1

ابراز پشیمانی مادر لیلا حاتمی از همکاری با بهروز افخمی و ابراز گلایه از صداوسیما، محمدمهدی دادگو و عزت‌ا.. ضرغامی

 سینماژورنال: زری خوشکام، که پس از ازدواجش با علی حاتمی، اغلب در محافل سینمایی زهرا حاتمی خطاب شده، پس از سال‌ها دوری از پرده نقره‌ای این‌روزها با ایفای نقش حوای فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» به‌ کارگردانی ز، میهمان پرده‌های سینماست.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر شناخته‌شده سال‌های پیش از انقلاب، در گفتگویی با عسل عباسیان در “شرق” از اشتیاقش بابت حضور دوباره در سینما، همین‌طور از عشقش به علی حاتمی گفته که انقلابی در مسیر زندگی‌اش رقم زد و حاصلش تولد یکی از درخشنده‌ترین ستاره این سال‌های سینما شد.

خوشکام همچنین ماجرای بی‌مهری‌های مدیران سینمایی و مدیران صداوسیما و شخصیتهایی چون محمدمهدی دادگو و عزت ا.. ضرغامی در آخرین سال‌های عمر علی حاتمی را بازگو کرده است. خوشکام ابایی نداشته از اینکه نسبت به حضور در “تختی” بهروز افخمی ابراز پشیمانی کند.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی خوشکام را ارائه می کند:

