1

واکنش یک کارگردان مستقل سینمای ایران به سخنرانی حسن روحانی در سازمان ملل⇐در اين سخنراني باز ما مردم دل‌مُرده و غمگين و مسائل حياتي‌مان فراموش شد!/آیا برای دادن شعارهای تکراری نیاز به سفر به نیویورک بود؟؟/چرا نویسندگان متن سخنرانی به‌جای توجه به شرایط فعلی ملت ایران، بر حرفهایی بارها گفته‌شده در باب حقوق بین‌الملل اصرار کردند؟/ چرا سخنرانی روحانی نتوانست حتی اندکی از التهابات بازار و نگرانی‌های جامعه کم کند؟؟/عجیب بود که بعد از سخنرانی روحانی باز قیمت دلار افزایش پیدا کرد!!/یعنی حضور رییس جمهور در سازمان ملل نمی‌توانست حتی برای چند ساعت هم که شده به بازار، آرامش دهد؟

سینماروزان: حضور حسن روحانی رییس جمهور دوازدهم در نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل هرچند با اقبال رسانه های اصلاح طلب مواجه شده اما رسانه های مستقل و مخاطبانی که فشارهای اقتصادی وارده به جامعه بیش از همه بر رنج آنان می افزاید، واکنشهایی نه چندان خوشایند به متن سخنرانی داشتند.

اصغر نعیمی از نویسندگان و کارگردانان مستقل سینمای ایران که نگارش درام سیاسی «زندگی خصوصی» و کارگردانی رمانس-سیاسی «سایه‌های موازی» را در کارنامه دارد با نگارش یادداشتی صریح، پرسشهایی کلیدی را درباره سخنرانی حسن روحانی در نیویورک بیان کرده است. پرسشهایی که رسیدن به پاسخ آنها میتواند کمک حال رییس جمهور در محافل آتی بین الملل باشد.

متن یادداشت اصغر نعیمی را بخوانید:

«دور از اجتماع غمگين»

سخنراني روحاني در سازمان ملل به تمام معني نوميد كننده يا حداقل بي خاصيت، بدون كاربرد و نامتناسب با شرايط حساس داخلي بود. در حالي كه مردم ايران زير بار فشار سوء مديريت اقتصادي در حال له شدن هستند و خروج امريكا از برجام اين بحران را مضاعف كرده اين سخنراني نتوانست حتا اندكي التهابات بازار و نگراني هاي جامعه را كاهش دهد. نمونه اش هم ادامه روند افزايش قيمت دلار بعد از اين سخنراني بود، يعني حضور و سخنان رييس جمهور در سازمان ملل حتي براي چند ساعت هم نتوانست به بازار ملتهب آرامش بدهد.
به نظرم نويسندگان متن سخنراني استراتژي نامناسبي را انتخاب كردند و به جاي توجه بر تاثير اين سخنراني بر شرايط فعلي ملت ايران، آن را تبديل به متني نه چندان بديع، احساساتي و البته گوش‌نواز درباب حقوق بين الملل كردند. حرف هايي بارها گفته شده در شرايط مختلف كه البته تكرارشان در قالب چنين متن ظاهرا شورانگيزي بي ضرر و در عين حال بي منفعت است و گرهي از مشكلات فراگير امروز مردم، به خصوص در مساله مهم معيشت، باز نكرد. از سوي ديگر بعيد مي دانم اين سخنراني در عرصه سياست خارجي هم تاثير بگذارد چون حاوي مطلب جديدي نبود.
اشاره و تأكيد رييس جمهور بر اينكه براي مذاكره نيازي به عكس دو نفره نيست، نكته اي كه چند ساعت قبل از سخنراني هم حسام الدين آشنا در كانال تلگرامي اش نوشته بود، نيز سطح سخنراني را به به يك مجادله غيرديپلماتيك تقليل داد.
خلاصه اينكه در اين سخنراني هم باز ما مردم، مردم دلمرده و غمگين، و مسائل حياتي مان فراموش شد و اين عرصه هم وسيله اي شد براي عرض اندام مسئولين و دادن شعارهاي تكراري، كه براي اين كارها هم نياز به سفر به نيويورك نبود.

اصغر نعیمی
اصغر نعیمی



حسین فرحبخش در تازه‌ترین گفتگوی تفصیلی خود اظهار داشت⇐برای «آواز قو» و «شب‌های تهران» کلا ۴۵ میلیون به ما وام دادند و ۵۴ میلیون از ما پس گرفتند یعنی ۹ میلیون بهره گرفتند!/تنها دفتری که حسابش با فارابی صفر است «پویافیلم» است/در همه این سالها نه شکایت مالی داشته‌ایم و نه شکایت اخلاقی/بسیاری از کسانی که ادای انتلکتوئل‌ها را درمی‌آورند، از پادویی کنار دست من شروع کردند!!!/در سال ۷۶ با افتخار به ناطق نوری رأی دادم و همین آقایان به اصطلاح اصلاح‌طلب بعد از انتخاب آقای خاتمی یک سال تلاش کردند دفتر ما را تعطیل کنند و نتوانستند/در سال ۸۰ به خاطر شرایط جامعه به خاتمی رای دادم؛ در سال ۸۴ در هر دو مرحله به آقای هاشمی رأی دادم و سال ۸۸ هم اتفاقا به موسوی رأی دادم!!/در زمان سیف‌الله داد آزادی عمل داشتیم تا صادقانه فیلم بسازیم/دو سال اول مدیریت شمقدری از سیف‌الله داد هم بهتر بود/اولین بار در سال ۵۶ حسن روحانی را در مسجد ارگ دیدم/هم اصلاح‌طلبان و هم اصولگرایان ذاتا حقه‌بازند!/حمایت خاتمی از روحانی، بازی سیاسی است و ربطی به روحانی ندارد/سی نفر آدم ثابت هستند که از سال ۷۲ تاکنون خانه سینما را در دست گرفته‌اند/این سی نفر از شهرداری و دیگر جاها بودجه‌های آن‌چنانی گرفتند و…/کسی که در مجمع عمومی خانه سینما رأی حداقلی می‌آورد نباید رئیس هیئت مدیره خانه سینما بشود/در اتاق سجادپور همیشه به روی مراجعه‌کنندگان باز بود! /وزارت ارشاد روحانی ترسو و بی‌جرئت است /زمان تولید «شارلاتان» رضاداد گفت حداقل فیلمی مثل «کما» بساز اما زمان اکران «کما» ما را تحت فشار گذاشتند/در دهه شصت به‌خاطر ساخت «گردباد» با مضمون تفاله‌های اتمی پدرم را درآوردند اما الان به‌خاطر ساختش ازم تشکر می‌کنند!/اگر بتوانید قاجار را از تاریخ ایران حذف کنید «فیلمفارسی» را هم از سینما حذف خواهید کرد!/قاسم جعفری را فقط بعد از ۴ روز از «عطش» کنار گذاشتم چون با همه درگیر شد؛ از فرهاد آییش تا اصغر نعیمی!

سینماروزان: در میان انبوهی از سینماگران ایرانی که حرفهایشان را در دلشان نگه می‌دارند و حتی وقتی بی‌عدالتی می‌بینند جرأت اظهارنظر شفاف درباره آن را ندارند حسین فرحبخش جزو معدود سینماگران ایرانی است که اغلب سعی کرده حرفهایش را شفاف و بی‌پرده بزند.

به گزارش سینماروزان فرحبخش که در کنار تولید ده ها محصول برای سینمای بدنه، سابقه کارگردانی آثاری همچون «عطش» و «زندگی خصوصی» و «مستانه» را هم دارد تازه‌ترین گفتگویش که با «نزدیک» صورت گرفته را هم مجالی کرده برای امتداد اظهارنظر شفاف درباره ادوار مختلف سینمایی مملکت و کارنامه کاری خودش.

متن کامل گفتگوی حسین فرحبخش را بخوانید:

اگر موافق باشید از اینجا شروع کنیم که بر خلاف ادعای همیشگی شما مبنی بر اینکه تنها تهیه‌کننده‌ در سینمای ایران هستید که آثارتان با سرمایه شخصی ساخته می‌شوند، حالا کسی مدعی است که اتفاقا شما راه‌های وام گرفتن را خوب بلدید.

بسم ا… الرحمن الرحیم. من هیچ وقت نگفتم که وام نمی‌گیرم. به من اصلا وام نمی‌دهند. شاید در طول این سال‌ها و حدود ۵۰ فیلمی که ساختم تنها برای ۵ یا ۶ فیلم وام گرفته باشم. وام‌هایی هم که ما گرفتیم مربوط به زمان سیف‌الله داد بود که به همه وام می‌دادند.

به همین خاطر هم گفتید که دوران سیف‌اله داد بهترین دوران مدیریت سینمایی ا‌ست؟

نه، ربطی به این موضوع ندارد. دوران سیف‌اله داد از این جهت که همه فیلمسازان آزادی عمل داشتند و می‌توانستند هر چه می‌خواهند بسازند بهترین دوران سینمایی بعد از انقلاب است.

پس شما هم وام گرفتید؟

بله گرفتم، اما در مقابل رقمی که بقیه گرفتند بسیار ناچیز بوده است. مثلا اگر به بقیه ۵۰۰ میلیون تومان دادند به من ۱۰۰ میلیون دادند. البته من این وام را نه به خاطر اینکه گشایشی در کارم شود، بلکه تنها به خاطر اینکه حقم بود گرفتم. الان هم که هفت هشت سالی می‌شود که به ما وام نداده‌اند و مهم‌تر از همه‌ این حرف‌ها اینکه ما تمام وام‌هایی را که گرفتیم پس دادیم و حتی یک ریال بدهی به فارابی نداریم. برای «آواز قو» و «شب‌های تهران» کلا ۴۵ میلیون به ما وام دادند و ۵۴ میلیون از ما پس گرفتند و ۹ میلیون بهره گرفتند. اسناد همه‌شان هم موجود است. در حالی که درست در همان زمان ۵۰۰ میلیون از کل سینماها طلب داشتیم.

وقتی کارنامه کاری شما را مرور می‌کنیم می‌بینیم با بسیاری از بازیگران و عوامل سینما، از عامه‌پسند تا روشنفکر کار کرده‌اید و همگی حداقل یک بار با عنوان‌های مختلف با شما کار کرده‌اند. فکر می‌کنید چرا همین‌ها هر زمان حرف ابتذال در سینمای ایران می‌شود از فیلم‌های شما نام می‌برند؟

اینکه شما می‌گوئید سند حقانیت ماست. ما رنگ و لعاب عوض نمی‌کنیم و در اصول و مرام عین روز اول‌مان خیلی شفاف هستیم. بسیاری از کسانی که الان ادای انتلکتوئل‌ها را درمی‌آورند، از پادویی کنار دست من شروع کردند و ما به همه‌ جا رساندیمشان. همین الان هم وقتی ما را می‌بینند تا زانو خم می‌شوند و می‌گویند غیر از تو کسی را به عنوان تهیه کننده قبول نداریم.

پس علت اصلی این انتقادات چیست؟ چرا بسیاری حسین فرح‌بخش را نماد جریان فیلمفارسی در ایران می‌دانند، در صورتی که مشابه فیلم‌های شما را تهیه‌کننده‌های دیگری هم می‌سازند؟

حسادت! این فعالیت مستمر ما آقایان را آتش می‌زند. از ۲۳ سالگی که وارد سینما شدم تا امروز نگاه مسئولین و منتقدان ذره‌ای برایم اهمیت نداشته است. چه تعریف کنند و چه فحش بدهند، همیشه کار خودم را کرده‌ام و همین مسئله خیلی‌ها را آزار داده است. در تمام این سال‌ها هر دولتی با هر نگاه سیاسی آمده ما حاضر بودیم و فیلممان را ساختیم، ولی بقیه این طور نیستند. یا خودشان را به جریانات سیاسی وصل کردند و ادامه دادند، یا هر پنج شش سال یک فیلم می‌سازند و یا کاملا به حاشیه رفته‌اند.

خب شاید علت استمرار شما هم این باشد که سعی کردید با هر دولتی که سر کار آمده کنار بیایید و همراهش بشوید. در دوره اصلاحات «آواز قو» را ساختید و در دوران احمدی‌نژاد با شمقدری و سازمان سینمایی وقت در یک جبهه قرار گرفتید و در دوره روحانی هم که صراحتاً از ایشان حمایت کردید

بنده مطلقا سیاسی نیستم و بر اساس تغییراتی که جامعه می‌کند خودم را تغییر می‌دهم، ولی اصول و نگاهم هرگز تغییر نمی‌کند. در سال ۷۶ با افتخار به آقای ناطق نوری رای دادم و همین آقایان به اصطلاح اصلاح‌طلب بعد از انتخاب آقای خاتمی یک سال تلاش کردند دفتر ما را تعطیل کنند و نتوانستند. در سال ۸۰ به خاطر شرایط جامعه به خاتمی رای دادم. در سال ۸۴ در هر دو مرحله به آقای هاشمی رای دادم و سال ۸۸ هم اتفاقا به موسوی رای دادم. وقتی هم شمقدری رئیس سازمان سینمایی شد، من قبلا ایشان را ندیده بودم و در همان دیدار اول به او و سجادبور گفتم که من به موسوی رای داده‌ام، اما الان احمدی‌نژاد را به عنوان رئیس جمهور قبول دارم. بارها به شمقدری گفتم اگر می‌خواهید بمانید باید مثل سیف‌الله داد باشید. دو سال اول مدیریت شمقدری از سیف‌الله داد هم بهتر است. اگر سر تعطیلی خانه سینما با شمقدری همراهی می‌کردند، سینمای ما جهت‌گیری‌های جدیدی پیدا می‌کرد و ما الان گرفتار این شرایط نبودیم. ریل‌گذاری‌های جدیدی می‌شد که به نفع سینما بود.

