1

همسر حبیب محبیان بالاخره سکوتش را شکست و از همه چیز سخن گفت⇐بعد از بازگشت به ایران، به حبیب اجازه خروج ندادند/به ما گفتند در شمال اقامت کنید و هزینه زندگیتان را می‌دهیم اما زیر قول و قرار خود زدند/به روح حبیب! او که به ما وعده پوشالی داد، اسفندیار رحیم‌مشایی نبود!!!/در مشکلات پیش‌آمده برای حبیب، دولت احمدی‌نژاد نقشی نداشت/حبیب حتی نمی‌خواست اسم آن آقازاده را بشنود اما حالا ارشاد به این آقازاده با صدای حبیب مجوز داده؟؟/نمی‌دانم ارشاد چگونه بدون اجازه ورثه، مجوز استفاده از صدای حبیب را صادر کرده؟ این اهانت است به حبیب!!/شوهر من رفته ولی ما که هنوز هستیم؛ ارشاد نباید مجوز صادر می‌کرد/حبیب وقتی دید بهش مجوز ندادند می‌گفت می‌خواهم برگردم آمریکا/حبیب افتخار می‌کرد به اینکه پسرش مکبر مسحد لوس‌آنجلس است!/حبیب قطعه «نفسم گرفت از این شهر…» را برای امام زمان(عج) خواند/حبیب در عمرش یک نخ سیگار نکشید و یک قطره الکل ننوشید

سینماروزان: اواخر دی ماه امسال بود که خبر انتشار کلیپ مجوزدار «دیره» با آوازخوانی مشترک احمدرضا محبیان و سمیر زند(محمدحسین خزعلی) و با استفاده از صدا و تصویر حبیب منتشر شد؛ خبری که حکایت داشت از مجوزدار شدن حبیب بعد از مرگش!!!

به گزارش سینماروزان در تمام مدتی که این خبر در فضای رسانه ای چرخید و بعدتر قطعه «دیره» به گوش مخاطبان رسید کمتر کسی بود که بپرسد آیا مجوز انتشار این قطعه با کسب رضایت از ورثه حبیب که همسر و فرزندش هستند صورت گرفته یا نه؟

ناهید بسیم همسر دوم حبیب که نزدیک به چهل سال با وی زندگی کرد به تازگی در گفتگویی تفصیلی با روزنامه «شهروند» که به مرور حال و روز خود و حبیب بعد از بازگشت به ایران اختصاص دارد به انتقاد از صدور مجوز حبیب بدون اجازه وی و محمد محبیان پرداخته است.

ناهید بسیم در عین حال گلایه کرده از اینکه چرا در تمام سالهای حضور حبیب در ایران هیچ کس به او مجوز فعالیت نداد و تازه بعد از مرگش است که مجوز صادر شده.

متن گفتگوی همسر حبیب را بخوانید:

