1

گزارش رسانه اصلاح‌طلب از اجرای یک نمایش «اتوبوسی» در تئاترشهر⇐این نمایش طی شش روز فقط ۴۱ بلیت فروخته!!!/نزدیک به ۳هزارنفر(!!) به عنوان مهمان به تماشای این نمایش نشسته‌اند!!!

سینماروزان: اتفاقات عجیب و غریب حوزه تئاتر تمامی ندارد؛ از هزینه های هنگفتی که به تازگی و با حمایت ارگانهای مختلف برای روی پرده بردن نمایشهای میدانی میشود تا تهیه کنندگی بازیگری با کارنامه شکست خورده برای نمایشی که بناست در تالار وحدت اجرا شود(!) همه و همه حکایت دارد از آن که کنار مدیومی مانند شبکه خانگی که مدام به خاطر ورود پولهای بادآورده نقد میشود ولی حداقل خروجی شفافی پیش روی مخاطب دارد، مدیومی به نام تئاتر داریم که علیرغم خرج سرمایه های هنگفت در آن، خبری از خروجی شفاف آن نیست.

روزنامه اصلاح طلب «اعتماد» به تازگی و متکی بر گزارش روابط عمومی تئاترشهر از حجم بالای مهمانان نمایشی که در سالن اصلی آن روی صحنه رفته، به نقد سیاستگذاریهای حاکم بر این مجموعه قدیمی پرداخته است!! چرا باید در سالن اصلی تئاترشهر به عنوان گرانیگاه تئاتر پایتخت، نمایشی روی صحنه برود که در شش روز فقط 41بلیت فروخته باشد؟؟

متن گزارش «اعتماد» را بخوانید:

روابط عمومي مجموعه تئاتر شهر روز گذشته در گزارشي ضمن معرفي نمايش‌هاي جديد به صحنه رفته در اين سالن، به انتشار آمار تماشاگران نيز اقدام كرد كه در ميان ارقام اعلام شده موردي قابل تامل وجود داشت. «نمايش «خاتون» به كارگرداني حسين عالم بخش كه در سالن اصلي مجموعه تئاتر شهر روي صحنه است طي 6 اجرايي كه تا 27 مهر ماه داشته ميزبان 2997 تماشاگر بوده است. براي اين نمايش 41 بليت تمام بها، 3 بليت نيم بها و 2953 بليت ميهمان ارايه شده و در گيشه، فروش 17 ميليون ريالي برايش ثبت شده است

به جرات مي‌توان گفت بسياري از گروه‌هاي تئاتري همواره متقاضي اجرا در مجموعه تئاترشهر هستند و اين حضور را همچون افتخاري در كارنامه كاري‌شان تلقي مي‌كنند؛ البته اينكه با در نظر گرفتن وضعيت آشفته و بي‌ضابطه معمول اين مجموعه در طول سه دهه گذشته، تئاترشهر در اذهان همچنان به عنوان يكي از جدي‌ترين و معتبرترين سالن‌هاي تئاتري پايتخت و كشور باقي مانده نكته‌اي قابل تامل است. بي‌شك مرور تاريخ نمايش‌ها و اسامي كارگردانان صاحب‌نامي كه آثار خود را در اين مكان به صحنه برده‌اند از جمله دلايل فرونپاشيدن اين برند و اعتبار است.

اما علامت سوال بزرگ و جدي زماني مقابل چشمان جامعه تئاتر خودنمايي مي‌كند كه به مرور به اجراهاي سالن اصلي تئاتر شهر در چند ماه‌ گذشته بپردازيم. از همين دو نمونه اخير كه شروع كنيم با «روياي شب نيمه تابستان» نوشته ويليام شكسپير به كارگرداني مريم كاظمي و «خاتون» مي‌رسيم. «روياي شب نيمه تابستان» مريم كاظمي به گواه اكثر چهره‌هاي دانشگاهي، جامعه منتقدان و رسانه‌ها فاقد كيفيت لازم براي به صحنه رفتن در چنين محلي تلقي شد. خوانشي نادرست و سطحي به ويژه در فرم و شيوه اجرا از متن كمدي نويسنده شهير انگلستان كه به طور طبيعي در ديگر اجزاي كار مانند «شادماني» نيز ظاهر شد و با آداپتاسيوني غلط به اجرا درآمد. رويكردي كه در نهايت به «بزم» و پايكوبي فرهنگ عامه ايراني رسيد و در كنار انتشار تصاويري از رفتارهاي قر كمري! بازيگران مرد به ايجاد تنش و توقف نمايش منجر شد.

در حالي كه كمي پيش‌تر، همين متن به كارگرداني مصطفي كوشكي در سالن نمايش «مستقل تهران» روي صحنه رفت و مساله‌اي هم پيش نيامد. مهم‌تر آنكه فارغ از هر نقد كيفي به اجراي كوشكي، «روياي شب نيمه تابستان» اين كارگردان به جشنواره شكسپير لهستان دعوت شد و به عنوان نماينده ايران در فستيوال روي صحنه رفت. واكنش‌ مسوولان جشنواره، تماشاگران و اظهارات گروه نيز نشان مي‌دهد اين اجرا در لهستان با استقبال مواجه شد.

نمايش «خاتون» به كارگرداني حسين عالم‌بخش نمونه ديگري است كه سابقه يك سالن معتبر را عجيب به چالش مي‌كشد. در وصف اوضاع اسفناك اين نمايش آيا همين كافي نيست كه ببينيم در هفته نخست اجرا 2997 نفر به تماشاي نمايش نشسته‌اند كه براي 2953 نفر از آنها بليت مهمان صادر شده و فقط 41 بليت فروخته است؟! در تمام هفته گذشته اجراي نمايش‌هاي متعددي در سالن‌هاي گوناگون تئاتر آغاز شده كه كيفيت آنها هر روز بر تعداد تماشاگران افزوده است. از جمله مي‌توان به نمايش «فيل در تاريكي» نوشته محمد زارعي و كارگرداني مهرداد مصطفوي يا نمايش «نامبرده» به كارگرداني علي‌اصغر دشتي اشاره كرد كه اولي در سالن مستقل و دومي در تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه رفته‌اند. گرچه مي‌توان به نمونه‌هاي جوان‌تر مثل «مده‌آ» كاري از ندا قاسميان و ديگراني اشاره كرد و همچنان بر اين فهرست افزود. اما اينكه كارگردان نمايش «خاتون» شخصا بيان كند «اين نمايش در عرصه تئاتر حرفه‌اي عرض اندام مي‌كند» به اين معني است كه گروه نيز از اجراي يك اثر حرفه‌اي، آن هم در مكاني معتبر و حرفه‌اي تصور درستي نداشته و ندارد. اين منتقد و مخاطب است كه بايد درباره كيفيت نمايش صحبت كند نه كارگردان! و در اين نمونه حتي نظر تماشاگران نمايش به صحنه رفته در سالن اصلي مجموعه تئاتر شهر قابل توجه نيست، چرا كه هيچ‌يك از آنها براي تماشاي نمايش بهايي نپرداخته‌اند.

