1

۹ ماه بعد از توصیه سینماروزان⇐حذف زم‌نمایی هاشمی از فیلم ارگانی “منصور”!+عکس

سینماروزان/محمد شاکری: ۹ ماه بعد از پیشنهاد سینماروزان به تولیدکنندگان فیلم ارگانی “منصور” درباره حذف نماهای هاشمی مرحوم، حالا در نسخه اکران به توصیه سینماروزان عمل شده.

به هنگام رونمایی فیلم “منصور” محصول اوج در فجر۳۹ در کنار ذکر مشکلات متعدد فیلم و ازجمله فقدان روحیه قهرمانی در شخصیت اصلی فیلم، از کیفیت پایین ورود هاشمی‌فقید به فیلم نوشتیم.(اینجا را بخوانید)

۹ ماه قبل در سینماروزان آمد: سکانسهای ورود هاشمی رفسنجانی به فیلم مشخص نیست جدی است یا طنز به خصوص که گریم رفسنجانی شبیه حجت‌الاسلام زم شده با یکی که به‌جای ایفای نقش، ادای رفسنجانی را درآورده! چه خوب که در تدوین نهایی، کلا این بخش‌ها حذف شود!

حالا به هنگام اکران “منصور” خبر رسیده که ۱۷ دقیقه از نسخه جشنواره فیلم و ازجمله نماهای هاشمی‌فقید کلا حذف شده؛ حذفی که یحتمل هم ضرباهنگ کند نسخه جشنواره را قدری ترمیم خواهد کرد و هم یکدستی فیلم را بیشتر می‌کند.

محسن قصابان در نقش شهید ستاری در برابر هاشمی رفسنجانی در نمایی از فیلم منصور
محسن قصابیان در نقش شهید ستاری در برابر آیت الله هاشمی رفسنجانی در نمایی از فیلم منصور




واکنش مسعود ده نمکی به حذف سهوی(!؟) نام شهدا از برخی معابر پایتخت⇐مدتی بعد از پایان جنگ هم تصاویر شهدا را از اتوبانها حذف کردند و بیلبوردهای تبلیغاتی کاشتند!/شهدا باعث حواس‌پرتی مسئولین می‌شوند!/ باید عکس و نام شهدا را پاک کرد تا بتوان خیلی راحت برعکس شهدا حرکت کرد!

سینماروزان: انتشار خبر حذف نام شهدا از برخی معابر پایتخت که رییس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس آن را “سهوی” خوانده با واکنش مسعود ده نمکی کارگردان سینما و تلویزیون مواجه شده است.

مسعود ده نمکی با انتشار برگی از خاطراتش در سالهای دهه هفتاد به مرور اتفاقی مشابه در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی پرداخته است؛ اتفاقی مبتنی بر حذف تصویر شهدا از اتوبان تهران-قم و جایگزینی بیلبوردهای تبلیغاتی که ده نمکی آن را اقدامی در جهت پرت کردن حواس از آرمانهای شهدا میداند.

متن نوشتار مسعود ده نمکی را بخوانید:

بعد از رحلت حضرت امام(ره) کشور در فضایی حزن‌انگیز فرو رفت و تا اربعین امام در سراسر کشور مراسم عزاداری و سوگواری برگزار شد و همه مردم درگیر برگزاری این مراسم‌ بودند.

به علت رحلت ایشان از برگزاری برنامه‌ تجمعی که پیش از رحلت امام برنامه‌ریزی کرده بودیم و قصد داشتیم به سمت جماران حرکت کنیم و پیرو بحث مبارزه‌ای که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه‌ (ضرورت جنگ فقر و غنا و مسائل دیگر) تذکر داده بودند با ایشان تجدید بیعت داشته باشیم منصرف شدیم.

امیدوار بودیم ضربه از دست دادن این نعمت الهی، به جامعه که در مسیر قهقرای فرهنگی پیش می‌رفت تلنگری بزند و موجب کندی آن حرکت گردد، اما متأسفانه فضای تابستان بعد از رحلت حضرت امام با اتفاقات در حال وقوع، نشان ‌می‌داد که حرکت خزنده فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و بی‌تفاوتی نسبت به ارزش‌ها و امام‌زدایی و جنگ‌زدایی تشدید شده است.

یکی از این اقدامات در زمان حیات حضرت امام حذف تابلوهای شهدا در اتوبان قم‌ ـ تهران بود. اعتراض ما به روزنامه‌ها کشیده شد. ژاندارمری کشور که آن زمان مسئول این اقدام بود، مجبور به پاسخ‌گویی شد و آنها اعلام کردند که این اقدام براساس استفتاء از حضرت امام صورت گرفته است. آنها معتقد بودند که وجود این تابلوها موجب حواس‌پرتی راننده‌ها و وقوع تصادف می‌‌‌شود، ولی چرا پس از برداشتن تصاویر شهدا، به‌مرور «تابلوهای تبلیغاتی» را در اتوبان‌ها  نصب کردند و کسی نگفت اینها باعث حواس‌پرتی راننده‌ها و تصادف می‌شود!

همان زمان دکلمه‌ای در مورد این دوگانگی رفتاری با این مضمون نوشتم:

«بله شهدا باعث حواس‌پرتی می‌شوند، حواس‌پرتی از سمت دنیاگرایی مردم و مسئولین، باید هم عکس و نام شهدا را پاک کرد تا بتوان خیلی راحت برعکس شهدا حرکت کرد.»

همان زمان که جنگ تمام شد زمزمه‌هائی به اسم ایجاد فضای شاد و با نشاط و این شعار ‌که، «مردم را باید از فضای اندوهناک جبهه و جنگ دور کرد» شروع شده بود و به نظر من این‌گونه اقدامات در همان راستا بود.

بعد از انتخاب آقای هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری و انتصاب غلامحسین کرباسچی در شهرداری تهران، روند نمادزدایی از دیوارها و معابر شهر جدی‌تر و در دایره‌ای‌ وسیع‌تر، ادامه یافت.

پاک کردن شعارهای جنگ از دیوارها و چاپ مقاله ضد جنگ در روزنامه اطلاعات آن هم سه ماه بعد از رحلت امام سرآغاز سازماندهی یک حرکت جدید از طرف ما شد.

ما در کنار برگزاری تجمعات هفتگی خود، نیروهای داوطلب را سازماندهی ‌کردیم تا شب‌ها به‌‌صورت گشت موتوری در هر مکانی که شهرداری اقدام به پاک کردن شعارهای جنگ و انقلاب از دیوارها می‌کرد ما هم همان شعارها را با پیستوله و یا کلیشه و رنگ بنویسیم. چون بچه‌ها خط‌ خوشی نداشتند، سعی ‌کردیم این شعارها را روی کلیشه‌های فیلم‌های رادیولوژی طراحی و آنها را بین بچه‌ها تقسیم کنیم. نیروهای این گروه از موتورسوارها را به ‌دلایل امنیتی و حفاظتی از بین افرادی غیر از بچه‌های تظاهرکننده انتخاب می‌کردم تا کسی پی به هوششان نبرد.

البته تأمین هزینه این حجم از رنگ و پیستوله هم خیلی سخت بود.

بعضی‌ وقت‌ها کار شعارنویسی به چالش و درگیری کشیده می‌شد و نیروهای شهرداری با بچه‌ها درگیر می‌شدند و ما مجبور بودیم سوار بر موتور به آن منطقه شهرداری برویم و بچه‌ها را آزاد کنیم. این چالش بین ما و شهرداری و همچنین وجود رسانه‌هایی که به فضای نفی گفتمان مقاومت و جنگ دامن می‌زدند موجب شد که دوباره تصمیم به برگزاری راه‌پیمایی‌های رسمی بگیریم.

در کنار مبارزه شبانه ما گاهی مطالبی انتقادی در بخش اخبار ویژه روزنامه‌های جمهوری و کیهان آن زمان درج می‌شدند که، «عده‌ای به اسم دفاع از ارزش‌ها با بی‌سلیقگی و بدخطی روی دیوارها، شعارهای انقلابی می‌نویسند که این بی‌سلیقگی باعث دلزدگی مخاطب می‌شود.» درواقع این روزنامه‌ها خط بد دولت و شهرداری را نمی‌دیدند؛ ولی بدخطی ما را می‌دیدند. حالا سهواً یا عمداً متوجه نمی‌شدند که در کشور چه وارونگی فرهنگی‌ای دارد روی می‌دهد.




انتشار اظهارات سمپاتیک سیدضیاءالدین دری نسبت به هاشمی‌رفسنجانی در روزهایی که اصولگرایان سعی زیادی دارند این فیلمساز را به نفع خویش مصادره کنند⇐هاشمی خودش را سیبل کرد تا دیگران آسیب نبینند!/هر کس نقدی به هاشمی داشت مطرح کرد ولی هاشمی هیچ گاه قهر نکرد!/هاشمی به مردم فهماند که حکومت کردن کار ساده‌ای نیست!

سینماروزان: در تمام روزهای بعد از درگذشت سیدضیاءالدین دری رسانه های اصولگرا سعی زیادی کردند که به واسطه مضامین ضداستعماری سریالهای این کارگردان او را منسوب به جریان خود دانسته و حتی وی را در زمره فیلمسازان مطلوب خویش به مخاطبان معرفی کنند بی توجه به آن که نه تنها دری در میان سیاسیون بیش از همه به رییس دولت موسوم به سازندگی نزدیک بود بلکه حتی نقشه هایی داشت برای نگارش کتاب خاطرات خود از هاشمی رفسنجانی.

خبرگزاری دولتی «ایرنا» به تازگی اظهاراتی سمپاتیک از دری نسبت به هاشمی رفسنجانی را که بازمانده از گفتگویی با این کارگردان فقید در مراسم تشییع رفسنجانی است، منتشر کرده؛ شاید خواندن این گفتگو مجالی شود برای اصولگرایانی که همچنان علاقه دارند فیلمسازان را با دسته بندی در حد مهره های سیاسی نزول دهند.

دری در این گفتگو با بیان اینکه مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی نقش بارزی در انقلاب ایران داشته است، اظهار داشت: هاشمی در فرهنگ سیاسی ایران نه مانند یک هنرمند یا فیلمساز بلکه در معنای کلان فرهنگی تاثیرگذار بوده است.

دری افزود: از آنجا که مرحوم هاشمی برنامه ریزی و تصمیماتش در حوزه کلان بود بنابراین در بحث زیربنایی و نیازهای کلان فرهنگی کشور تاثیر و نگاه مثبتی داشت.

کارگردان مجموعه تلویزیونی «کیف انگلیسی» با اشاره به اینکه مرحوم هاشمی در ارتقای سطح فکری مردم تاثیر گذاشته است، ادامه داد: او با تحمل سختی‌ها خودش را سیبل نظام کرد چرا که همواره یک نفر باید در معرض انتقادات و مسائل عادی جامعه در حوزه سیاست وجود داشته باشد.

وی گفت: هر کسی نقدی به مرحوم هاشمی رفسنجانی داشت، مطرح می کرد اما او هیچ‌گاه چیزی نگفت. داد نزد. قهر نکرد و همین صبور بودن و قهر نکردن یکی از درس‌ های بزرگ فرهنگ سیاسی است.

این نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون افزود: مدیران اجرایی در هر سطحی از مدیریت کشور باید یاد بگیرند وقتی در حوزه اجرایی می‌آیند ممکن است با انتقادات و نقدهای تند مواجه شوند بنابراین باید صبور بوده و ظرفیت خود را بالا ببرند.

دری خاطرنشان کرد: از آنجایی که حل مسائل اجتماعی و اقتصادی کار هر کسی نیست، کسی هم نمی‌تواند ادعا کند که چند سالی می‌آید و کشور را گُل و بلبل می‌کند چرا که موانع بسیار است و اگر رئیس جمهوری یک کار کلان خوب هم انجام دهد می توان به او موفق گفت.

وی با اشاره به اینکه مردم توقع دارند وقتی به کسی رأی می دهند او باید همه کارها را اصلاح کند، گفت: آقای هاشمی رفسنجانی به مردم یاد داد که حکومت کردن و اداره کشور به این سادگی‌ها که گفته می شود نیست.

کارگردان مجموعه تلویزیونی «کلاه پهلوی» افزود: ایران ما در طول تاریخ انبوه مشکلات را داشته و نمی‌توان انتظار داشت به سرعت همه چیز اصلاح شود و آیت الله هاشمی با همین صبر، حوصله، تحمل نقد پذیری و سکوتش نشان داد که سیاستمدار باید این طور باشد.

دری ادامه داد: تا به حال کارهای زیادی در این مملکت انجام شده است و کارهای زیادی هم مانده اما ما عجله داریم و فکر می‌کنیم تا زنده هستیم باید همه کارها اصلاح شود.

