1

صدور پروانه نمایش برای فیلم تازه سیروس الوند+صدور یک پروانه ۱۵+ !

سینماروزان: شورای پروانه نمایش فیلم های سینمایی برای دو فیلم مجوز نمایش صادر کرد.

به گزارش سینماروزان سیروس الوند کارگردان قدیمی سینمای ایران پروانه نمایش فیلم تازه اش “آنجا همان ساعت” را گرفته. فیلم تازه الوند سال قبل تولید شد ولی به جشنواره راه نیافت و در نمایشهای محدود هم اقبالی بدان صورت نگرفت.

“بعد از تو” دیگر فیلمیست که پروانه نمایش گرفته. البته با درجه 15+!

فهرست کامل پروانه های صادره به شرح ذیل است:

— “بعد از تو” به تهیه کنندگی محمد احمدی ، کارگردانی و نویسندگی فرهاد نجفی با درجه بندی سنی 15+

–” آنجا – همان ساعت” به تهیه کنندگی ، کارگردانی و نویسندگی سیروس الوند




پیشنهاد ترانه سرایی که در انتخابات۹۲ حامی روحانی بود⇐ «وزارت سرگرمي، تفنن و تفريح» را راه بیندازید!

سینماروزان: عطش مخاطبان برای دیدن یا شنیدن محصولات هنری سرگرم کننده از دیرباز وجود داشته و هرازگاه نیز واکنشهایی را از سوی صاحب نظران هنری را موجب میشود.

در یک اظهارنظر تازه عبدالجبار کاکایی ترانه سرایی که از جمله حامیان حسن روحانی در انتخابات92 بود در یادداشتی برای “اعتماد” خواستار تأسیس «وزارت سرگرمي، تفنن و تفريح» برای صدور مجوز آثاری شده که فقط به قصد سرگرمی تولید شده اند!!!

متن یادداشت کاکایی را بخوانید:

من هرروز اخبار حوزه موسيقي را پيگيري مي‌كنم. چون كارم موسيقي است، سال‌ها درگيرش بودم و هنوز هم اخبارش براي من مهم است. اگر بخواهم دقيق‌تر از دغدغه‌ام براي اين حوزه بگويم، به همان مسائل و مشكلاتي مي‌رسم كه اين‌روزها خيلي از هنرمندان حوزه موسيقي درباره آن صحبت مي‌كنند؛ هياهوي عجيب و مبتذل بازار موسيقي ايراني. نمي‌خواهم حرف‌هاي تكراري بزنم، چون ديگر همه مي‌دانيم كه چه خبر است و وقتي اراده قوي براي ترويج موسيقي درست و خوب وجود ندارد، حرف زدن هم درباره آن بي‌معناست و تا زماني كه مديران همچنان نسبت به موسيقي سردرگم هستند و نه مي‌دانند چه مي‌خواهند و نه مي‌توانند به موسيقي به چشم ابزار نگاه كنند، اين‌حرف‌ها هم بي‌فايده است و كمال و رشد موسيقي ايراني هم رويايي دور است. براي همين و حالا كه صحبت‌هاي جدي و انتقادهاي جدي جواب نمي‌دهد، مي‌خواهم از راه‌حل ديگري استفاده كنم. مي‌خواهم از مديران درخواست كنم تا وزارتخانه‌اي به نام «وزارت سرگرمي، تفنن و تفريح» راه بيندازند و مسووليت هرآنچه را امروز به نام هنر، توليد مي‌شود به عهده بگيرند.

چون توليداتي كه اين روزها در حوزه‌هاي مختلف هنري مي‌بينيم، براساس نظر كارشناسان اين حوزه‌ها، جنبه‌هاي هنري ندارد، بيشتر سرگرمي هستند و چرا بايد وزارت فرهنگ و هنر و ارشاد متولي آنها باشد، وقتي آثار فرهنگي و هنري نيست و همه‌چيز به سمت سرگرمي و ابتذال هنري كشيده شده.

با اين دسته‌بندي مي‌شود آثار را با توجه به كيفيت‌شان به يكي از اين وزارتخانه‌ها ارجاع داد و وزارت ارشاد هم هزينه كارهاي تجاري، سبك، سخيف و غيرهنري را ندهد. به نظر مي‌آيد امروز بيشتر تفريح مردم در خريد لباس يا رفتن به رستوران‌هاي مجلل، كنسرت و نمايش‌هاي تفريحي خلاصه شده است. تازه اين هم مربوط به قشر مرفه جامعه است. مشكلي هم نيست اگر براي همين قشر هم برنامه‌اي داشته باشيم.

اما نبايد اجازه دهيم پاي وزارت فرهنگ و ارشاد به توليد چنين آثاري باز شود و با هزينه و سرمايه‌اي كه خرج مي‌كند شخصيتش زير سوال برود. بايد راهي براي سامان‌دهي توليد موسيقي ناهنجاري كه امروز شاهد آن هستيم هم باشد. البته ناهنجار از حيث منتقدان رسانه‌اي و نگاه هنري نسبت به موسيقي. اگر نه سرگرمي هميشه لازم است.




صدور پروانه ساخت برای مهران احمدی، مهشید افشارزاده و یک کارگردان دیگر

سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت با تولید سه فیلمنامه موافقت به عمل آورده است.

در این بین فیلمنامه “جنوب از جنوب شرقی” به کارگردانی مهران احمدی که پیشتر کمدی “مصادره” را ساخته بود جلب توجه میکند. نام فیلم نامه یادآور اثری از آلفرد هیچکاک است.

فهرست کامل فیلمنامه های پروانه گرفته به شرح ذیل است:

–“رو در رو” به تهیه‌کنندگی،کارگردانی و نویسندگی حسین شهابی

–“جنوب از جنوب شرقی” به تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی، کارگردانی مهران احمدی و نویسندگی حمید اکبری خامنه سر

— “مردی از جنوب شهر” به تهیه‌کنندگی مهدی احمدی، کارگردانی مهشید افشار زاده و نویسندگی حسین مثقالی




جل الخالق! مدیرعامل ابوالمشاغل خانه سینما، مدعی تک شغلگی شد!؟+فیلم

سینماروزان: به تازگی فیلمی از منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما روی آنتن زنده منتشر شده که در این فیلم مدعی تک شغلگی است!

به گزارش سینماروزان منوچهر شاهسواری روی آنتن زنده برنامه «هفت» گفته است: من تهیه کننده ای هستم که هیچ شغل دیگری نداشته ام!! من جز تهیه کنندگی هیچ کار دیگری نکرده ام!!

یکی به ما بگوید اگر ایشان جز تهیه کنندگی شغل دیگری ندارد پس او که به واسطه مدیرعاملی خانه سینما در ده ها شورا و هیأت امنای نهادهای متصل به بیت المال، عضو شده ، کیست؟؟

آخرین فیلمی که شاهسواری تولید کرده فیلم ارگانی «مزارشریف» مربوط به هفت سال قبل بوده و درکل کارنامه تهیه کنندگی این مدیر چندشغله فقط پنج فیلم به چشم میخورد!! با این رزومه، اینکه ایشان خودش را فقط و فقط تهیه کننده میداند چه معنایی دارد؟؟

فیلم ادعاهای شاهسواری را اینجا ببینید.




به دنبال انتصاب وزیر نیروی احمدی‌نژاد به ریاست بنیاد مستضعفان⇐ آیا موسسه نورتابان گرفتار تغییر و تحول مدیریتی خواهد شد؟؟ آیا مدیرانی جوان و خلاق که سینماگران را ولی نعمت خود بدانند وارد نورتابان خواهند شد؟

سینماروزان: موسسه سینمایی نورتابان به واسطه پروژه پرهزینه “محمد رسول الله(ص)”مجید مجیدی شناخته شد.

بنیاد انقلاب اسلامی مستضعفان وقتی به کمک تولید “محمد…” آمد، بنیان موسسه سینمایی نورتابان هم گذاشته شد تا کمکها از کانال این موسسه اعمال شود.

موسسه نورتابان در سال 90 و در دوران ریاست محمد سعیدی کیا بر بنیاد مستضعفان ثبت شد در حالی که بنیاد مستضعفان و موسسه مالی سینا منسوب به بنیاد، از سهامداران اصلیش بودند.

پروژه های پرهزینه “محمد…”مجیدی و “نفس”نرگس آبیار با حمایت نورتابان تولید شدند و به جز این دو فیلم که پخششان را نورتابان برعهده داشت، این موسسه، پخش کننده آثاری همچون “امروز”، “با دیگران” و “پنج ستاره” ، “پیشونی سفید2” و اخیرا “شبی که ماه کامل شد” هم بوده است. ضمن اینکه پخش فیلم اکران نشده “آبجی” را هم برعهده گرفته است.

تقریبا از بدو راه اندازی نورتابان این محمدرضا صابری بوده که مدیریت پخش این موسسه سینمایی وابسته به بنیاد را برعهده داشته است.

پس از تغییر و تحول در بنیاد مستضعفان و حضور پرویز فتاح به عنوان رییس تازه بنیاد باید منتظر ماند و تغییرات در نورتابان را رصد کرد.

پرویز فتاح که وزیر نیروی دولت اول محمود احمدی نژاد بود در سالهای اخیر به عنوان رییس کمیته امداد فعالیت داشته و تکیه کلام او در برابر مدیران زیردستش این جمله کلیدی امام خمینی(ره) بوده که “مردم ولی نعمت مدیران و مسئولان هستند”!

آیا با حضور فتاح در بنیاد مستضعفان، مدیرانی جوان و خلاق در نورتابان منصوب میشوند که سینماگران را ولی نعمت خود بدانند؟؟!!




پس از تبدیل صنف منتقدان خانه سینما به صنف “کارگری”!!⇐رییس صنف همگان را به تمرین اخلاقیات دعوت کرد!!!

سینماروزان: اینکه چرا باید صنوف مختلف خانه سینما در وزارت کار و اغلب هم به صورت صنف “کارگری” ثبت شوند را باید هیأت مدیره این نهاد صنفی پاسخ دهد ولی اینکه چرا صنف منتقدان خانه سینما به جای آن که بسان صنف آهنگسازان بر عدم پذیرش این جبر پافشاری کند تن به “کارگری” شدن داده را رئوس این صنف و از جمله جواد طوسی باید پاسخ دهند.

چرا جواد طوسی بسان کامبیز روشن روان رییس صنف آهنگسازان بر بی ربط بودن ثبت صنف متبوعش به عنوان صنف کارگری تأکید نکرده و نکوشیده راهی دیگر برای قانونی کردن صنف پیدا کند؟؟؟

آخر اینکه به صرف یک دستور از بالا جماعتی 50 نفره را جمع کرده و صنفی کاملا فرهنگی را “کارگری” کنیم کجای منطقی قرار میگیرد که جواد طوسی به عنوان یک دانش آموخته حقوق باید از آن بهره ببرد؟؟

جواد طوسی به این سوال و سوالات مشابه پاسخ نمیدهد و در فاصله ای کوتاه پس از “کارگری” کردن صنف منتقدان خانه سینما در یادداشتی معنوی(!) از مخاطبان خویش میخواهد که قدر یکدیگر را بدانند و به تمرین اخلاقیات بپردازند!!

