1

شورای راهبردی در آستانه روی کار آمدن رییس جدید سینما بیانیه داد⇐سینما چنان فقیر شده که نوکیسگان برای کامجویی از بقایای آب و رنگ دار آن(!!)هجوم آورده‌اند!/اراده ساختن آثار متفاوت موجب تمسخر شده و سینمای کمدی هم آینده روشنی ندارد!!/اهالی سینما یا در خانه منتظرند دق کنند یا خیلی که هنر کنند فقط گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند!!/در این موقعیت نومیدکننده حداقل ساختار فرسوده مدیریت سینما را تغییر دهید/باید سیکل مدیریتی بخش دولتی کوچک و چابک شود/کاملا ضروری است که دریافت پروانه ساخت اختیاری شود!/باید انحصار در اکران را حذف شود و کمک شود به یکپارچه شدن صنف تهیه کنندگان!

سینماروزان: در آستانه حضور رییسی تازه در سازمان سینمایی شورای راهبردی سینمای ایران بیانیه شماره نهم خود را منتشر کرد.

متن کامل این بیانیه که دستورکارهایی مفید در برابر رییس آینده سینما گذاشته را بخوانید:

امروز سینما اهمیت کمتری از نیازهای ابتدایی مردم دارد. گاهی اینطور می‌شود و قابل درک است. در این شرایط سخن گفتن با مدیران سینما بیهوده است و ما تصمیم گرفتیم پس از مدتی سکوت این بار با اهالی سینما سخن بگوییم. می‌خواهیم از تداوم تبعیض و بی‌عدالتی و رانت خواری حرف بزنیم و اعلام کنیم که از رنج بیکاری همکاران خود رنج می‌بریم. ما هم از احساس ترسناک به حال خود رهاشدگی و تنهایی هزاران نفر از اهالی سینما می‌ترسیم. و از این که سینمای ایران دچار شرایطی شده که جز مسیر هدایت شده‌ی سینمای کمدی راه ارتباط دیگری با مردم ندارد آن قدر که حالا باید بیمناک آینده‌ی همین ژانر سینمایی هم بود. این سینما چنان فقیر شده که نوکیسگان برای کام جویی از بقایای آب و رنگ دار آن، هجوم آورده‌اند و رقابت می‌کنند و می‌دانند کسی را به کسی نیست.

امروز همه می‌دانند که حال سینما خوش نیست. وقتی از نوع سینمایی که مسئولین، شعار حمایت از آن را می‌دهند کسی خبر ندارد، می‌توان دریافت که فیلمسازان مستقل با گرایشات و سلیقه‌های متفاوت در چه وضعیتی قرار دارند. اراده‌ی ساختن فیلم‌های متفاوت و ماندن بر سر پیمان‌ها و آرمان‌های فرهنگی، موجب تمسخر و ریشخند کسانی‌ست که فاش می‌پرسند: «کلّ سینمای ایران چند؟»

پاییز آمده و همه چیز را برده و بزرگان جز به رنگ زرد سینما و عکس گرفتن در حواشی آن، رغبتی ندارند. سبک‌های متنوع سینمایی ایران در روندی آشکار به تدریج نحیف‌تر می‌شوند و مسئولین به هنرمندان صاحب سبک علاقه‌ای ندارند و از رخوت آنان لذت می‌برند. اما هشدار که این رخوت هرگز به یک سبک یا یک سلیقه و یا باوری خاص محدود نخواهد شد.

در موقعیتی گرفتار شدیم که در آن، دوستان و دشمنان قدیمی سینما به یک اندازه منفعل و بیچاره شده‌اند. ائتلاف‌ها و هم پیمانی‌های سابق در هم شکسته و اهالی سینما یا در خانه منتظرند دق کنند یا بیرون آمده‌اند تا در این آشفته بازار به ناچار، فقط گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند.