وجود اجراهايي از اين دست در تئاتر شهر كه يادآور نمايش‌هاي موسوم به «اتوبوسي» است جز لطمه به سيما و اعتبار اين مكان نتيجه‌ ديگري دارد؟؟ به نظر مي‌رسد در ماه‌هاي اخير مجموعه از نظر برنامه‌ريزي دچار تشتت آرا شده و بعضي كارگردانان با دستورهاي خارج از اختيار مديريت موفق به دريافت نوبت اجرا شده‌اند. در غير اين صورت بايد اين نمايش‌ها را سليقه و انتخاب شخص سعيد اسدي بدانيم كه سابقه خلاف اين گزاره را به ما نشان مي‌دهد. وقتي نام سعيد اسدي به عنوان مدير مجموعه تئاتر شهر اعلام شد انتظارها از او كم نبود. حداقل چيزي كه امروز شاهد هستيم، نبود؛ به ويژه كه او چهره‌اي دانشگاهي و آگاه به جريان‌هاي روز تئاتر ايران و ديگر كشورها شناخته مي‌شود و در زمينه مديريت مركز تئاتر مولوي نيز سابقه‌ مثبتي از خود به يادگار گذاشت.

در ماه‌هاي اخير شايبه گسترش دايره اختيارات انجمن هنرهاي نمايشي و موسسه توسعه هنرهاي معاصر در تمام اركان مديريتي مجموعه تئاترشهر بالا گرفته است؛ آرزويي كه از ديرباز مطرح بوده و همين يكي دو سال قبل هم از سوي علي مرادخاني، معاون امور هنري سابق مطرح شد. مرادخاني تصميم داشت مجموعه تئاتر شهر را مثل تالار وحدت به نهادي در اصطلاح نيمه‌خصوصي تبديل كند؛ رويكردي كه با مقاومت مديركل هنرهاي نمايشي و اصحاب رسانه مواجه شد. آيا مي‌توان اوضاع فعلي را نتيجه دخالت‌هاي خارج از مجموعه در نظر گرفت؟ آيا تئاتر شهر توسط نهادها و مراكز خارج از اداره كل هنرهاي نمايشي فتح شده است؟




خاطره‌نگاری کارگردان «آواز قو» از دیدار با مدیر مقتول GEM در ترکیه!+طعنه‌های تند و تیز این کارگردان به تهیه‌کننده ۳ارگانی، حجت ایوبی و…

سینماروزان/امید عشیری(عشریه): سعید اسدی کارگردانی که آثاری همچون «آواز قو»، «سیب سرخ حوا» و «فرود در غربت» را در کارنامه دارد آخرین بار ۹ سال قبل بود که با یک درام-حادثه ای با مایه های جنایی به نام «خیابان بیست و چهارم» در سینما حضور داشت و پس از آن مدتی را به دنبال فراهم آوردن شرایط تولید «یو.اس.اس.وینس…» با محوریت اصابت موشک آمریکایی به ایرباس ایرانی گذراند ولی به نتیجه نرسید.

 سعید اسدی در تازه ترین گفتگویش که با سایت «سینماروزان» انجام شده در کنار ذکر توضیحات پیرامون راه اندازی جنبش فراگیر آموزش سینما در شبکه خانگی به ذکر خاطره ای جالب از دیدار با سعید کریمیان مدیر مقتول شبکه ماهواره ای جم پرداخته است.

اسدی که در این سالها به دنبال راه اندازی جنبش فراگیر آموزش سینما در شبکه خانگی بوده درباره روند این طرح گفت: به دنبال عرضه ۱۵۰ ساعت برنامه آموزشی در حیطه های بازیگری و فیلمنامه نویسی در شبکه خانگی بودم. از آنجا که در این سالها بارها با علاقمندانی روبرو شدم که درباره سوءاستفاده برخی آموزشگاههای بازیگری می گفتند طرحم را بر این مبنا گرفتم که ۶۰ ساعت آموزش بازیگری و ۹۰ ساعت آموزش فیلمنامه نویسی را در قابل یک مجموعه به شبکه خانگی ارائه دهم تا مخاطبان دورترین نقاط ایران هم بتوانند با حداقل هزینه از این مجموعه استفاده کنند.

وی ادامه داد: در دوران ریاست حجت ایوبی این طرح را به سازمان سینمایی ارائه دادم اما ایوبی علیرغم موافقتهای ابتدایی در نهایت هیچ حمایتی از پروژه به عمل نیاورد و بعدتر شنیدم طرح را بنا بوده در زیرمجموعه مدرسه ملی سینمایی که خودشان با بریز و بپاش فراوان راه انداختند به اجرا درآورد!! موسسه رسانه های تصویری می توانست در این مسیر همراهی کند و شرایطی را فراهم کند برای تولید و عرضه یک کار ماندگار آموزشی در سینمای ایران اما این کار را نکردند و به جایش درگیر شدند با طرحهای قرون وسطایی واردات سینماسیار!!!

اسدی با اشاره به اینکه این طرح در صورت اجرایی شدن به سوددهی میرسید خاطرنشان ساخت: مشکل آنجاست که مدیران فرهنگی ما به‌روز نیستند و چون با مخاطب حشرونشر ندارند از نیازهای آنها آگاهی ندارند. همین میشود چنین طرحی که با بودجه یکی از پروژه های مشارکتی فارابی امکان تولید داشت بایکوت میشود و بودجه تخصیص می دهند به پروژه هایی که در ظاهر نام جنگ دارند اما حتی یک پلان آنها هم در خط مقدم نمی گذرد. واکنش مخاطب هم که مشخص است! فیلم سه ما روی پرده می ماند و کلی برایش بلیت ارگانی توزیع میشود ولی مخاطبانش به ۲۰۰ هزار نفر هم نمی رسند!!!

سعید اسدی با بیان اینکه طرح جامع آموزش سینما در شبکه خانگی را به محمدمهدی حیدریان هم ارائه داده گفت: خلاصه‌ای از طرح را برای حیدریان فرستاده ام و تاکنون جوابی نشنیده ام. شاید درگیرودار تغییر و تحولات مدیریتی در ارشاد فرصت بررسی طرح ایجاد نشده باشد و شاید هم…! به هر حال صبر میکنیم تا ببینیم بالاخره چه میشود.

