درگذشت زری خوشکام؛ بازیگری که پول ۱۵ آپارتمان را پس داد تا به علی حاتمی و خانوادهاش برسد!
|
سینماروزان/کیوان بهارلویی: زری خوشکام بازیگر قدیمی سینما در ۷۷سالگی درگذشت.
زری خوشکام متولد سال ۱۳۲۶، بیشتر فعالیتهایش در دهه ۵۰ خورشیدی بود. در این سالها او گرچه در فیلمهای هنری و مطرحی همچون” آدمک” ساختهٔ خسرو هریتاش و” تپلی” ساختهٔ رضا میرلوحی ایفای نقش کرد، اما در مجموع با توجه به شرایط سینمای ایران در آن روزها و اشاعهٔ خشونت، در آثاری همچون “رشید”، “الکلی”، “کلبه ای آن سوی رودخانه”، “مرد هزار لبخند” و “توبه”، معرّف کاراکتر زن اغواگر بود.
در پاییز ۱۳۵۰ و بعد از آشنایی زری خوشکام و علی حاتمی سرصحنه لوکیشنهای شمال فیلم ناتمام “مترسک” به تهیهکنندگی محمدعلی فردین- نه تنها تولید آن فیلم تعطیل شد بلکه علی حاتمی در بازگشت به تهران به زری خوشکام پیشنهاد ازدواج داد و پس از ازدواج بود که کاراکتر سینمایی خوشکام دگرگون شد و از آن پس حضور او در سینما کمرنگ گردید.
علی حاتمی البته در ابتدا تاکید کرده بود که خوشکام فقط در فیلمهای خودش بازی خواهد کرد ولی خوشکام بعد از تولد لیلا حاتمی در پاییز ۱۳۵۱ عملا از سینما کنارهگیری کرد و چنان که خودش اظهار داشته پول نزدیک به ۱۵ قرارداد-که معادل پول ۱۵ آپارتمان بود-را پس داد تا فقط به فرزند و همسرش برسد.
زری خوشکام تا قبل از انقلاب تنها در یک نقش یعنی نقش عزتالدوله همسر امیرکبیر در مجموعه تلویزیونی “سلطان صاحبقران” به کارگردانی همسرش ظاهر شد و در سالهای پس از انقلاب نیز با نام تازه -زهرا حاتمی- تنها در معدود آثاری حاضر شد که به نوعی با همسر و خانوادهاش در ارتباط بودند. ایفای نقشهای کوتاه در سریال “هزاردستان” در نقش عروس خان مظفر وفیلم “جهان پهلوان تختی”بهروز افخمی در نقش خودش در نهایت منجر شد به ایفای نقشی نسبتا پر و پیمان در فیلم “سیمای زنی در دوردست” ساخته دامادش علی مصفا.
زری خوشکام البته خودش گفته بود از بازی در “جهان پهلوان تختی” پشیمان است چون فکر نمیکرده این فیلم فرسنگها از ایده همسرش درباره تختی، فاصله داشته باشد.
“در دنیای تو ساعت چند است”صفی یزدانیان، “شعلهور”حمید نعمتالله و “طلاخون”ابراهیم شیبانی، دیگر فیلمهایی بودند که زری خوشکام بعد از انقلاب در آنها ایفای نقش کرد.
زری خوشکام همراه اصلی علی حاتمی در ساخت شهرک سینمایی غزالی بود و بارها گلایه کرده بود از اینکه چرا نه دستمزد او را بابت بازی سانسورشده در “هزاردستان” داده اند و نه هزینه کمکهایی که در روند ساخت شهرک داشته!
بازگشت علی حاتمی با یک کنسرت موزیکال!
|
سینماروزان: ۲۷ سال بعد از فوت علی حاتمی نویسنده و کارگردان بیتکرار ایرانی یکی از آثار او با عنوان “خاتون ترنج” یا “ترنج خاتون” به یک اثر موزیکال رادیویی بدل خواهد شد.
رادیونمایش بناست به مناسبت نوروز ۱۴۰۳، نمایشنامه “خاتون ترنج”علی حاتمی را به یک کنسرت نمایش موزیکال بدل کند؛ این نمایش توسط قربان نجفی کارگردانی میشود.
به مانند آثار سینمایی اولیه علی حاتمی یعنی “حسن کچل” و “باباشمل”، نمایش “خاتون ترنج” نیز در زمره آثار موزیکال علی حاتمی است که قربان نجفی سعی کرده آن را در قالبی جذاب و شاد آن را به اجرا دربیاورد و برای نوروز آماده کند.
“خاتون ترنج” داستان شاهزاده ای را روایت میکند که در خواب، عاشق “ترنج خاتون” فرزند “نارنج پادشاه” میشود و برای وصال وی، باید با ماجراهایی مختلف روبرو گردد.
خسرو معتضد مورخ شیرینسخن در گفتگویی تفصیلی مطرح کرد: چند نفر پیر و پاتال باعث توقیف “سلطان صاحبقران” شده بودند!/از دفتر قطبی زنگ زدند که معتضد برو روی آنتن و از علی حاتمی دفاع کن!/علی حاتمی قرار بود سریال “پل پیروزی” را بسازد ولی انقلاب شد…/تینا پاکروان درباره سریال “خاتون” با من مشورت کرد!/{مسعود کیمیایی} که قصد داشت درباره سیدمهدی بلیغ فیلم بسازد با من حرف زد…/”رحیل” بر دورهای پر از رمز و راز از تاریخ دست گذاشته بود!/”معمای شاه” سریال خوبی بود ولی بیش از حد بر مسأله فدائیان تمرکز کرد/”شهرزاد” هم سرگرم کرد و هم تا حدی وامدار تاریخ بود!/جوزانی فصل جنگل “در چشم باد” را زیبا ساخت!/بابت نقدهایم به “حریم سلطان” کلی فحش خوردم!
|
سینماروزان/پیمان اسماعیلی: تاریخ و رازها و اسرارش همواره برای مردم چه در قالب سند منتشر شده، چه در قالب داستان یا فیلم و سریال جذابیت داشته و خواهد داشت. رازهایی که میتواند چهره برخی از آدمها را تطهیر و یا سیاه کند و یا یک خیزش به وجود بیاورد؛ مثل نقش کمتر اشاره شده برخی افراد شهیر در سقوط مصدق و ارتباطشان با سفارت بریتانیا!
تلویزیون در پنج شش دهه فعالیتش همواره به سریالهای تاریخی روی خوش نشان داده و آثار ماندگاری مثل سلطان صاحبقرانیه، هزار دستان، سربداران، مختارنامه، در چشم باد و… را تهیه و تولید کرده که گاه با سوءتفاهم و چالش و جنجال هم روبه رو بوده است.
به بهانه پررنگ شدن تولید و عرضه سریالهای تاریخی در یک دهه اخیر که از سریال شهرزاد شروع شده و اين اواخر به رحیل رسید و به زودی نیز به سلمان خواهد رسید، قدس با خسرو معتضد مورخ خوش سخن به گپ و گفت نشسته است.
* بحث را با علل استقبال مردم از کارهای تاریخی و اینکه سریال های تاریخی باید چه مصادیقی را رعایت کنند شروع کنیم.
**یکی از نیازهای مهم فرهنگی ساخت سریال های تاریخی است منتهی باید نویسنده و سازندگانش سواد و اشراف کامل نسبت به تاریخ داشته باشند. خیلی از سریال های تاریخی فاقد کیفیت لازم هستند و توجهی به ارائه درست واقعیتهای تاریخی ، تبیین درست شخصیتهای تاریخی و ارائه درستش ندارند. در یکی از این کارهای تاریخی از یک شخصیت منفی اسطوره ساخته شده است که خوب نیست ولی به هر حال سریالهای خوب هم داریم و باز هم باید داشته باشیم.
*درباره وفور تاریخی سازی درباره دوران قاجار بگویید؟
**شاید به دلیل دست یافتنی بودن آن دوره باشد ولی واقعا یکی از چالش های کارهای تاریخی به خصوص تاریخ معاصر و درباره دوران قاجاریه بی اعتنایی به واقعیت چهره و فیزیک و نوع پوشش مردم آن دوره است. در اسناد به جا مانده از دوران قاجاریه که عکس هم در آن وجود دارد زنان قاجاریه بدون آرایش و با هیکلهای فربه دیده می شوند اما در سریالهای تاریخی ما در باره آن دوران زنان لاغر اندام با گریم های تند و زیاد هستند که بیشتر شبیه مانکن و فشن مد هستند تا زنان اندرونی دوران قاجاریه.
*به چه دلیل این رویه دنبال می شود؟
**برای جذابیت و جذب مخاطب بیشتر است. خیلی از سریالها را با این وضعیت دیدنش بعد از دو سه قسمت رها می کنم. دوستان کارگردان ما شنیده اند علی حاتمی کارهای فاخر تاریخی ساخته و بسیار موفق هم بود اما نمی دانند او با چه ظرافتی تاریخ را روایت میکرد. البته نمیشود همه را به چوب زد و مثلا حسن فتحی در کارهای تاریخی اش مثل پهلوانان نمی میرند و شهرزاد سعي کرده هم سرگرم سازی کند و هم تا حدی وامدار تاریخ باشد یا داوود میرباقری که واقعا تاریخ طبری را حفظ است یا مسعود جعفری جوزانی که فصل جنگل در چشم باد را با مشاوران خوبی که داشت، زیبا ساخت یا رامین عباسیزاده تهیهکننده ای است که در کار قبلی خود پریدخت جذابیت داستانی را با فضاسازی تاریخی ترکیب کرد و در سریال تازه اش “رحیل” نیز بر دوره ای تمرکز کرده که پر از ابهام و رمز و راز است و به هر حال اینهاست که جذابیت خلق میکند. من در سال ۱۳۵۵ در تلویزیون به عنوان منتقد از سریال “سلطان صاحبقرانیه” دفاع کردم. این سریال در ابتدا قرار بود در سال ۱۳۵۳ پخش شود که جلویش را گرفتند یعنی دو سه تا نویسنده پیر و پاتال رفتند در روزنامه اطلاعات نقد منفی درباره کار حاتمی نوشتند و گفتند نباید در سریال ترور ناصرالدین شاه به عنوان شاه مملکت نشان داده می شد و غیره و ذلک! به من از دفتر قطبی مدیر تلویزیون زنگ زدند که معتضد برو روی آنتن و از سریال حاتمی دفاع کن! من هم چون مستندات تاریخی علی حاتمی را بررسی کرده بودم و کارش را قابل قبول میدانستم رفتم و از کارش دفاع کردم.
*چه جالب! شاید خیلیها ندانند که از آن زمان به عنوان مورخ در تلویزیون حضور داشته اید؟
**برنامه اش هم در آرشیو تلویزیون هست. مجری برنامه ژاله کاظمی بود و از من درباره کیفیت سریال “سلطان صاحبقرانیه” سوال کرد و من جواب دادم که در تاریخ این اتفاقات رخ داده است و خیلی از شاهان در ایران مثل خسرو پرویز ، آلپ ارسلان و … ترور شده اند پس باید مردم واقعیت تاریخ را بدانند و از زحمات حاتمی باید تقدیر شود و تلویزیون بابت این سریال کلی هزینه کرده و نباید آن را توقیف کنید. با توضیحات و استدلال های من و با موافقت دربار بالاخره سریال روی آنتن رفت.
*درباره سبک کاری علی حاتمی حرف و حدیث زیاد است.
**علی حاتمی ذوق نویسندگی عالی داشت و شاید زیاد هم به تاریخ وفادار نبود اما اهل مشاوره گرفتن بود و به طور مثال با دکتر اسماعیل رضوانی استاد من در تعامل بود و درباره زندگی ستار خان از ایشان اطلاعات گرفته بود، هر چند فیلم چندان موفق نبود ولي او تلاشش را کرد. تولید سریال هزار دستان یا جاده ابریشم هم کلی ماجرا دارد…
*درباره هزاردستان هم بگویید؟
** در سال ۱۳۵۴ قرار بود سریالی با نام “پل پیروزی” به مناسبت پنجاه سال سلطنت پهلوی ساخته شود و پیش تولید سریال در حدود ۱۴۰ میلیون تومان هزینه داشت ولی با بروز انقلاب نیمه کاره ماند و حاتمی کلی بابتش مواخذه شد. با پیشنهاد محمد هاشمی رئیس وقت تلویزیون کار دوباره استارت خورد و این بار هزاردستان ساخته شد. بعد از حاتمی کلی کارگردان وارد فضای ساخت سریال تاریخی شدند که بیشترشان چون درک درستی از تاریخ نداشتند کارشان موفق نبود.
*آیا کارگردانها با شما مشورت هم می کنند؟
** خیلی ها می آیند خانه و درباره کارشان با من حرف می زنند. چند وقت پیش خانم تینا پاکروان آمد و درباره سریال خاتون با من مشاوره کرد. یا دوست دیگری {مسعود کیمیایی} که قصد داشت درباره سیدمهدی بلیغ گانگستر معروف فیلم بسازد با من حرف زد و من بی دریغ اطلاعاتم را در اختیارش قرار دادم. البته بابت برخی نقدهایم مثل نقد به “حریم سلطان” کلی فحش در فضای مجازی خوردم. الان من حساب کردم پنچ هزار سوژه خوب برای فیلم و سریال ساختن داریم که باید ازشان استفاده کنیم. به نظرم باید در کنار هر گروه سازنده سریال تاریخی یک محقق وجود داشته باشد. البته این را برای بازار گرمی خودم نمی گویم. خودم وقت سر خاراندن ندارم. سریال معمای شاه تا جایی خوب بود و یکهو شد کار مذهبی و پررنگ کردن بیش از حد نقش فدائیان اسلام که در واقعیت اینقدر نقش نداشتند و وجوه تاریخیش اندکی رفت به حاشیه…محمدرضا ورزی از دوستان خوب من است و کارگردانی اهل مطالعه است ولی گاهی او را مجبور میکنند به ارائه موضوعاتی خاص. به نظرم باید کارگردان را آزاد بگذارند تا کارش را انجام دهد. همین سریال معمای شاه قرار بود در ابتدا در ۴۴ قسمت ساخته شود اما با حضور من کار به ۸۵ قسمت رسید و برخی قسمتهایش خیلی هم خوب درآمد ولی باز هم باید کار تاریخی کنیم و تولیدات تاریخی را به طور جدی ادامه دهیم و تا می توانیم هم از افراد باتجربه استفاده کنیم.
