1

توضیحات بهمن فرمان آرا درباره حاملگی یک بازیگر مرد(!) در فیلمش!

سینماروزان: آخرین فیلم اکران شده بهمن فرمان آرا با نام “دلم میخواد” هرچند در عیدفطر روی پرده رفت و روایت آن هم متکی بر حرکات موزون رضا کیانیان پیش رفت اما چنان که ازش انتظار میرفت فروش نداشت.

صابر ابر از جمله بازیگران مکمل “دلم میخواد” بود که در جایی از فیلم از رویای حاملگی خویش سخن میگوید!!!

فرمان آرا با اشاره به مضمون کلی فیلمش درباره این حاملگی به مجتبی اردشیری در “آرمان” گفت: تز فیلم در واقع همین است که فرد چون می‎‌بیند آرزو برآورده شدنی نیست، دیوانه می‎‌شود… ما سکانسی داریم که با صابر ابر شروع می‎‌شود که می‎‌گوید «خواب می‎‌بینم که حامله‎‌ام»!! هر کدام از آدمها مساله افسردگی‎‌شان یک چیزی است که باعث شده متوقف شوند. حتی بچه‎‌ای که می‎‌گوید «مدرسه نمی‎‌رم. دلم می‎‌خواد دهن ناظم را سرویس کنم چون تو مدرسه چیزایی به آدم یاد می‎‌دن که آدم بلد نیست»

فرمان آرا ادامه داد: در جایی حتی صابر ابر می‎‌گوید «پریشب بچه به دنیا اومد» بعد دکتر می‎‌پرسد «پس چرا هنوز افسرده‎‌ای؟» که پاسخ می‎‌شنود : «این افسردگی پس از زایمان است». یعنی داریم با مزاح می‎‌گوییم که بیماریم و این بیماری افسردگی یک بیماری عمومی است که نه به پولداری‎‌ات ربط دارد و نه به اینکه سر کار اذیتت می‎‌کنند و… کلا خوش نیستیم!!!




چرا بهمن فرمان‌آرا در گفتگوهای مرتبط با «دلم میخواد» از نقش یک آقازاده در تولید فیلم حرفی نمی‌زند؟ و مدام بر «مردم» تأکید می‌کند؟

سینماروزان: بهمن فرمان آرا کمدی-فانتزی «دلم میخواد» را ظرف یک ماه گذشته روی پرده سینماها دید؛ فیلمی که از رضا کیانیان در قامت نویسنده‌ای که به ناگاه شروع به قر دادن میکند(!) استفاده کرده است. این فیلم علیرغم بشکن و بالاانداز کیانیان نتوانسته چنان که باید بفروشد.

«دلم میخواد» با حمایت احسان رسول‌اف آقازاده جلال مدیرعامل بانک آینده تولید شده است و فرمان‌آرا بی توجه به پرسشهای مدامی که نزد کف جامعه درباره چگونگی صعود آقازادگان از اقتصاد تا سیاست و حتی سینما مطرح است در گفتگوهایش پیرامون «دلم میخواد» هیچ گاه درباره همکاری با یک آقازاده حرف نمیزند.

فرمان آرا در تازه ترین گفتگویش که با یک رسانه اصلاح طلب انجام شده نیز سعی زیادی کرده که از اهمیت «مردم» و «ملت» بگوید! بی آن که بگوید چه ربطیست میان «مردم داری» و همکاری با آقازادگانی که شنیدن نامشان هم کلی علامت سوال و تعجب را در ذهن مردم سبز می کند.

او در جایی از گفتگو میگوید: با تمام کم‌لطفی‌هایی که در تبلیغات این فیلم انجام شده است، مردم به این فیلم نیاز دارند، فیلم مسخره‌بازی نیست، یک موضوع جدی است اما درعین‌حال مخاطب خوشحال سالن سینما را ترک می‌کند.  وقتی مسئله نویسنده‌ای این باشد که حق مردم از خوشی در این چندین و چند سال خورده شده و این دلیل دیوانگی‌اش است و در نهایت رؤیای او این است که مردم خوشحال باشند و برقصند، به خودی خود جذاب است. 

این کارگردان در جایی دیگر از گفتگو بیان میدارد: با اینکه برخی دوست دارند من اصلا کار نکنم. اما من این کار را بلدم، یاد گرفته‌ام چطور با مردم مکالمه‌ داشته باشم. اینکه منتقد فرانسوی، آلمانی یا انگلیسی از فیلم من تعریف کند، اسباب خوشحالی من نیست، چون نقد آنها برای من مثل خامه روی کیک است، برای من کیک، ملت ایران هستند. با اینکه امکان زندگی در خارج از ایران را دارم جایی نمی‌روم. من متعلق به اینجا هستم به‌علاوه هر چیزی که دارم از کشورم دارم و تابه‌حال هیچ آمریکایی در زندگانی من سرمایه‌گذاری نکرده است. 

این مردم‌داری بهمن فرمان آرا آن هم درحالی که به هشتاد سالگی نزدیک می‌شود(!) اگر همراه می شد با توضیحی مختصر از ایشان درباره چرایی همکاری با یک آقازاده اقتصادی شاید مردم هم بیشتر به او ایمان می آوردند و فروش همین فیلم آخرش هم بیشتر و بیشتر می‍شد.

وقتی از مردم می‌گوییم باید به سوالات مردم هم پاسخ دهیم. مردم میخواهند درباره چگونگی رشد آقازادگان در ساختار موجود بدانند؛ اگر نمیتوانید درامی واقع‌گرایانه در این باره بسازید لااقل وقتی با آقازادگان همکاری می‌کنید درباره کیفیت همکاری هم بگویید بلکه ژست مردم‌داری‌تان معقولتر شود.




آلارمی پیش‌روی رسانه ملی و اسپانسری که کنار «برنده باش» ایستاده⇐شکست سنگین گلزار از سینما و «دلم میخواد» تا شبکه خانگی و «ساخت ایران۲»!

سینماروزان: محمدرضا گلزار که زمانی سوپراستار سینما بود و عاملی تلقی میشد بر فروش بالای فیلمها در ماههای اخیر بدجوری قافیه جلب مخاطب را باخته است.

امسال فیلمی با بازی او با نام «دلم میخواد» در یکی از بهترین مواعید اکران که عیدفطر باشد روی پرده رفت اما این فیلم بعد از سه هفته اکران به زحمت فروشش از یک میلیارد عبور کرد آن هم درشرایطی که کلی تبلیغ شد بر سر اینکه «دلم میخواد» پیشتر «دلم میخواد برقصم» نام داشته و فیلمی است درباره رقص و آواز و خوشگذرانی.

گلزار امسال فصل دوم سریال «ساخت ایران» را هم در شبکه خانگی داشت؛ سریالی که تهیه کنندگان آن امید زیادی داشتند به رونق تکفروشی و جانشینی «شهرزاد» اما علیرغم کلی بریز و بپاش و سفر به چین برای فیلمبرداری بخشی از نماها، اوضاع فروش این سریال آن قدر کساد بود که تولیدکنندگان ناچار شدند به راه اندازی یک نشست پرسش و پاسخ در رستورانی حوالی میدان آرژانتین(!!!) برای توجیه آمار پایین تکفروشی!

بماند که در تمام سالهای فعالیت سینمایی گلزار تنها محصولاتی مانند «توفیق اجباری»، «کما» یا «آینه بغل» فروشی چشمگیر داشته‌اند که در آنها گلزار، پارتنر چهره هایی همچون رضا عطاران، امین حیایی و جواد عزتی بوده است.

با این اوصاف گلزار که اخیرا بازی در یک فیلم پربازیگر به نام «ما همه با هم هستیم» که درباره بریز و بپاش تولید در آن و هویت سرمایه‌گزار آن امید علیجانی حرف و حدیث فراوان است را پشت سر گذاشته به زودی بناست با مسابقه «برنده باش» به اجرا در رسانه ملی روی آورد!

اینکه گلزار چرا بعد از سالها فعالیت در سینما در انتهای دهه نود خورشیدی سر از تلویزیونی درآورده که در همه دو دهه فعالیت سینمایی گلزار هیچ کدام از آثار وی را حائز نمایش ندانسته به خودش مربوط است اما عدم توجه کافی مخاطبان به «دلم میخواد» و «ساخت ایران2» هر دو با بازی گلزار آلارمی است پیش روی مدیران رسانه ملی و البته اسپانسر «برنده باش» که لابد بر سر حضور گلزار در این برنامه کلی حساب و کتاب کرده است.




بهمن فرمان‌آرا در گفتگویی تازه اظهار داشت⇐تلویزیون «یک بوس کوچولو» را پخش کرد چون تهیه‌کننده‌اش-علیرضا شجاع‌نوری-مرتبط با سیستم بود!!/فرمان ترامپ کمک کرد تا اصغر فرهادی اسکار بگیرد!!/الیور استون یک نُنُر امریکایی است که اخیرا جماعتی در ایران محو او شده بودند اما من فقط ۱۰ دقیقه توانستم او را تحمل کنم/سالهاست می‌خواهم فیلمی درباره فروغ بسازم اما به‌خاطر مسأله حجاب نمی‌توانم!!/این چه جور فیلمسازی است که میروند برزیل تا زن بی‌حجاب نشان دهند؟؟!/هي فرياد مي‌زنند قيمت دلار قيمت دلار… درحالی که اصلا دلار وجود ندارد!!/هرچند دیگر کسی نمی‌تواند ادعای هویدا را داشته باشد که سیزده سال قیمت کبریت را ثابت نگهداشته اما ما همه با هم هستیم!!

سینماروزان: بهمن فرمان آرا فیلمسازی که به دلایل مختلف از مکنت مالی گرفته تا همراهی آقازادگان اقتصادی، هیچ گاه مشکل مالی برای تولید آثارش نداشته در سالهای اخیر کوشیده در گفتگوهایش خودش را مدافع مردمان تنگدست نشان دهد اما تازه ترین فیلمش با عنوان «دلم میخواد برقصم» یا «دلم میخواد» باز نویسنده‌ای بلحاظ مالی بی نیاز را نشان میدهد که تنها مشکلش قرهای جامانده در کمرش است!

بهمن فرمان آرا با انتقاد از صداوسیما که تیزرهای فیلم جدیدش را پخش نمیکند به «اعتماد» اظهار داشت:  فيلم‌هاي مرا هيچ‌وقت تلويزيون نشان نمي‌دهد و فقط «یک بوس کوچولو» را با حذفيات فراوان پخش كردند. آن هم چون تهيه‌كننده فيلم{شجاع نوری} مرتبط با سيستم بوده. به همين جهت وقتي ديديم تلويزيون آگهي ما را پخش نمي‌كند ما فكر كرديم ببينيم دراين شرايط چه كنيم كه به احساسات مردم وصل باشد. سعي كرديم كمي گسترده‌تر به بحث تيزر نگاه داشته باشيم. اما مهم‌ترين نكته اين است كه مردم خودشان مبلغ فيلم هستند اين شانسي است كه با هيچ قيمتي نمي‌تواني بخري.

فرمان‌آرا با بیان اینکه همزمانی اکران فیلمش با اوضاع نچسب جامعه کاملا اتفاقی بوده گریزی زد به اسکار دوم فرهادی و ادامه داد: شانسي است كه گاهي اتفاق مي‌افتد و من دخالتي ندارم. موقعي كه ترامپ رييس‌جمهور شد و دستور به ممنوع‌الورودي ايراني‌ها را داد فيلم «فروشنده» اصغر فرهادي كه فيلم خوبي است و روي پرده بود اما همين فضا وفرمان ترامپ كمك كردتا در اسكار جايزه بگيرد. وگرنه آقاي فرهادي نه دخالتي در انتخاب ترامپ داشته و نه در كسب جايزه خود. فضايي است كه به وجود آمده؛ ما به مرحله انفجار رسيده بوديم كه فوتبال و برنده شدن تيم ملي ما، انرژي مضاعفي در ميان مردم پخش كرد.

این فیلمساز 77 ساله با اشاره به همکاریهایش در خارج از ایران با الیور استون و اسکورسیزی بیان داشت: اينكه من با اليور استون يا مارتين اسكورسيزي همكاري كردم به آن كمپاني مربوط بود كه آنجا مسووليت بالايي داشتم. شركت، سرمايه‌گذار فيلم‌هايي بود و من به ناچار درگير توليداتي مي‌شدم كه مارتين اسكورسيزي و اليور استون هم بودند. اما اين باعث نمي‌شد كه من مملكت خودم را فراموش كنم.

فرمان آرا درباره دست و پا زدنهای حول حضور استون در محفل جهانی فجر گفت: وقتي اليور استون ايران آمد اتفاقا خيلي از ديدنش تعجب نكردم در حالي كه همه محو او شده بودند من بيش از ١٠ دقيقه تاب ديدنش را نداشتم، چون مي‌دانم آدم ننر عرقه امريكايي است. 

بهمن فرمان‌آرا در بخشی از گفتگویش گریزی هم به اوضاع اقتصادی جامعه زده و اظهار داشت: معتقدم كشور به لحاظ اقتصادي به‌شدت تحت فشار است. اينكه هي فرياد مي‌زنند قيمت دلار قيمت دلار… اصلا دلار وجود ندارد. يادم مي‌آيد قبل از انقلاب موقعي نفت از سه دلار به سي‌وسه دلار رسيده بود. به باجه بانك ملي مي‌رفتيم و از آنها مي‌خواستيم مقدار ريالي من را به مملكت ديگر بفرست، جلوي چشم ما انجام مي‌دادند و آنها هم موافق بودند تا بابت تورم، پول‌هاي‌مان در ايران خرج نشود. همان زمان بود از هويدا پرسيده شد در سيزده سال نخست‌وزيري چه كرديد؟ گفت موقعي كه من نخست‌وزير شدم كبريت يك قران بود و الان هم بعد از سيزده سال كبريت يك قران است. اما الان اين ادعاي هويدا را كسي نمي‌تواند داشته باشد؛ چون به محض اينكه يك تكان مي‌خوريم پانزده هزار تومان روي پول گوشت مي‌رود. اما از جهت ديگر مي‌بينيم ما همه با هم هستيم. اگر وضعم بهتر است كه خدا پدرم را بيامرزد دليل نمي‌شود درك نكنم جواني را كه حقوقش به وسط ماه نمي‌رسد، جواني كه ١٢ ساعت كار مي‌كند و نمي‌تواند خانه بخرد. كدام جوان با حقوقي كه الان مي‌گيرد مي‌تواند آپارتمان پنجاه متري بخرد؟ اين روزها همه جوان‌ها برگشتند منزل پدر و مادر كه فكر كرايه خانه را نداشته باشند.