اسدی درباره اینکه آیا پیشنهادی برای تولید سریال در شبکه خانگی نداشته بیان داشت: در پنج سال اخیر دو طرح سریال خانگی به من ارائه شد اما سرمایه گذارانی که به نام تهیه کننده جلو آمده بودند آن قدر بی ربط به فرهنگ بودند که قید همکاری را زدم. بماند که فیلمنامه هایی که پیشنهاد شد نیز خیلی ضعیف بود.

وی ادامه داد: مشکل این است که شخصی چون رابطه خاصی در فلان ارگان دارد ایکس میلیارد بودجه برای کار فرهنگی میگیرد اما چون نمیداند چه کند بودجه به راحتی به فنا میرود در صورتی که با یک برنامه ریزی درست همین بودجه های ارگانی را هم میتوان مجالی کرد برای سودآوری فرهنگی.

سعید اسدی در ادامه با اشاره به وضعیت بلاتکلیف پروژه «یو.اس.اس.وینس…» خاطرنشان ساخت: در همین سالهای اخیر کم ارگان و نهاد نداشته ایم که سربرآورده اند و مدعی حمایت از آثار استراتژیک هستند اما در عمل اینها هر کدام محفل خود را تشکیل داده اند و صرفا خودیها را راه میدهند و میان همدیگر بودجه ها را تقسیم میکنند و اگر فیلمسازی مستقل مثل ما بخواهد استراتژیک ترین پروژه را هم پیش ببرد به جایی نمیرسد.

کارگردان «تلافی» با طعنه مستقیم به تهیه کننده 3ارگانی افزود: به ما که خاک سینما را خورده‌ایم حمایت نمیرسد اما تازه از راه رسیدگانی را می بینیم که بدون دانش آکادمیک سینما و حتی کمترین عقبه سینمایی از دو تا ۳ ارگان حمایت میگیرند و فیلمهایی ‌می‌سازند که قابهایشان یادآور تله‌فیلمهای استانی است. همین میشود که یا سینماگران اصیل منزوی میشوند یا مهاجرت می کنند.

اسدی درباره اینکه آیا خودش به سرش نزده که مهاجرت کرده و فیلمسازی مثلا در شبکه ای همچون GEM را تجربه کند گفت: زودتر از خیلیهای دیگر سعید کریمیان مدیر جم به سراغ من آمد ولی من آموخته ام در این حرفه اگر با آدمهای کوچک حشرونشر کنم به جایی نمیرسم. به کریمیان هم صراحتا گفتم با آدمهای کوتوله ای که دورش جمع کرده به جایی نمیرسد اما وی دو سال پیش به من گفت اگر تا سال آینده ۳۰۰ فیلم نساختم اسم مرا بگذار «اختر بندانداز»!!! ولی من بهش گفتم نمیتوانی تا ۵ سال بعد هم چنین کاری کنی چون نیاز داری به لااقل به ۳۰ سناریست حاذق که در دست و بالت نیست و با کوتوله هایی که دورت جمع شده اند حتی سالی ۲۰ فیلم خوب هم آرزوست.

اسدی ادامه داد: ایشان البته توصیه های مرا جدی نگرفت و به کار با کوتوله ها ادامه داد و در نهایت هم سرنوشت خودش و محصولات تولیدی پیش رویمان است.




پاسخ‌های عبدا.. اسفندیاری به برخی سوءتفاهمات⇐از زندانی کردن تهیه‌کنندگان در زیرزمین فارابی تا موافقت با کلیت شلاق خوردن عبدا.. علیخانی/از اعتراف به تصمیم اشتباهش در درجه‌بندی فیلمها تا مشکلات آوینی با خسرو سینایی و علی حاتمی

سینماروزان: عبدا.. اسفندیاری که از مدیران سینمای ایران در دهه شصت بوده است در گفتگو با برنامه اینترنتی “کات” برخی نکات کمتر شنیده شده درباره آن دوران را بیان کرده است.

بخشهای خواندنی گفتگوی اسفندیاری را بخوانید:

به گفته بسیاری از فیلمسازان همچون ضیاءالدین دری، دخالت های زیاد فارابی در امور سینما در دهه 60، باعث از بین رفتن هویت و استقلال فکری سینماگران شد.

به هیچ عنوان اینطور نبوده. ما تنها راهنمایی می کردیم. آن هم با توجه به سلیقه و جهتی که خود سینماگر دوست داشت! آقای دری به ما ایراد میگیرد؟ ایشان که خودش در این مدل جلسات حضور داشت! ایشان که خودش عضو شوراهای نظارتی بود! ما شاگردان دکتر شریعتی بودیم این انگ ها به ما نمی چسبد!

ضیاء‎الدین دری اگر ده سال فیلم نساخت به ما ربطی نداشت. دلیلش بیکاری اش همان فیلم اول ضعیف اش بود که با شکست مواجه شده بود. مقصر شکست فیلم ایشان ماییم؟!

مسعود کیمیایی در مصاحبه ای گفته که قبل از انقلاب به ما می گفتند در مورد چه موضوعاتی فیلم نسازیم ولی در دهه 60 برعکس شد. به ما دستور می دادند که فقط در مورد این چند موضوع حق داری بسازی و ولاغیر! و این خفقان عجیبی بود.

چه حرف غیرمنصفانه ای! ما فقط تذکر می دادیم که اگر در مورد چنین موضوعاتی بسازید خوب است. همین. من خودم از طرفداران سینمای کیمیایی بودم. “گوزن ها” فیلم مطلوب من است. یادم است برای دیدن فیلم “سفر سنگ” به سینمای مولن روژ سابق(سروش فعلی) رفتیم. فیلم که تمام شد و از سالن در حال خروج بودیم فردی فریاد زد و شعار داد: “ارباب آمریکاست سنگ هم توو راه است”!
بعدها خودم فیلمنامه ای به نام “هاگانا” نوشته تیرداد سخایی را به آقای کیمیایی دادم. در مورد مهاجرت اجباری یهودیان ایران به اسرائیل. او هم خوشش آمد و استقبال کرد. فیلمنامه جان دار و جهت داری بود. فیلم ساخته شد با نام “سرب” و رنگ کیمیایی را به خود گرفت.

