1

نسخه اصلی “قصه ها” با تیراژی نیم میلیونی در شبکه نمایش خانگی+عکس

سینماژورنال: نسخه اصلی آخرین ساخته سینمایی رخشان بنی اعتماد با عنوان “قصه ها” از چهارشنبه ششم آبان ماه در شبکه خانگی عرضه خواهد شد.

به گزارش سینماژورنال نسخه خانگی درام اپیزودیک “قصه ها” دقیقا همان نسخه ایست که پیشتر در سینماها به نمایش درآمد و البته گیشه خوبی هم داشت.

عرضه با تیراژ بالای 500 هزار نسخه

“قصه ها” توسط شرکت گلرنگ رسانه و ویدیورسانه فیلمسازان و در تیراژی بالای 500 هزار نسخه در سراسر کشور توزیع خواهد شد.

“قصه ها” که جمعی از بازیگران سرشناس سینمای ایران از فاطمه معتمدآریا و فرهاد اصلانی تا گلاب آدینه، مهدی هاشمی، نگار جواهریان، محمدرضا فروتن، حبیب رضایی، بابک حمیدیان و البته باران کوثری را به خدمت گرفته داستانهایی متوالی از دل اجتماع ایران را روایت می کند.

زندگی کنونی کاراکترهای سابق

بنی اعتماد کوشیده در “قصه ها” وضعیت کنونی کاراکترهای اصلی فیلمهای سابقش را روایت کند.

این فیلم برنده جایزه بهترین فیلمنامه هفتاد و یکمین دوره جشنواره ونیز بوده است.

قصه ها
قصه ها



فرهاد اصلانی:تهيه‌كنندگي را به “حق‌العمل كاري” تبديل كرده‌اند!/مشكل اصلي “قصه‌ها” خودِ بني‌اعتماد بود

 سینماژورنال: فرهاد اصلاني دوره‌هاي مختلفي در بازيگري داشته است. كارهاي متنوعي كرده اما مي‌گويد سال‌هاست دغدغه‌اش اين است كه بداند فيلمي كه قرار است بازي كند رابطه‌اش با مردم چيست؟ و چقدر در اجتماع تاثيرگذار است؟

به گزارش سینماژورنال این چهره که در سالهای اخیر به شمایلی مهم از هنر بازیگری در سینمای ایران بدل شده این روزها “عصر یخبندان” را روی پرده دارد؛ فیلمی که در جشنواره سی و سوم فیلم فجر در زمره فیلمهای محبوب مخاطبان بود و این روزها هم علیرغم بی عدالتیها در توزیع سانس، فروش نسبتا خوبی دارد.

اصلانی در تازه ترین گفتگوی خود که با “اعتماد” انجام شده کوشیده درباره وجوه مختلف زندگی هنری خود صحبت کند و در این صحبتها نکات جالبی را درباره اوضاع سینمای ایران بیان کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی فرهاد اصلانی را ارائه می دهد:

اين رابطه اجتماعي داشتن هنرمند با مردم را چگونه تعريف مي‌كنيد؟ مي‌خواهم فاكتورهاي ذهني فرهاد اصلاني را براي انتخاب يك فيلم بدانم.

بي‌تعارف مي‌گويم تعداد زيادي فيلم ساخته مي‌شودكه سفارشي و تبليغي است كه در واقع خيلي تاثيرگذار هم نيست. پول هنگفتي هم براي ساخت اين فيلم‌ها در نظر گرفته مي‌شود و نهايتا به سرعت فراموش مي‌شود و تاثير مهمي در سينماي ايران ندارد. سينما بايد در خدمت مردم باشد و مشكلات و معضلات و حرف مردم را بزند. اين‌گونه فيلم‌ها اصلا مطلوب من نيست و با توجه به اينكه ممكن است خيلي نور چشمي بشوي و خيلي ديده شوي و مطبوعات و جشنواره‌ها به كارت بپردازند اما من خيلي وقت است كه تمايلي به اين جور كارها ندارم و پيش از اين
هم نداشتم.

در هر صورت همين كه عرض كردم بايد آن رضايت قلبي در من به وجود بيايد و از اجراي كارم در يك فيلم احساس خوبي داشته باشم، يعني اينكه متناسب با شرايطي كه لازمه جامعه است خود را مي‌بينيم، حالا من با ابزاري كه به آن وارد هستم بايد ببينم چقدر توانسته‌ام حرف مردم را بزنم. ما الان در جامعه بي‌شمار مشكل داريم، مشكل اقتصاد و بيكاري، فساد و بداخلاقي، رانت‌خواري و… كه مي‌شود به تك‌تك آنها پرداخت و نمي‌توان نسبت به آن بي‌اعتنا بود. معتقدم كه هنرمند بايد فاصله‌اش را با سياست حفظ و خودش را جدا كند و در آن جايگاهي باشد كه بين مردم و قدرت باشد و حرف مردم را بزند.

در كارنامه كاري شما فيلم‌هاي زيادي هست كه توقيف شده يا به هر دليلي امكان نمايش پيدا نكرده است.

بله، در هر صورت خود وزارت ارشاد در تمام ادوار مختلف كه من به خاطر دارم از دوره آقاي رفسنجاني تا الان محل مناقشه و دعوا بوده، يعني در اين دعواهاي سياسي و جناحي فرهنگ نخستين چيزي است كه قرباني شده چون تكليف مشخصي ندارند و روشن نيست كه سينما را مي‌خواهند، موسيقي را مي‌خواهند يا نمي‌خواهند رويكردشان به تئاتر چيست و خلاصه هميشه محل دعوا بوده است. ما ديگر به آن عادت كرده‌ايم ولي من هم جور ديگري نمي‌توانم كار كنم چون وقتي سناريو را مي‌خواني مي‌فهمي كه چه خبر است و چه سرنوشتي ممكن است داشته باشي اما تمام توانت را صرف اجراي آن مي‌كني.

يعني از پيش اين امكان را مي‌دهيد؟

تا حدودي، براي اينكه تكليف ما حتي در سانسور نيز مشخص نيست كه چه چيزي بايد حذف شود. تصميمات شخصي گرفته مي‌شود و به‌طور طبيعي اين نگراني با ما از پيش توليد تا اكران فيلم هست.

شما فيلم‌هاي اكران نشده كم نداريد، حق و حقوق بازيگر از فيلمي كه به اكران در نمي‌آيد چيست؟

هيچ، چون بازيگر فقط عضوي از گروه است مثل فيلمبردار و طراح صحنه و… هيچ حق و حقوقي ندارند. بعضي از مواقع مشكلات فيلم به دليل وجود شخص خاص در آن فيلم است يعني با شخصي دچار مشكل مي‌شوند يا روي يك آدم خاصي حساسيت نشان مي‌دهند. حال ممكن است آن آدم در مناسباتش كمي هم سوءتفاهم ايجاد كرده باشد با اين حال كل فيلم قرباني مي‌شود و حقوقي كه ما داريم اصلا ديده نمي‌شود. بايد پرسيد آيا ارزش كار در يك نفر خلاصه مي‌شود؟ شك نكنيد كه همه كارهاي سينما توام با ريسك است. حتي در شرايط كاملا نرمال هم ريسك است چون نمي‌داني كه كاملا درست از آب درمي‌آيد يا نه. حالا مشكلات ديگر را اضافه كن به اين موارد. در بسياري از مواقع ما قرباني يك توافق مي‌شويم. مثلا با كساني توافق كرد‌ه‌اند اما حقوق بقيه چه مي‌شود؟

مساله همين است.

مثلا در فيلم «قصه‌ها» مشكل اصلي خود خانم بني‌اعتماد بود يعني اين فيلم عوامل زيادي داشت و مي‌دانستند گروه فعال و آبرومندي اين كار را انجام داده‌اند اما اين فيلم سه سال تمام توقيف بود. به چه دليل؟ چه كسي الان پاسخگوست كه چرا سه سال مانع از اكران اين فيلم شده‌اند؟

چطور مي‌شود منطقي براي موضوع يافت؟

فكر مي‌كنم اغتشاشي وجود دارد كه كسي هم نمي‌تواند منكر آن شود و ما در اغتشاش به دنبال منطق مي‌‌گرديم. مثلا بايد دعا كنيم تا فيلم به ثمر بنشيند وگرنه فيلم در پروسه‌اي كه ساخته مي‌شود هزار تا عامل در اكران يا عدم اكران آن دخيل است. مسائلي كه حتي فكر كردن به آنها ديوانه‌كننده است. يك‌سري از مشكلات فني است و يك فيلم گاهي قرباني مونتاژ، اكران بي‌موقع، نبود تبليغات و… مي‌شود. همين طور اين مسير پيش مي‌رود. تازه پس از اينها سانسور و مصايب بعدش شروع مي‌شود. به اعتقاد من كمي شانس نقش دارد و همين امر باعث مي‌شود كه شما دچار استهلاك و بي‌انگيزگي شويد و بسيار سخت است كه بخواهي دوباره به كاري ديگر فكر و از نو شروع كني.

فكر مي‌كنم اما عصر يخبندان از آن كارهايي بود كه شما را سرحال آورد.

