سینماروزان: روزنامه اصولگرای فرهیختگان در تحلیلی بر دلایل ماندگاری فیلم “روز واقعه” از فیلمنامه این اثر نوشته بهرام بیضایی بهعنوان عامل اصلی ماندگاری آن یاد کرده است.
این روزنامه با اشاره به فیلمنامه نکته سنجانه بیضایی نوشت: در علل ماندگاری «روز واقعه» سخنهای بسیاری گفته شده است، اما پرتکرارترین دلیلی که از زبان افراد مختلف عنوان شده، فیلمنامه نکتهسنجانه بهرام بیضایی بود؛ کارگردانی که نهضت ژرفاندیشانه او در دهه 50، به کام سینمادوستان خوش آمده بود و در دهه 60، بهعنوان یکی از پیشقراولان سینمای معناگرا به فعالیت خود ادامه داد.
فرهیختگان ادامه داد: بیضایی فراتر از یک نویسنده، جذابیت و فراگیری اثر را تضمین کرده و به آن عمق میبخشد. به همین دلیل است که خیلی از منتقدان، موفقیت “روز واقعه” را حاصل یک تلاش فردی ازسوی بیضایی دانسته که با یک کست خوب و اجرای کماشکال، به فیلمی کالت در تاریخ سینمای ایران تبدیل شده است.
این روزنامه سپس به طرح پرسشی کلیدی پرداخت: تا امروز این مهم رسانهای نشده که چه افراد یا جریانهایی، به چه دلیل مانع از تولید این فیلم توسط بیضایی شدند؟ قدرمسلم آنکه نام بیضایی، در تمام این سالها، پررنگتراز نام شهرام اسدی مطرح بوده است. عدهای تنها به اتکای نام بیضایی، اقدام به تماشای فیلم کردند. برخی دیگر هم که رابطه چندان خوبی با بیضایی نداشتند، با تماشای این فیلم، دیدگاه خود را تغییر داده و نگاه مثبتی به وی پیدا کردند.
به گزارش سینماروزان آنچه پرسش روزنامه فرهیختگان است بیش از هر چیز خطاب به مدیران موسوم به گلخانهای است که در دهه شصت و تا حدودی هفتاد به طور رسمی، سینما را در اختیار داشتند و در دهههای بعد نیز قربای آنها همچنان در حلقه بالادستی سینما حضور دارند.
این جریان سینمای گلخانهای بود که اصرار داشت در جزییترین امور مربوط به تولید آثار دخالت کند و پیش خود گمان میکرد نظارت سفت و سخت میتواند سینمای ایران را رشد دهد. این جریان گلخانهای بود که بسیاری از بازیگران پاپیولار قبلی از فردین تا ناصر و حتی یکی مثل جمشید آریا- که میراث بعد ازانقلابی سینمای قهرمانمحور بود- را ممنوعالفعالیت کرد.
واقعیت آن بود که آن نظارت سفت و سخت نه تنها در مجموع اسباب ترقی بدنه سینمای را موجب نشد بلکه شکل گیری طیفی از فیلمسازان طفیلی فاقد اعتماد به نفس را رقم زد که اغلب آنها در دهههای بعد، از سینما حذف شدند و حتی بعضی از ستایششدهترینشان از تلفیلمسازی برای جم سربرآوردند.
آن مدیران، فیلمسازانی همچون بیضایی، کیمیایی و تقوایی را فقط در شرایطی میخواستند که عین منویات آنها را پیاده کنند و در این بین معلوم هم بود که از ساخت “روز واقعه” توسط بیضایی حمایت نشود چون موفقیت بیضایی را کسی به نام آنها نمینوشت ولی اگر کارگردانی تازهکار در رأس کار قرار میگرفت شاید بشد ثمره تولید را به آن جریان مدیریتی نسبت داد که البته، این اتفاق هم نیفتاد و سه دهه بعد از آن روزگار هر روز بیشتر از دیروز، نقش بیضایی در آن موفقیت پررنگتر میشود.
مجید انتظامی در گفتگویی تفصیلی اظهار داشت⇐بعد از چهل سال هنوز برای استفاده از موسيقي من بر کارتون “بچههای کوه آلپ”، اجازه نگرفتهاند!/باعث تاسف است که برخی همکاران داخل هم گمان میکنند موسيقي “بچههای کوه آلپ” ساخته هنرمندان ژاپنی است!!!/راي بنده در انتخابات فردي خاص بود، ولي موسيقيهاي مرا روي تبليغات انتخاباتي فرد ديگري گذاشتند!!/فيلمهاي دهه ۶۰ را بيشتر دوست دارم چراكه فضاي مناسبي براي پرواز كردن و نزديكتر شدن به خدا بود!/برای ساخت موسیقی “روز واقعه”، هفت گونی سنگ به استودیو بردم!/روز اول جشنواره پدرم به نقل از دیگران گفت موسيقي “روز واقعه” خیلی بد شده!/شب آخر جشنواره، علی حاتمی گفت تنم لرزید!/الان اگر پیشنهاد “روز واقعه” شود، نمیپذیرم!/مردم این روزگار نسبت به مشكلاتي همچون بيغذايي، بيپولي و مرگ ضدضربه شدهاند!!/تهيهكنندگان سینمای این سالها طرف كسي ميروند كه با دو، سه ميليون بتواند موسيقي بسازد!/الان كه آهنگسازی با من قهر كرده، باز هم كار ميكنم اما كارهايي كه بايد باشند، نيستند!
|
سینماروزان/سیمین سلیمانی: مجید انتظامي برنده سیمرغ موسيقي متن برای فيلمهاي «بايسيكلران»، «روز واقعه»، «آژانس شيشهاي» و «ديوانهاي از قفس پريد» در گفتگویی تفصیلی با روزنامه اعتماد از فراز و فرود کار آهنگسازی در ایران سخن گفته است.
به گزارش سینماروزان مجید انتظامی با انتقاد از نبود کپی رایت در ایران به روزنامه اعتماد گفت: راجع به كپيرايت صحبتهاي زيادي شده؛ خيلي از مسوولان هم در موردش صحبت كردهاند ولي متاسفانه تا امروز فقط حرف بوده است. تصور كنيد بعد از بيش از 40 سال موسيقي «زال و سيمرغ» را روي كارتون «بچههاي كوه آلپ» گذاشتند كه استقبال خوبي را هم در پي داشت و مردم به آن عادت كردهاند ولي براي اين كار از من كه صاحب اثرم، حتي اجازه هم نگرفتند كه اين خودش نوعي توهين است.
وی ادامه داد: البته اين بياخلاقي فقط شامل اين اثر نميشود، خيلي از آثار ديگري كه در رسانههاي ايراني ميشنوم و از آثار خودم هم در ميانشان هست، درگير اين مشكل هستند كه به نام خالق اثر اشاره نميكنند چه برسد به رعايت كپيرايت.
انتظامی افزود: چند سال قبل خانمي ايراني از طرف گروهي در آلمان براي اينكه حدود 30 تا 45 ثانيه از موسيقي «بايسيكلران» را در فيلم كوتاهي استفاده كنند، با من تماس گرفت و گفت كه بابت اجازه اين كار حقالزحمهاي براي شما كنار گذاشتهايم. من گفتم خانم در اين مملكت اين حرفها نيست، شما استفاده كنيد؛ من كه دستم به شما نميرسد. گفت نه، من در راه ايران هستم شما آدرس بدهيد كه خدمت برسم و بالاخره آمد خانه ما. يادم نيست چه مبلغي پرداخت كرد، مهم ارزش پولش نبود مهم آن رفتار با خالق اثر بود.
این موزیسین تاکید کرد: ببينيد در دنيا چطور با هنرمند رفتار ميشود. حتي براي استفاده 30 ثانيهاي از يك اثر، به مولف آن فكر ميكنند و اينكه بايد به ايشان احترام بگذارند. ولي در ايران انگار هنرمندها آدم نيستند، بدون اجازه از آثارشان استفاده ميشود و حتي نامشان هم بيان نميشود. البته اين موضوع فقط مربوط به موسيقي نميشود و در زمينه ساير هنرها و آثار هم موضوعيت دارد.
انتظامی گفت: در مورد اين اثر يعني «بچههاي كوه آلپ»، من هم قصد گفتنش را نداشتم ولي آخرش گير افتادم و گفتم؛ مدتي قبل در تالاري كسي كه ميخواست من را سركوب كند گفت آقاي انتظامي ببينيد ژاپنيها با سنتور چه كردهاند، اين موسيقي را پخش كرد و گفت آهنگسازهاي ما با سنتور كه ساز خودمان است نتوانستند كاري كنند كه بُرد داشته باشد. همه آهنگ را گوش كردم و بعد گفتم اين اثرِ من است كه 20 يا 30 سال پيش ساختهام. باز هم آن هنرمند نگفت آفرين خسته نباشي، ناراحت شد كه گفتم اثر من است. یعنی حتی همکارمان در داخل هم نمیداند این موسيقي براي من است و این جای تاسف دارد!
مجید انتظامی در ادامه بیان کرد: واقعيت اين است كه ما خودمان هم به خودمان احترام نميگذاريم و اين موضوع باعث ميشود مسوولان هم احترامي قائل نباشند. امروز هنرمندان هر كدام در گوشهاي براي خودشان قايم شدهاند و در انزوا كارهايي ميكنند. خيلي كمتوجهي ميشود؛ به خصوص به موسيقي كه واقعا هنر مظلومي است. همين كه در تلویزیون ساز را نشان نميدهند، خودش مساله است. بله عدهاي ممكن است موسيقي طرب بزنند، بالاخره در مجلس عروسي كه نميتوان آثار بتهوون را نواخت، در عروسي ميخواهند شاد باشند.
این آهنگساز افزود: هر موسيقي جايگاه خودش را دارد و هر موسيقياي را هر جايي نميتوان گوش داد. شما وقتي موسيقي سنگين گوش ميكنيد، نميتوانيد هيچ كار ديگري بكنيد؛ حواستان به موسيقي است و مرتب در حال تجزيه و تحليل آن هستيد و در مقابل، خيلي موسيقيها هم هستند كه وقتي پخش ميشوند، كتاب ميخوانيد، غذا ميخوريد و… در حالي كه موسيقي همچنان در حال پخش است. بعضي موسيقيها گذرا و عاميانه هستند و به تفكر احتياج ندارند؛ از ابتدا ميتوان تا آخرش را حدس زد. ساختش هم زمان كوتاهي ميبرد؛ ولي براي ساخت بعضي موسيقيها يكسال زحمت كشيده ميشود؛ ضبط، صدابرداري، گذاشتن شعر و حتي خواننده پيدا كردنش هم دشوار است.
انتظامی بيان داشت: برخي هنرمندان هم حتي كارهاي همكارانشان را نميخرند و كپي ميكنند. ما بايد به خودمان احترام بگذاريم و به مردم بياموزيم كه شايد كسي كه اين آهنگ را ساخته، از اين راه دارد زندگي ميگذراند. پس مثل همه دنيا وقتي از كاري خوشمان ميآيد آن را بخريم و كپي نكنيم. متاسفانه همه به خودشان اجازه ميدهند آثار خارجي را هم كپي كنند، روي فيلمها بگذارند يا در تلويزيون پخش كنند. مردم هم اين را آموختهاند و به كپيرايت اعتقاد ندارند. بنابراين همينطور باقي خواهد ماند. خدا به داد نسل جواني برسد كه ميخواهد تازه وارد اين بازار شود.
مجید انتظامی درباره استفاده از آثارش در تبلیغات انتخاباتی گفت: تصور كنيد مثلا راي بنده فردي خاص بود، ولي موسيقيهاي مرا روي تبليغات انتخاباتي فرد ديگري ميگذاشتند؛ با اين وضع من به چه كسي ميتوانستم اعتراض كنم؟ بدون اجازه پخش كردن موسيقيهاي مختلف در اين برهه خيلي ديده شد. البته در صورت پيگيري هميشه از سرشان باز ميكنند و پاسخ ميدهند كه فردي ناشناس در استوديو آن را گذاشته است. شنيدم در تبليغات يكي از نامزدها از موسيقي «جايي براي زندگي» استفاده شد. خب اين اثري با رگههاي موسيقي كردي و محلي است. وقتي چنين مواردي اتفاق ميافتد آن موسيقي نيز اصالتش را از دست داده و زير سوال ميرود. اثري كه قرار بوده در جايگاه خودش براي مردم پخش شود به اين شكل تاثيرش را از دست ميدهد. حال بماند كه اين موسيقي ارتباطي هم با انتخابات ندارد، اما چه ميتوان كرد.