 چه شد بالاخره بعد از این همه سال، دوباره به سینما برگشتید؟ تقریبا پس از آقای حاتمی هرگز در فیلمی حضور نداشتید. جز یک‌بار که در فیلم «سیمای زنی در دوردست» آقای مصفا نقشی کوتاه ایفا کردید.
حضور دوباره در سینما آرزوی من بود. اصلا نمی‌توانستم از سینما دور باشم. ٣٠ سال اصلا اجازه نداشتم جلو دوربین بیایم. مرا ممنوع‌الچهره کرده بودند. با شروع ساخت فیلم تختی در نقش خودم (همسر علی حاتمی) حضور داشتم (که چقدر هم پشیمانم در آن پروژه همکاری کردم)، پس‌از‌آن فیلم‌نامه‌ای که مطابق سلیقه‌ام باشد، پیشنهاد نمی‌شد. تا وقتی که آقای یزدانیان مشغول نگارش سناریوی «در دنیای تو ساعت چند است؟» بودند. او را منزل دخترم دیدم، از من خواستند فیلم‌نامه را بخوانم. فیلم‌نامه خوبی بود. بعد که فیلم‌نامه بازنویسی شد، بار دیگر آن را خواندم و این بار آن را بیشتر پسندیدم. آقای یزدانیان گفتند نقش خوبی در این سناریو هست، حوا که نقش یک مادر است. بازی می‌کنی؟ من هم به شوخی گفتم ببین من نقش مادر بازی نمی‌کنم، فقط مادر لیلا حاتمی هستم. ایشان هم خندید و گفت اتفاقا در این فیلم هم مادر لیلا هستی. یک روز از من برای تست گریم دعوت شد و به دفتر آقای مصفا رفتم. پس از گریم، از چهره پیشنهادی گریمور خوشم نیامد، قیافه‌ام تلخ شده بود. احساس کردم صفی یزدانیان هم خوشش نیامده. بعد یکی از دوستانم را پیشنهاد دادم که ظاهرا ایشان هم برای نقش حوا موردپسند کارگردان قرار نگرفت. تا اینکه برای فیلم‌برداری رفتند رشت. من هم مرتب با دخترم و دامادم در تماس و جویای وضعیت فیلم بودم. می‌پرسیدم برای نقش حوا کسی مورد قبولتان واقع شد؟ گفتند بله، خانمی را آورده‌ایم و بد هم نیست… خیلی برای من جزئیاتش را باز نکردند. بعد از مدتی علی مصفا به من زنگ زد و گفت خواهش می‌کنم شما برای ایفای این نقش بیا شمال. من هم به آقای مصفا گفتم حالا که شما خواسته‌اید، حتما می‌آیم ولی هرکس دیگری بود، محال بود بپذیرم. (با خنده)
ماشین گرفتیم و رفتیم و همین که به رشت رسیدم و قرار بود صبح فردایش جلو دوربین باشم، چنان سرماخوردگی و تب‌و‌لرزی گرفتم که کارم به بیمارستان کشید. فیلم‌برداری دو روز تعطیل شد تا بعد از بهبودی شروع به‌کار کردیم. آقای یزدانیان یک خط کلی به من داد و شخصیت حوا را کاملا برای من تشریح کرد، من هم تمام سعی‌ام را کردم تا آنچه می‌خواهم را به نحو احسن اجرا کنم. گویا خوشبختانه موفق بودم. این موفقیت را از برخورد تماشاگران با خودم احساس کردم.
تجربه هم‌بازی‌شدن با آقای مصفا در این فیلم برای شما چه طور بود؟
بسیار عالی. بسیار راحت. بسیار خوب. شانس بزرگ من این بود که با علی مصفا هم‌بازی شدم.
 معیارهای شما برای پذیرفتن یک نقش چیست؟
فیلم‌نامه خوب، کارگردان کاربلد که بتوانم به او اعتماد کنم و دوستش داشته باشم و گروه خوب؛ چه از نظر اخلاقی و چه از نظر کاری و سایر بازیگرانی که حضور دارند.
 پس از این به بعد شما را بیشتر در فیلم‌ها خواهیم دید؟ قرار است حضور شما بعد از این مستمر باشد؟
بله حتما، اگر فیلم‌نامه‌های خوبی پیشنهاد شود، با کمال میل در آنها بازی خواهم کرد.
 آقای یزدانیان جایی گفته بودند با عشقی که به «سوته‌دلان» علی حاتمی داشتند، این فیلم را کارگردانی کردند. شما این فیلم را تا چه اندازه به «سوته‌دلان» نزدیک می‌بینید؟
خیلی زیاد. شباهت‌های زیادی دارند. ایشان خیلی لطف دارند و برای علی حاتمی احترام بسیاری قائل هستند که واقعا از ایشان ممنونم. جنس عاشقانه جاری در فیلم آقای یزدانیان، خیلی به عشق مجید «سوته‌دلان» علی حاتمی شباهت دارد. واضح است که آقای یزدانیان عاشق «سوته‌دلان» بوده و این عشق سبب شده چنین فیلمی بسازد.