جواد طوسی می نویسد: آخ كه چه زمانه غريب و ناجوري شده. اين‌قدر بي‌مهري و بي‌عاطفگي و قدرناشناسي در عمرم نديده بودم. شديم يك مشت چهره‌هاي مات سنگي كه انگار هيچ چيزي سر ذوق‌شان نمي‌آورد و اگر احيانا در اين عصر بي‌ترحم با خواندن نوشته و شعر و داستان و فيلم و نمايشي تحت تاثير قرار مي‌گيرند و حال‌شان خوب يا منقلب مي‌شود يا پايمردي و حضور پرانگيزه آدمي را در عرصه فرهنگ و هنر مي‌بينند، به صرافت نمي‌افتند تا احساس‌شان را بروز دهند. این بي‌تفاوتي و انفعال و از هم دور افتادن و فقدان بده‌بستان فرهنگي و انساني را كه سبك سنگين مي‌كنم دچار هول و هراس مي‌شوم و با خود مي‌گويم به كجا داريم مي‌رويم؟ آيا يك جامعه اصيل انساني با اتكا به پايه‌هاي ريشه‌دار اخلاقي، الگويي دست‌نيافتني و باوري بيهوده شده است؟ ما را چه شده كه اينچنين به گذشته و خصايل والايي كه زماني در خانواده و كوچه و محله و كانون امن رفاقت و مناسبات بي‌ادا و اصول فرهنگي هنري به وفور ديده مي‌شد، پشت كرده‌ايم؟ سر جدتان اين گذشته‌اي كه دارم سنگش را به سينه مي‌زنم، به سنت و مدرنيزم و جامعه نو و اقتضائات دوران گذار و تغيير مفاهيم و واژه‌هايي چون اخلاق، جوهره و منش انساني نچسبانيد و مرا متهم به مرتجع بودن و عدم درك دنياي ديجيتال و… نكنيد. بگذاريد خوابگرد عتيقه و كابوس‌زده‌اي چون نگارنده كه دوره‌هاي رنگ و وارنگي را ديده و لهجه‌ها و تريبون‌هاي مختلف را كهنه كرده، به نسخه‌هاي غلط و ناكوك روشنفكران و تئوريسين‌هاي ابن‌الوقتي كه صداي‌شان از جاي گرم مي‌آيد و دم از «بورژوازي ملي» و «نئوليبراليسم» و… مي‌زنند و «مردم» و «طبقه» و «نياز» و «عدالت» و «مرام و مسلك» را با فرهنگ لغات ابداعي خود و جدا از واقعيت‌هاي جاري و تاريخي اين جامعه معنا و تفسير مي‌كنند،بدبين باشد.

طوسی در جایی دیگر مینویسد: بد نيست هر يك از ما كه دست به قلم يا تريبون و رسانه‌اي داريم، ياد بگيريم از همكار و هم‌صنف خودمان كه براي خودش ديدگاه و عقيده و دغدغه‌اي دارد و بدون چشمداشت و خودبزرگ‌بيني به كار موثر فرهنگي، رسانه‌اي مشغول است، ذكر خيري كنيم و قدردان تلاش و زحماتش باشيم. اين تمرين اخلاقي و رفتاري و صنفي را يك فيلمساز يا كارگردان تئاتر، بازيگر، آهنگساز، فيلمبردار، منتقد، خبرنگار، داستان‌نويس، شاعر، خواننده و… مي‌تواند اعمال و اجرا كند تا در نگاهي خوش‌بينانه از اين دوران فترت و برزخي فاصله بگيريم و شرايطي بهتر و دوست‌داشتني‌تر و تفاهم‌آميزتر را شاهد باشيم.




تازه ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐آغاز اکران “سرکوب”، “تپلی و من”و یک فیلم دیگر از همین هفته+امتداد اکران ده هفته ای فیلم لرزان قتل زن داداش ریگی با تبصره ویژه فیلمهای دفاع مقدس!؟!!!

سینماروزان: در تازه ترین جلسه شورای صنفی نمایش مقرر شد سه فیلم جدید روی پرده روند.

به گزارش سینماروزان شورای صنفی نمایش مقرر کرد فیلم‌های «قصر شیرین» ساخته سیدرضا میرکریمی در گروه سینمایی «آزادی»، «سرکوب» ساخته رضا گوران در گروه سینمایی آستارا، «تپلی و من» ساخته حسین قناعت در گروه فرهنگ به جای فیلم‌های «ما همه باهم هستیم» ساخته کمال تبریزی،«سرخپوست» ساخته نیما جاویدی و «کار کثیف» از چهارشنبه دوم مرداد ماه اکران شوند اما اکران این آثار در زیرگروه‌ها ادامه دارد.

شورای صنفی نمایش مقرر کرده فیلم سینمایی «تگزاس ۲» ساخته مسعود اطیابی از چهارشنبه دوم مردادماه فقط در سانس فوق العاده و پردیس‌های هفت سالنه امکان نمایش دارد.

جالب و در عین حال عجیب است که شورای صنفی نمایش به جای حذف فیلم لرزان قتل زن داداش ریگی با عنوان “شبی…” از اکران دستور به ادامه اکران این فیلم داده!!

شورای صنفی نمایش مدعی شده طبق ماده ۱۴ نظام نامه فصل چهار اکران، فیلم‌های ارزشی، دفاع مقدسی و انقلابی می‌توانند در صورتی که کف فروش را پر کنند تا سقف ۱۰ هفته نمایش داشته باشند ولی شورای صنفی نمایش نگفته فیلم لرزان قتل زن داداش ریگی چه ربطی با دفاع مقدس یا انقلاب یا ارزشها دارد؟؟؟




معاون نظارت احمدی نژاد به ریاست انجمن سینمای دفاع مقدس میرسد!

سینماروزان: بعد از حذف هاشم میرزاخانی که مدیریتش بر انجمن سینمای دفاع مقدس به شش ماه هم نرسید این حسین صابری بود که به مدیریت این انجمن رسید.

حالا آن طور که “کیهان” گزارش داده عمر مدیریت حسین صابری هم به پایان رسیده و این مهدی عظیمی امیرآبادی معاون نظارت سازمان سینمایی در آخرین ماههای دولت دوم احمدی نژاد است که به ریاست انجمن میرسد.

براساس این گزارش، مسئولیت این انجمن از سوی بنیاد فرهنگی روایت فتح به عظیمی میرآبادی پیشنهاد شده است و براساس شنیده‌ها، وی نیز این پیشنهاد را قبول کرده است. به‌زودی حکم انتصاب وی به ریاست انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس صادر خواهد شد.

انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس از نهادهای زیرمجموعه بنیاد فرهنگی روایت فتح است که مسئولیت حمایت و تولید آثار سینمایی و تلویزیونی با مضامین انقلابی و دفاع مقدسی را برعهده‌دارد.

گفتنی است، مهدی عظیمی میرآبادی،متولد 1344 و دانش آموخته کارشناسی ارشد سینما در دانشگاه هنر است.

در سوابق مدیریتی وی مدیر مسئول دوهفته‌نامه «سینمای خانگی»، معاونت امور فعالیت‌های سازمان سینمایی کشور، مدیرکل ارزشیابی و نظارت بر سینمای حرفه‌ای، قائم‌مقام اداره کل تولید و پشتیبانی امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاون تولید، و مشاور مدیرکل تولید و پشتیبانی امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیر بخش کارگردانان تولید و پشتیبانی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و… دیده می‌شود.

مهدی عظیمی میرآبادی




روایت کارگردان یک فیلم روی پرده از بدعت شگفت رسانه ملی در سانسور سحر قریشی⇐تیزری که مجوز بازرگانی سیما را دارد باز هنگام پخش سانسور شده!!/سحر قریشی در شبکه یک سانسور شده ولی در دیگر شبکه ها روی آنتن است!!

سینماروزان: مدیریت سلیقه ای رسانه ملی در پخش تیزرهای آثار سینمایی سبب ساز آن شده که گاهی تیزر یک فیلم بدون درجه در رسانه ملی با ذکر درجه بندی سنی روی آنتن برود و گاهی حتی تیزری که مجوز پخش گرفته هنگام پخش سانسور شود.

محسن قصابیان کارگردان «نیوکاسل» که تیزرهای فیلمش به خاطر سحر قریشی(!) گرفتار سانسور شده به “مهر” بیان کرد: در حالی که تیزرهای فیلم سینمایی «نیوکاسل» پس از ۳ بار اصلاحیه و رفت و برگشت به سیما، سرانجام به تائید مدیران بخش بازرگانی تلویزیون رسید و اجازه پخش دریافت کرد اما در ۲ روز اخیر شاهد سانسورهای مجددی از سوی شبکه‌های مختلف هستیم. این اتفاقی عجیب و بی‌سابقه است که وقتی تیزر شما تائیدیه بازرگانی سازمان را دارد، مجدد توسط هر شبکه تلویزیونی به دلخواه اصلاح شود.

کارگردان «نیوکاسل» عنوان کرد: تیزری که هم اکنون از سوی برخی شبکه‌های تلویزیونی پخش می‌شود، تیزر ما نیست و شاهد اصلاحیه روی نسخه نهایی آن هستیم. به طور مثال در تیزرهای پخش شده از شبکه یک سیما، حتی یک پلان از سحر قریشی باقی نمانده این در حالی است که با وجود محدودیت های تلویزیون در نسخه تاییده شده بازرگانی سازمان، اجازه پخش چند پلان از بازی این بازیگر داشتیم.

قصابیان افزود: امیدوارم رسانه ملی به این رفتار سلیقه‌ای و غیرحرفه‌ای خود پایان دهد و اگر قرار است اصلاحیه اعمال شود از سوی یک بخش و با هماهنگی عوامل فیلم انجام شود. این شیوه ممیزی تعجب‌برانگیز است که یک شبکه اجازه پخش سحر قریشی را دارد اما یک شبکه دیگر ندارد!




اظهارات بازاریاب بین الملل یک فیلم برنده شیر طلا روی آنتن زنده⇐۸۰ درصد حضور خارجی سینمای ایران در جشنواره های بی ارزش بوده است!!/بعضی از این جشنواره ها حتی جایی برای نمایش فیلم ندارند!!!

سینماروزان: اینکه در دل تبلیغاتی که رسانه های دولتی بر کمیت حضور محفلی سینمای ایران میکنند یک بازاریاب بین الملل فیلمهای ایرانی به صراحت آب پاکی را روی دست متصدیان دولتی سینما بریزد قابل تأمل است.

مدیران دولتی مدام پز حضور در جشنواره های رنگارنگی را میدهند که برخی از آنها چیزی بیش از یک هفته فیلم نیستند و رسانه های مستقل هم مدام این پز را نقد کرده اند و حالا محمد اطبایی بازاریاب بین الملل فیلمهای ایرانی هم از این کمیت گرایی انتقاد کرده.

محمد اطبایی که از طریق دفتر “مستقلهای ایرانی” شرایط پخش فیلمهایی همچون “دایره” برنده شیر طلایی ونیز را فراهم کرده روی آنتن زنده شبکه سه با ارائه آماری از حضورهای جشنواره ای سینمای ایران گفت: ما تا الان 42000 حضور بین الملی داشتیم از این میان 4700 بار جایزه بردیم و 980 داوری داشتیم.

اطبایی ادامه داد: ما سه نوع جشنواره داریم: واقعی، شبه واقعی و کاذب. ما الان 10500 جشنواره فیلم داریم که ترکیبی از اینهاست و تعداد زیادی از آنان در چند سال اخیر راه افتاده!

اطبایی خاطرنشان ساخت: حضور سینمای ما فقط در 20 در صد جشنواره‌های واقعی و ارزشمند بوده است و حضور ما در 80 درصد جشنواره‌های بی ارزش بوده است. خیلی از این جشنواره ها حتی جایی برای نمایش ندارند و تعداد زیادی از فیلم های ویدئویی و کوتاه ما به آنجا می روند!!!




خالق “قصه های مجید” در چرایی خداحافظی مطلق با داستان نویسی⇐نمیخواهم مانند آن رفیق کارگردان(!) شوم که فیلم میسازد بلکه با درآمدش به دیدار فرزند خارج نشین خود نائل آید!

سینماروزان: هوشنگ مرادی کرمانی خالق “قصه های مجید” که با کارگردانی کیومرث پوراحمد تصویری شد بعد از انتشار مجموعه داستان “قاشق چایخوری” به طور مطلق دور داستان نویسی را خط کشیده و خود را بازنشسته کرد.