رونمایی از سکانس مرگ #تختی در فیلمنامه #علی_حاتمی
|
سینماروزان/محمد شاکری: علی حاتمی زود از دنیا رفت و حسرت نیمه تمام ماندن فیلم جهان پهلوان او همچنان باقیست.
به گزارش سینماروزان، جمشید مشایخی مدتی کوتاه پیش از درگذشت خود سکانس پایانی فیلم جهان پهلوان را متمرکز بر کشتی تختی با خودش دانسته بود و حالا خبرگزاری ایسنا به نقل از کتاب مجموعه آثار علی حاتمی ارائه شده توسط نشر مرکز، سکانس پایانی فیلم جهان پهلوان علی حاتمی را کاملتر ارائه داده است.
مرور سکانس پایانی فیلم جهان پهلوان کاملا گویای این واقعیت است که علی حاتمی زیر بار تئوری خودکشی تختی نرفته و سعی کرده نشان دهد که جهان پهلوان، کشته شده و البته فضاسازی موجود در این سکانس کاملا گویای این است که دستور کشتن تختی از کجا آمده!
بخش مرگ تختی از نگاه علی حاتمی در ادامه میآید:
«صدای تلفن: همه چیزو نمیتونم تلفنی بهت بگم. تو به خانوادهات بگو باید بری سفر برای دو سه روز حفظ ظاهر کن. چمدون بردار بیا هتل آتلانتیک یک اتاق بگیر. سعی کن اتاق شماره ۲۳ باشه. خالیه …
دکتر: شتاب نکن. دانسته تصمیم بگیر. من با تو طرفیتی ندارم. اونا خودشون هم می تونستن به بهانه دیگری یا حتی با پای خودت تو رو بیارن. این کارو از من خواستن که منو در اول کار بشکنن. این قضیه برای سیاسی کردن من بود و من به پاس دوستی گذشته و با شرمندگی از عهد شکنی خودم نصیحتت می کنم دست از مخالفت بی حاصل بردار. زندگی من می تونه عبرت تو باشه. من با اون همه توانایی ذهنی از داخل پوسیدم. پیر مرد خدا بیامرز راست می گفت سیاست چه ربطی داره به آسیایی ها؟ حالا وقت تودیعه و من روی بوسیدن حتی دست های تو رو ندارم. سربسته بگم این هتل پر از مهمان های جورواجوره. حتی کارشناسای خارجی و یک درِ هتل باز می شه به اون اداره جهنمی. جهنمی بدتر از جهنم خانه ایزا. زنده بمون.
دکتر از نردبان مقابل پنجره پایین می رود. نردبان برداشته و پنجره بسته می شود. انگار تمام این صحنه یک رویا بود. مدتی می گذرد و جهان پهلوان روی تخت مینشیند و تلفن را بر میدارد و در گوشی می گوید:]
جهان پهلوان: میخواستم با آقای دکتر کاشفی صحبت کنم.
تلفنچی: شماره اتاق شون چنده؟
جهان پهلوان: نمی دونم.
تلفنچی: گوشی خدمت تون.
[چند لحظه میگذرد]
تلفنچی: همچین شخصی جزو مسافرین نیست. امر دیگری ندارید؟
جهان پهلوان: خیر. عرضی ندارم.
[چند لحظه می گذرد. جهان پهلوان بر می خیزد و دستگیره در را می چرخاند اما در از بیرون قفل است. تلفن زنگ می زند، گوشی را برمی دارد اما صدایی نمیآید.]
جهان پهلوان: الو… الو…
[جهان پهلوان به تلفنچی نمره خانه خودشان را می دهد و از آن طرف سیم همسرش گوشی را برمی دارد.]
جهان پهلوان: الو شهلا…
صدای همسر: خودتی جهان پهلوان؟
جهان پهلوان:آره، شما خوبین؟ تو، مادر، بچه…
صدای همسر: آره، تو کجایی؟
جهان پهلوان: توی راه. بازم تلفن می کنم. خداحافظ
صدای همسر: خداحافظ. راستی یه آقایی تلفن کرد این شماره رو داد: ۶۵۶۳۰. التماس می کرد باهاش تماس بگیری. یادداشت کردی؟
جهان پهلوان: شماره ش روند بود…
[جهان پهلوان نمره تلفن را به تلفنچی می دهد. ارتباط برقرار می شود.]
جهان پهلوان:من تختی هستم. یه آقایی به خونه من تلفن کرده…
صدای تلفن: من بودم آقا، دست شما رو می بوسم. من عنصری هستم. کار هنری می کنم.
جهان پهلوان: موفق باشید، امری با من داشتید؟
صدای تلفن: یه عرض مختصر. ما یک فیلم تبلیغاتی داریم برای تبلیغ تیغ ریش تراشی. خواستم شما نقش اول اونو بازی کنید. پلان درشتی از صورت شماست که یک دست زیبای زنانه به اون دست می کشه و شما این شعر ریتمیک رو می خونید. اجازه بدید شعرو پخش کنم:
[صدای زدن دکمه ضبط صوت. ضرب نواخته می شود. بعد یک صدای نتراشیده نخراشیده می گوید.]
صدا: رو صورتم مورچه بیاد لیز میخوره. ریشام هر روز دو دست تیغ تیز میخوره.
[ضبط صوت خاموش می شود. صدا ادامه می دهد]
صدای تلفن: جالبه، نه؟ واقعا با مزه س قبول می کنید؟
جهان پهلوان” نخیر آقا. بنده اهل این کارا نیستم.
صدا: اجازه بدید بگم تا صد هزار تومان اسپانسر حاضره به شما برای این چند ثانیه بده.
جهان پهلوان: خیر آقا. انگار شما عقل و بار درست و حسابی ندارین.
صدا: صد هزار تومان به راحتی می تونه همه مشکلات شما رو حل کنه.
جهان پهلوان: مشکلات منو پول حل نمی کنه.
صدا: به هر حال بازی کردن در این فیلم تبلیغاتی همه مشکلات شما رو حل میکنه. مشکلاتی که در چند روز اخیر دارید. پذیرفتن این کار در حقیقت تنها راه آزادی شماست. تحمل چند لحظه رفتار مبتذل به یک عمر زندگی کردن می ارزه. شما هنوز ۳۶ سال دارید. نصف عمرتون فرصت دارید. حتی میتونید اعلامیهها رو به هزینه خودتون چاپ کنید و پخش کنید. به هر تقدیر هر وقت تغییر عقیده دادید و خواستید ظرف این چند روز به ساز ما برقصید آن هم فقط برای چند ثانیه بیایید جلوی پنجره اتاق، پنجره را باز کنید و یک نفس عمیق بکشید. ما با دوربین شما رو زیر نظر داریم.
[تلفن قطع می شود. جهان پهلوان با تعجب گوشی را می گذارد. کاغذی از زیر در به داخل فرستاده میشود. جهان پهلوان کاغذ را باز میکند. این متن روی آن نوشته شده است: «این نامه را به خط خودتان بنویسید: “حضور مبارک آقای دادستان، این ورقه وصیت نامه اینجانب است. تمنایی که از جنابعالی دارم این است که اولا مهریه زنم هر چه هست بدهید. بیشتر راضی نیستم. ثانیا از هیچ کس گله و شکایت و ناراحتی ندارم. خودم این تصمیم را گرفتم و احدی در کار من دخالت ندارد. غلامرضا تختی ۱۶ بهمن ماه ۱۳۴۶
برای خودکشی قرص داخل کشوی میز است و آب از دست شویی بردارید. لیوان کنار شیر آب است.»
جهان پهلوان به طرف میز می رود. لوله قرص را برمی دارد و کف دستش می ریزد. دوباره در قوطی خالی می کند. به طرف توالت می رود که لوله را بیندازد. آب باز است. لیوان آب را پر می کند و آب می خورد. می آید طرف پنجره شیشه را پرت کند. متوجه می شود ممکن است ماموران را به اشتباه بیندازد. پنجره را به سرعت می بندد. تلفن زنگ می زند. گوشی را بر می دارد. صدای قبلی است.]
صدا: آیا تغییر عقیده دادهاید یا ما دست به آن عمل بزنیم که آبروی هرچه پهلوان است بر باد برود؟
[جهان پهلوان در دهنی تلفن تف میاندازد. مینشیند رو به روی آینه به خودش، قرص ها و شیرآب باز نگاه می کند.
جهان پهلوان روی تشک خودش را مشاهده می کند. با خودش در حال کشتی گرفتن است. خودش را به پل برده و در لحظات جان فرسای مقاومت مرگبار است. در این لحظه برق اتاق قطع میشود. تاریکی و سکوت حاکم است. پس از مدتی صدای باز شدن شدید پنجره شنیده می شود و صدای گذاشتن چند نردبان و بالا آمدن چندین نفر…
به تماشای ورزش زورخانهای مشغول است و تنهاش تا نیمه از سوراخ نورگیر بیرون آمده و به طرف پایین آویزان است. برای آخرین بار میل منقش به پرچم ایران به طرفش می آید. میل را میگیرد و میخواهد نگه دارد اما موفق نمی شود. پدرش پشت سرش در عبای سفیدی ظاهر شده و پایش را نگه داشته تا مانع سقوط او شود. ولی جهان پهلوان با میل منقش به پرچم ایران به کف گود سقوط می کند و درهم می شکند و غرقه به خون می شود.
چند مامور کلانتری در اتاق شماره ۲۳ باز میکنند و داخل میشوند. جسد تختی روی تخت افتاده و شیشه قرص طرف دیگر. شیر آب باز است. پاسبانی آن را میبندد. وصیت نامه به خط جهان پهلوان روی میز قرار دارد.
مامور دادستانی: خودکشی کرده.
[عارفی دف زنان وارد میشود و دور گود کنار بدن خونین و پاره و شکسته جهان پهلوان می چرخد و اشعار عارفانه می خواند.]
عارف: گرد مرد رهی میان خون باید رفت…»
خاطرات سعید امیرسلیمانی از سالهای همنشینی با علی حاتمی⇐بنا بود با علی حاتمی سریال “ناصرالدین شاه و کریم شیرهای” را بسازیم که محقق نشد!/علی حاتمی معتقد بود اگر فیلمنامه کامل بنویسد برایش کهنه میشود و همیشه دنبال نو بود!/با حاتمی برای خرید ماشین به آلمان رفتیم ولی حاتمی از غم غربت، روز دوم به ایران برگشت!/حین تولید “سوتهدلان”، علی حاتمی نصفه شب به من زنگ میزد و مونولوگ طولانی میگفت تا بنویسم و حفظ کنم!/قرار بود شهرک سینمایی در پایین باشگاه انقلاب ساخته شود ولی با انقلاب مصادف شد…/ در “هزاردستان” نقش پدر زری خوشکام را به من سپرد اما سریال طولانی شد و نقشم از بین رفت!/ در “کمال الملک” میخواستم نقش سفیر ایران در عراق را بازی کنم ولی بودجه کم آمد و نقشم حذف شد!/علی حاتمی هم حسود بود و هم مهربان!!
|
سینماروزان/مریم ضیغمی: خوش مشرب و بااخلاق است،دوستی «سعید امیرسلیمانی» یار غار و رفیق صمیمی و قدیمی زنده یاد «علی حاتمی» ملقب به سعدی ایران، نه تنها جلوی دوربین بلکه از همان ابتدای جوانی به خانه ها و هم بازی شدن کمند و لیلا هم کشیده شد.
روزنامه قدیمی خراسان به بهانه سالروز درگذشت زنده یاد «حاتمی» با «امیرسلیمانی» هم کلام شده و خاطرات او را مرور کرده است.
متن گفتگوی روزنامه خراسان با سعید امیرسلیمانی را بخوانيد:
*چگونه با زنده یاد «علی حاتمی» آشنا شدید؟
**از زمان مجموعه «داستان های مولانا» رفاقت مان شکل گرفت. من، جمشید مشایخی، بهروز به نژاد، آقای عباس مغفوریان و علی دور هم جمع شده بودیم تا این مجموعه را بسازیم. آخرهای این مجموعه از شمال برمی گشتیم که من، مشایخی و علی تصمیم گرفتیم «ناصرالدین شاه و کریم شیره ای» را بسازیم که محقق نشد، بنابراین «سلطان صاحبقران» را ساختیم و از همان مقطع تا زمان مرگش رفاقت مان ادامه داشت.
*علاوه بر رفاقت کاری، به شکل خانوادگی هم با هم رفت و آمد داشتید؟
**بله. به قول خانمم ما بیشتر از لحاظ خانوادگی با علی رفت و آمد داشتیم یعنی ۳ یا ۴ شب خانه یکدیگر بودیم، لیلا و کمند تقریباً همسن و هم بازی بودند.
**چرا با گذشت سالها از فوت «علی حاتمی» هنوز محبوب است و حتی مورد توجه نسل جدید که او را ندیده اند، ولی آثارش را مشاهده میکنند، قرار گرفته است و از او به نیکی یاد می شود؟
**یک دلیل دارد و آن هم این است که «علی حاتمی» از کسی تقلید نکرد و الگویی نداشت و کار خودش را میکرد، با تمام وجودش کار می کرد، قلم توانا و تخیل خوبی هم داشت و فکر می کرد و تخیلات ذهنی اش را می نوشت، حتی بعضی از چیزها با واقعیت تضاد داشت ولی مینوشت. مثلاً در «سلطان صاحبقران» ناصرالدین شاه و ملیجک در شمال گم می شدند، آن ها به پیرمردی بر می خوردند که نقش پیرمرد را من بازی کردم. این قسمت که تعریف کردم در واقعیت وجود نداشت. علی چون دلی مینوشت و میساخت مخاطب با او ارتباط نزدیکی برقرار می کند و دوستش دارد.
*کدام اثر زنده یاد «علی حاتمی» در ذهن تان جا خوش کرده است؟
** «سوته دلان» را نسبت به دیگر آثارش بیشتر دوست داشتم. او برای ساخت این فیلم خیلی زحمت کشید و چون من همیشه در کنارش بودم به سختی های این کار واقف هستم.
**جایی خواندم که علی حاتمی هیچگاه با فیلمنامه کامل سر صحنه نمیرفت و فیلم نامههایش را سر صحنه مینوشت، صحت دارد؟
**درست است که فیلم نامه کامل نداشت اما تمام فیلمنامه را در ذهنش داشت و معتقد بود که آخرین چیزی که به ذهنش می رسد، درست ترین است، مثلاً در “سوته دلان” نصفه شب به من زنگ می زد و مونولوگ طولانی می گفت تا بنویسم و حفظ کنم و فردا جلوی دوربین بروم. علی معتقد بود اگر فیلمنامه کامل بنویسد برایش کهنه می شود و همیشه دنبال نو بود، برای همین میگویند سناریوی کاملی نداشت.