بهمن فرمان‌آرا با ابراز علاقه به اشعار فروغ بیان داشت: سال‌هاست مي‌خواهم راجع به فروغ فرخزاد فيلم بسازم؛ مجبورم به جاي ديگر بروم بايد در فضاي مشابه مملكت ما فيلم روايت شود آن هم به خاطر باورپذيري فضا چون در زماني كه او زندگي و فوت كرده حجاب نبوده و ما بايد واقعيت را ترسيم كنيم.

این کارگردان مسأله حجاب را کنار فیلمسازانی که برای دور زدن ممیزی حجاب به فیلمبرداری در خارج از کشور روی میآورند قرار داد و اظهار داشت: فيلمسازي آنقدر مشكل است كه جوان‌هايي كه وارد كار مي‌شوند آن قدرت موقعيتي ندارند فقط مي‌خواهند وارد شوند و كار كنند. مثلا بلند مي‌شوند برزيل بروند تا زن بي‌حجاب نشان دهند. مي‌روند تايلند تا بتوانند با چيزي شوخي كنند. هر كس براي خودش راهي پيدا مي‌كند. اما صحبت من اين است كه وقتي داستان فيلمت را به دو نفر نمي‌تواني بفروشي مردم را هم نمي‌تواني به سينما بكشاني، قيمت ساخت فيلم‌ها شده يك ميليارد و نيم. در حال حاضر چهار ميليارد هزينه ساخت فيلم اول كارگرداني است كه من مشاورش هستم.




تازه‌ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐آغاز اکران کمدی «دشمن زن»، و دو فیلم «دلم میخواد» و «در وجه حامل» از همین چهارشنبه

سینماروزان: در تازه ترین جلسه شورای صنفی نمایش مقرر شد سه فیلم جدید از چهارشنبه 23خردادماه در سینماها اکران شوند.

به گزارش سینماروزان «دشمن زن» در گروه ماندانا، «دلم میخواد» در گروه زندگی و «در وجه حامل» در گروه جوان روی پرده خواهند رفت.

در میان این سه فیلم که پیشواز اکران عیدفطر میروند «دشمن زن» یک کمدی-رمانتیک-موزیکال است، «دلم میخواد» یک فانتزی و «در وجه حامل» یک ملودرام با مایه های تعلیق برانگیز.




تازه‌ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐ثبت قرارداد اکران «هزارپا»ی عطاران و «دلم میخواد»فرمان‌آرا/پایان مطلق نمایش فیلمهای اکران اول نوروز

سینماروزان: در تازه‌ترین جلسه شورای صنفی نمایش که همچنان مدیرعامل 14شغله خانه سینما بدون حکم هیأت مدیره خانه سینما در آن حضور دارد قرارداد اکران دو فیلم ثبت شد.

به گزارش سینماروزان قرارداد اکران کمدی «هزارپا»ی ابوالحسن داوودی با حضور رضا عطاران در رأس بازیگران برای اکران در گروه کوروش ثبت شد. در گروه کوروش اکنون «خوک» روی پرده است و بعد از آن «شماره 17سهیلا» روی پرده خواهد رفت و سپس «هزارپا» روی پرده خواهد رفت.

به جز این قرارداد اکران فیلم سینمایی «دلم می‌خواد»بهمن فرمان آرا برای اکران بعد از «ناخواسته» در گروه زندگی نیز به ثبت رسید.

شورای صنفی نمایش در جلسه اخیر خود بالاخره بعد از ورود به ماه سوم سال حکم به پایان اکران فیلمهای اکران اول نوروز داد. به این ترتیب فیلم‌های اکران نوروز 97 که سقف 10 هفته اکرانشان به اتمام رسیده است، روز سه‌شنبه 15 خردادماه، آخرین روز نمایش خود را پشت سر می‌گذارند و ادامه اکران آنها فقط به صورت فوق العاده در پردیسها امکان پذیر است.




بهمن فرمان‌آرا در گفتگویی تازه بیان کرد⇐شما را در رودخانه هل داده‌اند و بعد می‌گویند چرا مملکت در تلاطم است!؟/چرا میهمانی‌ها را به هم می‌زنیم؟ /چرا مردم اجازه ندارند در خیابان‌ها شادی کنند؟/خاوری، مدیرعامل بانک ملی سه‌هزار میلیارد را به‌تنهایی اختلاس نکرده!/مگر امکان دارد بابک زنجانی بدون کمک دیگران نفت را بفروشد و به حساب خودش بریزد؟

سینماروزان: بهمن فرمان‌آرا فیلمساز بورژوای ایرانی یک تجربه به ظاهر مفرح به نام «دلم میخواد» که با سرمایه آقازاده مدیرعامل بانک آینده ساخته شده، را آماده اکران دارد و فیلم تازه‌ای با نام «حکایت دریا» را هم ساخته که بیش از هر چیز یادآور «یک بوس کوچولو» و حدیث نفس شخصی کارگردان است.

به گزارش سینماروزان فرمان‌آرا در گفتگویی با «شرق» در خلال صحبت درباره حال و احوالش در این روزها هرازگاه تعریضهای خاص خودش را هم به اوضاع جامعه داشته است. فرمان آرا با اشاره به فضای ملتهب جامعه بیان داشت: نسل امروز مثل همان تمثیلی است که خودت گفتی. هل‌دادن توی رودخانه. شما را توی رودخانه هل داده‌اند و دائم تلاش می‌کنید غرق نشوید. پشتک‌زدن، شناکردن توی رودخانه نیست. از همین جهت است که کل مملکت در تلاطم است. من همیشه به بچه‌ها می‌گویم زمانی که سن بالا می‌رود انسان به جایی می‌رسد که دیگر چیزی متعجبش نمی‌کند. مثل آب که از پشت گرده ماهی رد می‌شود و ماهی به شناکردن ادامه می‌دهد، تو ناچاری پیش بروی چون همه‌جور را دیده‌ای. جوان این را ندیده است و به این خاطر دلش می‌شکند و خیلی سریع افسرده می‌شود.

فرمان‌آرا ادامه داد: پس عشق و امید کجاست؟ دنبال صبح طلایی گشتن کجا رفت؟ این یکی از زیبایی‌های جوانی است که طراوت داری. بعد می‌بینی غنچه‌ها بازنشده پژمرده شدند و نگاه‌شان به همه همراه با سوءظن است، برای این‌که در خانواده‌شان و در جامعه این آسیب را دیده‌اند. با آنها بدرفتاری کرده‌‌اند چون جوانی می‌کنند و… . همه اینها را اگر روی هم بگذاریم کشوری پیدا کرده‌ایم که متلاطم است و همه هم یاد گرفته‌اند پشتک بزنند، اما مثل زمانی که در رودخانه افتاده‌ای و آب تو را می‌برد. اعتیاد، سیگارکشیدن، بی‌وفایی، خنجرزدن…

این کارگردان که در آستانه 80سالگی قرار دارد پیرامون طعنه های سیاسی آثار مختلفش اظهار داشت: چه چیزی باعث می‌شود این روند سیاسی در فیلم‌هایم باشد؛ من هیچ‌وقت دنبال شغل دولتی نبودم. راستش هیچ‌وقت نمی‌خواستم بر کسی حکومت کنم حتی نمی‌خواهم رئیس اداره باشم. به همین جهت نه در انتخابات اتحادیه کارگردانان و نه خانه سینما شرکت نمی‌کنم. اما نگاه می‌کنم به اطراف خودم. روزی که تشییع جنازه هوشنگ گلشیری بود، پسرش باربد به من گفت، عمو بیایید برویم سر خاک غزاله علیزاده که همان‌جا بود. زمان برگشتن جمله‌ای به من گفت، در «بوی کافور، عطر یاس» زن نویسنده تماس می‌گیرد و می‌گوید امیر مُرد، باربد که آن زمان هجده‌ ساله بود به من گفت عمو واقعا امیر مُرد؟ من خیلی منقلب شدم. من از اتفاقاتی که می‌افتد الگو می‌گیرم. چون مستقیما نمی‌توانی اعتراض کنی، یکی از مسائلی که وجود دارد این است که با استعاره و در لفافه حرفت را می‌زنی. زیربنای این ناامنی ذهنی که معمولا همراه خودش دیکتاتوری می‌آورد، ‌در فیلم‌هایم هست. حتی زمانی که چیزی می‌نویسم مثل «دلم می‌خواد». مسئله این است که حق ما از خوشی خورده شده. چرا میهمانی‌ها را به هم می‌زنیم؟ چرا مردم اجازه ندارند در خیابان‌ها شادی کنند و… چون می‌بینید این خوشی‌ها امکان ندارد فیوز می‌پرانید، مثل شخصیت اول فیلم «حکایت دریا» که این اتفاق برایش افتاده. این اعتراض درواقع تکان‌دادن است که آقا از این مملکت ثروتمندتر و زیباتر کجاست، ما همه چیز داریم اما بچه‌هایمان برای گردش به دوبی و ترکیه می‌روند.

فرمان‌آرا ادامه داد: من به زیربنا نگاه می‌کنم. از افراد انتظاراتی داریم که وقتی برآورده نمی‌شود غمناک می‌شویم. من از خانواده متوسط مرفهی بودم و هیچ‌وقت نگرانی مالی نداشتم اما فیلم‌هایم را که خارجی‌ها می‌بینند تصورشان این است که من فیلم‌سازی چپ هستم و پاسخ من همیشه به آنها این است که من در شدیدترین حالت سوسیالیست هستم، به‌نظرم مردم همه حق دارند مسکن داشته باشند و از امنیت بهداشتی و تحصیلی برخوردار باشند. اما معتقدم بچه کارگر هم باید همان فرصتی را داشته باشد که دیگران دارند. من مذهب را ورای اخلاق می‌بینم. در هر دوره هم پیامبری آمده گفته از دیوار هم بالا نرویم، خیانت نکنیم و اگر می‌خواهیم با هم زندگی کنیم به اصولی پایبند باشیم. اما ما به پرتگاه بی‌اخلاقی سوق داده شده‌ایم. در این موقعیت اگر کسی کار اشتباهی می‌کند من چطور می‌توانم جلویش را بگیرم. به یک جوان بیست‌وهفت ساله بگویم تو بیا اینجا هفته‌ای شش روز کار کن و یک‌میلیون ‌و دویست‌هزار تومان به تو حقوق می‌دهم، بعد می‌بینیم کسی مثل بابک زنجانی نفت را می‌فروشد و پولش را به حساب خودش واریز می‌کند که بدون همکاری دیگران امکان‌پذیر نیست. آقای خاوری، مدیرعامل بانک ملی هم سه‌هزار میلیارد را به‌تنهایی اختلاس نکرده است. زمانی که این موارد را می‌بینم سعی می‌کنم اعتراض کنم.




ادعاهای تازه بهمن فرمان‌آرا که حمایت آقازاده یک بانک را در فیلمهای اخیرش داشته⇐می‌توانستم با رانت فیلم بسازم اما نکردم!!!/وقتی در باند نباشی از همه طرف برایت می‌زنند!!!

سینماروزان: بهمن فرمان آرا از آن دست فیلمسازانی است که هرچند در برخی دوره ها اجازه فعالیت نداشته اما هیچ گاه مشکل مالی برای تولید هم نداشته است.

به گزارش سینماروزان فرمان آرا که حمایت احسان رسول اف آقازاده جلال رسول اف مدیرعامل بانک آینده را در تولید فیلمهای اخیرش و از جمله «دلم میخواد» داشته است در گفتگو با «اعتماد» مدعی شده هیچ گاه با رانت فیلم نساخته است!

فرمان آرا بیان داشت:  وقتي در باند نباشي از همه طرف برايت مي‌زنند و اذيت مي‌شوي. چون كسي را نداري كه پشت تو بايستد و مراقب كارت باشد و كمك كند تا فيلم‌ها راحت اكران شوند، سانسور نشوند و… همين حالا دو فيلم آخرم منتظر اكرانند و اميدي هم به اكران‌شان ندارم و قبل‌ از آنها هم راحت فيلم نساختم و راحت هم فيلم‌هايم اكران نشده.

سازنده «یک بوس کوچولو» و «خاک آشنا» افزود: حرف زدن راحت است. اما ايستادن و ساختن و متعهد بودن كار سختي است. من مي‌توانستم به ايران برنگردم و راحت كارم را انجام بدهم يا فيلم بسازم، اما ترجيح دادم اين كار را نكنم و همين‌جا باشم يا مثلا در دارودسته‌اي باشم با رانت فيلم‌ بسازم و فعاليت اقتصادي داشته باشم كه يكشبه ٢٠ ميليارد در حسابم باشد. همان اتفاقي كه براي يك بچه ٣٥ ساله افتاد و توانست نفت كشورش را بفروشد و پول به حساب شخصي خودش بريزد. همه اينها براي همه ما ممكن است و كافي است انتخاب كنيم كه قرار است كجا بايستيم و مي‌خواهيم چه كسي باشيم.




تأکید آقای سخنگو بر حل مشکل این دو فیلم⇐نمایش نسخه‌های ممیزی شده فیلمهای میلانی و فرمان‌آرا در بازار جهانی فجر

سینماروزان/مهناز خدادوست: «ملی و راههای نرفته اش» تهمینه میلانی و «دلم میخواد» بهمن فرمان آرا از جمله آثاری هستند که نه برای بخشهای رقابتی که برای حضور در بخش «بازار» جشنواره جهانی فجر انتخاب شده اند.

به گزارش سینماروزان از آنجا که هر دوی این فیلمها پیشتر درگیریهایی را بابت ممیزی نسخه اصلی تجربه کرده بودند و حتی «ملی…» به دلیل مشکلات ممیزی نتوانسته بود به جشنواره فجر راه پیدا کند حالا این پرسش پیش روست که آیا نسخه اصلی این فیلمها در بازار بین الملل حضور دارد؟

علیرضا شجاع نوری، سخنگوي بین الملل فجر اما تأکید می کند که این دو فیلم با رعایت ممیزی های قانونی در این جشنواره به نمایش درخواهند آمد. شجاع نوری در این باره به «سینماروزان» توضیح داد: برای نمایش دو فیلم «ملی و راه‌های نرفته‌اش» و «دلم می‌خواد» در جشنواره جهانی فیلم فجر هیچ مسئله‌ای وجود ندارد و این دو فیلم با در نظر گرفتن ممیزی‌های قانونی در بازار جهانی این جشنواره اکران خواهند شد.