چه جهت‌گیری‌هایی؟ بیشتر توضیح می‌دهید؟

یک مثال می‌زنم. در سال ۹۰ فیلم‌های توقیفی را چه کسی اکران کرد؟ مگر حوزه تحریم نکرد و نمایندگان مجلس هم نگفتند که باید فیلم‌ها توقیف شوند؟ اما شمقدری همه را پخش کرد. اتفاقی که در تاریخ بی‌نظیر است. حتی فیلم‌هایی را هم که از قبل توقیف بودند اکران کرد.

این موضوع را که گفتند جریان آقای مشایی در ساخت فیلم «زندگی خصوصی» از شما حمایت کرد رد می‌کنید؟

مگر «زندگی خصوصی» فیلمی در جهت تایید دولت احمدی‌نژاد است؟ همان زمان روزنامه ایران علیه فیلم ما مطلب نوشت که این فیلم علیه دولت است. من با این سابقه کسی نیستم که فارابی یا فلان نهاد و جریان به من بگویند چه چیزی بسازم یا نسازم. این حرف‌ها فقط برای خراب کردن است. تمام اسناد مالی فیلم موجود است.

شما در فیلم هم اصولگراها را می‌زنید و هم اصلاح‌طلب‌ها را. کاراکتر سعید نیک‌پور را هم در قالب یک الگو و قهرمان معرفی می‌کنید که نطقی که در یکی از مهم‌ترین سکانس‌ها می‌کند کاملا در حال و هوای صحبت‌های جریان مشایی و احمدی‌نژاد است. این ادعا که ما نه اصولگرا هستیم و نه اصلاح طلب! ما جریان سوم‌ هستیم!

این را مطلقا قبول ندارم. قسمت اول حرفت را قبول دارم. «زندگی خصوصی» هم علیه اصولگراهاست و هم علیه اصلاح‌طلبان. حرف‌هایی که سعید نیک‌پور می‌زند نماد بارز همان اعتدالی ا‌ست که همواره مدافعش بودم و نمونه مشخص آن صحبت‌های مقام معظم رهبری و آقای هاشمی ا‌ست.

و آقای روحانی؟

بله دقیقا. من اولین ‌بار در سال ۵۶ آقای روحانی را در مسجد ارگ دیدم و پای منبر سخنرانی ایشان بودم. عید سال ۹۲ با یکی از مقامات بالای دولت آقای روحانی حرف می‌زدم و به ایشان گفتم اگر روحانی بیاید قطعا رای می‌آورد و حتی در همین انتخابات هم مطمئن بودم که او برنده خواهد شد. من اصولگرا و اصلاح‌طلب را ذاتا حقه‌باز می‌دانم.

خب یکی از این دو جریان الان حامی اصلی آقای روحانی‌اند!

جریان اصلی حامی آقای روحانی از حلقه اعتدالیونی ا‌ست که نه اصولگرا هستند و نه اصلاح‌طلب!

حمایت تمام قد آقای خاتمی از ایشان را چطور می‌بینید؟

این حمایت‌ها بخشی از بازی‌های گروه‌های سیاسی‌ است و ربطی به آقای روحانی ندارد.

برگردیم سر صحبت اصلی و ارتباط شما با دولت‌های مختلف. در حاشیه‌های خانه سینما و در صف‌کشی دو طرف دعوا، طرف مقابل شما به لحاظ فکری و خط مشی تقریبا یکدست بودند؛ اما بین شما و مثلا آقای سهیلی و شمقدری و سجادپور به‌جز مخالفت با طرف مقابل چه اشتراکی وجود داشت؟

اشتراک من و آقای شمقدری در این بود که هر دو از باز شدن فضای سینما دفاع می‌کردیم. اتفاقا خانه سینمایی‌ها بودند که به خاطر مصلحت شخصی و مسائل جناحی سراغ حوزه رفتند و کل سینما را زیر سئوال بردند. ما با خانه سینمایی که مسجد ضرار باشد مخالفیم و باید آن خانه را ویران کرد. سی تا آدم از سال ۷۲ تا الان دارند آنجا را می‌چرخانند. گفتند فرح‌بخش مخالف کار صنفی‌ است. منی که اولین تشکیلات صنفی بعد انقلاب را تاسیس کردم و همواره منافع جمع را بر منافع خودم ترجیح دادم. من با شمقدری هیچ ارتباط خطی و فکری ندارم و از بعد دوران مدیریت تنها دو بار ایشان را در مراسم ختم دیده‌ام، اما آن زمان که کار درست را انجام می‌داد از او حمایت کردم.

این تعاریف شما شامل حال آقای سجادپور هم می‌شود؟

در تاریخ بعد از انقلاب مدیرکلی بهتر از سجادپور ندیدم. در اتاقش همیشه به روی مردم باز بود و ساعت ۱۲ شب اگر یک کارگر فنی هم تماس می‌گرفت، تلفنش‌ را جواب می‌داد. چرا باید جناحی فکر کنیم؟ چون سجادپور برای زمان احمدی‌نژاد است بگوئیم آدم بدی بود؟ از طرف دیگر برعکس آن گروه مدیرانی که الان هستند اصلا جواب مردم را نمی‌دهند.

پس چرا این قدر از دولت آقای روحانی حمایت می‌کنید؟

حمایت من از آقای روحانی ربطی به وزارت ارشاد ندارد. اتفاقا وزارت ارشاد روحانی ترسو و بی‌جرئت است. دولت روحانی در چهار سال اول هیچ کاری برای سینما نکرد، اما حمایت من از دولت روحانی، حمایت از کلیت دولت است.

شما به عنوان یکی از منتقدین اصلی خانه سینما با سابقه‌ای که داشتید، چرا هیچ وقت نامزد مدیر عاملی نشدید؟

نمی‌خواستم.

چرا؟ هم نفوذ داشتید و هم با آقای شمقدری هم سلیقه بودید.

تمایلی به کار در این شرایط نداشتم. در سال ۸۲ نایب رئیس خانه سینما و همیشه مشغول کار صنفی بودم. از طرف دیگر شرایط خانه سینما به‌قدری آشفته و به‌هم ریخته بود که فکر می‌کردم نیاز به یک خانه تکانی اساسی دارد. کسی که در مجمع عمومی خانه سینما ۱۴ رای می‌آورد نباید رئیس هیئت مدیره خانه سینما بشود.

خب حضور شما می‌توانست همان خانه تکانی باشد.

می‌دانستم که با حضور در آن جمع رانت‌خوار نمی‌شود تغییری را به وجود آورد. شمقدری تنها کسی بود که جلوی آنها ایستاد و در ابتدا موفق هم شد.

یعنی قدرت و نفوذ این افراد از شما که ارتباطات زیادی هم در داخل و هم در خارج سینما دارید، بیشتر است؟

اگر ما نبودیم که اصلا الان شرایط دیگری برقرار بود. به خاطر حضور امثال ماست که اینها جرئت انجام برخی کارها را ندارند. اما همین جمع سی نفره جوری طراحی کردند که قدرت بین آنها دست به دست می‌شود. با رانت می‌توانند بودجه چند میلیاردی بگیرند و جشنواره برگزار کنند، از شهرداری و دیگر جاها بودجه‌های آن‌چنانی بگیرند و…

منشأ این همه قدرت و رانت کجاست؟

منشا این قدرت از بازمانده‌های مدیریت دهه۶۰ است. مدیران آن زمان عوامل و آدم‌های خود را گذاشتند و رفتند و امروز می‌بینیم مدام به افراد مختلف هجمه وارد می‌کنند. یک بار از ابتذال می‌گویند و بار دیگر برچسب سیاسی می‌زنند. رفتارهای آنها مرا به یاد سیاست معاویه می‌اندازد که بره‌های کوچک را به بچه‌ها می‌داد و همه‌ جا پخش می‌کرد که اینها از طرف معاویه‌ است و بعد عوامل خودش بره‌ها را می‌کشتند و این بار می‌گفت این کار علی ا‌ست و به این شکل زمینه را برای حذف رقیب و ادامه حیات سیاسی خود مهیا می‌کرد. حالا کار این افراد انحصارطلب هم با دیگران همین است.

آقای فرح‌بخش! من هیچ وقت ارتباط بین این حرف‌های مذهبی شما و فیلم‌هایی را که تولید کرده‌اید  نفهمیدم. از همین فیلم آخری که کارگردانش هم بودید و خیلی حرف و حدیث داشت شروع کنیم. چه ارتباطی است میان کسی که می گوید دنباله‌روی اهل‌بیت(ع) است و در تمام مصاحبه‌های خود حداقل دو سه حدیث روایت می‌کند، با فیلمی مثل «پا تو کفش من نکن»؟

اول این را بگویم که قرار نبود این فیلم را من بسازم؛ اما یک هفته قبل از شروع فیلمبرداری پای آرش معیریان شکست و ما هم چون از قبل برنامه‌ریزی کرده بودیم نمی‌توانستیم فیلمبرداری را به تاخیر بیاندازیم و این شد که تصمیم گرفتم خودم کارگردانی کنم. از طرف دوم چه منافاتی بین فیلم و اهل‌بیت(ع) هست؟ این دو تا را نباید با هم قاتی کرد.

این حجم بالای شوخی‌های جنسی منافاتی با اعتقادات شما ندارد؟

معیار شما چیست؟ هیچ کدام از شوخی‌های فیلم «پا تو کفش من نکن» هیچ منافاتی با شرع و قانون و هنجارهای ما ندارد. بعد هم ما که نگفتیم این فیلم را اهل‌بیت(ع) تقدیم می‌کنند که … ما می‌گوئیم این فیلم برای سرگرمی مردم ساخته شده است. من اعتقادی به اینکه فیلم حتما باید پیام خاصی داشته باشد ندارم. البته اگر فیلمسازی هم فیلم سرگرمی ساخت و هم حرف مهمی زد باید دستش را بوسید.

یعنی اگر زمان به عقب برگردد باز هم این فیلم را می‌سازید؟

قطعا نه. ساخت این فیلم اصلا کار من نیست. اگر فیلم را ساختم فقط به خاطر این بود که نمی‌توانستیم فیلمبرداری را به تاخیر بیاندازیم. روی فیلم هیچ ادعایی ندارم. فقط می‌گویم فیلمی که ساخته‌ام که منافاتی با شرع ندارد.

ولی من در مورد شوخی‌های فیلم هنوز قانع نشده‌ام.

کدام شوخی‌ خلاف شرع است؟ بگوئید تا توضیح بدهم.

دیالوگ‌هایی مشابه اینکه؛ “اسپری بزنیم بحثمون به تاخیر می‌افته…” یعنی چه؟

این مورد وقتی درست است که تو کلام را مقطع کنی. وقتی جمله ادامه دارد این معنا را ندارد.

اصلا علت مطرح شدن این شوخی چیست؟ چیزی جز تداعی همان مفاهیم مبتذل جنسی؟

این طوری که باید کل سینما را تعطیل کنیم! این شوخی‌ها فقط برای خندیدن مردمی‌ است که آمده‌اند سرگرم شوند و تفریح کنند. یک جمله‌ای بود در فیلم که آدم مریضی مثل ایل‌بیگی که خیلی با او مشکل داشتیم، به آن ایراد گرفت و در نهایت هم حذفش کردیم. بعضی جملات با نحوه اداهای مختلف و با پس و پیش کردن فعل و فاعل معانی مختلفی می‌دهند. اگر نگاه مریض باشد، این جملات یک معنا دارند و اگر نگاهمان اعتدالی باشد اصلا این حرف‌ها پیش نمی‌آیند.

برای کسی که تقریبا بیست سال پیش (سال ۷۹) «آواز قو» را ساخته است که نامزد دریافت بهترین فیلم از جشن خانه سینما شده و فیلم‌هایی مثل «کما» یا «عطش» را هم در کارنامه دارد که بالاخره حداقلی از کیفیت را دارند، ساختن فیلمی مثل «پا توکفش من نکن» خیلی جالب نیست. چرا به ساخت این فیلم‌ها رسیدید؟

این فرمایش تو را می‌فهمم. اینکه وقتی تو ۲۰ را داری چرا می‌روی سراغ ۱۰؟ خیلی صادقانه بگویم این حرف را رد نمی‌کنم و قبول دارم. حالا شاید از همین جمله من هم سوء استفاده کنند، ولی من می‌گویم کارنامه آدم‌ها را باید در مجموع دید. حتی بهترین فیلمسازان دنیا هم در کارنامه کاریشان فیلم‌های خوب و بد و متوسط دارند. یک چیز دیگر هم اینکه یک وقت‌هایی شرایط جامعه طوری است که فیلمی می‌سازی که خیلی باب میلت نیست و نمی‌توانی از آن دفاع کنی.

یعنی می‌شود این طور گفت که ساخت فیلمی مثل «با تو کفش من نکن» از وفق دادن با جامعه حاصل می‌شود؟

یک مقداریش وفق دادن است و بخش دیگر هم شرایط فیلمسازی است. چرا از دوران سیف الله داد حمایت می‌کنم؟ به خاطر اینکه همه افراد آزادی عمل داشتند که هر چه می‌خواهند بسازند، ولی الان فیلمساز امنیت ندارد، یعنی تمام تمرکزش روی فیلم نیست و نگران حواشی و مسائل مختلف است. در زمان داد و شمقدری چون احساس امنیت کاملی وجود داشت، من «اواز قو» و «زندگی خصوصی» را ساختم. البته باز هم بگویم که دو سال اول شمقدری حتی از زمان داد هم بهتر بود. در این زمان‌ها به هیچ چیزی جز فیلمم فکر نمی‌کردم. به اعتقاد من مسئولین و منتقدین هیچ کدام قابل اعتماد نیستند.

این جمله خیلی کلی و مبهم است!

