1

رشیدپور: تنها اجرایی که از علی ضیاء دیدم کلیپ “کلاه گیس” بود!!!+نقطه نظرات غیرمنتظره‌اش درباره “خندوانه”، جواد یحیوی، قالیباف، مسعود ده‌نمکی، شهرام جزایری و…

سینماژورنال: زمستان ٩٤، يك سورپرايز رسانه‌اي داشت؛ «ديد در شب» كه رضا رشيدپور در آن روبه‌روي چهره‌هاي «خبرساز» از هر ژانري مي‌نشيند و كمي صريح‌تر از قواره گفت‌وگوهاي ويديويي است اما نه به قدر گفت‌وگوهاي ژورناليستي ما، بي‌پرده و شفاف.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “اعتماد” سوژه‌هاي او كساني هستند كه توجه عمومي را برمي‌انگيزند؛ به همين سبب هم روي صندلي داغ ديد در شب يك روز «امير تتلو» مي‌نشيند و روز ديگري محمد جواد ظريف اما رشیدپور خودش قبول ندارد «سوژه‌هاي ساده» را انتخاب مي‌كند تا بتواند در فن گفت‌وگو كردن از پس آنها برآيد…

قالیباف روتوش شده ترین و قابل پذیرش ترین سیاستمدار فعال در عرصه اجتماعی بود

هنگامي كه از «نزديكي او با قاليباف» گفت‌وگو را با رشیدپور آغاز كرديم، گاردش را بست، هرچند «نزديكي سياسي با قاليباف» را انكار كرد اما اين را هم گفت؛ «در يك برهه زماني روتوش شده‌ترين و قابل پذيرش‌ترين سياستمدار فعال در عرصه اجتماعي آقاي قاليباف بود و به جهت‌هايي جذابيت بيشتري نسبت به ديگران داشت. . . طبيعي است كه من هم در اتفاق‌هاي رسانه‌اي ايشان نزديك‌تر و راحت‌تر بودم».

همین که ده نمکی به فیلمسازی روی آورده بهتر از پرتاب کوکتل مولوتف است

كمي عقب‌تر از اين هم رفتيم، به دوران محمود احمدي‌نژاد كه دست‌كم در زمان دولت نخست او، ستاره اقبال رضا رشيدپور در آسمان بي‌ستاره تلويزيون ايران سوسو مي‌زد. نپذيرفت كه با دولتمردان نهم رابطه نزديكي دارد و هنگامي كه يادش آوردم در بحبوحه ٨٨، او «جشن اخراجي‌ها» را با حضور حسيني، وزير ارشاد احمدي‌نژاد و مسعود ده‌نمكي اجرا كرده، در دو جمله توجيهش كرد؛ «شغل من اجراست» و «آقاي ده‌نمكي همين كه به سمت فيلمسازي رو آورده… خيلي بهتر از اين است كه از ديوار سفارت بالا برويم و كوكتل‌مولوتف پرت كنيم».

در تلویزیون اراده ای برای دویدن نیست

پرسش‌هاي كمي جهت‌دار و پر از دست‌انداز، گارد مجري “ديد در شب” را بسته‌تر مي‌كرد اما سرانجام نقطه‌هاي توافقي هم يافتيم، آنجا كه به تلويزيون پرداختيم، به گذشته درخشانش در برنامه‌هاي «تاك‌شو»، كنار گذاشته شدن از تريبون صداوسيما و وضعيت حالاي اين رسانه كه به قول رضا رشيدپور؛ «تلويزيون شاخك‌هاي انگيزشي خودش را از دست داده، اصلا احساس مي‌كنم اراده‌اي براي دويدن نيست چه رسد براي رسيدن به خط پايان، شايد خسته است، قدم‌زنان كنار پيست سوت مي‌زند و تماشاچيان و بقيه دونده‌ها را نگاه مي‌كند…».

