پرسشهای روزنامه کیهان از کیومرث پوراحمد: مگر در اوج آشوبهای امسال، با حمایت قوه قضائیه امکان تصویربرداری فیلم #پرونده_باز_است در زندان قزل حصار را نیافتید؟/چطور ممکن است هم از لطف و حمایت قوه قضائیه بهره ببرید و هم ژست داغداری بگیرید؟/چرا همان زمان که در قزلحصار فیلمبرداری میکردید ژست داغداری نگرفتید؟/اگر این رفتارها، #نمایشی نیست پس چیست؟
|
سینماروزان/روحالله نشیبا: کیومرث پوراحمد سازنده آثاری همچون شب یلدا و قصههای مجید امسال در جشنواره فجر فیلم #پرونده_باز_است را داشت که با وجود نگاه متفاوت به پدیده قصاص و بازی قابل تأمل بازیگران نوجوان از سوی هیات داوران کاملا بایکوت شد.
روزنامه کیهان در گزارشی با عنوان جنبش ریاکاران، به پوراحمد خرده گرفته که چرا با حمایت قوه قضائیه فیلم ساخته ولی در عین حال در مهمترین جشنواره حاکمیتی مملکت حضور نیافته؟
متن گزارش کیهان درباره پوراحمد را بخوانید:
کیومرث پوراحمد از جمله سینماگرانی است که در جریان آشوبهای امسال به زندان رفت؛ البته نه برای مجازات، بلکه برای استفاده از حمایت قوه قضائیه و سازمان زندانها جهت ساخت فیلم، گذرش به زندان افتاد!
پوراحمد امسال با فیلم «پرونده باز است» در چهلویکمین جشنواره فیلم فجر شرکت کرد اما در جشنواره حضور نیافت و طی بیانیهای اعلام کرد: «تهيهكننده و بعضى عوامل فيلم مايل بودهاند فیلم «پرونده باز است» در جشنواره باشد، اما من، نويسنده و كارگردان… با اين همه داغى كه بر دل داريم ديگر چه جشنى، چه جشنوارهاى!؟»
اما دلیل اصلی پوراحمد از نیامدن به جشنواره این بوده که احتمالا خودش از قبل میدانسته چه افتضاحی ساخته و فیلمش با موج انتقاد منتقدان و اهالی رسانه مواجه خواهد شد. چون پوراحمد در شرایطی اینگونه حالت مخالف گرفته و خود را داغدار این روزها معرفی کرده که وی دقیقا در اوج آشوبهای امسال، با حمایت قوه قضائیه امکان تصویربرداری فیلم جدیدش در زندان قزل حصار، کانون اصلاح و تربیت و دادگستری تهران را یافته است.
جای سؤال است که چطور ممکن است یک فیلمساز، هم از لطف و حمایت قوه قضائیه بهره ببرد و فیلمش را با حمایت نهادهای حاکمیتی چون مرکز رسانهای قوه قضائیه و سازمان زندانها بسازد و به بهانه داغدار بودن در یک رویداد هنری چون جشنواره فیلم فجر حضور نیابد؟
اینکه اقدام پوراحمد را #نمایشی مینامیم دقیقا به همین خاطر است که او در زمانی که آشوبها در جریان بوده مشغول رایزنی و همکاری با قوه قضائیه بوده است.
در آن ایام او تصمیم نمیگیرد که قطع همکاری کند چون منافعی برای خودش در آن زمان متصور نبوده اما در ایام جشنواره، هم به آن دلیل که از حمایت و همکاری با قوه قضائیه نهایت استفاده را کرده و فیلمش را به سرانجام رسانده و هم به این خاطر که در روزهای جشنواره اقدام او مورد توجه واقع میشود و از طرفی چون پس از اتمام کار پیش از هرکس دیگری به ضعفهای فاحش اثرش پیبرده لذا به قول معروف «روغن ریخته را نذر امامزاده» کرده است.
هدررفت بیتالمال در قالب جشنواره؟/انتقاد #کیهان از برپایی بیدلیل جشنوارههای بیفایده با بودجه دولت!
|
سینماروزان/محمد شاکری: روزنامه کیهان در تحلیلی بر چرایی برپایی جشنواره کودک در دورانی که سينماي کودک وجود محسوس ندارد، از بریز و بپاش بیتالمال برای برگزاری جشنواره گلایه کرد.
