1

پرسش قابل تأمل یک رسانه اصولگرا⇐آیا هالیوود کشتار لاس‌وگاس را هم به خاورمیانه ربط خواهد داد؟

سینماروزان: حادثه تروریستی یکشنبه گذشته در لاس وگاس در کنار سبز کردن علامتهای تعجب پیش روی افرادی که این منطقه را یکی از امن ترین نقاط دنیا می دانستند با پرسش قابل تأمل یک روزنامه اصولگرا مواجه شده است.

محمدصادق عابدینی در «جوان» با مرور این سانحه و سابقه ای که هالیوود در ربط دادن این گونه اتفاقات به مردمان خاورمیانه دارد این پرسش را طرح کرده که آیا کشتار لاس وگاس هم به خاورمیانه ربط داده خواهد شد؟

متن کامل گزارش «جوان» را بخوانید:

حادثه تروريستي در لاس وگاس امريكا، شهري كه نماد زندگي امريكايي است، علاوه بر شوك‌آور بودن، سؤالي را پيش آورده و آن واكنش سينماي امريكا به اين اتفاق تروريستي است.
لاس وگاس و هاليوود وقتي در كنار ديزني‌لند قرار مي‌گيرند، مثلث زندگي امريكايي را مي‌سازند؛ مثلثي كه هر ضلع آن ديگري را پوشش مي‌دهد و نمي‌توان حيات هر كدام از آنها را بدون ديگري تصور كرد. شهيد مرتضي آويني در بخشي از مقاله ماندگار «انفجار اطلاعات» گريزي كوتاه به «لاس وگاس» نيز زده است. آويني بعد از توصيف دهكده جهاني كه با پديده ماهواره خود را بيش از پيش نمايان كرده است، مي‌نويسد: «اين همان دهكده جهاني است كه در نيمه شب‌هايش ماه، هم بر كازينوهاي «لاس و گاس» تابيده است و هم بر حسينيه «دوكوهه» و گورهايي كه در آن بسيجياني از خوف خدا و عشق به او مي‌گريسته‌اند. دنياي عجيبي است، نه؟»
هاليوود هميشه تصويري رؤيايي از «لاس وگاس» خلق كرده است، جايي كه در آن مي‌شود انواع خوشي‌هاي دنيايي را تجربه كرد و آرزوي هر امريكايي است كه بتواند آنقدر پولدار شود كه در لاس وگاس خوش بگذراند و دلار خرج كند. فرانسيس فورد كاپولا در فيلم «پدرخوانده» داستان پيدايش «لاس وگاس» را اين گونه روايت مي‌كند. «يه بچه‌اي بود كه من باهاش بزرگ شدم. اون از من جوون‌تر بود. از من الگو مي‌گرفت. ما اولين كارمون رو با هم انجام داديم. تو خيابونا كار مي‌كرديم. اوضاع خوب بود. تو دوران منع، ما شيره قند به كانادا صادر مي‌كرديم. كار و بارمون گرفت. پدر تو هم همين‌طور. بيش از هر كس ديگه‌اي دوستش داشتم و بهش اعتماد مي‌كردم. بعداً اون مرد به فكر ساختن يه شهر افتاد. روي يه كوير خشك. در مسير كساني كه به غرب سفر مي‌كنن. اسم اون بچه، مو گرين و شهري كه ساخت، لاس‌وگاس بود».
شهري كه شاهد يكي از خونبارترين حادثه‌هاي تروريستي در امريكا بوده است، اما اين بار هنوز مأموران اف بي‌آي نتوانسته‌اند آن را به عرب‌ها ربط بدهند!
حالا لاس وگاس در شبي كه يك امريكايي سفيد‌پوست مردم را از بالاي يك هتل به گلوله بست و همه جا رنگ خون گرفت، بايد منتظر باشد تا هاليوود دست به كار شود و روايتي سينمايي از اين حادثه را به تصوير بكشد. سينماي امريكا علاقه شديدي به بازسازي اتفاقات تروريستي دارد، مخصوصاً اتفاقاتي كه در خاك اين كشور رخ داده و بتوان به نحوي عامل و عوامل آن اتفاق را در بيرون از مرزهاي امريكا و جايي مثل خاورميانه پيدا كرد. جيمز كامرون، كارگردان سرشناس هاليوود، در سال 1994 يعني هفت سال پيش از حادثه 11 سپتامبر فيلم «دروغ‌هاي حقيقي» را با بازي آرنولد شوارتزنگر ساخت. در اين فيلم آرنولد در نقش يك مأمور امنيتي با تيمي حرفه‌اي از تروريست‌هاي عرب كه قصد بمب‌گذاري در امريكا را دارند، درگير مي‌شود و با عملياتي خارق‌العاده باعث شكست مفتضحانه اعراب به اصطلاح تروريست مي‌شود.
چه پيش از «دروغ‌هاي حقيقي» و چه بعد از آن هميشه در فيلم‌هاي امريكايي پاي مردمي از خاورميانه در عمليات‌هاي تروريستي باز بوده‌است و در نهايت پيش از آنكه آنها بتوانند ضربه نهايي را به مردم امريكا بزنند، مأموران امنيتي و سربازان شجاع امريكايي در زير سايه پرچم اين كشور نقشه‌هاي تروريستي آنها رانقش بر آب كرده‌اند. 
اما حادثه روز گذشته «لاس وگاس» علامت سؤال بزرگي را پيش روي هاليوود گذاشته است؛ يعني اين بار بايد چه كسي را مقصر دانست؟ ديروز داعش اعلام كرده‌است كه عامل تروريستي از نيروهاي اين گروه بوده‌است،ا ما هيچ تناسبي ميان عكس مرد سفيد‌پوست مست با سابقه كودك‌آزاري با چهره‌هاي وحشي و بدوي داعشي‌هايي كه خود را آماده رويارويي با حوريان بهشتي مي‌كنند، نيست. شايد براي يكي از معدود دفعات اين بار سينماگران امريكايي بودن اينكه از قاتل لاس وگاس يك زامبي بسازند، مجبور شوند بگويند تروريست‌ها در ميان شهروندان امريكا زندگي مي‌كنند و لازم نيست براي حمله ديگر كشورها، در فيلم‌هاي امريكايي مردم اين كشور را از ملت‌هاي خاورميانه‌اي بترسانند.



