین مشکل “دلبری” ساختار آن است که به شدت متکی است بر مونولوگی طولانی که اثر را نه حتی شبیه به تله فیلم که شبیه به نمایشهای رادیویی کرده است؛ این مشکل به هنگام رونمایی فیلم در جشنواره فجر هم مورد تأکید قرار گرفت با این حال مدیران حوزه هنری چنان که باید پذیرای انتقادات نبودند.
با این حال شکست “دلبری” در اکران سبب ساز آن شده که مدیران این نهاد هم کمی واقع بین تر باشند؛ از جمله این مدیران محسن یزدی مدیر مرکز مستندسازی سوره است که در برنامه رادیویی “سینمامعیار” به مشکلات فیلمنامه ای اثر و عدم کشش داستانی آن اشاره کرده است.
یزدی گفته است: فیلم اشکالات فیلمنامهای دارد و الآن این مشکل عام سینمای ایران است، داستان کشش یک ساعت و نیم را ندارد، علیرغم اینکه بازیهای خوبی داریم و در مواردی انتقال حس خوبی صورت میگیرد، شاید در شخصیتپردازی هم ایراداتی هست که کمتر بتوانیم ارتباط برقرار کنیم. اگر این فیلم از فیلمنامهای منسجمتر و پرکششتر برخوردار بود فیلم خیلی بهتر میشد. شخصیت فیلم تبدیل به کاراکتر نشده است.
یزدی در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به کم کاری حوزه هنری در تولید محصولات سینمایی بیان داشت: دلیل اینکه حوزه در یکی دوسال گذشته فیلم سینمایی تولید نکرده این است که میخواهد با افق بهتری برای تولید ورود کند و عجلهای کار نکند، ضمن اینکه آقای اشکذری باید از اشکالات فیلم درس بگیرد، باید گوش کرد و مشاوره گرفت.
دو هفته تشویقی برای آثار اکران رمضان/”بارکد” بعد از “دلبری” روی پرده میرود
|
سینماژورنال: در جلسه 20 اردیبهشت ماه شورای صنفی نمایش قرارداد فیلم “بارکد” ثبت شد و مقرر شد این فیلم بعد از “دلبری” به عنوان یکی از برنامههای عید فطر در گروه آزادی اکران میشود.
همچنین در این جلسه قرارداد فیلم “دراکولا” به عنوان دیگر فیلم اکران عید فطر نیز ثبت شد و این فیلم بعد از “یک دزدی عاشقانه” در گروه کورش به نمایش در میآید.
“ننه نقلی” دیگر فیلمی بود که قرارداد اکرانش در جلسهی 20 اردیبهشت ماه به ثبت رسید و این فیلم بعد از “مرگ ماهی” در گروه ماندانا اکران خود را آغاز میکند.
همچنین در جلسه اخیر شورای صنفی نمایش مقرر شد کلیه فیلمهایی که در ماه رمضان اکران می شوند دو هفته تشویقی خواهند داشت به بیان بهتر دو هفته بیشتر از زمان معمول اکران روی پرده خواهند بود.
به این ترتیب چینش اکران آینده تا اینجا بدین صورت است:
—بارکد/گروه آزادی
—ننه نقلی/گروه ماندانا
—دراکولا/کوروش
تکمیل پازل اکران دوم نوروز با “مرگ ماهی”/اکران “عادت نمیکنیم” بعد از “خندههای آتوسا”
|
سینماژورنال: اکران دوم نوروز از چهارشنبه 15 اردیبهشت ماه با روی پرده رفتن چهار فیلم جدید شکلی جدی به خود می گیرد.
به گزارش سینماژورنال پیش از این فیلمهای “خنده های آتوسا” و “اژدها وارد میشود” به عنوان نخستین آثار اکران دوم نوروز روی پرده رفته بودند و حالا در جلسه 13 اردیبهشت شورای صنفی نمایش مقرر شده است که چهار فیلم “رسوایی2″، “دلبری”، “یک دزدی عاشقانه” و “مرگ ماهی” از 15 اردیبهشت روی پرده بروند.
از روز چهارشنبه 15 اردیبهشت «دلبری» به جای فیلم «ابد و یکروز»، «یک دزدی عاشقانه» به جای فیلم «50 کیلو آلبالو»، «رسوایی۲» به جای فیلم «بادیگارد» و «مرگ ماهی» به جای فیلم «من سالوادور نیستم» نیستم در سرگروههای سینمایی اکران مختلف خواهند شد.
همچنین در جلسه اخیر شورا مشخص شد که “عادت نمی کنیم” بعد از پایان اکران “خنده های آتوسا” روی پرده خواهد رفت.