وی بیان کرد: در جشنواره جهانی فیلم فجر قصد فریب‌دادن قوانین را نداریم و تلاش کرده‌ایم که حاشیه‌ها بر روی انتخاب فیلم‌ها تأثیر نگذارد. ما پس از دیده‌شدن فیلم‌ها از فیلم‌های با کیفیت برای حضور در جشنواره دعوت کرده‌ایم.


سخنگوي جشنواره جهانی فیلم فجر در مورد تفاوت انتخاب فیلم‌ها در دو جشنواره ملی و جهانی افزود: دلیل اینکه برخی فیلم‌ها در جشنواره ملی فیلم فجر حضور نداشته‌اند اما در جشنواره جهانی فيلم فجر حضور دارند، فقط تفاوت میان نگاه دو جشنواره است. چون اگر این دو جشنواره شبیه به هم باشند دیگر دو جشنواره جدا از یکدیگر نخواهند بود.




مجلس شبیه در ذکر مصیبت کندن نهال گیلاس با «پیت حلبی» یا همه توهمات مردی که زیاد می‌دانست!!!

سینماروزان: بهمن فرمان آرا که یک فیلم آماده اکران به نام «دلم میخواد» دارد و به تازگی نیز فیلمی دیگر به نام «دل دیوانه» را تولید کرده است در یادداشتی برای «شرق» به گلایه از آنهایی پرداخته که نهال گیلاس کاشته شده بر مزار عباس کیارستمی را از جادرآورده اند.

به گزارش سینماروزان دو نکته جالب درباره یادداشت فرمان آرا وجود دارد؛ یکی اینکه ایشان بر تصویربرداری لابد مشکوک یک جوان از مراسم کاشت نهال و سپس تحویل نوار(!) آن به یک پژو آر.دی خبر داده! ماجرایی که بیش از آن که ظن را به سمت اتفاقی غریب ببرد توهمات ذهنی را برملا میکند که همچنان با حال و هوای سه دهه قبل زیست میکند و بناست یک تصویربرداری را هم لابد دارای اشارات سیاسی بداند.

فرمان آرا که در سالهای اخیر به یکی از پیشانیهای هنری جریان اصلاحات بدل شده باید بداند که در روزگار ما دیگر برای انتقال فایلهای تصویری از نوار استفاده نمیکنند آن هم اگر به ظن ایشان بنا باشد این تصویربرداری براساس اهدافی خاص(!) صورت گیرد.

دومین نکته یادداشت فرمان آرا آن است که بر از جادرآوردن این نهال به همراه «پیت حلبی»اش تأکید کرده است؛ «پیت حلبی» همان است که متصدی یک گروه ایزوله کاملا دولتی، یکی از چهره‌های سیاسی را به خاطر کاشت درخت به خاطر آن تمسخر کرده بود!! متصدی گروه ایزوله یکی از همان کسانی است که در جریان تشییع کیارستمی سعی زیادی کرد که با تابوت وی عکس بگیرد و حالا احتمالا باید منتظر تکمله ایشان درباره چرایی کاشت نهال با پیت حلبی بر مزار کیارستمی باشیم.

از همه اینها گذشته فرمان آرا که سن و سالی ازش گذشته باید بداند کیارستمی به عنوان موجودی که انتهای زندگی را کاملا «زمینی» درک کرده بود بعید است برایش تفاوتی داشته باشد که بر سر مزارش نهال باشد یا نباشد؛ او نهالهای فراوانی را در سینما کاشت که تک تک آنها تا ابدیت بار خواهند داد.

متن یادداشت فرمان آرا را بخوانید:

حتى یک درخت گیلاس را به عباس روا نداشتند

پنجشنبه عصر به عادت هفت، هشت ماه گذشته به دیدن عباس رفتم. مطابق معمول شب‌هاى جمعه چهار پنج نفرى از شاگردان سابقش بر سر مزار بودند. ولى همیشه باید یک چیزى باشد که دل آدم را بشکند، پنجشنبه هم یکى از همان روزها بود.

سال گذشته شب عید به همت مینا اکبرى و گروه «شما تنها نیستید»، نهال درخت گیلاسى را کنار مزار عباس کاشتیم. خیلى‌ها بودند. مسعود کیمیایى، جعفر پناهى، علیرضا داوودنژاد، مهوش شیخ‌الاسلامى، محمدرضا اصلانى، همایون ارشادى و عده زیادى از دوستداران عباس در این مراسم حضور داشتند.
امروز که سر مزارش رفتم، دیدم شخص یا اشخاصى حتى نتوانستند درخت گیلاس را کنار مزار عباس تحمل کنند و آن را با پیت حلبى‌اش از جا در آورده بودند. 
شکستن سنگ قبرها، سیمان‌ریختن روى سنگ قبر و  از ‌ریشه درآوردن نهال درخت گیلاس از کنار مزار مردى که صدها افتخار براى سینما و مملکت ما به ارمغان آورد، آن هم وقتى که در هندوستان و جاهاى دیگر دنیا به نام او درخت گیلاس می‌کارند! چرا ما باید تا این حد بى‌حرمتى را تحمل کنیم؟
روز کاشتن نهال، روز خوبى بود و همه حضار شاد بودند از اینکه به این مرد بزرگ سینماى ایران اداى احترام مى‌کنند. فقط یک جوان که اتفاقا تى‌شرتی سفید با عکس عباس روى آن به تن داشت تصویربردارى می‌کرد و جلوى چشمان شاگردان عباس، نوارش را به یک پژوى‌آردى تحویل داد.
البته ما به این چیزها عادت کردیم و چون کارى جز احترام‌گذاشتن به فیلمساز بزرگ مملکتمان نمی‌کردیم، باکى نداشتیم؛ ولى همان طور که پرونده پزشکى عباس، کم‌کم از یاد رفته است، حتى یک درخت گیلاس هم به عباس روا نداشتند و طعم شیرین گیلاس در دهان ما تبدیل به زهر‌مار شد.
خدایا ما را از گزند تنگ‌نظران محفوظ بدار.




برخی از اظهارات بهمن فرمان‌آرا همزمان با تولد ۷۵سالگی‌⇐دقیقا ۴۵سال است که قرص ضدافسردگی می‌خورم!/وسط تهیه یک فیلم در کانادا بودم که به‌خاطر بیماری برادرم به ایران آمدم و این آمدن حالا بیست‌وچهار، پنج سال طول کشیده!/بازی در فیلم تازه‌ام «دل دیوانه» عمل به وصیت دوستم عباس کیارستمی است/شهید مرتضی لبافی‌نژاد برادر خانمم و دوست عزیزم بود!

سینماروزان: بهمن فرمان‌آرا کارگردان و تهیه‌کننده که از نام‌آوران سینمای ایران است و تجارب متعدد بین‌المللی نیز دارد، امروز در حالی هفتادوپنج‌ساله می‌شود که مشغول فیلم‌برداری آخرین فیلمش «دل دیوانه» در رامسر است، اتفاقی که سبب خوشحالی او در روزهای سال تازه عمرش نیز هست.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «شرق» فرمان‌آرا پس از تجربه چهل‌ونه سال زندگی مشترک با همسرش فلور لبافی‌نژاد، با داشتن سه فرزند و دو نوه، اذعان دارد که منتهای خوشبختی را تجربه کرده است.

او پس از کارگردانی فیلم‌هایی همچون «شازده‌احتجاب»، «بوی کافور، عطر یاس»، «خانه‌ای روی آب»، «یک بوس کوچولو» و… و تهیه‌کنندگی بسیاری از فیلم‌ها از جمله «گزارش» عباس کیارستمی، درحالی‌که هنوز فیلم هشتمش «دلم می‌خواد» به نمایش درنیامده، این روزها «دل دیوانه» را می‌سازد..فیلمی که خودش نقش اصلی آن را بازی می‌کند.