این آهنگساز درباره سلیقه سینمایی خود گفت: در كل فيلمهاي دهه 60 را بيشتر دوست دارم؛ چراكه بيشتر در مورد جبهه، معنويات، ازخودگذشتگي و ايثار بود. فضاي مناسبي براي كار كردن، پرواز كردن، نزديكتر شدن به خدا و معرفت بود و هر چه از آن سالها بيشتر گذشت، فيلمها ضعيفتر شدند. علاوه بر اين، ديگر عشقي هم در آنها ديده نميشود. در گذشته موسيقي فيلم برايم همچون زندگي بود؛ در حدي كه وقتي روي موسيقياي كار ميكردم، پدرم ميگفت: «وقتي مجيد كار ميكند، نزديك او نرويد چون صدايتان را نميشنود.» پدرم درست ميگفت! من در حين ساخت موسيقي صدايي را نميشنيدم. حتي گاهي اوقات فراموش ميكردم غذايم را بخورم و زماني كه كارم به پايان ميرسيد از فرط خستگي حتي نميتوانستم به راحتي بايستم؛ چراكه به معناي واقعي عاشق كارم بودم.
وی گفت: از شانسهاي من اين بود كه فيلمهايي كه به من پيشنهاد ميشد، آثار دفاع مقدسي بودند و چون خودم از كار در آن فضا لذت ميبردم بيشتر آنها را انتخاب ميكردم. همين اواخر هم فيلمي آوردند كه آنگونه كه دلم ميخواست نبود، قبول نكردم. يك سريال هم آوردند كه طبق ميلم نبود و رد كردم چون بايد موسيقي ميساختم، بايد دنبال يك تم قشنگ ميگشتم و كار ميكردم اما وقتي از آن كارها لذت نميبرم، نميتوانم روي آنها كار كنم. تاكنون فيلمهايي را كار كردهام كه دركشان كردهام، از فيلمي كه سر و تهش را نميدانم كه نميتوانم لذت ببرم. به نظرم مخاطب از پلان به پلان فيلمهاي دهه شصتي واقعا لذت ميبرد. كارها جوري بود كه وقتي براي هر يك موسيقي مينوشتي، آنقدر ذوقزده ميشدي كه ديگر احتياج به نان و آب نبود و سير ميشدي. اما ديگر كمتر براي آهنگسازي روي اين كارها به من رجوع شد و اساسا سينما هم طرف ديگري رفت. فيلمهايي هم كه بعدها در ژانر دفاع مقدس ساخته شدند هيچكدام آن اثرگذاري قبل را نداشتند. البته آهنگسازي هم مثل نوازندگي؛ وقتي نوازنده مدتي ساز نميزند، ساز با او قهر ميكند و بعد اگر بخواهد دوباره خوب بنوازد و روي فرم بيايد با سختي روبهرو است. آهنگسازي هم همينطور است؛ وقتي مدتها كنارش بگذاري و از آن دور شوي، با تو قهر ميكند و خيلي بايد زحمت بكشي كه دوباره با تو آشتي كند. الان كه آهنگسازی با من قهر كرده، باز هم كار ميكنم اما كارهايي كه بايد باشند، نيستند.
انتظامی درباره کودکی گفت: در كودكي روزانه ۷ تا ۸ ساعت داخل كمد، ساز مينواختم كه همسايهها از صداي آن آزار نبينند و ديگران اذيت نشوند. تحمل تمامي اين مسائل، به دليل وجود عشق است. شايد امروز مردم به كارهاي من بخندند و آن را به حساب ديوانگيام بگذارند كه مثلا وسط تابستان داخل كمد در فضاي بسته ميرفتم يا هدفوني در گوشم ميگذاشتم و بدون خوردن غذا موسيقي مينوشتم و بعد از دلدرد پي ميبردم كه غذايي نخوردهام و تمام اينها به دليل اين بود كه من گذر زمان را نميفهميدم. در زمان ساخت موسيقي اگر محتواي موسيقي درباره جبهه بود، خودم را در جبهه ميديدم، انگار هنرپيشه اصلي فيلم، خودِ من بودم. اگر او تير ميخورد گويا من تير خوردهام. بارها اتفاق افتاده كه موسيقي يك صحنه را چند بار عوض كنم تا به تاييد كارگردان برسد اما خودم از كارم خوشم نميآمد و آن كار را تا زماني كه به تاييد خودم نميرسيد، رها نميكردم. وسواس خاصي در انجام كار داشتم.
مجید انتظامی پیرامون ساخت موسیقی “روز واقعه” بیان داشت: اگر الان در اين سن فيلمي مثل «روز واقعه» برايم بياورند، انجام نميدهم. اگر آن موقع قبول كردم به اين دليل بود كه جوانتر بودم و نميترسيدم. براي اينكه مخاطب اين بخش از سينما، 80 ميليون جمعيت است كه هركدام، حضرت علي و امام حسين را از دوران كودكي در ذهن خودشان ساختهاند. اين كارها واقعا جرات ميخواهد؛ هم ساختن فيلم و هم كار عوامل فيلم. موسيقي هم كه ركن مهمي است، به خصوص در فيلمهايي كه كم ديالوگند و موسيقي نقش پررنگتري دارد. شروع فيلم صحنه عروسي است. گفتم براي شروع از همه عواملي كه در فيلم وجود دارد، استفاده كنم تا اين صحنه موسيقياييتر شود؛ مثل چوب، كل، دف، سازهاي ضربي و صداي آواز يك سياهپوستي كه در فيلم ميخواند. يا در صحنه عزاداري زار، عزادارياي بوده كه الان هم وجود دارد. فقط اين فرمي نيست به سر و صورت ميزنند، گل ميزنند، ولي در اين فيلم فرم بدويتري از آن است. در فيلم هم نشان ميدهد كه سنگ ميزنند.
انتظامی ادامه داد: روزهايي كه ميخواستم به استوديو بروم و طرح ترافيك هم بود، از شش صبح با ماشين خودم ميرفتم و داخل ماشين ميخوابيدم تا ساعت كار كه هشت يا نه بود. آبدارچي ميآمد بيدارم ميكرد و وارد استوديو ميشديم. سپس ميرفت نان ميخريد، چاي درست ميكرد و ميآمد. روزي كه ميخواستم «روز واقعه» را ضبط كنم، رفتم خانه مادرم تعدادي قابلمه، قاشق و… برداشتم و چند تكه چوب هم از حياط برداشتم. به پارك جمشيديه رفتم، شش، هفت تا كيسه گوني بردم و سنگهايي كه در دست جا ميشد را جمع كردم. همه را به استوديو بردم. با كمك يكي از بچهها اين وسايل را با سختي داخل استوديو برديم. حسابي خاكي و ژوليده شده بودم. خدابيامرز ناصر فرهودي، مالك و صدابردار استوديو پرسيد و گفت اين ميكروفنها فلانقدر قيمت دارد. حواستان باشد داخل نميتوانيد با اينها كاري انجام دهيد! گفتم اين چوب است، چوب كه صدمهاي نميزند. خلاصه با اين صحبتها از قبل آمادهشان كردم. زمانيكه گونيها را برديم داخل، ناصر با تعجب نگاه ميكرد كه من قرارست با اينها چه كاري انجام دهم! گفتم اينها را ميزنيم به هم. بعد گفت روي ميكروفنها پارچه بكشيد كه خاك داخل آنها نفوذ نكند. خلاصه شروع كرديم به سنگ زدن. ده بار كه ميزديم خرد ميشدند، باز با سنگهاي ديگر ادامه ميداديم. خردهسنگها يك تپه شده بود و جلو هر كداممان كه پنج، شش نفر بوديم يك تپه خاك جمع شده بود. بعد قابلمهها را زديم و چوبها و سازهاي ضربي را اضافه كردم.
انتظامی درباره واکنشها به موسيقي “روز واقعه” بیان داشت: همان موقع كه اينها را ضبط ميكرديم، ميدانستم كار با ارزشي است. تا اينكه موسيقي را بردند و روي فيلم گذاشتند. روز اول جشنواره، پدرم گفت كه چه كار كردي تو؟! ميگويند خيلي موسيقي بد است! گفتم چه كسي گفته است و گفت يكي از عوامل فيلم گفته كه بچه تو چه كار كرده؟! باور كنيد من ده، دوازده روز را با قرص خواب ميخوابيدم از اينكه ممكن است حق مطلب اجرا نشده باشد. ميترسيدم؛ بالاخره حيثيتم را گذاشته بودم. تا اينكه شب آخر جشنواره، آن شبي كه كانديداها را اعلام ميكنند به سينما رفتم. پايين جا نبود و مجبور شدم به بالكن بروم. وقتي نشستم بغل دستم علي حاتمي بود. احوالپرسي كرديم و فيلم را با هم ديديم. حين تماشاي فيلم، ديدم علي حاتمي دو، سه دفعه هي به پايش ميزند. من هم هي عرق ميكردم و با خودم ميگفتم كه يعني كار اينقدر مزخرف است كه او اعصابش خرد شده؟! به تيتراژ آخر كه رسيد، دست من را گرفت و گفت: «مجيد عجب موزيكي است، خيلي زيباست!» اصلا آن لحظه باورم نميشد، گفتم: «واقعا راست ميگي؟»، گفت: «آره دروغ چرا؟ تن آدم را ميلرزاند.» آنجا علي حاتمي ديالوگي گفت كه فلسفه من هم همين بود و بر سر همين موضوع، همان موقع ميان افرادي افتراق نظر وجود داشت. برخي ميگفتند در جايي از فيلم كه خيمهها را آتش ميزنند، اشك تماشاچي بايد درآيد ولي موسيقي نميگذارد! اما من ميگفتم اين گريه ندارد، اين «حماسه» است. وقتي سم اسبها كوبيده ميشود و جلو ميرود و چادرها را آتش ميزنند، حماسه است اينها اشك ندارد؛ چراكه اين افرادي كه حالا شهيد شدهاند، از قبل ميدانستند قرار است اين اتفاق بيفتد.
انتظامی گفت: البته اين را هم بگويم كه چون كارها با كامپيوتر نبود، جابهجايي يا برش موسيقي اصلا كار راحتي نبود. اگر يك پلانش هماهنگ نميشد ساعتها طول ميكشيد كه درستش كنند. به خصوص كه من اين موسيقي را براي سريال ساخته بودم نه براي فيلم سينمايي و همه آن بايد قيچي ميشد. تقريبا ده، يازده شب بود كه تمام شد. اگر بروشور آلبوم موسيقي «روز واقعه» را خوانده باشيد، در آن نوشتم: «پس او در وراي شيون و زاري، جايگاهي رفيعتر دارد كه بايد بر آن ارج نهاد و در تجلي اين مرتبت بزرگ، اندوه دل را در گستره هر چه كوبندهتر و غنيتر آواي موسيقي، چنان بنيان نهاد كه هر چه بيشتر يادآور آن روز شوم باشد.» خلاصه اينكه عزاداري، نه در حد آه و ناله و گريه بلكه وراي اين چيزهاست. براي همين وقتي علي حاتمي به من گفت تنم لرزید، كمي سبك شدم و خيالم راحتتر شد. همان شب ديدم كه كانديدا هم هستم و آخر هم سيمرغ را دادند به «روز واقعه» ولي چون از قبل پدرم اينطور گفته بود، خيلي ترس داشتم و از خجالت عرق ميكردم و با خودم ميگفتم كار را خراب كردم؛ اما در نهايت از اين موسيقي خيلي استقبال شد.