بگذار خاطره‌ای را بگویم. «کما» را اکران کرده بودیم و «شارلاتان» را کلید زده بودیم. رفتیم برای گرفتن وام از فارابی که آقای رضاداد گفت این چه فیلمی است؟ حداقل فیلمی مثل «کما» بساز! یادشان رفته بود که درباره «کما» چه حرف‌هایی زدند و ما را تحت فشار قرار دادند. جالب اینجاست که سال بعد سر «عروس فراری» هم گفتند بابا حداقل یک چیزی مثل «شارلاتان» بساز!

جدی می‌گویید؟در مقابل «عروس فراری» به شما گفتند فیلمی مثل «شارلاتان» بساز؟

بله! دقیقا! به خاطر همین است که می‌گویم اصلا کاری با حرف‌های اینها ندارم. من در سال ۶۴ فیلمی ساختم به نام «گردباد» که اولین فیلم در باره تفاله‌های اتمی بود. همین الان هم هر بار تلویزیون این فیلم را پخش می‌کند، از مقامات امنیتی و سیاسی و فرهنگی زنگ می‌زنند و از من تشکر می‌کنند، ولی در زمان ساخت فیلم پدر من و قدکچیان را در آوردند. به خاطر همین چیزها همیشه به اجتهاد خودم عمل کرده‌ام.

شما که در سال ۸۲ فیلمی کمدی مثل «کما» را ساخته‌اید، اگر در همان مسیر ادامه می‌دادید امروز بعد از سیزده چهارده سال به جای «آس و پاس» و «خالتور» و «پا تو کفش من نکن» باید فیلم‌های بهتری را از شما می‌دیدیم.

«کما» فقط یک فیلم کمدی نبود و من در آن خیلی حرف‌های اجتماعی مهمی می‌زنم.

من بحث ساختاری دارم، درباره فرم و سر و شکل فیلم‌ها. فیلمی مثل «کما» یک حداقل‌هایی را رعایت می‌کند، اما در یک سری از فیلم‌های شما هیچ حداقلی رعایت نمی‌شود.

علتش همان حرف‌هایی است که می‌خواهم بزنم. به خاطر آن حرف‌ها باید فیلمت سر و شکل دیگری داشته باشد. حساب فیلم‌هایی مثل «کما» و «زندگی خصوصی» و «آواز قو» با «شارلاتان» و «عروس فراری» و «پا تو کفش من نکن» کاملا از هم جداست. آنها فیلم‌های ماندگاری خواهند بود و اینها نه! این فیلم‌ها فقط برای سرگرمی ساخته شده‌اند.

این ماندگاری را از چه جهتی می‌گوئید؟

 من ده سال پیش رفته بودم آمریکا و برایم خیلی جالب بود که مردم از بین این همه فیلم ایرانی که در آنجا به نمایش درامده بود، تنها از سه فیلم یاد می‌کردند؛ «کما»، «آواز قو» و «مارمولک». هیچ فیلم دیگری را نمی‌شناختند. مثلا فیلمی مثل «مارمولک» با اینکه ساختار خیلی معمولی دارد و کمال تبریزی هم فیلم بهتر از «مارمولک» خیلی ساخته، ولی این فیلم ماندگار شده است.

انتقاد دیگری که به کارهای حسین فرح‌بخش وارد است این است که می‌گویند او فیلم‌های قبل از انقلاب را با حذف چند صحنه و چند دیالوگ عینا بازسازی می‌کند. اصلا ارتباط شما با سینمای قبل از انقلاب چیست؟

من همه فیلم‌های قبل از انقلاب را دیده‌ام و افتخار هم می‌کنم. همان طور که فیلم‌های بعد از انقلاب را دیده‌ام و دنبال می‌کنم. سینمای قبل از انقلاب هم جزئی از فرهنگ این مملکت هست و قابل حذف نیست. مثلا شما می‌توانید دوره قاجار را از تاریخ ایران حذف کنید؟ این را هم بگویم که اگر قدیمی‌ها و قبل از انقلابی‌ها نبودند ما امروز نبودیم که فیلم بسازیم و همان طوری که بارها گفته‌ام واژه‌ای به نام «فیلمفارسی» را اصلا قبول ندارم. ما قبل از انقلاب فیلم‌های مبتذل و مزخرف داشتیم و فیلم‌های متوسط و خوب هم داشتیم.

فیلم های مورد علاقه شما از سینمای قبل از انقلاب چه فیلم هایی هستند؟

انتخاب اولم بدون شک «خشت و آینه» ابراهیم گلستان است. بهترین فیلمی‌ است که قبل از انقلاب دیده‌ام و خیلی هم دوستش دارم. قبل از انقلاب ما سه دسته فیلم داریم؛ فیلم مبتذل، فیلم مزخرف و فیلم خوب و بعد از انقلاب هم فیلم خوب داشتیم و فیلم بد و فیلم سطحی. ما چیزی به نام فیلم مبتذل بعد از انقلاب نداریم. فرهنگ ابتذال چیز دیگری‌ است. آن دیوانه‌ای که می‌گوید نماد ابتذال نمی‌فهمد چه می‌گوید.

شما فیلم‌هایتان را از روی فیلم‌های قبل از انقلاب می‌سازید؟

من از شما سئوال می‌کنم اولا این کار چه اشکالی دارد؟ بعد هم اینکه اگر شما بتوانید یک فیلم آن زمان را که بسیاری از مسائل ممنوعه در آن وجود دارند با شرایط روز آداپته کنید یعنی یک داستان جدید. اصلا شما همین موبایل را ببین که امروز به یکی از ابزارهای ضروری زندگی تبدیل شده و آن زمان اصلا نبوده است. همین مسئله کوچک خط اصلی قصه را تغییر می‌دهد. پس اصلا چنین حرف‌هایی درست نیستند. در حال حاضر بازسازی فیلم‌های قبل از انقلاب اصلا غیرممکن است.

حد فاصل اواخر دهه ۸۰ تا سال ۹۴ فیلم‌های شما با یک افت مخاطب و فروش رو به رو شد، اما از سال گذشته باز هم کمدی‌های شما در جدول اکران به فروش بالایی رسیدند و در همین روزها هم با «خالتور» با فروش بیش از۷ میلیارد رتبه هفتم فروش سال را در اختیار خود دارید، علت این استقبال مجدد را در چه می‌دانید؟

سعی کردیم به سلیقه مردم و تماشاگر نزدیک‌تر بشویم و فیلم‌هایی بسازیم که مردم بیشتر دوست دارند. این را هم بگویم که فکر می‌کنم همین که ما سرپا هستیم و فیلم می‌سازیم یعنی موفق بوده‌ایم، چون بدون اینکه از جایی حمایت یا توسط نهاد یا ارگانی شارژ شویم داریم فیلم می‌سازیم. در سال ۸۶ فیلم «زن ها فرشته‌اند» را در مجموع با ۲۰۰ میلیون تومان ساختم و فیلم در تهران و شهرستان حدود یک میلیارد و هفتصد میلیون فروخت، اما اگر همین امروز بخواهم این فیلم را بسازم با هزینه‌های تبلیغاتی که آن زمان داشتم بالای چهار میلیارد هزینه خواهد داشت و فیلم هم حدود ۴۰۰ میلیون خواهد فروخت. البته من مهم‌ترین علت را خواست و اراده خدا می‌دانم که در طول همه این سال‌ها هیچ کدام از فیلم‌های ما ضرر نداده و هرکسی خواست با سند و مدرک ثابت می‌کنم.

پس فیلم‌هایی مثل «دردسر بزرگ»، «پس‌کوچه‌های شمرون»، «نازنین» و «شانس عشق تصادف» هم برای شما سوددهی داشتند؟

همه فیلم‌هایی که در طول این سال‌ها ساختیم یا فروش بالایی داشتند یا فروش متوسطی داشتند و در بدترین شرایط به سود حداقلی رسیده‌اند. مهم‌تر اینکه در تمام این سال‌ها هیچ کسی از ما نه شکایت مالی کرده، نه اخلاقی. تنها دفتری که حسابش با فارابی صفر است پویافیلم است.

برسیم به حکایت ساخت فیلم «عطش» و پاسخ شما به ادعای ساخته شدن این فیلم را که توسط آقای جعفری مطرح شد بشنویم

من از وقتی گفتگوی شماره قبل شما را خواندم از طرف نزدیکان و عوامل خود فیلم با این درخواست مواجه شدم که جواب این فرد را برای ثبت در تاریخ بدهم، وگرنه اصلا این فرد در حدی نیست که بخواهم به او جواب بدهم. کسی که آمده دفتر من و به من التماس کرده که با او کار کنم حالا گفته است که شنیدم فرح‌بخش آدم خوبی است! تو اصلا کی هستی که بخواهی درباره من صحبت کنی؟ وای به حال من که روزی آدمی مثل جعفری بخواهد از من تعریف کند.

ما قاسم جعفری را اصلا نمی‌شناختیم تا اینکه یک روز به دفتر ما آمد و یک فیلمنامه به نام «لحظه گرگ و میش» را به ما فروخت که ما اصلا هیچ وقت آن را نخواندیم! با امتیاز آن، فیلم «گروگان» (اصغرهاشمی) را که آقای مطلبی فیلمنامه‌اش را نوشته بود ساختیم و اسم قاسم جعفری و یک نفر دیگر ـ یوسف رضا رئیسی ـ را هم به عنوان نویسنده زدیم. اینکه این فرد ادعا کرده فیلمنامه «گروگان» را به شریک ما خانم منیژه حکمت فروخته‌ اصلا صحت ندارد.

در تمام این سال‌ها فقط من و آقای در پویافیلم علیخانی بودیم. از همین جا مشخص است که این آدم دروغ می‌گوید و طوری این دروغ را راحت و عادی بیان می‌کند که خودش هم باورش می‌شود. او ذاتا آدم دروغ‌گویی است. بعد از این اتفاق این آقا هر چند وقت یک بار به دفتر ما می‌آمد و می‌گفت من عاشق دفتر شما هستم و … یک فیلمی هم ساخت در این حد فاصل به نام «ماه مهربان» که به‌ زور من و آقای علیخانی را برد فارابی تا فیلم را ببینیم و من هم گفتم این چه افتضاحی ا‌ست که ساخته‌ای!

رفت و آمدهای این آقا به دفتر ما ادامه داشت تا اینکه در اردیبهشت سال ۸۱ ما در تنکابن مشغول ساخت فیلم «رز زرد» (داریوش فرهنگ) بودیم که به من تلفن کرد و گفت در تلویزیون ممنوع‌الکار شده‌ام و می‌خواهم با شما یک فیلم کار کنم. گفتم من که الان شمال هستم. وقتی برگشتم با هم صحبت می‌کنیم، ولی آمد شمال و یک فیلمنامه به ما داد به نام «خواب برفی» و برگشت تهران. فیلمبرداری «رز زرد» تمام شد و من درگیر اسباب‌کشی منزل بودم که یک روز آمد و دوباره اصرار کرد که این فیلم را بسازیم و در ادامه گفت من در ساخت فیلم هم شراکت می‌کنم. جعفری می‌دانست که ارشاد به او مجوز ساخت فیلم نمی‌دهد و می‌خواست به اعتبار من مجوز ساخت بگیرد و به من گفت حیات و ممات من در ساخت این فیلم است.

او در تمام فیلم‌هایش، هم شکایت اخلاقی داشته و هم شکایت مالی. سر فیلم «قاصدک» با ابوالفضل پورعرب درگیر شد و با وساطت من قضیه حل شد. از خانم کیان‌افشار هم که در فیلم آخرش «عین شین قاف» بازی کرده است می‌توانید در باره این فرد و شخصیتش سئوال کنید. پنجه بسیاری از بازیگران سینما در صورت ایشان جا انداخته است.

در نهایت به ارشاد رفتیم و مجوز ساخت «خواب برفی» را گرفتیم. من از همان زمان پیمان معادی را هم آوردم و هر کاری می‌کردیم می‌دیدیم فیلمنامه این کار جواب نمی‌دهد. از طرفی جعفری گفته بود ۳۰ میلیون هم سرمایه می‌آورد تا در۲۰ درصد فیلم شراکت داشته باشد و ما هم به‌‌رغم اینکه تا به حال با کسی شراکت نداشته‌ایم، اما قبول کردیم. ولی هیچ وقت چنین اتفاقی نیفتاد و ایشان پولی پرداخت نکرد. سرانجام تصمیم گرفتیم قصه دیگری را به نام «عطش» را با طرحی از خودم که آقای پیمان معادی نوشته بود بسازیم.

در زمان نوشتن فیلمنامه جدید جعفری چون تعادل عصبی نداشت هر روز با یکی از عوامل فیلم دچار تنش می‌شد. یک روز به فرهاد آئیش (بازیگردان فیلم) توهین و روز دیگر به پیمان معادی فحاشی می‌کرد. او را کنار کشیدم و گفتم این فیلم صاحب دارد و حق ندارد این برخوردها را سر صحنه داشته باشد. شروع کرد به خودش رکیک‌ترین فحش‌ها را دادن! او را آرام کردم و گفتم فعلا در مرحله پیش‌تولید هستیم و خواستم قضیه همان جا تمام شود. فیلمبرداری شروع شد و در همان سه چهار روز اول به اصغر نعیمی دستیار فیلم گفت از فردا سر صحنه نیا! دیدم به هیچ شکلی نمی‌شود با این آدم کنار آمد و او مدام سر هر مسئله‌ای به عوامل مختلف فحاشی می‌کند و بر خلاف رویه‌ای که در تمام این سال‌ها داشتم و در حین فیلمبرداری از آبدارچی گرفته تا عوامل بالاتر کسی را حتی اگر ضعیف بود تغییر ندادم، مجبور شدم او را کنار بگذارم و چون هیچ کارگردان دیگری حاضر به قبول کار نبود، تصمیم گرفتم خودم فیلم را کارگردانی کنم.

