1

یک سکانس سینمایی⇐علی مطهری: تمام بلایای اخیر، عذاب الهی است!/اگر رییسی، رییس‌جمهور شده بود به مذاکره با آمریکا رسیده بودیم!!

سینماروزان: سال۹۸ سالی پر از بلایای طبیعی و غیرطبیعی برای ایرانیان بود؛ از سیل تا آلودگی هوا و زلزله و گرانی بنزین و درنهایت کرونایی که به سال ۹۹ هم رسیده و کسی چه می‌داند در پساکرونا-اگر بتوان ازش در رفت-چه بلا یا مصیبتی در انتظار است؟

علی مطهری آقازاده شهید مرتضی مطهری که به‌خاطر عدم تایید صلاحیت نخواهد توانست حضور خود را در مجلس ادامه دهد در اظهاراتی دراماتیک اعتقاد دارد تمام این بلایا، عذاب الهی است؛ البته ایشان نگفته بی‌کفایتی مدیریتی در کنترل بلایا هم بخشی از عذاب الهی است یا نه؟؟

علی مطهری درباره سال پرحادثه۹۸ به سازندگی گفت: واقعا فکر می‌کنم همه اینها عذاب الهی است! سال ۹۸ با سیل شروع شد و بعد همین طور زلزله و حوادث آبان ماه، ترور سردار‌ و کشته‌شدگان کرمان و سقوط هواپیمای اوکراینی و بعد خود انتخابات که خوب برگزار نشد و حالا هم که ویروس کرونا دامنگیر شده یعنی اتفاقات ما را رها نمیکند و واقعا مشکلی در کارمان وجود دارد که گرفتار عذاب الهی شده‌ایم.

علی مطهری با اشاره به ریشه برخی مشکلات که دولت فعلی است بیان داشت: اگر سال ۹۶ ابراهیم رییسی، رییس جمهور شده بود این همه مشکل نداشتیم و مطمئن باشید شاید حتی به مذاکره با آمریکا رسیده بودیم و fatf هم بدینجا نمیرسید. یعنی خیلی از مشکلات را حل میکردند. اگر کار را بدهید دست خودشان چون دیگر خودشان مسئول تامین گوشت و نان و معیشت مردم هستند اول میروند سراغ احیای برجام و بعد روابط بانکی را درست میکنند و بعد هم میگویند مصلحت امروز اسلام در این است و به این ترتیب همه چیز درست میشود!!




رسانه اصلاح‌طلب خطاب به سلبریتی‌هایی که به فکر ساختن خانه فرهنگ در مناطق زلزله‌زده اند⇐الان زمان نگه‌داشتن پول در حساب نيست، کار واقعي بکنيد!/بعید است مردمی که برای زیرانداز و پتو التماس می‌کنند هوس هنرآموزی به سرشان بزند

سینماروزان: نزدیک به هشت ماه بعد از زلزله در غرب کشور همچنان آسیبهای زمین لرزه باقیست و بخشی از مردمان این منطقه گرفتار اصلی ترین نیاز خویش که «مسکن» باشد، هستند. در این اوضاع و احوال برخی از سلبریتیهای فرهنگی-اجتماعی کوشیده‌اند به زعم خود به دیگرگونه دیدن زلزله پرداخته و وعده راه اندازی مراکز فرهنگی و از جمله خانه فرهنگ را در این منطقه بدهند.

روزنامه اصلاح طلب «شرق» با مرور اتفاقاتی که پیشتر و در جریان تلاش ناکام محمدرضا شجریان برای راه اندازی «باغ هنر بم» بعد از زلزله این شهر روی داد به گلایه از سلبریتیهایی پرداخته که به جای کمک به رفع نیازهای اساسی مردمان زلزله زده درگیر اموری غیر شده اند.