شما بعد از ازدواج با آقای حاتمی فقط در آثار ایشان به ایفای نقش پرداختید. دلیل اینکه فقط در فیلم‌های همسرتان حضور داشتید و در فیلم دیگران بازی نکردید، چه بود؟
من درواقع قبل از ازدواجم، فقط حدود یک‌سال در سینمای ایران کار کردم. سال ٥٠ که ازدواج کردم، انقلابی در خودم به‌وجود آوردم. شرط ازدواجمان این نبود که کار نکنم، اما هر دو ترجیح دادیم فقط در کارهای علی حضور داشته باشم. ما می‌خواستیم کانون گرم خانواده تشکیل دهیم. به‌خصوص که من سه ماه بعد از ازدواجم هم باردار شدم و دیگر نتوانستم تا مدتی کار کنم. همان زمان که ازدواج کردیم، ١٥ قرارداد ٢٠٠‌ هزار تومانی داشتم که آن زمان قراردادهای واقعا گرانی محسوب می‌شد. با ٢٠٠ تومان می‌شد یک آپارتمان ٢٠٠، ٣٠٠متری در منطقه‌های خوب تهران خرید. ولی با وجود این، همه را پس دادم و پیش‌قسط‌هایی که گرفته بودم را حتی برگرداندم و دیگر کار نکردم. یک‌جور تبادل‌نظر و همفکری و توافق بین من و همسرم بود که نتیجه‌اش این شد که پس از آن، فقط در فیلم‌های او بازی کنم.
از ممنوع‌الچهره‌شدنتان صحبت کردید. چطور در جریان این ممنوعیت قرار گرفتید؟ آیا به شما چیزی ابلاغ شد؟
متأسفانه مسئولان وقت ‌هیچ توجهی به سابقه کاری و شخصیت حرفه‌ای من نداشتند و براساس سلیقه تصمیم گرفتند. چند سال بعد از انقلاب، ما درحال ساخت دکور شهرک سینمایی ایتالیا بودیم و هزینه‌های بسیار کردیم. وقتی برگشتیم، آنجا را کلنگ زدیم و همین‌طورکه علی مشغول ساخت شهرک بود، کار «هزاردستان» را هم در کاخ گلستان پیش می‌برد. دو، سه سال کار کردیم. این وسط وقفه‌هایی هم بود. چون مدیران مدام تغییر می‌کردند و باز تا می‌آمدند و بر مسند می‌نشستند و تا پول بدهند برای پروژه، فیلم‌برداری چند ماه متوقف می‌شد. ما نیمی از کار را فیلم‌برداری کرده بودیم و من نقش مقابل آقای انتظامی را بازی می‌کردم. یک‌دفعه نامه‌ای به دست آقای حاتمی از شبکه رسید که از ممنوع‌بودن نمایش چهره من خبر می‌داد و در آن گفته شده بود دیگر من در ادامه پروژه همکاری نداشته باشم. آقای حاتمی هم جواب داد که نه؛ چون این خانم نسبتی با من دارد، ولی کار از نیمه گذشته و من دیگر نمی‌توانم بازیگر دیگری جای ایشان بگذارم. من تا آخر کار حضور داشتم و یک ریال دستمزد که به من داده نشد هیچ، یک کامیون آجر به ارزش ٥٠ ‌هزار تومان آن زمان، که از زمان ساخت خانه‌مان باقی‌مانده بود را هم برای ساخت شهرک فرستادم و اهالی سازمان هزینه‌ای در قبال آن ندادند. بعد هم تمام بخش‌هایی که من حضور داشتم را قیچی کردند و از سریال بیرون گذاشتند (با خنده). یک‌جورهایی قصه اصلا از بین رفت. طفلک علی اصلا نمی‌دانست چطور سروته قصه را به‌هم وصل کند.
پس روزگار سختی بر علی حاتمی گذشت… .
بله، روزگاری خیلی سخت. چه زحمتی برای ساخت شهرک و این سریال کشید و بعد هم این‌طور با او و اثرش برخورد کردند و حتی حاضر نشدند نام این شهرک را «شهرک سینمایی علی حاتمی» بگذارند! او همیشه می‌گفت من به‌قدری مشغول کار بودم که بزرگ‌شدن و رشد دخترم را ندیدم؛ ١٠سال، ١٢سال بچه‌ام را ندیدم. او به‌خاطر ساخت شهرک از سر صبح سر کار بود و از بیل‌زدن و سنگ‌فرش‌کردن تا مدیریت کلی را برعهده داشت و آخر هم دستمزد کارش تکه‌تکه‌شدن «هزاردستان» بود. سازمان دستمزد مرا که نداد هیچ، دستمزدهای علی حاتمی را هم برای کارگردانی «هزاردستان» درست نداد. آن زمان آقای هاشمی که مدیرعامل بود، به حسابداری نامه نوشت که دستمزد علی حاتمی را پرداخت کنند. حسابداری برای پرداخت، باج می‌خواست و علی هم اهل باج‌دادن و باج‌گرفتن نبود. دائم به او می‌گفتم برو حقمان را بگیر ولی او بابت این طرز برخورد، به‌طورکامل از پیگیری حقوقش صرف‌نظر کرد.
برای ساخت شهرک سینمایی هم به علی حاتمی دستمزدی داده نشد؟