این آدم بعد از اینکه او را کنار گذاشتیم خواهش کرد که آبرویش را نبریم، اما رفت و همه جا دروغ گفت. ادعا کرده است که ۸۵% فیلم را او ساخته است، در حالی که اگر همه فیلم‌های جعفری را جمع کنید، یک سکانس مثل «عطش» نمی‌توانید پیدا کنید. از طرف دیگر پشت صحنه‌های فیلم موجود است که من آنها را منتشر خواهم کرد. چطور یک آدم در چهار روز می‌تواند ۸۵% یک فیلم را بسازد؟ البته از همان چهار روز هم دو روز آن تکرار کردم! زمانی که ایشان را کنار گداشتم فیلم پشت صحنه موجود است همه خوشحال شدند، چون جعفری موجود غیرقابل تحملی است.

یک چیز دیگر هم بگویم. فکر می‌کنید چرا گفتگوی شماره قبل شما با قاسم جعفری را کیهان منعکس می‌کند؟ چون قاسم جعفری و حسین شریعتمداری دو روی یک سکه‌اند.  آقای شریعتمداری و جعفری هر دو از یک قماش‌ و سمبل ابتذال‌اند. معنی واقعی ابتذال فرهنگی که می‌گویند این دو نفر هستند. اصلا جدای از بحث فیلم «عطش»، شما ببینید این آدم چه ادعاهای عجیبی کرده است؟ اصلا کیارستمی تو را حساب می‌کرد که حالا بخواهد با تو بنشیند و حرف بزند؟ من ضرغامی و لاریجانی را از نزدیک می‌شناسم. اصلا تو را به دفترشان راه نمی‌دهند. این جمله من خیلی مهم است که تمام افرادی که با او کار کردند، از او ناراضی بودند و به همین خاطر است که امروز به عنوان یک عنصر نامطلوب از سینما حذف شده است. کسی در سینما و تلویزیون نیست که با او کار کرده باشد و در آخر کارشان به زد و خورد نکشیده باشد

شما البته همیشه به مخالفان خود جواب‌های تند و تیزی می‌دهید

مثلا کدام مورد؟ نام ببر.

مثلا همین جوابی که به قاسم جعفری دادید، یا نامه‌های تندی که برای آقایان احمد خاتمی امام‌جمعه تهران و حسین شریعتمداری نوشتید. در میان سیاسیون هم کمتر می‌شود نمونه چنین نامه‌هایی را دید و …

آن شخصیت‌های سیاسی آبروی مرا بردند و من هم جواب آنها را دادم. به من تهمت زدند و من از خودم دفاع کردم. در جمهوری اسلامی اگر برانداز نباشید و صداقت خودت را ثابت کرده باشید، در بیان هر اندیشه و دیدگاه انتقادی آزادید.




جواد شمقدری رییس اسبق سازمان سینمایی⇐«به رنگ ارغوان» را قبل از رفع توقیف برای نمایندگان مجلس نمایش دادیم؛ تأیید آنها باعث پشت‌گرمی ما شد/دلیل پایین کشیدن «گشت ارشاد» و «زندگی خصوصی» از درون خود سینما بود/بخشی از جریان خانه سینما و حوزه هنری با هم دست به یکی کردند و از پشت خنجر زدند!/اگر مدیریت ما ادامه پیدا می‌کرد همان فیلمنامه اولیه «عصبانی نیستم» تولید می‌شد و توقیف هم نمی‌شد!//در هالیوود نمی‌توانید به راحتی کارگردان شوید، اما در ایران به راحتی می‌توانید فیلمساز شوید/اخیرا تیزر فیلمی را دیدم که عرق شرم برچهره انسان می‌نشاند!

سینماروزان: جواد شمقدری در پی صدور مجوز چند فیلم سینمایی که پیش از این برای اکران با مشکل مواجه شده بودند و نیز پس از اظهارنظر اخیر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای اینکه تلاش شود آمار فیلم‌های اکران نشده به صفر نزدیک شود، با اشاره به دوران مدیریتی‌اش در سازمان سینمایی و مشکلاتی که در حوزه صدور پروانه ساخت و نمایش فیلم با آن‌ها روبرو بوده است به «ایسنا» بیان کرد: ابتدا بگویم این که می‌خواهند تلاش شود فیلم‌های توقیفی به مرحله نمایش برسند خوب است، اما اینکه این اتفاق با چه فرایندی به نتیجه می‌رسد خیلی اهمیت دارد؛ یعنی سازوکار خیلی از نیت مهم‌تر است.

او با اشاره به زمان ریاست خود بر سازمان سینمایی گفت: در آن دوران ما خیلی به دنبال این بودیم که فیلم‌ها با مشکلی برای نمایش روبرو نباشند و در این راستا تلاش هم کردیم اما آخر باز هم چند فیلم نتوانستند مجوز بگیرند، چون گاهی باید مصلحت‌ها و حریم‌هایی در نظر گرفته شود و خطوط قرمزی  وجود دارد که نباید از آن‌ها عبور کرد.

وی درباره فشارهایی که گاهی بیرون از حوزه سینما و وزارت فرهنگ برای نمایش فیلم‌ها وارد و مانع از اکران آن‌ها می‌شود، اظهار کرد:‌ طبق آیین نامه یک شورای 9 نفری برای تصمیم‌گیری در این رابطه مشخص است و بعد از آن هم شورای عالی نظارت است که در آن وزیر و معاونان وزیر هم هستند. نظر این شوراها قانون است و اگر همه بپذیریم که اجرای یک ساختار قانونی بهتر است، به نفع همه خواهد بود تا به این ترتیب اگر مثلا ضعفی وجود دارد برطرف شود.

شمقدری ادامه داد: اما نکته اینجاست که گاهی اتفاقاتی می‌افتد که هم قانونگذار تحت فشار قرار داشته باشد و خوب عمل نکند و هم از بیرون فشارهایی وارد شود که قانونگذار را مجبور به احتیاط کند. این ها از مسائلی است که در یکسری گروه‌های کارشناسی می‌تواند بررسی و راهکارهایی برای آن‌ها پیدا شود. ما در دوره خودمان این مسیر را طی کردیم و طبیعی است که هر دولتی باید بخواهد، تا برای رفع مشکل راه حل پیدا کند.

او در پاسخ یه اینکه در این سال‌ها همه حرف از اجرای قانون می‌زنند اما چرا در عمل این اتفاق نمی‌افتد و فیلم‌هایی که مجوز قانونی دارند هم به مشکل می‌خورند؟ گفت: شاید بهتر باشد در شورای عالی نظارت نمایندگانی از دستگاه‌ها دیگری که با اکران یک فیلم مشکل دارند حضور داشته باشند تا رای نهایی این شورای مشورتی عملی شود. البته همین شورای عالی نظارتی که الان در مرحله دوم بررسی فیلم‌ها برای صدور پروانه نمایش هست، معمولا تشکیل نمی‌شود و در دوره ما هم برای یکی دو فیلم تشکیل جلسه داد و فیلم ‌ها بررسی شدند.

وی اضافه کرد: حضور یک نفر از کمیسیون فرهنگی مجلس یا دستگاه‌های دیگر در شورای مشورتی شرایط را ممکن است بهتر کند و این هر چه باشد بالاخره بهتر از این است که امروز می‌بینیم یک مدیر یا تصمیم نمی‌گیرد یا با احتیاط تصمیم گیری می‌کند.

شمقدری یادآور شد:‌ من در دوران مدیریت خودم در سازمان سینمایی هم، این کار را می‌کردم هرچند در قانون چنین چیزی نیامده است. مثلا برای فیلم «به رنگ ارغوان» که توقیف بود، از نماینده‌های مجلس دعوت کردیم فیلم را دیدند و تایید کردند و همین برای ما پشت گرمی شد. ما این کار را به عنوان یک اقدام مشورتی انجام دادیم و نه امری قانونی، ولی معتقدم می‌تواند حتی قانون هم باشد.

رییس اسبق سازمان سینمایی در پاسخ به اینکه آیا در زمان حضورش در سازمان سینمایی فیلمی بوده که براثر همین فشارهای خارج از حیطه سینما به آن مجوز نمایش نداده باشد؟ گفت: خیر چنین شرایطی نبود و هر آنچه بود را خودمان به این تصمیم رسیدیم که اکران نشود. البته خیلی زیاد هم نبودند؛ دو فیلم «گشت ارشاد» و «زندگی خصوصی»  بود که از اکران پایین کشیده شدند و دلیل آن هم از درون خود سینما بود و خنجر از پشت زدند چون مشخص بود که بخشی از جریان خانه سینما و حوزه هنری با هم دست به یکی کردند. البته این ماجرا را هم همه می‌دانند و احتیاجی نیست که من کامل بازگو کنم. ضمن اینکه آن زمان افرادی هم به اسم انصار حزب الله آمدند و جنجال راه انداختند در حالی که امروز اصلا پیدایشان نیست.

جواد شمقدری در ادامه درباره فیلم‌هایی که در زمان مدیریت خودش توقیف شدند، بیان کرد:‌ فکر می‌کنم تعداد فیلم‌ها زیاد نبود و فقط هشت فیلم توقیف شد البته تاکید می‌کنم آنچه  در دوران کاری من باید محاسبه شود براساس پروانه‌های نمایش فیلم‌ها است که تقاضا شده بودند.

او در این‌باره اضافه کرد:‌ مثلا «عصبانی نیستم» فیلمی بود که آنچه الان ساخته شده با آنچه اول از ما مجوز ساخت گرفت تفاوت دارد، یعنی وقتی دولت عوض شد کارگردان با فیلمنامه خودش فیلم را ساخت و توقیف شد. چه بسا اگر مدیریت ما ادامه پیدا می‌کرد کارگردانش این کار را نمی‌کرد و همان فیلمنامه اول را می‌ساخت که تایید شده بود. آن وقت دیگر توقیف هم نمی‌شد. درواقع این خطای فیلمساز بود که وقتی دولت تغییر کرد، فکر می‌کرد می‌تواند فیلمنامه تایید شده را تغییر دهد. البته من خودم فیلمنامه را نخوانده بودم اما همکارانی که خوانده بودند پس از تماشای فیلم ساخته شده گفتند فیلمنامه تغییر کرده است.

وی در پاسخ به اینکه اگر خودش الان رییس سازمان سینمایی بود به همین «عصبانی نیستم» فعلی مجوز نمایش می‌داد یا خیر؟ گفت:‌ بستگی به شرایط داشت.

این پاسخ شمقدری جریان گفت‌وگو را به همان ابتدا و چرایی انجام این مصاحبه رساند که وقتی همه چیز بستگی به شرایط دارد پس چطور می‌توان آمار فیلم‌هایی بدون مشکل برای اکران را به حداقل رساند چرا که به نظر نمی‌رسد هیچ گاه نداشتن فیلم توقیفی ممکن نخواهد بود.

او در این باره اظهار کرد: در سیستم قضایی هم همین است و وقتی هیات منصفه و قاضی عوض شود، ممکن است رأی هم تغییر کند. برای نمایش فیلم هم در دنیا همین شرایط وجود دارد چون مثلا در کشوری دیگر ممکن است کاری کنند که آن فیلم هیچ گاه شانس اکران پیدا نکند به طوری که هیچ کمپانی‌ای متقاضی نمایش فیلم نباشد و برای این کار از یک روش غیرآشکار استفاده ‌شود.

 شمقدری در پاسخ به اینکه با توجه به فعالیت خودش در عرصه فیلمسازی و با این وضعیت که موانعی می‌توانند از اکران یک فیلم جلوگیری کنند، چقدر کار را برای فیلمسازان راحت می‌داند؟ گفت: این مسئله موارد متعددی را دربرمی‌گیرد ولی به چند مورد آن اشاره می‌کنم از جمله اینکه وقتی شما فرصت پیدا می‌کنید فیلمساز شوید، یعنی به امکانی دست یافته‌اید که در همه جا فراهم نیست و اصلا اجازه‌اش داده نمی‌شود، چون گفته می‌شود کسانی که فیلم می‌سازند به دلیل اینکه می‌توانند بر مغز و فکر و عواطف و احساسات مردم اثر بگذارند پس باید از یکسری گلوگاه‌ها عبور کنند.

 او افزود: شما در هالیوود نمی‌توانید به راحتی کارگردان شوید، اما در جمهوری اسلامی ایران به راحتی می‌توانید فیلمساز شوید و اگر کمی استعداد داشته باشی و سماجت کنی به کارگردان تبدیل می‌شوی. وقتی در این جایگاه هستی یعنی نسبت به افکار عمومی مسئولیت داری و اگر فیلمساز نخواهد به این مسئله توجه کند، فضا سخت می‌شود چون باید درک مشترکی با گروه‌های مختلف فکری و اجتماعی وجود داشته باشد و هر حرفی نباید در همه جا گفته شود. این همان احترام به قانون است و بیشتر فیلمسازان ایرانی آن را درک می‌کنند و فقط در سه، چهار درصد است که به مشکل برمی‌خوریم.

شمقدری با اشاره دوباره به فیلم «به رنگ ارغوان» ابراهیم حاتمی‌کیا گفت: تمام آنچه در این سال‌ها گذشته، یک تجربه است چون یک زمانی مسئولان احساس خطر کردند درحالی که این احساس، اشتباه بود. پس این تجربه است که بدانیم گاهی تصمیم‌هایی که پشت درهای بسته می‌گیریم درست نیست و باید گاهی جسارت و شهامتی باشد تا تجربه‌های جدید اتفاق بیفتد مگر در مواردی که خطوط قرمز شفاف است، ضمن اینکه امیدوارم کمی هم تلاش شود تا آب از سرچشمه گل‌آلود نشود چرا که اخیرا تیزر فیلمی را دیدم که فقط عرق شرم برچهره انسان می‌نشاند.