چرا نیاسته را برای زندگی انتخاب کردید؟ چون طبیعی است آدمی مثل حبیب که شهرت داشت و کار هنری هم می‌کرد، فضای تهران برایش مهیاتر بود. یک بار هست که فردی هنوز معروفیتی ندارد و سال‌های ابتدایی کار را هر جایی بگذراند، اهمیتی ندارد، اما همه می‌دانیم که برای ادامه حیات و کار هنری، این پایتخت است که فضای نسبتا مهیایی دارد…
دلیل شمال آمدن ما، به برخی از برنامه‌هایی برمی‌گردد که اتفاق افتاد. وقتی حبیب ‌سال ٨٨ به ایران آمد، کسی را در ایران به جز خواهر بزرگش نداشت که خیلی هم نمی‌شود درباره او حرف زد! بعد از آمدن به ایران اجازه خروج به او ندادند. در این مدت هم با آدم‌هایی آشنا شد که قول‌هایی به او دادند. حبیب بسیار آدم ساده‌ای بود، البته این ساده‌بودن به معنی آدمی است که صادق است و چیز پنهانی ندارد و به همه آدم اعتماد می‌کند، چون نهاد خودش پاک است. حبیب عاشق ایران بود. زمانی که در آمریکا بودیم همیشه می‌گفت دوست دارد به ایران برگردد. همیشه می‌گفت ناهید من این‌جا نمی‌مانم، دوست ندارم این‌جا بمیرم. من هم می‌گفتم اگر اینطور است این‌جا نباید زندگی کنیم. ما زمانی که از آمریکا آمدیم، ابتدا تهران ساکن بودیم، اما این آدم‌ها قول‌هایی دادند و ویلایی برای سکونت ما در چابکسر در نظر گرفتند. من بچه تبریزم، اما از چهار پنج سالگی همراه خانواده به تهران آمدم و در آن‌جا بزرگ شدم. بدم هم نمی‌آمد شمال باشم. این‌جا آمدن‌مان هم دو تا دلیل داشت. یکی قول‌هایی بود که آنها دادند که البته بعدها به هیچ‌کدام از آنها عمل نکردند، مثل این‌که شما را آورده باشند و وسط آسمان رها کرده باشند و دست‌مان هم به هیچ جایی بند نبود.
سخت نبود؟ منظورم وقتی به ایران آمدید؟
چرا بود. ما سی‌سال ایران نبودیم و در این سی سال، عملا جا پای محکمی نداشتیم. ما یک بار آن آغاز انقلاب همه چیز را فروختیم و به آمریکا رفتیم و عملا زندگی را از صفر آغاز کردیم و این بار هم برعکس از آمریکا به ایران آمدیم و باید همه چیز را از صفر آغاز می‌کردیم، به همین دلیل، عملا ادامه حضورمان در تهران امکان نداشت. به همین دلیل وقتی عده‌ای پیدا شدند و قول دادند که در ازای کار، هزینه‌های زندگی را پرداخت می‌کنند، پذیرفتیم و به چابک‌سر آمدیم. متاسفانه آن قول و قرار به سرانجام نرسید و به صورت مستقل خودمان ادامه دادیم.
به نظر می‌رسد فردی که شما تمایلی ندارید از او صحبت کنید، آقای رحیم مشایی باشد که آن زمان موقعیت ویژه‌ای دردولت داشت.
به روح حبیب در این موضوع کاملا آنچه هست را می‌گویم، این آدمی که به ما قول داد، آقای رحیم مشایی نبود.
پس آنچه در اخبار منتشر شده، شایعه بود؟
نه شایعه هم نبود.
یعنی چه توضیح بیشتری می‌دهید؟
آن آدمی که قول داده بود، مدعی ارتباطاتی بود و اتکا داشت بر حسب آشنایی و رابطه‌هایی که دارند، می‌توانند مجوزهای لازم را بگیرند. برخی موارد هست که من تازه می‌شنوم. در آن زمان خواسته شده بود به حبیب مجوز بدهند. برنامه‌ای به نام «امضاء» از تلویزیون پخش می‌شد که من در آن برنامه این موضوع را شنیدم. آدم‌هایی بودند که نمی‌خواهم نام ببرم، اما می‌خواستند سرمایه‌گذاری کنند. آنها می‌گفتند اگر ١٠‌سال هم موضوع طول بکشد، ما تمام هزینه‌ها را می‌دهیم و پای کار می‌ایستیم تا به نتیجه برسد، اما متاسفانه حتی یک‌سال هم سر قول‌شان نماندند. آن هم به چه شکلی فقط هزینه ویلایی که در اختیارمان قرار دادند را تقبل کردند. مابقی هزینه‌ها هم برعهده خودمان بود. خلاصه این‌که دولت به ما هیچ قولی نداد و حتی وقتی در آن برنامه از وزیر ارشاد آن زمان در برنامه تلویزیونی «امضاء» پرسیدند که شما مشکلاتی با آقای احمدی‌نژد داشتید و او درباره این مشکلات توضیح می‌داد، گفت که آقایی از خوانندگان از لس‌آنجلس آمده بود و می‌خواستند ما برای برنامه او مجوز بدهیم که ما این کار را نکردیم. به همین دلیل تاکید می‌کنم دولت احمدی نژاد در این وسط نقشی نداشت، چند نفر اهل رامسر بودند که گمان می‌کردند با ارتباطاتی که دارند، می‌توانند مجوز بگیرند، بعد هم که تلاش کردند، دیدند کاری از دست‌شان برنمی‌آید و آن برنامه‌ها که تصور می‌شد می‌شود برنامه اجرا کرد و پول‌های آنچنانی به دست آورد، محقق نشد، همه چیز را رها کردند. تهران که بودیم این گروه تلاش داشتند ما به جایی غیر از تهران برویم، چون گمان‌شان این بود که حبیب ممکن است در تهران موقعیت‌های دیگری گیر بیاورد و آدم‌های دیگر او را پیدا کنند. اما شدیم از این‌جا مانده و از آن‌جا رانده، چون خودتان می‌دانید که ما همه چیز را در آمریکا رها کردیم و به ایران آمدیم. من هر چه به حبیب می‌گفتم، او می‌گفت نه این‌بار فرق دارد و اینها کارشان را انجام می‌دهند.
پس دولت وعده نداد؟
اگر دولت وعده می‌داد که برخی محدودیت‌ها به وجود نمی‌آمد. لپ‌تاپ و تلفن و اینها را نمی‌گرفتند. آن زمان حبیب کمی هم سرخورده شده بود و می‌گفت می‌خواهم برگردم آمریکا، حتی می‌گفت می‌خواهم به صورت غیرقانونی بیایم و وقتی پشت تلفن این حرف‌ها را می‌زد به من می‌گفت ممکن است تلفنت شنود شود. آخر ما را ترسانده بودند و ما هم که از این کشور دور بودیم، باور می‌کردیم. بعد که می‌آیی به این کشور می‌فهمی آنطور هم که می‌گفتند؛ نیست و کسی وقت اضافه ندارد که بخواهد دنبال این و آن راه بیفتد.