روزنامه کیهان نوشت: ديگر چيزي به نام سينماي كودك نداريم و مجبوريم دلمان را خوش كنيم به همانها كه روزگاري داشته ايم و تجديد خاطره با آنها. در چنين موقعيتي و با چنان حال و روزي،واقعا گفتن و شنيدن از جشنواره فيلم كودك چه لطفي دارد وقتي ديگر نه از خواهران غريب نشاني هست و نه از قصههاي مجيد خبري؟
کیهان ادامه داد: اما با اين حال جالب و البته تا حدي هم عجيب و حتي شايد خنده دار است كه ما سينماي كودك نداريم ولي جشنواره كودك داريم! درست مثل مابقي گونههاي سينمايي و جشنوارههايمان.مثلا سينماي ملي مان هنوز يك مفهوم پرچالش، مبهم و پا در هواست ولي كشورمان پر است از جشنوارههاي رنگارنگ كه عناوين به ظاهر ملي را بر وجهي پرطمطراق با خود يدك مي كشند.
این روزنامه افزود: وضعيت رقت باري است و اساسا بي معني است كه ما چيزي به نام سينماي كودك نداشته باشيم و اين گونه سينمايي سالهاي سال باشد كه مرده و نابود شده اما يك جشنواره پر سرو صدا و پر هزينه داشته باشيم به نام كودك!و واقعا هم كه به نام كودك است و به كام ديگران.
کیهان تاکید کرد: چرا كسي جلوي اين قطار كج و بي ريل و راه و بيراهه رو را نمي گيرد و چرا مسئولين اجازه ميدهند فضاي كشور در عرصه هنر پر شود از اسمها و رسمهاي دهان پر كن و بي ارزش و بي عقبه اين جشنوارههاي صدتا يك غاز كه تنها كاركردشان هدررفتن پول بيت المال است؟
کیهان متذکر شد: اين سينما به آموزش و توليد و سالن و سواد و بينش و آدم كاربلد نياز دارد نه به يك انبان پر از جشنوارهها!گفتيم كه ما سينماي كودك نداريم ولي جشنواره كودك داريم!درست مثل مابقي گونههاي سينمايي و جشنوارههايمان واين يعني فاجعه. يعني دور باطل. يعني سيكل معيوب! برگزاري جشنواره فيلم كودك آن هم در حالي كه چيزي به اسم سينماي كودك وجود خارجي ندارد، تنها مي تواند براي يك فايده باشد و آن هم اينكه مجالي فراهم آيد و مناسبتي تا گروهی دستمزدهای نجومی بگیرند ولی علاقه مندان سينماي مهم و ارزشمند كودك بتوانيم در غم و حسرت فقدان اين سينما اشك حسرت بريزند و نوحه سردهند.
گزارش کیهان از اکران نسخه تازه “فرزند صبح” در افتتاحیه عمار ⇐فیلم با وجود برخی تغییرات اما دچار همان درونمایه سخیف و توهینآمیز است!!/ موقع اکران، بسیاری از تماشاگران، از اواسط نمایش، سالن را ترک کردند!/مابقی تماشاگران با حیرت از اینکه فیلم چگونه با وجود روایتی مبتذل، اجازه نمایش گرفته، با نارضایتی به انتهای این مراسم رسیدند!
|
سینماروزان: اکران نسخه تازه فیلم “فرزند صبح”بهروز افخمی در افتتاحیه جشنواره عمار با واکنش روزنامه کیهان مواجه شد.
کیهان نوشت: در مراسم افتتاحیه دوازدهمین جشنواره فیلم عمار، از نسخه جدید فیلم «فرزند صبح» رونمایی شد. این فیلم یازده سال قبل، وقتی در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، به خاطر نمایش تصویری موهن از زندگی حضرت امام خمینی(ره) با انتقادات بسیاری مواجه شد.