اصلا دلم نمي‌خواهد وارد چالش امنيتي شوم

خيلي محكم به من گفت كه «تلويزيون ما ديد در شب نمي‌خواهد» و شايد همين نخواستن‌ها، توفيقي اجباري شد تا «ممنوع‌التصوير» تلويزيون در بيرون از اين جعبه جادو حيات رسانه‌اي خود را ادامه دهد؛ از شبكه ايرانيان كه فراخوان خيابان جردن و بازداشت دو ساعته‌اش را موجب شد كه حالا بگويد؛ «پيام‌هاي امنيتي من را نمي‌ترساند ولي عقل من را به كار مي‌اندازد. من مثل برخي‌هايي نيستم كه پرچم‌شان بيا منو بگير است، اصلا دلم نمي‌خواهد وارد چالش امنيتي شوم» تا دوستي با محمد رويانيان و پرونده فساد اقتصادي در ستاد سوخت كه رشيدپور درباره‌اش گفت؛ «هيچ اطلاعي از آن پرونده‌ها نداشتم».

جواد یحیوی: نارفیق!/خندوانه: برنامه‌ای برای خندیدن و نیندیشیدن/تنها اجرایی که از علی ضیاء دیدم همان کلیپ مشهور “کلاه گیس” بود!

رشیدپور كمي درباره همكارانش حرف زد؛ بيشتر از همه «احسان عليخاني» را مي‌پسنديد، جواد يحيوي را «نارفيقي» دانست كه قدر محبت‌هايش را نفهميد، عادل فردوسي‌پور و برنامه‌اش را «آخرين سنگر مخاطب تلويزيون» ناميد، «خندوانه» را برنامه‌اي براي «خنديدن و نينديشيدن» نامگذاري كرد و به ادعاي خودش تنها اجرايي كه از «علي ضيا» ديده، كليپ مشهور «كلاه‌گيس» در زمان تساوي دربي پايتخت بود نه اجرايي تلويزيوني.

قصد و غرضم نابودی سحر قریشی نبود/جزایری خودش از فرزندش سوء استفاده کرد

درباره تمام اينها حرف زديم تا برسيم به «ديد در شب» و جنجال‌هايش و دست‌اول‌ترينش سحر قريشي كه رشيدپور گفت: «قصد و غرض اين نبود نابود شود» و اصرار داشت كه حتي كمك كرده «سحر پرمخاطب‌تر هم بشود». آن چيزي كه در اينجا رشيدپور را به واكنش واداشت، اين پرسشم بود؛ «شهرام جزايري در آن گفت‌وگو مغلوبت كرد؟» و مجري ديد در شب براي آنكه ثابت كند، تمام آن ماجرا جور ديگري بوده، به قول خودش «اين را براي نخستين‌بار در برابر دوربين» ما گفت؛ «آقاي جزايري به‌شدت از ابتداي گفت‌وگو خواهش مي‌كرد كه بچه‌اش جلوي دوربين بيايد، اتفاقا شايد خود آقاي جزايري از فرزندش در مقابل ميليون‌ها بيننده سوءاستفاده كرد…».




چرا "شوی موبایلی" رشیدپور روی آنتن نرفت؟

سینماژورنال: رضا رشیدپور از جمله مجریان توانای دهه هشتاد رسانه ملی بود که البته بعد از اجرای برنامه هایی چون “شب شیشه ای” و “مثلث شیشه ای” از رسانه ملی کنار گذاشته شد.

به گزارش سینماژورنال این مجری که متخصص اجرای برنامه های گفتگومحور و به اصطلاح “تاک شو” است مدتها بعد از ممنوع الفعالیت شدن در تلویزیون سال گذشته یک برنامه آیتمیک به نام “عینک آفتابی” را روی آنتن فرستاد.

استقبال از این برنامه زیاد نبود و همین باعث شد رشیدپور به سراغ فضای مجازی آمده و برنامه گفتگومحور “دید در شب” را برای سایت آپارات راه بیندازد.

35 برنامه ضبط کردم و تلویزیون همه را دور ریخت

رشیدپور در گفتگویی تفصیلی که به بهانه مرور کارنامه کاریش با “سینما” داشته ماجرای طراحی برنامه ای به نام “گوشی شو” را فاش کرده که با تولید آن در رسانه ملی موافقت نشده است.