*سریال «هزار دستان» لقب بزرگترین پروژه «علی حاتمی» را به دوش میکشد و او برای ساخت این سریال شهرک سینمایی غزالی را ساخت. در مورد آن چیزی به یاد دارید؟
**بله، من و علی قرار شد این شهرک را بسازیم، سپس دو طراح از ایتالیا آوردیم و قرار بود این شهرک در پایین باشگاه انقلاب ساخته شود که با انقلاب مصادف شد و تلویزیون پیشنهاد داد شهرک را در زمینی که در جاده کرج دارد، بسازیم. وقتی طراحان ایتالیایی رفتند «علی حاتمی» طراحی شهرک را به آقای خاکدان که یکی از بزرگ ترین دکوراتورهای آن مقطع بود، سپرد. من تمام عکس های لاله زار را از اسناد ملی درآوردم و در اختیار طراح قرار دادیم و شهرک سینمایی ساخته شد. چون مالک زمین تلویزیون بود شهرک در اختیار آثار مختلف قرار گرفت.
*به یاد دارید که در چند اثر «علی حاتمی» بازی کردید؟
** چون با علی رفیق بودم در همه کارها در کنارش بودم، نقش من را می گذاشت آخر بگیرد و وقتی فیلم طولانی می شد می گفت سعید ولش کن یا در اثری می گفت سعید بیا این نقش را بازی کن تا نقش خودت برسد، بعد می رفتم و بازی می کردم. در «هزار دستان» نقش پدر زری خوشکام را به من سپرد تا نقش ام برسد اما سریال طولانی شد و نقش ام از بین رفت. در «کمال الملک» می خواستم نقش سفیر ایران در عراق را بازی کنم و حتی دکورش هم زده شد ولی چون سریال طولانی شد و بودجه کم آمد و علی زورش به من می رسید، نقش ام را حذف کرد.
*بارزترین ویژگی «علی حاتمی» چه بود؟
** بدترین خصوصیت اش این بود که بسیار حسود بود، او معتقد بود هنرمند باید حسود باشد و من مخالفت می کردم و بارزترین حس علی مهربانی اش بود.
*وقتی زنده یاد حاتمی بیمار شد چه حسرتی در دل داشت؟
** یک سال و نیم قبل از فوتش که علی بیمار شد بینمان کدورتی پیش آمد که قطع رابطه کردم تا این که یک روز صبح ساعت هفت و نیم خبر فوتش را به من دادند که خیلی ناراحت شدم و به خانه اش رفتم. مرتضی شایسته آن جا بود و گفت دیشب علی به من گفت که از سعید حلالیت بطلب.آن جا به آقای شایسته گفتم وقتی خبر فوتش را شنیدم، حلالش کردم.
*آخرین سکانس از دیدارتان با زنده یاد «علی حاتمی» در بهشت زهرا چگونه گذشت؟
** این را بگویم که اصلاً اشک نمی ریزم ولی وقتی در بهشت زهرا علی را دیدم بغض ام ترکید و آن چنان گریه می کردم که زری خانم همسرش می خواست مرا آرام کند و نمی توانست. الان هم ناگهان آن لحظه در ذهنم تداعی شد.
*در پایان مصاحبه یک خاطره برای مان تعریف کنید.
** در آن زمان زیاد به خارج از کشور می رفتم. یک بار علی گفت بیا برویم به آلمان و یک ماشین بخریم و بیاوریم. برادرم در آلمان پزشک است و با علی به آلمان سفر کردیم. علی روز دوم گرفتار غم غربت شد، به خانه اش زنگ زد و وقتی با زری و لیلا صحبت کرد دلش برای آن ها تنگ شد و گفت می خواهم بروم و نمی مانم. او به ایران برگشت و ماشین هم نخرید و من تنها در آلمان ماندم.
روایت مدیر تولید “هزاردستان” از ایفای نقش ایرن زازیانس در این سریال
|
سینماروزان: ایرن زازیانس ازجمله بازیگران سینمای پیش از انقلاب بود که علیرغم بازی در دو فیلم بعد از انقلابی “خط قرمز” و “جایزه” خیلی زود ممنوع الفعالیت شد و تا زمان فوتش در ابتدای دهه نود نتوانست بازیگری را تجربه کند.
شاید کمتر کسی بداند ایرن سابقه بازی و همکاری با علی حاتمی در سریال “هزاردستان” را هم داشته است؛ ایرن هم طراحی لباس بخشی از سریال را برعهده داشته و هم در بخشهای محذوفه سریال، بازی کرده است.
محمدمهدی دادگو مدیر تولید “هزاردستان” در روایتی تازه از تولید این سریال به شرق گفته است: علی حاتمی صورت اسامی بازیگران اصلیاش برای گفتوگوی من با آنان و انعقاد قرارداد داده بود؛ نام بازیگر و نام نقش. تنها فعالیت نمایشی دایر در آن زمان «جاده ابریشم» بود. «سربداران» یک سال بعد آمد. حاتمی تمام بار «بیکاری» اهل سینما را انگار بر دوش داشت. خیلی زود به یکدیگر اعتماد کرده بودیم.
دادگو ادامه داد: روز به روز قواعد جدید در امور نمایش وضع میشد، قانون نبود، ابلاغ سلیقه هر مدیری بود که میآمد و چیزی میماند و میرفت ولی تهمانده سلیقهاش، ماهیت ضابطه میگرفت. حاتمی به خوبی این موقعیت را درک کرده بود اما بسیاری بلاتکلیف بودند. بیکاری بیداد میکرد. تکلیف حاتمی این بود که از همه خبر میگرفت. در قصهاش نقش میآفرید و در همین حال کار ایجاد میکرد. البته بازیگران قدیم سینما وضعیتی نامعلومتر داشتند. بعضی را میخواست به من میگفت، من میپرسیدم، بعد از مدتی یا میگفتند: نه! یا بلامانع بود. آنگاه جمعی تصمیم دیگری میگرفت، ایجاد کار در پشت صحنه.
دادگو افزود: یک نمونه از بازیگران قدیمی، ایرن زازیانس بود. (ایرن بازیگر مشهور). علی گفت: اگر موافقی با او قراردادی ببند. باید شأن او رعایت میشد. در ملاقات با ایرن گفتم: حاتمی گفته است که خانم ایرن سلیقه ممتازی در لباس به ویژه دوره قاجاری دارد. ما نیاز به این تخصص شما داریم و قرارداد مسئولیت لباس سریال منعقد شد.
مدیر تولید “هزاردستان” با اشاره به ایفای نقش ایرن در این سریال گفت: ایرن در بخشهای داخلی سال ۱۳۵۸ سریال ، بازی کرده بود، آن زمان حجاب اجباری نبود، علی حاتمی اندرونی دوره قاجاری را گرفته بود و ایرن با سابقه بازی در “سلطان صاحبقران” در بخش اندرونی قاجار “هزاردستان” هم بازی کرد.
محمدمهدی دادگو درباره سرنوشت سکانسهای ایرن گفت: در سال ۵۹ حجاب اجباری شد و آن صحنههای ایرن هم غیرقابل پخش شد! نقش باشکوه زن قاجاری ایران در سریال به مسئولیت لباس تبدیل شد و ایرن تا آخرین لحظات همکاری کوشید کار خود را به عنوان طراح لباس به درستی انجام دهد.
ادعای یک بازیگر⇐ چک سفید امضاء روی میز علی حاتمی گذاشتند که خودکشی تختی را فیلم کند!!/حاتمی آن پیشنهاد را رد کرد ولی بهرام توکلی مشکل را حل کرد و گفت تختی خودکشی کرده!
|
سینماروزان: هفدهم دی ماه امسال، میشود پنجاه و دومین سالمرگ غلامرضا تختی؛ جهان پهلوانی که علی حاتمی نتوانست فیلمش را بسازد تا بهروز افخمی جوری دیگر آن فیلم را به پایان ببرد و بگذرد و بگذرد تا فیلمی به نام “غلامرضا…” با تاکید موکد بر خودکشی تختی با حمایت هنگفت فارابی تولید شود و البته در اکران شکست بخورد!
امید روحانی پزشک-منتقدی که در سالهای اخیر درگیر بازیگری هم شده اخیرا در گفتگو با روزنامه”ایران” به یک افشاگری درباره علی حاتمی پرداخته است.
امید روحانی گفت: ماجرای فیلم “تختی” متفاوت است از تمام کارهای علی حاتمی و برمیگردد به دلیلی که او را مجبور به ساخت فیلم کرد.
امید روحانی در تشریح ماجرا ادامه داد: اولین بار که برای ساخت “تختی” سراغ حاتمی آمدند من هم اتفاقا در خانه اش بودم. افرادی(!؟) به همراه یکی دو چهره سیاسی آمده بودند. آن روزها درست منظورشان را نفهمیدم اما دیدم که یک چک سفید گذاشتند روی میز علی حاتمی تا “تختی” را آن طوری که میخواهند بسازد!
امید روحانی با اشاره به اینکه سفارش دهندگان به دنبال نمایش خودکشی تختی بوده اند و حاتمی زیربار نرفته تأکید کرد: حاتمی دچار تردید و مشکل شده بود که با پیشنهاد چه کند؟؟!! حاتمی آن پیشنهاد را رد کرد و زیربار نمایش خودکشی تختی نرفت ولی بهرام توکلی مشکل را حل کرد و گفت تختی خودکشی کرده!
این منتقد سینما افزود: حاتمی برای ساخت “تختی” به این نتیجه رسید که اصلا لزومی ندارد که سراغ مرگ تختی برود. حاتمی میخواست دغدغه های تختی از 1300 تا 1320 و در دل تلاطمات سیاسی را فیلم کند که در نهایت سرطان اجازه نداد و در کوران شیمی درمانی مرحوم شد و نتوانست “جهان پهلوان…” را بسازد.
دستیار اول علی حاتمی فاش ساخت⇐ناصر تقوایی به علی حاتمی توصیه کرده بود سراغ ساخت فیلم زندگی “تختی” نرود!!/ به تقوایی پیشنهاد شده بود فیلم زندگی “طالقانی” را بسازد ولی وی طفره رفته بود!!!
|
سینماروزان: علی حاتمی فیلمساز فقید ایرانی آخرین روزهای عمرش و همزمان با شدت گرفتن بیماری سرطانش، درگیر ساخت فیلم “جهان پهلوان…” بود. فیلمی که بنا بود از تختی بگوید ولی حاتمی به آن دنیا نزد تختی رفت و “جهان پهلوان…” هم ناتمام ماند تا اخیرا که یک فیلمساز ارگانی همراستا با تحلیلهای ساواک، فیلمی با تأکید بر خودکشی تختی ساخت و البته کمترین بازخورد مثبتی از مخاطبان دریافت نکرد.
همزمان با سالگرد تولد علی حاتمی، احمد بخشی دستیار اول و برنامه ریز این کارگردان در پروژه های مختلف در گفتگویی با نرگس عاشوری در “ایران” روایتی ارائه داده از توصیه ناصر تقوایی به علی حاتمی برای نرفتن به سمت زندگی تختی!!
بخشی میگوید: حاتمی قصد داشت «ملکههای برفی» را درباره سه زن محمدرضاشاه بسازد. با هیچ بازیگری صحبت نکرده بود اما یکی از نقشهای اصلی برای لیلا بود. ارشاد دستور داده بود که فعلاً برای ساخت این فیلم زود است و باید صبر کند و علی حاتمی هم مشغول «جهان پهلوان تختی» شد.
احمد بخشی با فاش ساختن ماجرای طفره رفتن ناصر تقوایی از تولید فیلم ارگانی “طالقانی” ادامه داد: یک روز ناصر تقوایی به من گفت شنیدهام حاتمی قرار است «تختی» را بسازد، به من هم پیشنهاد فیلم زندگی “پدر طالقانی” را دادهاند که قبول نکردهام، از قول من به علی سلام برسان و بگو سراغ “تختی” و فیلمهای این گونه نرود.
احمد بخشی افزود: قصه ساخت «تختی» هم مفصل است ولی نهایتا انگار روح تختی هم راضی نبود فیلمش ساخته شود و اجل مهلت نداد و علی حاتمی مرحوم شد و هیچ کس هم نتوانست فیلم او را کامل کند.
بازیگر تختی علی حاتمی با رد شایعات حمایت از فیلم ارگانی “غلامرضا…” بیان داشت⇐شخصیت تختی در این فیلم زیر سوال رفته!/بازیگر نقش اصلی فیلم اصلا شباهتی به تختی ندارد و انگار بادش کرده اند!!!/عجیب است که تختی را به مانند آفریقائی ها در لجنزار و خاک و خل نشان داده!!/علی حاتمی حتی میدانست تختی در مسجدسلیمان ناهار چه خورده ولی توکلی اطلاعات اندکی داشته!/با توجه به همین مسائل بود که اینها مزد کارشان را گرفتند و مردم از فیلم توکلی استقبال نکردند
|
سینماروزان: فیلم ارگانی “غلامرضا تختی” که با حمایت بیش از 3 میلیاردی فارابی تولید شد، با وجود تخصیص سالنهای فراوان و تبلیغات مکفی، شکست خورده اصلی اکران نوروز بود.
به گزارش سینماروزان برخلاف شایعاتی که درباره علاقمندی بازیگران فیلم ناتمام «جهان پهلوان»علی حاتمی از فیلم «غلامرضا…» مطرح شده ولی بازیگر اصلی فیلم علی حاتمی به رد این شایعات پرداخته و از فیلم «غلامرضا…» انتقاد شدید کرده است.
خسرو نظافت دوست با انتقاد از فیلم “غلامرضا…” بیان داشت: فیلم توکلی را دیدم و خیلی ناراحت شدم. متاسفانه ایشان اطلاعات اندکی داشته و نتوانسته فیلم خوبی بسازد!
وی با ابراز شگفتی از نمایش غلط کودکی تختی ادامه داد: این طور نبوده که تختی در لجنزار و خاک و گل به همراه پنجاه بچه مثلا جنوب شهری که به سبک آفریقائی ها نشان داده شده اند تمرین کند. برادر بزرگ تختی آقامهدی خودش غلامرضا را سوار دوچرخه کرد و به باشگاه پولاد فرد و تحویل حاج فیلی خدابیامرز داد و ایشان هم کلی روی تختی کار کرد.