حسین فرحبخش در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐«زندگی خصوصی» درباره اکبر گنجی بود و ربطی به مهاجرانی نداشت!/شورای نظارت «پا تو کفش من نکن» را با اکثریت آرا تصویب کرد و فقط ایل‌بیگی با آن مشکل داشت/چرا ایل‌بیگی دي.وي.دي«پا تو كفش من نكن» را به برخی نهادها و خبرنگاران نشان داده بود؟/«پا تو كفش من نكن» قبل از «۵۰ كيلو آلبالو» نوشته شده بود!/چرا بايد فكر كنيم «۵۰ كيلو آلبالو» ضد دين و ضد فرهنگ است؟/همان موقع كه وزير سابق ارشاد «…آلبالو» را توقيف كرد بالاترين اعتراض را به ایشان داشتم/ «پا تو كفش من نكن» را ببينيد و بگوييد كجاي آن خلاف شرع است؟/ اگر بخواهيد با دید مریض نگاه كنيد،‌ آيات قرآن را هم مي شود زير سوال بُرد/شب قبل از اکران مجددا ممیزی به فیلم خورد

سینماروزان/احمد رنجبر: «پا تو کفش من نکن» در آخرین لحظه اکران به شرط قید سنی منفی 12 سال اکران عمومی شد. درباره این اتفاق، شوخی های منشوری فیلم و شائبه زیر سوال رفتن صورت شرعی و عرفی ازدواج با محمد حسین فرحبخش گفت و گو کرده ایم

به گزارش سینماروزان و به نقل از «همشهری جوان» نمی دانیم شایعه 18+ از کجا پیدا شد؟ کار خود سازندگان «پا تو کفش من نکن» بوده برای بازارگرمی؟ یا مخالفان فیلم خواسته اند صدای آژیر را بلندتر به صدا در بیاوردند؟ کارگردان به ضرس قاطع می گوید کار «اجانب»! است و مخالفان هم به محض اکران فیلم، شمیر بُرنده را غلاف کرده اند و دست کم در روزهایی که این مطلب آماده می شود، خبری از اعتراض ها نیست. هیاهو چند ماه قبل شکل گرفت و در آستانه اکران به اوج رسید؛ برخی رسانه ها گفتند چه نشسته اید که محمد حسین فرحبخش فیلمی ساخته «صرفا جنسی و پر از الفاظ رکیک». کارگردان فیلم را پیش از اکران به آن ها نشان داده بود؟خواسته مخاطب را به تماشای فیلم وسوسه کند؟ در این باره و چند مساله دیگر با فرحبخش گفت و گو کرده ایم. فعلا «پاتو کفش من نکن» با قید سنی منفی 12 اکران می شود و همین قدر بدانید زیادی آش ماجرا شور شده؛چند شوخی منشوری دارد اما در قیاس با خیلی از فیلم های ایرانی «هیچ» است. ضمنا«پا تو کفش من نکن» از تراز ساخته های فرحبخش پایین تر قرار می گیرد و فیلمی نیست که بتوان جدی اش گرفت.

*بر اساس سبقه اي كه از شما سراغ داريم و بارها پایبندی تان به شریعت را بیان کردیده اید با تماشاي «پا تو كفش من نكن» يك سري علامت سوال پيش مي آيد. تكليف«پنجاه كيلو آلبالو»‌مشخص است و كارگردانش ادعايي درباره عقايد ديني ندارد. شما چرا با ماجراي عقد دائم طوري شوخي مي كنيد گويا صورت مساله را قبول نداريد؟

ممنون كه اين سوال را پرسيديد،‌چون برخي سوال ها لطف است و اگر پرسيده نشود من هم جواب نمي دهم و   سوء تفاهم ها باقي مي ماند. اولا «پا تو كفش من نكن» قبل از «50 كيلو آلبالو» نوشته شده؛ سال 88. يك بار پروانه ساخت فيلم را گرفتم كه آن موقع نساختيم. وقتي فيلم ماني حقيقي را ديدم گفتم اين كه قصه ما است که. من «50 كيلو آلبالو» را مي پسندم.

*محتواي آن را هم مي پسنديد؟

بله مي پسنديم. يك فيلم مفرح شاد است.

*ولي قوانين ازدواج و عده را زير سوال مي برد.

چنین چيزي نيست. چرا بايد فكر كنيم «50 كيلو آلبالو» ضد دين و ضد فرهنگ است؟ همان موقع هم كه آقاي جنتي (وزير سابق ارشاد) فيلم را توقيف كرد بالاترين اعتراض را هم حضوري و هم در رسانه ها به ایشان داشتم. اين فيلم براي اوقات فراغت مردم ساخته شده و ساختارش پخته است. و اصلا اين همه آدم كه فيلم را ديدند بي دين هستند؟

*نه بی دین نیستند ولی تعداد مخاطب دلیل بر وجاهت یک فیلم نیست.

به هر حال خيلي از چیزهایی كه با نگاه مريض مي توان«50 كيلو آلبالو» را محكوم كرد، در فيلم «پا تو كفش من نكن» نيست. يك سري در محضر عقد موقت انجام مي دهند و يك عده اي عقد دائم. اين وسط اسم دو زوج اشتباهي مي رود توي شناسنامه آن يكي. من هم اشتباه را به واقعيت تبديل نمي كنم.

*در همین حد هم این طور استنباط می شود که گویی کارگردان صورت ظاهری عقد را قبول ندارد.

اصلا این طور نیست. من هرگز شرعيات و اعتقادات را زير سوال نمي برم.ما حق نداريم به اعتقادات مردم توهين كنيم. مرحوم شهيد مطهري حرف زيبايي مي زند كه به قرآن توهين مي كنند و مي گويند ما آن را قبول نداريم. ايشان مي گويد بيايد بحث كنيم تا معلوم شود حرف کسی که توهین می کند باطل است. قرآن كلام وحي است و امكان ندارد كوچك ترين ايرادي در آن باشد؛ منِ نوعي بلد نيستم از آن دفاع كنم. متخصص مي تواند ثابت كند كه اين كلام وحي است و آيه به آيه آن مطهر است. منظور این که من بي مشورت با دوستان متخصص وارد چنين مسائلي نمي شوم. بعد هم يادتان باشد، زبان طنز با جدي فرق مي كند. خنده را خداوند فقط به انسان داده است و به هيچ موجود ديگري نداده. خنده و شادي هم لازمه ابتدايي سلامت است. متاسفانه جامعه ما افسرده است و یکی از وظایف فیلمساز خندان مردم است.

*مشکل دیگر فیلم به کاراکتر رضا ناجی و بهنوش بختیاری برمی گردد که از اشتباه پیش آمده استقبال می کنند و مستقیم و با ایما نظر به زوج روبر دارند!

عاقد عقدها را درست خوانده ولي توي شناسنامه اشتباه وارد شده. انسان ممكن الخطا است و بعد از اتفاقي كه مي افتد كاراكتر رضا ناجي و بهنوش بختياري نزديك است مغلوب شيطان شوند. آن دو نفر ديگر اسير نفس نيستند و بر هواي نفس غلبه دارند. ضمن اين كه در نهايت فیلم رفتار آن ها را تائيد نمي كند و ماجرا ختم به خير مي شود. تازه دختري كه سنش بالا بوده ازدواج می کند. به نتیجه نگاه کنید نه مقدمه.

*حد شوخي با مساله اي كه تقدس دارد چيست؟

تقدس را من و شما تعيين مي كنيم يا شرع و عرف؟ اول شرع بعد عرف. عرف جامعه كه خيلي باز است و شرع هم با اين مساله مشكلي ندارد. اما اگر يك سري متحجر نظر بدهند كه ماجرا چيز ديگري است. ميوه تحجر هم نفاق است. نبايد بگوييم دين اين را مي گويد، بگوييم اين حرف من است. فيلم را ببينيم بگوييم كجاي آن خلاف شرع است. اگر بخواهيم با دید مریض نگاه كنيم،‌ آيات قرآن را هم مي شود زير سوال بُرد.

*از نظر دراماتيك هم قصه «پا تو تو كفش من نكن» مشكل دارد. فهميدن اين مساله كه با ثبت اسم در شناسنامه ديگري، عقدي كه جاري شده باطل نمي شود و زني كه اسمش توي شناسنامه مردي به اشتباه آمده زن واقعي او نمي شود،‌كار سختي است؟

قصه را بايد از زاویه نگاه كاراكترها ديد. این ها آدم های بی اطلاع و بي سواد هستند. ضمنا همه مسائل شرعي را نمي دانند. مثلا خيلي ها فكر مي كنند زني كه مُرد شوهر و پسرش نمي توانند او را توي قبر بگذارند و دامادش بايد اين كار را بكند!

*فيلم قيد سني 18+ خورده بود اما با عنوان12+ اكران شده. ماجرا چه بود؟

از طرف وزارت ارشاد این قید سنی را تعیین کردند؛كسي چيزي درباره 18+ به ما نگفت. يكي از خبرگزاري ها اين شايعه را راه انداخت.

*بعد از اين خبر يك فرضيه شكل گرفت كه نكند حاشيه سازي براي «پا تو كفش من نكن» كار خودتان بوده تا بازار گرمي كنيد. چرا فیلم را به خبرنگارها نشان داديد؟

من و آقاي عليخاني(تهیه کننده فیلم) چون در اين سينما آدم هاي باتجربه اي هستيم،‌هيچ فيلمي را پيش از اكران به كسي نشان نمي دهيم. حتي «پا تو تو كفش من نكن» را شب اكران نمایش داديم. چطور مي‌شود از يكي دو ماه قبل نقد منفي درباره آن شكل بگيرد؟ آقای حبیب ایل‌بیگی معاونت معزول نظارت و ارزشيابي ارشاد مقصر اين اتفاق است. توي پرانتز بگوييم تهيه كننده ها به آقاي حيدريان گفتند كه بايد ايشان عزل شود و شد. آقاي ايل بيگي از اول مخالف «پا تو كفش من نكن » بود؛ شوراي بازبيني با آن مشكلي نداشت و فقط چند اصلاحيه وارد كرد. ايشان چندین ماه فيلم را نگه داشت و مي گفت بايد اصلاحيه بخورد. در حالي كه اجازه اين كار را نداشت. دي وي دي فيلم را بر اساس  اطلاعاتي كه دارم به يك سري نهادها و خبرنگاران نشان داده. وگرنه فلان خبرگزاري از كجا اطلاع دارد داستان فيلم چيست؟ چرا این اتفاقها صورت گرفت؟

*فقط ایل بیگی مخالف فیلم بود؟

بله در شورا مخالفي نداشت و با اكثريت آرا تصويب شد. نکته ها در حد چند اصلاحيه بود.

*اصلاحیه روز آخر چه بود پس؟

شب پيش از اكران يك حذفي دادند من هم به احترام آقاي داروغه زاده(معاون نظارت و ارزشیابی ارشاد) اصلاح كردم. روز آخر هم قید گروه سنی منفي 12 را دادند. به نظر شما فیلم نیاز به این همه هجمه دارد؟ هيچي توش نيست. كاري با كیفيت ندارم.

*چند تا شوخي دارد كه از جنس شما نيست؟

وقتي فيلم طنز مي سازيد شوخي دارد ديگر.

*ولی شوخی ها منشوري بود.

بايد اين چيزهايي که بي خودي تابو شده را بشكنيم. ما يا حرام شرعي داريم، يا عقلي يا عرفي. اين چيزهايي كه در فيلم گفته مي شود با اين سه مورد همخوان نيست. اتفاقا من بعضي تابوها را مي شکنم كه بگويم ربطي به دين ندارد و بعضي آدم ها آن ها را از خودشان درآورده اند. يكي برهنه مي شود و مي گويد من تابو شكني كرده ام اين لجن پراكني است؛ تابو شكني يعني حرف هايي كه توي زندگي مي زنيم را در سينما بتوانيم بيان كنيم. براي چي بايد بترسيم؟ مردم شاد مي شوند چرا با شادي مردم مخالفيم؟

*شاید کسی دوست نداشته باشد فرزند 12 ساله اش این شوخی ها را در فیلم ببیند.

بخدا اگر كسي متوجه شود .با این شوخی ها نه کسی به فرش می رود و با حذف شان به عرش.

*و حالا قید سني به کمک فیلم نیامده؟

شاید. فعلا که تازه اکران مان شروع شده. بعد هم مي گويند توصیه نمي شود نگفته اند ممنوع است. خيلی از مردم این جور مسائل را جدي نمي گيرند. وقتی می گویند فلان فیلم برای بالای 18 سال ساخته شده مردم مي خنند چون چنين فيلمي ساخته نمي شود. «پا تو كفش من نكن» استار ندارد اما فيلم براي پر كردن اوقات فراغت است. نه اين كه اوقات فراغت را با فيلم ضد فرهنگ پركني اصلا جمهوري اسلامي اين اجازه را به تو نمي دهد. ممكن است در فيلمي كه اجازه ساخت مي دهد فرهنگ نباشد اما ضد فرهنگ هم نيست. مضاف بر اين كه «پا تو كفش من نكن» يك حرف ريز ولي مهم هم دارد: كبوتر با كبوتر باز با باز / كند هم جنس با هم جنس پرواز.

*خودتان كدام فيلمي كه ساخته ايد را بيشتر دوست داريد؟

از نظر كارگرداني «آب نبات چوبي» را دوست دارم. چون حاصل پختگي سال ها فعاليتم در سينما بود. البته از نظر موضوعي«زندگي خصوصي» تكرار ناپذير است. درباره اتفاقي است كه سه دهه مسكوت مانده بود و اعتقاد شخصي و ديني من است.

*ولي نقدي همان موقع شكل گرفت كسي كه مدعي اخلاق است چرا زندگي خصوصي يك نفر كه در ايران نيست تا از خودش دفاع كند را بر ملا مي كند.

زندگي چه كسي؟

*وزير سال هاي دور وزارت ارشاد.