مرادی کرمانی در چرایی این بازنشستگی به “اعتماد” گفت: به گمانم يك پايان غم‌انگيز بهتر از يك غم ‌بي‌پايان است. شكل غم‌انگيز‌تر اين است كه يك نويسنده با نوشتن به هرشكلي بخواهد وقت و انرژي افرادي كه به او اعتماد كرده‌اند هدر بدهد. من 50سال است كه مي‌نويسم و دلم نمي‌خواهد كار به جايي برسد كه مانند دوستي كه نمي‌خواهم نامش را ببرم، درگير سروكله زدن با خودم يا ديگران باشم كه كارم را براي انتشار نپذيرفته. اين دوست عزيز من زماني نامه‌اي براي من نوشته ‌بود و توضيح داده بود كه دوسال است كتابم را براي هرناشري مي‌فرستم منتشر نمي‌كند. حقيقت اين است كه يك نويسنده نبايد اجازه بدهد كارش به اينجاها بكشد. به گونه‌اي كه ديگران بگويند اي ‌كاش اين كار را نمي‌كرد و‌اي كاش اين‌مطلب يا آن داستان را نمي‌نوشت.

این نویسنده ادامه داد: نمي‌خواهم به روزمرگي دچار شوم چون در غير اين صورت به عاقبت همان كشتي‌گير معروف دچار خواهم شد كه دوستانش از او خواهش مي‌كردند ديگر كشتي نگيرد اما گوش نكرد و رفت و ضربه‌فني ‌شد و يك عمر اعتبار را از دست‌ داد. آدم خودش بايد براي خودش دوران تقاعدي قائل باشد و بداند كه از اين پس بايد به شكلي ديگر عمل كند و عرصه را به جوانان واگذار كند. خدمت‌تان عرض كردم كه براي نوشتن مجموعه «قاشق ‌چاي‌خوري» خيلي زحمت كشيدم و بارها به خودم گفتم فلاني! ديگر تمامش كن.

مرادی کرمانی افزود: اگر قرار باشد چيزي ازمن به يادگار بماند در همين حد كافي‌است. واقعا فكر مي‌كنم كه سهم ما از آب درياها و اقيانوس‌هاي جهان درحد يك قاشق‌ چاي‌خوري‌ است و بيش‌ازآن نه امكان‌پذير است و نه قابل دسترسي. روزي در اتوبوس ايستاده بودم كه جواني گفت: پدرجان! بنشين. خسته‌مي‌شوي! و من به خودم‌ گفتم اي داد و بي‌داد. خبر ندارم كه پير شده‌ام. حكايت آدمي همين است. پيرمي‌شود ديگر و اين پيري فقط جسماني‌نيست. وقتي يك رفیق كارگردان سينما مي‌گويد مي‌خواهم فيلمي بسازم كه با دستمزدش بروم خارج و مثلا به دیدار فرزندم نائل. آیم، من به اين فكر مي‌كنم كه ديگر همه‌چيز او در سينما تمام شده و حكايت آن است كه يك نفر جلوي چشم‌هاي خودش بميرد. رسيدن به اين مرحله يعني رسيدن به آخر خط. مرگ هركسي دراين است كه به قول كرماني‌ها متوجه شود «بيلش ديگر گلي برنمي‌دارد.




فریادهای از ته دل یک سینماگر فعال در پشت صحنه⇐چرا وزارت ارشاد به ما مجوز کارگردانی نمیدهد؟؟/چرا سراغ هر تهیه کننده ای میرویم، میگوید n تومان بهم بده تا برایت پروانه بگیرم!!/ تکلیف آنها که میخواهند با سرمایه محدود و بدون بازیگران گران فیلم بسازند چیست؟/چرا باید به فلان تهیه کننده پول بدهیم تا برایمان پروانه بگیرد؟؟/ خجالت آور است که افرادی با جای مهر بر پیشانی، کارت تهیه کنندگی میگیرند و بودجه های ارگانی را می بلعند و پس از مدتی همان جای مهر را هم پاک میکنند! /تهیه کنندگان ریاکار به بهانه ارادت (!) بودجه های هنگفت میگیرند و بعد از مدتی هم نقش اپوزیسیون بازی میکنند!!/ چرا یک ارگان باید بیاید و با پول هنگفت مردم گرفتار، ده فیلم ده فیلم تولید کند و بقیه باید بیکار بمانند تا بمیرند؟؟/ در مناسبات غلط مدیریتی، سینمای مستقل، فکر مستقل، شرافت مستقل و تعهد مستقل در حال از بین رفتن است/به خدا خسته شدیم! تا کی باید صبر کنیم تا اوضاع درست شود؟

سینماروزان: فشارهای وارده بر سینماگران مستقل و بی تفاوتی مدیران صنفی-دولتی نسبت به این فشارها با فریادهای از ته دل یک سینماگر فعال در پشت صحنه سینمای ایران روبرو شده است.

رضا سخایی که در یک دهه و نیم اخیر به عنوان دستیار کارگردان و برنامه ریز در پروژه هایی مختلف از “ملاقات با طوطی” تا “هوو” و از “اشباح” تا “چه خوبه برگشتی” حضور داشته مدتهاست که به دنبال تولید فیلم اولش است ولی به دلایل مختلف که اصلی ترین آن،  عدم دریافت مجوز است، موفق به این کار نشده تا از ته دل فریاد زند علیه ظلم و بی عدالتی در سینما.

رضا سخایی بیان داشت: کاری با حکومت و سیاست ندارم و فقط از بی عدالتی حاکم بر سینما گلایه دارم.  فقط 30درصد تهیه کنندگان سینما حرفه ای و کاربلد هستند و 70 درصد بقیه نه سواد و نه تجربه تولید فیلم را ندارند.

سخایی ادامه داد: من و امثال من سالهاست دستیاری کرده ایم  ولی وزارت ارشاد بهمان مجوز کارگردانی نمیدهد مگر اینکه یک تهیه کننده معرفی کنیم! سراغ هر که برای تهیه میروم میگوید چقدر پول برای تولید میآوری؟ ؟ یعنی چه؟ یعنی هر که بتواند پول بیاورد میتواند کارگردان شود؟؟ کار به جایی رسیده که تهیه کننده فقط به فکر سهم خودش از سرمایه وارده به کار است و با سرنوشت فیلم هیچ کاری ندارد! خیلی زشت است که تهیه کننده به من میگوید n تومان بهم بده تا برایت پروانه بگیرم !!

سخایی افزود: چطور است که ارشاد در کارگردانی را باز کرده تا هر که پول دارد تبدیل شود به کارگردان؟؟ چرا در تهیه کنندگی را باز نمی گذارد تا لااقل آنها که مدتهاست تجربه دستیاری دارند بتوانند تهیه کننده فیلم خودشان باشند؟؟؟ تکلیف من که میخواهم با سرمایه محدود و بدون بازیگران گران فیلم بسازم چیست؟ چرا باید پول بدهم به فلان تهیه کننده تا برایم پروانه بگیرد؟؟ تهیه کننده باید به فکر توانایی کارگردان باشد نه سرمایه ای که کارگردان وارد کار میکند!!

این دستیار کارگردان باسابقه خاطرنشان ساخت: در مناسبات غلط مدیریتی، سینمای مستقل، فکر مستقل، شرافت مستقل و تعهد مستقل در حال از بین رفتن است. خجالت آور است که افرادی با جای مهر بر پیشانی، کارت تهیه کنندگی میگیرند و بودجه های ارگانی را می بلعند و پس از مدتی همان جای مهر را هم پاک میکنند! این تهیه کنندگان ریاکار به بهانه ارادت (!) بودجه های هنگفت میگیرند و بعد از مدتی هم نقش اپوزیسیون بازی میکنند! این یعنی انتهای ریاکاری! و متأسفانه معلوم نیست سر از کجا درخواهند آورد؟؟

رضا سخایی تاکید کرد: بچه های مستقل سینما نه پول میخواهند و نه رانت؛ فقط مجوز کار میخواهند. آقایان مدیر! اینکه هر که بتواند دو میلیارد پول بیاورد میتواند کارگردان شود آبروی سینما و تهیه کنندگی را برده و همین است که بیسوادی را در فیلمها رواج داده! به خدا خسته شدیم از این وضعیت؛ چرا آدمهای باسواد و توانمند نمیتوانند مجوز کار بگیرند!؟ چرا این شرایط مافیایی را تعدیل نمیکنید؟؟ چرا یک ارگان باید بیاید و با پول هنگفت مردم بیکار، ده فیلم ده فیلم تولید کند و بقیه باید بیکار بمانند تا بمیرند؟؟؟ چرا نیروهای مستعد و توانمند بدون حق حساب دادن به فلان تهیه کننده حتی نمیتوانند پروانه ساخت بگیرند؟؟ تا کی باید صبر کنیم تا اوضاع درست شود؟؟؟ تا کی باید صبر کرد؟؟؟؟




افزودن بر دامنه سینماگران ورشکسته با ادامه واسپاری بخش عمده حجم اکران به دو فیلم حاکمیتی-مشکوک المنابع!!/«تگزاس۲» ۲۱میلیاردی شد/«سرخپوست» ۱۱میلیاردی شد/حرکت «زهرمار» در مسیر ۴میلیاردی شدن/«ایکس لارج» ۲میلیاردی شد+آمار کامل فروش

سینماروزان: تزریق هفته ای یک فیلم تازه به اکران بدون اینکه از شمار سانسهای هزارگانه دو فیلم حاکمیتی-مشکوک المنابع کم شود فقط و فقط  یک نتیجه دارد؛ گسترده کردن دامنه سینماگران ورشکسته!!!

در صدر آمار فروش همچنان «متری شش و نیم» قرار دارد که حلزون وار به سمت 28میلیارد حرکت میکند. بعد از آن کمدی «تگزاس2» قرار دارد که بالاخره 21میلیاردی شده است. فیلم لرزان قتل زن داداش عبدالمالک ریگی با انبوه سانس 13میلیارد را رد کرده و «سرخپوست» 11میلیاردی شده است. فیلم پرهزینه «ما همه با هم هستیم» که کلی هم خرج تبلیغاتش شده با انبوه سانسی که دارد هنوز 10میلیاردی هم نشده است.

کمدی «سامورایی…» در مرز 6میلیارد متوقف شده است ولی کمدی «زهرمار» توانسته با افزایش اقبال عمومی به سمت 4میلیاردی شدن حرکت میکند. «ایکس لارج» بعد از سه هفته اکران 2میلیارد را رد کرده و «دختر شیطان» با اندک سانسهای باقیمانده کمی بیش از 1میلیارد فروش داشته.

«کار کثیف» که در دو هفته اکرانش حتی ده سالن فول سانس هم نداشته 150میلیون را رد کرده و «نیوکاسل» هم در دو روز ابتدایی اکرانش نزدیک 70میلیون فروش داشته است.

آمار فروش تا ابتدای جمعه 28 تیر ۱۳۹۸  به شرح زیر است:

(تمامی ارقام به تومان است)

–متری شش و نیم ۲۷ میلیارد و 700میلیون(121روز)

–تگزاس(۲)21 میلیارد و 100میلیون(93روز)

–شبی که ماه کامل شد 13میلیارد و ۶۰۰میلیون (44روز)

–سرخپوست 11میلیارد و50میلیون(44روز)

–ما همه با هم هستیم ۹میلیارد و 700میلیون(44روز)

–سامورایی در برلین ۵میلیارد و 930میلیون(72روز)

–زهرمار 3میلیارد و 600 میلیون(30روز)

–ایکس لارج 2میلیارد و 120 میلیون(23روز)

–دختر شیطان ۱میلیارد و 130میلیون (44روز)

–کارکثیف 160 میلیون(16روز)

–نیوکاسل 75میلیون(2روز)




یک سردار سپاه متذکر شد⇐میخواهند کاری کنند که تهیه کننده “امام علی(ع)” به خاطر نام بردن از گوگوش و فردین،  ایران را ترک کند؟/تهیه کننده “امام علی(ع)” فردی مذهبی نیست ولی مذهبی ترین سریال ایرانی را ساخته!!/به یک متخصص باید با دید تخصصی نگاه کرد نه اینکه بدلیل گفتن حقیقت به او انگ مزدور بودن بزنیم!/باید فراخوانی منتشر کرد برای مبارزه با دروغگویی در سینما و تلویزیون!

