1

ابوالفضل پورعرب گفت، چرا همه دوست‌دخترهای مرا پراندی؟!/چرا پوری بنایی نجیب را به جشنواره‌های خود راه ندادیم؟/تنها فیلمسازی که سر قبر سعید کنگرانی، حاضر بود، من بودم!/آیا وزیر ارشاد از حال و روز همایون باخبر است؟/اوج رشادت و نترسی را در قالیباف دیدم!/بگذارند تتلو کار کند!/فقط یک جمله پزشکیان، او را رئیس جمهور کرد!/درود بر روح الله سهرابی که هشتاد ممیزی “پول و پارتی” را رساند به هشت ممیزی!

سینماروزان: سعید سهیلی در هفتمین قسمت برنامه «سی‌و‌پنج میلیمتری» مهمان فریدون جیرانی بود.

فریدون جیرانی در ابتدای این برنامه اظهار کرد: یکی از اشتباهات ما در برنامه «هفت» این بود که وقتی ابوالفضل پورعرب به برنامه آمد ما درباره «مردی شبیه باران» حرف نزدیم و آن زمان آقای ضرغامی خودش به من زنگ زد و گفت که چرا به این فیلم نپرداختید و من گفتم که یادم رفت و این اتفاق بدون قصد بود. آقای ضرغامی گفت که یکی از بهترین فیلم‌های پورعرب «مردی شبیه باران» است ولی این فیلم باز هم مظلوم واقع شد.

سعید سهیلی در پاسخ به اظهارات جیرانی گفت: پورعرب برای همین فیلم سیمرغ گرفت و این فیلم یکی از ویژگی‌هایش این بود که در یک اثر جنگی برای اولین بار از سوپراستار استفاده شده بود. پورعرب به من میگفت تو به من خیانت کردی چون همه دوست‌دخترهای من را پراندی. او بازیگری جوان و جذاب بود و فیلم‌هایی که بازی می‌کرد هم آثاری جوان‌پسند بود و اینکه یکباره لباس بسیجی تن او کنی و او را به خاکریز بفرستی دید مخاطب نسبت به بازیگر عوض می‌شود.

وی افزود: اگر می‌خواستیم قبل از انقلاب نجیب‌ترین بازیگران را نام ببریم به آذر شیوا و پوری بنایی اشاره می‌کردیم. آذر شیوا نیست اما پوری بنایی که ایران است چه کار می‌کند؟ او خیریه‌ای به نام حضرت زینب (س) راه‌اندازی کرده است؛ آیا ما یادی از پوری بنایی کردیم، آیا اجازه دادیم پس از 45 سال به جشنواره ما، به فیلم ما، به یک سکانس ما به مجلس ما بیاید؟ ما اجازه ندادیم، او باید چه کار می‌کرد تا پوری بنایی نجیب دوباره بتواند به بدنه سینما برگردد؟

سهیلی تصریح کرد: آن‌ها رفته‌اند، کسانی که رفته‌اند را اجازه دهید اسمی از آنها نیاوریم. ما حسرت «قیصر» را می‌خوریم در صورتیکه خالق «قیصر» ایران است و ما قدرش را نمی‌دانیم؛ ما غافل از داشته‌هایمان و در حسرت نداشته‌هایمان هستیم. من به حرف شما که شبیه حرف افراد بسیاری است معترض می‌شوم که مدام می‌گوییم بهروز وثوقی نیامده اما خالق فیلم «قیصر» در ایران است و ما منزلتش را نمی‌دانیم. ما با حسرت از امیر نادری یاد می‌کنیم اما «علی خوش دستش»(سعید راد) کنار ما بود، افتاد، مجروح شد، عفونت پیدا کرد،‌ یک سال هیچکس از او خبر نداشت، مرد و رفت. آقای همایون(محمدعلی تبریزیان) بالای 200 فیلم بازی کرد و الان کجاست و چه کسی از او یاد کرد؟ آقای صالحی که وزیر ارشاد شده‌اند اصلاً همایون را می‌شناسند؟ من آقای صالحی را دوست دارم و شاید صدای من به ایشان برسد و امیدوارم ایشان مثل وزیری نباشد که رخشان بنی‌اعتماد و پوران درخشنده را یکی می‌داند و بداند که همایون 200 فیلم بازی کرده است.

سعید سهیلی
سعید سهیلی

وی افزود: محمود سماک‌باشی صدابردار سینما می‌گفت که هدفون‌هایم روی گوشم بود و صدای آقای انتظامی را می‌شنیدم که می‌گفت خدایا به من رحم کن، من را ببخش و خدایا مواظب من باش و با خود می‌گفتم که انتظامی چقدر ریاکار و مزور است، هدفون‌ها را از گوشم برداشتم و متوجه شدم که اصلاً صدایش شنیده نمی‌شود و او زیر لب این جملات را زمزمه می‌کند و من می‌شنوم. او چون می‌خواست جلوی دوربین برود، می‌ترسید و می‌لرزید و می‌خواست استعانت از یک قدرت ماورایی بگیرد. بازیگر امروز سر صحنه می‌آید و دیالوگش را حفظ نیست و نمی‌داند که قرار است چه صحنه‌ای ضبط شود.

کارگردان «کلاشینکف» خاطرنشان کرد: فیلم «مردی از جنس بلور» را که می‌ساختم، پورعرب نقش پسر فخری خوروش را بازی می‌کرد که مثلاً شهید شده و روی برانکارد است. خانم خوروش از من یک ربع وقت خواست، به ته بیمارستان رفت، چادر روی سرش گذاشت و سرش را روی برانکارد گذاشت و به من گفت وقتی من به سمت برانکارد آمدم ضبط کنید، همین کار را کردیم و بعد از ضبط این صحنه از او پرسیدم چکار کردی و او گفت چادر را روی سرم کشیدم، فکر کردم او واقعاً پسرم است و چنین اتفاقی برایش رخ داده است.

در بخش دیگر برنامه سهیلی اظهار کرد: در سینمای پس از انقلاب کمبود وجود فیلمی که برای پرده سینما ساخته شده باشد و کمبود آرتیست واقعاً احساس می‌شود.  من معتقدم که پورعرب آرتیست نیست. ما بازیگر، سوپراستار و آرتیست داریم؛ آرتیست تعریف خودش را دارد و به نظر من آقای پورعرب بزرگ‌ترین سوپراستار زمان خودش بود.

سهیلی تاکید کرد: محمدباقر قالیباف فرمانده من بوده، من فرمانده گردان بودم و او فرمانده لشگر بود. من شاهد رشادت‌های قالیباف بودم، اصلاً از دیدگاه‌های سیاسی او دفاع نمی‌کنم و اصلاً با حاج باقر قالیباف کاری ندارم اما نمی‌توانم بگویم که اوج رشادت و نترسی را در این آدم دیدم. گلوله‌ها از کنار ما عبور می‌کرد، من در یک خاکریز تنگ وحشت کرده بودم و صد متر آن طرف‌تر عراقی‌ها در تپه‌‌های قلاویزان ما را می‌زدند اما او ایستاده بود، گلوله‌ها رد می‌شدند و به ما می‌گفت که نترسید. قالیباف انقلابی نیست؟ من هیچ تناسب و نسبتی با باقر قالیباف امروز ندارم اما کلاهم را به عنوان کسی که در رکاب او جنگیدم و رشادت‌های او را دیدم از سر برمی‌دارم. برادرش شهید شده و در تمام طول جنگ در جبهه بوده است.

وی افزود: روز اول مناظرات انتخاباتی جایی رفتم که دیدم پنج نفر نشسته‌اند و مناظره را نگاه می‌کنند و همه از نزدیک‌ترین افراد به آقای پزشکیان بودند. وقتی مناظره تمام شد از من نظرم را پرسیدند، من گفتم شما هر کار می‌خواهید انجام دهید، آقای پزشکیان رئیس جمهور است و فقط یک جمله لازم است و آن جمله از دهان ایشان بیرون آمد؛ “تا آخر می‌مانی؟”. این جمله سرنوشت یک انتخابات را عوض کرد. برای اینکه می‌گفتم ایشان رئیس جمهور است تحلیل داشتم،‌ ما بعد از انقلاب همه جور رئیس جمهور داشتیم، غیر از یک رئیس جمهور آرتیست و پزشکیان یک آرتیست است. نوع دست دادن، حرف زدن، راه رفتن، نشستن، پایان صحبت‌هایش و نوع شروع حرف‌هایش همه آرتیستیک است و این برایشان نو و تازه است و این نوع را ندیده‌اند و می‌خواهند آن را امتحان کنند.

سهیلی درباره ممیزی‌های صورت گرفته بر آخرین اثر سینمایی‌اش اظهار کرد: به من می‌گفتند برای «پول و پارتی» هم مثل «گشت» اذیت می‌شوی و فیلمت ممیزی می‌شود. باید بگویم که همه ممیزهای قبل، اکنون و بعد از این هیچکدام هنرمند نمی‌شوند و هر ممیزی هنرمند نیست. اگر روزی هر کسی حتی جیرانی ممیز شد بدانید که هنرمند نیست، یعنی از همان لحظه‌ای که به قضاوت یک اثر هنری می‌نشیند باید بداند که تمام هنرمندی او تمام شده و دفن شده است. درباره «پول و پارتی» می‌گفتم که این فیلم یک ممیزی هم ندارد و فقط دو یا سه ممیزی می‌دهند که بگویند ما هم هستیم اما وقتی به ارشاد رفتم کسی که لیست ممیزی‌ها را می‌خواست به ما بدهد خودش شوکه شده بود و می‌گفت تعداد ممیزی‌ها بالا است. هشتاد ممیزی برای یک فیلم سینمایی مشخص کرده بودند که البته آن هشتاد ممیزی انجام نشد. من از همینجا به روح الله سهرابی درود می‌فرستم که با هم صحبت کردیم و هشتاد ممیزی را به هشت ممیزی رساند.

این کارگردان تاکید کرد: برای فیلم «گشت» ما می‌گفتیم مثلاً 10 ممیزی برای مداح‌ها، 5 تا برای امام‌جمعه‌ها و 15 تا برای نماینده‌های مجلس و 20 تا ممیزی برای هیئت دولت در نظر گرفته می‌شود تا همه راضی باشند و بگویند که نظر ما را هم دیده‌اند. یادم است که سر فیلم «مردی شبیه باران» 150 آزاده و اسیر به وزارت ارشاد آمدند تا فیلم را ببیند و نظر بدهند تا مجوز صادر شود. فکر می‌کردم برای «پول و پارتی» هم باید اینگونه باشد که سهرابی انصافاً تعامل و همراهی کرد و بالاخره به یک جمع‌بندی رسیدیم که هم آن‌ها و هم ما راضی باشیم. ما هر فیلمی می‌سازیم یک عده منتقد و فیلم‌بین می‌شویم. «گشت 1» را که ساختم با رضا سعیدی‌پور-مدیر وقت سینما آزادی- در مقابل سینما آزادی ایستاده بودم. سعیدی‌پور به من گفتند که این افراد مداح بودند و آن‌ها را به من معرفی کرد. این مداح‌ها منتقد فیلم شده بودند. ما «پول و پارتی» را ساختیم، ایران اینترنشنال که دائماً سیاسی است و تحلیل‌ها و اخبارش به مسائل سیاسی مربوط است به یکباره پس از اکران «پول و پارتی» به نقد این فیلم می‌پردازد. کسی که بیشترین احترام را به هنرمندان، فیلمسازان و بازیگران قبل از انقلاب احترام گذاشته، من بودم. ناصر ملک‌مطیعی در بیمارستان دست مرا گرفته بود، گریه می‌کرد و می‌گفت سعید این آخرین باری است که به بیمارستان آمده‌ام. تا آخرین لحظات سعید راد را داخل گور می‌گذاشتند و من بالای سر قبر او بودم. سعید کنگرانی را دفن می‌کردند، ما یک بار هم همدیگر را ندیده بودیم و به اطرافم نگاه کردم و دیدم تنها فیلمسازی که بالای سر قبر اوست من هستم. من به شدت به این افراد احترام می‌گذارم و بعد ایران اینترنشنال در دفاع از بهروز وثوقی و ناصر ملک‌مطیعی و بازیگران قبل از انقلاب فیلم «پول و پارتی» را می‌زند. دنبال چه چیزی هستید که یک فیلم فروخته و حال مردم را خوب کرده است؟ من «ممل آمریکایی» و «همسفر» را دوست دارم ولی اگر بازیگری سوار موتور شد و زن یا مادرش ترک موتور او نشست،‌ این فیلم «ممل آمریکایی» می‌شود چون فقط موتور در آن وجود دارد؟ «پول و پارتی» با مخاطب خود ارتباط خوبی برقرار کرده و اعلام می‌کنم هر حسنی که این فیلم دارد مدیون فیلمسازان قبل از انقلاب هستم.

من به کپی اعتقاد ندارم ولی مگر می‌شود «ممل آمریکایی»،‌ «تنگسیر»، «تنگنا» و… در ناخودآگاه من و شما تأثیر نگذارد؟

در بخش دیگر قسمت هفتم برنامه «۳۵میلیمتری» سهیلی اظهار کرد: من فرسنگ‌ها و کیلومترها با امیر تتلو فاصله دارم، ما هر دو از دو دنیای دیگر هستیم، من مربوط به یک مقطع سنی متفاوت با او هستم و من در دنیای سینما و او در دنیای موسیقی است اما معترضم که چرا یک کسی مثل تتلو داخل زندان باشد. ممکن است بگویید که جرم انجام شده، من معتقدم که باید مجرم را دستگیر کنیم. مجرم کسی است که تتلو را به اینجا رساند، او را بازداشت کرد، حکم داد و در دادگاه و سالن دادگاه، زندان و در سلول به او توهین کردند و او را به اینجا رساندند. آن‌ها باید گوشه زندان باشند. من وقتی از ملک مطیعی، همایون و پوری بنایی دفاع می‌کنم برای این است که با آنها سنخیت دارم و در یک خانواده هستم اما با تتلو هیچ سنخیتی ندارم و حتی یک آهنگش را هم گوش نکرده‌ام و نمی‌دانم چه می‌خواند اما می‌گویم وقتی او را به زندان می‌اندازی قطعاً تماشاچی ما به دنبال چیزی می‌گردد وگرنه تتلو که تتلو نمی‌شد. من معتقدم ما در هنرمان، در مملکت و به طور کل در تاریخمان ستاره زیاد داریم اما فوق ستاره به اندازه تعداد انگشتان دست پیدا می‌شود. ما در کشتی ستاره‌های زیادی داریم اما فوق ستاره‌مان فقط تختی است، ما در سینما ستاره‌های زیادی داریم اما فوق ستاره‌مان فقط فردین و فروزان هستند. ما باید قدر ستاره‌ها و فوق‌ستاره‌هایمان را بدانیم و ستاره‌ها را به فوق ستاره تبدیل کنیم نه اینکه آن‌ها را به یک حبس‌کشیده عقده‌ای رنج کشیده معترض تبدیل کنیم. چیزی که باعث می‌شود‌ آنچه که باید در جای خودش قرار بگیرد،‌ در جای خودش نباشد، دو چیز است؛ جهل و تزویر. اگر در فیلم‌ها، نوشته‌ها، موسیقی، نقد و ادبیاتمان توانستیم این دو را بزنیم به برد رسیده‌ایم. اگر به جای جهل، فهم بگذاریم و به جای تزویر، شجاعت بگذاریم برنده‌ایم. ما به وزیر و مدیر سینمایی شجاع نیاز داریم،‌ اگر او شجاع باشد از فیلم، سینما، فیلمساز و تماشاچی دفاع می‌کند. ما به وزیر، وکیل، رئیس جمهور، مسئول، مدیر و… شجاع و فهیم نیاز داریم.