دقيقا. دوست دارم كمي بيشتر درباره اين قضيه توضيح دهم، من نخستين كاري كه از مصطفي كيايي خواندم همان «بعد ازظهر سگي»اش بود. فكر كنم سر كار ديگري بودم كه سناريو را براي من فرستادند. من خيلي از قصه خوشم آمد و دوست داشتم كسي كه اين متن را نوشته ببينيم و تحسين كنم و بگويم كه خيلي خوب نوشتي ولي متاسفانه سركار بودم و نمي‌توانستم در اين فيلم بازي كنم. بعد مصطفي دو تا فيلم ديگر ساخت كه يكي از آنها خط ويژه و ديگري ضد گلوله بود، ضد گلوله در شرايطي ساخته مي‌شد كه حال همه بد بود و من كه رمق كار نداشتم اما براي فيلم ديگرش خود من پيشقدم شدم و اعلام آمادگي كردم و گفتم كه دوست دارم با تو كار كنم.

و همكاري‌تان كه اين همه مدت عقب افتاد بود شروع شد.

بله، واقعا وقتي رفتم خيلي حال خوبي داشتم. مصطفي كيايي واقعا خيلي آدم باهوشي است و در كارش خيلي متمركز است. پيش‌توليد كار به اندازه كافي روال منطقي داشت و خود فيلم همچون روايت غيرخطي دارد تمركز بالايي مي‌خواست و ما مهياي آن بوديم. ما بازيگران مانند دونده‌هاي امدادي به يكديگر كمك مي‌كرديم و كسي نمي‌توانست كم بگذارد و انصافا هم همه بازيگران با تمام وجود بازي كردند.

به نظرم همه در نقش خودشان خوب قرار گرفته بودند، براي مثال مهتاب كرامتي متفاوت‌ترين بازي خودش را داشت با وجود روند بازيگري‌اش.

درست است، ايشان زحمت فراواني كشيد. حتي ممكن بود كار به دلايلي به برداشت‌هاي طولاني برسد كه خانم كرامتي به نفع كيفيت كار به اين برداشت‎ها تن مي‌داد. بازيگر با نشاط و همراهي بود و هر آنچه لازم بود را براي بهبود فيلم انجام مي‌داد. خوشبختانه تهيه‌كننده هم همراه گروه بود و بيشتر نيتش به ثمر رسيدن فيلم بود و فيلم در جشنواره هم توجه مخاطب را جلب كرد. در نهايت هم مصطفي كيايي كه واقعا عالي بود. البته فيلم براي اكران عمومي كمي كوتاه
شده است.

چه بخش‌هايي از آن كوتاه شده؟

آن موقع بحث سر پايان فيلم بود كه زودتر از پاياني كه براي فيلم طراحي شده است تمام مي‌شود يعني يكي، دو تا پايان دارد بعد از دفعات زيادي كه خود كيايي همراه با مخاطب فيلم را تماشا كرد سرانجام تصميم گرفت آن را اصلاح كند.

اين پايان‌بندي‌ها به فيلم صدمه نزده است؟

خير به هيچ‌وجه، فيلم درباره يكي از معضلات وحشتناك اين جامعه حرف مي‌زند؛ موضوع اعتياد كه واقعا در جامعه مساله است. آن هم اعتياد زنان و شما فكر كنيد طبق آمارهايي كه مي‌دهند سن اعتياد به ١٢، ١٣ سالگي رسيده. الان شما در شهر كه چرخ بزنيد، شاهد خيلي از اين صحنه‌ها هستيد. موادمخدر و روانگردان‌هايي كه واقعا به جامعه آسيب زدند و اين قتل و جنايات كه آثار استفاده از اين مواد است در جامعه اتفاق مي‌افتد. اين فيلم خيلي خوب اين چرخه را توضيح و نشان داده است.

بله چند مورد را توضيح مي‌دهد: يكي اعتياد است، يكي روابط تعريف نشده و بي‌بنيان است و چند موضوع تنيده در هم دارد كه خيلي خوب به آنها پرداخته شده است.

بله، به نظر من فيلم يك هشدار ديگر هم مي‌دهد و آن هم اين است كه طبقه متوسط ما فوق‌العاده آسيب‌پذير شده‌اند. واقعا بيراه نمي‌گويند كه در چند سال گذشته اين طبقه آرمان‌گراي سرسلامت و ريشه‌دار در حال حذف شدن است. در هر صورت به نظر من اين فيلم متعلق به زمان خودش است و فيلم هولناكي از قصه‌هاي اجتماع است و بسيار صادقانه طرح موضوع مي‌كند.

فكر مي‌كنيد با در نظر گرفتن آن چيزي كه از خودتان سراغ داريد عصر يخبندان چقدر خواسته‌هاي‌تان را برآورده كرده است؟

اگر از ميزان رضايتمندي مي‌گوييد من خيلي اين فيلم را قابل قبول مي‌دانم و براي اجرا در اين فيلم زحمت كشيدم و كار برايم خيلي لذت بخش بود. از قصه نوشته شده و از تيمي كه با آن كار مي‌كردم و سرانجام خروجي كار هم خيلي به دل من چسبيد.

آقاي اصلاني زيبايي بازي شما را هم مخاطب عام سينما مي‌فهمد و هم منتقد سينما. در مواجهه با نقش‌هاي جدي و گاه منفي ما به هيچ عنوان به ياد نقش‌هاي كمدي شما نمي‌افتيم يا بالعكس. اين اتفاقي است كه طي اين سال‌ها در سينماي ما كمرنگ شده و بازيگران ما يا دارند خيلي تيپيكال بازي مي‌كنند يا كار به لوده‌بازي كشيده شده است يا اينكه در يك مسير ثابت باقي مانده‌اند.

حقيقتش من خيلي علاقه‌مند به آناليز كردن كارم نيستم، شايد كمي از زندگي خودم بتوانم بگويم كه شما پي به پاسخ سوال خودتان ببريد.

يعني از زندگي به بازيگري…

بله، اينكه اول ما دهه ٤٠ هستيم و بسياري از اتفاقات اين مملكت را از انقلاب گرفته تا جنگ و اتفاقات بعدي را با پوست خودمان لمس كرديم و در بطن جامعه بوديم، من هيچ‌وقت رابطه‌ام را با مردم قطع نكردم و نخواستم در يك طبقه اجتماعي خاص تعريف شوم. من هميشه با مردم زندگي مي‌كنم و از اين بابت واقعا خوشحالم هر چيزي كه به آن مي‌رسم از بين همين مردم پيدا مي‌كنم.

مورد بعدي هم اين است كه من واقعا كارم را صادقانه انجام مي‌دهم و در آن غرق مي‌شوم و هيچ‌وقت نشده به‌ندرت، شايد يكي، دو مورد كه آن هم يك اضطراب و اجباري درونش بوده كه بتوانم همزمان دو تا كار
را انجام بدهم.

من هر كاري را كه پذيرفتم به اندازه كافي پيش از آن فكر كرده‌ام. به تمام بخش‌هاي كارم فكر ‌كرده‌ام و خيلي صادقانه كارم را انجام داده‌ام و در آن موقع كه به كار فكر مي‌كنم به مخاطب فكر نمي‌كنم و به آن آدمي كه دارم بازي مي‌كنم فكر مي‌كنم حالا شايد آن وقت اين به دل مردم بنشيند. البته در طول اين سال‌ها منتقدان لطف داشتند، احيانا اگر بازي خوبي از من ديدند حتما به آن توجه كردند يا اگر ضعفي بوده در گوشي به من گفته‌اند (مي‌خندد) مردم هم كه لطف دارند و به هر صورت مشوق ما در گفت‌وگوهاي روزمره هستند. در همين گپ و گفت‌هايي كه در كوچه و خيابان داريم، احساس دروني‌شان را گفته‌اند.

آقاي اصلاني هيچ‌وقت شده مردم كوچه و خيابان چيزي از بازيگري به شما گفته باشند كه شما را به جلو سوق دهد و در بازيگري شما تاثير بگذارد؟

شك نكنيد كه همين‌طوري است مردم وقتي نظري مي‌دهند و از همان كلمات روزانه‌ استفاده مي‌كنند بايد به آن فكر كرد كه منظورشان چيست. يعني مي‌دانيد مردم خيلي فني حرف نمي‌زنند در مورد كاري كه انجام مي‌دهي، از واژه‌هاي محدودي استفاده مي‌كنند و احساس‌شان را مي‌گويند؛ اتفاقا من ديروز جايي خريد مي‌كردم دوستاني كه آنجا بودند در مورد همه‌چيز در سينما حرف مي‌زدند و من دقيق به اينها گوش مي‌دادم كه كلماتي كه استفاده مي‌كردند خيلي بامزه بود و بعد من در راه كه پياده مي‌رفتم به حرف‌هاي اينها فكر مي‌كردم كه چقدر درست مي‌گويند يعني حس خود‌شان را نسبت به بازيگري كه مي‌گويند مثلا اين بازيگر اين‌طوري بازي مي‌كند. خيلي خوب مي‌گيرند و شك نكنيد كه من هميشه فكر مي‌كنم مردم جلوتر هستند حالا ممكن است به نظر بياد كه ما حقي براي آنها قائل نيستيم، همه مناسبت‌هاي تشكيلاتي كه در سينما تعريف شده دنبال حقوق اهالي اين حرفه بوده و هيچ‌وقت دنبال حقوق مخاطب
نبوده است.

