آقای جعفری! چه خوب که پنبه روشنفکرنمایان را میزنید
سینماژورنال/الناز خمامیزاده: ژستهاي عجيب روشنفكري در سينما و تئاتر از يك جا به بعد غيرقابل تحمل ميشوند؛ قاعدهاش اين است كه بگويي از همه متفاوتي، دنيايي كه تو ميبيني با دنيايي كه عامه مردم ميبينند، فرق دارد و نظر تو بر نظر همه اولي است.
اگر مردم سفيد را بپسندند تو بايد سياه را بپسندي تا متفاوت باشي. اين قبيل ژستها حالا گلايههاي امير جعفري، بازيگر سريالهاي طنز و كارهاي تئاتر را هم در پي داشته است. جعفري با انتقاد از برخي گاردها و بيرحميهاي روشنفكرنماها در سينما و تئاتر گفته است كه براي قشر روشنفكر كار نميكند بلكه براي مردم كار ميكند.
جنگ و بچههاي جبهه برايم ارزشمند هستند
اگر فردي بخواهد بهروزترين ژستهاي روشنفكري را در جامعه ايران جستوجو كند بايد سري به فضاي تئاتر و سينما بزند، روشنفكرنماها در فضاي سينما و تئاتر به وفور قابل مشاهده هستند، بخش اعظمي از سينما و تئاتر ايران در كنترل اين افراد است و روز به روز هم بر تعدادشان افزوده ميشود با اين حال كمتر پيش آمده كه هنرمندي از اين فضاي روشنفكري بيرون بيايد و صراحتاً انزجارش را از برخي ژستهاي روشنفكرنمايي در حوزه سينما و تئاتر مطرح كند، شايد دليلش ترس طرد شدن از اين دو حوزه باشد.
خوشحالیم که دل و جرات دارید
امير جعفري اما يكي از بازيگران با دل و جرئتي است كه به گلايه از فضاي موجود در سينما و تئاتر پرداخته است؛ سخنان او مصداق بارز افراط و تفريط و برخي خلق و خوي خاص جماعت روشنفكرنما است كه دوست دارند دنياي دريچه نگاه خود را به ديگران تحميل كنند، تصميمات عجيب بگيرند، اظهارنظرهاي عجيب كنند و هميشه نظري خلاف نظر عامه مردم را طرح كنند تا بگويند تا چه حد حرفهاي و متفاوت از ساير مردم هستند.
امير جعفري با دلي پر گفته است: «ديدگاه من فرقي نكرده و همان است. هنوز برايم جنگ و بچههاي جبهه ارزشمند هستند و تا عمر دارم صحنههاي جنگ يادم نميرود، اما ديدگاه كساني عوض شده كه اصلاً آن دوران را نديدهاند. بچههاي دهه 80 يا آنهايي كه زمان جنگ شش، هفت ساله بودند هيچ تصوري از جنگ ندارند و بايد الان نظر و تصور آنها را پرسيد.»
اظهار دين و ارادت جعفري به اسطورههاي ملي ايران را بايد به فالنيك گرفت: «بايد يك جوان 18 ساله و يك فرد 40 ساله را كنار هم آورد و نظراتشان را جويا شد، چون من كه همان آدم هستم و نگاهم عوض نشده است، هنوز اسطوره براي من شهيد همت، جهانآرا، باكريها و خرازيها هستند، تيشرتي كه ميپوشم منقش به عكس عباس دوران است، ولي جوان امروز عكس يك خواننده امريكايي را ميزند. به همين دليل ميگويم ديدگاه من نهتنها عوض نميشود بلكه هرچه جلوتر ميروم، فكر ميكنم كساني كه در جبهه، رشادت به خرج دادند چه موجودات عجيب و غريبي بودند.»
اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد
جعفري واقعيت امر درباره ژست روشنفكرنماها را به خوبي ادا و به تلاش هميشگي اين جماعت براي بيان نظراتي خلاف نظر ساير مردم اشاره ميكند: «گاهي در جامعه جرياني مُد ميشود و همه دنبالهرو آن ميشوند، مثلاً يك دفعه «چگوارا» مد ميشود و روي پيراهن همه «چگوارا» ميبيني. اين اتفاق آدم را ياد شعر مولانا مياندازد كه ميگويد «خلق را تقليدشان بر باد داد، اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد.» اين شرايط در تئاتر هم وجود دارد، مثل زماني كه يك كاري ميگيرد و تماشاچي زيادي هم از آن استقبال ميكند، اما يكسري روشنفكرنما ميگويند اين كار كه چيپ است و فقط براي خنده است و… »
تافته های جدابافته ای که مخالف خوانی می کنند
اشاره اين بازيگر سينما و تئاتر به برخي خصوصيات رفتاري روشنفكرنماها چيزي است كه بسياري از اهالي رسانه معمولاً هر سال در محافل سينمايي مثل كاخ جشنواره هم با آن روبهرو ميشوند، براي مثال فيلمي بهشدت مورد استقبال مخاطبان عام قرار ميگيرد اما به ناگاه جماعت شبه روشنفكري به بيان نظري خلافنظر عامه مردم ميپردازد تا بگويد كه تافته جدا بافته هستند؛ اين جمعيت چيزهايي را ميبينند كه مردم عادي نميتوانند ببينند و مردم هرگز نميتوانند به مرتبه عالي علم تحليل و نگاهي كه آنها به آن دست يافتهاند برسند.
جعفري گفته است: «اصلاً نسبت به هر كاري كه به اصطلاح ميگيرد و مردم استقبال ميكنند، گارد گرفته ميشود. در حالي كه من براي قشر روشنفكر كار نميكنم بلكه براي مردم كار ميكنم كه اگر غير از اين بود در خانهام تئاتر ميگذاشتم تا چهار نفر روشنفكري كه هيچ چيزي را نميپسندند، بيايند و آن را ببينند و كلي هم لذت ببرند.»
چه خوب که پنبه روشنفکرنمایان را می زنید
اين اولينبار است كه يك بازيگر مورد قبول جمعيت روشنفكرنماي سينما و تئاتر به اين صراحت پته اين جماعت را روي آب ميريزد و البته صراحتاً تأكيد ميكند كه براي قشر روشنفكر كار نميكند.