‌‌هفتادو‌پنج‌سالگی برای بهمن فرمان‌آرا چه حال‌وهوایی دارد؟ چه فرقی با بقیه سال‌ها دارد؟
فرقی با بقیه سال‌ها ندارد. فقط خوشحالم که زنده‌ام. سال‌ها از پی هم می‌گذرند. خوشحالم که امسال نوه دومم آیریس به دنیا آمده و نهمین فیلمم را دارم می‌سازم. تفاوت سال‌ها در سنین ما به همین شادمانی‌هاست. وگرنه کیفیت زندگی من از پارسال به امسال فرقی نکرده و فقط عدد سنم تغییر کرده.
‌اهل جشن‌تولدگرفتن هستید؟
هر پنج سال یک‌بار. البته این به دلیل تواضعم نیست! می‌خواهم توجه عزرائیل را جلب نکنم. (با خنده) مبنای گذر زمان برای من کارکردن است، نه اضافه‌شدن یک عدد به سال‌های سنم! چند سال پیش با داریوش شایگان یک مصاحبه‌ای کردیم و صحبت از مرگ و زندگی بود، همان‌طور که آن‌موقع هم گفتم باید اعتراف کنم هر زمان مرگ بیاید، حتی همین حالا، آماده‌ام!
‌چطور این‌قدر آماده‌اید و حتی آن را اعلام می‌کنید؟
صرفا به‌خاطر اینکه آدم خوشبختی بودم. پدر و مادر واقعا خوبی داشتم. خوب زندگی کردم. در زندگی‌ام کارهایی که دوست داشتم انجام دادم. هنوز از کارم لذت می‌برم. مملکتم را خیلی دوست دارم. مرگ هم که بالاخره می‌رسد! هرموقع برسد، چون از زندگی راضی‌ام، به مرگ هم راضی‌ام.
‌یعنی در این هفتاد‌وپنج سال هیچ حسرتی نداشتید؟ وقتی به گذشته نگاه می‌کنید اتفاقی نیست که بگویید اگر به عقب برمی‌گشتم این کار را می‌کردم، یا آن کار را نمی‌کردم؟
ابدا آرزوی بازگشت به جوانی و گذشته را ندارم. یکی از دلایل راضی‌بودنم از همه‌چیز، همین است که حسادت ندارم. حسرت ندارم، چون حسادت ندارم. از هر چیزی به وقت خودش لذت برده‌ام. هرگز به موفقیت و خوشحالی کسی حسادت نکردم، برای همین هم خوشبختم. اگر شرایط در یک زمانی برای کارکردن سخت بوده، این سختی مختص من نبوده، تقریبا شرایط برای همه سخت بوده. غیر از ده‌سالی که نگذاشتند کار کنم، در بقیه سال‌ها مشکلاتی فراگیر و عمومی وجود داشت که مال همه بود. جایی برای حسرت نمی‌ماند چون من با آثارم، گفت‌وگویی با مردم مملکتم دارم، برای همین هیچ‌وقت به فکر جایزه و جاه و مقام نبوده‌ام. اینکه فرصت پیدا کردم کاری که دوست دارم را انجام دهم، یعنی با مردم مملکتم به‌واسطه سینما گفت‌وگو کنم و آنها هم از این استقبال کردند، این برایم کافی بوده و امروز با خودم فکر می‌کنم چی بهتر از این؟ لحظه‌ای به این فکر نکردم که کاش فلان جایزه مال من بود، یا فلان جایزه حق من بود و حق‌کشی کردند! من حتی داوطلبانه سیمرغ‌هایم را پس دادم. واقعیت این است که خوشحالم امکاناتی داشتم برای آنکه هفتادوپنج سال همان‌طور که می‌خواهم و دوست دارم زندگی و کار کنم، این شانس کمی نیست! نودوهفت درصد مردم جهان چنین
اقبالی ندارند.
‌این حس رضایت که یک‌جور شکرگزاری و اطمینان نیز در آن مستتر است، چطور شکل گرفته؟ حاصل سلوکی شخصی است یا تربیت خانوادگی؟
پدر من همیشه یک حرفی را برای ما تکرار می‌کردند. می‌گفتند اگر قرار بود خدا همه نعمت‌هایش را بین کل بندگانش به طور مساوی تقسیم کند به ما خیلی بیشتر از سهممان داده. بنابراین هم باید شاکر باشیم، هم سعی کنیم این خوش‌شانسی را با دیگران تقسیم کنیم. به‌همین‌دلیل هم کارخانه راه انداختند، چون می‌گفتند عده‌ای باید سر سفره ما نان بخورند. همیشه مخالف زمین‌خریدن و پس‌اندازکردن بودند. من هم این منش را از پدرم آموختم و فهمیدم که دلیلی برای نارضایتی و بدرفتاری با کسی نیست. شکرگزارم که هیچ‌وقت حسادت در درونم نبوده که حسرت بخورم چرا فلان اتفاق نیفتاد، یا چرا من مثل فلانی نشدم و… .
‌پسر بزرگ خانواده بودید؟
من پسر دوم خانواده بودم و از اول می‌دانستم که راهم را از بقیه جدا می‌کنم و شغلی غیر از شغل خانوادگی‌مان خواهم داشت. خوشبختانه پدرم نیز حامی من شد و اجازه داد سینما را دنبال کنم.
‌یعنی هیچ مخالفتی با ورودتان به سینما نشد؟
دیگران مخالفت می‌کردند اما پدرم حامی من بود و از اول تا آخر می‌گفت ولش کنید، بگذارید کارش را بکند، زندگی خودش به خودش مربوط است. فقط در یک مورد پدرم مخالفت کردند. در شانزده‌سالگی که به انگلستان رفتم، هنوز مدرسه سینمایی راه نیفتاده بود، در نتیجه رفتم مدرسه هنرپیشگی. وقتی پدرم بعد از یک سال آمد به من گفت قرارمان کارگردانی بود، نه هنرپیشگی. و مرا ظرف ده روز فرستاد آمریکا. شانس من این بود که پسرخاله مادرم داشت در دانشگاه یو‌اس‌سی دکترا می‌گرفت که یکی از بهترین دانشگاه‌های آمریکا در حوزه سینماست و من آنجا رفتم و نسلی با من هم‌دوره بودند که هم‌کلاس‌شدن با آنها هم خودش یک اتفاق بود. هم‌کلاسی‌های من امثال جورج لوکاس و جان میلیس بودند. از این نظر هم شانس آوردم؛ اما شانس بزرگ‌ترم همین بود که پدرم از من حمایت کرد. یک ‌بار هم وقتی برادرم مریض شد، به من گفت برو ایران و کمک کن. وسط تهیه یک فیلم بودم در کانادا که ول کردم و به ایران آمدم، فکر می‌کردم یکی، دو سال طول می‌کشد؛ اما حالا بیست‌وچهار، پنج سال طول کشیده. در همان مدت مدیرعامل کارخانه نساجی هم شدم و این کار را هم یاد گرفتم. خوشبختانه مصادف شد با زمانی که موانعی برای کار‌کردنم به وجود آمده بود و سر من هم به نساجی و اداره‌کردن کارخانه گرم شد.
‌شما سال‌ها خارج از ایران زندگی کردید؛ اما دوباره به وطن بازگشتید. چه چیز شما را در ایران نگه می‌دارد و حتی بعد از دوره‌ای مهاجرت شما را به وطن باز می‌گرداند؟
سال پنجاه‌ونه که از ایران رفتم، درست زمانی بود که «سایه‌های بلند باد» که زمان پهلوی توقیف شده بود، بعد از انقلاب پروانه نمایش گرفت؛ اما در این دوره هم بعد از سه روز توقیف شد. بعد از این اتفاق، حس کردم اختلاف‌نظری بین گروه تازه بر سر کار آمده وجود دارد که حل‌شدنش زمان‌بر است. ضمنا سه تا بچه داشتم که باید فکر آینده‌شان بودم، لاریسا دخترم ١١‌ساله بود، نیما پسرم پنج‌ساله و مانی پسر دیگرم چهارساله. حس کردم تا این اختلافات حل شود، بروم و شانسی به فرزندانم بدهم که اگر روزگاری خواستند جای دیگری هم زندگی کنند، امکانش را داشته باشند؛ اما موقعی که آنها به دانشگاه رفتند و دیگر به من نیازی نداشتند، سال ٦٩ برگشتم و کماکان هم ایران مانده‌ام. علت اینکه ایران مانده‌ام و با وجود اینکه امکاناتش را دارم؛ ولی فکر زندگی در جای دیگری را هم نمی‌کنم، همین است که اینجا مال ما هم هست. من ترجیح می‌دهم اگر قرار است تدریس کنم، برای فرزندان ایران تدریس کنم. اگر قرار است کاری کنم، در کشورم مؤثر باشم. وقتی به این فصل زندگی می‌رسی، حتی خیلی‌ها زودتر از این سنین هم، پایشان را دراز می‌کنند رو به آفتاب و می‌خوابند. من به چنین چیزی اعتقاد ندارم. مرگ، حتمی است و حتما می‌آید، چه بهتر که حین کار‌کردن بیاید، آن‌هم وقتی که مشغول به کاری هستی که عاشقانه دوستش داری. امروزه وقتی بعضا دولتی‌ها لقب می‌دهند و می‌گویند شما کارگردان بزرگی هستی، ابایی ندارم که بگویم این بزرگی را فقط مردم انتخاب می‌کنند.
‌شما همیشه هم در آثارتان و هم در رفتار اجتماعی و سیاسی‌تان بر سر مواضع‌تان پافشاری کرده‌اید. هرجا نقدی داشتید، با صدای بلند نقدتان را اعلام کردید. مثلا وقتی در دولت قبل به بسته‌شدن خانه سینما معترض بودید، جوایزتان را به سازمان سینمایی وقت پس دادید. پیرو این دست از کنش‌های شما و بی‌تفاوت‌‌نبودنتان نسبت به اتفاقات روز، مایلم بدانم برای هنر و برای خودتان به‌عنوان هنرمند رسالتی خاص قائلید؟
من نه از نظر فیزیکی و نه از نظر ذهنی، هرگز چریک نبودم؛ ولی معتقد بودم یک زندگی بیشتر ندارم و اگر به چیزی باور دارم که باید بر سر آن بایستم. یک عده‌ای هم ممکن است از تو خوششان نیاید! خب من هم از خیلی‌ها خوشم نمی‌آید! فقط سعی کردم با مردمم صادق باشم. هرگز خودم را مبارز ندانستم؛ اما تلاشم این بود که نسبت به وضع مردمم بی‌تفاوت نباشم. همیشه هم استقلالم را حفظ کردم؛ چون هرگز نه در دوره قبل و نه بعد از انقلاب، دنبال هیچ پست و مقامی نبودم. برای هنرمند، حفظ استقلال واجب است. اگر منِ هنرمند، پستی را قبول کنم، حتما برایم عواقبی دارد. یادم هست قبل از انقلاب آقای قطبی که رئیس تلویزیون بودند، به من پیشنهاد ریاست تلویزیون شیراز را دادند؛ اما من نپذیرفتم‌.
‌در تمام این سال‌ها، هیچ‌وقت هنر دیگری شما را جلب نکرد که بخواهید آن را تجربه کنید؟
نه، من هنر دیگری ندارم که بخواهم تجربه کنم. فقط تئاتر را دوست داشتم که فرصتش دست داد و «مردی برای تمام فصول» را روی صحنه بردم. سینما را از این نظر دوست‌تر دارم که ماندنی است. با اینکه از تئاتر هم فیلم بر‌می‌دارند؛ اما به‌هرحال تئاتر هنری است که زنده‌‌بودنش معنا دارد. تئاتر و سینما هنرهای مورد علاقه‌ام بودند که سینما سهم خیلی بیشتری هم داشت.
‌تئاتر را دوباره تجربه می‌کنید؟
اگر جوان‌تر بودم حتما دوباره تجربه می‌کردم. علت اینکه می‌گویم اگر جوان‌تر بودم به این خاطر است که تئاتر مدتی طولانی برای تمرین لازم دارد. چند ماه تمرین می‌کنید و یکی، دو ماه روی صحنه هستید. آن دوران تمرین حالا برایم دشوار است. این پروسه برای حوصله من در این سن، طولانی است؛ اما در کل مشتاقم «آمادئوس» را روی صحنه ببرم. تا چه پیش‌ آید.
‌تولد هفتادوپنج‌سالگی شما مصادف شده با ساخت فیلم جدیدتان در رامسر با عنوان «دل دیوانه». فیلمی که بسیاری از بازیگران شاخص سینما مانند فاطمه معتمدآریا، علی نصیریان، لیلا حاتمی، علی مصفا و… در آن به ایفای نقش می‌پردازند. درباره این فیلم کمی توضیح می‌دهید؟
«دل دیوانه» روایت ناکامی‌های نسل ماست. آرزوهایی داشتیم و کارهایی می‌خواستیم بکنیم که در بعضی ناکام بودیم. اوضاع و حوادث و اتفاقاتی که دارد می‌افتد گاهی باعث می‌شود آدمی به کنج تخیلات و توهماتش پناه ببرد. این فیلم هم راجع به آدمی است با همین موقعیت. نویسنده‌ای که زوال یک نسل را مرور می‌کند و اتفاقاتی که برای نسلش افتاده باب میلش نیست.
‌شما شخصیتی بذله‌گو و شاد دارید اما فیلم‌هایتان همیشه فضایی تلخ دارند. این تلخی از کجا می‌آید؟ شمایی که همیشه در زندگی شوخ و شنگید، این تلخی پس از کجا می‌آید؟
ما در فضایی زندگی می‌کنیم که اجازه نداریم ناراحتی‌ها، عصبانیت‌ها و غم‌ها را در زندگی روزمره بروز دهیم. برای اینکه آدم‌هایی اطراف ما هستند که در برابرشان مسئولیم. من تلاش کردم به واسطه فیلم‌هایم احساسی که به فضای موجود دارم، از جمله نقدهایم به ملوک‌الطوایفی موجود در فضای فرهنگ (که برایم آزرنده است) و… را بروز دهم. یک دوره چهارساله در دولت قبل کار نکردم چون شرایط و مدیران را قبول نداشتم. توی خانه ماندم و در خانه کار کردم اما الان وقتی امکان ساخت یک فیلم هست، حتما فرصت را غنیمت می‌دانم.
من نویسنده نیستم. یک فکری توی ذهنم می‌آید و به‌تدریج رشد می‌کند. بارها بازنویسی می‌شود و نهایتا فرصتی پیش می‌آید و فیلم می‌شود. بنابراین آنچه در فیلم‌هایم روایت می‌کنم، همان چیزی است که برای همه مردمم اتفاق افتاده. با فیلم‌هایم تجربه جمعی را به اشتراک می‌گذارم، چون نمی‌توانم نسبت به اوضاع بی‌تفاوت باشم. من سیاست‌مدار نیستم و نمی‌خواهم هم کاری به سیاست داشته باشم اما نمی‌توانم بی‌تفاوت از کنار خیلی چیزها بگذرم.
‌اصولا توی زندگی چه‌طور با رنج‌ها و اضطراب‌های شخصی کنار می‌آیید؟
حقیقتی هست که تابه‌حال راجع به آن حرف نزدم و اولین‌بار است از آن صحبت می‌کنم، من دقیقا چهل و پنج سال است که قرص ضدافسردگی می‌خورم. بعضی وقت‌ها در چاه افسردگی می‌افتم که مثل چاه ویل می‌ماند اما نهایتا خودم را از آن بیرون می‌کشم و کسی که خیلی در این مواقع کمکم می‌کند، همسرم فلور است که چهل و نه سال است که با هم زندگی می‌کنیم. فرزندانم که عاشقانه دوستشان دارم نیز کمکم می‌کنند تا از چاه تاریک افسردگی بیرون بیایم و درواقع مرا از آن بیرون می‌کشند. اما اینکه من در ظاهر شوخ و شنگم، یک مقداری هم به اصلیت اصفهانی من بر می‌گردد. در اصفهان به دنیا نیامدم اما پدر و مادرم اصفهانی بودند و من خودم را اصالتا اصفهانی می‌دانم. به طور کلی فکر می‌کنم لزومی ندارد ما رنج‌هایمان را بروز دهیم و آدم تلخی باشیم چون مردم به اندازه کافی گرفتاری‌هایی دارند و لازم نیست من بار خودم را روی شانه آنها بیندازم. بنابراین ظاهر من ظاهر بگوبخندی است اما درونم تفاوت دارد.
‌چه شد که تصمیم گرفتید در «دل دیوانه» خودتان جلوی دوربین بیایید و علاوه بر کارگردانی، بازیگری هم کنید؟ یک‌بار دیگر هم در «بوی کافور، عطر یاس» چنین تجربه‌ای داشتید… .
یک دوست خیلی خیلی عزیزی داشتم که امسال از دستش دادم؛ عباس کیارستمی. بعد از «بوی کافور، عطر یاس» عباس تنها کسی بود که مدام به من می‌گفت دیالوگ‌هایی که می‌نویسی را باید خودت بگویی و باید خودت در فیلم‌هایت بازی کنی منتها در این سال‌ها به دلایل مختلف این کار را نکردم. آخرین بار که در منزلش، یک هفته قبل از سفرش به فرانسه، با او صحبت می‌کردم، بنا به عادت همیشگی‌مان که از کارهای هم می‌پرسیدیم، وقتی از من پرسید چه می‌کنی به او گفتم که دارم روی سناریویی کار می‌کنم و می‌خواهم این بار خودم توی فیلمم بازی کنم. به من گفت: «من که همیشه به تو گفته بودم خودت باید بازی کنی. خیلی خوشحالم کردی که می‌خواهی خودت توی فیلمت بازی کنی». بازی در «دل دیوانه» یک جورهایی عمل به وصیت دوستم عباس کیارستمی است.
‌با مرگ عزیزان و دوستانتان مثل آقای کیارستمی یا پدر و مادرتان چطور مواجه شدید و چطور از سوگ آنها بیرون آمدید؟
مرگ دوستان و عزیزان خیلی سخت است. فکرش را بکنید هوشنگ گلشیری هفده سال است که فوت کرده. برادرخانمم که دوست عزیزم بود –شهید لبافی‌نژاد- بیش از چهل سال است که رفته… جای خالی این عزیزان همیشه هست
چون رفاقت عمیقی بین ما بوده. اما چطور با فقدان عزیزان کنار می‌آییم؟ فکر نمی‌کنم هیچ وقت کنار بیاییم. فقط سعی می‌کنیم کارهایی که برای آنها دلپذیر بوده را انجام دهیم. مثلا مرگ پدر و مادر ابدا اتفاقی فراموش‌شدنی نیست. قبلا هم گفتم وقتی پدر می‌میرد مثل این می‌ماند که دنده‌ای از پشتت برداشته‌اند. جای خالی‌اش همیشه حس می‌شود. اما وقتی مادر فوت می‌کند مثل این است که قسمتی از روحت را با خودش می‌برد. پدر و مادر من هم به فاصله چهار ماه از هم رفتند… یک اتفاق‌هایی در زندگی فراموش‌شدنی نیستند اما ناچاریم به خاطر عزیزانی که زنده‌اند و به خاطر ادامه زندگی از سوگ بیرون بیاییم.




فرمان آرا پروانه ساخت “دل دیوانه” را گرفت/اواخر آذرماه: آغاز فیلمبرداری

سینماروزان: جدیدترین فیلم‌نامه بهمن فرمان‌آرا، کارگردان مطرح سینمای ایران، در آخرین جلسه شورای پروانه ساخت اداره کل نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی موفق به دریافت مجوز ساخت شد.

به گزارش سینماروزان بهمن فرمان‌آرا با اعلام این خبر درباره جزئیات بیشتر فیلم به “شرق” گفت: عنوان فیلم جدیدم «دل دیوانه» است و موضوع آن درباره فاصله‌افتادن میان آدم‌هاست. اینکه وقتی آدم‌ها مدتی از هم فاصله می‌گیرند و بعد دوباره به‌هم‌می‌رسند، طبعا روی نوع رابطه‌شان تأثیر می‌گذارد.

با واردشدن این فیلم‌نامه به مرحله فیلم‌برداری، فرمان‌آرا، نهمین فیلم سینمایی خود را خواهد ساخت. گفته می‌شود پیش از این، فیلم‌نامه این هنرمند، «صحبتی با جنون» نام داشت که در ادامه آثار قبلی او یک فیلم‌نامه اجتماعی است. 

