درستکار!⇔علی عمرانی چگونه نقش مکمل #خسوف را بلعید؟!
سینماروزان/حامد مظفری: سریال خوب، عوامل حرفهای میخواهد. کارگردان حرفهای میخواهد، پشت صحنه حرفهای میخواهد و ایضا بازیگر حرفهای.
نمیشود خواننده -که چه عرض کنیم، خواننده نمایان علاقمند به بازیگری -را نقش یک فیلم و سریال کنی و مخاطب برایت کف بزند!
مخاطب کاری ندارد که برای چند میلیارد چرک کف دست و خرید خانه در اقدسیه یا ابتیاع ویلا در لواسان، دست به دامن اسپانسر-بازیگرنما شدهاید. مخاطبی که حرفه اش فیلم و سریال بینی است بازیگر حرفه ای میخواهد و چه حالی میکند وقتی می بیند در برهوت بازیگرنمایان ولو در پلتفرم ها یکی مثل مازیار میری رفته و علی عمرانی را آورده که نقش مکمل #خسوف را حتی بهتر از نقش یک بیافریند.
مرور کارنامه علی عمرانی بی فایده ترین اقدام ممکن برای ارائه عیارش است. عیار یعنی جانبخشی لحظه به لحظه به کاراکترهای پیشنهادی. عیار یعنی جانبخشی به #رضی در #خسوف به نحوی که تنه به تنه سمپاتیک ترین نقش یک های سریالهای به یادماندنی باشد.
رضی نفر دومی است که خوب فهمیده بی دوچهرهگی و بدون اتصال به متصلین(!) تقریبا مسیری برای رشد در این ملک نیست و اگر بخواهد آسه برود و آسه بیاید حکایتش میشود حکایت اداره جاتی کباب غاز جمالزاده!
اتفاقا کم از این نفر دوم ها در فیلم های موسوم به اجتماعی این سالها ندیدهایم ولی علی عمرانی چنان رضی را قورت داده که هر آن دلمان میخواهد جایش باشیم تا زندگی مهیجش را درک کنیم. هیجانی شبیه هیجان بانجی جامپینگ کاران آماتور. بانجی جامپینگ کاری که حس کرده، محافظ رهایش کرده و علی اللهی میرود…
چه عیاری بالاتر از اینکه برای مخاطب #خسوف، پیگیری سرنوشت رضی و افعال آتی اش خیلی بیشتر از پرسوناژهای اصلی اهمیت پیدا کند.
#خسوف شاید در خط داستانی بدیع نبود ولی همین هوش نسبی در استفاده از امثال علی عمرانی حرفهای دلخوشی بود برای احتضار گریبانگیر جریان سریال سازی و همین هوش نسبی باعث شد که این ملودرام #نماوا تقریبا تا قسمت آخر دنبال شود و مخاطب را پی خود ببرد تا هم سرنوشت رضی را دریابد و هم عاقبت رضیسازان و رضییابان را.