آهنگساز “از کرخه تا راین” بیان داشت: امروزه وقتي فيلمي كار ميشود، تهيهكنندهها از اول اولويت را روي مسائل مالي ميگذارند و ميخواهند به هر شكل ممكن با هزينه كمتر درآمد بيشتري داشته باشند. اينكه كار افراد خيلي برايشان مهم نيست و فقط به دنبال كمهزينه كردن ساخت فيلم هستند، ارزش كار را كم ميكند. در آن زمان، دولت از فيلمها حمايت ميكرد ولي امروزه تمامي هزينهها به عهده خود افراد است. با شرايط به وجود آمده مشخص است كه تهيهكننده، دو ميليارد هزينه نميكند كه دويست هزار تومان بفروشد، بلكه فيلمي ميسازد كه دو ميلياردش، ده ميليارد شود.
انتظامی تاکید کرد: با اين شرايطي كه مردم خستهاند و از اتفاقات فرداي خود و هزينههاي زندگيشان بيخبرند، ميزان مصرف محصولات هنري بسيار پايين آمده و حالا بيشتر فقط مايلند اثري را ببينند كه دردي بر دردهايشان اضافه نكند. متاسفانه طوري شده كه مردم، نسبت به مشكلاتي چون بيغذايي، بيپولي و مرگ ضدضربه شدهاند. مواجهه با اين مسائل بسيار بد و فلاكتبار است. اگر به اين مسائل دقت كنيم، متوجه ميشويم كه دنيا بسيار جاي غمگيني شده است و بدتر اينكه شرايط موجود كسي را ناراحت نميكند! به هر روي مشكلات فراواني هست و مردم نيز درآمدي ندارند؛ به همين دليل اگر فيلمي بخواهد به فروش برسد بايد از قسمتهاي هنرياش كاسته شود و جنبه طنز و خوشگذراني پيدا كند و به شكلي درآيد كه مردم از آمدن به سينما انرژي بگيرند و به غمشان اضافه نشود.
این آهنگساز در چرایی عدم ماندگاری موسيقي متن آثار معاصر گفت: تهيهكننده امروز طرف كسي ميرود كه با دو، سه ميليون بتواند موسيقي فيلم تحويل دهد. چرا كار را به فردي بدهد كه ۲۰۰ ميليون خرج موسيقياش شود؟ دو ميليون به يكي ميدهد، او هم موسيقي را ميگذارد، كارگردانش هم يك نظري ميدهد و كار آماده ميشود. ديگر كمتر كسي به فكر كيفيت هنري و تكنيكي است و بيشتر در اين فكرند كه كارها را ارزان تمام كنند. اما تفاوتش با گذشته در اين است كه مثلا «هزاردستان» ماندگار ميشود اما اين كارها نه. خيلي از كارهايي كه قديم ضبط شده روي حساب و كتاب بوده و آهنگساز كلي فكر كرده و موسيقي آن را نوشته. موسيقي سريال «اميركبير» فوقالعاده بود، موسيقي سريال «سربداران» هميشه در ذهنم است، يا اثري از پژمان با اينكه با دستگاه كار كرده بود ولي در ذهنم هست. اگر با دستگاه هم آدم باسواد كار كند از آن يك چيزي بيرون ميكشد. متاسفانه برخي آهنگسازهاي ما نت، سازشناسي و تئوري بلد نيستند ولي آهنگ ميسازند. با اين حال ممكن است همين آهنگ هم گل كند و اين دليل خوب بودن آهنگساز نيست، ولي با همين شرايط پيچيده باز هم ميتوانيم انگشتشمار آثار فاخر پيدا كنيم.
یک منتقد پیشکسوت تاکید کرد⇐”رستاخیز” علیرغم آن همه هزینه، تاثیرگذاری “روز واقعه” را ندارد
|
سینماروزان: هرچند فیلم عاشورایی “رستاخیز” توقیف شده ولی همچنان محرم که میشود نسخه قاچاق آن در فضای مجازی بازنشر میشود آن هم درشرایطی که رییس سینما از صدور مجوز اکران آنلاین فیلم گفته اما تهیهکننده بهدنبال راهاندازی یک وی.او.دی اختصاصی و امن برای عرضه فیلم است.
به گزارش سینماروزان در این اوضاع با تماشای همان نسخههای فاچاق، بازار اظهارنظر درباره فیلم “رستاخیز” داغ میشود.
احمد طالبینژاد منتقد سینما با بینظیر خواندن “روز واقعه” به مهر گفت: فیلم «رستاخیز»احمدرضا درویش علیرغم آن همه هزینه و امکانات عرضه شده از نظر تاثیرگذاری قدرت «روز واقعه» را ندارد!
طالبینژاد تاکید کرد: وقتی فیلمسازی سراغ سوژههایی از این دست میرود باید به گونهای عمل کند که لحن و بیان آن از لحن و بیان روضه خوانها عقبتر نباشد تا بتواند مخاطب خود را تحتتاثیر قرار دهد.
این منتقد افزود: فیلمنامه «روز واقعه» هم مخاطب را به درستی تحتتاثیر قرار میدهد، حتی من نیز بهعنوان یک مخاطب زمانی که این فیلمنامه را میخواندم چشمانم پر از اشک میشد و بهزحمت میتوان فیلم دیگری را همپای این اثر یافت.
خاطرات ماورایی علیرضا شجاعنوری از “روز واقعه”⇐از اسبی که با شیههاش خود را وارد کار کرد تا ظهور بانویی با دوازده نان در دل کویر و شکلگیری طوفانی آخرالزمانی در سکانس بازگشت یاران امام از کربلا
|
سینماروزان: نهم فروردین سالروز ولادت امام حسین(ع) است؛ امام آزادهای که سینما و تلویزیون ایران کوشیدند با تولید “روز واقعه” و “مختارنامه” دیدن خود را به وی ادا کنند و خوشبختانه هر دو محصول هم ماندگار شدند چون در عقبه یکی مولفی یکتا به نام بهرام بیضایی بود و در دیگری یک هنرمند مومن به نام داوود میرباقری.
به بهانه ولادت امام(ع) بد ندیدیم بخشی از خاطرات بازیگر اصلی “روز واقعه” که شکلی ماورایی دارد را مرور کنیم.
علیرضا شجاعنوری در چگونگی انتخاب اسب برای سکانسهای اصلی “روز واقعه” گفت: برای فیلمبرداری به یک اسب احتیاج داشتیم که زیبا و باهوش باشد و بتواند با صحنه کنار بیاید و از دوربین نترسد. وقتِ کورسهای گنبد کاووس بود و همه روستاییان، اسبهای خوبشان را فرستاده بودند آنجا و برای همین مشکل داشتیم.
شجاعنوری ادامه داد: بچهها شنیدند در دهی نزدیک شیراز، یکی چند اسب دارد که شاید به درد بخورد و بچهها بعد از رفتن به آن ده و دیدن اسبها فهمیدند چیزی دستشان را نمیگیرد و این شد که نومید در حال بازگشت بودند که شیهه اسبی را شنیدند و هرچند صاحب اسب ابتدا منکر وجود اسب میشود ولی درنهایت اسب دوم عبدالله این طور انتخاب شده بود و حتی صاحبش گفته بود حالا که خودش دوست دارد بیاید نمیتوان جلویش را گرفت.
علیرضا شجاعنوری افزود: اول بار که تصمیم گرفتم در “روز واقعه” بازی کنم هیچگاه گمان نمیکردم تا سالهای سال این طور با اشتیاق دربارهاش صحبت شود. خاطرههایش هنوز شیریناند. خاطرات بد مثل شکستن دنده خیلی زود از یادم رفت. این کار هم مثل بسیاری از کارهای دیگر در آخرین روزهای پیش تولید پیشنهاد شد؛ شهرام اسدی پیشم آمد و گفت همه بازیگران انتخاب شدهاند و فقط بازیگر اصلی مانده.
شجاعنوری با اشاره به نخستین روز فیلمبرداری گفت: وقتی رسیدیم به لوکیشن، همه چیز آماده بود ولی کارگردان از جای سایهها خوشش نمیآمد و برای همین دست نگه داشت تا اینکه یکی از شترها رم کرد و رفت تا حوالی عصر که برگشت؛ سایههای مدنظر اسدی هم با بازگشت شتر، برگشتند!! این شتر همان شتری بود که در سکانس پرسش راهب نصرانی از عبدالله مبنی بر چرایی عدم ازدواج با یک دختر نصرانی به چشم میخورد.
این بازیگر در شرح سکانسی ماورایی آورد: در سکانس برکه و نخل باید طوری طوفان میشد که برگهای بالای نخلها هم تکان بخورد و با بزرگترین فنها هم نمیشد چنین کاری کرد. چارهای پیدا نشد تا اینکه به ناگاه طوفانی طبیعی وزیدن گرفت بطوری که هم سر نخلها تکان میخورد و هم گردوخاک از زمین بلند شد؛ این همان صحنه بازگشت یاران پشیمان امام از کربلا قبل از عاشوراست!!
شجاعنوری ادامه داد: یک روز وسط رملهای بافق منتظر فیلمبرداری بودیم که به ناگاه از دل افق متوجه شدم یکی دارد به سمت ما میآید؛ خانمی با چادر گلدار و دمپایی با دوازده نان محلی که ندرش بود برای فیلم امام.
علیرضا شجاعنوری با تاکید بر خلوص نیتی که فیلمنامه بهرام بیضایی را به منصه ظهور رسانید گفت: حال همه خوب بود؛ آن هم حین ۴ماه حین فیلمبرداری که پر بود از فراز و نشیب. یادم است بهمن ماه چون مدیر فجر بودم به جشنواره بازگشتم و اسدی ماند تا سکانسهای ابتدایی و انتهایی فیلم که یکی شاد و دیگری غمگین بود را بگیرد آن هم در دو روز متوالی و عجبا که روز اول آسمان آفتابی بود و روز بعد آسمان غبارآلود شد!
رسانه اصلاح طلب به بهانه میلاد والاپیامدار محمد(ص) متذکر شد⇐ فقط دو فیلم تاریخی ارزشمند درباره صدراسلام داریم؛ یکی «محمد رسولالله» و دیگری «روز واقعه»/هيچ فيلم ديگري كه بعدها با داعيه روايت تاريخ اسلام ساخته شده، نتوانسته هم سنگ و هم پايه اين فيلمها باشد/ فيلم مجيدي، فيلمي متوسط است كه تاثيرگذاري لازم را بر مخاطب ندارد!/اگر فیلمنامه مجیدی را داوود میرباقری مینوشت، فیلم بهتری از کار درمی آمد/فيلم «رستاخيز»احمدرضا درويش هم با وجود هزينههاي كلان، حسي را به ببينده منتقل نميكند!!
|
سینماروزان: هزینه هایی که در همه سالهای بعد از انقلاب اسلامی صرف تولید محصولات مذهبی شده هرچند موجبات پیشرفت نسبی ژانر تاریخی را رقم زده اما هرازگاه بریز و بپاشهای بی حاصلی را هم رقم زده!
به گزارش سینماروزان مقارن ولادت والاپیامدار محمد(ص) و سالروز میلاد امام جعفر صادق(ع) روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” به بررسی محصولات مرتبط با تاریخ صدراسلام پرداخته و به جز دو فیلم مابقی محصولات را زیر سوال برده.
متن یادداشت “اعتماد” را بخوانید:
فقط دو فيلم تاريخي درباره صدر اسلام ساخته شده كه ارزش هنري و ماندگاري دارند؛ «محمد رسولالله» يا «الرساله» ساخته «مصطفي العقاد» فيلمساز سوريايي و ديگري «روز واقعه» نوشته بهرام بيضايي و به كارگرداني شهرام اسدي. هيچ فيلم ديگري كه بعدها با داعيه روايت تاريخ اسلام و پيامبران با رويكرد ديني ساخته شده، نتوانسته است هم سنگ و هم پايه اين فيلمها باشد.
