توت فرنگی و سریال “مهیار عیار”؟/تحلیل یک رسانه اصولگرا بر یک سریال روی آنتن
سینماروزان: سریال “مهیار عیار” ازجمله سریالهای تاریخی ماههای اخیر تلویزیون است که دیگر آن سنت وسواس و ظرافت تاریخیسازی که یادگار علی حاتمی بود و به امثال حسن فتحی و مسعود جعفری جوزانی به ارث رسید، در این اثر به چشم نمیخورد. تاریخی سازی تلویزیونی گرفتار نوعی نگاه روتین و کلیشهگرا شده یادآور طنزهای آیتمیک.
متن تحلیل خبرگزاری مشرق بر “مهیار عیار” را بخوانید:
سریال «مستوران» در جلب نظر و رضایت نسبی مخاطبان سیما هم (چنان که انتظار می رفت) ناموفق بود. اما در کمال حیرت، کارگردان محترم همان مجموعهی ناموفق(و بسیار پرهزینه در دو فصل)، در همان حال و هوای فانتزیوار «مستوران»، مجموعهی دیگری را فیلمبرداری، آمادهی پخش و روانهی آنتن کرد! سریال «مهیار عیّار»، به کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی و نویسندگی محمدرضا محمدی نیکو، دو سه هفتهای هست که روی آنتن شبکه سه سیما می رود.
مهیار(کامران تفتی) که عمری در بیابان و صحرا به راهزنی و دزدی مشغول بوده، این سطح از اراستگی، فرهیختگی و پرنسیب را از کجا آموخته است؟ آیا این قدر در اصفهان عصر صفوی قحطالرجال بوده که همه امور باید به دست یک راهزن پیشین، سامان یاید و هنوز عرق راهزنی(نه عیاری!) او خشک نشده، امین «ناموس» مردمان شود!؟
جالب اینجاست که جناب عیار صرفا با خواهش و تمنای نسوان خوشسیما و شیکپوش و دوشیزگان اشرافزاده (خاتون بیگم، ماشا خانم، دختر داروغه و…) نرم می شود و از شکار راهزن تا دستفروشی پارچه را به عهده می گیرد. آن هم زنانی با صورت های عمل کرده، لبهای پروتزشده، ابروهای تتوکرده و آرایش مدروز و جواهرات لوکس!
گویی مجموعههای داستانی سیما برای گروه سنی کودک و نوجوان(تازه آن هم نه کودکان و نوجوانان دهه هشتادی و نودی، که کودکان و نوجوانان دهه پنجاه و شصتی) ساخته شده است. هیچگونه «پیچیدگی»، و در عین حال «ظرافت» در محتوا، و هیچ تعلیقی در روند پیشروی قصه وجود ندارد، چنان که گویی سازندگان و تصویبکنندگان چنین پروژههایی، سطح هوش و تحلیل مخاطب ایرانی را بسیار دستکم گرفتهاند، آن هم مخاطبی که چه بخواهند و چه نخواهند، به جدیدترین فیلمها و سریالهای روز دنیا(از جمله تولیدات «تاریخی» همین کشور همسایه، ترکیه) دسترسی دارند و تماشا می کنند.
به واسطهی همین سادگی و سرراستیِ بیشاز حد و کودکانه، امتداد خطوط داستانی و روند امور کاملا روشن و قابلپیشبینی است. و البته، ظاهرا سلیقهی آهنین و ریشهدار و «منسوخ» مجموعهسازان و تصمیمگیران سیما در «سیاه» و «سفید» مطلق کردن شخصیتها و تقابل «فرشتگان» و «دیوها»، باعث شده که تقریبا انتظار هیچ وجه جدیدی، هیچ خصلت تازه و هیچ کنش و رفتار بدیع و تا حدی دشوار برای پیشبینی را در شخصیتهای سریالهای تلویزیون نداشته باشیم. سفیدها مثل «مهیار عیار» و «خاتون»، همهچیزتمام و بدها مثل عقرب و مقصودبیگ، سیاه و عوضی و خراب به تمام معنا!
از سوی دیگر، انتخاب بازیگری که ظرفیت و انعطافپذیری بسیار پایینی در تنوع نقشآفرینی دارد (کامران تفتی) برای نقش اصلی(مهیار)، با همان ژستهای همیشگی، همان صدای بم بی اوج و فرود، با همان میمیک محدود یک اشتباه بزرگ بود. در حالی که انتخاب یک بازیگر تواناتر، می توانست جای مانور زیادی را برای نقش مهیار باز کند.
متین ستوده(در نقش خاتون)، گرچه یک سر و گردن به لحاظ قوت بازی خود از تفتی بالاتر است، اما عملهای جراحی بسیار و انتخاب میکآپ و گریم اشتباه، باورپذیری او را در نقش یک بانوی عصر صفوی بسیار دشوار کرده است. سیامک صفری در نقش داروغه و دانیال نوروش در نقش «شاهک» از معدود انتخابهای درست کارگردان در کستینگ مجموعه بودند.
اما شاید اغراق نباشد اگر بگوییم که بزرگترین ضربهها را مجموعههای به اصطلاح «تاریخی» سیما، از جانب سهلانگاری (بلکه ولنگاری!) در طراحی صحنه و لباس دریافت کردهاند. یکی از مهمترین عوامل در «فضاسازی» و فراهمکردن بستر برای باورپذیری یک داستان در بستر «تاریخی»، طراحی لباس و صحنه و اجرای آن است. این میزان سرسری گرفتن و باریبههر جهت بودن لباس و صحنه در «مهیار عیار»، کار را به جایی رساند که البسهی سرخ و سبز شحنگان و کشیکچیان داروغه دقیقا شبیه «توت فرنگی» است!
اصولا متر و معیار طراحی و صحنه و لباس در مجموعههای تاریخی سیما، «تلهفیلمی» است. در مجموعهی قبلی کارگردان همین «مهیار عیار»، یعنی مجموعهی «مستوران» نیز این ضعف عمیق و عیان ضربهی بزرگی وارد کرده بود. این در حالی است که اگر «مستوران» بیشتر حال و هوای فانتزیوار و نسبتا ناکجاآبادی داشت، «مهیار عیار» به طور مشخص در اصفهان عهد صفوی می گذرد و حتی کارگردان اصرار داشته که، بهمناسبت و بیمناسبت، اطلاعات تاریخی بر زبان شخصیتها بگذارد.
اصفهان عهد صفوی، به روایتی آبادترین شهر دنیا در زمان خود بوده است و نگین فرهنگ و هنر و مدنیت و شهرسازی تاریخ ایران محسوب می شود. از آن شکوه و جلال «اصفهان»، پایتخت امپراتوری صفوی، چه چیز در «مهیار عیار» دیده می شود؟ دریغ که حتی محض رضای خدا، یک خط لهجهی اصفهانی در بین شخصیتها شنیده نمی شود!
فارغ از ارزش داوری دربارهی اهداف و نیات پشتپردهی نهضت سریالسازی تاریخی ترکیهای(و تحریفهای سیستماتیک ذیل آن)، باید اذعان کرد که با «مستوران» و «مهیار عیار» و امثال آن نمی توان به مقابله با «ظهور امپراتوریها: عثمانیها»، «قیام ارطغرل»، «رستاخیز: امپراتوری عظیم سلجوقی» و…رفت.