او در پاسخ به این پرسش که در آینده چه اثری خواهد ساخت، گفت: من برای نهادهای حکومتی اصلاً فیلم نمی‌سازم. من «مردی شبیه باران» و «مردی از جنس بلور» را با پول خودم ساختم. تابحال از فارابی، حوزه هنری و دیگر نهادها هیچ پولی نگرفته‌ام. فیلم‌های نفروشی که برای دلم ساخته بودم را با بودجه خودم ساختم اما یک تعداد فیلم دارم که باید شرایط ساختشان فراهم باشد که یا من پولدار باشم یا رفیق پولداری در کنارم قرار بگیرد آن فیلم‌ها را می‌سازم. وقتی فیلم «گشت 1» را پس از 20 روز پایین آوردند گفتم که «گشت 2» را تندتر می‌سازم و الان هم می‌گویم که اگر شرایط لازم پیش بیاید فیلم دلم را می‌سازم وگرنه فیلمی را می‌سازم که در آن نقد، اعتراض، سیلی و عشق در آن باشد و با تماشاچی ارتباط برقرار کند. من هر دو گونه فیلمنامه را دارم.




در تازه‌ترین گفتگوی تفصیلی با کیانوش عیاری مطرح شد: میخواهم “خرِ لنگ” را بسازم!/اعلام نام پلتفرم پخش “۸۷متر”

سینماروزان: کیانوش عیاری کارگردانی که سال قبل کمدی “ویلای ساحلی” را روی پرده داشت در گفتگویی با برنامه “۳۵میلی متری” #فیلیمو با اجرای فریدون جیرانی و تهیه‌کنندگی احسان ظلی پور هم از طرح تازه خود برای ساخت یک فیلم تاریخی خبر داد و هم درباره وضعیت سریال توقیفی “۸۷متر” و هم …

کیانوش عیاری گفت: اگر شرایط فراهم باشد می‌خواهم فیلم “خر لنگ” را بسازم که اثری است تاریخی و داستان آن به صد و پنجاه سال قبل و زمان کشف اولین چاه نفت ایران در دوران قاجار در مسجدسلیمان بازمی‌گردد.

وی درباره بازیگران کار جدیدش گفت: بیست سال است به “خر لنگ” فکر میکنم و دلم می‌خواهد آن را بسازم. با سارا بهرامی و نوید محمدزاده دوست دارم کار کنم. بعد از کار با ریما رامین فر در “ویلای ساحلی” فهميدم دیگر نباید بدون ریما فیلم دیگری بسازم. حالا شاید او قبول نکند ولی حتما از او در “خر لنگ” استفاده میکنم.

به گزارش سینماروزان کیانوش عیاری درباره وضعیت سریال توقیفی “۸۷متر” گفت: خوشبختانه مشکلات حل شده و”۸۷متر” را احتمالا پلتفرم روبیکا پخش کند. مهران رجبی بازیگر بسیار خوبی است و اگر بگذارند “۸۷متر” پخش شود میبینید که چه بازی رئالیستی درجه یکی کرده. آتوسا انواریان بازیگر “۸۷متر” و “کاناپه” اگر در آمریکا بود، ستاره بود.

کیانوش عیاری درباره علاقه اش به بازیگران قبل انقلاب گفت: عاشق رضا بیک ایمان وردی هستم چون اعجوبه تاریخ سینمای ایران است و دلم میخواست اولین فیلم خود را با او بسازم اما او از ایران رفت و من هم ناگزیر به سمت بازیگران دیگری رفتم. عاشق دو فیلم “فرار از تله” و “پنجره” جلال مقدم هستم.

عیاری افزود: البته در برهه ای میخواستم با فردین و ناصر کار کنم ولی نشد. سراغ فردین رفتم و میخواستم داستان زندگی دخترکی شمالی را بسازم که عاشق فردین است ولی وقتی فردین پیر را می بیند غش می‌کند و کارش به بیمارستان می‌کشد‌. میخواستم بسازم ولی فردین فوت کرد.

کیانوش عیاری و ماجرای همکاری با فردین و بیک ایمان وردی
کیانوش عیاری و ماجرای همکاری با فردین و بیک ایمان وردی

کیانوش عیاری درباره دلایل اصلی ایجاد مشکل برای “خانه پدری” بیان داشت: اگر “کَل حسن” فیلم “خانه پدری”-که دخترش را به قتل میرساند- بجای قالی‌فروشی، شغلی مثل آپاراتچی یا لوکوموتیوران تهران-شهرری داشت دیگر مشکلی نبود؟ چون کل حسن بازاری و در کار قالی بود می‌گفتند فیلمت ضداسلام است ولی واقعا این طور نبود.  با یکی از دیالوگهای فیلم هم مشکل داشتند و آنجا که دختر قبل از قتل -توسط پدر- به پدر میگوید: “تو که نماز میخوانی جواب خدا را چه می‌دهی؟” به شدت با این دیالوگ مشکل داشتند و سرآخر هم دیدیم که با وجود پروانه نمایش، چگونه فیلم را خیلی زود از پرده پایین کشیدند؟

عیاری تاکید کرد: تقریبا در همه فیلم‌هایم با مشکل ممیزی مواجه بودم. محمد بهشتی-مدیر دهه شصت فارابی- اجازه ساخت “آن سوی آتش” را نداد و گفت دردسر می‌شود. من هم فیلمنامه را از او گرفتم و ساعاتی بعد در حال بالا رفتن از پله های ساختمان ۱۳ طبقه تلویزیون بودم که فرید حاج کریم خان زند مدیر آن زمان گروه فیلم و سریال مرا دید و گفت می‌خواهم با تو کار کنم‌. من هم بلافاصله همان طرح “آن سوی آتش” را ارائه دادم و او گفت پس‌فردا بیا جلسه برآورد. من خندیدم و گفتم پس‌فردا روز اول عید نوروز است ولی او گفت من تمام اعضای شورا را به خط میکنم و واقعا هم این کار را کرد. بعد از ساخت “آن سوی آتش” نیز فرید حاج کریم خان عاشق فیلم شد ولی مدیرانی دیگر علیه فیلم شدند.

وی گفت: البته ساخت آن سوی آتش را به خاطر درخواست یک همکار عقب انداختم. سیامک شایقی میخواست فیلمی با حال و هوای جنوب-احتمالا “جهیزیه برای رباب”؟- بسازد و از من خواست این فیلم را نسازم تا او فیلمش را زودتر بسازد و من هم قبول کردم!

عیاری ادامه داد: بعد از فیلم “آن سوی آتش”، حدود نوزده طرح مختلف به فارابی ارائه دادم ولی همه را رد کردند. من در آن روزها به شدت گرفتاری مالی داشتم، روزی در خیابان راه می رفتم که دستی به شانه ام خورد و گفت: “من یونس صباحی مدیر تولید هدایت فیلم هستم! بیا و روز باشکوه را برای هدایت فیلم بساز.” من هم قبول کردم و رفتم و “روز باشکوه” را ساختم و آنجا بود که به سختی تن دادم ملکه ایران(فرح/گوهر خیراندیش) را با روسری نشان دهم.

عیاری درباره تولید “دو نیمه سیب” گفت: حدود ۳۶۵ روز حوزه هنری مرا معطل کرد که “دو نیمه سیب” را برایشان بسازم و سرآخر گفتند ممکن نیست! حسین خندان(دستیار کارگردان) به من گفت یوسف صمدزاده(مدیر آرازفیلم) می‌خواهد با تو کار کند و در کافه نادری با او و شریکش دیدار کردم. آنها چند وام از بانک صادرات ارومیه گرفته بودند برای فیلمنامه های مورد تایید فارابی که همه شکست خورده بودند پس خواستند که روی این فیلم سرمایه گذاری کنند.معصومیت ظاهری صمدزاده باعث شد بپذیرم و البته فروش فیلم چنان بود که سرمایه شان برگشت و سود هم کردند.

کیانوش عیاری با اشاره به درخشش حسن رضایی در فیلم‌های “شبح کژدم” و “آبادانیها” گفت: جهانگیر الماسی بازیگر خوبی بود و می‌توانست ستاره شود و او با حسن رضایی زوج خوبی شدند.حسن رضایی برای “شبح کژدم” گزینه اصلی جایزه یوزپلنگ طلایی لوکارنو بود و حتی گفتند او را به جشنواره برسانید ولی متاسفانه رئیس هیات داوران که ایتالیایی بود گیر داده بود به یک بازیگر ایتالیایی و درنهایت اصلا آن سال جایزه بازیگری ندادند‌‌ و ای کاش حسن رضایی آن جایزه را می‌گرفت بلکه جریانی تازه برای خودش و برای جامعه بازیگری ایران رقم بخورد.




دعوای دو کارگردان شناخته‌شده بر سر “فسیل”!

سینماروزان: رکوردشکنی فیلم “فسیل” و دریافت عنوان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران با بیش از ۳۲۰میلیارد تومان فروش و قرارگیری در جایگاه پرمخاطب‌ترین فیلم بعد از انقلاب پس از “عقابها”، فراوان تحلیل و نظر و نقد را رقم زده.

به تازگی در نشست بررسی دلایل اوج و فرود سینمای موسوم به اجتماعی در موزه سینما، یک اختلاف نظر جدی میان دو کارگردان شناخته‌شده بر سر این فیلم ایجاد شد.

خسرو معصومی کارگردان آثاری همچون “رسم عاشق کشی”، “خرس” و “کار کثیف” در مخالفت با فیلم “فسیل” بیان داشت: در دهه شصت با وجود سختگیری های مدیریتی فیلم‌های خوبی تولید شد و امثال عباس کیارستمی، کیانوش عیاری، داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی و بهرام بیضایی و ناصر تقوایی فیلم‌هایی تولید کردند که دیگر تکرار نخواهد شد. آن زمان سليقه مدیران آن بود که سرب و باشو و ناخدا خورشید و مادیان و..‌. تولید گردد ولی حالا سلیقه محبوب، فیلم “فسیل” است! یعنی سلیقه مدیریت در ارگان‌های متولی تولید به سمتی رفت که دیگر علاقه ای به تولید فیلم‌های اجتماعی ندارند.

دعوای دو کارگردان بر سر فیلم فسیل
دعوای دو کارگردان بر سر فیلم فسیل

فریدون جیرانی کارگردان “قرمز” و “آب و آتش” در واکنش به خسرو معصومی بیان داشت: البته فروش بسیار زیاد فیلم «فسیل» تنها به دلیل کمدی بودن آن نیست بلکه به دلیل لحن اعتراضی است که ویژگی آثار اجتماعی است. این فیلم دو دوران متفاوت را با یکدیگر مقایسه می‌کند‌؛ یکی تصویر مربوط به زمان قبل از انقلاب و دیگری تصویر امروز. فراموش نکنید که سینمای تجاری ما-چه کمدی چه غیرکمدی-از دل اعتراضات موجود در جامعه درآمده است و اگر توجه کرده باشید حتی فیلم “هتل” نیز در زمینه روابط تابوشکنی می‌کند.

خسرو معصومی در پاسخ به جیرانی گفت: اینکه طرف چند دور بچرخد و برقصد و بعد زمین بخورد یعنی کمدی؟ اینکه شوی چشمک و میخک نقره ای و زنگوله ها را بازسازی کنیم یعنی کمدی؟ حالا اگر نمی‌خواهیم به “روشنایی‌های شهر”چاپلین اشاره کنیم که هم می‌خنداند و هم از فقر می‌گوید می‌توانیم از “اجاره نشینها”ی مهرجویی بگوییم که همسرم هر بار فیلم را می بیند از قهقهه، روده بر می‌شود. سینمای اجتماعی است که سینمای مصلح است و اگر مسئولی بخواهد، کار درست را انجام دهد می‌تواند از تندترین نقدهای سینمای اجتماعی استفاده کند.




روایت فریدون جیرانی از تماشای کمدی #هتل در یک سانس سرظهر!

سینماروزان: فریدون جیرانی در یادداشتی به بیان تجربه خود از تماشای کمدی هتل در سانس وسط روز پرداخته؛ جیرانی به خیال خود حوالی یک و نیم عصر رفته هتل را ببیند تا سانس، خلوت باشد ولی مواجه گشته با انبوه مخاطب.

متن یادداشت جیرانی را بخوانید:

یک هفته پیش بود که رفتم پردیس ملت برای دیدن فیلم «هتل». ساعتی را انتخاب کردم که سالن سینما خلوت‌تر باشد. تصور می‌کردم آن ساعت خلوت‌تر است و راحت‌تر می‌شود فیلم را دید. اما در سانس یک و سی‌ دقیقه بعدازظهر هم سالن سینما پر و دور از انتظار من بود، آن هم برای فیلمی که مدت زیادی از اکران آن گذشته بود. اما بودن در این سالن پر و همراهی و همدلی مخاطب با فیلم برایم جالب بود.

از همان لحظات نخستین فیلم این همراهی با خندیدن و دست زدن شروع شد و ادامه پیدا کرد تا پایان نمایش که فکر می‌کنم تماشاگر به یک همدلی با فیلم رسیده بود و راضی سالن سینما را ترک می‌کرد. این راضی بودن را در فضای داخل و خارج از سالن می‌شد حس کرد. فکر نمی‌کنم در نوشتن همراهی و همدلی اشتباه کرده باشم. فیلمی که زمان نگارش این متن تاکنون ۲۲۰ میلیارد (تومان) فروخته و بالای پنج میلیون بیننده داشته، نمی‌توانسته بدون همراهی و همدلی تماشاگر به این میزان فروش و بیننده رسیده باشد. درباره فیلم «فسیل» هم که بالای ۳۰۰ میلیارد (تومان) و بیش از هفت میلیون بیننده بالاتر از «هتل» ایستاده همین همدلی و همراهی وجود داشته است.

