1

#بهمن_فرمان_آرا کارگردان باسابقه بیان داشت:  قرار بود رمان #داستان_جاوید را در قالب سریال ۲۴ قسمته بسازم اما ناگاه جواد نوروزبیگی تهیه‌کننده سریال ممنوع الفعالیت شد!/هر کس را برای کار انتخاب میکردیم ایشان میگفت گران است و باید صبر کنیم!/در نهایت به سرمایه‌‌گذار گفتم این سریال نمیشود چون ایشان تهیه‌کننده نیست و دلال پول است!/به دنبال اجازه فیلمبرداری در چند خانه قدیمی بودم که از طرف عزت ضرغامی تماس گرفتند و گفتند ایشان می‌خواهد شما را ببيند!/ بعد از بیست دقیقه ناگهان فردی وارد شد و گفت می‌خواهد عکس بگیرد/برای عکس گرفتن از من اجازه نگرفتند!/همان طور که سریال #جیران کاخ گلستان را کرایه کرده بود من هم برای اجازه دو لوکیشن پیش ضرغامی رفتم و لاغیر!/بحثهای ایجاد شده حول دیدار با ضرغامی باعث شد سرمایه گذار #چشمهایش انصراف دهد و تولید منتفی شد!/پروژه #چشمهایش قرار بود ۲۱ میلیارد سرمایه گذاری داشته باشد و خودم هم ۸۰۰ میلیون برای پیش تولید گذاشتم!/ ما هنرپیشه و طراح صحنه و لباس انتخاب کرده و همه کارهای پیش تولید را انجام داده بودیم و منتظر بودیم #فیلمنت جواب دهد!!/حتی فیلمنت پیشنهاد داد که شش قسمت را به عنوان مینی سریال بسازید ولی ناگهان…/فسادی گسترده در تولید و پخش سینما وجود دارد!/الان در سینما آدمی داریم که هم فیلم می‌سازد و هم سینما دارد و هم شرکت پخش!/انحصار باعث شده یک نفر در همه کمیسیون‌ها باشد!/ این آدم هم در کمیسیون سینماداران است، هم در کمیسیون پخش‌کنندگان و اخیرا هم در کمیسیون پلتفرم‌داران!/ انحصار باعث شد فیلم #مجبوریم را که من در آن بازی کرده بودم در سانس‌های ۱۱ و ۱۳ اکران کنند که کسی نتواند ببيند!/رضا درمیشیان برای اینکه چک کند فیلمش را اکران می‌کنند یا نه، یک شب بوشهر بود، یک شب شیراز و یک شب رشت!/راه‌اندازی هنروتجربه جزو اشتباه‌ترین کارها بود!/دیگر ته خط هستم و نه پست می‌خواهم بگیرم و نه مقام!/ فقط می‌خواهم تا آخر در مملکت خودم بمانم!

سینماروزان/احمد غلامی: قرار بود رمان #داستان_جاوید اسماعیل فصیح را در قالب سریال ۲۴ قسمته بسازم اما ناگاه جواد نوروزبیگی تهیه‌کننده سریال ممنوع الفعالیت شد. بعد هر کس را برای کار انتخاب میکردیم ایشان میگفت گران است و باید صبر کنیم.

بهمن فرمان‌آرا با بیان مطلب فوق به روزنامه شرق گفت: در نهایت کار به جایی رسید که به سرمایه‌‌گذار گفتم این سریال نمیشود چون ایشان تهیه‌کننده نیست و دلال پول است و مثلا بودجه سریال را تا روز آخر به من نشان ندادند و فقط گفتند برآورد داریم در حالی که کارگردان باید بودجه را بداند.

فرمان آرا درباره ماجرای دیدار اخیرش با عزت ضرغامی گفت: بعد از دریافت حق اقتباس رمان #چشمهایش بزرگ علوی، تعدادی از خانه های قدیمی تهران را به عنوان لوکیشن انتخاب کردیم و برای کسب اجازه فیلمبرداری با میراث فرهنگی مکاتبه کردیم و آنها از طرف عزت ضرغامی تماس گرفتند و گفتند ایشان می‌خواهد شما را ببيند. دیدار بسیار محترمانه ای بود ولی بعد از بیست دقیقه ناگهان فردی وارد شد و گفت می‌خواهد عکس بگیرد. ضرغامی گفت اجازه فیلمبرداری را می‌دهد و شب که به خانه رسیدم دیدم همان عکس ها را پست کرده‌اند.

فرمان آرا گفت: در تمام ده سالی که ضرغامی رئیس صداوسیما بود من یک بار پیش او نرفتم‌. من چیز نهفته ای نداشتم و پیش ضرغامی رفتم فقط برای اجازه لوکیشن. من ۸۱ سالم هست و اصلا هم برای عکس گرفتن با ضرغامی از من اجازه نگرفتند. همان طور که سریال جیران کاخ گلستان را کرایه کرده بود من هم برای اجازه دو لوکیشن پیش ضرغامی رفتم و لاغیر… وقتی کسی را جایی دعوت میکنید اگر قرار است عکسی گرفته شود یا تبلیغی گردد در همه جا اجازه می‌گیرند.

این کارگردان تاکید کرد: بحثهای و حواشی ایجاد شده حول دیدار با ضرغامی باعث شد سرمایه گذار #چشمهایش انصراف دهد و تولید منتفی شد. این پروژه قرار بود ۲۱ میلیارد سرمایه گذاری داشته باشد و خودم هم ۸۰۰ میلیون برای پیش تولید گذاشتم ولی آن سرمایه دیگر وجود ندارد. ما هنرپیشه و طراح صحنه و لباس انتخاب کرده و همه کارهای پیش تولید را انجام داده بودیم و منتظر بودیم #فیلمنت جواب دهد!!حتی #فیلمنت پیشنهاد داد که شش قسمت را به عنوان مینی سریال بسازید که آن کار را هم می‌خواستیم بکنیم ولی ناگهان پروژه متوقف شد.

این سینماگر باسابقه ادامه داد: تا زمانی که زنده ام کار میکنم و علاقه به بازنشستگی هم ندارم. با اینکه می‌دانم فسادی گسترده در تولید و پخش سینما وجود دارد و فی المثل فیلم مجبوریم را که من در آن بازی کرده بودم در سانس‌های ۱۱ و ۱۳ اکران میکردند که کسی نتواند ببيند. یا فیلم دلم میخواد را از ۲۴ سانس سینما چارسو ۲۳ سانس آن را به فیلم‌های دیگر دادند…الان در سینما آدمی داریم که هم فیلم می‌سازد و هم سینما دارد و هم شرکت پخش در حالی که در آمریکا در سال ۱۹۴۷ گفتند شما نمی توانید هم تولیدکننده باشید و هم پخش‌کننده و سینمادار.  رضا درمیشیان برای اینکه بداند فیلمش را اکران می‌کنند یا نه، یک شب بوشهر بود، یک شب شیراز و یک شب رشت! انحصار باعث شده یک نفر در همه کمیسیون‌ها باشد؛ هم در میان سینماداران است و هم در میان پخش‌کنندگان و اخیرا در کمیسیون پلتفرم‌داران هم هست!!

این کارگردان افزود: در دوره ای هنروتجربه را با کلی بودجه و بریز و بپاش راه انداختند که جزو اشتباه‌ترین کارها بود چون از همان ابتدا برچسب هنری نفروش روی فیلم می‌زدند که نفروشد.

فرمان آرا اظهار داشت: من چریک نیستم که بروم تظاهرات کنم ولی دلم با مردم ایران است. دیگر ته خط هستم و نه پست می‌خواهم بگیرم و نه مقام و فقط می‌خواهم تا آخر در مملکت خودم بمانم.

بهمن فرمان آرا: دیگر ته خط هستم
بهمن فرمان آرا: دیگر ته خط هستم!




مدعیات عزت ‌الله ضرغامی در تازه‌ترین گفتگوی تفصیلی⇐ایرانیان از اعراب شکست خوردند چون گرفتار ساختار طبقاتی شده بودند!/آن‌قدر آقازاده و دامادزاده و این‌ها در آن ساختار پُر شده بود که می‌گفتند ما نمی‌توانیم امیدی داشته باشیم که به جایی برسیم!/در ابتدای مسئولیتم در سازمان، مُهر محرمانه را از مستندات مربوط به داریوش فروهر، خسرو گلسرخی، کریم سنجابی و نهضت آزادی برداشتم!/دو جمیله هستند که من عاشق آن‌ها هستم!!/همسرم را از دور دیده بودم ولی به بهانه پخش “محمد رسول الله” به مدرسه آن‌ها رفتم و سوژه(!) را قطعی کردم!/وقتی صداوسیما را تحویل دادم خانواده من واقعا راحت شد!/به آیت‌‌الله مهدوی کنی گفتم شیطان می‌تواند همه را منحرف کند، حتی حاجی بازاری متشرع سریال “میوه ممنوعه” را!!/احساس کردم “شهریار” حق مطلب را ادا نکرده پس پایان‌بندی را تغییر دادم!/مهم نیست {کمال تبریزی} ناراحت شود یا نشود، مهم این بود که این کار باید حتماً صورت بگیرد!!/ با ژیل ژاکوب، دعوا می‌کردم و می‌گفتم صد فیلم تمیز داریم که هیچ یک را به کن‌ نمی‌بری و بعد می‌روی از کوچه پس کوچه فیلم‌های سیاه توقیفی را برمی‌داری؟/همان‌ها که به‌خاطر سیاه نشان دادن ایران، امیر نادری را تشویق کردند وقتی به آمریکا رفت، او را تحقیر کردند!!/احساسم این بود که فیلم “طعم گیلاس” نماینده جمهوری اسلامی نیست ولی ولایتی تماس گرفت که نیاز داریم پرچم جمهوری اسلامی در دنیا بدرخشد!/ده سال متن‌های بیست و سی را خودم می‌خواندم و تائید می‌کردم و ضبط می‌شد!/در دوره دوم که دوباره باید برای سازمان انتخاب می‌شدم خیلی‌ها علیه من پرونده‌سازی کردند، بخش زیادی به خاطر بیست و سی بود!/آن قدر که کروبی به عنوان رییس مجلس به صداوسیما کمک کرد، هیچ رییس مجلسی کمک نکرد! /احمدی‌نژاد برای توسعه صداوسیما خیلی کمک کرد!

سینماروزان: نمی‌توان همه را مرزبندی کرد. دیده‌ام در بین بچه‌های بسیار خوب انقلابی، باسابقه و حزب‌اللهی، وقتی طرف به نتیجه‌ای رسیده و حرفی می‌زند، نابودش می‌کنند! آن وقت نتیجه‌اش چه می‌شود؟

عزت ضرغامی وزیر میراث فرهنگی و رییس اسبق صداوسیما با بیان مطلب فوق در برنامه تلویزیونی “دستخط” اظهار داشت: شهید مطهری می‌گوید ایرانی‌ها از مسلمانان شکست خوردند، به‌خاطر چه بود؟ به‌خاطر این بود که مسلمانان قوی بودند؟ اصلاً این‌طور نبود. نه عِده و نه عُده و نه حتی نیروی ایمان آن‌ها قوی بود، بلکه یک دلیل داشت این‌که ایرانی‌ها، یعنی پدران ما آدم‌های خوبی بودند. شهید مطهری می‌گوید گرفتار نظام طبقاتی بودند، طبقات قفل شده بودند. می‌گفتند مثلا شما که در طبقه روحانیت هستید ویژگی‌هایی دارید که مردم عادی نمی‌توانند در این طبقه بیایند. طبقه پیشه‌وران، طبقه نظامیان، جامعه طبقاتی شده بود و مردم احساس می‌کردند سر کار هستند و قوه رشد ندارند. به تعبیری آن‌قدر آقازاده و دامادزاده و این‌ها پُر شدند که می‌گفتند ما نمی‌توانیم امیدی داشته باشیم که به جایی برسیم؛ لذا وقتی فهمیدند دینی آمده که در مسجد تشخیص نمی‌دهید پیامبر (ص) و آدم عادی کدام است، خود ایرانی‌ها آغوششان را باز کردند و با عشق و علاقه اسلام را پذیرفتند.

ضرغامی ادامه داد: اوایل مسؤولیتم یکی از کارهایی که کردم این بود که درهای آرشیو را باز کردم. من دو تا کار کردم، یکی‌اش این بود که خیلی از بحث‌های آرشیوی ما مُهر محرمانه خورده بود که حتماً دلیلی داشتند. روزهای اول ۵۰ تا ۶۰ مورد از این محرمانه‌ها را در اتاقم نگاه کردم و یک مشاور داشتم که کمک به من می‌کرد، دیدم یک مورد از این‌ها از نظر من محرمانه نیست، همه‌اش قابل پخش بود، مثلاً از دولت موقت که کلی تصویرهای مرحوم بازرگان و کابینه بود. این سنجابی است، این فروهر است…این‌ها ممنوع بود، گفتم این تاریخ کشور است و اتفاقاً اجازه دهید (پخش شود)، این‌ها یک زمانی حاکم بودند، دولت بودند، کشور را اداره می‌کردند. مثلا به یاد دارم می‌خواستیم دفاعیات گلسرخی را پخش کنیم، مستقیم می‌گوید “من مارکسیست ـ لنینیست هستم. ” مشخص است مشکل ایجاد می‌کند، ولی گفتم اتفاقاً باید این کلمه باشد، اتفاقاً در تیزر باید باشد. این آقای گلسرخی کمونیست نیست و هر چه می‌گوید از حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) می‌گوید. یک دلایلی دارد که عمدتاً هم فقر فکری است، آشنا نبودن با اسلام است.

وی گفت: دو جمیله هستند که من عاشق آن‌ها هستم، واقعا نمونه آن را پیدا نمی‌کنم. یکی “جمیله بوپاشا” (از اعضای نهضت آزادی‌بخش الجزایر) که مهمان من در صداوسیما بود. او انقلابی بزرگ الجزایری است که کتاب‌های او در ایرانِ آن زمان خیلی چاپ می‌شد. کتاب جیبی بود و روی موتور سوار بود، خیلی شکنجه شد و شخصیتی رسانه‌ای بود. در دنیا صدا کرد منتها من “جمیله بحیرا” (مبارز الجزایری) را نمی‌شناختم. وقتی الجزایر رفتم گفتند چون شما رییس صداوسیما هستید یکسری ملاقات‌ها برای شما هماهنگ کردیم و امشب ضیافت شام وزیر فرهنگ الجزایر است. من به سفیرمان گفتم این جمیله بوپاشا کجاست؟ ما عاشق کتاب‌های او در جوانی بودیم. گفت یک پیرزنی شده و کسی توجه نمی‌کند، گوشه‌ای زندگی می‌کند و از حکومت هم این‌ها حذف شدند. بعد که رفتم با جمیله بحیرا آشنا شدم. او شاید از نظر من سطح مبارزاتی بالاتر از جمیله بوپاشا داشت، ولی رسانه‌ای نبود و کسی نمی‌شناختش. برای من صحنه اعدامی را که برای او طراحی کردند توضیح دادند. گفت در زندان بودم و حکم من اعدام بود. من را پای گیوتین آوردند. گیوتین از پایین رعب فراوانی دارد. مادرم را صدا کردند و گفتند با مادرت خداحافظی کنید. گفت مادرم که آمد فهمید من چه مشکلی دارم. او مادر است و من دختر او بودم. آمد و چنان مرا بغل کرد و فشرد و گفت چند دقیقه دیگر پیامبر را ملاقات می‌کنید و فاصله شما به خدا نزدیک‌تر می‌شود. خود این جمیله می‌گفت این دو سه جمله مادرم و این‌که مرا در آغوش فشرد، حال من را خوب کرد. مستقیم کنار گیوتین ایستادم که حکم را اجرا کنند.خواندن خاطرات آنان را به همه جوانان توصیه می‌کنم. قصه استعمار، شنیدنی است.

ضرغامی درباره آشنایی با همسرش گفت: من در امور تربیتی فعالیت می‌کردم، در منطقه ۱۶ آموزش و پرورش بودم. همسر بنده هم آن‌جا در امور تربیتی فعالیت می‌کردند. ایشان را از آن دور دیده بودم و انتخاب کرده بودم. یک‌بار به بهانه این‌که فیلم محمد رسول الله را با آپارات ۱۶ به مدرسه آن‌ها ببرم و نمایش بدهم، خود ایشان خبر نداشت، فیلم را پخش می‌کردم، ارزیابی از سوژه کردم و تقریبا قطعی شد و با ایشان مطرح کردم، یعنی فیلم محمد رسول‌الله خیلی کارکردهای مختلفی برای ما داشت.

وی بیان داشت: وقتی صداوسیما را تحویل دادم خانواده من واقعا راحت شد، چون من وقتی به خانه می‌رفتم آرامش نداشتند، دائماً تلویزیون را از این کانال به آن کانال می‌زدم و ساعت یک یا دو نیمه‌شب رییس شبکه را از خواب بیدار می‌کردم و تذکر می‌دادم و اصلاح می‌کردم. خانواده من نمی‌توانست با آرامش برنامه‌ای را تماشا کند.

ضرغامی درباره ماجراهای “میوه ممنوعه” اظهار داشت: علیرغم مخالفت‌ها تشخیص دادم سریال “میوه ممنوعه” باید پخش شود، اما بزرگانی بودند که مخالفت داشتند. مثل آیت‌الله مهدوی کنی! و استدلال هم داشتند. استدلال داشتند. من استدلال ایشان را قبول نداشتم و می‌گفتم شیطان می‌تواند همه را منحرف کند، حتی کسی که مسجدی است، حاجی بازاری و جوان نادان هم منحرف می‌کند. اجازه دهید بپذیریم شیطان خط قرمز ندارد. اگر حرف شما را بپذیریم یعنی شیطان خط قرمز دارد. این قابل پذیرش است؟ مرجع تقلید داشتیم که امام (ره) فرمودند شما در قعر جهنم هستید. از مرجع تقلید بالاتر داریم؟ پس شیطان خط قرمز ندارد.

عزت ضرغامی درباره دخالت در پایان بندی سریال “شهریار” گفت: اصولاً در کارها انجام نمی‌دادم. خودم علاقه‌مند بودم به خصوص در جزییات با سریال جلو بروم و لذت ببرم، ولی خیلی موارد استثنایی پیش آمد که احساس کردم ممکن است چیزی حق مطلب را ادا نکند، حق مردم را ادا نکند و لازم است دخالت کوچکی صورت بگیرد. این کار را در مورد سریال “شهریار” انجام دادم. فکر می‌کنم سریال “شهریار” در آخرین سکانسش باید به مردم می‌گفتیم این شهریاری که می‌بینید، در میدان تبریزی با بسیجیان آمد و لباس بسیجی پوشید و شعر بسیجی خواند و عاشق بسیجی‌ها بود. باید این شهریار را در پلان آخر نشان می‌دادیم. در این سکانس دخالت کردم. بقیه دوستان هم وظیفه خودشان را انجام دادند.

وی درباره ناراحتی کمال تبریزی از تغییر پایان بندی “شهریار” گفت: مهم نیست چه کسی ناراحت شود یا نشود، مهم این بود که این کار باید حتماً صورت بگیرد. والا من تا ابد نسبت به روح شهریار خودم را مدیون می‌دانستم و نسبت به همه تبریزی‌ها و نسبت به همه جوانانی که دوست داشتند شهریار را آن‌طور که بود نشان دهیم. البته ایشان مشکل خاصی نداشت، یعنی فکر می‌کرد خط دراماتیک طوری است که لازم نیست این باشد. عیبی ندارد. این تشخیص ایشان بود. کما این‌که در “سرزمین کهن” هم این اتفاق افتاد. در “سرزمین کهن” آقای کمال تبریزی آن شخصیتی که مورد نکوهش قرار می‌گرفت و با او برخورد می‌شد به اسم بختیاری بود. منظور قوم بختیاری نبود، ولی طوری آن را مخاطب قرار می‌داد که این شبهه پیش آمد قوم بختیاری مورد توهین قرار می‌گیرد؛ لذا دیدید بختیاری‌ها اعتراض کردند و تعدادی به خیابان آمدند و چند شهری که مردم بختیاری بودند، تظاهرات کردند. من فردای آن روز خودم تنها بدون هیچ محافظ و همراهی بدون اطلاع به اهواز رفتم و از هواپیما پیاده شدم و با تاکسی به مسجد سلیمان رفتم. در بازار شهر رفتم که روز گذشته تظاهرات بود از تاکسی پیاده شدم و به مردم گفتم در خدمت هستم و هر چه می‌خواهید به من بگویید.

ضرغامی با اشاره به سال‌های حضورش در معاونت سینمایی بیان داشت: با آقای ژیل ژاکوب مدیر اجرایی کن، دعوا می‌کردم و می‌گفتم صد فیلم تمیز داریم که جشنواره سال ۷۴ بود و هیچ یک را انتخاب نمی‌کنید. تمام کارگردان‌های مشهور در دوره‌ای در دو سالی که بودم فیلم ساختند، لیست را یک‌بار می‌توانید مرور کنید. در کوچه پس کوچه می‌رفتند و می‌گفتند فیلمی سیاه توقیف شده و آن را انتخاب می‌کردند و این را نشان می‌دادند.من منتقد جشنواره‌های خارجی هستم. البته خیلی از فیلم‌های ما رفته و مقام کسب کرده و فیلم خوبی بوده و من این را نفی نمی‌کنم، نگاه من جامع است ولی وقتی آقای کیارستمی چندین بار با من نشست درد دلی داشت و خیلی چیزها از او یاد گرفتم، یکی درباره فیلم آقای امیر نادری بود. من در جایی گفتم این فیلم از کجا آمده و گفت تکذیب می‌کنم، شما چه چیزی را تکذیب می‌کنید؟ آقای کیارستمی به اتاق من آمد و با من صحبت کرد و زمان آقای کیارستمی این را مصاحبه کردم و اعلام کردم و هیچ چیزی نگفته است و شما از راه می‌رسید می‌گویید این حرف‌ها را به یاد نمی‌آورم؟ آقای امیر نادری یک زمانی فیلم “دونده” را ساخت و به جشنواره کن رفت و جایزه گرفت. این فیلم چیزهایی هم دارد، جایزه گرفت. بعدا به آمریکا رفت و فیلم “منهتن” را ساخت که فیلم بسیار سیاه است و بدبختی‌های منهتن را نشان می‌دهد. همان ابتدا هیأت انتخاب رد کرد. اصلاً فیلم را راه نداد، یعنی امیر نادری را تحقیر کردند. خود آقای کیارستمی گفت امیر نادری به من زنگ زد و گفت شما که با ژیل ژاکوب رفیق هستید به او زنگ بزنید و بگویید من امیر نادری هستم، ‌ مثل این‌که حواسشان نبوده فیلم من را رد کرده‌اند. آقای کیارستمی به من گفت من با ژیل ژاکوب صحبت کردم و سفارش امیر نادری را کردم، چون آقای کیارستمی بزرگ این‌ها بود. یک چیزهایی داشت، پُستی درباره ایشان دارم که با عنوان “کارگردان باشخصیت” است. با اعتقاد درباره آقای کیارستمی نوشتم. خاطره‌ای از ایشان بیان کردم. ایشان گفت آقای ژیل ژاکوب به من گفت می‌دانیم و ایشان را می‌شناسیم. گفتم چرا فیلم ایشان را رد کردید؟ اقلاً به بخش مسابقه راه می‌دادید، ولی جایزه نمی‌دادید. گفت نه‌خیر، اشکال این است که این سیاهی‌ها و وضعیت اجتماعی که نشان می‌دهد برای جامعه آمریکا است. اگر درباره ایران بود حتماً به بخش مسابقه می‌بردیم. چطوری باید بیان کنند؟ ناقل این حرف آقای کیارستمی است.

من فیلم‌های خوب قبل از انقلاب را هم قبول دارم. قبل از انقلاب ۷ تا ۱۰ فیلم خوب بود که من عاشق آن‌ها هستم و آنها را قبول دارم، نه این‌که بی اشکال باشد، ولی من قبولشان دارم. قبل از انقلاب فیلم‌های خوب داشتیم، اما تردیدی نیست که بعد از انقلاب اصلا قابل مقایسه نیست. بعد از انقلاب سالی ۱۰۰ فیلم می‌سازیم. چقدر کارگردان برجسته زن داریم، قبل از انقلاب داشتیم؟ چقدر فیلمنامه‌نویس داریم؟ چقدر نویسنده زن داریم؟ قبل از انقلاب ۱۰ مورد هم نداشتیم و الان چهار هزار نویسنده زن رسمی داریم که برخی کتابهایشان تا ۲۰ بار تجدید چاپ شده است. ما به یاد داشته باشیم انقلاب چه کرده است.

ضرغامی تاکید کرد: “طعم گیلاس” تمام نشده بود، نصفه بود. خود مرحوم عباس که با من صحبت کرد برای ارائه به کن و من گفتم آقای کیارستمی این فیلم تمام نشده است، اول باید فیلم تمام شود. بعد ایشان گفت می‌خواهم بقیه را ویدئویی بسازم. من خودم واقعاً احساسم این بود که فیلم “طعم گیلاس” نماینده جمهوری اسلامی نیست. بعدها فهمیدم آن‌ها می‌خواستند جایزه نخل طلای کارگردان کن فقط به آقای کیارستمی داده شود. کارگردان دیگری از ایران هنوز نحل طلای کن را نگرفته است. من واقعاً داشتم همراهی می‌کردم و آقای ولایتی هم تماس گرفت و گفت فلانی، ما نیاز داریم پرچم جمهوری اسلامی امروز در دنیا بدرخشد. از ابتدای انقلاب همیشه شرایط بحرانی بوده است و همیشه برای جمهوری اسلامی شرایط ویژه است. ایشان گفت شرایط ویژه است و وزیر خارجه وقت بود و من هم پذیرفتم. این فیلم رفت و جایزه نخل طلا را گرفت و بعدها در تلویزیون نشان دادم.

رئیس اسبق صداوسیما با اشاره به راه اندازی بیست و سی گفت: متن‌های ۲۰:۳۰ را خودم می‌خواندم و تائید می‌کردم و ضبط می‌شد. ۱۰ سال من تصمیم می‌گرفتم که این خبر برود یا نرود، چون هم می‌خواستم ۲۰:۳۰ تکراری نشود و هم از دهان نیفتد و چاشنی جذابیت و جسارت در آن باشد و خودم تصمیم می‌گرفتم. دست شاگرد می‌دادیم دچار محافظه‌کاری می‌شد. اگر ۲۰:۳۰ تا آخر ۲۰:۳۰ بود به دلیل این‌که نظارت شخصی صورت می‌گرفت و هزینه هم می‌دادم. من درباره ۲۰:۳۰ هزینه‌های سنگینی دادم. در دوره دوم که دوباره باید انتخاب می‌شدم خیلی‌ها علیه من پرونده‌سازی کردند، بخش زیادی به خاطر ۲۰:۳۰ بود.

ضرغامی گفت: باید حرف حق را در همه جا بیان کنیم. بارها گفته‌ام آن مقداری که آقای کروبی رییس مجلس بود به صداوسیما کمک کرد و همراه صداوسیما بود، هیچ رییس مجلسی نبود.

عزت ضرغامی درباره تقابلات با رییس دولت مهرورزی بیان داشت: احمدی‌نژاد می‌گفت در حوالی خانه ما گوشت ارزان‌تر است، ما همه جا گوشت را تهیه می‌کردیم و قیمت همه جا بالا بود. رسانه‌های اصلاح‌طلب هم خیلی به این اختلاف دمیدند. آقای احمدی‌نژاد معتقد بود صداوسیما علیه ایشان است، در حالی‌که ما وظیفه خودمان را انجام می‌دادیم. به طوری که ایشان بارها به رهبری شکایت کردند و رهبری دستور دادند، یک شب جلسه‌ای تشکیل شد و از طرف آقای احمدی‌نژاد آقای کلهر و آقای هاشمی‌ثمره آمدند و از طرف صداوسیما هم من بودم در دفتر رهبری، معاونت بررسی‌ها جلسه تشکیل شد. داوری بین ما کردند، حکمیت صورت گرفت. در نهایت گفتند ۵۰ درصد حق با ضرغامی است و ۵۰ درصد حق با احمدی‌نژاد است. نه سیخ سوخت و نه کباب. دوتایی با هم رفتیم، ولی آقای احمدی‌نژاد نوعاً در جلسه دولت از ما انتقاد می‌کرد و معتقد بود برخی از گزارش‌ها و خبرهای ما ظلم به دولت است و خوبی‌های دولت را نمی‌بینیم و اشکالات دولت را برجسته می‌کنیم برخلاف خیلی‌ها که آمدند و گفتند با آقای احمدی‌نژاد بیشتر رفاقت دارند، واقعا این نبود. البته انصافاً خود آقای احمدی‌نژاد برای توسعه صداوسیما خیلی کمک کردند.




حمایت تهیه‌کننده “نون خ”، از وزیر پیشنهادی رئیسی!⇐انسان پرشور و قبراقی‌ است!!

سینماروزان: مهدی فرجی مدیر سابق شبکه یک و تهیه کننده سریال “نون‌خ” در واکنش به معرفی عزت الله ضرغامی به عنوان وزیر پیشنهادی میراث فرهنگی و گردشگری یادداشتی حمایتی نوشته است و وی را فردی پرشور و قبراق خوانده است.

متن یادداشت تهیه‌کننده “نون‌خ” را بخوانید:

یک تکنیک و طراحی کم نظیر برای مدیریت دارد. او مدیری است که میتوانست فاصله هایش را با صاحبنظران ، نخبگان ، هنرمندان ، مدعیان فرهنگ ، کارمندان نوپا و چندین ساله کم کند.

محال بود که اراده کنید او را پیدا کنید و در دسترس نباشد. در نشست ها و جلسه های معروفش با اهالی فن از هر گروه و صنف و طبقه ای گرفته ، تا گپ زدن های دوستانه اش جلوی در آسانسور حوزه ی مدیریت ساختمان شیشه ای تلویزیون. اگر آنجا هم پیدایش نمیکردید ، فقط لازم بود کمی به خودتان زحمت بدهید و ۶ صبح در مسیر دفترش باشید. حتما او را می‌دیدید  که قبراق از ماشین پیاده میشود و گاهی یک نان سنگگ کنجدی دومتری هم توی دستش است – خب میهمان ها گاهی چند نفر بودند ، و آن وقت حتما اگر جلو میرفتید و سلام میکردید و داستانتان را میگفتید ، تا هفته بعد ، حتما ماجرایتان ختم به خیر شده بود.