فرمان‌آرا در ادامه عنوان کرد: تقریبا عوامل فیلم مشخص شده‌اند و قرار است اواخر آذرماه امسال فیلم‌برداری فیلم آغاز شود، اما چون هنوز قرارداد‌ها نهایی نشده، از آوردن اسامی پرهیز می‌کنم.

این فیلم‌نامه تیرماه برای دریافت پروانه ساخت به سازمان سینمایی ارائه شده بود.




فیلمیران “دلم میخواد” فرمان‌آرا را بعد از جشنواره اکران خواهد کرد

سینماژورنال: در روزهای گذشته بهمن فرمان آرا در گفتگویی تفصیلی از اکران “دلم میخواد” بعد از جشنواره خبر داده بود(اینجا را بخواند) و حالا علی تقی پور تهیه کننده این فیلم که در ماههای اخیر دچار برخی درگیریها با فرمان آرا شده بود نیز ضمن تأیید زمان اکران فیلم از این گفته که پخش آن را فیلمیران برعهده خواهد داشت.

علی تقی پور تهیه‌کننده فیلم سینمایی «دلم می خواد» به کارگردانی بهمن فرمان آرا به “مهر” گفت: «دلم می خواد» به کارگردانی بهمن فرمان آرا بعد از گذشت بیش از ۲ سال از تولید، بعد از پایان سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر در سینماهای کشور نمایش داده می شود.

وی ادامه داد: با توجه به شروع ماه های محرم و صفر و بعد از آن شروع سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، تصمیم گرفته شد این اثر سینمایی بعد از پایان جشنواره و اواخر سال جاری نمایش داده شود.

تقی پور گفت: پخش این اثر سینمایی توسط شرکت فیلمیران انجام خواهد شد.

فیلم سینمایی «دلم می خواد» به کارگردانی بهمن فرمان آرا در سال ۱۳۹۲ ساخته شده است. در خلاصه داستان این اثر سینمایی به نویسندگی امید سهرابی آمده است: بهرام فرزانه مردی است که در شهری زندگی می کند که اغلب مردمش افسرده و ناراحت هستند. او بر اثر اتفاقی دچار مشکلی می‌شود. مشکل این گونه است که گاهی موسیقی خاصی به ذهنش متبادر می شود و او را مجبور به حرکات موزون می کند و این اتفاق ناخودآگاه، مشکلات خاصی برایش به وجود می آورد.

رضا کیانیان، مهناز افشار، محمدرضا گلزار، آرمینه زیتون چی، رضا بهبودی، ندا مقصودی، پیام دهکردی، صابر ابر، رویا نونهالی، علی سرابی، بهناز جعفری، فرزین صابونی، سحر دولشاهی، احمد ساعتچیان و مریم بوبانی از جمله بازیگران این اثر سینمایی هستند.




واکنش تهیه‌کننده “دلم میخواد” به فرمان‌آرا⇐سازمان سینمایی به لواسانات منتقل گردیده؟

سینماژورنال: چند روز پیش خبری منتشر شد پیرامون فیلم جدید بهمن فرمان آرا که در خلال آن خبر، درباره سرنوشت آخرین فیلم ساخته شده توسط بهمن فرمان آرا به نام «دلم می‌خواد» از تغییر تهیه کننده آن و حضور بانک آینده به عنوان سرمایه گزار صحبت شده بود.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال آن خبر موجب شده علی تقی‌پور، تهیه کننده فیلم «دلم می خواد»، متنی را که البته لحنی طنازانه دارد منتشر کند و تلویحا عزل خود از تهیه کنندگی “دلم میخواد” را زیر سوال ببرد.

سینماژورنال متن نوشته علی تقی پور را ارائه می دهد:

خبر فوری(هنر ناگهانی)

به صورت ناگهانى سازمان سينمايى از بهارستان به شهرستان لواسانات منتقل گرديد و با همين انتقال مكان به صورت ناگهانى، رييس سازمان سينمايى نيز تغيير كرد.
و به صورت ناگهانى نيز جناب آقاى استاد بهمن فرمان آرا با حفظ سمت به رياست اين سازمان جهت تصميم گيريهاى قانونى در منزل خود، توسط خود، به صورت ناگهان  منصوب شد.
قبل از اين نيز در سالهاى گذشته هواداران ايشان، مشاوران تبليغاتى ايشان و يا خود ايشان، ايشان را توسط خودشان حتى به تهيه كنندگى اجرايى فيلم «آخرين وسوسه مسيح» ساخته مارتين اسكورسيزى (به استناد ويكى پديا)، نيز منصوب كرده بودند. (پيشنهاد سرمايه گذارى از سوى استيون اسپيلبرگ، خريد خانه چارلى چاپلين و… نيز از اين دست است)
بعد از انتصاب ايشان توسط خودشان به سمت رياست سازمان سينمايى به صورت ناگهانى، اولين اقدامى كه جهت اعتلاى سينماى حرفه اى انجام دادند تا مِتُدى نوين، بديع و پيشرو جهت الگوپذيرى سينماى جهان نيز باشد عزل تهيه كننده  آخرين فيلمشان بعد از گذشت سه سال از توليد، و همزمان با  زمزمه هاى اكران عمومى فيلم به صورت كاملاً قاطع در منزل شخصى خود، و انتصاب يك بانك به عنوان تهيه كننده جديد به صورت ناگهانى بوده است.
اميد آن است كه ايشان با درايت، شناخت و التزامى كه نسبت به قانون، فرهنگ و هنر سينما در دهه هشتم زندگى با بركت خود دارند، و با عنايت به مسئوليت جديدى كه براى خود به صورت ناگهانى ايجاد كرده اند، و با تكيه بر دانش علمى، فرهنگى و هنرى كه در ايشان متبلور است بتوانند با عزل و انتصابات  بعدى راه گشاى  هنر-صنعت سينما باشند.

و من ا…التوفيق
رونوشت: جرايد و خبرگزارى هاى پابرجا
پى نوشت: تهيه كننده ى معزول !!!




فرمان‌آرا از یک طرف به سراغ تهیه‌کننده “شهرزاد” رفت و از طرف دیگر سراغ بانک آینده!

سینماژورنال: بهمن فرمان‌آرا که آخرین ساخته سینمایی اش “دلم میخواد” هنوز پروانه نمایش نگرفته است تازه ترین فیلمنامه خود با عنوان “صحبتی با جنون” را برای دریافت پروانه ساخت به اداره نظارت ارائه کرد.

به گزارش سینماژورنال آن طور که “ایسنا” این فیلمنامه هم در ادامه آثار قبلی فرمان‌آرا یک فیلمنامه اجتماعی است و در حال حاضر حضور محمود کلاری به عنوان مدیر فیلمبرداری، عباس گنجوی به عنوان تدوینگر، کیوان مقدم به عنوان طراح صحنه و ماهان حیدری به عنوان مجری طرح در این پروژه قطعی شده است.

 تهیه کنندگی این فیلم را محمد امامی برعهده خواهد داشت یعنی تهیه کننده سریال “شهرزاد”.

فرمان آرا در کنار تهیه کننده “شهرازد”

امامی در ماههای اخیر فعالیتهایش را گسترده تر کرده است و  اخیرا برای تولید “کنتس سلما” به کارگردانی حسن فتحی و با شراکت علی معلم پیشقدم شده بود.(اینجا را بخوانید)

جالب است بهمن فرمان آرا که سالها به فیلمسازی با سرمایه گذاری شخصی می‌نازید هم به سراغ تهیه کننده‌ای رفته است که به همراه شریکش محمدهادی رضوی(داماد معاون اجرایی رییس جمهور) بریز و بپاش خوبی را برای “شهرزاد” کرده بود.(اینجا را بخوانید)

بانک آینده در کنار فرمان آرا

از طرف دیگر فرمان آرا برای حل مشکل فیلم “دلم میخواد” علاوه بر اصلاحات فیلم، تهیه کننده فیلم را تغییر داده؛ پیشتر  علی تقی پور تهیه کننده فیلم بود که گویا به تازگی بانک آینده جای آن تهیه کننده را گرفته است.

با تغییر تهیه کننده فرمان آرا با انجام اصلاحاتی فیلم را به شورای پروانه نمایش ارائه کرده و منتظر پاسخ این شورا است.




اعلام برائت محمدرضا گلزار از همکاری با یک فروشگاه مولتی‌برند پوشاک ورزشی+عکس

سینماژورنال: محمدرضا گلزار بازیگر خوش چهره سینمای ایران که از آخرین فیلم اکران شده اش “تو و من” از محصولات برادران بانکی، چهار سالی می‌‌گذرد مدتی است درگیر مدیریت در رستورانی به نام “انار” شده است.

به گزارش سینماژورنال گلزار که در گذشته همکاریهایی با یک فروشگاه مولتی‌برند پوشاک ورزشی به نام go sport را هم تجربه کرده بود در گفتگویی که با “تیوی پلاس” داشته به صراحت از همکاری با آن فروشگاه اعلام برائت کرده و گفته است: من مدتهاست در آنجا نیستم. حضورم در آنجا کلا منتفی است. مردم هم خاطرجمع باشند آنجا به من ربطی ندارد.

وی درباره حضور در رستوران تازه‌اش گفته است: اینجا سعی می کنم حضور کامل داشته باشم و در کنار ارتباط مستقیم با مردم نظارت هم دارم بر رستوران.

گلزار که دو فیلم توقیفی به نام “مادر قلب اتمی” و “دلم میخواد” را در کارنامه دارد با اشاره به سوابق رستوران‌داری‌اش بیان داشته است: سالها پیش در کنار یکی از دوستانم یکی از رستورانهای شمشک را چند فصل اداره کردیم و خوشبختانه موفقیتی کسب کردیم و در نهایت هم رستوران تازه ام را راه انداختیم.

این بازیگر که دو فیلم “سلام بمبئی” و “خشکسالی و دروغ” را هم آماده اکران دارد خاطرنشان ساخته است: رستوران انار هم از قبل دایر بوده اما از حالا به بعد با مدیریت جدید و شرایط جدید راه اندازی شده است.

گلزار افزوده است: یقینا برنامه‌ریزی‌مان این است که شعبات دیگری از این رستوران را هم راه بیندازیم.

رستوران انار محمدرضا گلزار
رستوران انار به مدیریت محمدرضا گلزار



روایت کارگردان “کلاه پهلوی” از رقاصی در فیلم فرمان‌آرا، “لمپن” خوانده شدن شورای پروانه نمایش توسط محمد رحمانیان، اصرار بر حضور روحانی در شورا و…

سینماژورنال: سیدضیاءالدین دری کارگردان آثاری تاریخی چون “کیف انگلیسی” و “کلاه پهلوی” چند ماهی هست که در شورای پروانه نمایش ارشاد حضور دارد و به نوبه خود می کوشد شرایط حل مشکلات فیلمهای سوءتفاهم برانگیز را حل کند.

به گزارش سینماژورنال این درگیریهای دری هرچند به قیمت دور افتادن او از فعالیت کارگردانی منجر شده اما این مزیت را داشته که مشکل برخی از فیلمسازان جوانی که آثارشان ماهها در اداره نظارت گرفتار بوده را حل کرده است.

دری در تازه ترین گفتگوی تفصیلی اش که با فریدون جیرانی در برنامه اینترنتی “35” انجام شده کوشیده است به نوبه خود درباره برخی موارد مرتبط با اداره نظارت توضیحاتی ارائه کند.

سینماژورنال فرازهای خواندنی گفته های وی را ارائه می دهد:

شورای پروانه نمایش دیگر کابوس نیست

فکر نمی کنم شورای پروانه نمایش دیگر کابوس باشد. یک موقعی می گفتند واژه دوسِت دارم را یک دختر جوان به یک آقا پسر نگوید. خیلی بحث شد که بگوییم یا  نگوییم  و عشق را نمی شود منکر شد تا اینکه سرانجام «دوسِت دارم» وارد دیالوگ های سینمای ایران شد.

حتما اصرار می کنند روحانی باشد

اگر اعضای شورا احساس کنند . در فیلم نکته ای هست که در حوزه نظر دادن آنها نیست حتما اصرار می کنند روحانی باشد و آن روحانی این اختیار را دارد که اگر فیلمی از لحاظ شرعی مشکل داشت جلوی آن را بگیرد.

فیلمی که بیانیه میدهد خام دستانه است

یا دیالوگ یا حرف رکیک باعث گیر کردن فیلمی می شود. یا فیلم مانیفست یا بیانیه ای می دهد که خام دستانه است. یعنی فیلم  وفیملساز بیانیه می دهد. در حالی که شان و آن میزان اطلاعات را برای پرداختن به آن موضوع ندارد و اگر داشته باشد فیلم  توان پاسخگویی به آن مسئله را ندارد.

محمد رحمانیان تمام اعضای شورا را لمپن دانست

کارگردان «سینما نیمکت»{محمد رحمانیان} تمام اعضای شورا را یک مشت آدم پرت و پلای لمپن دانست.

“خانه دختر” از حوزه شورا خارج شده

فیلم «خانه دختر» از حوزه اختیار شورای پروانه نمایش خارج شده. چون شورا اختیار اجرایی ندارد و اجرا با معاونت مربوطه است و تصمیم گیری در مورد این فیلم اکنون در اختیار حوزه وزارتی است.

فرمان آرا باید نمای رقص فیلمش را درمی آورد

فیلم «دلم می خواد» آقای فرمان آرا چند دیالوگ  داشت که به نفع آقای فرمان آرا  و پرنسیب شان نبودند. همچنین یک صحنه رقص بود که باید تعدیل می شد چون هم زمانش زیاد بود و زن و ومرد و همه می رقصیدند و یک بلوایی بود! سازندگان «دلم می خواد» اگر این اصلاحات را انجام بدهند پروانه اشان را می گیرند.

تهیه کننده “مادر قلب اتمی” نسخه نهایی را تحویل نداد

فیلم «مادر قلب اتمی» موارد تعدیلی داشته و این موارد به آنها اطلاع داده شده  و آنطور که باید نیامدند نسخه آخر را تحویل بدهدند و بگویند این نسخه نهایی ماست.

