نگاه رسانه اصلاحطلب به اوضاع فرهنگ و هنر⇐بیضایی رفته تعطیلات و تقوایی رفته تعمیرات/ر.اعتمادی و فهیمه رحیمی را با ادای گلشیری و بهرنگی به خورد ملت میدهند/منتهای تأثیرگذاری بازیگران، شده است افتتاح رستوران زنجیرهای!
سینماروزان: غلبه تظاهرات روشنفکرانه بر سیر و سلوک بخشی از جامعه فرهنگی موجب شده است که تشخیص سره از ناسره برای مخاطب تازهکار دشوارتر شود.
به گزارش سینماروزان این تظاهرات و تلاش برای منگنه کردن خود به جریانی که اصالت وجودی ات در نقطه مقابل آن است موجب شده روزنامه اصلاح طلب «شرق» در یادداشتی طنازانه به آن بتازد.
متن این یادداشت طنازانه را بخوانید:
من و شما هم کاسبیم
از ما پرسیدند چرا رسانهها اینطوری شدند و انتشار یا عدم انتشارشان فرقی نمیکند؟
جواب ما این است که چی الان فرق میکند؟ مثلا قدیم یک فیلم بیضایی یا تقوایی درمیآمد، یک اتفاق محسوب میشد. الان بیضایی رفته تعطیلات و تقوایی رفته تعمیرات و خبری نیست. اینها هم که الان فیلم میسازند ٩٠ درصد ما را فیلم میکنند تا بودجه بگیرند یا روی پرده ادای روشنفکری درمیآورند، اما پشت پرده مشغول ساختوپاخت هستند.
کتاب هم همین شده. قدیم ادبیات مسئولیت اجتماعی بود. الان تقریبا همان ر. اعتمادی، و فهیمه رحیمی و دانیل استیل را مینویسند منتها نویسندهها ادای گلشیری و بهرنگی و گلسرخی را درمیآورند، اما مرتب بررسها را لایک میکنند که یکموقع کتابشان توی ارشاد مشکل پیدا نکند. توی ورزش هم همین بوده. توی فوتبال مثلا حجازی و اینها یکموقع اسطوره مردم بودند و اخلاق یاد میدادند. الان ورزشکارها مدل فشن مردم هستند و نهایتا مدل مو یاد میدهند. یکموقع قهرمانان کشتی و اینا مثل تختی نماد پهلوانی بودند و بهخاطر مردم جلوی مسئولان بلند هم نمیشدند. الان یا کاندیدای شورای شهر و مجلس میشوند یا توی میهمانی مسئولان شرکت میکنند شاید تهش چیزی بماند.
یکموقع بازیگران چهره مؤثر اجتماعی بودند. الان بیشترین تأثیری که میگذارند این است که رستوران زنجیرهای باز میکنند و جای تهدیگ، تهسیر میگذارند. یا خوانندگان و نوازندگان یکموقع اهل فعالیتهای اجتماعی و مردمی بودند. الان نهایتا توی پینتبال مبارزه میکنند و حبسدمشان عالی است. حالا با این اوصاف که هیچی مثل قدیم نیست، شما توقع دارید روزنامهها و روزنامهنگاران مثل قدیم باشند؟ شما خودت مثل قدیمهایی؟ جان عالمی راستش را میگویی؟
ما که میگوییم الان همه در یک بنگاه خیلیخیلی بزرگ زندگی میکنیم و همه کاسبیم و فروشنده. هم خودمان را میفروشیم هم کارمان را هم آرمان و آرزوهایمان را. فقط الان مسئله قیمت است. یکی زودتر میفروشد، یکی دیرتر. یکی ارزانتر، یکی گرانتر. حالا بعضیها البته بلدند خریدوفروششان را هم طوری نشان بدهند که انگار دارند «هزینه» میکنند.
خب حالا که سر صحبت باز شد بگویید ببینم آرمانها و کلمههای من را میخرید چند؟ خودتان چی؟ چی دارید و میفروشید خودتان را چند؟
(البته بلانسبت شما مردم و مسئولان! بهتان برنخورد! ما فقط خودمان را گفتیم).