در دسترس بودن ، برای یک مدیر یک ویژگی نیست ، یک تکنیک و مهارت کم یافت است. آگاهی و دانسته‌ای است که میتواند به موفقیت های گروهی کارمندان کمک کند و از جهت روانشناسی مدیریت ، مهندس ضرغامی ، مدیریت،بر پایه ی اعتماد و محبت و تعامل را انتخاب کرده بود که معمولا همیشه جواب میدهد.

و این بخش آغازین ماجراست. یک مدیر میتواند دوست داشتنی باشد ولی از در اتاقش بیرون نرود. حد و حدودش به همان فاصله ی میان ماشین و مسیر دفتر و جلوی در آسانسور ختم شود اما درباره ی مهندس ضرغامی ، همه ی اینها فقط فصل اول داستان بود. در سکانس های بعدی او میدانست دنیا ، مدیر پشت میزنشین را پس میزند. بگذریم که با روحیاتش هم همخوانی نداشت. مهندس ضرغامی انسان پر شور و قبراقیست. مردی که میتواند معادلات را هم راهبری و هم اجرایی کند؛ همان مرد عمل !

میخواهد که در میدان باشد و اگر نباشد نگران میماند. حضور او مثل یک سایه ی محکم و لذت بخش ، بر سر پروژه.هایی که مجری و طراح اصلی ساخت شان بود ، امیدواری و همراهی عوامل پروژه ها را برمیانگیخت و شاید آنقدرها لازم نباشد که در اینجا گفته شود مهندس ضرغامی مردی با جنبه و انتقادپذیری است. تک رو نیست و به مدیریت همراه با مشورت معتقد است.

مهندس ضرغامی گفتگو با صاحبان نظر و رای را در هر جناج و تفکری یک ضرورت میداند و در سایه ی تجربه ی سالها مدیریت ، این موضوع برای او یک اعتقاد جدیست.

مشورت همان مثال معروف را که – بهترین فکر ها از چند ذهن برمیخیزد  – برای او معنی میکند و چرا که نه ؟

عزت ا.. ضرغامی

سرزمین زیبای ما غنی از نخبگانیست که هنوز میخواهند همین کشور را آباد کنند و چه پایگاه و مقری بهتر از وزرات میراث فرهنگی،صنايع دستى  و گردشگری.

مردی که توانست در بیش از یک دهه ، آمار مخاطبان تلویزیون جمهوری اسلامی ایران را به حدود 88 درصد برساند ، و با هنرمندانی که سالها در انزوا مانده بودند آشتی کند ، قطعا خواهد توانست فرکانس مدار گردشگری ایران را هم تغییر دهد و میراث معنوی ما را در یونسکو و جهان به ثبات و آرامش بیشتری برساند و اموال ارزشمند و تاریخی مان را به ملت ایران برگرداند. تا گردشگران جهانی به جای موزه ی لوور ، در موزه های تاریخ ایران ، مشتاقانه ، دنبالش بگردند ..

گردشگری ایران تکه ای گمشده از یک پازل است که فقط یک ذهن هوشمند و دانا همچون ضرغامی میتواند آن را پیدا کند و گرد و خاک را از درهای بسته ی توسعه ی صنعت گردشگری ایران بزداید و دنیا را با زیبایی ها و جذابیت های این سرزمین کهن آشنا  و ارز فراوان به کشور سرازیر کند.

بی گمان با چنین مدیر و چنین رویکردی باید در سالهای آینده انتظار یک وزارت میراث فرهنگی درخشان و باشکوه – آنچنان که در خور شان تمدن ایران است – داشته باشیم.

برای مهندس ضرغامی این یک تکنیک است نه ویژگى.




تهیه‌کننده “نون خ”؛ رییس ستاد ضرغامی ؟؟+فیلم و عکس 

سینماروزان/نسترن حسینی: عزت‌الله ضرغامی رئیس اسبق صداو سیما صبح  شنبه ۲۵اردیبهشت در وزارت کشور حضور پیدا کرد و برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ثبت نام کرد.

به گزارش سینماروزان در  زمان ثبت نام وی، مهدی فرجی رئیس سابق شبکه یک سیما و تهیه‌کننده سریال “نون‌خ” نیز او را همراهی کرد!

مهدی فرجی که سابقه سالها مدیریت در صداوسیما را در کارنامه دارد در سالهای اخیر تهیه‌کنندگی سریالهایی نظیر “نون‌خ”، “صفر ۲۱” و “لژیونر” را برعهده داشته است.

به نظر می‌رسد فرجی از روسای  ستاد انتخاباتی ضرغامی باشد!!؟؟ و هیچ بعید نیست که در صورت ریاست جمهوری ضرغامی، او در منصبی فرهنگی همچون وزارت ارشاد یا ریاست سازمان سینمایی فعالیت کند.

برای تماشای فیلم همراهی فرجی با ضرغامی، اینجا را ببینید.

مهدی فرجی کنار ضرغامی در ستاد انتخابات
مهدی فرجی کنار ضرغامی در ستاد انتخابات




جنجالی‌ترین مدیر کل نظارت همه ادوار ارشاد؛ تنها دانشجوی سینمایی خط امام در روز اول تسخیر لانه جاسوسی!!+عکس

سینماروزان: هرچند در چهار دهه اخیر برخی عناصر درجه دوم تسخیر سفارت آمریکا به کمال لفت و لیس از آن ماجرا نائل آمده‌اند و تا توانسته‌اند از نمد آن ماجرا برای خود پروژه‌های نان و آب دار سینمایی و تلویزیونی جور کرده‌اند ولی شاید خیلی‌ها ندانند یکی از عناصر اصلی تسخیر سفارت کسی نبود جز حمید‌ خاکبازان !

به گزارش سینماروزان حمید خاکبازان تنها دانشجوی سینمایی خط امام بود که دقیقا از اولین روز و نخستین ساعات تسخیر سفارت در بطن ماجرا حضور داشت.

سالعا بعد از تسخیر سفارت، خاکبازان در دوران معاونت سینمایی عزت ضرغامی، مدیرکل نظارت و ارزشیابی شد و از همان ابتدای حضورش در این منصب به شدت در تقابل با بانیان سینمای گلخانه‌ای یعنی محمد بهشتی و اعوانش قرار گرفت!!

خاکبازان در نهایت به‌دلیل پای‌بندی سفت و سختی که بر اصول خود داشت توسط ضرغامی برکنار شد و به‌جایش حبیب کاسه‌ساز مدیر نظارت شد که البته از آن مرحوم هم به‌اندازه خاکبازان، خاطرات مختلف در اذهان سینماگران باقیست!

خاکبازان بعد از حذف از اداره نظارت هیچ گاه دیگر در سینما آفتابی نشد و در سالهای اخیر هم دور از هر منصب دولتی، گذران زندگی می‌کند.

حمید خاکبازان(نفر اول از راست)
حمید خاکبازان(نفر اول از راست)




پاره ای از پرسشها و ادعاهای یک نیروی نظارتی اسبق ارشاد⇐مگر آقازاده هاشمی(یاسر) شریک مستقیم برادران شایسته(هدایت فیلم) نبود؟/یاسر هاشمی در جشنواره چهاردهم فجر کنار هیأت انتخاب فیلم میدید!!!/ابوالقاسم طالبی در زمان بازبینی “ردپای گرگ” گفت که هدایت فیلم فقط برای مصطفی و مرتضی شایسته نیست، بلکه پسران آقای هاشمی هم در آن نقش مستقیمی دارند!!!/احمدرضا معتمدی، شوهرخواهر جعفری جلوه است!!/جیرانی میگفت ویژه نامه سینمای هند را درآوردم تا پشت جلد کلاسورهای دختران دبیرستانی خالی نماند!/من روز قیامت، یقه منوچهر محمدی را می‌گیرم و می‌گویم تو بنیاد فساد و بدحجابی را در سینما گذاشتی!!/بعد از لو رفتن فیلم پارتی مختلط هنرمندان، مرضیه برومند نزد سهیل جهان بیگلری آمد و شخصا گفت اشتباه کردم!!/شورای نظارت چه توجیهی برای صدور مجوز فیلم‌هایی مثل “مصادره”، “اکسیدان” و “هزارپا” دارد؟؟/فیلمهای «مصادره» و «پا تو کفش من نکن» با آن همه ابتذال چگونه مجوز نمایش گرفتند؟/”آدم برفی” را با افتخار ۴ بار در زمان ضرغامی رد کردیم ولی مهاجرانی به کاسه ساز نامه مکتوب زد که باید پروانه فیلم صادر شود!

سینماروزان: نیروهای نظارتی ارشاد تا وقتی در صحنه اند و همکار ارشاد تا میتوانند کم حرف میزنند و از بیان ساده ترین واقعیات درباره آنچه بر سر فیلمها آمده پرهیز میکنند ولی چند سالی که از سینما دور میشوند به ناگاه ادعاها و پرسشهایی را طرح میکنند به شدت مناقشه برانگیز.

حجت الاسلام مجید پورطباطبایی از جمله نیروهای نظارتی ارشاد در ابتدای دهه هفتاد است که در همان دوران در هیأت انتخاب جشنواره های فجر هم حضور داشته است.

دو دهه بعد از جدایی از سینما پورطباطبایی در گفتگویی با “تسنیم” ادعاهایی خاص درباره سینمای ایران طرح کرده است.

حجت الاسلام پورطباطبایی با اشاره به ارتباطات فامیلی در سینما گفت: احمدرضا معتمدی{برادر یکی از شهدای هفتم تیر}، شوهرخواهر محمدرضا جعفری جلوه از مدیران سالیان سینما و تلویزیون است ولی من سینمایش را قبول ندارم!!!

پورطباطبایی درباره فعالیت روزنامه نگاری فریدون جیرانی گفت: مجله سینما یک هفته‌نامه بود. سال ۷۲ همان سالی که آقای لاریجانی به ارشاد رفت مصادف با ماه رمضان، در راه پله سینما قدس دیدم یکی به فریدون جیرانی گفت: “پرونده سینما هند این شماره مجله خوب بود”. آقای جیرانی گفت: “ما دیدیم پشت جلد کلاسورهای دختران دبیرستانی خالی است، گفتیم باید یک فکری برایشان بکنیم، به همین خاطر این پرونده سینما هند را راه انداختیم”.

پورطباطبایی درباره منوچهر محمدی بیان داشت: زمانی که مهاجرانی وزیر شد، مرحوم سیف‌الله داد را معاون سینمایی کرد. سیف‌الله داد مسئول تبلیغات خاتمی بود، یعنی این پست در واقع هدیه خاتمی به مرحوم داد بود. سیف‌الله داد هم منوچهر محمدی را مدیرکل نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی کرد و این را صریح می‌گویم، خیانتی که وی به سینمای ایران کرد، هیچکس دیگری نکرد، یعنی او آمد بحث تست گریم را از شورای پروانه ساخت برداشت. قبل از آمدن سیف‌الله داد و منوچهر محمدی، در دوره سرپرستی محمد رجبی، شورای فیلمنامه را هم حذف کرده بودند. تا قبل از انحلال آن، فیلمنامه باید می‌آمد در شورای فیلم‌نامه مصوبه می‌گرفت.

این نیروی اسبق نظارتی درباره منوچهر محمدی افزود:
او طلبه آبادان بود، همان قبل از انقلاب به تهران آمد. عبدالله اسفندیاری، مهدی ارگانی، منوچهر محمدی و سیف‌الله داد که در معاونت سینمایی بودند، همه دانشجویان رشته علوم اجتماعی بودند… به هر حال محمدی تست گریم را حذف کرد و بدحجابی در سینما از آن‌جا شروع شد. فیلم‌های قبل از شهریور ۷۶ را با فیلم‌هایی که در دوران این‌ها بود، مقایسه کنید. بدحجابی در سینما از آن‌جا شروع شد. فیلم‌های قبل از شهریور ۷۶ را با فیلم‌هایی که در دوران این‌ها بود، مقایسه کنید.

حجت الاسلام پورطباطبایی ادامه داد: من روز قیامت در محضر حضرت حق (جلّ و علا)، یقه منوچهر محمدی را می‌گیرم و می‌گویم “تو بنیاد فساد و بدحجابی را در سینما گذاشتی، بدحجابی‌ای که منجر به شل‌حجابی و پایین افتادن روسری می‌شد”. به‌خاطر این‌که شورای پروانه ساخت قبل از انحلال، یکی از وظایفش این بود که بعد از تصویب یک فیلم‌نامه، به کارگردان و تهیه‌کننده می‌گفتند “از هنرپیشه‌های نقش اول و دومت، تست گریم بگیر و بیاور”. خدا حفظ کند دکتر فهیمی‌فر که الآن در دانشکده صدا و سیما حضور دارد، یکی از اعضای شورای پروانه ساخت بود که هنوز به لندن نرفته بود. فهیمی‌فر از شاگردان درجه اول مرتضی ممیز (گرافیست معروف) بود و کارشناسی ارشد گرافیک داشت و ممیز واقعاً فهیمی‌فر را دوست داشت، ولی فهیمی‌فر را به‌خاطر عقاید مذهبی او قبولش نداشت. فهیمی‌فر یک دوره‌ای در شورای پروانه ساخت بود، بعد هم مدیر کل سیمافیلم شد، بعد رها کرد و رفت به لندن دکترای فلسفه هنر گرفت، بعد از برگشت، آمد معاون آموزشی دانشکده صدا و سیما شد و حالا هم عضو هیئت علمی دانشگاه صدا و سیماست. فهیمی‌فر نقش دیگری که داشت این بود که تک تک پوسترهایی که می‌خواست چاپ شود، باید به اداره کل نظارت ارزشیابی می‌آمد، خصوصاً تخصص فهیمی‌فر این بود که اتود پوسترها را برای تأیید بررسی می‌کرد. اگر او تأیید و امضا می‌کرد، پوستر می‌رفت برای چاپ. خب، حالا منوچهر محمدی به‌عنوان اولین ژست روشنفکری خودش، وقتی به ریاست اداره کل نظارت و ارزشیابی رسید، تست گریم را حذف کرد که آغازگر بسیاری از مسایل در سینما بود.

این نیروی نظارتی اسبق با اشاره به لو رفتن فیلم پارتی مختلط هنرمندان در دهه هفتاد گفت: یک اتفاقی که در آن دوره افتاد، این بود که یک مهمانی برگزار کردند و برخی از چهره های زن و مرد معروف در آن‌جا هم جمع شده بودند و اینها در جلسه دست می زدند و می خواندند. ویدئو این جلسه که بیرون آمد، اتفاقی که افتاد خانم بازیگر و آن سه هنرپیشه مرد یکی دو سال به طور کل از جریان سینما حذف شدند. من شاهد بودم که خانم برومند آمد در شبکه دو با سهیل جهان‌بیگلری که مدیر فیلم و سریال شبکه دو بود، دیدار کرد و حضوراً گفت من اشتباه کردم. وقتی گفت من اشتباه کردم و عذرخواهی‌اش را مطرح کرد آقای جان‌بیگلری کمکش کرد که سریالی در شبکه دو بسازد.

وی با مرور ماجرای توقیف “آدم برفی” اظهار داشت: در بحث فیلم‌ها و در شورای بازبینی هم باز همین بحث وجود دارد. برای نمونه، فیلم «آدم برفی» داوود میرباقری را شورای بازبینی زمان ما با افتخار ۴ بار رد کرد و بار پنجم قرار شد که بنده خدایی تنها ببیند و اشکالاتش را بگوید. ۱۸ مورد برای اصلاحیه به فیلم ایراد گرفته بود. وقتی ضرغامی رفت و دولت عوض شد، آقای مهاجرانی که آمد همان روز اولی به مرحوم کاسه ساز نامه زد و مجوز فیلم آدم برفی را صادر کرد. کاسه ساز هم جواب داده بود: آقای وزیر! چون این فیلم در شورای بازبینی رد شده، اگر شما می خواهید مجوز بدهید، کتباً دستور بدهید. آقای مهاجرانی کتباً دستور داده بود و کاسه ساز زیرش نوشت با توجه به دستور کتبی مستقیم وزیر، مجوز این فیلم صادر می شود. و جالب اینکه دو سه ماه بعد هفته نامه «مهر» که متعلق به حوزه هنری تحت مدیریت آقای زم بود، ۱۸ دلیلی را که عضو شورای بازبینی گفته بود باید اصلاح شود، با تمسخر مطرح کرد. اینها این جوری بودند. مثلاً با ارتباطی که داشتند، آن به اصطلاح کاربرگی را که باید در شورای بازبینی پر می شد، گرفته بودند و ۱۸ مورد را با تمسخر آورده بودند.

پورطباطبایی با انتقاد از عملکرد معاونت نظارت در سالهای اخیر اظهار داشت: خیلی دوست دارم اعضای محترم شورای بازبینی فیلم را ببینم، دوستانی که الان عضو هستند و با آن‌ها آشنا هستم. من دو احتمال می‌دهم: یک، نقش اساسی شورای بازبینی از بین رفته است و شورای بازبینی اگر اظهارنظری می‌کند و تصمیمی می گیرد، سازمان سینمایی از نظر شورای بازبینی فقط به عنوان نظر مشورتی استفاده می‌کند. وگرنه من بعید می‌دانم این اعضای شورای بازبینی که به تدین بعضی از آن‌ها، ایمان دارم، این کارهایی که بیرون می آید را دیده باشند و موضعی نداشته باشند. اگر غیر از این فرضی باشد که گفتم، باید حداقل من را به عنوان یک بیننده، به عنوان یک مخاطب، توجیه کنند که چه توجیهی برای پخش فیلم‌هایی مثل “مصادره”، “اکسیدان” و “هزارپا” دارند. یعنی واقعاً من بعید می‌دانم که این آدم‌های متدین، شب اول قبرشان را فراموش کرده باشند و گرنه هیچ توجیهی برای این قضایا نیست که فیلم «مصادره» با این همه ابتذال، یا فیلم «پا تو کفش من نکن» مجوز نمایش بگیرند. واقعاً این را درک نمی‌کنم.

پورطباطبایی با تأکید بر اینکه سینمای ایران مدتهاست ورود افراد غیرهنری و بخصوص منتسبان به جریانات سیاسی را به خود دیده خاطرنشان ساخت: مگر پسر مرحوم هاشمی شریک مستقیم برادران شایسته(هدایت فیلم) نبود؟ من خودم شاهد بودم در شورای انتخاب جشنواره فیلم فجر سال ۷۴ که ما داشتیم در سینما فرهنگ فیلم می‌دیدیم؛ یک مرتبه دیدم کنار ۵- ۶ نفر هیات انتخاب، آقایی هم نشسته بود. از یکی از اعضا پرسیدم که آن آقا کیست؟ گفت: یاسر هاشمی است. گفتم: او این‌جا چه کار می‌کند؟ ایشان که عضو شورای انتخاب نیست.

پورطباطبایی ادامه داد: خب من هم آدمی نیستم که خیلی راحت با قضایا کنار بیایم. گفتم: اگر قرار است ما فیلم را ببینیم، ممکن است به عنوان اعضای هیات انتخاب با یکدیگر بحثی کنیم. آدمی که مسئولیت ندارد اینجا چه کار می‌کند؟ زنگ زدم به خاکبازان و اعتراض کردم. خاکبازان که مدیرکل نظارت و ارزشیابی بود، به خاطر اینکه مساله ای پیش نیاید، شورای انتخاب را از سینما فرهنگ به خود ارشاد آورد. این یک مورد بود. قبلش هم ماجرایی سر فیلم «ردپای گرگ» بود. من از ۷۱ تا ۷۳ در شورای بازبینی نبودم و از ۷۴ به شورای بازبینی رفتم. شورای بازبینی به “ردپای گرگ” اصلاحیه داده بود. قرار شد که آقای ابوالقاسم طالبی به عنوان نماینده شورای بازبینی با آقای کیمیایی، کارگردان فیلم، صحبت کند. این را هم بگویم که وقتی آقای لاریجانی، وزیر ارشاد شد، بنده را به شورای فیلم نامه اضافه کرد. سه نفر دیگر را هم همزمان اضافه کرد. علاوه بر ما ۴ نفر در شورای بازبینی، مجتبی اقدامی و مهدی ارگانی هم بودند و آقای حیدریان به عنوان مدیر کل نظارت ارزشیابی هم حضور داشت که ایشان حق رای نداشت. بعد از اینکه انوار از معاونت سینمایی رفت و حیدریان هم از نظارت و ارزشیابی رفت، آقای فریدزاده به نظارت و ارزشیابی آمد و بعدش حمید خاکبازان مسوول نظارت و ارزشیابی شد. آقای خاکبازان، مجتبی اقدامی را از شورای بازبینی حذف کرد ولی مهدی ارگانی بود. به هر حال، بعد از آنکه طالبی با کیمیایی بر سر اصلاحیه «ردپای گرگ» که تهیه‌کننده آن هدایت‌فیلم بود، آقای طالبی گفت که هدایت فیلم فقط برای مصطفی و مرتضی شایسته نیست، بلکه پسران آقای هاشمی هم در آن نقش مستقیمی دارند و اگر مدیر دفتر آن مسوول ارشد بعداً وارد جریان سینما شد، خب این مساله سابقه داشت، همان طور که قبلش در هدایت‌فیلم این مساله بود. و اتفاقاً من در دهه ۸۰ و ۹۰ حضور این طیفی را که نام بردید، در سینما زیاد دیدم. تهیه‌کننده برخی فیلم‌ها کسانی هستند- که حالا نمی خواهیم نام ببریم-که واقعاً آدم به تعجب می افتد که این آدم ها، با سابقه ای که دارند، چه طور سینه می زنند پای این فیلم ها و دفاع می کنند. اصلاً چه طور این فیلم‌ها را می سازند؟ و یک بار گفتم سر فیلم «مصادره» در سینما آیه قم، من با یک کسی که اسمش به عنوان مشاور آمده بود، شدیداً دعوا کردم و گفتم برای چی اسمت را به عنوان مشاور اینجا زدی؟ گفتم برای چی شما اسمت اینجا باید باشد؟ چه افتخاری برای تو به عنوان یک روحانی است که اسمت در تیتراژ چنین فیلمی آمده است؟ حداقل بگو اسمت را حذف کنند. خلاصه یک دعوای مفصلی با این دوستمان داشتیم.




عزت‌الله ضرغامی با اشاره به رفاقت با ده‌نمکی و همکارانش در انصار حزب‌الله بیان داشت⇐وقتی شیشه‌های سینما قدس را شکستند تا ساعت دوی نیمه شب با اینها گفتگو کردم اما فردایش دوباره در سینما آستارا تجمع کردند!!/خاتمی مدام می‌گفت با «حاجی بخشی» چه کنم؟

سینماروزان: عزت الله ضرغامی با حضور فعالش در فضای مجازی و نقدهای متعادلی که به اتفاقات مختلف داشته کوشیده روزهای دوری از سازمان صداوسیما را کاملا کنشمند بگذراند تا جایی که به عنوان یکی از گزینه های ریاست جمهوری سال 1400 به وی نگریسته شود.

ضرغامی حین فعالیت در فضای مجازی هرازگاه با گفتگوهای تقصیلیش هم به بیان بخشی از اتفاقات دوران مدیریتش میپردازد. تازه ترین گفتگوی ضرغامی با «ایرناپلاس» انجام شده که در خلال آن نقبی زده است به دوران مدیریتش در سینما و حاشیه سازیهای اکران فیلمهایی نظیر «آدم برفی» و «تحفه هند».

ضرغامی با اشاره به واهمه محمد خاتمی وزیر ارشاد دولت هاشمی از «حاجی بخشی» که از فعالان انصار حزب الله بود، بیان داشت: در دوران حضور آقای خاتمی در وزارت ارشاد بحث بود که فلان کار را انجام دهیم که ایشان گفتند من این کار را انجام می‌دهم، اما بعدا با «حاجی‌بخشی» چه‌کار کنم؟ یعنی اصلا مرحوم «حاجی‌بخشی» یک قدرتی بود که به رسمیت شناخته می‌شد و اگر کسی می‌خواست خلاف کند، امثال حاجی‌بخشی می‌آمدند.

ضرغامی با واقعه نگاری فشارهای افراطیون در زمان حضورش در معاونت سینمایی بیان داشت: آقاي ده‌نمکی چند وقت پيش مهمان من بود. انصار حزب‌الله و این‌ها در دهه های قبل رفتارهايي داشتند. من با آن‌ها رفيق هستم و همه‌شان را مي‌شناسم. در آن موقع تظاهرات خياباني مي‌كردند. درواقع قصدشان مقابله با برخي اقداماتي كه احساس مي‌كردند خلاف اصول انقلاب است، بود.

ضرغامی با اشاره به حاشیه های بر سر اکران فیلم «تحفه هند» ادامه داد: موقعی که خودم در سینما بودم با اینکه مواضع‌ام  مشخص بود، یک شب، تعدادی از این دوستان آمدند در سینما قدس میدان ولیعصر، شیشه‌ها را شکستند و مردم وحشت‌زده شدند. من موضع گرفتم. آمدند در وزارت ارشاد تا ساعت دو شب من با اینها گفت‌وگو کردم. در نهایت  صورت‌جلسه‌ای تنظیم شد و اینها گفتند ما چون شما را قبول داریم دفعه بعد قبل از هر اقدامی می‌آییم به خود شما مراجعه می‌کنیم ولی فردای آن روز در سینما{آستارا} تجریش عده‌ دیگری جمع شدند و مدیر سینما تماس گرفت و گفت اینها می‌خواهند شیشه‌ها را بشکنند. گفتم این صورت‌جلسه شب‌ گذشته ما را که توافق کردیم، پشت شیشه‌ها بچسبانید. یک ساعت بعد دوباره مدیر سینما زنگ زد گفت دارند شیشه‌ها را می‌شکنند. گفتم مگر به آنها صورت‌جلسه را نشان ندادی، گفت نشان دادم ولی آنان هم گفتند که ما حزب‌الله شمیران هستیم و مستقل عمل می‌کنیم و کاری به تصمیم‌گیری مرکزیت نداریم! این چیزها حتی تا دهه 70 هم پررنگ بود.




روایت ضرغامی از اظهارنظر رهبر انقلاب درباره روبوسی کیارستمی-کاترین دنوو در جشنواره کن

سینماروزان: عزت‌الله ضرغامی رییس اسبق سازمان صداوسیما در ماههای بعد از جدایی از این سازمان کوشیده از طریق صفحه اجتماعی خود و گفتگوهای تفصیلی‌اش به عنوان سیاستمداری کنشمند و در عین حال میانه معرفی شود.

به گزارش سینماروزان در روزهای اخیر اظهارنظری از ضرغامی در گفتگو با حسین دهباشی درباره نخل طلایی که کیارستمی برای «طعم گیلاس» گرفت در فضای مجازی دست به دست شده است.

ضرغامی که سابقه معاونت سینمایی دولت هاشمی رفسنجانی را در کارنامه دارد با اشاره به تماشای فیلم کیارستمی گفت: «طعم گیلاس» فیلم خسته کننده ای بود که وقتی به همراه یکی از مدیران در سینما فرهنگ فیلم را دیدم؛ در میانه های فیلم دیدم که آن مسئول کاملا خوابش برده! اگر من هم نخوابیدم برای این بود که مطمئن بشوم فیلم چیزی نداشته باشد که دردسرساز شود اما به هر حال بنا بود این فیلمی باشد که بهش نخل طلا دهند. 

ضرغامی با اشاره به فشارهای ناشی از روبوسی عباس کیارستمی با کاترین دنوو هنرپیشه زن فرانسوی حین دریافت نخل طلا و برخورد رهبر انقلاب با این ماجرا گفته است: فضاي مطبوعاتي روي اين بحث جدي بود. مهدي نصيري در نشريه خودش حسابي نقد كرده بود، من گفتم شايد اگر آقا بخواهند نكته‌اي بگويند، نكته اعتراضي مي‌گويند.

ضرغامی ادامه داد: ايشان به شوخی گفتند حالا چرا شما اين‌قدر ناراحت هستيد و همه خندیدند. ما گفتیم كه كاره‌اي نيستيم كه ناراحت باشيم. آقا به شوخي گفتند شما بچه‌حزب‌اللهي‌ها اصلا سمت اين محافل نمي‌رويد كه اين مسائل پيش بیايد، اما اگر دیگران رفتند اینها پیش میآید.




عزت‌الله ضرغامی در جشن یک مجموعه نقادانه بیان کرد⇐نمی‌دانم چرا بعضیها با «آباژور» که افتخار صداوسیماست مشکل دارند؟!!/اگر «آباژور» بد است من تاریخ سازمان را به قبل و بعد از آباژور تقسیم می‌کنم!/ عده‌ای هستند که با پرونده‌های قطور فساد، خون مردم را می‌مکند/مبارزه با فساد لازم‌الاجراست و نیاز به فرمان ندارد

سینماروزان: عزت الله ضرغامی چهار سال بعد از جدایی از صداوسیما همچنان به واسطه اظهارنظرات سیاسی-فرهنگیش در کانون توجه است؛ اظهاراتی که بعضا رگه‌هایی از طنازی هم در آنها وجود دارد.

به گزارش سینماروزان از جمله این اظهارات طنازانه را ضرغامی در جشن پنج سالگی مجموعه طنز «دکتر سلام» بیان کرد. ضرغامی با اشاره به طعنه های مرتبط با سالهای حضورش در رسانه ملی گفت: من نمی‌دانم که چرا بعضی‌ها با آباژور که افتخار سازمان صداوسیما است، مشکل دارند و وقتی می‌خواهند از من نام ببرند، با آباژور من‌ را خطاب می‌کنند.

وی ادامه داد: من می‌خواهم بگویم که اگر آباژور بد است من دوره سازمان صداوسیما را به دو دوره قبل و بعد از آباژور تقسیم می‌کنم!!

