1

حقایقی تراژیک از روزگار سینمای گلخانه‌ای⇐عبدالله علیخانی: حین شلاق خوردن داد می‌زدم امام خمینی(ره) کجایی که دارند جهود را مسلمان می‌کنند+فیلم

سینماروزان: ماجرای اتفاقاتی که در دهه شصت و با سیاستهای خاص مدیران سینمایی برای برخی سینماگران رخ داد ماجرایی دنباله دار است و به نظر می رسد حالا حالاها باید درباره آن بشنویم و البته که هر کدام از سینماگران هم باید از زاویه دید خود به تشریح اتفاقات آن دوران بپردازد.

 یکی از اتفاقات آن روزگار دستگیری و بازداشت تعدادی از فعالان حیطه پخش فیلمهای خارجی در ایران بود؛ پخش کنندگانی که فیلمهایی با درونمایه انقلابی را وارد کرده و بعد از دریافت مجوز آنها را برای پخش در اختیار سینماداران یا تلویزیون قرار میدادند.

عبدالله علیخانی تهیه کننده این سالهای سینمای ایران و از شرکای «پویافیلم» در آن دوران از جمله فعالان حیطه پخش فیلمهای خارجی بود و البته که در ماجرای دستگیری پخش کنندگان در دهه 60 هم بازداشت شد؛ بازداشتی که درباره آن حرف و حدیثها فراوان است و حسین فرحبخش شریک علیخانی از شلاق خوردن فرحبخش در آن غائله صحبت کرده بود.

علیخانی بعد از مدتها سکوت در این باره به تازگی در گفتگو با ژورنال تصویری «میزانسن» روایتی کامل از ماجرای دستگیری و شلاق خوردن در حراست ارشاد را ارائه کرده است.

برای تماشای گفته های عبدالله علیخانی اینجا را ببینید.

علیخانی با اشاره به فعالیتش به عنوان پخش کننده فیلم خارجی در سالهای ابتدایی انقلاب بیان داشت: در زمان حضور فخرالدین انوار در معاونت سینمایی یک روز صبح از من و تعدادی دیگر از همکاران خواستند که به وزارت ارشاد برویم و اسناد مربوط به فیلمهایمان را ارائه دهیم. به همراه 50-60 همکار به ارشاد رفتیم و خواستیم با انوار صحبت کنیم اما ایشان علیرغم حضور در دفتر ما را نپذیرفتند!

علیخانی ادامه داد: ظهر همان روز یک سری لباس شخصی وارد دفتر ما شدند آن هم با با ساکهایی که وقتی بازشان کردند متوجه شدیم در آنها یوزی و کلاشینکف است. من حس کردم اینها را قبلا در حراست ارشاد دیده بودم و بعد از اینکه سراغ شریکم را گرفتند به من دستبند زدند و روانه ارشاد شدیم. ما را سوار یک بلیزر کردند و به خانه مان رفتیم. خانه مان را گشتند و تنها چیزی که در خانه ما پیدا کردند یک نوار وی.اچ.اس بود…جلوی پدر و مادرم چشمانم را بستند و به من دستبند زدند! پدر و مادر پیرم حالشان بد شد و تا مرز سکته پیش رفتند.

این تهیه کننده بیان داشت: ابتدا به من دستبند زدند و اجازه نشستن هم ندادند ولی بعد از خستگی مجبور شدم بنشینم و همین با اعتراض آنها روبرو شد و آمدند بعد از بلند کردن به من فحش مادر دادند و من هم جوابشان را دادم!!! چون مادر و پدرم را تا سرحد مرگ دوست دارم.

علیخانی که سابقه تولید آثاری همچون «کما»، «آواز قو» و «زندگی خصوصی» را در کارنامه دارد در تشریح شلاق خوردن اظهار داشت: بعد از دستبند زدن، لوله‌ای بین دست و پایم گذاشتند و شروع کردند به شلاق زدن! متأسفانه شلاق زدن هم بلد نبودند چون هم پشت و هم روی پایم سیاه شد و من هم داد میزدم امام خمینی(ره) کجایی که دارند جهود را مسلمان می‌کنند. آمران این ماجرا سه ضلع بودند؛ فخرالدین انوار، فیض الله عرب سرخی و نفر سومی که الان هم مدیر است؛ نشان به آن نشان که عرب سرخی یک دمپایی پایش بود!

عبدالله علیخانی در تشریح ادامه ماجرا گفت: می‌خواستند ما را مجبور کنند به اعتراف به رشوه دادن به کارمندان ارشاد که زیر بار نرفتم. اینجا بود که یک سیلی از عرب سرخی خوردم! بعد از یک هفته از بازداشت، آقایی با لباس شخصی برای تحقیق آمد و بعدتر فهمیدم ایشان دادستان وقت تهران است. تازه آن موقع بود که معلوم شد هیچ مجوزی برای بازداشت ما نداشتند. جالب بود که به ما اتهام قاچاق ویدیو را زدند اما کار ما در آن زمان پخش فیلمهای 35 م.م. بود!! اصلا خبر نداشتند که برخی از فیلمها را من با مجوز محمد هاشمی رییس وفت تلویزیون خریداری کرده بودم!