حال که ما نمی‌توانیم شرایط خارج از سینما را تغییر دهیم، چرا بر تغییر ساختار عتیقه، فرسوده، سنتی و ناکارآمد مدیریت سینما اصرار نداشته باشیم. آن‌هایی که در برابر تغییرات مقاومت می‌کنند از چه می‌ترسند؟ دیگر چه ارزشی باقی مانده که می‌خواهند آن را حفظ کنند؟ ما اصرار داریم که سینما دوباره سینما شود، با همان طراوتی که پیش از این داشت. اصرار داریم که همه دیده شوند، همـه بیایند و فیلم‌های خود رابسازند و ملتِ سینما خودشان از میان موضوعات و سلائق متعدد، فیلم مورد علاقه‌ی خود را انتخاب کنند. رونق گرایشات فیلم سازان را نباید و نمی‌شود به تساوی تقسیم کرد، اما در عین حال، نباید اجازه داد که رونق نوعی از سینما، با مدیریت عده‌ای سودجو، انواع دیگر سینما را خفه کند.

ما اصرار داریم که اجبار برای گرفتن پروانه‌ی ساخت برداشته و تقاضای اخذ پروانه‌ی ساخت اختیاری شود.

ما اصرار داریم بخش مدیریت دولتی سینما به شکل واقعی درآید و کوچک و چابک شود.

ما اصرار داریم صنوف سینما واقعی و مستقل شوند.

ما اصرار داریم تهیه‌کنندگان با تشکیلاتی واحد عمل کنند تا بتوانند از آسیب‌های شرایط خاص اقتصادی جلوگیری کنند.

ما اصرار داریم اَشکال اعلام نشده اما واقعی انحصار در پخش و نمایش برچیده شود و سرانجام برای چندمین بار اصرار می‌کنیم با نگارش و تصویب قوانینی تازه، اداره ی سینما به دست اهالی آن سپرده شود.




بهروز افخمی: برنامه “هفت” ما ۱۵ میلیون مخاطب دارد و برنامه گبرلو ۱ میلیون نفر!!!/مقالاتی که در “هفت صبح” نوشتم یاعث شد نظر پورمحمدی جلب شود و “هفت” را به من بدهد!

سینماژورنال: بهروز افخمی از جمله کارگردانانی است که حیات حرفه ای خود را مدیون پیروزی انقلاب اسلامی و رشد در نظام جمهوری اسلامی است.

به گزارش سینماژورنال این کارگردان که در طی سالهای فعالیتش در سینما فعالیت سیاسی هم داشته و در برهه ای نمایندگی مجلس را هم تجربه کرده است مدتی است اجرای برنامه “هفت” را هم برعهده گرفته است.

افخمی در تازه ترین گفتگوی خود درباره این برنامه که با “فارس” انجام شده همان ابتدای کار ادعای بزرگی را درباره تعداد مخاطبان برنامه اش مطرح کرده است.

به ادعای او برنامه “هفت” او تا اینجا 15 میلیون نفر مخاطب داشته است در حالی که “هفت” گبرلو فقط 1میلیون نفر.

سینماژورنال متن کامل گفته های افخمی را ارائه می دهد:

آماری از مخاطبین«هفت» و ریزش آنها دارید؟

همین سه برنامه؟ به ما 15 میلیون نفر را گفته‌اند، در مورد برنامه آقای گبرلو هم گفته‌اند به یک میلیون نفر رسیده بود. یک میلیون نفر برای تلویزیون فاجعه است.

این توقف تاثیر منفی نداشته است؟

احتمالا تاثیر مثبت داشته است، بالاخره مردم به جمعه‌ها عادت کرده بودند و اگر خود آقای گبرلو هم بعد از سه ماه شروع می‌کرد، در شروع مجدد بیشتر از یک میلیون مخاطب داشت.

این آمار را از چه طریقی دارید؟

از روی پیامک‌ها و مقدار مراجعه به سایت هفت ارزیابی می‌شود و تخمین می‌زنند.