ضرغامی با اشاره به مجموعه طنز «دکتر سلام» اظهار داشت: این برنامه از زمانی که پا به عرصه گذاشته با راهبرد مقاومت توانسته یک کار ارزشمند انجام دهد و توانسته با طنز انتقادی مطالب و مشکل‌های کشور را بیان کند و با زبان طنز راحت‌تر می‌توان مشکل‌ها را بیان کرد اما با زبان عادی نمی‌توان این کار را کرد. این جمع برخلاف اتاق آقای رئیس‌جمهور که سرد است، بسیار گرم و صمیمی است.

رئیس پیشین صداوسیما با بیانی جدی درباره معضل فساد اقتصادی گفت: در کشورمان فساد وجود دارد اما فساد سیستماتیک را که عده‌ای مدام مطرح می‌کنند، قبول ندارم. بسیاری از افرادی که در نهادهای دولتی کار می‌کنند اگر حقوق سر ماه نداشته باشند، زندگی‌شان نمی‌گذرد اما عده‌ای هستند که با پرونده‌های قطور فساد، خون مردم را می‌مکند. این‌همه قانون و آیین‌نامه در زمینه مبارزه با فساد داریم اما امروز عده‌ای منتظر فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی هستند؛ در صورتی‌که مبارزه با فساد امری لازم است و نیازمند فرمان نیست.




روایت یک کارگردان از دوران سپری شده⇐چرا ضرغامی بعد از کلی رفت و آمد، اجازه ساخت فیلمی درباره بانوی بازیگر ارمنی را نداد؟؟

سینماروزان: درباره سالهای حضور عزت‌الله ضرغامی در معاونت سینمایی حرف و حدیث فراوان است و هرگاه که ضرغامی طرف مصاحبه قرار می‌گیرد در این باره از او پرسش می‌شود.

به گزارش سینماروزان آناهید آباد از جمله فعالان حیطه دستیاری کارگردان در ایران اخیرا فیلمی به نام «یه وا» را ساخته است؛ فیلمی محصول مشترک ایران و ارمنستان.

آباد در گفتگویی که به بهانه این فیلم با «شرق» داشته در پاسخ به سوالی در چرایی تأخیر فراوان در شروع فیلمسازی به ذکر روایتی از تلاشهای ناکامش برای ساخت فیلمی با مضمون زندگی آنیک شفرازیان بانوی بازیگر ارمنی در میانه دهه هفتاد داشته؛ روایتی که پایان بندیش با مخالفت ضرغامی برای تولید این فیلم عجین است.

آناهید آباد بیان داشت: سال 1374 براي اولين‌بار پروانه ساخت گرفتم. فيلم اولم كه پروانه ساخت گرفت، مستند- داستاني درباره آنيک شفرازيان بود. آن‌موقع خانم شفرازيان در خانه سالمندان کهريزک بود. ابتدا از سر وظيفه به او سر زدم. خواهش کرد قبل از مرگش جلوي دوربين باشد و بازي و بازيگري کند. طرحي در ذهنم شکل گرفت که بر اساس حقيقت موجود زندگي آنيک فيلمي بسازم. مرحوم كيارستمي باني خير فيلم شد. با آسايشگاه كهريزك و شهرداري هماهنگ كردند و آقاي بيضايي عزيز هم مشاور فيلم‌نامه شدند. آن زمان آقاي ضرغامي، معاون سينمايي و دکتر رجبي، مديرعامل بنياد سينمايي فارابي بودند. همان زمان فقط به دوربين احتياج داشتم. متأسفانه بزرگ‌ترين اشتباهي كه كردم اين بود که به مديريت وقت اطلاع دادم که خانم شفرازيان در كهريزك هستند. از دفتر فارابي تماس گرفتند و گفتند كه از خانم شفرازيان نبايد فيلم‌برداري کنيد، چون ما داريم درباره ايشان فيلم مي‌سازيم و هرگونه فيلم‌برداري بايد با هماهنگي مديريت وقت فارابي انجام گيرد، درحالي‌که آن فيلمی که برايش دستور منع فيلم‌برداري داده بودند، همان فيلمِ من بود! يعني حتي وقتي با هزار بدبختي خارج از فارابي دوربين 16 ميلي‌متري و نگاتيو هم تهيه کردم، نمي‌توانستم فيلم‌برداري کنم. الان شايد باورپذير نباشد، ولي… .

آناهید آباد با اشاره به بازنویسی 29باره فیلمنامه این اثر ادامه داد: حقيقت اين بود که مي‌خواستم خالصانه حقيقت حال‌وهواي آخرين روزهاي زندگي آنيک را ثبت کنم تا این بازيگر پير و نحيف در آخرين روزهاي زندگي‌اش يك فرصت ديگر براي بازي و بازيگري داشته باشد؛ مثلا يک‌بار در پايان طرح فيلم‌نامه نوشتم كه در كهريزك آنيک با پسرخوانده‌اش خداحافظي مي‌کند. گفتند اين خيلي تلخ و سياه‌نمايي است. گفتند پايان فيلم بايد اين باشد كه ارمني‌ها در باشگاه آرارات براي آنيک بزرگداشت مي‌گيرند! مديران سينمایي و فرهنگي کشور هم در سالن هستند. از ابتدا بخشي از فيلم‌نامه فيلم سياه‌وسفيد بود. با آقاي بيضایي صحبت کردم، گفت پيشنهاد بدي نيست بازنويسي کن و ببر. يک روز بلند شدم رفتم سالن باشگاه آرارات و صحنه آخر فيلم را نوشتم. صحنه از اين قرار بود؛ زماني که آنيک با روسري سفيد و موهاي سپيدش در سالن تاريک روي سن مي‌رود. او تنها فرد حاضر در سالن است که زير نور سفيد مي‌ايستد. گفتند اين‌که بدتر شد، خيلي سياه‌وسفيد است! آن زمان دل‌شكسته و اشك‌آلود نزد آقاي بيضايي رفتم و اتفاق را تعريف کردم. ايشان پيشنهاد داد که برو به آنها بگو، هرچه از من مي‌خواهيد ديكته كنيد و من هم همان را مي‌نويسم. {خنده تلخ} مي‌دانيد اشتباه من اين بود که جزئيات تصويري صحنه را نوشته بودم.

آباد پیرامون تحلیل بیضایی از این گرفت و گیر بیان داشت: شايد درست نيست به نقل از ايشان صحبت کنم، ولي ايشان مي‌گفتند هرچه مي‌گويند تو انجام بده. گفت ارزش حقيقي اين فيلمي که مي‌خواهي بسازي از جنس عکس‌هاي اندروني ناصرالدين‌شاه است که بهترين عکس‌ها از آن دوران است؛ از اينکه سنديتي از آن دوران ثبت شده، پس مهم الان ساخته‌شدن فيلم است نه چيز ديگر. به‌هرحال آن‌قدر لفت دادند و من را بردند و آوردند تا اينکه آنيك شفرازيان فوت كرد. شش، هفت ماه، هفته‌اي سه روز از صبح تا پنج عصر به كهريزك نزد آنيك مي‌رفتم تا خاطراتش را مكتوب كنم و همراهش باشم. يك‌جورهايي دخترش شده بودم. غروب كه برمي‌گشتم، به فارابي مي‌رفتم، چون آقاي رجبي، مديريت وقت، بعدازظهرها سر کار مي‌آمد و تا ساعت 11-12 شب منتظر مي‌ماندم تا مجوز، نگاتيو، دوربين و اجازه فيلم‌برداري بدهند. از سويي به ارشاد هم می‌رفتم. زمان آقاي خاكبازان، مديرکل اداره ارزشيابي وقت، فضاي سفت و سختي در آنجا حاکم بود.

آناهید آباد ادامه داد: مي‌توانيد تصور کنيد حال روزم را؟ آقاي اسلامي‌مهر، قائم‌مقام وقت فارابي، يك روز به من گفت: من با شما مشکلي ندارم، حتي شخصا شما را تحسين نیز مي‌کنم، خيلي پشتكار داريد و من از فيلم‌نامه‌تان خيلي خوشم مي‌آيد. گفتم ببخشيد به يقين من در زندگي شخصي‌ام هرگز نمي‌آمدم بازار چلوكباب بخورم و با شما آشنا شوم تا شما با من خوب يا بد باشيد. اصلا خوب و بد بودن شخصي در پستي که شما داريد، چه اهميتي دارد. حقيقت اين است که ماه‌هاست مي‌روم و مي‌آيم و شما که اين صندلي و اين مسئوليت را داريد، مشكل من را حل نمي‌كنيد. آقاي اسلامي‌مهر، قائم‌مقام وقت فارابي، از جوابم يکه خورد. گفت: صبر كن آقاي ضرغامي، معاونت وقت سينمایي، بيايد صحبت كنيم. ايشان آمد. آقاي اسلامي‌مهر، قائم‌مقام وقت فارابي، گفت: الان مي‌روم صحبت كنم. داخل اتاق كه رفت، متوجه نشد لاي در باز مانده است. ايشان گفت اين بنده خدا گناه دارد هر كار گفته‌ايم انجام داده، ده‌هابار فيلم‌نامه را بازنويسي كرده، چه كار كنيم؟ چيز زيادي نمي‌خواهد؛ يک دوربين و چند حلقه نگاتيو كه بيشتر نمي‌خواهد. آقاي ضرغامي گفت: «شما ديوانه شده‌ايد؟ وقتي در اين مملكت درباره آيت‌الله كاشاني فيلم ساخته نشده، مي‌خواهيد درباره يک بازيگر زن ارمني فيلم بسازيد؟ اين مصلحت است؟». ساعت 12 شب بود و از فارابي خارج شدم و تا خانه‌ام گريه‌كنان دويدم.

آباد خاطرنشان ساخت: چند روز بعد آنيك شفرازيان فوت كرد. وقتي ايشان را دفن كرديم. چند قطعه لباس نو داشت که دوستاني مثل خانم معتمدآريا و من و ديگران برايش خريده بودند، آنها را به ساکنان کهريزک بخشيديم. وسايلش را تحويل گرفتم؛ عکس و وسايل شخصي‌اش يک ساک کوچک بود! تنها دارايي آنيك در ساكش سيمرغ بلورينش بود كه مي‌خواستم تحويل موزه سينما بدهم، ولي آن‌هم گم شده بود! ولي با‌اين‌حال آرزو دارم يك روز قصه آنيك شفرازيان را بسازم. همان موقع آقاي کيارستمي توصیه کرد با يک رويکرد جدي فيلم‌نامه را بازنويسي کنم و بسازمش؛ اما آن موقع حالم خيلي بد بود و نااميد بودم.




عزت‌الله ضرغامی در گفتگویی تفصیلی اظهار داشت⇐محمدعلی ابطحی لطف کرد که بعد از اتفاقات۸۸، اعتراف کرد!/ابطحی می‌گفت زندان آن لذت حداقلي را كه براي مبارزان دارد، براي من نداشت/خيلي كارها در حوادث ٨٨ انجام دادم كه در واقع تصميم‌گيري‌هاي خودم بود/اينكه اغتشاش زير پل كالج را در عصر عاشورا نشان دادیم، تصميم خود من است/پخش عكس پاره‌شده امام در تظاهرات، تصميم خود سازمان بود/بارها با ناطق تماس گرفتم که بیاید تلویزیون و به ادعاهای احمدی‌نژاد پاسخ دهد اما نیامد/درباره هاشمي‌ رفسنجانی اصلا رفتارهاي‌شان در راستای فتنه ادامه داشت!/می‌توانستم کل نماز جمعه بعد از انتخابات۸۸ هاشمی را پخش نکنم/در جلسه كارگردانان دعواي بين محمد نوري‌زاد و علی شاه‌حاتمي يادم نمي‌رود!/مهدی فخيم‌زاده نظراتي داد و نوري‌زاد تعابير بسيار بدي به كار برد كه جلسه را متشنج كرد!/خجالت‌زده شدم از قرار دادن تابلوی «جاده در دست تعمیر است» در مسیر پاسارگاد در روز کوروش!

سینماروزان: عزت الله ضرغامی رییس اسبق صداوسیما در ماههای اخیر جزو فعالان شبکه های اجتماعی است و سعی می کند شرح دیدارهای خود با عوام و خواص را از این طریق منتشر کند.

به گزارش سینماروزان ضرغامی که به دلیل معاونت سینمایی دولت هاشمی قرابت نزدیکی هم با بسیاری از سینماگران دارد در گفتگویی تفصیلی با «شرق» درباره ماجرای سالهای مدیریتش در رسانه ملی سخن گفته است.

متن گفتگوی ضرغامی را بخوانید:

 ماجراي صبحانه‌هاي شما خيلي معروف شده است.
گفته بودم اگر اين صبحانه‌ها را خبري كنيم، مشكل درست مي‌كند…(باخنده).
 به‌تازگی ميهماني صبحانه‌اي با آقاي ابطحي داشتيد. آقاي ابطحي در زمان رياست شما بر صداوسيما به تلويزيون آمد و اعتراف كرد.
لطف كرد.
 آيا در اين ميهماني صبحانه صحبتي يا اشاره‌اي به ماجراي اعترافات ايشان شد؟ آقاي ابطحي گلايه‌اي نداشت؟
آقاي ابطحي از دوستان قديم ماست كه از زمان وزارت ارشاد با هم محشور بوديم. ايشان چون شيرين و خوش‌مصاحبت است و يكي اگر مثل خودش كنارش بنشيند كه راحت و بي‌دغدغه حرف بزند واقعا حرف‌هايش شنيدني است.
 خوش‌اعتراف هم هستند؟
(خنده…) بله صحبت من با ايشان لذت‌بخش بود… به ايشان گفتم از اينكه پيشگام شده‌ايد تشكر مي‌كنم؛ اما درباره اعترافات ايشان، پاسخ شما هم يك‌خطي نيست. ممكن است آقاي ابطحي در حين صحبت با من درباره برخي رويه‌ها و روش‌ها يا فرايند زندان و بازجويي و اعترافات تجربه‌اي را طرح و منتقل كرده باشند. اين حرف‌ها هميشه هست. ايشان مي‌گفت اصلا من برانداز نبودم. به همين علت زندان آن لذت حداقلي را كه براي مبارزان دارد، براي من نداشت، چون من اصلا با كسي قصد مبارزه نداشتم. براي همين زندان براي من سخت بود، اما بحثی جدي راجع به اعترافات ايشان نداشتيم.
  از همين‌جا به خود بحث اعترافات و دادگاه‌هاي ٨٨ اشاره مي‌كنم. اصلا چرا صداوسيما دادگاه متهماني را كه هنوز اتهامشان ثابت نشده و حكمي برايشان صادر نشده بود، پوشش داد؟ صداوسيما معمولا دادگاه‌ها را به اين شكل پوشش نمي‌دهد چهره افراد را نشان نمي‌دهد و نام افراد را تا پيش از صدور حكم به‌صورت اختصاري پخش مي‌كند. در ماجراي اعترافات هم قبل از صدور حكم افراد آمدند و در صداوسيما اعتراف كردند. چه شد كه صداوسيما به اين ماجرا ورود كرد؟
سؤال خوبي كرديد. من درباره اين رويه كه دستگاه قضائي افراد را با حروف اول اسم اعلام مي‌كند انتقاد دارم و به نظرم يک جور شوخي شده است. درباره مسائل امنيتي در كشور اصلا ربطي هم به صداوسيما ندارد… .
  آقاي ضرغامي من خيلي دوست دارم كه مصداقي صحبت كنيم؛ يعني پاسخ مشخص به همين سؤال.
درباره مسائل امنيتي تصميم با شوراي عالي امنيت ملي است. آنجا با اشراف به قوانين و مقررات تعيين تكليف مي‌كنند. آقايان رؤساي سه قوه هم هستند. مسئله فتنه و حوادث ٨٨ يك مسئله امنيتي بسيار مهم بود كه دشمن با هدف براندازي خيلي تلاش كرد. آبروي نظام به مخاطره افتاد. شوراي عالي امنيت ملي در اينجا مديريت مي‌كرد و جلسات مكرر داشت. حصر هم مصوبه شوراي عالي امنيت ملي را داشت. حصر تصميم قضائي نبود. به‌لحاظ قضائي نمي‌شود براي كسي چنين حكمي صادر كرد. درباره پخش آن دادگاه‌ها و اعترافات، شوراي عالي امنيت ملي تشخيص مي‌داد كه پخش آنها به‌لحاظ مديريت ناامني‌هاي موجود در كشور و كنترل امنيت به نفع مردم كمك می‌كند.
  يعني پخش دادگاه‌ها با آن شكل و شرايط با مصوبه شوراي عالي امنيت ملي بود؟
همه اينها براساس مصوبات امنيتي كشور است. برخي ممكن است مصوبه خاص شوراي امنيت را داشته باشند، برخي ديگر به اين شكل است كه دبيرخانه براساس مصوبات شوراي عالي امنيت، تصميمات و رويه‌هايي را دنبال و براساس آن عمل مي‌كند. خلاف آن باشد در شورا متعرض او مي‌شوند.
  يعني به صداوسيما ابلاغ مي‌شد كه شما بايد مثلا اعترافات را پخش كنيد.
بالاتر از ابلاغ بود. همكاري بسيار نزديكي با ما داشتند. ما هم همكاري مي‌كرديم براي اينكه بتوانيم امنيت را در كشور حفظ كنيم.
  آقاي محمدرضا تاجيك بعد از آزادي از زندان در يك گفت‌وگوي خبري شركت كردند و صحبت‌هايي كردند كه خيلي عجيب بود. ماجراي ايشان چه بود؟
درباره ايشان واقعا يادم نيست؛ ولي آنهايي كه آمدند گفت‌وگو كردند، خودشان مي‌خواستند؛ مگر اينكه بعدا بگويند كه نه يك جور ديگر بوده است. البته من خيلي كارهاي ديگر در حوادث ٨٨ انجام دادم كه درواقع تصميم‌گيري‌هاي خودم بود. اينكه من آن اغتشاش زير پل كالج را در عصر عاشورا نشان دادم، تصميم خود من است. شوراي امنيت به من نگفت. شايد هم اگر مي‌گفتم، فكر مي‌كردند پخش نشود بهتر است. البته چيزي به ما ابلاغ نشد يا پخش عكس پاره‌شده امام در تظاهرات، تصميم خود سازمان بود و ربطي به شوراي امنيت ملي نداشت.
  سازمان يا خود شما؟
هر دو.
  همين‌جا مي‌خواستم درباره آن ٢٠ دقيقه وقت اضافه‌اي كه به آقاي احمدي‌نژاد بعد از مناظره‌ها اختصاص داده شد، سؤال كنم. شما گفته‌ايد كه به خود احمدي‌نژاد گفته بوديد بهتر است از اين زمان استفاده نكند؛ اما او گفته بود كه حق قانوني من است و استفاده مي‌كنم؛ اما ماجراي مهم‌تر اين است كه آقاي دري‌نجف‌آبادي، دادستان وقت كل كشور، بعدا در‌اين‌باره گفت: «کمیسیون تبلیغات صداوسیما با حضور نماینده صداوسیما، نماینده شورای نگهبان و نماینده دادستان کل کشور تشکیل می‌شود که محوریت جلسه‌ها بر‌عهده نماینده دادستان است. در جلسه اخیر کمیسیون تبلیغات صداوسیما که با هدف بررسی مناظره‌های صورت‌گرفته بین نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری تشکیل شده بود، نماینده دادستان حضور نداشته و به‌همین‌دلیل نه‌تنها برگزاری این جلسه رسمی نیست؛ بلکه مصوبات آن نیز از درجه اعتبار ساقط است».
من صحبت ايشان را نديدم؛ اما همه صورت‌جلسات هست. اين كميسيون پنج‌نفره يك كميسيون دائمي بود. همين كميسيون تصويب كرد كه نوار آقاي كروبي خلاف قانون است و نبايد پخش شود. اين طرفش را هم شما ببينيد؛ چون همه مواضعش خلاف قانون بود. آن را من شخصا از رهبري سؤال كردم و رهبري به خاطر يك مصلحت بالاتر تشخيص من را درست ديدند كه همكاري‌تان را داشته باشيد تا بهانه دست كسي داده نشود كه بگويند نوار ما را نگذاشتند پخش نشود؛ چون آقاي كروبي گفته بود اگر يك فريم از آن پخش شود، من مي‌گويم اين نوار مال من نيست. چطور آنجايي را كه خود كميسيون مي‌گويد اين نوار نبايد پخش شود؛ اما من از رهبري اجازه مي‌گيرم و پخش مي‌كنم، نمي‌بينند؛ اما يك جلسه ديگر را مي‌بينند.
  چون آقاي دري گفته بودند چون دادستان حضور نداشته، مصوبه جنبه قانوني ندارد.
آنجا رأي‌گيري مي‌شود. بالاخره يك كميسيون است. مي‌توان اسامي آن پنج نفر را درآورد و شما با آنها صحبت كنيد. اگر نماينده دادستان نبوده؛ اما بقيه بودند و اكثريت داشتند. من به‌عنوان رئيس صداوسيما دوست نداشتم آن ٢٠ دقيقه پخش شود؛ حتي به ايشان زنگ زدم و گفتم استفاده نكن و آن را ول كن، تمام شد مناظرات. اين قدر به آقاي دكتر پورحسين فشار آمده بود كه خيلي برایش سخت بود دوباره برود در آن دكور كه من گفتم حتما بايد خودت بروي.
  شايد منظور آقاي دادستان اين بوده كه به نماينده ايشان اطلاع داده نشده بوده.
نه، آن كميسيون از صبح تا شب فعال بود. دائم مسئله پيش مي‌آمد. در اتاق دفتر سياسي ما نشسته بودند. از روزي كه ما تصميم گرفتيم تا زماني كه اين ٢٠ دقيقه متعلق به آقاي احمدي‌نژاد پخش شد، يك مدت طول کشید. حداقل ٢٤ ساعت و من يادم نمي‌آيد كه آقاي دري به من گفته باشد كه خلاف قانون بوده است. چرا به ما نگفته؟ آن هم در زمان حساسي مانند مناظره‌ها.
  چرا به آقاي ناطق‌نوري و هاشمي در همان سال ٨٨ اجازه نداديد كه بيايند در صداوسيما و پاسخ گفته‌هاي احمدي‌نژاد را بدهند؟ در جايي شما گفته بوديد اگر مي‌خواستيم اجازه بدهيم، تعداد افراد خيلي زياد بود؛ حتي وزراي احمدي‌نژاد هم مي‌خواستند بيايند پاسخ بدهند و ماجرا جمع نمي‌شد. به نظرم گفته‌های شما كمي توجيه بود براي اينكه آن دو نفر خاص امكان پاسخ‌گويي نداشته باشند؛ چون به طور مشخص به آن دو نفر اشاره شده بود. آقاي هاشمي بالاخره آن زمان رئيس مجمع تشخيص مصلحت بودند. آيا اجازه‌ندادن به آقاي هاشمي هم مصوبه شوراي‌عالي امنيت ملي بود.
بر‌اساس مصوبات كميسيون تبليغات، تنها نامزدهاي انتخابات حق پاسخ‌گويي موارد اتهامي در مناظره‌ها را داشتند و ما دقيقا بر‌اساس قانون عمل كرديم. من در‌اين‌باره بارها با آقاي ناطق صحبت كردم. خيلي تماس گرفتم و گفتم تلويزيون در اختيار شماست. بياييد سخنراني كنيد؛ اما ايشان خودشان در شرايطي بودند كه نمي‌آمدند. حتي من گفتم در مراسم احيا شركت كنيد، ما پخش مي‌كنيم؛ اما باز هم نمي‌رفتند. اصلا در فضاهاي عمومي نمي‌رفتند. لازم نبود من بگويم مردم منتظر باشيد آقاي ناطق مي‌خواهد بيايد درباره پسرش توضيح بدهد؛ چون اين خودش ضد تبليغ بود. ما صد برنامه ديگر مي‌توانستيم ترتيب بدهيم كه آقاي ناطق بيايد صحبت كند. حتي بعد براي ٢٥ بهمن خودم به آقاي ناطق گفتم حتما شما مصاحبه كنيد كه اتفاقا آمدند مصاحبه هم كردند؛ اما درباره آقاي هاشمي اصلا رفتارهاي‌شان در راستای فتنه ادامه داشت. نماز جمعه هم که رفتند، مراسم خوبی نشد.
  پس تشخيص شما اين بود كه ايشان نبايد بيايد در نماز جمعه صحبت كند.
نه! به من ربطی نداشت و نماز جمعه ايشان كامل هم پخش شد؛ اما اينكه ايشان يا آقاي ناطق يا حتي خود آقاي موسوي و كروبي و چه بقيه معترضان بيايند دائما توضيح بدهند، اصلا چنين چيزي امكان نداشت.
  شما كه گفتيد به آقاي ناطق گفته بوديد بيايند، خودشان نيامدند.
منظورم گفت‌وگو به بهانه ديگر بود. اصلا براي آقاي ناطق خوب نبود بيايد بنشيند، بگويد من درباره پسرم مي‌خواهم صحبت كنم. من براي ايشان دلسوزي كردم.
  اين تصميم را شما شخصا مي‌گرفتيد؟ بر چه اساسي شما اين تصميم را مي‌گرفتيد كه براي طرف خوب است بيايد يا خوب نيست؟
سؤال خوبي است. زماني رئيس صداوسيما چون رسانه را مي‌شناسد، به مسئولي زنگ مي‌زند مي‌گويد مصاحبه كرديد اين تكه از مصاحبه شما چنين شائبه‌اي ايجاد كرده. او هم تشكر مي‌كند و ما حذف مي‌كنيم. بارها پيش آمده، در بالاترين سطوح. رئيس صداوسيما زنده و فعال است. صداوسيما را هدايت مي‌كند. من خيلي از اوقات  به آدم‌ها توصيه مي‌كردم و حرف من را گوش مي‌كردند. من مي‌توانم يك مصاحبه بكنم و درباره توصيه‌هايي كه به بزرگان داشته‌ام و گوش كرده‌‌اند پنج ساعت صحبت كنم. آقاي هاشمي هم اگر قرار بود بيايد درباره مناظره‌ها و بحث‌ها دوباره شروع كند به صحبت، يعني اينكه بقيه هم بيايند؛ اما ايشان همه حرف‌هايي كه مي‌خواست بزند آيا بالاتر از اين چيزهايي بود كه در نماز جمعه گفت؟ همه را گفت.
  پس شما تشخيص داديد كه همان نماز جمعه كفايت مي‌كرد.
مي‌توانست پخش نشود. هيچ‌كس به من نگفت نماز جمعه پخش نشود. ضرغامي مي‌توانست كل نماز جمعه آقاي هاشمي را پخش نكند، چون اصلا در جهت آرامش‌دادن و مسير حل فتنه و حوادث و رهنمودهاي رهبري نبود.
  برسيم به نحوه اداره صداوسيما و نقش رئيس سازمان. آقاي عبدالله ناصري به جلسه‌اي اشاره كرده‌‌اند كه با حضور چند نفر ديگر به نمايندگي از شوراي اصلاح‌طلبان و با دعوت شما براي همفكري و صحبت درباره رويكرد صداوسيما تشكيل شده بود. ايشان تعريف مي‌كنند كه شما وعده‌هاي زيادي براي تغيير نگرش صداوسيما داده بودید و درعين‌حال در برابر صحبت‌هاي آنها و انتقاداتشان كه معتقد بودند جرياني خارج از صداوسيما در تعيين رويكردهاي اين سازمان نقش دارد و رياست سازمان بيشتر حالت شكلي دارد ناراحت و عصباني شده بوديد.
اينكه ايشان يك قرائتي از آن جلسه دارند، مربوط به خودشان است. من خيلي محتواي آن جلسه در خاطرم نمانده است، اما حتي اگر بگوييم كه روايت ايشان هم درست باشد نشان مي‌دهد كه ايشان يا آقاي مرعشي را من به حضور پذيرفتم و علاقه‌مند بودم كه با آنها گفت‌وگو كنم. يكي از گمشده‌هاي ما گفت‌وگوست. ما وقتي با هم حرف مي‌زنيم به شناخت بهتري مي‌رسيم.
  آقاي ناصري مي‌گويد شما در آن جلسه مي‌گوييد چند روز است احمدي‌نژاد به شما فشار مي‌آورد كه خبر عزل آقاي لاريجاني از دبيري شوراي‌عالي امنيت ملي را منتشر كنيد، اما شما مقاومت مي‌كرديد و گفته‌ايد كه امشب در خبر ساعت ٩  قرار است آن را پخش كنيد، در همين حين آقاي ناصري به شما مي‌گويد كه خبر ساعت ١٠ صبح به نقل از آقاي الهام از راديو پخش شد. آقاي ناصري مي‌گويد كه شما خيلي تعجب مي‌كنيد و از اتاق بيرون مي‌رويد و وقتي بازمي‌گردید، خيلي بي‌حوصله و ناراحت بوديد. آقاي ناصري اين را نشانه اين مي‌داند كه رياست صداوسيما بر همه حوزه‌هاي سازمان مسلط نبوده يا حداقل بخش خبر و معاونت سياسي كاملا تحت نظر رياست سازمان نبوده است.
من به روايت و قرائت افراد از يك جلسه واحد احترام مي‌گذارم، ولي معمولا برخي ناهماهنگي‌ها در پخش اتفاق مي‌افتد كه عادي است.
  اين اهميتي كه شما براي گفت‌وگو قائل هستيد و اين منش را در ملاقات‌هاي شما با چهره‌هاي مختلف هم شاهد هستيم، آيا شما بعد از خروج از صداوسيما پيدا كرديد؟ يا همان زمان هم اعتقاد داشتيد كه صداوسيما محل گفت‌وگو و تعامل همه جريان‌هاي فكري سياسي و سلايق مختلف است؟ در حقيقت ما چنين تصوري از شما در دوران رياست بر صداوسيما نداریم، چراكه خروجي صداوسيما چنين چيزي را نشان نمي‌داد و نمي‌بينيم.
من در صداوسيما هم همين جريان را راه انداختم. هم خودم با افراد مختلف صحبت مي‌كردم و هم جلساتي مي‌گذاشتم و تقريبا مشروح آن را از صداوسيما پخش مي‌كرديم؛ مثلا من اگر براي سياست‌گذاري‌هاي كلان با ٢٠ نفر از زن‌هاي برجسته حوزه زنان و سياست جلسه داشتم، از خانم‌ها كولايي، راكعي و رهنورد در اين جلسه بودند تا خانم‌هاي ديگري كه نماينده مجلس يا عضو نهادهاي ديگري بودند. نوار آن هست و اينها از صداوسيما پخش شده است. حرف‌هاي زناني كه متعلق به جريان اصلاحات بودند و ديدگاه‌هايشان مشخص است. من اين جلسات را با سياسيون و احزاب و گروه‌ها هم گذاشتم. حدود ٣٠ نشست بود كه در شروع كار من خيلي فضا را باز كرد؛ مثلا در جلسه‌اي كه من با جامعه‌شناسان داشتم، آقاي جلایي‌پور خيلي حرف‌هاي خوبي زدند يا مثلا در جلسه كارگردانان دعواي بين آقاي نوري‌زاد و آقاي شاه‌حاتمي يادم نمي‌رود، چون آقاي فخيم‌زاده كارگردان نظراتي داد و آقاي نوري‌زاد خيلي آن زمان حزب‌اللهي بود و حرف‌هاي تندي عليه كارگردانان قبل از انقلاب زد و تعابير بسيار بدي به كار برد كه جلسه را متشنج كرد كه آقاي شاه‌حاتمي پاسخ‌هاي محكمي به آقاي نوري‌زاد داد كه اگر شما مي‌خواهيد اين‌طور بحث كنيد، ما جلسه را ترك مي‌كنيم يا در برنامه‌اي به مناسبت تسخير سفارت آمريكا من از آقاي اصغر‌زاده و خانم ابتكار دعوت كردم، اما آنها در صحبت‌هايشان بحث را به وقايع ٨٨ كشيدند و من بعدا بر سر آن خيلي انتقاد شنيدم كه چرا آنها را دعوت كرده‌ام. وقتي دوستان خودشان رعايت نمي‌كردند، دست من هم براي ادامه‌دادن اين روند بسته بود. من نشان دادم كه مي‌خواهم با همه كار كنم و بهترين دليلش هم اين است كه از آقاي خاتمي در انتهاي دوره رياست‌جمهوري‌شان دعوت و از ايشان تجليل كرديم. ايشان بالاخره در سال‌هاي رياست‌جمهوري‌شان يك قضاوتي نسبت به اين سازمان داشتند، اما در يك‌سال‌وخرده‌اي بعد از مسئوليت من صراحتا قضاوت و بهترين تعابير را در مورد عملكرد سازمان مطرح كردند.
  البته آقاي خاتمي خيلي مأخوذ به حيا هستند و احتمالا  قضاوت ميانه‌رويي هم داشته‌اند.
اگر مبتني بر عقلانيت باشيم، مي‌توانيم انتقاداتمان را بهداشتي و در قالب كلمات زيبا بگويیم اما اصل سخن را تحريف نمي‌كنيم.
  شما گفت‌وگو و نشست‌هايي را كه با افراد و جريان‌هاي مختلف داشتيد، مطرح كرديد اما من مي‌خواهم بگويم خروجي صداوسيما چه زمان شما چه قبل و بعد از آن هيچ وقت منعكس‌كننده چند‌صدايي نبوده است. مقصودم اين است كه چند جلسه گفت‌وگو، نمادي از روند كلي و سياست‌هاي حاكم بر همه برنامه‌هاي صداوسيما نبوده و نيست؛ به‌ويژه برنامه‌هاي خبري و سياسي. ما اين عدالتي را كه شما از آن صحبت مي‌كنيد و معتقدید در صداوسيما سلايق و نگاه‌هاي مختلف حضور داشته‌‌اند، نمي‌بينيم. در واقع به نظر ما همين روند است كه صداوسيما را در افواه به «رسانه ميلي» و نه «رسانه ملي» معروف كرد.