سینماروزان: بخشهایی از گفتگوی محمد بیک زاده تهیه کننده سریال “امام علی” که پیرامون انتخاب بازیگر برای این سریال بود با انتقاد افراطیون مواجه شد.

بیک زاده در یک واقعه نگاری منطقی از حضور محمدعلی فردین و فائقه آتشین(گوگوش) در فهرست گزینه های اولیه اش برای بازی در این سریال گفت و همین عاملی شد بر تاختن به ایشان تا جایی که یک سردار سپاه به حمایت از وی پرداخت.

سردار عباس مجابی که در سالهای اخیر فعالیت فرهنگی داشته با انتقاد از حمله کنندگان به تهیه کننده “امام علی(ع)” بیان داشت: آنها که به محمد بیک زاده حمله می کنند، اصلا نمیدانند بیک زاده کیست. ببینید دارید درباره کی و چی می گویید. او کسی است که در سینما و تلویزیون عالم خودش را دارد.

سیدعباس مجابی ادامه داد: به یک متخصص باید با دید تخصصی نگاه کرد نه اینکه بدلیل گفتن حقیقت به او انگ مزدور بودن بزنیم. ایشان فقط در مورد انتخاب فلان بازیگر، واقعیت را گفته اند. صرف عنوان نام دوتن از بازیگران دوره قبل از کسی مزدور نمیسازد. بیایید آدمهایی باشیم که عینک خودمان را به دیگران ندهیم که از دید ما دنیا را ببینند. اگر او یک زمان کسی را مناسب ایفای یک نقش(فائقه آتشین و فردین) در یک سریال داشته، مجرم نیست و اگر راستگویی کرده است، قابل احترام است نه لایق اتهام و تهمت و توهین و تحقیر.

وی با تاکید براینکه بعداز پیروزی انقلاب افراد بی حجاب بسیاری، به خواسته خود محجبه شدند، افزود:  بسیاری از زنهای نه بدحجاب که بی حجاب، محجبه شدند اما امروز بسیاری از زنهای محجبه ما به دلایل مختلفی از جمله دافعه های موجود در جامعه بی حجاب شدند. چون مدام در حال ایجاد دافعه هستیم و نه جاذبه!

رئیس اجلاس جهانی هم سرایی همچنین گفت: امام راحل در مورد انقلاب فرمودند که باید انقلابمان را به جهان صادر کنیم. هر رهبری در جهان فقط هدف را اعلام می کند و این وظیفه  آحاد ملت است که آن هدف را عملی کند. برای عملی کردن این فرمایش امام چه کاری باید کرد؟ اولویت با کار فرهنگی است، حالا اولویت در کار فرهنگی با کدام بخش است؟ آن بخشی که از همه تاثیرگذار تر است قطعاً تولیدات سمعی، بصری مثل فیلم، سریال، تئاتر و… می باشد.

وی افزود: صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران برای حفظ و جذب مخاطب باید تولیدات باکیفیتی داشته باشد ولی متاسفانه با وجود اینکه چهل سال از انقلاب می گذرد، همچنان آثار با کیفیت نازل و کم ارزش جهانی را با قیمتهای گزاف می خرد و مقدار قابل توجهی ارز از دست می رود، آن هم با توجه به وضعیت تحریمها و … در حالیکه باید صدا و سیما خودش تولید با کیفیت و ارزشمند داشته باشد. برای تولید یک اثر نمایشی به سناریو نیاز داریم. برای تولید سناریو هم به قصه نیاز است. ما امروز برای تولیدات فرهنگی به تمامی مولفه های لازم دسترسی داریم اما تنها چیزی که نداریم دقیقا همین سناریو است. ما باید نیروهای متخصص و متعهد تربیت کنیم تا بتوانند اینها را تولید کنند.

مجابی در پایان گفت: من برای مبارزه با دروغگویی و نشر صداقت و درستی در سینما و تلویزیون فراخونی خواهم داد و طی آن از بسیاری از علاقمندان به کار فرهنگی در حوزه سینما اعم از نویسنده، بازیگر،کارگردان، تهیه کننده و حتی گریمور و … دعوت به همکاری خواهم کرد تا بتوانم ذره ای در این زمینه مثبت واقع شوم. امیدوارم بتوانم به این هدف مثبت نائل شوم.

مجابی که با همراهی بیک زاده مشغول ثبت خاطرات جنگ است تصریح کرد: تیم مجرب ما با مدیریت آقای بیک زاده و هدایت فرماندگان دفاع مقدس برای رفع این نیاز، ۵سال به دورترین نقاط کشور سفر کرده اند تا خاطرات، داستانها، قصه ها و حرفهای مردم کوچه و بازار را جمع آوری کنیم. در یکی از سفرهایمان خبر رسید که یکی از رادیو های ضد انقلاب گفته که ما را بزنند، کمین کنند و به ما حمله کنند. کسی هم حق مصاحبه با گروه ما را ندارد. من به محض شنیدن این خبر گفتم خدا را شکر، راه را درست آمده ایم.

تمام خطرات را به جان خریدیم تا بتوانیم امروز با افتخار بگوییم بعد از ۵سال امسال موعد به ثمر رسیدن نتیجه این تحقیقات و تولیدات نهایی است.

مجابی در خصوص روند کاری خود و تیمش افزود: از سرداران سپاهی، ارتشی، جهاد، پیشمرگ های مسلمان کرد و مردم عادی در سرتاسر ایران مصاحبه جمع کردیم و آنها را پیاده کردیم، تبدیل به متن کردیم، سپس فراخوان دادیم تا فیلمنامه نویسان با استعداد و جوان را جذب کنیم تا بتوانند این متن ها را استفاده کنند و سناریوهایی با کیفیت بنویسند، تا رسیدیم به امروز که با افتخار میگویم به مقصد رسیده ایم و توانسته ایم سناریوهایی باکیفیت تولید نماییم.

این تهیه کننده حوزه تصویر و سینما ادامه داد: «مقام معظم رهبری  فرموده اند: اگر چنانچه شما امروز به جمع آوری و افزودن بر سرمایه جنگ رو نیاورید، دشمن میدان را از شما خواهد گرفت؛ این یک خطر است» چرا باید از شرکت های خارجی آثار با کیفیت بسیار پایین را بخریم. در حالیکه ما در ایران همه اینها را داریم، سناریوهایی تولید کرده ایم که همگی بر پایه  واقعیت هستند و تک تکشان برگ زرینی از تاریخ این مرز و بوم اند..

وی خاطرنشان کرد: تمام این تلاشها را آقای محمد بیک زاده کرده است. روز اول طرح را من مطرح کردم و ایشان پذیرفتند و با وجود تمام مشکلات تا آخر کمک کردند. مثلا سریال امام علی کار ایشان بوده است. او مذهبی ترین سریال ایرانی را ساخته است. ولی من نمیگویم او فردی مذهبی است، به صرف ساختن این سریال! ما ۸۰میلیون سلیقه  مختلف داریم. قرار نیست که همه را شبیه هم ببینیم..

حتی ایشان روز اول گفتند من تهیه کننده ای هستم که علمی کار میکنم، کارگردان، نویسنده، فیلمبردار و … را خودم انتخاب می کنم. پذیرفتم! با تمام فیلمنامه نویسان دو نفری مصاحبه کردیم و ایشان با لحاظ قرار دادن نظرات بنده آنها را انتخاب کردند. انصافاً باید بگویم همه آنها در برابر اطلاعات و تخصص آقای بیک زاده کم آوردند.

وی گفت: من مقام معظم رهبری را رهبر ایران و تمام مسلمانان جهان میدانم و مطمئنم آقای بیک زاده هم دقیقا همین موارد را قبول دارند. آقا را قبول دارند، نظام را قبول دارند، ولایت را قبول دارند و در این کشور مانده اند تا کار فرهنگی کنند، آیا اینها کافی نیست؟ حالا باید چنین افرادی را بزنیم تا مجبور شوند از ایران بروند؟ چقدر هزینه شده است افرادی را که از ایران رفته اند بازگردانیم؟ برخی میگویند آقای بیک زاده شرایط رفتنش را فراهم میکند، به ولله اگر میخواست ؛ تابه حال رفته بود. ولی مانده است و پنج سال در دورافتاده ترین نقاط ایران در حال جمع آوری قصه و داستان بوده است.

مجابی در پایان گفت: چهل سال است فقط دافعه داریم، بر فرض که من اشتباهی کرده ام آیا باید تا آخر عمر شرف و اعتبارم برود؟ من از ملت ایران خواهش میکنم یک بار هم که شده دروغگویی را تکفیر کنیم و اگر کسی سعی در گفتن حقیقت داشت از زندگی ساقطش نکنیم.




انتقاد رسانه اصلاح طلب از بریدن سر فیلمهای مستقل توسط سوداگران اکران⇐چرا فیلمهایی مثل “کار کثیف” از همین ابتدای اکران محدودیت سالن دارند و در اغلب سینماها به صورت تک سانس به نمایش درآمده اند؟/اگر بناست به فیلمی سانس ندهند اکرانش نکنند بهتر نیست؟؟/در یک عرضه و تقاضای عادلانه نباید شرایط مناسب اکران برای تمام فیلم‌های مستقل فراهم شود؟

سینماروزان: هرچقدر هم که بدنه سینماگران از اوضاع آشفته اکران و بی عدالتی علیه سینمای مستقل بنالند باز مدیران سینمایی سرگرم راه اندازی شورا و جشنواره و ارائه آمار کمی از دستاوردهای خویشند.

در دل همین انفعال است که به ناگاه می بینیم فیلمهایی مستقل که به ظاهر با داشتن سرگروه اکران شده اند حتی ده سالن فول سانس بهشان نمیرسد تا به نفع فیلمهای حاکمیتی-مشکوک المنابع ذبح شوند.

روزنامه اصلاح طلب “شرق” با نقد اغتشاشات اکران نوشت: آنچه درباره تولیدات داخلی در شرایط نابرابر کنونی اهمیت بارز دارد، «عدالت فرهنگی» است. فیلمی که همه مراحل قانونی ساخت و تولید را طی کرده و اتفاقا مضمون و دست‌مایه و ساختار قابل قبولی دارد و مخاطبانش را جدی می‌گیرد و به شعور او توهین نمی‌کند، چرا باید جدا از نمایش عمومی دیرهنگام، در میان فیلم‌های دیگری که از شرایط به‌مراتب بهتر اکران (اعم از سرگروه و تعداد سالن‌ها و سانس‌ها) برخوردارند، گم شود؟ خسرو معصومی فیلم‌ساز قابل احترام و صاحب عقیده‌ای است که به‌جز یک مورد (پر پرواز) در دیگر آثارش همواره به اصول و چارچوب مشخصی که هم زبان سینما در آن رعایت شده و هم مضامین‌شان با بافت اقلیمی منطقه‌ای موردنظر او و طبقه‌بندی اجتماعی معاصر و روان‌شناسی آدم‌ها هم‌خوانی داشته، پایبند بوده است. «دوران سربی» و سه‌گانه «رسم عاشق‌کشی»، «جایی در دوردست» و «باد در علفزار می‌پیچد» و «خرس» از نظر استفاده درست و غیرتوریستی از فضا و مفاهیم اقلیمی و مناسبات فردی و اجتماعی آدم‌ها در کانون خشونت و نبود عدالت اجتماعی، جزء آثار شاخص کارنامه سینمایی او هستند. ولی متأسفانه می‌بینیم فیلم‌سازی با این دیدگاه و انضباط فکری و دغدغه‌های اجتماعی هنوز بعد از 33 سال فعالیت مستمر حرفه‌ای نتوانسته جایگاه روشن و تثبیت‌شده‌ای در سینمای بی‌ضابطه ما پیدا کند و فیلم «خرس» او همچنان (باوجود گذشت هفت سال از زمان ساختش) توقیف و امکان نمایش عمومی پیدا نکرده است.