مثلا شما ببينيد در هر حرفه‌اي كه مي‌رويد مثلا صنف بستني‌فروشي‌ها دنبال حقوق مشتري هستند كه مغازه‌ چطور باشد، نظافت آن چگونه باشد ولي در سينما قانوني وجود ندارد كه اگر فيلم بدي ساخته شد با آن آدم برخورد بشود يا نه؟ اين حقوق مخاطب به نظر من سال‌هاست كه ناديده گرفته شده و اينكه جاي مخاطب تصميم بگيريم و… و همه اينها سال‌هاست كه بوده اما مردم هم هميشه لطف داشتند و به ضعيف‌ترين كارهاي ما توجه مي‌كنند ولي شك نكنيد كه در خلوت خيلي صريح حرف‌شان را مي‌گويند.

رابطه آنها را در عمل‌شان مي‌بينيد شما الان نگاه كنيد واقعا تلويزيون وقتي آنقدر خود خواهانه مردم را دارد فراموش مي‌كند و يك نگاه كاملا محافظه‌كارانه و به اعتقاد من براي طيف محدودي برنامه‌سازي مي‌كند به نظر من مردم تنها كاري كه مي‌كنند اين است كه ديگر تلويزيون نمي‌بينند. هر سال تعداد زيادي دانش‌آموز از مدارس و دبيرستان‌ها بيرون مي‌آيند، ما چه خوراك فرهنگي به آنها داده‌ايم؟ براي همين است كه وقتي آنها وارد دانشگاه مي‌شوند و از ساده‌ترين مسائل باز مي‌مانند، براي اين است كه در موردش به اندازه كافي حرف زده نمي‌شود.

و خب طبيعتا وقتي مخاطب را نشناسيم و او را در فرآيند ساخت دخيل نكنيم نمي‌توانيم براي آينده يك فيلم در مرحله اكران و فروش هم ديدگاه قابل اعتمادي داشته باشيم.

بله، اين بحث‌هاي اجتماعي و فرهنگي ما محل دعواست يعني هيچ ثباتي وجود ندارد، چندسال پيش چگونه بوده و الان چگونه است. من با پوزش از تهيه‌كنندگان و اينكه احترام زيادي براي خيلي از آنها قايل هستم ولي بايد عرض كنم كه الان تهيه‌كنندگي را به حق‌العمل كاري تبديل كرده‌اند، يعني اينكه يك سرمايه‌گذار كه معلوم نيست چه قرابتي با سينما دارد و پولش از كجا آمده مي‌خواهد سرمايه فيلم را تهيه كند و تهيه‌كننده هم فقط سوري است و برايش مهم نيست و با كمال بي‌انگيزگي فيلم را به سرانجام مي‌رساند. اما اين فيلم خواه ناخواه مراحل بعدي دارد مثل كار فني و مميزي و… كه اصلا از آن فيلم هيچ دفاعي نمي‌شود و امكان دارد هر جايي متوقف شود يعني اينكه ساختار واقعي سينما نابود شده. در همه جاي دنيا اين تهيه‌كننده است كه حرف اول را مي‌زند ولي در سينماي ما تهيه‌كننده‌ها بسيار ضعيف و بي‌انگيزه شده‌اند.

دست روي چه نكته مهمي گذاشتيد!

بله نكته مهمي است. بعد هم يك اختلاف عجيب و غريب ديگري به وجود آمده كه من مي‌خواهم به آن هم اشاره كنم؛ استفاده بي‌رويه و مصادره كردن آدم‌هاي فرهنگي به نفع سياست. ببينيد چه آسيب وحشتناكي زده است. اين چنددستگي كه ما شاهد آن هستيم نتيجه همين اتفاق است.

يعني اين رفتار را در جهت تفكر دسته خاصي مي‌دانيد كه به هنر صدمه مي‌زند.

بله كاملا مشخص است، من معتقدم هنر فقط ابزار نيست كه در خدمت جرياني باشد بلكه قائم به ذات خودش است ولي متاسفانه ما فضاي هنري را به‌شدت بيمار كرده‌ايم، حال مي‌گوييم چرا فضا اين شكلي است؟ چرا مردم ما سينما را دوست ندارند؟ چرا تئاتر را دوست ندارند. چرا بايد نگاه كاسبكارانه به آن باشد… چرا حوزه موسيقي اين‌گونه است. اين چيزي است كه ما در آن بايد احساس مسووليت كنيم و همه ما در آن سهيم هستيم.

يعني با كسي كار مي‌كني، كسان ديگري ناراحت مي‌شوند، يعني اينكه اتفاقي كه به نظر من واقعا نتيجه يك بي‌فكري است براي راي گرفتن اتفاق افتاده! مثلا براي جلو رفتن در عرصه سياست از اهالي فرهنگ مايه مي‌گذارند و ما آدم‌هاي مهمي را در اين عرصه از دست داده‌ايم.

چاره‌اش را درچه مي‌بينيد؟

من معتقد هستم كه سياست و دولت بايد پاي خود را از حوره فرهنگ بيرون بكشند. در يك تعاملي ممكن است با هم باشند ولي دولت به هيچ‌وجه نمي‌تواند متصدي خوبي باشد. براي اينكه يك افرادي مي‌آيند و در كوتاه‌مدت يك مديريتي مي‌كنند و بعد مي‌روند. اين اهالي فرهنگ هستند كه ماندگار‌ند و اينها هستند كه هميشه مورد بحث و انتقاد قرار مي‌گيرند. اما كساني مي‌آيند و براي اينها در كوتاه‌مدت نسخه‌اي مي‌پيچند و بعد هم هيچ مسووليتي را قبول نمي‌كنند.

حرف شما درست است ولي با توجه به شرايطي كه در سينما و فرهنگ ما وجود دارد، اين اتفاق ساز و كار ساخت فيلم را با بحران روبه‌رو مي‌كند.

به اعتقاد من سينماي ما بيمار شده و ممكن است ما يك دوره بدي را داشته باشيم ولي از آن عبور خواهيم كرد. يعني وقتي پاي تهيه‌كننده خصوصي وسط باشد يك رقابت صحيح به وجود مي‌آيد و همه‌چيز سرجاي خودش قرار مي‌گيرد. رقابت صحيح به وجود مي‌آيد ديگر كسي علي‌السويه كار نمي‌كند، مثلا آن بازيگري كه به شكل قابل قبولي جايزه گرفته جايگاهش يك چيز ديگر مي‌شود. مي‌خواهم بگويم وقتي كه دولتي باشد يك وابستگي به پول دولت به وجود مي‌آيد و ديگر هيچ انگيزه‌اي نمي‌ماند و كارگرداني كه فيلم را مي‌سازد وقتي وابسته دولت است برايش فرقي نمي‌كند كه فيلم به فروش برود يا نه. سرانجام حرف من اين است كه سينما بايد به سمت خصوصي‌سازي برود.

با اين تفاسير بد نيست از سينما به تئاتر برويم. آقاي اصلاني، خيلي از تئاتر فاصله گرفته‌ايد.

من از تئاتر سينما آمده‌ام. در دوره اصلاحات فضاي تئاتر خوب بود. خودم كاري را نوشتم و كارگرداني كردم. بيشتر كارهاي عليرضا نادري را كار كردم و بيشتر كارهاي ايشان را با هم بوديم، آخرين كار من در اصل همان «سمفوني درد» كار آقاي پاكدل بود كه در اواخر دوره اصلاحات بود. بعد اما راستش در من رغبتي به كار به وجود نيامد.

اين تاكيد شما بر خوب بودن، به دليل فضاي سياسي اجتماعي آن ايام بود؟

صد‌در‌صد، آن نسلي كه ما با هم كار كرديم خيلي از آنها ديگر كار نكردند. در آن زمان يا همان موقع‌ها ما يك احوالات خاصي داشتيم كه در هر صورت در دوره بعدي حال خوبي نداشتيم از اينكه كار تئاتر بكنم هم فاصله گرفتم.

دليلش چه بوده خب؟

تئاتر مميزي سنگين‌تري پيدا كرده و هم كارها كميتي شده و كيفيت ندارد. فضا بسته‌تر شده و ما هم ناخواسته فاصله گرفتيم.

دوست داريد باز هم كار تئاتر انجام دهيد؟

راستش را بخواهيد يك كمي ترسناك است.

ترس از چه چيزي؟

ترديد بيش از حد براي كار كردن. وقتي وارد زندگي تئاتري مي‌شوي و اگر به شما عادت كنند ديگر نمي‌پذيرند كه ترك‌شان بكني به هر صورت براي من يك ذره سخت است اما در برنامه‌هاي آينده‌ام قصد دارم كارگرداني تئاتر كنم. باورتان نمي‌شود ما بازيگران و كارگردان‌هاي فوق‌العاده‌اي داريم اما نويسنده زياد نداريم، نويسنده خوب نداريم و اينكه متن‌هاي خوبي اگر نداريم علتش هم مشخص است.

آقاي اصلاني، گستره نقش‌هايي كه بازي كرديد نشان از ذهن خلاقي است كه مي‌تواند خودش را در لحظات مختلفي بگذارد و غالبا اين‌طوري است. كساني كه اين توانايي را دارند دانش هنري‌شان هم بيشتر از هنرمندان ديگر است، يعني از حوزه‌هاي ديگر هم كمك مي‌گيرند روزگارشان را با حوزه‌هاي ديگر مثل ادبيات، موسيقي و هنرهاي ديگر پر مي‌كنند شما هم در زندگي‌تان ادبيات مهم است، مخاطب ادبيات هستيد يا موسيقي و…

بله، بي‌شك همين‌طوري است. من در حوزه سياست هميشه مطالعه دارم، پيگير مطبوعات هستم، البته به نظر من وضع ادبيات ما به واسطه اينكه تحت فشار بود در حوزه داستاني خيلي مصيبت‌زده است يعني اينكه خيلي از نويسنده‌ها كاري هم كه از آنها چاپ مي‌شد خودشان هم راضي نبودند. شايد به پيشنهادهاي دوستان كتابي را خوانده باشم، ولي در هر صورت شك نكنيد كه من مدام پيگير همه‌چيز هستم. اين يك بخش از زندگي است چون كار ديگري هم نمي‌توان كرد. در حوزه‌هاي مختلف مطالعه دارم مثل جامعه‌شناسي، تاريخ، روانشناسي و. . .