الان در همان سایت قدیم فعالیت می شود؟

دقیقا خبر ندارم.

فیروزمندی(روابط عمومی هفت) بله همان سایت قدیمی هست.

«هفت» دوران جیرانی چقدر مخاطب داشته است؟

دقیق نمی‌دانم ولی احتمالا خیلی بیشتر بوده است، چون افت در دوره آقای گبرلو باعث شد که فکر تغییر مجری برنامه پیش بیاید.

برنامه گبرلو مدلی داشت که این مدل تقریبا در تلویزیون ایران تکرار می‌شود، برنامه جیرانی هم جذابیت‌هایی داشت که برنامه گبرلو نداشت، برنامه گبرلو یکسری استانداردهایی که همه تلویزیون رعایتش می کند را رعایت می کند و به خاطر همین احتمالا دوره گبرلو هم به شما کمک کرده است یعنی اگر شما بعد از جیرانی برنامه را می گرفتید اینقدر دیده نمی‌شد.

– بله قطعا. ولی به بنده گفتند دوره آقای جیرانی ما تا یک میلیون اس‌ام‌اس داشتیم، یک میلیون پیامک یعنی چیزی حدود 15 میلیون بیننده.

الان می‌توان در مورد «هفت» صحبت کرد یاهنوز باید صبر کرد؟

خیر هنوز تکمیل نشده است، نه دکور و نه گرافیکمان هنوز تکمیل نشده است و خیلی گران تر از دوره قبلی است. فکر می‌کنم چند برابر قیمت برنامه‌هایی که آقای گبرلو می‌ساخت است، علتش هم این است که آن برنامه زنده بود و روز پنجشنبه آماده می‌شدند و روز جمعه هم ضبط می‌کردند، البته مقدماتی داشت اما اینطور نبود که تمام هفته گرفتار باشند ولی ما تمام هفته و شبانه روزی گرفتاریم یعنی برنامه‌هایمان در طول هفته ضبط می شود و شب‌ها تدوین می‌شود.

از اینکه برنامه تولیدی است راضی هستید؟

اصرار داشتم که برنامه تولیدی باشد یعنی این شرط من بود.

گفتید در طول هفته دائما درگیر برنامه هفت هستید و برنامه قبلی به خاطر اقتضائاتش پنجشنبه برنامه ریزی می‌شد و جمعه روی آنتن می‌رفتند. پنجشنبه با آقای ساداتیان درباره «خمسه خمسه» صحبت می‌کردیم و اینکه با برنامه هفت شما قابل جمع است؟ و ایشان گفت به نظرم برنامه هفت دو روز بیشتر از آقای افخمی وقت نمی‌گیرد.

-خیر، من در برنامه هفت بیشتر از یک سال نمی مانم، اولین بار که با آقای پورمحمدی صحبت کردم قرار سه ماه گذاشتم چون از اول زمستان می‌خواستم فیلمبرداری خمسه خمسه را شروع کنم منتهی بعد دیدیم که معنا ندارد یک برنامه مثل هفت را سه ماه اداره کنیم و بعد در همان سه ماه کسانی را آماده کنیم که بتوان برنامه را به آنها بسپرد و چهارچوب برنامه را هم بتوانند حفظ کنند و از آن طرف هم دیدم دلیلی ندارد که در زمستان فیلمبرداری خمسه خمسه را شروع کنیم در حالی که نمی توانیم به جشنواره برسانیم، یعنی ما می‌توانیم دیرتر شروع کنیم، برنامه‌ای که الان می‌سازم هر روز هفته کار دارد یعنی فقط شنبه ها کاری نداریم، ذهنیت آقای ساداتیان برنامه زنده است، ممکن است برنامه بعد از یکسال در شرایطی قرار بگیرد و چارچوب هایی پیدا کند که کسانی دیگر که همین الان هم با ما کار می‌کنند بتوانند برنامه زنده را با همان چارچوب ادامه دهند و واقعا دو روز در هفته کار کنند یا کمی بیشتر.