ناهید بسیم
ناهید بسیم

بعد از این موضوعات بود که به کتالم آمدید؟
بعد از آن اتفاقات و حدود یک‌سال‌ونیم (تقریبا) که آن آقایان سرمایه‌گذار فقط اجاره را پرداختند، ما خودمان دیدیم اینطوری امکان جلو رفتن نیست. من خودم کمی پس‌انداز داشتم و در تبریز هم چیزهایی داشتیم. تهران هم امکان هندل‌کردن را نداشتیم، به همین دلیل آمدیم به روستایی به نام نیاسته از توابع کتالم که الان معروف هم شده. شانسی هم آمدیم قبل از این یک دوره پنجاه روزه این‌جا اقامت داشتیم و چون مردم هم دیده بودند ما آدم‌های بی‌آزاری هستیم و چون دنبال جایی هم بودیم که از آن گروه جدا شویم، خودشان پیشنهاد دادند به این محل بیاییم و الان حدود شش‌سال است که در اینجا ساکنیم.
آن زمان یادم هست خبری منتشر شد که قرار است حبیب در استادیوم آزادی در کنسرتی صد‌هزار نفری، برنامه اجرا کند؛ ماجرا چه بود؟
این را شما از کجا شنیدید.
موضوع خیلی معروف است، همین الان اگر در گوگل جست‌وجو کنید، کلی خبر درباره این موضوع بالا می‌آید.
می‌دانید چرا این را می‌پرسم، به این دلیل که حبیب همیشه این را در ذهن داشت. زمانی که در آمریکا بودیم همیشه می‌گفت: ناهید! آدم برود ایران و یک کنسرت در ورزشگاه آزادی بگذارد، چه می‌شود. این همیشه در ذهن این مرد بود و به کسی هم نگفته بود. این‌که چطور این موضوع مطرح شده، برایم جالب است. من هر وقت فکر می‌کنم می‌بینم با توجه به میزان علاقه‌ای که مردم به او داشتند، اگر چنین کنسرتی برگزار می‌شد، حتما کنسرتی به‌یادماندنی بود. حتی به نظرم ورزشگاه آزادی هم جا کم بود.
اینطور که می‌گویید برگزاری کنسرت در استادیوم آزادی به قول فرنگی‌ها «ویژن» حبیب بوده است؟
آفرین دقیقا این ویژن حبیب بود. برای همین از شما می‌پرسم که این را از کجا شنیده‌اید. حبیب آدم صاف، ساده و نازنینی بود. من چهل‌وچند‌سال با این آدم زندگی کردم خدای من شاهد است که آدم به این خوبی نه دیدم و نه شنیدیم.
در میان تمام این حرف و حدیث‌هایی که درباره حبیب به وجود آمد، خبر دیگری هم دهان‌به‌دهان در جامعه می‌گشت و آن این بود ‌که حبیب دق کرد. گفتند به این دلیل که قول‌هایی که به او داده شده است، برآورده نشده، او به قدری تحت فشارهای روحی قرار گرفت که نتوانست تحمل کند. صحت این موضوع را از شما می‌توان پرسید، به این دلیل که چهار دهه با او زندگی کرده‌اید و در خلوت حتما حرف‌هایی به شما زده است…
حبیب این آخرها اصلا صحبت نمی‌کرد، به من هم چیزی نمی‌گفت. کاری بود که خودش کرده بود. وقتی گفت بیاییم ایران دیگر نمی‌توانست گله کند. من هم فکر می‌کنم واقعا حبیب دق کرد! او آدم سالمی بود. در عمرش یک نخ سیگار نکشیده بود. او حتی یک قطره الکل در عمرش نخورده بود. دایم ورزش می‌کرد. شب‌ها زود می‌خوابید. این آدم دق کرد. او شرمنده زن و بچه رفت. هر چند، ما هیچ‌وقت به او چیزی نمی‌گفتیم و فشاری از سمت ما بر او تحمیل نشد. او رفت، اما من نمی‌توانم باور کنم که او نیست. او نرفته من حتی نمی‌توانم برایش فاتحه بخوانم. من حتی نمی‌توانم از این‌جا بروم، فکر می‌کنم او را رها کردم و رفتم. هر روز هم باید به دیدنش بروم.
حبیب در مصاحبه‌ای که منتشر هم شده است، گفته که یک نفر قرار بود هزینه‌های یک کار مشترک را بپردازد. در همه جای دنیا اینطور است که وقتی یک خواننده قدیمی و جا افتاده، با یک خواننده جوان و گمنام برنامه اجرا می‌کند، حداقل یک‌میلیون دلار می‌گیرد، چون از اعتبار خودش استفاده می‌کند، ضمن این‌که شوهر من خواننده نبود. او موزیسین بود. آهنگساز بود. موزیک می‌دانست چیست، شعر می‌دانست و می‌گفت. این‌که می‌گویید مگر قرار و مدار نگذاشته‌اند، درست است حبیب با آنها قرا و مدار مالی هم گذاشتند و یک آهنگ خواندند. جالب است وقتی آن آهنگ را خواندند، دیگر غیبش زد و گمان کرد با یک آهنگ کارش گرفته و تمام شده است!