خسرو نظافت دوست با اشاره به اشتباه در انتخاب بازیگر نقش تختی گفت: شخصیت تختی در این فیلم زیر سوال رفته! تختی چهارم که نقش روزهای پایانی عمر تختی را بازی کرده بود اصلا شباهتی به ایشان نداشت و به اصطلاح انگار بادش کرده بودند؛ تختی اصلا این گونه نبود! با توجه به همین مسائل بود که اینها مزد کارشان را گرفتند و مردم استقبال خوبی از فیلم نکردند.
نظافت دوست با تاکید بر تحقیقات علی حاتمی برای تولید “جهان پهلوان” اظهار داشت: علی حاتمی آن قدر تحقیقاتش قوی بود که حتی میخواست سریال تختی را بسازد. حاتمی آن قدر ریزبین بود که برای اینکه متوجه شود تختی موقع رفتن به مسجدسلیمان ناهار چه خورده، آشپز راه آهن را پیدا کرده بود!!!
تازهترین خاطرات و نظرات ملکجهان خزایی طراح صحنه و لباس پیشکسوت⇐زمانی که حقوق انتظامی ۱۳۰۰ تومان بود من ۶۵۰۰ تومان میگرفتم!!/در بدو ورودم به ایران یکی از اهالی تئاتر گفت: «براش يک پشت پا ميگيريم که با مخ بياد رو زمين!»/به فرمانآرا گفتم من اهل شبزندهداری و الواطیهای سینما نیستم!!/شهرک سینمایی که علی حاتمی ساخت فقط مناسب دوران قاجار است! عجیب بود که «شهرزاد» را هم در این شهرک ضبط کردند/فمینیستها اغراق میکنند؛ در هنر نگاه جنسیتی وجود ندارد
|
سینماروزان: هرچند در سالهای پس از انقلاب با رشد حضور بانوان در حرفه های مختلف سینما و تئاتر و از جمله طراحی صحنه و لباس مواجه بوده ایم و بسیاری از سینماگران مرد هم که دل خوشی از دنیای بازیگری نداشتهاند(!) فرزندان دختر خود را به سمت و سوی این حرفه سوق دادهاند اما ملکجهان خزایی از بانوان پیشتاز سینما و تئاتر ایران در طراحی صحنه و لباس است.
او که برآمده از یک خانواده ایلیاتی اهل تربت حیدریه بود پس از تحصیل در انگلستان در رشته مدیریت هنری در اوایل دهه پنجاه به ایران آمد و ابتدا در تئاتر و بعدتر در سینمای ایران به کار طراحی صحنه و لباس پرداخت.
ملک جهان خزایی به تازگی در گفتگویی تفصیلی با «شرق» درباره بازگشت به ایران بعد از تحصیل در لندن گفت: فارغالتحصيل شده بودم و تئاتر رويال کورت لندن من را براي يک سال استخدام کرده بود. از سفارت با من تماس گرفتند؛ به من گفتند بيا ايران. گفتم «نميآيم چون شما اذيت ميکنيد»، هرچه تلفن ميکردند من قطع ميکردم. بالاخره آنقدر اصرار کردند و گفتند ما ميخواهيم تو بيايي ايران کار کني با بهترين شرايط و بالاترين حقوق. البته برايم جالب بود که اين ايراني که اينقدر هم ازش شنيده بودم، ميخواهد امکانات کاري به من بدهد.
این طراح صحنه ادامه داد: بالاخره شهامت به خرج دادم و آمدم ايران. حقوق من آن موقع شش هزارو 500 تومان بود اما حقوق آقاي انتظامي هزارو 300 تومان بود. بالافاصله همه گارد گرفتند. وقتي رفتم اداره، جلسه کارگردانان تئاتر بود و من بيرون دفترِ رئيس اداره نشسته بودم يکي از اين آقايان که اسمش را نميآورم، گفت «براش يک پشت پا ميگيريم که با مخ بياد رو زمين!» حالا شما فکر کنيد که من با يک بچه چهارساله آمدم ايران و قرار است با اين آقايان کار کنم!!!
ملک جهان خزایی پیرامون همکاری با بهمن فرمان آرا در «شازده احتجاب» گفت: آقاي فرمانآرا همراه فيلمنامه شازده احتجاب آمدند دفتر من در اداره تئاتر. من هم گفتم قرار نيست کار سينمايي انجام دهم چون شنيدهام که در سينما الواطي هست و شبزندهداري ميکنند و… . ايشان گفتند: «خب تو نکن!» و خيلي براي من جالب است که ايشان بار دوم همراه نعمت حقيقي به دفتر من آمدند و يک بار هم به من نگفتند اين را ميخواهيم اين را نميخواهيم. يعني به من اختيار تام دادند. من هم بايد کلي تحقيق ميکردم، درست است که از دوره قاجار عکس هست ولي بالاخره فيزيک بازيگر امروز با فيزيک کسي که در زمان قاجار بوده فرق ميکند؛ به همين مناسبت لباسهايشان هم فرق ميکند. اگر ما لباس آماده براي دوره قاجار انتخاب کنيم اين لباس روي تن بازيگر نمينشيند به خاطر قد و سرشانه و…
این طراح صحنه که مادر رفیع پیتز کارگردان سینماست، با ردّ شبهه های مربوط به محدودیت فعالیت بانوان در عرصه های هنری بیان داشت: زن و مرد ندارد. مهم اين است که تعداد سالهاي باقيمانده در حرفه چقدر باشد. تعداد سالهاي کاري زنها کم است؛ بهخاطر ازدواج، بارداري، بچه، ساعت کار، سفر و… زنها بعد از اينکه وارد اين پروسه شدند از يک جايي به بعد نميتوانند کار انجام دهند چون مسئوليت خانواده برعهدهشان است. من معتقدم که نگاه شخصي وجود دارد اما نگاه جنسيتي وجود ندارد. فمينيستها هم در حال اغراق هستند. از ديد من اين ايدئولوژي جنسيتي بصري به عنوان يک شخص اثر دارد؛ گاهي حتي فصلي است؛ مثل انتخاب رنگها.
ملک جهان خزایی که تجربه همکاری کوتاه مدت با علی حاتمی در «سلطان صاحبقران» را دارد با اشاره به تلاشهای حاتمی برای ساخت شهرک سینمایی غزالی اظهار داشت: شهرک سينمايي حاتمی اولين و آخرين شهرک سينمايي ساختهشده بود و آنقدر درست ساخته شده که براي شما که «هزاردستان» را ديدهايد، خاطره هزاردستان در يادتان مانده ولی بايد دوره قاجار را در شهرک کار کرد اما خب بعضي کارهايي که به دوره قاجار ربط ندارد هم آنجا کار کردهاند؛ مثلا من چند قسمت «شهرزاد» را ديدم اما دوره قاجار نبود ولي در شهرک سينمايي گرفته شده بود.
افشاگریهای زری خوشکام همسر علی حاتمی دو دهه بعد از مرگ همسر⇐قصه اصلی «هزاردستان» آن چیزی نبود که روی آنتن رفت!!/پنجاه هزار تومان پول مرا سر فیلمبرداری «هزاردستان» خوردند!!/بابت دو فیلمی که از دل «هزاردستان» درآوردند حتی یک ریال به ما نپرداختند!!/در میانه تولید «هزاردستان» نامه ممنوعالتصویریام آمد/چرا بازیگری مرا ممنوع کردند درحالی که پیش از انقلاب اسلامی، در خودم انقلاب کرده بودم؟!/ممنوعالتصویرم کردند اما کم نیاوردم و شدم سرآشپز فیلم «کمالالملک»!/نگذاشتم همسرم بفهمد زندگی با خواهر معلول ذهنیاش چقدر دشوار است!
|
سینماروزان: زری خوشکام یا زهرا حاتمی همسر بازیگر علی حاتمی است؛ بانویی که بعد از آشنایی و ازدواج با علی حاتمی زندگی قبلی را فراموش کرد و فقط در آثار همسر ایفای نقش کرد. بانویی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ممنوع التصویر شد ولی ماند تا بالاخره در سالهای اخیر که فرصت ایفای نقش در برخی آثار سینمایی را پیدا کرده است.
«سیمای زنی در دوردست»، «در دنیای تو ساعت چند است» و «شعله ور» سه فیلمی هستند که زری خوشکام بعد از رفع ممنوع التصویری در آنها ایفای نقش کرده است؛ فیلمهایی که هیچ کدام با اقبال عام مخاطبان روبرو نبوده اند و برای همین شاید هنوز خیلیها نفهمیده اند که زری خوشکام به عرصه بازیگری بازگشته است.
زری خوشکام به تازگی در گفتگویی تفصیلی با «شرق» روایتی دردناک ارائه داده از روزهایی که به همراه همسرش درگیر ساخت سریال «هزاردستان» بوده است. خوشکام بیان داشت: در طول ساخت سریال «هزاردستان/تهران روزگار نو» که اول اسمش جاده ابریشم بود، بسیار زیاد بر ما سخت گذشت. هنوز انقلاب نشده بود که برای ساخت دکور با علی به ایتالیا رفتیم. علی آنجا دفتری گرفت و دکوراتورهای ایتالیایی ماکتهای دکور را ساختند، اما انقلاب که شد هیچکدام حاضر نشدند به ایران بیایند و این دکور بعدها توسط زندهیاد خاکدان در ایران اجرا شد. کار بهلحاظ تولید هم بسیار سخت بود بهخصوص برای بازیگرها با آن گریمهای عجیب و لباسهای متفاوت. پارتنر مقابل من آقای انتظامی بود. ایشان ساعت پنج صبح دنبال من میآمدند و با هم به طرف کاخ گلستان میرفتیم. قبل از رسیدن به کاخ با صحنههای وحشتناکی مواجه میشدیم که تمام حس و حال بازیگری و فرورفتن در نقش را از ما میگرفت، باید مدتها تمرکز و گاهی گریه میکردیم تا کمی از تألمات و تأثر درونیمان کم میشد. گریم سختی هم داشتیم و لباسها هم واقعا دردسر داشت؛ آقای انتظامی را باید خیلی چاق میکردند و من را لاغر.
خوشکام افزود: به اواسط کار که رسیدیم تغییر پیاپی مدیرعاملها و مسئولان و مدیرهای شبکه شروع شد، پول نمیدادند و پروژه بهسختی پیش میرفت. هر دوره با آمدن مدیرعامل جدید، دستور تازهای صادر میشد و با آمدن نفر بعد دستور دیگری میآمد. همینطور ماهها کار به تعویق میافتاد. همه سختیها را تحمل کردیم اما مشکل اصلی از جایی شروع شد که نامهای از طرف مسئولان سازمان به علی رسید که بهجای این بازیگر باید از بازیگر دیگری استفاده کنید. من ممنوعالتصویر شده بودم و علی مانده بود که چه کار باید بکند. اگر میخواست صحنه را حذف کند، به کل داستان لطمه میخورد. به علی خیلی سخت گذشت ولی به من خیلی بیشتر، ناراحت شدم. خیلی گریه کردم، چون رفتن جلوی دوربین و صدای دوربین (آن روزها دوربینها صدا داشتند) من را منقلب میکرد. ماهها و سالها افسرده شدم. علی اول زیر بار این دستور نرفت، اما نمیشد کاری کرد، قصه را تغییر داد و در نهایت همه صحنهها سانسور شد. بعد از اینهمه قیچیخوردن، علی توانست یکجورهایی سر و ته قضیه را هم بیاورد. حالا بماند که سریال روی آنتن هم دچار همین بگیروببندها شد. قصه اصلی اصلا چیزی نبود که نمایش داده شد. با وجود اینکه از ابتدا در جریان متن بودم و تمام فیلمنامه را خودم تایپ کردم، اما من اصلا از قصهای که نمایش داده شد سر درنمیآوردم.
زری خوشکام ادامه داد: داستان اصلا به این شکل نبود و چیز دیگری بود. داستان این بود که امین اقدس دختر رضا خوشنویس بود و بعد خانمظفر عاشقش میشد و او را برای پسرش خواستگاری میکرد. من نقش امین اقدس را داشتم.حتی 50 هزار تومان پول من را سازمان خورد. آن زمان مشغول ساخت آلونکی بودم، علی سر صحنه آجر کم آورده بود، از من خواست که هرچه سریعتر آن را سر صحنه بفرستم که در نهایت هیچ پولی بابت آن پرداخت نکردند… قرار بود خانهای بسازم تا سقف بالای سرمان باشد. چون همیشه اجارهنشین بودیم، آن خانه هم طی زمانی که شهرک (سینمایی) ساخته میشد 10 تا 12 سال طول کشید و چون با بیپولی پیدرپی مواجه بودیم دائم کار میخوابید و کارگرها پولشان را میخواستند.
همسر علی حاتمی افزود: سریال با بیپولی زیاد ساخته شد و در نهایت هم دستمزد علی حاتمی را نپرداختند. او هم گفت بهجای دستمزد، دو فیلم از سریال درمیآورد که در نهایت موافقت شد. برای آن دو فیلم هم یکی از دوستان عزیز ما پیگیری کردند و حتی من تمام موسیقیها را در اختیارشان قرار دادم اما حتی یک ریال از آن فیلمها را هم ندیدیم.
خوشکام با اشاره به روزهای ممنوع التصویری بیان داشت: وقتی ممنوعالتصویرم کردند، خیلی غصه خوردم که آخر به چه دلیل؟ زنی که اینقدر از خودگذشتگی داشته چرا باید از کاری که عاشقانه دوستش دارد محروم شود؟ من که قبل از انقلاب اسلامی 57، در خودم انقلاب کردم، آن زمان دستمزدهای 200هزارتومانی را نپذیرفتم و خیلی کارها کردم که فقط زندگیام را حفظ کنم!! بعد از ممنوعالتصویری نمیتوانستم از سینما دور باشم. درست است که همسر علی حاتمی و در متن همه وقایع بودم؛ اما دوست داشتم کاری انجام دهم. سر فیلم «کمالالملک» تصمیم گرفتم غذای سر صحنه را درست کنم. زمان ما غذاها با هم فرق میکرد. غذای کارگردان و هنرپیشههای نقش اول و دوم با غذای عوامل صحنه فرق داشت اما من این قانون را شکستم و گفتم همه باید یک نوع غذا بخورند. به اتفاق دو دوست عزیزم از هفت صبح مشغول کار میشدیم و غذایی کمحجم اما پرانرژی و با کیفیت عالی برای سر صحنه آماده میکردیم و به همراه دسر و نوشابه داخل جعبههای بسیار شیک و زیبایی که علی طراحی کرده بود، سر صحنه میفرستادیم. از آن به بعد غذای همه عوامل سر صحنه یکدست شد.