متن گزارش «شرق» را بخوانید:

اول) اگر در گوگل نام محمدرضا شجريان را همراه عبارت «باغ هنر بم» جست‌وجو کنيد، تيترهايي مثل «کنارکشيدن شجريان از باغ هنر بم» و «باغ هنر بدون شجريان» پيش چشمانتان قطار مي‌شوند. گزارش‌هاي فراواني هم درباره چرايي به‌نتيجه‌نرسيدن پروژه و انصراف استاد آواز ايران پيدا مي‌کنيد که گزارش خبرگزاري ايسنا مفصل‌ترينشان است و در آن به فراهم‌نشدن بودجه و خلف وعده برخي سازمان‌ها به‌عنوان دلايل اصلي اين رخداد اشاره شده است. در اين گزارش آمده که استاد شجريان مي‌خواست «براي مردم اين شهر يک آکادمي احداث کند که در آن نه تنها موسيقي و هنرهاي ديگر تدريس شود، بلکه مرهمي باشد براي زخم عميق بمي‌ها». خب نشد. حالا صادق زيباکلام هم در پاسخ به چرايي هزينه‌نشدن مبالغي که مردم پس از زلزله سرپل‌ذهاب به حسابش ريختند، از مخالفت فرماندار اين شهر براي آغاز ساخت «دهکده اميد» خبر مي‌دهد.
مهدي اصلاني هم به‌عنوان نماينده نيکي کريمي، افتتاح قريب‌الوقوع خانه فرهنگ سرپل‌ذهاب را اعلام کرده است. غرض نيت‌خواني نيست. قطعا هر کسي با هر کسوت و در هر مقامي مي‌خواهد به زلزله‌زدگان کمک کند و اهل فرهنگ خود را موظف به ايجاد رونق فضاي هنري و فرهنگي مناطق آسيب‌ديده مي‌دانند، ولي دمي بينديشيم که باغ هنر و خانه فرهنگ و دهکده اميد در فهرست نيازهاي مردمي که سقف بر سرشان آوار شده و در کمتر از يک‌دقيقه خانه و زندگي و نزديکانشان را ازدست‌رفته ديده‌اند، چه اولويتي دارد؟
فراموش نکنيم دليل تحريک احساسات ما پس از شنيدن خبر وقوع زلزله در نقطه‌اي از سرزمينمان چيست؟ فيلم‌ها و تصاوير بازماندگان فاجعه و بلاياي طبيعي چرا اشک به چشمانمان مي‌آورند؟ ما مردمي را مي‌بينيم که ناگهان امکانات اوليه زندگي هم از آنها دريغ شده؛ مردمي چه‌بسا دارا و قطعا آبرودار که يک‌شبه خيابان‌خواب شده‌‌اند و نيازمند سرپناهي در حد چادر و زيراندازي براي برخاک‌نخفتن. خبرهايي مي‌شنويم از مرگ کودکان بر اثر سرما يا نيش مار و عقرب.
مصاحبه‌هايي مي‌بينيم با مردمي که برای کانکس و زيرانداز و پتو التماس مي‌کنند. در چنين شرايطي سرعت‌عمل حرف اول را مي‌زند، چون بايد نيازهاي نخستين ملت را برطرف کرد. بايد به فکر خواب و خوراک آنها بود. وقتي فيلمي در فضاي مجازي دست‌به‌دست مي‌چرخد که در آن مردي روي چادر همسر و فرزندش نفت مي‌ريزد تا به آتششان بکشد، درک وخامت وضعيت رواني زلزله‌زدگان دشوار نيست و رسيدن به اين واقعيت که کمبود امکانات اوليه و خلف وعده‌هاي دائم چه تأثير ترسناکي بر اين روان‌هاي از‌هم‌گسيخته مي‌گذارد، هوش چنداني نمي‌خواهد.
دوم) نگارنده مدتي کوتاه از دوران سربازي‌اش را در سرپل‌ذهاب گذراند. يادم هست که روزي در اسفند 86 تعدادي سرباز در اختيارم قرار دادند تا براي تبديل بخشي از حياط به باغچه زمين را بکنند. سربازان بيل‌وکلنگ‌به‌دست هنوز به اندازه يک وجب خاک را زيرورو نکرده بودند که انبوهي عقرب که زمستان را زير خاک مي‌گذراندند، بيرون آمدند. شانس آورديم که از سردي هوا کرخت و کم‌توان بودند و سرعتشان کند بود. آن منظره اين روزها و هم‌زمان با گرم‌شدن هواي سرپل‌ذهاب دوباره در ذهنم زنده شده و بر نگراني‌ام مي‌افزايد. آرزو مي‌کنم کاش کاري جز نوشتن از من برمي‌آمد و نگرانم که خبرهاي خزيدن مار در چادرها و گزيدن‌هاي عقرب و… در روزهاي آينده آن‌قدر زياد شود که حساسيتمان را به آنها از دست بدهيم.
به خفته در چادري که شايد ساعتي بعد قرباني زهر عقرب شود، نمي‌توان وعده آموختن پيانو در خانه فرهنگ يا تمرين آواز در دهکده اميد داد. از قديم گفته‌‌اند شکم گرسنه ايمان ندارد. چگونه انتظار داريم مردمي گرسنه و آسيب‌ديده زير هرم آفتاب و آگاه از هزار خطر در کمين و در رنج از بيماري‌هاي پوستي، ناگهان هوس هنرآموزي به سرشان بزند؟ با نهايت احترامي که براي هنرمندان و فعالان اجتماعي قائلم، فکر نمي‌کنم درک اين نکته نيازمند نبوغ باشد. کافي است يک‌بار و يک لحظه خود را جاي زلزله‌زدگان بگذاريم. دهکده اميد و خانه فرهنگ و باغ هنر همان‌قدر مي‌توانند مشکل زلزله‌زدگان را حل کنند که ديوار مهرباني توانست از پس واقعيت فقر در ديارمان بربيايد. زلزله‌زدگان سرپل‌ذهاب را دريابيد. تا اينجا نمره سلبريتي‌ها و هنرمندان و استاد علوم سياسي دانشگاه که در روزهاي فاجعه با کارت بانکی‌شان عکس گرفتند و در صفحه‌هايشان گذاشتند، بالا نیست.
دوباره مي‌نويسم؛ زلزله‌زدگان سرپل‌ذهاب را دريابيد. براي انسانيت، با درک نيازهاي اوليه، آنها را از خطرهاي در کمين و خودتان را از مردودي برهانيد. نام سرپل‌ذهاب را با عبارات و واژگان بيماري پوستي، خزندگان، عقرب و کودکان در اينترنت جست‌وجو کنيد و به تصاوير خيره شويد تا قانع شويد که الان زمان نگه‌داشتن پول در حساب براي انجام کارهاي نمادين نيست، کاري واقعي بکنيد.