در بحث مديريت علمي كه همه دنيا پذيرفته‌‌اند، يك رفتار فردي داريم يك رفتار سازماني. كساني كه در دوره مديريتشان اين دو را باهم خلط كنند، حتما سازمان را به انحراف مي‌برند. سازمان اهداف روشني دارد كه بر اساس آن برنامه‌ريزي مي‌شود. من ٢٠ سال است درس مديريت مي‌دهم. سازمان را با محيطش مي‌شناسم. حالا ممكن است يك نفر رئيس سازماني بشود و هر روز كه از خواب بلند شد، يك نظر فردي بدهد و بگويد هوس كردم يا عشقم كشيده مي‌خواهم فلان كار را انجام بدهم.
  بهتر است همين صحبت‌هاي شما را مصداقي روي خود صداوسيما طرح كنيم. مثلا كجا و چرا صداوسيما با اين ويژگي خلقي شما كه معتقديد اهل گفت‌وگو و تعامل با همه جريان‌ها هستيد، تضاد و تعارض دارد و چرا اصلا بايد متعارض باشد؟ مگر جز اين است كه صداوسيماي ملي بايد منعكس‌كننده چند‌صدايي باشد؟
صداوسيما زمين بازي من است و اگر وارد آن بشوم، آن‌قدر مثال دارم كه شما را قانع كند اما شما مثال‌ها را كنار بگذاريد و اول استدلال من را گوش كنيد. رئيس سازمان صداوسيما نمي‌تواند رفتار شخصي نشان دهد. مثلا وقتي قرار است يك خبر حساس پخش شود، بايد به شوراي عالي امنيت ملي پاسخ‌گو باشد. در همه بحث‌هاي جدي مصوبات شوراي عالي امنيت ملي و دبير شورا براي رئيس سازمان صداوسيما لازم‌الاجرا است.
مثلا در‌باره همين پاسارگاد و روزي كه مي‌گويند روز كوروش است و عده كثيري از مردم هم مي‌روند. شايد سه تا چهار هزار نفر هم باشند كه بخواهند اوضاع را به هم بزنند و در شبكه‌هاي خارجي پخش كنند و هيمنه نظام را از بين ببرند. دولت مي‌خواهد ماجرا را كنترل كند. انصافا امسال دولت ماجرا را خوب كنترل كرد. يك كار امنيتي قوي و دقيق كه نگذاشتند كوچك‌ترين تحركي شود اما اشكال آنجا بود كه گفتند نگوييد به فلان دليل ما آنجا محدوديت عبور‌و‌مرور ايجاد كرده‌ايم بلكه تابلو گذاشته بودند كه جاده در دست تعمير است. من از دو روز قبل كه مي‌ديدم اين تابلو دست‌به‌دست در شبكه‌هاي مجازي مي‌چرخد، از خودم خجالت مي‌كشيدم. موارد بسيار مهمي بوده كه من خبري را در صداوسيما منتشر كردم و در شوراي امنيت شديدا توبيخ شدم و كارت قرمز گرفتم؛ حتي مجلس. گاهي يك خبر عليه مجلس منتشر مي‌كرديم، در طول دوره‌هاي مختلف چه هجمه‌اي عليه صداوسيما مي‌شد. اما حال برگرديم سر سؤال شما كه چرا افراد و چهره‌هاي سياسي از طيف‌هاي مختلف در صداو‌سيما حضور ندارند.
  و برعكس حتي اينكه صداوسيما به‌طور علنی عليه يك جريان يا عليه چهره‌هاي آن جريان برنامه‌سازي مي‌كند، به‌ويژه در بخش‌هاي خبري و به‌ويژه برنامه خبري ٢٠:٣٠ كه توپخانه‌اش همواره عليه جريان اصلاحات روشن بود. ببينيد ماجراي صداوسيما تا جايي پيش رفته كه به نظر مي‌رسد اعتماد عمومي به آن از دست رفته، تاجايي‌كه در برخي تجمعات و راهپيمايي‌ها وقتي دوربين صداوسيما را مي‌بينند، عليه آن شعار مي‌دهند. به نظرم اينها مواردي نيست كه صداوسيما بتواند از آن عبور كند و ناديده بگيرد. ديگر اينكه شما معتقديد كه رئيس يك سازمان نبايد تعلقات فردي و شخصي‌اش را با اهداف سازماني‌اش يكي يا مخلوط كند. اتفاقا سؤال من حالا اين است كه وقتي طبق قانون اساسي ما انحصارا يك صداوسيماي ملي داريم و مجاز به داشتن شبكه‌هاي تلويزيوني خصوصي نيستيم، پس قاعدتا صداوسيماي ما بايد ملي باشد، نه بلندگوي يك جريان خاص. پس از قضا اگر تعلقات شخصي شما هم كه تعامل با همه جريان‌هاست، با اهداف واقعي سازمان صداوسيما هم‌پوشاني دارد، اين يك نكته مثبت بايد باشد نه منفي؛ ولي ما اثر آن را نديديم.
افكار متفاوت در عرصه‌هاي مختلف هم در سيما و هم صدا فراوان مطرح مي‌شود. شما بيشتر حوزه سياسي، آن هم شخصيت‌هاي سياسي جناحي را رصد مي‌كنيد؛ درحالي كه چند‌صدايي و بيان نظرات مختلف و حوزه‌هاي متنوع موضوعي و تخصصي به‌وفور اتفاق مي‌افتد.

 




پرسش رسانه اصلاح‌طلب⇐چرا عزت‌الله ضرغامی در دوران معزولی به بایزید و شبلی شبیه شده؟؟

سینماروزان: واکنشهایی که عزت الله ضرغامی بعد از جدایی از صداوسیما نسبت به اتفاقات و رخدادهای مختلف سیاسی-فرهنگی نشان داده است سبب ساز ارائه تحلیلی قابل تأمل در رسانه اصلاح طلب «اعتماد» شده است.

به گزارش سینماروزان این رسانه با طرح این پرسش که چگونه میتوان حاکمان را از خلق و خوی شمر دور و به خلق و خوی شبلی و بایزید اولی صوفی و دومی عارف قرن سوم هجری نزدیک کرد، چاره این کار را عزل حاکمان دانسته و مثالی هم زده از نیروهای چپ ابتدای انقلاب که علیرغم تندرویهای اولیه، این سالها اصلاح طلبی پیشه کرده اند؛ در ادامه تحلیل این رسانه جسارت ضرغامی رییس اسبق صداوسیما هم از مواهب دوران معزولی برشمرده شده است.

متن تحلیل «اعتماد» را بخوانید:

حاكمان در زمان معزولي/همه شبلي و بايزيد شوند؛ مابقي سخن حكيم البته تلخ است و حاوي اين نكته كه اگر دوباره به همين حاكمان معزول فرصت داده شود ديگر بار چنان كنند كه پيش از اين مي‌كردند. با بخش دوم سخن حكيم فعلا كاري نداريم. بالاخره انسان با نسيان همزاد است و مدام در ساحت غفلت از خويش به سر مي‌برد اما چگونه مي‌توان حاكمان را از خلق و خوي شمر و يزيد دور كرد و به شبلي و بايزيد نزديك؟ آيا چاره‌اي جز عزل آنان وجود ندارد؟ در اين سال‌ها كم نبوده‌اند حاكماني كه در زمان معزولي بالكل چهره ديگري از خود به نمايش گذاشتند.

اصلا يكي از دلايلي كه بسياري از چهره‌هاي موسوم به چپ در ايران پس از انقلاب از گريبان اصلاح‌طلبي سر برآوردند همين موهبت زمان معزولي بود. به تعبيري توفيق اجباري نصيب آنها شد تا در زمان معزولي با مردم كوچه و خيابان بيشتر نشست و برخاست داشته باشند. تا فرصتي براي خواندن و انديشيدن و تامل بيابند تا بتوانند اندكي از تبختر و تفرعن حاكمان فاصله بگيرند. البته اين توفيق فقط نصيب سياستمداران چپ رو نشده. در ميان راستگرايان هم بوده‌اند كساني كه اين توفيق اجباري سبب فلاح و رستگاري‌شان شده.

از قديمي‌ها چند نفري را مي شناسم كه اندكي فاصله گرفتن از سياست به معناي معمول و مرسوم كلمه سرنوشت سياسي‌شان را به كلي دگرگون ساخته و از جديدي‌ها عزت‌الله ضرغامي كه دارد به شبلي و بايزيد نزديك مي‌شود. جسارت و صداقت اين روزهاي آقاي ضرغامي را بايد به فال نيك گرفت و آن را از مواهب زمان معزولي دانست و اما پرسش سهمگين اين است: آيا براي رسيدن به حداقلي از انصاف و عدالت تنها راه، عزل حاكمان است؟ متاسفانه در سرزمين ما چاره‌اي جز اين نيست. يعني مادامي كه حاكمان به هيچ كس پاسخگو نباشند در، بر همين پاشنه خواهد چرخيد، ‌مگر اينكه نهادهاي نظارتي همواره همچون شمشير داموكلس بر فراز سر حاكمان در پرواز باشند تا اگر خطايي از آنان سر‌زد، بلافاصله آنها را عزل كنند.




عز‌ت‌الله ضرغامی در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐بازگشتم به صداوسیما صحت ندارد/بودجه تولید «طوفان شن»جواد شمقدری را کرباسچی شهردار وقت تهران داد!!!//یکی از کارهای خوب دوره مدیریتم در سیما «شبهای برره» بود!/پدرم هیچ گاه برایمان تلویزیون نخرید!/به دلیل شبهه‌ای که در مورد اعلام مواضع صریح در حوزه‌های سیاسی به وجود آمد، از سپاه خارج شدم/دو نوع سینما بیشتر در جهان نداریم؛ یکی سینمای ایران و دیگری سینمای آمریکا!/سینمای گلخانه‌ای نمی‌توانست دوام داشته باشد، چون «قصه» جزء لاینفک فیلم است/در دوره صدارت ١٠ ساله آقایان انوار و بهشتی، اصلا کسی جرئت نمی‌کرد مخالفتی با مدیریت سینما داشته باشد!/اولین کارم در سینما این بود که بگویم اتاق من دو کلید دارد و یکی از آنها متعلق به فخرالدین انوار است!/مسئولان جشنواره کن وقتی به جشنواره فجر می‌آمدند، دنبال فیلم‌های توقیفی و فیلم‌های مربوط به فقر و بدبختی مردم بودند/ایرج قادری دو بعد از نیمه‌شب به دفترم می‌آمد/«طعم گیلاس» نماینده واقعی ایران در کن نبود! چون فیلم‌هایي بسیار بهتر از آن وجود داشت!/«طعم گیلاس» با وساطت ولایتی به کن رفت/مشکل اصلی حمید خاکبازان سوءظن شدید نسبت به هنرمندان بود برای همین حبیب کاسه‌ساز را به جای او آوردم/ کلوزآپ زنان باید در جهت اقتضای دراماتیک باشد، نه اهداف غیراخلاقی!/بازی «شارون استون» در«غریزه اصلی»سراسر شیطانی و شهوانی است/بعد از دوم خرداد به سراغ پروژه‌های عمرانی شهرک غرب رفتم/خاتمی به خاطر من با موسوی لاری برخورد کرد/در جمهوری اسلامی هیچ‌کس به اندازه اکبر گنجی با هاشمی‌رفسنجانی درگیر نشد/خیلی از تندروهایی که ابتدای انقلاب پونز به پیشانی بانوان می‌کردند بعدا جزء تندروترین بچه‌های اصلاح‌طلب شدند!!!/وقتی گنجی به زندان افتاد به ملاقاتش رفتم و موبایلم را دادم تا با خانواده‌اش تماس بگیرد/سیاستهای میرسلیم در ارشاد را قبول نداشتم/نادر طالب‌زاده با کیف سامسونت خود از خارج فیلم می‌آورد/با بهروز افخمی فروشگاهی را در چین پیدا کردیم که فیلمهای خارجی را ۱ دلار می‌فروخت!/به مدیر دفتر چین گفتم با ۱۰هزاردلار به آن فروشگاه برو و تمام فیلمهای خارجی را بخر و با یک چمدان به ایران بفرست!!!/با تصویب مجمع در زمان هاشمی، مقرر شد صداوسیما برای پخش مسابقات داخلی نباید پولی پرداخت کند/هاشمی‌رفسنجانی در دوره معاونت سینمایی و احمدی‌نژاد در دوره ریاست سازمان صداوسیما، کمک‌های قابل‌توجهی به من و در اصل به مردم کردند

سینماروزان: سه سال بعد از جدایی از صداوسیما عزت الله ضرغامی همچنان جزو موردبحث ترین مدیران فرهنگی ماست؛ البته که خودش نیز اغلب می کوشد با حضور مستمری که در شبکه های اجتماعی دارد بر این مسأله صحه گذارد.

به گزارش سینماروزان ضرغامی که سابقه طولانی مدیریت فرهنگی از معاونت سینمایی تا ریاست صداوسیما را برعهده داشته است در گفتگویی تفصیلی با «شرق» کوشیده هم درباره دوران کودکی سخن گوید و هم درباره دوران مدیریت در سینما و بعدتر صداوسیما.

متن کامل گفتگوی ضرغامی را بخوانید:

هنگامی که زندگی‌نامه شما را مرور می‌کردم به این نکات برخورد کردم که پدر شما در شرکت نفت مشغول به کار بودند و خود شما از دانشگاه پلی‌تکنیک (امیرکبیر فعلی) در رشته مهندسی عمران فارغ‌التحصیل شدید که جزء دانشگاه‌های معتبر کشور است. بعد از پیروزی انقلاب، عضو نیروهای خودجوش انقلاب و سپاه شدید. در رویداد تسخیر سفارت آمریکا حضور پیدا کردید و… . با این پیشینه چگونه فردی نظامی به مسائل فرهنگی علاقه پیدا می‌کند و به مرور وارد پست‌های حساس مدیریت فرهنگی می‌شود؟
به نظرم مسئله فرهنگ موقعیت عمومی دارد و به هویت برمی‌گردد؛ یعنی هرکسی در هر جایگاهی می‌تواند به حوزه فرهنگ و حتی هنر ورود کند. درواقع صفتی مضاف است. من از نوجوانی وقتی خودم را شناختم، زیاد مطالعه می‌کردم. علاوه بر کتاب‌های دینی و علمی، بیشتر به خواندن رمان‌های جنایی علاقه‌مند بودم که برایم جذابیت داشتند. شاید جالب باشد بدانید آن زمان همه کتاب‌های پرویز قاضی‌سعید را خوانده بودم. حتی اخیرا در اینستاگرام درباره قاضی‌سعید مطلبی منتشر کردم.
پس خانواده شما به‌اصطلاح بسته نبود؟
بله. ما ٩ خواهر و برادر بودیم و من فرزند هشتم خانواده هستم. همه، جز دو نفر از ما تحصیلات دانشگاهی داریم. دو خواهرم در رشته شیمی و دیگری در رشته پزشکی دانشگاه تهران تحصیل کردند و ایشان که تفاوت سنی کمی با من دارند در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی همراه من بودند و برادرهایم هم همین‌طور. پدر من کارگر شرکت نفت بود. منتها ما زندگی فرودستی داشتیم. در میدان راه‌‌آهن، خیابان انبار نفت جای کوچکی متعلق به شرکت نفت وجود داشت و پدر من آنجا کارگر بود. سطح زندگی ما، پایین، ولی آبرومندانه و فرهنگی بود. مادرم اهل نماز و دعا بودند. فقط سواد مذهبی داشتند و سواد کلاسیک و آکادمیک نداشتند.
میانه پدر و مادر با تلویزیون و سینما چگونه بود؟
 پدرم به دلیل فضایی که در تلویزیون پیش از انقلاب حاکم بود، هیچ‌وقت برای ما تلویزیون نخرید، اما من خیلی تلویزیون را دوست داشتم و داشتن آن جزء رؤیاهایم بود.
جالب است که سرنوشت شما بعدها با تلویزیون گره خورد!
واقعا، اما آن زمان همسایه‌ها تلویزیون داشتند و با خودم می‌گفتم چه می‌شد صبح چشمانم را باز می‌کردم و می‌دیدم که در خانه ما هم تلویزیون هست!
اصلا به پدر اعتراض نکردید که چرا تلویزیون نمی‌خرد؟
شاید هم کار خوبی کردند، چون خانواده ما مذهبی بود و اصلا به دلیل ابتذال موجود در تلویزیون بهتر شد که تلویزیون نخریدند!
پدر به شما اجازه رفتن به سینما را می‌داد؟
چون به سینما خیلی علاقه داشتم، از سنین نوجوانی شروع کردم به رفتن به سالن‌های سینماهایی که در محله‌مان وجود داشت. در مسیر پیاده‌روی ما چهار، پنج سینما وجود داشت و هرکدام فیلم‌های مختلفی را به نمایش می‌گذاشتند، اما سینماهای دورتر را با برادر بزرگم می‌رفتم و بعدها که بزرگ‌تر شدم دیگر به‌تنهایی به سینماهای سطح شهر می‌رفتم. بنابراین من با سینما درواقع محشور بودم و نسبتم با سینما نسبتی معنادار بود که هنوز هم هست.
بیشتر چه‌جور فیلم‌هایی تماشا می‌کردید؟
هم فیلم‌های ایرانی و هم فیلم‌های خارجی و تازه بعد از دیدن فیلم‌ها، در مجلات درباره‌شان می‌خواندم.
نشریات تخصصی؟
نه. آن زمان نشریات تخصصی مثل «ستاره‌سینما» بود که نمی‌خریدم، اما در نشریاتی مثل «کیهان»، «اطلاعات» یا «دختران، پسران» صفحات سینمایی وجود داشت که آنها را مطالعه می‌کردم و خیلی هم علاقه‌مند بودم. بعد از انقلاب هم این علاقه در من همچنان ادامه داشت. مخصوصا با سینمای بعد از انقلاب کاملا آشنا شدم. بعد هم که به‌طور رسمی مسئول سینمای کشور شدم، جدی‌تر و تشکیلاتی به مسائل سینما ورود پیدا کردم.
اصلا چرا از سپاه خارج شدید؟
مسئولیت‌های من در سپاه، فرهنگی، رسانه‌ای و تحقیقاتی – تولیدی در بخش موشکی بود. توفیق حضور در بخش‌های نظامی را نداشتم. علت خروج من هم از سپاه به دلیل شبهه‌ای بود که در مورد فعالیت‌ها و اعلام مواضع صریح در حوزه‌های سیاسی و رسانه‌ای به وجود آمد.
تحلیلتان از فیلم‌های سینمای پیش از انقلاب چیست؟
معدود فیلم‌های خوبی در سینمای قبل از انقلاب ساخته شد که متعلق به «موج نو» بودند که از سوی چند فیلم‌ساز خوب که هنوز هم در قید حیاتند ساخته شد، اما جریان اصلی و مبتذل سینما که به «فیلمفارسی» شهرت دارد، محکوم به زوال بود و البته زایل هم شد. البته این حرف من نیست، بلکه سینماگران این‌گونه تحلیل می‌کنند. درواقع این نوع فیلم‌ها در رقابت با فیلم‌های خارجی، هالیوود، بالیوود و حتی کشورهای اروپایی از دور خارج شدند، چون پرده‌های سینما را تسخیر کردند. ضمن اینکه ما جزء چند کشوری هستیم که در کار حرفه‌ای دوبله مهارت زیادی داریم. یک‌بار هم مقام معظم رهبری به من دراین‌باره مطلب جالبی فرمودند، چون ایشان در این حوزه کارشناس‌ خبره‌ای هستند. ایشان یادآوری کردند: «شما بدانید بعضی از فیلم‌های خارجی که مردم می‌بینند و خیلی خوب هم درمی‌آید، به‌ دلیل دوبله خیلی خوبی است که شما می‌کنید و این دوبله سطح فیلم‌ها را بالا می‌آورد» و به نظرم این مطلب کاملا درست است. همین دوبله‌ها، فیلم‌های خارجی را جذاب‌تر کرد و در نتیجه فیلم‌های مبتذل ایرانی از گردونه خارج شدند. بنابراین سینمای قبل از انقلاب رو به نابودی بود و سینمای برجسته امروز هم مدیون انقلاب است.
البته فکر می‌کنم الان به‌عنوان یک مسئول حکومتی که به‌راحتی و با قاطعیت می‌توانید از سینما حرف بزنید، به دلیل فرمان تاریخی امام(ره) در بهشت زهرا(س) است؟
وقتی انقلاب شد، آن‌قدر سینما مهم بود که جمله اساسی امام(ره) در بهشت زهرا(س) که «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم» خودبه‌خود به قانون سینما تبدیل شد و همه خاطرجمع شدند که نگاه انقلاب به سینما متعالی و توجهش به محتواست. امروز هم که من دارم گفت‌وگو می‌کنم می‌توانم با قاطعیت بگویم که دو نوع سینما بیشتر در جهان نداریم؛ یکی سینمای ایران و دیگری سینمای آمریکا.
رضا کیانیان هم در جایی چنین نظری را بیان کرده بود.
همین‌طور است. چندوقت پیش من با آقای کیانیان تماس گرفتم و به ایشان گفتم که این حرف شماست، چون من هم چنین نظری دارم و می‌خواهم درباره آن یادداشت کوتاهی بنویسم. ایشان هم تأیید کردند که دلایلمان شبیه به هم است. بنابراین بعد از پیروزی انقلاب در حوزه‌های مختلفی پیشرفت داشتیم که یکی از آنها سینماست. صاحب سینمای باهویتی هستیم و صرف‌نظر از اشکالات متعددی که برخی از فیلم‌ها دارند، می‌توانیم بگوییم امروز یک سینمای آمریکا و یک سینمای ایران در جهان وجود دارد. به‌همین‌دلیل باید دلسوزانه، اصلاح‌گرانه، آن را نقد و تحلیل کنیم و نگذاریم این توان خوبی که بعد از انقلاب ایجاد شده مضمحل شود و به بیراهه برود.
حتما می‌دانید که سینمای ایران سختی‌های زیادی متحمل شد تا به امروزِ افتخارآفرین رسید. بنابراین معتقدم نمی‌توان جریان سینمای بعد از انقلاب را منفک از قبل از انقلاب دانست. بسیاری از فیلم‌سازان «موج نو» قبل از انقلاب، در دهه ٦٠ شمسی فیلم‌های بسیار خوبی ساختند که واقعا اعتبار سینمای ما هستند، اما ادامه‌نیافتن فعالیت تعدادی از این فیلم‌سازان معتبر از دهه ٧٠ به‌بعد داغ دل سینمای ایران شد. درعین‌حال تحدید‌ها و انحصارطلبی‌های زیادی هم در دهه ٦٠ صورت گرفت که واکنش‌های حاصل از آن فشارها را در دهه‌های بعد شاهد بودیم. با این نگاه برخی‌ها از فعالیت ممنوع شدند، با این هدف که بازماندگان سینمای مبتذل قبل از انقلاب پاک‌سازی شوند. در همین مسیر فیلمفارسی‌سازان و عناصرش در دهه ٦٠ محدود شدند، اما به مرور بحث گیشه و سرگرمی‌سازی و… در قیاس با تحولات جهانی در جامعه و البته سینما مهم شد و در اولویت قرار گرفت، به‌طوری‌که برخی از فیلم‌های پرفروش سال‌های بعد کپی دست‌دوم – سوم همان فیلمفارسی‌های پیش از انقلاب شدند. بنابراین امروز هژمونی سرمایه و بحث اقتصاد دارد بلایی سر سینمای ایران می‌آورد که اندیشه‌ها به حاشیه کشیده می‌شوند و درعوض فیلمفارسی‌سازان، کلید طلایی موفقیت را در دست گرفته‌اند. حالا کار به جایی رسیده که اکران یا عدم اکران «پنجاه کیلو آلبالو» معضل سینما شده! تحلیل شما دراین‌باره چیست؟
من براساس آسیب‌شناسی دهه ٦٠ کار خودم را در سینما شروع کردم. معتقدم سینمایی که در آن دهه وجود داشت به‌هرحال سینمای روشنفکری، ویترینی و به قول خودشان گلخانه‌ای بود که براساس نمادهای فکری و سینمایی از نوع «تارکوفسکی» و «پاراجانف» و با کمک تعدادی از کارگردانان و با اهداف خاصی، تقویت شد. سینمای گلخانه‌ای نمی‌توانست دوام داشته باشد، چون «قصه» جزء لاینفک فیلم است و در این سینما نقطه قوت به نقطه‌ضعف تبدیل شده بود! و به این، رفتن فیلم‌ها به جشنواره‌های خارجی را اضافه کنید؛ به‌طوری‌که جشنواره‌ها ناخودآگاه سینمای ما را به سمتی که خودشان می‌خواستند، هدایت کردند! به‌همین‌دلیل اولین کارم در سینما این بود که بگویم اتاق من دو کلید دارد و یکی از آنها متعلق به مدیر قبلی؛ یعنی آقای انوار است. همه ما با هم همکار هستیم. تجربیات ملی، سرمایه‌های کشور هستند. نباید آنها را نابود کرد. حتی نگاهم به فروش فیلم‌ها مبتنی‌بر جریان‌سازی فرهنگی است. به این معنی مثلا فیلم‌هایی مانند «قلاده‌های طلا» ممکن است به دلایلی فروش خوبی نداشته باشند، ولی برای سینمای ملی ضروری‌اند و در آینده اثر خود را خواهند گذاشت.
همچنان اعتقاد دارید که پشت هر جشنواره فیلم خارجی، توطئه‌ای نهفته است؟
جریان کلی حاکم بر جشنواره‌های مهم جهانی ناسالم و در جهت منافع استعماری و برخلاف مصالح ملت ایران است.
دلایلتان چیست؟
مثلا به‌طور قاطع می‌توانم از جشنواره فیلم «کن» نام ببرم که در طول سال‌های پس از انقلاب هر فیلم ایرانی‌ای برای «کن» انتخاب شده، براساس نگاه خاصی بوده و نیتی پشت آن نهفته است! مسئولان جشنواره کن وقتی به جشنواره فجر می‌آمدند، دنبال فیلم‌های توقیفی و فیلم‌های خاص مربوط به فقر و بدبختی مردم بودند، درحالی‌که در این سال‌ها در داخل تولیدات برجسته‌ای داشته‌ایم که از نظر فرم، قصه‌گویی و محتوا ویژگی‌های بیشتری داشته، ولی به هیچ‌وجه سراغشان نرفته‌اند!
نگاه شما به جشنواره کن به سیاست‌گذاری‌ها در دهه ٦٠ خورشیدی محدود می‌شود یا تمامی ادوار آن؟ چون امروز خیلی از مسائل تغییر کرده‌اند.
البته این نگاه، به‌خصوص در جوایزی هم که دادند و تشویق‌هایی که کردند تا امروز ادامه پیدا کرده، یعنی اگر امروز دنیا بخواهد از ایران فیلمی انتخاب کند که این فیلم از هر جهت برجستگی داشته باشد، ولی اگر در آن گوشه‌ای از پیام‌های درست این کشور را منتقل ‌کند حتما انتخاب نمی‌کنند!
منظورتان چه نوع فیلم یا فیلم‌سازی است؟
مثلا آقای امیر نادری. ایشان قبل از انقلاب فیلم‌های خوبی ساخته بود و من همیشه از ایشان به نیکی یاد می‌کردم. هرچند بعد از انقلاب به آمریکا سفر کرد و فیلم‌سازی را در آنجا ادامه داد. ایشان فیلم «آ، ب، ث… منهتن» را ساخت، اما وقتی این فیلم را به «کن» فرستاد، حتی آن را در انتخاب اولیه فیلم‌ها قرار ندادند، چه برسد به اینکه وارد بخش مسابقه کنند! همان زمان آقای نادری با آقای کیارستمی تماس گرفتند که شما به آقای ژیل ژاکوب بگویید که این فیلم را من ساختم! من امیر نادری‌ام. ظاهرا حواسشان نیست که این فیلم خوبی است!
شما چگونه از این موضوع مطلع شدید؟
این مطلب را آقای کیارستمی در گفت‌وگوی حضوری‌ای که با هم داشتیم بیان کردند. آقای کیارستمی گفتند: «من موضوع را با آقای ژاکوب در میان گذاشتم. ایشان در پاسخ گفت، ما از این فیلم مطلعیم و اگر این فیلم درباره جامعه ایران بود حتما در بخش مسابقه قرار می‌گرفت، اما چون فیلم درباره جامعه آمریکاست، انتخاب نکردیم!» به‌این‌ترتیب جهت‌گیری آنها درباره سینمای ایران کاملا روشن است.
ولی فیلم «طعم گیلاس» آقای کیارستمی در زمان استقرار شما در معاونت سینمایی موفق به کسب جایزه نخل طلای کن شد. دراین‌باره چه می‌گویید؟
بله. ولی هیچ ربطی ندارد! اتفاقا همین نکته، حرف من را تأیید می‌کند.
ببخشید. اما من متوجه این تناقض نمی‌شوم.
وقتی فیلم «طعم گیلاس» را دیدم، هنوز سکانس پایانی آن ضبط‌ نشده و به صورت ویدئویی بود. معتقد بودم که این فیلم در مقایسه با بسیاری از فیلم‌های خوبی که در جشنواره‌های فیلم فجر ٧٤ و ٧٥ به نمایش درآمدند، سطح پایین‌تری دارد، اما مسئولان «کن» دست روی فیلم «طعم گیلاس» گذاشتند!
به نظر شما چرا آنها فیلم «طعم گیلاس» را پذیرفتند و از نظر شما این فیلم چه ایراداتی داشت؟
من باید درباره تصمیمات دوره خودم پاسخ‌گو می‌بودم، چون آن زمان سینما مثل الان نبود که اقتداری در مدیریت سینما حاکم نباشد!
البته آقای مهندس! در برخی موارد اقتدار در آن دوره از حد گذشته بود!
به سؤالات شما دراین‌باره هم پاسخ می‌دهم، اما آن زمان سینما مدیریت داشت و با اقتدار عمل می‌کردیم. من در آن مقطع فکر کردم اگر فیلمی قرار است به‌عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران، در یک جشنواره به ظاهر معتبر خارجی حضور پیدا کند، باید به شایستگی سینمای ایران را نمایندگی کند. سؤال نخستم این بود که اصلا چرا آنها باید برای ما تعیین کنند؟ و سؤال دوم هم اینکه چرا آنها «طعم گیلاس» را انتخاب کردند؟
به یک دلیل واضح! چون هر جشنواره‌ای براساس معیارهای خود فیلم‌هایش را انتخاب می‌کند. مگر همین جشنواره فیلم فجر خودمان، هر فیلمی را که در راستای سلیقه‌اش نباشد کنار نمی‌گذارد؟! ضمن اینکه شیوه موردنظر شما از نوع جشن «اسکار» است و نه جشنواره «کن»!
بحثم درباره «کن» که درواقع تکمیل پازل مدیریت دهه ٦٠ است به اینجا می‌رسد که از نظر آنها ویژگی‌ فیلم‌های ما، نشان‌دهنده فقر، عقب‌ماندگی و ایران توسعه‌نیافته است.
آقای مهندس بهتر است جزئی‌تر به مسائل بپردازیم. در تمام فیلم‌های بزرگ دنیا، نمایش‌نامه‌ها و آثار متنوع هنری که اعتبار جهانی، انسانی و بشری پیدا کرده‌اند، مشکلات و معضلات بشری مطرح می‌شود، چون در غیر این صورت اصلا درام به وجود نمی‌آید. با این نگاه، باید همه فیلم‌ها گل‌وبلبل نشان دهند؟
نه! مشکل این است که فیلم‌های منتخب «کن» هم درام درستی ندارند! بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تحولات عظیمی در کشور اتفاق افتاد. دست‌کم من کارم را در معاونت سیما در دوره «سازندگی» آغاز کردم. آن زمان ریاست صداوسیما برعهده آقای محمد هاشمی بود. شخص آقای اکبر هاشمی‌رفسنجانی هم اصلا رابطه‌‌ ویژه‌ای با سینما برقرار کردند. شاید بیش از ١٠ بار من با ایشان ملاقات کردم. با هم فیلم دیدیم و ایشان پشتیبانی‌های خوبی از سینما کردند؛ مثلا در دوره سازندگی کارهای بزرگی مانند ساخت مترو صورت گرفت. حتی من در مقطعی که در معاونت سینمایی حضور داشتم برنامه بازدید هنرمندان از مترو را ترتیب دادم.
بله. آن زمان مهندس سلیمی حضور داشت. خدا ایشان را رحمت کند، خیلی هم دوست داشت با هنرمندان عکس یادگاری بگیرد!
به یاد می‌آورم در آن زمان همه بزرگان سینما حضور داشتند؛ از آقایان کیارستمی، تقوایی و عیاری تا دیگران. هدف این بود که مظاهر سازندگی را از نزدیک ببینند. چیزی را هم به کارگردانان تحمیل نکردیم. فقط گفتیم اول بدانید که در کشورتان چه می‌گذرد؛ یعنی اصلا این وظیفه مدیران سینماست. ما هیچ‌وقت به هیچ کارگردانی نگفتیم وظیفه تو این است که فلان فیلم را بسازی یا در مورد فلان مسئله حتما فیلمی بساز. هرگز!
اینجا می‌خواهم صراحت بیشتری خرج کنم. در دوره معاونت شما، نوعی اقتدار وجود داشت که کسی جرئت نمی‌کرد به شما نه بگوید! گزینه دیگری هم نبود. شما همه‌چیز را زیر ید خود گرفته بودید. به‌اصطلاح جَنَم فرد نظامی را داشتید که به فرهنگ ورود پیدا کرده بود که در عین داشتن جسارت و حتی در جاهایی ملاطفت، قدعلم‌کردن مقابلش چندان آسان نبود. نظرتان چیست؟
البته من در هر کاری اقتدار لازم را داشتم و این ربطی به نظامی‌بودن ندارد. برای روشن‌ترشدن بحث، پیشنهاد می‌کنم دوره قبل از من را دقیقا رصد کنید، چون اگر بحث شما تحکم و نگاه آمرانه است، به نظرم در دوره صدارت ١٠ ساله آقایان انوار و بهشتی چنین نگاهی به‌مراتب بيشتر از هر دوره‌ای حاکم بود و اصلا کسی جرئت نمی‌کرد مخالفتی با مدیریت سینما داشته باشد. ارتباط من با هنرمندان سینما؛ از کارگردانان و تهیه‌کنندگان گرفته تا بازیگران و نویسندگان سینما کاملا دوستانه و مستمر بود. با کارگردانان برجسته قبل از انقلاب؛ مثل آقایان کیمیایی، مهرجویی، کیارستمی، تقوایی و بیضائی بارها جلسه داشتم. تلاش می‌کردیم به‌لحاظ فکری به هم نزدیک شویم و با هم کار کنیم یا مثلا آقای ایرج قادری ساعت دو نیمه شب به دفتر من می‌آمد و من فقط آن زمان وقت می‌کردم با ایشان جلسه بگذارم. یادم می‌آید به ایشان گفتم فیلم «می‌خواهم زنده‌ بمانم» را دیدم و پسندیدم. اعتقاد داشتم آقای قادری قصه‌گوی خوبی در سینما هستند و بهتر است چنین فیلم‌هایی که موضوعات اخلاقی را مطرح می‌کند بسازد تا یک فیلم دفاع‌مقدسی که شناختی از آن فضا ندارد. بااین‌حال هیچ منعی برای هیچ‌کس برای ساخت فیلم وجود نداشت یا در دهه فجر برای اولین‌بار گفتیم که می‌خواهیم با هنرمندان به مزار امام(ره) برویم. بسیاری از هنرمندان گفتند که تا حالا حتی یک‌بار نشده که بر سر مزار امام(ره) برویم! بالاخره شرایط فراهم و زمانی که قرار شد مقابل هتل لاله جمع شویم، همین زنده‌یاد آقای سلیمی به من گفت دوتا اتوبوس کفایت می‌کند، اما وقتی به محل قرار رسیدم، دیدم که شش اتوبوس منتظرند! گفتم آقای سلیمی چرا این‌همه اتوبوس! بعد دیدم هرکسی که فکر می‌کنید از اهالی سینمای ایران آمده بود. حتی هنگام برگشت، آقای نصیریان فرصت نکردند با ما ناهار بخورند. گفتند من برای یزد بلیت دارم و باید در صحنه فلان سریال حضور داشته باشم. گفتم آقای نصیریان شما که موظف بودید سر ضبط باشید، اصلا نمی‌آمدید. ایشان حرفی به من زدند که هنوز به یاد دارم. گفتند آقای ضرغامی، این فرصتي استثنایی برای هنرمندان است که در یک برنامه جمعی – معنوی به زیارت امام (ره) می‌روند و من اصلا دلم نمی‌خواست جا بمانم. ایشان راست می‌گفت، چون برای خوشامد ضرغامی این کلمات را بیان نمی‌کرد، چون آقای نصیریان صاحب هویت و شخصیتی هستند که حتی اگر نمی‌آمدند کسی معترض ایشان نمی‌شد یا برپایی جشنواره‌های استانی یکی از کارهایی بود که با هدف نزدیکی هنرمندان و مردم صورت گرفت. نوسازی تجهیزات سینماها، مصوبه قانونی تغییر نرخ محاسبه برق سینماها، تخصیص اعتبارات بالا از طریق وام تبصره ٣ به تهیه‌کنندگان، برگزاری جشنواره‌های استانی، ایجاد ردیف مستقل برای بودجه سینما از اقدامات مهم در آن دوره کوتاه بود.
درعین‌حال توجه شما به چهره‌ها و بازیگران همواره مثال‌زدنی است. چرا؟
بازیگران سینما، به جز معدودی سوپراستار، مظلوم واقع می‌شوند. دخل‌وخرجشان با هم سازگار نیست. درعین‌حال باید پرستیژ خود را هم حفظ کنند!
واقعیت این است که برخی‌ها معتقدند صرف بودجه‌های کلان برای برگزاری جشنواره‌های استانی، خروجی‌اي برای سینمای ایران نداشته. نظرتان چیست؟
هدفم از سفرهای سازندگی و جشنواره‌های استانی در دوره آقای هاشمی، آشنایی هنرمندان با پیشرفت‌های بعد از انقلاب در کشور بود. این سفرها و جشنواره‌ها تأثیر بسیار خوبی در ایجاد ارتباط مردم کشور با سینما داشت. هنرمندان با حضور پررنگ خود در جشنواره‌های استانی مثل خوزستان و کردستان بیش از همیشه با من ارتباط برقرار کردند.
ظاهرا حرفتان درباره فیلم «طعم گیلاس» ناتمام ماند!
حرف من این بود که فیلم «طعم گیلاس» نماینده واقعی سینمای ایران در سال ١٣٧٤ نیست! چون فیلم‌هایي بسیار بهتر از آن وجود داشت، اما وقتی مسئولان جشنواره کن این‌قدر اصرار داشتند که فقط همین فیلم از سینمای ایران در آنجا حضور پیدا کند، دیگر برای من روشن شد که آنها می‌خواهند برای اولین و آخرین‌بار نخل طلای کن را به آقای کیارستمی بدهند و خود فیلم خیلی مهم نیست!
تا آنجا که به یاد می‌آورم، آقای دکتر ولایتی، وزیر وقت امور خارجه، برای مجاب‌کردن شما هم نقش داشتند. ظاهرا چون آقای ولایتی از هم‌کلاسی‌ها یا هم‌محله‌ای‌هاي دوران جوانی آقای کیارستمی بود. اصل ماجرا چه بود؟
آقای ولایتی با من تماس گرفتند. در ابتدا دلایل من را شنیدند. بعد به من گفتند ما الان در سطح بین‌المللی در شرایطی هستیم که اگر فیلمی از ایران در جشنواره‌ای جایزه ببرد و پرچم جمهوری اسلامی ایران به اهتزاز در‌آید، از نظر سیاسی برای ما موقعیت خوبی می‌آورد. درنهایت هم موافق نبودم که این فیلم به‌عنوان نماینده سینمای ایران برود، اما چون به این نتیجه‌ رسیدم که آنها فیلم دیگری از ما را قبول نمی‌کنند و همین باعث می‌شود که ما اصلا در جشنواره حضور نداشته باشیم و با درنظرگرفتن فایده موردنظر آقای ولایتی، بالاخره موافقت کردم. بنابراین «طعم گیلاس» با وساطت دکتر ولایتی و برای مصالح دیپلماتیک کشور در مقطعي خاص به جشنواره کن رفت.
یعنی در یک تصمیم، منافع ملی را ترجیح دادید؟
همه موارد در کنار هم مطرح بود.
حالا امروز از این تصمیم رضایت خاطر دارید یا ناراحت هستید؟
سرجمع تصمیم مناسبی بود. اما ببینید این موضوع مثل این داستان می‌ماند که روزی ملانصرالدین دید اطرافش یک عده بچه شلوغ می‌کنند. برای اینکه از شر بچه‌ها خلاص شود، گفت بدوید که سر فلان کوچه‌ آش می‌دهند. همه دویدند. بعد ملانصرالدین با خود گفت نکند واقعا آش می‌دهند و خودش هم به سمت آنها دوید! ببینید نمی‌شود که ما کاری از روی مصلحت انجام دهیم. بعد آن‌چنان پایکوبی کنیم که گویی اصل ماجرا را فراموش کرده‌ایم!
خود شما چه نگاهی به آقای کیارستمی داشتید؟
از نظر من آقای کیارستمی، شخصیت قابل احترامی داشتند. حتی من یادداشتی نوشتم درباره ایشان تحت عنوان «کارگردان باشخصیت» و در آنجا مطرح کردم که چرا ایشان باشخصیت هستند. چون من با آقای کیارستمی مراوده زیاد داشتم. حتی فیلم «طعم گیلاس» را در دوره حضورم در صداوسیما پخش کردم. شما از مردم بپرسید که آیا «طعم گیلاس» را دیدید. شاید کسی ندیده باشد. چون در میان این‌همه فیلم‌های مختلف که پخش می‌شود «طعم گیلاس» فیلمی است که ویژگی‌های جذب مخاطب عام را ندارد. بااین‌حال فیلم در آن زمان پخش شد. حتی از بچه‌های پخش پرسیدم شما رایت این فیلم را خریدید که پخش کردید. گفتند نه! قرار بود بخریم ولی نخریدیم! گفتم خیلی بد شد باید پول آن را که حداقل صد میلیون تومان است بدهید. جالب است همان روز آقای کیارستمی به من زنگ زد و فورا قبل از هر چیزی گفتم الان می‌گوید آقای ضرغامی چرا رایت فیلم را نخریدید؟! اما ایشان با خوش‌رویی زیاد بعد از سلام و احوالپرسی گرم گفتند فقط زنگ زدم از شما تشکر کنم. گفتم به چه دلیل؟ گفت برای اینکه دیروز فیلم «طعم گیلاس» را پخش کردید و این بزرگ‌ترین احترام به من بود. گفتم به‌هرحال وظیفه ‌ما بود. فیلم خوبی بود که پخش کردیم، اما شرمنده‌ایم که رایت آن را خریداری نکردیم! گفت من پول نمی‌خواهم. اصلا همین الان این فیلم را به شما و صداوسیما هدیه کردم و واقعا هم پول نگرفت. حالا رفتار ایشان را مقایسه می‌کنم با بعضی از فیلم‌سازانی که وقتی می‌خواستیم رایت فیلمشان را بخریم، سر ١٠‌ میلیون تومان با ما چانه می‌زدند! درحالی‌که برای همان افراد، ٥٠٠‌ میلیون تومان تیزر مجانی پخش می‌کردیم! اما به‌دلیل همان ١٠‌ میلیون جلوی فیلم را می‌گرفتند! آقای کیارستمی بسیار باکلاس بود. وقتی در جمعی حضور می‌یافت به جمع هویت می‌داد.
یکی از سیاهی‌های مدیریتی در سینمای بعد از انقلاب، حضور حمید خاکبازان در کسوت مدیریت وقت اداره کل نظارت و ارزشیابی در دوره معاونت شما بود، به‌طوری‌که هنرمندان وقتی با او ملاقات می‌کردند، می‌گفتند وحشت داشتیم. چرا چنین معاونی را برگزیدید؟
آقای خاکبازان در مدیریت قبل از من وارد سینما شده بود. روزی که من به این پست منصوب شدم، ایشان می‌خواستند همراه همکارانشان به استقبال من بیایند که گفتم از چنین کارهایی خوشم نمی‌آید. به مرور هم با برخی از رفتارها و عملکرد ایشان موافق نبودم؛ مثلا نگاه ایشان به هنرمندان از بالا به پایین بود، درحالی‌که من اصل را بر رفاقت گذاشته بودم. مشکل اصلی آقای خاکبازان عدم تعامل مناسب با هنرمندان و سوءظن شدید نسبت به آنان بود. من این را نمی‌پسندیدم. بنابراین آقای حبیب‌الله کاسه‌ساز را به‌جای او منصوب کردم.
مثلا ایشان درباره زندگی خصوصی فلان هنرپیشه نظر می‌داد یا خانم میلانی در خاطرات خود می‌گفت که من یکی از دوقلوهایم را به دلیل رفتار بد آقای خاکبازان از دست دادم! به نظر شما یک مسلمان واقعی باید چنین رفتاری را داشته باشد؟
من هم عرض کردم که با ایشان مخالفت داشتم. تا اینکه به دلیل برخوردی که با آقای داوودنژاد بر سر فیلم «عاشقانه» شد، دیگر نتوانستیم با هم کار کنیم. البته همراهی من با فیلم «عاشقانه» به دلیل فیلم خوب «نیاز» و بر اساس قول همکاری برای ساخت فیلم‌های محتوایی ارزشمند بود.
بااین‌حال ایشان ضربات خود را بر سینماگران وارد کرد! بگذریم. در زمان انتخابات سال ١٣٧٦ ظاهرا دعوای معاونت سینمایی با خانه سینما بالا گرفت. آن زمان سیف‌الله داد و احمدرضا درویش، رئیس هیئت‌مدیره و مدیرعامل خانه سینما بودند و طرفدار «اصلاحات» که حتی فیلم انتخاباتی خاتمی را همراه بهروز افخمی ساختند، ولی شما طرفدار ناطق‌نوری بودید، به‌طوری‌که جناح شما باور نمی‌کرد که خاتمی ٢٠ ‌میلیون رأی بیاورد؛ یعنی کمی عجیب به نظر می‌رسید از صندوق انتخابات به ریاست علی‌محمد بشارتی، ‌نام خاتمی خوانده شود. روایت شما از مخالفتتان در آن مقطع چیست؟
اینکه از صندوق انتخابات به ریاست آقای بشارتی، نام آقای خاتمی درآمد، نشان‌دهنده سلامت انتخابات است. متأسفانه آن انتخابات تا حدی فضای سینما را دوقطبی کرد. هنرمندان در مقایسه آقایان خاتمی و ناطق‌نوری، بیشتر طرفدار آقای خاتمی بودند. انتخابات ٧٦ دوقطبی شد. هیئت‌مدیره وقت خانه سینما هم به‌نفع خاتمی وارد میدان شد. معلوم بود که اکثریت بدنه هنرمندان، آقای خاتمی را به آقای ناطق‌نوری ترجیح می‌دادند.
بااین‌حال معتقدم در مقایسه با درگیری مسئولان وقت «خانه سینما» و مدیران ارشاد در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد، دست‌کم حرمت‌ها حفظ شد و دعوا‌ها علنی نشد. می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و نظرتان را درباره تعطیلی «خانه سینما» به دستور آقای شمقدری جویا شوم. دراین‌باره چه تحلیلی داشتید؟
معتقدم گفت‌وگوهای مدیریتی با هنرمندان باید در جو تفاهم و سازنده صورت گیرد و نهایتا هر دو طرف فهم مناسبی نسبت به یکدیگر پیدا کنند. منازعه و درگیری همه را ضعیف می‌کند. مدیر و هنرمند هم نمی‌شناسد.
در زمان صدارت یک‌سال‌ونیم شما در سینما در شکل اجرائی جشنواره فیلم فجر تغییراتی انجام دادید. از جمله اینکه هنرمندان به جای مسئولان، جوایز سیمرغ برندگان را اهدا کردند، یعنی همان ایده اجرای مراسم «اسکار». چرا؟
این ایده را از اسکار گرفتم. خب وقتی کار درستی انجام می‌شود چرا نباید از آن استقبال کرد؟ دیدم چقدر خوب است که هنرمندان سینما چنین کنند و مراسم از حالت یکنواخت و مسئول‌محور بیرون بیاید.
به‌تازگی در یکی از برنامه‌های سینمایی «سینمایک» دیدم که شما به‌عنوان کار شناس سینما و منتقد، فیلم «مرگ‌جویان» Flatliners  را که توسط جوئل شوماخر در سال ١٩٩٠ ساخته شده نقد کردید. برایم جالب بود در پایان این برنامه نظرات تأمل‌برانگیزی درباره سینما و فیلم‌سازی ابراز کردید؛ برای مثال فیلم‌هایی مانند «پاتن»، «بن‌هور»، «پاپیون» و… را با وجود نگاه سیاسی و صرفا به‌دلیل ارزش‌های زیبایی‌شناسی‌شان مورد ستایش قرار دادید. به نظرم چنین نگاهی باید بر فرهنگ و سینمای امروز ما حاکم شود. بدین معنی که به هر اثر هنری به‌مثابه اعلامیه سیاسی یا بیانیه رسمی وزارت امور خارجه فلان کشور نگاه نکنیم. آقای مهندس چگونه به این نگاه رسیدید؟
به‌طورکلی من هم با نظر شما موافقم. اضافه بر این مسئله نیت‌خوانی‌های بلاوجه از آسیب‌های فیلم و سینماست. به اعتقاد من خوانش‌های فرامتنی بلای جان سینما و هنرهای نمایشی است.
یکی از نقدهای جدی‌ام به عملکرد شما در دوران معاونت سینمایی جناب‌عالی، ‌انتشار دفترچه سیاست‌های سینمایی بود که در آن بندی وجود داشت در باب «پرهیز از استفاده از کلوزآپ زنان در فیلم‌ها»! درآن دفترچه به‌صراحت در زیبایی‌شناسی تصویری و بیان هنری دست برده شد، درحالی‌که شما به‌تازگی از فیلم «مرگ‌جویان» به‌عنوان فیلمی معنوی نام بردید و از آن تجلیل کردید که در آن به‌وفور کلوزآپ از خانم «جولیا رابرتز» وجود دارد. چرا به چنین نگاهی رسیدید؟
دفترچه «سیاست‌های سینمایی» در زمان من، اولین اقدام مهم در جهت قانون‌مندی سینما بود، به‌همین‌دلیل باید در همان بازه زمانی به آن نگاه کرد. من همچنان مخالف استفاده ابزاری از زنان در سینما هستم. متأسفانه در آن زمان برخی از تهیه‌کنندگان سینما فقط به بهانه گیشه از تصاویر کلوزآپ چهره‌های آرایش غلیظ زنان در فیلم‌ها استفاده می‌کردند که برای ما قابل ‌قبول نبود. ما در هنر به‌دنبال مفاهیم انسانی هستیم و قطعا شما هم مثل من نگاه تحقیرآمیز به زن را برنمی‌تابید. نظرمان در آن دفترچه در جهت کرامت زنان و مخالف نگاه ابزاری بود. به نظرم کلوزآپ باید در جهت اقتضای دراماتیک باشد، نه اینکه به‌دلیل اهداف غیراخلاقی مرتبا برجسته شود. در نهایت منظورمان از «کلوزآپ» عدم استفاده ابزاری از چهره زن بود نه استفاده حرفه‌ای.
اما در آن زمان مسئله به‌گونه دیگری استنباط شد که همانا هدف محدودیت حضور زنان در سینماست؛ برای مثال به یاد می‌آورم که شما در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر بعد از اهدای جایزه بهترین بازیگر به فاطمه گودرزی برای فیلم «غزال» به کارگردانی مجتبی راعی، جداگانه در مراسمی دیگر از خانم گودرزی تجلیل کردید، با این دلیل که ایشان در مراسم‌های مختلف با حجاب و پوشش مناسب شرکت می‌کنند. چرا؟
دلیلش را به یاد نمی‌آورم، ولی اگر به‌همین‌دلیل هم باشد کار خوبی بوده است.
چنین تجلیلی باید از سوی ستاد امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر صورت می‌گرفت، نه توسط معاون سینمایی وزارت ارشاد. ضمنا فیلم «غزال» آقای راعی در مقایسه با دیگر کارهای ایشان فیلم متوسطی ارزیابی شده بود. حالا که سال‌ها از آن زمان گذشته، امروز به بند «حذف کلوزآپ زنان در سینما» چگونه نگاه می‌کنید؟
البته امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر همگانی است؛ شما نباید صرفا نگاه سازمانی به آن داشته باشید. درباره بحث «کلوزآپ» هم باید مفهوم آن را به‌روز و تکمیل کرد.
آقای ضرغامی! شما حتما می‌دانید که زن، مظهر معشوقگی خداوند است. در خلقت زن لطافتی وجود دارد که حذف‌شدنی نیست. چگونه می‌توان زن را در سینما و اصلا زندگی نادیده گرفت، درحالی‌که «از دامن زن، ‌مرد به معراج می‌رسد»؛ اما در سینما همیشه شاهد بوده‌ایم هرجا پای زن به میان می‌آید، ‌بلافاصله خط قرمز‌ها پررنگ می‌شوند و خیلی‌ها به‌راحتی به زنان توهین می‌کنند. اصلا به نظر شما مفهوم عشق بدون زن قابل تصور است؟
اگر چنین نگاهی به زن وجود دارد، فقط به‌دلیل گوهر وجود زن است، وگرنه کسی با حضور زن در سینما مشکلی ندارد. استفاده ابزاری از زن به هر شکلی که باشد، پذیرفتنی نیست.
با این نگاه از نظر شما کلوزآپ «جولیا رابرتز» در فیلم «مرگ‌جویان» پذیرفتنی است؟ ‌
اگر استفاده ابزاری نباشد، مانعی ندارد. چون حضور ایشان در راستای داستان فیلم است و کارکرد کاملا دراماتیک دارد که در جهت پیام فیلم است و استنباط شهوانی از چهره و حضور ایشان در این فیلم وجود ندارد. این نکته فرق دارد با بازی «شارون استون» در فیلم «غریزه اصلی» که سراسر نگاه شیطانی و شهوانی در آن حاکم است. این‌گونه فیلم‌ها بد و مردود هستند.
دراین‌باره نگاه صفر و صدی ندارم. اما بااین‌حال حضور اینگرید برگمن در فیلم عاشقانه «کازابلانکا» را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
همان‌گونه که به شما پاسخ دادم که ما مخالف بیان مفهوم عشق نیستیم بلکه با ابتذال و استفاده ابزاری از زن مخالف هستیم. به‌طور مثال فیلم «اسپارتاکوس» با بازی کرک داگلاس و با کارگردانی استنلی کوبریک فقط با حذف یک صحنه قابل پخش و اتفاقا فیلم خوبی است اما اخیرا سریال «اسپارتاکوس» ساخته شده که کل آن غیرقابل نمایش، وحشتناک و شیطانی است.
بعد از دوم خرداد ٧٦ و پیروزی سیدمحمد خاتمی و استقرار آقای مهاجرانی در کسوت وزیر فرهنگ و حضور زنده‌یاد سیف‌‌الله داد در معاونت سینمایی، از پیکره دولت جدا شدید. بعد از آن چه کردید؟
بعد از خروجم از وزارت ارشاد، چون رشته تحصیلی‌ام ساختمان است به مدت چهار ماه مدیرعامل شرکت ساختمانی در شهرک غرب (قدس) شدم که پروژه‌های ساختمانی و عمرانی بسیار زیادی داشت. در آن زمان در شهرک غرب فضای خاص فرهنگی – سیاسی حاکم بود و ارتباط خوبی با اعضای هیئت‌مدیره، ان‌جی‌اوها و افراد تأثیرگذار در اداره شهرک پیدا کرده بودم و به جز کارهای عمرانی ارتباط خاص فرهنگی هم با آنها داشتم که شنیدنی است.
یعنی کلا قید سیاست را زدید؟
در آن مقطع برای من سیاست به حاشیه رفت.
در واقع برای خود حیاط خلوتی ساختید؟
خیلی هم خلوت نبود! چون صبح تا شب با پیمانکاران دعوا داشتیم؛ اما چهار ماه بیشتر طول نکشید. درآن زمان آقای شمخانی، وزیر دفاع آقای خاتمی بودند و چهار بار با من صحبت کردند.
درباره چه؟
آقای شمخانی اصرار داشتند که معاون پارلمانی ایشان شوم. معاونت پارلمانی پستی سیاسی هم هست. چون باید به مجلس برود و با نهادهای مختلف صحبت کند.
ظاهرا همه جا معاونت حقوقی و پارلمانی با هم یک سمت هستند. شما در بخش حقوقی هم فعال بودید؟
خیر. در وزارت دفاع به‌دلیل پیچیده‌بودن مسائل حقوقی، بخش حقوقی از پارلمانی جداست. چون در بخش حقوقی، حقوق بین‌الملل مطرح است که کاری کاملا تخصصی است اما معاونت پارلمانی باید در مجلس از وزارت دفاع، دفاع کند و مثلا بودجه بگیرد که کار دشواری است.
ظاهرا شما ید طولایی هم در جذب بودجه برای وزارت متبوع خود دارید؟
(می‌خندد).
در پستی چنین حساس، رئیس‌جمهور وقت با حضور شما در پیکره دولت مخالفت نکرد؟
در وزارت دفاع برای معرفی معاونان روال بر این است که اول باید وزیر، نظر رئیس‌جمهور را جویا شود و نظر رهبری هم مهم است. چون در چارچوب نیروهای مسلح می‌گنجد. همان زمان به آقای شمخانی گفتم من از نظر سیاسی با دولت دوم خرداد زاویه دارم. تمایلی هم ندارم و مصلحت شما هم در این است که من در کنار شما نباشم اما ایشان چهار بار (دو بار حضوری و دو بار تلفنی) پیگیری کرد و جالب این بود که با آقای خاتمی هم مطرح کردند و ایشان پذیرفته بود. چون ایشان از قبل با من آشنایی داشتند. نکته مهم اینکه وقتی آقای خاتمی پذیرفت که این مسئولیت را قبول کنم، جریان تند دوم خرداد به‌شدت مخالفت کرد و به آقای شمخانی فشار زیادی آوردند که ضرغامی نباید معاون پارلمانی شود! به‌دلیل‌اینکه موضع جدی علیه دوم خرداد دارد و در جریان مقابله هم مؤثر بوده. درحالی‌که معاونان پارلمانی باید در مجلس یکدست باشند. در نتیجه حضور ضرغامی برای دولت این یکدستی را به هم می‌زند. بااین‌حال آقای شمخانی واقعا ایستادگی کرد. آن زمان آقای موسوی‌لاری، معاون پارلمانی رئیس‌جمهور و جزء کسانی بودند که از انتصاب من ناراحت بودند. ایشان به‌عنوان اعتراض من را برای حضور در جلسات ثابت معاونان پارلمانی دستگاه‌ها که یک هفته در میان در دفتر خودشان برپا می‌شد، دعوت نمی‌کرد! حدود شش ماه به این جلسات دعوت نشدم! تا اینکه یک روز به آقای خاتمی نامه نوشتم. مضمون نامه این بود: در چنین دولتی عجیب است که معاون پارلمانی شما تحمل فردی را که با نظر سیاسی او مخالف است، ندارد. آقای خاتمی با این نامه متوجه اوضاع شد و با آقای موسوی‌لاری برخورد کرد که ایشان هفته بعد من را به جلسه دعوت کرد.