زری خوشکام درباره روحیات علی حاتمی اظهار داشت: علی آدم خیلی حساسی بود و باید به کارش میرسید. حتی هیچکدام از گرفتاریهای کوچک و بزرگ را به او منتقل نمیکردم. زمانی که لیلا کلاس چهارم ابتدایی بود، اگر از او سال تحصیلی دخترش را سؤال میکردی شاید به صورت دقیق نمیتوانست جواب بدهد. نمیگذاشتم بداند زندگی با خواهرش که مشکل ذهنی داشت، چطور بر من میگذرد. همه اینها را لاپوشانی میکردم. در واقع من در زندگی یک بچه نداشتم، سه بچه داشتم؛ لیلا، علی و خواهرش. البته علی قدرشناس بود و اینها را میفهمید، همان ایام در چندین گفتوگویی که داشت و هنوز بریدهجرایدش را دارم گفته بود اگر آنقدر که زری به من رسیدگی کرد من به او میرسیدم، میشد از زری فروغ ثانی ساخت؛ آنروزها من شعر میگفتم، مقاله و قصه مینوشتم و… حتی علی برخی قصههایم را که میخواند میگفت لابد فلان کتاب مثلا «خرمگس» را خواندهای و روی تو تأثیر گذاشته که چنین قصهای نوشتهای، درحالیکه آن روزها من واقعا کتابهایی را که میگفت نخوانده بودم.
کتایون امیرابراهیمی یا همان «چلگیس» سینمایفارسی در گفتگویی تازه بیان کرد⇐بهروز وثوقی تا قبل از همکاری با میثاقیه، حرفی برای گفتن نداشت!/همه میگفتند بهروز با اشرف(خواهر شاه) رابطه دارد!/منوچهر وثوق عادت داشت که عاشق همبازیان زن شود!!/ایرج قادری بسیار خوشخلق بود/همسر عارف بهش گفته بود فقط میتوانی با کتایون همبازی شوی چون برخلاف دیگران او اهل بلند کردن مردان نیست!!/خیلی دوست داشتم با امام(ره) دیدار کنم اما اطرافیانش نگذاشتند/چرا وزارت ارشاد خدمات درمانی-رفاهی مناسب به هنرمندان ارائه نمیکند؟
|
سینماروزان: کتایون امیرابراهیمی بازیگر پیشکسوت سینما یا همان «چل گیس» موزیکال «حسن کچل» در تازه ترین گفتگویش از همکاری با عارف، بهروز وثوقی، ناصر ملک مطیعی، منوچهر وثوق، علی حاتمی و بیک ایمانوردی، نسبت فامیلی با صادق هدایت و ناگفته های حضورش در سینمایفارسی گفت.
به گزارش سینماروزان کتایون امیرابراهیمی در گفتگو با سپیده آماده در «تماشا» در خصوص بهروز وثوقی که یکی از همبازی هایش در فیلم های سینمایی بود تصریح کرد: بهروز وثوقی در آن روزهایی که برای دکتر کوشان بازی میکرد، چندان موفق نبود اما از زمانی که به سمت مولن روژها و آقای میثاقیه آمد، بازیگری اش اوج گرفت.
کتایون در خصوص حواشی اطراف بهروز وثوقی گفت: آن روزها می گفتند که بهروز وثوقی با خواهر شاه رابطه عاشقانه دارد، اما به نظر من این حرفها تنها شایعاتی بود برای افزایش شهرت او.
کتایون امیر ابراهیمی در خصوص نسبت فامیلی اش با صادق هدایت گفت: صادق هدایت یکی از اقوام پدرم بود و پدر من و صادق هدایت سالهای جوانی را در کنار هم گذرانده بودند.
کتایون در خصوص همکاری با ناصر ملک مطیعی در فیلم «یکپارچه آقا» گفت: اولین روزی که سر صحنه فیلم «یکپارچه آقا» به کارگردانی ناصر ملک مطیعی رفتم، ناصر به دلیل اینکه من مشغول صحبت کردن با تلفن بودم در حضور برخی عوامل با تندی با من سخن گفت و من هم از سر صحنه فیلمبرداری قهر کردم و به شهر اصفهان رفتم و ناصر ملک مطیعی و عوامل فیلم هرچقدر گشتند و نتوانستند مرا پیدا کنند، خلاصه پس از مدتی به صحنه فیلمبرداری برگشتم، اما پس از آن ناصر همیشه با خوشرویی با من برخورد می کرد.
بازیگر فیلم «گردش روزگار» در خصوص شباهتش با الیزابت تیلور بازیگر مشهور سینمای هالیوود گفت: در آن سالها خیلی ها به من میگفتند که شبیه الیزابت تیلور هستی و حتی آقای اخوان به من می گفت تو از تیلور هم زیباتری و من در جواب میگفتم هندوانه شریف آبادی زیر بغل من نگذارید!
بازیگر پیشکسوت سینما درباره همکاری با علی حاتمی در فیلم «حسن کچل» اظهار داشت: علی حاتمی خیلی ماه بود، خدا رحمتش کند، آنقدر پسر پاک و ساده ای بود که خدا می داند، اما حیف شد، یادم می آید اکران یک حسن کچل در آن سال ها ۹ میلیون فروش کرد، در این میان دستمزد من ۱۰ تومان بود و دستمزد صیاد ۱۲ تومان.
بازیگر فیلم «زنی به نام شراب» در خصوص بازی در این فیلم ادامه داد: در میانه های این فیلم من از سر صحنه فیلمبرداری قهر کردم چون کارگردان به من گفته بود قرار است از نقش من کم کند، من هم به کارگردان گفتم اشکالی ندارد، از نقش من بزن و به نقش فریبا خاتمی اضافه کن، فردای آن روز با اولین پرواز به تهران آمدم.
بازیگر فیلم «درختها ایستاده میمیرند» در خصوص منوچهر وثوقی و همبازی شدن با او تاکید کرد: من بازی منوچهر وثوق را چندان قبول نداشتم چون به نظر من بازیگری اش به تکامل نرسیده بود و از طرف دیگر او هم از آن افرادی بود که به محض همبازی شدن با پارتنر خانم، عاشقش می شد!
بازیگر فیلم «شب فرشتگان» درباره حضور در فیلمی به کارگردانی فریدون گله بیان کرد: خاطره جالب این فیلم روز اول فیلمبرداری بود که همسر فریدون گله مهریه اش را اجرا گذاشت و دو پاسبان در روز اول فیلمبرداری سر صحنه آمدند و آقای گله را با دستبند بردند.
بازیگر فیلم «گذشت بزرگ» در خصوص نظر خانواده اش درباره ورود به عالم سینما تصریح کرد: پدرم معتقد بود که محیط سینما مزخرف است و به همین دلیل مخالف حضور من در چنین محیطی بود.
وی درباره فیلم «عطش» و همکاری با ایرج قادری گفت: برای فیلمبرداری فیلم «عطش» به شهر همدان رفتیم، ایرج قادری بسیار خوش خلق بود و به من می گفت تو با تمام بازیگران سینما فرق داری.
کتایون درباره فروزان بازیگر فیلمهای فارسی تاکید کرد: از فیلم «شمسی پهلوان» با فروزان قهر بودم چون پشت سر من صحبتهایی کرده بود که به گوش من رسید و من به آقای اخوان گفتم به این خانم بگویید به من نزدیک من نشود، چون ممکن است با او درگیر شوم.
این بازیگر در خصوص همبازی شدن با عارف در فیلمهای «عشق آفرین» و «ازدواج ایرانی» گفت: همسر عارف به عارف گفته بود تنها می توانی مقابل کتایون بازی کنی، چون سایر بازیگران زن سینما ممکن است تو را بلند کنند. اما کتایون این کاره نیست!
کتایون با اشاره به اینکه در سالهای پیش از انقلاب که امام خمینی در پاریس بودند، او هم در پاریس حضور داشت گفت: خیلی دوست داشتم در آن سالها با امام خمینی دیدار داشته باشم، اما عده دورش بودند که مانع ملاقات با او می شدند.
بازیگر فیلم «غم ها و شادی ها» در خصوص رضا بیک ایمانوردی تصریح کرد: بیک ایمانوردی شخصیت بسیار بالایی داشت.
بازیگر فیلم «ورود آقایان ممنوع» در خصوص دلخوری از رامبد جوان ادامه داد: من برای اسمم احترام بسیاری قائل هستم، اما این مسئله در تیتراژ فیلم« ورود آقایان ممنوع» رامبد جوان لحاظ نشده بود از طرف دیگر نقش من در این فیلم خیلی کم بود و من چنین انتظاری نداشتم.
کتایون با اشاره به اینکه فیلمهای «حسن کچل»، «بده در راه خدا» و «درخت ها ایستاده می میرند» را از سایر فیلم هایش بیشتر دوست دارد تاکید کرد: اگر به گذشته باز میگشتم باز دلم می خواستم هنرپیشه بشوم و اگر بخواهم جوانان دوستدار هنر را نصیحت کنم به آنها میگویم که در شرایط الان وارد دنیای سینما نشوند.
وی در پایان با اشاره به عدم وجود خدمات درمانی و رفاهی مناسب برای هنرمندان خاطر نشان کرد: از مهمترین وظایف وزارت ارشاد این است که حواسش به هنرمندان پیشکسوت که دچار مشکلات هستند باشد و از آنها حمایت های تحت لوای بیمه و خدمات درمانی و رفاهی مناسبی داشته باشد.
همایون بازیگر سینمایفارسی در گفتگویی تفصیلی بیان داشت⇐اگر به بهروز اجازه دهند همین فردا به ایران میآید!/بگذارید بهروز وثوقی بیاید و در مملکت خودش بمیرد؛ این طوری لااقل در گورستان هم که شده کنار هم هستیم!/بعد از انقلاب به دادگاه اوین رفتیم تا ارشادمان کنند!!!/هر کارگردانی دنبال دختر نجیب بود سراغ پوری بنایی میرفت!/تمام دیالوگهای «دنیای آبی» با بازی بهروز و پوری بنایی را احمد شاملو نوشته بود
|
سینماروزان: محمدعلی تبریزیان با نام هنری همایون از جمله بازیگران بازمانده از سینمای فارسی است که ویدیویی حسرت بار از او بعد از درگذشت ناصر ملک مطیعی دست به دست در فضای مجازی چرخید. ویدیویی که همایون در آن از رجعت اغلب همنسلان خود یاد میکرد و اینکه فقط او و بهروز و یکی دو نفر دیگر مانده اند.
به گزارش سینماروزان همایون در گفتگویی تفصیلی که بعد از 40 سال ممنوعیت از فعالیت انجام شده از آرزوی بهروز وثوقی برای بازگشت به ایران، خاطراتش از ملک مطیعی و پوری بنایی و علی حاتمی و چهار دهه دوری از سینما گفت.
همایون به سپیده آماده در «تماشا» گفت: بگذارید بهروز وثوقی بیاید و در مملکت خودش بمیرد، از بازیگران آن سالها تقریباً همه رفتند و فقط چند تای دیگر باقی مانده اند بگذارید لااقل بهروز وثوقی در کنار فردین و ناصر ملک مطیعی در خاک خودش آرام گیرد و همه ما در کنار هم باشیم.
بازیگر فیلم «شاهرگ» با بیان اینکه همراه مردم بودن باعث شد که پس از ممنوعیت کار در حوزه رستوران داری مشغول به کار شود تأکید کرد: به ناصر ملک مطیعی هم گفتم حالا که ممنوع الکار شدی شغلی را انتخاب کن که در ارتباط با مردم باشی و به همین دلیل بود که ناصر ملک مطیعی یک قنادی دایر کرد و در سالهای پس از انقلاب در آن مشغول به کار شد.
بازیگر فیلم «امروز و فردا» در خصوص بهروز وثوقی افزود: بگذارید بهروز وثوقی بیاید و در مملکت خودش بمیرد، از بازیگران آن سالها تقریباً همه رفتند و فقط چند تای دیگر باقی مانده اند، بگذارید لااقل بهروز وثوقی در کنار فردین و ناصر ملک مطیعی در خاک خودش آرام گیرد و همه ما در گورستان هم که شده در کنار هم باشیم.
وی ادامه داد: بهروز وثوقی اولین فیلمش را با من بازی کرد با نام «صد کیلو داماد». پس از آن در فیلمهای «امروز و فردا» و «ایمان» هم با او همبازی بودم، در سفری که به امریکا داشتم بهروز وثوقی را دیدم امیدوارم که به ایران برگردد، کار خلافی هم نکرده است.
همایون با اشاره به اینکه پس از پیروزی انقلاب به دادگاه اوین خوانده شد گفت: به ما گفتند که به دادگاه اوین برویم و قرار است ما را ارشاد کنند، پس از آن ماجراها ما «بازرس گوگول» را در تئاتر پارس لاله زار اجرا رفتیم و با استقبال روبرو شد اما فعالیتم در سینما ادامه دار نشد.
بازیگر فیلم «شورش» اظهار داشت: پس از انقلاب اگر تهیه کننده به سراغ بازیگرانی مثل فردین و ناصر ملک مطیعی میرفت به او میگفتند که چرا این بازیگرها؟! فرد دیگر دیگری را جایگزین این افراد کنند؛ مدتی بعد برچسب ممنوع التصویری به این بازیگران اطلاق شد، اما قانون نوشته ای در این خصوص وجود نداشت. نباید با ما اینطور رفتار می شد! چهل سال یک عمر بود.
بازیگر فیلم «باباخالدار» در خصوص ناصر ملک مطیعی تصریح کرد: سینما از زبان ناصر ملک مطیعی آغاز شد، ناصر ملک مطیعی آرزو داشت که با مردم باشد همیشه با هم بودیم و او همواره به دنبال بازگشت به سینما بود اما نمی گذاشتند.
وی با بیان اینکه ناصر ملک مطیعی پدر سینمای ایران بود تاکید کرد: یکی از بهترین دوستانم را از دست دادم، در تمام این سالها دوستی من و ناصر پابرجا بود، چه روزها را که با هم گذراندیم؛ من و ناصر و وحدت و پوری بنایی هفته یک بار دورههای داشتیم و یکدیگر را می دیدیم.
