فرازهایی از گفتههای خواندهنشده همایون شهنواز ⇐رضا قطبی گفت حاضریم برای تولید «دلیران تنگستان» ۱ میلیون و نیم دهیم آن هم در حالی که هزینه تولید فیلم در آن روزگار صدهزارتومان بود!/ ۱۰ هزارتومان به نگارنده «دلیران تنگستانی» دادم تا حق اقتباس را بگیرم/بازیگر رییسعلی دلواری با پاداش بازی در «دلیران تنگستان» پیکان جوانانی خرید که عامل مرگش شد!!!/بعد از پخش سریال به همسر رییسعلی، ماهی ۱۵۰۰ تومان مستمری مادامالعمر دادند/اگر شاه سریال را ميديد براي خودش هم بهتر بود و بيشتر به فكر مردم ميافتاد!!/در دوران اصلاحات میخواستم داستان «کیخسرو»ی شاهنامه را بسازم اما فارابی گفت فیلم روز بساز!!!/در «شاه خاموش» حرفهایی زدم که بیربط با ماجرای هستهای نبود/«روزهای به یادماندنی» استاندارد نشد چون مجبور شدم کل سریال را در کمتر از یک ماه بگیرم
سینماروزان: درگذشت همایون شهنواز در آخرین روزهای سال96 این سوال را پیش رو قرار داد که چرا اوج هنرنمایی شهنواز به همان سریال «دلیران تنگستان» محصور ماند و او پس از آن نتوانست کاری در آن حد و اندازه ها ارائه دهد.
به گزارش سینماروزان انتشار گفتگویی تازه از همایون شهنواز در «قانون» پاسخهایی در خور دارد درباره چرایی کم کاری و بعد محو شهنواز از عرصه کارگردانی.
همایون شهنواز که به واسطه رفاقت پدرش با رکنزاده آدمیت نویسنده «دلیران تنگستانی» امتیاز تولید سریال براساس آن را گرفته بود درباره بودجه تولید «دلیران تنگستان» گفت: . ميخواستم همان حرف مرحوم آدميت كه «آنان دستشان از خاك بيرون است» را به مردم نشان دهم و بگويم پاي چنين نهضتهايي در ميان بوده كه اين مملكت حفظ شده است. بعد هم که پي طرح را گرفتم، آقاي قطبي زير آن نوشت: «ما حاضريم تا مبلغ يك ميليون و پانصد هزار تومان براي اين طرح هزينه كنيم.» آن موقع هزينه يك فيلم سينمايي بين يكصد تا يكصد و بيست هزار تومان بود.
شهنواز با اشاره به دست اندازهای بعد از اعلام حمایت قطبی بیان داشت: در اين اثنا طرح ما گم شد. كمكم متوجه شدم كه چه شده است. متاسفانه اينجا اگر كسي بخواهد كاري انجام دهد، ديگران به جاي آنكه كمكش كنند چوب لاي چرخ او ميگذارند. يكي از دلايل عدم پيشرفت كارهاي ما همين است. به عنوان مثال آقاي آزمايش که يك صنعتگر بود كارخانه يخچالسازي آزمايش را راه انداخت. من يك يخچال آزمايش به قيمت 350تومان خريدم كه هنوز بهخوبي كار ميكند، ولي يك يخچال بوش آلماني داشتم كه سوخت. بعدها كارخانه او را گرفتند و پس از مدتي كه برگشت، ديگر كاري از پيش نبرد.خلاصه اينکه طرح من هم گم شد. بعد از پيگيري زياد، آن را در كشوي يكي از معاونان پيدا كردم و سرانجام به عنوان اولين سريال سفارش راديو و تلويزيون آن موقع، براي اجرا به آقاي ملكساسان ويسي، رييس سازمان تِلفيلم كه بعدها نامش به سيمافيلم تغيير يافت، محول شد و من براي بازبيني مكانهاي فيلمبرداري به بوشهر رفتم.
شهنواز پیرامون دریافت حق اقتباس «دلیران تنگستانی» اظهار داشت: بعد از اينكه فيلمنامه را تكميل كردم، با آقاي آدميت قرار گذاشتم و با هم به محضر رفتيم و مبلغ 10هزار تومان به او دادم و امتياز داستان كتاب را براي تلويزيون خريدم. هرچند كه آن موقع اين چيزها باب نبود. يادم است كه آدميت گفت: من اين همه كار كرده و تا به حال چنين مبلغي نگرفته بودم.
این کارگردان با اشاره به اثرات مقطعی پخش سریال گفت: علاوه بر سريال، فيلم مستند مربوط به همسر رییسعلی که نام او خيري بود و فيلم همرزمان رییسعلی را هم براي شاه نمايش دادند. البته من نميدانم كه خود شاه يا فرح آن فيلمها را ديده بودند يا نه اما فهميدند كه چنين آدمهايي هم هستند و براي حفظ مملكت خود چنين فداكاريهايي كردهاند. بنابراين مقرر شد كه به همسر رییسعلی، مادام العمر ماهي 1500 تومان پرداخت کنند.