«الرساله» در زمينه شخصيتپردازي، داستانگويي و شيوه روايت از الگوي بارها تكرار شده فيلمهاي تاريخي امريكايي استفاده كرده و به همين دليل از نظر ميزان جذابيت و تاثيرگذاري بر مردم موفق بوده است. قهرمان اصلي فيلم يعني پيامبر اسلام (ص) در «الرساله» ديده نميشود، كارگردان با تكنيك (POV) توانسته است حس حضور ايشان را به گونهاي به بيننده منتقل و همدلي ايجاد كند. زماني كه «مصطفي العقاد» قصد داشت، فيلم «الرساله» را بسازد، سناريو را براي دانشگاه الازهر مصر كه مرجع فتاوي ديني در جهان تسنن بود، فرستاد، اما آنها با ديده شدن چهره پيامبر(ص) مخالفت كردند. واقعيت اين است كه پرداختن به قديسها در هر ديني در سينما مسالهساز است، تنها ممكن است در مسيحيت حساسيتهاي ايدئولوژيك كم باشد. العقاد با مشورتهايي كه انجام داد در نهايت استفاده از تكنيك (POV) را انتخاب كرد. فارغ از اعتقاد ديني، آن را يك فيلم حرفهاي ميبينيم كه در زمينه ساخت و پرداخت چيزي كم و كسر ندارد؛ صحنههاي جنگ قابل باورند و شخصيتها به آنچه مسلمانان بر اساس روايتها و نوشتهها در ذهن دارند، بسيار نزديك هستند.
اما چرا ما در سينماي ايران و برخلاف همه تلاشها نتوانستهايم، فيلمي با ارزشهاي معنوي و هنري «الرساله» بسازيم و تنها «روز واقعه» را داريم؟ فيلم «محمد رسولالله» ساخته مجيد مجيدي فيلمي متوسط است كه در هيچ صحنهاي تاثيرگذاري لازم بر مخاطب را ندارد. من اين فيلم را در سانسي ديدم كه گروهي از طلبههاي يكي از مدارس ديني براي تماشاي آن آمده بودند. در زمان اكران به چهره آنها دقيق ميشدم اما آنها خيلي خنثي نشسته و در پايان نيز بيهيچ واكنشي سالن را ترك كردند يعني رفتارشان نشان ميداد، فيلم هيچ تاثيري بر آنها نگذاشته است. اين واكنش سرد بيانگر آن است كه موفقيت يك فيلم با امكانات مالي تضمين نميشود؛ براي «محمد رسولالله» مجيدي بيش از صد ميليارد تومان هزينه شده در حالي كه فيلمنامه با مشكل داستانگويي مواجه است.
«الرساله» دوران جواني و پس از بعثت پيامبر(ص) را دربرميگيرد اما در فيلم مجيدي دوران كودكي و نوجواني ايشان را ميبينيم. پرسش اين است كه در اين دوره از زندگي ايشان چه چيز خاصي وجود داشته كه جذابيت دراماتيك داشته باشد؟ شايد اشتباه سازندگان فيلم كه ميخواستند روايت شيعي از زندگي پيامبر را بيان كنند، اين بود كه به اصل قضيه نپرداختند؛ اينكه چه ميشود كه محمد (ص) جزو برگزيدگان خداوند قرار گرفته و به ايشان وحي نازل ميشود؟ عدم توجه به چنين مولفههايي سبب شد «محمد رسولالله» مجيدي شور لازم را نداشته باشد، همانگونه كه فيلم «رستاخيز» احمدرضا درويش هم با وجود هزينههاي كلان، حسي را به ببينده منتقل نميكند در حالي كه در «روز واقعه» صحنههاي دراماتيك زيادي دارد كه بيننده را در بسياري موارد متاثر ميكند.
براي نوشتن يك فيلمنامه خوب درباره تاريخ اسلام علاوه بر توانايي در زمينه فيلمنامهنويسي، به باور و اهليت نيازمنديم. فيلمنامهنويس «محمد رسولالله» مجيدي، گرچه فيلمنامهنويس خوبي است، اما به چه ميزان اهليت اين كار را دارد؟ از اين نظر ممكن بود اگر فيلمنامه را فرد ديگري مانند داود ميرباقري مينوشت فيلم بهتري از كار درميآمد. همچنين استفاده از «ويتوريو استورارو» به عنوان فيلمبردار چه لزومي داشت در حالي كه در نهايت كار يك فيلم معمولي با فيلمبرداري معمولي از كار درآمده است و يكي از دهها فيلمبردار خوب ايراني هم ميتوانست اين كار را فيلمبرداري كند.
بهخاطر اتفاقات تروریستی اخیر یا مشکلات مالی؟⇐رحمانیان «صدام» را رها کرد و باز هم به سراغ بیضایی رفت
|
سینماروزان: محمد رحمانیان که در سالهای اخیر سعی زیادی کرده با روخوانی یا اجرای برخی از نمایشنامه های بهرام بیضایی و از جمله «خاطرات هنرپیشه نقش دوم»، «روز واقعه» و «مجلس ضربت زدن» نام بیضایی را مجالی کند برای جلب توجه مخاطبان، بار دیگر به سراغ بهرام بیضایی رفت.
به گزارش سینماروزان پیشتر بنا بود رحمانیان نمایش «صدام» نوشته خودش را تابستان امسال در تالار وحدت روی صحنه ببرد اما گویا همچنان ترجیح وی استفاده از نمایشنامه های بیضایی است.
رحمانیان با اشاره به جایگزینی متنی از بیضایی به جای «صدام» به «ایسنا» گفت: به جای این اثر، عاشقانهترین نمایشنامه بهرام بیضایی را در تالار وحدت روی صحنه میبرم.
هرچند رحمانیان نامی از نمایشنامه بیضایی نبرده اما اینکه او «صدام» را که اردیبهشت همین امسال برای انتخاب بازیگرانش فرخوان داده بود کنار گذاشته و سراغ بیضایی رفته جای تعجب دارد.
آیا این تغییر برنامه به ماهیت نمایش «صدام» که مروریست بر زندگی صدام حسین دیکتاتور بعثی ربط دارد؟ این نمایش زندگی صدام حسین دیکتاتور مخلوع عراق از آغاز تا زمان اعدام را روایت میکند و علاوه بر آن پیامدهای بعد از اعدام را پیش روی تماشاگران میگذارد.
در حالی که اخیرا حوادث تروریستی را هم در تهران پشت سر گذاشتهایم آیا ممکن است این حوادث موجب شده باشد که این نمایش از دستور اجرا کنار گذاشته شود؟
نسخه ای از نمایشنامه «صدام» که بنا بود با محوریت اشکان خطیبی-مهتاب نصیرپور-علی عمرانی توسط رحمانیان روی صحنه برود نسخه ای بود کاملا متکی بر موسیقی درست به مانند نمایشهایی مانند «هامون بازان» و «ترانه های محلی» که بیشتر از متن این موسیقی و گاهی بازخوانی موتیفهای نوستالژیک است که اسباب جلب مخاطب می شد.
«صدام» به لحاظ اجرا پروژهای بسیار سنگین بود و بنا بود با هشتاد بازیگر به صحنه رود و آن هم در مدت زمانی حدود چهار ساعت. طبیعی است که چنین اجرایی هزینهزا هم باشد. آیا یکی از دلایل از دستور کار خارج شدن نمایش عدم توجیه مالی اجرا بوده است؟
تازهترین سخنان محمد رحمانیان که علیرغم ژست مخالفخوانی یکی از پرکارترین کارگردانان سالهای اخیر بوده⇐تالار وحدت بهدلیل نبود باله و اپرا رونق ندارد!/استفاده از موسیقی در نمایش به ۱۸ سال قبل بازمیگردد و اجرای یک نمایش-موسیقی توسط الهام چرخنده-فرشید نوابی!/در «مختارنامه» میرباقری باید به نقش خانم امالبنین در قیام مدینه، ماجرای حره و قتل عام مردم مدینه اشاره میکرد!/خیالتان راحت! درباره حصر خانگی حضرت معصومه (س) در قم کاری اجرا نمی کنم!
|
سینماروزان: محمد رحمانیان شخصیت جالبی است؛ از آن شخصیتهایی که مدام ژست مخالف می گیرد و از کمبود امکانات برای تولید آثارش سخن می گوید اما در عین حال از پرکارترین کارگردانان به شمار می روند.
به گزارش سینماروزان رحمانیان که در سالهای اخیر با گریمی خاص شخصیتی شبیه به کارل مارکس فیلسوف آلمانی پیدا کرده(!) در سال اخیر هم نمایشهایی مانند «مجلس ضربت زدن»، «آدامس خوانی» و «بیست نمایش کوتاه درباره سلفی» را روی صحنه برده و هم روخوانی هایی نظیر «هفت مجلس در عزا و معجزه (نمایشنامه خوانی مجموعه مسافران)» و «مصاحبه» داشته است. ضمن اینکه او امسال اولین تجربه سینمایی اش «سینمانیمکت» را هم روی پرده فرستاد و در این اکران هم پردیس چارسو که مدیریت وقت آن را اشکان خطیبی بازیگر نزدیک به وی برعهده داشت به شدت کمک حال رحمانیان شد.
حالا هم بناست رحمانیان نمایش «نام تمام مادران…» را از سوم اسفندماه به مدت ۲۰ شب در تماشاخانه کنش معاصر اجرا کند.
رحمانیان به مانند همه این ماهها در نشست خبری این نمایش هم در خلال صحبت درباره ویژگیهای نمایش اش کوشید همچنان ژست مخالف خود را حفظ کند و از مخالفتهایی بگوید که با اجرای برخی آثار او وجود داشته است.
محمد رحمانیان گفت: می دانم که روزهای پایانی سال، گرفتاری ها زیاد است و در این شرایط اجرای نمایش، دشوارتر است. اما امیدوارم این نمایش مخاطب خود را پیدا کند.
او ادامه داد: این اولین نمایش من نیست که با زمان اجرایش تناسب و تقارن دارد. پیش از این نمایش، در ونکوور «شب سال نو» را در شب سال نو اجرا کردم.
این نویسنده و کارگردان گفت: داستان «نام تمام مادران…» همین روزها می گذرد، زمانی که ماه جمادی الثانی و اسفندماه تقارن پیدا کرده. ۲۰ جمادی الثانی که بارها در نمایش به آن اشاره می شود و میلاد حضرت فاطمه (س) است با ۲۹ اسفندماه یکی شده است. این تقارن و همزمانی برای من اهمیت داشت و شاید همین موضوع ایده و انگیزه اصلی برای نوشتن این نمایشنامه بود.
رحمانیان افزود: آیین های اسطوره ای که از دل اسلام گرفته شده با آیین های اسطوره ایرانی مطابقت دارد، همدیگر را تکمیل کرده و بهم پاسخ می دهند.
او درباره نمایش تازه اش گفت: داستان این نمایش در یک روز و یک پرده اتفاق می افتد. چند روز مانده به عید نوروز و تولد حضرت فاطمه (س).قصه در خانه ای اطراف شهرکی سینمایی روایت می شود. شهرکی شبیه آنچه مجموعه «مختارنامه» در آن ساخته شده است. فیلمی قرار است درباره حضرت زهرا (س) در این شهرک ساخته شود. زنانی در این خانه حضور دارند که ما برش عصایی از زندگی شان را روایت می کنیم.
محمد رحمانیان در بخش دیگری از این نشست گفت: نمایش به زن، زنانگی و مادری اشاره دارد. ویژگی هایی که در شخصیت حضرت زهرا (س) وجود دارد.
این نمایش بسیار زنانه است، نه فقط به دلیل موضوع آن، این نمایش درباره بروز احساسات زنانه و عواطف و دنیای زنان است. حس های زنانه در جامعه ما کتمان می شود و کمرنگ شده است. پس از نمایش «خروس» که آن را به مادران تقدیم کرده بودم به دنبال این بودم تا درباره حقیقت گمشده زنان معاصر بنویسم. این همزمانی فرصتی شد تا به دغدغه هایم در قالب یک داستان معاصر بپردازم.
کارگردان نمایش «اسب ها» گفت: آناهیتا یا زهره یا ناهید خصوصیات خود را در اسطوره های ایرانی با اسطوره زهرا شریک است. همه این ها در ذهن، معنای درخشندگی، تابندگی و روشنی را تداعی می کنند.