ماجرای دستگیری و شلاق زدن آقای عبدالله علیخانی چه بود؟! خیلی صریح می پرسم؛ آیا شما در دهه 60، در طبقه پایین فارابی و وزارت ارشاد زندان داشتید؟

طبقه ی پایین فارابی که آن زمان دست خودم بود! اتاق من بود. کدام زندان؟ در جریان دستگیری و شلاق خوردن آقای علیخانی من نقشی نداشتم. اصل قضیه اما واقعیت دارد! ارشاد آن زمان با ورود غیر قانونی فیلم های خارجی مبارزه میکرد. سینمای ایران در سال 54 و 55 تولیدات فیلم هایش به 95 عنوان رسید اما در سال 56 فقط 5 فیلم تولیدی داشت! این سقوط عجیب در تولید هیچ ربطی هم به انقلاب نداشت. ورود بیش از حد فیلم های سخیف خارجی که ما به آنها می گفتیم فیلم های لاندا بوزانکایی، و فیلم های درجه سه هندی و ایتالیایی و آمریکایی، سینمای ایران را ورشکسته کرده بود. خوب، هیچ مملکتی اجازه نمی دهد چنین رقابت نابرابری شکل بگیرد. سینمای داخلی ما توان مقابله با آن ها را نداشت و دولت وظیفه اش حفاظت از تولید داخلی است و اینکه کالای خارجی بنجل وارد نشود.

بنابرین در دهه 60 تصمیم بر این شد که از نمایش فیلم های سخیف خارجی جلوگیری کنیم. ولی عده ای با تقلب در مدارک درجه بندی فیلم هایشان خواستند بازار را به دست بگیرند. معاونت سینمایی آقای انوار تصمیم گرفت انبارهای دفاتر سینمایی را بررسی کند. ابتدا جلسه ای گذاشت با صاحبان فیلم ها که خودشان فیلم های بنجل را بیاورند تحویل بدهند. وقتی نیاوردند دولت تصمیم گرفت به انبارها حمله کند. به دستور وزارت ارشاد و با هماهنگی نیروهای امنیتی به دفاتر سینمایی حمله شد و فیلم های خارجی را جمع آوری کردند. بعد، در یک عمل نمادین در حیاط وزارت ارشاد فیلم های خارجی بنجل را آتش زدند و سوزاندند. اگر برخوردی با اقای علیخانی شده من حضور نداشتم. خبر هم نداشتم. ولی فقط بحث ایشان نبود. خیلی ها بودند. من با کلیت این مسئله موافق بودم، ولی با این جزییات رابطه ای نداشتم.

مرتضی آوینی آن زمان به عملکرد ما نقد داشت. اما اینکه می گویند آوینی ما را عرفان زده میدانست و به همین خاطر بود که منتقدمان بود، آدرس غلط دادن است. مشکل آوینی با ما اصلا سر عرفان و این چیزها نبود. خسرو سینایی فیلمی ساخته بود با نام “کوچه های عشق”، درمورد خرمشهر و خاطرات جوانانش قبل از جنگ. آوینی تیتر زده بود: “کوچه های عشق نه ، کوچه های هوس”!.. مشکل آوینی سر این جور چیزها بود. تندی های خودش را داشت. در مورد فیلم “مادر” علی حاتمی نقد تندی نوشت و فیلم را کوبید. فیلمی که از مام وطن می گوید و از مرگ آگاهی مادر خانواده ای که فرزندان گوناگون دارد. هرچند، نباید به آوینی زیاد خرده گرفت. ما هم زمانی تندی می کردیم و به مرور پخته شدیم.

 در درجه بندی کردن فیلم ها اشتباه کردیم. به صراحت میگویم. این کار از پایه و اساس اشتباه بود و بزرگترین مقصر این اشتباه هم من بودم. نیت ما خیر بود اما در عمل به بیراهه رفتیم. در این درجه بندی ها گاهی به افراد ظلم می شد. قبول دارم. مثلا فیلم آقای فخیم زاده(مسافران مهتاب) درجه پایین به آن داده شد که منصفانه نبود. از دوستان شورا برخی زیاده از حد سختگیر بودند. دعوای داخلی هم داشتیم. بعد ها به این نتیجه رسیدیم که درجه بندی کلا درست نیست و برداشتیم.

شما در دهه 60 فیلم‌سوزی هم داشتید؟ خوانده بودم که بهروز افخمی جایی از فیلمسوزی و آتش زدن نگاتیوهای فیلم ها در دهه شصت گفته است.

 فیلمسوزی دیگر چه صیغه ای است؟ نگاتیو همه ی فیلم ها در فیلمخانه ملی موجود است. بعضی ها را اصلاح کرده و کپی کردیم و به آنجا سپردیم. آقایان دارند برای خودشان افسانه می سازند! حالا که این حرفها را می زنید بگذارید یک چیزهایی را بگویم. یکی از همین سینماگران جیم ساز(فیلم های ضعیف) که این سالها دائم به ما بد و بیراه می گوید و تمام فیلمفارسی های مبتذل قبل از انقلاب را بازسازی کرده و آرزویش بازگشت به آن دوره بوده…

آقای فرح بخش را می گویید؟

 اسم نمیاورم! منظورم را همه می فهمند! این آقای جیم ساز بین فیلم های درجه جیم خود یک فیلم خوب دارد و آن هم فیلمنامه اش را من نوشتم! از لجاجت و عقده ای که نسبت به من داشت اسم ام را در تیتراژ به عنوان فیلمنامه نویس نگذاشت. من هم شکایت کردم به خانه سینما و در نهایت به نفع من رای صادر شد. ناچارم چیزهایی را بگویم که در تاریخ بماند! همین آقا بنده را یک شب دعوت کرد به منزلش. با برخوردی محترمانه و شام خوبی که همسر محترمشان تهیه دیده بودند. بعد از غذا، این آقا من را به اتاقش برد و جداگانه فیلم هایی را نشانم داد که مال قبل از انقلاب بود. در آنها صحنه های عرق خوری و کافه و رقص فیلم های قبل از انقلاب سرهم بندی شده بود! آن هم از بازیگرانی که بعد از انقلاب در سینما حضور داشتند و همان موقع مشغول بازی بودند. معنی این کار چیست؟ فیلمسازان آن موقع با ما دو نوع ارتباط داشتند. یک عده آدم فروش بودند! علیه همکارانشان پرونده سازی می کردند و زیر آب همکارانشان را می زدند! حالا به ما میگویند سانسورچی!




تکذیبیه کارگردان “آواز قو” بر قرارگیری نامش پای بیانیه‌ای منسوب به هنروتجربه⇐روحم از این ماجرا خبر ندارد

سینماژورنال: انتشار بیانیه ای در چرایی عدم راهیابی فیلمهای ویدیویی هنروتجربه به جشن خانه سینما،
سبب ساز آن شده که سعید اسدی کارگردان سینمای ایران که نامش پای این بیانیه آمده از امضای آن ابراز بی اطلاعی کند.