این رسانه ادامه داد: «کار کثیف» به عنوان آخرین فیلم خسرو معصومی که در سی‌و‌ششمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، از هفته گذشته اکران شده است. ولی متأسفانه با وجود برخی ارزش‌های محتوایی و فرمالیستی‌اش، فروش خوبی تاکنون نداشته که یکی از علل اصلی را در محدودیت سالن‌ها و تک‌سانسی‌بودن سینماهای نمایش‌دهنده علیرغم داشتن سرگروه باید دید. در چنین اوضاع و احوالی که سینمادار خودش می‌بُرد و می‌دوزد و سانس‌ها را به فراخور میزان فروش فیلم‌ها و اشتهار بازیگرانش و قالب بیانی‌اش (اعم از کمدی و…) کم و زیاد می‌کند، فیلم‌هایی در مایه‌های «کار کثیف» که وجوه فرهنگی‌شان غالب است به شکل بی‌رحمانه‌ای از نظر اقتصادی لطمه می‌بینند.اگر بناست به فیلمی سانس ندهند اکرانش نکنند بهتر نیست؟؟

این رسانه افزود: آیا در یک عرضه و تقاضای متعادل و عادلانه نباید شرایط مناسب اکران برای این‌گونه فیلم‌های مستقل فراهم و حتی سوبسید فرهنگی برای‌شان منظور شود؟ این در حالی است که فیلم «کار کثیف» قصه‌اش را بدون اعمال شاقه بیان می‌کند، همچنین بحران اجتماعی و ناهنجاری اقتصادی را عامل آسیب‌پذیری کانون خانواده و تن‌دادن به مهاجرت‌های بی‌‌پشتوانه می‌داند و نیز چند بازی خوب و چشمگیر از پدرام شریفی و مرحوم لوون هفتوان در آن می‌بینیم.




ابراهیم داروغه زاده پس از رهایی از معاونت نظارت گفت⇐از اکران «رستاخیز» با نظر مخالف بعضی از مراجع عظام جلوگیری شد/تهیه کنندگان «خیابان‌های آرام» و «گزارش یک جشن» اقدامی برای رفع توقیف انجام ندادند!/ «خانه پدری» با درجه بندی مشکلی برای اکران ندارد!/«کاناپه» را نه من دیده‌ام و نه شورای پروانه نمایش!/«کاناپه» با مجوز آقایان جنتی و ایوبی تولید شده است و در زمان من هیچ وقت مراجعه‌ای برای دریافت پروانه نمایش این فیلم صورت نگرفت!!!/بخش عمده تهیه کنندگان با حذف پروانه ساخت مخالفند/اگر به عقب برگردم هم از “ممنوعه” مراقبت بیشتری میکنم و هم دور توییت زنی درباره “هفت” و “نقد سینما” را خط میکشم!!!/اگر واقعاً بچه‌های سینما و رسانه دوست داشته باشند جشنواره به برج میلاد برگردد، من مشکلی ندارم!!

سینماروزان: ابراهیم داروغه زاده با خیال راحت قید معاونت نظارت را زد چون حین سالهای تصدیگری این معاونت پرحاشیه سازمان سینمایی توانست تنش و اغتشاشات ناشی از عملکردهای پرخاشگرانه قبلی را کاهش داد و شرایط را برای اکران برخی فیلمهای توقیفی و از جمله “عصبانی نیستم”، “خانه دختر”، “آشغالهای دوست داشتنی” و “پارادایس” فراهم کند.

ابراهیم داروغه زاده در نخستین گفتگوی تفصیلی بعد از رهایی از معاونت نظارت درباره عاقبت برخی از فیلمهای همچنان توقیفی سازمان به “ایسنا” گفت: از اکران فیلم «رستاخیز» با نظر مخالف بعضی از مراجع عظام جلوگیری شد. درباره فیلم‌های «خیابان‌های آرام» آقای تبریزی یا «گزارش یک جشن» آقای حاتمی کیا واقعیت این است که در این دو سالی که من در معاونت نظارت و ارزشیابی بودم از سوی تهیه کننده اقدامی برای پیگیری نمایش آن‌ها صورت نگرفته است.

داروغه زاده ادامه داد: درباره فیلم «خانه پدری» آقای عیاری که مجوز نمایش دارد فکر نمی‌کنم دیگر با رده بندی مشکلی برای اکران در سینماها داشته باشد و اگر جدی‌تر پیگیری شود مشکلی برای اکران ندارد اما فیلم «کاناپه» را ندیده‌ام یعنی نه من دیده‌ام، نه شورای پروانه نمایش و نه حتی شورای پروانه نمایش قبلی. فقط یادم هست مصاحبه‌ای از آقای عیاری خواندم که فیلم با مجوز آقایان جنتی و ایوبی تولید شده است. البته این را هم بگویم که هیچ وقت مراجعه‌ای برای دریافت پروانه نمایش این فیلم نشده است.

داروغه زاده در چرایی عدم حذف شورای پروانه ساخت گفت: بخش از این مسئله برمی‌گردد به خود تهیه‌کننده‌ها که رغبتی به انجام این کار ندارند یعنی نظر بخش قابل توجهی از تهیه‌کننده‌ها و حتی کارگردان‌هایی که فیلم‌های اجتماعی و انتقادی می‌سازند طبق صحبت‌هایی که با آن‌ها داشتیم بر این بوده که گرفتن پروانه ساخت یک نوع تضمین ایجاد می‌کند تا بتوانند فیلم‌شان را نمایش دهند و اگر پروانه ساخت نباشد ممکن است ضمانت سرمایه‌گذاری هم به خطر بیفتد. البته نظر شخصی من این است که حذف شورای پروانه ساخت در نهایت به نفع سینما و فرهنگ و هنر کشور است.

داروغه زاده حسرت عملکرد خود را هم این چنین بیان کرد: اگر به عقب برگردم رفتار و برخورد دیگری می‌داشتم؛ یکی درباره سریال «ممنوعه» که باید دقت بیشتری درباره آن می‌کردم. البته نه فقط من بلکه همه ما و خصوصاً آقای پارسایی باید توجه بیشتری می‌داشتیم چون با توجه به هشدارهایی که مدنظر داشت مجموعه خوب و ارزشمندی بود، اما برخی سکانس‌ها در چند قسمت اول این سریال قابل دفاع نبودند و در شورای پروانه نمایش ویدئویی و توسط همه ما باید با دقت بیشتری بررسی می‌شد هر چند من خودم تذکرات لازم را داده بودم اما باید جدی‌تر پیگیری می‌کردم تا آن اتفاق‌ها نیفتند چون با زیاده‌روی‌ای که در آن قسمت‌ها شد هم فرصت طلبان بهانه پیدا کردند و هم به سریال و شبکه نمایش خانگی با هم آسیب زده شد. مورد دوم به توییت‌هایم برمی‌گردد که چند وقت قبل درباره برنامه‌های «نقد سینما» و «هفت» توییتی زدم که که تند بود و نباید انجام میشد.

ابراهیم داروغه زاده درباره داستان تکراری بازگشت مرکزیت جشنواره فجر به فضای شلوغ و پرازدحام برج میلاد اظهار داشت: اگر واقعاً بچه‌های سینما و رسانه دوست داشته باشند جشنواره در برج میلاد باشد من مشکلی ندارم فقط تجربه‌ای که داشتم این بود که سالن برج میلاد گرچه باشکوه است، اما مشکلات بسیار بیشتری در مقایسه با مجموعه‌های دیگر دارد.




ادعای “کیهان” درباره رسوخ یک مدیر سینمایی دهه ۶۰ به حراجی تهران

سینماروزان: حراجی تهران در سالهای اخیر به واسطه حجم بالای پولهایی که صرف خرید محصولات آن میشود در کانون توجه قرار گرفته است.

روزنامه “کیهان” در گزارشی با اشاره به ارقام بالای ردوبدل شده در این حراج از رسوخ یک مدیر سینمایی دهه 60 به این حراج خبر داده است.

متن گزارش “کیهان” را بخوانید:

اخیر حراجی تهران در حالی با حواشی بسیاری برگزار شد که یکی از افراد موثر در این مراسم شبه‌هنری، یکی از مدیران اسبق بنیاد سینمایی فارابی در دهه. 60است.

این دوره از حراجی تهران ، باز هم با جابه‌جا شدن مبالغ نجومی به کار خود پایان داد. اما علاوه‌بر پول‌هایی که معلوم نیست از کجا می‌آیند و به کجا می‌روند، یکی از ویژگی‌های این حراجی که ظاهرا برای خرید و فروش تابلوهای نقاشی و مجسمه برگزار می‌شود، حضور برخی از چهره‌ها در پشت صحنه آن است.

«م.ب» از مدیران سینمایی دهه 60 که طی سال‌های اخیر بیش از سینما در حوزه معماری و میراث فرهنگی فعالیت می‌کند، ازجمله چهره‌های بانفوذ و صحنه‌گردان حراجی تهران است.

امسال حراجی تهران با حضور پررنگ‌تر هنرمندان بازمانده از دوره طاغوت برگزار شد. همچنین پول‌های مشکوک با مبالغ هنگفت در آن جابه‌جا شد که تاکنون مشخص نشده این مبالغ توسط چه کسانی و از چه منابعی وارد این گعده شبه‌هنری می‌شود؟!




پاره ای از حرفهای تازه سحر قریشی⇐ با حضور در آثار تجاری اینقدر از مردم جواب مثبت گرفتم که حد ندارد/سال‌ها در شرایط سلامت سینما کار کردم و جلو آمدم!!/شرایط جوریست است که اصلا جایی برای من در فیلم‌های غیرتجاری نیست!/بارها شده که با یک کارگردان شناخته شده غیرتجاری قرارداد بسته ام اما وقتی رفتم پای تست گریم، به‌خاطر فلان خانم بازیگر(!) مرا حذف کرده اند!/ هم شانه‌تخم‌مرغ و هم آبگوشت در خانه همه هست!/دردتان نگیرد اگر فیلمهای آبگوشتی ما می‌فروشد و فیلمهای شما مخاطب ندارد!/ نه با کسی دوست صمیمی هستم و نه با کسی رفت‌وآمد دارم!!/یک روانشناس به من گفت برخی بازیگران زن، مقلدم هستند!!!/بازی در “برادرجان” پیشنهاد شد ولی به توافق نرسیدیم!/تمام چکهای “رقص روی شیشه” برگشت خورد!/۲۸میلیارد در “رقص روی شیشه” گم شد و با نریشن سریال را جمع کردند!!/درد مملکت ما حجاب است یا گرسنگانی که در سطل زباله به دنبال یک لقمه نان هستند؟؟

سینماروزان: یک دهه از حضور «سحر قریشی» در سینمای ایران گذشت. بازیگری که در سال‌های اخیر نامش با حواشی بسیاری گره خورده، اما طی یکی، دو سال گذشته، کمتر در این کانون پربحث قرار گرفته است. خودش این اتفاق را نتیجه رویکرد جدیدی دانسته که در زندگی اتخاذ کرده، برخی را هم به بی‌معرفتی‌های همکارانش ربط می‌دهد که اگر این‌ها نبود، امروز جایگاه ویژه‌تری داشت.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “فرهیختگان” با این حال، اما قریشی به‌عنوان یکی از پرطرفدارترین بازیگران سینمای ایران در سالیان اخیر شناخته می‌شود. برخی شاهد این مدعا را فالوور‌های اینستاگرامش می‌دانند و البته استقبال عجیبی که از وی در اکران‌های مردمی فیلم‌هایش می‌شود.

بازیگر ۳۱ ساله سینما، پس از دو سال غیبت بر پرده سینما، این روز‌ها با کمدی «ایکس لارج» به میان مخاطبانش بازگشته است. به بهانه حضور او در این فیلم سینمایی، سراغ او رفتیم تا به‌قول خودش پس از سه سال، نخستین گفت‌وگوی مطبوعاتی خود را انجام دهد؛ گفت‌وگویی که در آن از همه چیز این سه سال گفت؛ از «ایکس لارج» و همکاری مداومش با «محمدحسین فرحبخش» تا بی‌معرفتی‌های برخی سینماگران علیه او.