نباید کار را به جایی برسانید که دولت زیر سوال برود

نباید کار را به جایی برسانید که دولت زیر سوال برود.  چون دولت روی اصول که بحث ندارد و وخلاف شرع و عرف را قبول نمی کند  اما در شرایطی ممکن است بگوید اصلا ما آمادگی نداریم که این خط قرمز را بشکنیم . گاهی میزان مطالبه ما از حدی که دولت می تواند مدافعش باشد بالاتر می رود. آن وقت می گوییم این هم که نتوانست کاری بکند. در حالی که اینطور نیست ما داریم لطمه می زنیم.




بهمن فرمان‌آرا به جای جشنواره به مجلس فکر می‌کند

سینماژورنال: «انتخابات مجلس» مهم‌ترين دغدغه اين روزهاي بهمن فرمان‌آرا است؛ کارگردانی که آخرین ساخته اش “دلم میخواد” همچنان توقیف است.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “اعتماد” از سينما مي‌پرسم و جشنواره فجر و توجه‌ها به اخبار و احوالات سينمايي. اما جوابي كه كارگردان قديمي و كهنه‌كار سينما مي‌دهد، بسيار دور از فضاي كاري‌اش است.

بهمن فرمان‌آرا، اين روزها به انتخابات مجلس فكر مي‌كند و رايي كه مي‌خواهد بدهد. معتقد است كه سينما هميشه هست و بالا و پايين‌هايش همانقدر هميشگي، اما انتخابات مجلس هرچهارسال يك‌بار اتفاق مي‌افتد و همين يكي از فرصت‌ها براي راي دادن است و راه دموكراسي. مي‌گويد: « دغدغه من انتخابات است.

من هميشه راي داده‌ام
من هميشه راي داده‌ام و هميشه اين راي را به عنوان مهم‌ترين سهمم براي رسيدن به دموكراسي دانسته‌ام. دلم مي‌خواهد با علاقه و انگيزه راي بدهم و بدانم كه فرصت انتخاب دارم، اما حالا براي اينكه با علاقه و اميد راي بدهم، سوال‌هايي در ذهن دارم. بايد اعتماد كنم و نمي‌دانم چطور جناحي با زيادخواهي مي‌خواهد همه سهم را از انتخابات داشته باشد و بقيه را حذف كند.

نمي‌گويم كه راي من و آدمي كه به او راي مي‌دهم، حتما بايد وارد مجلس شود. اما دوست دارم آدم‌هايي كه قبلا در فهرستم بودند، آدم‌هايي كه چهاردوره نماينده بودند، هم در فهرست باشند و من بتوانم از ميان آنها انتخاب كنم. حالا اينكه آنها انتخاب شوند يا نه، ديگر به انتخابات و راي همه برمي‌گردد.»

انتخابات براي فرمان‌آرا مهم است

انتخابات براي فرمان‌آرا مهم است؛ هميشه مهم بوده، از اين اهميت مي‌پرسم و جواب مي‌گيرم: «ما يك حق انتخاب داريم و همين مهم است. من مخالف قهر كردن هستم، مخالف ناديده گرفتن اين حق و راي ندادن.» كارگردان قديمي، معتقد است كه «قهركردن و از ماجراها خود را بيرون كشيدن، راه‌حل يك جامعه سالم و دموكراسي‌خواه نيست.»

آدم‌هايي پدر و پدربزرگ خود را آورده بودند تا به كانديداهاي مورد نظر آنها راي دهند
معتقد است كه بايد راي داد و بايد شنيده شد: «سال‌ها پيش، وقتي به انتخابات شوراهاي شهر مردم بي‌اعتنا شدند، در همان مراكز راي‌گيري، ديدم كه آدم‌هايي پدر و پدربزرگ خود را آورده بودند تا به كانديداهاي مورد نظر آنها راي دهند. وقتي عده‌اي از انتخابات كنار بكشند، نخواهند راي بدهند يا اصلا به لزوم راي دادن خود فكر نكنند، اين را درنظر نمي‌گيرند كه عده‌اي ديگر، هميشه راي مي‌دهند و از اين نبودن به نفع خود استفاده مي‌كنند.
ما يك حق راي داريم و بايد از اين حق استفاده كنيم.»

مهم استفاده از «راي» است

برنده و بازنده انتخابات، براي بهمن فرمان‌آرا در راي دادن و دغدغه‌اي به نام «انتخابات» چندان مهم نيست. مهم استفاده از «راي» است و اينكه از فرصت قانوني و حق شهروندي خود استفاده كند، همين است كه جملات آخر درباره اين دغدغه مهم را با اين تاكيد، تمام مي‌كند: «برنده شدن يا نشدن مهم نيست، اما اينكه من از قبل بدانم كه كانديداي مورد نظرم حذف نشده و مي‌توانم به او راي بدهم، مهم است. من راي مي‌دهم و نتيجه به راي همگاني بستگي دارد.»




ماجرای دعوتنامه سناریست فیلم توقیفی فرمان‌آرا برای ۱۳۰ بازیگر تئاتر

سینماژورنال: امید سهرابی سناریست “دلم میخواد” آخرین ساخته سینمایی بهمن فرمان آرا که همچنان بی پروانه نمایش مانده قصد اجرای یک نمایش متفاوت را دارد.

به گزارش سینماژورنال وی نمایشی سه‌گانه نوشته که در آن جمعی از بازیگران مطرح تئاتر ایران هر نقشی را که دوست داشتند ایفا خواهند کرد!!!

سهرابی که نگارش آثاری مختلف در سینما و تلویزیون از  “شمس العماره”  تا “آخرين گناه” و “خنده در باران” را برعهده داشته است چندی قبل دعوت نامه ای را برای 130 بازیگر تئاتر ارسال کرده و از آنها برای حضور در این نمایش دعوت کرده است.

برای 130 بازیگر دعوتنامه ارسال کردم

سهرابی در این باره به “مهر” گفت: در حال حاضر سه نمایشنامه دارم که یکی از آنها شرایط ویژه تری دارد؛ چندی پیش به ۱۳۰ بازیگر تئاتر که طی این سال ها خودشان را روی صحنه اثبات کرده اند دعوت نامه ای ارسال کردم و از آنها خواستم هر نقشی را که از متون نمایشی دوست داشتند بازی کنند اما تاکنون فرصتش فراهم نبوده به من بگویند تا فرصت ایفای آن را برایشان فراهم کنم.

وی افزود: همیشه ما نمایشنامه را می نوشتیم و نقش را به بازیگر پیشنهاد می دادیم اما این بار می خواهم بازیگران پیشنهاد دهند که تمایل به حضور در چه نقشی دارند. بعد از بررسی پیشنهادهایی که به دست ما می رسد تعدادی از آنها را انتخاب کرده و در نمایشی سه گانه که اجرای اول آن «جشن» نام دارد روی صحنه خواهیم برد.

حضور بازیگران مختلف در یک مهمانی

سهرابی گفت: در این نمایش بازیگرانی که تعیین کننده نقش ها هستند در یک مهمانی حضور پیدا می کنند و شرایط به گونه ای طراحی می شود که بتوانند آنچه را مدنظرشان است روی صحنه ایفا کنند. بخش دوم این سه گانه «شبی با چخوف» نام دارد اما هنوز اسمی برای قسمت سوم اجرا در نظر نگرفتم.

وی تاکید کرد: همیشه دلم می خواست این ایده را به اجرا برسانم و امیدوارم بتوانم با همکاری دوستان تحقق آن را جلو اندازم.




رضا کیانیان: شش ماه پیش از منشی ایوبی وقت ملاقات خواستم؛ هنوز این وقت را به من نداده‌اند!/آقای ایوبی هر وقت سخنرانی می‌کنند شعر از مولانا می‌خوانند! شعرخواندن از مولانا چه فایده‌ای برای سینمای ایران دارد؟

سینماژورنال: یکی از بازیگران متبحر ایرانی که مدیومهای مختلف از سینما تا تلویزیون و تئاتر را در حد کمال تجربه کرده است رضا کیانیان است.

به گزارش سینماژورنال کیانیان در سالهای اخیر در آثاری چون “هیچ کجا هیچ کس”، “پنج تا پنج”، “دلم می خواد” و “خبر خاصی نیست” ایفای نقش کرده است که در این بین وضعیت اکران “دلم می خواد” که کارگردانش بهمن فرمان آرا است مشخص نمی باشد.

کیانیان در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود که با “شرق” انجام شده است در کنار گلایه از عدم مشخص شدن وضعیت اکران “دلم می خواد” نقبی هم زده است به اوضاع و احوال مدیریت سینما در دولت جدید و البته سیاستگذاریهای شخص حجت ا.. ایوبی.

این بازیگر با اشاره به مشکلات سینمای ایران تنها ویژگی مثبت مدیریت جدید سینمایی را راه اندازی گروه “هنروتجربه” دانسته است و از مدیران سینمایی دولت یازدهم پرسیده است که چرا سازمان سینمایی که توسط مدیران قبلی تأسیس شده بود را همچنان نگه داشته اند!

کیانیان گلایه هایی هم کرده از اینکه برای دیدار با مدیران سینمایی و از جمله رییس سازمان سینمایی همچنان مشکل وجود دارد.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی کیانیان را ارائه می کند:

شما دو فیلم مهم در کارنامه خود دارید که سال‌ها اکران نشده‌اند… .
بله آنها هر دو پروانه نمایش دارند و به دلایلی که من نمی‌دانم حق اکران ندارند! به این فیلم‌ها، فیلم سومی هم به تازگی اضافه شده؛ فیلم «دلم می‌خواد» ساخته آقای فرمان‌آرا، که به‌دلیل اختلافی که میان آقای کارگردان فیلم و تهیه‌کننده فیلم وجود دارد از اکران محروم است!… در هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر همه این فیلم را دیده‌اند و متفق‌القول معتقدند که فیلم خوبی است و فیلم بدون مشکلی است، حالا این سؤال مطرح است که این اختلاف را چه کسی باید حل کند؟ آیا قرار است این مشکل حل‌نشده باقی بماند و تبدیل به یک زخم کهنه شود و هیچ‌وقت دوا نشود؟ یا اینکه قرار است مسئولان سینمایی کشور به‌خاطر مسئولیتی که دارند باید برای حفظ سینمای ایران و سرمایه‌های سینمای ایران تلاش کنند؟ و با پادرمیانی این مشکل را حل کنند؟… من با آقای ایوبی صحبت کردم و نظراتم را به ایشان گفتم و راه‌حل‌هایم را با او در میان گذاشتم. با آقای شاه‌آبادی و آقای تابش، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی هم صحبت کرده‌ام؛ نظراتم و راه‌حل‌هایم را هم به این دوستان گفته‌ام. اما متأسفانه هیچ…  و هیچ… .
وقتی با آقای ایوبی صحبت می‌کردید چه واکنشی داشتند؟
من حدود شش ماه پیش، به دفتر آقای ایوبی رفتم و از منشی ایشان یک وقت ملاقات خواستم. هنوز این وقت را به من نداده‌اند. اگر به من رضا کیانیان وقت ندهند پس به چه کسی می‌خواهند وقت بدهند؟ آقای ایوبی از سوی دیگر شماره تلفنش را به من داده و گفته هر وقت کاری داری به من زنگ بزن. من زنگ زدم و به ایشان گفتم من به دفتر شما رفتم و وقت ملاقات خواستم ولی هنوز خبری نشده! آقای ایوبی به من گفت: اصلا یک قرار ناهار می‌گذاریم و صحبت می‌کنیم. ولی این قرار ناهار هنوز گذاشته نشده است. من چند ماه باید پشت در اتاق ایشان صبر کنم تا این قرار گذاشته شود؟ آیا من باید بروم پشت آن در بست بنشینم؟ و مثل بچه یتیم‌ها وقت ملاقات بخواهم؟ من که با حکم و بخش‌نامه بازیگر نشده‌ام. ولی آقای ایوبی مثل هر مدیر دیگری با بخش‌نامه و حکم، مدیر شده‌اند و با یک حکم و بخش‌نامه هم می‌توانند از این شغل کنار بروند. ایشان باید یادشان باشد اگر سینماگران نباشند معاونت سینمایی به دردی نمی‌خورد این همه معاونت که در وزارت ارشاد است اعم از معاونت مطبوعاتی، معاونت سینمایی و معاونت هنری و… به خاطر این است که کار هنرمندان را راه بیندازند. نه اینکه در کار ما مشکل ایجاد کنند، نه اینکه من پشت در اتاق آقای ایوبی ماه‌ها صبر کنم. آقای جعفری جلوه (معاونت اسبق) هم با من همین رفتار را کردند! من و بهمن فرمان‌آرا رفتیم از مدیر دفتر آقای جعفری‌جلوه یک وقت ملاقات خواستیم. آقای جعفری‌جلوه تا پایان دوران ریاستش این وقت ملاقات را به ما نداد.
اما ما همچنان سینماگریم و ایشان تا به حال چندبار به شغل‌های دیگر فرستاده شدند!
مشکلی که برای فیلم «دلم می‌خواد»، به وجود آمده، مشکلی است بین تهیه‌کننده و کارگردان. این مشکل در تاریخ سینمای جهان بارها و بارها بین کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌ها پیش آمده است. اما بالاخره حلش کرده‌اند، چون آن فیلم مهم است. چون تهیه‌کننده و کارگردان و بازیگران و سایر عوامل مهم هستند. آقای ایوبی، شما باید قدم پیش بگذارید و این مشکل را حل کنید! آقای ایوبی، شما قول اکران نوروز این فیلم را داده بودید. شما قول اکران عید فطر این فیلم را داده بودید! شما قول اکران دوم عید فطر را داده بودید… این قول‌ها چی شد و کو؟
مثل اینکه از اوضاع خیلی شاکی هستید… .
من می‌خواهم بگویم اوضاع از این ماجرا که تعریف کردم وخیم‌تر است. من تا زمانی که توافق هسته‌ای نشده بود از این حرف‌ها نمی‌زدم… الان خوشبختانه توافق به سلامتی و دل خوش انجام شده است… حالا مسائل پس از توافق وجود دارد هم در ایران و هم در جهان… اما باید وضع ما هم روشن شود. من سینماگرم، باید مشخص شود که این سینماگر از نظر مدیران چه‌کاره است؟ می‌خواهم خطاب به آقای روحانی بگویم آقای روحانی عزیز، در سینمای ایران به جز چند کار خوب! دیگر نه از تدبیر خبری هست و نه از امید.
آقایان جنتی و ایوبی هر دو انسان‌های خوبی هستند ولی خوب‌بودن برای وزارت و معاونت فقط شرط لازم است. آقای روحانی شما قول دادید خانه سینما را باز می‌کنید و باز کردید. این اتفاق بسیار خوب و درجه یک و خوشحال‌کننده‌ای بود. ما بعد از بازگشایی خانه سینما، جلسه‌ای با مسئولان وزارت ارشاد داشتیم و من سؤالاتی را مطرح کردم. از جمله از آقای ایوبی پرسیدم شما وقتی به معاونت سینمایی وزارت ارشاد منصوب شدید چرا همچنان سازمان سینمایی را حفظ می‌کنید، سازمان سینمایی میراث کسانی بود که با سینما دشمن بودند. سازمان سینمایی میراث کسانی است که خانه سینما را بستند. سازمان سینمایی میراث کسانی بود که کوپن بین هنرمندان پخش می‌کردند و گداپروری می‌کردند و کیسه برنج و روغن می‌دادند! آقای ایوبی سازمان سینمایی میراث آن نوع مدیریت است شما چرا ادامه‌اش دادی و حفظش کرده‌ای؟ سازمان سینمایی میراث دولتی است که سازمان برنامه و بودجه را منحل کرد! من همان روز اینها را از آقای ایوبی پرسیدم و هنوز که هنوز است کسی جواب این سؤال را به من نداده است. یک نفر بیاید به من بگوید سازمان سینمایی چه نفعی برای سینمای ایران دارد؟ … سازمان سینمایی به ضرر سینمای ایران و به ضررسیاست‌های کلان نظام جمهوری اسلامی است.
زمانی که سازمان سینمایی را در دولت گذشته ایجاد کردند اصلا اهدافشان از ایجاد این سازمان چه بود؟
اصولا سازمان سینمایی با هدف دولتی‌کردن کامل سینما ایجاد شد. سازمان سینمایی تشکیل شد برای اینکه سینما را به‌طور کامل زیر چتر دولت ببرد. درحالی‌که ما باید به سمت خصوصی‌سازی حرکت کنیم. هنر باید خصوصی شود. وقتی سازمان سینمایی تشکیل شد آقای احمد نجفی آمد برنامه هفت و از تشکیل سازمان سینمایی دفاع کرد. هم آقای نجفی و هم آقای شمقدری در آن زمان می‌گفتند که ما سازمان سینمایی را تشکیل دادیم برای اینکه بتوانیم بودجه بیشتری را برای سینما بگیریم تا سینمای ایران رونق بگیرد. به نظرم کسی نباید برای سینمای ایران بودجه بگیرد برای اینکه سینمای ایران خودش بلد است برای خودش بودجه بگیرد. فقط باید ممیزی‌ها را از سر راه سینمای ایران بردارند. وقتی دولتی می‌خواهد برای سینمای ایران بودجه تعیین کند منظورش این است که من به شما پول می‌دهم تا آنچه را من می‌خواهم بسازید. پس اصل ٤٤ ما چه می‌شود؟ من این سؤال را از آقای روحانی دارم. آقای روحانی! چرا در وزارت ارشاد شما همچنان سازمان سینمایی را حفظ کردند؟ سینمای ایران مگر چیست که به یک سازمان احتیاج داشته باشد؟ یک معاونت هم برایش زیاد است. سینمای ایران دچار بیشترین نظارت و ممیزی در مقایسه با همه عرصه‌های دیگر است. ما الان یک شورای تصویب فیلم‌نامه داریم بعد یک شورای پروانه ساخت داریم بعد یک شورای پروانه نمایش. پس سه بار ممیزی می‌شویم. بعد از اینکه به ما پروانه نمایش دادند چند شورای پنهان وجود دارد. یک جایی هم مثل حوزه هنری است که می‌گوید من این فیلم را اکران نمی‌کنم. یک جایی مثل شهرداری وجود دارد که می‌گوید من این فیلم را اکران نمی‌کنم. با اینکه از سه مرحله ممیزی گذشته است ولی ارگان‌های دیگر و کسان دیگری هم هستند که برای اکران یک فیلم باید و نباید وضع می‌کنند!
مثل ماجرای فیلم رستاخیز… .
ما خیلی فیلم داریم که با چنین مشکلاتی مواجه شدند. این موضوع فقط مربوط به سال‌های اخیر نیست! ما فیلم‌هایی داریم که هیچ‌وقت اکران نشده‌اند و وزارت ارشاد هیچ‌وقت هیچ مشکلی با آنها نداشته است. مثل فیلم «صد سال به این سال‌ها»… وزارت ارشاد هیچ‌وقت مشکلی برای اکران این فیلم نداشته است. مثل «خانه‌ای روی آب» که وزارت ارشاد هیچ مشکلی با آن نداشت ولی مشکلات زیادی برای اکران داشت و البته بالاخره اکران شد؛ مثل «گزارش یک جشن». همان کسانی که سازمان سینمایی را درست کردند که سینما را دولتی کنند، گزارش یک جشن را از کارگردان و تهیه‌کننده‌اش خریداری کردند! یعنی آنچه مورد تأیید ما نیست پولش را می‌دهیم و می‌اندازیم گوشه انبار!!! از این به بعد هم آن چیزی را می‌سازید که مورد نظر ماست. این یعنی کاملا سینمای دولتی. تا قبل از هشت سال دوران آقای احمدی‌نژاد و سیاست دولتی‌کردن سینما، سینمای ایران در جشنواره‌های جهانی می‌درخشید. اینکه سینمای ایران در جشنواره‌ها می‌درخشید باعث شد یکسری از آدم‌ها که ناراحت‌های همیشگی‌اند…
منظورتان دلواپسان هست دیگر…
دلواپسند، ناراحتند، دلخورند، اعتراض دارند. هستند که ایراد بگیرند. از همه‌چیز دلخورند و با همه چیز هم مخالفند و حتی با خودشان هم مخالفند. اصلا شغلشان این است. اینان وقتی فیلمی از سینمای ایران در جشنواره‌های جهانی می‌درخشید می‌گفتند به‌خاطر سیاه‌نمایی است. من می‌گویم به‌خاطر سیاه‌نمایی نیست به‌خاطر نوعی از سینماست که قبل از انقلاب متولد شد و در نظام جمهوری اسلامی رشد کرد. این سینما در برابر سینمای آمریکا ایستاده بود و هنوز هم ایستاده است. سال‌ها پیش، هر کشوری از اروپا برای خودش سینمای مستقل خودش را داشت؛ ایتالیا سینمای مستقل خودش را داشت؛ فرانسه سینمای مستقل خودش را داشت؛ آلمان، سوئد، انگلیس… و در آسیا هم ژاپن سینمای مستقل خودش را داشت. اما سینمای آمریکا آمد و همه این سینماها را نابود کرد. با وجود آنکه سینمای آمریکا توانست همه سینماهای مستقل کشورها را نابود کند نتوانست سینمای یک کشور را نابود کند و آن سینمای ایران بود که فرمول مخصوص خودش را داشت. این سینما یعنی سینمای ایران را اروپایی‌ها خیلی دوست داشتند و دارند! چون نوستالژی سینمایی را که آمریکا نابودش کرده بود در سینمای ایران می‌دیدند. چون در گذشته در مقابل سینمای آمریکا حرفی برای گفتن داشتند ولی سینمای آمریکا سینمای آنها را نابود کرد. به‌همین‌دلیل در جشنواره‌های اروپایی مرتب به سینمای ایران جایزه می‌دادند؛ برای اینکه سینمای ایران یک هویت مستقل داشت.
وضعیت سینمای ایران در سال‌های اخیر در آن سوی مرزها چگونه است؟
در هشت سال گذشته خواستند این هویت مستقل از بین برود و تقریبا هم به خواسته خود رسیدند. برای اینکه در جشنواره‌های مختلف مرتب جای سینمای ایران خالی و خالی‌تر شد. بدنه سینمای ایران هم تضعیف شد. در مقابل این تضعیف سینمای بدنه، چه کار کردند؟ شرایطی ایجاد کردند که سینمای ایران وارد بازی سینمای آمریکا و هالیوود شود؛ یعنی کاری که آمریکا با سینمای اروپا کرد. مسئولان سینمایی در رؤیا‌هاشان می‌گفتند ما می‌توانیم فیلم بزرگ هالیوودی بسازیم!! طوری که روی هالیوود را کم کند. این در حالی بود که ما با فیلم‌هایی که ساخته بودیم سال‌ها بود روی هالیوود را کم کرده بودیم. آقای دکتر صالحی یک‌بار که درباره سینمای ایران حرف می‌زدیم، تعریف کردند در نشریه‌ای خارجی مطلبی خوانده‌اند که فیلم‌های سینمای ایران با هزینه‌ای به اندازه خرج قهوه بین پلان‌های فیلم‌های آمریکایی ساخته می‌شود و همین فیلم‌های ایرانی که با چنین بودجه‌های کمی ساخته می‌شوند در برابر سینمای آمریکا ایستاده‌اند و حرف برای گفتن دارند!
آمدند سینمایی به اسم سینمای فاخر درست کردند. سینمای فاخر، یعنی یک بودجه‌ای در حد فیلم‌های هالیوودی به شما می‌دهیم تا بروید فیلم هالیوودی بسازید!!! حتی یکی از این فیلم‌های فاخر نه‌فقط شبیه فیلم‌های هالیوودی نشد، بلکه از آنچه خودمان داشتیم هم عقب ماند! و هیچ هم نفروخت. ما چرا با دست خودمان سینمای مستقل‌مان را خراب می‌کنیم و خودمان را می‌اندازیم در بازی سینمای آمریکا که قرار است در آن شکست بخوریم. ما با فیلم‌های سینمای ایران برنده بودیم، حتی اسکار هم مجبور شد به سینمای ایران جایزه بدهد. جشنواره‌های جهانی مجبور شدند به سینمای ایران جایزه بدهند؛ اما به سینمای فاخر ما نه جایزه‌ای دادند و نه تحویلش گرفتند. چون از این نوع فیلم‌ها، خیلی بهترش را در انبارهای‌شان به تعداد زیادی دارند.
سینمای فاخر یعنی: آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد!
آیا سریال‌های تاریخی مثل مختارنامه، فاخر محسوب می‌شوند؟
ببینید آقای میرباقری که تاریخی می‌سازد، مثل مختارنامه، مثل امام علی(ع)، هرگز شکست نخورده‌ است! برای اینکه ثابت کرده این کار را بلد است و دیگر اینکه، آن یک سریال است! و ما در ساخت سریال تاریخی تجربه و پیشینه داریم! اما فیلم مسافر ری ایشان هرگز به پای سریال‌های‌شان نرسید!
درباره فیلم‌هایی مثل رستاخیز و محمدرسول‌الله(ص) هم چنین تحلیلی دارید؟
من فیلم‌های محمدرسول‌الله(ص) و رستاخیز را هنوز ندیده‌ام؛ ولی برای هر دو کارگردان آنها احترام قائلم!
به نظر می‌رسد انتقادات فراوانی از مدیران فعلی دارید…