وی خاطرنشان کرد: حضور گسترده مردم در تشییع مرحوم هاشمی رفسنجانی پیام های بسیاری داشت. اینکه او به عنوان یک شخصیت بزرگ سیاسی با تمام مخالفانی که داشت اما در نهایت با شکوه بدرقه شد و همه آمدند تا کشور دو قطبی نشود.




یک سکانس سینمایی⇐اعتراف محسن هاشمی- رییس شورای شهر- به دست بردن در مصاحبه مادرش!!

سینماروزان: محسن هاشمی پسر ارشد علی اکبر هاشمی رفسنجانی بعد از درگذشت پدرش توانست با آرایی بالا وارد شورای شهر شده و به عنوان رییس شورا انتخاب شود.

به گزارش سینماروزان محسن هاشمی که حین حضور در شورای شهر بازدیدی از پردیس آزادی داشت و بر واسپاری سینماهای ارگانی به شهرداری تأکید کرد ولی در چرایی تبعیض ارگانهای شهری در برخورد با محصولات سینمایی حرفی نزد، به تازگی در گفتگویی با «همشهری جوان» روایتی ارائه کرده از تحریف طنازانه گفتگوی مادرش عفت مرعشی!!

محسن هاشمی در پاسخ به اینکه از سوی مادرش به عنوان عاقلترین فرزند خانواده هاشمی معرفی شده بیان داشت: یک روز مصاحبه ای به من دادند که تصحیح کنم. از ایشان سوال کرده بودند نظر شما درباره بچه ها چیست؟ من خودم عبارت محسن از بقیه عاقلتر است را اضافه کردم.(میخندد)

محسن هاشمی ادامه داد: رفته رفته این، شوخی خانواده شد؛ من معتقدم چنین است اما این را مادر نگفته است چون مصاحبه دست من بود من اضافه کردم. البته به مادرم گفتم این کار را کردم و ایشان هم گفتند خوب کاری کردید!!!




کیانوش عیاری در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐۱۹ سناریویم در دهه ۶۰ از سوی فارابی رد شد/«آن سوی آتش» را فارابی رد کرد و تلویزیون آن را تولید کرد اما تلویزیون هم دو سال مانع اکران آن شد/مدیران تلویزیون می‌گفتند «آن سوی آتش» پتکی آهنین است به صورت نظام اما نشریه فرانسوی تیتر زد: «کن در تسخیر سینمای آیت‌الله‌ها»/آنها که در ارشاد دهه ۶۰ مسئولیت داشتند «دلواپس سینما» بودند!/«بودن یا نبودن» به دستور مجمع تشخیص مصلحت نظام از پرده پایین کشیده شد/نمی‌دانم چرا میرسلیم به توصیه هاشمی رفسنجانی درباره «بودن یا نبودن» توجهی نکرد/در سه فیلم «دو نیمه سیب»، «بودن یا نبودن» و «بیدار شو آرزو» هم بازیگران زن با پوستیژ ظاهر شدند اما کافی نبود…/موج فیلمسازی این سالها درباره معضلات اجتماعی نوعی بیماری است!

سینماروزان: کیانوش عیاری کارگردانی که آخرین ساخته اش «کاناپه» به دلیل استفاده از پوستیژ برای بازیگران زن در نماهای داخلی دچار توقیف شده است قصد ساخت سریالی با عنوان «87متر» را برای تلویزیون دارد؛ سریالی با محوریت فروش یک آپارتمان به چند نفر که یادآور داستان کمدی «زرد قناری» است.

به گزارش سینماروزان عیاری در حالی که به زودی کار ساخت این سریال را استارت می زند در گفتگویی تفصیلی با «اعتماد» شرکت جسته و کوشیده درباره دهه های مختلف فیلمسازی خود سخن گوید و مشکلاتی که آثارش در دهه های مختلف با آن روبرو بوده اند.

متن کامل گفتگوی عیاری را بخوانید:

سينما را به صورت حرفه‌اي بعد از انقلاب شروع كرديد، درست است؟

از دوران جواني فعاليت‌هاي آماتوري و سمت و سوي سينمايي داشتم. اما بعد از انقلاب دنبال فرصتي بودم كه فيلم سينمايي بسازم. بالاخره بعد از دوندگي‌هاي چند ساله، سال ١٣٦٣، به يمن وجود بنياد سينمايي فارابي فيلم «تنوره ديو» كليد خورد.

«تازه‌نفس‌ها» را هم سال ٥٨ ساختيد، آن را حساب نمي‌كنيد؟

آن فيلم مستند ٤٥ دقيقه‌اي بود كه با سرمايه تلويزيون دقيقا بهار سال ٥٨ فيلمبرداري شد.

دهه ٦٠ فعاليت‌تان كمي بيشتر شد. با توجه به اتفاقاتي كه در اين دهه افتاده و با همه بالا و پايين‌ها، فضاي فيلمسازي براي شما چطور پيش رفت؟ اگر اشتباه نكنم چهار فيلم سينمايي در اين دهه ساختيد؟

يكي «تنوره ديو» بود، «شبح ك‍ژدم» و «آنسوي آتش» را سال ٦٥ ساختم و «روز باشكوه» هم سال ٦٧ ساخته شد. تا اينجا چهار فيلم و سال ٦٩ هم «دو نيمه سيب» را كارگرداني كردم. در مجموع ماحصل كار من در اين دهه، پنج اثر سينمايي است. اين تعداد فيلم براي كسي مثل من واقعا كم است. دو فيلم از اين پنج فيلم از نوع فيلمسازي مورد علاقه من نبود و براي جلوگيري از گسستم از سينما به سمت ساخت «روز باشكوه» و «دو نيمه سيب» رفتم كه البته از ساخت‌شان هم پشيمان نيستم. با آن همه شوري كه من داشتم و مثلا سال ٦٥ كه دو فيلم بسيار بسيار دشواري مثل «آنسوي آتش» و «شبح كژدم» را ساختم، فكر مي‌كردم اساسا اگر نتوانم سالي دو فيلم بسازم، دست كم هر دو سال مي‌توانم سه فيلم بسازم. با چنين روحيه‌اي وارد كارزار شدم. اما از همان قدم اول كارهايم به سانسور، تنگ‌نظري و جرح و تعديل فيلمنامه‌ها گرفتار شد. آنچنان كه بعد از دو سال لاجرم ١٩ خلاصه سناريو، فكر و ايده‌هاي شفاهي تماما از سوي بنياد سينمايي فارابي و وزارت ارشاد رد شدند. ١٩ طرح و ايده شوخي نيست. مگر يك فيلمساز قرار است در طول زندگي‌اش چند طرح و ايده داشته باشد كه در دو سال ١٩ طرح او رد شود و طرح‌هاي او را مچاله كنند؟

به نظر مي‌رسد آن زمان (دهه ٦٠) امكان تعامل و همكاري با تلويزيون بيشتر از فارابي و ارشاد وجود داشت، اينطور نيست؟

به هر حال چنين نشان داده مي‌شد. سناريو «آنسوي آتش» در بنياد فارابي رد شد و حتي به من توصيه كردند اين فيلم را نسازم اما همان برخورد استثنايي حاج كريم خان زند باعث شد زودتر از آن چيزي كه تصور مي‌كردم فيلم ساخته شود. اين را نمي‌توانم لزوما به معناي گشايش در تلويزيون در آن دوران بدانم اما گاهي كه به كارهاي قديمي تلويزيون در آن دوران نگاه مي‌كنم، مي‌بينم انگار گشايش بيشتري در تلويزيون بود و حالا هم كه سريال‌هاي قديمي به يمن «آي فيلم» وقتي از تلويزيون بازپخش مي‌شوند، شاهد مثالي براي حرف من است. چند وقت پيش براي نخستين بار «ميرزا كوچك خان» را از تلويزيون ديدم. برايم خيلي جالب بود كه در آن سال‌ها ميرزاكوچك‌خان در تلويزيون ساخته شده بود. البته مي‌توانست بهتر از اين هم باشد، اما هر آنچه هست اين است كه «سلطان و شبان»، «قصه‌هاي مجيد» و «مثل آباد» همه آنها گذشته دلنشيني از توليدات تلويزيون چه در عرصه سريال و چه در سينما است.

فكر مي‌كنيد فشاري كه دهه ٦٠ بر مجموعه وزارت ارشاد و بنياد فارابي بود از داخل آن مجموعه بود يا از بيرون؟

نمي‌شود باور كرد فشار بيروني از دوراني سر و كله‌اش در توليدات فرهنگي شروع شده باشد. قطعا از همان لحظه اول استقرار نظام جمهوري اسلامي چنين فشارهايي وجود داشته است. تنها تفاوتي كه هست اين است كه مديران به تدريج بر اوضاع مسلط‌تر مي‌شدند. شايد اوايلش فيلمسازان رندتر بودند و با رندي خاص خودشان مي‌توانستند از پس خيلي از مسائل بربيايند، اما مسوولان فرهنگي به تدريج صاحب تجربه و متوجه رند بازي فيلمسازان شدند و موانعي كه لازم بود براي كنترل خلق كنند، خلق كردند. حتما از بيرون هم فشارهايي بود البته محسوس بود كساني كه در ارشاد مسووليت داشتند دلواپس سينما هستند. آقايان بهشتي و انوار تصميم‌گيرندگان اصلي در سينماي آن دوران در فارابي و ارشاد بودند، دلسوزي براي سينما داشتند و معلوم بود گاهي اوقات مي‌خواهند از هر امكاني، مفري براي سينما به دست آورند كه سينما نفسي بكشد اما خود من يكي از قربانيان خيلي خيلي جدي سينما هستم، اين حرف را به شهادت خيلي از مسائلي كه از سر گذراندم، مي‌گويم. از نخستين فيلمم يعني «تنوره ديو» تا همين چند روز اخير كه فيلم «كاناپه» را تحويل جشنواره دادم، بدون استثنا با برخي مشكلات دست به گريبان بودم. يعني موردي نبود كه نفس راحتي كشيده باشم. از بخش‌هاي كمدي كار ما اين است كه يك زماني بنياد سينمايي فارابي با سماجت مي‌گفت مبادا فيلم «آنسوي آتش» را بسازي و بعد از ساخته شدن اين فيلم حمايت سريع تلويزيون از آن، سرمايه‌گذار (تلويزيون) مانع از خروج فيلم از كشور و اكران آن شد. فيلم نزديك به دو سال و اندي اجازه عرضه پيدا نكرد. نه در داخل ايران و نه در خارج از كشور. من هم مانده بودم چه بكنم؟ جالب اينجاست درست در چنين شرايطي بنياد سينمايي فارابي تمام هم و غم خودش را صرف متقاعد كردن تلويزيون كرد تا آنقدر اين فيلم را اذيت نكنند كه بتوانيم فيلم را به فستيوال كن فيپا بفرستيم. زماني كه اين اتفاق افتاد يعني سال ٦٨ دوسال از توليد فيلم گذشته بود.

مشكل‌شان با فيلم چه بود كه اجازه نمايش و خروج از كشور را نمي‌دادند؟

در تلويزيون آقايان هندي و جوزي، در جلسه‌اي كه با ديگر مديران تلويزيون داشتند، استدلال كردند اگر اين فيلم خارج از ايران نمايش داده شود به منزله پتكي آهنين است كه به صورت نظام مقدس جمهوري اسلامي برمي‌گردد. مي‌گفتند مسأله امنيتي است و فيگارو براي ضربه زدن به نظام اسلامي از اين فيلم پتكي آهنين مي‌سازد. من اين حرف‌ها را درك نمي‌كردم و مي‌گفتم به چه دليل بايد اين اتفاق بيفتد؟ اما آقايان طوري وانمود مي‌كردند كه انگار داناي كل هستند و در مقابل‌شان من يك آدم خام هستم كه نمي‌دانم نمايش اين فيلم در خارج از ايران چه عواقبي به همراه خواهد داشت. در حالي كه سال ٦٩ وقتي فيلم در كن نمايش داده شد و چند روز بعد هم جايزه اول اين جشنواره را از آن خود كرد روزنامه نيس‌ماتان كه روزنامه صبح فرانسه است صفحه اول و تيتر يك روزنامه را به فيلم «آنسوي آتش» اختصاص داد. تيتري كه به هيچ قيمتي نمي‌شد آن را بازسازي كرد: «كن در تسخير سينماي آيت‌الله‌ها» اين آن پتك آهنيني بود كه مديران تلويزيون از آن حرف مي‌زدند و به خاطرش فيلم را دو سال بيات كردند.