خانم قریشی شما در سه سال اخیر، تنها در سه فیلم بازی کردید و طی دو سال اخیر هم فیلمی روی پرده نداشتید. این قضیه تصمیم خودتان بوده یا موانعی نگذاشتند که کار کنید؟

سلیقه‌ام به مقدار زیادی تغییر کرده است. درواقع شروع کار من با ملودرام بود و سلیقه من هم همین‌گونه است، به‌خاطر همین تا این لحظه فیلمنامه‌هایی که برای من فرستادند جز کسانی که خودشان برای من عزیز هستند و من هیچ‌وقت به آن‌ها نه نگفتم (که یکی از آن‌ها آقای فرح‌بخش هستند که هروقت من را در جایی خواستند، من آن نقش را بازی کردم و نه نگفتم) در بقیه فیلمنامه‌هایی که خواندم، توانستم نه بگویم و سر کار هم نرفتم.

در‌حال‌حاضر هم با جنس کار‌هایی نظیر «ایکس لارج» و کار‌های قبلی‌ام در سال‌های اخیر، اینقدر بین مردم جواب مثبت گرفتم که از حضورم در این کار‌ها راضی هستم. تعداد زیادی از خانواده‌ها می‌آیند و از من تشکر می‌کنند و می‌گویند با این همه گرفتاری‌های زندگی، ما دو ساعت سینما می‌رویم و می‌خندیم؛ مرسی که از این دست فیلم‌ها بازی می‌کنید. منتها طی این سال‌ها نگاه ویژه‌ای شده به سینمایی که اصلا قصد جسارت و توهین به آن را ندارم، گاهی سلیقه من هم هست و در این مدت ساخته شده و جایزه هم گرفته، اما هیچ‌جایی این سینما بین مردم به مانند آنچه اسمش را گذاشته‌اند سینمای بدنه و تجاری، ندارد. تجاری‌بودن یک فیلم پوئن مثبت آن است، باید از خدایشان باشد که فیلم‌هایشان تجاری باشد و بفروشد و مردم بپسندند، اما آمدند دوگانگی‌ای به‌وجود آوردند که من یک مقدار فاصله گرفتم.

من با مادرانی برخورد داشتم که به‌خاطر بچه‌هایشان به سینما می‌آمدند و الان خودشان یکی از طرفداران ما شده‌اند. منظورم از ما، بچه‌هایی است که می‌آیند فیلم‌های شاد بازی کرده و مردم را سرگرم می‌کنند. خانواده‌ها می‌آیند و تشکر می‌کنند. من نگاه می‌کنم و می‌بینم چقدر خوب است که بازیگری بخواهد همه نقش‌ها را تجربه کند؛ نه اسمی رویش بگذاریم و نه تفاوتی قائل شویم و نه اینکه بخواهیم درجه‌بندی کنیم. به‌نظر من درجه‌بندی فیلم‌ها به‌دلیل کارگردان، بازیگران و عوامل درجه‌یک آن است که اصل مطلب هستند.

خودم شخصا به‌عنوان بازیگر وقتی می‌خواهم در فیلمی حضور پیدا کنم، از صفر تا صد، مطیع کارگردان هستم تا جایی که حرفه‌ای بودنم را زیر سوال نبرد. چه کارگردان‌هایی که هیچ ارتباطی به کار اول، دوم و تازه‌کار بودن‌شان نیست و حتی کارگردانان قدیمی هم داریم که توانایی‌اش را ندارند یا تغییراتی در ذهن‌شان به‌وجود آمده که مقداری فراتر از آن چیزی که الان جامعه می‌پسندد، رفتار می‌کنند. در‌حال حاضر در فیلمنامه‌ها هیچ قصه‌ای وجود ندارد؛ من سه، چهار سال است فیلمنامه‌هایی را می‌بینم که بی‌محتوا و قلم‌هایشان ناتوان هستند و با خودم می‌گویم این فیلمنامه‌ها را چه‌کسی می‌نویسد؛ حتی فیلمنامه‌های بعضی از بچه‌هایی که اسم و رسمی دارند را می‌خوانم، می‌بینم این‌ها هم دارند آلوده می‌شوند. نمی‌خواهم بگویم من همیشه فیلم‌های عالی بازی کردم. من ۱۰ سال است در این حرفه هستم و تنهایی هم در این حرفه حضور دارم؛ نه اهل تیمی هستم و نه اهل رفاقت غیراخلاقی با تیم‌های دیگر. سال‌ها در شرایط سلامت سینما کار کرده‌ام. به هنرمندی جسارت نمی‌کنم، ولی من سلامت کار کردم و آمدم جلو و می‌بینم شرایط، شرایطی است که اصلا جایی برای من در فیلم‌های خوب نیست. حتی در فیلمنامه‌ها هم سم‌پاشی می‌کنند. می‌آیند برای فلان بازیگر نقش می‌نویسند و… بنابراین ترجیح دادم کار نکنم.

این موضوع سم‌پاشی علیه خودتان را کمی برای ما باز می‌کنید؟

موارد بسیار زیادی است. هیچ‌وقت ماه زیر ابر نمی‌ماند. بالاخره زمان چیز‌هایی را به آدم ثابت می‌کند. یک‌سری بی‌معرفتی‌هایی وجود دارد که متاسفانه من زیاد در مسیر آن قرار گرفته‌ام. در فیلم‌های خیلی‌خوب با کارگردان‌های خیلی‌خوب انتخاب شدم، اما وقتی رفتم پای تست گریم، به‌خاطر فلان خانم بازیگر و دوستانش که شب نقشه می‌کشند و می‌آیند و می‌گویند اگر قریشی باشد ما بازی نمی‌کنیم که می‌شوند سه نفر و دو تا از بچه‌های پشت‌صحنه هم با آن‌ها همکاری می‌کنند و یک تیم می‌شوند.

من هیچ‌وقت در زندگی نان‌بری نکرده‌ام. اتفاقا وقتی در این شرایط قرار می‌گیرم، می‌گویم خدایا شکرت که من مسموم این جماعت نشدم. این فاصله‌ای که گرفته‌ام فقط و فقط به‌دلیل این است که دغدغه اصلی‌ام دیگر بازیگری نیست. دغدغه‌ام در طول این سال‌ها تغییر کرده است؛ مقداری دارم روی خودم کار می‌کنم. دارم مسیر دیگری را برای کار‌کردن شروع می‌کنم؛ می‌خواهم کارگردانی کنم. سال‌ها برای رسیدن به این مهم تلاش کرده‌ام. در حال حاضر می‌خواهم فیلم بسازم. الان به مقدار زیادی آرامش ذهنی دارم و دور از هر تنشی هستم.

سه سال پیش عنوان کردید که از این به بعد می‌خواهید تنها در آثاری که دوست دارید بازی کنید.

بله، در طول این چند سال، کارگردانان بنام و قدیمی با من تماس گرفتند. کارگردان‌هایی که حتی کارهایشان در جشنواره جایزه گرفته است. خیلی جالب است که برای من دارد چنین اتفاق‌هایی می‌افتد. خودشان با من تماس می‌گیرند و عذرخواهی می‌کنند و می‌گویند می‌خواهیم این فیلم را بسازیم، ولی فلان خانم بازیگر رفته با سرمایه‌گذار صحبت کرده که تو نباشی، ما دوست داریم که تو باشی، اما واقعیت را به تو گفته‌ایم و بدان که دشمن داری. من اخلاقی که دارم این است که به‌خاطر آدم‌ها، برای خودم گناه نمی‌خرم. آدم‌ها را رها می‌کنم تا در طبیعت جواب بگیرند. این فاصله هم به‌خاطر همین بوده است. می‌خواهم کمک بگیرم از بزرگان سینما به‌خاطر اینکه بستری را فراهم کنم تا فیلم‌هایی که طی این ۱۰ سال دوست داشتم بازی کنم و یک‌سری بی‌معرفتی‌ها مانع به سرانجام رسیدن‌شان شد را خودم بسازم.

البته که من چند کار از این جنس را هم بازی کرده‌ام مثل «آبنبات چوبی» یا «پنج ستاره». در‌حال‌حاضر این برایم مهم است فیلم‌هایی را که نگذاشتند کار کنم، حالا خودم بسازم و بتوانم در این شرایط موفق باشم.

سال‌ها پیش اعلام کرده بوده‌اید شاید در ۳۵ سالگی از دنیای بازیگری خداحافظی کنم. اعلام این تصمیم که می‌خواهید فیلم بسازید، با خداحافظی احتمالی‌تان از بازیگری مرتبط است؟

بله، شاید خداحافظی کنم. الان در جایگاهی هستم که آن را سخت به‌دست آورده‌ام، ولی دیگر هم به این سن برنمی‌گردم. دغدغه‌های بیشتر و بزرگ‌تری دارم. دلم می‌خواهد برای فصل‌های دیگر زندگی‌ام، جور دیگری برنامه‌ریزی کنم. این چیزی است که می‌خواهم؛ شاید هم نشود. در‌حال‌حاضر دلم می‌خواهد از عزیزانی که برای من در سینما قابل احترام هستند، کمک بگیرم تا بتوانم کار بسازم و حمایت کنم از کسانی که مثل من حمایت نشده‌اند.

بعضی از منتقدان و حتی هنرمندان، این جنس سینمایی که کار می‌کنید را با الفاظی نظیر سینمای آبگوشتی یا شانه‌تخم‌مرغی خطاب می‌کنند و قطعا آن را حرفه‌ای و خوب نمی‌دانند. نظر خود شما درمورد این نگاه‌ها چیست؟

من این ادبیات را قبول نمی‌کنم. این شانه‌تخم‌مرغ در خانه همه و آن آبگوشت هم سر سفره همه هست. اصلا نمی‌توانم این ادبیات را بپذیرم. مطمئن باشید کسانی که این چیز‌ها را می‌گویند اگر از دفتر آقای فرح‌بخش به آن‌ها تلفن شود، قبل از اینکه تلفن را جواب دهند، سریعا به سمت دفتر ایشان می‌دوند تا قرارداد ببندند. این‌ها حسادتی بیش نیست. یک نفر به من گفت چرا با فلانی کار می‌کنی که دو سال بعد، خودش با همان آدم کار کرده و مصاحبه کرد: «من آرزویم بود با این دفتر سینمایی کار کنم.» خب من اگر آدم حسودی بودم، تلفن می‌کردم یا مصاحبه‌ای انجام می‌دادم که فلانی، تو که به من می‌گفتی در این فیلم‌ها کار نکن، چطور شد با اولین تلفن، دویدی. این‌ها تمامش حسادت است. اگر سینمای من آبگوشتی است، شما چرا می‌بینی و اگر دیدی و سلیقه‌ات نیست، چرا اظهارنظر می‌کنی. اگر بد است چرا بلیت آن یا نسخه شبکه نمایش خانگی‌اش را خریدی و دیدی. هرکسی این جمله را بگوید جز حسادت چیز دیگری برایش ندارد.

من فیلمی بازی کرده‌ام به نام «آس و پاس». هیچ بچه‌ای نیست که در خیابان من را ببیند و به من نگوید خاله آن چوبت را بده به من. همه دیده‌اند. حتی مادر‌ها به من می‌گویند خانم قریشی، از بس بچه‌مان این فیلم را چندصد‌بار از صبح تا شب دیده ما تمام دیالوگ‌های آن را حفظیم. این یعنی عشق، این یعنی برنده شدن. جایزه من از مردم همین است. حالا بعضی‌ها می‌خواهند روی این فیلم‌ها اسم بگذارند، چون در آن بازی نکرده‌اند؛ دردشان می‌گیرد. خانم و آقایی که می‌گویی «سحر قریشی» فیلم‌های درپیت بازی می‌کند تو که فیلم درپیت بازی نمی‌کنی، چرا وقتی من را در فیلم‌های به‌قول شما عالی انتخاب می‌کنند، چطور جرات نمی‌کنی جلوی من بازی کنی؟ چرا تیم درست می‌کنی که علیه من سم‌پاشی کنید؟ اسم‌هایتان را می‌دانم و صداهایتان را شنیده‌ا م؛ شماره من را گرفتند و موبایل را پنهانی در آن جلسه گذاشتند حتی به من گفتند ما نمی‌خواهیم بعدا به تو بگوییم و شما فقط گوش کن و من صدا‌ها را می‌شنیدم که فلان بازیگر گفته قریشی باشد، من نیستم. این‌ها یعنی چه؟ از ماست که بر ماست.