آیا برای پرسشهای دوپهلوی مسعود ده‌نمکی پاسخی هست؟⇐چرا ایران روی ویبره است؟/زمین آدم‌ها را می‌لرزاند یا آدم‌ها زمین را!؟؟

سینماروزان: بیش از یک ماه است که ایران کانون زلزله شده است؛ زلزله هایی که از کرمانشاه آغاز شد و بعد از گذر از کرمان به تهران رسید؛ سایه سنگین زلزله بر سر ایران باعث شده پرسشهایی درباره چرایی آن شکل گیرد.

به گزارش سینماروزان مسعود ده نمکی کارگردانی که در آخرین فیلم خود «رسوایی2» تصویری آخرالزمانی از زلزله ویرانگر تهران ارائه کرده در واکنشی دوپهلو به زلزله های پیوسته اخیر طرح سوال کرده که زمین آدمها را میلرزاند یا بالعکس؟؟؟

ده نمکی گفته است: در زلزله چهارشنبه‌ها حکمتی است شهر ما در فیلم رسوایی فرضی بود. مردمش فرضی و مسولینش هم فرضی ولی حرفش واقعی و شایعه نزول بلا در چهارشنبه آخر سال شایعه بود. اما در طول تاریخ روز چهارشنبه شاهد بلایای زیادی بوده است. همه چیز تصادفی است مثل فیلم فارسی‌های قبل از انقلاب. جدی نگیرید. همانطور که گذشتگان جدی نگرفتند. یک شبی در خیابانیم و یا در جلسه ستاد بحران. بعد همه چیز عادی می‌شود.

این کارگردان تأکید کرده است: اما باید دانست که بلایای طبیعی برای هر طبقه از مردم یک معنی دارد. ابتلا و امتحان و هشدار و یا عذاب. همه را با یک چوب نرانید. حالا چرا ایران روی ویبره است خودش حکمتی دارد که اهل ذوق و معنا باید بیان کنند. یکی نیست بگوید بالاخره زمین آدم‌ها را می‌لرزاند یا آدم‌ها زمین را!؟




انتقادات «کیهان» از اظهارات بازیگر سریال سازمان ارزشی و چند نفر دیگر پیرامون زلزله⇐سرشو به دیوار طویله کوبید!!/آب و صابون ببرید، صورت سلبریتی بی‌ادب رو بشویید!