موسيقي را چطور؟

در موسيقي شنونده خوبي هستم.

چه نوعي؟

در هر صورت ما با كارهاي آقاي شجريان بزرگ شده‌ايم و كم‌كم كارهاي كلاسيك را متوجه شدم و گوش دادم، اما باز هم آن سبك موسيقي را دوست دارم. به‌طور مشخص مثلا در موسيقي آن طرف هم موسيقي كانتري را دوست دارم، چقدر عاشقش هستم و هميشه هم آرزوي ياد گرفتن‌سازي را داشتم اما نشد.

پس در واقع اين ماجرا براي شما هم كار مي‌كند اينكه يك پويايي ذهني را نمي‌توان در يك حوزه نگاه داشت و واقعا بايد از حوزه‌هاي ديگر هم باشد مثلا خواندن يك رمان خوب يا شنيدن يك موسيقي خوب به انسان اين توان را مي‌دهد كه در جاي كس ديگري قرار بگيرد و دنيا را جور ديگري ببيند و از زواياي ديگر جدا از آن رشدي كه براي ذهن و تخيل هر هنرمندي به آن نياز دارد؟

صد در صد، من تجربه زندگي خودم را مي‌گويم: پيش از اينكه آدم عادي بودي و در همه جا مي‌توانستي ورود كني و در يك قهوه‌خانه بروي و با مردم حرف بزني، در بازار قدم بزني، در شهر راه بروي و در همه جا سفر كني. اما متاسفانه يك اتفاقي كه براي ما بازيگران مي‌افتد بعد از آن شهرتي كه به دست مي‌آيد تو را كمي منزوي مي‌كند و براي اينكه عقب نماني بايد از حوزه‌هاي ديگر هم استفاده كني و با مطالعه آن را به دست بياوري. حتي با ديدن عكس و گوش دادن به موسيقي، به نظر من موسيقي يكي از اركان بازيگري است. اصلا بازيگري يك ساز است كه در گستره فيلم بايد هميشه كوك باشد.

ولي خب ساز شما هم كوك است! كمي از تاثير تجربه زيسته خودتان در هنر بازيگري بگوييد. اينكه چطور فراز و فرودهاي زندگي به هنر بازيگري شما كمك كرده. اگر اين‌طور بوده البته.

شك نكنيد كه همين‌طوري است. من فكر مي‌كنم در واقع كمي ناصداقتي و ناتواني است كه پناه مي‌آوريم به شلوغ كردن در يك نقش، خود فيلمنامه به ما مي‌گويد كه چقدر بايد ديده شوي. بايد در خدمت فيلمنامه باشي. بيشتر از حد هم اگر ديده شوي غلط است، بعد بايد به هارموني توجه داشته باشي. در هر كار تعدادي بازيگر مي‌آيند و كنار هم كار مي‌كنند و شك نكنيد ما بايد كار همديگر را رصد كنيم. محض كنجكاوي شده يا هر چيز ديگر كار هم را مي‌بينيم. يكي از وظايف بازيگر از نظر من اين است كه كار بقيه را ببيند و به كوك بقيه آشنايي داشته باشد. وقتي در كنار اينها قرار مي‌گيرد بداند كه چگونه بازي كند. ما گاهي با بازيگري سر كار هستيم كه اصلا همديگر را نمي‌بينيم، يعني آن بازيگر در بخش ديگري از فيلم‌ بازي مي‌كند و من در بخش ديگر فيلم، ولي شك نكنيد من بايد حواسم باشد كه او چطوري بازي مي‌كند. وقتي تشخيص مي‌دهم كه براي اجراي نقشش چگونه دورخيز مي‌كند، من هم بايد گوشه چشمي به اجراي نقش آن داشته باشم. به خصوص كه الان بيشتر بازيگرها ديدشان نگاه مستندگونه و واقع‌گرايانه است و مي‌خواهند زندگي كنند كه البته اين همه جا جواب نمي‌دهد.

آقاي اصلاني براي اينكه سازتان كوك‌تر بماند چه مي‌كنيد؟

شك نكنيد كه بازيگري مراقبه مي‌خواهد يعني يك مراقبه تمام وقت مي‌خواهد چه موقعي كه در خدمت كاري هستيد و چه در خانه نشسته باشي خارج از فضاي كاري هميشه يادت باشد كه بازيگري و به مدل يك بازيگر زندگي كني حتي مطلبي كه مي‌خواني، غذايي كه مي‌خوري، موسيقي‌اي كه مي‌شنوي بايد بازيگري باشد. من حتي يك واقعه ختم هم كه بود از ديد او نگاه مي‌كردم. مدام اين نوع تجربه كردن، نوع زندگي حتي نوع غذا خوردن و آداب و معاشرت و هميشه اين مراقبه را بايد حفظ و مراقبت كني.




باران کوثری ۲۰ سال قبل در سوئیس+عکس

سینماژورنال: باران کوثری بازیگر زن سینمای ایران بواسطه مادرش از سالها پیش در مراودات سینمای ایران حضور داشته است.

به گزارش سینماژورنال حرفه مادر رخشان بنی اعتماد سبب ساز آن شد که باران از کودکی بتواند تجربه مصاحبت با بسیاری از کارگردانان مطرح ایران را داشته باشد.

در یکی از تازه ترین تصاویر منتشر شده از باران او را نزدیک به بیست سال قبل در کنار عباس کیارستمی می بینیم.

او به همراه مادرش در سال 1995 در جشنواره لوکارنوی سوئیس حضور داشت و تصویر زیر متعلق به همین حضور لست.

باران کوثری 20 سال قبل در کنار کیارستمی
باران کوثری 20 سال قبل در کنار کیارستمی

 




پاسخ بنی‌اعتماد به حاتمی‌کیا: بی احترامی به خودم را می بخشم اما بی حرمتی به بهرام رادان را، هرگز!

سینماژورنال: حضور رخشان بنی اعتماد بعد از سالها در برنامه “هفت” فرصتی را فراهم آورد که این کارگردان باتجربه سینمای ایران به بخشی از پرسشهایی که درباره کارنامه سینمایی وی و از جمله سیاه نمایانه بودن آثارش وجود دارد پاسخ دهد.
به گزارش سینماژورنال البته که بنی اعتماد در حین صحبتهایش طعنه ای هم زد به ابراهیم حاتمی کیا که چندی قبل به نقد “گیلانه” بنی اعتماد پرداخته بود و گفته بود برخی طوری دفاع را نشان میدهند که فلان بچه با رنگ چشم آبی، جنگ رفته اما امروز با وضعیت فلاکت باری، جانباز شده!

بی احترامی به خودم را می بخشم اما بی حرمتی به بهرام رادان را، هرگز!

رخشان بنی اعتماد در مورد فیلم «گیلانه» گفت: «گیلانه» ادای احترام من به مادران جانبازان جنگ و تشکر کوچکی از آنها بود.
وی افزود: فیلم «گیلانه» در زمان خودش فیلم خوبی بود، می توان آن را نقد کرد ولی نباید حرمت فیلمساز و بازیگر را نادیده گرفت، بی احترامی در مورد خودم را می بخشم اما بی حرمتی به بهرام رادان را که در آن زمان به عنوان یک سوپراستار شناخته شده بود، هرگز نمی بخشم.

زبان نقد اجتماعی می تواند باب طبع دو گروه نباشد
رخشان بنی اعتماد در مورد هجمه هایی که علیه فیلمسازان اجتماعی وجود دارد، گفت: اتهامات و بی مروتی های زیادی نسبت به فیلمساز اجتماعی صورت می گیرد، طبیعی است فیلمی که زبان نقد اجتماعی، گزنده و کنجکاو دارد می تواند باب طبع دوگروه نباشد، گروه اول بخشی از مخاطبان که امری بدیهی است ولی مقابله با سینمای اجتماعی از جانب کسانی است که مسئول پاسخگویی به نقاط مطرح شده در فیلم هستند.
وی ادامه داد: موضع گیری در قبال سینمای اجتماعی یا حوزه های دیگر با قضاوتهای نابجا و دور از واقعیت و اغراق، فضایی را به وجود می آورد که باعث جلوگیری از حرف زدن گوینده می شود.

چه چیز سفیدی را سیاه نشان داده ام؟!
وی افزود: در سینمای اجتماعی اگر سیاه نمایی به معنای نشان دادن سفیدی از سیاهی باشد، منتقدین باید استدلال بیاورند که چه چیز سفیدی را سیاه نشان داده ام؟! من سیاهی ها و تلخی ها را می بینم اما سیاه بین و تلخ بین نیستم، کاراکتر فیلم هایم در اوج تلخی و سیاهی، جوهر پاک انسان بودنش را حفظ می کنند.
بنی اعتماد درباره امید داشتن شخصیتهای فیلمهایش گفت: امید را در وجوه انسانی آدمها، مقاومت، مطالبه جویی، یاد گرفتن اعتراض کردن به وضعیت موجود و پایداری می دانم.
وی افزود: اگر هر کدام از فیلمسازان به دنبال پیدا کردن پاسخ هایی برای رد اتهام به نهادهای موازی حرکت کنند مشکلات سینما زیادتر خواهد شد.