حالا در این مقاله تاکید می‌کنم با فیلمی که توانسته بالای پنج میلیون بیننده داشته باشد باید مهربانانه برخورد کنیم و تحلیلگرانه به این موضوع نگاه کنیم که دلیل این میزان بیننده چیست؟ قطعا تحلیل فیلم‌های پرفروش ما را متوجه شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه‌ای می‌کند که در حال حاضر در آن به سر می‌بریم. فروش این دو فیلم جای تامل دارد.

همدلی فراگیر مخاطبان با #هتل: روایت جیرانی از تماشای کمدی #هتل در یک سانس سرظهر!
همدلی فراگیر مخاطبان با #هتل: روایت جیرانی از تماشای کمدی #هتل در یک سانس سرظهر!




در چهارمین نشست «بر سینمای ایران چه گذشت»  عنوان شد: مهدی مسعودشاهی: از ۵۹ تا ۶۲ هیچ هنرمندی ممنوع‌کار نشد!/فریدون جیرانی: اشتباه انوار و بهشتی آن بود که فیلمفارسی را با داستان فیلم اشتباه گرفتند

سینماروزان/کیوان بهارلویی: سومین شب از سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت»، پنجم مهر با حضور فریدون جیرانی، مهدی مسعود شاهی، محمدرضا شفاه و هارون یشایائی در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.
سومین شب از سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت»، به همت سازمان سینمایی سوره و به بهانه نمایشی مجموعه مستندی به همین نام محصول مرکز مستند سوره، به میزبانی امیر قادری و با حضور جمعی از سینماگران و اهالی رسانه چهارشنبه شب پنجم مهر در سالن شهر هفتم پردیس سینمایی آزادی برگزار شد. فریدون جیرانی، مهدی مسعودشاهی، هارون یشایائی و محمدرضا شفاه حضور داشتند.
در ابتدا، امیر قادری مجری نشست گفت: باتوجه به اینکه گزارش‌های این جلسات در رسانه‌ها منتشر می‌شود، علیرضا رئیسیان کارگردان سینما پس از خواندن آن‌ها به من پیام داد و گفت: «اولین بار من مطرح کردم که ایده خانه سینما براساس الگوهای شوروی است؛ اما فارابی به این شکل نبوده و الگویش برگرفته از تلویزیون بود».
وی ادامه داد: همچنین این کارگردان گفته است که «ماجراهای تعطیلی سینماها ارتباطی به انقلاب نداشت بلکه در مقابل واردات ارزان و پُرفروش بودن فیلم‌های خارجی، تکراری بودن فیلم فارسی و بالا رفتن هزینه تولید موجب شد تا تعداد تولیدات کم باشد. البته فیلم‌هایی مانند «سوته دلان» و «سفر سنگ» و… که اسم آن را سینمای هنری گذاشتند اما من به چنین تقسیم بندی قائل نیستم، پُرمخاطب بودند و «در امتداد شب» برای همان سال است که جزو پُرفروش‌ترین‌ها بوده است. از سوی دیگر بیان کردند اینکه می‌گویند الگوی سینمای گلخانه‌ای فارابی از شوروی گرفته شده، اشتباه و این الگو از تلویزیون آورده شده است.  امروز و در این جلسه، درباره سینمای دهه 60 صحبت خواهیم کرد.

ما هیچ هنرمندی را ممنوع‌کار نکردیم!
در ابتدا مهدی مسعودشاهی درباره مسئولیتش در سال‌های 1359 تا 1362 بیان کرد: حرف زدن درباره آنچه که در مستند بیان شده است، چون تقدم و تاخر ندارد منجر به شبهه می‌شود. پس از انقلاب، هم خودم و هم دوستانی که با آن‌ها ارتباط داشتیم موضع نظام را در کنار هم بازسازی کردیم. رهبر کبیر انقلاب در سال 61 به ما تاکید کردند که با هنرمندان به وسیله دستورالعمل و بخشنامه کار نکنید؛ بلکه مفاهمه کنید. من خواهش می‌کنم عزیزانی که تحقیق می‌کنند و دلشان برای سینما می‌تپد لطفا به حرف‌های امام خمینی (ره) در همان سال‌های ابتدایی دهه 60 دقت کنند تا متوجه شوند که نظر ایشان درباره سینما و بازیگران، کارگردانان و… چیست. امام خمینی (ره) حتی درباره عوامل فنی سینما هم حرف زدند.
وی ادامه داد: اصلا اینگونه نبوده است که ما سال 62 متوجه شویم یک عده برای حفظ سینما نباید باشند. من در همان زمان به دیگران می‌گفتم که اگر عده‌ای قرار است سینما را به طور کامل از بین ببرند، پس بهتر است خودمان قبل از چنین اتفاقی سینما را هرس و بازنگری کنیم تا اشکالاتش پیدا شود. ما با همدیگر هم‌فکری کردیم تا سینما زیر دست و پای عده‌ای دیگر مچاله نشود. افرادی که صاحب فیلم و سینما بودند در این مسیر همراه ما بودند و این کار موجب شد تا سینما تعطیل نشود.
این سینماگر اضافه کرد: در شرایطی که سینما در مظان اتهام بود و تنها فیلم‌های خارجی نشان می‌دادند، من گفتم باید فیلم‌های خارجی برگه سبز گمرکی و رایت داشته باشد؛ اما متهم به سرمایه‌داری شدم که می‌خواهم پول از فیلم‌های خارجی بگیرم. بعد از آن آمدیم تعریف کردیم که اگر قرار است فیلم خارجی وارد شود، چه کسانی حق دارند فیلم خارجی وارد کنند؛ تولیدکننده فیلم سینمایی. بنیاد سینمایی فارابی بعد از تاسیس، ورود فیلم‌های خارجی را مصادره کرد. در حالیکه من اعلام کرده بودم، کسانی که فیلم داخلی تولید کنند، امتیاز ورود فیلم خارجی برای آن‌ها باشد چون درآمد خوبی داشت و می‌توانست هزینه تولیدش را تامین کند. این یک حمایت همه جانبه از تولیدکننده فیلم بود. به یاد دارم مرحوم خسرو سینایی به من گفت که برای فلان فیلم از من سه جایزه گرفته است اما با مصادره کردن فیلم‌های خارجی توسط فارابی نتوانست از آن استفاده کند.
وی ادامه داد: به صراحت می‌گویم که از سال 1359 تا 1362 ما هیچ هنرمندی را ممنوع‌کار نکردیم. در آن دوران مجوز 790 فیلم با هماهنگی سازمان فیلم و سینما باطل شد؛ زیرا غالب این فیلم‌ها خارجی بود و مشکلی در صدور پروانه نمایش داشتند.

سینمای ایران همیشه زنده بوده است
سپس قادری از هارون یشایایی تهیه‌کننده و سینماگر پرسید: آقای مسعودشاهی معتقد است که تمام تلاششان را تا سال 1362 کردند که سینما تعطیل نشود و هنرمندی هم ممنوع‌کار نشود. در حالی که از سال 1362 به بعد این روند تغییر پیدا کرد. شما که در آن سال‌ها حضور داشتید آیا چنین عملکردی را قبول دارید؟
یشایایی پاسخ داد: بسیاری از حرف‌هایی که زده می‌شود، صرفا در مقام حرف است. واقعیت این است برخی سینمای ایران را که بخشی از فرهنگ ماست، مانند جسد کالبدشکافی می‌کنند. عمر سینمای ایران همچون عمر سینما در کشورهای دیگر است و ما در این مورد دچار عقب‌ماندگی نیستیم. سینما مشخصات خود را داراست و مانند هر هنر دیگری افت و خیز دارد و سلیقه‌های متفاوتی در آن اعمال می‌شود. سینمای ایران در 100 سال اخیر همچون کالبدی زنده بوده؛ هیچگاه نمرده و همیشه زنده بوده است. حتی در سال 1358، فیلم ساخته می‌شد و سالن‌های سینما هم فیلم اکران می‌کردند و فارغ از مسایل روشنفکری مردم هم می‌دیدند. ما باید فیلمی می‌ساختیم تا مورد قبول مردم باشد وگرنه برای تماشای آن به سینما نمی‌آیند.
وی با اشاره به ماهیت سینمای ایران خاطرنشان کرد: با این که سینمای قبل از انقلاب اسلامی محدودیت در نمایش زن، مسایل جنسی و… خیلی از موارد نداشته؛ اما مردم سینمای بعد از انقلاب را بیشتر پذیرفتند. حتی فروش فیلم‌ها هم همین موضوع را درباره پذیرش مردم حکایت می‌کند. سینمای حرفه‌ای بعد از انقلاب با فیلم «اجاره‌نشین‌ها» آغاز شد که موفق هم بود. اگرچه فیلم‌هایی پیش از این ساخته شده اما موفقیت تجاری پیدا نکردند. همان‌طور که گفتم سینما را همچون موجود زنده‌ای ببینید؛ درست است که گاهی بیمار شده اما در طی این 100 سال همچنان زنده مانده است. همواره دولت‌ها می‌خواستند حرفشان را از طریق سینما بزنند و این یکی از مواردی بود که برای سینما دردسر ایجاد می‌کرد. سینمای ایران یکی از عرصه‌های پُرافتخار در دنیاست. در جشنواره‌های خارجی خیلی‌ها منتظر فیلم‌های ایرانی هستند؛ زیرا متوجه قابلیت سینمای ایران شده‌اند.

مدیریت سینما در دهه 60 صد در صد قابل دفاع نیست
سپس محمدرضا شفاه، تهیه‌کننده سینما درخصوص مدیریت سینما پس از انقلاب ذکر کرد: ما اصولا به طور معمول وقتی درباره دهه 60 حرف می‌زنیم و تاریخ‌نگاری آن را می‌خوانیم، در میان کلمات و سفیدی بین سطوح به محاکمه سینما اشاره می‌کنیم. اما واقعیت این است که یک‌بار باید با دقت ببینیم که دقیقا چه اتفاقی در آن دوران رخ داده است؟ ما سینمایی را از دوره قبل انقلاب که نشان دادن بسیاری از تصاویر و داستان‌ها بلامانع بوده و محدودیتی نداشته است، به دوره دیگری که خواسته و نگاه مذهبی داشت، منتقل کردیم و تطبیق دادن قالب قبلی به قالب سینمای بعد از انقلاب اسلامی کار بسیار دشواری بوده است. اگر اینگونه نگاه کنیم، اتفاقا متوجه فعالیت مجاهدانه و پُرتلاشی  می‌شویم که قصد حفظ جایگاه والای هنر و گوهر وجودی آن را دارد.
وی تصریح کرد: زمانی که من وارد دانشگاه سینمایی شدم و بعد درباره سینما مطالعه می‌کردم و فیلم ساختم، ابتدا متوجه روایت‌هایی با نگاه منفی به سینمای دهه 60 شدم. من هم شواهد این نگاه منفی را قبول دارم؛ اما زمانی که دقیق‌تر و با نگاه جامعه‌شناسانه بنگریم، قضاوت دیگری می‌کنیم. قضاوت امروز من این است که شاید اگر هر کدام از ما در آن دوره بودیم، مسیری شبیه به همین که اتفاق افتاده است، می‌رفتیم تا سینما در وهله نخست پذیرفته شود و برچسب فساد از روی آن برداشته شود. مدیرانی که روی کار آمدند اتفاقا عشق و علاقه به سینما داشتند. من از صد در صد مدیریت سینما در آن سال‌ها دفاع نمی‌کنم؛ اما شما در شرایط آن زمانه، تصمیمات را بررسی کنید. بالاخره جریان‌های پُرشور و مذهبی در کشور که بعد از انقلاب قدرت پیدا کردند، می‌توانستند سینما را به طور کامل تعطیل کنند.

«گنج قارون» پُربیننده‌ترین فیلم تاریخ سینماست
فریدون جیرانی، نویسنده و کارگردان موضع خود را اینگونه شرح داد: از ابتدای انقلاب اسلامی تا سال 1358، بازیگران سینمای ‌فارسی متوجه شدند که دیگر نمی‌توانند در سینمای پس از انقلاب نقشی ایفا کنند. به همین دلیل، از سال 1358 تئاترهای لاله‌زار، مملو از تئاترهایی با بازی چهره‌های فیلم‌فارسی شد. تئاتر پارس که اول لاله زار از خیابان استانبول بود، مرتضی عقیلی، فرزانه تاییدی و… تئاتر اجرا می‌کردند. این تئاترها تا اواخر سال 1359 بودند. از نیمه سال 1359، با سخنرانی و جمع‌آوری مظاهر طاغوت، مساله حجاب در اداره‌ها رسمی و اجباری شد، کم‌کم تئاترها هم جمع‌آوری شدند. تا سال 59 دولت موقت در شورای انقلاب بود یعنی تفکر ملی مذهبی‌ها بودند و چپ‌ها قلع و قمع نشده بودند.
وی ادامه داد: در سال 60 و پس از آنکه بنی‌صدر در مجلس اول رد صلاحیت شد، تمام نیروهای مدرن از قدرت حذف شدند و نیروهای سنتی باقی مانند. بعد اختلاف بین نیروهای سنتی آغاز شد و دو جریان پس از آن شکل گرفت. یک جریانی در داخل وزارت فرهنگ و هنر شکل گرفت که مهدی مسعودشاهی و آقای کلهر جزو آن بودند که محافظه‌کاران سنتی پشت آن‌ها درآمدند و از دل آن هیات هنرمندان مسلمان بیرون آمد؛ جمال شورجه و جواد شمقدری عضو آن بودند. جریان دیگر، شامل رادیکال‌های سنتی بودند و از دل آن جریان 62 به وجود آمد که ریشه در روشنفکری دینی داشتند.
این کارگردان تاکید کرد: نکته دیگر این که در آغاز انقلاب، سینمای ایران تاریخ داشت؛ از سال 1309 سینمای ایران با یک فیلم ایرانی آغاز به کار کرد و تا سال 57 آمده بود. در حقیقت دو دوره فیلمسازی را شامل شده بود و بیش از هزار فیلم داشت. دو نسل فیلمسازی تا سال 1357 از آن عبور کرده بودند؛ نسلی که جریان سینمای اصلی را حفظ کرده بودند و نسلی که سینمای متفکر را شکل داده بودند. از 30 فیلم پُرفروش این‌سال‌ها از «دختر لُر» گرفته تا «شرمسار»، «مادر» تا فانتزی «امیر ارسلان» تا کمدی «شب نشینی در جهنم» و… تا «فریاد نیمه شب» و… تا فیلم «گنج قارون» که به نظر من تا این لحظه پُربیننده‌ترین فیلم تاریخ سینماست؛ اما متاسفانه آماری از تعداد تماشاگران آن سال‌ها نیست.
وی تاکید کرد: اگر «عقاب‌ها» 11 میلیون بیننده داشته است، این آمار از فروش فیلم در سینماهای متعدد درآمده اما «گنج قارون» از سال 1344 تا سال 1358 نمایش داده شده و سال‌ها در سینما چرخیده است. فیلم‌های موج نو مانند «قیصر»، «گوزن‌ها» و… و همچنین بعد از آن فیلم «صمد» و «در امتداد شب» از دیگر فیلم‌های پُرفروش سینما بوده است؛ بنابراین سینمای ایران تاریخ داشته است. این‌طور نیست که بگوییم پس از انقلاب برای سینما تاریخ جدید ساخته است. البته درست است که پس از انقلاب سینما قاعده‌مند شده و به شکل سینمای بین‎‌الملل درآمده است.