این تهیه کننده تأکید کرد: در دادسرا حکم آزادی ما را دادند اما شانتاژهای عرب سرخی موجب شد که ما را به زندان قصر بفرستند؛ چندین بار به دادگاه رفتم اما در نهایت هیچ اتهامی به اثبات نرسید. اگر تا بحال حرف نزدم به خاطر این بود که مادرم در قید حیات بود و نمی‌خواستم آن ماجرا دوباره برایش زنده شود.

علیخانی با ابراز تأسف از اتفاقات آن دوران بیان داشت: در آن زمان کلی فیلم متفاوت را آتش زدند اما الان فیلمخانه دربدر به دنبال ده فریم از هر کدام از آن فیلمهاست!!

«میزانسن» به تهیه کنندگی غفور پورغفور و کارگردانی حامد مظفری ژورنالی تصویری است که از سامانه «نماشا» عرضه میگردد. تصویر و تدوین این ژورنال برعهده مهرداد مهری و مسئولیت تحریریه آن را مهدی فلاح‌صابر برعهده دارد. مدیریت تولید ژورنال مسعود احمدی است.

برای تماشای گفته های عبدالله علیخانی اینجا را ببینید.

 

 




روی آنتن زنده بیان شد⇐بدنه مدیریتی دهه ۶۰ منتقد اصلی جشنواره فجر بودند!/دشمن خطاب کردن رسانه‌های شفاف‌ساز، بزرگترین اشتباه هیأت داوران بود

سینماروزان: با گذشت بیشتر از یک هفته از پایان جشنواره سی و پنجم فجر همچنان تحلیلهای متفاوت نسبت به این رویداد است که در کانون توجه قرار دارد.

به گزارش سینماروزان از جمله تحلیلهای اخیر نسبت به جشنواره فجر پنجشنبه شب در شبکه خبر انجام شد و در برنامه ای زنده به نام «شهرفرنگ»؛ جالب اینجا بود که کیوان امجدیان مهمان حاضر در این برنامه ادعایی را بیان کرد درباره منتقدان جشنواره؛ ادعایی با این مضمون که افرادی نزدیک به بدنه مدیریتی دهه 60 سینما بزرگترین منتقد جشنواره امسال فجر بودند. امجدیان البته از هیأت داوران هم گلایه کرد که چرا فضای مجازی و رسانه های شفاف ساز این فضا را دشمن خود قلمداد کرد.

کیوان امجدیان منتقد و فعال رسانه‌ای گفت: امسال باتوجه به نزدیک بودن جشنواره به یک انتخابات مهم، فکر می‌کنم نسبتا خوب مدیریت شد تا جشنواره محل رسیدن به مطامع سیاسی جناح‌ها و گروه‌ها نشود و به هر روی این جشنواره هم جشنواره‌ای بود مثل جشنواره های گذشته. با همه نقاط قوت و ضعف آن. این هم که می‌گویند بدترین جشنواره بود و …فکر می‌کنم صرفا عده ای دارند مشکلات را آگراندیسمان می‌کنند.

وی درباره چرایی بوجود آمدن این حواشی گفت: چند ماه قبل از جشنواره ، آقای حیدری تصور می‌کرد با منتقدان سنتی خود روبرو خواهد بود. منتقدانی که به واسطه اختلاف مبنایی در نوع نگاه فرهنگی و سیاسی با طیف او از همان ابتدا معلوم بود به مخالفت با این جشنواره برخواهند خواست. اما اینطور نبود. اتفاقا افرادی که از بدنه مدیریت سینمایی نزدیک به جریان متنفذ دهه 60 بودند قرار بود مهمترین منتقدان جشنواره  باشند. جریانی که پیش از جشنواره به شدت به آنها حمله شده بود و حالا می‌خواستند با ضعیف نشان دادن این دوره مدیریتی، وجهه خود را ترمیم کند.

او افزود: متاسفانه با حرکتی که در سالهای قبل داشتیم حالا دیگر فیلمسازان به دو سیمرغ و 3 سیمرغ قانع نیستند و مدام اعتراض دارند که نه‌امین سیمرغ را چرا ندادند و دهم‌این هم حق ما بود و …از سوی دیگر بعضی منتقدان باسابقه هم به‌عوض آن‌که به دنبال اصلاح و نقد باشند متاسفانه جایگاه خود را فراموش کردند و تصور کردند هرچه آنها می گویند باید عملی شوند. در نتیجه بجای اینکه منتقد باشند توهم مدیریت و راهبری سینما برای آنها ایجاد شد و در نتیجه فضای نقد سالم، محدود شد. هرجا هم که نقد کم شود، بی اخلاقی زیاد می‌شود و جای آن را می‌گیرد. متاسفانه عملکرد بعضی منتقدان در این جشنواره خوب نبود.