سینماروزان: اظهارات برخی از بازیگران سینما و تلویزیون مانند محسن تنابنده و هومن سیدی درباره زلزله کرمانشاه و ربط دادن این ماجرا به مسکن مهر در شرایطی که کمترین آمار تلفات مربوط به ساکنان مسکن مهر بوده با انتقاد روزنامه اصولگرای «کیهان» مواجه شد.

به گزارش سینماروزان روزنامه «کیهان» با مرور کمکهای ارتش و سپاه به زلزله زدگان کرمانشاه به طرح واکنشهای برخی مخاطبان نسبت به اظهارات بازیگرانی نظیر محسن تنابنده پرداخته است. تنابنده که اخیرا درگیر بازی در فصل پنجم «پایتخت» بود که با سرمایه سازمان هنری-رسانه ای اوج تولید میشود در اظهارنظرش نسبت به زلزله، مسکن مهر را طویله قیاس کرده بود!!!

«کیهان» همچنین به انتقاد از اظهارات رامبد جوان و مهناز افشار پرداخته که یکی از تورنتو و فرسنگها دورتر از ایران شماره اسپانسر «خندوانه» را برای مخاطبان خوانده که کمکهایشان را به آن بریزند(!) و دیگری بدون اینکه بداند اوضاع از چه قرار است درباره لزوم ارسال نوار بهداشتی به مناطق زلزله زده حرف زده است.

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

نق زدن «سلبریتی»‌های عافیت طلب همزمان با تلاش مردم برای کمک به زلزله‌زدگان

وضعیتی که تحمل آن برای هیچکس ممکن نیست و هرکس را به فکر خدمتی انداخته است. نیروهای ارتش و سپاه و بسیج و امدادگران هلال احمر،بیش از همه در میدان حضور دارند و از جان و دل مایه می‌گذارند. دیروز فرمانده نیروی زمینی ارتش خبر داد که با وجود توزیع گسترده چادر و امکانات امدادی اما برخی از کمبودها باعث شد تا سربازان وظیفه، «داوطلبانه» چادر خود را در اختیار زلزله‌زدگان قرار بدهند و خودشان تا صبح در سرما به سر ببرند.
این میزان از غیرت و فداکاری مثال زدنی است. فرماندهان ارشد سپاه و ارتش در چادری ساده،مهم‌ترین جلسه را تشکیل دادند و خیلی زود کارها را تقسیم کردند. مردم چشمشان به دست آنها است و آنها اطمینان مردم را در خدمت‌رسانی بیشتر جبران کردند. سربازان وظیفه،دانشجویان بی‌ادعا، طلبه‌های گمنام، امدادگران سختکوش و خلاصه همه و همه، در سکوت مطلق و دور از قاب دوربین‌ها و رسانه‌ها، فقط و فقط کار می‌کنند و از جان مایه می‌گذارند.
این شاید زیباترین تصویر ممکن از صحنه‌های تلخ حادثه باشد. در این بین هنرمندان و ورزشکاران و مشاهیر هم به میدان آمدند و از شهرت و اعتبار خود سنگ تمام گذاشتند و مردم را به کمک و همیاری دعوت کردند و حتی اگر این را هم نتوانستند،در قالب پیام تسلیت، با مردم همدردی کردند.
علی دایی از ساعات اولیه دور افتاد و کمک جمع کرد. جواد رضویان و جواد خیابانی برعکس برخی دیگر از سلبریتی‌‌ها به جای هشتگ زدن در اینستاگرام و توئیتر، به جمع‌آوری کمکهای مردمی در شهرک غرب مشغول شدند. خیلی‌های دیگر هم بودند و اصلا نخواستند نامشان رسانه‌ای بشود.