به گزارش سینماژورنال سعید اسدی با اشاره به اینکه ماههاست خارج از ایران به سر می برد و روحش از این بیانیه بی خبر است به سینماژورنال گفت: من كاملأ از اين جريان بي خبرم، و نظر خاص خود را راجع به هنر و تجربه دارم، اگر چه معتقدم سازوکار گزینش در جشنواره فجر و جشن خانه سينما به شدت زیر سوال است و منطبق بر ساختاری تو در تو.

رای گیری مجدد انجام دادند تا “آواز قو” کاندیدا نباشد

وی با اشاره به تجربیات خودش ادامه داد: مگر نبود “آواز قو” كه در جشن خانه سينما كانديدای شش جايزه شده بود اما برای نادیده گرفتنش به رأي گيري مجدد روی آوردند كه در نتیجه اش “آواز قو” کاندیدا نباشد مگر در یک رشته آن هم بازیگری! و بعد هم دانشگاهي و “دوست” ديرينه… كه رئيس جشن بود به من زنگ زد و گفت: ” عمو جان ببخشيد “!!!

حتی احمد پژمان را هم نادیده گرفتند

اسدی خاطرنشان ساخت: مگر نبود “عشق گمشده” ي من كه هم در جشنواره و هم در جشن كانديد بود ولي کاملا نادیده گرفته شد چون سازنده اش مستقل بود و نه منسوب به محفلی خاص؛ ولي همین فیلم در سپتامبر ٢٠٠٠ در بين 36 فيلم اروپايي و ژاپني وچيني و… مشعل طلايي براي بهترين فيلم و همينطور جايزه بهترين موسيقي متن (احمد پژمان) را در فستيوال پيونگ يانگ برد! اما دوستان در ایران حتی احمد پژمان را نادیده گرفتند. خب اسم اين ها را مي گذاریم جشن و جشنواره یا صرفا محفلی برای دورهم بودن خودیها؟؟




مولانا به شبکه خانگی می‌آید/ خالق “آواز قو” در شبکه خانگی

سینماژورنال: شورای صدور پروانه نمایش خانگی با عرضه 8 عنوان موافقت کرد.

به گزارش سینماژورنال در میان پروانه نمایشهای صادر شده نام فیلم “پشت نیمه شب” به کارگردانی سعید اسدی خالق درام خاطره انگیز “آواز قو” هم به چشم می خورد.

این فیلم البته سینمایی نیست و تله فیلمی است که سعید اسدی آن را حدود 5 سال قبل ساخته است. تهیه کنندگی این فیلم را حمید جمدر انجام داده است که از کارمندان قدیمی بنیاد سینمایی فارابی است.

به جز این نام “جلال الدین” سریال پرحاشیه ای که با محوریت بخشهایی از زندگی مولانا ساخته سد و در برهه ای از زمان به دلیل شرایط نامناسب تولید کارگردان اصلی آن شهرام اسدی قید کار را زد و آرش معیریان کار را ادامه داد نیز در فهرست آثار پروانه نمایش گرفته آمده است.

گویا بناست نسخه ای فشرده از این سریال به صورت یک تله فیلم به بازار عرضه شود.

دیگر آثار پروانه نمایش گرفته

در جلسه 3مرداد شورای پروانه نمایش خانگی كه با حضور اكثريت اعضاء برگزار شد، با عرضه فیلمهای دیگری هم موافقت شد و از آن جمله:

–“خشم و هیاهو”  به تهيه كنندگي سعید سعدی و کارگردانی هومن سیدی

–“بیداری”به تهيه كنندگي سعید حاجی میری و به کارگردانی فرزاد موتمن

–“گام‌های معلق” به تهيه كنندگي مجید دولایی و به کارگردانی شهرام شاه حسینی

–“بگذارید میترا بخوابد”به تهيه كنندگي  میثم معراجی و به کارگردانی آرش سنجابی

–“الیما”به تهيه كنندگي  و کارگردانی نازیلا حدیقی

 




ابتلای خالق “آواز قو” به تب نوبه ۲۸!!!+عکس

سینماژورنال: دوازدهم تیرماه در سررسیدهای ایرانیان یادآور اتفاقی تلخ است که در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ رخ داد؛ در این تاریخ ناوی آمریکایی به سمت هواپیمای ایرباسی که از تهران به دوبی در حال پرواز بود، موشکی پرتاب کرد که باعث به شهادت رسیدن تمامی ۲۹۰ نفر سرنشین هواپیما شد.

به گزارش سینماژورنال ۲۷ سال بعد از آن اتفاق تراژیک هنوز که هنوز است نه سینما و نه تلویزیون ایران نتوانسته اند محصولی دراماتیک درباره آن اتفاق تولید کنند.

مهمترین پروژه سینمایی مرتبط با این واقعه “یو.اس.اس.وینس…” نام دارد که فیلمنامه آن را سعید اسدی کارگردان سینمای ایران نگاشته است؛ فیلمنامه ای که علیرغم گذشت دو دهه از زمانی که اسدی عزم خود را برای ساخت آن جزم کرد اما هنوز هیچ اقدام عملی برای حمایت از تولید فیلم انجام نشده است.

اسدی بیشتر از دو دهه قبل بعد از اتمام تحصیلات سینمایی در ایالات متحده به ایران بازگشت تا این فیلم را بسازد اما عجیب که ۲۲ سال تمام در بوروکراسی دامنگیر ارگانهای متولی سینمای کشور اسیر شد و تجربیاتی در ژانرهای متفاوت از درامهای اجتماعی مانند “آواز قو” گرفته تا کمدی هایی مانند “مهمان” و حتی هاروری مانند “خیابان بیست و چهارم” را در بخش خصوصی انجام داد ولی در نهایت نتوانست “یو.اس.اس.وینس…” را بسازد.

اسدی در چهار سال گذشته با حضور قاسم قلی‌پور به عنوان تهیه کننده کوشید سرعت پیشبرد پروژه را بیشتر کند اما باز هم به جایی نرسید.

این کارگردان که در ماههای اخیر خارج از ایران سکونت دارد در گفتگویی کوتاه با سینماژورنال با بیان اینکه هیچ اتفاق تازه ای برای کمک به تولید این پروژه صورت نگرفته است دلنوشته ای در این باره را در اختیار سینماژورنال قرار داد.