بنابراین حبیب بعد از این‌که ایران آمد، قطعاتی هم خواند و اجرا کرد…
بله، یکی آهنگ قدیمی‌اش بود که آن آقا می‌گفت ما این را تنظیم مجدد می‌کنیم و من هم در کنار شما چند بیت را بخوانم. قطعاتی هم خواند، اما ما از دنبال مجوز رفتن خسته شده بودیم. با خودمان گفتیم همین‌جا زندگی می‌کنیم و اگر حبیب خواست کارش را ادامه می‌دهد، آهنگ می‌خواند و آهنگ‌ها را هم در اینترنت منتشر می‌کنیم.
حبیب حاضر بود با یک سیب‌زمینی روزگار بگذراند، اما کسی از اوضاعش مطلع نباشد. او بسیار علو طبع داشت. طوری هم حرف می‌زد که من به‌عنوان همسرش گاهی فکر می‌کردم نکند گنجی چیزی دارد. کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند، می‌دانستند و این علو طبع او را کاملا حس می‌کردند، به همین دلیل هم بود که خودش هیچ وقت به ارشاد نرفت، چون می‌ترسید کسی با او بلند حرف بزند.
حالا من نمی‌دانم ارشاد چطور این مجوز را صادر کرده است و مثالش خیلی واضح و شفاف است. فرض کنید کسی از دنیا می‌رود، او ١٠ تومان اگر داشته باشد، مگر نباید همه ورثه بروند و امضا بدهند برایش! من نمی‌دانم ارشاد با چه قانونی و با چه استدلالی این مجوز را صادر کرده است. شوهر من رفته ولی ما که هنوز هستیم. من همه زندگی‌ام، همه امیدم حبیب بوده که رفته است. من چشم طمع مالی به این قطعه‌ای که مجوز دادند، ندارم اما ارشاد نباید مجوز صادر می‌کرد.
الان این مجوزی که صادر شده است از شماها (شما و محمد) هیچ اجازه‌ای نگرفته‌اند؟
اصلا ما خبر نداشتیم.
البته طبیعی است که تمام حقوق قانونی، مادی و معنوی این اثر به ورثه می‌رسیده، درباره هیچ‌کدام از این موضوعات با شما صحبت نشده است؟
خیر، به هیچ‌عنوان. من نمی‌دانم با چه چیزی این مجوز صادر شده است، حتی به همان اثر هم پایبند نمانده و صدای حبیب را با آهنگی که خودش خوانده ترکیب کرده است. این اهانت است به حبیب. اگر قرار بود مجوز بدهند، باید تا زمانی که خودش بود می‌دادند، وقتی او رفته حتی به من هم نباید مجوز بدهند.
و تازه اگر هم مجوزی صادر می‌شود، باید تمام حقوق مادی و معنوی‌اش رعایت شود.
بله، دقیقا. تازه آن هم نه به فردی که گلوله آخر را به حبیب شلیک کرد. حبیب این اواخر مانند نخ ساییده‌شده بود. این اواخر مدتی تمام آنچه مربوط به ما بود، بر دوش محمد بود. خدا خیرش دهد، دعای خیر پدر و مادر همراهش بود.
ماجرای شلیک تیر آخر چیست؟
تقریبا یک‌ماه مانده به مرگ حبیب، محمد تماس گرفت و گفت نگذار پدر سراغ اینترنت برود، چون آن آقا{آقازاده‌ای به نام س.ز؟؟؟} نشسته و پشت‌سر پدر حرف‌هایی زده که اگر بشنود، به‌هم‌می‌ریزد، چون حبیب شکننده شده بود. من هم همین را به حبیب گفتم که مبادا نگاه کنی. متاسفانه یکی از آشنایان از تهران تماس گرفت و ماجرا را گفت. حبیب می‌گفت من نمی‌خواهم بشنوم و او باز داشت توضیح می‌داد. متاسفانه از این به بعد بود که دیگر او ساکت ساکت شده بود و … حالا ارشاد به همین آدم مجوز کار با صدای حبیب را داده است.
حبیب آن‌طور که شنیدم قطعات مذهبی هم اجرا کرده است؟
بله، آن زمان که آمریکا بودیم، رفت لبنان و در شهر بیروت برای شهدا خواند. یک قطعه برای امام علی (ع) و یک قطعه هم برای امام حسین(ع) قبل از انقلاب خوانده است
قطعه «نفسم گرفت از این شهر در این حصار بکشن/ در این حصار جادویی انتظار بشکن» هم ظاهرا برای امام زمان(عج) است؟
بله، همین‌طور است. حبیب آدم مذهبی‌ای بود. او یکی از افتخاراتش این بود که پسرش مکبر مسجد در لس‌آنجلس بود و اذان می‌گوید، اگر سراغ مسلم را بگیرد من می‌گویم او بود.