با قاطعيت مي گويم اصلا همچين چيزي نيست. منظور فيلم آقاي مهاجراني نيست. منظور آدم هايی مثل آقاي {اکبر} گنجي و ديگران است كه خيلي شان در اين مملكت هستند. «زندگي خصوصي» درباره اصالت به اعتدال است. سمبل آن ها كه اعتقاد قلبي دارند و دين را با عقل و تفكر پذيرفته اند و با حرف هاي اين و آن تغيير نمي كنند و الگوی شان شان مي شود شهيد مطهري. ايشان نماد اعتدلال است. ما قبل از انقلاب پاي منبر ايشان بوديم، بعد از انقلاب هم كتاب هاي شان را خوانده ايم و همچنان رجوع مي كنيم. «زندگي خصوصي» خواست بگويد بايد پاينبد اعتدال بود؛‌كاري به اين سياسي بازي ها هم ندارم و از روز اول انقلاب مي گفتيم اعتدال. چون اين حرف قرآن است.

*چه علاقمندي وجود داشت كه «پاتو كفش من نكن» را خودتان ساختيد؟

قرار بود آقاي آرش معیريان بسازد. كستينگ هم كرده بود اما درست چند روز پيش از شروع فيلبرداري پاي او شكست و عذرخواهي كرد. عواملي هم كه با «پا تو كفش من نكن» قرارداد داشتند،طوري برنامه ريخته بودند كه بعد از آن به كارهاي ديگرشان برسد و نمي شد فيلمبرداري را عقب انداخت.

*معمولا اين نوع فيلم ها را مي داديد كارگرداني ديگر بسازد.

بله مي گفتند فرحبخش فيلم هاي كمدي را مي دهد ديگران بسازند، فيلم هاي اجتماعي را خودش كارگرداني مي كند. اين هم تجربه اي بود كه فيلم كمدي بسازم.

*و از ساخت «پا تو كفش من نكن» پشيمان نيستيد؟

نه؛‌من اين را تجربه مي دانم. مطمئن باشيد اگر قرار بود پشيمان شوم از اول نمي ساختم. نمي گويم اين فيلم نقطه عطف كارنامه من است اما از ساخت آن پشيمان نيسيتم. فيلم استانداري است.

*استاندارد دفتر پويا فيلم را دارد ولي كارنامه شما را نه.

اين يك بحث ديگر است. سليقه شخصي من فيلم هاي اجتماعي است. پشيمان نيستم اما مثل «زندگي خصوصي» كه از آن دفاع كنم هم نيست. من يك فيلم خوب خواسته ام بسازم كه ساخته ام. همين كه مردم بروند سينما بخندند براي ما باقيات صالحات است.

*توی فیلمنامه هم دست برديد؟

نه زهرا پيرهادي نوشته بود و در طول فیلمبردای حضور داشت و تغییرات لازم را انجام می داد.

*از این به بعد کمدی می سازید؟

ترجیحم این است که فیلم کمدی تهیه کنم و اجتماعی بسازم.




حسین فرحبخش در گفتگو با رسانه اصلاح‌طلب⇐رییس اداره نظارت فیلم اخیرم «پا تو کفش من نکن» را با وجود داشتن پروانه نمایش ۸ ماه معلق نگه داشت/در دولت روحانی هیچ حمایتی از «مستانه» نشد؛ نه تلویزیون تیزرهای ما را پخش کرد و نه شهرداری اجازه تبلیغ داد!/ در همه فیلم‌هایم فرهنگ را از زاویه‌ خودم می‌سازم نه از نگاه شریعتمداری!/در زمان اکران «خصوصی» تفکراتی نظیر ایشان{شریعتمداری} موانعی را برای فیلم به وجود آوردند/به شریعتمداری نامه نوشتم تا راهی باز شود…

سینماروزان: حسین فرحبخش بعد از دو نامه ای که به شهردار تهران نوشت و درباره سوءمدیریت شهری به صراحت او را مخاطب قرار داد به تازگی هم نامه ای به مدیرمسئول «کیهان» نوشت و به گلایه از او پرداخت که چرا بخاطر حمایت از کاندیدایی خاص در انتخابات بر او و شماری دیگر از همصنفانش تاخته است.

این نامه نگاری باعث شده روزنامه اصلاح طلب «شرق» که به لحاظ سیاسی در قطب مقابل «کیهان» است به سراغ فرحبخش رفته و درباره این نامه نگاری بپرسد. پرسیدن در این باره باعث شده فرحبخش درباره برخی مشکلاتی که در سالهای اخیر و علیرغم روی کار آمدن دولتی که در انتخابات 96 از آن حمایت کرده، وجود داشته هم سخن گوید.

متن گفته های فرحبخش را بخوانید:

بعد از نامه‌نگاری‌تان به شهردار تهران قبل از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری، ‌این هفته هم نامه‌ای خطاب به مدیرمسئول روزنامه «کیهان» نوشته‌اید. معمولا رسم بر این است که نامه‌های اعتراض‌آمیز را خطاب به نویسندگان مطالب می‌نویسند؛ چرا این بار مدیریت اصلی  یک روزنامه را هدف قرار داده‌اید؟‌
دراین‌باره مجبورم مقدمه‌ای را توضیح دهم.  پدر مرحوم من از السابقون انقلاب بودند و در این مسیر با شهید مطهری حشرونشر داشتند و هم‌نظر و هم‌عقیده با نگاه ایشان بودند. طبیعی است من هم دنباله‌رو ایشان بودم و میان فرزندان پدرم، ‌بیشتر از همه من از ایشان دنباله‌روی می‌کردم. به همین دلیل از دوران جوانی تا امروز، دین مبین  اسلام را به گونه‌ی دیگر یاد گرفته‌ام. همه می‌دانند مردم ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مشقات زیادی را تحمل کرده‌اند. بعد از انقلاب هم در روزهای جنگ، متحمل سختی‌های زیادی شده‌اند. اصلا کل جهان مقابل ملت ایران ایستاده بود؛ اما به حول‌و‌قوه‌ الهی ملت همه این مسائل را پشت سر گذاشتند. ملت ایران، ‌ملت بیدار و هوشیاری است و همه مسائل را دقیقا رصد می‌کند.  من هم همیشه دوران، نه اصولگرا و نه اصلاح‌طلب بوده‌ام‌؛ بلکه خود را پیرو مکتب اهل بیت سلام‌الله‌علیها می‌دانم که همان خط‌مشی اعتدالی است. به فرموده‌ امام صادق(ع)، هرکه جلوتر از ما حرکت کند، می‌سوزد و هرکس از ما عقب بیفتد، هلاک می‌شود. متأسفانه مدیرمسئول «کیهان» معمولا مطالبی را به افراد نسبت می‌‌دهد که حقیقت ندارد. معمولا هرکسی مخالف نگاه ایشان عمل کند،‌ به چوب ناسزا و اتهام رانده می‌شود.  به همین دلیل ناچار شدم نامه‌ای سرگشاده خطاب به ایشان بنویسم. مگر ایشان در جایگاهی قرار دارند که به ملت توهین می‌کنند. خیلی به منتخبان مردم انگ بیگانه‌پروری می‌زند و آنها را به ضدیت علیه نظام جمهوری اسلامی و مردم متهم می‌کند.
در موارد متعدد علیه هنرمندان پرونده‌سازی می‌کند؛ ازجمله اینکه در سال ١٣٩١ خطاب به خودم  نوشت که من در ابتدا تدارکاتچی بودم و با پارتی‌بازی تهیه‌کننده شدم و حالا هم مشغول برج‌سازی در شمال تهران هستم! جل‌الخالق. همه می‌دانند من در سال ١٣٦١ با فیلم «ریشه در خون» به کارگردانی سیروس الوند برای نخستین‌بار تهیه‌کنندگی را در سینما تجربه کردم. قبل از آن هم اصلا در سینما حضور نداشتم.
آن  موقع کل هزینه فیلم  دو میلیون تومان شد که با این مقدار پول، می‌توانستم چهار آپارتمان در خیابان ونک خریداری کنم؛ اما امروز با پول دو تا فیلم هم به‌راحتی نمی‌توان یک خانه خرید. بااین‌حال، چون کار فرهنگی را دوست داشتم، به سینما رو آوردم. منتها من در همه فیلم‌هایم فرهنگ را از  زاویه‌ خودم می‌سازم نه از نگاه آقای شریعتمداری. یا در زمان اکران فیلم «خصوصی»، تفکرات نظیر ایشان موانعی  برای فیلمم به وجود آوردند؛ اما سؤال اساسی من این است که چرا کسی با او کاری ندارد؟‌ ایشان با کدام اسنادی این مطالب را می‌نویسند‌؟ بالاخره ایشان باید روزی پاسخ‌گوی این‌گونه مطالب باشد و این نکته همچنان مجهول است.
  البته برخی‌ها معتقدند شما هم به‌راحتی فیلم می‌سازید و به دلیل حمایت برخی‌ها، کسی نمی‌تواند به شما  اعتراض کند. نظرتان چیست؟‌
نه این‌گونه نیست. پس چرا فیلم اخیرم «پا تو کفش من نکن» را رئیس‌کل اداره نظارت و ارزشیابی با وجود دادن مجوز از سوی شورای پروانه نمایش، هشت ماه معلق نگه داشت و از اختیارات خود استفاده کرد و گفت موارد دیگری باید اصلاحیه بخورد؟! در چهار سال  اول دولت روحانی هم نه‌تنها حمایتی از فیلم «مستانه» نشد؛ بلکه تلویزیون تیزرهای فیلم را پخش نکرد و شهرداری هم اجازه نداد فیلم در سطح شهر تبلیغ شود و فیلم من را داغان کردند. خب اگر حمایتی  داشتم، سرنوشت فیلم‌هایم چنین نمی‌شد! مگر کدام‌یک از فیلم‌های من خلاف قانون و شرع  بودند که این‌گونه با آنها رفتار شد؟ پس مشخص است اتهامات به فیلم کذب محض است. ضمنا در محتوای نامه‌های من کدام‌یک خلاف واقعیت موجود است! من فکر می‌کنم گر گدا کاهل بود / تقصیر صاحبخانه چیست، حکایت ماست. اگر کاهلی می‌کنیم و نقدها را مطرح نمی‌کنیم، مشکل ماست؛ وگرنه جمهوری اسلامی مشکلی با این حرف ندارد و پذیرای نقدهاست.
  با وجود اینکه قدرت شما و مدیرمسئول در کفه ترازو یک وزن نیست، از تبعات اعتراض‌تان احساس خطر نمی‌کنید؟
به‌هیچ‌وجه؛ چون ابتدای نامه‌ام آوردم «اِلهي و رَبي مَن لي غَيرُك». کسی که به خدا ایمان داشته باشد از هیچ چیزی هراس ندارد؛ اما حکایت برخی‌ها، داستان فیلم «سامسون و دلیله» است که در دوران بچگی دیدم. قهرمان داستان تازمانی‌که مو داشت، توانایی غلبه بر همه چیز را داشت و وقتی موی‌سرش را تراشید، فاقد قدرت شد. من هیچ پشتوانه‌ای ندارم جز خدا.
  حالا فکر می‌کنید با نوشتن این نامه مشکل‌تان حل می‌شود؟‌
من شخصا مشکل ندارم. نوشتم تا راهی باز شود. اگر شد که دیگر به خود اجازه نمی‌دهند چنین کارهایی را تکرار کنند و اگر نشد، من به تکلیف خودم عمل کرده‌ام.




در نامه سرگشاده حسین فرحبخش به مدیرمسئول «کیهان» بیان شد⇐چرا آنچه شایسته خودتان بود را نثار ما کردید؟/آیا خبر دارید که روزنامه‌تان دیگر مخاطب ندارد؟

سینماروزان: حسین فرحبخش تهیه کننده و کارگردان سینمای ایران که در ماههای اخیر نامه هایی سرگشاده به شهردار تهران نوشته بود و نقدهایی صریح به عملکرد او و مدیران فرهنگیش وارد کرده بود(اینجا و اینجا را بخوانید) به تازگی نامه ای خطاب به حسین شریعتمداری مدیرمسئول «کیهان» نوشته و به گلایه از او پرداخته که چرا بخاطر حمایت از حسن روحانی در انتخابات96 مورد تخریب رسانه متبوع وی واقع شده است.

متن کامل یادداشت فرحبخش را با این توضیح بخوانید که در صورت تمایل، آماده انعکاس پاسخ مدیرمسئول «کیهان» هستیم:

بسم الله الرحمن الرحيم
اِلهي و رَبي مَن لي غَيرُك

آقای شریعتمداری! خدا رحمت کند پدر مرحومم حاج محمد فرح‌بخش از پیرغلامان مخلص اهل بیت (ع) همیشه مرا نصیحت می‌کرد با مردم مدارا کن اما در برابر زورگویان، ستم‌کاران و یاوه گویان جا خالی نده و خاموش نباش.

شما یک بار در سال 1391  در روزنامه‌تان، به بهانه اکران «زندگی خصوصی» و بنا به ناخشنودي از تصویری که گمان می‌کردید در آن فیلم از شما به نمایش درآمده هر چه دروغ و اطلاعات مخدوش و غلط بود درباره من خواستید، نوشتید، من به حرمت تظاهرتان به دیانت گذاشتم و گذشتم تا باز اخیراً به بهانه حمایت من از جناب آقای روحانی رییس جمهور محبوب و منتخب مردم تیغ قلم را بر من کشیدید و آنچه شایسته خودتان بود را نثار من و دیگر هنرمندان حامی دکتر روحانی کردید، لابد با این گمان که شهر خالی است و کسی نیست پاسخ یاوه سرایی‌های شما را بدهد اما اشتباه می‌کنید… من پیرو مکتب مولای متقیان امام علی (ع) هستم که از بیان حقیقت بنا به هیچ مصلحتی دست برنداشت، پس امروز اگر شما را بر خلاف شأن خویش مخاطب قرار داده‌ام بنا بر احساس تعهدی است که در بیان حقیقت دارم و اگر بر خلاف منش و مرام خویش صریح و تند با شما سخن می‌گویم نیز عکس‌العملی است به لحن، ادبیات و شیوه‌ای که شما در پیش گرفته‌اید، تا فراموش نکنید کلوخ انداز را پاسخ سنگ است.