کشورهای دیگر از نقدهای گزنده تری استفاده می کنند
بنی اعتماد در مورد اینکه هدف برخی از فیلمسازان از ساخت فیلمهای اجتماعی و نشان دادن مشکلات اجتماع، بردن فیلمها به خارج از کشور و جایزه گرفتن است گفت: متأسفانه شاید به دلیل نشناختن سینمای جهان و جشنواره ها همواره این تصور وجود داشته که تنها ماییم که فیلمهای انتقادی می سازیم، در صورتی که اینطور نیست، کشورهای دیگر از نقدهای گزنده تری استفاده می کنند اما ما زبان صلح جویانه ای برای بیان موضوعات اجتماعی داریم.

برخوردهای داخل باعث میشود برخی در خارج از آب گل آلود ماهی بگیرند
وی ادامه داد: برخوردی که با فیلمهای ایرانی در خارج می شود بازتاب واکنشهایی است که فیلمساز در داخل کشور می بیند. موضع گیری های مغرضانه و جناحی نسبت به سینمای اجتماعی باعث می شود که عده ای از آب گل آلود ماهی بگیرند.
بنی اعتماد درباره جایگاه مردم از نظر فیلمساز اجتماعی گفت: هرگز به آدمها به عنوان سوژه نگاه نمی کنم چون آنها خیلی محترم اند و اینگونه نگاه کردن به آدمها جفا نسبت به آنهاست.
وی ادامه داد: با آدمها زندگی می کنم و از نزدیک با مشکلات آنها آشنا می شوم، از دل این نزدیکی و سرکردن ها، شخصیتی شکل می گیرد که هیچکدام از آنها نیست و در عین حال همه آنها و بازتابی از موقعیتشان است.

به امید اینکه بقیه فیلمها هم اکران شوند
وی ادامه داد: در حال حاضر حرکتهای امیدوارکننده ای از طرف نسل جدید و جوان در کشور در حال انجام گرفتن است و امید من جامعه ای است که آدمهایش، منفعل نیستند و تن به شرایط نمی دهند و این موضوع نشان دهنده یک جامعه پویا و زنده است.
رخشان بنی اعتماد در مورد وضعیت امروز سینمای ایران و موقعیت جوانان گفت: به کار جوانان و آینده سینمای ایران امیدوارم، ما مفتخر به گذشته سینمای ایران (سینمای نوین) هستیم، ولی طراوت و تازگی در ایده ها و تفکر فیلمسازان جوان بسیار امیدوار کننده است.
بنی اعتماد درباره دغدغه هایش گفت: یکی از دغدغه های من اکران فیلم «قصه ها» بود که انجام شد، به امید اینکه بقیه فیلمها هم اکران شوند. نگاه مممیزی کمی از شرایط دوران معاصر دور است.
وی افزود: نمایش فیلمهای اکران نشده، موفقیت یک گروه بر گروه دیگر نیست بلکه تلطیف شدن فضاست.
بنی اعتماد در پایان گفت: امیدوارم همانطوری که مسئولیت بر عهده وزارت ارشاد است، اختیار در حوزه وظایف وزارت ارشاد تعریف شود و هیچ فیلمی در هیچ کمدی باقی نماند.




توضیحات رخشان بنی اعتماد درباره مصادیق امید و روشنی موجود در “قصه ها”

سینماژورنال: “قصه ها” از زمان نمایش در جشنواره سی و دوم فیلم فجر از سوی برخی رسانه ها هدف این اتهام قرار گرفت که فیلمی سیاه نمایانه است.

به گزارش سینماژورنال همین اتهام هم بود که باعث شد از زمان نمایش در جشنواره تا اکران عمومی آن بیشتر از یک سال وقفه بیفتد. در این مدت هم بیشتر رسانه های منتقد از حجم بالای نومیدی موجود در فیلم سخن گفتند.

رخشان بنی اعتماد کارگردان اثر اما در تازه ترین گفتگوی خود برخی از شمول امید و روشنی که در “قصه ها” نهفته را برشمرده است.

این اسمش امید است

این کارگردان مقاومت آدم‌ها و واندادن در برابر شرایط آسیب‌زا را نشان از بارقه‌های امید دانسته و به “شرق” می گوید: اینکه حتی شخصیت‌ها وقتی در برابر تنگناها قرار می‌گیرند به انحراف کشیده نشوند این چیزی است که من اسمش را می‌گذارم امید.

دلال مواد مخدر، مسافرکشی زحمتکش شده

بنی اعتماد سپس مثالهایی درباره وجوه امیدوارانه اثرش آورده و می افزاید: عباس که در فیلم «زیر پوست شهر» برای بهبود وضعیت مالی زندگی دنبال رؤیاهای خود رفته و سرخورده شده، دیگر تن به دلالی مواد مخدر نمی‌دهد و حالا به مسافرکش زحمت‌کش تبدیل شده که زندگی خود را می‌گذراند.

صورتش به دست مرد سوخته اما…

وی می افزاید: نرگس فیلم «نرگس» که آن‌همه فاجعه بر سرش آمده، خشونت دیده و زجر کشیده، حالا کار می‌کند و سیسمونی بچه‌اش را با وامی که خودش گرفته به‌شکل قسطی می‌پردازد. با وجود آنکه صورتش به‌دست مرد سوخته و از شکل افتاده قبول کرده که به شرط ترک اعتیاد شوهرش، از او شکایتی نکند. خب، به‌نظر شما روشنی بیش از این در کجاست؟ منزلت انسانی را دیگر کجا باید ببینیم؟

اوج عشق در روابط ظریف یک زوج

این کارگردان ادامه می دهد: سارای فیلم «خون‌بازی» اعتیاد را ترک کرده و مددکار داوطلب شده؛ مددرسان آدم‌هایی که موقعیتی نظیر او دارند. در خانواده‌ای مثل نوبر و رضا که فقر اقتصادی تمام غرور و شأن مرد را زیرسؤال برده، نان‌خورِ زن بودن اصلا چیز راحتی نیست، اما می‌بینیم که عشق چگونه حضور پیدا می‌کند و اوج عشق را در روابط ظریف‌شان می‌بینیم. امید یعنی این؛ یعنی انسان‌بودن.

نمی توانم آدمها را در نماهای دونفره همراه با صورتهای پرنور نشان دهم

رخشان بنی اعتماد خاطرنشان می سازد: درست بر‌خلاف چیزی که می‌گویند، من نمی‌توانم شعار بدهم؛ نمی‌توانم آدم‌ها را به شکل نمای دونفره (Two Shot) نشان دهم که صورت‌شان پُر از نور است و چشمان‌شان برق می‌زند و با دسته‌گلی در دست به آینده روشن نگاه کنند. از نظر من این یعنی فریب، ولی من امید را فریب نمی‌دانم. به‌جای این فکر می‌کنم امید، انسان‌بودن و مقاومت‌کردن و واقعی‌بودن است. برای همین در برابر اتهاماتی مثل سیاه‌نمایی فقط می‌توانم بگویم ممکن است در فیلمم سیاهی‌ها را نشان بدهم، اما برای آدم‌ها سرنوشت محتومی در نظر نمی‌گیرم.




تقدیر مدیر “هنروتجربه” از بیان صادقانه معضلات اجتماع در “قصه‌ها”/سینماژورنال: ای کاش موقع اکران “من مادر هستم” هم همین قدر نگران بیان معضلات بودید

سینماژورنال: فیلم پرحاشیه “قصه ها”ی رخشان بنی اعتماد چند روزی است روی پرده رفته و فروش آن هم به نسبت تعداد سینماهایش نسبتا خوب بوده است.

به گزارش سینماژورنال البته که این فیلم از سوی مسئولان حوزه هنری با تحریم روبرو شده است و سینماهای حوزه هنری از نمایش آن خودداری کرده اند.

در همین شرایط یکی از مدیران سابق حوزه هنری یعنی امیرحسین علم الهدی که این روزها به عنوان مدیر گروه سینمایی “هنروتجربه” به فعالیت مشغول است با نگارش یادداشتی در “شرق” به حمایت از “قصه ها” پرداخته است.

بیان صادقانه معضلات جامعه، سیاه نمایی نیست

علم الهدی در یادداشت خود آورده است: “قصه‌ها”ي آدم‌هاي بني‌اعتماد حکايت آدم‌هايي است از جنس مردم کوچه و بازار و همشهريانمان، که از احوال آنان بي‌خبريم! تصاوير اين همسايه‌ها و همشهريانمان را نمي‌توانيم در تريبون‌هاي عمومی ببينيم و با دوربين بني‌اعتماد، که صادقانه روايت زندگي اين همسايه‌ها و همشهريانمان را روايت مي‌کند، لحظه‌اي مي‌توانيم از عبارت “همه‌چي خوبه” فاصله بگيريم و ذهن و نگاهمان را اندکي با “زير پوست شهر”مان همراه کنیم…

امیرحسین علم الهدی
امیرحسین علم الهدی

وی ادامه داده است: بنيان‌گذار انقلاب اسلامي، امام خميني(ره)، در وظيفه هنر فرمودند: هنر در مدرسه عشق نشان‌دادن نقاط کور معضلات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي است. و چه زيبا بني‌اعتماد با قصه‌هاي خود ما را با نقاط کور معضلات جامعه اطرافمان همراه مي‌کند؛ قصه‌هاي انسان‌هايي که براي زندگي‌کردن مي‌جنگند و ما را به فکر درمان اين معضلات پنهان مي‌اندازند. باور کنيم بيان صادقانه معضلات جامعه نه سياه‌نمايي است و نه معاضدت با دولت… . ديدن قصه‌هاي صادق بني‌اعتماد را از دست ندهيم تا تفاوت هنر متعهد را بيشتر از گذشته در اين زمانه وانفساي «هنرنما» درک کنيم… .