به این ترتیب چینش اکران دوم نوروز نیز به صورت زیر کامل شد:
–اژدها وارد میشود/گروه اریکه
–خندههای آتوسا/گروه زندگی
–دلبری/گروه آزادی
–یک دزدی عاشقانه/گروه کوروش
–رسوایی۲/گروه استقلال
–مرگ ماهی/گروه ماندانا
چینش اکران دوم نوروز در خدمت “رسوایی۲” و “…آلبالو”؟⇐آتش زدن يك قيصريه بهخاطر چند دستمال بيشتر؟
|
سینماژورنال: در حالی که گمان می شد فاصله اختتامیه جشنواره سی و چهارم فجر با آغاز نوروز فصلی مرده در اکران سینماها باشد اما هوش و البته جسارت صاحبان دو فیلم “من سالوادور نیستم” و “کوچه بی نام” در فرستادن آثارشان در این موعد روی پرده سبب ساز آن شد که اسفند 94 فروشی رویایی برای سینماها رقم بخورد.
به گزارش سینماژورنال این فروش البته که در نوروز هم ادامه داشت و اکران آثاری در گونه های متنوع از کمدی “50 کیلو آلبالو” تا اکشن “بادیگارد” و فیلمی جشنواره ای همچون “ابد…” شرایطی را فراهم آورد که آن فروش اسفندماه همچنان و تاکنون که به میانه های اردیبهشت نزدیک می شویم ادامه داشته باشد.
این فروش بالای محصولات سینمایی در دو ماه و نیم اخیر سبب ساز آن شده است که از یک طرف سینماداران و بخصوص صاحبان سینماهای شهرستانها که همواره از کسادی سینما به عنوان عاملی بر ضرردهی یاد کرده اند روزهای خوبی را پشت سر بگذارند و از طرف دیگر مدیران سینمایی که همواره موفقیتهای سینمای ایران را موفقیت خود می دانند هم ماهی های خوبی از این آب صید کنند.
اکران دوم نوروز در خدمت آثار خاص؟
رونق سینماها در این مدت این نیاز را ایجاب می کرد که شورای صنفی نمایش فیلمهایی را برای اکران دوم نوروز انتخاب کند که همچنان این اقبال ادامه داشته باشد اما 5 فیلمی که تا اینجا به عنوان اکران دوم انتخاب شده اند این شائبه را ایجاد می کنند که نکند به جای توزیع فیلمهای متنوع و البته مطلوب مخاطب، سیاست در جهت حمایت از فیلم خاصی پیش می رود.
“رسوایی2″، “خنده های آتوسا”، “یه دزدی عاشقانه”، “دلبری” و “اژدها وارد میشود” آثاری هستند که تا اینجا نامشان به عنوان فیلمهای اکران دوم نوروز اعلام شده است.
یک نگاه به این لیست بیش از هر چیز حکایت از آن دارد که به جز “رسوایی2” هیچ کدام از فیلمهای دیگر قابلیت آن را ندارد که رقیب فروش آثاری چون “…سالوادور” و “…آلبالو” باشند.
یک فیلم تجربی، یک نمایش رادیویی، یک کمدی آیکونیک و…
“خنده های آتوسا” فیلمی است که کل پروسه فیلمبرداری اش در سه روز انجام شده و در ساختاری تجربی تولید شده که بیش از هر چیز جایش در همان گروه تازه تأسیس هنروتجربه است نه سرگروه سینمایی.
“دلبری” هم به دلیل ریتم کند و کشدار و البته شباهتش با یک نمایش رادیویی پرمونولوگ در بهترین حالت باید در گروه آزاد اکران می شد نه با داشتن سرگروهی که می بایست مخاطب را به سینماها بکشاند. فقط توجه به بازخورد منفی مخاطبان به این اثر در جشنواره فجر می توانست زمینه خوبی باشد برای پرهیز از ریسک واگذاری سرگروه به فیلم.
“یه دزدی عاشقانه” هم اگرچه کمدی است اما از آن دسته کمدی های ضدجریان اصلی سینماست که بیشتر واگویه های حدیث نفس کارگردانش امیرشهاب رضویان است و پر شده با مخلفات آیکونیک نه جنسی از کمدی که باید به عنوان محصولی سرگرم کننده بدنه مخاطب را به سینماها بکشاند.
در این میان البته “اژدها…” یک اثر سینمایی استاندارد است که می تواند در صورتی معرفی درست توجه مخاطب را جلب کند اما مسأله این است که همچنان سیستم اطلاع رسانی سینمای ایران در معرفی چنین آثاری مشکل دارد.