خیلی کم. اندک دستمزدی در حد بخورونمیر. نه‌تنها عهده‌دار اصلی ساخت شهرک، علی حاتمی بود، بلکه حتی خودش آجر روی آجر می‌گذاشت و بیل می‌زد تا این شهرک ساخته شد.
پس این رفتارها، گله‌مندی شما و علی حاتمی را حتما به‌همراه داشته… .
بله، از صداوسیما بسیار گله‌مندم. خیلی زیاد. حتی بعضی‌ وقت‌ها از دست مسئولانش گریه کردم. این همه زحمتی که علی از سال‌های دور، برای صداوسیما کشید را نادیده گرفتند. از زمان آقای قطبی، با ساخت «داستان‌های مثنوی» و بعد «سلطان صاحبقران» و بعد «جاده ابریشم» که شد «هزاردستان»، همه نادیده گرفته شد… و مسئولان همیشه ناسپاسی کردند. هر کدام که عوض می‌شدند، کار ما مدتی تعطیل می‌شد. ‌هزارجور بازی درآوردند. یک روز می‌گفتند سر بازیگران کلاه‌گیس بگذارید، یک روز می‌گفتند بردارید، یک روز می‌گفتند ممنوع است و هر روز یک داستان تازه می‌ساختند.
پس علی حاتمی خیلی اذیت شد… .
بله…، درواقع او را دق دادند. ارشاد که تقریبا بعد از فیلم «دلشدگان» محترمانه کارکردن او را ممنوع کرد. دو سال تمام، علی به ارشاد فیلم‌نامه می‌فرستاد و تصور کنید فیلم‌نامه‌های علی حاتمی را رد می‌کردند! فقط به این دلیل که چرا در فیلم علی حاتمی تمبک هست. خب، حضرت امام موسیقی را آزاد کرده بودند و علی هم به این فکر افتاد که برای موسیقی سنتی ایرانی کاری کند. چقدر هم برای این موضوع سرمایه‌گذاری کرد. بگذریم… برگردیم به همان بی‌مهری‌های صداوسیما. این سازمان یک ریال از طلب‌های علی حاتمی را پرداخت نکرد.
 چه سالی؟
تقریبا ٦٣ و ٦٤. پول نمی‌دادند و می‌گفتند بودجه نداریم. یک ریال به من هم دستمزد ندادند جز اینکه هزینه ٥٠ تومان کامیون آجرم را هم پرداخت نکردند. دائم می‌گفتند پول نداریم و مدام جلسه می‌گذاشتند پشت جلسه و هیچ نتیجه‌ای هم حاصل نمی‌شد. طوری رفتار می‌کردند که به همسرم برخورده بود و برای خیلی از جلسات مرا می‌فرستاد. بالاخره قرار شد دو فیلم سینمایی از کل این مجموعه به علی حاتمی بدهند که جبران زحمات و ضرروزیان‌های او شود که آقای محمدمهدی دادگو لابی کرد و این فیلم‌ها را هم گرفت. نوارهای موسیقی‌مان را هم بردند و پس نیاوردند که هیچ، یک سی‌دی هم از این دو فیلم به ما ندادند. خیلی از آقای دادگو دلخورم. زمانی که آقای ضرغامی مسئول صداوسیما شدند خوشحال شدم. چون یکی، دوبار ایشان در دوره بیماری همسرم محبت کرده بود و به عیادت او آمد، گفتم حالا که مدیر شده، پس حتما روی ما را زمین نمی‌اندازد. از دفتر ایشان درخواست وقت ملاقات کردم، حتی یک زنگ نزد بگوید اصلا شما این وقت را برای چه می‌خواهی؟! ما را بی‌جواب گذاشت. هر بار زنگ می‌زدم و خودم را معرفی می‌کردم و می‌گفتم من همسر علی حاتمی‌ام و هیچ جوابی نمی‌گرفتم. آن سال‌ها واقعا گرفتار و مقروض بودم. این همه هزینه‌ای که برای معالجه علی حاتمی در خارج از کشور کردیم، بی‌هیچ کمکی بود. حتی ارز دولتی هم به ما ندادند.
واکنش علی حاتمی چه بود؟
هیچ. او هم قهر کرد. بعد از فوتش انتظار داشتم یک کدام زنگ بزنند ببینند خانواده علی حاتمی در چه حال است. اما هیچ‌کس تماسی هم نگرفت و واقعا از این بابت دلم گرفت.
چطور متوجه شدید دوره ممنوع‌بودن نمایش چهره شما تمام شده؟
در پروژه «تختی» آقای شایسته به من پیشنهاد کردند نقش همسر علی حاتمی را خودم بازی کنم. من هم پذیرفتم چون بیشتر فیلم‌برداری هم در خانه من بود. بعدا بازی کردم و در تیتراژ هم آمد: با حضور افتخاری زهرا حاتمی. مشکلی هم ایجاد نشد، این طور متوجه شدیم که گویا دیگر ممنوعیتی در کار نیست.
برگردیم به قبل‌تر. اصلا چطور با آقای حاتمی آشنا شدید؟
سر صحنه فیلم «مترسک» با علی حاتمی آشنا شدم و به یکدیگر علاقه‌مند شدیم و از طرف ایشان پیشنهاد ازدواج گرفتم و جواب مثبت دادم. آن زمان من و آقای فردین و آقای رشیدی و چند بازیگر دیگر، در آن فیلم به ‌کارگردانی آقای حاتمی بازی می‌کردیم. ششم آبان ٥٠ ازدواج کردیم و یک‌سال بعد نهم مهر ٥١ لیلا به‌دنیا آمد.