 




موافقت ارشاد با خوانندگی پسر حبیب+عکس و آهنگ

سینماروزان: در حالی که حبیب محبیان خواننده پاپ که در دولت دهم به ایران بازگشته بود نتوانسته بود حین سالهای زندگی در ایران مجوزی برای انتشار آلبوم یا برگزاری کنسرت دریافت کند اما حالا ده ماه بعد از درگذشتش مجوز انتشار آلبومی با حضور فرزندش احمدرضا محبیان صادر شده است.

به گزارش سینماروزان احمدرضا محبیان پسر بزرگ حبیب محبیان خواننده فقید موسیقی پاپ اولین قطعه رسمی و دارای مجوز خود را با همراهی سمیر زند دیگر خواننده پاپ منتشر کرده است.

این تک آهنگ به نام «دیره» با ترانه‌ای از فرید احمدی و تنظیم علی منصوری تهیه و تولید شده است و موسسه فرهنگی هنری «اریکه سمر» نیز صاحب امتیاز این اثر است. این همکاری در حالی شکل گرفته که «سمیر زند» در سال ۹۱ تک آهنگی مشترک با حبیب محبیان را به نام «محکوم» منتشر کرد که موزیک ویدیوی این اثر بازتاب‌ها و حواشی فراوانی را در پی داشت.