آقای شریعتمداری! تو چه‌کاره این مملکت هستی که در هر مقوله‌ای خودت را وارد می‌کنی و به خودت اجازه اظهار نظر می‌دهی؟ اگر مدعی هستی که روزنامه‌نگاری، بدان روزنامه نگار بدی هستی که همه اخبار و اطلاعاتت غلط و نگاهت به مقولات ضد فرهنگ و کاملا امنیتی است.

اگر مأمور امنیتی هستی چرا در پی شهرت و قدرت در عرصه‌های عمومی سرک می‌کشی و خودنمایی می‌کنی؟ مثل هزاران سرباز گمنام امام زمان (عج) به شکل طبیعی به کار و وظیفه‌ات برس و دنبال حفط امنیت کشور باش نه ایجاد بلوا و آشوب، تشویش اذهان و تهمت به مردم. اگر سیاستمداری در جبهه سیاسی خودت دنبال اهداف و مطامع سیاسی خود باش تا تکلیف افراد با تو روشن باشد.

بگذار با تو صریح باشم. هیچ می دانی با عملکردت محبوب‌ترین فرد نزد رژیم صهیونیستی و منفورترین فرد نزد مردم شریف و انقلابی ایران هستی؟ هیچ می دانی به واسطه گزارش‌های غلط و اتهام‌هایی که به افراد زده‌ای چه زندگی‌هایی را نابود کرده‌ای؟ آیا خبر داری با رفتار و گفتارت باعث ناامیدی یک نسل از انقلاب و ارزش ها شده‌ای؟

هيچ مي داني با وجود تو اسلام، ايران و نظام اسلامي نياز به دشمن ندارد؟ تو کاری کرده‌ای که حتی اصولگرایان ریشه‌دار هم از تو و زبان تو در هراس هستند، پس بترس از آخرت و عاقبت خود که حضرت امام صادق (ع) فرموده‌اند: “وای به حال کسی که افراد از اعتقاد او بترسند که او قطعا اهل جهنم است.”

آیا خبر داری روزنامه کیهان دیگر خواننده‌ای ندارد و مردم آن را فقط به نیت پاک کردن شیشه‌ِهای شان آن را می‌خرند؟ تو با چه مجوزی پول بیت‌المال را صرف تخریب افراد و پیشبرد مقاصد سیاسی ناصحیح خود و تعداد قلیلی از رفقای متحجرت می‌کنی.

شرم بر تو که  همیشه در مقابل ملت ایستاده‌ای، در دوران دولت یازدهم، روزنامه کیهان به فرموده تو در کار تخریب دولت منتخب مردم و افترا علیه ملت بوده و حالا هم داری همین رویه را ادامه می‌دهی. مرا و سایر هنرمندان را به جرم حمایت از رییس جمهوری که از  حدود 24 میلیون ایرانی رای اعتماد مجدد گرفت تخریب می‌کنی و با این کار انتخاب تمام آن 24  میلیون نفری را زیرسوال می بری که در کنار سایر ملت حماسه 29 اردیبهشت را آفریدند.

حالا تو می‌خواهی شیرینی این پیروزی را به کام ملت تلخ کنی؟ به تو نصیحت می کنم دست از این‌کار برداری.

این مردم محمدرضا شاه پهلوی با آن همه خدم وحشم را به زباله‌دان تاریخ انداخت. بدان اگر در مقابل خواست مشروع و قانونی‌شان بایستی با تو و  متحجرینی امثال تو هم برخورد سختی خواهند کرد. پس تا دیر نشده به خود بیا و دست از تحجر و فتنه‌گری بردار و از سرنوشت خوارج عبرت بگیر.

آقای شریعتمداری! من، بنده خدا، محمدحسین فرحبخش، تو را نصیحت می کنم که تا دیر نشده از این اعمال باطل دست بردار، از مسیر نفاق و تحجر خارج شو و به سمت مردم بیا که همیشه بخشنده توابین بوده و هستند. وگرنه خیلی زود به سرنوشت کسانی گرفتار می شوی که خداوند در آیه 15 سوره مبارکه حدید درباره‌شان فرموده: “پس امروز نه از شما [منافقين] و نه از كساني كه كافر شده اند عوضي پذيرفته نمي شود، جايگاهتان آتش است، آن سزاوار شما است و چه بد سرانجامي است”.




حسین فرحبخش بیان کرد⇐سریال «معمای شاه» تنها سریالی است که به خانواده‌ام توصیه کردم حتما ببینند/شاه، زمانی که از ایران رفت نزدیک به ۲۶ میلیارد دلار (به قیمت آن زمان) با خود برد/راه‌آهن را رضاخان نساخته؛ راه‌آهن جنوب را انگلیس و راه‌آهن شمال را روسها ساختند/دادگستری را آلمانها ساختند/در فاصله زمانی ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ شاه مترسکی بیش نبود/مردم زمان شاه را دوست دارند چون بی بندوباری در آن زمان آزاد بود!/ساواک بازار دیواربه‌دیوار منزل ما بود و من مدام کتک خوردن مردم را می‌دیدم

سینماروزان: در شرایطی که به دهه فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک می شویم حجم واکنشها نسبت به سریال «معمای شاه» روزبروز بیشتر می شود؛ برخی از اساس سریال را زیر سوال می برند و برخی نیز از ویژگیهای مثبت آن یاد می کنند.

به گزارش سینماروزان محمدحسین فرحبخش تهیه کننده قدیمی سینمای ایران و از شرکای موسسه «پویافیلم» که سابقه کارگردانی آثاری همچون «زندگی خصوصی»، «مستانه» و «آب نبات چوبی» را دارد از جمله چهره هایی است که با دید مثبت به «معمای شاه» می نگرد و در گفتگو با «سوره سینما» صراحتا از این می گوید که به خانواده اش توصیه کرده این سریال را حتما ببینند.

سریال «معمای شاه» تنها سریالی است که من به خانواده‌ام توصیه کردم حتما ببینند

فرحبخش با اشاره به وضعیت کشور در سالهای قبل از انقلاب گفت: قبل از انقلاب عموم مردم کشور را عوام تشکیل می دادند؛ اگرچه در حال حاضر هم مردم عوام بخشی از جامعه ما هستند اما در آن زمان این گستردگی بیشتر بود؛ اما در چند سال اخیر فضای مجازی و اینترنتی برای همگان قابل دسترسی شده و اطلاعات مردم ناخوداگاه افزایش پیدا می کند.

فرحبخش به صحبت هایش ادامه داد: در خانواده ای بزرگ شدم که از اساس در جریان چگونگی وقوع انقلاب قرار داشته و من هم در همین فضا بزرگ شدم. پدرم و خانواده ام از اتفاقاتی در آن زمان مطلع بودند که مردم عادی چیزی نمی دانستند. پدرم دوست شهید مطهری بود و من پای منبر ایشان بسیار آموختم.

وی با بیان اینکه این پیش زمینه برای این است که راحت تر در مورد سریال «معمای شاه» نظرم را بگویم گفت: جوانان امروز بسیاری از مسائل و موضوعات را نمی دانند و مطلع نیستند به همین دلیل وقتی با داستان سریال «معمای شاه» مواجه می شوند آن را تحریف شده می پندارند.

شاه زمانی که از ایران رفت نزدیک به ۲۶ میلیارد دلار (به قیمت آن زمان) با خود برد

کارگردان فیلم «آب نبات چوبی» در بخش دیگری از صحبت خود توضیح داد: شاه زمانی که از ایران رفت نزدیک به ۲۶ میلیارد دلار (به قیمت آن زمان) با خود برد اما جوانان امروز از این چپاول و دزدی هیچ خبری ندارند. انور سادات که عاشق چشم و ابروی شاه نبوده؛ با پول ملت ایران، شاه و خانواده او را تشییع می کند.

وی افزود: در حال حاضر شبکه فاسدی همچون «من و تو» به زندگی خاندان پهلوی می پردازد و زندگی آنها را به گونه ای نشان می دهد که جوان ها را تحت تاثیر زندگی شاه قرار می دهد تا دلشان برای خانواده شاه بسوزد.

راه آهن را رضاخان نساخته؛ راه آهن جنوب را انگلیس و راه آهن شمال را روسها ساختند/دادگستری را آلمانها ساختند

فرحبخش با اشاره به این نکته که سریال «معمای شاه» تنها سریالی است که من به خانواده‌ام توصیه کردم حتما ببینند گفت: پدرم از نزدیک دوران رضاخان را لمس کرده بود و با من از آن دوران زیاد صحبت کرد. بسیاری از اماکن تاریخی که ساخت آن را به رضا شاه نسبت می دهند کذب محض است. به عنوان نمونه راه آهن را رضا خان نساخته  و اصلا به او ربطی ندارد. راه آهن جنوب توسط انگلیسی ها و شمال توسط روس ها ساخته شده است. یا دادگستری تهران توسط آلمان ها ساخته شده چون قرار نبود جنگ جهانی دوم به زودی تمام شود و این مکان مقر آلمانی ها در آن زمان به شمار می رفت. بعد از خروج آلمان از ایران این مکان کاخ دادگستری شد. یا مثال دیگر اینکه  ۳۵ هزار آمریکایی در  داخل ایران مشغول کار بودند که ۱۴ هزار نفر آنها  فقط به عنوان مستشار در ارتش کار می کردند. ارتش ایران از خودش چیزی نداشت  و آن تعداد واقعی هم  فقط به استراحت می پرداختند.

وی ادامه داد: زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد من جوانی بیست ساله بودم؛ در آن زمان ایرانگردی می کردم و مشکلات آن زمان را خوب می دانم. به عنوان نمونه ما آن زمان جاده نداشتیم. روستاهای ایران برق نداشتند. تلفن نبود، جاده ها آسفالت نبود. مردم قبل از انقلاب اعتماد به نفس اینکه یک سوزن بسازند را نداشتند. با پول نفتی که داشتیم برق تهران یک روز در میان قطع می شد.

در فاصله زمانی 1320 تا 1332 شاه مترسکی بیش نبود

فرحبخش به مثالی دیگر اشاره کرد و گفت: در سال های قبل از انقلاب در برنامه پنج ساله برآورد شده بود که سی و یک و نیم میلیارد دلار در آمد نفت داریم که هزینه کشور سی و چهار و نیم میلیارد دلار می شود. بعد نفت گران شد درآمد ایران صد و دو میلیارد شد اما هزینه کشور به جای سی و چهار و نیم میلیارد، هشتاد و هشت میلیارد دلار شد. بدون اینکه کوچکترین سازندگی در آن سال ها اتفاق بیفتد.

وی با اشاره به اینکه دکترها و مهندس های آن دوران هم از عوام بودند و از سیاست بهره ای نبرده بودند گفت: در سال های قبل از انقلاب، حکومت پهلوی توانایی اداره کشور را نداشت و هرگوشه ای از آن توسط عده ای اداره می شد. اصلا در فاصله زمانی ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲شاه مترسکی بیش نبود. جوان هوسرانی که نه تنها از عهده اداره کشور بر نمی آمد بلکه هم خودش و هم خانواده اش در ایران جنایت های بیشماری مرتکب شدند و در آخر خود را پدر ایران نوین هم معرفی کرد.

ساواک بازار دیوار به دیوار منزل ما بود و من مدام کتک خوردن مردم را می دیدم

فرحبخش با اشاره به اینکه مردم در ابعاد این جنایت قرار ندارند گفت: متاسفانه، هجمه های شبکه های معاند را به پای حسن نیت خانواده پهلوی می گذارند.

وی افزود: تمام روایت سریال «معمای شاه» در به تصویر کشیدن دوران خاندان پهلوی درست است. از داستان چگونگی کشف حجاب در زمان رضاخان گرفته؛ تا ماجراهای ساواک و … همه عین تاریخ روایت می شود.

این کارگردان سینما گفت: ساواک بازار، دیوار به دیوار منزل ما بود و من با اینکه در آن زمان سن و سالی هم نداشتم مدام تمام اتفاقات مربوط به آنها و کتک خوردن ها را می دیدم و کاملا یادم می آید.

مردم زمان شاه را دوست دارند چون بی بندباری در آن زمان آزاد بود!

وی در بخش دیگری از صحبت خود با بیان اینکه این پدر و پسر (شاه) جز خیانت در حق کشور ایران چیزی نکردند گفت : من به همه مخاطبین تلویزیون این اطمینان را  می دهم اگر فساد خانواده پهلوی قرار بود نشان داده شود این سریال غیر قابل نمایش می شد. مردم زمان شاه را دوست دارند چون بی بندباری در آن زمان آزاد بود.




حرف حساب سناریست “زندگی خصوصی” و کارگردان “سایه های موازی”⇐تولید فیلم توسط بخش دولتی و از جمله فارابی یک صدمه است به سینما/ساخت فیلم کاری خلاقانه است و نمی‌تواند توسط دولت صورت بگیرد/ تا روزی که دولت دست از تولید فیلم برندارد، مشکلات سینما حل نخواهد شد

سینماروزان: اصغر نعیمی کارگردانی که چندی پیش درام عاشقانه “سایه های موازی” را روی پرده داشت و فیلمش علیرغم دارا بودن حداقل سینما توانست رقم فروش نیم میلیارد را رد کند علاوه بر عقبه روزنامه نگاری دارای سوابق نویسندگی هم هست و ابایی هم از این ندارد که هم سناریوی آثاری تجاری مانند «آس و پاس» را بنویسد و هم سناریوی یک درام سیاسی خوش ساخت به نام «زندگی خصوصی»  یا یک درام اجتماعی به نام «مستانه» را.