همایون درباره اینکه چرا برخی از بازیگران پس از انقلاب ممنوع التصویر شدند و عده ای دیگر نه گفت: تمام بازیگرانی که پس از انقلاب اجازه ادامه فعالیت پیدا کردند هم پیش از انقلاب در فیلم ها حضور داشتند و صحنه هایی را بازی کرده بودند که شاید بازیگران ممنوع تصویر در چنین صحنه هایی حضور پیدا نمیکردند و اینکه چرا عده ای ممنوع کار شدند و برخی نه سوالی است که هنوز جوابی برای آن پیدا نشده است.
همایون افزود: بهروز وثوقی در تمام این سالها آرزو داشت که به ایران بیاید، همه ما عاشق ایرانیم، خود من بارها به امریکا رفته ام، اما در نهایت به ایران برگشتم چون ما متعلق به این خاک هستیم. خود آقای ملک مطیعی و فردین در ابتدای انقلاب در خارج از کشور بودند اما باز به وطن آمدند چون مملکت شان است چطور می توانند رهایش کنند. آرزوی بهروز وثوقی این است که بار دیگر به ایران بیاید و اگر به او اجازه بدهند فردا صبح به ایران خواهد آمد.
بازیگر فیلم «آقای جاهل» بیان کرد: آقای علی حاتمی به من گفت اشتباه کردی در «هزاردستان» بازی نکردی چون اگر در «هزاردستان» بازی میکردی در پروژههای پس از آن هم حضور داشتیم و مسئله ممنوعیت فعالیت از بین میرفت.
وی در خصوص همکاری با علی حاتمی در فیلم «باباشمل» گفت: سکانس به سکانس این فیلم تابلوی نقاشی بود؛ متنی بسیار خوبی داشت اما به دلیل اینکه دیالوگ های فیلم به صورت شعر بیان می شد نتوانست گیشه مناسبی را از آن خود کند.
همایون در خصوص آشنایی با احمد شاملو تاکید کرد: آقای شاملو روی فیلم نامه ها دیالوگ میگذاشت و فیلم نامه هم می نوشت و دیالوگهای «دنیای آبی» را هم آقای شاملو نوشته بود.
همایون با اشاره به اینکه در فیلم «سلطان قلبها» برای اولین بار عارف جایگزین ایرج برای خواندن تصنیف ها و ترانه های فیلم شد تاکید کرد: موسیقی این کار توسط انوشیروان روحانی ساخته شده و او گفت این سبک از موسیقی به صدای آقای ایرج نمیخورد و عارف جایش را می گیرد و تلفیق موسیقی انوشیروان روحانی صدای عارف و شعر محمد علی شیرازی به ترانه های ماندگار «سلطان قلبها» منتهی شد.
بازیگر فیلم «دنیای آبی» با قیاس وضعیت گیشه سینما در آن سالها و این روزها گفت: علاقه مردم به سینمای ملی در آن روزها خیلی بیشتر بود. من یادم میآید زمانی که فیلم «طوقی» به پرده سینماها رفت در روز اول ۳۰۰ هزار تومن فروخت و ۱۵۰ هزار نفر در روز ابتدایی اکران «طوقی» به سالن های سینما رفتند و این فیلم را دیدند؛ آماری که تا به امروز هیچ گاه تکرار نشده است.
همایون افزود: محمد علی فردین آقای سینما بود. من از دومین فیلم فردین با او همبازی بودم. فیلمی بود به نام «بیوه های خندان» و پس از آن در تمام فیلمها در کنار هم بودیم. در میان بازیگران سینما از همه بیشتر به محمدعلی فردین نزدیک بودم و رفت آمد داشتم و هفته ای یک روز پنجشنبه ها دور هم جمع می شدیم.
وی در خصوص پوری بنایی گفت: پوری بنایی قلب بسیار مهربانی دارد و دلسوز همه است. در تمام این سالها در حوزه فعالیتهای خیرخواهانه مشغول بوده است، پوری بنایی سینما را با فیلم «عروس فرنگی» آغاز کرد و در «خداحافظ تهران» به اوج بازیگری خود رسید که در آن فیلم با بهروز وثوقی همبازی بود.
وی تاکید کرد: پوری بنایی دختر نجیب فیلم های فارسی بود هر کارگردانی که به دنبال نقش دختر نجیب میگشت سراغ پوری بنایی میرفت.
همایون با بیان اینکه نمایشنامه «هزار و یک شب» را با محسن فرید در تئاتر تفکری کار کردم و این شروع شهرت من در عرصه بازیگری بود گفت: بازیگری در آن سالها سختتر از این روزها بود چون مانند حالا کلاس هنرپیشگی و دانشکده هنر نداشتیم.
وی با اشاره به اینکه در بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی فارسی حضور پیدا کرده است اظهار کرد: بازیگرانی مثل فردین، ناصر ملک مطیعی و بیک ایمانوردی هم از بازیگران پرکار سینما در آن روزها بودند و تفاوت آنها با ما این بود که من رل مکمل بازی میکردم و به همین دلیل می توانستم در آن واحد در چند فیلم حضور داشته باشد، اما فردین نمی توانست در چند فیلم همزمان حضور پیدا کند چون نقش اصلی فیلم بود.
همایون با اشاره به اینکه مردم فیلم هایی مثل «سلطان قلبها»، «آقای جاهل» و «شاهرگ» با بازی وی را بیشتر دوست دارند اشاره کرد: برای حضور در این فیلم جایزه فروغ فرخزاد و سپاس را از آن خود کردم.
اکبر عبدی در تازهترین گفتگوی خود اظهار داشت⇐هدیه بزرگداشت جشنواره، ده میلیون بود!!/به خاطر ندادن مالیات ممنوعالخروج شدم/در مدت دیالیز، رهبر انقلاب دو بار حالم را پرسید و پیگیر دوا و درمانم شد/رهبری درباره «آدم برفی»، «اخراجی ها» و «رسوایی» دست خط نوشتند/رهبری درباره بازی بنده در «رسوایی» فرمودند، در ۳۵ سال گذشته کسی به این خوبی نقش یک روحانی را بازی نکرده بود/برای بازی در «اجاره نشینها» ۴۰هزار تومان دستمزد و ۱۰هزارتومان تشویقی گرفتم/بعد از حضور افخمی به عنوان کارگردان «میرزا کوچک خان» قراردادم را پاره کردم/علی حاتمی سروقت نمازش را میخواند!!/قرار بود در «تختی»علی حاتمی نقش یک خدمتکار کر و لال را بازی کنم/گاهی به خاطر پول وسوسه میشوم و گول میخورم
|
سینماروزان: اکبر عبدی بازیگر باسابقه و پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون در گفتگو با «سینما دو» شبکه دو را مدرسه بازیگرها و هنرمندان دانست و گفت: پایه های کار تصویر را از شبکه دو شروع کردیم و کارهایی مانند «محله برو بیا» و «محله بهداشت» نمونه هایی از این کارها هستند.
وی تصریح کرد: به نوعی اکثر بازیگرها مدیون تلویزیون هستند چون تلویزیون خانه هر بازیگری است. من هم در مقام نویسنده به مدت 20 سال در خدمت تلویزیون بوده ام.
عبدی در پاسخ گفت: همانطور که بارها اعلام شده و حتی خواجه حافظ شیرازی هم می داند، به مدت دو سال بیمار بوده ام. یک سال که دیالیز می شدم و یک سال هم پیوند کلیه و دوران نقاهت بودم که در این مدت به دلیل همین بیماری ممنوع الملاقات نیز بودم.
وی ضمن اشاره به کارت طلایی بیمه که در اختیار دارد، اظهار کرد: مشکلات کلیوی هزینه های خاص خود را دارد اما با اینکه هنرمندان کارگر وزارت ارشاد و تلویزیون محسوب می شوند، اما آنها از احوال ما خبر نداشتند. در چنین حالتی، یک روز رفتیم هزینه های درمان را از طریق بیمه طلایی پس بگیریم اما با مراجعه، افرادی را دیدیم که مشکلاتی هزاران برابر ما دارند و به همین دلیل به پول بیمه بیش از ما نیاز دارند، بنابراین خودمان از این کار خجالت کشیدیم، چون این افراد قطعا نیازمندتر بودند.
این هنرمند از پیگیری حال و اوضاعش توسط یک فرد خاص گفت و بیان کرد: شاید باور کردنی نباشد اما در این مدت کسی که اصلا فکرش را هم نمی کردیم وقتش را داشته باشد، به ما فکر کند، جویای احوال ما شد؛ «آقا» (مقام معظم رهبری) در این مدت دو بار از طریق دوستانی که خدمت شان می رسند، حال من را پرسیده بود و به این دوستان گفته بودند، پیگیری احوال اکبر عبدی شوید و اگر کمک مالی یا دوا و درمان نیاز دارند، رسیدگی کنید. واقعا این موضوع برای من جالب بود زیرا اصلا فکر نمی کردم بنده را به یاد داشته باشند زیرا ایشان در راس یک کشور قرار دارند و بسیار سرشان شلوغ است.
عبدی گفت: تاکنون ملاقاتی با رهبر معظم انقلاب نداشتم اما از طریق فیلم ها به من توجه کردند. ایشان حتی درباره بعضی از کارهای من مانند «آدم برفی»، «اخراجی ها» و «رسوایی» دست خط نوشتند. ایشان درباره بازی بنده در «رسوایی» فرمودند، در 35 سال گذشته کسی به این خوبی نقش یک روحانی را بازی نکرده بود.
وی در ادامه از بدهی اش به سازمان مالیات برای این دو سالی که به علت بیماری نتوانسته بود، فیلم بازی کند، گفت و ابراز کرد: سازمان مالیات اعلام کرد اگر این پول را ندهید، ممنوع الخروج می شوید که این کار را هم انجام دادند! بعد از آن نیز ممنوع المعامله و ممنوع الحساب شدم و تازه حدود سه ماه است که این مشکل حل شده است. واقعیت این است که قضیه مالیات اصلا شوخی بردار نیست و نمی توان از آن به راحتی گذشت و تنها شاید از بعضی ها نتوان مالیات گرفت!
بازیگر فیلم هایی چون «اخراجی ها» و «رسوایی» عنوان کرد: در ذهن همه آدم ها به خصوص دوستان و فامیل این سوال ایجاد شده است که در این بزرگداشت، چقدر هدیه نقدی داده اند؟ یک هدیه آن قابی بود که دست خط وزیر را داشت و ما آن را به عنوان هدیه معنوی به یادگار نگه می داریم اما آنچه در چشم همه است، هدیه مادی است.
وی ادامه داد: وقتی پاکت هدیه مالی را دریافت کردیم، همسرم آن را باز کرد و با خوشحالی گفت صد میلیون هدیه داده اند! اما وقتی دخترم نگاه کرد، گفت این صد میلیون ریال است!
عنقا درباره موضوع مالیات بیان کرد: وقتی اکبر عبدی قرارداد های گران می بندند، قطعا مالیاتش هم از یک کارگر و کارمند بیشتر است.
عبدی در پاسخ به قانون معافیت هنرمندان از پرداخت مالیات اشاره و عنوان کرد: بر اساس این قانون هنرمندان از پرداخت مالیات به شرطی که دستمزد قراردادهایشان را اعلام کنند، معاف هستند. همچنین به دلیل اینکه در دو سال گذشته بیمار بودم و نتوانستم کار کنم، پولی هم دریافت نکردم اما متاسفانه سازمان مالیات اعلام کرد باید این موضوع را به اطلاع آنها می رساندم و چون این کار را نکردم، مشمول اخذ مالیات شدم! این در حالی است که به آنها گفتم به دلیل بیماری توانایی مراجعه به سازمان مالیات را نداشتم و اگر این توانایی را داشتم، قرار داد بازی در یک فیلم را امضا می کردم. ضمن اینکه همه می دانستند من بیمار هستم اما آنها مصر بودند که باید این موضوع را اعلام می کردم.
وی با اشاره به پرداخت مالیات و رفع ممنوع الخروجی، عنوان کرد: البته بعد فهمیدیم کاش ممنوع الخروج می ماندیم، چون هر کسی که می خواهد از کشور خارج شود، در هر مرتبه، عوارض بیشتری باید پرداخت کند.
بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با بیان اینکه مردم هر روز برای من بزرگداشت می گیرند، اشاره کرد: به اندازه ای که از بزرگداشت آقایان اسماعیلی و نجفی خوشحال شدم، برای برگزاری بزرگداشت خود خوشحال نشدم.
عبدی در ادامه به همکاری با داریوش مهرجویی اشاره کرد و گفت: آشنایی من با استاد مهرجویی جزو خاطرات شیرین من است. تئاتر کار می کردم که دستیار مهرجویی یک سناریو به من داد و گفت شنبه ساعت 5 بعداز ظهر دفتر پخش حضور داشته باشید تا با مهرجویی درباره این نقش حرف بزنید. بنده تا آن روز موعود خوابم نمی برد و دائم به این دیدار و بازی در نقشی مقابل عزت الله انتظامی فکر می کردم. وقتی روز موعود رسید به دفتر رفتم و با مردی که شلوار جین ریش ریش شده و پوتین سربازی داشت، روبرو شدم که داشت برای خودش قهوه درست می کردم. داخل رفتم و بعداز سلام و احوالپرسی، گفتم یکی هم برای من درست کن!
وی با اشاره به این موضوع که با وجود تماشای فیلم های مهرجویی، هرگز او را از نزدیک ندیده بودم، عنوان کرد: وقتی با قهوه به سراغ من آمد، پرسیدم آقای مهرجویی را می خواستم ملاقات کنم که او خودش را معرفی کرد و آن موقع فهمیدم چقدر کار بدی کردم. به او گفتم بگذارید، قهوه را دور بریزم و خودم یکی دیگر درست کنم که اجازه این کار را نداد. از آنجا با هم آشنا شدیم و قرارداد بازی در فیلم را با رقم 40 هزار تومان بستیم! با این پول می توانستم، یک تکه زمین 150 متری در آن زمان در خیابان پیامبر فعلی بخرم. قرار داد استاد انتظامی در آن زمان 80 هزار تومان بود.
بازیگر «اجاره نشین ها» افزود: مهرجویی برای نقش های دیگر از من مشاوره گرفت و در آن زمان خانم سلیمی و استاد کاویانی را که در تئاتر حضور داشتند، معرفی کردم. در نهایت آقای مهرجویی از کار من راضی بود و به همین دلیل 10 هزار تومان دیگر به قرارداد من اضافه کرد.