وی همچنین گفت: در نامزدی و داوری اشتباهات و حواشی پیش آمد که البته مسبوق به سابقه است و این بار آگراندیسمان شد. واقعیت این است که هر تیم داوری دیگری هم می‌آوردند کمی بهتر یا کمی بدتر می‌شد چرا که اصلا ساختار جشنواره و داوری غلط است و باید تغییر کند.

امجدیان درباره ساختار جشنواره فیلم فجر توضیح داد:  ساختار کنونی جشنواره مربوط به زمانی است که ما 40 فیلم در سال تولید می‌کردیم. کلا هم یک یا دو جشنواره بیشتر نداشتیم. اما حالا 200 فیلم در سال تولید می‌کنیم و بیش از 100 جشنواره داریم. طبیعتا دیگر آن ساختار و آن شکل انتخاب و داوری جواب نمی‌دهد. شما هرچقدر هم تلاش کنید ، چون ساختار غلط است، باز هم حاشیه ایجاد می شود. حالا وای به حال اینکه عده‌ای هم ( ظاهرا همسو) با قصد قبلی برایت شمشیر تیز کرده باشند.

وی با اشاره به شفاف سازی صورت گرفته از سوی رسانه های غیررسمی افزود: یکی از اشتباهات هیئت داوران این بود که رسانه های رسمی و غیررسمی را به عنوان یک دشمن قلمداد کردند و حتی در بیانیه هم به آن اشاره کردند و فضاسازی ها را به همین رسانه های غیررسمی نسبت می دادند که اشتباه بود. از سوی دیگر به نظر من در داوری به فیلمی مثل «21 روز بعد» اجحاف شد. فیلم «ویلایی‌ها» آنگونه که باید دیده نشد و بعضی فیلم‌ها مثل «خفگی» یا «سوفی و دیوانه» هم در بعضی بخش‌ها می‌توانستند مطرح شوند که نشدند. اما با تمام این حرفها فکر می‌کنم باوجود اختلاف سلیقه و انتخاب، باید به قانون تمکین کنیم.




تازه‎ترین اظهارات معمار سینمای گلخانه‌ای⇐با یک شبکه “من و تو” صداوسیما غلاف کرده!!/در فارابی، قاچاقی ماهواره نصب کردیم/باید فیلم مبتذل ایرانی اکران کنیم/شورای پروانه نمایش برای دهه ۶۰ بود و دیگر جواب نمی‌دهد

سینماروزان: سیدمحمد بهشتی اولین رییس بنیاد سینمایی فارابی هرچند نزدیک به دو دهه است منصب مدیریتی در سینما ندارد اما همچنان حرف و حریثها پیرامون کارنامه مدیریتی وی فراوان است.

به گزارش سینماروزان در بحبوحه این حرف و حدیثها که همه ناظر به نگاه امنیتی و بسته ای است که وی و همکارانش در دهه 60 در سینما ایجاد کرده بودند سیدمحمد بهشتی با خبرگزاری “فارس” گفتگو کرده و کوشیده بخشی از دغدغه های دهه نودی خود را بیان کند.

از جمله این دغدغه ها جاییست که به صراحت از ارجحیت اکران محصول مبتذل ایرانی به جای معادل خارجی اش تأکید کرده و همچنین از کم کاری رسانه ملی در رقابت با ماهواره ها می گوید.

بهشتی از مخاطب زیر 10 درصدی رسانه ملی گلایه می کند و از جا ماندن از شبکه های فارسی زبان ماهواره ای می گوید  اما در این بین وی فقط از “من و تو” نام می برد و کلمه ای درباره “جم” حرف نمی زند.

بخشهای خواندنی گفته های بهشتی را بخوانید:

فیلم «50 کیلو آلبالو» از تمام مجاری قانونی عبور کرد اما وزیر در دو سه مقطع اکران فیلم را نامناسب خواند. این ماجرا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

متاسفانه برای مراجع ما توضیح نمی‌دهند در چه شرایطی به سر می‌بریم. وقتی در منزل هرشب از کانال‌های مختلف می‌توانید استفاده کنید، صدا و سیمای شما کلا قافیه را باخته است. طوری که با یک شبکه «من و تو» صدا و سیما غلاف کرده و در بهترین حالت کپی می‌کند. این قدر «پیشخوان فرهنگی» و مخاطب را از دست دادیم در این وضعیت دیگر شرایط قرنطینه جواب نمی‌دهد.

از سال 1370 به بعد دیگر جوابگو نبود. از زمانی که تحولات تکنولوژیک به ترتیبی شد که دیگر مدیر دولتی نتوانست شرایط قرنطینه را برای مخاطب فراهم کند. نه در ایران در همه جای دنیا دیگر جواب نداد. همه دنیا در شرایط قرنطینه کشورشان را مدیریت می‌کردند. همین امریکا که مدعی مهد آزادی است وقتی کتاب‌های اسناد لانه جاسوسی توسط دانشجویان منتشر می‌شد کوره‌ای درست کرده بود و ورود این اسناد را ممنوع کرده بود. کلا این الگو منتفی شد. وقتی نمی‌خواهیم زیر بار این قضیه برویم این وضع اتفاق می‌افتد که پیشخوان فرهنگی را توسط محصولاتی که هیچ اعمال نظری نمی‌توان کرد از دست می‌دهد.