روزنامه کیهان ادامه داد: بهروز افخمی، کارگردان فیلم نیز در آن موقع، انتقادات را پذیرفت و گفت که نسخه به نمایش درآمده از این فیلم در جشنواره فجر، مورد تأیید او نیست. اما نسخه جدیدی که در مراسم افتتاحیه جشنواره عمار به نمایش درآمد، نسخه مورد تأیید افخمی است.
کیهان افزود: با این حال، نمایش نسخه مورد تأیید افخمی در جشنواره عمار نیز همان انتقادات یازده سال قبل را در پیداشت.
کیهان مدعی شد: فیلم با وجود برخی تغییرات اما دچار همان درونمایه سخیف و توهینآمیز است. طوری که موقع اکران در مراسم آغازین جشنواره عمار، بسیاری از تماشاگران، از اواسط نمایش، سالن را ترک کردند و مابقی نیز با حیرت از اینکه فیلم چگونه با وجود روایتی مبتذل و آلوده، اجازه نمایش گرفته، با نارضایتی به انتهای این مراسم رسیدند!
موضع متفاوت دو رسانه اصولگرا نسبت به اظهارات کارگردان سريالهاي ماندگار تلویزیون⇐کیهان: آقای کارگردان! چرا زیر سوال میبرید؟/جوان: آقای کارگردان! شما اشتباه نکردید!
|
سینماروزان: اظهارات بيژن بیرنگ کارگردان باسابقه تلویزیون درباره پوزشطلبی بابت امید واهی دادن به مخاطبان در سریالهایش با واکنش متفاوت دو رسانه اصولگرا مواجه شد.
ابتدا واکنش روزنامه کیهان به حرفهای بیرنگ را بخوانید:
درحالی که امیدبخشی به مردم در سینمای روز جهان به عنوان یک ارزش شناخته میشود، در بخشی از جامعه نمایشی و سینمایی ما امید تبدیل به یک ضدارزش شده است؛ طوری که حتی یکی از برنامهسازها از دادن امید به مردم در آثار قدیمیاش عذرخواهی کرد.
سیاستگذاری جشنوارههای غربی و همچنین رویکرد غلط آموزشی در دانشکدهها و مراکز خصوصی باعث شده است که امید در بین بخشی از بدنه سینمای ایران به یک ناهنجاری و ضدارزش تبدیل شود؛ طوری که برخی از دانشجویان و فارغالتحصیلان رشته سینما در گزارشی که اخیرا در کیهان منتشر شد گفتند که در بین دانشجویان هنر «یاس» تقدیس میشود و نشانه آوانگارد بودن محسوب میشود!
اما اتفاق شگفت انگیز این است که یک برنامهساز و فیلمساز با تجربه و پیشکسوت هم تحت تأثیر این گونه جوسازیها قرار گرفته است، تا آنجا که حتی آثار دوران درخشان فعالیت هنری خودش را هم زیر سؤال برده است. بیژن بیرنگ که ساخت سریالهای خاطره سازی مثل «خانه سبز» را در کارنامهاش دارد، در مصاحبهای گفته که «برای ساخت «خانه سبز» عذر میخواهم؛ ناراحتم که به مردم امید واهی دادیم» هر چند که بیان چنین جملاتی از سوی بعضی از هنرمندان در دوران افول و بیکاری به عنوان یک نوع «واکنش روانی» شناخته میشود، اما همین مصاحبه و سخن بیژن بیرنگ، خود گویای جدی بودن جریان تزریق و ترویج یأس و نا امیدی در فضای فرهنگ و هنر و به ویژه سینمای ایران دارد. حتی شنیده میشود که بعضی از فیلمسازها به دلیل عدم تبعیت از سوی گروههای فشار و صاحب نفوذ در سینما به خاطر عدم پیروی از این جریان تحت فشار یا بایکوت قرار میگیرند. جریانی که دقیقا برعکس صنعت سینما و سریال سازی سطح اول جهان که در پی احیای امید و زندگی بین مردم است عمل میکند.