آلبوم رسمی «برگزیده» با صدای سمیر زند و حضور افتخاری احمدرضا محبیان مجوزهای لازم برای انتشار را اخذ کرده است.

قطعه «دیره» از آلبوم «برگزیده» به خوانندگی سمیر زند دارای مجوزه شماره ۹۵۵۱۶ دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شماره ثبت ۱۷۶۸۸ کتابخانه ملی ایران متعلق به موسسه «اریکه سمر» به شماره ثبت ۳۴۶۸۲ در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.

برای شنیدن این قطعه اینجا را کلیک کنید.

کاور قطعه «دیره» با صدای احمدرضا محبیان و سمیر زند
کاور قطعه «دیره» با صدای احمدرضا محبیان و سمیر زند



تنها سه هفته بعد از مرگ⇐صدای حبیب در استادیوم آزادی پخش شد

سینماژورنال: هرچند حبیب نتوانست در زمان حیاتش مجوز برگزاری کنسرت در داخل را دریافت کند و حتی بعد از درگذشتش شرایط دفن اش در قطعه هنرمندان فراهم نشد اما به فاصله کوتاهی بعد از درگذشتش یکی از قطعاتش در استادیوم آزادی پخش شد.

به گزارش سینماژورنال شنبه شب دوازدهم مردادماه و در تايم استراحت بازی واليبال ايران – ايتاليا از بلندگوي ورزشگاه ترانه اي از زنده ياد حبيب محبيان پخش شد كه با ابراز احساسات و تشويق تماشاگران همراه بود.

“محكوم” از ترانه هاي سالهای اخیر حبيب، قطعه اي بود كه در ورزشگاه آزادي پخش شد؛ همان قطعه ای که سمیر زند در آن با حبیب همخوانی کرده بود و البته که بعدتر حبیب از این همخوانی با گلایه یاد کرده بود.(اینجا را بخوانید)

دردناک آن که حبیب در زمان بازگشت به ایران از این گفته بود که در صورت دریافت مجوز کنسرت در استادیوم یکصدهزارنفری آزادی می تواند چند شبانه روز این استادیوم را مملو از جمعیت کند اما افسوس که تا زنده بود صدایش از استادیوم آزادی پخش نشد و بعد از مرگش صدایش در آزادی پیچید؛ البته نه در استادیوم صدهزارنفری فوتبال که در استادیوم 12 هزارنفری والیبال!




علاقه رییس دولت سابق به خوانندگان لس‌آنجلسی؛ از سیاوش قمیشی تا حبیب؟⇔شایعه یا واقعیت؟

سینماژورنال: طبیعی بود که با مرگ حبیب محبیان خواننده پاپ ایرانی(اینجا و اینجا و اینجا را بخوانید) نام محمود احمدی‌نژاد و یارغارش اسفندیار رحیم‌مشایی هم سر زبانها بیفتد.

به گزارش سینماژورنال به هر حال حبیب محبیان در دوره دوم ریاست جمهوری احمدی‌نژاد و بعد از نگارش نامه‌ای خطاب به رییس دولت دهم خواستار حضور در ایران شد و بعد از مدتی به همراه خانواده‌اش به ایران بازگشت و در رامسر ساکن شد.

در بازگشت حبیب به ایران اسفندیار رحیم‌مشایی مشاور رییس دولت دهم نیز نقشی موثر ایفا کرد و حتی در این باره گفته بود: اینکه یک ایرانی بخواهد فعالیتی در داخل و خارج از کشور داشته باشد، مطابق چارچوب و قوانین آزاد است و مشکلی ندارد. فعالیت هنری در همه بخش‌ها از جمله موسیقی برای همه هنرمندان در داخل و خارج از کشور آزاد است و برگشت به ایران برای کسی مشکلی ندارد.

مدتی بعد از حضور حبیب در ایران، حرف و حدیثهایی پیش آمد درباره علاقه احمدی‌نژاد به صدای حبیب و قطعات او و برخی نیز این شایعه را رواج داده‌اند که “سمیر زند” فرزند آیت‌ا.. خزعلی بوده در هماهنگی با احمدی‌نژاد شرایط بازگشت حبیب را به ایران فراهم کرده! حتی برخی از فانتزی‌سازان از اجرای اختصاصی حبیب برای احمدی‌نژاد گفتند؛ اجرایی بدون ارکستر و با حضور حبیب و فقط یک گیتار که با آن قطعه “مرد تنهای شب” خوانده شده!