متن این دلنوشته را بخوانید:

 الان دچار تب نوبه ٢٨ ساله خود هستم… از سوم جولاي ١٩٨٨ ( ١٢ تيرماه ١٣٦٧ ) همه ساله اين وقت اين تب شدت مي يابد!!! و دردناك‌ برایم اين است كه كانديداي وقت رياست جمهوري آمريكا، جسي جكسون، گفت: “ما بايد چهارم جولاي را با ايرانيان به عزا بنشينيم”… و دردناك‌تر اينكه چهار سال بعد شبكه سراسري ABC با همكاري NEWSWEEK پس از يك تحقيقات اساسي رپرتاژي حدودأ يك ساعته در این باره تهيه كرده و به زعم خود دست به افشاگري زدند كه در برنامه NIGHT LINE پخش شد، آن وقت مسؤلين بي‌دغدغه سینمای ما بيست و دو سال مرا براي ساخت یکی از ملي ترين و با شأن ترين فيلمنامه‌های تاريخ سينماي ايران در رابطه با اين واقعه، سر دواندند… و اين امر باعث شدت تب نوبه من مي‌شود!!!

سعید اسدی
سعید اسدی



اقدام هوشمندانه دبیرخانه تئاتر فجر⇐طراحی اپلیکیشن ارتباطی به‌جای بولتن هزینه‌زای کاغذی

سینماژورنال: در نشست 22 دی ماه جشنواره تئاتر فجر در کنار معرفی آثاری که بناست در این جشنواره به نمایش دربیایند خبری درباره طراحی و اجرای اپلیکیشن ارتباطی جشنواره هم اعلان شد.

به گزارش سینماژورنال گویا دست اندرکاران مهمترین فستیوال تئاتر وطنی به جای آن که هزینه های زائدی را برای چاپ بولتنهای کاغذی صرف کنند اپلیکیشنی موبایلی طراحی کرده اند که با نصب آن روی گوشیهای موبایل می توان تمام محتوای مربوط به جشنواره را به سرعت در اختیار داشت.

در این اپلیکیشن در کنار اخبار و اطلاعات مربوط به جشنواره، برنامه برگزاری جشنواره مبتنی بر معرفی مکانهای اجرا و زمان دقیق اجراها در اختیار مخاطب خواهد بود.

از آن سو از طریق این اپلیکیشن می توان مجله خبری جشنواره را هم در اختیار داشت و البته لینک مستقیم به سایت جشنواره این امکان را فراهم می‌کند که از امکانات سایت هم استفاده شود.

این اپلیکیشن ارتباطی امکان خرید بلیت الکترونیکی جشنواره را نیز در اختیار مخاطبان قرار خواهد داد.

حذف بولتن کاغذی به‌مثابه حذف سازمان برنامه؟!

در روزهایی که حرف و حدیثهای فراوانی پیرامون چرایی راه اندازی بولتن کاغذی برای جشنواره فیلم فجر شنیده شده و البته گویا دبیر جشنواره فیلم فجر هم تلویحا موافق حذف بولتن کاغذی بوده اما دست اندرکار اجرایی این بولتن که مدیر روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی هم هست، توانسته مجددا زمینه انتشار بولتن کاغذی را فراهم آورد.

این دست اندرکار برای توجیه انتشار هزینه‌زای بولتن کاغذی در گفتگو با “سینما” در قیاسی بی‌ربط حذف بولتن جشنواره را به حذف سازمان برنامه و بودجه در دولت احمدی‌نژاد تشبیه کرده است!

با این حال همین که جشنواره تئاتر فجر زودتر از سلف سینمایی خود با شرایط روز هماهنگ شده و اپلیکیشن ارتباطی راه انداخته جای تقدیر دارد.




اظهارنظر خالق “آواز قو” پیرامون همکاری با GEM

سینماژورنال: در حالی که حواشی تولید سریالی کمدی با نام “کالری ممنوع” در شبکه ماهواره ای جم ادامه دارد(اینجا و اینجا را بخوانید) و برخی ایرانیان داخل هم در گروه بازیگران و عوامل پشت صحنه این سریالند یکی از چهره هایی که نامش به عنوان همکار تولید این سریال شنیده شده بود همکاری با این شبکه را تکذیب کرد.

به گزارش سینماژورنال سعید اسدی کارگردان ایرانی که آخرین ساخته سینمایی اش درام جنایی “خیابان بیست و چهارم” بود و اخیرا نیز فیلمی با نام “پنج تا پنج” را به عنوان تهیه کننده روی پرده داشت با رد شایعه همکاری با شبکه های فارسی زبان از حضورش در فرانسه سخن گفت.

علاقه ای ندارم جزیی باشم از مجموعه ای که هدف گذاری صحیحی ندارد

اسدی در یادداشتی که برای سینماژورنال نگاشته با بیان اینکه پیشنهاد شبکه مذکور قبل از خیلیهای دیگر به او رسیده است آورد: علاقه ای ندارم جزیی باشم از مجموعه ای که هدف گذاری صحیحی در تولید محصول سرگرم کننده ندارد و برای همین از همان بدو امر که مختصات پیشنهاد را سنجیدم آن را رد کردم.

این کارگردان که سالها قبل یک درام پرافت و خیز با عنوان “آواز قو” را کارگردانی کرده و از طریق آن چهره هایی چون پیمان معادی را به سینما معرفی کرده بود ادامه داد: به دلیل پاره ای درگیریهای شخصی این روزها در فرانسه ساکن هستم و پس از آن هم عازم ایالات متحده هستم.

اینکه گفته می شود در مالزی و ترکیه به دنبال بازبینی لوکیشن برای فلان شبکه ماهواره ای هستم صددرصد دروغ است

وی افزود: اینکه گفته می شود در مالزی و ترکیه به دنبال بازبینی لوکیشن برای فلان شبکه ماهواره ای هستم صددرصد دروغ است.

سعید اسدی خاطرنشان ساخت: البته ماهها زودتر از این دوستانی که الان همکار آن شبکه شده اند، مدیران شبکه به سراغم آمدند اما به هر حال من آدمی نیستم که برای دیده شدن هر کار درجه چندمی را قبول کنم.

کم لطفی فراوان دیدم اما…

سعید اسدی که سالهاست به دنبال فراهم آوردن شرایط تولید پروژه ای با محوریت حمله ناو آمریکایی به هواپیمای ایرباس ایرانی است و با کارشکنی نهادهای ذینفع مواجه میشود در پایان یادداشت خود برای سینماژورنال آورد: ترجیح می دهم همچنان و علیرغم ناملایمات و کم لطفی ها فعالیتهای سینمایی ام را در داخل کشورم ادامه دهم. البته در جریان تولید “یو اس.اس.وینسنس” به شدت با کم لطفی فراوان چند نهاد درگیر که در شعار حرف از حمایت می زدند برخورد کردم اما این هم دلیلی برایم نیست که از ایده آلهای کار برای فرهنگ مملکت و در وطنم دوری کنم.