وقتی در شرایط قرنطینه نمی‌توان مدیریت کرد. حتی اگر فیلم مبتذل نشان داده بشود ترجیح این است که یک فیلم ایرانی مبتذل نشان داده شود. اگر نمایش ندهیم یک فیلم مبتذل کلمبیایی که همه فیلم دغدغه‌شان این است که کی بچه کدام والدین است، مخاطب پیدا می‌کند.

-برای این که بتوانیم پیشخوان فرهنگی را نگه داریم باید فیلم مبتذل اکران کنیم؟

بله. باید این کار را بکنید.

-هضم در این سیستم نمی‌شویم؟

خب الان هم داریم هضم می‌شویم. هنر این را داشته باشیم فیلم‌های کمتر مبتذل جذاب تولید کنیم. در عید امسال یک حادثه بسیار خوب اتفاق افتاد و مردم به سالن سینما رفتند از این ظرفیت باید حداکثر استفاده را بکنیم. چه چیزی می‌توانیم بگذاریم جایش؟ صدا و سیما است که مخاطب آن به عدد یک رقمی رسیده است؟

-یعنی وارد جنسیت‌زدگی بشویم؟

نه نمی‌گویم جنسیت‌زده شویم. باید نگرانی داشته باشیم و اعمال کنیم.

انقلاب اسلامی بر اساس یک مبنا و ارزش‌هایی شکل گرفته این اصول و ارزش‌ها را یا باید بگذاریم کنار یا به صورت هوشمندانه آن را مدیریت کنیم.

من معتقدم اصول انقلاب اسلامی باید رعایت بشود. اما این اصول چیست؟

-شما دارید از قانون هم عدول می‌کنید (ساخت فیلم مبتذل با هر شرایطی بهتر است از فیلم های مبتذل خارجی) ما در قانون، عرف و اسلام ازدواج همزمان یک زن با دو مرد را جایز نمی‌دانیم؛ اما فیلم در همین شرایط پروانه نمایش می‌گیرد! اگر با مدلی که شما تعبیر می‌کنید و بخواهیم به دهکده جهانی احترام بگذاریم باید این شوراها و قوانین را کنار بگذاریم.

اگر ناگزیر باشیم بین یک فیلم مبتذل ایرانی و یک فیلم مبتذل امریکای جنوبی انتخاب کنیم، من ایرانی را ترجیح می‌دهم. البته مبتذل بودن و خلاف شرع بودن دو موضوع است. فیلمی می‌تواند مبتذل باشد اما خلاف شرع نباشد. همچنین می‌شود فیلمی مبتذل نباشد ولی خلاف شرع باشد. کارنامه ما نشان می‌دهد که همواره نسبت به خلاف شرع حساس بوده‌ایم.

-شما دو فیلم «فروشنده» و «50 کیلو آلبالو» را ندیدید اما از موفقیت‌های آن‌ها خوشحالید. این به نظر کمی عجیب می‌آید؟

برای این که من می‌دانم در چه وضعیتی زندگی می‌کنیم، اما شما متوجه نیستید. شما از این غصه نمی‌خورید که رسانه ملی ما، ملی نیست. رسیده به 5 یا 6 درصد مخاطب است.

-راهکار شما چیست؟

صدا و سیمای ما مخاطبش رسیده به زیر 10 درصد! شما یک فکری بکنید. برای این که مملکت ما نیاز به رسانه ملی دارد. ما جامعه خودمان را محروم می‌کنیم از رسانه ملی. این متاسفانه خسارتش هزاران برابر بیشتر از این فیلم‌هاست.

-شما دقیقا در موقعیتی که موج استفاده از ماهواره تازه  داشت شروع می‌شد مدیریت‌تان را ترک کردید. بالاخره شما مدیری هستید که بعد از وقوع انقلاب سینمای ایران را شکل دادید در این شرایط فعلی ماهواره این فضا را دنبال می‌کند و سینما این شرایط را دارد چه راهکاری می‌دهید؟

ما در سال 1370 از طریق اطلاعاتی که از  تغییرات تکنولوژیک به دست آوردیم متوجه شدیم این اتفاق در حال رخ دادن است. آقای لاریجانی به تازگی وزیر ارشاد شده بودند. در فارابی از همکاران خواستم از قاچاقچی آنتن ماهواره تهیه کرده و خودشان نصب کنند تا وضعیت دریافت کانال‌ها را مانند مردم عام تجربه کنیم.