شما سه قسمت «هفت بازمی‌گردد» را ساختید، آنها هم اینقدر وقت گرفت؟

خیلی بیشتر وقت گرفت.

پس چطور به دو  سفر خارجی رفتید؟

خیر، در اول مهر تا ده مهر که برنامه پخش شد ده روز دائما فیلمبرداری می‌کردیم و هفتاد درصد متریالی که استفاده کردیم در همان ده روز فیلمبرداری کردیم، در همان حال برنامه اول را تدوین کردیم تا هفدهم مهر که رفتم باز مقدار دیگری گرفتیم که متریال هر سه برنامه فراهم شد، یعنی ما هفده روز برنامه فیلمبرداری فشرده داشتیم که شبها تدوین انجام می گرفت و  تقریبا گروه بیست روز بدون وقفه کار کردند بعد دو برنامه را که آماده کردم و وقتی برنامه اول پخش شد و برنامه دوم آماده پخش شد رفتم و درست روز قبل از پخش برنامه سوم برگشتم.

برای «هفت» اتاق فکر دارید؟

-خیر، هیچ اتاق فکری در کار نیست.

معاون سیما خیلی تاکید داشتند که حتما «هفت»باید اتاق فکر داشته باشد و هم مدیر شبکه سه اصرار داشت که حتما وجه نخبگانی برنامه رعایت شود.

– الان کسی اعلام آمادگی و علاقه‌مندی به همکاری نکرده که من هم قبولش داشته باشم. کسی سعی نکرده که اتاق فکری را برای من طرح یا تحمیل کند اما اگر کسی اعلام آمادگی کند و بخواهد همکاری کند به شرطی که قبولش داشته باشم این کار را می‌کنیم. من از بعضی از اتاق‌های فکری که خارج از سازمان صدا و سیماست استفاده می‌کنم مثلا یک شورای راهبردی سینمای ایران را داریم که یک گروه 25 نفره از فیلمسازان قدیمی هستند که از علی معلم، رسول‌صدرعاملی و کرم پور و …. هستند و هفته‌ای یک جلسه تشکیل می‌دهیم و حرف می‌زنیم . به آنها گفتم هرکدامتان که علاقه دارید همکاری کنید و یا چیزی به نظرتان می‌رسد که به من بگویید، سه شنبه‌ها در جلسه‌شان شرکت می‌کنم، تقریبا در جریان همه چیزهایی که ممکن است آنها بگویند پیشاپیش هستم یا مثلا در مورد خانه سینما آن جلسه ای که با میرکریمی صحبت کردم و به عنوان مشاور جلوی دوربین به ایشان گفتم که اگر اختیار سینمای ایران در دست تو باشد چه تغییراتی پیشنهاد می کنی و چه کار باید بکنی؟ و هم به عنوان مشاور خانه سینما از میرکریمی می پرسیم که اگر قرار باشد ده استاد در حرفه‌های مختلف انتخاب کنیم و در یک آیتم مخصوصی در برنامه اینها را معرفی کنیم و توانایی و سابقه شان را بیان کنیم کدام را باید معرفی کنیم یا خانه سینما باید از یک مجموعه که خودش صلاح می داند معرفی کند؟ بنابراین خانه سینما را هم به عنوان یک مشاور فکری نه به صورت رسمی و سازمانی، اما افرادش را می شناسم و از آنها استفاده می کنم.

در دوره قبل یک شورای سیاستگذاری سینما در تلویزیون بود که هم در دوره جیرانی و هم در دوره گبرلو بود و از جایی به بعد  گبرلو حاضر نشد که با آن شورا همکاری کند و بعد سمت و سوی برنامه هفت کمی عوض شد و یکسری بچه های مطبوعات دخیل شدند به جای اینکه سینماگران بیایند و خیلی راحت در بحث سیاستگذاری برنامه هفت مشاوره بدهند بیشتر طیف بچه های مطبوعاتی بودند، شما برای خودتان خط قرمزی قائل هستید که مثلا نمی خواهم این وارد برنامه شود و یا این جناح و آن جناح باشد؟

خیر، بنده هیچ خط قرمزی ندارم.