آقای علم الهدی! ای کاش زمان اکران “من مادر هستم” هم همین قدر منصفانه عمل می کردید

سینماژورنال نیز مانند جناب علم الهدی معتقد است که نمایش معضلات جامعه در سینما وظیفه هر هنرمندی است و البته که هر هنرمندی نیز مختار است از زاویه دید خود به رصد و سپس تصویرسازی این معضلات بپردازد.

اما ای کاش جناب علم الهدی آن زمانی هم که به عنوان مدیر پخش حوزه هنری فعالیت میکرد و یکی از آثار آسیب شناسانه سینمای اجتماعی ایران یعنی “من مادر هستم” فریدون جیرانی با تحریم آن نهاد در اکران روبرو شد نیز همین قدر با ذهن باز و فراغ بال به یادداشت نگاری برای فیلم می پرداخت.

البته که فاصله زمانی چندان زیادی هم میان اکران “قصه ها” و “من مادر هستم” وجود ندارد. “من مادر هستم” در آذرماه 1391 روی پرده رفت و “قصه ها” در اردیبهشت 1394 یعنی یک فاصله زمانی کمتر از سه سال.

آیندگان این پیچشها را چگونه تحلیل خواهند کرد؟

اینکه چطور می شود در این بازه زمانی کوتاه به ناگاه نظر آدمی این قدر تغییر می کند را ما نمی دانیم اما این را می دانیم این پارادوکسهای رفتاری مطمئنا در تاریخ سینمای این مملکت باقی خواهد ماند و آیندگان با تأمل و دقت نظر بالا چنین پیچشهایی را تحلیل خواهند کرد.

پس بهتر این است که یا فقط برای یک بار هم که شده بیاییم و درباره عملکرد گذشته خود شفاف سازی کنیم یا اینکه تا حد امکان سعی کنیم حرفهایی را نزنیم که کاملا در نقطه مقابل رفتارهای گذشته مان قرار دارد.

این رویه باعث میشود استقلال تان زیر سوال برود

آقای مدیر! با در پیش گرفتن رویه فعلی فقط این ظن به مخاطب دست می دهد که صرفا تابع دستورات نهادی هستید که در آن خدمت می کنید. یعنی اظهارنظر فعلی تان منتسب می شود به پستی که در سازمان سینمایی فعلی به عنوان مدیر “هنروتجربه” دارید و بی تفاوتی سابق تان نسبت به سینمای اجتماعی هم به دلیل حضورتان در حوزه هنری بوده.

در این شرایط طبیعی است که هیچ کدام از نظرات تان هم به عنوان نظر یک کارشناس مستقل مورد ارزیابی قرار نمی گیرد.




رخشان بنی‌اعتماد:”قصه‌ها” با مجوز فیلم کوتاه ساخته شد/بعید نیست “قصه‌ها۲” ساخته شود

سینماژورنال: رخشان بنی اعتماد کارگردان زن سینمای ایران این روزها فیلم “قصه ها” را روی پرده دارد.

به گزارش سینماژورنال درباره روند دریافت پروانه ساخت این فیلم همواره حرف و حدیثهای فراوانی وجود داشته است.

بنی اعتماد در تازه ترین گفتگویش به صراحت از این گفته که این فیلم را با مجوز فیلم کوتاه ساخته است.

“قصه ها” با مجوز چند فیلم کوتاه ساخته شد

بنی اعتماد در این باره به “هفت صبح” می گوید: “قصه ها” از مسیری غیر از روال معمول یعنی با مجوز چند فیلم کوتاه ساخته شد. فیلمهای کوتاهی که هر یک در خود شروع و پایانی دارد اما در تداوم شخصیتی از یک قصه به دیگری پیوند می خورد.

به گزارش سینماژورنال وی ادامه می دهد: انتخاب این ساختار، چالشی در نوشتن بود و هر کدام از قصه ها ضمن اینکه به طور کامل میتوانند فیلم مجردی باشند در هم دیزالو شده و وقتی کنار هم قرار داده می شوند یک فیلم واحد را تشکیل می دهند.

زنده ماندن سینمایی که به حاشیه رانده می شود

جالب اینجاست که بنی اعتماد از این گفته که “قصه ها” را بدون بودجه ساخته است. این کارگردان بیان می دارد: تولید این فیلم که گروهی با دست خالی و بدون ذره ای امکان دور هم جمع شوند برای هر کدام از ما اثبات هنوز زنده ماندن سینمایی بود که کم کم به حاشیه رانده می شود.

شرایط اقتصادی “نو باجت” بود

بنی اعتماد می افزاید: با وجود شرایط اقتصادی که در واقع “نو باجت”(بدون بودجه) بود و نه “لو باجت”(کمبود بودجه) هر آنچه باید برای ساخت فیلمی در چنین شرایطی رعایت می شد، تدبیر در انتخاب قصه ها و در مرحله نوشتن فیلمنامه بود نه در اجرا.

“قصه ها2” را الزاما با کاراکترهای فیلمهای قبلی نخواهم ساخت

رخشان بنی اعتماد در پاسخ به این سوال که آیا ممکن است که “قصه ها2” ساخته شود بیان می دارد: بعید نیست. به گزارش سینماژورنال وی ادامه می دهد: {البته “قصه ها2”} را الزاما با کاراکترهای فیلمهای قبلی نخواهم ساخت اما ساختار قصه هایی که در هم تنیده می شوند هنوز جذاب است.




باران کوثری در کنار مادربزرگش+عکس

سینماژورنال: باران کوثری بازیگر جوان سینمای ایران که این روزها فیلم “قصه ها” را روی پرده دارد به تازگی در یک نمای جالب دیده شده است.

به گزارش سینماژورنال وی که به همراه مادر و مادربزرگش در یک همایش مرتبط با زنان شرکت کرده بود در تصویری بکر در کنار این دو نفر دیده می شود.

 انجمن زنان مدير كار آفرين به تازگی همایشی با حضور زنان موفق کارآفرین برگزار کرده بود و از جمله مهمانان این مراسم باران و نیای مادری اش بودند.

باران کوثری با انتشار عکسی از این مراسم در صفحه اجتماعی منسوب به وی با گرته برداری از یکی از آثار هنروتجربه ای کم مخاطب سینمای ایران نوشته است: مادر بزرگ – مادر – دختر

باران کوثری به تازگی مشغول بازی در “دندون طلا”ی میرباقری شده و گویا حضورش در فیلم تازه علیرضا امینی هم قطعی شده است.

باران کوثری
باران کوثری در کنار مادربزرگ و مادرش



بدعت عجیب یک روزنامه برای اشاره به فیلم باران کوثری؛ “ق…”بجای”قصه‌ها”/”ر-ب” بجای رخشان بنی‌اعتماد

سینماژورنال: همزمان با اکران آخرین فیلم رخشان بنی اعتماد در تعدادی محدود سینما، انتقادات رسانه های اصولگرا به فیلم نیز آغاز شده است.

به گزارش سینماژورنال این انتقادات پای یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس را هم به ماجرا باز کرده و وی از احضار رییس سازمان سینمایی بخاطر اکران این فیلم صحبت کرده است.

یک بدعت در انتقاد

در میان انتقادات صورت گرفته نسبت به “قصه ها”ی بنی اعتماد از همه بدیع تر انتقادی است که روزنامه قدیمی اصولگرا نسبت به فیلم روا داشته است.

این انتقاد نه بخاطر گلایه این رسانه از سازمان سینمایی بخاطر اکران فیلم و تشبیه شرایط اکران فیلم به یک “بازی” که بیشتر بخاطر سانسور نام فیلم در این رسانه و اشاره به آن با ذکر حرف اول آن است.

سانسور نام فیلم و نام کارگردان

این رسانه اصولگرا از “ق…” بجای “قصه ها” استفاده کرده است تا شاید به نوبه خود برای فیلم تبلیغ نکرده باشد.

البته سانسور به همین جا ختم نشده و این رسانه از “ر-ب” برای اشاره به نام کارگردان فیلم استفاده کرده است!!!

بی سانسور از “آرگو” نام برده می شد اما…

این مخفف سازی و تلاش برای شبیه کردن نام فیلم و نام کارگردان به اسامی ممنوعه در شرایطی صورت می پذیرد که در سالهای اخیر حتی نام فیلمهایی مانند “300” و “آرگو” که ضدایرانی بنظر می رسیدند هم بدون سانسور در رسانه های ما ذکر می شد!




علاقمندان به تماشای “قصه‌ها”ی بنی‌اعتماد هر چه زودتر به پردیس کوروش بروند

سینماژورنال: در حالی که از اواخر هفته گذشته زمزمه هایی مبنی بر اکران آخرین ساخته رخشان بنی اعتماد شنیده میشد حالا این فیلم از فردا اکران خود را آغاز خواهد کرد.

به گزارش سینماژورنال اکران این فیلم به صورت چراغ خاموش و در گروه آزاد آغاز میشود شاید بخاطر واهمه از واکنشهای افراطیون نسبت به اکران فیلم.