در زندگی مشترک شما با علی حاتمی، چه اتفاقی افتاد که یکی از بهترین بازیگران زن امروز سینمای ایران، از خانه شما بیرون آمد؟ در منزل شما چه بستری برای رشد لیلا حاتمی فراهم شده بود؟
به قول یکی از منتقدان، خانه ما دانشگاه هنر بود، احتیاجی نبود لیلا سینما بخواند. رشته لیلا مکانیک بود. ولی در خانه ما دائم یا فیلمی در حال تولید بود، یا علی حاتمی مشغول طراحی صحنه و لباس یا تدوین بود. در خانه ما دائم تبادل نظر بین اهالی سینما جریان داشت. هر کاری که علی می‌ساخت، طی مدت فیلم‌برداری، بازیگرانش در خانه ما زندگی می‌کردند. لیلا در چنین محیطی رشد کرد. البته که خودش هم علاقه‌مند بود. یادم هست دو، سه ساله بود که ژیلا سهرابی (خواهرزاده علی حاتمی)، سریال «طلاق» را بازی می‌کرد. یک شب ما در تراس خانه نشسته بودیم و شام می‌خوردیم و لیلا هم کنار ما نشسته بود و بازی می‌کرد. ژیلا زنگ زد که ما در فیلم یک بچه می‌خواهیم، لطفا لیلا را بفرستید. اول من و پدرش گفتیم نه، بعد دیدیم وروجک دو، سه‌ساله خودش می‌گوید می‌خواهم بروم و بازی کنم. علی هم همیشه از لیلا در فیلم‌ها استفاده می‌کرد.
پس هدف‌گذاری شما از ابتدای کودکی ایشان، این نبود که بازیگر شوند؟
نه اصلا، شرایطش مهیا شد. شرایط خانه و خانواده ما طوری بود که لیلا هم علاقه‌مند شد.
در بین نقش‌هایی که خانم حاتمی بازی کردند، کدام‌یک برای شما ویژه‌ترند؟
من همه کارهایش را دوست دارم، مثلا فیلم «لیلا»یش را خیلی دوست دارم. خب، اولین کارش هم بود و خیلی برایم جالب بود.
تابه‌حال شده لحظه‌ای که دارید فیلمی با بازی ایشان روی پرده سینما می‌بینید، فراموش کنید او دختر شماست؟
نه، هرگز فراموش نکرده‌ام. همیشه ذهنیتم این است که ببینم دخترم چه‌کار می‌کند.
در بین آثار آقای حاتمی کدام اثر برای شما ویژه‌تر است؟
اکثر فیلم‌هایش را به‌شدت دوست دارم اما شاید «حاجی واشنگتن»، «سوته‌دلان»، «مادر» و «کمال‌الملک» برایم رنگ‌وبویی دیگر دارند.
 با توجه به اینکه فضای سینمای پیش از انقلاب را هم تجربه کرده‌اید و سال‌هاست با توجه به موقعیت خانوادگی‌تان، در جریان جزئیات اتفاقات جاری بوده‌اید، وضعیت امروز سینمای ایران را چطور می‌بینید؟
من نه آن زمان، زیاد در جریان اتفاقات سینما بودم و نه حالا. آن زمان همیشه در جریان سینمای علی حاتمی بودم و نه وضعیت کلی سینما. ولی کلا اگر وضع سینمای ایران را بخواهم ارزیابی کنم، باید بگویم اگر محدودیت‌های موجود را نادیده بگیریم، وضعیت کیفی فیلم‌ها خیلی بهتر از گذشته است.
چه چشم‌اندازی برای سینمای ایران می‌بینید؟
با این همه جوان مستعد و با‌انگیزه‌ای که وارد این حرفه شده‌اند، مسلما روزهای خوبی در راه است. چون ما ایرانی‌ها اهل پس‌رفت نیستیم، پس حتما وضعیت‌ رو به پیشرفت است. اتفاقات بین‌المللی بسیار خوبی که برای سینمای ایران در این سال‌ها مثلا برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» افتاده، خب، امیدوارکننده است. فیلم‌های«چارشنبه سوری» آقای فرهادی یا «درباره الی»شان واقعا شاهکار و امیدوارکننده بودند.
جای علی حاتمی واقعا در سینمای امروز ایران خالی است… .
بله، خیلی‌خیلی. به‌خصوص وقتی فیلم آقای فرهادی رفت اسکار و لیلا هم دعوت شد آنها، نمی‌دانید چه حالی شدم و چقدر جای خالی علی را احساس کردم. چون آرزوی علی حاتمی این بود که سینمای ایران، به اسکار راه پیدا کند و همیشه می‌گفت فیلم ایرانی باید خصوصیات فرهنگی ما را داشته باشد و کپی از روی فیلم‌های خارجی هم نباشد. اگرچه خودش آن زمان نبود تا موفقیت سینمای ایران را ببیند، ولی خوشبختانه دخترش آنجا حضور داشت.