استمداد تهیه‌کننده “عروس آتش” از “کلاه قرمزی”، “پسرخاله”، “فامیل دور” و البته “جیگر” برای تولید پروژه سینمایی ایرباس!!!/کارگردان پروژه فردا از آمریکا به تهران می‌آید

سینماژورنال/حامد مظفری: هر سال به دوازدهم تیر ماه یعنی سالروز حمله وحشیانه ناو آمریکایی یو.اس.اس.وینسنس به ایرباس مسافری ایران که نزدیک می شویم حجم فراوان نقدها و گزارشها نسبت به کم کاری سینما درباره تصویرسازی این رویداد دردناک است که رسانه ها را دربرمیگیرد.

به گزارش سینماژورنال یک پای این گزارشها هم عموما فیلمسازان شکست خورده ای هستند که ادعا می کنند برای تولید آثار سینمایی و تلویزیونی درجه اول(!!!) مرتبط با این رویداد برنامه دارند اما کسی دست آنها را نمی گیرد. منظور از دستگیری هم در اینجا همان تخصیص بودجه های میلیاردی است.

در این بین کسی نمی پرسد که اگر رویدادی به عظمت سقوط یک هواپیمای مسافربری توسط ناوی آمریکایی، ملی محسوب می شود چرا کسی با سرمایه شخصی و برای ادای دین به مملکت خویش، به تولید محصول تصویری برای آن دست نمی زند؟

طبیعی است که می توان وارد گود شد و بلحاظ سخت افزاری کمک نهادهای ذینفع را همراه خود داشت اما اینکه برای تولید پروژه ای ملی-میهنی هم درست به مانند تولید پروژه ای مرتبط با معرفی کالای یک شرکت بیمه ای به دنبال بودجه ارگانی باشیم با ذات تولید ملی هماهنگی ندارد.

یکی از کارگردانانی که سالهاست به دنبال ساخت درامی سینمایی درباره این اتفاق است و البته در این مسیر تا توانسته از هزینه شخصی مایه گذاشته سعید اسدی است. اسدی که سابقه کارگردانی درامهایی پر اوج و فرود و البته مخاطب پسند نظیر “آواز قو” و “سیب سرخ حوا” را داشته است سالها پیش از این بعد از پایان تحصیلات سینمایی خود در آمریکا اصلا به ایران آمد که به عنوان اولین کار فیلم “یو.اس.اس.وینس…” را با مضمون حمله به ایرباس بسازد اما قرارگیری در چرخه تهیه کنندگان تجاری از یک سو و بوروکراسی سیستمهای دولتی از طرف دیگر مسیر او را تغییر داد.

تولید با همکاری تهیه کننده “عروس آتش”

اسدی از چهار سال قبل به طور جدی تری عزم خود را جزم کرده که تولید “یو.اس.اس.وینس…” را پیش ببرد. او با همکاری قاسم قلی پور تهیه کننده ای که بیش از هر چیز بخاطر تولید “عروس آتش” می شناسیمش چندین بار فیلمنامه اثر را بازنویسی کرده و البته به ورسیونی نسبتا کامل از آن دست یافت.

وی بودجه ابتدایی تولید کار را نیز پس انداز شخصی اش قرار داده و حتی در برهه ای از زمان برای پیش تولید هم وارد عمل شد اما در بخش سخت افزاری قضیه وقتی بنا شد ارگانهای مرتبط با موضوعات ملی-میهنی پای پیش گذاشته و از تولید حمایت کنند فقط و فقط وعده بود که نصیب اسدی شد.

دقیقا برای همین بود که تولید این کار باز هم به تعویق افتاد. برای آگاهی از تازه ترین وضعیت پروژه به سراغ سعید اسدی رفتم تا بپرسم بالاخره “یو.اس.اس.وینس…” به کجا رسیده است.

در سالروز حادثه ایرباس سوار هواپیما می شوم و به ایران می آیم

بعد از پرس و جوی اولیه فهمیدم که اسدی ترک وطن کرده و آن قدر از بوروکراسی سیستمهای سینمایی دولتی سرخورده شده که قصد بازگشت به ایران هم ندارد. با این حال شماره تماس او را یافته و فقط یک سوال پرسیدم که آیا پروژه ای که برای تولیدش به ایران آمده بود را بایگانی کرده یا همچنان به دنبال فراهم آوردن شرایط تولید آن است.

اسدی هم به شدت مختصر به سینماژورنال گفت: این پروژه یک تهیه کننده باتجربه دارد و او بیشتر از هر کس می تواند در این باره به شما توضیح دهد. هر سوالي داريد از ايشان بپرسيد…

پرسيدم قصد بازگشت به ايران را نداريد؟ گفت: چرا، سوم جولاي(دوازدهم تيرماه) يعني در سالروز حادثه ايرباس سوار هواپيما مي شوم و در روز چهارم جولاي، روز ملي آمريكا به ايران ميرسم.

تولید با حمایت کلاه قرمزی و رفقا!!!

وقتی به سراغ قاسم قلی پور تهیه کننده “یو.اس.اس.وینس…” هم که رفتم داده تازه ای نصیبم نشد. قلی پور که بعد از همکاری هشت سال قبلش با محمدرضا اصلانی در “آتش سبز” کار دیگری را تولید نکرده با بیان اینکه هیچ اتفاق تازه ای درباره پروژه جدیدش روی نداده از سینماژورنال فرصتی خواست که دلنوشته اش درباره ماجراهای مربوط به این پروژه را مکتوب کند؛ دلنوشته ای که برای نگارش آن تنها ساعتی وقت گذاشت و خواندن آن به اندازه تأثر، لبخند را هم بر لب مخاطب می نشاند.

متن کامل دلنوشته تهیه کننده “یو.اس.اس.وینس…” را که در اختیار سینماژورنال قرار داده شده در ادامه بخوانید:

دوازدهم تیرماه بیست و هفتمین سالگرد فاجعه ایرباس که امید به ساخت فیلم آن را داشتم…اگرچه تاکنون تلاش و پیگیری من در تأمین منابع مالی برای ساخت فیلم سینمایی “یو.اس.اس.وینس…” در راستای فاجعه هواپیمای ایرباس به جایی نرسید ولی به احترام قربانیان این ترور ناجوانمردانه آمریکا، ناامید نیستم.