گزارشی تهیه کردم و به آقای لاریجانی دادم و شرح ماوقع دادم و گفتم دیگر نمی‌توان به شیوه جاری اعمال مدیریت کرد. گفتم باید الگوی جدیدی مدیریتی در رسانه فراهم کنیم و اسم آن را الگوی مدیریتی عدم قرنطینه در نظر گرفتیم. باتوجه به بنیه و توان کشور این الگو را فراهم کردیم تا با توجه به شرایط تولید بتوانیم در پیشخوان کشورهای دیگر هم حاضر شویم به یاد دارم وقتی در مجلس نوار ضبط شده کانال‌های قابل دریافت از طریق آنتن‌های ماهواره پخش شد، به دلیل خلاف شرع بودن محتوایش، برخی نمایندگان صحن را ترک کردند. نمی‌خواستند زیر بار این قضیه بروند. طوفان شدیدی شده اما نمی‌پذیرند.

-چرا نمی‌گویید راهکارتان چیست؟

ما الگو را آن زمان ارایه دادیم. الان باید جوانترها به آن فکر کنند. کشورهای دنیا همه در مقابل ماهواره منفعل نبودند اما کمتر جایی در جهان است که به شرایط ماقبل دهه 70 پافشاری کند.

-با توجه به تجربه و هشدارهای شما در دهه 70 الان در شرایط فعلی وزارت ارشاد چگونه باید عمل کند؟

باید در مراجع بالاتری از وزارت ارشاد دراین باره تصمیم‌گیری شود. از شرایط عمومی کشور خودمان در فضای جهانی ارزیابی درستی نداریم. به ظرفیت‌های درون کشور اعتماد کنیم. به اندازه کل قاره آفریقا از شمال و جنوب آن فیلمساز داریم.

-باید به همه اجازه ساخت فیلم بدهیم؟

به این بنیه بالقوه و تجربه تاریخی که داریم اعتماد کنیم.

شما در مصاحبه‌های قبلی در دوران مدیریت‌تان می‌گویید من با وجود شورای پروانه نمایش موافقم و امیدوارم روزی فرا برسد که منتقدانه با فیلم‌ها در این شورا برخورد شود.

این در فضای امکان مدیریت در شرایط قرنطینه سینما و رسانه‌ها ممکن بود.

-یعنی الان این شوراها جواب نمی‌دهد؟

آن دوران سپری شده و گذشته. براساس اقتضای زمان من با این شورا موافق بودم. مشکل بسیار کلی‌تر است و باید مشکل از جای دیگر مرتفع شود. اگر در کلیات وضعیت خودمان را به درستی تشخیص دهیم آن زمان متوجه می‌شویم باید ساز و کارهایی را به کار ببریم که ماهیتاً با شرایط امروز متفاوت است. ما هنوز الگوهای مدیریتی دهه 60 را اعمال می‌کنیم.

-یعنی همان الگوهایی که شما برای سینما آماده کردید؟

بله. در صورتی که آن دوران گذشته است.

-الان یک راهکار جدید بدهید.

وقتی در این شرایط به سر می‌بریم و قصد داریم نگاه ملی داشته باشیم و دغدغه نسبت به سرنوشت کشور داشته باشیم باید رسانه ملی داشته باشیم. مملکت ما ساز و کارهایی دارد. این مملکت باید متوجه شود نیازمند رسانه ملی است. برای داشتن رسانه ملی چه باید بکند.

-چه باید بکند؟

نمی‌تواند همچنان الگوی دهه شصت حاکم باشد و صدا و سیمای آن انحصاری باشد. به همه فرصت‌ها و امکاناتی که به ما کمک می‌کند تا سهمی بیشتر از اوقات فراغت مخاطبین را در اختیار بگیریم، باید استفاده شود. باید به این الگوی مدیریتی قرنطینه‌ای نگاه انتقادی جدی کنیم تا از آن راه حل بیرون بیاید. باید به دنبال الگوی شرایط مدیریت عدم قرنطینه باشیم.

-الگو چیست؟

باید ببینم چه ظرفیت‌هایی داریم. ما جزء تولیدکنندگان هستیم و از این موقعیت پیش آمده می‌توانیم فرصتی ایجاد کنیم که در پیشخوان دیگران حضور پیدا کنیم. یعنی آن آمریکایی که امکان ورود اسناد لانه جاسوسی را به کشورش ممنوع کرده بود را با ارایه فیلم‌ها تسخیر کنیم.




حسین فرحبخش: اتفاقات سینمایی دهه ۶۰ مانند ماجرای سقیفه است/شاید بتوان از دل آن یک طنز سینمایی درآورد

سینماژورنال: حسین فرحبخش تهیه کننده ای که در 5 سال اخیر کارگردانی را هم جدی تر از قبل ادامه داده و این روزها نیز “آب نبات چوبی” را روی پرده دارد در حالی تازه ترین فیلمش با نام “سازش” را کلید زده که در گفتگویی با “نسیم” از این گفته که شاید بتوان اتفاقات مدیریتی سینما در دهه 60 را در قالب یک فیلم طنز درآورد.

به گزارش سینماژورنال این کارگردان با اشاره به تجربیات تهیه کنندگی اش گفت: من فیلمهای زیادی را تهیه کرده ام و با کارگردانان مختلفی کار کرده ام اما به جرأت می گویم از نظر کارگردانی «آب نبات…» یکی از سختترین کارگردانیها را داشت. اجرای فیلمنامه این کار خیلی برایم سخت بود و خوشبختانه توانستم نتیجه مناسب را بگیرم.