به گزارش سینماروزان نعیمی در تازه ترین گفتگویش که با “تسنیم” انجام شده مهمترین عارضه سینمای ایران را تولید فیلم توسط دولت دانسته و گفته است:  به نظرم باید تصدی‌گیری دولت بر سینما کاهش یابد. عارضه ای که متأسفانه در سینماهای کشور اتفاق می‌افتد این است که خود دولت تولید فیلم می‌کند در حالی که تولید فیلم کاری خلاقانه است و نمی‌تواند توسط دولت صورت بگیرد.

وی ادامه داد: نهادهای فرهنگی در حد خودشان می‌توانند سیاست گذاری کنند. این که دولت، وزارت ارشاد و بنیاد فارابی تولید فیلم کنند این خود یک صدمه است به سینمای ایران. به نظرم تولید فیلم باید در اختیار بخش خصوصی باشد؛ تا روزی که دولت دست از تولید فیلم برندارد، مشکلات سینما حل نخواهد شد. سینمای دولتی در هیچ جای دنیا نتوانسته نتیجه‌ای بدهد؛ فیلم باید سفارش خود را از هنرمند بگیرد نه از سفارش دهنده دولتی.

اصغر نعیمی خاطرنشان ساخت: وقتی دولت وارد جریان تولید فیلم می‌شود این مشکل به وجود می‌آید که هنرمند به جای اینکه بر کار خودش تمرکز کند به خواسته‌های سفارش دهنده توجه دارد. ما تا به حال دولتهای بسیاری با سیاستهای مختلف داشته‌ایم، آیا هر دولتی می‌آید باید با سیاستها و طرز تفکر خودش فیلم بسازد؟ اینکه می‌شود یک هنر سفارشی و به نظرم هنر سفارشی هیچ خواهانی ندارد. دولت باید زیر ساختهای فیلمسازی را برای هنرمندان به وجود بیاورد؛ دولت باید با بودجه‌ای که صرف ساخت فیلم می‌کند، سالن سینمایی بسازد.




دومین تکذیبیه بر ادعای عسکرپور⇐فرحبخش: من هم فکر می‌کنم ایشان خواب دیده!

سینماژورنال: همان طور که پیش بینی می شد شفاف سازی علیرضا رییسیان در گفتگو با فریدون جیرانی درباره ماجرای انحلال خانه سینما و سنگر گرفتن حلقه بالادستی خانه سینمای منحل شده در حوزه هنری و بی تفاوتی آنها در جریان توقیف فیلمهای مجوزدار توسط حوزه، واکنش محمدمهدی عسکرپور را به دنبال داشت.(اینجا و اینجا را بخوانید)

عسکرپور که مدتی بعد از آن اتفاقات با سرمایه حوزه هنری «مهمان داریم» را تولید کرد در جوابیه ای که برای رییسیان نوشته از تلاشهایش برای حل مشکل فیلمهای توقیفی توسط حوزه هنری حرف زد و ادعا کرد صاحبان فیلمهای توقیفی از این تلاشها آگاهی دارند.

این ادعاها قبل از همه با تکذیب سعید سهیلی کارگردان فیلم توقیفی «گشت ارشاد» مواجه شد که در گفتگو با سینماژورنال با ردّ ادعاهای عسکرپور گفت نمی‌داند این ادعاها محصول عالم واقع است یا محصول خواب و رویا.(اینجا را بخوانید)

من هم فکر می کنم ایشان خواب دیده

حالا حسین فرحبخش کارگردان «زندگی خصوصی» که فیلم او نیز در شمار فیلمهای توقیفی حوزه قرار گرفت دومین کارگردانی است که ادعای عسکرپور را تکذیب کرده است. فرحبخش به “سینمانکات” گفت: من فکر می‌کنم همان طور که سعید سهیلی بیان کرده آقای عسکرپور خواب دیده است چون در آن زمان خانه سینما، کانون کارگردانان و از آن بالاتر طیفی که عسکرپور در ادعایش از آنها نام برده نه تنها هیچ قدمی در جهت حل مشکل برنداشتند که اتفاقا این طیف بودند که کُدهای لازم برای توقیف را به مدیران حوزه هنری دادند.

نه تنها کمک نکردند که به حوزه، کُد دادند

فرحبخش خاطرنشان ساخت: دقیقا همزمان با جشنواره سی ام فیلم فجر وقتی منوچهر محمدی روی خط برنامه «هفت» آمد به صراحت از این گفت که جشنواره مذکور پر بوده از فیلمهایی با مضمون خیانت و درست چند ماه بعد دیدیم که به همین بهانه توقیف فیلمها توسط حوزه هنری شروع شد. اتفاقات ریاست سازمان سینمایی در آن زمان به شدت در جهت حل مشکل این فیلمها کمک کرد اما دوستان منتسب به حلقه بالادستی خانه سینما کمترین کاری نکردند.

زندگی کاباره‌ای اجازه نمی‌دهد که انسان از حق دفاع کند

این کارگردان که سالهاست به همراه عبدالله علیخانی موسسه پویافیلم را اداره می کند ریشه تناقضات رفتاری آدمیان را به ظاهرالصلاح بودن آنها نسبت داده و بیان داشت: من با آنها که ظاهر و باطن شان یکی است مشکلی ندارم چون فکر می کنم تکلیف همگان با آنها مشخص است اما در میان آدمیان جامعه ما و به تبع در میان آدمهای سینما خیلی ها را داریم که ظاهرالصلاح هستند یعنی زندگی کاباره‌ای دارند اما در ظاهر از خدا و پیغمبر دم می‌زنند چراکه منفعت شخصی شان بر هر چیز دیگر ارجحیت دارد. ختم کلام اینکه زندگی کاباره‌ای اجازه نمی‌دهد که انسان از حق دفاع کند.




ماجرای دستبند سبزی که کار دست فرهاد اصلانی داد

سینماژورنال: فرهاد اصلانی این روزها به شمایل درجه یک بازیگری در سینمای ایران بدل شده است.

به گزارش سینماژورنال اصلانی در اکران رمضان “عصر یخبندان” را روی پرده داشت و این روزها هم با “دوران عاشقی” به سینماها آمده است.

این بازیگر متولد بیجار کردستان در یکی از تازه ترین گفتگوهایش به هنگام صحبت درباره فیلمی به نام “شاخ به شاخ” که به تازگی به شبکه خانگی عرضه شده(اینجا را بخوانید) درباره ماجرای تغییر پایان بندی این فیلم به دلیل استفاده از یک دستبند سبز توضیح داده است.

فرهاد اصلانی در این گفتگو با اشاره به اینکه در ابتدا اصرار داشته اند فضای این فیلم شیرین شود به “فیلم” می گوید: مدیران وقت سیما اصرار داشتند آن فیلم چون در نیمه شعبان به نمایش درخواهد آمد شیرین شود؛ میخواستند بازیگران ضعیف برخی طنزهای نود شبی را وارد کنند که تن ندادیم.

تغییر سکانس پایانی

وی ادامه می دهد: ضبط شروع شد و رسیدیم به سکانس پایانی که در آن من پس از 24 ساعت خماری موادی بدست آورده بودم و میخواستم بروم پشت بام مصرف کنم. پیشنهاد کردم برادرم بیاید و بگوید رفته جمکران برایم دعا کرده و به دستم مچ بند سبزی که از جمکران آورده ببندد و من هم پیرو آن اتفاق و پس از پی بردن به پاکی 24 ساعته، مواد را از پشت بام با همان دستی که مچ بند به آن بسته شده بود پرتاب کنم.

فرهاد اصلانی می افزاید: با این پایان بندی کار مناسب پخش در نیمه شعبان هم می شد اما زد و این وسط وقایع سال 88 رخ داد و آن سکانس را درآوردند و هنوز هم بدون آن پخشش می کنند.




هنرور فیلم فرحبخش؛ کارگردان گروه “هنر و تجربه”!/پای خالق “آواز قو” هم در میان است+عکس

سینماژورنال: آن دسته از دفاتر فیلمسازی ایران که محوریت خویش را بر کار در سینمای بدنه گذاشته اند اغلب محل خوبی بوده اند برای ورود چهره های ناشناخته بازیگری یا کارگردانی به سینما.

به گزارش سینماژورنال طبیعیست که یک فیلمنامه نویس یا بازیگر جوان اگر بخواهد اولین تجربه خود را در سینما رقم بزند راحتتر برایش این است که عضوی شود از گروه تولید یک فیلم تجاری.

آغاز مهناز افشار و بهرام رادان با داریوش باباییان

نمونه هایی مانند مهناز افشار و بهرام رادان که از طریق موسسه سپاهان فیلم و شخص داریوش باباییان که یک تجاری ساز تمام عیار است به سینما معرفی شده اند مهمترین مثالهای این قضیه هستند.

زمانی که باباییان در اواخر دهه هفتاد این دو بازیگر جوان و بی تجربه را مقابل هم قرار داد هیچ کس فکر نمی کرد یک دهه بعد هر دو نفر از چهره های مطرح بازیگری سینمای ایران باشند.

پیمان معادی با واسطه سعید اسدی به فرحبخش معرفی شد

پیمان معادی فیلمنامه نویسی که در سالهای اخیر هم کارگردان شده و هم بازیگر نیز کارش را با یک تجاری ساز یعنی حسین فرحبخش آغاز کرده است. او به واسطه آشنایی خانوادگی با سعید اسدی کارگردان “آواز قو” از سوی این فیلمساز به عنوان سناریست به فرحبخش معرفی شد.

البته که فیلمنامه اصلی “آواز قو” را خودِ اسدی نوشته بود و فقط بخشهایی از فیلمنامه که مربوط به سکانسهای داخل کلانتری بود توسط معادی نگارش شد اما اسدی برای آن که به معادی کمک کرده باشد نام وی را به عنوان نگارنده آورد و البته همین حضور سبب شد فرحبخش که اقبال فوق العاده مخاطبان به “آواز قو” را دیده بود از معادی برای نگارش سناریوی اولین فیلمش در مقام کارگردان یعنی “عطش” استفاده کند. به دنبال آن فیلمنامه یکی از موفقترین محصولات تجاری پویافیلم یعنی “کما” را هم معادی نوشت ولی رفته رفته سعی کرد از سینمای تجاری فاصله بگیرد و در نهایت با قرار دادن خویش کنار اصغر فرهادی مسیری کاملا متفاوت را پیمود.

بازیگر تک سکانسی”زندگی خصوصی” هم کارگردان شد

در تازه ترین مورد یکی دیگر از بازیگرانی که زمانی نه چندان دور کارش را با فرحبخش آغاز کرده بود کارگردان شده و البته فیلمش در نقطه مقابل سینمای تجربی یعنی گروه “هنروتجربه” روی پرده است.

این بازیگر تارا اوتادی نام دارد؛ تارا که خواهر لیلا اوتادی بازیگر سینما و تلویزیون است 4 سال قبل بواسطه خواهرش به فرحبخش معرفی شد و فرحبخش نیز نقشی کاملا کوتاه در فیلم جنجالی “زندگی خصوصی” را به وی داد.

باز هم پای کارگردان “آواز قو” در میان است

اوتادی در “زندگی خصوصی” نقش منشی دفتر سردبیر روزنامه “مردم امروز” را بازی میکرد؛ سردبیری به نام “ابراهیم کیانی” که ایفای نقش اش را فرهاد اصلانی برعهده داشت.

تارا اوتادی
تارا اوتادی در برابر فرهاد اصلانی در “زندگی خصوصی”/این تنها عکس باکیفیتی بود که از این سکانس پیدا کردیم

نقش تارا اوتادی در “زندگی خصوصی” بسیار کوتاه و در حد یکی دو سکانس بود. حالا آن بازیگر تک سکانسی بدل شده است به کارگردانی که فیلمی به نام “پنج تا پنج” را ساخته و در گروه “هنروتجربه” روی پرده فرستاده است.

این فیلم که اقتباسی از نمایش “پنچری” فردریش دورنمات است توسط سعید اسدی تهیه شده؛ یعنی همان کارگردانی که پیمان معادی را به پویافیلم معرفی کرده بود!

فرحبخش: نمی دانستم ایشان به دنبال کارگردانی است

فرحبخش درباره تبدیل بازیگر یکی از کاراکترهای فرعی “زندگی خصوصی” به کارگردان به سینماژورنال می گوید: من تا قبل از اکران فیلم خبر نداشتم که ایشان بناست فیلم بسازد و زمانی هم که برای بازی در “زندگی خصوصی” آمد اصلا از اینکه به دنبال کارگردانی است چیزی نگفت ولی به هر حال استعدادش را داشت و پیش رفت.

تارا اوتادی
تارا اوتادی در پشت صحنه “پنج تا پنج” در میان تورج نصر و رضا کیانیان

این تهیه کننده درباره اینکه چهره ای که او به سینما وارد کرده به فیلمساز جریانی بدل شده به نام “هنروتجربه” که وی با آن مخالف است بیان می دارد: من با سیاستگذاریهای مدیر این گروه سینمایی مشکل دارم وگرنه در این گروه، فیلم خوب هم وجود دارد. اتفاقا فیلمی که همین تارا اوتادی هم ساخته فیلم خوبی است و اگر تمامی فیلمهای این گروه مانند فیلم ایشان باشد خیلی هم خوب است.

حسین فرحبخش با اشاره به اینکه در سالیان طولانی حضور در سینما چهره های بسیاری را وارد سینما کرده به سینماژورنال می گوید: به هر حال در کنار تولید محصول یکی از وظایف هر تولیدکننده معرفی استعدادهای تازه به سینما است و من هم خوشحالم که در این حیطه دست جوانترها را گرفته ام.