بهتر از فیلم‌های دهه 60 در تاریخ سینمای ایران داریم؟
این فیلمساز افزود: از سال 1372 تا 1376 مدیریت در دستان جواد شمقدری و طیف نزدیک به ایشان بود. پس چرا هنوز هنرمندان ممنوع‌الکار بودند؟
قادری درباره این موضوع خاطرنشان کرد: من قبلا در مناظره با هوشنگ گلمکانی مطرح کردم، فرق است بین کسی که می‌گوید فلان چیز حرام است با کسی که می‌خواهد یک چیزی را از حرامی دربیاورد.
جیرانی یادآور شد: در همان زمان که آقایان انوار و بهشتی به عنوان جریان روشن‌فکری مخالف فیلم‌فارسی بودند، جریان بنیادگرا بیشتر مخالف بود. این را نباید کتمان کرد. در دوره مهدی مسعودشاهی سعید کنگرانی را گذاشتند در فیلم حبیب کاووش بازی کند و بعد از آن دیگر نتوانست بازی داشته باشد تا اینکه در فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» حضور پیدا کرد. همچنین ایرج قادری هم فیلم ساخت و بازی کرد؛ اما برخی از بازیگران فیلم فارسی دیگر ورود پیدا نکردند چون احساس عمومی این بود، جایی برایشان نیست.
وی افزود: از انتهای سال 1360 بحران‌های دیگری آغاز شد. من معتقد هستم سینمای دهه 60 از سال 1364 به بعد دچار تغییر و دگرگونی می‌شود. پس از سال 1365 و در دوره پنج جشنواره که «ناخدا خورشید»، «اجاره‌نشین‌ها» و «دستفروش» و… در آن حضور دارند، سینمای ایران وارد حوزه تفکری دیگری شد. مدیران جریان سینمای دهه 60، مخالف سینمای تفننی بودند. از نظر من سینمای متفکر ایران در بعد از انقلاب اسلامی و در نیمه دوم دهه 60 و در جشنواره پنجم شکل گرفت. به جشنواره ششم با فیلم «شاید وقتی دیگر» به جشنواره‌های بعدی «عروسی خوبان»، «هامون»، «نرگس» و… رفت. بهتر از فیلم‌های آن دوران در تاریخ سینمای ایران داریم؟
قادری بیان کرد: اما من معتقدم داریوش مهرجویی دوره «لیلا» تا «سنتوری» به شدت متفکرتر و سینماتر از دوره «گاو» و «دایره مینا»ست.

بحران سینمای ایران از دهه 50 ریشه در تصویر زن داشت
جیرانی با اشاره به بحران زن در سینمای ایران بیان کرد: محمد بهشتی سال 1369 در روزنامه اطلاعات مصاحبه‌ای مهمی کرده و گفته «ما سینمای متفنن را سینمای مبتذل و بازاری می‌دانستیم و معتقد بودیم سینما باید دارای فکر باشد و ما بتوانیم آرمان‌هایمان را در آن ببینیم». نظر من این است که بله همه این تفکرات به سینما لطمه زده، برخی فیلم‌ها حذف و نابود شدند و برخی سینماگران نتوانستند فیلم بسازند؛ سینمای خوبی هم همچون «هامون»، «سرب»، «دندان مار»، «کلوزآپ» و… از دل آن درآمده است. اشتباهات آن مدیریت این بود که فیلم‌فارسی را با داستان فیلم اشتباه گرفتند! فیلم‌فارسی مجموعه یک ساختار بود، اینها تصور کردند داستان، فیلم فارسی می‌شود… به همین دلیل جلوی داستان‌های جذاب ایستادند و از قصه‌هایی همچون «تاراج» و «زینال بندری» ترسیدند.
این سینماگر تاکید کرد: فیلم «مادیان» در جشنواره چهارم نمایش داده شد و سوسن تسلیمی کاندید نشد و در این دوره به بازیگر زن جایزه ندادند، در حالی که کاراکتر «رضوانه مادیان» یکی از بهترین شخصیت‌های زن سینما است. در جشنواره‌های دوم و چهارم و پنجم به بازیگر زن جایزه‌ ندادند و تازه از جشنواره ششم جایزه دادن به بازیگر زن روال پیدا کرد. تنها جایزه آن سال‌ها در جشنواره سوم بود که پروانه معصومی برای فیلم «گل‌های داوودی» گرفت. داستان سینمای ایران تصویر زن در سینماست، همچنین بحران سینمای ایران از دهه 50 هم ریشه در تصویر زن در سینمای ایران است.

فردین عاشق صدای دوربین بود
وی درباره محمدعلی فردین نیز عنوان کرد: من با فردین از سال 1357 دوست شدم و در همان سال با او مصاحبه کردم که در مجله فیلم و سینما چاپ شد. همچنین سال 1378 فردین را در خانه مرحوم ضیاءالدین دری دیدم که دیگر خسته و تکیده و تقریبا نابود شده بود؛ اما عاشق صدای دوربین بود. فردین گفت پیشنهاد بازی در یک سریال تلویزیونی دارد و من اشتباه کردم به او گفتم که «بازی نکن زیرا خاطراتت از بین می‌رود». فردین به من جواب داد «کدام خاطره؟ خاطرات به درد من نمی‌خورد؛ من الان عاشق صدای دوربین هستم». فروردین سال 79 فردین مُرد و داستانش بسیار تلخ است. من با پسر و عروسش درباره آخرین لحظه مرگش صحبت کردم. من سر فیلمبرداری «آب و آتش» بودم که تماس گرفتند فردین فوت کرده است و پرویز پرستویی به گریه افتاد… رضا کیانیان در برنامه «دو قدم مانده به صبح» گفت ما باید از ناصر ملک‌مطیعی و فردین عذرخواهی کنیم. بلافاصله روزنامه کیهان چنین بلایی به سر تلویزیون آورد که آقای رضا پورحسین که از مدیران خوب تلویزیون بود، در سال 1385 یا 1386 از مردم بابت این حرف‌ها عذرخواهی کرد!
سپس قادری توضیح داد: ببینید من در تمام عمرم آقای انوار و بهشتی را از نزدیک ندیدم و بحث ما این نیست چه کسی، چه فردی را محدود و یا از سینما دور کرد. یکی از مشکلاتم با دهه 60، تصور محدودکننده از سینماست؛ تصوری که می‌گوید فیلم هنری و متفکر چیست. در واقع مدیران تعاریف از سینما به وجود آوردند و دیگر اهمیتی به بازیگران سوپراستار، کارگردان و… ندادند. این تصورات محدودکننده از سینما موجب شد تا سینمای ایران تمامی اشکال و طیف‌ها را دربرنگیرد. مجموع این ایده‌ها شروع به تحقیر تماشاگر (از دانشجو گرفته تا یک خانم میانسال معمولی) کرد. در دهه 60 این ایده‌های فکری، شکل حاکمیتی گرفتند و سینما را هم محدود کردند. جلوی کار برخی با چنین تعابیری گرفته شد و یک انحصاری به به بهانه ابتذال برای یک عده به وجود آمد.
ماجرای جمع‌آوری ویدیو و نوار کاست چه بود؟
هارون یشایایی در ادامه نشست عنوان کرد: سینمای ایران در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی به شدت نزول کرده بود و اساسا حرفی برای گفتن نداشت. سینمای ایران در این صد سال مشکلات خودش را هم داشته اما مدیون تماشاگرانی است که هر نوع فیلمی را برای دیدن قبول کردند. من هیچ نوع محکومیتی را برای سینمای قبل و بعد از انقلاب قبول ندارم. این چیزی که امروز به عنوان سینمای ایران می‌بینیم، حاصل زحمت تمامی گروه‌هاست.
سپس مسعودشاهی گفت: یکی از محاسن خانواده بزرگ سینما، بخش رسانه‌ است که بازگویی آن از سوی اهالی رسانه برای ما خاطره‌انگیز است. امیدوارم این جلسات ادامه‌دار باشد تا ما به یک اصول و سرفصل برسیم تا دوستان جدید عبرت بگیرند. من در کنار دوستانی که بودم، اذعان داشتند که سینمای قبل از انقلاب دیگر چیزی برای گفتن نداشت. 2 برخورد می‌توان با آن کرد یا نگاه حذفی و یا پذیرش اینکه افرادی می‌توانند نگاه جدید به این مقوله داشته باشند.
وی ادامه داد: برنامه سه‌گانه «هدایت، حمایت و نظارت» که در آن سال‌ها برای سینمای ایران تعریف شد، سازوکاری به همراه داشت. برای مثال بنیاد سینمایی فارابی بازوی حمایتی این برنامه بود. بر این اساس هر کسی که قدمی برای سینما برمی‌داشت، باید از او حمایت می‌شد. برای جریان هدایت، ساختار سازمانی به نام «سازمان امور جشنواره‌ها» پیشنهاد شد چراکه جشنواره‌ای که در سال 60 راه انداخته بودم، هیچ زمینه‌ای نداشت. درباره ویدئوکلوب باید بگویم که در سال 60 با همکاری کمیسیون فرهنگی و ارشاد مجلس، من مسئول ساماندهی ویدیوکلوبها شدم و از خود آن افراد فعال در این زمینه برای سازماندهی دعوت کردم و اصولی را تدوین کردیم. همچنین اصولی را برای محتوا در نظر گرفتیم. سال62 اولین معترض دوستان معاونت سینمایی بودند که من آن زمان هشدارهای لازم را به وزارت ارشاد نیز دادم اما متاسفانه تعطیل و با این اتفاق سیستم آن زیرزمینی شد. همچنین بازار کاذب به دلیل این اتفاق نیز رخ داد.
جیرانی درباره این موضوع اظهار کرد: ویدیو که در سال 58 راه افتاد، همه فیلم‌های فارسی و خارجی که دوبله شده بود، به ویدیوها آمد. از سال 60 هم نوارهای کاست جمع‌آوری شد. فیلم‌های ایرانی در ویدیو جمع‌آوری و فیلم‌های خارجی سانسور شد. یک فیلم‌های محدود خارجی در ویدیو باقی ماند. از فیلم‌های ایرانی نیز «گوزن‌ها» و «تنگسیر» و… نمایش داده شدند. سال 61 مجله فیلم ویژه ویدیو منتشر شد و لیست فیلم‌هایی که اجازه نمایش در ویدیو را داشتند در شماره اول مجله آمده بود. دوستان می‌خواستند ویدیو را قانونمند کنند.
هارون یشایائی نیز گفت: قدرت هنر در پذیرش عامه است و سینمای ایران به ویژه بعد از انقلاب، از جانب مردم و حتی در سطح جهانی پذیرفته شده است که این دستاورد کمی نیست.
در بخش پایانی این نشست نیز محمدرضا شفاه گفت: قصد دفاع از تندروی‌ها را ندارم، چراکه چنین نگاهی اصلا قابل دفاع نیست. من محقق تاریخ سینما نیستم و تنها مخاطب آن دوره بودم. شاید می‌شد برای مدیریت سینما در آن دوره، سناریو بهتری نوشت. اما باید این نکته را در نظر گرفت که سینمای امروز ما، روی دوش آن روزها استوار است، تثبیت شد و افراد جدید را پیدا کرد. از آن دوره، فیلم‌های خاطره‌انگیز فراوانی به یادگار مانده و مقطع درخشانی در تاریخ سینمای ایران بوده است. رفتارهایی که آن دوره در سینما صورت گرفته، نتایج مثبتی داشته است و سینمای دهه هفتاد و امروز ما، از آن دوره نقطه اوج خود را شروع کرده است و این نکته نباید فراموش شود.
چهارمین جلسه از سلسله نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» پنجشنبه 6 مهر با نمایش قسمت چهارم مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» به کارگردانی شهرام میراب‌اقدم و میزگردی با حضور فریدون جیرانی، بهروز افخمی، سیدضیاء هاشمی و سجاد نوروزی ساعت ۱۷ در سالن شهر هفتم سینما آزادی برپا می‌شود.




محسن مخملباف تندروترین فرد سینما در سال‌های ابتدایی پس از انقلاب بود/ فخیم‌زاده: بهشتی می‌گفت من هم نمی‌دانم سینمای اسلامی چیست/سیدضیاء هاشمی: مخملباف جربزه جبهه رفتن هم نداشت!