این شایعات پس از درگذشت حبیب مجددا داغ شد و حتی از این سخن گفته شد که احمدی‌نژاد به صدای سیاوش قمیشی هم علاقه داشته و بنا بوده وی را به ایران بازگرداند!

در امتداد چنین روندی بود که مشاور رسانه‌ای دولت سابق هم مرتب در این باره مورد سوال واقع شد که آیا احمدی‌نژاد بر سر مزار حبیب حاضر خواهد شد یا نه؟

فانتزی‌سازی‌های کودکانه و تبلیغاتی

 بدیهی بود که طیف نزدیک به احمدی‌نژاد به واسطه تسهیل شرایط ورود حبیب به ایران در دوران احمدی‌نژاد با سوالات این چنینی مواجه شوند اما اینکه در این مسیر بازار فانتزی سازی و شایعه پراکنی آن قدر پررنگ شود که از اجرای کنسرت اختصاصی حبیب برای رییس دولت دهم و علاقمندی او به صدای قمیشی سخن گفته شود بیش از حد کودکانه و تبلیغاتی به نظر می‌رسد.

درست است که رحیم‌مشایی مشاور احمدی‌نژاد بنا بر اندیشه‌های خاصی که داشت از طریق شورای عالی ایرانیان خارج از کشور پیگیر بازگشت برخی از چهره‌های خارج‌نشین و از جمله خوانندگان لس‌آنجلسی به کشور بوده است اما همه فعالیت او در این مسیر جز بازگشت حبیب به ایران ثمری نداشت.

تلاش برای بازگرداندن شادمهر، بیژن مرتضوی و معین

یارغار احمدی‌نژاد علاقه زیادی داشت که شادمهر عقیلی خواننده سفرکرده ایرانی را که در کشور رشد کرده و اوج گرفته بود را هم به ایران بازگرداند ضمن اینکه برخی خوانندگان لس آنجلسی هم با وعده‌های وی به کشور بازگشتند با این حال چون نتوانستند مجوز فعالیت بگیرند قید ماندگاری را زدند.

از جمله این خوانندگان بیژن مرتضوی و نصرت‌ا.. معین بودند که در بازگشت به ایران گمان می‌کردند خیلی زود شرایط فعالیت‌شان هم فراهم خواهد شد اما پس از مدتی چون دریافتند برای فعالیت دوباره در وطن باید سالها صبر کنند و شاید به نتیجه هم نرسند، قید حضور را زدند و به لس‌آنجلس بازگشتند.

شادمهر عقیلی هم به آن قدر از بوروکراسی صورت گرفته بر سر دریافت مجوز آلبومهایش در ماههای آخر حضور در ایران دلزده شده بود که حتی بازگشت به صورت موقت را هم قبول نکرد.

حبیب
حبیب

به گفته‌های خود حبیب رجوع کنید

در چنین شرایطی اینکه مرگ حبیب مجالی شود برای گسترده کردن بازار شایعات درباره علاقه رییس دولت دهم به خوانندگان لس‌آنجلسی و حتی باز کردن پای فرزند یک روحانی در ماجرای بازگشت حبیب، به شدت احمقانه به نظر می‌رسد. به خصوص که حبیب حدودا نه ماه پیش از مرگ گفتگویی تفصیلی با “زندگی ایده آل” کرده بود و درباره بازگشت به وطن کوتاه و گویا حرف زده بود.(اینجا را بخوانید)

حبیب گفته بود: دیدار کوتاهی با مشایی در دفترشان داشتیم. دوستی که نزدیکی به دولت وقت داشت نامه ای تنظیم کرد و پیش احمدی نژاد برد. ایشان هم بلافاصله امضاء کردند و به ارشاد رسید. سه روزه مجوز گرفتم تا بتوانم آلبوم ضبط کنم تا اینکه شخصی که مایل به سرمایه گذاری بود مرا برد پیش آقای مشایی. به چه دلیل نمی دانم. مشایی خواستند مرا ببینند و گفتند اینجا وطن شماست و اگر برگردید خوشحال می شویم. برخوردشان خیلی خوب بود. وقتی فهمیدند تا سال ۶۲ ایران بودم برایشان جالب بود.