وارد دهه ٧٠ كه مي‌شويم انگار اوضاع سينماي ايران بهتر مي‌شود. شرايط براي شما در اين دهه چطور رقم خورد؟ وضعيت به همان منوال بود؟

در طول زندگي من پرتي‌هاي هولناكي وجود داشته است. من سه دوره براي هيات‌مديره صنف تهيه‌كنندگان انتخاب شدم كه در يك دوره رييس آن صنف بودم. اين نخستين صنف تهيه‌كنندگان ايران بود كه به صورت رسمي شكل مي‌گرفت. در دوره اولش هيچ، در دوره دوم من رييس شدم. وقتي به آن دوران فكر مي‌كنم خنده‌ام مي‌گيرد! منِ آماتور رييس صنف تهيه‌كنندگان ايران بودم. آن هم در جايي كه ميثاقي‌ها، شباويزها و علي عباسي‌ها قدر قدرت‌هايي بودند براي خودشان. حالا منِ آماتور كه تا آن روز هشت ميلي متري كار مي‌كردم رييس صنف تهيه‌كنندگان سينماي ايران شدم! خودم واقعا خنده‌ام مي‌گيرد. حتي در جلسات مي‌گفتم من شاه سلطان حسين صفوي هستم، همان آدم دست و پا و بي‌علاقه به شرايط! زماني كه داشتند احمد شاه را پادشاه مي‌كردند، همان موقع كه محمدعلي‌شاه و همسرش مي‌خواستند از ايران خارج شوند، احمدشاه ١٠، ١٢ ساله گريه مي‌كرد و پا به زمين مي‌كوبيد كه من نمي‌خواهم شاه شوم. من آن موقع‌ها ياد گريه و زاري احمد شاه مي‌افتادم كه بايد شاه ايران مي‌شد. آن زمان اين پرتي‌ها به مدت چهار سال انرژي من را به صورت مطلق گرفت؛ چهار سالي كه مي‌توانم مدعي شوم حتي مطالعه‌ام هم كم شده بود.

يعني هيچ فيلمي در كارنامه كاري شما نيست كه بدون مشكل اكران شده باشد؟

در چهارمين روز نمايش فيلم «بودن يا نبودن» كه اتفاقا اكران شگفت‌انگيزي هم داشت، من از سفر قاهره به تهران برگشتم و شبانه با همسرم جلوي سينمافرهنگ حاضر شديم و ديدم همانجا نوشته‌اند بليت‌هاي اين فيلم تا يك هفته آينده به فروش رسيده‌اند. اين نشان مي‌داد فيلم توانسته بدون بازيگر چهره و بدون داشتن گره‌هاي داستاني و شيرين كاري‌هاي رايج در سينما به موقعيتي برسد كه بليت‌هايش تا يك هفته پيش‌فروش شوند. من روي ابرها بودم. بعد رفتيم مقابل سينما قدس ميدان وليعصر كه روي شيشه گيشه آنجا هم نوشته بودند تا پنج روز آينده بليت‌هاي اين فيلم به فروش رسيده است. براي من اين اتفاق رويايي بود. اينكه فيلمي مثل «بودن يا نبودن» كه به شهادت خود فيلم، كوچك‌ترين شيرين كاري‌اي در آن نيست، به چنين موقعيتي دست پيدا كند. اما درست فرداي همان روز معلوم شد كه فيلم به دستور مجمع تشخيص مصلحت نظام از روي پرده پايين كشيده شد.

جالب است كه حالا خيلي‌ها از «بودن يا نبودن» به نيكي ياد مي‌كنند؛ فيلمي كه تحولي اساسي در فرهنگ جامعه ما و مساله اهداي عضو به وجود آورد.

آن فيلم مي‌توانست چهار سال زودتر هم ساخته شود. درست تيرماه سال ١٣٧٢، نخستين عمل پيوند قلب موفق در ايران توسط دكتر ماندگار انجام مي‌شود. قلب كسي كه نامش خاطرم نيست به سينه نوجوان اهل شبستر به نام مجيد بالغ تيل، پيوند زده مي‌شود و اين فرد هنوز كه هنوز است زنده است. بلافاصله بعد از خواندن اين خبر كوتاه در روزنامه اطلاعات، كاملا برايم مسجل بود اين موضوع فيلم بعدي من است و اصلا فكر نمي‌كردم مي‌خواهم به واسطه هيجان ناشي از پيوند قلب در ايران كه ١٩ سال قبل پروفسور بارنارد در ژوهانسبورگ آلمان انجام داده بود، چنين فيلمي بسازم. بخش علمي اين ماجرا براي من چندان اهميت نداشت و نمي‌خواستم به آن بپردازم. آن زمان با خواندن اين خبر مهم اما كوچك، فكر مي‌كردم دختري ارمني به قلب احتياج دارد و همان موقع هم به سربالايي‌هاي ابيانه و ماسوله فكر مي‌كردم. دختر براي متقاعد كردن خانواده پسر از سربالايي‌هاي ابيانيه يا ماسوله، بالا مي‌رود و با مشكل تنفسي اين مسير دشوار را طي مي‌كند اما اين درست زماني بود كه مجلس پيوند قلب را حرام اعلام كرد. من حتي آن موقع نامه‌اي براي رييس‌جمهور نوشتم چون مي‌دانستم آقاي هاشمي‌رفسنجاني به وقوع چنين اتفاقات و پديده‌هايي خيلي علاقه‌مند است و حتما مي‌تواند مشوق من در ساخت اين فيلم سينمايي باشد. هنوز آن نامه را دارم. ايشان هم به سادگي نامه را ارجاع داده بودند به وزير ارشاد آن دوران كه فكر كنم ميرسليم بود. اما در نهايت هيچ كمكي به من نشد. يك زماني مي‌گفتند اگر خط پايان امضاي رضا قطبي، رييس تلويزيون ملي ايران رو به بالا تمام شود، مديرانش مي‌فهميدند بايد با صاحب نامه همكاري شود و اگر خط پايان امضايش رو به پايين بود يعني كار فرد را انجام ندهد. شايد چنين چيزي هم در امضاي آقاي هاشمي‌رفسنجاني بود كه آقاي ميرسليم هيچ اعتنايي به توصيه رييس‌جمهور مبني بر «رسيدگي شود» نكرد! اما مهم‌تر از اين ناكامي و عدم همكاري، حرام اعلام شدن پيوند قلب در مجلس بود. من پروژه را در مرحله تحقيق متوقف كردم و چهار سال بعد گمان مي‌كنم بنا به درخواست تشخيص مصلحت، مجلس درباره پيوند قلب تجديدنظر كرد و اين كار حلال اعلام شد، من بلافاصله «بودن يا نبودن» را ساختم.

به خاطر همه اين ناكامي‌ها، ناچار شديد به سريال‌سازي رو بياوريد، اول سريال «هزاران چشم» را ساختيد؟

بله سال ٨٠ بود. آقاي محمد مسعود به من پيشنهاد داد كار كنيم و من هم پذيرفتم. طرح اين سريال هم دچار مميزي و سانسور شد اما خيلي كمتر از اتفاقي بود كه براي «روزگار قريب» افتاد. اواخر زمستان ٨١ فيلمبرداري «روزگار قريب» شروع شد و آذر ماه ٨٦ سريال روي آنتن رفت.

مميزي‌هاي «روزگار قريب» چقدر بود؟ اين سريال تحولي در شيوه سريال‌سازي در تلويزيون است و از طرفي چون داستان آن در بستري تاريخي اتفاق مي‌افتد، قطعا بيشتر به مميزي دچار مي‌شد. اما مشكل شما با حجاب و پوشش خانم‌ها، از همان سريال شروع شد. درست است؟

حجاب شخصيت‌هاي «روزگار قريب» زمان ساخت باعث شرمساري من بود. بايد فرح پهلوي و شمس پهلوي را با حجاب نشان مي‌داديم. همين‌طور پرستارهاي بيمارستان را و اين براي من واقعا شرمندگي به همراه داشت. اينها بخش‌هاي آزاردهنده اين اتفاق بود. به همين خاطر «كاناپه» را با اين شيوه ساختم و از همان ابتدا مي‌دانستم سرنوشت اين فيلم چيست البته يك پرش حسابي كرديم بهتر است برگرديم سرجاي‌مان.

به «كاناپه» هم مي‌رسيم. نگفتيد مميزي‌هاي «روزگار قريب» چطور بود؟ به خاطر داريد؟

يكي از سخت‌ترين قسمت‌هاي اين مجموعه، قسمت دوازدهم با نام «آشوري ها» بود. زماني كه اين قسمت از تلويزيون پخش شد هيچ اثري از آشوري‌ها وجود نداشت و حدود ٣٠ دقيقه از اين قسمت را بدون اينكه به من اطلاع بدهند درآورده بودند و يك قسمت را كاملا بي‌معنا كرده بودند. من دقيقا در اين قسمت دوراني را نشان داده بودم كه سربازان عثماني به بهانه زدودن بلاد اسلامي از شر وجود غيرمسلمانان تا بيخ گوش تهران يعني مهرآباد آمده بودند و بعد دو خانواده را كه از سلماس پياده به سمت غرب ايران فرار مي‌كنند، تعقيب كردند. اما اخيرا شبكه چهار يكي دو سال پيش اين قسمت‌ها را سرجايش گذاشت. اين قسمت را كامل نشان داد چون به نظرشان اين مميزي واقعا مسخره بود. چند ماه پيش هم شبكه آي فيلم، اين قسمت را به صورت كامل نمايش داد. آن موقع بهانه اين بود كه ممكن است دولت تركيه به ما اعتراض كند و استدلال من هم خريداري نداشت. تركيه در دهه‌هاي پيش جنايت‌هايي مرتكب شده است و حداقل چيزي كه جامعه جهاني از آنها مي‌خواهد يك عذرخواني مختصر است كه آن را هم حاضر نيستند انجام دهند و در نهايت يك سريال تلويزيوني بايد تاوان چنين چيزي را پرداخت كند.

دهه ٨٠ اما شما دو فيلم سينمايي ساختيد، يكي «خانه پدري» و ديگري «بيدارشو آرزو»، فيلمي كه به واسطه زلزله بم ساخته شد…

«بيدارشو آرزو» را به مجرد وقوع زلزله در بم با همان گروه «روزگار قريب» ساختيم. با گروه عازم بم شديم و فقط دوربين را تغيير داديم و با يك دوربين ٣٥ ميلي‌متري و تعدادي نگاتيو به اين شهر سفر كرديم.

البته به نظر مي‌رسد با اين فيلم مثل فيلم‌هاي قبلي‌تان بي‌مهري نشد چون «بيدار شو آرزو» سه سيمرغ بلورين از جشنواره فيلم فجر گرفت.

اتفاقا در جشنواره همان سال من روي سن گفتم اين فيلم براي جشنواره يا براي اكران ساخته نشده است. اين فيلم را ساختم تا آب خوش از گلوي مسوولان مرتبط با وقايع غيرمترقبه پايين نرود. انگار با دست خودم اين مجوز را براي اكران نشدن فيلم دادم.

زماني هم كه شرايط براي‌تان فراهم است كاري مي‌كنيد و حرفي مي‌زنيد كه به ضررتان تمام شود!

فكر مي‌كنيد اگر من اين حرف را نمي‌زدم، پخش‌كننده‌ها آماده بودند فيلم را عرضه كنند و نمايش دهند؟ من صادقانه گفتم اصلا به اكران فكر نمي‌كردم. سه بار رفتيم بم و هر بار ٣٠، ٣٥ روز بم بوديم و به جز مهران رجبي و بهناز جعفري همه بازيگرها بومي بودند.

مي‌رسيم به «خانه پدري»، فيلمي كه بالاخره پس از كش و قوس‌هاي فراوان توانستيد مالكيتش را از آن خود كنيد و به اختلاف‌هاي‌تان با ناجي هنر پايان دهيد. «خانه پدري» در سي و دومين جشنواره فيلم فجر روي پرده رفت. همان موقع به واسطه حضور فيلم در جشنواره به اكران آن اميدوار شديد؟

واقعا بله. فكر مي‌كردم وقتي وزير يك‌تنه قد علم مي‌كند و يك تنه از فيلم دفاع مي‌كند و با وجود همه مخالفت‌هاي كميسيون فرهنگي مجلس، با استفاده از اختيارات خودش فيلم را خارج از مسابقه اكران مي‌كند، خب در چنين فضايي من به اكران اميدوار شدم. دليل اينكه فيلم را خارج از مسابقه گذاشتند اين بود كه مبادا «خانه پدري» به واسطه جوايز محتمل، بيشتر زير ذره‌بين قرار بگيرد و به زيان فيلم تمام شود. اين فرمول سر فيلم «كاناپه» هم اعمال شد.

شما اين حرف‌ها را باور كرديد؟

به نظر شما باور كردم؟

به نظر من باوركردني نيست!