وی با اشاره به فیلم پرحاشیه «زندگی خصوصی» اظهار داشت: هنوز هم کم نیستند مخاطبانی که می گویند فیلمی مانند آن بساز اما هیچ فیلمی «زندگی خصوصی» نمی شود و آن فیلم وصیت نامه من در سینماست اما کارگردانی «آب نبات…» به مراتب سختتر از «زندگی خصوصی» و فیلمهای دیگرم «عطش» و «مستانه» بوده است.

شاید بتوان از دل اتفاقات سینمایی دهه 60 یک طنز درآورد اما…
حسین فرحبخش از جمله سینماگرانی است که همواره درباره اتفاقات غریب مدیریت سینمایی در دهه شصت افشاگری کرده است. وقتی از فرحبخش پرسیدیم چرا این اتفاقات را زمینه تولید یک درام سینمایی نمی کند اظهار داشت: راستش را بخواهید در بخشی از «زندگی خصوصی» این کار را کردم اما فکر می‌کنم دراماتیک کردن آن اتفاقات به طور مجزا شدنی نیست. البته شاید بتوان یک طنز خوب از دل آن درآورد اما چون مباحث مربوط به اهالی سینماست ممکن است نتوان بر روی جلب مخاطب حساب باز کرد.

وی ادامه داد: در این زمینه می توان مستندهای خوبی ساخت که مخاطب خاص سینما هم آنها را بپسندد اما سینمایی نمی شود ساخت چون مخاطب عام علاقه ای به این مباحث درون صنفی ندارد.

اتفاقات دهه 60 هم مانند ماجرای سقیفه است

فرحبخش درباره اینکه چرا مدام سعی می کند درباره آن اتفاقات افشاگری کند بیان داشت: در مثل مناقشه نیست. همان طور که علمای شیعه ماجرای سقیفه و اتفاقات بعد از رحلت پیامبر(ص) را بازگو می کنند تا جلوی تحریف تاریخ گرفته شود من و امثال من که کارنامه عجیب مدیران سینمایی دهه 60 را از نزدیک دیدیم باید درباره آن حرف بزنیم تا آیندگان بدانند چه کسانی بودند که مسیر سینما را عوض کردند و آن را از سرگرمی درآوردند و سینماها را خالی کردند. به خیالشان سینما را به سمت تفکر بردند اما سینمایی که مخاطب ندارد حتی تفکری را هم نمی تواند بسط دهد.




از فارابی تا هنروتجربه⇐از هنروتجربه تا GEM+عکس⇔دنیای این روزهای محصول دست اول سینمای گلخانه‌ای دهه ۶۰

سینماژورنال: سعید ابراهیمی فر کارگردانی که بسیاری او را محصول دست اول سیاستهای گلخانه ای مدیران سینمایی دهه 60 و بخصوص سیدمحمد بهشتی مدیر وقت فارابی می دانند ماههاست به ترکیه رفته و مشغول کار برای شبکه ماهواره ای جم است.

به گزارش سینماژورنال ابراهیمی فر که در دهه شصت و متاثر از متد سینمای تارکوفسکی شعر سینمایی “نار و نی” را ساخت، هرچند برای کارگردانی به جم رفت اما تجربیات بازیگریش بخصوص در آثاری هنروتجربه ای(!) نظیر “گربه و ماهی” و “جینگو” باعث شد مشغول بازی در تله فیلمهای جم شود.

یکی از تازه ترین تله فیلمهای او “آن دیگری” نام دارد که توسط افشین علیزاده ساخته شده است؛
علیزاده در ایران بیشتر به عنوان فیلمبردار مسعود اطیابی در فیلمهایی مانند “شرط اول”، “خاک و مرجان” و “صبح روز هفتم” شناخته می شد.
حالا اطیابی فیلم انتخاباتی و ضدفتنه “ماه گرفتگی” را به سفارش انجمن دفاع مقدس ساخته و فیلمبردارش با ارتقای درجه به کارگردانی برای جم فیلم می سازد!

سعید ابراهیمی فر در نمایی از "آن دیگری"
سعید ابراهیمی فر در نمایی از “آن دیگری”
سعید ابراهیمی فر در پشت صحنه "آن دیگری" در کنار افشین علیزاده و فربد نامور
سعید ابراهیمی فر در پشت صحنه “آن دیگری” در کنار افشین علیزاده و فربد نامور



کارگردان “حکایت عاشقی” به سراغ مصائب دهه ۶۰ رفت

سینماژورنال: احمد رمضان زاده کارگردانی که سال گذشته “حکایت عاشقی” را روی پرده داشت و به واسطه انتقادات صریح از وضعیت نابسامان اکران در کانون توجه قرار گرفت مشغول کار بر روی سناریویی با مضمون آدمهای دهه 60 است.