سینماروزان/کیوان بهارلویی: اولین شب از سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» روز دوشنبه سوم مهر با حضور مهدی فخیم‌زاده، فریدون جیرانی، بهروز افخمی و سیدضیاء هاشمی در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.
نخستین شب از سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» به میزبانی امیر قادری و با حضور جمعی از سینماگران و اهالی رسانه روز دوشنبه سوم مهر در سالن شهر هفتم پردیس سینمایی آزادی برگزار شد. مهدی فخیم‌زاده، فریدون جیرانی، بهروز افخمی و سیدضیاء هاشمی از جمله سینماگرانی بودند که در میزگرد این نشست حاضر شدند.
امیر قادری ابتدا ضمن خوشامدگویی به مهمانان گفت: در 4 برنامه‌ای که از این سلسله نشست در مهرماه خواهیم داشت و 4 قسمت از مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» محصول سازمان سینمایی سوره را به نمایش می‌گذاریم، درباره تاریخ سینمای دهه 60 صحبت خواهیم کرد. در ادامه این نشست‌ها که احتمالا در آبان ماه برگزار می‌شود، موضوع سینمای دهه 70 را محل بحث قرار خواهیم داد.
وی ادامه داد: اغلب آنچه در سینمای ایران اتفاق افتاده است، حاصل دو دهه اول است. در ادامه مسیر مدیریت سینمای ایران آنچنان تغییر مسیر نداده و بنیاد آن از همان سال‌ها گذاشته شده است. اگر بخواهیم به سال های منتهی به انقلاب بازگردیم، روایتی وجود دارد که گفته می‌شود سینما در سال 56 در آستانه تعطیلی قرار گرفت و با اکران فیلم خارجی و محدودیت سالن، تقریبا همه چیز به پایان خود رسیده بود. با همین موضوع نشست را شروع می‌کنیم.
در ابتدای این نشست، سیدضیاء هاشمی تهیه‌کننده سینما درباره نقش خود در روزهای نخست سینمای ایران پس از انقلاب گفت: من با حوزه هنری به سینما ورود پیدا کردم. حوزه هنری در ابتدا حوزه اندیشه و هنر اسلامی بود و جمعی از جوانان انقلابی و متعهد برای تشکیل آن پای کار آمده بودند. در سال 60، بخش سینمایی حوزه هنری تازه شروع به کار کرد و به مرور منسجم شد. اولین اثری که در حوزه هنری ساخته شد، فیلم «توجیه» با بازی مجید مجیدی و کارگردانی منوچهر حقانی در سال ۱۳۶۰ بود. نویسنده این اثر محسن مخلباف بود که در واقع نقش پُررنگی داشت.
وی افزود: آقای مخملباف به واسطه ورود به حوزه هنری توانست فیلمساز شود. او خود را اسلام‌گرای تندرو می‌دانست و در تندروی، مشهورترین چهره حوزه هنری بود. به واسطه همین تندروی‌های برخی در اوایل انقلاب، این تصویر از بسیاری از افراد فعال در حوزه هنری آن زمان شکل گرفته بود.
این تهیه‌کننده سینما یادآور شد: در آن دوران، این فیلم‌ها معروف به فیلم اتوبوسی بود؛ چراکه عمدتا با اتوبوس مردم را از جاهای مختلف به سینما و مسجد می‌بردند و فیلم‌ می‌دیدند. زمانی که «برزخی‌ها» با چهره‌های بزرگ سینمای پیش از انقلاب آمد، برخی از افراد جامعه واکنش تندی به آن نشان دادند. در خاطرم است که فیلم «حاجی واشنگتن» اثر علی حاتمی در سینما اکران شده بود و به همراه مخلباف برای تماشای این فیلم رفته بودیم که او بسیار برافروخته و عصبانی شد.
در ادامه مهدی فخیم‌زاده، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با بیان اینکه فیلم «میراث من جنون» را هنوز دوست دارد، در پاسخ به پرسش امیر قادری مبنی بر اینکه بیشترین دل‌مشغولی‌اش پس از انقلاب چه بود، تصریح کرد: من 6 یا 7 سال قبل از انقلاب با فیلم «تپلی» ساخته محمدرضا میرلوحی به سینما ورود کردم، در حقیقت با بازیگری شروع کردم و بعد به دستیاری، کارگردانی و… پرداختم. ناگفته نماند که در آن زمان فیلم‌فارسی را نمی‌شد ادامه داد. قبل از انقلاب اگر کارگردانی می‌خواست اثر متفاوتی بسازد، باید به جایی وصل می‌بود.
وی ادامه داد: حتی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم افراد خاصی می‌توانستند ورود کنند و باید نفوذ می‌داشتیم. برای مثال در آن زمان، چهره‌های خاصی ازجمله عباس کیارستمی، اسفندیار منفردزاده، فروزش و..‌. در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فعالیت می‌کردند.
این بازیگر پیشکسوت در جواب به این سوال امیر قادری که آیا روایتی که می‌گویند سینما در سال 56 در آستانه تعطیلی بود، درست است یا نه، مطرح کرد: این روایتی را که می‌گویند سینما قرار بود در سال ۱۳۵۶ تعطیل شود، به این شکل قبول ندارم؛ بلکه سالن‌هایش را از دست داده بود. چراکه با هجوم فیلم‌های خارجی مواجه بودیم. برای مثال، سال ۱۳۵۱، ما ۹۰ اثر تولیدی داشتیم؛ در حالی که سال ۱۳۵۶، ۱۱ اثر خروجی سینمای ایران بود. سود اکران فیلم‌های خارجی برای سینماداران بیشتر از اکران فیلم‌فارسی بود. لفظ تعطیلی به معنی از دست‌دادن تماشاچی نبود و همان‌طور که گفتم فیلم ایرانی در مقایسه با فیلم‌های خارجی تماشاگر کمتری داشت.
این هنرمند با اشاره به خط فکری محسن مخملباف ذکر کرد: در سال‌های ابتدایی پس از انقلاب، محسن مخملباف تندروترین فرد سینما بود. نقل می‌کردند زمانی که سر صحنه می‌رفت، پاکتی همراهش بود که تصور می‌کردند، انار است اما بعد متوجه شدند، نارنجک با خود همراه دارد.
وی ادامه داد: محسن مخملباف روزی از فیلم «فرار» که تهیه‌کننده آن بودم و در ژانر دفاع مقدس تولید شده بود، تمجید کرد. حتی به من گفت «معتقد بودم که همه شما باید اعدام شوید؛ اما با این فیلم از شما خوشم آمده!‌‌‌». مخملباف مدام از مدیران وزارت ارشاد و فارابی و… انتقاد می‌کرد که این‌ها فراماسون هستند. حدود دو سال بعد، همراه سیروس الوند بودیم که مخملباف را هم دیدیم‌. کاملا تغییر کرده و از عقاید خود برگشته بود و به ما تذکر می‌داد که مراقب حزب‌الهی‌های تندرو باشید تا وارد شوراهای سینمایی نشوند.
در ادامه سیدضیاء هاشمی با رد برخی سخنان فخیم‌زاده، افزود: مجموعه سینمای پس از انقلاب به این تندی که گفتند نبود. این را هم بگویم به عنوان کسی که در کارهای او به عنوان تهیه‌کننده حاضر بودم، محسن مخملباف حتی چاقو هم همراه خودش سر صحنه نداشت. در آن دوران از حوزه هنری افراد زیادی عازم جبهه شدند و به یاد دارم در عملیات مرصاد تیمی متشکل از کارگردانان و فیلمبرداران رفتند، اما محسن مخملباف در دوران تندرویی‌اش هم هیچ‌وقت جبهه هم نرفت و در اصل، دل و جرات این کارها را هم نداشت.
وی افزود: البته بهروز افخمی از جمله افراد استثنایی بود که از همان ابتدا از محسن مخملباف متنفر بود و هیچ وقت حسی خوبی به او نداشت. افرادی آن زمان در حوزه هنری بودند که عاشق سینما باشند و فیلم‌ها را دنبال کنند، اما کسی به شدت بهروز افخمی پیگیر فیلم نبود. در حقیقت ایشان قبل از انقلاب به شدت اهل سینما بود؛ مدام به سینما می‌رفت و فیلم‌های آن دوران را هم می‌دید و حتی برای هم‌محلی‌هایش به مدت 2 ساعت کل فیلم را تعریف می‌کرد.
وی درباره طیف بندی سینمای پس از انقلاب ادامه داد: در سینمای ایران آن زمان از حوزه هنری انقلابی‌تر وجود نداشت و حتی فضای تلویزیون که بهروز افخمی در آن مشغول بود، به نسبت بازتر بود. خاطرم هست که آن زمان برخی افراد تلویزیون فیلم «توبه نصوح» را که محصول حوزه بود، مسخره می‌کردند. البته این فیلم واقعا انبوهی از مخاطبان و روحانیون را با خود همراه کرده بود.
در ادامه نشست بهروز افخمی نویسنده و کارگردان پیشکسوت در جواب به این سوال امیر قادری که آیا تجربه‌اش از سال 56 تعطیل‌شدن سینمای ایران است یا خیر، بیان کرد: قطعا تجربه من از سال ۱۳۵۶، تعطیل شدن سینماهاست و اینکه تولید فیلم به زیر 10 اثر رسید. البته آن سال دیگر بحبوبه انقلاب اسلامی بود و این مساله بر رفتار حکومت تاثیر داشت. برای بررسی دقیق‌تر این پرسش باید به سال 55 توجه کرد که در آن سال نیز تولید فیلم به زیر 20 اثر رسید. معتقدم روش‌هایی برای گران‌کردن تولید فیلم از سوی دولت به کار رفته شد که باعث شد بخش خصوصی کاملا ناتوان شود. در حقیقت شاید بتوان گفت هدف دولت کنترل کامل فیلمسازی توسط خودش بود؛ البته بهتر است بگویم سازمان‌های نیمه‌دولتی مانند شرکت گسترش صنایع سینمایی هزینه تولید را افزایش دادند و همین امر موجب شد قیمت تولید فیلم در فاصله کوتاهی 5 برابر شود.
در ادامه سیدضیاء هاشمی درباره رویکردهای سینمای ایران پس از وقوع انقلاب عنوان کرد: زمانی که پس از انقلاب، سینمای گلخانه‌ای به راه افتاد، الگوی آن از سینمای روسیه گرفته شد. اساسا فارابی عصاره‌ای از کمونیست بود. اینکه می‌گویند الگویی از سینمای فرانسه بوده، ابدا اینجور نیست. بلکه نگاه واقعی سینمای چپ‌گرای کمونیست بودند. حوزه هنری مخملباف هم اصل سینمای کمونیست بود. اینها متاثر از نگاه افراط و تفریطی به دین بود و این در همه بخش‌ها حتی غیر از سینما وجود داشت. این مساله را حتی در احکامی که آن دوران علیه سینما صادر می‌شد می‌توان دید. آن زمان اغلب سینماهای کشور به جرم آنکه مال حرام داشتند، از مالکانشان گرفته و به بنیاد مستضعفان داده شد. برخی هم البته با دادن خمس مال‌شان پاک شدند. بنابراین به طورکلی الگوی سینمایی خانه سینما و فارابی از روسیه گرفته شده بود و طی سفرهای آقایان به اروپا به سینمای چپ‌گرا متمایل شده بود.
در ادامه امیر قادری با طرح این موضوع که بنابراین شما معتقدید همه اینها انشئابات مختلف سینمای مارکسیسم بوده، نظر فخیم‌زاده را درباره این موضوع جویا شد. وی گفت: اواخر دهه پنجاه به طور کلی دولت غایب بود و نقش چندانی در شکل‌گیری سینما نداشت. به مرور یعنی سال 60 حوزه هنری پیدا شد. قبل از این تنها یک پروانه ساخت صادر می‌شد. بنیاد سینمایی فارابی هم در همان زمان به دنبال پیدا کردن معنایی برای سینمای اسلام‌گرا بود. در واقع دست و پا می‌زدند تا الگوی سینمای اسلامی به وجود بیاورند. به یاد دارم آن زمان از محمد بهشتی می‌پرسیدیم، سینمای اسلامی که می‌گویید، یعنی چه و ایشان یک جایی بالاخره پاسخ داد که “شما نمی‌دانید سینمای اسلامی چیست و من هم نمی‌دانم!”. حوزه هنری سنگ انقلاب و حزب الله را به سینه می‌زد و متشکل از کسانی بود که یا انقلابی بودند یا انقلابی شدند. اما در سوی مقابل در دوره‌ای، بنیاد سینمایی فارابی که بیشتر روشنفکران را به خود جذب می‌کرد، رسما اعلام ‌کرد عرفان، وجه هنری اسلام است و به دنبال ارایه این تعریف از سینمای اسلامی بودند.
قادری در ادامه نشست با طرح این پرسش از افخمی که آیا سینمای ما پس از انقلاب بیشتر به سینمای مارکسیستی گرایش پیدا نکرد؟، بیان کرد: چراکه تعریفی برای سینمای اسلام‌گرا نداشتیم، اگرچه به دنبال آن بودیم. اما باید بگویم که تعریف سینمای مارکسیستی را جای سینمای اسلام‌گرا گذاشتیم چون در دنیا تعریف داشت.
افخمی درباره این موضوع پاسخ داد: با این پرسش تفاوت سینمای فاشیست با سینمای مارکسیست چیست؟ بنظر من این مقایسه خیلی وجهی ندارد. اما اگر با رویکرد محتوایی بخواهیم بررسی کنیم، می‌توان تحلیلی داشت. از آنجایی که بخشی از سینمای کشورهای کمونیستی، قهرمان‌پرداز، امیدآفرین و پرداختن به طبقه فرودست بود و انقلاب را تبلیغ می‌کرد. هرچند این مضمون‌های قهرمان‌پرداز را هم می‌توان در سینمای هند هم پیدا کرد.
این فیلمساز درباره شرایط متفاوت سینما و تلویزیون در دهه 60 با کنایه مطرح کرد: من آن سال‌ها در تلویزیون بودم. البته تلویزیون در آن دوران برخلاف سینما، مشغول نظریه‌پردازی نبود! و یک کار ضروری داشت؛ آن هم این بود که اوقات فراغت مردم را باید پُر کند؛ اوقات فراغتی که هر روز داشت جدی‌تر هم می‌شد. از سال 1361 به بعد، سریال‌سازی در تلویزیون آغاز شد و من هم در سال 62 مدیر گروه فیلم و سریال تلویزیون شدم‌‌. زمانی که مدیر شدم، دیگر مسئولیت پُرکردن اوقات فراغت با این گروه بود و مدام برنامه تولید می‌شد. می توانم بگویم به اندازه مدیریت دو شبکه فعلی حجم و وسعت کار داشتیم. مسئولیت سنگینی هم بود و به محض اینکه در این کار کمی شکست می‌خوردیم و ضعیف عمل می‌کردیم، انواع ناسزاها به ما گفته می‌شد. به یاد دارم آن زمان فیلم‌های آمریکایی را نشان می‌دادیم و برای یک فیلم که حق رایتش تمام شده بود، بعدها در دادگاه لاهه جریمه شدیم و مجبور شدیم چند برابر حق پخش آن را بپردازیم!
در ادامه این نشست فریدون جیرانی نویسنده و کارگردان باسابقه، نظر خود را درباره تعطیلی‌ سینماها در سال ۱۳۵۶ این گونه شرح داد: از سال ۱۳۵۵ بحران سینما آغاز و جلسات مهم حزب رستاخیز درباره این بحران تشکیل شد. فکر می‌کنم تندترین نظرات درباره سانسور در سینما در آن جلسات گفته شده است. افراد زیادی مانند ناصر تقوایی و سعید مطلبی در آن جلسات درباره سانسور تند و تیز حرف زدند.
وی ادامه داد: سانسور در آن زمان وجود داشت. همان سال ۱۳۵۵، فیلم‌هایی همچون «دایره مینا»، «مرثیه» و‌… هنوز توقیف بودند‌. به یاد دارم که با هاشم خردمند که از مدیران ارشاد بود در روزنامه اطلاعات درباره توقیف شدن فیلم «مرثیه» حرف زده بودم و گفتم چرا آزاد نمی‌شود. این فیلم‌ها اواخر سال ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفتند و 57 به نمایش درآمدند‌. در واقع از سال ۱۳۵۳ که نسخه کامل فیلم «گوزن‌ها» در جشنواره فیلم تهران اکران شد، سانسور در سینما هم شدید شد.
جیرانی خاطرنشان کرد: «گوزن‌ها» اثری به روز و بهتر است بگویم تبلیغ چریک‌های فدایی بود و تصاویر زیبایی داشت. پس از نمایش این فیلم، جشنواره هم زیر سوال رفت و هم فضای سینمای اجتماعی، سینمای اعتراضی و یا متفکر بسته‌تر شد. من به طور کلی معتقدم نیمه‌ دوم دهه ۶۰، سینمای متفکر ایران رشد کرده اما گفتمان سینمای دهه ۴۰ و ۵۰، ضدمدرنیسم است و برایش تحلیل دارم. در سینمای اعتراضی یا اجتماعی آن زمان زن مدرن نمی‌بینیم.
وی ادامه داد: گفتمان بومی‌سازی، روشنفکران را در اواخر دهه ۴۰ به خودش جلب کرد. در گفتمان بومی‌‌سازی تفکر و فرهنگ غرب به مثابه پوششی تلقی می‌شود که فرهنگ استعمار را یادآوری می‌کند؛ این همان چیزی است که کوبا و الجزایر هم تجربه‌اش را دارند. ما هم این گفتمان بومی‌سازی را دنبال کردیم که هم روشنفکران در کنارش قرار می‌گیرند، هم طبقه‌ پایین. بنابراین علت اینکه در سینمای اجتماعی و اعتراضی ایران زن و انسان مدرن می‌بینیم، این است.
این ژورنالیست در ادامه عنوان کرد: فرهنگ غرب با فرهنگ امپریالیسمی یکی انگاشته می‌شد، در حالی که این دو موضوع از هم جدا هستند. اما چون ما آن را یکی می‌پنداریم شاهد آثاری مانند فیلم‌های ساعدی هستیم. البته همه این موارد دلیل نمی‌شود که بگوییم این سینما عقب‌افتاده است؛ سینما دچار یک تفکر غرب‌ستیزی است که در آن دوره در تمام دنیا وجود داشت. در آن دوره فرهنگ غرب یک تهاجم محسوب می‌شد و مانند حالا تعاریف تغییر نکرده بود.
جیرانی ادامه داد: آن زمان شهر مدرن با فرمانروایش تعریف می‌شد. آن زمان داستان شهر مدرن، داستان امروزی نبود. آنچه که شاه از مدرناسیون نشان می‌داد؛ حاشیه‌نشینان را دچار از خودبیگانگی کرد و روشنفکران تحت تاثیر بیشتر گفتمان چپ آمریکا لاتین یعنی همان بومی‌سازی قرار گرفته بودند که باعث شد مخالف شهر مدرن باشند. این نگاه باید طبیعتا بعد از انقلاب ادامه پیدا می‌کرد. چراکه نیروهایی که قدرت را در دست گرفتند، دو مدل بودند؛ دولت موقت و نیروهایی که مسئولیت نهادهای انقلابی را داشتند.
وی یادآور شد: پس از آنکه جنگ شروع شد و مهدی کلهر آمد، تفکر دیگری پدیدار شد و اولین روحانی که به وزارت ارشاد رفت، صادقی اردستانی بود. اولین اقدام شورای پروانه نمایش ارشاد بعد از جنگ این بود که جلوی فیلم‌های روسی را گرفت.
این سینماگر خاطرنشان کرد: حال که آقای افخمی اینجا حضور دارند، باید بگویم که تلویزیون در آن زمان با تهیه کردن فیلم بهرام بیضایی در سال 60 نقش مهمی ایفا کرد.
جیرانی درباره موفقیت فیلم‌هایی نظیر «سوته‌دلان» و «در امتداد شب» در در رقابت با فیلم‌های خارجی در سال‌های منتهی به انقلاب بیان کرد: رقابتی در کار نبود. تماشاچی فیلم فارسی، طبقه پایین و حاشیه‌نشین، و تماشاچی فیلم خارجی طبقه متوسط و مرفه بودند. سینماهای‌ نمایش‌دهنده فیلم‌های ایرانی از میدان انقلاب به بالاتر نبودند. یعنی بهترین سینمای نمایش دهنده فیلم ایرانی «کاپری» در میدان انقلاب بود. با نمایش فیلم‌های «دایره مینا» و «سفر سنگ»، فیلم ایرانی در بالاشهر نیز نمایش داده شد. رقابت بین فیلم‌های ایرانی و خارجی سخت بود و مهمترین مساله در بحران سینما علاوه بر رقابت، بریدن تماشاچی از فیلم ایرانی بود. 2 فیلم در سال 57 خوب فروخت؛ اثری از ایرج قادری و و فیلم «در امتداد شب» که رکورد تاریخ را شکسته است و من معتقدم تفکری که پشت فیلم در «امتداد شب» بود، می‌توانست سینمای ایران را مانند سینما‌ی ترکیه کند.
جلسه دوم سلسله نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» امشب سه شنبه 4 مهر با نمایش قسمت دوم این مستند و میزگردی با حضور فریدون جیرانی، مهدی مسعودشاهی، سیدمحمد حسینی و هوشنگ گلمکانی ساعت 17 در سالن شهر هفتم سینما آزادی ادامه خواهد یافت.