پس چرا سوال مي‌كنيد؟

از زمان ساخت فيلم يعني سال ٨٩ تا نخستين نمايش آن در جشنواره سي و دوم فجر، سه سال گذشت. در اين سه سال كه فيلم به نمايش درنيامده بود مشكل اصلي‌شان با فيلم چه بود؟ همان موقع هم مساله اصلي تك‌سكانس ابتدايي بود يا اينكه مشكل فراتر از اينها بود؟ بالاخره «خانه پدري» برشي از تاريخ و فرهنگ ايران را روايت مي‌كند!

ما همان سال ٨٩ فيلم را به كميته انتخاب جشنواره فجر عرضه كرديم و از همان بهمن ٨٩ مشخص شد كه اين فيلم نگون بخت است. در واقع نخستين اظهارنظر را آقاي پژمان‌فر داشت و گفت نوك‌ تيز پيكان اين فيلم به سمت اسلام است. اتفاقا شما مطلبي درباره «خانه پدري» در روزنامه اعتماد نوشته بوديد و روزشماري از اتفاقات اين فيلم جمع‌آوري كرديد كه واقعا مطلب جذابي بود. متاسفانه اصلا توجهات اينچنيني به فيلم نشد. اما سال ٨٩ وقتي كميته انتخاب جشنواره فيلم را رد كرد و به دليل گرفتاري‌هايي كه چند ماه بعد در زندگي شخصي‌ام اتفاق افتاد، فيلم «خانه پدري» را فراموش كرده بودم و اصلا برايم اهميتي نداشت چه اتفاقي برايش مي‌افتد. زماني كه به فكر ساخت فيلم ديگري افتادم همزمان شد با اكران فيلم در گروه هنر و تجربه. فيلمي كه به نظر همكاران و تهيه‌كنندگان فيلم پرفروشي مي‌شد، قرار شد در گروه هنر و تجربه اكران شود. اما فيلم در اكران گروه هنر و تجربه نتوانست درست به نمايش درآيد. از چهار سينمايي كه در تهران مي‌توانست شامل حال اين فيلم شود، سه سينما به دليل اينكه متعلق به شهرداري و بنياد جانبازان بودند، فيلم را نمايش ندادند. فقط ماند يك سالن كوچك در سينما كورش كه من بعدها شنيدم آقاي امير شهاب رضويان با تصميم خودش سالني بزرگ‌تر يعني ٣٦٥ نفري را براي نمايش فيلم در نظر گرفته بود و «خانه پدري» در ١٠ سانس در اين سالن به نمايش درآمد و در مجموع اكران فيلم با سه هزار و ٦٥٠ نفر به كار خود پايان داد، يعني فيلم را بعد از اين نمايش از روي پرده پايين كشيدند.

در نهايت به شما گفتند مشكل‌شان با فيلم چيست؟ شما تمايلي براي اصلاح فيلم نداشتيد يا مساله بي‌اعتمادي بود؟

مي گفتند صحنه كوبيدن سنگ به سر دختر خيلي براي مخاطب آزاردهنده و فراتر از توان تماشاگر است اما راستش من اين حرف را باور نكردم. فكر مي‌كردم اين حرف بهانه است. گاهي همان حرف آقاي پژمان فر را تكرار مي‌كردند، بدون اينكه بدانند نبايد اين حرف را بزنند. طبيعي بود كه اين حرف بهانه است. با درآوردن اين صحنه باز هم بهانه‌هاي ديگري مي‌گرفتند و از طرفي من لزومي نمي‌ديدم فيلم را با اين بهانه زخمي كنم و يكي از مايه‌هاي مهم حيات فيلم را نزد تماشاگر از بين ببرم. بارها گفتم اگر صحنه آغازين فيلم حذف شود نمي‌تواند تماشاگر را تا پايان با خود همراه كند براي اينكه هيچ اتفاقي در طول فيلم نمي‌افتد، گرهي افكنده نمي‌شود تا به تدريج باز شود و اين گره‌افكني و گره‌گشايي عنصري براي جذب تماشاگر باشد. پس بايد اين صحنه در فيلم باقي مي‌ماند. استدلال مي‌كردم كه آن اتفاقي كه در آغاز فيلم در زيرزمين مي‌افتد، بوي مرگ را در آن زيرزمين پراكنده مي‌كند و به خاطر تاثير آن صحنه در تمام بخش‌هاي بعدي فيلم، تماشاگر به آن زيرزمين حس متناقضي دارد، يعني جايي كه در آن زندگي مي‌كنند و در عين حال راز بزرگي در دل آن دفن شده است. همين باعث مي‌شد فيلم به واسطه اتفاقي كه در آن زيرزمين افتاد براي تماشاگر كشش داشته باشد. با حذف آن صحنه فيلم از تمام مواردي كه براي ارتباط با تماشاگر داشت، تهي مي‌شد.

از جايي به بعد هم راضي شديد به «خانه پدري» كمتر فكر كنيد و فيلم بعدي‌تان يعني «كاناپه» را بسازيد.

بله واقعا. چه كار بايد مي‌كردم؟

چطور راضي شديد اين كار را بكنيد وقتي هنوز تكليف «خانه پدري» مشخص نيست؟

مساله اين است دليلي نداشت به خاطر وضعيت نامشخص «خانه پدري» فيلمسازي را كنار بگذارم. من قهر نكرده بودم كه فيلم نسازم. به ناگاه «كاناپه» ساخته شد آن هم بنا بر اصلي كه از پيش برايم مشخص و قطعي بود.

يعني از مدت‌ها پيش تصميم داشتيد با مساله حجاب در سينما طور ديگري برخورد كنيد؟

صد درصد برايم مشخص بود. ما نزديك به چهار ميليارد تومان اسپانسر براي ساخت «كاناپه» داشتيم اما اخلاقي نبود از پول اسپانسرها استفاده و فيلمي ساخته شود كه وضعيت اكران آن نامشخص است. لزومي هم نداشت اين مساله را با اسپانسرها مطرح كنم. از طرفي براي آنها هم جاي تعجب داشت كه چرا از امكاناتي كه مي‌خواهند در اختيارم بگذارند استفاده نمي‌كنم. حالا اميدوارم خودشان متوجه شده باشند چرا اين كار را كردم. فيلمي كه ساخته شده هيچ اميد و روزني براي پخش و اكران ندارد. اميدوارم اظهارات اخير وزير ارشاد كمكي براي فيلم باشد.

شما تصور كنيد مشكل فيلم حل و اكران شد. با گروه دلواپسان چه مي‌كنيد؟ كساني كه در هر شرايطي به خودشان اين اجازه را مي‌دهند فراتر از ارشاد و قانون عمل كنند و با صلاحديد خودشان فيلم‌ها را از پرده پايين بكشند؟ نمي‌دانم اين مساله چقدر خودجوش يا سازماندهي شده است اما به نظر مي‌رسد وزارت ارشاد همه دولت‌ها، نگراني‌هايي از مواجه شدن با اين گروه داشته‌اند.

اين فعاليت‌ها به هيچ‌وجه خودجوش نيست. با توجه به موضع‌گيري‌هاي وزير ارشاد آقاي صالحي اميري درباره اجراهاي موسيقي در چند استان و حتي مشهد، اين اميدواري وجود دارد كه ايشان خيلي دلواپس دلواپسان نباشد. اميداورم اينطور باشد. ايشان حرف‌هاي قاطعي درباره اينكه اين گروه حق پا گذاشتن به حريم كشور را ندارند، زده است. اين حرف‌ها تا اين لحظه دست‌كم اميداور‌كننده است.

اما سوال هميشه ذهن من اين است كه چرا بعد از خانه پدري چنين كاري را كرديد؟ به نظرم مي‌رسد سينما به خودي خود و با تعريفي كه در ايران از آن مي‌شود، براي شما اهميت ندارد و در كنار آن دنبال پرداختن به موضوعات اجتماعي يا ايجاد تحول و انقلاب هم هستيد.

دست شما درد نكند. (مي‌خندد) من جزو معدود كساني هستم كه سينما تمام وجودم است و تمام هدفم سينماست و مسائل بعدي همراه با اين جريان مي‌آيد. حقيقتا به چيزي جز سينما فكر نمي‌كنم كه اگر اين كار را مي‌كردم، مسائلي در برخي دوران‌ها حتما توجه مرا به خود جلب مي‌كرد. موضوعاتي كه جامعه نسبت به آنها تب آلوده بود. اما حتي اگر در ذهن من هم آن موضوعات موجود بود، حتما از آنها فرار مي‌كردم كه مبادا گرفتار چنين فضاهايي شوم. من فقط به سينما فكر مي‌كنم و اين تحليل شما جالب است. در حالي كه علت سختگيري شخصي‌ام فقط و فقط به خاطر احترام ويژه‌اي است كه براي سينما قايل هستم.

استفاده از كلاه گيس در فيلم‌هاي سينمايي پيش از اين مساله رايج و متداولي نبود، شما مواردي به خاطر داريد؟

نه، من البته خودم سه بار اين تجربه را در فيلم‌هاي «دو نيمه سيب»، «بودن يا نبودن» و فيلم «بيدارشو آرزو» داشتم. خانم مرجانه گلچين، مرحومه لوريك ميناسيان و بهناز جعفري هم در بخشي از اين فيلم‌ها با پوستيژ ظاهر شدند. در فيلم «بودن يا نبودن» يك صحنه ١٥ ثانيه‌اي، «دو نيمه سيب» دو دقيقه و «بيدارشو آرزو» حدود سه دقيقه با اين چهره ظاهر شدند. اما خب اينها مسلما برايم كافي نبود.

بعد از رد شدن «كاناپه» توسط كميته انتخاب جشنواره فيلم فجر به خاطر مساله حجاب، خيلي‌ها از سريال «يوسف پيامبر» مثال زدند كه در اين فيلم هم بيشتر زن‌ها با كلاه‌گيس ظاهر شدند. شما اين مقايسه را قبول داريد؟

در اين سريال استفاده از كلاه‌گيس بيشتر تزييني بود. مثل كلاه‌گيس‌هايي كه قضات انگليسي روي سر مي‌گذارند كه جزيي از آداب قضاوت‌شان است. اما اين اتفاق براي من جدي‌تر از اين حرف‌هاست. الان واقعا نمي‌دانم تكليف فيلم بعدي‌ام چه خواهد شد. مي‌دانم كه زن در خلوت خودش با روسري نخواهد بود. يا بايد از اين پس نهضت كچل كردن خانم‌هاي بازيگر در سينما فراگير شود و ادامه پيدا كند يا اينكه اين مساله هم به يك خواب ابدي برود.

در دهه ٩٠ تا اينجا يك فيلم سينمايي ساختيد كه آن هم معلوم نيست چه اتفاقي برايش مي‌افتد. تا اينجا دهه ٩٠ كم‌كارترين دهه كاري‌تان بوده است.

دست كم دو، سه سال درگير اتفاق شخصي زندگي‌ام بودم و چنين چيزي كاملا طبيعي است. اما در كنار همه اين مشكلاتي كه سر راه فيلمسازي وجود دارد، تنبلي هم يكي از فاكتورهاي كم‌كاري مي‌شود.

تغييري در مديريت فرهنگي سال‌هاي اخير نسبت به دوران قبل احساس كرده‌ايد؟

واقعا پيگير چنين چيزي نبودم. قطعا تفاوت‌هايي ميان دهه‌هاي اخير تا امروز در سينماي ايران اتفاق افتاده و اين سينما دم به دم محافظه‌كار‌تر شده است. اين برايم اصلا جالب نيست. فضا به گونه‌اي است كه سينماي دهه ٦٠ كه به نوعي سرآغاز سينماي موج نوي ايران بود، آنقدر كه حالا به چشم مي‌آيد، محافظه‌كار نبود و شجاعانه‌تر عمل مي‌كرد. مساله‌اي كه توجهم را زمان داوري در جشنواره سي و دوم فيلم فجر به خودش جلب كرد، موج فيلم‌هايي بود كه با ادعاي پرداختن به معضلات اجتماعي ساخته شدند. وقتي چنين پديده‌اي شكل اپيدمي به خود پيدا مي‌كند، قطعا نوعي بيماري است. همين مساله باعث مي‌شد آدم از ديدن فيلم‌هايي كه بايد به سينما نزديك‌تر باشند، لذت نبرد. بيشتر اين فيلم‌ها بيانيه‌هاي تصويري بود.

سينماي ايران را دنبال مي‌كنيد؟

متاسفانه نه. علت عدم تعقيب سينماي ايران به گرفتاري‌هايم برمي‌گردد. سال ٩٢ كه داور جشنواره بودم موفق شدم طي ١٠ روز ٢٢ فيلم سينمايي ببينم و آن دوران باعث شد متوجه اين نكته بشوم كه سونامي معناگرايي در سينماي ايران در حال آمدن است. قطعا هيچ خواننده‌اي تصور نمي‌كند غرض من از اين حرف‌ها تهي كردن سينماي ايران از هر گونه تفكري است. اما از آن طرف كساني كه موشكافانه با سينما برخورد دارند، منظورم را بهتر متوجه مي‌شوند. حرف من اين است كه بايد به سينما احترام گذاشت و سينما را ملعبه اخبار قرار نداد. اين كار سوءاستفاده از اين زبان گيرا و فوق‌العاده است.