به گزارش سینماژورنال احمد رمضان‌زاده با اشاره به اینکه  در حال نگارش یک فیلمنامه جدید است به “مهر” گفت: طی یک سال و نیم گذشته دو فیلمنامه نوشتم که ترجیح دادم این دو فیلمنامه را جلوی دوربین نبرم و در نهایت نگارش فیلمنامه دیگری را آغاز کردم که هم فضا و هم زمان آن را به خوبی می شناختم و امیدوارم بتوانم آن را هرچه سریعتر جلوی دوربین ببرم.

وی با اشاره به اینکه نگارش نهایی این فیلمنامه تا یک ماه دیگر به پایان می رسد، تاکید کرد: نگارش این فیلمنامه نزدیک به یک سال به طول انجامید و با توجه به موضوع متفاوت آن، فکر می کنم بتوانم آن را به خوبی بسازم.

کارگردان فیلم سینمایی «حکایت عاشقی» با اشاره به اینکه هنوز نامی برای فیلمنامه جدید خود در نظر نگرفته است، بیان کرد: این فیلمنامه درباره نسلی است که در دهه ۶۰ زندگی می کردند و تمام بار زندگی اجتماعی و خانوادگی روی دوش آنها قرار داشت. در واقع می توان گفت داستان فردی است که بعد از گذشت آن دهه پر فراز و نشیب، در دنیای امروزی دچار بحران خاصی می شود.

وی ادامه داد: این فیلمنامه که داستانی عاشقانه دارد، می تواند با سنین مختلف در جامعه ارتباط برقرار کند. ما در این فیلم با شخصیتی مواجه هستیم که در شرایطی قرار می گیرد که حتی اطرافیانش هم قضاوت و برداشت معکوسی نسبت به او دارند.

این کارگردان تاکید کرد: این فیلمنامه یک ژانر اجتماعی است که مورد تهدید قرار گرفتن زندگی خانوادگی یک فرد را به تصویر می کشد. سکانس های مختلف این اثر سینمایی قرار است در تهران و شهرستان فیلمبرداری شود.

وی توضیح داد: امیدوارم بتوانم برای این پروژه سینمایی یک سرمایه گذار مناسب پیدا کنم. این را هم نباید فراموش کرد که بیشتر سرمایه گذاران ما در حوزه فیلمسازی به دنبال سوژه هایی هستند که تا امروز در گیشه به خوبی جواب داده است.

رمضان زاده در پایان گفت: باید به خاطر داشته باشیم که جامعه ما سرشار از سوژه های مختلفی است که بکر و دست نخورده است و می توان به خوبی روی آنها تمرکز کرد.




ادعای رسانه اصلاح‌طلب⇐در دهه نود تلويزيون به همان سياست سي سال پيش بازگشته!

سینماژورنال: سیدعلی میرفتاح از جمله روزنامه نگاران ایرانی که ستونی ثابت در روزنامه “اعتماد” دارد در تازه ترین یادداشتی که برای این رسانه اصلاح طلب نگاشته است با اشاره به پخش سخنان نوه امام(ره)  بعد از پخش یک سری گفتگوی متفرقه در رسانه ملی، این سیاست را بازگشت به سی سال پیش دانسته است یعنی زمانی که تنها روزهای جمعه یک فیلم سینمایی برای مخاطبان پخش می شد و بقیه ایام هفته به تکرار می گذشت.

به گزارش سینماژورنال این روزنامه نگار البته که یکی از دلایلی که در سالهای اخیر استفاده از شبکه های اجتماعی مانند تلگرام به مراتب بیشتر از استفاده از تلویزیوه شده است را هم همین تناقضات دانسته است.

متن کامل یادداشت میرفتاح را بخوانید:

عرضه اجناس خوب همراه با اجناس بنجل

اوايل انقلاب هر وقت كه سازمان تهيه و توزيع كالاي وزارت بازرگاني، جنس خوب و پدر و مادر‌داري به خانوارها مي‌داد، دوتا جنس بنجل هم تنگش مي‌زد و با اين كار هم انبارهايش را خالي مي‌كرد هم اجناس بد را از بيخ ريشش مي‌كند و مي‌انداخت به بقيه. نوار كاست مكسل كه مي‌دادند، دوتا گونيا، نقاله پلاستيكي هم به ضميمه مي‌دادند. يا مايع ظرفشويي مرغوب كه مي‌دادند، چهار تكه اسفنج الكي هم مي‌دادند… كم‌كم اين ايده از وزارت بازرگاني به بقيه جاها هم سرايت كرد و به صدا و سيما هم راه يافت و مديران تلويزيون هر وقت فيلم خوبي را نيت مي‌كردند نمايش دهند، قبلش كلي برنامه سخت و اعصاب‌خردكن را پيش‌قراول مي‌فرستادند كه اعصاب ملت را جلوجلو حسابي آسفالت كنند.