اما به موازات این همدلی مثال زدنی،جماعت دیگری هم در خانه‌های گرم و تفریح‌گاه‌های دلنشین نشستند و غر زدن به زمین و زمان را بر همت و کار و خدمت ترجیح دادند!
جماعت بی‌هنری که از قضای روزگار، اسمشان در صف هنرمندان و مشاهیر ثبت شده و نسبتی با خوبان آن جماعت ندارند. گروهی به اربعین حسینی و پیاده‌روی مردم گیر دادند و بدون آنکه بفهمند چه می‌گویند،از گسیل امکانات برای اربعین و نبود امکانات برای زلزله‌زده‌ها گلایه کردند!
بندگان خدا نمی‌دانند اربعین چیست و همه چیز را از روی کاناپه اتاقشان تحلیل می‌کنند وگرنه می‌فهمیدند که مراسم پرشکوه اربعین،به همت مردم خونگرم و کریم عراق برپا می‌شود و سهم ایران در آن مراسم، بسیار حداقلی و ناچیز است. اما بی‌خبری و در عین حال تفرعن باعث شد آن جماعت، بدترین توهین‌ها را به اربعین و راهیان اربعین روا دارند!
موضوع مسکن مهر- همان دروغی که نخستین بار اسحاق جهانگیری بدون هیچ ابا و حیایی در گرماگرم داغ مردم مطرح کرد- هم سوژه و اوج همت سلبریتی‌ها شد!
آنها که طبق معمول از هیچ چیز خبر ندارند،شروع به مرثیه‌سرایی برای چیزی کردند که وجود خارجی نداشت و وقتی مدیر مسکن و شهرسازی کرمانشاه از کشته شدن تنها دو نفر در مسکن مهر خبر داد، ناگهان لال شدند و حتی ازمردم عذرخواهی هم نکردند!
در یک نمونه عجیب، محسن تنابنده مسکن مهر را با طویله مقایسه کرد و با این کار،به مردم داغدار و بی‌بضاعتی که به درآمدهای هنگفت تلویزیونی و… دسترسی ندارند و مجبورند در خانه‌های ارزان قیمت و کوچک زندگی کنند توهین کرد.
اما واکنش کاربران فضای مجازی به وی جالب بود.
‏یک کاربر توئیت کرد:ادای سلبریتی بودن رو که در بیاری، فقط به ظاهر «تنابنده»‌ای و در باطن «نقیِ» معمولی هم نیستی!
دیگری نوشت:‏ محسن تنابنده خونه مردم رو طویله خونده! مرسی هنرمند که احترام همه رو نگه داشتی آریایی / سلبریتی بیسواد
هموطن دیگه‌ای نوشت: ‏طویله گفتن تنابنده به خانه مردم ضعيف كه بخاطر بی عدالتىِ‌اشرافيت مجبور به سكونت در مسکن مهر هستند، اوج بی‌ادبی یک سلبریتی بیسواد است
و بالاخره یک شهروند دیگر پاسخ این توهین را اینگونه داد:‏ هر لحظه بعضی سلبریتی‌های بیسواد با رویدادی امکان عرض اندام پیدا می‌کنند و وجود بی‌مغز خود را نشان می‌دهند! در آخرین مورد محسن تنابنده سرشو به دیوار طویله کوبید!
اینها تنها بخشی از گلایه‌های مردم بود.
موضوع به همین یک شخص هم محدود نبود، آمار چه بود، عدد آنها در برابر مردمی که جانشان را برای هموطنانشان می‌دهند، هیچ بود.
هموطن خوش ذوقی حال و روز این جماعت را اینگونه توصیف کرده بود:« قدیم در محله‌ها افرادی بودند با سر و وضع شناخته شده، وقتی کسی از اهالی محل فوت می‌شد، آمار مجلس ختم، سوم و هفتم را داشتند، تا حتما بروند شام بر بدن بزنند یا خیرات جمع کنند. به اینها می‌گفتند: ««مُرده خور» اما امروز مدل مُرده‌خوری تغییر کرده است. دیگر مُرده‌خورها باکلاس و سلبریتی شده‌اند به اینترنت دسترسی دارند، خوش‌تیپ و امروزین، اما منتظر می‌مانند حادثه‌ای در مملکت اتفاق  بیافتد، و بعد آنها شروع می‌کنند به مُرده‌خوری سیاسی. شبیه همین مُرده‌خوری از بَرِ شهدای پلاسکو یا همین زلزله زده‌های کرمانشاه. جانِ مردم برای اینها اهمیت ندارند. اینها فقط در مُرده‌خوری باکلاس شده‌اند اما باطنشان همان مُردخورهای محلات قدیم است.»