رشیدپور با اشاره به ضبط 35 برنامه از سری “گوشی شو” می گوید: من 35 برنامه ضبط کردم و تلویزیون همه را دور ریخت. اگر آن برنامه ها پخش می شد مسلما یک اتفاق به حساب می آمد.

موبایل بازیگران را می گرفتیم و محتویاتش را فاش می کردیم
وی ادامه می دهد: در برنامه “گوشی شو” ستاره ها به استودیوی برنامه می آمدند و موبایل شان را از آنها می گرفتیم و با کابل به یک مانیتور وصل می کردیم و درباره محتویات گوشی شان با آنها حرف می زدیم.

رشیدپور می افزاید: “گوشی شو” یک برنامه هیحان انگیز و پرحرارت بود که مهمانهای درجه یکی مثل بهاره رهنما، شقایق دهقان، برزو ارجمند، داریوش ارجمند، لیلی رشیدی و بسیاری دیگر در آن حضور پیدا کردند. اگر پخش می شد اتفاق خیلی خوبی بود.




بازگشت فرزاد حسنی به تلویزیون با الگوی رشیدپور

سینماژورنال: در حالی که اخیرا نام فرزاد حسنی به عنوان یکی از گزینه های اجرا در “هفت” شنیده می شد اما به تازگی اطلاعات تازه تری درباره این مجری منتشر شده است.

به گزارش سینماژورنال از جمله این اطلاعات در گزارشی ارائه شده که روزنامه “جوان” ارائه کرده است. در این گزارش در کنار مرور حواشی یکی دو سال اخیر این مجری جوان، در این باره سخن گفته شده که حسنی تلاشهایی را آغاز کرده برای اجرای برنامه ای اجتماعی در سیما.

سینماژورنال متن کامل این گزارش را ارائه می دهد:

تلاش برای اجرای برنامه تابستانی

فرزاد حسني، مجري شناخته شده تلويزيون كه از اواسط دهه 80 و بعد از نيمه‌كاره ماندن برنامه «كوله‌پشتي» هيچ‌گاه نتوانست به عنوان يك مجري ثابت به تلويزيون بازگردد، اين روزها تلاش‌هاي تازه‌اي را براي اجراي يك برنامه تابستاني انجام مي‌دهد.
حسني در سال‌هاي دوري از تلويزيون سعي كرد با تجربه در حيطه‌هايي چون بازيگري بخش ديده نشده از توانايي‌هاي هنري خويش را بروز دهد اما تصوير تيپيكالي كه در سريال‌هايي چون «مسير انحرافي» و فيلم‌هايي چون «آمين خواهيم گفت» از خود بروز داد، باعث شد به عنوان بازيگر كسي وي را جدي نگيرد.

درگیرودار حواشی

او دو سال اخير را هم بيشتر به واسطه حواشي مرتبط با زندگي شخصي‌اش يعني ماجراي ازدواج با آزاده نامداري و سپس طلاق زودهنگامش در كانون توجه قرار داشت. به دنبال آن نيز شايعه‌اي مشكوك درباره تصادف و سپس مرگ اين مجري در اتوبان همت منتشر شد؛ شايعه‌اي كه هرچند تكذيب شد اما در همان مدت انتشار تا تكذيب، جو مثبت همذات‌پندارانه‌اي را نسبت به اين مجري فراهم كرد و كم نبودند مخاطباني كه در گروه‌هاي اجتماعي با همدلي فراواني به اين مجري نگريستند.

طرح تولید برنامه ای اجتماعی با محوریت جوانان

فرزاد حسني اين روزها اما مشغول رايزني براي اجراي يك برنامه گفت‌وگومحور در سيماست. او از يك طرف تلاش‌هايي را براي جانشيني محمود گبرلو انجام داده است و از طرف ديگر طرح توليد برنامه‌اي اجتماعي با محوريت جوانان و خانواده را نيز به دو شبكه اصلي سيما ارائه كرده است. البته كه ارتباطات نزديكي كه وي از گذشته با معاونت سيما داشته است، شرايط ارائه اين طرح‌ها را فراهم كرده است اما مسئله اينجاست كه حواشي عجيب و غريبي كه از ابتداي سال گريبان اين مجري را گرفته شرايط را براي حضور مجدد وي در رسانه ملي به شدت دشوار كرده است.