نکته‌ای برآمده از تازه‌ترین گفتگوی فریدون جیرانی⇐بیضایی هم سینمای جشنواره‌ای ایران را محصول دست اروپا می‌دانست

سینماژورنال: فریدون جیرانی کارگردان سینما و مجری اسبق “هفت” که در ماههای اخیر سردبیری روزنامه “سینما” و اجرای برنامه “35” را برعهده داشته است در تازه ترین گفتگوی خود که با “وطن امروز” انجام شده به مرور تاریخچه ای از سینمای جشنواره ای ایران پرداخته است.

به گزارش سینماژورنال مهمترین وجه این تاریخ نگاری آن است که جیرانی ابتدا سینمای اروپا را در نقطه مقابل سینمای آمریکا و به ویژه هالیوود قرار می دهد و در ادامه نیز به صراحت از این می گوید که سینمای جشنواره ای ایران هم تحت تأثیر همین نگاه اروپایی ایجاد شده است.

یکی از مهمترین فرازهای این گفتگو جایی است که جیرانی به نقطه نظری از بهرام بیضایی کارگردان مولف سینمای ایران اشاره کرده و می گوید حتی بیضایی هم سینمای جشنواره ای ایران را محصول دست اروپا می دانست.

اروپا عقب افتادگی فرهنگی خود از آمریکا را با فیلمهای ضدآمریکایی جبران می کند

جیرانی با توجه به عقبه فرهنگی اروپا و به ویژه فرانسه می گوید: اروپا به طور کلی و فرانسه که خود را مهد فرهنگ و تمدن و اینها می‌داند، همیشه دلش می‌خواسته در موضوع فرهنگی از آمریکا عقب نیفتد که در یک جهاتی از نظر فرهنگی عقب افتاده و همین عقب‌افتادگی را سعی کرده با گرایش به یک نوع سینما پاسخ دهد. یعنی اینکه کن تمایل پیدا می‌کند به جنس فیلم‌های ضد داستانی آمریکایی، تمایلی است که اروپایی‌ها دارند برای پیدا کردن یک جنس سینمایی که در تقابل با هالیوود باشد.

این کارگردان ادامه می دهد: کن هم سمبل جشنواره روشنفکران بود. برلین و ونیز به خاطر تحولات زیاد سیاسی در کشورشان، هیچ وقت مانند جشنواره‌‌ای مثل کن نبودند که شده بود معبود روشنفکران در دهه 70 و اوایل دهه 80. در کن سعی کردند به کشف سینمایی روی بیاورند که علیه هالیوود باشد. کیارستمی از دل این تفکر بیرون آمد.