رحمانیان درباره ارتباط سینما و تئاتر در آثارش گفت: در «سینما نیمکت» سعی کردم توضیح بدهم که سینما و تئاتر دو هنر مستقل نیستند. در «مجلسنامه» توضیح دادم که شبیه خوانی و مجلس تقلید از دل هم زاده شده اند.
آنچه در سینما می بینیم مدیون تئاتر و شگردهای تئاتری است. مثل کلوزآپ، فید این، فید اوت و …نحوه روایت بین این دو هنر تفاوت دارد. رویکردی که به سینما دارم برخاسته از تجربه های تئاتری من است. من چیزی اختراع نکردم، سعی کردم از تجربه های دیگران استفاده کنم.
او ادامه داد: شگردهای گوردون گریک که ۲۰۰ سال پیش به تئاتر جهان افزود توسط سینمایی ها استفاده شد. چیزهایی که برشت و پیسکاتو تجربه کردند به سینما راه یافته.
کارگردان نمایش«پل» گفت: استفاده از موسیقی و تئاتر در نمایش های من چیز جدیدی نیست و قبلا تجربه شده، در تئاتر هند، چین، ژاپن و ایران وجود داشته. حتی در ایران هم پیش از من چنین تجربه هایی بوده. هفده، هجده سال قبل فرشید نوابی و الهام چرخنده یک موسیقی نمایش در سالن چهارسو اجرا کردند. کار خوبی هم بود.
رحمانیان در بخش دیگری از سخنانش درباره اجرا در تماشاخانه کنش معاصر گفت: سالن های تئاتری تهران هویت ندارند. آنها تنها مکان هایی برای اجرای نمایش هستند. البته این که تعداد تماشاخانه ها افزایش داشته، خوب است اما پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هر سالن هویت مستقل داشت و مخاطب می دانست در تئاتر سنگلج یا مولوی چه می بیند.
اما الان تالار مولوی که باید در اختیار دانشجویان باشد، در اختیار جوان های مستعد نیست. تئاترشهر مدتهاست از مرکزیت خارج شده و تالار وحدت به دلیل نبود تئاتر موزیکال یا اپرا و باله رونقی ندارد. این تماشاخانه ها برنامه نمایشی خاصی ندارند و همه انواع تئاتر را نمایش می دهند.
رحمانیان در پایان این نشست و در پاسخ به سوال یک خبرنگار درباره این که زمانی گفته بود به سراغ موضوع های مذهبی نمی رود گفت: من پس از ماجرایی که برای «روز حسین» اتفاق افتاد، اعلام کردم درباره معصومین و ائمه در تاریخ حیاتشان نمایشی اجرا نمی کنم.
اما در «نام تمام مادران…» داستان در زمان حال روایت می شود. من حضرت زهرا (س) را یک فعال اجتماعی می شناسم. به او هر وقت ظلم شده مقابله کرده، واکنش نشان داده، توهین شنیده و در جریان فعل و انفعال دنیای اطرافش بوده.
او ادامه داد: میزان مشارکت اجتماعی زنان در صدر اسلام قابل تقدیر است. حضرت خدیجه (س) هم این ویژگی را داشت و من در «عشقه» به این موضوع پرداختم. ام البنین هم این گونه بود، پس از واقعه عاشورا او تا سال ها در مدینه جلساتی برای یادآوری این واقعه داشت و با مادران شهدا دیدار می کرد. من دوست داشتم میرباقری در «مختارنامه» به نقش خانم ام البنین در قیام مدینه، ماجرای حره و قتل عام مردم مدینه اشاره کند که از این موضوع به سرعت عبور شد.
کارگردان «عشقه» افزود: من نمایشنامه «درخت» درباره حضرت زینب (س) را چاپ و اجرا نخواهم کرد. درباره حصر خانگی حضرت معصومه (س) در قم کاری اجرا نمی کنم. خیال دوستان راحت باشد. سعی می کنم به این موضوع ها به شکلی کوچک در کنار داستان های معاصر بپردازم. من باور دارم اسطوره ها در جهان امروز کاربرد دارند. من اعتقاد دارم زینب (س)٬ خدیجه (س)٬ فاطمه (س)، ام البنین (س) و … برای پرسش های انسان امروز پاسخ هایی دارند.
توصیف تلخ بهرام بیضایی از “روز واقعه”اش که خود نتوانست آن را بسازد ⇐شبیه شد به فیلمهایی که بناست از تلویزیون پخش شود
|
سینماروزان: بهرام بیضایی وقتی در اوایل دهه 60 سناریوی “روز واقعه” را با نام مستعار “ع.سالک” نوشت و به داریوش فرهنگ داد تا به گروه فیلم و سریال شبکه ارائه کند هرگز فکرش را نمی کرد که ده سال بعد جوانی به نام شهرام اسدی که آن زمان تازه از آمریکا بازگشته بود بشود کارگردان این سناریو.
به گزارش سینماروزان شهرام اسدی کوشید در اندازه های خود فیلم استانداردی بسازد و البته هیأت داوران جشنواره سیزدهم فجر که از ابراهیم حاتمی کیا تا خسرو سینایی و جواد شمقدری در آن حاضر بودند با بایکوت نام بیضایی به عنوان سناریست، چهار جایزه بهترین فیلم،موسیقی، طراحی صحنه و چهره پردازی را به این فیلم داد.
اما بیضایی چنان که باید از نتیجه کار اسدی و فیلمی که ساخته شد راضی نبود و آن را اثری تلویزیونی می دانست.
10 کارگردان عوض شد اما نگذاشتند خودم بسازم
بیضایی خودش در سال 88 و مدتی پیش از مهاجرت به ایالات متحده در گفتگویی با جواد طوسی درباره دلیل ساخت فیلم توسط اسدی گفته بود: نگذاشتند خودم بسازم. لااقل ۱۰ کارگردان عوض شد و من تعجب میکردم که این همه آدم نمیتوانند این فیلم را بسازند. حتی گفتند واروژ کریم مسیحی این فیلم را بسازد. خوشحالم میشدم اگر او این فیلم را میساخت. حتی اسم آقای محمدرضا اصلانی را آوردند.
وی ادامه داده بود: خیلیها عقیده داشتند که چند جای فیلم را باید عوض کنم، اما من برای عوض کردن نرفتم. به هر حال آقای اسدی مهارتش را داشت که لااقل تعداد جاهایی را که میخواستند عوض شود به سه برساند و فیلمی بسازد شبیه فیلمهایی که قرار است از تلویزیون پخش شود.
بیضایی تاکید کرده بود: اصلا نمیخواهم بگویم راضی هستم یا نه. تمام حرف من این است که من این فیلم را این طور نمیدیدم. این فیلم شباهتی به فیلمهایی که داشتم، ندارد.
روز واقعه
شمایل تازه بازیگر “روز واقعه”+عکس
|
سینماروزان: علیرضا شجاع نوری بازیگری که با ایفای نقش “عبدا../شبلی” در “روز واقعه” اثر جاودانه بهرام بیضایی شناخته می شود در تازه ترین تجربه بازیگریش مقابل دوربین “کمدی انسانی” رفته است.
به گزارش سینماروزان “کمدی انسانی” را محمدهادی کریمی نوشته و کارگردانی کرده است و شجاع نوری در آن با گریمی متفاوت ایفاگر نقشی چندلایه است که درونیاتش با پیشرفت داستان مشخص می شود.
شجاع نوری با انتشار تصویری از فیلم تازه خود از همکاری دلنشین با محمدهادی کریمی یاد کرده است.
“کمدی انسانی” پنجمین فیلم بلند محمدهادی کریمی نویسنده و کارگردانی است که درام زیبا و کم نظیر “برف روی شیروانی داغ” را در کارنامه دارد.
“کمدی انسانی” يك داستان پرافت و خيز بيوگرافيك است كه آن را ميتوان يك كمدي تراژدي در بستر تاريخ معاصر قلمداد كرد.
چهار نسل از بازیگران سینمای ایران در “کمدی انسانی” حضور داشته اند؛ از پیشکسوتانی مانند علیرضا شجاع نوری، نیکی کریمی و فرخ نعمتی گرفته تا نسل جدید بازیگران سینما مانند هومن سیدی، لیلا زارع و بهاره کیان افشار و چهره هایی که در آغاز راه توانمندی خود را به اثبات رسانده اند مانند آرمان درویش ونسل چهارم نو آمده و نوجوان بازیگری نظیر ایلیا نصراللهی که سال گذشته در جشنواره تئاتر فجر خوش درخشید.
مطلب اجتماعی علیرضا شجاع نوری
چرا “روز واقعه” تنها ماند؟
|
سینماروزان/نازنین متیننیا:«من حقيقت را در زنجير ديدم… من حقيقت را پاره پاره بر خاك ديدم… من حقيقت را برسر نيزه ديدم…»
آنچه ميخوانيد، ديالوگهاي پاياني فيلمنامه «روزواقعه»، نوشته بهرام بيضايي است. عبدالله، شخصيت اصلي داستان، عصر روز عاشورا به كربلا ميرسد و همه آنچه برايش باقي ميماند، روايت حقيقت مسلم، اتفاقي است كه در صحراي كربلا رقم خورده؛ همان كه بيضايي «پاره پاره بر خاك» و «برسرنيزه» ميخواندش.
به گزارش سینماروزان و به نقل از “اعتماد” تكاندهندهتر، ضربتر و تاثيرگذارتر از اين ديالوگ براي نمايش جوهرواقعي كربلا و اتفاقي كه رقم خورد تا اينهمه سال، حديث آزادگي حسين برجا بماند، در تاريخ ادبيات نمايشي و تصويري ما ثبت نشده. شايد ادعاي بزرگي باشد، اما واقعيت دارد.
دليلش از نمايش «روز واقعه» برپرده سينماها ميآيد. از روزگاري كه فيلم اكران شد و در زمان اكران نميتوانستي تماشاگري پيدا كني كه از فيلمنامه بيضايي و كارگرداني شهرام اسدي لذت نبرده باشد.
بعد از اكران هم رسانه ملي با تمام مقاومتش در برابر بهرام بيضايي، حداقل سالي يكبار به بهانههاي مختلف «روز واقعه» را روي آنتن ميآورد و بازهم تماشاگري نيست كه از دوباره ديدن اين فيلم ناراضي باشد. از همه جالبتر حضور ديالوگهاي «روز واقعه» در فضاي مجازي است.
راوی اصلی این قصه حالا کجاست؟
در كانالهاي تلگرامي با مناسبت و بيمناسبت، ديالوگها همخوان ميشود و گاهي هم در توييتر و فيسبوك ردپاي آنها را ميبيني. انگار نه انگار كه اينهمه سال از نوشتن اين فيلمنامه و اكران فيلم گذشته و اين نسل جديدي كه واقعا نگرانش هستند و گاهي حتي هشدار «دينگريزي»اش را ميدهند، اينچنين با عصاره حقيقتي كه بهرام بيضايي روايتش كرده، ارتباط ميگيرند و «آزادگي» حسين را درك ميكنند و به تحسين روايت ميكنند…
همين است كه ميشود «روز واقعه» را يكي از متفاوتترين قصههاي عصر تازه از داستان كربلا دانست؛ قصه معاصري كه جان كلام كربلا را روايت ميكند و خواننده و تماشاگرش را تحتتاثير قرار ميدهد.
اما راوي اصلي اين قصه حالا كجاست؟! چرا در سرزميني كه نه صد سال كه قرنهاست با مردمانش داستان كربلا را نقل كردهاند و حتي براي زنده نگهداشتن آن حافظه هنري مانند تعزيه به عصر معاصر كه ميرسيم، «روز واقعه» تنها ميماند و اثري ديگر همپاي او پيدا نميكنيم؟!
چرا فقط به “روز واقعه” می رسیم؟
چرا وقتي به فهرست نگاهي مياندازيم از ميان تمام آنچه ميشود به ياد داشت، فقط به «روز واقعه» ميرسيم و در فاصلهاي دورتر يادمان ميافتد كه محمد رحمانيان هم يك نمايشنامه نوشت كه هيچوقت اجازه اجرا نداشت و احمدرضا درويش هم «رستاخيز» را ساخته كه سالهاست درگير مجوز است.