فكر مي‌كنيد دليل گرايش فيلمسازان به سينماي اجتماعي در سال‌هاي اخير چيست؟ گرايشي كه گاهي شبيه موج سواري مي‌شود و به موضوع بيش از سينما بها مي‌دهند.

در اين ترديدي نيست كه بخشي از جوانان فيلمساز از شرايط جامعه عاصي هستند. سينما هم براي‌شان به منزله مفر و روزنه‌اي براي رهايي از اين موقعيت است و طبيعتا بايد امواجي هم در ميان باشد. اين گرايش خيلي طبيعي است. ممكن است من و شما اينجا بنشينيم و گله مند باشيم از اينكه سينماي ايران ملعبه‌اي براي مضامين جامعه باشد اما در كنار اين دلگيري بنده و شما، از آن طرف مي‌شود اين حق را به آنها هم داد. اما اين حق تا جايي است كه سينماي ايران از فيلم‌هايي كه واقعا به سينما احترام مي‌گذارند، تهي نشود. من نديدم اما شنيدم در حال حاضر ساختارهاي خوبي در فيلم‌هاي ايراني است و اين را مي‌شود در ضرباهنگ و ريتم به خوبي ديد. يعني آن شكل تصنعي برخي كيفيت‌ها نسبت به قبل خيلي كمتر شده و اين ارزشمند است اما باز هم با فيلم‌هايي چون «جايي براي پيرمردها نيست» برادران كوئن يا فيلم‌هاي هيچكاك، كمتر برخورد مي‌كنيم و اين اتفاق انگار در دنيا هم در حال شكل‌گيري است.

فيلم‌هاي شما هم اجتماعي است اما در كنار آن رگه‌هايي از طنز وجود دارد كه به نظر مي‌رسد از جهان‌بيني تان مي‌آيد.

طنز يكي از پايه‌هاي زندگي است. در هر شرايطي و در هر جايي چه بخواهيم و چه نخواهيم اين طنز وجود دارد. در هر جايي امكانات براي ديدن هجو و طنز موجود است، حتي در مراسم سوگواري و عزا و حتي در فجايع بزرگ مي‌توانيم، اين طنز را ببينيم. زماني كه در شرايط سخت قرار مي‌گيريم، اين طنز را مي‌بينيم اما گاهي به چشم‌مان نمي‌آيد و گاهي هم سعي مي‌كنيم به آن بي‌اعتنا باشيم. اما اينها وجود دارند. من هم در اين زمينه‌ها يد طولاني دارم حتي در فيلم «كاناپه» اين طنز وجود دارد و اين اظهارنظر دوستاني است كه فيلم را ديدند. با اين طنز به نظرم فيلم نفسي مي‌كشد و اين تنفس‌ها مفري است براي تماشاگري كه فقط و فقط در تنگنا با فيلم مواجه نشود. در پايان «آباداني‌ها» وقتي كه پسربچه با استفاده از لنز و آن دستگاه از درون يك شيشه شكسته پدرش را وارونه در حال رانندگي مي‌بيند، مي‌فهميم براي اين پسر برخلاف پدرش روزنه اميدواري وجود دارد و قرار نيست زندگي سرشار از نكبت پدرش، ادامه مسير زندگي او باشد. اين توصيه به مخاطب نيست اما به نظر مي‌رسد چنين خواهد بود. دست‌كم تماشاگر با اين ادراك با فيلم خداحافظي مي‌كند. حتي در «خانه پدري» هم اين صحنه‌ها منهاي صحنه اولش وجود دارد. در صحنه اول اما قرار نيست امان و مجالي به مخاطب داده شود.

يعني منتظر اكران «كاناپه» نمي‌مانيد؟

مي مانم اما اين انتظار به منزله كار نكردن نيست. اگر بتوانم تهيه‌كننده‌اي پيدا كنم و متقاعدش كنم اين ريسك را بكند و بپذيرد فيلم را با همان كيفيتي كه خودم مي‌خواهم بسازم و از طرفي چند نفر هم سرشان را با نمره چهار بزنند، استقبال مي‌كنم. ادامه كاري كه در «كاناپه» شروع كردم در ظاهر به معني ديده نشدن است اما واقعا ما در سينما دنبال چه چيزي هستيم؟ اينكه تماشاگر فيلم‌هاي‌مان را ببيند و لذت ببرد يا به يك ادراكي برسد؟ مي‌شود فيلم بدون ديده شدن هم روي مخاطب تاثير داشته باشد. اگرچه نه من و نه هيچ كس ديگري با اين نيت فيلم نمي‌سازد، اما همين مساله هم تبديل مي‌شود به نوعي دلخوشي اندك كه اين كار بي‌حاصل نبوده است. حالا تمام ماحصل كارهاي‌مان هم نبايد صرفا به برداشت مالي ختم شود.

در همه اين سال‌ها نشان داديد خيلي روي مسائل مالي تمركز نداريد.

من در تمام دوران فيلمسازي‌ام يك ورشكسته به‌تقصيرم.




آقای ایوبی! آخرین توصیه هاشمی به شما چه بود؟

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: درگذشت علی اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام سبب ساز آن شد که به مانند بسیاری از این گونه درگذشتها، مدیران سینمایی مملکت هم برای عقب نماندن از آحاد جامعه(!) پیامهای تسلیت صادر کرده و عکسهای یادگاری خویش با آن مرحوم را منتشر کنند.

به گزارش سینماروزان در این بین واکنش حجت‌ا.. ایوبی رییس سازمان سینمایی از همه قابل تأمل تر به نظر می‌رسید؛ ایوبی با انتشار تصویری از خود که در برابر هاشمی رفسنجانی سر تعظیم فرود آورده کوشید خود را در زمره دوستداران این شخصیت جای دهد.

عکسی که ایوبی منتشر کرد مربوط می‌شد به آذرماه امسال که رضا صالحی امیری وزیر جدید ارشاد به همراه معاونان خود و از جمله ایوبی دیداری با هاشمی رفسنجانی داشت.(اینجا را بخوانید)

در گزارشهای رسمی منتشر شده از این دیدار و البته گزارش درج شده در رسانه رسمی مجمع تشخیص مصلحت نظام این طور آمده بود که ایوبی در دیدار با هاشمی، توضیحات ویژه‌ای درباره تلاشهای سازمان تحت امرش برای اکران «رستاخیز» ارائه داد.

توضیحات ایشان در دیدار مذکور را که بگذاریم کنار صحبتهای دو ماه پیشتر هاشمی در دیدار با عوامل «رستاخیز» پرسش اصلی رخ می‌نماید؛ هاشمی رفسنجانی مهرماه امسال در دیدار با عوامل تولید «رستاخیز» ضمن بلامانع دانستن اکران «رستاخیز» به مقامات دولتی توصیه کرد هر چه زودتر شرایط اکران اثر فراهم شود.(اینجا را بخوانید)

با این حال حدودا 3 ماه بعد از دیدار هاشمی با عوامل و بیش از یک ماه بعد از دیدار با وزیر و معاونانش و تا لحظه درگذشت هاشمی نه تنها اتفاق تازه‌ای برای «رستاخیز» نیفتاد بلکه شرایط در جهتی پیش رفت که همگان ایمان آورند با محافظه‌کاری برآمده از کمبود عقبه سینمایی مدیران فعلی سینما، اکران این فیلم لااقل در دولت فعلی محال است.

مدتی بعد از درگذشت هاشمی و با انتشار تلگرامی تصویری که ایوبی از خضوع خویش در برابر هاشمی منتشر کرده است در کنار طرح این پرسش که اگر همان دیدار -بیشتر مرتبط با «رستاخیز»- هم نبود آن گاه آقای رییس کدام قاب را به بهانه درگذشت منتشر می‌کرد سوالی دیگر پررنگتر می‌شود و آن هم اینکه آقای ایوبی! عاقبت توصیه‌ای که هاشمی برای اکران «رستاخیز» داشتند چه شد؟

هاشمی در دیدار با عوامل «رستاخیز»
هاشمی در دیدار مهرماه با عوامل «رستاخیز»



برخلاف دستورالعمل شورای صنفی نمایش ⇐ تعدادی از پردیسها و سینماهای حوزه هنری در روز تشییع هاشمی “سلام بمبئی” نشان دادند

سینماروزان: در حالی که شورای صنفی نمایش مقرر کرده بود که سه شنبه 21 دی ماه به دلیل تشییع هاشمی رفسنجانی سینماها تعطیلند اما برخی پردیسها و سینماها عصر دیروز باز بودند.

پردیسهای کوروش، شکوفه و اریکه و سینماهایی مانند ایران، شاهد، بهمن، سپیده، استقلال، فردوسی و پیام انقلاب که شماری از آنها به حوزه هنری تعلق دارند عصر دیروز باز بودند و به نمایش فیلم پرداختند.

جالب اینجا بود که برخی از سینماها روز گذشته به نمایش فیلم هندی پررقص و آواز “سلام بمبئی” پرداختند!!!

باید منتظر ماند و دید واکنش شورای صنفی نمایش به این تخلف چیست؟




در برنامه علی ضیاء رخ داد⇐روایت رفیق‌دوست از ردّ صلاحیت رفسنجانی توسط شورای نگهبان، جوک‌هایی که برای وی در فضای مجازی ساختند، درگیری با دولتی‌ها در دوران جنگ و…

سینماروزان: سیدعلی ضیاء امروز سه شنبه 21 دی ماه در برنامه صبحگاهی شبکه یک میزبان محسن رفیق دوست اولین وزیر سپاه ایران و از یاران آیت الله هاشمی رفسنجانی و با او درباره ویژگی های آیت الله هاشمی رفسنجانی گفتگو کرد.

به گزارش سینماروزان رفیق دوست در پاسخ به این سوال که چطور با خبر درگذشت آقای هاشمی مواجه شدید، توضیح داد: ساعت 7:15 که وارد منزل شدم، دخترم این خبر را به من داد. تا آخر شب هرچقدر تلاش کردم آماده شوم و به جماران بروم، نتوانستم. ضربه سنگینی به جسم و روحم وارد شد. چرا که برخی ها فقدانشان خیلی سنگین است.
وی افزود: دیروز که به جماران رفتم، وقتی بدن مطهر ایشان را دیدم، طاقت نیاوردم و نمی توانستم باور کنم. بیش از 55 سال آشنایی و دوستی و شناخت از دستمان رفته است.
رفیق دوست درباره آشنایی اش با آقای هاشمی گفت: بعد از رحلت آیت الله بروجردی، تحقیق می کردیم و در این تحقیقات به امام (ره) رسیدیم و با آقای هاشمی همان زمان آشنا شدیم. یکی از ویژگی های او قدرت جذبش بود. ما از آن زمان هیئت انصارالحسین داشتیم و ایشان به هیئت تشریف آورد و به ما هم سخنرانی را آموزش داد.
وزیر سپاه دوران جنگ یادآور شد: او مسلمانی متعهد، مجتهد، اخلاقی، مردم دوست، مقاوم، پرکار، خستگی ناپذیر، دقیق و آدم شناس بود. او در عین این صفات یک چریک به تمام معنا بود.
وی ادامه داد: در حوالی دهه 40 تا 50، روزی من بودم و مرحوم حاج اسدالله لاجوردی و قرار بود عملیات چریکی داشته باشیم. ایشان آقای لاجوردی را برای ماموریت انتخاب کرد و از من پرسید ناراحت که نشدی؟ گفتم در عملیات های مختلف افرادی جانشان را هم از دست دادند، برای چه از اینکه انتخابم نکردید ناراحت شوم؟!
گفت دعا کنید من چیزی که اینها می گویند نباشم
رفیق دوست تصریح کرد: در آخرین دیدارمان درباره مسائلی که در فضای مجازی درباره ایشان می نویسند، سوال کردم. فقط می خندید و میگفت ان شاءالله خدا هدایتشان کند.  دعا کنید من چیزی که اینها می گویند نباشم و خدا عاقبت همه مان را بخیر کند.
وی با اشاره به یکی از خاطرات دوران جنگ، بیان کرد: روزی آقای هاشمی مرا صدا کرد و گفت حقیقتش این دولتی ها شعار جنگ می دهند اما آنطور که باید به جنگ نمی آیند. شما عملیات ساماندهی می کنی، جلو می روی و دوباره عقب می آیی. باید تکلیف جنگ مشخص شود. تو یکی از جنگ افروزهایی، از پشتیبانی جنگ کنار برو و وزیر سپاه باش، من می خواهم دولت را درگیر کنم و واقعا هم این کار را کرد.
با درگذشت هاشمی، خیلی ها باید به درگاه خدا استغفار کنند
وزیر سپاه دوران جنگ با بیان اینکه این فرصت ها کم ایجاد می شود، اظهار کرد: خیلی ها باید بروند به درگاه خدا گریه کنند و استغفار کنند. ویژگی ایشان ولایتمداری و حرکت در پشت سر رهبر زمان بود. چه در زمانی که امام (ره) زنده بودند و چه در دو دهه گذشته که آیت الله خامنه ای، رهبرمان هستند. کسانی که به آقای هاشمی نزدیک هستند می دانند، عشق ایشان آقای خامنه ای است و ایشان را رهبر و خود را رهرو می دانستند. دعا می کنیم کسانی که اینقدر تند رفتند، خدا از سر تقصیرشان بگذرد.
آقای هاشمی به من گفت قصد شرکت در انتخابات را ندارد
رفیق دوست درباره نامزدی آیت الله هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری و رد صلاحیت ایشان گفت: قبل از اینکه ایشان کاندیدا شود، پیش او رفتم و آقای هاشمی بیان کرد اصلا قصد ثبت نام ندارد. خانه بودم دیدم در تلویزیون نشان دادند او ثبت نام کرد، رفتم پیششان و گفت بله شما هم بیایید و آقای جهانگیری را هم معاون اول بگذاریم. گفتم چه شد؟ گفت نامه ای از پدر یک شهید دریافت کردم که  احساس وظیفه کردم و باید جلو بیایم مگر اینکه یا مقام معظم رهبری رسما نهی کند یا شورای نگهبان تایید نکند یا مردم رای ندهند، در غیر این صورت من به عنوان یک مجتهد احساس شرعی کردم.
حاج محسن باری از روی دوشم برداشته شد
وی در پایان گفت: آن زمان شورای نگهبان هم مدام واسطه می فرستادند و روز بعد از اینکه رد صلاحیت ایشان اعلام شد، پیششان رفتم. آقای هاشمی آنقدر چهره بشاشی داشت و به من گفت حاج محسن بار از روی دوشم برداشته شد.