طعنه فردین به همسر علی حاتمی: وقتی کارگردان عاشق بازیگر شود، آن فیلم، دیگر فیلم‌بشو نیست!

سینماژورنال: زهرا خوشکام همسر علی حاتمی از جمله بازیگران سینمایفارسی بود که بعد از ازدواج با علی حاتمی حضورش محدود شد به ایفای نقش در آثار همسر.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر که این روزها و بعد از مدتها دوری از بازیگری با درام عاشقانه “در دنیای تو ساعت چند است؟” ساخته صفی یزدانیان به سینماها آمده است همواره حرفهای جالب و شنیدنی درباره زندگی خود با حاتمی داشته است.

یکی از جالب ترین گفته های وی ماجرایی است که به ازدواج وی با علی حاتمی منجر شد. خوشکام در گفتگو با علیرضا حسن خانی در “فیلم” در کنار صحبت درباره “در دنیای تو…” درباره حضورش در پروژه ای به نام “مترسک” که به عشق میان او و همسر مرحومش منجر شده سخن گفته است.

یک ربع از فیلم گرفته شده بود که حاتمی آمد و گفت قرار است با احمد شیرازی کار کنیم

وی درباره حضور در فیلم ناتمام “مترسک” به کارگردانی علی حاتمی می گوید: من در شمال بودم که از دفتر آقای فردین که تهیه کننده “مترسک” بودند با من تماس گرفتند و گفتند علی حاتمی دنبال چهره ای میگردد که نقش اول “مترسک” را بازی کند و من رفتم و تصمیم همان جا گرفته شد که فیلم را بازی کنم. لوکیشن ما در شمال بود. حدود یک ربع از فیلم را فیلمبرداری کرده بودیم که یک روز آقای حاتمی نیامدند و گفتند قرار است با احمد شیرازی(فیلمبردار) کار کنیم. به من برخورد و من هم آن روز کار نکردم. شب که آقای حاتمی آمدند گفتم: “چرا نبودید؟” که گفتند با تهیه کننده بحث شان شده. خلاصه من هم دلخوریم را گفتم و تا دیروقت کنار دریا مشغول صحبت بودیم.