مگر نه اينكه بخشي از افتخار يك سرزمين به قصهها و روايتهايي است كه عصر به عصر نوشته ميشوند تا فرهنگ خود را نه تنها به نسل آينده كه به سرزمينهاي ديگر منتقل كنند؟! چرا بايد تمام سهم ما از چنين ميراثداري آنقدر اندك و كم باشد.
چطور ممكن است در روزگاري كه همه ميخواهند اين ميراث را حفظ و منتقل كنند، در حوزه فرهنگ و هنر، اينچنين كم و ناچيز و گاهي البته مانده پشت درهاي مجوز، ميراثدار باشيم و يادمان برود، ما اينچنين به تاثيرگذاري فرهنگ و هنر و هنرمندان ايراني بياعتناييم و حواسمان نيست كه همچنان كربلا و ميراث «آزادگي» آن را با همان سنتي كه از نسلهاي پيشين مانده، ميگذرانيم و حواسمان نيست كه بايد ميراثدار واقعي باشيم.
چه کسی کارگردان “زیر پوست شهر” را از هیأت انتخاب خط زد؟
|
سینماژورنال: در میان شنیده های مختلفی که در دو هفته گذشته از هیأت انتخاب جشنواره سی و چهارم فیلم فجر طرح شده بود خبری هم مطرح شد درباره حضور رخشان بنیاعتماد در هیأت انتخاب جشنواره امسال.
سینماژورنال وقتی برای نخستین بار لیست احتمالی هیأت انتخاب جشنواره امسال را منتشر کرد از بنیاعتماد به عنوان کارگردانی که در این هیأت است، نام برد(اینجا را بخوانید) اما با انتشار لیست نهایی از سوی سینماژورنال(اینجارا بخوانید) مشخص شد که این کارگردان زن سینمای ایران در لیست مذکور نیست.
درباره عدم حضور بنیاعتماد که از گزینه های جدی دبیرخانه جشنواره برای حضور در هیأت انتخاب فجر بوده گمانهزنی های مختلفی مطرح شده است.
خودش علاقه نداشته یا اینکه…؟
برخی از این گفته اند که بنی اعتماد خودش علاقه نداشته در هیأت انتخاب باشد و برخی نیز از این گفته اند که اصلا از ابتدا نام وی در لیست هیأت انتخاب نبوده است.
با این حال شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که رخشان بنی اعتماد که در کارنامه خود آثاری چون “نرگس”، “زیر پوست شهر”، “خون بازی” و “گیلانه” را دارد جزو گزینه های ابتدایی لیست هیأت انتخاب بوده است اما به دلیل واهمه از بازخوردهای احتمالی رسانه های تندرو که در سالهای اخیر و بخصوص بعد از اکران “قصه ها” مرتب علیه این فیلمساز هجمه داشته اند، نام وی از لیست مذکور حذف شده است.
گفته می شود کارگردانی هم که جایگزین بنی اعتماد شده شهرام اسدی است که بعد از سالها حضور در سینما همچنان به واسطه ساخت “روز واقعه”ای شناخته میشود که سناریست آن بهرام بیضایی از جمله معدود مولفان درجه اول تاریخ سینمای ایران بوده است.
خانواده نامزد هدیه تهرانی مخالف بازی او در "روز واقعه" بودند!+عکس
|
سینماژورنال: بعد از گذشت دو دهه از تولید همچنان “روز واقعه” عاشورایی ترین اثر سینمای ایران است.
به گزارش سینماژورنال درباره انتخاب بازیگران این پروژه ماندگار محمدرضا شریفی نیا گفته های جالبی را بیان کرده بود که متن آن را پیشتر ارائه دادیم.(اینجا را بخوانید)
به گزارش سینماژورنال شریفی نیا از 10 بازیگر مرد و 7 بازیگر زن به عنوان کاندیداهای بازی در فیلم یاد کرده بود.
برای نقش “راحله” از 200 نفر تست زده شد…
از جمله بازیگران زن هدیه تهرانی بود که شریفی نیا درباره اش گفته بود: برای نقش “راحله” هم بازیگران زیادی را تست زدیم؛ از عاطفه رضوی تا مهناز افضلی، شقایق فراهانی، بهاره رهنما و حدود 200 نفر دیگر. بعد هدیه تهرانی را تست زدیم که چهره اش مورد قبول قرار گرفت اما در نهایت لادن مستوفی نقش اصلی را بازی کرد.
شریفی نیا درباره دلایل عدم حضور هدیه تهرانی در “روز واقعه” چیزی نمی گوید اما شهرام اسدی اخیرا در گفتگویی مخالفت نامزد تهرانی را دلیل عدم حضورش در این کار دانسته است.
شریفی نیا و آزیتا حاجیان، هدیه تهرانی را پیدا کردند اما…
وی می گوید: هدیه تهرانی را در جستوجویی که برای پیداکردن چهرههای تازه برای نقشهای راحله و عبدالله گذاشته بودیم، آقای شریفینیا و خانم آزیتا حاجیان پیدا کردند. تستهای گریم و لباس و بیان بهخوبی پیش رفت. اما در نهایت، خانواده نامزدشان با حضور ایشان در سینما موافقت نکردند و موضوع منتفی شد.
هدیه تهرانی با تست گریم “روز واقعه”
روایت شریفینیا از ۱۰ بازیگر مرد و ۷ بازیگر زنی که کاندیدای بازی در “روز واقعه” بودند
|
سینماژورنال: درباره بازیگرانی که در برهه های زمانی مختلف کاندیدای بازی در نقشهای اصلی مرد و زن “روز واقعه” بودند شنیده های فراوان و در عین حال منقطعی وجود دارد.
به گزارش سینماژورنال از آن سو شاید کمتر کسی باشد که بداند مسئول انتخاب بازیگران این مهمترین پروژه عاشورایی سینمای ایران محمدرضا شریفی نیا بوده است که البته نامی از او در تیتراژ نیامده است!
شریفی نیا دو دهه بعد از ساخت “روز واقعه” در گفتگو با احسان ظلیپور در “سینما” به تمام گزینه هایی که برای بازی در این فیلم مدنظر بودند اشاره کرده است.
ابتدا نام گزینه های کاندیدای بازیگری در فیلم را فهرست وار مرور میکنیم:
بازیگران مرد
–رضا کیانیان
–خسرو شجاع زاده
–خسرو شکیبایی
–آتیلا پسیانی
–ابوالفضل پورعرب
–ایرج نوذری(گزینه نهایی در تولید اولیه فیلم)
–پارسا پیروزفر
–فرهاد جم
–جمشید هاشم پور
–علیرضا شجاع نوری(گزینه نهایی در تولید ثانویه)
بازیگران زن
–سوگند رحمانی(گزینه نهایی در تولید اولیه فیلم)
–عاطفه رضوی
–مهناز افضلی
–شقایق فراهانی
–بهاره رهنما
–هدیه تهرانی
–زهرا مستوفی(گزینه نهایی در تولید ثانویه)
از بین بجه های تئاتر و نقاشی و موسیقی انتخاب می کردم
شریفی نیا می گوید: از بین بچه های تئاتر، موسیقی و نقاشی هر کس که به نظرم می رسید به درد کار بخورد انتخاب می کردم. البته بیشتر معطوف شدیم به تئاتر.
وی ادامه می دهد: از بین بچه هایی که سینما کار نکرده بودند رضا کیانیان مدنظرم بود. او تئاتری کار کرده بود به نام “ازدواج آقای می سی سی پی” و به نظرم بازیگر پرقدرتی می آمد. ایشان برای نقش اول “روز واقعه” تست گریم هم شد. بعد از آن در تئاتر خسرو شجاع زاده را دیدیم که قبلا هم با بیضایی کار کرده بود و قرار شد ایشان نقش اصلی را بازی کند.
شکییایی گفت از پس این نقش برنمی آیم
شریفی نیا خاطرنشان می سازد: با خسرو شکیبایی هم صحبت کردیم ولی خیلی راحت گفت: من از عهده این نقش برنمی آیم. در مرحله بعد آتیلا پسیانی را تست زدیم…ابوالفضل پورعرب را هم در یکی از نمایشها دیده بودیم و او هم تست گریم شد.
پورعرب را به “عروس” فخمی دادیم و ایرج نوذری را به “روز واقعه” آوردیم
این چهره که در این سالها به عنوان مسئول انتخاب بازیگر شهرت فراوانی به هم زده می افزاید: ایرج نوذری هم دیگر گزینه ما بود. ایرج آن زمان به عنوان پسر منوچهر نوذری در دفتر محمدرضا هنرمند برای بازی در فیلم “عروس” بهروز افخمی انتخاب شده بود و بنا بود نقش اصلی را بازی کند اما ما پورعرب را به افخمی دادیم و نوذری را به پروژه خودمان آوردیم.
شریفی نیا در ادامه درباره تولید ناموفق اول بار “روز واقعه” می گوید: در نهایت ایرج نوذری برای نقش اصلی قطعی شد اما کار را با سکانسهای دیگری شروع کردیم و نوبت به ایرج نوذری نرسید تا اینکه کار دوباره متوقف شد.
20 دقیقه با بازی سوگند رحمانی در نقش “راحله” و مهدی فتحی در نقش پدر راحله فیلم گرفتیم
شریفی نیا ادامه می دهد: در آن هنگام 20 دقیقه ای هم فیلم گرفته شد و یک ماهی درگیر فیلمبرداری بودیم. سوگند رحمانی نقش اصلی زن را بازی می کرد و مهدی فتحی نیز نقشی را که در نسخه نهایی عزت ا.. انتظامی بازی کرد. اصغر همت، رضا فیاضی، سروش خلیلی و تعدادی از بازیگران تئاتر هم در کار بودند. تورج منصوری فیلمبردار بود و 20 دقیقه ای که گرفته شد خیلی بهتر از نسخه اصلی است.
تهیه کننده سپاه بود و بخاطر حساسیتها کار متوقف شد
محمدرضا شریفی نیا درباره دلیل توقف کار بیان می دارد: تهیه کننده در آن زمان سپاه بود و بخاطر حساسیتهایی که روی موضوع فیلم داشت کار متوقف شد.
سوگند رحمانی به آمریکا رفت و آن 20 دقیقه هم بلااستفاده ماند
به گزارش سینماژورنال این بازیگر درباره شروع دوباره کار و گزینه های تازه بازیگری اظهار می دارد: کار دو سالی متوقف بود و اکیپ قبلی از دست رفت. سوگند رحمانی به آمریکا رفت و آن 20 دقیقه هم بلااستفاده ماند.
شریفی نیا می افزاید: در مرحله دوم پارسا پیروزفر را برای نقش اصلی معرفی کردم و تست زدیم. بعد فرهاد جم را در تئاتر دیدیم. جمشید هاشم پور هم برای این نقش تست زده شد اما در نهایت نقش به علیرضا شجاع نوری رسید.
برای نقش “راحله” 200 بازیگر را تست زدیم
وی ادامه می دهد: برای نقش “راحله” هم بازیگران زیادی را تست زدیم؛ از عاطفه رضوی تا مهناز افضلی، شقایق فراهانی، بهاره رهنما و حدود 200 نفر دیگر. بعد هدیه تهرانی را تست زدیم که چهره اش مورد قبول قرار گرفت اما در نهایت لادن مستوفی نقش اصلی را بازی کرد.
ماجرای کمک علامه محمدتقی جعفری به کاهش ممیزی فیلمنامه ای از بیضایی
|
سینماژورنال: هر سال به ماه محرم و روزهای تاسوعا و عاشورا که نزدیک می شویم پرونده مهمترین اثر عاشورایی سینمای ایران “روز واقعه” بازگشایی می شود.
به گزارش سینماژورنال فیلمنامه “روز واقعه” را بهرام بیضایی نگاشته بود ولی کارگردانی آن را شهرام اسدی انجام داد.
در زمان اکران فیلم و همه سالهای بعد از آن همواره اسدی بخاطر تغییراتی که در فیلمنامه بیضایی داده بود مورد پرسش قرار گرفته است.