کار مثبتی که آقای ایوبی انجام داده است، تشکیل گروه هنر و تجربه است. خوب و قابل دفاع است! اصلا کار دولت همین است که در کار سینما دخالت نکند و فقط حمایت کند. این سینمای هنر و تجربه حمایت از سینمایی است که قرار است تجربه‌های جدید در آن انجام شود و وجوه هنری‌اش قوی‌تر از وجوه بازاری‌اش است؛ بنابراین دولت از آن حمایت می‌کند و یک‌سری سالن هم می‌دهد برای اینکه حمایت شود. من مصاحبه‌ مفصلی در زمینه سینمای هنر و تجربه کرده‌ام و خیلی هم آنجا تشکر کرده‌ام؛ اما از کار‌های نکرده ایشان گله دارم!
محسن امیریوسفی هم همین را می‌گفت… . او نیز معتقد است تنها کار مثبتی که سازمان سینمایی انجام داده، تشکیل گروه هنر و تجربه است…
همه سینمایی‌های دلسوز همین را می‌گویند…، اما من این سؤال را می‌پرسم که سازمان سینمایی به چه دردی می‌خورد؟ آقای ایوبی باید توضیح دهد چرا این سازمان را نگه داشته است… از سویی دیگر، الان تهیه‌کنندگانی هستند که از بعد از انقلاب فعالیت خود را شروع کرده‌اند و در این سی‌وچندسال برادری خود را ثابت کرده‌اند و نشان داده‌اند تهیه‌کنندگان خوبی‌ هستند. یک‌سری تهیه‌کنندگان هم از قبل از انقلاب فعالیت داشته‌اند. آنها هم تهیه‌کنندگان خوبی بوده‌اند و تا حالا کارشان را بسیار خوب انجام داده‌اند. آیا شأن این تهیه‌کنندگان با تهیه‌کنندگانی که یکی، دوسال است تهیه‌کننده شده‌اند یکی است؟ باید خطاب به رئیس‌جمهور بگویم آقای رئیس‌جمهور در وزارت ارشاد شما از تهیه‌کنندگان قدیمی گرفته تا تهیه‌کنندگان جدید، همه با یک چوب رانده می‌شوند. درصورتی‌که آقای ایوبی و جنتی فقط دو سال است که به سینما آمده‌اند؛ اما همه این تهیه‌کنندگان قدیمی در طول عمر نظام جمهوری اسلامی با سینما در ارتباط بوده‌اند. آیا این تهیه‌کنندگان قدیمی همان‌قدر باید نظارت شوند که یک تهیه کننده‌ای که تازه وارد این کار شده است! آن هم بعضا با رابطه! پس سرمایه تجربه کجا می‌رود؟ آیا سرمایه مادی و معنوی را باید ارج بگذارند یا نه؟ الان تهیه‌کننده‌ای که سال‌ها فعالیت کرده با تهیه‌کننده‌ای که فقط یک ‌سال است وارد این عرصه شده است، هیچ فرقی ندارد. چرا؟ هر دو باید همان مراحل ممیزی را بگذرانند! این ندیدن شأن آدم‌ها در سینما و احترام‌نگذاشتن به سال‌ها تجربه و کار آدم‌ها، از کجا آب می‌خورد؟
آقای ایوبی هر وقت سخنرانی می‌کنند شعر از مولانا می‌خوانند. خب شعرخواندن از مولانا چه فایده‌ای برای سینمای ایران دارد؟ اگر مولاناست پس باید درجه شناخت او از آدمی و خدا در سینمای ما پرتو بیفکند! من از ایشان می‌پرسم! پرتو مولانا در سینمای ما کجاست! به شکل عینی نشان دهید!
وقتی سینمای ایران در جشنواره‌ای خارجی حضور پیدا می‌کند، چند هزار کلمه مثبت راجع به سینمای ایران نوشته می‌شود؟ چند هزار کلمه مثبت در برابر سینمای آمریکا به نفع سینمای ایران نوشته می‌شود؟ به نظرم این همان جلوه شعور عرفانی است که خیلی مهم است. چرا این چیزها را کسی نمی‌بیند. آقای کیارستمی با موفقیت‌هایش در جشنواره‌های بین‌المللی جزء پرچم‌داران مقاومت در برابر سینمای آمریکاست و جزء خط مقدم جبهه است. آقایان ایوبی و جنتی هم آمدند گفتند ما هم فیلم فاخر خواهیم ساخت. برای چه می‌خواهید فیلم فاخر بسازید؟ فیلم فاخر سینمای ایران را نابود می‌کند. دو چیز به سینمای ایران به ‌شدت ضربه می‌زند؛ یکی تله‌فیلم‌ها و فیلم‌های تلویزیونی و یکی هم فیلم‌های فاخر که هر دو با سرمایه دولتی حمایت می‌شوند! ز یک طرف فیلم‌های ارزان‌قیمت و تله‌فیلم درست می‌کنند برای اینکه سینمای خصوصی از فرط ارزانی نتواند با آن برابری کند. از یک طرف فیلم فاخر می‌سازند که سرمایه خصوصی از فرط گرانی نتواند با آنها برابری کند و در ضمن به سرمایه بخش خصوصی اجازه فعالیت نمی‌دهند. در ظاهر از بخش خصوصی استقبال می‌کنند! اما با ممیزی‌های گوناگون او را پس می‌زنند! آقایان! سینمای دولتی در همه کشورهای جهان بارها شکست خورده است. همسایه شمالی ما بزرگ‌ترین و پرقدرت‌ترین سینمای دولتی را داشت، ولی بالاخره شکست خورد؛ حالا ما می‌خواهیم جا پای آنها بگذاریم.؟
بالاخره نظرتان را درباره وضعیت اکران فیلم «صد سال به این سال‌ها» نگفتید… .
همین فیلم «صدسال به این سال‌ها» که حدود هفت سال از ساخت آن گذشته است، اگر اکران شود قطعا مردم از آن استقبال بسیار خوبی خواهند کرد. فیلم پروانه نمایش هم دارد، ولی اکران نمی‌شود. چرا نمی‌شود؟ کسی نمی‌داند.
درباره فیلم «گزارش یک جشن» هم چنین نظری دارید؟
آن را هم که خریدند و انداختند در انبار… .
… موضوع مهم دیگری که حتما باید به آن اشاره کنم موضوع ایجاد مدرسه ملی سینماست. آقای ایوبی می‌خواهد مدرسه ملی سینما ایجاد کند. آقای تاجیک شما می‌دانید مدرسه ملی سینما چیست؟ مگر ما در ایران مدرسه سینمایی کم داریم که قرار است یکی دیگر اضافه شود؟ ما چند تا مدرسه سینمایی در ایران داریم؟
شاید فکر کرده‌اند این مراکز تأثیرهای لازم را ندارند… .
خوب کمک کنند تا تأثیرهای لازم را داشته باشند. آیا پژوهش و آسیب‌شناسی کرده‌اند که ضعف آنها چیست؟ و چرا نتوانسته‌اند خوب آموزش بدهند؟ بدون اینکه درباره سطح آموزشی مدرسه‌های ملی و دولتی سینما پژوهشی کرده باشند! فقط می‌خواهند یک مدرسه جدید ایجاد کنند. به چه حقی می‌خواهند از بودجه بیت‌المال مدر سه ملی سینما را ایجاد کنند؟ که چه بشود؟ من که بازیگرم هدف این مدرسه ملی سینما را نمی‌دانم شما که روزنامه‌نگارید نمی‌دانید، پس چه کسی می‌داند؟ می‌دانم آقای ایوبی با افرادی از داخل سینمای ایران مشورت کرده و تعدادی از آنها به او گفته‌اند این کار را نکنید. چون فایده‌ای ندارد، ولی آقای ایوبی همچنان دارد ادامه می‌دهد! درست مثل ماجرای سازمان سینمایی. آقای ایوبی باید بیاید دقیقا توضیح دهد که مدرسه ملی سینما برای چه ایجاد شده است؟ از من دعوت کردند که بروم آنجا و نظرهای کمکی بدهم، من اصلا با جبهه‌گیری نرفتم. من اصلا نسبت به هیچ موضوعی جبهه‌گیری ندارم، مگر اینکه خلافش ثابت شود. آنها گفتند ما در وهله اول می‌خواهیم وُرکشاپ‌هایی برای صنوف مختلف سینما بگذاریم که سطح دانش آنها بالا برود و از استادهایی استفاده کنیم که خارج از کشور هستند و در سطح جهانی کار می‌کنند که بیایند به صنوف آموزش بدهند تا سینمای ما با سینمای جهان وارد تعامل شود. حرف بسیار خوبی است؛ اما فقط در ظاهر. من گفتم این کار که وظیفه خانه سینماست و وظیفه مدرسه عالی سینما نیست، چه لزومی دارد مدرسه عالی سینما به وجود بیاید، که چنین کاری را انجام دهد؟ خانه سینما هست. به آنجا کمک کنید و این ورک‌شاپ‌ها را راه بیندازید! چرا باید یک تشکیلات موازی ایجاد کنیم؟ تشکیلاتی که کارش خوردن وقت و هزینه‌کردن بودجه کشور است. بهتر است اول پژوهش شود!
ممکن است برای تأسیس مدرسه ملی سینما با افراد زیادی مشورت کرده باشند… .
مشورت بله ولی مشورت با پژوهش فرق دارد…  پژوهش یک علم است؛ یعنی سیر تا پیاز مدارس سینمایی را می‌ریزند روی میز و متخصصان این حوزه را دعوت می‌کنند. چارت‌های آموزشی را مشاهده می‌کنند، تحقیقات میدانی و اسنادی می‌کنند. اینکه فقط با برخی افراد مشورت کرده‌اند که اسمش پژوهش نیست. الان این سؤال مطرح است که پژوهشکده سینمای ایران کجاست؟ آیا سینمای ایران به پژوهش احتیاج دارد یا نه؟ نمی‌توانیم بگوییم احتیاج ندارد. امروز در جهان همه‌چیز براساس پژوهش پیش می‌رود! عجیب است که ما پژوهشکده نداریم! پژوهشکده موسیقی و تئاتر ایران کجاست؟ من به دوستان گفتم به جای مدرسه ملی سینما، پژوهشکده سینمای ایران را تأسیس کنید که جزء وظایف ملی شما هم است. سالیان سال است می‌گویند ضعف سینمای ایران در فیلم‌نامه است. برخلاف آنکه گفته می‌شود ما در زمینه فیلم‌نامه مشکل داریم، به نظرم ما بهترین فیلم‌نامه‌نویسان را داریم؛ ولی فیلم‌نامه‌های آنان در شوراهای مختلف نابود می‌شود…؛ اما کسی حق ندارد درباره این شوراها حرف بزند. در این شوراها چه کسانی هستند؟ پژوهشکده سینمای ایران باید به این مسائل بپردازد. سینمای ایران بعضی مواقع فروش می‌کند، بعضی مواقع فروش نمی‌کند، چرا این‌گونه است؟ پژوهشکده سینمای ایران باید به این موضوعات بپردازد. چرا یک کارگردان سینمای ایران در یک سال فیلم درجه یک می‌سازد و بعد دیگر نمی‌تواند فیلم خوب بسازد؟ در مدرسه ملی سینما و سازمان سینمایی به این سؤالات جواب داده نمی‌شود. درباره مدرسه عالی سینما، از میان افرادی که به آقای ایوبی مشاوره داده‌اند، چه کسانی گفته‌اند مدرسه ملی سینما خوب است و چه کسانی گفته‌اند مدرسه ملی بد است! چرا این بحث‌ها علنی نمی‌شوند؟ من از مدت‌ها قبل می‌خواستم انتقاداتم را مطرح کنم، ولی می‌ترسیدم کسانی سوءاستفاده کنند و انتقاداتم را گذاشتم برای بعد از توافق هسته‌ای. الان هم که توافق انجام شده است. کارنامه دولت در زمینه وعده‌هایی که آقای روحانی داده، کارنامه خوبی است. تورم پایین آمده است و دارد مهار می‌شود. تعامل با کشورهای جهان در حال افزایش است. صلح‌طلبی جایگزین افراطی‌گری و جنگ‌طلبی شده است. الان با سیاست‌های دولت، حتی افراطی‌گری در دنیا منزوی شده و در گوشه دیوار قرار گرفته و تضعیف شده است. اینها را باید دید و تشکر هم باید کرد و حتی باید گفت دمش گرم! ولی آقای روحانی پس وضعیت فرهنگ و هنر چه می‌شود؟ آقای روحانی شما به فرهنگ و هنر توجه ندارید. هنر ذاتش اعتدال است. هنر یعنی اعتدال. هنر قلوب را تسخیر می‌کند. هنر می‌تواند جهان را معتدل کند. پس چرا دولت اعتدال به هنر توجهی نمی‌کند؟
فارغ از اینکه انتقاداتی به مدیران سینمایی وارد است، به‌نظر می‌رسد کلا سینما و هنر ایران زیر ضربه است… و دلواپسان مرتب فشار می‌آورند… مثلا از یک طرف کنسرت‌های زیادی لغو می‌شود و از طرف دیگر، به شبکه مستند برای پخش مستند چنارستان خیلی فشار می‌آید یا حتی وضعیت برنامه هفت خیلی مشخص نیست… .
خیلی خوب است اینهایی که شما می‌گویید، حمله می‌کنند. برای اینکه در مسئله‌ای نظراتشان را می‌گویند ولی این دوستان یعنی مدیران سینمایی مگر قدرت دولتی ندارند؟ بایستند و استدلال کنند. چرا عقب می‌نشینند؟ باید شرایطی باشد که همه نظراتشان را بگویند و دولت هم باید بتواند از خودش دفاع کند. وقتی دولت می‌گوید باید کنسرت باشد باید کنسرت برگزار و بعد سمیناری برگزار شود و مخالفان نظراتشان را بگویند.
مثلا در قضیه پخش مستند چنارستان از شبکه مستند، دلواپسان بسیار به نمایش این فیلم اعتراض کردند ولی مدیر شبکه مستند به این اعتراض‌ها توجهی نکرد و حتی این مستند دوبار پخش شد، بعد هم دیگر دلواپسان اعتراضی نکردند… .
بله، اعتراض‌ها خوابید و معلوم هم نشد اعتراض‌ها سر چه‌چیزی هست؟ البته معلوم بود ولی از یک‌سوی دیگر اصلا معلوم نشد! مسئولان باید با دلایل روشنی درباره اقدامات خود سخن بگویند، مثلا برنامه هفت را تعطیل می‌کنند بدون اینکه دلیلی برای تعطیلی آن بیاورند. بعد هم شایعه می‌شود چون برنامه هفت با خانم بنی‌اعتماد صحبت کرده، تعطیل شده است. اگر دلیلش این است، خب بگویند… برنامه‌ای که به سینمای ایران می‌پرداخته، به همین سادگی تعطیل می‌کنید؟ برای چه این کار را می‌کنید؟ به چه حقی؟ مگر تلویزیون شبکه خصوصی شماست؟ باید با حساب‌وکتاب و با دلیل بیایند علت تعطیلی برنامه هفت را بگویند. مثلا آقای ایوبی به‌گونه‌ای رفتار می‌کند که خیلی سروصدا نشود و همه‌چیز آرام باشد. سروصدا نشود! آقای ایوبی می‌تواند این پست را قبول نکند. وقتی قبول می‌کنید باید کار انجام دهید.
شاید ترجیح می‌دهند چهار تا فیلم اکران نشود ولی آرامش در سینما برقرار باشد… .
خب، این آرامش به چه دردی می‌خورد؟
شما در اکران خصوصی فیلم «پاداش» کمال تبریزی حضور داشتید… آیا نسخه اصلی این فیلم را قبلا دیده بودید؟
من اصل فیلم پاداش را دیده‌ام. با تماشای این فیلم آدم از خنده روده‌بر می‌شود. ولی سروته این فیلم را کلی زده‌ و کلی سانسور کرده‌اند. من نمی‌دانم مسئولان چرا چنین نسخه بی‌سروتهی را اکران کرده‌اند بعد هم احتمالا افتخار می‌کنند این فیلم را نشان داده‌اند! با چه وضعیتی نشان داده‌اند؟ با وضعیت بدی نشان داده‌اند و خودشان هم می‌دانند! من همان اوایل که آقای تبریزی فیلم را ساختند و مونتاژ شد فیلم را دیدم. من هنوز هم آن نسخه اصلی فیلم را دوست دارم. کدام یک از موضوعاتی که در «پاداش» به آن پرداخته می‌شد، وجود ندارد؟ ما راجع‌به ریا و دروغگویی حق نداریم حرف بزنیم؟ من وقتی نسخه سانسورشده و بی‌سروته فیلم پاداش را دیدم، دلم خیلی سوخت.
دلتان برای که سوخت؟
دلم برای فیلم، برای کمال تبریزی، برای بازیگران و سایر عواملش سوخت! یک چیز دست‌وپاشکسته‌ای نشان دادند، اینکه آن فیلم نیست. حال آدم بد می‌شود. حالا افتخارشان این است که این فیلم را نشان داده‌اند. آیا این نوع نشان‌دادن، افتخارکردن دارد؟
همین نسخه فعلی را هم آقای تبریزی مصاحبه کرده‌اند که وزارت ارشادی‌ها نگران بودند سر نمایشش اتفاقی بیفتد… .
خب بشود! چطور فقط عده‌ای حق دارند سروصدا درست کنند و بقیه حق ندارند.