تذکرات مدیران بالادستی

مديران بالادستي رسانه ملي در گفت‌وگوهايي كه با حسني داشته‌اند درباره اين حواشي به او تذكر داده‌اند و حتي به صراحت به او گفته‌اند كه به دليل سوءتفاهماتي كه درباره زندگي شخصي وي در ذهن مخاطبان ايجاد شده نمي‌تواند مجري برنامه‌هايي باشد كه داراي جنبه آموزشي براي قشر جوان هستند. اين شد كه حسني سعي كرده تغييراتي را در طرح‌هاي پيشنهادي‌اش ايجاد و ماهيت آنها را از آموزشي به سرگرم‌كننده تبديل كند.

بازگشت حسنی با الگوی رشیدپور!

با این حال بازگشت دوباره حسني با برنامه‌اي گفت‌وگومحور بعيد به نظر مي‌رسد مگر اينكه حسني مانند همتايش رضا رشيدپور به سراغ يك شبكه فرعي مثل «نسيم» رفته و به جاي برنامه گفت‌وگومحور، جنگي آيتميك را روي آنتن ببرد و در فواصل ميان آيتم‌ها هم درباره اهميت نظافت در شهر و پرهيز از ريختن زباله در معابر عمومي سخن گويد.

 




این است محصول مزرعه ظاهرسازی یــا آقای رشیدپور! “عینک آفتابی” عین فاجعه بود و حرفی از آن نزدید!

سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: حاشیه سازی مجریان توانمند(!) رسانه ملی مربوط به امروز و دیروز نیست.

حداقل باید دو دهه ای عقبتر برویم و به مورد عجیب آقای “بخور بخور” برسیم؛ محمود شهریاری تا زمان خود نخستین و شاید هم مشهورترین مجری حاشیه ساز بعد از انقلاب اسلامی بود.

البته قبل از وی چهره هایی چون مجید وارث بودند که در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی و به دلیل گافهای خویش حاشیه هایی را برانگیختند اما به هر حال شهرت هیچ کدام از آنها به شهریاری نمی رسید.

شهریاری به دلیل انتشار یک فیلم خصوصی مدتی را ممنوع الکار بود و البته بعدتر هم که آمد دیگر آن قدر دست زیاد شده بود که هر چه کرد نتوانست به روزهای قبل از ممنوع الکاری برسد.

از “مسابقه بزرگ” تا حضور کمرنگ در شبکه های درجه سه ماهواره ای

یک دهه بعد از محمود شهریاری، این محمد حسینی زوج کاظم احمدزاده در “مسابقه بزرگ” شبکه تهران بود که در اوج اشتهار و بعد از مدتی بی‌خبری سر از شبکه های فارسی زبان ماهواره درآورد و با انجام گفتگوهایی با شبکه هایی چون “صدای آمریکا” همه چیز و همه کس را زیر سوال برد.

البته که سرنوشت حسینی هم مشخص بود؛ او که در ابتدای آفتابی شدن در شبکه های ماهواره ای وعده اجرای برنامه هایی متفات را می داد تلاشهایی نافرجام هم برای برنامه سازی در شبکه های درجه سه انجام داد؛ برنامه هایی که به دلیل کیفیت نازل رفته رفته شهرت قبلی او را نیز کمرنگ کردند.

از این فرزاد تا آن فرزاد

فرزاد جمشیدی دیگر مجری رسانه ملی بود که درگیری اش در ماجرایی عجیب و غریب نه فقط اعتبارش به عنوان یک مجری ارزشی را زیر سوال برد که حتی زندگی خانوادگی وی را نیز دستخوش آسیب کرد.

درباره ممنوع الکاری رضا رشیدپور و ماجرای موضع گیریهایش بعد از کنار گذاشته شدن از رسانه ملی و حتی اجرایش برای یکی از شبکه های ماهواره ای مجوزدار(!) با دعوت از چهره هایی چون احمد پورمخبر هم به اندازه کافی شنیده ایم.