نمایش فیلمی درباره فلینی با حضور فریدون جیرانی و امیر قادری

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: مستند “فلینی هرگز پایان نمی‌یابد” توسط گروه سینمایی هنرو تجربه به نمایش در می‌آید.

روز شنبه ۲۱ مرداد در اولین روز رویداد “سینما، پرتره” مستند فلینی هرگز پایان نمی‌یابد به کارگردانی یوجینو کاپوچو از ساعت ۱۹ در پردیس سینمایی ملت به نمایش در می‌آید.

پس از نمایش فیلم، با حضور فریدون جیرانی و امیر قادری نشست تحلیلی درباره این مستند و همچنین سینمایی فدریکو فلینی برگزار می‌شود.

حضور در این مراسم آزاد و رایگان است و علاقمندان برای ثبت‌نام در این رویداد و حضور رایگان می‌توانند به آدرس https://honartajrobeh.ir/club/
مراجعه کنند.

فلینی هرگز پایان نمی‌یابد به کارگردانی یوجینو کاپوچو ساخته شده است.

کاپوچو در این مستند، آشنایی‌اش با فلینی در جوانی  را بازسازی می‌کند و این که چطور بعدتر، پس از اتمام تحصیلاتش در مرکز فیلمبرداری تجربی، با یکدیگر در صحنه‌ی فیلم جینجر و فرد همکاری کردند. این فیلم جشنواره‌ فیلم ونیز، ۲۰۱۹، جایزه‌ کلاسیک ونیز برای بهترین مستند درباره‌ی سینما را به دست آورد.

این رویداد با همکاری مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، جشنواره سینما حقیقت، پردیس سینمایی ملت، سایت کافه سینما برگزار می‌شود.




حسین فرحبخش: چرا به بیانات رهبری درباره فرهنگ بی توجهند؟

سینماروزان: چرا مردم، بین خودشان و مسئولان نظام منهای رهبری، یک دیوار کشیده اند؟ برای اینکه مسئولین اغلب فقط در حرف خود را مرید رهبری نشان می‌دهند و در عمل، جور دیگری رفتار می‌کنند.

#حسین_فرحبخش مدیر پارسافیلم با بیان مطلب فوق در گفتگو با فریدون جیرانی در کافه آپارات گفت: نگاه فرهنگی رهبری تقریبا با نگاه تمام مسئولان متفاوت است. وزیری که مدعی اقتدا به رهبری است بیاید و بگوید آیا نظراتش با رهبری یکی است؟

وی ادامه داد: آیا این وزیر اجازه ساخت #آدم_برفی را میدهد؟ آیا این وزیر اجازه ساخت #مارمولک را میدهد؟ همین حالا هم این وزرا اجازه ساخت آدم برفی و مارمولک را نمی‌دهند.

این تهیه کننده گفت: وضعیت سینما از همیشه نابسامان تر است و باید مدیران فکری کنند برای بهبود‌. سینما، جای سرگرمی است و مسئولان باید باور کنند به این مفهوم و دست سینماگرانی که به فکر سرگرم سازی هستند را ببوسند.

متن کامل حرفهای حسین فرحبخش را در کافه آپارات ببینید.

حسین فرحبخش: وضعیت سینما نابسامان‌تر از همیشه است
حسین فرحبخش: وضعیت سینما نابسامان‌تر از همیشه است




صدور پروانه برای همکاری جیرانی و تهیه‌کننده “شیشلیک”

سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت سینمایی در جلسه اخیر با یک فیلم‌نامه موافقت کرد.

به گزارش سینماروزان فيلم ‌نامه «فیل» به تهیه‌کنندگی فریدون جیرانی و محمدرضا منصوری و کارگردانی و نویسندگی رضا گوران موافقت شورای ساخت سازمان سینمایی را اخذ کرد.

جیرانی آخرین بار سه سال قبل فیلم “آشفتگی” را ساخته بود و منصوری هم در سالهای اخیر به عنوان تهیه کننده آثاری همچون “شیشلیک”، “درخت گردو” و “دسته دختران” شناخته شده است.

رضا گوران کارگردان “فیل” هم بعد از سالها کار تئاتر، سه سال قبل فیلم “سرکوب” را ساخته بود و این، دومین فیلم بلند اوست.

“پارک وی”، “من مادر هستم” و “آشفتگی” ازجمله آثار جیرانی بوده‌اند که منصوری به عنوان مدیر تولید آنها حضور داشته.

صدور پروانه برای همکاری فریدون جیرانی ومحمدرضا منصوری
صدور پروانه برای همکاری فریدون جیرانی ومحمدرضا منصوری




تناقض‌گویی آشکار جیرانی-طباطبایی‌نژاد درباره یک شاخ اینستا که مجوز کارگردانی سینما گرفته+عکس

سینماروزان: عواقب صدور پروانه کارگردانی سینما برای یک شاخ اینستاگرام(اینجا را بخوانید) ادامه دارد.

ارائه توضیحات از سوی افراد مسئول در ماجرا هم نه تنها به شفاف‌سازی منجر نشده که پاره‌ای تناقضات را شکل داده.

ازجمله این تناقضات در مصاحبه‌های محمدمهدی طباطبایی‌نژاد معاون نظارت و فریدون جیرانی عضو شورای پروانه ساخت رخ داده است.

طباطبایی‌نژاد معاون نظارت به فارس گفته: ایشان{رقاص اینستا} ۴ نمونه فیلم کوتاه به شورا ارائه داده!

فریدون جیرانی در شبکه خبر گفته: این جوان{رقاص اینستا} یک فیلم کوتاه به عنوان نمونه کار به شورا ارائه کرده!!

اینکه بالاخره این شاخ چند فیلم کوتاه به شورا ارائه داده مشخص نیست ولی اینکه چرا مسئولین درگیر ماجرا در برخورد با یک ماجرای پرشبهه، روالی منطقی درپیش نمی‌گیرند و به‌خاطر احترام به اهالی سینما هم که شده به‌دنبال تجدیدنظر در عملکرد خویش نیستند، جای پرسش دارد؟؟

در اینجا، مقصر نه آن شاخ بلکه سازوکاری است که شاخ بخت‌برگشته را در کانون حواشی قرار داده. شاید اگر از همان ابتدا برای این شاخ، مجوز ویدیویی و نه سینمایی صادر می‌شد نه تنها این همه جار و جنجال شکل نمی‌گرفت که هیچ کس هم غور نمی‌کرد در سوابق آن‌چنانی شاخ.

اینکه چرا حالا هم تصمیم‌گیران به‌جای اصلاح رویه به‌دنبال توجیهاتی هستند که فقط نقدها را بیشتر می‌کند، نامعلوم است؟؟

 

تصویر گفتگوی معاون نظارت و تاکید بر ۴ نمونه فیلم کوتاه شاخ اینستا
تصویر گفتگوی معاون نظارت و تاکید بر ۴ نمونه فیلم کوتاه شاخ اینستا

تصویر گفتگوی فریدون جیرانی و تاکید بر یک نمونه فیلم کوتاه شاخ اینستا
تصویر گفتگوی فریدون جیرانی و تاکید بر یک نمونه فیلم کوتاه شاخ اینستا

فریدون جیرانی+محمدامین کریم‌پور+محمد مهدی طباطبایی نژاد
فریدون جیرانی+محمدامین کریم‌پور+محمد مهدی طباطبایی نژاد




متعاقب صدور پروانه کارگردانی سینما برای یک شاخ پولدار اینستاگرام صورت گرفت⇐حذف دو عضو شورای پروانه ساخت و جابجایی با دو نیروی جدید!!/آیا سومین حذفی، جیرانی است؟؟؟

سینماروزان: ساعاتی بعد از مشخص شدن صدور پروانه کارگردانی سینما برای یک شاخ پولدار اینستاگرامی و انتقادات رسانه‌ها و اهالی سینما به این اتفاق، سازمان سینمایی از تغییر و تحول در شورای پروانه ساخت سینمایی خبر داد؛ تغییر و تحولاتی که با دو نفر استارت خورده و ممکن است نفرات دیگری را هم دربرگیرد!

به گزارش سینماروزان اکبر نبوی‌منش و مسعود نقاش‌زاده دو عضو حذف‌شده شورای پروانه ساخت سینمایی هستند که جای خود را به محمدجعفر صافی و سیدحسین حقگو داده‌اند!!

با واکنش‌های انتقادی که نسبت به صدور پروانه کارگردانی سینما به یک شاخ پولدار اینستاگرام صورت گرفته است (اینجا را بخوانید) هیچ بعید نیست کانون کارگردان سینمای ایران هم نماینده خود در شورا را تغییر دهد.

فریدون جیرانی نماینده فعلی کانون در شوراست که انفعالش در ماجرای صدور پروانه سینمایی برای یک شاخ متمول اینستا با پرسش‌های مختلفی مواجه شده است؛ پرسش‌هایی که ممکن است به جابجایی جیرانی با یک کارگردان تازه‌نفس و مستقل منجر شود؟؟




حرفهای فریدون جیرانی پیرامون وضعیت صدور مجوز در شورای پروانه ساخت⇐تاکنون فقط یک فیلمنامه مرتبط با کرونا به شورای ساخت ارائه شده!/اکثر فیلمنامه‌های کمدی ارائه‌شده، شبیه به هم هستند!/تصمیمات شورا متاثر است از حملات رسانه‌های مخالف به دولت ولی مدیریت شورا تا به حال سعي كرده تعادل را در شورا حفظ كند!/دفاع من از تعادل معني‌اش اين نيست كه همه فيلمنامه‌های انتقادی، تصويب شده و فيلمنامه‌اي رد نشده است!!