شاید با اجازه حمید خان مدرسی و حمیدجان جبلی و ایرج میرزا طهماسب و به یاری “کلاه قرمزی” و “جیگر” در جلب نظر و حمایت یک “فامیل دور” باشیم تا سرمایه نسبتا پرهزینه این فیلم ملی را فراهم کنم. صدالبته پشتیبانی “پسرخاله” هم بسیار مفید خواهد بود.

به قول ابوالقاسم خان حالت: “پارگی را به صراحت نتوان فاش نمود/به کنایت سخن از طرز رفو باید گفت”.




هنرور فیلم فرحبخش؛ کارگردان گروه “هنر و تجربه”!/پای خالق “آواز قو” هم در میان است+عکس

سینماژورنال: آن دسته از دفاتر فیلمسازی ایران که محوریت خویش را بر کار در سینمای بدنه گذاشته اند اغلب محل خوبی بوده اند برای ورود چهره های ناشناخته بازیگری یا کارگردانی به سینما.

به گزارش سینماژورنال طبیعیست که یک فیلمنامه نویس یا بازیگر جوان اگر بخواهد اولین تجربه خود را در سینما رقم بزند راحتتر برایش این است که عضوی شود از گروه تولید یک فیلم تجاری.

آغاز مهناز افشار و بهرام رادان با داریوش باباییان

نمونه هایی مانند مهناز افشار و بهرام رادان که از طریق موسسه سپاهان فیلم و شخص داریوش باباییان که یک تجاری ساز تمام عیار است به سینما معرفی شده اند مهمترین مثالهای این قضیه هستند.

زمانی که باباییان در اواخر دهه هفتاد این دو بازیگر جوان و بی تجربه را مقابل هم قرار داد هیچ کس فکر نمی کرد یک دهه بعد هر دو نفر از چهره های مطرح بازیگری سینمای ایران باشند.

پیمان معادی با واسطه سعید اسدی به فرحبخش معرفی شد

پیمان معادی فیلمنامه نویسی که در سالهای اخیر هم کارگردان شده و هم بازیگر نیز کارش را با یک تجاری ساز یعنی حسین فرحبخش آغاز کرده است. او به واسطه آشنایی خانوادگی با سعید اسدی کارگردان “آواز قو” از سوی این فیلمساز به عنوان سناریست به فرحبخش معرفی شد.

البته که فیلمنامه اصلی “آواز قو” را خودِ اسدی نوشته بود و فقط بخشهایی از فیلمنامه که مربوط به سکانسهای داخل کلانتری بود توسط معادی نگارش شد اما اسدی برای آن که به معادی کمک کرده باشد نام وی را به عنوان نگارنده آورد و البته همین حضور سبب شد فرحبخش که اقبال فوق العاده مخاطبان به “آواز قو” را دیده بود از معادی برای نگارش سناریوی اولین فیلمش در مقام کارگردان یعنی “عطش” استفاده کند. به دنبال آن فیلمنامه یکی از موفقترین محصولات تجاری پویافیلم یعنی “کما” را هم معادی نوشت ولی رفته رفته سعی کرد از سینمای تجاری فاصله بگیرد و در نهایت با قرار دادن خویش کنار اصغر فرهادی مسیری کاملا متفاوت را پیمود.

بازیگر تک سکانسی”زندگی خصوصی” هم کارگردان شد

در تازه ترین مورد یکی دیگر از بازیگرانی که زمانی نه چندان دور کارش را با فرحبخش آغاز کرده بود کارگردان شده و البته فیلمش در نقطه مقابل سینمای تجربی یعنی گروه “هنروتجربه” روی پرده است.

این بازیگر تارا اوتادی نام دارد؛ تارا که خواهر لیلا اوتادی بازیگر سینما و تلویزیون است 4 سال قبل بواسطه خواهرش به فرحبخش معرفی شد و فرحبخش نیز نقشی کاملا کوتاه در فیلم جنجالی “زندگی خصوصی” را به وی داد.

باز هم پای کارگردان “آواز قو” در میان است

اوتادی در “زندگی خصوصی” نقش منشی دفتر سردبیر روزنامه “مردم امروز” را بازی میکرد؛ سردبیری به نام “ابراهیم کیانی” که ایفای نقش اش را فرهاد اصلانی برعهده داشت.

تارا اوتادی
تارا اوتادی در برابر فرهاد اصلانی در “زندگی خصوصی”/این تنها عکس باکیفیتی بود که از این سکانس پیدا کردیم

نقش تارا اوتادی در “زندگی خصوصی” بسیار کوتاه و در حد یکی دو سکانس بود. حالا آن بازیگر تک سکانسی بدل شده است به کارگردانی که فیلمی به نام “پنج تا پنج” را ساخته و در گروه “هنروتجربه” روی پرده فرستاده است.

این فیلم که اقتباسی از نمایش “پنچری” فردریش دورنمات است توسط سعید اسدی تهیه شده؛ یعنی همان کارگردانی که پیمان معادی را به پویافیلم معرفی کرده بود!

فرحبخش: نمی دانستم ایشان به دنبال کارگردانی است

فرحبخش درباره تبدیل بازیگر یکی از کاراکترهای فرعی “زندگی خصوصی” به کارگردان به سینماژورنال می گوید: من تا قبل از اکران فیلم خبر نداشتم که ایشان بناست فیلم بسازد و زمانی هم که برای بازی در “زندگی خصوصی” آمد اصلا از اینکه به دنبال کارگردانی است چیزی نگفت ولی به هر حال استعدادش را داشت و پیش رفت.

تارا اوتادی
تارا اوتادی در پشت صحنه “پنج تا پنج” در میان تورج نصر و رضا کیانیان

این تهیه کننده درباره اینکه چهره ای که او به سینما وارد کرده به فیلمساز جریانی بدل شده به نام “هنروتجربه” که وی با آن مخالف است بیان می دارد: من با سیاستگذاریهای مدیر این گروه سینمایی مشکل دارم وگرنه در این گروه، فیلم خوب هم وجود دارد. اتفاقا فیلمی که همین تارا اوتادی هم ساخته فیلم خوبی است و اگر تمامی فیلمهای این گروه مانند فیلم ایشان باشد خیلی هم خوب است.

حسین فرحبخش با اشاره به اینکه در سالیان طولانی حضور در سینما چهره های بسیاری را وارد سینما کرده به سینماژورنال می گوید: به هر حال در کنار تولید محصول یکی از وظایف هر تولیدکننده معرفی استعدادهای تازه به سینما است و من هم خوشحالم که در این حیطه دست جوانترها را گرفته ام.