شاید دلیل گبرلو از آوردن مطبوعاتی ها در برنامه این بود که بتواند فضای مطبوعات را مدیریت کند، شما ابایی از این جریان ندارید؟

موضوع سایت هایی که با گروه 400-500هزار نفری از مخاطبین بیکار و علاف سروکار دارند در حدی نیستند که در موردشان فکر کنیم یا بخواهیم در برنامه مشارکتشان بدهیم، خودشان فکر می کنند که خیلی مطرحند اما مطرح نیستند. اینکه آدم فکر کند یک گروه 50-100 هزار نفری از بچه دبیرستانی‌ها که هیچ معیاری برای شناختن آنچه آموزش صحیح از مزخرف‌گویی هست ندارند و یک لب‌تاب هم دارند و مراجعه به یک سایت می‌کنند و به جایی می‌رسد که آدم احساس خطر می‌کند که ذهن اینها طوری خراب بشود که دیگر درست شدنی نباشد، یعنی وقتی به دانشکده سینمایی می‌آیند اصلا باید مدتی سعی کنیم بگوییم که شما زیر صفر هستید و هرچه بلدید باید فراموش کنید، اگر چنین شرایطی باشد آدم احساس خطر می‌کند یعنی ممکن است یک سایت زرد کاملا بی ارزش مورد توجه یک بچه ی 15-16 ساله قرار بگیرد که هیچ معیاری برای شناخت اینکه چه چیزی را باید برای یادگرفتن فیلمسازی دنبال کند ندارد، امیر قادری خیلی از اصطلاحات و ادبیاتی که خودم یادش داده بودم سوء استفاده می‌کرد. این بد نیست که آدم بداند اصطلاحاتی که سر کلاس هایش به کار می برد بعدا یکی از شاگردانش استفاده می کند ولی اگر ببینید که قلب معنا کرده و از آن سوء استفاده می کند آن وقت طبیعتا آدم نگران این هم می شود که دارد آبرو و حیثیت ما را می برد. مثلا من اصطلاح سینمای نفتی را ده سال پیش در برنامه‌ای به کار برده بودم و منظورم از سینمای نفتی سینمای ظاهرا خصوصی بود یعنی تهیه کنندگانی که از دولت نگاتیو ارزان می گرفتند و کمکی می گرفتند که باعث می شد ورشکستگیشان پوشیده شود و گاهی اوقات یک طور دیگر بودجه های دیگری هم می گرفتند و در واقع مسئله این بود که تهیه کننده بخش خصوصی باید واقعا بخش خصوصی باشد یعنی لیاقتش را در ساخت فیلم هایی که از خود بازار پولش را دربیاورد نشان بدهد،  کرده که فیلمسازانی به سفارش دولت فیلم می‌سازند و به شدت در این معنا تقلب شده است یعنی آدم باید خیلی کند ذهن باشد که امیر قادری یا به دلیل اینکه کند ذهن است و یا به دلیل اینکه می خواهد از این مفهوم سوءاستفاده کند، سینمای نفتی را به این تبدیل کرد، نمی‌شود دولت را از فیلمسازی ممنوع کرد، این به معنی این است که تلویزیون دولتی هم باید تعطیل شود و کسی نباید از دولت پول بگیرد و محصول فرهنگی تولید کند، این حد از کند ذهنی مخصوصا که از اصطلاحات خود من استفاده می‌کند باعث شد از یک جایی تصمیم بگیرم که امیرقادری را از حیطه فکر کردن و حرف زدن متفکرانه یا منتقدانه از سینمای ایران اخراج کنم و این کار را در روزنامه “هفت صبح” شروع کردم و فکر می‌کنم همان مقالاتی که آنجا نوشتم مقداری کار دستم داد و باعث شد نظر پورمحمدی جلب شود و این برنامه را به من سفارش دهد.