عبدی از برگزاری فستیوالی توسط بنیاد چارلی چاپلین گفت و اظهار کرد: این بنیاد که توسط خانواده چاپلین اداره می شود، فیلم های کمدی خانوادگی جهان را بررسی می کند و به بهترین ها جایزه می دهد. بعد از برگزاری این مراسم، استاد انتظامی به شوخی به من گفت مهرجویی زبل بازی درآورد، چون معمولا بازیگر نقش اول و مکمل را دعوت می کنند اما مهرجویی به جای من و تو زن و بچه اش را برد. البته رفتن به این جشنواره در آن زمان برای من خیلی زیادی می شد و همینکه در کنار این آدم ها و در مقابل دوربین این اساتید در فیلم «اجاره نشین ها» بازی کردیم، برای هفت پشت من بس بود.
این بازیگر سینما در ادامه خاطرنشان کرد: تلویزیون سریالی با عنوان «میرزا کوچک خان» با نویسندگی و کارگردانی استاد تقوایی تهیه و تولید کرد. قرار بود ارجمند نقش میرزا کوچک خان را بازی کند. اما فرد دیگری به نام افخمی کارگردانی را از تقوایی گرفت و نقش من را هم تغییر داد.
وی اضافه کرد: اما من اعلام کردم قراردادم با تقوایی بود و پس از بازگرداندن 20 هزار تومانی که بابت پیش پرداخت دریافت کرده بودم، قرارداد را پاره کردم. وقتی این موضوع به گوش تقوایی رسید، من را به خانه اش دعوت کرد و خیلی تحویلم گرفت و همان جا قرارداد یک فیلم را امضا کردیم که بابت بازی در آن که چند ماه طول کشید 190 هزار تومان دریافت کردم. خاطرم است، در آن فیلم، به دلیل وزش باد، دکور به داخل رودخانه افتاد و از بین رفت و به همین دلیل کار هم کمی دچار تاخیر شد.
عنقا در ادامه به دو فیلم «مادر» و «دلشدگان» ساخته مرحوم حاتمی اشاره کرد و گفت: درباره این دو فیلم به ویژه مادر که خاطره همه ایرانیان است و همچنین تجربه کار با مرحوم حاتمی توضیح دهید.
عبدی گفت: مرحوم استاد علی حاتمی آن تیپ شخصیت هایی را که در فیلم هایشان نمایش دادند خیلی خوب می شناختند و با آنها زندگی کردند. مرحوم حاتمی جزو معدود شخصیت هایی بودند که سر وقت و هنگام پخش اذان به اقامه می ایستاد و نمازش را می خواند.
وی درباره حاتمی اظهار کرد: مرحوم حاتمی هیچ وقت صد صفحه سناریو در اختیار بازیگر قرار نمی داد. او داستان را تعریف می کرد و عموما سناریو و دیالوگ ها را در مسیر رفت و آمد به خانه و محل فیلمبرداری می نوشت.
این هنرمند به آخرین همکاری خود با مرحوم حاتمی اشاره و بیان کرد: در فیلم آخر مرحوم حاتمی که متاسفانه نصفه کاره ماند، قرار بود نقش یکی از مریدان مرحوم تختی را که کر و لال بود و کارهای خانه تختی را هم انجام می داد، بازی کنم. این کارگر مرگ تختی را هم می بیند اما چون کر و لال بود، نمی توانست بگوید. مرحوم حاتمی به من گفت چون شما می توانید در مراسم تشییع تختی، اشک تماشاگر را در بیاورید، به شما نیاز دارم اما متاسفانه قسمت نشد و ایشان در 54 سالگی فوت کرد و به این شکل شاعر سینمای ایران از دست رفت.
عبدی همچنین خاطره دیگری از فیلم «مادر» مطرح و اظهار کرد: به اتفاق استاد جبلی و کلاری در سینما بهمن، فیلم را تماشا می کردیم و قرار بود به جشنواره برویم. وقتی از سینما خارج شدیم. یک آقایی گفت خانه من در نزدیکی سینما است و دختری دارم که از ناحیه پا دچار مشکل است و علاقه مند است شما را ببیند. با اینکه جشنواره آغاز شده بود و باید می رفتم، اما دعوت این پدر را پذیرفتم. وقتی به خانه آنها رفتم، دخترشان که روی ویلچر بود، با دیدن من بسیار خوشحال شد. آنها مرا شام هم دعوت کردند و در نهایت آن آقا که بلور ساز بود، یک جام بلورین که توسط دخترش نقاشی شده بود، به من هدیه داد. من هم خدا را شکر کردم با اینکه جایزه سیمرغ نگرفتم، اما جایزه ام را از مردم مستقیما آن هم قبل از جشنواره گرفتم.
وی ادامه داد: وقتی به جشنواره رسیدیم، کاندیداها را اعلام کردند و در نهایت گفتند جایزه به اکبر عبدی برای فیلم «مادر» می رسد و سیمرغ را گرفتیم. وقتی خانه رسیدم، پدرم گفت این جام بلورین طلا است؟ گفتم فکر نمی کنم اما پدرم تاکید کرد حتما طلا است اما آن سیمرغ، شیشه است و به همین خاطر دور بیانداز اما این بلور، دو کیلو طلا است! وقتی هم آن را جابجا می کرد، بخش انتهایی آن افتاد و متوجه شد از گچ ساخته شده است!
این بازیگر پیشکسوت درباره دومین سمرغ بلورین خود بابت فیلم «خوابم میاد»، اظهار کرد: هنوز مشخص نیست این سیمرغ را بابت بازی به عنوان مرد یا زن گرفته ایم؟ فعلا همینطور روی هوا هستیم.
عبدی در پایان از اشتباهات دوران هنری اش گفت و بیان کرد: خودم را همیشه هنربند و نه هنرمند می دانستم. ما هم مثل بقیه آدم ها فریب می خوریم و گاهی با پول وسوسه می شویم چون آدم معمولی هستیم.
اکبر عبدی درباره همه چیز سخن گفت⇐از کارگری ارشاد تا ازدواج دخترش/از عاشق شدن تا طلب ۵۰ میلیونی از یک خانم
|
سینماروزان: اکبر عبدی هرگاه که مقابل دوربین قرار می گیرد قریحه طنازانه ذاتی که دارد موجب می شود لحظاتی مفرح را برای مخاطبان خلق کند.
به گزارش سینماروزان حضور اکبر عبدی در برنامه «دورهمی» مهران مدیری هم به نوبه خود موجب آن شد که این بازیگر با سخن گفتن از همه چیز و همه جا لحظاتی مفرح را برای مخاطبان بسازد.
عبدی در خصوص شایعات گاه و بیگاه مرگش با بیان خاطرهای از روزهای بستری بودن خود در بیمارستان بیان کرد: من را هر یک سال دوبار و بیشتر در زمانی که کار نمیکنم، میکشند و این در حالی است که دو سال به دلیل بیماری هایم و پیوند کلیه بیکار هستم. دست آخر هم متوجه نشدم این کشتن من از روی دوست داشتن مردم است یا نه. یک روز در شرایط نامناسب بیمارستان، ملاقاتیهای اتاق کناری متوجه حضور من در بیمارستان شدند و به سراغ من آمدند و با هر سختی بود احوالپرسی کردند و با من عکس سلفی انداختند.
این بازیگر توانا ادامه داد: من جنبه شوخی دارم اما اگر به حق باشد، وقتی به برنامه شما دعوت شدم، به من گفتند که به کسی حرف نزن و با محمد رضا شریفینیا شوخی نکن، من و شریفی نیا دوست و یار همدیگر هستیم.
عبدی به همکاری خود با کارگردانهای بزرگ سینمای ایران اشاره کرد و گفت: از هرکدام از کارگردانها درسی را آموختم. فهم، درک و گویش یک بازیگر را از استاد تقوایی یادگرفتم و یکی از افتخاراتم همکاری با مهرجویی و میرباقری است، همچنین مدت زیادی در کنار همکاری، همسایه و همخانه مرحوم علی حاتمی بودم.
بازیگر آثاری نظیر «اجاره نشینها» و «ای ایران» ادامه داد: من همه کارهایم را حتی مباحث شخصی و خصوصی زندگی خود را مدیون اسکندری بزرگ هستم. من به پیشنهاد این مرد به مدت یک سال در کانادا و اروپا زندگی کردم و تئاتر اجرا میکردم و پس از بازگشت به ایران یک سال بیکار بودم و دوباره از صحنه نمایش، کارم را در ایران شروع کردم.
عبدی تاکید کرد: من به نوعی کارگر ارشاد هستم! و خطاب به مهران مدیری ادامه داد: شما به عنوان کارگردان، کارگر ارشد ارشاد هستید. ولی در این دو سال که من بیمار و بیکار هستم از ارشاد به من تلفنی زده نشده است که بدانند زندهام یا مرده.
وی با اشاره به علاقه اش برای تولید فیلم گفت: الان دو تا سوژه یکی برگرفته از یک فیلم هندی و دیگری پرداخت ذهن خودم دارم که علاقهمند هستم تا پیش از 60 سالگی در آنها بازی و یا آنها را تهیه کنم. اگر به 60 سالگی رسیدم و توانستم بسازم که هیچ؛ اما اگر کسی به عنوان کارگردان بخواهد آن را بسازد، من در درخدمت هستم.
بازیگر «آدم برفی» از عاشق شدن و قرار ازدواج خود با دخترعموی همسرش گفت و از ازدواج دخترش المیرا در هفتههای آتی خبر داد.
عبدی در پایان با اشاره به اینکه بارها از نگرفتن دستمزدهایم گلایه کردهام، اظهار داشت: بارها اسم بردم و الان نامی نمیبرم اما بعد از سالها و فروش یک فیلم سینمایی، من هنوز 90 درصد از دستمزدم را نگرفتهام و اگر از برنامه شما متوجه میشود (خطاب به دوربین) بیا پول من را بده.
وی ادامه داد: من از یک خانم هم 50 میلیون طلبکارم اما در کنار همه این طلبها 200 میلیون هم مالیات برایم بستهاند!
پایان کار زری خوشکام و امین حیایی در بلوچستان+عکس
|
سینماروزان: فیلم سینمایی «شعله ور» که از تاریخ 21 مهرماه وارد مرحله فیلمبرداری شده بود، پس از گذشت 120 جلسه فیلمبرداری در شهرستان زابل در استان سیستان و بلوچستان به پایان رسید.
به گزارش سینماروزان «شعله ور» که از حضور امین حیایی و زری خوشکام همسر علی حاتمی کارگردان فقید ایرانی سود می برد، قرار بود در سی و پنجم جشنواره فیلم فجر به نمایش درآید که به دلیل به طولانی شدن مراحل فیلمبرداری، نتوانست در این فستیوال حضور داشته باشد.
امین حیایی، دارا حیایی، زری خوشکام، پانتهآ مهدی نیا، مژگان صابری و بهمن پرورش بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
فیلمنامه «شعلهور» به طور مشترک توسط هادی مقدم دوست و حمید نعمت ا.. به نگارش درآمده و مضمونی اجتماعی دارد. این فیلم داستان زندگی مردی را روایت میکند که احساس میکند «عددی نشده» است و این احساس او همه زندگیاش را تحت تأثیر قرار میدهد…
عوامل فیلم سینمایی«شعله ور» عبارتند از: تهیهکننده: محمدرضا شفیعی، کارگردان: حمید نعمتالله، نویسنده: حمید نعمتالله، هادی مقدم دوست، مدیر فیلمبرداری: روزبه رایگا / دستیار اول کارگردان: سعید بیات / مدیر برنامهریزی: داوود باقری / صدابردار: علی عدالت دوست/ طراح گریم: مهرداد میرکیانی / طراح صحنه و لباس: محمدرضا شجاعی/ مدیر تولید: فرشید رئوفی/ تدوینگر: مهدی سعدی/ عکاس: امیرحسین شجاعی/ دستیار تهیه کننده: سید سجاد طباطبایی/ مشاور رسانهای: راضیه جباری / مجری طرح: موسسه فرهنگی هنری وصف صبا.
امین حیایی و زری خوشکام در «شعله ور»
روایت علی نصیریان از همراهی با فرمانآرا در پلاژ لیدوی رامسر
|
سینماروزان: درياي خزر آرامتر از هر روز ديگري است. مرغان دريايي كه در ايام اخير كمتر لب ساحل آمدهاند، حالا نزديكتر از هميشهاند. در آسمان نيز، ابرها چنان پراكندهاند كه گويي زمستان در واپسين روزهاي دي، بهار را انتظار ميكشد. در روزي كه رامسر ميزبان يكي از بزرگان فرهنگ و هنر ايران- علي نصيريان- شده، همه چيز در سكون و آرامش و زيبايي است.
به گزارش سینماروزان و به نقل از «اعتماد» بيست و شش روز از فيلمبرداري «دل ديوانه» نهمين ساخته بهمن فرمانآرا در شمال ايران گذشته و در آغاز بيست و هفتمين جلسه فيلمبرداري، روز سهشنبه بيستو هشتم دي ماه، علي نصيريان ميهمان اين گروه است تا نقش كوتاه اما كليدي خود را ايفا كند. حالا نه خبري از نم و رطوبت است و نه باراني در راه؛ همه چيز در اعتدال كامل است و به سامان.
بناست يكي از سكانسهاي پراهميت فيلم تازه فرمانآرا با حضور علي نصيريان رقم بخورد. علي نصيريان روز قبل از فيلمبرداري به رامسر رسيده و با فرمانآرا كه حالا ديگر نه فقط كارگردان، كه بازيگر نقش مقابل او نيز هست، دورخواني كردهاند و پس از تبادل ايدهها و پيشنهادات، به نظرات مشترك رسيده و به تحليل نقش پرداختهاند. با اينكه حضور نصيريان در اين فيلم كوتاه است، اما نقشي كليدي دارد، او ايفاگر نقش «هوشنگ» است، صميميترين دوست طاهر.
ایفای نقش دوست یک نویسنده مشهور
وقتي از نصيريان ميخواهيم درباره اين نقش توضيحي بدهد، تنها به همين توصيف كوتاه بسنده ميكند: «من هرگز عادت ندارم درباره نقشهايم توضيحي دهم. فقط ميتوانم بگويم نقش يكي از دوستهاي صميمي طاهر كه نويسنده مشهوريست را بازي ميكنم.» اما اين هوشنگ كيست؟ او دوست طاهري است كه حالا ميان توهمات ذهنياش سرگردان شده. هوشنگ نيز نويسنده است؛ با خصوصياتي تقريبا مشابه طاهر پر از دلشدگي و شيدايي، پرشور و خستگيناپذير.