حالا یادداشت جواد محرمی دبیر فرهنگی روزنامه جوان بر اظهارات بیرنگ را بخوانید:
با بيژن بيرنگ چندبار تلفني مصاحبه كردهام، هنرمندي است كه چند ويژگي شخصيتي از او در ذهن ماندگار ميشود، بيريا و يكرنگ است و نسبت اين صفت با نام خانوادگياش جالب است. متواضع است، چندباري كه براي مصاحبه تماس گرفتم ابداً كوچكترين ردي از خودبزرگبيني در گپ و گفت با او حس نكردهام. به خبرنگاري كه او را نديده و نميشناخت اعتماد كرد و اين ويژگي قطعاً از خوشبيني او به آدمها ناشي ميشود. در گفتوگو به شدت صميمي و دوستانه رفتار ميكند و همه اينها اگر در وجود هر آدمي باشد، انرژي مثبتش را نميشود حس نكرد و اين از سبز بودن روح كارگردان خانه سبز حكايت دارد. بيرنگ در چند مصاحبهاي كه با او داشتم از تلخي سريالهاي صداوسيما گلايه داشت و معتقد بود زندگي عادي به قدر كافي تلخي دارد و هنرمند بايد از اين تلخي كم كند نه اينكه بر آن بيفزايد. معتقد بود فيلم و سينما بايد حال آدمها را خوب كند نه اينكه حال آنها را بگيرد. حرفهاي تازه بيژن بيرنگ كه در قالب يك ويدئو در فضاي مجازي پخش شد، ذهن مرا درباره او ذرهاي تغيير نداد. آدمها هميشه ممكن است حس و حال يكساني نداشته باشند. از سياق حرفهاي كارگردان خانه سبز معلوم است كه عدهاي او را به خاطر ساخت سريالهايش در نزديك به سه دهه پيش متهم به مالهكشي براي وضع موجود كردهاند! اين ديگر خيلي غيرمنصفانه است، مثلاً فكر كنيد سريالي مثل دنياي شيرين دريا كه حكايتهايي از زندگي خانوادهاي شمالي را ترسيم ميكرد، با چه خطكش و متر و معياري ميتواند توجيهگر معضلات قلمداد شود. آيا غير از اين است كه اميد عنصر و جوهر اصلي هنر است و بدون آن هنر شكل نميگيرد؟ اگر قرار باشد هنرمند همان مصائب و رنجها و دردهاي جامعه را به شكلي دردناكتر و رنجآورتر و صعبانگيزتر جلوي چشم مخاطب قرار دهد، واقعاً كار بزرگي صورت داده؟ مثلاً درباره آلودگي هواي تهران اگر يك نقاش در آثارش به عنوان يك تذكر از زيباييهاي يك شهر پاك كه ميتواند تصويري آرماني باشد، روي بوم نقش بزند و به شكلي كنايهوار مخاطب را به ياد آنچه بايد باشد، بيندازد، به رسالت خود بهتر عمل كرده يا وقتي كه در يك شهر خسته و دلزده از آلودگي تابلوهايي كريهتر از آنچه هست، ترسيم كند؟ اساساً گوشزد كردن و اشاره كردن به زيباييها و خوبيها به نوعي در خودش اعتراض به وضعيت حاضر و مطالبه شرايط مطلوب را هم دارد.
آيا نشان دادن اخلاق خوب و غلبه دادن خوبيها در يك اثر هنري جامعه را به سمت خير رهنمون ميكند يا ضريب دادن به بديها و بداخلاقيها؟ معتقدم اتفاقاً كاري كه بيژن بيرنگ در آثارش ميكرد، دقيقاً همان رسالتي بود كه يك هنرمند موظف به انجام آن است و قطعاً نام آن مالهكشي نيست، فكرش را بكنيد، همه هنرمندان يك سرزمين تصميم بگيرند در اعتراض به برخي ناملايمات به زشتيهاي جامعه ضريب داده و زيباييها را به كل نديد بگيرند، واقعاً بر سر چنين جامعهاي چه خواهد رفت و سؤال اساسيتر اين است كه آيا مطالبه جامعه از هنرمندان اين است كه مشكلات آنها را به شكلي خام با خشونت و بيرحمي غليظتر از آنچه هست در معرض ديد بگذارند؟ زندگي آدمها مخلوطي از غم و شادي، شكست و موفقيت، عشق و نفرت و در يك معنا سياهي و سفيدي است و اين نسبت ميتواند در آدمها كم يا زياد باشد و هنرمند به همان نسبت كه در بازنمايي زندگي آدمها تن به افراط و تفريط ميدهد، اثرش را از هنر بيبهره ميكند. آقاي بيرنگ شما اشتباه نكرديد و كارتان را درست انجام داديد، اجازه ندهيد عدهاي خوبيهاي شما را به جاي بدي بهتان قالب كنند، جامعه در هيچ شرايطي نبايد اميد خود را از دست بدهد. هميشه سبز بمانيد.