من، چون در تربیتم نان‌بری نبوده، در قبال این کار‌ها سکوت می‌کنم و آن‌ها را به خدا و طبیعت می‌سپارم که جواب بگیرند و همین هم هست. من دو سال است فیلمی روی پرده ندارم؛ شما ببینید چه استقبالی از من در اکران‌های مردمی می‌شود. این یعنی جواب من. حالا بگذار درمورد سینمای من بگویند آبگوشتی. این حرف‌هایی که می‌زنند یعنی چه؟ می‌توانی بازی کن، نمی‌توانی دهنت را ببند. دردت نگیرد اگر ما فیلمی بازی می‌کنیم که می‌فروشد. حالا ما نمی‌خواهیم مثل شما خیلی کار‌ها کنیم یا دروغ‌هایی بگوییم که مثلا فیلم ما ۱۰۰ میلیارد فروخته، نه، واقعیت را می‌گوییم، چون واقعیت‌ها به گوش مردم نرسد، به گوش ما که بچه‌های حرفه‌ای هستیم، می‌رسد.

خانم قریشی، شما بازیگری هستید که تقریبا در تمام تولیداتی که آقای فرح‌بخش چه در مقام کارگردان و چه در مقام تهیه‌کننده طی ۱۰ سال اخیر جلوی دوربین برده، حضور داشته‌اید. این همکاری تنگاتنگ به چه دلیلی بوده است؟

دلیلش آرامشی است که سر صحنه دارم. امنیتی است که سر صحنه از وجود آن برخوردارم. امنیت یعنی خاله‌زنکی سرصحنه وجود ندارد. امنیت یعنی اینکه وقتی می‌خواهیم یک لقمه غذا بخوریم، تیم سر یک سفره می‌نشیند، پنج نفر غذا نمی‌گیرند در ماشینی یا در گوشه‌ای بنشینند و پشت هم حرف بزنند. جو شاد است و خوشحال هستیم و همه هوای هم را داریم. این بهترین حسی است که فیلم‌های آقای فرح‌بخش به من می‌دهد. البته من این احساس را سر پروژه‌های دیگر هم داشته‌ام، اما سوای این امنیت، ما می‌دانیم فردا قرار است چه اتفاقی بیفتد.

الان هم من افتخار حضور در فیلم «ایکس لارج» ایشان را دارم. یک فیلم شاد دیگری است که بیشتر در فضای همشهری‌های آذری‌زبان است. همکاری با آقای عبدی خیلی برای من جذاب بود. با آقا شریفی‌نیا که بار‌ها کار کرده بودم، اما این دو عزیز در کنار هم، یک اتفاق ویژه را برای من به‌وجود آورد. همچنین تجربه کار با یوسف تیموری، میرطاهر مظلومی و بهاره رهنما خیلی لذت‌بخش بود، چون ما همه با هم دوست هستیم و اینکه چند دوست در یک کار کنار هم قرار می‌گیرند، بسیار دلچسب می‌شود. کار‌های آقای فرح‌بخش لذتی دارد که حتی اگر همه درگیر باشند و نخواهند بیایند، وقتی می‌بینند گروه اینقدر خانوادگی است و لذت می‌برند، با اشتیاق حضور می‌یابند.

خیلی از فیلم‌هایی که بازی کرده‌اید، فروش‌های قابل توجهی داشته‌اند. اما به کارنامه‌تان که نگاه می‌کنیم، چند فیلم مثل «من و شارمین» یا «عشقولانس»، پرفروش نبوده‌اند. فکر می‌کنید این به‌نوع حضور شما در این فیلم‌ها هم مرتبط باشد؟

ممنونم، اما همین «عشقولانس» که شما مطرح کرده‌اید را درنظر بگیرید. کارگردان‌مان کار اولش بود و اینکه در زمان خودش، خیلی حرفه‌ای نبودند. من به ایشان احترام می‌گذارم، اما فیلم، به اثری با زمان طولانی و اضافه‌بر سازمان، مدیوم سینمایی درآمد و مجبور شدند بخش‌هایی از آن را در بیاورند. من به‌جرات می‌گویم در این فیلم، از ۸۰ درصد نقش من زده شد. هیچ‌جایی هم اعتراض نکرده‌ام و الان اولین‌بار است که دارم این موضوع را مطرح می‌کنم. عیبی ندارد. این فیلم نزدیک سی‌و‌خرده‌ای بازیگر چهره داشت. فیلم، قصه زیبایی داشت. برای من اهمیتی ندارد که جزو بازیگران بفروش هستم یا نه، مهم این است که مردم به‌اندازه ۱۰ سال حضور من در سینما، از من راضی هستند.

خانم قریشی شما یک‌دهه در سینمای ایران فعالیت داشته‌اید. بزرگ‌ترین چیزی که در این ۱۰ سال آموخته‌اید، چه بوده است؟

در این یک‌دهه یاد گرفتم کمی با سیاست باشم. اصلا در زندگی شخصی خودم سیاست ندارم. یاد گرفتم که به هیچ‌کس اعتماد نکنم. من به‌خاطر اعتماد‌هایی که کرده‌ام و فکر می‌کردم همه مثل خودم هستند و برای همه خوب می‌خواهند، ضربه خورده‌ام. این قضیه، مقداری من را قوی کرد. من اصولا دختری قوی هستم، ولی این برخورد‌های غیرواقعی که روبه‌روی من می‌شود و بلافاصله تغییر می‌کند، باعث شده مقداری از این فضا بیایم کنار و از دور نگاه کنم. من الان نه با کسی دوست صمیمی هستم و نه با کسی رفت‌وآمد دارم. اصلا یکی از دلایلی که حواشی زیادی برایم ایجاد می‌شود این است که با کسی صمیمی نیستم. با علاقه به تمام دوستانی که دارم و احترام زیادی که برایشان قائل هستم، اما دیگر نه در حریم کسی وارد می‌شوم و نه اجازه می‌دهم کسی در حریمم وارد شود. این حواشی هم به‌خاطر من نیست، بلکه به‌خاطر همان دشمنانی است که چشم دیدن حضور من را ندارند.

چند وقت پیش یکی از همکارانم که در خارج از کشور روانشناس است را دیدم. او گفت خانم قریشی من خیلی به تو دقت کردم. من چیزی را در تو و در سینمای ایران دیدم که از تو به بقیه رسیده است. گفتم من کوچک سینمای ایران هستم. من ۱۰ سال است آمده‌ام و در این بی‌رحمی‌ها اینقدر کتک خورده‌ام که الان اینجا هستم که اگر کتک نمی‌خوردم الان جایگاه خیلی بهتری داشتم.

گفت ببین طرفدارهایت را بغل کردی، بقیه هم یاد گرفتند و طرفدارهایشان را بغل کردند. با طرفدارهایت صمیمی شدی، بقیه هم یاد گرفتند با طرفدارهایشان صمیمی شوند. برای عکس گرفتن با کودکان کنار آن‌ها زانو زدی، بقیه هم یاد گرفتند و این کار را کردند. آنجا من دقت کردم و دیدم فلان بازیگری که ۳۰ سال در سینماست تا حالا این کار را نکرده بود و بعد از من یاد گرفته است و الان که فیلم‌ها را نگاه می‌کنم، می‌بینم که حرف آن روانشناس درست است. من جزئی از مردمم. من سحرم؛ این قریشی و پسوندی که برجسته شده، به‌خاطر حضور و لطف همین مردم است. در لحظه همین مردمی که تو را لایک می‌کنند، دیس‌لایکت هم می‌کنند؛ نه از آن لایک خوشحال می‌شوم و نه از آن دیس‌لایک ناراحت. مهم، آن انرژی قلبی‌ای است که از مردم می‌گیرم.

 صد‌بار گفتم، هزار بار دیگر هم می‌گویم: هر جایی که امنیت نداری، نباید حضور داشته باشی. آمدند گفتند چرا گفتی منقلب می‌شوم؟ گفتم منقلب می‌شوم چون حالم دگرگون می‌شود!!!

چون اگر حس کنم الان امکان دارد یکی از پشت روسری من را بکشد، یکی لباس من را بکشد، خب معلوم است که من حالم بد می‌شود، چون من نمی‌دانم آدم‌هایی که اطراف من حضور دارند، چه‌کسانی هستند و دیدگاه‌شان چیست. من بروم آنجا فقط برای اینکه جیغ بزنم؟ برای چه‌کسی؟ برای کسی که دارد می‌دود و گل بزند، خب پولش را می‌گیرد و گل هم نزند، باز پولش را می‌گیرد. بله، من در خارج از کشور به استادیوم رفتم و نه مثل بقیه عکس گذاشتم و نه استوری. الان هنوز یک دستشویی یا ورودی و خروجی جدا در ورزشگاه‌های ما نیست.

زمانی که همه دارند علیه روسری صحبت می‌کنند در حالی که مملکت من مشکل روسری و حجاب ندارد. جمع شدند می‌گویند حجاب اجباری اما من دارم تبلیغ روسری می‌کنم. بامنیت یک زن، پوشش آن است. اگر می‌خواهی در ایران امنیت داشته باشی باید حجاب کنی؛ حالا بگذریم که قانون ما هم است. دردتان این نباشد، دردهای بزرگ‌تری وجود دارد. همین عقده‌گشایی‌هاست، همین تجاوزهاست، همین که این همه بچه‌های بی‌سرپرست گرسنه در سطل زباله دنبال یک لقمه نان می‌گردند و… بروید به اینها برسید و دربند یک متر، دو متر پارچه نباشید. دردمان حجاب است یا گرسنگی هموطنان؟؟

می‌خواهم سوالی از شما بپرسم، اما قبلش از شما درخواست می‌کنم که راجع‌به این سوال، پاسخ کلی ندهید. شما بازیگری هستید که اگرچه نخستین فعالیت هنری‌تان در سینما شکل گرفت، اما با یک سریال تلویزیونی معروف شده‌اید. الان در حدود یک دهه از آن زمان می‌گذرد. سوال خیلی‌هاست که چرا شما در طول این یک دهه، هیچ‌گاه به خانه اول‌تان برنگشته‌اید؟

اتفاقا همین چند وقت پیش، بازی در سریال «برادرجان» را به من پیشنهاد دادند. فیلمنامه را هم خواندم و آن را زیاد دوست داشتم. رفتم، جلسه گذاشتند و صحبت کردیم. یک مقدار مشکلاتی بود که ما نتوانستیم با هم به توافق برسیم. طبیعتا دنیای رویایی ما کار سینمایی بود و اتفاق عجیبی نیست. این اتفاق برای خیلی از بچه‌ها هم رخ داده است. الان هم اگر قصه خوبی به من پیشنهاد شود حتما می‌روم.