علت این مسئله چه بود؟
خب من معروف هستم. وقتی وارد جلسه‌ای می‌شوم، خیلی ساکت نیستم. شاید بعضی‌ها از این رفتار من استقبال می‌کنند. اما بعضی‌ها هم دوست ندارند و می‌گویند فلانی چرا وقتی وارد جلسه می‌شوی، آرام نمی‌نشینی؟! جالب است وقتی وارد جلسه معاونان شدم، آقای موسوی‌لاری گفتند ما از آمدن آقای ضرغامی خیلی خوشحالیم و به ایشان خیرمقدم می‌گوییم. درصورتی‌که تا شش ماه قبل من را به جلسه راه نمی‌دادند!
شما که علاقه‌مند به کار فرهنگی بودید، چرا وارد چنین پست حساسی شدید؟
در چهار‌سالی که در این سمت بودم، فعالیت‌های فرهنگی – هنری، ‌سخنرانی‌ها و فعالیت‌های سینمایی‌ام هیچ‌وقت ترک نشد. حتی همه فیلم‌های سینمایی را می‌دیدم. درباره آنها نقد می‌نوشتم؛ ‌اما با اسم مستعار منتشر می‌کردم.
حالا چرا مستعار؟
چون ممکن بود از تحلیل‌های من تعبیرهای خاصی شود.
این هم نوعی از شیطنت است!
شاید! اما احساس می‌کردم این‌طور حرفم بهتر پیش می‌رود.
در نهایت هویت شما که فاش می‌شد. با شما در آن دوره برخوردی نکردند؟
یادم هست چند بار در دولت به آقای شمخانی تذکر داده شد. می‌گفتند معاون پارلمانی شما به‌جای اینکه برای وزارت دفاع کار کند، سخنرانی می‌کند و جاهایی هم دولت را نقد می‌کند. یک‌ بار هم ایشان از من استنطاق کرد.
چه کسانی از عملکرد شما به آقای شمخانی خبر می‌دادند؟
مشخصا یک‌ بار آقای ابطحی به ایشان تذکر جدی داد، یک ‌بار هم آقای ربیعی به ایشان نامه نوشت که هنوز نامه‌ ایشان را دارم؛ برای مثال بنده در قزوین سخنرانی کرده بودم؛ در قزوین جریان لیبرال و ملی‌گراها تحرکاتی داشتند. من در جلسه بزرگ مردمی که تشکیل شده بود سخنرانی داشتم که به‌نوعی زاویه‌ با دولت دوم خرداد محسوب می‌شد و خوشایند آنها نبود. آنها به آقای شمخانی تذکر ‌دادند، آقای شمخانی هم موضوع را با من در میان گذاشت. به ایشان گفتم من کار سیاسی نکرده‌ام، بلکه از مواضع نظام، ارزش‌های انقلاب و شهدا دفاع کرده‌ام که ایشان قانع شد.
ظاهرا در همان زمان ایراد‌هایی را هم درباره عطاءالله مهاجرانی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح کردید؛ چرا؟
وقتی آقای مهاجرانی وزیر شد، نیروهای انقلابی روی ایشان مسئله داشتند و من به‌عنوان منتقد جدی وزارت ارشاد مقاله‌های صریح حتی با عنوان خودم ‌نوشتم. مثلا مقاله «فولکس پرنده»‌ام برگرفته از صحبت سعید حجاریان در مورد مجاهدین انقلاب اسلامی بود. یعنی همان پنج نفری که در رأس همکاران دولت اصلاحات بودند، مثل آقایان بهزاد نبوی، محسن آرمین، مصطفی تاجزاده و… آقای حجاریان جایی خواسته بود آنها را نقد کند. گفته بود کل مجاهدین انقلاب اسلامی در یک فولکس جا می‌گیرند. همان زمان مقاله‌ای را نوشتم با نام«فولکس پرنده». فیلم طنزی هم در دهه ٥٠ به همین نام ساخته شده بود که در سینما «داریوش» دیده بودم که در آن، اتومبیل فولکس پرواز می‌کند.
نقدهای‌تان چه حیطه‌هایی را دربر می‌گرفت؟
مواضع من نسبت به آقای مهاجرانی روشن بود. من با آقای خاتمی در زمانی که رئیس‌جمهور بودند دو بار ملاقات کردم و درباره سینما و وضعیت بدی که داشت توضیحاتی ارائه کردم. به نظرم مشکل جدی ما در دو، سه سال اول دولت اصلاحات این بود که سینما از قاعده‌های خودش خارج و وارد ابتذال شده بود. آقای شمخانی در زمان استیضاح آقای مهاجرانی به من گفتند سفارش جدی شده که همه وزرا باید به مجلس بروند و برای حمایت از آقای مهاجرانی حضور داشته باشند و به من تأکید جدی کردند که شما هم حتما حضور داشته باشید. صبح روز استیضاح به آقای شمخانی گفتم من اصلا مصلحت نمی‌دانم شما در این جلسه حضور پیدا کنید. شما سردار بزرگ سپاه هستید و نیروهای انقلابی شما را قبول دارند. آقای مهاجرانی کسی نیست که به خاطر او به مجلس بروید و از ایشان حمایت کنید. آقای شمخانی قبول کرد. اما دوباره با من تماس گرفت و گفت فشار روی من زیاد است و باید به مجلس بروم. به ایشان گفتم شما وارد صحن نشوید. در راهرو با همه سلام و علیک کنید و بعد هم برگردید. ایشان هم گفت پیشنهاد خوبی است. آقای شمخانی به مجلس آمدند و با بعضی از نماینده‌های خوزستان و رفقای خود گعده کردند و رفتند. ولی به صحن مجلس نیامدند. حتی برای آقای شمخانی در مسائل مجلس و فرهنگی مشاور خوبی بودم. آقای شمخانی به سینما خیلی علاقه‌مند بود و همیشه به ایشان فیلم‌هایی را پیشنهاد می‌دادم. یک‌بار هم با آقای هاشمی ملاقات کردم. آقای هاشمی در دوره حضورم در وزارت ارشاد به سینما خیلی کمک کرده بود. آنجا درباره سینمای بعد از دوم خرداد به ایشان گزارش دادم. آقای هاشمی در سال ١٣٧٨از طرح مباحثی همچون «عالیجناب سرخپوش» و «خاکستری» و… که توسط اکبر گنجی مطرح می‌شد، دلخور بودند. هیچ‌کس به اندازه اکبر گنجی در جمهوری اسلامی با آقای هاشمی درگیر نشد.
ظاهرا آقای خاتمی هم مخالف مطالب آقای گنجی بود.
بله. اما روزنامه‌ها در زمان ریاست ایشان علیه آقای هاشمی می‌نوشتند. در همان زمان آقای هاشمی حرف مهمی زد و به من گفت فلانی می‌دانید من اصولا خوشبین هستم. اما به شما می‌گویم درحال‌حاضر از اوضاع مملکت نگران هستم! در وزارت دفاع هم برخی از هنرمندان سینما با من ملاقات می‌کردند. مثلا یک‌بار با آقای مهرجویی قرار گذاشتم و یک‌بار هم با خانم نوشابه امیری. ایشان برای درخواست وساطت جهت رفع توقیف مجله سینمایی «گزارش فیلم» پیش من آمد.
نوشابه امیری و همسرش در زمانی که مجله «گزارش فیلم» منتشر می‌شد، کمتر علیه مدیریت شما نقدی نوشتند. حتی تیتر «سید سیاه پوش» را از یاد نمی‌برم که عکس روی جلد تصویری از شما با لباس مشکی بود؟
اتفاقا برعکس! با وجود اینکه ایشان و همسرش هوشنگ اسدی تا جایی که می‌توانستند علیه دوره من مطلب نوشتند. اما وقتی مجله «گزارش فیلم» بسته شد، فکر کردند من می‌توانم کاری برای ایشان انجام دهم. چون دفتر من روی افراد مختلف باز است. نشریه ایشان به خاطر تخلفاتی که داشت از طرف دادستانی بسته شده بود. خلاصه صحبت ایشان این بود شما که با قوه ‌قضائیه ارتباط دارید به آنها بگویید کار اشتباهی انجام ندادیم و اگر هم اشتباهی هم رخ داده صرف‌نظر کنند. چون در حدی نیست که مجله تعطیل شود. آنها ویژه‌نامه‌ای چاپ کرده بودند به نام «صد فیلم برتر» که درمورد فیلم‌های قبل از انقلاب و بعضا مبتذل بود. به ایشان گفتم هر کاری بتوانم انجام می‌دهم. چون معتقدم فضای سینما باید مفرح و پررونق باشد. با بسته‌شدن هم موافق نیستم، اما مشخصا درباره فیلم «کندو» به ایشان اعتراض کردم که چرا باید از چنین فیلمی تعریف و تمجید کنید. این فیلم با کدام قسمت از نگاه روشنفکری شما هم‌خوانی دارد؟! ایشان که متوجه اطلاعات من شدند، نتوانستند جوابی بدهند. شاید هم جوابی نداشتند. درنهایت هم پاسخ دادند که همه اینها را فلانی (فرد محترمی که نامشان را نمی‌برم) انجام می‌دهد و کار من نیست! ما زمانی می‌خواستیم در این مملکت کار سیاسی کنیم، اما چون کم‌کم در این حوزه برای ما محدودیت ایجاد شد، وارد سینما شدیم و از این طریق حرف‌های سیاسی می‌زنیم. این اعتراف مهمی بود. بعدها خدمت رهبری رفتم و یک نسخه از مجله «گزارش فیلم» را به ایشان نشان دادم تا ایشان مواضع بعضی نشریات را بدانند. در آن شماره آقای اسدی که با عنوان «بهار ایرانی» می‌نوشتند، سرمقاله‌ای علیه من نوشته بود.  ناگهان دیدم رهبری فرمودند ایشان هوشنگ اسدی است؟ عرض کردم بله. گفتند من به اندازه سن شما با آنها آشنا هستم. بعد سابقه مفصلی درباره ایشان بیان کردند. از زمانی که توده‌ای بود و بعد استحاله پیدا کرد و طرفدار شاه شد و… دیدم اطلاعات ایشان آن‌قدر زیاد است که خجالت کشیدم توضیحات بیشتری ارائه دهم. سپس رهبری فرمودند اینها که صددرصد سیاسی بودند چطور به سینما آمده‌اند! پس معلوم است می‌خواهند حرف‌های سیاسی‌شان را بزنند. واقعا رهبری اطلاعات کاملی داشتند، اما متأسفانه تاکنون جمال رهبری خوب نشان داده نشده است. به دلایل مختلف در کارهای تبلیغی، حماسی و انقلابی چهره جلال رهبری را که خیلی لازم و ضروری است انعکاس می‌دهیم، اما به جمال و لایه‌های درونی رهبری، به‌ویژه در حوزه فرهنگ و هنر کمتر ورود می‌کنیم.
به نظر شما علت چیست؟
علتش کم‌سلیقگی و کم‌اطلاعی کسانی است که به رهبری اعتقاد دارند و همین‌طور جهت‌گیری‌هایی که سیاسیون و مخالفان نسبت به ایشان دارند. اتفاقا به نظرم مخالفان، رهبری را خیلی خوب می‌شناسند، اما می‌دانند نباید چهره جمال ایشان را منعکس کنند. لایه‌های درونی رهبری در حوزه‌های فرهنگی و هنری بسیار عمیق و لطیف و راهگشاست.
بزرگ‌ترین و مهم‌ترین دلیل شما برای مخالفت با سیاست‌های فرهنگی – هنری دولت اصلاحات چه بود؟
دوره آقای مهاجرانی بیشتر بر اساس «تساهل و تسامح»، آن هم با نگاه نمایشی و سیاسی بود. از رونق تولید به معنای حرفه‌ای آن خبری نبود. ایشان طرح ایجابی برای هنر از نگاه اسلامی و انقلابی در سینما، تئاتر و کتاب نداشت. فکر می‌کرد رسالتش فقط این است که با هیجانات دوم خرداد همه‌چیز را آزاد و صرفا هویتی برای خودش ایجاد کند و چون برنامه ایجابی برای رونق فرهنگ نداشت، ضربه زد. در وهله اول ضعف مدیریتی داشتند. هرکسی به صورت ملوک‌الطوایفی در صنوف، فضاهای هنری و معاونت‌ها مسیر خودش را می‌رفت. فقط سعی می‌کرد وجهه‌ای از تسامح و تساهل از خود نشان دهد و با این نماد می‌خواست برای خود هویت بسازد. تا آن زمان بیشتر کارهای ستادی می‌کردند و کار اجرائی نکرده بودند.
اما آقای مهاجرانی پیش از آن، نماینده مردم شیراز در دوره اول مجلس، معاون پارلمانی نخست‌وزیر وقت و معاون پارلمانی رئیس‌جمهور در دوران ریاست‌جمهوری هاشمی‌رفسنجانی بود… .
معاون پارلمانی رئیس‌جمهور هم که بود بیشتر کار ستادی می‌کرد، اما وقتی به وزارت ارشاد آمد، از همین نظر هم رها شد.
اصولا چرا دیگر در صداوسیما ماندنی شدید؟
بعد از وزارت دفاع، آقای لاریجانی که رئیس وقت صداوسیما بودند، اصرار زیادی به پیوستن من به صداوسیما داشتند. همان روندی را که با آقای شمخانی طی کرده بودم با ایشان هم طی کردم. به دلایلی واقعا مایل نبودم به صداوسیما بروم، اما آقای لاریجانی چندین‌بار با من صحبت کردند که استنکاف من را دیدند، اما آخرین‌بار نقل‌قولی از رهبری کردند که چنین برداشت کردم که رهبری علاقه‌مند هستند به صداوسیما بروم. این را که از آقای لاریجانی شنیدم، قبول کردم. در آن چهار سال در معاونت استان‌های صداوسیما سعی کردم تحولات اساسی از طریق راه‌اندازی شبکه‌های استانی داشته باشم. درواقع ابتدا به معاونت پارلمانی و استانی صداوسیما رفتم. یکی از اهدافم افزایش شبکه‌های استانی سیما بود.
البته هم‌زمان در وزارت دفاع، عضو شورای نظارت بر صداوسیما هم بودید؟
بله. همان زمانی که معاون پارلمانی وزارت دفاع بودم، از طرف قوه ‌قضائیه (به ریاست آقای یزدی) نماینده قوه ‌قضائیه در شورای نظارت صداوسیما شدم. قبل از اینکه به صداوسیما بیایم؛ یعنی چهارسالی که در وزارت دفاع بودم، یکی از وظایفم عضویت در شورای نظارت در صداوسیما بود و در مقطعی هم نایب‌رئیس شورا بودم.
از نظر اداری و قانونی، هم‌زمانی این دو سمت، مشکلی ایجاد نمی‌کرد؟
خیر. کسانی که نماینده قوا در شورای نظارت می‌شوند هرکدام پستی دارند. جالب است بدانید در دوره آقای یزدی که رئیس قوه ‌قضائیه بودند، با آقای اکبر گنجی در زندان ملاقات کردم، چون با ایشان دوستی قبلی داشتم. از آقای یزدی خواستم اجازه دهند در زندان با آقای گنجی ملاقات کنم. به من حکم و مأموریت دادند که از طرف رئیس قوه ‌قضائیه با آقای گنجی ملاقات و گزارشی تهیه کنم. با یکی از دوستان مشترک به دیدن آقای گنجی رفتم و در«بند زندان» مفصل با هم صحبت کردیم. آن زمان موبایل تازه وارد بازار شده بود و من از فرصت استفاده کردم و آقای گنجی توانست با موبایل من با خانواده‌ا‌ش تماس بگیرد. فضای عاطفی خوبی در آنجا ایجاد شد. گفت‌وگوی دوستانه‌ای میان ما صورت گرفت. ملاقاتم با اکبر گنجی برای گفت‌وگو، رفع سوءظن‌ها و نزدیکی دیدگاه‌ها بود. معتقدم برخی از مسائل را می‌توان با گفت‌وگو حل‌وفصل کرد، چون هزینه‌ای ندارد یا دست‌کم به امتحانش می‌ارزد.
با توجه به اینکه دوست آقای گنجی بودید، واقعیت دارد که در دهه‌ ٦٠  بر پیشانی خانم‌های بدحجاب پونز فرو می‌کرد که البته چنین تصویری را در فیلم «خصوصی» محمدحسین فرحبخش هم شاهد بودیم؟
نه از ایشان شنیده‌ام و نه دیده‌ام. اما خیلی از تندروهایی که چنین کارهایی می‌کردند بعدا جزء تندروترین بچه‌های اصلاح‌طلب شدند! یکی از همین افراد کسی بود که اوایل انقلاب وقتی از کمیته بهارستان خارج می‌شدیم (او مسئولیت داشت و من نداشتم) دید خانمی از جلوی بهارستان رد می‌شود که روسری و دامن بلندی بر تن داشت و بدون آرایش منتها به‌جای شلوار، جوراب کلفتی پوشیده بود. ایشان جلوی این خانم ترمز  و شروع کرد به دادن فحش‌های ناجور که این چه وضعیتی است. خانم هم خیلی ترسید و معذرت‌خواهی کرد. گفتم پوشش این خانم که مشکلی ندارد. گفت نه باید شلوار بپوشد! از برخورد او با این خانم خیلی ناراحت شدم. وقتی این خانم رفت، گفتم فلانی، این چه طرز صحبت‌کردن است. گفت شما اینها را نمی‌شناسید. بعدها همین آقا یکی از تندروترین اصلاح‌طلبان شد.
علت علاقه آقای علی لاریجانی به شما چیست؟
از قدیم با هم دوستی داشتیم. ایشان وقتی در سپاه مسئولیت داشتند و قائم‌مقام آقای ذوالقدر در ستاد مشترک سپاه بودند، من در صنایع سپاه بودم که موشک تولید می‌کرد. وقتی با مقامات سپاه به بهانه گزارش‌های نظامی ملاقات می‌کردیم همان زمان با آقای لاریجانی ارتباط دوستانه‌ای برقرار و ضمنا درباره علایق فرهنگی‌مان هم صحبت کردیم. آقای لاریجانی روزی که به توصیه رهبری، وزیر ارشاد شدند همان شب با من تماس گرفتند. من آن زمان در کارخانجات شهید حسن باقری مسئول تولید راکت‌های ١٠٧ و ٢٤٠ میلی‌متری بودم و هم‌زمان کار فرهنگی هم انجام می‌دادم. همان شب که آقای لاریجانی به ارشاد آمد، من هم آمدم و با هم کار را شروع کردیم. اول هم مسئولیت نمی‌خواستم و به‌عنوان فرد دوم ایشان مسئولیت تمام اموری را که به اداره ارشاد مربوط می‌شد، پذیرفتم.
در زمان معاونت پارلمانی آقای لاریجانی که وزیر ارشاد بودند، چه کردید؟ ‌
البته رابطه من با آقای لاریجانی فقط به این سمت خلاصه نمی‌شد. خیلی گسترده‌تر بود. مثلا گاهی که در معاونت‌های دیگر مشکلات ایجاد می‌شد مرا واسطه قرار می‌داد. حتی وقتی قرار بود معاونت‌ها جابه‌جا شوند و نیاز به توجیه بود، از من می‌خواست این کار را انجام دهم. یادم می‌آید یکی از آنها مشخصا آقای مرتضی حاجی بود که با ایشان هم دوست هستم. خطاب به آقای حاجی که آن زمان معاون بودند، گفتم لطفا از من ناراحت نشوید من حامل پیام ناراحت‌کننده‌ای برای شما هستم که البته بعدا در دولت آقای خاتمی وزیر آموزش‌وپرورش شد. بعد از رفتن آقای لاریجانی، ‌آقای میرسلیم به ارشاد آمدند که با من مشکلی نداشت و با هم رفیق بودیم. اما چون سیاست‌های ایشان را قبول نداشتم، بعد از دو، سه هفته به ایشان گفتم نمی‌توانم نفاق داشته باشم. چون باید از شما در مجلس دفاع کنم و نمی‌توانم هم تقیه کنم. ایشان هم پذیرفت.
ولی با این وجود چطور شد که معاونت سینمایی ایشان را پذیرفتید؟ ‌
در آن زمان بحران‌های سینما و اختلافات بین آقایان خاکبازان و فریدزاده (معاون وقت سینما) بالا گرفته بود و آقای میرسلیم اصرار داشتند که من معاون سینمایی شوم. در ابتدا مایل بودم سرپرست باشم تا بحران‌ها حل‌وفصل شود. اما آقای میرسلیم اصرار کرد که معاون شوم. شروطی گذاشتم که قبول کردند. ازجمله اینکه گفتم هفته‌ای یک‌بار باید در محل معاونت سینمایی با هم جلسه ثابت داشته باشیم تا بتوانیم وزارتخانه را برای کمک به معاونت، بسیج کنیم که قبول کردند. هفته‌ای یک‌بار ساعت هفت صبح که کسی در وزارتخانه نبود به دفتر بنده می‌آمدند و این روند یک‌سال‌ونیم ادامه داشت. درنهایت هم با آقای میرسلیم به‌جز بخش آخر که به دوم خرداد منجر شد، اختلاف و مشکل دیگری نداشتم. در زمان آقای میرسلیم معاونت سینمایی در کارش موفق بود. اولین ملاقاتی که ایشان و معاونان با رهبری داشتند، وقتی آقای میرسلیم گزارش کار داد، اولین جمله رهبری خطاب به آقای میرسلیم این بود که از آقای میرسلیم تشکر می‌کنم. بعضی از معاونت‌ها مثل معاونت سینمایی عملکرد خوب‌شان موجب دلگرمی ما شده است و این اولین جمله رهبری در مورد بنده در سال ٧٤ بود.
راستی نظرتان درباره مدیریت سینما در زمان صدارت آقای جواد شمقدری چیست؟
من به‌عنوان یک کارشناس سینما اعتقاد دارم که فیلم «بر بال فرشتگان» یکی از فیلم‌های خوب دفاع مقدس ماست. هرچند  فیلم دوم ایشان یعنی «توفان شن» که مربوط به حمله آمریکایی‌ها به لانه جاسوسی بود به آن قوت نشد و با اینکه هزینه و اعتبار مالی فیلم را تا آنجایی که من می‌دانم از آقای کرباسچی شهرداری وقت تهران گرفت، ولی هیچ‌گاه به قوت «بر بال فرشتگان» نشد. در اواخر دوره حضورم در معاونت سینمایی آقای شمقدری و بعضی از دوستان‌ جزء منتقدان من شدند که البته مهم هم نبود. چون هرکسی می‌تواند حتی با داشتن نگاه انتقادی در حوزه‌های مختلف همکاری کند. ولی بعدها که ایشان مدیر سینما شدند خوشحال شدم که بالاخره فردی که آشنایی با سینما دارد به امور سینماگران بپردازد. ولی اینکه تا چه اندازه در این کار مفید بودند، دیگران باید قضاوت کنند.
در سوم خرداد ١٣٨٣با حکم رهبری به ریاست صداوسیما منصوب شدید، با توجه به جایگاه ویژه این نهاد، چه نگاهی به مقوله سینما داشتید؟
البته به تنهایی در کتاب «راوی صادق» که مربوط به عملکرد ١٠ساله من است درباره اقدامات برجسته و مهم عملکردم توضیح دادم که به تنهایی معرف جایگاه صداوسیما در کشور هست. کتاب «راوی صادق» فقط عملکرد رسانه ملی در طول ١٠ سال مدیریت من نیست، بلکه مانیفست مأموریت‌ها و یک دوره «رسانه‌شناسی» در سطح رادیو، تلویزیون است. در این کتاب ٢٢٢ اقدام مهم و متفاوت از گذشته تشریح شده است. با تجربه‌ای که در سینما داشتم برنامه‌های تک‌قسمتی و تله‌فیلم را راه‌اندازی کردم که بیش از هزار فیلم تولید و پخش شد.
یادم می‌آید همان زمان با راه‌اندازی تله‌فیلم، برخی‌ها تحلیل می‌کردند که تلویزیون می‌خواهد رقیب سینما در تلویزیون باشد. واقعا این‌طور بود؟
وقتی شبکه‌های استانی را گسترش دادیم، طبیعتا این شبکه‌ها خوراک نمایشی می‌خواستند. به‌همین‌دلیل برای هنرمندان ایجاد اشتغال شد به‌طوری‌که هنرمندان در شهرستان‌ها و سایر شهرهای ایران توانستند کار نمایشی کنند. فیلم‌نامه‌های زیادی نوشته شد. استعدادهای استانی شکوفا شد. چون خودتان می‌دانید که ساخت یک فیلم سینمایی گران‌قیمت بود. بنابراین هزینه ساخت فیلم را پایین آوردیم و بعد قیمت فیلم‌نامه‌ها را بالاتر بردیم تا قصه‌های خوب خلق شوند. به نظرم در آن زمان حتی بعضی از فیلم‌های تلویزیونی ما یک سروگردن از فیلم‌های سینمایی بالاتر رفت. به‌طوری‌که در جشنواره‌ها هم مطرح شدند. مثلا فیلم «اتوبوس شب» به کارگردانی کیومرث پوراحمد و با بازی زنده‌یاد خسرو شکیبایی، جایزه بهترین فیلم جشن «خانه سینما» را دریافت کرد. یعنی خانه سینما که حوزه‌اش «سینما» است، فیلم برگزیده‌اش یک «تله‌فیلم» شد. یا فیلم «تنهای تنهای تنها» (١٣٩١) به کارگردانی احسان عبدی‌پور یکی از «تله‌فیلم»‌های موفق استانی بود که جایزه گرفت یا فیلم «حبیب» به کارگردانی داریوش یاری و با بازی حمید فرخ‌نژاد یکی از بهترین فیلم‌هایی بود که ساخته شده. اگر لازم باشد، می‌توانم مصاحبه‌ای مستقل درباره فلسفه و توانمندی و آسیب‌های تله‌فیلم داشته باشم. یا راه‌اندازی شبکه‌های نمایش و IFILM که مختص فیلم است از کارهای بنده در این حوزه بود. یادم است چقدر بحث‌های مفصل و کارشناسی با هنرمندان داشتیم که چگونه برنامه‌ریزی کنیم و فیلم‌های ایرانی و خارجی و کلاسیک را چه زمانی پخش کنیم تا مخاطبان رضایت داشته باشند. وقتی خواستیم به‌طور جدی کار سینمایی کنیم آرشیو فیلم‌ها را بررسی و فیلم‌ها را براساس ژانرها دسته‌بندی کردیم. صداوسیما ٢٠ هزار فیلم در آرشیو داشت. درحالی‌که سینما حداقل سالی صد فیلم می‌ساخت که بیش از ١٠ درصد را نمی‌توانیم نشان دهیم. اما حداقل سالی بین صد تا ١٥٠ فیلم جدید خارجی برای صداوسیما می‌خریم. اینها هیچ‌وقت این امکان را پیدا نمی‌کرد که در زمان نمایش از طرف همه دیده شود. مثلا برای عید چهار سریال جدید و ٨٠ فیلم خارجی جدید هم داشتیم. شما به‌عنوان علاقه‌مند به سینما در بهترین حالت می‌توانید ١٠ فیلم را ببینید و مردم کمتر. میانگین دیدن فیلم در صداوسیما سه درصد است. این خیلی مهم است. شاید تصور کنید کم است، اما در نظر داشته باشید که تعداد فیلم‌های سینمایی زیاد است. سریال را عموم مردم می‌بینند و درصدش بالاتر است. گفتم شبکه نمایش لازم نیست فیلم جدیدتر بخرد و همان فیلم‌هایی که تکرار شده را می‌تواند در یک کنداکتور خوب پخش کند. بنابراین بسیاری از فیلم‌هایی که مردم در شبکه نمایش می‌دیدند قبلا ندیده بودند. فیلم‌های ژانر دلهره و معناگرا که کمی هم خط قرمزها را برداشتند ساعت ١١ شب پخش می‌کردیم. پس شبکه نمایش برای تقویت سینما کار بزرگی بود. آی‌فیلم برای مخاطب خارج از کشور هدف‌گذاری شد. چون در دنیا ما را با خبرهای سیاسی می‌شناختند. من گفتم همان‌طور که فیلم‌های خارجی در ایران نشان داده می‌شود و مردم با فرهنگ دیگر کشورها آشنا می‌شوند، فیلم‌های ما باید برای بقیه دنیا برود. «شبکه ایران» با پخش فیلم و سریال ایرانی در دنیا معرفی شد؛ به‌ویژه در کشورهای عربی و منطقه که فکر می‌کردند زنان ایرانی در هیچ فعالیتی نیستند.
وقتی این همه فیلم‌های سینمایی و سریال که بهترین بازیگران در آنها هستند، می‌دیدند. نگاهشان به جمهوری اسلامی عوض شد. بعدا آی‌فیلم انگلیسی را راه‌اندازی کردیم منتها در ستاپ‌باکس‌ها زبان دوم نگذاشتند ولی عربی را گذاشتیم. خیلی از بچه‌های سینما آن زمان اعتراض می‌کردند که چون آی‌فیلم برای خارج از کشور است شما در داخل نمایش ندهید. ولی من معتقد بودم مدیریت آی‌فیلم مدیریت خوبی شده.
البته به شبکه‌ای مرجع برای فیلم و سریال تبدیل شد.
احسنت. چون حرفه‌ای اداره شد. دیگر اینکه شبکه HD راه افتاد. انقلاب دیجیتال در رسانه ملی و افزایش شبکه‌‌‌ها با رویکرد موضوعی و تخصصی و افزایش تولید به‌ویژه در حوزه‌های نمایشی و رویکردهای جدید در آن، تلویزیون را از رکود نجات داد. خوراک شبکه HD باید ارزش آن را داشته باشد. برجستگی تصاویر و لوکیشن‌ها در فیلم‌های سینمایی و مستندها می‌تواند اهمیت و زیبایی شبکه HD را بیشتر مشخص کند. فلسفه‌مان این بود چون همه فیلم‌هایمان که HD نیست و وقتی در ستاپ‌باکس یک پهنای باند برای پخش فیلم HD می‌دهید، سه برابر پهنای باندی است که SD نیاز دارد. بنابراین اگر می‌خواهید HD راه بیندازید و جای سه تا را اشغال کند، حتما فیلم‌هایی که به‌صورت HD پخش می‌کنید باید آن‌قدر جذابیت داشته باشد که ارزش سه برابر پهنای باند را داشته باشد. وقتی HD راه افتاد اولین فیلم‌ها را خودم انتخاب کردم که HD فیلم «صخره‌نورد» سیلور استالونه بود. وقتی این فیلم را HD می‌بینید، لذت دیگری دارد به هر حالت پروژه بزرگی بود. دو کار دیگر در حوزه نمایشی انجام دادیم؛ اول اینکه مجموعه‌های نمایشی بلند نوآوری کردم که قبلا نبود. مثلا تا آن زمان سریال‌های ١٢ تا ٣٠قسمتی ساخته می‌شد و اگر قرار بود طولانی‌تر شود دیگر اپیزودیک بود و دنباله‌دار نبود. بنابراین به خاطر قوت فیلم‌نامه‌ها که با بضاعتش در سیما سریال‌های ٩٠قسمتی ساخته شد، نظیر «رستگاران»، «فاصله‌ها»، «دلنوازان»، «نرگس» و «ترانه مادری» بود. اینها سریال‌های بلند با یک قصه واحد هستند  یا یکی از کارهای خوب در دوره من «شب‌های برره» و «کیمیا» بود.
با توجه به بحث کپی‌رایت، آرشیو  فیلم‌های خارجی را چگونه تقویت کردید؟
در ابتدا از مسئولان درباره تعداد فیلم‌های خوب خارجی دوبله‌شده یا در حال دوبله پرسیدم. متوجه شدم همه فیلم‌ها تکراری هستند. آن زمان آقای طالب‌زاده مسئول خرید خارجی بودند. با وجود نیروی فکری خوبی که بودند نیاز بود که به ایشان کمک کرد. ایشان گفتند لیست فیلم داده‌ایم که قرار بود بخش خرید سازمان این کار را انجام دهد. اما در زمان آقای کردان بخش خرید تعلل کرده بود و آقای لاریجانی گفته بود «سروش» خریداری کند. شبانه با «سروش» تماس گرفتم و از مدیر مربوطه پرسیدم چرا فیلم‌ها را نخریده‌اند! بهانه‌ای آورد که ناراحت شدم و برخورد تندی کردم و گفتم همین الان پول نقدی آماده می‌کنید تا طالب‌زاده سریع به خارج سفر کند که چنین شد و فیلم‌ها را با کیف سامسونت خود آوردند و بلافاصله به صورت سه شیفت کار دوبله را شروع کردند تا دست‌مان در پخش فیلم باز باشد. بعد از آن هم با بچه‌های شبکه فیلم، آقای کرمی و شورا صحبت ‌کردم و متوجه شدم بعضی از فیلم‌های خارجی که پخش می‌کنند کیفیت خوبی ندارند! گفتم چرا نسخه‌های خوب را خریداری نمی‌کنید؟ مثلا «پاپیون»، «موبی دیک» و… کیفیت پایینی داشتند که از قدیم در آرشیو بودند. گفتم چندی قبل با تعدادی از نمایندگان مجلس سفری به چین داشتیم. من و بهروز افخمی و چند نفر دیگر به فروشگاهی رفتیم که تمام فیلم‌های سینمایی دنیا را با کیفیت بسیار بالا به شکل دی‌وی‌دی‌ و با قیمت ارزان می‌فروشد. فروشگاه دو، سه طبقه بود که هر فیلم محصول آمریکا  یا کشورهای دیگر داشت. قیمت هر فیلم هم یک دلار بود. تازه روی هر دی‌وی‌دی چند آپشن جدید گذاشته بودند و کلا یک لقمه آماده بود. همان‌جا من و آقای افخمی چند فیلم خریداری کردیم. در فرودگاه هم چون چمدان‌ها را باز می‌کردند، عکس‌های جلد دی‌وی‌دی‌ها را پاره کردیم. به محض اینکه آقای کرمی گفت کیفیت فیلم‌ها عالی‌اند، گفتم هر فیلمی که بخواهید را با قیمت یک دلار تهیه می‌کنم. همان زمان با مسئول دفتر چین صداوسیما، آقای کوهستانی تماس گرفتم و گفتم همین الان با ١٠ ‌هزار دلار به فلان‌جا برو و تمام فیلم‌های کلاسیک را خریداری کن و با چمدان به ایران بفرست. این را یکی از شاهکارهای مدیریتی خودم می‌دانم.
خب،  فیلم‌ها  مشکل کپی‌رایت نداشت؟
خیر. چون قبلا فیلم‌ها را خریداری کرده بودیم منتها کیفیت بدی داشتند که با خرید دی‌وی‌دی‌ها مشکل حل می‌شد.
یکی از دستاوردهای مدیریتی شما سانسور فیلم‌ها موسوم به «آباژور» بود که در شبکه‌های مجازی بازتاب‌هایی زیادی داشته. چگونه به «روتوسکوپی» رسیدید؟
ما دیدیم که برخی از صحنه‌های فیلم‌های خارجی تنها مشکلی که دارد لباس نامناسب بازیگران زن است. گفتیم باید به دنبال راه‌حلی باشیم منتها حذف‌کردن به نفع فیلم نبود. بنابراین به این نتیجه رسیدیم که از جنس همان لباس بازیگر برای او لباس طراحی و با کامپیوتر در تک‌تک نماها وارد کنیم. به نظرم این کار با خلاقیت به سرانجام رسیده و حتی نتیجه‌بخش بوده است. توانمندی ما در دوبله و روتوسکوپی صحنه‌های غیراخلاقی، امکان بهتری برای استفاده مردم از فیلم‌های خارجی فراهم کرد.
با وجود اینکه در دوره ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد، ‌صداوسیما به‌طور کامل از ایشان حمایت کرد، اما استثنایی هم وجود داشت که آن هم برنامه «نود» و شخص عادل فردوسی‌پور بود که با همه حمایت‌های شما از دولت مهرورز، ‌توانست مقابل آقای علی‌آبادی قرار گیرد و او را نقد کند. چرا؟
رمز موفقیت آقای فردوسی‌پور این است که بر کارش تسلط دارد. خطوط قرمز را هم می‌شناسد و علاقه‌مند است که برنامه‌اش همیشه جذاب باشد. بنابراین مدیران صداوسیما جاهایی از او حمایت می‌کنند و جاهایی هم سیاست‌های مدیریتی را به او منتقل می‌کنند و ایشان هم تا جایی که می‌تواند این سیاست‌ها را اعمال می‌کند. آقای علی‌آبادی بحثی را با ما سر حق پخش باشگاه‌ها جلو برد که اشتباه بود. طبق مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام در دوره آقای لاریجانی، صداوسیما که نهاد دولتی است برای انجام مأموریت‌هایش اختیاراتی ازجمله حق پخش مسابقات ورزشی دارد و برای پخش مسابقات ورزشی داخلی نباید پولی را پرداخت کند. این نکته در مجلس بحث و در مجمع تشخیص با ریاست آقای رفسنجانی تصویب شد. بنابراین بعدا هم آقای لاریجانی در برنامه پنج‌ساله که به حق پخش اشاره کرده بودند و در زمان آقای خاتمی نوشته شد نامه مفصلی به ایشان نوشت و اعتراض کرد که طبق مصوبه مجمع، صداوسیما هیچ پولی را بابت پخش بازی‌ها نباید به ورزش بدهد. در دوره من این بحث دوباره مطرح شد منتها من در مقطعی تصمیم گرفتم به ورزش کمک کنم. به آقای احمدی‌نژاد پیشنهاد کردم که ما و شما هر کدام پنج ‌میلیارد هزینه کنیم که وضعیت باشگاه‌های کشور تقویت شود و مشکلی هم برای پخش نباشد. یک‌ بار این کار را کردند که منتفی شد. به خاطر اینکه تمام آگهی‌های دور زمین که رقم بالایی است به خاطر پخش صداوسیماست.
نهایتا با آقای احمدی‌نژاد بحث را جلو بردم. روزی که قطعی شد، به آقای فردوسی‌پور گفتم با آقای علی‌آبادی در برنامه «نود» صحبت کن که ایشان پشت خط آمد و این خبر را داد و حل شد. آقای فردوسی‌پور همیشه منتقد رفتارهای مدیریت‌های رسمی کشور در حوزه ورزش بوده‌اند. حتی وقتی آقای عباسی وزیر ورزش شد از آقای فردوسی‌پور ناراحت بود و همیشه به من گله می‌کرد. بقیه آقایان هم همین‌طور. ناگفته نماند که آقای هاشمی در دوره معاونت سینمایی و آقای احمدی‌نژاد در دوره ریاست سازمان صداوسیما، کمک‌های قابل‌توجهی به من و در اصل به مردم کردند.
در برنامه «هفت» زمان آقای جیرانی، صداوسیما به بحث تعطیلی «خانه سینما» ورود پیدا کرد و با وجود مخالفت‌های دولت، گزارش تجمع اعتراضی هنرمندان مقابل «خانه سینما» را پخش کردید. چرا؟
خب، من با بسیاری از اهالی سینما دوستی دارم. یادم می‌آید در همان تجمع که درِ خانه سینما از سوی دادگاه پلمب شده بود، بچه‌ها گزارش تصویری تهیه کرده بودند که قبل از پخش به من نشان دادند. در آنجا دیدم علیرضا داوودنژاد با عصبانیت می‌خواهد پلمب درِ خانه را بشکند منتها از آنجا که نمی‌خواست غیرقانونی عمل کند، فریاد می‌زد یکی من را بگیرد! که کلی خندیدم. در نهایت به دلیل رفاقت‌ها نگذاشتم آن صحنه پخش شود. چون در صورت پخش ممکن بود طرف مقابل از آن بهره‌برداری کند. به هر حالت علایقم به سینما کاملا معلوم است. جالب است بعد از آن اتفاقات آقای فرهاد توحیدی، رئیس وقت هیئت‌مدیره خانه سینما، با دستخط خود نوشتند و با این جمله کلیدی که «در روزگاری که از منجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارد» شما دستور پخش تیزر تبریک خانه سینما به مناسبت روز ملی سینما را در تلویزیون دادید و «الحق که مردانگی را به کمال رسانیدید»، از من تشکر کردند که من هنوز این نامه را دارم. چون آن زمان جدا از تعطیلی خانه سینما، روز ملی سینما هم از تقویم رسمی کشور حذف شده بود.
صحبت‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه مدیران شما بعد از خروج‌تان از صداوسیما که ‌همچنان در سازمان باقی ماندند، ‌بلایی سر محمد سرافراز آوردند که نتوانست کار کند و ناچار شد از سازمان بیرون برود. آیا این درست است؟
همه آنها عوض شده بودند. بااین‌حال از خودشان بپرسید.
زمزمه‌های بازگشت شما به صداوسیما شنیده می‌شود. آیا درست است؟ ‌
خیر.
فعالیت شما در فضای مجازی خیلی پررنگ است. به‌اصطلاح بیشتر قله‌ها را درنوردیده‌اید مثل اینستاگرام، توییتر و حتی در تلگرام دو کانال دارید؛ یکی «خمیازه» که طنز است و دیگری کانال رسمی شما. آیا این حضور به دلیل عضویت‌تان در شورای‌عالی مجازی است؟
حضور من در فضای مجازی، ربطی به عضویتم در شورای‌عالی فضای مجازی ندارد. هرچند نسبت به این مسئولیت می‌تواند مرا آماده‌تر نگه دارد. فضای مجازی حوزه ناشناخته‌هاست. به‌همین‌دلیل تصمیم گرفتم از رسانه ملی و رسانه‌های مکتوب فاصله بگیرم و در طول این سه سال فقط در حوزه مجازی فعالیت کنم. خوشبختانه تجارب فراوانی کسب کردم و به‌طور مستمر آن را به علاقه‌مندان و فعالان این حوزه در دانشگاه‌ها، سازمان‌ها و دیگر محیط‌های آموزشی و رسانه‌ای برای نخبگان کشور منتقل می‌کنم. زبان فضای مجازی زبان خاصی است. «لسان قوم» که در قرآن آمده، امروزه تا حد زیادی به زبان فضای مجازی برمی‌گردد. دوره متن‌های مطول – به‌جز برخی استثنائات – سپری شده. فعالیت در فضای مجازی، ارزان و پرسرعت است. کسانی که قدرت تولید در این فضا دارند، به‌راحتی و با قدرت بی‌بدیل می‌توانند جامعه بزرگی از کاربران را تحت‌تأثیر قرار دهند. کار در فضای مجازی لذت‌بخش است.
در این فضا امکان نظارت عمومی آحاد مردم نیز به‌خوبی فراهم شده. از اینکه عمر من به این دوران رسید و می‌توانم از این پدیده عجیب و باورنکردنی استفاده کنم، خدا را شاکرم.
واکنش‌های مثبت و منفی و طنزپردازانه به چاپ کتاب اخیرتان که پست‌های اینستاگرامی شماست، شده. چرا این کتاب را چاپ کردید؟
پست‌های اینستاگرامی من محتوامحور است. یکبارمصرف نیست. در بسیاری از زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، هنری، ورزشی، علمی و مدیریتی اظهارنظر کرده‌ام. درواقع این ٥٠٠ یادداشت به‌نوعی اعلام مواضع من در این حوزه‌هاست. با وجود اینکه هر کدام از این پست‌ها در زمان خود مخاطبان فراوانی در فضای مجازی داشته، اما تدوین کامل آن به صورت مکتوب می‌تواند امکان تمرکز و مراجعه بهتر را به آنها فراهم کند. اضافه بر این افراد زیادی که اهل حضور در فضای مجازی نیستند و در طول این مدت به‌طور پراکنده از طریق سایر رسانه‌ها در جریان این محتوا‌ها قرار گرفته‌اند، به طرق مختلف علاقه‌مندی و نیاز خود را به این کتاب اعلام کرده بودند. درواقع این اقدام پل بین فضای مکتوب و فضای مجازی است.
آقای محمد مهاجری، از نویسندگان قبلی روزنامه کیهان و خبرآنلاین فعلی، در پست‌های توییتری خود مطالب جالبی درباره شما می‌نویسد. مثلا به علاقه‌تان با نعلبکی چای‌خوردن اشاره کرده یا اینکه در پستی نوشته بود «مدتی فکر می‌کردم رئیس واقعی صداوسیما کیست که امروز دیدم ضرغامی نوشته، چرا دولت برای اداره رسانه ملی لایحه داده! فهمیدم که او هنوز رئیس است» و… . نظرتان چیست؟
(می‌خندد) آقای مهاجری خیلی علاقه‌مند است درباره حواشی کارهای من تحقیق کند که همه شیرین هستند و حتی برخی از آنها را در کانال تلگرامی خودم بازنشر می‌کنم.