انتقاد کیهان از جواد عزتی!
|
سینماروزان: در بحبوجه دوقطبی پیش آمده میان نوید محمدزاده-جواد عزتی در ماجرای سفارش نقد پولی، روزنامه کیهان به انتقاد از بازی جواد عزتی در فیلم “خورشید” پرداخت.
آرش فهیم منتقد و روزنامهنگار در روزنامه کیهان با مرور نقاط قوت و ضعف فیلم “خورشید”، بازی نابازیگران را بهتر از بازیگران حرفهای دانسته و بازی جواد عزتی را هم از “ضعیفترین بازیهایش” قلمداد کرده.
متن نقد آرش فهیم را به نقل از “کیهان” بخوانید:
«خورشید» را میتوان بازگشت به خویشتن مجید مجیدی در سبک و سیاق کارگردانی دانست. مجیدی نشان داده که برخلاف بسیاری از سینماگران مطرح و نامی جهان، با بودجه هنگفت و سلبریتیها و فنسالاران نخبه و بیگ پروداکشن نمیتواند فیلم خوب بسازد. او با فطرت و احساس کار میکند و با تکیه بر دنیای درونی خودش، شاهکار خلق میکند. مجیدی بیش از بودجه، با شور و عشق فیلم میساخته و اتفاقا با نابازیگران بهتر از ستارهها کار میکند؛ چون آنها هم با سرشت و طبیعت خودشان جلوی دوربین حاضر میشوند، نه به خاطر زد و بند و توقعات مالی و جایزه و… دقیقا مثل «بچههای آسمان» که بدون هزینه نجومی و بازیگر و پروداکشن اما با درد و حس و تلفیق ذوق و تکنیک، به شاهکاری بیبدیل تبدیل شد. همچنانکه «رنگ خدا»، «باران» و «پدر» ماحصل عرقریزان روحی و فکری فیلمساز بودند. ازقضا کماقبالترین آثار مجیدی، آنهایی هستند که با بازیگران و عوامل مطرح داخلی و خارجی و یا پروداکشن عظیم ساخته شدند.
مجید مجیدی در دهمین فیلم خودش هم به محاکات و کشف گوهر وجود انسان پرداخته است. فیلمسازی که در همه آثارش روایتگر شکوفایی بشر از ورای رنجهای جانکاه است، این بار هم شخصیت اصلی فیلمش را تا عمق سیاهی میبرد اما در نهایت روشنایی را هویدا میکند. «خورشید» نیز راوی درخشش در دل تاریکی است.
یکی از ویژگیهای خاص اغلب فیلمهای مجیدی ازجمله «خورشید» این است که بدون اطوارهای معناگرایانه و در قالبی کاملا واقعگرا و در بستر کشمکشهای اجتماعی، ترسیمکننده معنویت و اخلاق هستند. کودکان کار، سوژه این فیلم است؛ همانهایی که همه ما در گوشه و کنار یا وسط معابر عمومی هر روز میبینیم، اما در این فیلم، زندگی برخی از آنها واکاوی شده است. از طرفی، کوششهای خیرخواهانه برای رسیدگی به این قشر آسیبدیده هم در قالب یک مدرسه غیرانتفاعی برای کودکان کار، هدف فیلم قرار گرفته. در این بین، شخصت اصلی فیلم که پسری پرشر و شور است، از یک گنج پنهان در زیر ساختمان مدرسه خبردار میشود و هر روز به حفر تونلی برای یافتن گنج میپردازد و… هرچندکه این فیلم ازمسائل روز جامعه فاصله دارد؛ بازنمایی کودکان کار در «خورشید» بدون نگاه عمیق اجتماعی و توجه به مناسبات منجر به معضلات این بچهها شده است. برخلاف فیلم «بچههای آسمان» که بدون شعارزدگی و در متن درام، به یک سند تصویری از تهران در اواسط دهه 70 تبدیل شده است. اما «خورشید» فاقد این مزیت است.