جملاتي كه در فيلم نيز از او ميشنويم حكايت از همين احوالات دارد: دو نويسنده كه بعد از سالها به هم برسند، از چه حرف خواهند زد؟ نميدانيم و بايد تا زمان اكران منتظر بمانيم اما حرفهاي دو نويسنده پس از ديدارِ ساليان، بايد شنيدني باشد. از همين روست كه حرفهايشان، ميشود يكي از نقاط عطف فيلم و ماجراساز.
فرهنگسازی فرمان آرا زبانزد است
ساعاتي فرمانآرا و نصيريان مقابل دوربين فرشاد محمدي قرار ميگيرند و ملاقات دو دوست در حوالي پلاژ ليدوي رامسر، جايي در ميان جنگلهاي خزانديده، در جوار ساحل نيلگون و آرام خزر رقم ميخورد. نصيريان از همين تجربه خيلي كوتاه هم بسيار راضي و مسرور است. وقتي بعد از اتمام كارش از او ميپرسيم تجربه همكاري با آقاي فرمانآرا در «دل ديوانه» چهطور بود؟ بيدرنگ ميگويد: «در «دل ديوانه» تجربهاي عالي، هرچند كوتاه داشتم. من پيشتر ارادت ويژهاي خدمت آقاي فرمانآرا داشتم و وقتي با ايشان در همين يكي دو روز كار در «دل ديوانه» بيشتر آشنا شدم، ارادتم نيز بيشتر شد و اين همكاري برايم خيلي مطلوب بود.»
اما عجيب نيست كه بازيگري نامدار همچون علي نصيريان، با كارگرداني درجه يك پيش از اين تجربه همكاري نداشتهاند و حالا بعد از اين همه سال به هم رسيدهاند؟ دليل اين تاخير در همكاري را كه ميپرسيم، نصيريان پاسخ ميگويد: «هرگز پيش نيامده بود. يعني دعوتي از سمت ايشان هرگز نداشتم وگرنه حتما بازي ميكردم.» فيلمسازي مثل بهمن فرمانآرا چه ويژگياي دارد كه حتي وقتي از بازيگري همچون نصيريان براي بخش كوتاهي از فيلمش دعوت به كار ميكند، او اين دعوت را ميپذيرد؟
نصيريان ميگويد: «هنرمندي مثل بهمن فرمانآرا، هنرمند فرهنگساز است. من به خاطر فرهنگ و منش اوست كه دعوتش را- هرچه كه باشد، حتي كوتاه- ميپذيرم. شخصيت، پرسوناليته و فرهنگي كه او دارد، كارهايي كه پيش از اين براي هنر و فرهنگ اين مملكت كرده است، همه و همه چنان احترامآميز هستند كه مرا وادار ميكند تا دعوتش را هرچه كه باشد بپذيرم. من براي منزلت و جايگاه او چنان احترام قائلم كه دعوت او را با كمال ميل ميپذيرم، حتي وقتي اين دعوت براي يك سكانس كوتاه است، من خودم را موظف ميدانم كه حتما تمكين كنم براي اينكه به قدري اين فرد براي من و نه فقط براي من، كه براي جامعه من ارزشمند است كه بيشك از او تمكين ميكنم. هميشه خودم را موظف به تمكين از بزرگان ميدانم. بهمن فرمانآرا مردي بافرهنگ، مطلع، روشنفكر و آگاه است. او به سينما نيز مسلط است و سينما را چنان ميشناسند كه هركسي كه ميل و اشتياقي به سينما دارد، از او و خواستهاش پيروي ميكند، من هم از اين قاعده مستثنا نيستم. نگاه و فرهنگ و طرز فكر او طوري است كه براي من احترام بسياري دارد. اين احترام موجب ميشود حتي اگر براي يك نقش كوتاهتر از اين هم از من دعوت به كار كنند، من با كمال ميل دعوتشان را بپذيرم.»
متاسفانه فرصت همكاري وسيعي با آقاي فرمانآرا برايم فراهم نشد
علي نصيريان در سينماي ايران نقشهاي ماندگار، كم ايفا نكرده است. او با اغلب كارگردانان بنام سينما و تئاتر سابقه همكاري دارد. ازاو ميپرسيم: «شما در سينماي ايران با همه كارگردانهاي شاخص كار كرديد، در زمره كارگرداناني كه تجربه همكاري با آنها را داشتيد مثل علي حاتمي، ناصر تقوايي و… بهمن فرمانآرا برايتان چه جايگاهي دارد؟ تمايز اين شخصيتها براي شما در چيست كه ميگوييد حتي براي بازي در يك سكانس كوتاه هم از ايشان تمكين ميكنيد؟»
و ميشنويم: «متاسفانه فرصت همكاري وسيعي با آقاي فرمانآرا برايم فراهم نشد كه به تمام جزييات و نكتهسنجيها و ظرافت كار ايشان واقف شوم، در حالي كه با كارگردانهايي مثل تقوايي و حاتمي و مهرجويي و حتي جوانترها و نسلهاي بعدي، همكاريهاي طولانيتري داشتم و امكان ارزيابي بيشتري برايم وجود داشت. الان نميتوانم از تمايز شخصيت آقاي فرمانآرا در مقام كارگردان، با ديگر كارگردانان حرف بزنم. اساسا مقايسه هم لزومي ندارد. هركسي در جايگاه خودش، براي من ارزش ويژه خودش را دارد و در اين بين، بهمن فرمانآرا نيز برايم جايگاه خيلي ويژه و به خصوصي دارد كه دلايلش را نيز عرض كردم.»
ا
نظر یک رسانه اصلاحطلب درباره پوستر جشنواره فجر⇐ضعیف و رقتبار/مدیر هنری پوستر کیست؟ یک کارگردان هنروتجربه که کارمند ثابت جشنوارههای کودک دولت احمدینژاد بود!
|
سینماروزان: بعد از جشنواره سی و چهارم فیلم فجر که تصویر خسرو شکیبایی بر پوستر جشنواره آمد و البته حواشی خاص خود را هم داشت امسال تصویر علی حاتمی است که بر پوستر نقش بسته است.
به گزارش سینماروزان روزنامه اصلاح طلب «شرق» در یادداشتی به نقد پوستر امسال جشنواره پرداخته و طراحی تصویر علی حاتمی بر آن را ضعیف و رقت بار خوانده است.
این اتفاق در شرایطی رخ داده که مدیر هنری پوستر امسال هم به مانند پارسال مجید برزگر کارگردان هنروتجربه ای سینمای ایران بوده است؛ کارگردانی به ظاهر منتقد احمدی نژاد که به کارمند ثابت جشنواره های کودک دولت احمدی نژاد بدل شده بود!!!
برزگر در دورههای مختلف جشنوارههای کودکی که در دولت دوم محمود احمدی نژاد برگزار شد و از جمله ادوار بیست و پنجم، بیست و ششم و بیست و هفتم، مدیر هنری جشنواره و البته کارگردان افتتاحیه و اختتامیه و مراسم جنبی بودهاند و گویا طراحی اقلام تبلیغاتی و از جمله تیزر، پوستر و آنونس نیز با نظارت وی انجام شده بود.
برزگر پارسال هم مدیر هنری پوستر بود و البته این حضور به شدت حاشیه ساز شد اما همه آن حاشیه ها باعث نشد قید این کار را بزند و مجددا به تصدی گری هنری پوستر جشنواره روی آورد.
متن یادداشت «شرق» درباره پوستر جشنواره فجر را بخوانید:
سالهاست که مواد تبلیغی تولیدات سینمایی دیگر از سوی مدیای هنرنقاشی و به دست نقاشان تجارتی انجام نمیشود؛ نقاشانی که در سالهای نهچنداندور، کار طراحان گرافیک امروزی را روی سردر سینماها (پلاکارد) و پوستر، «دیوارکوب» یا «اعلان» به روایت مرسوم دهههای ٢٠ و ٣٠ نقاشی و رسامی میکردند.
ساختار بصری اعلان سینمایی در ایران، از همان ابتدا تحتتأثیر پوسترسازان هندی یا آذربایجانی و بعدها تحت نفوذ پوسترهای سینمای غرب قرار داشت و به سیاق پوسترهای آمریکایی عمدتا سعی میکردند چهره هنرپیشهها را در حد مقدور استادانه مصورسازی کنند. نمیتوان از پوستر جشنواره سیوپنجم فیلم فجر که به سیاق نقاشانه تولید شده سخن گفت و از «میشاگیراگوسیان» و «هایک اوجاقیان» که از بنیانگذاران رسامی و نقاشی پوستر و پلاکارد سینمای ایران در دهه ٣٠ هستند یاد نکرد.
نگاه به پوستر جشنواره سیوپنجم فجر، یاد نفراتی را در ذهن بیدار میکند که به احترام این سنت نیکو که بهتازگی در هر جشنواره به ادای احترام یکی از نامآوران سینمای ایران، هر سال پوستری به سیاق نقاشانه منتشر میشود؛ قلم را وامیدارد که از فعالان در رسامی و نقاشی پوستر سینمای ایران یاد کنیم، ازجمله: محسن دولو، مسعود بهنام، محمدعلی حدت، مرتضی کاتوزیان، محمدعلی باطنی و… و بسیاری از نامهای دیگر که در این نوشتار مختصر نمیگنجد، اما بلافاصله باید گفت که هیچگاه اثر نقاشانه درخورتوجهی در ٧٠ سال گذشته در قالب پوستر فیلم دیده نشده است. شاید استثنایی در کار بوده است، بنابراین روال کلی سوابق در این عرصه ناظر بر نشت و نفوذ قلم هنرمندانی است که بهندرت ممکن است اثر هنری درخورتوجه مستقلي از پوسترهایی که ترسیم کردهاند، از آنان به خاطر آورد. نقاشی چهره علی حاتمی، کارگردان فقید سینمای ایران، کار علی بیگیپرست نیز خارج از این قاعده نیست.
استفاده از عکس بهعنوان سند تصویری که برخلاف مدل زنده که دشواریهایی، هم از نظر مدتزمان پرترهسازی و هم جلسات متعدد دارد که مدل باید به قول پل سزان، مثل سیب مقابل نقاش بیحرکت بنشیند، کار سهلتر و قابلکنترلتری است. در نقاشی این پوستر با دمدستترین و بازاریترین تمهیدات نقاشی چهره مواجه هستیم که در سطح بسیار نازل، حتی نازلتر از نقاشان دورهگرد خیابان مونمارتر پاریس که چهره توریستها و رهگذران را در ازای دستمزدی ناچیز باسرعت نقاشی میکنند مواجه هستیم. جای دریغ دارد که پوستر سینمایی یک جشنواره ملی و بینالمللی در چنین سطح ضعیف و رقتباری ارائه شده است.
جا دارد که بپرسیم کدام چشمی به این نقاشی ناشیانه و تکنیک گولزنندهاش نمره قبولی داده است؟ بیتردید، چشم یا چشمانی که نه از سنت پرترهسازی در هنر نقاشی اطلاعات فنی دارند و نه میدانند که چنین حد عامیانه از نقاشی چهره تحت عنوان Daily work و پروژه «یک روز، یک نقاشی» در گوگل و تحت دستهبندی «هنر بازارپسند» و با نرخ زیر صد دلار قیمت بهوفور حراج میشود… . این سطح از نقاشی، عمدتا از سوی افرادی که در آخر هفته برای تفنن در انجمنها و محلات شهرشان روزگار میگذرانند، انجام میشود. پرترهسازی در زمانه تکثیر بیشمار تصویر، اگر منجر بهنوعی شناخت از احساس انسان و موضوع پرتره نشود و الزاما به سطح ازکاردرآوردن و شباهت زورکی سوژه منجر شود، جایی در نقد هنر و انتشار و بازتاب فرهنگ زمانه ندارد. بااینهمه، جشنواره فجر باید به تولید یک پوستر نقاشانه در هر سال ادامه دهد تا اینکه موزهای از پوسترهای دستساز که ارزش هنریشان تازه پس از گذر زمان، هویدا میشود برای ارتقای سواد بصری جامعه ساخته و پرداخته شود.
پوستر جشنواره سی و پنجم فیلم فجر
رونمایی از پوستر جشنواره سی و پنجم فجر+عکس
|
سینماروزان: در مراسمی که عصر یکشنبه در موزه سینما برگزار شد از پوستر سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد.
به گزارش سینماروزان در امتداد تصویرگری خسرو شکیبایی بر پوستر سال گذشته جشنواره فیلم فجر، امسال این علی حاتمی بود که تصویرش بر پوستر جشنواره نقش بست.
رونمایی از پوستر جشنواره با حضور خانواده علی حاتمی و از جمله همسرش زری خوشکام، دخترش لیلا حاتمی و دامادش علی مصفا برگزار شد.
محمدمهدی دادگو از اعضای هیأت داوران جشنواره و تهیه کنننده «هزاردستان» و همچنین محمدعلی کشاورز از رفقای سالیان علی حاتمی نیز در رونمایی حضور داشتند.
پوستر جشنواره سی و پنجم فیلم فجر
بهخاطر مخالفت خانواده کیارستمی؟⇐علی حاتمی جای کیارستمی را در پوستر جشنواره فجر گرفت
|
سینماروزان: در حالی که پیشتر شنیده شده بود این عباس کیارستمی است که به پوستر جشنواره سی و پنجم راه می یابد اما بنا شده تصویری از علی حاتمی کارگردان ممتاز در ژانر تاریخی زیبنت بخش پوستر جشنواره امسال باشد.
به گزارش سینماروزان برخی شایعات مجازی حکایت از آن دارند که مخالفت خانواده کیارستمی با قرارگیری تصویر این کارگردان بر روی هر گونه پوستر منتسب به جشنواره های دولتی عامل عدم استفاده از پرتره او برای طراحی پوستر جشنواره شده است و در یک روند منطقی علی حاتمی کارگردان دست نیافتنی سینمای ایران جایگزین وی ده است.
امسال پوستر سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر با محوریت زندهیاد علی حاتمی کارگردان فقید سینمای ایران طراحی شده است و قرار است طی مراسمی با حضور اهالی رسانه و مدیران جشنواره از این پستر رونمایی شود.
گفتنی است سال گذشته و در سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر، برای اولین بار در تاریخ جشنواره پوستر جشنواره فیلم فجر مزین به تصویر یک هنرمند شد و این زندهیاد خسرو شکیبایی بود که روی پوستر رفت.