این کارگردان در تازه ترین گفتگوی خود با “شرق” خسته از این همه سال سوال، سعی کرده به بخشی از تلاشهای خود برای کاهش ممیزی اثر اشاره کند و در این بین نکته ای را هم درباره کمکهای علامه محمدتقی جعفری برای کاهش ممیزی “روز واقعه” بیان کرده است.
بیضایی فردوسی زمانه ماست
شهرام اسدی می گوید: در هر گفتوگو و نشستی از اولین نمایش “روز واقعه” تا به حال، همیشه به این نکته اشاره کردهام که فیلمنامه این فیلم یکی از سنجیدهترین و بقاعدهترین فیلمنامههایی است که در سینمای ایران نوشته شده و اصولا باور من بر این است که جایگاه بیضایی در سینما و نمایش ما بینیاز از توضیحات من، حقیقتا انکارناپذیر است.
بیضایی، فردوسی زمانه ماست و چقدر تأسفبرانگیز است که در طی سالها مردم ما و هنرهای نمایشی ما از وجود او و آثار او بیبهره ماندند.
بیش از 95 درصد فیلمنامه را حفظ کردم
این کارگردان ادامه می دهد: من به سهم خودم تلاش بسیار کردم که تا جایی که ممکن است تغییری و به روایتی تعدیلی در “روز واقعه” روی ندهد. و امروز در نمای کلی که نگاه میکنم فکر می کنم تا حدود زیادی موفق بودهام که توانستهام بیش از ٩٥درصد آن را بیتغییر حفظ کنم.
اسدی می افزاید: چه جلسات متعددی که برگزار نشد و چه ایرادات غالبا واهی که گرفته نشد. ایراداتی که گاه کل اثر را هم حتی به چالش میکشید.
در اوج نومیدی به سراغ علامه جعفری رفتم
به گزارش سینماژورنال شهرام اسدی با اشاره به دیدارهایش با علامه جعفری بیان می دارد: خاطرم هست که یک روز بعد از جلسهای ناامیدکننده در اوج افسردگی و یأس نزد مرحوم محمدتقی جعفری رفتم. آن زمان خانهاش در میدان خراسان بود و من از پیش از انقلاب با ایشان آشنایی داشتم و نزدشان میرفتم و قصههایی از مولانا را که تبدیل به فیلمنامه کرده بودم برایشان میخواندم. آن شب با وجودی که تقریبا دیروقت بود مرا پذیرفتند.
علامه فیلمنامه را برگرداند و گفت چند جایش را بخوان
وی ادامه می دهد: فیلمنامه “روز واقعه” همراهم بود. آن را باز کردم که پر از خطوط قرمز زیر دیالوگها بود. گفتم این فیلمنامه حافظ آبروی امامحسین(ع) است اما نمیتوانم آن را اثبات کنم. از من باور نمیکنند.
فیلمنامه را برگرداند و گفت چند جایش را بخوان ببینم. چند جمله از دیالوگهای عبدالله را خواندم. رسیدم به جملهای که مرد بتکده به نقل از امامحسین(ع) میگوید چگونه سنگی بر بتان مرده بیندازم، حال آنکه بتهای زنده روی زمیناند.
با شنیدن دیالوگ عبدا.. به مرد بتکده چهره اش شکفت
شهرام اسدی در توصیف واکنش علامه به این بخش می گوید: جمله که به آخر رسید سرش را بلند کرد و گفت این آخری را دوباره بخوان. خواندم. خدا رحمتشان کند. چهرهاش شکفت. گفت عجب جمله پرمغز و زیبایی است. گفتم اتفاقا این یکی از آن جملههایی است که میگویند حسین(ع) کجا چنین سخنی گفتهاند. مأخذ و سند آن کجاست؟ یادم هست که در یکآن، ناراحتی و نارضایتی چهرهاش را پر کرد.
سندش راه حسین است
اسدی ادامه می دهد: گفت مأخذ و سند آن راه حسین است. حرکت و قیام حسین است. چه مأخذی از این بالاتر. همین جمله برهان حرکت حسین است. آن جملات و بسیاری جملات دیگر را با سازوکاری که مرحوم محمدتقی جعفری به من آموختند از خطر حذف و تعدیل رهانیدم.
بیضایی گفت اینکه تاریخ نیست، نمایش است
شهرام اسدی پیرامون حذف سکانس دیدار کاراکتر اصلی فیلم با شهربانو بیان می دارد: سکانس شهربانو را باوجود اینکه بسیار سینمایی بود، به دلیل اینکه میگفتند خلاف واقعیت است، نتوانستم حفظ کنم. در یکی از آخرین جلسات وقتی سکوتِ نارضایتی را در چهرهام دیدند گفتند برای ما مسلم است که چنین روایتی وجود ندارد.
شما سند بیاورید تا پذیرفته شود. موضوع را در دیدار دومی که با آقای بیضایی در منزلشان داشتم در میان گذاشتم. گفتند اینکه تاریخ نیست؛ نمایش است. میدانستم این سخن سکانس شهربانو را نجات نخواهد داد و نیاز به دلایلی دارم. شروع به تحقیق کردم؛ ابتدا یکتنه و بعد به اتفاق یکی از دستیارانم.
اولین بار در “قابوس نامه” ذکری از شهربانو می آید
وی ادامه می دهد: هیچ مورخی به ازدواج شهربانو و امام سوم اشاره نکرده بود؛ از دیدگاه تاریخی هیچیک از مورخانی که به موضوع حمله اعراب به ایران پرداخته بودند به ازدواج شهربانو، دختر یزدگرد سوم با امامحسین(ع)، اشاره نکرده بودند.
اولینبار در قابوسنامه ذکری از شهربانو به میان میآید که در قرن پنجم تألیف شده و حدود نیمقرن بعد از آن زمخشری در کتاب ربیعالابرار خود به آن اشاره میکند، و دیگر خبری در هیچ متنی نیست تا اینکه در زمان قاجار در قالب تعزیه مجلس شهربانو بروز پیدا میکند که قطعا منبع آقای بیضایی است.
جعفر شهیدی و شهیدمطهری ماجرای شهربانو را رد کردند این کارگردان که ساخت آثاری چون “اوینار” و “شب واقعه” را هم در کارنامه دارد اظهار می دارد: در اواخر تحقیقات به مرحوم سیدجعفر شهیدی برخوردم که سالها قبل بهطور مفصل درخصوص زندگی شهربانو تحقیق کرده بود و با قطع و یقین معتقد بود که این داستان از ریشه و بنیاد جعلی است و یزدگرد اساسا دختری به نام شهربانو نداشته است. بعدها در حماسه حسینی آیتالله مطهری هم دیدم که در واقعیبودن این داستان تردید کردهاند و به این صورت بود که آن سکانس حذف شد که عمدهترین حذف، در فیلمنامه “روز واقعه” بود.
کارگردان “روز واقعه”: فیلمنامه “رستاخیز” از اشکالات عدیدهای رنج میبرد/ پاشنه آشیل فیلم مجیدی هم فیلمنامه اوست!/هنگام تماشای فیلم مجیدی فقط عیاشی تصویر دیدم!!!/ای کاش هر دو فیلمنامه را بیضایی مینوشت
|
سینماژورنال: شهرام اسدی در این سه دهه چند فیلم و یکی دو سریال ساخته اما بیش از هر چیز به خاطر ساخت فیلمنامه “روز واقعه” بهرام بیضایی است که در کانون توجه قرار دارد.
به گزارش سینماژورنال در همه این سالها نیز کارگردانی اسدی در این کار در سایه سناریوی بیضایی قرار گرفته و خود او هم همواره از جایگاه بالای فیلمنامه بیضایی به نیکی یاد کرده است.
شهرام اسدی در تازه ترین گفتگوی خود که با بهناز شیربانی در “شرق” انجام شده بی درگیری در محافظه کاری بسیاری از همتایانش نظر صریح خود را هم درباره “رستاخیز” احمدرضا درویش بیان کرده و هم درباره “محمد رسول ا..(ص)” مجید مجیدی.
مشکل اصلی “رستاخیز” نه ساختار که فیلمنامه آن است
اسدی درباره “رستاخیز” می گوید: من نسخه اصلاحشده اثر{“رستاخیز”} را دیدم. زحمت فراوانی برای ساخت آن کشیده شده بود و فیلم از صحنههای درخشان زیادی برخوردار بود. بهخاطر کوتاهشدن فیلم چند نفر از شخصیتها صدمه دیده بودند. اما مشکل اصلی من نه با ساختار آن که با فیلمنامه آن بود که به نظرم از اشکالات عدیدهای رنج میبرد.
پاشنه آشیل فیلم مجیدی هم فیلمنامه اوست
وی ادامه می دهد: همین اشکال، متأسفانه بر فیلمنامه فیلم “محمد(ص)” هم وارد است. یعنی درواقع پاشنه آشیل فیلم مجیدی فیلمنامه اوست.
هنگام تماشای فیلم مجیدی حتی یک بار دلم نلرزید بجایش سرم به دوار افتاد!
اسدی خاطرنشان می سازد: برای من معیار در تأیید فیلمنامه خوب، لرزش دل است و بستهشدن راهِ گلو با بغض. مجیدی فیلمساز بسیار خوبی است. من در حین تماشای “بچههای آسمان” و “رنگ خدا”ی او بارها دلم لرزید و بغض راه گلویم را بست و اشک بر چشمانم نشست. اما در فیلم “محمد(ص)” حتی یکبار این اتفاق نیفتاد. درعوض سرم به دوّار افتاد از بس که دوربین به چپ و راست و بالا و پایین رفت.
فقط عیاشی تصویر دیدم
شهرام اسدی با اشاره به فیلم مجیدی تاکید می کند: فقط عیاشی تصویر دیدم و آرزو کردم ایکاش فیلمنامه هردو این عزیزان را، به هر قیمتی، بیضایی نوشته بود.
درگیری لفظی دو کارگردان بر سر فیلمنامهای از بیضایی
|
سینماژورنال: محمد رحمانیان کارگردان سرشناس تئاتر ایران که در سالهای اخیر علاقه زیادی به استفاده از آثار سینمایی مطرح در کارهایش نشان داده است به تازگی روخوانی فیلمنامه “روز واقعه” بهرام بیضایی را در دستور کار قرار داد.
به گزارش سینماژورنال رحمانیان در نشست خبری مربوط به این نمایشنامه خوانی ادعاهایی را درباره تغییر فیلمنامه بیضایی نسبت به فیلمی که شهرام اسدی از روی آن ساخته بود مطرح ساخت.
رحمانیان گفت: “روز واقعه” عنوان فیلمنامهای است که استاد بهرام بیضایی چند سال پیش آن را نوشت که آقای شهرام اسدی بخش هایی از آن متن را در قالب فیلم “روز واقعه” کارگردانی کرد. البته در این فیلم صحنه هایی حذف شده بود، ضمن اینکه نیمی از اسامی شخصیت ها نیز تغییر یافته بود.
این کارگردان تئاتر ادامه داد: حتی ما در این فضا{روخوانی “روز واقعه”} از بخش هایی از توضیح صحنههایی که در اثر سینمایی کار حذف شده بود، استفاده کردیم و شما و مخاطب با اثری روبرو می شوید که کاملا متعلق به بهرام بیضایی است.
شهرام اسدی: امیدوارم حرفهای رحمانیان برای فریب مسئولان نبوده باشد
ادعاهای رحمانیان درباره حذفیات “روز واقعه” واکنش مستقیم شهرام اسدی را به دنبال داشته که در گفتگو با “مهر” به گلایه از رحمانیان پرداخته است.
اسدی درباره اینکه رحمانیان گفته فیلمی که از روی فیلمنامه بهرام بیضایی ساخته تنها بخش هایی از اثر را به تصویر کشیده گفت: به نظر من آقای رحمانیان یا این جمله را با سهل انگاری محض گفته اند، یا قصدشان مزاح بوده و یا اینکه خدای نکرده نعوذبالله نیت سویی از ابراز آن داشته اند؛ که انشاءالله به خاطر فریب مسئولین برای دریافت مجوز نمایشنامه خوانی نبوده است.