«خورشید» نیز همچون فیلمهای قبلی مجیدی، پیونددهنده باطن آدم با ظاهر عالم است. در این آثار، برخلاف فیلمهای شبه روشنفکرانه، مسئله «تنهایی انسان معاصر»، بهانهای برای سادیسم و مازوخیسم نیست، بلکه ابزاری برای عبور از خود و وصل شدن به ذات هستی و چشمه حقیقت است. در «خورشید» نیز مانند دیگر فیلمهای مجیدی، ابتلائات مادی و روزمره انسان، آزمونی برای جلا یافتن قلب است. دنیای سیاه و دردناک فیلم، بستری برای رسیدن به درکی تازه از زندگی میشود؛ جهد و کوشش نوجوان محوری فیلم در حفاری تونل زیرزمینی به نیت یافتن گنج، استعارهای از زندگی روزمره بسیاری از ماست که در شرایط امروز در تقلای رفع مایحتاج و بعضا زیادهخواهیهایمان، حقیقت زندگی را فراموش میکنیم و وقتی سرمان به سنگ میخورد که به هیچ میرسیم! «خورشید» واقعیت زندگی ما را روشن میکند و این فرصت را به ما میدهد تا خودمان را در پرتو این فیلم ببینیم.
آنچه به آثار مجیدی تشخص بخشیده این است که عرفان در فیلمهای وی در عزلت گزینی و خاموشی نیست، بلکه با نقد اجتماعی نیز همراه است. اوج این رهیافت در «بچههای آسمان» پدیدار شد. در «خورشید» هم هر چند بخشی از داستان در دل زمین اتفاق میافتد اما فیلمی آسمانی است و از مسیر پرداختن به رنجهای طبقات محروم و دردکشیده، راه رستگاری را میجوید. این فیلم، نه به بهانه پرداختن به معضلات اجتماعی، معنویت را فراموش میکند و نه به بهای معنا و معرفت، چشم بر کژتابیهای اجتماعی میبندد. اساسا در جهان بینی انقلاب اسلامی، مبارزه اجتماعی و عدالتخواهی و هواداری از حقوق مظلومان و مستضعفان، خودش یک سلوک عرفانی محسوب میشود. سالکی میتواند ره به حقیقت ببرد که در متن جامعه و تضادهای اجتماعی هم حق را دریابد.نمود اصلی این مفهوم، فیلمهایی چون «خورشید» هستند.
خورشید، نمونه یک فیلم استاندارد است. فیلمی که هم قصه دارد، هم طراحی صحنه و موسیقی و هم دکوپاژی که درمجموع، موجب خوش ساخت به نظر رسیدن فیلم شده است و از همه مهمتر، نابازیگرانی که در فیلم میدرخشند. نابازیگران حتی از بازیگران حرفهای فیلم «خورشید» جلو زدهاند. صفر محمدی و سایر بچههایی که به عنوان کودکان کار و خیابان در فیلم به نمایش درآمدهاند، از جواد عزتی و طناز طباطبایی بهتر نقشآفرینی میکنند؛ درواقع، به خوبی از آنها بازی گرفته شده است. جواد عزتی که در جشنواره سی و هشتم فجر، فیلمهای متعددی را بازی کرده و لایق نامزدی هم بوده، یکی از ضعیفترین بازیهای خود را در این فیلم ارائه داده است! علی نصیریان اما همچنان خوب و تماشایی است و نشان میدهد که دود از کنده بلند میشود.