“قصه ها” از جمله آثاری بود که وقتی در جشنواره سی و دوم فیلم فجر به نمایش درآمد برخی رسانه های افراطی به شدت به آن تاختند و تصویرسازی صورت گرفته از آن نسبت به تهران معاصر را یأس آور قلمداد کردند.

“قصه ها” از همان هنگام در کنار “خانه پدری” و “عصبانی نیستم” به عنوان آثاری قرار گرفت که منتقدان افراطی به اکران آنها در سینماها اعتراض داشتند.

این انتقادات بعضا نامعقول “عصبانی نیستم” و “خانه پدری” را به آثاری بدل کرد که علیرغم داشتن پروانه نمایش توقیف شدند!

فقط در پردیس کوروش می توانید “قصه ها” را ببنید

حالا اما در یک اقدام کاملا محافظه کارانه اجازه اکران “قصه ها” با کمترین بار رسانه ای صادر میشود و البته از تهیه کننده هم خواسته میشود که فیلم را در گروه آزاد اکران کند مبادا کسی از اکران آن چیزی بفهمد و حاشیه سازیها باز هم کار دست مدیران بدهد.

در نتیجه این اقدام است که “قصه ها” هفته اول اکران خود را که از چهارشنبه 16 اردیبهشت آغاز میشود فقط با چند سالن سینمایی محدود آغاز می کند و در این بین فقط پردیس کوروش است که امکان رزرو اینترنتی را برای مخاطبان فراهم می کند.

هر چه زودتر به پردیس کوروش بروید

البته گفته اند که در روزهای آینده سینماهای دیگر و از جمله قدس، اریکه، مرکزی، ایران، فرهنگ، ماندانا، پردیس زندگی و پردیس ملت نیز به سینماهای نمایش دهنده “قصه ها” می پیوندند با این حال سینماژورنال به عموم علاقمندان به سینمای بنی اعتماد توصیه می کند برای تماشای فیلم هر چه زودتر به پردیس کوروش مراجعه کنند چون هیچ بعید نیست که همین اکران محدود هم در روزهای آینده حاشیه ساز شده و لغو شود.




باران کوثری از اکران “قصه‌ها”ی مادرش خبر داد

سینماژورنال: در حالی که به تازگی زمزمه هایی شنیده می شود مبنی بر اکران آخرین فیلم رخشان بنی اعتماد در سینماها به تازگی فرزند این کارگردان هم تلویحا به آغاز اکران این فیلم اشاره کرد.

به گزارش سینماژورنال باران کوثری که خود به عنوان بازیگر در آخرین ساخته مادرش “قصه ها” حضور داشته است با نگارش جمله ای کوتاه تلویحا خبر اکران این فیلم را تایید کرده است.

خبر رسیده خبری در راه است

باران کوثری با قرار دادن تیزری کوتاه از “قصه ها” در صفحه اجتماعیش و نگاشتن جمله “خبر رسیده خبری در راه است” ذهن مخاطبان را به سمت اکران این فیلم برده است.

“قصه ها” که در دولت دهم و با مجوز ویدیویی ساخته شد داستان آدمهای مختلفی را بیان می کند که بخش عمده آنها از آثار قبلی بنی اعتماد پای به “قصه ها” گذاشته اند.

پیشتر شنیده هایی مطرح شده بود مبنی بر اکران “قصه ها” در گروه سینمایی آزاد.

آیا سرنوشت “عصبانی نیستم” در انتظار “قصه ها”ست؟

به گزارش سینماژورنال “قصه ها” به مانند “عصبانی نیستم”، “خانه دختر” و “خانه پدری” از جمله آثاری بود که حین نمایش در جشنواره فیلم فجر رسانه های افراطی نسبت به آن موضع منفی گرفته و اکران آنها را مغایر ارزشها دانستند.

حالا باید منتظر ماند و دید آیا اکران این فیلم که پروانه نمایش هم دارد به سرنوشت عجیب اکران “خانه دختر”، “عصبانی نیستم” و “خانه پدری” دچار خواهد شد یا آن که این بار ماجرا شکلی دیگر پیدا می کند.




فاطمه معتمدآریا: ارزشمندترین جایزه‌ام را از جشنواره دفاع مقدس گرفتم!/ آن را هم تقدیم می‌کنم به مردمان بی‌سرپناه

سینماژورنال: در آستانه سال نو رخشان بنی اعتماد کارگردان و رضا کیانیان بازیگر برجسته ایرانی در کنار گروهی از هنرمندان کمپینی به نام “سین هشتم؛ سرپناه” را به راه انداخته اند؛ کمپینی که هنرمندان طی آن جوایز خود را برای کمک به خانه دار شدن زنان و مردان بی سرپناه به حراج می گذارند.

به گزارش سینماژورنال حالا فاطمه معتمدآریا نیز به این حرکت پیوسته است و بناست جوایز خود را برای کمک به خانه دار شدن مردمان بی سرپناه به حراج بگذارد.

معتمدآریا در این باره می گوید: با جریان محترمی که هفته گذشته توسط خانم بنی اعتماد آغاز شد و آقای کیانیان هم آن را پی گرفت، من هم همراه خواهم شد و عزیزترین جایزه ای که تا امروز گرفته ام را به زنان و مردان سرزمینم که از محلی برای سکونت محرومند و تنها سقف و سرپناهشان آسمان است، پیشکش می کنم.

ارزشمندترین جایزه ای که گرفته ام برای “گیلانه” بود

وی ادامه می دهد: البته که جایزه جشنواره فیلم دفاع مقدس برای بازی در فیلم «گیلانه» که برایم تا امروز ارزشمندترین جایزه ای است که گرفته ام را نیز برای این حرکت تقدیم می کنم. باز تأکید می کنم که این جایزه برای من باارزش ترین جایزه ای است که گرفته ام، و آن را صمیمانه به این جریان اجتماعی می دهم.

این حرکت منشأ بشردوستانه دارد

او این حرکت را امری صلح طلبانه و بشردوستانه تلقی می کند و می گوید: جایزه ام را به این جریان پیشکش می کنم چون فکر می کنم این حرکت اجتماعی ، مثل هر حرکت اجتماعی دیگری که در جای جای جهان رواج دارد، منشأ بشردوستانه دارد و سبب می شود آدم های مختلف، با عقاید متفاوت و امکانات اجتماعی و مالی مختلف، برای یک هدف والای اجتماعی همسو شوند و یک اتفاق اجتماعی را رقم بزنند.

به گزارش سینماژورنال بازیگری که امسال با فیلمی تجربه گرایانه به نام “بهمن” در جشنواره حاضر بود ادامه می دهد: در همه جای دنیا، در کشاکش خشونت ها، جنگ ها و منفعت طلبی ها، هستند دل های مهربانی که بی توقع، برای کمک به ارتقا بشریت، کمپینهایی تشکیل می دهند و برای راحت تر زیستن انسان تلاش می کنند، به طور مثال به کودکان سرطانی کمک می کنند یا مثل همین حالا به فکر ساختن سرپناه برای بی خانمان ها می افتند و موجی از انسانیت را با خود همراه می کنند.

او با توجه به نزدیک شدن نوروز خاطرنشان می کند: سعدی سال ها پیش سروده است:«بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند» ای کاش در آستانه سال نو، به واسطه “سین هشتم” تصمیم بگیریم این جمله را سرلوحه برنامه های روزمره مان کنیم، تا زندگی رنگ و بویی دیگر بگیرد.

امتداد حرکت نیاز به همبستگی مردم و مسئولین دارد

معتمدآریا در پایان به دوجانبه بودن وظیفه مردم و مسئولین در بهبود اضاع جامعه و چنین حرکتهایی اشاره می کند و تأکید دارد: ساختن سرپناه برای بی خانمان ها، اتفاقی نیست که صرفا توسط مردم یا مسئولین رقم بخورد، بلکه باید با همبستگی دوجانبه مردم و مسئولین و عزمشان برای رقم خوردن یک اتفاق اجتماعی شکل بگیرد. “سین هشتم سرپناه” در واقع تجلی یک اتفاق جمعی است که طی آن مسئولین از پتانسیل های مردمی و اراده شان برای بهبود اوضاع کمک می گیرند که می تواند منجر به استمرار این همبستگی شود. چنین حرکتی باعث می شود شرایط و استانداردهای زندگی در جامعه ارتقا پیدا کند. وقتی همه مردم کشور از ابتدایی ترین امکانشان برای یک زندگی یعنی داشتن یک سرپناه بهره مند باشند، مسلما شرایط اجتماعی روند رو به رشدی خواهد داشت.




واکنش بنی‌اعتماد به انتقادات حاتمی‌کیا: با اسم دفاع مقدس هم تجارت کردند پس باید سینمای دفاع مقدس را تعطیل کرد؟

سينما ژورنال/جواد محرمی: رخشان بني اعتماد كه طي سالهاي اخير از سوي برخي سلايق خاص به سياه نمايانه بودن فيلمهايش متهم شده است به تازگي در يادداشتي با گلايه از ناديده گرفتن معضلات اجتماعي نديدن اين معضلات را راه حل مناسبي ندانسته است.

به گزارش سینماژورنال این کارگردان در این یادداشت که برای “تسنیم” نگاشته با قبول اين موضوع كه در سينماي اجتماعي هم افراط، هم تفريط و هم سياه نمايي انجام گرفته به رويكرد انگ زدن به سينماگران انتقاد كرده است و تاكيد كرده كه قرار نيست همه از یک زاویه به جامعه نگاه کنند و  به یک شکل جامعه را تحلیل کنند و به یک شکل فیلم بسازند.