“رسوایی2” بی رقیب خواهد تاخت…
با این وصف تنها گزینه ای که به عنوان محصولی با قابلیت بالای مخاطب باقی می ماند “رسوایی2” است؛ “رسوایی2” البته به مانند سری “اخراجیها” یا “معراجیها” کمدی نیست و بیشتر فیلمی اجتماعی است شامل دو سکانس تصویرسازی خوب از زلزله پایتخت به مدد جلوه هاي ويژه ي تصويري.
با این حال “رسوایی2” به دلیل سابقه ذهنی مخاطب نسبت به آثار قبلی سازنده اش و مهمتر از آن نداشتن رقیبی گردن کلفت در اکران دوم نوروزی قطعا پرفروش ترین فیلم اکران دوم نوروزی خواهد بود.
اما مسأله اینجاست که این بی رقیب کردن “رسوایی2” ضررش بیش از هر چیز به سینماداران وارد می شود بخصوص که بنا شده فیلمهایی پرفروش چون “سالوادور…” و “کوچه بی نام” کلا از چرخه اکران حذف شوند و اغلب سینماها در اختیار اکران دوم نوروز قرار گیرند.
“…آلبالو” هم نفع خود را از این اوضاع خواهد برد
البته که در این بین برخی آثار مانند “…آلبالو” که اکرانشان با وجود گرفتن سرگروه همچنان ادامه خواهد داشت نیز به اندازه خود از این چینش نادرست اکران سود می برند.
طبیعی است که نفروختن آثاری همچون “دلبری” و “…آتوسا” موجب آن خواهد شد که سالنهای خالی مانده چنین آثاری از یک طرف در اختیار “رسوایی2” قرار گیرد و از طرف دیگر در اختیار امثال “…آلبالو” و به این ترتیب یک اکران خطی بدون تنوع باقی خواهد ماند که نهایتا ظرف دو هفته به رکود کشیده خواهد شد.
ضرر مستقیم به سینماداران، مخاطبان و سرمایه گزاران بخش خصوصی
ضرر اصلی اما همچنان به سینماداران وارد خواهد شد که شکی نباید داشت با این سبد خالی از محصول تازه و متنوع با افت فروش در روزهای آتی مواجه خواهند شد.
از آن طرف تماشاگري كه تازه پايش به سينما باز شده با ديدن اين آثار ضد مخاطب دوباره مدتي رسم سينما رفتن را فراموش خواهد کرد…
افت اگهانی فروش شور و حالي كه به واسطه رونق اکران نوروزی در امر سرمايه گزاري و توليد فيلم در بخش خصوصی به راه افتاده بود را هم با اصطکاکی مواجه خواهد کرد که نتیجه اش می شود محافظه کاری بیشتر بخش خصوصی در ورود به تولید سینمایی و امتداد حضور همه جانبه سرمایه های متکی بر منابع طبیعی بخش دولتی در سینما.
با معرفی “دلبری” و “یه دزدی عاشقانه” ⇐ فهرست قطعی اکران دوم نوروز ۵ فیلمه شد
|
سینماژورنال: در جلسه امروز شورای صنفی نمایش میزان کف فروش فیلمها محاسبه و در نهایت تصمیم گرفته شد فیلمهای “خندههای آتوسا” و “اژدها وارد میشود” از چهارشنبه ۸ اردیبهشت ماه به ترتیب به جای “خشم و هیاهو” و “کفشهایم کو” در گروه های سینمایی اریکه ایرانیان و زندگی به نمایش درآیند.
به گزارش سینماژورنال همچنین قرارداد اکران فیلمهای “دلبری” در گروه سینمایی آزادی بعد از فیلم “ابد و یک روز” و “یه دزدی عاشقانه” در گروه سینمایی کوروش بعد از اکران فیلم “پنجاه کیلو آلبالو” ثبت شد.
فیلمهای سینمایی “بادیگارد”، “ابد و یک روز” و “50 کیلو آلبالو” در سرگروههای سینمایی از تاریخ ۱۵ اردیبهشت ماه تعویض میشوند و ۲ فیلم “من سالوادور نیستم” و “کوچه بینام” در کل سینماها به ترتیب در تاریخهای ۱۵ اردیبهشت و ۸ اردیبهشت تعویض خواهند شد.
پیش از این مشخص شده بود که در اکران دوم نوروز “رسوایی2” به جای “بادیگارد” در گروه استقلال اکران خواهد شد و به این ترتیب تکلیف 5 گروه سینمایی اکران دوم نوروز مشخص شد.