جوان دیگری در واکنش به دروغ پردازی و موج سواری در موضوع مسکن مهر نوشت: «مدیر مسکن کرمانشاه گفته: زلزله تو مناطقی که مردم مسکن مهر داشتن فقط ۲ تا کشته داشته آب و صابون ببرید صورت سلبریتی بی‌ادب رو بشورید. بعدشم بریم پیش آخوندی بپرسیم چه خبر از نوسازی بافت فرسوده مهندس؟!»
اما بعضی‌ها بی‌معرفتی را از حد گذراندند و بدون هیچ دلیلی، شروع به حمله به مردم و جوانان بی‌ادعای حزب‌اللهی کردند! آنهم بخاطر چیزی که ساخته و پرداخته ذهن بیمار خودشون بود!
مهناز افشار با پیش کشیدن نیازهای بهداشتی بانوان زلزله زده از اینکه بیان و ارسال این نیازها خجالت ندارد حرف زد و به دیگران حمله کرد! این درحالی بود که سیل کمک‌های مردمی به مناطق آسیب دیده راهی بود و معلوم نبود این شخص از چه چیزی سخن می‌گوید!؟
مردم اما بازهم ساکت نماندند. یک نفر برایش نوشت: «ابزار جدید شوآف: تکرارِ اسم «لوازم بهداشتی» بانوان!
-حالا چه اصراری دارند القا کنند عده‌ای با خرید این اقلام مخالفن؟ کی مخالفه؟
کدوم مسئول گفته از بردن این لوازم خجالت می‌کشیم؟»
و دیگری هم نکته‌ای خاص را به یادش آورد:
«مهناز افشار: درخواست ارسال اقلام خصوصی مورد نیاز زنان زلزله زده خجالت نداره.
– درسته! اون هم یک نیازه ولی اگه ایشون قراره بفرستن باید حتما چک بشه مثل اون دارو و شیرخشکها آلوده نباشه!»
در این بین رامبد جوان هم عنان اختیاراز دست داد و با انتشار یک ویدئو، ضمن بیان اینکه هم‌اکنون در تورنتوی کانادا به سر می‌برد به اظهار همدردی با زلزله‌زدگان و تأکید بر کمک به آنها پرداخت و در آخر اینطور گفت که: «نمی‌دونم کِی قراره که آدم‌های بی‌مسئولیت توی ایران جواب پس بدَن!»
رامبد جوان البته نگفت از تورنتو کدوم آدم بی‌مسئولیت را دیده و عصبانی شده چون اینجا سربازی داریم که 48 ساعت از زیر آوار جنازه در میاورده!
امیر ارشد ارتشی داریم که تمام مناطق زلزله‌زده را ساماندهی کرده
سردار پاسداری داریم که یک لحظه آرام و قرار ندارد و برای تک‌تک مردمی که شب بیرون از خانه که بودند دلسوزی کرد.
امدادگر گمنامی داریم که کمرش زیر بار اندوه و مصیبت و در عین حال تلاش و مجاهدت خم شده.
معلوم نیست منظور جوان از بی‌مسئولیت‌های شناسایی شده از کانادا چه کسی است!؟ شاید البته مخاطب گلایه او، معاون اول رئیس‌جمهور باشد که به جای خدمت، به موج سواری روی مصیبت مردم مشغول شد و بحث را به مسکن مهر کشید!
شاید هم منظورش عباس آخوندی است که در طول 4 سال و اندی مسئولیت ،حتی یک واحد مسکن هم نساخت، اما بیمارستانی که زیر مجموعه‌اش ساخت، تنها 210 روز دوام آورد و با خاک یکسان شد!
هرچه هست در این بازار شلوغ و پر غم و غصه این روزها،هرکس خودش را، درونش را و سقف همت و آرزوهایش را نشان می‌دهد.
یکی با ترک خور و خواب و پوشیدن جامه رزم و جهاد مشغول همدردی با مردم است و دیگری فنجان نسکافه به دست،از کنار شومینه گرم ولایش، مشغول نفرت پراکنی !
یادمان باشد، سلبریتی بودن به انسانیت است.