البته اين كار يك حسن هم داشت و آن اينكه چون مزد تحصيل فيلم‌ها بالا مي‌رفت، ارزش‌شان هم در ذهن‌مان بالا مي‌رفت. يكي گفت «من فلان فيلم را دهه شصت كه از تلويزيون ديدم فكر كردم شاهكار ديده‌ام. تا يك هفته همه‌اش به فيلم و ديالوگ‌هاش فكر مي‌كردم. فكر مي‌كردم بزرگ‌ترين اثر هنري را ديده‌ام… اما اخيرا كه دي‌وي‌دي‌اش را خريدم و با كيفيت بلوري ديدم به دلم ننشست، سهل است، حتي حوصله نكردم تا تهش را ببينم. نصف كه شد خاموشش كردم و رفتم سراغ زندگي…» تلويزيون يك كار ديگر هم قديم‌ها مي‌كرد. از آن طرف هم وقتي از دستش درمي‌رفت و ندانسته و نشناخته يك فيلم درخشان و عالي نشان مي‌داد، بعدش تا يك هفته جبران مافات مي‌كرد و با پخش برنامه‌هاي تكراري و حوصله‌سربر و آموزشي و اخلاقي لذت آن تماشا را از دماغ تماشاگران درمي‌آورد…

خصوصیتی که به پدر و مادرها هم منتقل شد

اين خصوصيت به پدر و مادرهاي دهه شصت هم منتقل شد و آنها هم فهميدند كه اگر يك جمعه به بچه‌هاي‌شان پلو، چلو مي‌دهند تا يك هفته مي‌توانند اشكنه و كله‌گنجشكي و نان و پنير بدهند. يك هفته قبل و يك هفته بعدش نان و تره مي‌خورديم كه جمعه آينده بتوانيم نان و كره بخوريم. حتي معلم‌ها نيز اين روش عالمانه را در نظام تربيتي‌شان گنجاندند كه هميشه خوش به حال بچه‌ها نشود و دانش‌آموزان همواره بر يك حال و منوال نباشند. سه هفته اخم مي‌كردند كه قدر يك لحظه لبخندشان را بچه‌ها بيشتر بدانند. قدر عافيت كسي داند كه به مصيبتي دچار آيد…

حالا در دهه نود تلويزيون به همان سياست سي سال پيشش برگشته

حالا در دهه نود تلويزيون به همان سياست سي سال پيشش برگشته و بعد از يك مصاحبه با حاج‌حسن‌آقاي خميني، ١٠ مصاحبه با ديگران مي‌گذارد كه يك وقت ملت فكر نكنند خبري است و دنيا نزديك است به‌كام‌شان شود. سه ماه مي‌خور و نه‌ماه پارسا مي‌باش. يك بار حاج‌حسن‌آقاي خميني، ١٠ بار يامين‌پور و ساير اعاظم قوم…

اما عيبي ندارد. ملت به همين هم راضي‌اند. هشت سال فقط نه‌ماه پارسايي داشتيم و هيچ مي‌خوري. نه ماه پارسا مي‌بوديم و آن سه ماه هم روش. اما به همين هم قانعيم. همين هم خيلي خوب است. آن شب كه تلويزيون ناپرهيزي كرد و با حاج‌حسن‌آقا مصاحبه كرد اكثر ملت به جاي اينكه به تلويزيون نگاه كنند از طريق تلگرام ماجرا را پيگيري مي‌كردند. خوشتر آن باشد كه سر دلبران، گفته آيد در حديث ديگران.

انگار كه نگاه كردن به تلويزيون بي‌كلاسي باشد يا يك جور عار داشته باشد، انعكاسش را در تلگرام پي مي‌گرفتند. ياد يك قصه عارفانه افتادم كه يكي داشت به روي چون قمري نگاه مي‌كرد و حظ وافي مي‌برد. ديگري گفت چه مي‌بيني؟ گفت عكس ماه را در انعكاس آب مي‌بينم. گفت اگر بر گردنت دمل نداشتي سر بلند مي‌كردي و مستقيم ماه را مي‌ديدي نه انعكاسش را در تشت آب.

ظاهرا دارد تغییراتی رخ می دهد

حالا ما هم يك عيب و ايرادي اين وسط هست كه به جاي اينكه مستقيم به تلويزيون نگاه كنيم به تشت تلگرام نگاه مي‌كنيم. چرا؟ آيا بر گردن‌مان دمل داريم؟ نه. مشكل از ما نيست. به قول خود تلويزيوني‌ها مشكل از فرستنده است نه از‌گيرنده.

ما نيستيم كه بر گردن دمل داريم بلكه اين خود تلويزيون است كه دملي بر چهره دارد و آدم رغبت نمي‌كند تماشايش كند. البته ظاهرا دارد تغييراتي به وجود مي‌آيد، اگرچه ديرهنگام. خيلي هم عالي. به فال نيك مي‌گيريم اما نه آنقدر جدي كه بنشينيم به پاش… اگر مي‌خواهيد تلويزيون ديده شود چاره‌اش اين نيست كه با ١٠ ‌تا مصاحبه، شيريني يك مصاحبه را در كام‌مان تلخ كنيد. راهش اين است كه اين دمل را از چهره‌برداريد تا با خيال راحت بشود نگاه‌تان كرد و لذت برد.