فهرست اکران دوم نوروز تا اینجا به صورت زیر است:
–اژدها وارد میشود/گروه اریکه
–خندههای آتوسا/گروه زندگی
–دلبری/گروه آزادی
–یه دزدی عاشقانه/گروه کوروش
–رسوایی2/گروه استقلال
بنا بر ادعای رسانه اصولگرا⇐”رسوایی۲″ رقبیب “ایستاده در غبار” شد
|
سینماژورنال: مسعود ده نمکی بعد از حدود یک دهه فعاالیت در سینما و در شرایطی که تمامی فیلمهای قبلی اش از سه گانه “اخراجیها” گرفته تا “رسوایی” و “معراجیها” را در اکران نوروزی روی پرده فرستاده بود امسال نتوانست اکران نوروز را برای “رسوایی2” بگیرد.
به گزارش سینماژورنال درباره این عدم تحصیص اکران نوروزی به “رسوایی2” نقل قولها فراوان بود و برخی شنیده ها از دورخیز ده نمکی برای اکران عیدفطر سخن گفتند با این حال آن طور که خبرگزاری اصولگرای “فارس” خبر داده این فیلم در اکران دوم نوروز روی پرده خواهد رفت.
“رسوایی2” که داستان زندگی یک روحانی عارف مسلک با بازی اکبر عبدی را روایت می کند که پیش بینی وقوع یک زمین لرزه را در کلانشهری شبیه تهران می کند به یک دلیل اثر متفاوتی است و آن هم تصویرسازی دقیقی است که از زلزله احتمالی تهران ارائه داده است.
اکران “رسوایی2” همزمان با “ایستاده در غبار” که پیشتر اکران دوم نوروزش قطعی شده بود نوعی رقابت میان این دو اثر را که هر دو متعلق به طیفهای ارزشی سینمای ایران هستند فراهم می کند.
«دلبری»، «مرگ ماهی» و «خندههای آتوسا» دیگر آثاری هستند که “فارس” خبر از اکران آنها همزمان با “رسوایی2” در اکران دوم نوروزی داده است.
درگیری یک بازیگر زن و یک کارگردان مرد بر سر منبع اقتباس تازهترین محصول سینمایی حوزه هنری
|
سینماژورنال: حوزه هنری که از دیرباز سهم مهمی در تولید محصولات سینمایی داشته است امسال با فیلمی با عنوان “دلبری” در جشنواره فیلم فجر حضور داشت.
به گزارش سینماژورنال “دلبری” به دلیل آن که بیشتر از آن که بر هنر تصویرسازی به عنوان جزء اصلی سینما متکی باشد بر مونولوگی طولانی و خسته کننده استوار شده بود جزو آثاری بود که مخاطبان جشنواره به آن اقبالی نشان ندادند.
اما نه این کفیت پایین بلکه درگیری بر سر فیلمنامه این کار بود که بعد از جشنواره مورد توجه قرار گرفت. بازیگر و نویسنده ای به نام فریبا شاهسون ادعا کرد که متن “دلبری” از نمایشنامه “توهم” وی که شش سال قبل توسط خسرو بامداد فقط در جشنواره تئاتر فجر اجرا گشته، کپی برداری شده است در صورتی که جلال دهقانی اشکذری کارگردان “دلبری” ادعا کرده بود ایده اصلی این فیلم از فیلم کوتاهی است که خودش ده سال قبل ساخته است.
طرح ادعای شاهسون و البته طرح این موضوع که جلوی اکران “دلبری” را خواهد گرفت با واکنش دهقانی اشکذری مواجه شده که در یادداشتی بلندبالا از این بگوید که فیلمنامه “دلبری” را براساس زندگی یک جانباز نوشته و اصلا در تمام عمرش به جشنواره تئاتر فجر نرفته که بخواهد از یکی از آثار جشنواره کپی برداری کند.