دلنوشته کارگردان «کیف انگلیسی» برای هاشمی رفسنجانی⇐بعید است کسی بتواند رکورد او را تکرار کند

سینماروزان: درگذشت علی اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام سبب ساز ارائه پیامهای تسلیت از سوی بسیاری از اهالی هنر گردید.

به گزارش سینماروزان سیدضیاءالدین دری کارگردان و نویسنده آثاری تاریخی همچون «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» نیز با نگارش دلنوشته ای درباره هاشمی رفسنجانی اظهارنظر کرده و او را شخصیتی متمایز در تاریخ دانسته است.

متن یادداشت دری را که در اختیار سینماروزان قرار گرفته بخوانید:

انالله و اناالیه راجعون

شايد بتوان نام و حضور بسيارى از شخصيت هاى تاريخ انقلاب اسلامى را حذف و يا تحريف كرد اما نام هاشمى رفسنجانى با تاريخ انقلاب چنان پيوندى دارد كه بدون نام او نميتوان تاريخ انقلاب را نوشت. در تاريخ بيش از يك قرن گذشته فراوان بودند سياستمدارانى كه روزگارى محبوب بودند ولى در اثر يك واقعه يا اشتباه و يا سوء تفاهم ملى اعتبارشان را از دست دادند و هرگز نتوانستند محبوبيت خود را تكرار كنند.

هاشمى تنها سياستمدارى بود كه با صبورى و اتخاذ مواضع درست و توكل به خدا در عين تكيه زدن به عالى ترين منصب حكومت
از محبوبيتى كم نظير برخوردار شد. راه و روش او بايد براى همه فعالان سياسى يك الگو بشود؛ خوبشتندارى ، صبورى ، بصيرت سياسى، شناخت لحظات تعيين كننده ، تكيه به نيروى مردم و پرهيز از دامن زدن به اختلافات درون حاكميتى حوصله و تحمل بى اندازه در مواجهه با وقايع و اختلافات جناحى ، باور نسل جديد در انتقال قدرت و بسيار موارد ديگر ويژگى هاى مردى است كه ٥٩ سال در سياست عمر صرف كرد.

بسيار بعيد است كسى بتواند ركورد او در همه فعاليت هايش را تكرار كند .




آیا هاشمی رفسنجانی شخصا پیگیر رفع توقیف “رستاخیز” است؟+عکس

سینماروزان: حدودا دو ماه قبل بود که احمدرضا درویش کارگردان درام تاریخی-مذهبی “رستاخیز” به همراه علی قائم مقامی مدیر تولید این فیلم دیداری را با علی اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام داشت؛ دیداری که هاشمی در آن اکران “رستاخیز” را بلامانع دانست و به مقامات دولتی توصیه کرد هر چه زودتر شرایط اکران آن فراهم شود.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان هفتم آذرماه رضا صالحی امیری وزیر جدید ارشاد به همراه معاونان خود دیداری با هاشمی رفسنجانی داشت. از جمله معاونان حاضر در این دیدار حجت ا.. ایوبی بود که در تصاویر منتشره با خشوع فراوان به مصافحه با هاشمی رفسنجانی پرداخته است.

در گزارشهای رسمی منتشر شده از این دیدار و البته گزارش درج شده در رسانه رسمی مجمع تشخیص مصلحت نظام این طور آمده که ایوبی در دیدار با هاشمی توضیحات ویژه ای درباره تلاشهای سازمان تحت امرش برای اکران “رستاخیز” ارائه داده است.

اینکه رییس سازمان سینمایی به طور ویژه درباره یک فیلم نزد رییس مجمع تشخیص گزارش می دهد این پرسش را پیش رو می‌گذارد که آیا هاشمی رفسنجانی شخصا پیگیر وضعیت “رستاخیز” بوده و احتمالا خودش درباره این فیلم و چرایی توقیف آن از ایوبی در حضور وزیر جدید توضیح خواسته است یا ایوبی که از دیدار درویش با هاشمی باخبر بوده خواسته با ارائه گزارش نظر هاشمی را جلب کند؟

پرسش مهمتر اما این است که آیا با پیگیری احتمالی هاشمی و تلاشهایی که ایوبی از آن دم زده بالاخره “رستاخیز” رنگ پرده را خواهد دید یا آن که با صدور حکم دیوان عدالت اداری به نفع دست اندرکاران “رستاخیز” و غیرقانونی قلمداد شدن توقیف این فیلم علیرغم صدور مجوز نمایش، آنها از کانالی به جز ارشاد به احقاق حق دست خواهند زد؟

مصافحه توأم با خضوع ایوبی با هاشمی
مصافحه توأم با خضوع ایوبی با هاشمی(هفتم آذرماه 95)
دیدار علی قائم مقامی و احمدرضا درویش با علی اکبر هاشمی رفسنجانی
دیدار علی قائم مقامی و احمدرضا درویش با علی اکبر هاشمی رفسنجانی(هفدهم مهرماه 95)



تنها سینماگر حاضر در مراسم شب اربعین هاشمی رفسنجانی که بود؟+عکس

سینماروزان: مراسم شب اربعین عصر دیروز با حضور علی اکبر هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار شد.

به گزارش سینماروزان علاوه بر برخی چهره های سیاسی اصلاح طلب نظیر غلامحسین کرباسچی و محمدرضا تابش یک سینماگر هم در این مراسم حضور داشت.

این سینماگر علی قائم‌مقامی مدیر تولید باسابقه آثاری نظیر “آژانس شیشه ای”، “به رنگ ارغوان”، “شب یلدا”، “چ” و “رستاخیز” بود.

در تصاویر منتشر شده از مراسم اربعین مجمع تشخیص مصلحت، قائم مقامی که نوروز امسال “کفشهایم کو” را نیز به عنوان تهیه‌کننده روی پرده داشت به هنگام اقامت نماز مغرب و عشاء به امامت رفسنجانی، در ردیف اول پشت سر وی دیده می شود.

قائم مقامی پیشتر و به هنگام حضور دست اندرکاران تولید “رستاخیز” نزد هاشمی و همچنین رونمایی از کتاب خاطرات هاشمی نیز در زمره مهمانان ویژه مراسم بود.

مشخص نیست این حضور مداوم در مراسم رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام آغازی است برای همکاری های سینمایی با این نهاد یا صرفا در جهت ادای دین این سینماگر است به سیاستمدار محبوبش؟!

اقامت نماز مغرب اربعین به امامت هاشمی رفسنجانی
اقامت نماز مغرب اربعین به امامت هاشمی رفسنجانی(قائم مقامی در سمت راست تصویر)



اعتراف محسن تنابنده به مهارت در تقلید از هاشمی رفسنجانی+فیلم

سینماروزان: محسن تنابنده بازیگری که علیرغم کارگردانی و ساخت یک کمدی با نام “گینس” همچنان به واسطه ایفای نقش “نقی معمولی” در “پایتخت” شناخته می شود ریشه های بازیگری خود را “ادا درآوردن” در دوران کودکی دانست!!!

به گزارش سینماروزان تنابنده با اشاره به این مسأله در برنامه اینترنتی “35” گفت: در دوران کودکی بیشتر بلد بودم ادا دربیاورم؛ ادای اکثر آدمهای فامیل و شخصیتهای شناخته شده را درمی آوردم.

تنابنده ادامه داد: بیشتر خصلتهای شخصی ام باعث شد به سمت کمدی بیایم. مثلا ادای آقای رفسنجانی را درمی آوردم و بقیه آدمهایی که ویژگیهای بارز برای تقلید داشتند!

تنابنده درباره اینکه مهمترین کمدین ایرانی که در کودکی به او علاقه داشته چه کسی بوده است اظهار داشت: فکر می کنم کاملترین کمدین ایرانی آن دوران اکبر عبدی بود.

فیلم گفته های تنابنده در این باره را اینجا ببینید.




دوست ایام شباب فرح دیبا؛ بازیگر نقش هاشمی رفسنجانی!!!+عکس

سینماروزان: سریال “معمای شاه” با همه گافهای ساختاری-محتوایی که دارد هرازگاه به واسطه رونمایی از بازیگر یکی از شخصیتهای شناخته شده تاریخ انقلاب اسلامی مورد توجه قرار می گیرد.

به گزارش سینماروزان تازه ترین شخصیت از این دست علی اکبر هاشمی رفسنجانی است که به تازگی از تصویر بازیگر ایفاگر این شخصیت رونمایی شده است.

در تصویر منتشرشده از دیدار علی مطهری از پشت صحنه “معمای شاه” و حضور وی در کنار بازیگر نقش پدرش شهید مرتضی مطهری، بازیگر نقش جوانی هاشمی رفسنجانی هم دیده می شود.

هرچند به طور رسمی نام و نشان این بازیگر منتشر نشده اما شنیده های سینماروزان حکایت از آن دارد که بازیگر نقش هاشمی رفسنجانی جوانی است به نام حسین باقریان؛ خبرنگار سابق مجله سازمانی صداوسیما “سروش” و روزنامه ابرار و البته مدیر روابط عمومی یکی دو پروژه سینمایی و تلویزیونی.

اینکه چرا یک شخص عادی و اصلا نابازیگر برای این نقش انتخاب شده به کنار، عجیبتر آن است که حسین باقریان در “معمای شاه” نقش “فریدون جوادی” دوست ایام شباب فرح دیبا را هم ایفا کرده است!!! فریدون جوادی دوست‌پسر فرح بود و حتی بنا بود با وی ازدواج کند اما در نهایت این محمدرضا پهلوی بود که فرح را به عقد خود درآورد.

مشخص نیست انتخاب این نابازیگر برای ایفای نقش هاشمی رفسنجانی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با مشورت هاشمی یا نزدیکانش بوده یا نه؟!

حسین باقریان در نقش هاشمی رفسنجانی در راست تصویر دیده می شود
حسین باقریان در نقش هاشمی رفسنجانی در راست تصویر دیده می شود



روایت رضا رشیدپور از قفل شدن دستش حین دیدار با هاشمی رفسنجانی+عکس

سینماروزان: رضا رشیدپور مجری تلویزیون در یکی از تازه ترین مطالب اجتماعیش به روایتی از دیدار با علی اکبر هاشمی رفسنجانی در 20 سال قبل پرداخته است.

به گزارش سینماروزان رشیدپور نوشته است: بیست سال پیش آقای هاشمی پتروشیمی را افتتاح کردند و مقابل دوربین تلویزیون آمدند . کارگردان برنامه از من خواست که شاخه گلی را از طرف مردم به ایشان هدیه بدهم . پرسش اول را پرسیدم و تلاش کردم که دست چپم را بالا بیاورم . اما نمی شد ! حاج آقای شبستری دستم را محکم گرفته بود و اجازه نمی داد ! مصاحبه تمام شد و دست من قفل ماند. آنتن را گرفتند . پرسیدم که چرا آنقدر محکم فشار دادید و نگذاشتید دستم را بالا بیاورم و شاخه گل را به رییس جمهور بدهم ؟! فرمودند : مگر گل بود ؟ من فکر کردم چاقو هست!