مهدی فخیم‌زاده: بازپخش برخی کارهای قدیمی به مدیران تلویزیون ارتباطی ندارد و معلول کمبود بودجه است/از اواسط دوران ضرغامی تلویزیون دچار معضل کمبود بودجه شد و این معضل همچنان باقیست/تا بودجه نباشد کسی به سراغ تولید سریال تاریخی-مذهبی نمی‎‌رود

سینماروزان: مهدی فخیم زاده از جمله کارگردانان باسابقه سینماست که سابقه فعالیت برای تلویزیون را هم دارد و از جمله دو سریال تاریخی «ولایت عشق» و «تنهاترین سردار» را کارگردانی کرده است.

به گزارش سینماروزان بازپخش چندین و چندباره آثار تاریخی-مذهبی قدیمی و از جمله «مختارنامه» از رسانه ملی موجب شده مهدی فخیم زاده در این باره طرف پرسش قرار گیرد.

مهدی فخیم زاده که قصد دارد به زودی و بعد از سالها دوری از سینما فیلمی با نام «مشت در وقت اضافه» را بسازد با اشاره به دلیل بازپخش برخی سریال‌ها در تلویزیون به «ایسنا» گفت: زمانی که تلویزیون برای تولید آثار نمایشی جدید بودجه ندارد، مجبور می‌شود به اینکه سریال‌های قدیمی را بازپخش کند و تکرار یک سریال دیده شده دیگر جذابیتی برای بیننده ندارد.

این کارگردان با اشاره به روند تولید سریال‌های تاریخی مذهبی، بیان کرد: ساخت سریال‌های مذهبی و تاریخی بودجه زیادی لازم دارند و مدت زمان زیادی طول می‌کشد تا به نتیجه برسد. تولید سریال «مختارنامه» هفت سال طول کشید. همچنین مجموعه «ولایت عشق» را دو سال و نیم فیلمبرداری کردیم؛ البته از زمانی که من شروع به تحقیق و نگارش فیلمنامه این سریال کردم تا زمانی که پخش سریال تمام شود، پنج سال زمان برد.

فخیم‌زاده به مشکلات مالی تلویزیون اشاره کرد و گفت: ساخت این نوع سریال‌ها سنگین و دشوار است و هزینه زیادی برای تولید آن‌ها نیاز است. تلویزیون از اواسط دوره آقای ضرغامی، رییس سابق سازمان صدا وسیما گرفتار معضل کمبود بودجه شد در نتیجه اگر بودجه نباشد اصل قضیه یعنی تولید و کیفیت هم دچار مشکل می‌شود.

او با اشاره به اینکه پخش تکراری برخی سریال‌ها از تلویزیون معلول کمبود بودجه است ادامه داد: بازپخش برخی کارهای قدیمی از تلویزیون به مدیران سازمان ارتباطی ندارد، بلکه به بودجه تلویزیون مربوط می‌شود. در حال حاضر تلویزیون به دلیل مشکلات مالی تحمل مخارج سنگین برای تولید یک پروژه را ندارد، بنابراین زمانی که تلویزیون برای تولید آثار نمایشی جدید بودجه ندارد، مجبور می‌شود سریال‌های قدیمی را بازپخش کند و تکرار یک سریال دیده‌شده دیگر جذابیتی برای بیننده ندارد.

این بازیگر درباره محتوای برخی مجموعه‌های تلویزیونی اظهار کرد: من به دلیل اینکه تمامی سریال‌های تلویزیون را ندیده‌ام، نمی‌توانم قضاوت کلی کنم  اما کیفیت محتوای سریال‌های تلویزیونی هم به بودجه بستگی دارد و مدیران هم نمی‌توانند کاری کنند.

او درباره تاثیر بودجه بر کیفیت ساخت یک سریال توضیح داد: زمانی که برآورد بودجه سریالی که تولید آن هفت یا هشت ماه زمان می‌برد، پایین باشد باعث می‌شود که آن سریال در چهار ماه فیلمبرداری و تمام شود؛ بنابراین این کم وقت گذاشتن بر روی تولید یک سریال، به کیفیت آن لطمه خواهد زد.




انتقاد یک رسانه اصولگرا به تبلیغات مضر در شبکه‌های کودک و نوجوان+طرح ادعایی درباره تعلیق پرداخت حقوق پرسنل یکی از این شبکه‌ها به‌خاطر ممانعت از پخش تیزر اروتیک!!!

سینماروزان: تبلیغ برخی خوراکیهایی که حتی برای بزرگسالان هم مضر است در خلال برنامه های شبکه های تلویزیونی مخصوص کودک و نوجوان با انتقاد یک رسانه اصولگرا مواجه شده است.

به گزارش سینماروزان  روزنامه «جوان» در کنار مرور آسیبهای احتمالی که به واسطه پخش این آگهیها سلامت کودک و نوجوان را نشانه خواهد رفت ادعایی را هم طرح کرده درباره تعلیق پرداخت حقوق پرسنل شبکه پویا بخاطر ممانعت از پخش یک آگهی اروتیک!!!

متن کامل گزارش «جوان» را بخوانید:

تبليغات بازرگاني خلاف در «پويا» و «نهال»

تبليغات بازرگاني در برنامه‌هاي تلويزيوني ويژه كودك و نوجوان يكي از چالش‌هايي است كه هميشه درباره كيفيت برنامه‌هاي سينما مطرح بوده است. مدافعان حقوق كودكان بارها درباره تأثيرات سوء تبليغات روي باورهاي خردسالان هشدار داده‌اند. به اعتقاد آنها به دليل اينكه كودك در سنين پايين قدرت تشخيص ميان واقعيت‌ها و فضاي فانتزي و غير واقعي تبليغات را ندارد، نمي‌تواند اين دو فضا را از هم جدا كند و به همين خاطر تماشاي تبليغات روي ذهن خردسالان تأثيرات منفي باقي مي‌گذارد اما این مدیران رسانه ملی ایران هستند که این روزها هر ارزشی را پای آگهی‌های خود ذبح می‌کنند.
سوداگری بی‌حد و حصر
تبليغات تجاری در برنامه‌ها کودکان علاوه بر تأثير منفي رواني، باعث مي‌شود تا كودك به سمت مصرف محصولات عموماً زیان‌آور و خوراكي‌های بي‌ارزش سوق داده شود. تبليغات محصولات خوراكي حجيم شده مانند «پفك» و «چيپس» با هدف‌گذاري روي مخاطب خردسال و كودك از جمله مواردي بوده كه هميشه انتقادهاي زيادي را نسبت به صداوسيما به همراه داشته است.
براي همين يك‌بار و در زمان رياست عزت‌الله ضرغامي براي مدتي محدود پخش تبليغات بازرگاني در برنامه‌هاي كودك ممنوع شد. ضرغامي در آن زمان طي مصاحبه‌اي علت پخش‌شدن تبليغات در برنامه‌هاي كودك را بي‌پولي صداوسيما عنوان و از ممنوعيت پخش آگهي‌ها دفاع كرد ولي اين بي‌پولي بود كه باز هم قواعد بازي را به هم زد و انواع و اقسام تبليغات مستقيم و غير‌مستقيم از برنامه‌هاي كودك و حتي شبكه تلويزيوني كودك سردرآورد.
به بچه‌ها رحم کنید
جالب است كه مديران صداوسيما نيز به مضرات پخش آگهي‌هاي بازرگاني براي كودك واقفند. پيش از راه‌اندازي كانال‌هاي پويا و نهال، محمد سرشار، مدير شبكه كودك ابراز اميدواري كرده‌بود كه دولت تسهيلاتي را به صداوسيما ارائه كند تا در اين شبكه آگهي بازرگاني پخش نشود.
 وي گفته بود: اميدوارم با نگاه ويژه به شبكه كودك و نوجوان پخش آگهي‌هاي بازرگاني را در اين شبكه متوقف كنيم. سرشار دليل اين كار را نيز بي‌دفاع بودن مخاطب كودك در برابر تبليغات بازرگاني دانست. با اين حال نه خبري از كمك دولت شد و نه صداوسيما تمايلي براي پخش نكردن آگهي در برنامه‌هاي كودك از خود نشان داد؛ موضوعي كه اخيراً اعتراض‌هاي نمايندگان مجلس را در پي داشته است. اعضاي كميسيون فرهنگي مجلس معتقدند تبليغات بازرگاني در برنامه‌هاي كودك مخالف مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي است.
سيد صادق طباطبايي، عضو كميسيون فرهنگي مجلس مي‌گويد: تبليغ خوراكي آن هم از نوع مضر آن در برنامه‌هاي تلويزيوني كودك و نوجوان در اكثر كشورها ممنوع است؛ چراكه اين مسئله ذائقه و عادات غذايي كودكان را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد و بالطبع سلامت نسل آينده نيز متأثر از آن خواهد بود.
نماينده مردم اردستان در مجلس شوراي اسلامي با بيان اينكه رسانه ملي در صورت داشتن شديدترين مشكلات مالي باز هم نبايد از برنامه‌هاي كودك و نوجوان خرج كند، مي‌افزايد: تبليغات در رسانه ملي به دليل مشكلات مالي از حد متعارف گذشته‌است و اين مسئله در برنامه‌هايي كه توانسته‌اند جلب اعتماد عمومي كنند، بيشتر ديده مي‌شود. در واقع اگر مخاطب از يك برنامه تلويزيوني استقبال كند، مجبور به تحمل انواع و اقسام تبليغات در ابتدا، ميانه و انتهاي آن برنامه خواهد شد. اين نماينده با اشاره به مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي مبني بر منع تبليغات بازرگاني در محيط‌هاي آموزشي، پژوهشي، تربيتي، مذهبي و فضاهاي مخصوص كودكان تصريح مي‌كند: اجراي مصوبات اين شورا وظيفه همه دستگاه‌هاي ذي‌ربط است و با دستگاهي كه در اجراي آن تخطي كند بايد برخورد قانوني شود.
مشکلات مالی را جور دیگری حل کنید
از سوي ديگر، جمشيد جعفرپور، رئيس كميسيون فرهنگي مجلس نيز با انتقاد از پخش آگهي‌هاي بازرگاني در برنامه‌هاي كودك مي‌گويد: از آنجا كه هر نوع تبليغي در برنامه‌هاي كودك مي‌تواند تأثير مستقيمي در سبك زندگي و خلقيات كودكان داشته باشد، رسانه ملي بايد با دقت و طمأنينه بيشتر به اين مهم اقدام كند؛ چراكه در پي اين تبليغات، عادات غذايي كودكان براي هميشه تحت الشعاع قرار خواهد گرفت.
جعفر‌پور مي‌افزايد: بايد اين سؤال را از مسئولان مربوطه پرسيد، چرا شير و ديگر خوراكي‌هاي مفيد در برنامه‌هاي كودك تبليغ نمي‌شوند، بنابراين بايد از صدا و سيما خواست مشكلات مالي خود را از طرق ديگري حل كند و در بدترين شرايط مالي نيز برنامه‌هاي كودك و نوجوان را تحت‌الشعاع قرار ندهد. مديران صداوسيما بارها به بهانه كسري بودجه تن به پخش آگهي‌هاي مواد خوراكي داده‌اند كه براي سلامت جامعه مضر است. به نظر مي‌رسد اكنون مجلس بايد گام‌هايی جدي براي مقابله با اين روش غلط صداوسيما بردارد.
ماجرای تبلیغ اروتیک!
يكي از نمايندگان مجلس به «جوان» مي‌گويد: سال پيش يك تيزر تبليغاتي در اختيار شبكه پويا براي پخش قرار گرفت. در اين تيزر دو كودك دختر و پسر مقابل هم مي‌ايستند و پوشك‌هاي خودشان را در مي‌آورند و به سمت يكديگر پرتاب مي‌كنند. مدير وقت شبكه پويا به خاطر محتواي اروتيك اين تيزر تبليغاتي حاضر به پخش آن نمي‌شود و به همين خاطر حقوق آن ماه كارمندان پويا در موعد پرداخت نمي‌شود و بخش آگهي‌ها برخورد ناشايستي با اين شبكه مي‌كند.