ابتدا یادداشت فریبا شاهسون را در این باره بخوانید:
آقاى اشکذرى نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی”دلبرى”! لطفاً فیلم کوتاهى که ده سال پیش ساختید را به من نشان دهید…شما ادعا کردید که فیلم “دلبرى” بر اساس فیلم کوتاهى که ده سال پیش ساخته اید،به یک اثر سینمایی تبدیل شده است…یعنى زمانى که شما ٢٣ ساله بودید…لطفاً فیلم کوتاه رو هم به من و هم به دبیر جشنواره و هیئت داوران نشان دهید.اگر این فیلم حضور واقعى داشته باشد من عذرخواهى میکنم و اگر فیلم کوتاهى نباشد باید جوابگو باشید.فیلم دلبرى کپى ماهرانه اى ست از نمایش “توهم” که سال ٨٩ در جشنواره ى تاتر فجر اجرا شد و بعد هم به لطف دوستان توقیف…مونولوگى با تایم ٥٥ دقیقه که خودم بازى میکردم…و حاصل ٦ ماه تمرین شبانه روزى من بود چه در نگارش و چه در بازیگرى…مشاور کارگردان نیز بودم و عزیزان هنرمندى چون خسرو خورشیدى،حسین فرخى،اسحاق خانزادى ،امیر تیمور پورتراب و محمدرضا قومى در این مسیر همراه ما بودند…کارگردان نمایش هم جناب خسرو بامداد بودند که الهى شکر همه ى این پیشکسوتان هنوز حاضر هستند و در قید حیات…مهم تر از همه این مسائل حضور جناب محمد حیدرى ست که در سال ٨٩ دبیرى جشنواره تاتر فجر را به عهده داشتند و اکنون جشنواره ى فیلم فجر…
مگر می شود یک قصه این همه شباهت داشته باشد،حتى در ایده ها و تفکر براى ساخت یک اثر مونولوگ…شما حتى از ایده هاى نمایش ما در ساخت این اثر استفاده کردید…بعد ادعا میفرمایید این فیلم وام گرفته از فیلم کوتاهى ست که ده سال پیش ساختید؟
لطفاً این فیلم کوتاه رو هر چه سریع تر رونمایی بفرمایید…اگر فیلمى وجود نداشته باشد از اکران فیلم جلوگیرى خواهم کرد…دقیقاً دو ماه گذشته با جناب خسرو سینایی مکالمه اى تلفنى براى ساخت این اثر به شکل یک فیلم سینمایی داشتم که ایشان چون گذشته براى ساخت این مونولوگ اظهار تمایل کردند(سال ٨٩ و ٩٠ پیگیر ساخت این اثر توسط آقاى سینایی بودم و حتى جلساتى با جناب رزاق کریمى و آقاى سیمون داشتیم که به دلیل فراهم نشدن سرمایه تا امسال به تعویق افتاد) و طى جلسه اى که با آقاى محمود غلامى برگزار شد ایشان قبول کردندتا تهیه کنندگى این کار را بر عهده بگیرند …
البته شما یک کار مهم انجام دادید که باید به شما تبریک گفت؛ تمام ممیزى هایی که شامل تاتر ما در سال ٨٩ مى شد را حذف فرمودید و با ربط دادن این قصه به یک اثر دفاع مقدسى توانستید پروانه ساخت بگیرید…باید به شما آفرین گفت…
در ادامه جوابیه جلال دهقانی اشکذری کارگردان “دلبری” به فریبا شاهسون را بخوانید:
خبردار شدم که یادداشتی در رسانههای مکتوب منتشر شده است با این عنوان (اگر ثابت نکنید که دلبری کپی نمایش “توهم” نیست جلوی اکران این فیلم را میگیرم).
خانم شاهسون شما در یادداشتی با تیتر بالا مدعی شدهاید، فیلم سینمایی «دلبری» کپی نمایش شما است و چون بنده به عنوان کارگردان «دلبری» در یکی از مصاحبههای خود مطرح کردهام ایده فیلم «دلبری» از فیلم کوتاهی است که در سال 1384 ساختهام. حالا اگر این فیلم کوتاه واقعیت نداشته باشد شما مطمئن هستید که بنده از نمایش شما کپی کردهام و به دلیل اینکه نمایش توهم را در سال 1389 اجرا کردهاید یعنی پنج سال زودتراز فیلم سینمایی «دلبری» مدعی هستید که از اکران آن جلوگیری میکنید. مگر اینکه ساخت فیلم کوتاه سال 1384 بنده واقعیت داشته باشد که در این صورت شما از بنده عذر خواهی میکنید… بعد از خواندن این جمله یاد حاشیههایی که تو این چند روز برای فیلم «دلبری» ایجاد شده افتادم که به هرحال تو ایام جشنواره برای هر فیلمی طبیعی و یا گاه غیرطبیعی است.
یک سوالی که برای من و شاید خواننده پیش میآید این است که اگر این مشکل به دیدن این فیلم کوتاه حل و فصل میشود چرا شما راه ساده، راحتتر و منطقیتر را که پیش رو داشتید انتخاب نکردید و به کارگردان و یا تهیه کننده فیلم «دلبری» اطلاع میدادین و آنها برای رفع این شائبه این فیلم کوتاه رو به شما ارائه میدادند. اما نمیدانم به چه دلیل یادداشت رسانهای منتشر کردید و حالا تهمت شما بدون هیچ پشتوانهای فضای گفتمان سادهای را پیچیدهتر کرداست.