صحنههای حفر تونل زیرزمینی در فیلم «خورشید» استادانه طراحی و اجرا شده است و نشان از کارگردانی پخته فیلم دارد. قطعا به تصویر کشیدن چنین صحنههایی کار دشواری است، اما در این فیلم، واقعی و باورپذیر است. به همین دلایل نیز با وجودی که «خورشید» داستان و حادثه کم دارد، نقاط عطف تأثیرگذاری هم ندارد، روایتش نیز یکدست و استخوان دار نیست، اما به خاطر همین استحکام در بازسازی صحنهها و استفاده تمیز از نابازیگران، تا پایان قابل دیدن است و مخاطب را خسته و کسل نمیکند.
هر چند که «خورشید» همانطور که گفتیم، یک شاهکار نیست و در کارنامه کارکردانش یک متوسط محسوب میشود. بزرگترین مشکل فیلم، ضعف شخصیت پردازی قهرمان فیلم است. این نوجوان که فقط میدانیم کودک کار است، اما شناسنامه و هویت خاصی ندارد! برخلاف علی در «بچههای آسمان» که در قامت یک قهرمان ظاهر میشود و از اول تا آخر فیلم، دل مخاطب را با خودش میبرد اما در این فیلم، قهرمان وجود ندارد؛ شخصیت محوری فیلم، آنچنانکه باید و شاید در دل تماشاگر فیلم جا نمیگیرد.
مسئله مهمتر، ضعف فیلمنامه است؛ هر چند که چارچوب اصلی داستان درست است و تقریبا منطق درام و روایت در آن جاری است. اما اتفاقات مهم و راهبردی فیلم باید بیشتر چکشکاری میشد. مثلا رفتن به زیرزمین و حفر زمین توسط نوجوان، باید ملتهبتر میشد. باید اضطراب لو رفتن ماجرا، حساسیت بیشتری در فیلم پیدا میکرد که نکرده. ماجرای مادر این نوجوان نیز در فیلم جا نیفتاده است. اینکه مادر پسر، به خاطر سوختن فرزند قبلیاش روانی شده و در تیمارستان بستری است، یک داستانک جدا از روایت اصلی فیلم است و در متن فیلم ننشسته است. اصلا به این پسر نمیآید که چنین مادری داشته باشد!
حمایت کیهان از ادعای تازه فاطمه(سیمین) معتمدآریا درباره یک انفجار!
|
سینماروزان: ادعای اخیر فاطمه معتمدآریا در برنامه “همرفیق”شهاب حسینی با حمایت کیهان مواجه شد.
به گزارش سینماروزان معتمدآریا در برنامه مذکور ادعا کرد که سینمای ایران در دهههای شصت و هفتاد مثل بمب در جهان منفجر شد(!!) و کیهان نیز با تایید این ادعا، آن را بازنشر داده است. البته نه معتمدآریا و نه کیهان این را نگفتند چرا با وجود انفجار دو دهه قبل(!) اکنون و در انتهای دهه نود، سهم سینمای ایران از بازار جهانی نزدیک به صفر است؟؟
کیهان نوشت: بازیگر زن سینما و تلویزیون تأکید کرد که سینمای ایران بعد از انقلاب اجازه رشد و پیشرفت یافت.
کیهان ادامه داد: فاطمه معتمدآریا که دو سال قبل در افتتاحیه جشنواره فجر گفته بود که در چهل سال گذشته همیشه برای متوقف کردن او تلاش شده بود، این بار در یک برنامه اینترنتی برخلاف اظهارات گذشتهاش اعتراف کرد: سینما بعد از انقلاب اجازه رشد پیدا کرد و انصافا در دهه 60 و 70 عین یک بمب در جهان منفجر شد.
کیهان افزود: معتمدآریا بااشاره به موفقیتهای سینماگران ایران در محافل و جشنوارههای بینالمللی، به عنوان بخشی از دستاورد انقلاب در سینما افزود: این بستر وجود دارد و فقط کافی است ما از آن محافظت کنیم.
کیهان نتیجهگیری کرد: احیای سینمای ایران در اثر انقلاب اسلامی، واقعیت انکارناپذیری است؛ همه سینماگران معترف هستند که انقلاب اسلامی باعث رشد و شکوفایی سینما در ایران شد، با این حال، برخی از آنها حاضر به ادای دین به انقلاب اسلامی نیستند.