فرزاد حسنی هم سرنوشتی بهتر از رشیدپور نداشت با این تفاوت که او برخلاف رشیدپور در زندگی مشترک با یک همکار به نام آزاده نامداری هم به بن بست رسید و البته این بن بست وقتی مخوف تر شد که نوروز 94 برای این مجری با اتهام ضرب و شتم از سوی یک مجری دیگر که همسر سابق بود آغاز شد و البته امتداد درگیری و پیغام و پسغامهایی که دو طرف برای هم می فرستند نقل مجالس عید دیدنی ایرانیان شده!

فرزاد حسنی و آزاده نامداری
فرزاد حسنی و آزاده نامداری

این است محصول رسانه ای که بامدادان تا شامگاهان الگوی تربیتی ارائه می کند

چنین حاشیه هایی برای دست اندرکاران هر رسانه دیگری از زردترین هفته نامه ها که تیراژشان را با گردآوری فانتزی‌های مرتبط با مردان چندزنه و دختران فراری بالا می برند تا فصلنامه های تخصصی هنری روی می داد چندان تعجب برانگیز نبود.

 اما برای رسانه ملی که مدیرانش در همه ادوار ادعای الگوساز بودنش را داشته اند چنین حاشیه هایی عجیب است.

در رسانه ای که مرتب کوشیده در همه امور از شیوه درس خواندن و مراوده با همسر و فرزند تا چگونگی غذا خوردن و حتی نحوه فکر کردن به مخاطباش الگو بدهد این حجم از حاشیه سازی آن هم فقط از چند مجری تعجب برانگیز است.

ای کاش بجای الگوسازی برای مردم، توانایی کنترل بحران را به مجریان خود آموزش می دادید

رسانه ای که حتی نمی تواند مجریانش را طوری ارتقاء دهد که بدانند در صورت بروز بحران در زندگی شخصی چطور آن را مدیریت کنند چطور می تواند برای شهروندی در کلانشهر تهران الگوی تربیتی بسازد؟!

باز اگر با مجریانی روبرو بودیم که قائم به خویش بودند و استقلال حرفه ای رمز موفقیت شان بود ماجرا فرق می کرد اما وقتی مجریانی که تربیت شده رسانه ملی هستند وامدار الگوهای ارائه شده از سوی بالادستیها نیستند و اتفاقا در خلاف جهت هنجارهای ارائه شده از مدیران پیش می روند چه انتظاری داریم از مخاطبان این رسانه؟

سازوکار جذب نیروهایتان را بازبینی کنید

مدیران رسانه ملی فارغ از بازبینی آنچه به عنوان الگو ارائه می کنند لازم است برای یافتن پاسخ این پرسش که چرا رسانه شان حتی برای دست اندرکارانش کارکرد تربیتی لازم را نداشته، رجوع کنند به سازوکاری که در همه این سالها برای جلب نیرو برگزیده اند.

سازوکاری که در غالب موارد ظاهرسازی را بر درونیات ارجحیت می دهد و البته سهم قابل ملاحظه ای را هم برای ارتباطات بشری(!) قائل می شود طبیعی است که نتواند آدمهایی که واقعا به آرمانهای سیستم اعتقاد داشته باشند را پذیرا باشد و نتیجه هم که جلوی دیدگان همه است.

 پی نوشت: خوشمان می آید که جناب رشیدپور خیلی خوب بلد است با ذکر یکی دو جمله درباره ماجرای نامداری-حسنی و طرح این مساله که “فاجعه ای در راه است” از این آب گل آلود برای مطرح کردن خویش استفاده کند.

البته ایرادی هم بر ایشان وارد نیست؛ وقتی بعد از کلی وعده های رنگارنگ با برنامه ای به نام “عینک آفتابی به تلویزیون بازگشتند و البته کیفیت نازل این برنامه باعث از دست رفتن تتمه اعتبارشان شد حالا ورود در چنین حاشیه ای می تواند تنوری گرم را برای تجدید خاطرات با عناصر شیشه ای خیالشان فراهم کند.

فقط می ماند این سوال که آقای رشیدپور! اگر درگیری نامداری-حسنی ممکن است به فاجعه ختم شود انتقاد قریب به اتفاق مخاطبان از “عینک آفتابی” نامش چیست؟