ادعاهای وحید جلیلی از هسته مرکزی جشنواره‌ای که بودجه میلیاردیش در لایحه بودجه آمده⇐از حوزه هنری اخراج شدم به خاطر نقد صداوسیما و عملکرد آقای ضرغامی/در بخش‌های دراماتیک تلویزیون بنده اثری از حضور مؤثر یک جریان حزب‌اللهی نمی‌بینم/جیرانی یادش رفته که به «هفت» دعوت شدم و زنگ زد گفت نیا، ممنوع‌التصویری!/قبل و بعد سفر ژاپن نظر من نسبت به معتمدآریا مثبت بود و هنوز هم هست/ممنوع‌الفعالیت بودن معتمدآریا در تلویزیون بخاطر حضور در فیلم تبلیغاتی موسوی، قابل باور نیست/حیدریان که رئیس ستاد هنرمندان موسوی بوده الان رئیس سینمای کشور است!/مجیدی که فیلم تبلیغاتی موسوی را ساخته بود با بیشترین حمایت‌های نظام، بعد از فتنه ۸۸ فیلم ساخت/چه بلاهایی که بعضی سینمایی‌ها بر سر حامد کمیلی و علیرام نورایی و محمدرضا شریفی‌نیا نیاوردند

سینماروزان: حرف و حدیثهای ابتدایی درباره حضور فاطمه معتمدآریا در سریال «لحظه گرگ و میش»همایون اسعدیان و سپس حذف وی در آستانه فیلمبرداری و جایگزینی فاطمه گودرزی شایعاتی را درباره ممنوع‌الفعالیت بودن معتمدآریا در تلویزیون شکل داده است.

با این حال پرسشهایی هم طرح شده مبنی بر آن که علت حذف معتمدآریا خودخواسته بوده و مبتنی بر عدم علاقه وی برای ایفای نقش در قامت زنی متشرع با پوشش چادر؟؟؟

در این شرایط وحید جلیلی از فعالان فرهنگی جریان اصولگرا که رییس شورای سیاستگذاری جشنواره عماری هم هست که بودجه‌ای میلیاردی برای آن در لایحه سالانه بودجه درنظرگرفته شده بود(اینجا را بخوانید) در گفتگویی با «تماشاگران امروز» وقتی درباره سفر به ژاپن به همراه معتمدآریا و به بهانه جشنواره صلح، مورد پرسش قرار گرفته در کنار ذکر خیر ایشان، ممنوع الفعالیت بودن او به خاطر ماجرای انتخابات88 را کاملا زیر سوال برده است.

* یکی از مهم‌ترین عکس‌هایی که در ماه‌های اخیر در عالم سینما منتشر شد، تصویر حضور شما در کنار خانم معتمدآریا در ژاپن بود؛ تقریبا دو طیف مختلف فکری از اصولگرا و اصلاح‌طلب سر یک میز غذا. دیروز خبر تازه‌ای منتشر شد درباره اینکه ایشان در تلویزیون ممنوع‌التصویر هستند و نامشان از لیست بازیگران آقای اسعدیان حذف شده است. بعد از آن دیداری که شما با ایشان داشتید نظرتان درباره ایشان تغییر کرده یا فکر می‌کنید خانم معتمدآریا صلاحیت کار هنری در تلویزیون دارند یا همچنان مخالف هستید؟

اصل خبر ممنوع‌التصویری را می‌فرستید؟ الکی راجع به یک شایعه سر کار نرویم؟! درست است. قرار بوده ایشان در سریال آقای اسعدیان بازی کند و نگذاشتند. به جایش خانم گودرزی قرار شده بازی کند. روزنامه سینمای آقای جیرانی هم نوشته.

کاش آن سال‌هایی که ما ممنوع‌التصویر بودیم رفقایی مثل شما داشتیم‌! آقای جیرانی یادش رفته که به «هفت» دعوت شدم و زنگ زد گفت نیا، ممنوع‌التصویری! البته آن زمان انگیزه نداشت رسانه‌ای‌‌اش کند‌! تازه خودش هم زنگ نزد و مسعود فراستی به نیابت از جیرانی تماس گرفت.

* آقا واقعا اینکه شما ممنوع‌التصویر شده باشید، خودش تیتر یک است! در باور عمومی، شما فقط ممنوع‌التصویر می‌کنید!

باور عمومی نیست. باور خصوصی رسانه‌های محفلی است. مشکل، تبعیض‌ها و تحریف‌ها و یک بام و دوهواهاست.  ضمنا اخیرا که سریال «آشپز‌باشی» با بازی خانم معتمد‌آریا پخش شد.  چطور می‌گویید ممنوع‌التصویرند؟

* کارهای قدیمی‌شان انگار مشکلی ندارد. ظاهرا فقط برای کارهای جدید ممنوع‌الکار هستند!

آقای شمقدری هم سال‌هاست دارد تلاش می‌کند یک سریال از تلویزیون بگیرد و خیلی کارگردان‌ها و بازیگرهای دیگر که دل پری از مدیریت‌های سیما دارند.  ممنوع‌التصویری بیشتر در سینما اعمال می‌شود تا تلویزیون. یادتان هست بلایی که بعضی سینمایی‌ها بر سر حامد کمیلی و علیرام نورایی و محمدرضا شریفی‌نیا و … آوردند؟ صرفا به خاطر اینکه در فیلم‌هایی بازی کرده بودند که با منافع ایدئولوژیک بعضی‌ها همخوان نبود‌!

* بعد از دیداری که شما با خانم معتمد‌آریا داشتید نظرتان درباره ایشان تغییر کرده یا فکر می‌کنید ایشان صلاحیت کار هنری در تلویزیون دارند یا همچنان مخالف هستید؟

«همچنان» مخالف هستم؟!! خوب خودتان می‌برید و می‌دوزید و نسبت خلاف می‌دهید و … . نظر من قبل و بعد سفر ژاپن فرقی نکرده. قبلش هم نظر من نسبت به ایشان مثبت بود و هنوز هم هست.

* ایشان به خاطر عقاید سیاسی و حضورشان در آن فیلم انتخاباتی در سال 88 اجازه کار ندارند و …

کدام فیلم؟

* فیلم انتخاباتی آقای موسوی.

چه ربطی دارد؟! آقای حیدریان که رئیس ستاد هنرمندان آقای موسوی بوده الان رئیس سینمای کشور است!

* ولی به نظر می‌رسد ایشان همچنان در تلویزیون ممنوع‌الفعالیت هستند و …

بازار شایعات را داغ کنید ولی یک ذره هم به واقعیت‌ها نگاهی بیندازید! بسیاری مدیران و بازیگران و مجریان و کارمندان صداوسیما به آقای موسوی رأی دادند و الان هم کارشان را می‌کنند. اگر به خاطر شرکت در فیلم تبلیغاتی کسی ممنوع‌التصویر بشود سازنده آن فیلم آقای مجید مجیدی بوده که با بیشترین حمایت‌های نظام، بعد از فتنه ۸۸ فیلم ساخته. آقای حیدریان که عضو فعال آن ستاده بوده الان رئیس سینمای کشور است. تا قبل از شورش بر رأی مردم و مخالفت با جمهوریت نظام، هر کسی به یک کاندیدایی رأی داده. اینکه مشکلی نداشته. آقای افخمی هم به آقای کروبی رأی داده و … .

* خودتان اگر بخواهید درباره خانم معتمدآریا جمله‌ای بگویید چه می‌گویید؟ بالاخره اگر دو طیف اصولگرا و اصلاح‌طلب سینما بتوانند دور هم بنشینند، حتما باید بروند یک کشور دیگر، مثلا ژاپن؟ واقعا این امکان برای دیالوگ در همین ایران وجود ندارد؟

قاعدتا من این تقسیم‌بندی‌ها را قبول ندارم. اگر عملکرد ما را در جشنواره مردمی فیلم عمار ببینید، این نظر را نخواهید داشت. ما قبل از اینکه به فیلم‌ساز پر‌مخاطب و جهانی ایران، آقای سلحشور رحمه‌الله علیه جایزه داده باشیم به مرحوم آقای امیر قویدل و آقای داوود میرباقری جایزه داده‌ایم یا در دوره‌های بعدی فانوس عمار را به جعفری جوزانی یا حسین زندباف داده‌ایم. نکته این است که فراتر از بازی‌های ژورنالیستی و پاپاراتزی‌های سیاسی در واقعیت خیلی از این مرزبندی‌هایی که بعضی دوست دارند درباره‌‌اش جنجال کنند وجود خارجی ندارد. یکی از مهم‌ترین فیلم‌ها و درخشان‌ترین بازی‌های خانم معتمد‌آریا در فیلم «گیلانه» است. 10 سال پیش زمانی که سوره بودم، مفصلا به «گیلانه» پرداختیم و با رخشان بنی‌اعتماد میزگرد داشتیم که چاپ شده. یعنی وقتی که به واقعیت نگاه می‌کنید می‌بینید که فراتر از بازی‌های ژورنالیستی سخیف و پیش پاافتاده اگر بر اساس اطلاعات واقعی و منصفانه بخواهید نگاه کنید بسیاری از این کارهای ژورنالیستی، بازی سیاسی است.

* حتما لازم بود بروید ژاپن برای دیالوگ؟

«از این طرف که منم راه کاروان باز است». همه جا می‌شود دیالوگ کرد. ما 10 سال پیش آن میزگرد را داشتیم و قبل و بعد از آن هم عملکردمان شفاف است.

* مثل آن زمانی نیست که آقای مخملباف می‌گفتند نمی‌شود با آقای کیارستمی در یک لانگ شات قرار گرفت که طیف‌های سینمای ما این‌طور نیستند؟

به خوب نکته‌ای اشاره کردید. ایشان وضعیتشان مشخص است. همان افراطی‌ها سر از تفریط و بی‌هویتی درآوردند و به سخیف‌ترین مواضع افتاده‌اند.

* پس به اینکه دو طرف می‌توانند با هم صحبت کنند قائلید؟

اصلا دو طرفی وجود ندارد. خانم معتمدآریا کسی است که «گیلانه» و «مهر مادری» و «روسری آبی» را بازی کرده و کسی است که یکی از سالم‌ترین نیروهای سینمای ایران از لحاظ خانوادگی و خوش‌نامی است. این دو طرف که می‌گویید را من نمی‌فهمم.

* یعنی از نظر شما غیرخودی نیستند؟

تعریف خودی و غیرخودی مشخص است. هر کسی که دلبسته استقلال و هویت ایران باشد، چه استقلال فرهنگی، چه استقلال سیاسی و برای داشته‌های جامعه دینی ایران و دستاوردهای جمهوری اسلامی که با حرکت فراگیر ملت و نثار صدها هزار خون پاک به دست آمده احترام قائل باشد، خودی است.

* کسی که نقش یک مادر شهید را در «آباجان» بازی می‌کند؛ به نظر شما چنین کسی را به هر دلیلی که نمی‌دانیم چیست، می‌توانند از بازی در تلویزیون محرومش کنند؟ احیانا شاید از واکنش اصولگرایان می‌ترسند …

«آباجان» را ندیده‌ام و قضاوتی ندارم اما درباره صداوسیما بحث مفصل است. من از حوزه هنری اخراج شدم به خاطر نقد صداوسیما و عملکرد آقای ضرغامی.

* پس نظر شما را هم نمی‌پذیرند؟

فعلا که در بخش‌های دراماتیک تلویزیون بنده اثری از حضور مؤثر یک جریان حزب‌اللهی نمی‌بینم. اگر شما می‌بینید بفرمایید. تلویزیون عمدتا در تسخیر کاسب‌ها و بی‌آرمان‌ها و ریاکارهاست. سخافتی که در دوره آقای ضرغامی بر صداوسیما حاکم شد متأسفانه ادامه دارد. صداوسیما به عنوان رسانه ملی باید مورد نقدهای جدی‌تری قرار بگیرد. با جنجال‌های زرد بر سر شایعات فصلی اتفاق خاصی نخواهد افتاد.




عزت‌الله ضرغامی روی آنتن زنده بیان کرد⇐مناظره تلویزیونی احمدی‌نژاد-موسوی از سوی احمدی‌نژاد دوقطبی شد/هم به موسوی و هم به کروبی گفتم با اختلاف ۱۲ میلیون رأی نمی‌توان تقلب کرد/بعد از انتخابات۸۸ موسوی از ما آنتن زنده خواست؛ آنتن زنده هم طرف مناظره می‌خواست و هم مجری اما موسوی قبول نکرد/خودم گفتم عکس پاره شده امام(ره) را در خبر «۲۰٫۳۰» نشان دهید تا مردم بفهمند با چه کسانی روبرو هستند/در جلسه شورای عالی امنیت ملی حسن روحانی موافق حصر بود!!!

سینماروزان: عزت الله ضرغامی رئیس ‌اسبق صدا و سیما که در یکی دو سال اخیر از کاربران فعال شبکه های اجتماعی است و میکوشد آرای خود درباره موضوعات مختلف را این طریق اعلام کند به تازگی با حضور در شبکه «افق» و برنامه «جهان آرا» روایتی از برخی از اتفاقات 88 ارائه داد.

به گزارش سینماروزان ضرغامی با بیان اینکه «مناظرات سال 88 بسیار تعیین‌کننده بود و نقشی اساسی در انتخاب مردم داشت» گفت: مناظره تلویزیونی احمدی‌نژاد-موسوی از سوی احمدی‌نژاد به شدت دوقطبی شد، این مناظره به قدری حساس بود که مجری نتوانست آن را اداره کند.

وی در بخش دیگری از این گفت‌و‌گو با بیان اینکه «هیچ دستگاه امنیتی فتنه را پیش‌بینی نمی‌کرد» اظهار داشت: ما فکر نمی‌کردیم که موسوی مصاحبه کند و خود را پیروز بنامد و مردم را به حضور در خیابان‌ها دعوت کند، هم خانه موسوی رفتم و هم خانه کروبی و با هر دو صحبت کردم. من گفتم فاصله 12 میلیون است و نمی‌توان تقلب کرد.

ضرغامی در ادامه با بیان اینکه «اگر خاتمی را ببینم به او می‌گویم با اینکه می‌دانستید در سال 88 تقلب نشده است چرا این را نگفتید؟ » تصریح کرد: جمله خس و خاشاکی که احمدی‌نژاد در جشن پیروزی گفت فضا را متشنج‌تر کرد. شاید بهتر بود که او از طرفداران رقیب برای حضور در انتخابات تشکر می‌کرد.

وی همچنین با اشاره به اینکه امکان تخصیص آنتن زنده به موسوی با حضور مجری و طرف مناظره وجود داشت اما موسوی آن را قبول نکرد، گفت: تشخیص من این بود که به آقای موسوی تریبون بدهیم تا تشنج کمی آرام‌تر شود، به او گفتیم حرف‌های خود را ضبط کنید و به ما بدهید. موسوی گفت من آنتن زنده می‌خواهم و برنامه ضبطی را قبول ندارم، آنتن زنده هم طرف مناظره را می‌خواهد و هم مجری که موسوی این را قبول نکرد. عقل قبول نمی‌کرد که با این شرایط به موسوی آنتن زنده بدهیم.

ضرغامی همچنین با ‌اشاره به پخش اهانت فتنه‌گران به تصویر امام خمینی در روز دانشجوی سال 88 نیز گفت: درمورد نشان دادن عکس پاره شده امام خمینی معاونت سیاسی با من تماس گرفت و گفت که این اتفاق افتاده است. من خودم گفتم که عکس پاره شده امام(ره) را در خبر بیست و سی نشان دهید تا مردم بفهمند که با چه کسانی روبرو هستند.

رئیس‌اسبق صدا و سیما در مورد حصر سران فتنه نیز گفت: حصر مصوبه شورای عالی امنیت ملی است که بیست ماه بعد از فتنه صورت گرفت، همزمان با بیداری اسلامی که حرکتی مقدس بود برای سوق دادن آن به ایران و سوریه طراحی انحرافی شد، سران فتنه برای حضور مردم در خیابان بیانیه دادند، با آقای ناطق نوری حرف زدم و ایشان گفتند که علیرغم ناراحتی از دست احمدی‌نژاد حرکت سران فتنه شدیدا محکوم است.

وی ادامه داد: بعد از بیست ماه باید آشوب‌ها تمام می‌شد. در جلسه شورای عالی امنیت ملی حصر به‌عنوان یک راه حل مطرح شد و نه یک مجازات.

ضرغامی در این گفت‌و‌گو اظهار داشت: در جلسه شورای عالی امنیت ملی برای تصمیم‌گیری درباره حصر سران فتنه، حسن روحانی حضور داشت و موافق حصر بود.




عزت‌الله ضرغامی بیان کرد⇐زمانی که من وارد صداوسیما شدم با شکایت هایی که از زمان مدیر قبلی{علی لاریجانی} نسبت به اشخاص و سازمانها وجود داشت، مواجه شدم اما هیچ کدام از آن شکایتها را پیگیری نکردم/مدیران صداوسیما از امکاناتی که در اختیارشان است برای تبیین کارشان بهره نمی‌گیرند/فیلمهای ۱۱ شب شبکه «نمایش» و «خندوانه» را پیگیری می‌کنم/{بخاطر انتشار به‌موقع خبر}مدیران خبر صداوسیما با مسئولان رسمی کشور دچار چالش می‌شوند!

سینماروزان: عزت الله ضرغامی دهم مردادماه در مراسم بزرگداشت حبیب الله کاسه ساز تهیه کننده سینما و تلویزیون حضور یافت و در حاشیه این مراسم به سوالاتی درباره نظرش نسبت به سیاست های صداوسیمای فعلی و رویکرد آن، برنامه های تلویزیون، حذف منتقدان و… سخن گفت.

ضرغامی درباره اینکه چقدر این روزها رسانه ملی را دنبال می کند و نظرش در این باره چیست به «مهر» گفت: من به اهالی رادیو و تلویزیون خدا قوت می گویم چون محدودیت‌هایشان را می‌دانم و به مشکلات واقف هستم. از مظلومیت عوامل و مدیران صداوسیما همین کافی است که کار زیادی انجام می دهند ولی از امکاناتی که در اختیارشان است به دلایل مختلف برای تبیین کارشان بهره نمی گیرند.

رییس اسبق صداوسیما ادامه داد: مخالفان من می آیند و نمی گویم بدترین بلکه بهترین سخنان را مطرح می کنند و من چیزهای جدیدی هم یاد می گیرم.

ضرغامی در پاسخ به اینکه چقدر این رویکرد را در سال های حضورش در صداوسیما به کار گرفته است، گفت: من نسبت به صداوسیما هم همینطور بودم و شاید تنها مدیری بودم که شهرت داشتم به اینکه از هیچ کس به دلیل سخنان یا تهمت هایش و یا حرف هایی که خلاف بود و قاعدتا باید پاسخی نسبت به آنها پخش می شد، شکایت  نکردم. من این رکورد را ۱۰ ساله و نیم که رییس صداوسیما بودم حفظ کردم و از هیچ فرد و نهاد و موسسه رسانه ای که سخنان خلافی به صداوسیما و شاید خود من بیان می کرد، شکایت نکردم. حتی اگر پاسخی هم به این افراد یا رسانه ها می دادیم آن را منتشر نمی کردند چون می دانستند اگر هم منتشر نکنند من شکایتی نمی کنم. من این رکورد را به خاطر اعتقادم حفظ کردم نه اینکه صرفا رکورددار شوم.

وی ادامه داد: زمانی که من وارد صداوسیما شدم با شکایت هایی که از زمان مدیر محترم قبلی نسبت به اشخاص و سازمان ها وجود داشت، مواجه شدم حتی شکایت هایی نسبت به شخصیت های مشهور اصلاح طلب بود که من آنها را پیگیری نکردم و بعدا از طرف آنها تماس گرفتند و از من تشکر کردند. البته اینها را می گویم و امیدوارم این سوءتفاهم پیش نیاید که خدایی نکرده فکر کنند من متعرض یک مدیر محترم و زحمتکش شده ام.

رییس اسبق صداوسیما در واکنش به پرسش دیگری نسبت به تلاشش برای اینکه برنامه ای حذف نشود و ادامه داشته باشد از پاسخ گفتن به دلیل سوء تفاهمی که ممکن است نسبت به زیر سوال بردن رفتار مدیران فعلی به وجود آید، امتناع کرد.

ضرغامی در پاسخ به پرسش دیگری درباره اینکه چه برنامه ای را در تلویزیون بیشتر دنبال می کند، اظهار کرد: من فیلم های ساعت ۱۱ شب شبکه نمایش را معمولا در ذهن دارم که اگر فیلمی را ندیده باشم حتما نگاهش کنم.

وی در ادامه به عنوان دومین گزینه خود توضیح داد: «خندوانه» را نیز پیگیری می کنم به دلیل اینکه در دوره من با حساسیت های زیادی که داشتم راه اندازی شد و ابتدا خیلی سخت گیری داشتیم که خوب و مفید دربیاید و در کنارش نیز دو برنامه دیگر داشتیم که آنها ادامه پیدا نکردند. این برنامه را دنبال می کنم چراکه برایم مهم است که بدانم این برنامه به کجا رسیده است.

رییس اسبق صداوسیما همچنین درباره فضای مجازی و اینکه گاهی سازمان صداوسیما در پوشش اخبار از شبکه های اجتماعی عقب می ماند، اظهار کرد: صداوسیما از کسی عقب نمی ماند بلکه اقتضائاتی دارد که باید براساس آن عمل کند. صداوسیما به دلیل کنترل کردن خبری که می تواند در جامعه موثر باشد و هماهنگی با دستگاه های مربوطه به لحاظ قانونی که باید روی دقت و صحت خبر کار کند گاهی ایجاب می کند که دیرتر از یک مجموعه رسانه ای دیگری که تعهدی در این مساله ندارد خبر را منتشر کند. گاهی رسانه ها به دلیل سرعت، خبری را منتشر می کنند و بسیار هم فراگیر می شود اما صداوسیما ضمن اینکه به سرعت توجه دارد چون رسانه رسمی کشور است به صحت و دقت نیز توجه می کند.

وی عنوان کرد: بسیاری از خبرهای مهم امنیتی حتما باید در یک گردش کار، پروسه ای را در دبیرخانه شورای امنیت ملی که زیر نظر رییس جمهور محترم اداره می شود طی کنند و بعد از پاسخ دقیقی که آنها بیان می کنند، آن خبر منتشر شود. در غیر این صورت صداوسیما امکان انتشار و اعلام خبر را ندارد و من مطلع هستم مدیران خبر ما با مسئولان رسمی کشور دچار چالش می شوند و اصرار می کنند که اگر ممکن است خبر را یک دقیقه زودتر برای مردم مطرح کنند در واقع علی رغم اینکه صحت و دقت باید در نظر گرفته می شود مدیران خبر ما پیگیر سرعت هم هستند.

ضرغامی در پایان درباره رویکرد دولت ها نسبت به صداوسیما و اینکه سیاست آن را جناحی می دانند، اظهار کرد: بالاخره هر کس که خودش جناحی است اگر ببیند جناحش دارای اشکالی است به صداوسیما انتقاد می کند.




بازگشت سرافراز به رسانه ملی؟+فهرستی از ۶ گزینه جانشینی علی‌عسکری؛ از رحمانی‌فضلی تا قالیباف و یک روحانی

سینماروزان: کاملا قابل پیش بینی بود که توسعه کمّی که صداوسیما در دو دهه گذشته داشته است مانعی بزرگ است پیش روی هر آن کس که مدیریت در این نهاد را در دهه نود برعهده گیرد.

به گزارش سینماروزان محمد سرافراز رییس قبلی صداوسیما کوشید به نوبه خود با تجمیع شبکه ها و استارت بازخرید نیروهای ناکارآمد و بازنشسته شرایط چابک سازی این رسانه را فراهم آورد اما دامنه اعتراضات کنارگذاشته‌شدگان که در بخش خصوصی حرفی برای گفتن نداشتند و بهشت‌شان رسانه ملی بود، موجب شد که سرافراز در نهایت استعفا دهد و عبدالعلی علی‌عسکری جانشین اش شود.

علی عسکری هم نتوانست بر مشکل اصلی سازمان که کمبود منابع مالی است فائق آید و از سوی دیگر بازگرداندن یک سری شبکه و کانال که در زمان سرافراز تجمیع شده بود باعث شد تنگناهای مالی سازمان بیشتر هم شود.

شاید برای همین است که حدود یک سال بعد از روی کار آمدن علی عسکری زمزمه هایی جدی شنیده می شود مبنی بر جایگزینی او با یک فرد تازه نفس.

در میان گزینه های جانشینی علی عسکری نامهای مختلفی به چشم می خورد؛ از عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور دولت یازدهم که نماینده رییس جمهور در شورای نظارت بر صداوسیما هم هست تا محمدباقر قالیباف شهردار تهران که بعد از کناره گیری از انتخابات96 به نفع ابراهیم رییسی و شکست رییسی در انتخابات، در آینده نزدیک و با تغییر شورا باید شهرداری را هم به چهره هایی همچون محسن مهرعلیزاده واگذار کند و شاید حضور در صداوسیما برایش مجالی باشد برای نوعی قدرت‌نمایی تازه.

علی اصغر پورمحمدی از مدیران باسابقه رسانه ملی که در زمان سرافراز معاون سیما بود و در دوران علی عسکری هم مدیریت شبکه سوم را برعهده داشته دیگر گزینه جانشینی علی عسکری است. عزت الله ضرغامی دیگر گزینه ایست که نامش برای حضور دوباره در رسانه ملی شنیده میشود اما ضرغامی که این تنگناهای مالی را پیشتر خیلی خوب درک کرده بعید است دوباره خطر کند و وارد چنین عرصه ای شود.

حجت‌الاسلام رمضانعلی موسوی مقدم قائم مقام فعلی سازمان دیگر گزینه جانشینی علی‌عسکری است؛ موسوی مقدم که پیش از علی عسکری هم به عنوان معاون امور مجلس سازمان فعالیت کرده نیز به خوبی از گرفتاریهای مالی سازمان آگاهی دارد و همین حضور او در جایگاه ریاست بر سازمان را دچار شبهه می کند.

محمد سرافراز رییس پیشین سازمان هم جزو گزینه هاست به خصوص که فقط کمی بیش از یک سال بعد از جایگزینی او با علی عسکری مشخص شد کلیت برنامه هایی که او برای چابک سازی این سازمان عریض و طویل داشت چقدر کاربردی بود و محال است هر مدیر دیگری بدون اتکا به آن کوچک سازی بتواند در مدیریت این نهاد در میانه دهه نود موفق باشد.

اینکه آیا علی عسکری همچنان بر ریاست خود بر سازمان امتداد خواهد داد یا نه هنوز قطعا مشخص نیست و اینکه در صورت استعفای وی کدامیک از گزینه ها بجایش می آیند معلوم نیست اما واقعیت آن است هر کدام از این چهره ها که به ریاست برسند چاره ای ندارند جز آن که به جای تکیه بیش از حد بر بودجه های دولتی سازمان را به سمت کوچک کردن و ایستادن روی پای خود  ببرند.

این الگو در زمان سرافراز تا حدی اجرا شد و نتیجه اش هم چندان بد نبود اما سرافراز در برابر فشارها نتوانست دوام بیاورد و برنامه اش را کامل اجرا کند.

شاید اگر همان برنامه سرافراز توسط خودش یا دیگرانی که به جایش می آیند دنبال شود سازمان از این سیکل مشکلاتی که به شدت به «رسانه ملی»بودنش ضربه زده فاصله گیرد و مجالی پیدا کند برای احیای دوباره.




یک منتقد پیشکسوت خطاب به دو مدیر فعلی و اسبق سینما⇐آقای ایوبی! سینما را با “ص” مشق می‌کنید؟/آقای ضرغامی! در دوران معاونت سینمایی چه کردید جز شبه‌نظامی کردن سینما؟/از کدام دانشگاه سینمایی مدرک گرفته‌اید که این گونه نظریه صادر می‌کنید؟

سینماروزان: ادعای پرایراد حجت‌ا.. ایوبی درباره تقسیم بندی سینمای دنیا به دو گونه ایران و آمریکا چندی قبل از سوی عزت ا.. ضرغامی رییس اسبق صداوسیما و معاونت سینمایی در دوران وزارت علی لاریجانی و مصطفی میرسلیم هم تکرار شد.

به گزارش سینماروزان طرح مجدد این ادعا سبب ساز آن شده است که جبار آذین منتقد پیشکسوت سینما با نگارش یادداشتی اجتماعی به انتقاد از هر دوی این مدیران فعلی و سابق بپردازد.

متن کامل یادداشت آذین را بخوانید:

دیکته غلط ضرغامی، ایوبی و…

معلوم نیست، جنابان آقایان ضرغامی و ایوبی و دوستان آنها از چه زمانی کارشناس و متخصص سینما بویژه سینمای ایران و آمریکا شده اند و از کدام دانشگاه سینمایی، دکترای سینمایی گرفته اند که چنین قاطع و کارشناسانه عنوان می کنند؛ در دنیا دو جربان سینمایی وجوددارد؛سینمای آمریکا و ایران. و این جمله درست و دقیقی است!…

جالب است، آقای ضرغامی که در دوران معاونت سینمایی خود جز تحمیل سلیقه و شبه‌نظامی کردن سینما و در تلویزیون جز حجیم کردن طول و عرض صداوسیما کاری انجام نداده، چگونه به خود اجازه اظهارنظر کارشناسی درباره سینما می دهد و تازه مدعی می شود فقط  دو جریان سینمایی وجود دارد؟!

این ادعای تبلیغاتی را آقای ایوبی هم که هنوز و همچنان سینمارا با “ص” مشق می‌کند، دارد. درعرصه فرهنگ این مملکت چه اتفاقی افتاده که این آقایان که فاقد تخصص و دانش سینمایی هستند و نه فقط سینمای ایران را نمی شناسند که از سینما و سینمای آمریکا و جریان های سینمایی سردرنمی‌آورند، یک شبه کارشناس امور سینما وحتی سینمای بین الملل شده اند؟

آیا قرار است جریان تازه ای در سینمای بیمار ایران شکل بگیرد یا داستان صرفا یک اقدام تبلیغاتی و نمایش من هم هستم و بلدم، است؟! داستان هرچه که باشد، به جزعیان کردن سینما و فرهنگ‌ناشناسی آقایان و دیکته غلط آنها، برای ایشان ثمر ندارد. بهتراست آنها برای مطرح کردن خود طرحی دیگر بیندیشند!

حجت ا.. ایوبی و عزت ا.. ضرغامی
حجت ا.. ایوبی و عزت ا.. ضرغامی