مدیران دهه 60 به دنبال سینمای سربلند ایرانی بودند

فریدون جیرانی درباره شکل گیری سینمای جشنواره در دوران بعد از انقلاب اسلامی بیان می دارد: بعد از انقلاب سینما به طور کلی تغییر پیدا می‌کند. یعنی سینمای پس از انقلاب قرار است شکل دیگری داشته باشد. مدیران سینمایی از سال 62 دنبال این هستند که فیلمفارسی شکل نگیرد و سینمای سربلند ایرانی ارائه شود. بدون اینکه آنها بخواهند از دل همین فضا فیلم‌هایی مثل «دونده» و «خانه دوست کجاست» بیرون می‌آید که با خط مدیران سینمایی ساخته نشده است. امیر نادری قصه‌اش را به کانون می‌دهد، کانون می‌پسندد، کیارستمی هم همینطور اما  2 فیلم می‌شوند فیلم جشنواره‌ای. «نارونی» هم همینطور.

سینمای جشنواره با سرمایه بخش خصوصی راه نمی افتد

جیرانی با تأیید وابسته بودن آثار جشنواره ای به بودجه های دولتی ادامه می دهد: در کشورهایی مثل ایران و حتی در اروپا سینمای غیرمتعارف با سرمایه بخش خصوصی راه نمی‌افتد. بخش دولتی هزینه می‌کند. بعد از اینکه این فیلم‌ها در اواخر دهه 60 رشد کرد، فارابی متوجه این شد که آن‌طرف (بیرون از مرزها) یک سینمایی را می‌پسندد. سمت و سویی که به این سینما داده شد، یک اختلافی را شکل داد. توازن به هم خورد. یعنی سمت و سوی مدیریت رفت به سمتی که در بخش بین‌الملل فارابی گسترش پیدا کرد و از دل این اختلافاتی به وجود آمد.

چرا بیضایی گفت تماشاچی اروپایی به ما خط می دهد

وی می افزاید: یک گروه هیات هنرمندان مسلمان که با ریل‌گذاری مدیر وقت فارابی مشکل داشتند و یک گروه دیگر مثل شهید آوینی که معتقد بودند نارونی، هامون و… سینمای ملی ایران را نابود می‌کنند. بعد از این مجادلات تغییراتی در مدیریت رخ داد، مثلا لاریجانی آمد اما سینمای جشنواره‌ای به حیات خودش ادامه داد. چون سینمای جشنواره‌ای آن‌طرف برای خودش شکل پیدا کرده بود. تماشاچی پیدا کرده بود. بیضایی مصاحبه‌ای همان موقع با نشریه «گفت‌وگو» که یک مجله روشنفکری بود، انجام داد. مصاحبه خیلی مهمی بود و در آن مصاحبه گفت: تماشاچی اروپایی به ما خط می‌دهد!

در دوره اصلاحات چهره شاخص سینمای روشنفکری دیگر کیارستمی نبود
جیرانی خاطرنشان می سازد: تا آن تاریخ سینمای جشنواره‌ای سمت و سوی فیلم‌های کیارستمی بود. من وقتی رفتم نانت، سینمای روشنفکری آسیای میانه متاثر شده بود از کیارستمی. اما از اصلاحات به بعد تغییراتی رخ داد که جنس سینمای جشنواره‌ای شکل دیگری گرفت و وارد فاز دیگری شدیم. در دوره اصلاحات چهره شاخص سینمای روشنفکری دیگر کیارستمی نبود. نسل بعد از کیارستمی آمدند، مثل جعفر پناهی و… .

دوست عزیز! ابوالفضل جلیلی هم با پول دولت فیلم ساخته

این کارگردان ادامه می دهد: اروپایی‌ها متوجه تغییر در ایران شده بودند، اصلاحات که آمد آنها تحولات ما را مطالعه کردند. جنس فیلم‌هایی که در آن دوره ساخته شد و در جشنواره‌ها رفتند، هم این را نشان داد. کما اینکه خود من هم با «شام آخر» رفتم. خیلی متعجب بودند که چنین فیلم‌هایی در ایران ساخته می‌شوند. یکی از اتفاقات جالب هم این بود، من در نانت که بودم، یکی آنجا بلند شده بود و مدام از [ابوالفضل] جلیلی تعریف می‌کرد و من به او توضیح دادم که دوست عزیز! تو اگر از جلیلی به عنوان کارگردان سینمای معترض یاد می‌کنی، جالب است بدانی که جلیلی با سرمایه دولت فیلم‌هایش را ساخته است. من به او گفتم که جلیلی همه فیلم‌هایش را با سرمایه دولتی ساخته است.

فریدون جیرانی
فریدون جیرانی