بنده برای روشن شدن موضوع نکاتی رو در چند خط بیان میکنم: چند سال پیش فیلم مستند زیبا و تاثیر گذاری رو به نام «نفسهای ماندگار» ساخته ابراهیم اصغرزاده دیدم و بعد از آن دغدغه فیلمی با این فضا به ذهنم رسید و فیلم «نفسهای سرخ» را با تاثیر از آن فیلم مستند در سال 1384 در حد توان و پول تو جیبم ساختم. شباهتهایی که فیلم «نفسهای سرخ» با فیلم «دلبری» دارد در چند مورد است:
1- تک لوکیشن بودن 2- شخصیت محوری جانباز روی تخت گوشه اتاق خانه 3- شهادت جانباز 4-دیالوگ نداشتن جانباز 5- پلان پی یو وی{احتمالا منظورشان پی.اُ.وی بوده} جانباز با کمی تفاوت که کارکرد تصویری دارد و… که البته ایده فیلم سینمایی «دلبری» بعد از تحقیق میدانی، مطالعه و رجوع به پنج جلد کتابهای «اینک شوکران»، نوشته شد که در تیتراژ آخر فیلم به آن اشاره شده است.
فکر کنم این چند مورد شباهت کفایت کند برای شباهت ایده اولیه فیلم سینمایی «دلبری» با فیلم کوتاه بنده در چند سال قبل (این فیلم پیوست این یادداشت برای تهیه کننده محترم فیلم ارسال میشود در صورت لزوم و صلاح دید ایشان ارائه میشود).
خانم شاهسون در یادداشت شما اشاره شده که نمایش “توهم” شما در سال 1389 فقط در جشنواره تاتر فجر اجرا شده و بعد از آن توقیف شده است. و حالا نکتهای است که چگونه بندهای که تا به حال در جشنواره تاتر فجر تاتری ندیدهام، از این تاتر کپی برداری کردم.
جلال دهقانی اشکذری
در یادداشت شما دنبال شباهتهای نمایش ندیدهتان با فیلم «دلبری» بودم که به دو مورد برخورد کردم، یکی از شباهتهای اشاره شده شما این بود که نمایش “توهم” مونولگ یک نفره است و من به تقلید از تاتر ندیده شما مونولگ زیاد در فیلم دارم.
در حالی که شما اگر دقت کنید فیلم «دلبری» شش شخصیت دارد. هرچند که بالای 60 درصد فیلم مونولگ یکی از شخصیتها ست، من این نکته را به عرضتان میرسانم که اگر در فیلم «دلبری» مونولگ زیادی است شاید بتوان در فیلمهای بیشماری در تاریخ سینما رجوع کرد که مونولگهای زیادی دارند و این شباهت غیر طبیعی نیست.
و نکته دیگر اینکه شما نوشتهاید که بنده یک کار مهم انجام دادهام که تمام ممیزیهایی که شامل نمایش توهم میشده را حذف کردهام و با ربط دادن این قصه به یک اثر دفاع مقدسی توانستهام پروانه ساخت بگیرم و…
به شما عرض میکنم بنده نزدیک به سی فیلم کوتاه، مستند، تله و سینمایی که در این چهارده سال ساختهام که تقریبا 70 درصد آن مستقیم مرتبط با فضای دفاع مقدس بوده است که آخرین آنها فیلمهای سینمایی «خانهای کنار ابرها» و «دلبری» است. این جملات را نوشتم که توهم اینکه من برای کپی از تاتر ندیده شما و برای پشت سر گذاشتن ممیزی، ژانر دفاع مقدس را انتخاب کردهام از ذهن شما پاک شود و برای اولین بار است که میشنوم یک نفر برای فرار از ممیزی ژانر دفاع مقدس را انتخاب میکند.
و این را به شما عرض میکنم اگر فیلم «دلبری» کپی انجام داده است کپی ناقصی از زندگی مردی ایست که در شهر نویسنده این فیلم (یزد) معروف است به دایی قاسم. او بر اثر جابه جایی ترکش قطع نخاع شد و تقریبا یک سال و نیم فقط پلکهایش باز و بسته میشد و چند ماه بعد از ساخت این فیلم شهید شد و دقیقا شخصیت میثم فیلم «دلبری» تمام این خصوصیات ظاهری را دارد.
گزارش محمدکاظم دهقانی اشکذری دوست صمیمی بنده قبل از شهادت دایی قاسم از بخش خبری شبکه سه پخش شده است ضمیمه این یاداشت برای تهیه کننده محترم ارسال میشود و شاید دیدن این سه دقیقه گزارش برای شما رفع همه شبهات بشود.