فردین گفت کارگردان که عاشق بازیگر شود نتیجه اش میشود این!

خوشکام ادامه می دهد: صبح ساعت 5 از هتل رفتیم برای فیلمبرداری. داشتیم برای کار آماده می شدیم که یادم افتاد کلاه گیسی را که باید در آن صحنه استفاده می کردم در هتل جا گذاشته ام. تا بروند و کلاه گیس را از هتل بیاورند آقای فردین رسیدند و ما را دیدند که بیکاریم. گفتند پس چرا کار نمی کنید؟ قضیه کلاه گیس را گفتیم و همین که این را گفتیم فردین عصبانی شدند و گفتند: بله، وقتی کارگردان عاشق بازیگر فیلم شود و تا ساعت یک نصف شب بروند لب دریا، آن فیلم، همین میشود. بعد هم کار را تعطیل کردند.

وی می افزاید: آن جا بود که فهمیدم این آمدنها و رفتنها و نگاههای علی حاتمی چه معنایی می داده. ما برگشتیم هتل و فیلم به هم خورد. آقای فردین گفتند وقتی کارگردان عاشق بازیگرش شود آن فیلم، دیگر فیلم بشو نیست.

بعد از ازدواج با حاتمی، تمامی قراردادهایم را فسخ کردم و تمام پیش قسطها را پس دادم

زهرا خوشکام که بعد از ازدواج با حاتمی نام خانوادگی خود را همنام همسرش کرد درباره ماجرای خواستگاری علی حاتمی از خودش بیان می دارد: ما با ماشین کامران قدکچیان به سمت تهران رفتیم. علی توی ماشین به من پیشنهاد ازدواج داد و من هم همان جا قبول کردم. خلاصه آمدیم تهران و بعد از یک هفته عروسی برگزار شد.

این بازیگر درباره رفتار سینماییها با وی بعد از ازدواجش بیان می دارد: سینماییها اصلا بایکوتم کردند چون تمامی قراردادهایم را فسخ کردم و کار نکردم و همه پیش قسطهایی که گرفته بودم را پس دادم و کلی فیلم به هم خورد و در مواردی مجبور شدند بازیگر دیگری جایگزین کنند.

خودم خواستم کم کار باشم

زهرا حاتمی درباره کم کردن فعالیتش بعد از ازدواج با علی حاتمی و اینکه آیا حاتمی مخالف بازی او بوده می گوید: من سه ماه پس از ازدواجم باردار شدم و عملا نمی توانستم بازی کنم. علی زرنگتر از این حرفها بود که بخواهد چیزی را به من تحمیل کند. شاید به شکل نامحسوس و غیرمستقیم این کار را می کرد اما این خواسته خودم هم بود و ناراضی نبودم.




در دنیای شبه‌روشنفکران ساعتها به وقت “GEM” تنظیم می‌شوند؟

سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: شبه‌روشنفکران ما چنان در پیله انزوای خود فرورفته اند و چنان ارتباط خود را با دنیای اطراف قطع کرده اند که زبان سینمایی شان به جای آن که بازتاب دهنده صریح دغدغه ها، دردها و زخمهای جامعه باشد تبدیل شده به یک زبان شخصی برای روایت حدیث نفسهای شخصی و عاشقانه های از دست رفته.