آیا آشفتگی‌های «رقص روی شیشه» دامن شما را هم گرفت؟

به‌شدت. من قراردادی با پروژه «رقص روی شیشه» بستم که طبق آن قرار بود از قسمت هشت تا قسمت ۲۴، قصه من تعریف شود و طبق آن، من در تمام این قسمت‌ها حضور داشتم، اما متاسفانه نمی‌دانم این اتفاق‌ها بابت چه مساله‌ای رخ داد. من ۶ ماه با این پروژه قرارداد بستم و در این ۶ ماه تنها دو روز من را آفیش کردند. چک‌های این ۶ ماه دستمزد من را هم دادند، اما هیچ‌کدام آن‌ها پاس نشد و برگشت خورد. با بازیگران دیگر هم صحبت کردم، جز یکی از آن‌ها همه این مشکل را داشتند. گفتم چک‌ها به کنار، چرا من را اصلا آفیش نکردید؟ قرار نبود من در سریال شما دو روز بیایم و یک صبح تا ظهر کار کنم. روز آخر هم قرار بود که در قصه بمیرم، اما لباس‌های من را تن فرد دیگری کردند و بدلکار گذاشتند و حتی آن روز هم من را آفیش نکردند. نقش بسیار قشنگ و جذابی داشتم. خیلی با نگین و «طلا معتضدی» جلسه گذاشتیم و راجع‌به قصه حرف زدیم. من خودم یک‌سری ایده‌ها دادم که پذیرفتند و نوشتند و خیلی عالی شد.

در قرارداد من ذکر شده بود که با هیچ پروژه دیگری همکاری نکنم، چون ۶ ماه درگیر این کار بودم و این ۶ ماه نمی‌دانید که من چقدر کار از دست دادم؛ پول‌هایم را خوردند و چک‌های مشکل‌دار به من دادند. بعد فهمیدم در این پروژه ۲۸ میلیارد گم شده است و اینکه آن را خواباندند. الان هم با نریشن سریال را تمام کردند. مردم در خیابان از من می‌پرسند که چرا در این سریال نقش کمی داشتی؟ مردم که قصه را نخواندند، من می‌دانم که قرار بود چه اتفاق‌هایی بیفتد. من به نیت فیلم «نازنین» که تجربه من با آقای «مهدی گلستانه» بود، قرارداد بستم. فکر نمی‌کردم که در این چند سالی که آدم‌ها پخته می‌شوند، ایشان این تغییر شخصیتی را داشته باشند، ولی در‌حال‌حاضر قرارداد ۶ ماهه من تمام‌شده و ما همچنان دنبال پولمان هستیم.




خسرو معصومی در گفتگویی تفصیلی بیان داشت⇐فکر ساخت “کار کثیف”  در زندان بهشهر به ذهنم رسید؛ آن هم بعد از آشنایی با یک فروشنده عرق تقلبی!!/ فیلم‌نامه “کار کثیف” در شورای پروانه ساخت تنها یک مخالف داشت که مجید رضابالا[تهیه کننده فیلم شکست خورده “بی نامی”] بود!!/ رضابالا پیشتر  با فیلم‌نامه «باد در علفزار می‌پیچد» هم مشکل داشت!!/رضابالا خودش بهم گفت: «میز خودم را به فیلم‌نامه تو ترجیح می‌دهم»(!!)ولی بعدتر این حرفها را تکذیب کرد/فیلم راست در ایران ساختن یک مصیبت است ولی تکرارش آدم را پوست‌کلفت میکند!/کیانوش عیاری میخواست در «کاناپه» به مورد عجیب “خوابیدن زنان با حجاب کامل در رختخواب”(!) خاتمه دهد ولی نتیجه چه شد؟ توقیف!!/چون میدانم ترس سرچشمه دروغ است پس با سرسختی بیشتری به سراغ ساخت فیلمی با مضمون کولبرها میروم!

سینماروزان: تازه ترین فیلم خسرو معصومی کارگردانی که قابهایی زیبا از طبیعت بکر شمال را زیربنای درامهایش کرده با نام “کار کثیف”در حالی روی پرده رفت که با وجود داشتن سرگروه حتی ده سالن فول سانس هم ندارد.

“کار کثیف” که داستان زندگی یک ساقی مشروبات الکلی را روایت میکند بلحاظ واقع نگاری حقایقی از اجتماع ایران میتواند اثری ماندگار و مبین اوضاع زندگی جوانان دهه نودی قلمداد شود.

خسرو معصومی در چرایی تولید “کار کثیف” به “شرق” گفت: «چندسال پیش، دامادم که وکیل است، از موکلش گفت که کارش فروش مشروبات تقلبی بوده و گیر افتاده بابت آنکه در اثر خوردن مشروبات او چند نفر کور شده‌اند و عده‌ای هم مرده‌اند. دلم می‌خواست او را  که در زندان بهشهر بود ببینم، فکر ساخت فیلمی دراین‌باره آنجا بود که به ذهنم رسید. جست‌وجو کردم تا موفق شدم با برخی از کسانی که کاروبارشان از این راه بوده حرف بزنم. هرچه می‌گذشت و من پیش می‌رفتم، در چندوچون زندگی این افراد، جدیتم در ساخت این فیلم، اساس و پایه محکم‌تری پیدا می‌کرد. بی‌کاری و پیامدهای آن، مشکلات فرار مغزها، بیشترشدن کار خلاف و تنیده‌شدن بحران‌های اجتماعی. همه اینها نکاتی بود که آزارم می‌داد و من کار دیگری از دستم برنمی‌آمد جز ساخت فیلم «کار کثیف».

معصومی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «فیلم‌نامه که نوشته شد، کسانی که در جریانش قرار گرفتند بیش‌وکم بر این باور بودند که امکان پروانه ساخت‌گرفتنش بسیار ضعیف است، می‌گفتند ماجرای فیلم «خرس» که همچنان در انتظار مانده برای این فیلم هم پیش خواهد آمد. «کار کثیف» نام اولیه فیلم‌نامه نبود. نامش چیز دیگری بود. همه ما سانسورشده‌ها، طی این سال‌ها یک پا ممیز شده‌ایم! به همین دلیل نامش به «کار کثیف» تغییر کرد. فیلم‌نامه در شورای پروانه ساخت تنها یک مخالف داشت که آقای رضابالا بود. آقای رضابالا چندسال پیش از این هم با فیلم‌نامه «باد در علفزار می‌پیچد» مشکل داشت، اصولا بعضی‌ها با طرح مشکل، مشکل دارند، شاید به این دلیل که فکر می‌کنند چیزی که مشکل من نیست اصلا چرا باید به آن فکر کرد. به‌هرحال آقای رضابالا چندسال پیش فیلم‌نامه «باد در علفزار می‌پیچد» را رد کرد و در جواب سؤال من که دلیلش برای این مخالفت چیست، گفت: «میز خودم را به فیلم‌نامه تو ترجیح می‌دهم»، هرچند که او بعدها منکر گفته‌هایش شد، اما چنین مشکلی را در صدور پروانه ساخت برای فیلم‌نامه «کار کثیف» هم داشتم».

معصومی به بخش دیگری از مصائب نگارش فیلم‌نامه‌هایی که موضوعات اجتماعی را نشانه می‌گیرد اشاره کرد و گفت: «نهایت بدبختی یک نویسنده در ایران این است که به‌جای آزادی در خلاقیت، مدام باید چرتکه بیندازد و محاسبات ننوشته و بیان‌نشده شورای پروانه ساخت و پروانه نمایش را در چندوچون نوشته‌هایش رعایت کند. کیانوش عیاری در فیلم «کاناپه» آمد و با کلاه‌گیس‌گذاشتن روی سر بازیگران زن، خواست به چیز عجیبی که اکثر خلق‌الله پذیرفته‌اند خاتمه دهد، آخر انصاف بدهید، کدام خواهری در خانه کنار برادرش روسری به سر می‌کند؟ یا باز انصاف بدهید، کدام زنی در خانه برابر همسرش به همان شکل روسری به سر دارد که در خیابان؟ یا باز بیایید و انصاف بیشتر بدهید، کدام زن عاقلی با حجاب کامل خیابان، در رختخواب می‌خوابد؟ نتیجه کار کیانوش عیاری در فیلم «کاناپه» چه شد؟ توقیف فیلمش! با آنکه یک نفر بیاید و کمی عاقلانه به کار او فکر کند، آسیب‌شناسی کند این پدیده را و دست‌آخر، نتیجه معقولی بگیرد و آن را به کار ببندد؛ یعنی همان کاری را که در اکثر جاهای دنیا می‌کنند و کرده‌اند و نتیجه‌اش شده است توسعه پایدار. من بیش‌وکم تلاش کرده‌ام تا نترسم از بیان واقعیت‌هایی که می‌دانم دارد داد از روزگارمان درمی‌آورد، زیرا ترس، سرچشمه دروغ است».

فرازوفرودهای فیلم کار کثیف و پایانی که بعد از نخستین نمایشش در جشنواره فیلم فجر هم برای بسیاری از منتقدان جای پرسش داشت، بار دیگر در این گفت‌وگو مطرح شد؛ پایانی که بسیاری بعد از تماشای فیلم آن را تحمیلی توصیف کردند و برای برخی منتقدان راضی‌کننده نبود. معصومی درباره نتیجه‌گیری فیلمش گفت: «مصیبت هرگز و هیچ‌گاه به صورت سربازی یکه و تک به سنگر زندگی شما حمله نمی‌کند، بلکه درست به همان‌گونه که شکسپیر در هملت می‌گوید با ایل‌وتبارش یورش می‌آورد. بسیاری از آدم‌ها، رخنه این یورش همه‌جانبه در زندگی را درک نمی‌کنند و نمی‌بینند و زمانی چشم باز می‌کنند که کار از کار گذشته و غرق شده‌اند. من در فیلم کار کثیف خواسته‌ام این یورش همه‌جانبه را هم با ذکر جزئیاتش نشان بدهم؛ نشان بدهم که دروغ در تمام ابعاد اجتماعی و خانوادگی و شخصی آن منجر به چه مصیبت غیرقابل‌جبرانی می‌شود».

او ادامه داد: «یادتان نرود که فیلم‌ساختن، فیلم راست در ایران ساختن یک مصیبت است. تکرار مصیبت با تمام معایبش یک حسن هم دارد؛ آدم را پوست‌کلفت می کند. برای همین است که من خیز برداشته‌ام برای ساخت فیلم بعدی‌ام که درباره کولبرهاست، حتی اگر از نظر مالی در نمایش فیلم کار کثیف شکست بخورم. من زمین که می‌خورم درجا برمی‌خیزم و گردوخاک را از لباس‌هایم می‌تکانم و راهم را سرسخت‌تر از قبل ادامه می‌دهم».




سوگلی حوزه بدون اکران فیلم قبلی، باز پروانه ساخت گرفت! لابد باز به پشتگرمی پول حوزه؟؟؟+صدور یک پروانه دیگر

سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت با تولید دو فیلمنامه موافقت کرد که در میان این فیلمنامه ها نام “به هدی” بیشتر جلب توجه میکند از این حیث که تهیه کننده اش یک فیلم پشت خط اکران مانده دارد و بدون منطق اقتصادی تولید باز پروانه ساخت گرفته.

محمدرضا شفاه که در چند سال اخیر بواسطه حمایت حوزه توانسته تهیه کننده آثاری همچون “بیست و یک روز بعد” و “دیدن این فیلم جرم است” شود بدون اکران “دیدن…” پروانه “به هدی” را گرفته و معلوم نیست باز هم بناست حوزه پول تولید ایشان را بدهد یا نامبرده به خودکفایی رسیده؟؟

شفاه مدیرعامل باشگاه فیلم سوره منسوب به حوزه هنریست و جالب اینکه هر محصول سینمایی بلندی که در این باشگاه تولید شود باید نام شفاه را بعنوان تهیه کننده داشته باشد!؟

کارگردانی فیلم تازه شفاه با عنوان “به هدی” را حسین دارابی برعهده دارد که نام خانوادگیش یادآور نام خانوادگی علی دارابی معاون استانهای صداوسیماست!!!

فهرست کامل پروانه های صادره بشرح ذیل است:

–“کمدی” به تهیه‌کنندگی بیژن امکانیان ،کارگردانی کاوه سجادی حسینی و نویسندگی عباس رزیجی

–“به هدی” به تهیه‌کنندگی محمدرضا شفاه ،کارگردانی حسین دارابی و نویسندگی احسان ثقفی یزدی