سینماروزان: با راه‌اندازی شوراهای پروانه ساخت، صدور پروانه ساخت برای آثار سینمایی از سر گرفته شده ولی همچنان مشخص نیست که چه حجمی از این فیلمنامه‌های پروانه‌گرفته، دست گذاشته‌اند بر مشکلات کلان اجتماعی و فی‌المثل شیوع کرونا و اغتشاشات بازار ارز.

فریدون جیرانی کارگردان پیشکسوت که عضو شورای پروانه ساخت است پیرامون کیفیت فیلمنامه‌های بررسی شده در شورای ساخت در هفته‌های اخیر به تینا جلالی در اعتماد گفت: دو دسته فيلمنامه به شورا ارسال مي‌شود، يك‌سري فيلمنامه‌هايي كه وصل به جريان اصلي هستند، آن جرياني كه به ميزان فروش و مخاطب سينما فكر مي‌كند و سازندگان براي جلب ‌توجه مخاطب بيشتر تلاش مي‌كنند بنابراين بيشتر فيلمنامه‌هاي ارسالي، كمدي هستند، اكثر اين فيلمنامه‌هاي كمدي فيلمنامه‌هاي بدي ندارند اما اكثرا شبيه به هم هستند، يك‌سري فيلمنامه‌هايي هم هستند كه توسط نسل جوان نوشته مي‌شود و قرار است توسط اين گروه ساخته شود كه مربوط به سينماي اجتماعي مي‌شود يا بخشي كه من نامش را سينماي اعتراضي مي‌گذارم دركنار اينها يك‌سري فيلمنامه‌ها هم توسط كارگردان‌هاي مطرح نوشته مي‌شود كه در كنار اين جوانان در مجموع مورد ارزيابي و بررسي قرار مي‌گيرد.

این عضو شورای صدور پروانه ساخت با اشاره به قلت فیلمنامه‌های مرتبط با کرونا گفت: تا اين لحظه كه با شما صحبت مي‌كنم به غير از يك فيلمنامه درباره كرونا، فيلمنامه ديگري نخواندم. البته بگويم كه 4 هفته بيشتر نيست شوراي پروانه ساخت كارش را مجددا شروع كرده است، در سال جديد اين هفته پنجم است كه بررسي فيلمنامه‌ها را از سر گرفتيم.

جیرانی درباره تاثیرپذیری شورا از اتفاقات سیاسی-اجتماعی گفت: شورا سياست خاصي كه نوشته شده باشد، ندارد. اما سليقه اعضاي شورا و مديريت شورا در تصميم‌گيري موثر است. اين سليقه و مديريت هم متاثر از فضاي سياسي و اجتماعي است. متر اين فضاي سياسي و اجتماعي را هم بايد در برخورد سايت‌ها و رسانه‌هاي مخالف دولت و ارشاد ديد. اين سايت‌ها و رسانه‌ها مي‌دانند با انتقاد تندشان روي عملكردها تاثير میگذارند. البته اين انتقادهاي تند هم ريشه در حال و هواي همان فضاي سياسي و اجتماعي‌ دارد كه امكان اين تندروي را ايجاد كرده است. البته مديريت شورا تا به حال سعي كرده تعادل را در شورا حفظ كند و نگذارد جوان‌هايي كه فيلمنامه اجتماعي نوشتند، آسيب ببينند.

جیرانی درباره حجم فیلمنامه‌های ردشده تاکید کرد: دفاع من از تعادل معني‌اش اين نيست كه همه فيلمنامه‌های انتقادی، تصويب شدند و فيلمنامه‌اي رد نشده است. اما مي‌توانم با قاطعيت عنوان كنم، فيلمنامه‌هاي تصويب شده جوان‌ها بيشتر از رد شده‌هاست!!




واکنش تهیه‌کننده “سرب” و “مارال” به ادعای پرویز پرستویی مبنی بر صدور مجوز فعالیت فردین در انتهای دهه شصت⇐واقعاً بی‌حواسید یا نان بی‌حواسی‌تان را می‌خورید؟ /در تمام دوران حیات فردین، هیچ‌گاه صلاحیتش برای بازیگری تائید نشد!/حتی بعد از دوم خرداد و زمانی که بنا شد فردین نقش اول فیلمی به کارگردانی ناصر تقوایی را بازی کند شخص مهاجرانی-وزیر وقت ارشاد- ساز مخالف زد!!/تاریخ را تحریف نکنید و جلوی قاضی، معلق بازی نفرمایید!

سینماروزان: ادعای اخیر پرویز پرستویی درباره صدور مجوز بازیگری فردین در انتهای دهه شصت با واکنش تهیه‌کننده “سرب” و “مارال” مواجه شد.

پرویز پرستویی در گفتگو با فریدون جیرانی در آپارات مدعی شده در اواخر دهه شصت، شرایط برای بازی فردین در سریال “رعنا”ی داوود میرباقری فراهم آمده و این خود فردین بوده که علاقه به بازی نداشته!

این ادعا با واکنش محمدهاشم سبوکی مدیر شیرازفیلم و تهیه‌کننده آثاری ماندگار نظیر “سرب”، “مارال” و “آوار” مواجه شده است که با نگارش یادداشتی تند، ادعاهای پرستویی را زیر سوال برده.

متن یادداشت محمدهاشم سبوکی را بخوانید:

آقای پرویز پرستویی! هنرمند عزیز در این تفکر مانده‌ام که آیا واقعاً بی‌حواسید یا نان بی حواسی‌تان را خوب میخورید ؟ !
طبق مدرکی موجود در نامه ای که در سال ۱۳۶۳ از وزارت ارشاد دریافت نمودم اعلام شد آقایان محمدعلی فردین، ناصر ملک مطیعی، ایرج قادری و سعید مطلبی صلاحیتشان جهت کارهای بازیگری تایید نمیشود که در این خصوص ماها نیز بیکار ننشستیم و از مراجع تقلید چه نامه ها که نگرفتیم و در تمام مدت حیات فردین، ارشاد ترتیب اثری نداد و هیچ گاه صلاحیتش تایید نشد ! …

بعد از اینکه دوم خرداد شد و مسئولین اصلاح طلبی که اوایل انقلاب روی کار بودند دوباره با اسم و رسمی جدید در راس کار آمدند و همه تصور کردند که بالاخره این تبعیض قائل شدنها خاتمه یافته و بر همین باور قرار بر آن شد فیلمی با بازی فردین و کارگردانی ناصر تقوایی تهیه کنیم و به همین دلیل یک بار در منزل زنده‌یاد اصغر بیچاره و باری دیگر در سینمای خود فردین(سینما نیاگارا/جمهوری) جلسه ای تشکیل دادیم و با وجود میل قلبی فردین، متاسفانه این بار هم جناب مهاجرانی ساز مخالفش را به صدا در آورد و اینگونه تیر خلاصی فردین را زد!

کافیست لحظه ای تامل کنید تا به یاد آورید فردین و آن انگشت شمار هنرمندانی که گلچین و ممنوع الکار شدند بخاطر این بود تا جایی برای امثال شماهایی باز شود که بر عکس آنها هیچکدامتان مردمی و گزینش ملت نبودید بلکه بادکنکی بودید که توسط بعضی از مسئولین بادی در شما دمیده شد !!! …

شما به خوبی میدانید وقتی سخن از مردمی بودن یک هنرمند به میان می آید چه معنایی دارد. به طور مثال آیا فردین در فیلم “جهنم به اضافه ی من” با فردین “آقای قرن بیستم” برای مردم فرقی داشت ؟ !
فردین “غزل” با فردین “گنج قارون” چطور ؟ !
و یا فردین “بر فراز آسمانها” با فردین “قهرمان قهرمانان” ؟؟؟
البته که فرقی نداشت ؛ فردین با هر کاراکتر برای مردم همان فردینی بود که جای سوزن انداختن در سینمایش پیدا نمیشد.

موضوع دیگر اینکه مگر فردین و دیگر هنرمندان ممنوع‌الکار، در فیلم “برزخیها” به خدمت انقلاب در نیامدند ؟ مگر خودشان را با جامعه ی جدید وفق ندادند؟ ! مگر در زمان آقای مجید معادی خواه و آقای مهدی کلهر پروانه “برزخیها” صادر نشد ؟ ! و در آخر چه شد غیر از اینکه فیلم را از اکران پایین کشیدند و پروانه اش را باطل کردند !

آقای پرستویی اینکه برادر شهید هستید احترامتان واجب ؛ اما اینکه شما را چه شده که اینگونه بداهه میگویید کس نمیداند ! شاید هم از چیزی ذی نفع میشوید؟؟ ! اکنون هم پس از گذشت سالها عوض اینکه جلوی قاضی، معلق بازی و تاریخ را تحریف کنید بروید و حواستان به خودتان باشد که به ناگه زودتر از موعد نترکید و بادتان خالی نشود !!! …

 

محمدهاشم سبوکی(تهیه کننده)+پرویز پرستویی
محمدهاشم سبوکی(تهیه کننده)+پرویز پرستویی




یک فعال سینما با زیر سوال بردن کیفیت داوری‌های جشنواره سی و هشتم بیان داشت⇐انگاری عمدا برخی فیلمها را نادیده گرفتند!/داوران فجر با نادیده گرفتن “خون شد”، به‌دنبال نمایش بزرگی(!) خود بودند؟/کدام فیلم جشنواره به خوبی “خون شد” سوداگری‌های بازار ارز را چوب زده بود؟؟ /چرا مستندهای مستقل و ازجمله “خط باریک قرمز” را بازی ندادند؟/اینکه دستیار یک داور دوتابعیتی جایزه می‌گیرد عجیب نیست؟؟/اگر بنا به بایکوت مطلق “پسرکشی” بود اصلا چرا فیلم را با تاخیر وارد جشنواره کردند؟؟/چرا در سال بازیهای ضعیف بازیگران زن، اجرای قدرتمند ژاله صامتی در “پسرکشی” دیده نشد؟/اینکه فردی هم داور است، هم برایش بزرگداشت می‌گیرند و هم دخترش را کاندیدا می‌کنند در شان جشنواره فجر است؟؟/انگاری در تعارف با حمایت ۸میلیاردی شهرداری مانده بودند و برای همین جشنواره را معطل فیلمی نگه داشتند که حمایت یک بانک شهری را داشت و درنهایت هم سیمرغ اصلی را به همین فیلم دادند؟؟/چرا “کشتارگاه” که به بهترین شکل پشت پرده مراودات اقتصادی ایران و عراق را نشان می‌داد نادیده گرفته شد؟؟/چرا جشنواره به افرادی باج داد که اساسا جشنواره را به رسمیت نشناخته و اختتامیه را تحریم کردند؟؟/از سال بعد در بالای فراخوان جشنواره با فونت درشت بنویسند: این فراخوان برای سینماگران مستقل است و افراد خاص(!) می‌توانند فراخوان را زیرپا بگذارند و باز جایزه بگیرند

سینماروزان: جشنواره سی و هشتم فیلم فجر به اختتامیه رسید و اغلب جوایز مطابق پیش‌بینی‌ها توزیع شد تا مشخص گردد علیرغم ژست‌های استقلال‌طلبانه هیات‌ داوران این جشنواره، همچنان افراد و جریانات متصل هستند که باید از این جشنواره بهره‌مند باشند و همچنان مستقلین را که روی پای خود ایستاده‌اند به بازی نمی‌گیرند.

روح‌الله حسینی فعال سینما و رسانه با انتقاد از داوری‌های جشنواره گفت: انگاری عمدا برخی فیلمها را نادیده گرفتند و نخواستند آنها را احتساب کنند وگرنه چطور می‌شود یک فیلم کشدار و کسل‌کننده که حتی از آثار قبلی سازنده‌اش هم عقبتر است و حتی سوژه‌اش هم کپی سوژه فیلمی مربوط به ۱۵ سال قبل است نامش بین کاندیداها باشد ولی کیفیت روبه‌جلوی مسعود کیمیایی در “خون شد” دیده نشود.

این فعال سینما ادامه داد: کیمیایی در “خون شد” اجرای تمیزی ارائه داده ضمن اینکه خیلی خوب روایتش را به اتفاقات ارزی پیوند زده! کدام فیلم جشنواره این قدر خوب سوداگری‌های بازار ارز را چوب زده بود؟؟ داوران فجر با نادیده گرفتن “خون شد”، به‌دنبال نمایش بزرگی(!) خود بودند؟

حسینی با اشاره به ورود مستندهای ارگانی به فهرست کاندیداهای سیمرغ گفت: اینکه دستیار یک داور دوتابعیتی جشنواره جایزه می‌گیرد عجیب نیست؟؟؟چرا مستندهای مستقل و ازجمله “خط باریک قرمز” را بازی ندادند؟ نمیشود که بچه‌های مستقل را برای گرم کردن تنور وارد جشنواره کرد ولی در داوری سرشان را برید.

روح‌الله حسینی درباره ورود با تاخیر “پسرکشی” به جشنواره گفت: فیلم را با تاخیر وارد جشنواره کردند و در رای‌گیری هم احتسابش نکردند و حتی وقت کافی برای نشست خبری دراختیارش نگذاشتند!! آن هم درحالی‌که این فیلم یکی از بهترین آثار کارگردانش بود و بخصوص در بازیگری و اجرا از بسیاری آثار جشنواره بهتر و ارزنده‌تر بود؛ حداقلش این بود که در سال بازیهای ضعیف بازیگران زن، اجرای قدرتمند ژاله صامتی در “پسرکشی” باید دیده می‌شد ولی فیلم را کاملا بایکوت کردند. چرا؟ چون امثال صامتی اهل پارتی‌های شبانه نیستند؟؟ اگر بنا به بایکوت مطلق “پسرکشی” بود اصلا چرا فیلم را با تاخیر وارد جشنواره کردند؟؟ این اتفاقات بیش از پیش سوءظن مهندسی آرا را تقویت می‌کند!