رضا رشیدپور در برابر رفسنجانی
رضا رشیدپور در برابر رفسنجانی



نظر مثبت وزیر ارشاد درباره پخش تیزرهای سینمایی از ماهواره، توضیحاتش درباره ابلاغیه حذف اماکن از پروسه صدور کنسرت و ناراحتی پدر از حضور پسر کنار هاشمی+ادعایی سوءتفاهم برانگیز درباره وضعیت جسمی بیضایی و ادعاهایی درباره فیلمسازی خسرو سینایی، محمدرضا اصلانی و…

سینماژورنال: علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود در برابر یک رسانه اصلاح طلب به نام “شرق” نشسته و کوشیده به برخی از شبهه ها درباره عملکرد وزارتخانه خویش پاسخ دهد.

به گزارش سینماژورنال از جمله این پاسخگوییها درباره بحث تکراری پخش تیزرهای سینمایی از شبکه های ماهواره ای است که جنتی به صراحت بیان کرده پخش تیزر از شبکه های غیرمعاند ایرادی ندارد اما در این باره خلأ قانونی وجود دارد.

جنتی از آن سو درباره حذف اداره اماکن از پروسه صدور مجوز هم توضیحات تازه ای داده است و پاسخگوی پرسشی هم بوده است درباره واکنش پدرش به دیدن او در کنار هاشمی رفسنجانی!!!

جنتی ادعایی را هم طرح کرده درباره دعوت رییس سازمان سینمایی از افرادی مانند خسرو سیایی و محمدرضا اصلانی برای فیلمسازی که فقط برخی این دعوت را اجابت کرده اند.

شاید پرسش برانگیزترین بخش گفتگوی جنتی آنجایی باشد که درباره تسهیل شرایط بازگشت بهرام بیضایی به ایران طرف پرسش واقع شده و از این گفته نمی داند که او در این سن و سال می تواند کاری انجام دهد یا خیر؛ بی‌توجه به این نکته که بیضایی در 5 سال حضورش در استنفورد و تدریس در مرکز ایرانشناسی دانشگاه استنفورد چندین نمایش را روی صحنه برده است که آخرین آنها “طرب نامه” در نوروز همین امسال روی صحنه رفت!

فرازهایی خواندنی از گفتگوی علی جنتی را بخوانید:

  عوامل دخیل در این زمینه{ماجرای لغو کنسرتهای موسیقی} چه کسانی هستند؟

در موسیقی عوامل مختلفی دخیلند؛ ازجمله نیروی انتظامی که گاهی احساس وظیفه شرعی می‌کند دخالت کند که به تازگی در دولت آیین‌نامه اماکن را اصلاح کرده‌ایم که براساس آن، اداره اماکن نمی‌تواند در محتوای برنامه یا صدور مجوز برگزاری کنسرت دخالت کند. فقط می‌تواند از نظر انتظامی و ترافیکی نظر دهد.
 آقای منتظرالمهدی در اظهارنظری گفتند تاکنون چنین ابلاغیه‌ای را وصول نکرده‌اند. ضمنا قوه ‌قضائیه هم گفته باید در وقتش نیروی انتظامی دخالت کند. در این صورت، شما چه می‌کنید؟
این آیین‌نامه به‌تازگی تصویب شده و از سوی وزیر کشور به نیروی انتظامی ابلاغ خواهد شد. مورد دیگر قوه ‌قضائیه است که از نظر قانونی در مواردی که خلاف قانون تشخیص می‌دهد، خود را مختار به دخالت می‌داند یا می‌خواهد با سلیقه خود مانع وقوع جرم شود. به‌همین‌دلیل گاهی مانع برگزاری کنسرت‌ها می‌شود که دستگاه اجرائی کاری نمی‌تواند انجام دهد مگر در سایه تفاهم و همکاری متقابل. دراین‌صورت می‌توانیم به برداشت و درک مشترکی در این زمینه برسیم تا در مواردی که تخلف جدی رخ ‌دهد، با آن برخورد شود.

چه اشکالی دارد تیزرهای فیلم‌های ایرانی از شبکه‌های ماهواره‌ای غیرمعاند پخش شوند؟ حتی در جلسه افطاری دکتر روحانی با سینماگران، یکی از هنرمندان گفت وقتی می‌توانیم از تریبونی مثل ماهواره برای صادرکردن نظرات، دین و فرهنگ‌مان حسن استفاده را کنیم، چرا از این فرصت استفاده نکنیم! چون چه بخواهیم یا نخواهیم، به‌هرحال، شبکه‌های مجازی و ماهواره وجود دارد و انکارنشدنی هستند. نظرتان چیست؟
شاید نظر شخصی من هم این باشد که مشکلی ندارد از ماهواره استفاده کنیم و برخی از شبکه‌های ماهواره‌ای که معاند نیستند، می‌توانند فیلم‌های داخلی را تبلیغ کنند. اما درحال‌حاضر قانون منع استفاده از ماهواره را داریم. ابتدا باید فکری به حال این قانون کرد تا افرادی که استفاده می‌کنند، متخلف از قانون تلقی نشوند.

 برای عملی‌شدن این نکته، چه کاری باید کرد؟  
مجلس باید همراهی کند. چون قانون ممنوعیت استفاده از دیش‌های ماهواره‌ای سال ٧٣ تصویب و اوایل سال ٧٤ هم ابلاغ شده که تا الان ساری‌وجاری است. همه افراد قانون‌مدار باید این قانون را اجرا کنند. بااین‌حال، به نظر می‌رسد درحال‌حاضر باید قانون را اصلاح کنیم. چون شرایط کشور و دنیا تغییر کرده و باید از ماهواره‌ها به‌مثابه ابزاری مانند بقیه ابزارها در جهت گسترش منافع ملی‌مان استفاده کنیم.
 مثل قانون منع استفاده از دستگاه ویدئو در دهه ٦٠ که به‌مرور دولت متوجه شد باید لغو شود و لغو شد و خسارتی هم به فرهنگ و هنر کشورمان وارد نكرد نظرتان چیست؟
بله. می‌توان از ماهواره استفاده صحیح یا نادرست کرد. مگر از سینما نمی‌توان سوءاستفاده یا حسن استفاده کرد؟ بنابراین قانون باید اصلاح شود و امیدوار هستیم مجلس این قانون را تعدیل و اصلاح کند. اگر احساس کنیم مجلس از چنین لایحه‌ای استقبال می‌کند، حتما این کار را انجام می‌دهیم. به‌طور اصولی ما نباید شرایطی فراهم کنیم بخشی كه از جامعه که از ماهواره استفاده می‌کنند، قانون‌شکن تلقی شوند. دراین‌صورت بهتر است اگر جایی قانون مشکل دارد، اصلاح شود.

 شما و معاون‌تان که به بزرگان فرهنگی و هنری کشورمان با نظر احترام می‌نگرید، به نظرتان، بعد از مرگ تأسف‌برانگیز آقای کیارستمی، مایل نیستید فرصتی فراهم شود تا بهرام بیضایی به ایران برگردند و فیلم بسازند؟ آیا بهتر نیست قدر هنرمندان‌مان را در زمانی که زنده هستند، بدانیم تا وقتی که دیگر نیستند، حسرت‌شان را نخوریم؟
تاجایی‌که بتوانیم باید در این زمینه با مراجع ذی‌ربط مذاکره کنیم. نمی‌دانم آقای بیضایی اصولا می‌تواند در این سن کاری انجام دهد یا نه.
 البته که می‌توانند. حتی آقای کیارستمی همه هم‌وغم‌شان این بود که بعد از ترخیص از بیمارستان، فیلم‌شان را بسازند.
آقای بیضایی نمایش‌نامه‌ای نوشته بود که آقای رحمانیان آن را کارگردانی کرد. آقای بیضایی بیشتر در حال نوشتن نمایش‌نامه و کارگردانی بود و از وضعیت جسمی ایشان اطلاعی ندارم.

 البته بسیاری از فیلم‌سازان مهم ما مثل آقایان سینایی یا اصلانی سال‌هاست که فیلم بلند داستانی سینمایی موردنظرشان را نساخته‌اند. چون متأسفانه وامی به ایشان داده نمی‌شود. اما به دیگران به‌راحتی داده می‌شود!
رئیس سازمان سینمایی از این افراد دعوت به کار کرده و گفته فیلم‌نامه خوب بنویسید، فیلم بسازید. بعضی‌ها هم قبول کرده‌اند. من خیلی معتقد نیستیم به صورت مستقیم در این نوع فیلم‌ها مشارکت کنیم. گاهی به صورت کمک‌های بلاعوض یا وام با بهره پایین کمک می‌کنیم. البته به دنبال تشکیل شرکت «سرمایه‌گذاری توسعه هنر» هستیم و از تعدادی بانک‌و هلدینگ دعوت کرده‌ایم که سرمایه‌گذاری کنند تا از فعالیت‌های هنری و سینمایی حمایت کنند. همه بانک‌ها هم از بخش خصوصی هستند و شرکت‌ها هم خصوصی یا نیمه‌خصوصی هستند که می‌توانند نقش مهمی در کمک به کسانی که می‌خواهند کار کنند اما سرمایه در اختیار ندارند، ایفا کنند. ما هم به‌عنوان دستگاه تخصصی، مشاوره می‌دهیم در کدام فیلم سرمایه‌گذاری کنند که بازگشت سرمایه داشته باشد. کسانی هم که اهل فیلم‌سازی هستند یا فعالیت‌های دیگر هنری دارند و نیازمند سرمایه هستند، می‌توانند از این شرایط استفاده کنند. در این زمینه موافقت بورس هم گرفته شده و باید برای شرکت در بورس پذیره‌نویسی صورت گیرد.

میان نگاه آیت‌الله احمد جنتی و دکتر علی جنتی در حوزه فرهنگ و هنر قطعا تفاوت‌هایی وجود دارد. شما در دولت آقای روحانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هستید. موضوع هنر معمولا مورد انتقاد پدر است. ضمن اینکه در کنار فردی همچون آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی قرار می‌گیرید و در مراسم رونمایی کتاب‌شان شرکت می‌کنید و عکس هم می‌گیرید. درحالی‌که آقای جنتی بزرگ با آقای هاشمی زاویه دارند. به‌طورکلی در زندگی شخصی‌تان در این زمینه‌ها با پدرتان دچار چالش نمی‌شوید؟
خیر. روابط عاطفی‌مان بسیار خوب و مبتنی بر احترام است. بنده سعی می‌کنم مباحثی که وجود دارد را در محیط بسیار صمیمانه و همراه با احترام و بدون چالش با ایشان مطرح کنم. خوشبختانه ایشان هم این باور را دارند که اختلاف نظر و دیدگاه فقط یک اختلاف سلیقه است نه اینکه احساس کنند انحرافی در کار وجود دارد.
 ایشان از دیدن عکس شما کنار آقای رفسنجانی ناراحت نمی‌شوند؟
ممکن است از این امر ناراحت باشند اما تابه‌حال این ناراحتی را به بنده ابراز نکرده‌اند.
 به نظر می‌رسد دو نکته در رفتارتان در برابر پدر هویداست؟  
چه نکاتی؟
 احترام همراه با رواداری.
(می‌خندد)




بعد از رونمايي از نامه حبيب، نامه كيارستمي به احمدي‌نژاد بازنشر شد

سینماژورنال: بعد از مرگ حبیب محبیان خواننده پاپ نامه ای منسوب به وی که خطاب به محمود احمدی نژاد نوشته بود منتشر شد.(اینجا و اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال حالا و بعد از درگذشت عباس کیارستمی نامه ای که او حدودا یک دهه قبل خطاب به احمدی نژاد نوشته بود بازنشر شده است.

نامه موردنظر را کیارستمی در جریان رقابتهای انتخاباتی سال 84 و زمانی نوشت که جامعه وارد دوقطبی احمدی نژاد-هاشمی رفسنجانی شده بود.

کیارستمی در این نامه با اشاره به اینکه احمدی نژاد را بیشتر از رقیب انتخاباتیش دوست دارد از این گفته که رایش را به احمدی نژاد نمی دهد!

متن نامه کیارستمی خطاب به احمدی نژاد را بخوانید:

پسرم بیسکوییتش را به من نداد

پسم وقتی ۵ساله بود روزی مشغول خوردن بیسکویت بود، دوستی از او بیسکویت خواست و من هم از او خواستم که بیسکویتی به من بدهد. اما بهمن یک بیسکویت بیش‌تر نداشت. بلاتکلیف به هر دوی ما نگاه کرد که تنها بیسکویتش را به کدام یک از ما دهد. دوست من مشکل را ساده کرد و به او گفت: “بیسکویت را به کسی بده که بیش‌تر دوستش داری.”