بعد از خواندن یادداشت شما یاد جمله یکی از منتقدین میافتم که میگفت فیلم «دلبری» با تم وفا ساخته شده است و مقابل تمی است که مدتی هست در سینما به راه افتاده و آن تم خیانت است. شاید این موضوع برای فیلم حاشیه ساز شود و نمونه کوچک این حاشیه که لمس کردم، این بود که چند خبرنگار و منتقد که فیلم را دوست داشتند و قبل از جشنواره فیلم را دیده بودند و قرار بود در ایام جشنواره مطلبی در باب این فیلم بنویسند، در ایام جشنواره یک کلام هم ننوشتند و حتی یکی از منتقدین در پیامی که برای من فرستاد اذعان کرد که موج منفی که در ایام جشنواره ایجاد کردهاند تاثیر زیادی روی فضای رسانهای و بعضی منتقدین دارد و حالا حاشیهای دیگر.
فیلم سینمایی «دلبری» دو اتفاق عجیب برای تجربه کاری من رقم زد تجربه اول اینکه این فیلم برای عدهای فیلم بسیار خوب و دلچسبی بود و برای عدهای فیلم بسیار بد.
برای عدهای تحمل دیدن فیلم بعد از بیست دقیقه سخت است و برای عدهای به گواه تماشگران متعدد نیمه دوم فیلم را تا آخر گریه کردند.
این شرایط برای من بعد از ساخت چندین فیلم کوتاه و بلند برای اولین بار است که اتفاق میافتد. با تناقض عجیبی روبرو هستم که فضای نظرات درباره فیلم صفر یا صد شده است. هیچ وقت یادم نمیرود بعد از یکی از اکرانهای جشنواره در شلوغی بعد از اکران و مصاحبه و خوش و بش با مهمانهای فیلم خانمی با ظاهری متفاوت از من تشکر گرمی برای ساخت این فیلم کرد. با صداقتی تمام گفت دقایق زیادی از فیلم بغضم میخواست بترکد و جلوی گریه خود را میگرفتم که آرایشم خراب نشود…
و حالا دومین اتفاق عجیب این فیلم شمایید که فضای نمایشتان با توجه به یادداشتتان، هیچ ربطی به فضای دفاع مقدس ندارد. و چند سال است توقیف شده است. و حالا ادعا دارید فیلم «دلبری» به قول خودتان کپی ماهرانه از آن نمایش توهم است…
البته اگر کمی بدون توهم و با دید کارشناسانه به فیلم نگاه میکردید میفهمید وقتی نویسنده شخصیت اول فیلمش را که یک جانباز قطع نخاعی است و حرکت و تکلم ندارد را انتخاب کرده تک لوکیشن بودن و مونولگ بودن فیلم بر مبنای این شخصیت منطقی به نظر میرسد.
در پایان یادآوری میکنم پیگیر حقوقی تهمتی که در یادداشتتان زدید، هستم هرچند میتوانستید بدون حاشیه سازی به حقیقت برسید.
آقایان سازنده “دلبری” و “جشن تولد”! بروید و تصویرسازی را از برادر مهدویان بیاموزید/برادر مهدویان! ای کاش به دنبال یک طراح دیالوگ برای فیلمت باشی
|
سینماژورنال: نخستین ساخته بلند سینمایی محمدحسین مهدویان یعنی “ایستاده در غبار” اولین محصول سازمان اوج بود که در کاخ جشنواره سی و چهارم به نمایش درآمد.
به گزارش سینماژورنال این ساخته بلحاظ تصویر و قابلیتهای بصری در حد بالایی از استانداردهای یک درام زندگینامه ای-جنگی-تاریخی قرار دارد.
مهدویان که توانایی بالای خود در بازسازی نماهای جنگی را در سریال مستند “آخرین روزهای زمستان” نشان داده بود در “ایستاده در غبار” هم بشدت موثر و موجز تصویرسازی زندگی احمد متوسلیان را انجام داده است.
وی از کودکی احمد آغاز کرده و با مرور نوجوانی و جوانی وی به حضور احمد در سپاه پاسداران و رشد او در این ارگان تا لحظه ربوده شدن پرداخته است.
“ایستاده در غبار” بلحاظ بازسازی تصویری زندگی متوسلیان اثریست که حتی اگر بیش از یک بار هم آن را ببینیم باز هم ریزه کاری های تازه و جزییات بیشتری در تصاویر یافت می شوند.
البته که فیلم در تصویرسازی کاراکترهایی که معادل حقیقی دارند هم کوشیده با انعطاف کامل عمل کرده و از کلیشه پردازی غالب سینمای جنگ ما پرهیز کند.همین شکستن کلیشه ها و توسل به واقعگرایی برای تصویرسازی احمد متوسلیان و تاکید بر زمینی بودن این آدم است که خیلی زود با مخاطب سمپاتی ایجاد می کند و او را به خود متمایل می کند.
تصویرسازی بدون دراماتورژی
اما مشکل آنجاست که مهدویان برای این تصویرسازیهای جانانه، دراماتورژی ایجاد نکرده به عبارت بهتر دیالوگ در 99 درصد فیلم جایی ندارد و صدای نزدیکان و رفقای احمد است که برای شرح سکانسهای مختلف “ایستاده در غبار” به کار رفته است.