“در دنیای تو ساعت چند است” محصول کامل چنین نگاهی است. محصولی کاملا شخصی که در انزوای فیلمساز و با قطع ارتباط وی با جامعه پیرامون خلق شده است. البته که جمعی از پیشکسوتان پشت صحنه سینمای ایران از ایرج رامین فر به عنوان طراح هنری تا جهانگیر میرشکاری به عنوان صداگذار و همایون پایور به عنوان مدیر تصویربرداری در خدمت گروه بوده اند اما وقتی متن قابل ملاحظه ای برای کار وجود ندارد بزرگترین نامها را به فیلم ضمیمه کردن چه سودی دارد؟

شباهتهای فراوان با سریالهایی که مرتب آنها را نفی می کنند

اسفناک است فیلمی که میخواهد نماد جریان روشنفکرانه یا به زعم ما شِبه‌روشنفکرانه در سینما باشد خط داستانی اش هم کاملا عاریه ای است. در فلاش بکهای فیلم، تلاش برای عشق‌بازی یک پیرزن با جوانی سی سال کوچکتر از خود را می بینیم و وقتی به زمان حال می رسیم دست و پا زدن این جوان سی ساله برای برقراری ارتباط با دختر همان پیرزن که حالا مرحوم شده است.

شباهتهای خط داستانی با کلیشه های ارائه شده در سریالهایی که از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان و از جمله سریالهای GEM روی آنتن می روند باعث میشود در عجب بمانی “در دنیای تو…” توسط فیلمسازی تولید شده که مرتب می کوشد خود را یک روشنفکر جابزند یا محصول دست تهیه کنندگانی است که “دو خواهر” و “شانس عشق تصادف” می سازند؟

روشنفکری یعنی بیان صریح دردهای اجتماع

اینکه کل فیلم را بر محوریت یک عشق از دست رفته و هوسبازی یک پیرزن-که نقش اش را زهرا حاتمی ایفا کرده- پیش ببریم و البته مقادیر فراوانی دیالوگ به زبان فرانسوی را در کار تزریق کنیم، شغل کاراکتر مرد قصه مان را آموزگاری زبان فرانسه قرار دهیم و البته موسیقی متن کار را نیز تلفیقی کنیم از جاز و پاپی که در کافه های پاریس شنیده می شود هر نامی که داشته باشد، فیلمسازی روشنفکرانه نمی تواند نام گیرد.

اگر “در دنیای تو…” فیلم روشنفکرانه است پس “رگبار”، گوزنها”، “سگ کشی” و “هامون” چه نام می گیرند؟ فیلمی متعلق به طبقه روشنفکران نمی تواند منفک از ارتباطات این طیف با اجتماع اطراف و دادوستدی که این طیف با طبقات دیگر اجتماع دارند تولید شود.

روشنفکری یعنی بیان صریح دردهای طبقات مختلف جامعه از طیف متوسط گرفته تا طیف مرفه و البته طبقه فقیر و سینمایی که این صراحت را نداشته باشد شبه‌روشنفکرانه است و نه روشنفکرانه.

اینکه یکی دو هفته ای را به انزلی برویم و سعی کنیم با قرار دادن کاراکترهایمان در میان خیابانهای قدیمی این شهر قابهای رنگارنگ بگیریم بیشتر حدیث نفس و خاطره بازی است با شهری که دوستش داریم و نه ساخت فیلم روشنفکرانه.

“عصبانی نیستم” مصداق بارز سینمای روشنفکرانه است و نه اثری مانند “در دنیای تو…”

اگر اثری مانند “قیصر” محصول 4 دهه و نیم قبل اثر روشنفکرانه نام می گیرد بواسطه برون ریزی صریح و آشکار دردهای اجتماع در آن است.

همین سال قبل فیلمهایی نظیر “عصبانی نیستم”، “آرایش غلیظ” و “شیار143” را در جشنواره فجر شاهد بودیم که اتفاقا بلحاظ صراحت لحن و برون ریزی دردهای آدمهایی متعلق به طبقه ضربه خورده اجتماع، نمونه بارز سینمای روشنفکرانه هستند اما کمتر کسی این گونه فیلمها را به سینمای روشنفکرانه متعلق می داند و به جایش آثاری کاملا تصنعی مانند “در دنیای تو…” که همه چیزشان در لفافه ای از رنگ و ریاهای شخصی پیش می برند روشنفکرانه قلمداد می شوند.

تابحال هرچه اشتباه کرده ایم بس است. از حالا به بعد در استفاده از واژه های روشنفکر و سینمای روشنفکرانه کمی دقت به خرج دهیم.