بهمن نگاهی به هر دوی ما انداخت و به من گفت: ” بابا من تو را بیش‌تر دوست دارم اما دلم می‌خواهد بیسکویتم را به او بدهم.” هنوز نمی‌دانم آن روز، آن بیست چند سال پیش در ذهن پسر ۵ساله‌ام چه گذشت که بیسکویتش را به آن دیگری داد، که کم‌تر از من دوستش می‌داشت. ولی من دلیلی دارم که چرا رأی‌ام را به دیگری خواهم داد.

تو را بیشتر دوست دارم

آقای احمدی‌نژاد، برای من دلایل بسیار ساده‌ای وجود دارد که تو را بیش‌تر از او دوست دارم. تو برای من یادآور سال ۵۷ هستی. در آن زمان اخلاق، آرمان و از خودگذشتگی برای تغییر زندگی مردم مفاهیمی انتزاعی نبودند؛

چیزهای طبیعی و جزییاتی زنده از روحیه و عملکرد میلیون‌ها جوان معتقد و سالم و راستگویی بودند که می‌خواستند از انقلاب فرصتی فراهم آورند تا طبقه‌ی محروم جامعه شرایط بهتری برای زندگی داشته باشند. بعد از بیست و چند سال نگاه که می‌کنم به وضوح آن اعتراض را همراه با افسردگی درونی تو را درک می‌کنم.

تو مای سال 57 را زنده می کنی

تو هم‌چنان بی‌دروغ «ما»ی سال ۵۷ را زنده می‌کنی. من تو را دوست دارم چون نمی‌توانم به خودم راست نگویم که می‌دانم آن‌چه می‌گویی راست می‌گویی. این واقعیت است که در جهان کنونی قله‌های ثروت با دست‌اندازی به پله‌های قدرت جایی برای رشد مردم باقی نمی‌گذارند.

در این میان، آقای احمدی‌نژاد اما چیزی وجود دارد که تو را در دنیای ۲۰۰۵ ما وصله‌ی ناجور می‌کند. پس اکنون با کمال تأسف تو تنها به درد آن می‌خوری که از دنیایی چنین آرمان‌باخته و بازیگر، افسرده شوی. دنیایی که در ۲۷ سال ساخته شده است و ما هم جزیی از این دنیا هستیم. دنیا شرایط دشواری برای برای بازی راستگویان آفریده است اما هم‌جنسان قادرند دست یکدیگر را بخوانند و…

دوست عزیز، به‌سادگی بگویم ما نمی‌توانیم خود را در سال ۵۷ متوقف کنیم. دیگر آن آن باورها از زندگی واقعی رخت بربسته است و در معادلات سخت کنونی، ما تنها تصمیم‌گیرندگان بازی کنونی نیستیم.

تو درست‌تر از آن و اصولگراتر از آن هستی که بتوانی در بازی پیچیده‌ی سیاستگذاران آلوده به قدرت بازی کنی، پس به قول مدرس ” اکنون کسی لازم است که قاعده‌های بازی این جهان را آموخته باشد.”

او را کمتر از تو دوست دارم

برای همین من رأی‌ام را به کسی می‌دهم که او را کم‌تر از تو دوست دارم اما کسی توانمندتر از تو در درک واقعیت‌های امروز زندگی است. همه‌ی امیدم آن است که او لااقل این‌بار با عطف به آرای تو بداند هنوز مردم محروم ما چشم به راه‌اند.

پس گوشه‌چشمی به طبقه‌ی محروم داشته باشد و به سلامت اداره‌ی جامعه بها دهد. دوست عزیز من، تا کنون دو بار رأی داده‌ام و هر دو بار پشیمان. این بار با آمادگی بیش‌تر بار دیگر پای صندوق رأی خواهم رفت و اما رآی‌ام را به دیگری خواهم داد که او را به اندازه‌ی تو دوست نمی‌دارم. روزگار غریبی است برادر!




نماینده هنرمندان سینما در افطاري هاشمي، مهمان افطاري احمدي‌نژاد شد!+فهرستی از سینماگران حاضر در افطاری احمدی‌نژاد

سینماژورنال: بعد از علی اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت و حسن روحانی رییس جمهور که در روزهای گذشته مراسم افطاری با حضور هنرمندان برگزار کرده بودند محمود احمدی نژاد هم در هفته آخر ماه مبارک رمضان مراسمی افطاری با حضور برخی هنرمندان برگزار کرد.

به گزارش سینماژورنال رسانه های منسوب به رییس دولت سابق در گزارش پیرامون افطاری فقط به شرح گفته های احمدی نژاد بسنده کرده و به نام تعداد معدودی از حاضران در افطاری هم اشاره کردند.

امیرامیری ، میثم رنجبر، امیرعاملی، رضا ایرانمنش ، احمد نجفی ، هوشنگ توکلی، مریم پوریامین و خسرو معتضد از جمله چهره هایی بودند که رسانه های نزدیک به احمدی نژاد نام آنها را به عنوان هنرمندان حاضر در افطاری اعلام کردند.

اما تعداد هنرمندان حاضر در این افطاری بیشتر از اینها بوده است و از جمله برخی از چهره های سینمای ایران در این افطاری حاضر بودند.

حاضران در افطاری احمدی نژاد

شنیده‌های سینماژورنال حکایت از آن دارند ابوالفضل پورعرب، فریبرز عرب‌نیا، رضا ایرانمنش، ناصر چشم آذر، حبیب کاوش، حسین فرحبخش، سیدضیاء هاشمی، جواد شمقدری، شفیع آقامحمدیان، قربان محمدپور، داوود توحیدپرست، سعید سهیلی، جهانگیر الماسی، نادر طالب زاده، اصغر هاشمی، حسن علیمردانی، مریم امیرجلالی، نفیسه روشن و امید زندگانی از جمله سینماگرانی بودند که در مراسم افطاری رییس دولتهای نهم و دهم حضور داشتند.

جالب اینجاست امید زندگانی که در مراسم افطاری رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان سخنگوی اهالی سینما حاضر شده بود(اینجا را بخوانید) در مراسم افطاری احمدی نژاد هم حضور داشت!!!

از آن طرف سعید سهیلی جزو معدود چهره های حاضر در افطاری حسن روحانی بود که در افطاری رییس دولت نهم و دهم هم حاضر شد.

مریم امیرجلالی بازیگر زن تلویزیون که پیشتر در افطاری هاشمی رفسنجانی حاضر بود در افطاری محمود احمدی نژاد هم دیده شد.

افطار به مثابه وزن کشی انتخاباتی

به گزارش سینماژورنال اینکه در فاصله یک سال مانده به انتخابات ریاست جمهوری شخصیتهای سیاسی مختلف می کوشند هنرمندان را مهمان افطاری خود کنند بیش از هر چیز شائبه سیاسی بودن این افطاریها را ایجاد می کند و این پرسش را پیش رو می گذارد که آیا رقبای احتمالی انتخابات سال آینده در حال وزن کشی هنری خویش اند؟

اینکه برخی از اهالی هنر نیز بی توجه به این شائبه ها همزمان در دو افطاری هم شرکت می کنند می تواند نشان دهنده آن باشد که چقدر ریشه تمایلات سیاسی در برخی از این جماعت سطحی و فاقد عمق است.




تمام روسای جمهوری که حاتمی‌کیا به آنها رأی داده⇐از بنی‌صدر تا …

سینماژورنال: در آستانه اکران “بادیگارد” تازه ترین فیلم ابراهیم حاتمی کیا، دوز گفتگوهای رسانه ای این کارگردان و نویسنده سینما هم بالاتر رفته است.

به گزارش سینماژورنال جالب است که حاتمی کیا در انتخاب رسانه برای گفتگو هم وسواس چندانی به خرج نمی دهد و با تمامی رسانه ها از چپ گرفته تا راست صحبت می کند و همین امر است که این ظن را که این گفتگوها برای کمک به دیده شدن فیلم است را بیشتر می کند.

در میان این گفتگوها اینکه واقعا بتوانی بخشهایی غیرتکراری که برای مخاطب جذابیت و تازگی داشته باشد پیدا کنی کار سختی است. به هر حال وقتی زیاد حرف بزنید احتمال به تکرار افتادن هم زیاد است.

تازه ترین گفتگوی حاتمی کیا که در “اعتماد” منتشر شده است نیز از این قاعده مستثنی نیست و به سختی بتوان نکته تازه ای که حاتمی کیا پیشتر به آن اشاره نکرده باشد را در آن یافت.

شاید جالب ترین بخش این گفتگو جایی باشد که حاتمی کیا در میان گفتگو با اشاره به اینکه در انتخابهای سیاسی بر مدار عقل حرکت می کند و در عالم هنر براساس دل، به تمامی روسای جمهوری اشاره می کند که در دوره های مختلف به آنها رأی داده است.

وی می گوید: من به جز بني صدر كه بر اساس احساسات نوجواني‌ام راي دادم، بقيه راي‌هايم بر اساس جمع‌بندي عقلاني‌ام بوده است. راي دادن به آقاي رفسنجاني يا موسوي در مقابل احمدي‌نژاد يا روحاني همه استدلال‌هاي عقلي داشت. اما در حوزه هنر عقل جايگاه اول را برايم ندارد. آنجا ميدان خونين و ازلي جنگ عقل و دل است و من همه فيلم‌هايم تكرار همين احساس است.




مهناز افشار: من هم یک نوزاد هستم!+عکس

سینماژورنال: انتقاد از یکی از اظهارنظرات علی اکبر هاشمی رفسنجانی که درباره بعضی از انقلابیون فعلی گفته بود: «بعضی‌ها هم اصلاً آن موقع‌ها نبودند و در کوچه‌های روستاهایشان می‌گشتند، ولی الآن آمده‌اند و انقلابی شده‌اند.» موجب آن شده است که در میان اصولگرایان کمپینی با عنوان “من یک روستایی هستم” به راه افتد.

به گزارش سینماژورنال حالا یکی از رسانه های اصلاح طلبان کوشیده با زبان طنز پاسخ کمپین مربوطه را بدهد.

سایت اصلاح طلب “انتخاب” با اشاره به صحبتهای علی مطهری که اخیرا گفته بود: «به یکی از افراد که به آقای هاشمی توهین می کرد گفتم، زمانی که این‌ها در زندان شکنجه می‌شدند، شما پستانک در دهانت بود» با زبان طنز به موجی از اعتراضات و کمپین‌هایی(!!!) اشاره کرده که بواسطه این اظهارنظرات در فضای مجازی به راه افتاده است.

براساس مشاهدات خبرنگار طناز “انتخاب” مردم در فضای مجازی و شبکه های مختلف اجتماعی با هشتگ #من_یک_نوزاد_هستم و من_هم_یک_نوزاد_هستم و #من_یک_نوزاد_پستانک_به_دهان_هستم همچنان در حال اعتراض به این گفته او هستند.

این سایت ادامه داده که تهیه کنندگان این هشتگ ها که عمدتاً شامل والدین نوزادان می شود ، اعلام کرده اند که دکتر علی مطهری قصد داشته به نوزادان توهین کند.

این رسانه اصلاح طلب از ابن خبر داده که در عین حال، صاحبین داروخانه ها نیز نسبت به این بخش از سخنان مطهری که به «پستانک» اشاره کرده ، اعتراض کرده اند و معتقدند این بخش از سخنان وی، مصداق بارز توهین به پستانک فروشی ها (داروخانه ها) و استفاده کنندگان از آن (نوزادان) است.

تصویر ساختگی مهناز افشار

جالب و تعجب برانگیز اینکه این رسانه تصویری از مهناز افشار را با پلاکاردی که روی آن نوشته شده “من یک نوزاد هستم” ضمیمه مطلب طنز خود کرده!

البته که این تصویر هم کاملا ساختگی است و اثری از آن در صفحه اجتماعی مهناز افشار به چشم نمی خورد و اینکه این رسانه به خود اجازه داده از تصویر وی به نفع خود استفاده کند شاید ریشه داشته باشد در اتفاقات یکی دو سال اخیر زندگی افشار از خوانده شدن خطبه عقدش توسط رییس دولت اصلاحات تا تولد نوزادش در آلمان.

رسانه اصلاح طلب “انتخاب” نوزاددار شدن مهناز افشار را ربط داده به کمپین طنازانه خویش و البته به واسطه ادعاهای ایشان و همسرشان در علاقه به اصلاح طلبی به خود اجازه داده که با وی شوخی کند.

حالا باید منتظر ماند و دید واکنش مهناز افشار به این شوخی چیست.

تصویر ساختگی رسانه اصلاح طلب از مهناز افشار
تصویر ساختگی رسانه اصلاح طلب از مهناز افشار