شهنواز با اشاره به مستندی که از اوضاع زندگی همسر رییسعلی دلواری ساخته بود و تأکید مستند بر فقر اقتصادی اما بی نیازی معنوی این بانو بیان داشت: بعدها شنيدم كه در كاخ صاحبقرانيه براي شاه و فرح نمايشاش دادهاند. ميگفتند فرح تا انتهاي فيلم را ديده بود، اما شاه حوصله اين حرفها را نداشت. اگر شاه فيلم را ميديد براي خودش هم بهتر بود و بيشتر به فكر مردم ميافتاد.
این کارگردان درباره فعالیتهایش پس از «دلیران…» گفت: من سريال ديگري ساختم به نام «روزهاي بهيادماندني» كه دنباله «دليران تنگستان» بود، ولي آن انگيزهاي كه قبلا داشتيم، ديگر وجود نداشت. هدف تهيه كننده اين سريال ساختن يك مجموعه ماندگار نبود، بلكه جمع و جور كردن و بستن ماجرا بود. من هم نتوانستم ادامه دهم و آن را نيمهكاره رها كردم و رفتم. بعد فيلم سينمايي «شاه خاموش» را ساختم كه ماجراهاي آن شباهت زيادي با مسائل امروز در رابطه با تكنولوژي هستهاي داشت، ولي با يك موضوع ديگر. همانطور كه امروز در راه ما سنگاندازي ميكنند، آن زمان هم ميکردند.
شهنواز در توضیح سنگ اندازیها بیان داشت: در زمان تولید «روزهای به یاد ماندنی» ميگفتند روزي چهار دقيقه فيلم تاريخي 35 ميليمتري با صداي سر صحنه و مونتاژ شده به ما تحويل بده. پاسخ من منفي بود. گفتم كه قادر به انجامش نيستم چون اين كار، غيرحرفهاي است. سريالهايي هست كه هفت، هشت سال زمان ميبرد تا ساخته شود. قابل باور نيست كه من «روزهاي بهيادماندني» را در عرض 26 روز ساختم – يعني از اوايل تيرماه تا اول مرداد سال 1381 – و هيچكس هم باور نميكند. خلاصه، به آنها گفتم كه من بلد نيستم روزي چهار دقيقه فيلم بسازم. آقايي هست كه كارش ساختن فيلم تاريخي است. گوشهاي از تاريخ نمانده كه ايشان فيلمش را نساخته باشد، ولي من ميگويم كه در خانه اگر كس است يك حرف بس است. يك كار خوب بساز، بقيه پيشكش…
همایون شهنواز درباره طرحهای ناکامش بیان داشت: من يك داستاني داشتم در اين مورد كه چطور ميشود كه ستمكشها وقتي به قدرت ميرسند، بدترينِ ستمگران ميشوند. در صورتي که با تمام وجود خودشان تلخي سيستم را حس كردهاند. داستان كيخسرو از شاهنامه را كار كردم. كيخسرو از شخصيتهاي عرفاني و از اساطير شاهنامه است. پادشاهي كيخسرو، پايانبخش جنگهاي ويرانگر و پايانناپذير ايران و توران بود. او كسي است كه نياي مادري و پدربزرگ خودش را ميكشد؛ يعني پدر فرنگيس را كه سركرده و فرمانده نيروهاي اهريمني بود. وقتي بر تورانيان پيروز ميشود و در مملكت داد و دهش برقرار ميکند و براي اينکه همه جا آرامش و آباداني برقرار کند، آنقدر درگير ميشود كه مادر خودش را كه همسر سياوش بود و بسيار هم به او علاقه داشت، پاک از ياد ميبرد. او، وقتي برميگردد كه جنازه فرنگيس را براي خاكسپاري ميبردند. اين داستان را بهعنوان يك داستان ايراني در دوره آقاي خاتمي پيشنهاد كردم و زندهياد سيفا… داد هم خيلي تشويقم كرد و مرا به فارابي فرستاد. ولي آنها گفتند فيلمي باب روز بساز، شاهنامه لباس و دكور لازم دارد. مسالهدار هم هست.
کارگردان «دلیران تنگستان» درباره مرگ دردناک بازیگر نقش رییسعلی دلواری گفت: من با محمود جوهری قراردادي 40هزارتوماني بستم و قرارداد نيز براي6 يا هفت ماه بود، در حالي كه دو سال تمام به محل ساخت سريال رفت و آمد كرد و فعال بود. من نيز در پايان كار برايش درخواست پاداش كردم و 40هزار تومان ديگر به او پرداختند، محمود هم نوروز ۱۳۵۵ با اين پول يك اتومبيل پيكان جوانان قرمز رنگ خريد، با همان به مسافرت رفت و تصادف كرد و كشته شد. يك نفر به من گفت كه تو باعث شدي كه او ماشين بخرد، چون تازه رانندگي ياد گرفته بود. البته آن جاده، خيلي خطرناك است و شوربختانه هنوز هم قرباني ميگيرد. در آن تصادف، همسر محمود هم كشته شد و فقط فرزندشان زنده ماند كه در كرج زندگي ميكند. پدر مرحوم جوهري نيز چند سال پيش فوت كرد.