بني اعتماد معتقد است با اسم دفاع مقدس هم بسیار تجارت کردند و اين سوال را مطرح كرده كه بر این اساس آيا سینمای دفاع مقدس را هم باید تعطیل کرد؟

آیا روی سخن بنی اعتماد با حاتمی کیاست؟

به گزارش سينماژورنال به نظر مي رسد يكي از افرادي كه روي صحبت بني اعتماد با آنهاست كسي نيست جز ابراهيم حاتمي كيا كه مدتي پيش با ادبياتي تند چهره های عرصه سینمای جشنواره ای را به دليل بي اعتنايي به مضمون جبهه و جنگ مورد شماتت قرار داد و رويكرد و نگاه خاص او حتي سبب شد افرادي چون رضا ميركريمي هم به واكنش واداشته شده و و غير مستقيم او را به تفتيش عقايد متهم كنند.

البته واضح است كه انتقاد بني اعتماد به شيوه نقد حاتمي كياست  و نه نوع فيلمسازي او  چرا كه بي ترديد حاتمي كيا یکی از بهترين فيلمسازان در ژانر دفاع مقدس است و همين بزرگ بودن نام او موجب اهميت و بازتاب مواضع تند او عليه فيلمسازان ديگر شد.

با اسم دفاع مقدس هم تجارت کردند پس باید سینمای دفاع مقدس را تعطیل کرد؟

بني اعتماد كه با فيلم “قصه ها” در چند جشنواره فرنگی حضور یافته بیان داشته است: ما عادت کرده‌ایم که راجع به مشکلات حرف نزنیم و فقط زمانی مجبور به حرف زدن می شویم که دیگر آسیب های اجتماعی تبدیل به بحران شده‌اند و کنترل آن از دستمان خارج شده است. این را قبول دارم که افراط و تفریطی در سینمای اجتماعی ایران وجود داشته است و عده ای هم بودند که سیاه نمایی کردند و اغراق. اما سوالم این است مگر در سینمای دفاع مقدس این مساله وجود ندارد. با اسم دفاع مقدس هم بسیار تجارت کردند، پس سینمای دفاع مقدس را هم باید تعطیل کرد؟ همان‌طور که نباید به خاطر این سیاه‌نمایی‌ها کل سینمای اجتماعی تلخ را به یک چوب راند.

کوبیدن نظر مخالف مختص یک جناح خاص نیست

به گزارش سینماژورنال اين كارگردان شناخته شده كشور كه از ابتداي آغاز فيلمسازي اش معضلات اجتماعي را دستمايه کار قرار داده و آثاری چون “روسري آبي” و “زرد قناري” را به يادگار گذاشته در ادامه آورده: سال گذشته بعد از چندین سال دوری از جشنواره فیلم فجر، دوباره با فیلم «قصه‌ها» به جشنواره آمدم. فضای جشنواره برای من به شدت شوکه‌کننده بود. باورم نمی‌شد که چنین فضای دیکتاتوری غیرقابل‌نفوذی در سینما شکل گرفته است و همه فکر می‌کنند که هر آنچه مورد سلیقه آنها نیست به شنیع‌ترین شکل ممکن باید کوبیده شود. این اندازه بی حرمتی ، واقعا قابل درک نبود و فکر می‌کنم اتفاقی که افتاده است نزول آگاهی و عقلانیت از مفهوم نقد است . اتفاقی که مختص یک جناح و یک تفکر و یک گروه هم نیست و به نظرم ما با یک نزول کلی مواجه شده‌ایم. و نکته تاسف‌بار این است که این تفکر در حال تبدیل شدن به یک الگو در سینمای ایران است: انگار همه باید از یک زاویه به جامعه نگاه کنند، به یک شکل جامعه را تحلیل کنند و به یک شکل فیلم بسازند.

سینمای اجتماعی ما از سمت زوایا و نگاه های مختلف سیاست زده تحت فشار است

بني اعتماد در ادامه افزوده: و ماجرای سینمای اجتماعی ایران در این سالها به نظرم از همین‌جا شروع می‌شود، واقعیت این است که سینمای اجتماعی ما از سمت زوایا و نگاه های مختلف سیاست زده تحت فشار است . سینماگر اجتماعی  با طرح هر زاویه از یک موقعیت اجتماعی، به شدت تحت فشار قرار می‌گیرد و باید در مقام پاسخگویی برآید. انبوه اتهامات به سمت این سینمای اجتماعی نحیف روانه است و یکی از بزرگترین این اتهامات «سیاه‌نمایی» است. اتهام سیاه نمایی بارها به من هم خورده است. و من هم بارها گفته‌ام که این کار سیاه‌نمایی نیست، من تلخ نمایی نمیکنم، من تلخی ها را می‌بینم و استخوانم می‌سوزد از واقعیتی که تازه یک بخشی‌ از آن را در فیلم نشان می دهم و شما می بینید.

نمایش تلخیها، سیاه نمایی نیست

کارگردان “زیر پوست شهر” در ادامه اظهار داشته: به نظرم واضح است که نمایش تلخی واقعیت، تلخ بینی نیست، سیاه نمایی نیست. من خودم هم به شدت مخالف کپسوله کردن معضلات هستم. مخالف سرسخت اغراق در نمایش معضلات و تعمیم‌های ناروای این شکلی.به نظر من آن کسی این گونه فیلم را می سازد که اتفاقا معضلات جامعه را نمی شناسد اما اگر این معضلات قرار نباشد که در سینما مطرح شود کجا باید طرح شود. به محض اینکه یک موقعیت نامطلوب و تلخ در فیلمی مطرح می‌شود  با یک زاویه دید سیاست‌زده، به جرم ناروای و غیرعاقلانه اینکه این فیلم تعمیم پذیر به کل جامعه است، یک مهر سیاه نمایی به آن می زنیم و سازنده اش را متهم می‌کنیم و یا به محض اینکه منافعمان آنجا تامین نشود و یا نخواهیم در مورد مسئولیت‌مان پاسخ گو باشیم از این اصطلاحات که دیگر ورد زبان همه شده است استفاده می‌کنیم.

زماني حرف مي زنيم كه آسیب های اجتماعی تبدیل به بحران شده‌اند

به گزارش سینماژورنال رخشان بنی اعتماد که مادر باران کوثری است در جایی دیگر از یادداشت خود آورده: ما عادت کرده‌ایم که راجع به مشکلات حرف نزنیم و فقط زمانی مجبور به حرف زدن می شویم که دیگر آسیب های اجتماعی تبدیل به بحران شده‌اند و کنترل آن از دستمان خارج شده است. این را قبول دارم که افراط و تفریطی در سینمای اجتماعی ایران وجود داشته است و عده ای هم بودند که سیاه نمایی کردند و اغراق. اما سوالم این است مگر در سینمای دفاع مقدس این مساله وجود ندارد. با اسم دفاع مقدس هم بسیار تجارت کردند، پس سینمای دفاع مقدس را هم باید تعطیل کرد؟ همان‌طور که نباید به خاطر این سیاه‌نمایی‌ها کل سینمای اجتماعی تلخ را به یک چوب راند. من فکر می‌کنم بخشی از این مشکل به شناخت ناصحیح از اجتماع برمی‌گردد. اگر ما شناخت درست و دقیقی از جامعه امروزمان داشته باشیم، مرز بین سیاه نمایی و طرح یک موقعیت اجتماعی به سرعت قابل فهم است.اگر شما در اجتماع باشید،وقتی فیلم را میبینید، به راحتی می فهمید نگاهی که پس فیلم است، سیاه نمایی است یا اینکه طرح یک موقعیت اجتماعی است که یک فیلم ساز اجتماعی ریسک میکند و اتهامات احتمالی وارده را هم به دوش میکشد و آن را به تصویر می‌کشد.

وضعیت فعلی ما اورژانسی است

این کارگردان افزوده: باید باور کنیم که ما در یک شرایط طبیعی نیستیم. در یک شرایط طبیعی، سینمای ایران باید پاسخ می‌داد که چرا بخش‌های بدون مشکل و بدون درد از اجتماع را ندیده است. اما وضعیت فعلی ما اورژانسی است، آنقدر شرایط مشکل‌دار داریم که اولویت ما را همین‌ها شکل می‌دهد. وقتی یک پزشک وارد اورژانس میشود طبیعتا سراغ بدحالترین فرد میرود و این کار سینماست. من به عنوان فیلمساز عمر و امکانات محدودی دارم بدون تعارف اگر من وقت داشته باشم هر 2 سال یک فیلم بسازم طبیعتا به سراغ آن چیزهایی میروم که تشخیص می‌دهم درد است. من جامعه را از نزدیک میشناسم یعنی اطلاعات و شناختم در حد شنیده‌های گوشم و دیده‌های روزمره و حاصل در اتاق نشستنم نیست. با مردم زندگی میکنم و سراغ موقعیت های خاص هم نمیروم. می‌روم سراغ بطن اجتماع و اعتقاد من این است که سینما باید دردها را ببیند. تنها راه نجات سینمای اجتماعی از این وضعیت بازگشت به عقلانیت و خردورزی است. اگر سعی کنیم عقل و سواد و شعور را حاکم کنیم خیلی‌ چیزها فرق می‌کند و این تنها راه ماست.