وی ادامه داد: اگر بخواهم صراحت در بیان داشته باشم در یک کلمه باید بگویم میزان وفاداری من به متن آقای بیضایی در «روز واقعه» از وفاداری لارنس اولیویر در «هملت» شکسپیر که مشهور عام و خاص است به مراتب بیشتر است. در یکصد و چهار دقیقه ای که مدت زمان فیلم است میزان آنچه تغییر کرده کمتر از حتی پنج درصد است. و شما به امروز نگاه نکنید. شرایط سال شصت و هفت را در نظر بگیرید که هیچکس دنبال دردسر ساختن فیلم تاریخی و مذهبی نبود. هشت ماهِ تمام فیلمنامه بینقص و ارزشمند بهرام بیضایی را به دندان گرفتم و به هر جلسه ای که فراخوانده شدم، رفتم و از کلمه به کلمه آن دفاع کردم و به پشتیبانی مدیران دلسوز آن زمان در برابر خیل بی شمار مخالفان نود و پنج درصد آن را حفظ کردم.
“روز واقعه” صاحب یکی از صحیحترین و دقیقترین خوانشها در یک اثر سخت تاریخی است
این کارگردان سینمای ایران درباره خوانش رحمانیان از این متن یادآور شد: ای کاش آقای رحمانیان هدف از نمایشنامه خوانی خود را خوانش تازه ای از اثر عنوان می کردند که در همه جای دنیا مرسوم است و برای بیننده یا شنونده به دلیل ارایه دیدگاهی تازه جذابیت دارد. در خلق یک اثر چه برای بار نخست، چه برای بار صدم، آنچه مهم است جهانبینی هنرمند است نه تخریب های کودکانه ای از این دست. امروز بعد از گذشت بیش از دو دهه از ساخت فیلم، می توانم به صراحت خدمت شما عرض کنم که فیلم «روز واقعه» صاحب یکی از صحیحترین و دقیقترین خوانشها در یک اثر سخت تاریخی است. دوبله یک فیلم سینمایی در کشور ما معمولاً بین چهار تا پنج روز طول می کشد، دوبله «روز واقعه» به خاطر رعایت همین حساسیت ها، سی و یک روز زمان برد.
حتی یک اسم را هم تغییر نداده ام/تعویض نام شخصیت اصلی از “شبلی” به “عبدا..” در نسخه واگذاری فیلمنامه به تهیه کننده صورت گرفته است
وی درباره مساله تغییر در اسامی برخی از شخصیت ها در فیلم «روز واقعه» که توسط محمد رحمانیان مطرح شده بود، توضیح داد: حتی یک اسم را هم تغییر نداده ام. یعنی اساسا دلیلی برای این تغییر وجود ندارد. فیلمنامه شش شخصیت اصلی دارد که به اسامی آنها در دیالوگ ها اشاره می شود و انبوهی اسامی شخصیت های فرعی که تغییر آنها مطلقا محلی از اعراب ندارد چون در تصاویر فیلم اشاره ای به آن اسامی نمی شود؛ مثل پیاده، مرد نصرانی، جوان بی طاقت، زن، پیرمرد و… تنها اسم تغییر کرده که اتفاقا توسط خود آقای بیضایی انجام شده، تعویض اسم شخصیت اصلی (عبدالله) در نسخه واگذاری به تهیه کننده است که در نسخه انتشاراتی به شبلی برگردانده شده است.
کوشش کنیم در فردای این روز شرمسار همدیگر نباشیم
کارگردان «شب واقعه» متذکر شد: اینکه در مجلس نمایشنامه خوانی توضیح صحنه ها خوانده شود بسیار طبیعی است. اما اینکه من به عنوان کارگردان در برگردان فیلمنامه به تصویر ملزم به خواندن آنها و متهم به حذف آنها باشم غیرمنطقی ترین و غیرحرفه ای ترین سخنی است که تا به حال شنیده ام و از شما چه پنهان باور نمی کنم این جملات از دهان آقای رحمانیان خارج شده باشد. مطمئنم راوی حتما ریگی به کفشش بوده و همین الان دارد آب به آسیاب یکی می ریزد.
اسدی در پایان صحبت هایش بیان کرد: نکته ای که حائز اهمیت است این است که در حال حاضر ما در دوران گذار قرار داریم و همگی دچار تنگناهایی هستیم که اتفاقا در برخی موارد این مشقت ها بر هنرمند مضاعف است. اما این دوران خواهد گذشت. باید کوشش کنیم در فردای آن روز به سبب رفتاری که در این روزهای سخت از ما سر زده، شرمسار همدیگر نباشیم.
درگیری بازیگر زن “روز واقعه” با بیماری مهلک ایدز در “پریا”
|
سینماژورنال: لادن مستوفی بازیگر کاراکتر “راحله” در درام تاریخی “روز واقعه” به زودی با سریال “پریا” به تلویزیون بازمی گردد.
به گزارش سینماژورنال “پریا” که به تهیه کنندگی اسماعیل عفیفه و به کارگردانی حسین سهیلی زاده ساخته می شود داستانی اجتماعی با محوریت آسیب شناسی بیماری ایدز را روایت می کند.
مستوفی که آخرین کار بازیگریش سریال “جلال الدین” ساخته مشترک همسرش شهرام اسدی و آرش معیریان است بنا به اطلاعات ارائه شده در “صبا” نخستین بازیگریست که قرارداد خود را برای بازی در “پریا” امضاء نموه است.
این سریال نیمه شهریورماه وارد پیش تولید شده و بخش اعظم آن در تهران و بخشی نیز در شمال فیلمبرداری خواهد شد.
چطور شد که لادن مستوفی جای هدیه تهرانی را گرفت؟+عکس
|
سینماژورنال: سالها پیش از این و در ابتدای دهه هفتاد درامی مذهبی در سینمای ایران ساخته شد با نام “روز واقعه”.
به گزارش سینماژورنال این فیلم خیلی زود به مهمترین اثر سینمای ما درباره قیام عاشورا بدل شد و هنوز که هنوز اثری نتوانسته است به گردپای این فیلم برسد.
نکته مهم درباره موفقیت “روز واقعه” فیلمنامه درجه اولی بود که بهرام بیضایی نوشته بود؛ فیلمنامه ای که هرچند پاره ای نامرادیها اجازه نداد خود آن را بسازد اما حتی با کارگردانی اسدی هم فاصله ای فراوان میان آن و دیگر کارهای مشابه وجود دارد.
حتی تصویر گریم هدیه تهرانی هم رسانه ای شد اما…
در میان گزینه های تست گریمی که برای انتخاب بازیگر نقش اصلی زن این پروژه یعنی کاراکتر “راحله” زده شد این هدیه تهرانی بود که بیش از بقیه مورد قبول واقع شد و حتی پیش قرارداد بازی در این نقش هم با وی بسته شد.
تنها مرجع رسانه ای سینمای آن دوران یعنی مجله “فیلم” هم تصویر گریم هدیه تهرانی را به عنوان بازیگر نقش “راحله” منتشر نمود اما بعد از مدتی لادن مستوفی که در آن زمان با نام زهرا مستوفی شناخته می شد به عنوان بازیگر این نقش انتخاب شد.
به هنگام بازی مستوفی در این فیلم نیز او و کارگردان فیلم ازدواج کردند؛ ازدواجی که همچنان پابرجاست.
هدیه تهرانی هم پنج سال بعد از این تست گریم و با بازی در “سلطان” مسعود کیمیایی وارد سینما شد آن هم در حالی که یک تست گریم ناموفق دیگر هم برای بازی در “بودن یا نبودن” کیانوش عیاری را پشت سر گذاشته بود.
به تازگی عبدا.. اسکندری گریمور برجسته تصویری از تست گریم هدیه تهرانی در “روز واقعه” را متتشر نموده و ذیل آن نوشته است: اولين تست خانم هديه تهرانى براى فيلم “روز واقعه” كه قسمت نشد.
هدیه تهرانی با تست گریم “روز واقعه”
چه شد که حسین پناهی جای خسرو شکیبایی را در “روز واقعه” گرفت؟+عکس
|
سینماژورنال: 28 تیرماه سالگرد درگذشت خسرو شکیبایی است. بازیگری که طی سالهای فعالیتش در سینما و تلویزیون آثار ماندگار بسیاری برجای گذاشت.
به گزارش سینماژورنال عبدا.. اسکندی گریمور برجسته وطنی به بهانه سالمرگ شکیبایی، تصویر اجتماعی گریمی عجیب و غریب از این بازیگر را منتشر کرده است؛ تصویری که برای اغلب مخاطبان این پرسش را به وجود آورده که مربوط به کدام کاراکتر شکیبایی است.
تحقیقات سینماژورنال حکایت از آن دارد که این تصویر مربوط است به گریم خسرو شکیبایی برای بازی در درام ماندگار “روز واقعه”؛ “روز واقعه” یک بار در دهه 60 وارد پیش تولید شد و البته حدودا 10 دقیقه ای از کار هم فیلمبرداری شد اما کار به ناگاه و به دلیل پاره ای مخالفتها تعطیل شد.
در آن هنگام بنا بود ایرج نوذری فرزند منوچهر نقش اصلی فیلم یعنی نقش “شبلی” یا همان “عبدا..” جوان نصرانی را ایفا کند و البته تست گریم خوبی هم روی چهره وی زده شد.
خسرو شکیبایی با گریم نگهبان بتها در “روز واقعه”
یکی دیگر از بازیگرانی که در تیم اولیه بازیگران حضور داشت خسرو شکیبایی بود که بنا بود ایفای نقش نگهبان معبد بتها را برعهده داشته باشد.
گریمی که عبدا.. اسکندری بر چهره شکیبایی زده بود به شدت مورد توجه کارگردان شهرام اسدی قرار گرفته بود با این حال در نهایت کار به سرانجام نرسید تا چند سال بعد که “روز واقعه” با گروهی دیگر وارد پیش تولید شد.
در تیم جدید بازیگران این حسین پناهی بود که جای شکیبایی را در “روز واقعه” گرفت و نگهبان معبد بتها شد و البته یکی از زیباترین دیالوگهای این فیلم که توسط بهرام بیضایی نگاشته شده بود از زبان وی بیان شد آنجا که می گوید: چرا به بتهای مرده سنگ بزنم، وقتی بت های زنده فراوانند…
بهاره رهنما در تست گریم اثر جاودانه بهرام بیضایی+عکس
|
سینماژورنال: بهاره رهنما هرچند از اوایل دهه 70 و با بازی در یک اثر اکشن به نام “افعی” وارد سینما شد اما تقریبا یک دهه ای طول کشید تا با “نان عشق و موتور 1000” به مخاطبان شناخته شود.
به گزارش سینماژورنال رهنما در این یک دهه در فیلمهای مختلفی بازی کرد و در تست گریم برخی از پروژه های شاخص سینمای ایران هم ظاهر شد.
از جمله پروژه هایی که بهاره رهنما در آن دوران برای بازی در آن تست داد “روز واقعه” بود؛ فیلمی با فیلمنامه درخشان بهرام بیضایی که همچنان عاشورایی ترین اثر تاریخ سینمای ایران به شمار می رود.
رهنما به تازگی با قرار دادن تصویر تست گریمش در این پروژه در صفحه اجتماعیش به واقعه نگاری حضورش برای این تست پرداخته است.
دقیقه به دفیقه آن روز یادم است
بهاره رهنما در این واقعه نگاری آورده است: هنوز شوق 22 سال پیش وقتی استاد گریم ایران عبدا.. اسکندری در آینه به صورتم نگاه میکرد و با زمزمه ترانه ای فکر می کرد و بعد رو به مجریش میگفت که چه کند یادم هست! برای نقش “راحله” تست می شدم دقیقه به دفیقه آن روز یادم است.
همکاری لادن مستوفی منتهی شد به وصلتش با کارگردان
وی ادامه داده است: اما به هر حال قسمت نبود و دوست و همکار خوبم خانم لادن مستوفی این نقش را بازی کردند و این همکاری منتهی شد به وصلتشان با کارگردان آن کار شهرام اسدی و البته بازی بسیار خوب ایشان…