این اتفاق کار را بیش از حد به مستندهای بیوگرافیک شبیه کرده و باعث شده مخاطب عامی که برای تماشای یک محصول سینمایی متعارف به سینما آمده کمی نسبت به اثر دافعه پیدا کند.
اینکه مدیوم سینما برای مهدویان مجالی شده است برای تولید یک سری تصاویر بکر و قرین واقعیت از زندگی یک ایرانی جان بر کف، شایسته تحسین است بخصوص در جشنواره ای که آثار باصطلاح ارزشی چون “دلبری” و “جشن تولد” که بودجه های خوبی هم صرف تولید آنها شده نتوانسته اند در جلب مخاطب موفق باشند با این حال…
برای افزودن بر دامنه مخاطبان باید در کنار تصویر از دیالوگ هم بهره جست
با این حال باید قبول کرد اگر بناست گستره مخاطب محصولی استراتژیک چون “ایستاده در غبار” فراتر از محفلهای ارزشی و در چند گام بالاتر، بیرون از مرزها باشد بهترین راه آن است که در کنار تصاویر بکر، درامی مبتنی بر دیالوگ هم در فیلم قرار داده می شد.
اینکه از مخاطب عام بخواهیم مرتب شنونده خاطرات و نقل قولهایی باشد که درباره احمد طرح میشود خواسته ای غیرمنطقی است آن هم وقتی که تصویرسازی بکر و دست اولی از زندگی وی را داریم.
دوبله نسخه فعلی انجام شود
هنوز هم دیر نشده! مهدویان و ارگان حامی اش با استخدام یک سناریست متبحر، برای فیلم دیالوگ طراحی کند و متعاقب آن نسخه ای دوبله شده از فیلم را هم آماده کنند و برای اکران عمومی از این نسخه دوبله شده استفاده کنند؛
شک هم نداشته باشند که یک دوبله درست و البته با حضور دوبلوری که بتواند صدای واقعی احمد را به خوبی خلق کند ماندگاری “ایستاده در غبار” را بعنوان محصولی که بخشهایی تکان دهنده از تاریخ کشور ما را نشان می دهد بیشتر خواهد کرد.
آوازخوانی بازیگر زن سینمای ایران روی استیج
|
سینماژورنال: هنگامه قاضیانی بازیگر تئاتر و سینمای ایران، اینبار در یک تجربه تازه روی صحنه تالار وحدت میخواند.
به گزارش سینماژورنال این بازیگر که پیش از این در فیلمهای «من مادر هستم»، «به همین سادگی» و «سعادتآباد» آواز خوانده است، اینبار در یک کنسرت بانوان، روز شنبه ١٩ دی ٩٤ ساعت ١٥ در تالار وحدت قطعاتی را خواهد خواند.
سپهر صاحبی، مدیر مؤسسه «رنگینکمان هنر» و تهیهکننده کنسرت هنگامه قاضیانی، درباره ارکستری که قاضیانی را همراهی میکند و قطعاتی که در این کنسرت اجرا میشود توضیح داد: «ترانه پوریوسف در این کنسرت علاوهبر نوازندگی فلوت، سرپرستی ارکستر را برعهده دارد و در این ارکستر نیز مژگان ابوالفتحی، کاخن، دایره و پرکاشن، ندا بهزاد، کاخن، تنبک و پرکاشن، گلبرگ پرویزی، بیس، پانیذ شفائی کلارینت، غزاله شیرازی ویلنسل، یلدا صمدی، پیانو و آذین ملکزاده، کمانچه مینوازند. بناست در این کنسرت بازخوانی چند ترانه قدیمی، با تنظیم و سبکوسیاق مدرن که توسط رضا تاجبخش تنظیم شدهاند، خوانده شود».
هنگامه قاضیانی بازیگری که پیش از این در سالهای ٨٦ و ٩٠ برای بازی در فیلمهای «به همین سادگی» و «روزهای زندگی» موفق به دریافت سیمرغ بلورین نقش اول زن شده بوده و در سالهای اخیر در آثاری چون «برف روی شیروانی داغ»، «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» و «پدر آن دیگری» بازی کرده است و با فیلم «دلبری» به جشنواره فجر می آید در سال ٨٧ در کنسرت خیریه «دنگشو» برای کودکان مبتلا به سرطان تحت پوشش محک، همچنین در کلیپ «ای ایران» سامان مقدم و در سال ٩٠ نیز در سرود «ای ایران» شهرداد روحانی تجربههای موفق آوازی را پشتسر گذاشته است.