برنامه نود را می بینید؟ طرحی در سازمان بود که نود را در موضوع کتاب و سینما درست کنیم و جزو اهداف اولیه ای که برایش می گفتند عمومی سازی یا جذابیت بخشی برای عموم مردم و البته رعایت جوانب حرفه ای حوزه سینما بود، فکر می کنید الان سری جدید چه مقداری به عمومی سازی و آسیب شناسی عمومی اهمیت می دهد و چقدر می خواهد کار تخصصی کند؟

ما یک اشکال بنیادی داریم و آن این است که سینمای ایران ورشکسته است و وضعیت فوتبال را ندارد، یعنی کسانی که متوجهش هستند خیلی کم شدند. 95% مردم ایران به سینما هیچ اهمیتی نمی‌دهند یعنی سینمای ایران را کاملا رها و فراموش کرده اند و این ارقام هم مبالغه آمیز نیست و واقعی است، یعنی شاید حدود 2 میلیون نفر تماشاچی داشته باشیم که سالی سه چهار دفعه سینما می‌رود، تعداد بلیط این را نشان می دهد و این مجموعا 8 میلیون بلیط می‌شود، یک تعداد کمی هم هستند که شاید حدود 1 میلیون‌نفر باشند منتظرند که چه زمانی فیلم کمدی نمایش داده می‌شود تا آن را ببیند که خود اینها هم 2-3 میلیون بلیط برای 3-4 فیلم کمدی می‌شوند که گذشته از مشتری نسبتا دائمی سینمای ایران تماشاچی اضافه به سینما می‌آیند و این مجموعا 10-11 میلیون بلیط می شود و از آن مقدار بلیط می شود فهمید که 95% جمعیت ایران اصلا مدتهاست وارد سالن های سینما نشدند و این خیلی با فوتبال فرق می کند، خیلی ها متوجه فوتبال هستند و دائما و یا گاه به گاه مسابقات را دنبال می کنند بنابراین کار برنامه هفت برای اینکه تبدیل به برنامه نود بشود سخت است و اول باید سینمای ایران را نجات دهیم و مردم را متوجه سینمای ایران کنیم و مطالبات مردم را برای دیدن فیلم دوباره احیا کنیم و بعد امیدوار باشیم که برنامه پرمخاطب باشد.

در صحبتهای شما دو نکته بود، یکی اینکه گفتید من مطالبی در روزنامه و روزنامه هفت صبح می نوشتم و شاید همین موجب شد که هفت را به من بدهند. شما حرفهایی در مورد سینمای ایران دارید که قرار است در هفت بزنید یا یک پلانی برای نجات دارید که قرار است آن را انجام دهید و در این زمان محدود جلو ببرید؟ می دانید که فرهنگ به یک فرآیند است و شما یکسال بیشتر نمی خواهید در این حوزه وقت بگذارید، عقلانی اش هم اینطور است چون کارگردانید و برنامه ساز این حوزه نیستید،در این یکسال قرار است شما حرفهایتان را بزنید که ذهن دیگران آماده شود که سینما را نجات بدهند یا پلان عملی هم برای این کار دارید؟

یک مطلب هم اضافه کنم که بالاخره بستر برنامه هفت در تلویزیون هست یعنی برنامه هفت جدید را در یک تلویزیون خصوصی نبردید و در همان تلویزیونی اجرا می کنید که جیرانی و گبرلو اجرا کردند، پس باید قائل به سلیقه مدیران باشید و ادعای نجات سینما از طریق «هفت» خیلی بزرگ است!