این فعال سینما و رسانه با اشاره به حضور فریدون جیرانی در هیات داوران و کاندیداتوری فرزندش در بخش طراحی لباس بیان داشت: اینکه فردی هم داور است و هم برایش بزرگداشت می‌گیرند و هم دخترش را کاندیدا می‌کنند در شان جشنواره فجر است؟؟

روح‌الله حسینی با اشاره به تحریم اختتامیه توسط تیم تولید “روز صفر” بیان داشت: نمی‌دانم دلیل این همه باج دادن چیست؟؟ وقتی عوامل فیلمی علاقه ندارند داوری شوند چه اصراری بود که پنج جایزه نصیبشان شود؟؟ بهتر نبود اساسا اینها از داوری حذف می‌شدند و افرادی جایگزین می‌شدند که لااقل جشنواره را به رسمیت می‌شناسند؟

حسینی با اشاره به ورود با تاخیر فیلم “خورشید” به جشنواره گفت: انگاری در تعارف با حمایت ۸میلیاردی شهرداری از جشنواره مانده بودند و برای همین جشنواره را معطل فیلمی نگه داشتند که در تیتراژش نام یک بانک شهری به چشم می‌خورد و درنهایت هم سیمرغ اصلی را به همین فیلم دادند!

این فعال سینما تاکید کرد: آیا بهتر نبود وقتی فراخوان را منتشر می‌کردند رک و راست می‌نوشتند این فراخوان فقط برای سینماگران مستقل است و سینماگران خاص(!) می‌توانند فراخوان را زیر پا بگذارند؟؟ وگرنه چه دلیلی وجود داشت که فیلمی به‌روز از یک فیلم اولی به نام “کشتارگاه” که به بهترین شکل پشت پرده مراودات اقتصادی ایران و عراق را نشان می‌داد نادیده گرفته شود؟؟

روح‌الله حسینی




فریدون جیرانی اعتراف کرد⇐ میخواستم “آشفتگی” را با محوریت دو خواهر بسازم و لیلا حاتمی هم قصه را خواند و دوست داشت ولی…+حرفهای جیرانی درباره ضدچپ بودن “فروشنده” و دوپارگی “متری شش و نیم”

سینماروزان: “آشفتگی” تازه‌ترین فیلم فریدون جیرانی است که با بازیگرانی گران همچون بهرام رادان و مهناز افشار ساخته شده و اخیرا روی پرده رفته ولی در رقابت با کمدی‌های تجاری نتوانسته قدعلم کند تا گواهی باشد بر این ادعا که در این سینما نه رادان تضمین فروش است و نه مهناز.

فریدون جیرانی به تازگی در گفتگویی تفصیلی با “شرق” اعتراف کرده به اینکه دوست داشته به جای دو برادر و یک زن اغواگر، دو خواهر- و لابد یک مرد اغواگر(؟)- را محور “آشفتگی” کند ولی ترسیده مجوز نگیرد.

فریدون جیرانی با اشاره به اینکه قصد داشته “آشفتگی” را با محوریت دو خواهر بسازد گفت: خط قصه‌اي که از ابتدا در ذهنم بود، شخصيت برديا خيلي توضيح داده نمي‌شد. برديا فقط لحظه ابتداي قصه بود و بعد از قصه خارج مي‌شد و کم‌کم باربد متوجه مي‌شد که برديا چه آدم کثيفي بوده. البته قصه اوليه براساس دو خواهر بود و ليلا حاتمي هم قصه را خواند و دوست داشت ولی احساس کردم با قصه اين دو خواهر پروانه ساخت گرفتن مشکل مي‌شود. شايد اگر قصه دو خواهر بود، تمام ايده‌هايي که براي اجرائي‌کردن قصه بود، بهتر پيش مي‌رفت.

فریدون جیرانی با طعنه به فقدان گفتمان در سینمای موسوم به اجتماعی این سالها بیان داشت: گفتمان چپ، روشن است. حرفش عدالت اجتماعي و دفاع از محرومان و فقراست. کساني که براساس اين گفتمان فيلم مي‌سازند، مي‌دانند به دنبال چه چيزي هستند اما وقتي از مطرح‌کردن انديشه چپ فرار مي‌کني نتيجه چيز ديگري مي‌شود. «فروشنده» آرتور ميلر نيز براساس انديشه چپ نوشته شده اما در «فروشنده»اصغر فرهادی، انديشه چپ کنار گذاشته شده تا همه چيز اين‌طور تعبير شود که به زندگي شخصي تجاوز شده است و بايد از زوايه ديگري به موضوع نگريست. 

جیرانی با نقد “متری شش و نیم” بیان داشت: سعيد روستايي نمونه خوبي براي بررسي سينماي اجتماعي است. در «متري شيش‌و‌نيم» نيمه اول قهرمان پليس و نيمه دوم قهرمان يک قاچاقچي است. اگر قهرمان پليس را براساس گفتمان چپ زمان سابق پيگيري مي‌کرديم، بايد با پايان ديگري مواجه مي‌شديم اما الان فيلم دوپاره است!!

جیرانی ادامه داد: کيميايي مي‌دانست که در «گوزن‌ها» قرار است چه بگويد. شخصيت سيد در “گوزن‌ها” وقتي وارد قصه مي‌شود تا انتهاي قصه مسيرش طبيعي است. ابي در فيلم “کندو” مسيرش كاملا روشن است. اتفاقا پيچيده‌تر از شخصيت ابي اصلا پيدا نمي‌کنيد اما در “متري شيش‌ونيم” نمي‌داني بايد قاچاقچي را دوست داشته باشي يا نه؟ اينها نکاتي است که به نظر من از دل گفتمان‌ها بيرون مي‌آيد ولی وقتی گفتمانی نداری، محصولت به بار نمی‌نشیند. امکان دارد فيلم‌ساز خوبي باشي، تکنيک بداني و حس و حال را خوب بلد باشي اما گفتمان است که حرف اصلي را مي‌زند.




جیرانی با پرستویی به “کافه آپارات” برگشت

سینماروزان: فریدون جیرانی، بعد از وقفه  یک ماه  برنامه “کافه آپارات” را با میزبانی از پرویز پرستویی اجرا کرد.

فریدون جیرانی در قسمت نهم برنامه کافه آپارات، میزبان بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون پرویز پرستویی است که به بهانه اکران فیلم سینمایی “مطرب ” مهمان این برنامه شده است.

فریدون جیرانی ، یک ماه پیش همزمان با پخش برنامه عزت الله ضرغامی، بر اثر  سکته  خانه نشین شده بود ، قرار است  از او در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به پاس چهار دهه فعالیت هنری تجلیل به عمل آید.

جیرانی که در ادوار جشنواره فیلم فجر به عنوان روزنامه‌نگار، منتقد، کارگردان، نویسنده، تهیه‌کننده و عضو هیات انتخاب و داوری حضور موثری داشته است. او حضور در سینمای حرفه‌ای را در سال ۱۳۶۰ با نوشتن فیلم‌نامه فیلم «آفتاب نشین‌ها» تجربه کرد و فعالیت در مطبوعات را با سردبیری در مجله سینما در سال ۱۳۷۰ آغاز کرد.

جیرانی تا به امروز در برنامه کافه آپارات، میزبان عوامل فیلم سرکوب و افرادی چون  همایون اسعدیان، مازیار میری، طناز طباطبایی،جواد عزتی، خانواده محمد علی فردین و …. بوده است.

این برنامه به تهیه کنندگی عمار سبحانی و سردبیری و اجرا فریدون جیرانی روزهای سه شنبه ساعت 22 از آپارات پخش می گردد.




جیرانی قید کارگردانی را زد و برای کارگردان “لج و لجبازی” پروانه گرفت!!/صدور پروانه ساخت برای قسمت دوم “چند میگیری گریه کنی؟”+فهرست کامل پروانه های صادره

سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت در جلسه اخیر با تولید سه فیلمنامه موافقت کرد.

به گزارش سینماروزان از جمله فیلمنامه های پروانه گرفته قسمت دوم “چند میگیری گریه کنی؟” است که بناست توسط علی توکل نیا تهیه کننده قسمت اول ساخته شود.

فریدون جیرانی هم گویا قید کارگردانی را زده و این بار پروانه “فالوئر” را به تهیه کنندگی خودش و کارگردانی مهدی برقعی گرفته است. برقعی سالها پیش یک کمدی به نام “لج و لجبازی” را ساخته بود و “فالوئر” دومین کارش است.

فهرست کامل پروانه های صادره به شرح زیر است:

–“فالوئر” به تهیه‌کنندگی فریدون جیرانی، کارگردانی مهدی برقعی و نویسندگی امیرحسین جهدوست با موضوع اجتماعی

–“چند میگیری گریه کنی؟2” به تهیه‌کنندگی محسن توکل نیا ، کارگردانی علی توکل نیا و نویسندگی رحیم بهبودی با موضوع کمدی

–“به عقب برنمیگردیم” به تهیه‌کنندگی بهمن کامیار ، کارگردانی و نویسندگی پویا نبی با موضوع اجتماعی




ادعاهای حسین هدایتی در آخرین دفاعیاتش⇐فیروز دولت آبادی[حامی روزنامه ای به سردبیری فریدون جیرانی]  ۲۱ میلیارد تومان برای یک سریال و فیلم از بنده پول گرفته است!!/مهران برومند، داوود میرباقری، سیمافیلم و برخی دیگر نیز به من بدهکارند!!

سینماروزان: حسین هدایتی از سرمایه گذاران متمولی که در سالهای اخیر از فوتبال تا هنر فعالیتهایی داشت در آخرین جلسه دفاعیاتش ادعاهای تازه ای را علیه برخی افراد بیان کرد.

حسین هدایتی با اشاره به فیروز دولت آبادی که مدتی حامی انتشار روزنامه “سینما” به سردبیری فریدون جیرانی بود بیان داشت: سراغ افراد بانفوذ بروید و آن‌ها را محاکمه کنید. فیروز دولت آبادی سفیر دولت وقت در ترکیه ۲۱ میلیارد تومان برای یک سریال و فیلم از بنده پول گرفته است!! چرا او را محاکمه نمی‌کنید و موضوع دو سکه یک فوتبالیست را مطرح می‌کنید؟؟؟

وی افزود: ۴ سال است در دادسرای ناحیه سه شعبه ۱۲ علیه فیروز دولت‌آبادی طرح شکایت کرده ام، اما هنوز ترتیب اثر داده نشده است.

هدایتی ادامه داد: مهران برومند، داوود میرباقری، سیمافیلم و برخی دیگر نیز به من بدهکارند. همچنین از مجید عادلیان طلب داشتم و چکی بود که ۵ دست چرخید و به دست بابک زنجانی رسید که وی از شعبه ۶ بانک سرمایه وام می‌گیرد. در زندان افتاده‌ام، اموالم را غارت می‌کنند و پروژه‌هایم خوابیده است.




«آشفتگی» (فریدون جیرانی)⇐فیلم معیار جریان انحرافی!! اینجا برلین شرقی است یا میدان ۷۲ نارمک؟؟ کپی از “پرستیژ”نولان یا تقلید از “گلپری جون”جمیله؟؟

سینماروزان/محمد شاکری:

منفی: فیلم معیار جریان انحرافی؟؟! فیلمی که از ابتدا تا انتها منحرف است تا قتل در نتیجه ودکاخوری مقتول اخیر و قاتل سابق را تداعی کند یا انحراف ذهنی نویسنده قاتل و در نهایت مقتول را؟؟ جغرافیای انحراف کجاست؟ میدان 72 نارمک؟ یا نقطه ای در آلمان شرقی پیش از فروپاشی دیوار برلین؟

منفی: به “ارژنگ” که میرسیم باز چپیدن در لونه موشهای حوالی شاهپور است که رخ میدهد!! از برلین شرقی تا شاپور راهی نیست حقیقتا؟!

مثبت: انحراف میدان باعث شده تصویری تازه از نسیم ادبی را ببینیم تا مشخص شود این بازیگر عمدتا مکمل حتی در دل انحراف هم بازیگر است!

منفی: کپی از “پرستیژ”کریس نولان؟؟ یا تقلید از “گلپری جون”؟ رادان قدم در راه کریستین بل گذاشته یا جمیله؟

منفی: شباهت گریم “ارژنگ” با بازی مهران احمدی به شکیبایی “سالاد فصل”!! گریم “دریا مشرقی” با بازی مهناز افشار هم یادآور لیلای “سالاد…” است!

*جوک
-این همه اصرار به جدا نوشتن “گی” از “آشفته” از کجا نشأت گرفته؟؟ شبیه شدن به “خفه”+”گی”؟؟!!

-سرو دوغ آبعلی با اسپاگتی!!

-باجه تلفن حائل دار کجاست؟؟ یکی هست شریعتی روبروی مخابرات! آیا این همان است؟

*دیالوگ
-تو این مدت که قهر بودیم آدم نشدی؟
–هنوز همون خریم که میگفتی

-کیفش به همینه که بخوری بالا بیاری و بعد بالا بیاری و باز بخوری!!

-دریا هیچکیو دوس نداره! لامروت اصلا قلب نداره!!

 




یک عضو هیأت انتخاب جشنواره فجر بیان کرد⇐فیلمسازان مطرح جشنواره با گذشته خودشان فاصله دارند!⇔پرسش: منظور این عضو هیأت انتخاب کیست؟ صدرعاملی؟ هنرمند؟ جیرانی؟ میرکریمی؟ یا پوراحمد؟؟

سینماروزان: بلافاصله پس از اعلام فهرست فیلمهای بخش مسابقه جشنواره فجر گفتگوهایی مختلف از اعضای هیأت انتخاب فجر منتشر صد که جملگی سعی در تأکید بر انتخابهای درست خویش داشتند و حتی یکی کار را به جایی رساند که علنا به تبلیغ مستقیم برخی آثار پرداخت.

حسین کرمی مدیر سیمافیلم از جمله اعضای هیأت انتخاب جشنواره فجر است که به نوبه خود از کیفیت بالای آثار و بخصوص فیلمهای اول جشنواره حرف زده ولی آثار فیلمسازان مطرح را نقد کرده.

حسین کرمی درباره وجه کیفی فیلمهایی که دیده به “جوان” گفت: به عنوان کسی که به انتخاب مجموعه‌ای از فیلم‌ها کمک کرده است و یک کار تیمی با دوستان انجام دادیم تا ۲۰ الی ۳۰ فیلم انتخاب شوند نمی‌توانم به صراحت بگویم که خوب بوده است یا خیر. در میان کار‌های اول کار‌های درخشان دیده می‌شود، اما برخی فیلمسازان مطرح ما هنوز با گذشته خودشان فاصله دارند.

به گزارش سینماروزان اگر بخواهیم بر اساس فیلمهایی که به بخش مسابقه راه پیدا کرده اند درباره فیلمسازان مطرحی که کرمی از آنها یاد کرده است، گمانه زنی کنیم به کیومرث پوراحمد(تیغ و ترمه)، فریدون جیرانی(آشفتگی)، رسول صدرعاملی(سال دوم دانشکده من)، محمدرضا هنرمند(سمفونی نهم) و رضا میرکریمی(قصرشیرین) برمیخوریم!!

منظور کرمی از فیلمسازان مطرحی که با گذشته فاصله دارند، کدامیک از اینهاست؟؟