“زلزله پایتخت” در دو فیلم از آثار بخش مسابقه جشنواره فجر+عکس

سینماژورنال: وجود سه گسل در جنوب، شمال و مرکز تهران سبب ساز آن شده است که پایتخت ایران یکی از نقاط زلزله‌خیز ایران باشد.

به گزارش سینماژورنال زلزله‌خیز بودن پایتخت موجب شده است که کارشناسان زمین شناسی مرتب درباره خطرات ساخت و سازهای غیرمجاز در تهران هشدار دهند.

وقوع زمین لرزه هایی با شدت پایین در همه سالهای اخیر نیز به نوبه خود باعث شده شهروندان تهرانی مرتب از خود بپرسند که در صورت وقوع زلزله در پایتخت چه اتفاقی رخ خواهد داد؟

امسال دو فیلم از آثار حاضر در بخش مسابقه جشنواره سی و چهارم فیلم فجر به صورت مستقیم، زلزله را در کارکرد دراماتیک خود به کار گرفته‌اند.

تصویرسازی کامل از عواقب زلزله در “رسوایی2”

یکی از این فیلمها “رسوایی2” مسعود ده‌نمکی است که در آن یک تصویرسازی کامل از اثرات بعد از وقوع زلزله در تهران به چشم می‌خورد.

ده‌نمکی که به دلیل عقبه روزنامه‌نگاریش اغلب کوشیده برخی از سوژه‌های ملتهب صفحات حوادث روزنامه ها را وارد فضای آثارش کند در “رسوایی2” داستان پیرمردی عارف مسلک را روایت می‌کند که در شهری خیالی زندگی میکند؛ شهری که به دلیل معلق بودن بین سنت و مدرنیته کاملا شبیه به تهران است.

وقوع زلزله در دو نقطه فیلم

گره “رسوایی2” زمانی ایجاد می شود که این پیرمرد به دلیل افزایش فسادهای اقتصادی و اجتماعی در این شهر، پیش‌بینی وقوع یک زمین لرزه را می کند اما هیچ کس او را جدی نمی گیرد تا زمانی که پیش‌بینی به حقیقت می پیوندد.

شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارد که ده‌نمکی در دو نقطه فیلم خود به تصویرسازی بخشی از فاجعه‌ای پرداخته که در صورت وقوع زلزله، پایتخت با آن روبرو خواهد بود.

یکی از این دو بخش در میانه‌های فیلم قرار دارد که در نتیجه این زلزله تقریبا تمامی نقاط شهر از متروها گرفته تا پلها تخریب می‌شوند و برجها ریزش می کنند.

رسوایی2
اکبر عبدی و محمدرضا شریفی‌نیا در “رسوایی2”

زلزله اصلی در انتهای فیلم رخ می دهد که در اینجا دیگر ویرانی کامل شهر شکل می گیرد و تخریب پشت تخریب است که رقم می خورد اما با یک پایان‌بندی غیرمتعارف(!) حرکت گسل متوقف می‌شود.

ده‌نمکی برای تصویرسازی نماهای مربوط به زلزله پایتخت زمان زیادی را گذاشته و سعی کرده تصویرسازی بکر و دست اولی را در مقیاسهای داخلی انجام دهد و بدین لحاظ می‌توان فیلم را جزو امیدهای بهترین جلوه‌های ویژه جشنواره امسال دانست.

منفعت طلبانی که فقط سعی دارند خود را از زلزله نجات دهند

“هفت ماهگی” ساخته هاتف علیمردانی دومین فیلمی است که زلزله پایتخت جایگاهی موثر در روند داستانی آن دارد. زلزله در این فیلم به شدت تعلیق برانگیز و رعب‌آور تصویرسازی شده است و درست در زمانی رخ می دهد که همه چیز در جهت بدی و آلودگی پیش میرود.

شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند تصویرسازی زلزله در “هفت ماهگی” کاملا برآمده از دیدگاه فرامتنی اثر است که قصد دارد این واقعیت را به مخاطب بنمایاند که دنیا دار مکافات است و هر آنچه کنید، دیر یا زود، نتیجه‌اش را به چشم خود خواهید دید.