خیر، در چارچوب برنامه هفت که فقط می‌توانیم حرف بزنیم یعنی نمی‌توانیم مثلا بگوییم اگر پخش فیلم یا شیوه های پخش فیلم را هم به ما بدهید اداره می‌کنیم، یا اگر آقای ایوبی اجازه بدهند جای ایشان می‌نشینیم و سازمان سینمایی را اداره می کنیم، این برنامه در حد حرف زدن است و در حد اینکه می شود خرافه شکنی کرد یعنی تصوری که در مورد سینمای ایران هست و به نظرم خرافاتی است که مشهور شده و به نظر می رسد حقیقت است را شکست بدهیم و اینکه فیلم برای مدیران مملکت ساخته می‌شود خرافه‌ای است که از اول جایگزین سینمای واقعی شده است، اینکه فیلم می‌سازیم که مدیران ببینند و بعد بگویند سینما خیلی فرهیخته است، فیلم اصلا با این هدف ساخته می‌شد و مردم کاملا کنار گذاشته شده بودند و تشویق می‌شدند که سینما نیایند یعنی اینطور بود که اگر نیاییم اهمیتی ندارد. ما برعکس هستیم و می گوییم آنهایی که خودشان را نخبه و روشنفکر و صاحبان سینمای اندیشمند می دانند برنامه ما را نبینند برایمان هیچ اهمیتی ندارد.

پس برای شما گیشه و مخاطب عام مهم است؟

مهمترین نکته همین است.

همین که شما بتوانید گیشه را نجات دهید واقعا بخش بزرگی از مشکلات سینما را حل کرده اید. برای این هدف چه برنامه ای دارید؟

تنها سلاحمان حرف زدن است، یعنی به نظرم هنوز هم حرف زدن می‌تواند تحولات بزرگ ایجاد کند و اینکه حرفهایی زده شود که به لحاظ منطقی غیر قابل انکار باشد مثل همین رویکردی که از دیشب (آخرین برنامه پخش شده هفت) درباره فیلم های تاریخی- مذهبی شروع شد. برنامه با این رویکرد شروع شده که آیا واقعا بهتر نیست که خودمان این فرض منطقی را بپذیریم که نمایش چهره معصومین یا برخورد مستقیم با معصومین و مقدسین بیشتر از اینکه به مردم ایمان کمک کند یا منجر به فیلم معنوی بشود ممکن است به ایمان مردم صدمه بزند، این تصور رایج نیست و به نظر می آید وقتی انقلاب شد فکر کردیم یکی از وظایفمان این است که فیلم های تاریخی- مذهبی بسازیم و به همان سبکی هم که هالیوود می سازد بسازیم یعنی اگر آنها مثلا حضرت مسیح یا حضرت موسی را نشان می دهند یا حتی سعی می کنند به عنوان یک شخص زمینی با او برخورد کنند ما هم حق داریم همان کارها را بکنیم اما وقتی از یک موضع منطقی و با چارچوب های قابل دفاع وارد این بحث یا این موضع گیری بشوید که شاید روشی که مصطفی عقاد برای ساختن فیلم الرساله به کار برده و خیلی هم موفق بوده پایه فکری قوی دارد یعنی ما همیشه دوربین را به جای مقدسین باید بگذاریم و راه دیگری وجود ندارد یعنی هر کوششی برای تجسم آنها ممکن است منجر به برخورد با آنچه که ماهیت مفهوم امر قدسی را نشان می دهد بشود. این حرف غریبی است اما غریب بودن آن به این معنا نیست که از لحاظ منطقی قابل دفاع نباشد و اتفاقا ممکن است تصوری که تا به حال بوده خرافه ای بوده که مشهور شده است یعنی فیلمساز حق دارد که اگر تشخیص می دهد معصوم را نمایش هم بدهد و بازیگری جای او بگذارد، از لحاظ ما آن خرافه مشهور است و موضعی که خودمان می‌گیریم منطقی و قابل دفاع است منتهی اینطور نیست که خودمان را بسته باشیم و سعی کنیم مدام همین را تکرار کنیم.