از آن سو سمیر زند فرزند آیت ا.. خزعلی نه تنها کمترین نقشی در بازگشت وی به ایران نداشت که فقط به واسطه پرداخت رقمی هنگفت توانسته بود شرایط اجرای یک قطعه دوصدایی با وی را فراهم کند.

حبیب حتی از این همکاری هم به شدت دلخور بود و گفته بود: درباره آهنگ “محکوم” باید بگویم شخصی{سمیر زند} به من زنگ زد و گفت اگر اجازه دهید من یک خط با شما بخوانم و من گفتم مخارجش بالاست. وی ابتدا همه شرایط را فراهم کرد و من رفتم و خواندم. اما وی شیطنت کرد و برخلاف ابتدای کار که گفت فقط یک خط می خواند دو سه خط خواند. البته من در عرض ۱۵ دقیقه خوانندگی را یادش دادم و در نهایت آهنگ ضبط شد و یک روز به من زنگ زد و گفت کلی از اساتید به من گفته اند دیگر خودت میتوانی بخوانی اما در نهایت زیر قولش زد و پول مرا تسویه نکرد.

حبیب افزوده بود: من با ایشان{سمیر زند} قرارداد نداشتم و اطمینان کردم. هیچ وقت کلاه سر کسی نگذاشتم و دوست هم ندارم کسی کلاه سرم بگذارد. حضرت علی(ع) می گوید اگر کسی خواست سرت کلاه بگذارد نگذار ولی اگر کسی کلاه سرت گذاشت بدانید که کلاه سر خودش گذاشته. این جوان بعد از آن جریان چند بار پیام داد و عذرخواهی کرد. حتی یک بار از دوبی زنگ زد و من قطع کردم. این آدمها خطرناک هستند.

وقتی حبیب بدون کمترین اشاره به علاقه احمدی‌نژاد به صدایش به صراحت از ماجرای دیدار با یارغار احمدی نژاد حرف زده و از آن شفافتر خواننده آن قطعه دوصدایی را “خطرناک” توصیف کرده دیگر باز کردن پای شایعات و دمیدن در تنور فانتزی سازی چه سودی می‌تواند داشته باشد جز تحریف واقعیت؟

 




“خندوانه” سیاسی‌تر شد/درخواست آقازاده داغدار از مخاطبان “خندوانه”

سینماژورنال: ترکشهای اظهارنظر غریب و دور از انتظار یک هنرمنر کارتونیست به نام بزرگمهر حسین پور در مطرح کردن این درخواست از مخاطبانش که در مسابقه استندآپ کمدین برتر “خندوانه” به جای امین حیایی که در “قلاده های طلا” بازی کرده به امیرمهدی ژوله رای دهند همچنان ادامه دارد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال مهدی خزعلی فرزند آیت ا.. ابوالقاسم خزعلی که به تازگی درگذشته تازه ترین شخصیتی است که در این ماجرا ورود کرده است.

مهدی خزعلی که یکی از برادرانش به نام حسین -البته با نام مستعار سمیز زند” خواننده پاپ است و یک قطعه دوصدای را هم با حبیب محبیان خوانده، در واکنشی کاملا غیرمنتظره در صفحه اجتماعیش نوشته است: سوای از این که امیر مهدی ژوله نویسنده و خالق طنز است و رقیبش مجری آن…! و سوای برتری بی چون و چرای او در مسابقه….! من هرگز به هنرمندی که در خدمت دربار باشد رای نخواهم داد.

وی ادامه داده است: هنرمند باید در خدمت مردم و ارزش ها باشد و بس، هرگز اجازه ندهد که ارباب زر و زور و تزویر بر گردنش قلاده بیاندازند، حتی اگر آن قلاده از طلا باشد…!

اشاره مهدی خزعلی به مسابقه شکل گرفته در “خندوانه” در شرایطی است که او همین چند روز قبل پدرش را از دست داده و قاعدتا غم از دست دادن پدر، نباید مجالی را برای ورود به چنین حاشیه هایی برایش باقی گذاشته باشد…