در “هفت ماهگی” و حین وقوع زلزله واکنش آدمهایی را می‌بینید که خیلی شبیه به منفعت‌طلبان روزگار ما هستند.

هفت ماهگی
هانیه توسلی و حامد بهداد در نمایی از “هفت ماهگی”

یکی ملودرام اجتماعی و دیگری درام سیاسی

به لحاظ ژانری اگر “هفت ماهگی” را با “رسوایی2” مقایسه کنیم اولی یک ملودرام اجتماعی است و دومی یک درام سیاسی-اجتماعی با رگه‌هایی از نقد تند آسیبهایی که سیاسی‌بازی برخی مقامات به جامعه وارد کرده است.

“هفت ماهگی” را منصور لشکری قوچانی تهیه کرده و حامد بهداد، باران کوثری، احمد مهرانفر، پگاه آهنگرانی، هانیه توسلی و فرشته صدرعرفایی بازیگران آن هستند.

“رسوایی” را ده نمکی خودش تولید کرده و اکبر عبدی، محمدرضا شریفی نیا، سحر قریشی، فخرالدین صدیق شریف و رامین راستاد از جمله بازیگران آن هستند.




پیش‌بینی مسعود ده‌نمکی از زلزله پایتخت و دیدار با ستاد فرماندهی مدیریت بحران تهران

سینماژورنال: چندی است که مسعود ده‌نمکی در پیش‌تولید فیلم سینمایی «رسوایی 2» به سر می‌برد و در تدارک این است که هر چه زودتر فیلم‌برداری این فیلم سینمایی را آغاز کند.

به گزارش سینماژورنال در طی این مدت خبرهایی از این پروژه سینمایی به گوش رسید مانند کناره‌گیری شیلا خداداد از حضور در این پروژه سینمایی به دلیل تداخل زمانی حضورش در یکی دیگر از فیلم‌های سینمایی که به همین دلیل سحر قریشی جایگزین وی شد تا فرصت حضور در «رسوایی 2» را به دست بیاورد. همچنین طی این مدت درباره داستان فیلم به نکاتی اشاره شده است مانند اینکه قصه «رسوایی 2» قصه‌ای تخیلی است.

بر پایه این گزارش، طبق برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته شده فیلم سینمایی «رسوایی 2» با بازی اکبر عبدی در نقش یک روحانی به نام «حاج یوسف» در 15 مرداد ماه کلید خواهد خورد.

عبدی در «رسوایی 1» نیز در نقش «حاج یوسف» بازی کرد و قرار است در «رسوایی 2» همین نقش را ایفا کند با این تفاوت که 10 سال از آن زمان گذشته و حاج یوسف نیز پیرتر شده است.

زلزله در تهران

بنا به اطلاعات ارائه شده در “فارس” اما نکته جالب “رسوایی2” پیش بینی عجیب و غریبی است که در آن نسبت به زلزله تهران صورت می گیرد. حاج یوسف این بار در «رسوایی 2» پیش‌بینی یک زلزله را در پایتخت می‌کند و هشدار می دهد که قرار است در تهران زلزله‌ای عظیم بیاید. این پیش‌بینی و برخی از ماجراها باعث می‌شود تا کم‌کم از جانب اطرافیان طرد شود تا جایی که به ناچار به یکی از جزیره‌های خارک و قشم تبعید می‌شود.

چندی پیش مسعود‌ده‌نمکی در تاریخ 15 تیرماه از ستاد فرماندهی مدیریت بحران تهران بازدید کرد که قطعاً برای همکاری دو جانبه بوده است و زلزله نقطه مشترک فیلم سینمایی «رسوایی 2» با ستاد فرماندهی مدیریت بحران تهران بوده است. ستاد بحران همواره آماده اتفاقات پیش بینی نشده همچون زلزله است و این بار طبق پیش‌بینی ده نمکی در «رسوایی 2» قرار است در تهران زلزله بیاید.

گفتنی است «رسوایی 1» با بیش از 4 میلیارد تومان فروش یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌‌های سینمایی اکران شده در سال 1391 بوده است. حال این سوال پیش می‌آید مسعود ده‌نمکی بعد از تجربه خوبی که در سه‌گانه «اخراجی‌ها» داشته است آیا می‌تواند همین موفقیت را در «رسوایی» داشته باشد؟