سینماژورنال/حامد مظفری: هر سال به دوازدهم تیر ماه یعنی سالروز حمله وحشیانه ناو آمریکایی یو.اس.اس.وینسنس به ایرباس مسافری ایران که نزدیک می شویم حجم فراوان نقدها و گزارشها نسبت به کم کاری سینما درباره تصویرسازی این رویداد دردناک است که رسانه ها را دربرمیگیرد.
به گزارش سینماژورنال یک پای این گزارشها هم عموما فیلمسازان شکست خورده ای هستند که ادعا می کنند برای تولید آثار سینمایی و تلویزیونی درجه اول(!!!) مرتبط با این رویداد برنامه دارند اما کسی دست آنها را نمی گیرد. منظور از دستگیری هم در اینجا همان تخصیص بودجه های میلیاردی است.
در این بین کسی نمی پرسد که اگر رویدادی به عظمت سقوط یک هواپیمای مسافربری توسط ناوی آمریکایی، ملی محسوب می شود چرا کسی با سرمایه شخصی و برای ادای دین به مملکت خویش، به تولید محصول تصویری برای آن دست نمی زند؟
طبیعی است که می توان وارد گود شد و بلحاظ سخت افزاری کمک نهادهای ذینفع را همراه خود داشت اما اینکه برای تولید پروژه ای ملی-میهنی هم درست به مانند تولید پروژه ای مرتبط با معرفی کالای یک شرکت بیمه ای به دنبال بودجه ارگانی باشیم با ذات تولید ملی هماهنگی ندارد.
یکی از کارگردانانی که سالهاست به دنبال ساخت درامی سینمایی درباره این اتفاق است و البته در این مسیر تا توانسته از هزینه شخصی مایه گذاشته سعید اسدی است. اسدی که سابقه کارگردانی درامهایی پر اوج و فرود و البته مخاطب پسند نظیر “آواز قو” و “سیب سرخ حوا” را داشته است سالها پیش از این بعد از پایان تحصیلات سینمایی خود در آمریکا اصلا به ایران آمد که به عنوان اولین کار فیلم “یو.اس.اس.وینس…” را با مضمون حمله به ایرباس بسازد اما قرارگیری در چرخه تهیه کنندگان تجاری از یک سو و بوروکراسی سیستمهای دولتی از طرف دیگر مسیر او را تغییر داد.
تولید با همکاری تهیه کننده “عروس آتش”
اسدی از چهار سال قبل به طور جدی تری عزم خود را جزم کرده که تولید “یو.اس.اس.وینس…” را پیش ببرد. او با همکاری قاسم قلی پور تهیه کننده ای که بیش از هر چیز بخاطر تولید “عروس آتش” می شناسیمش چندین بار فیلمنامه اثر را بازنویسی کرده و البته به ورسیونی نسبتا کامل از آن دست یافت.
وی بودجه ابتدایی تولید کار را نیز پس انداز شخصی اش قرار داده و حتی در برهه ای از زمان برای پیش تولید هم وارد عمل شد اما در بخش سخت افزاری قضیه وقتی بنا شد ارگانهای مرتبط با موضوعات ملی-میهنی پای پیش گذاشته و از تولید حمایت کنند فقط و فقط وعده بود که نصیب اسدی شد.
دقیقا برای همین بود که تولید این کار باز هم به تعویق افتاد. برای آگاهی از تازه ترین وضعیت پروژه به سراغ سعید اسدی رفتم تا بپرسم بالاخره “یو.اس.اس.وینس…” به کجا رسیده است.
در سالروز حادثه ایرباس سوار هواپیما می شوم و به ایران می آیم
بعد از پرس و جوی اولیه فهمیدم که اسدی ترک وطن کرده و آن قدر از بوروکراسی سیستمهای سینمایی دولتی سرخورده شده که قصد بازگشت به ایران هم ندارد. با این حال شماره تماس او را یافته و فقط یک سوال پرسیدم که آیا پروژه ای که برای تولیدش به ایران آمده بود را بایگانی کرده یا همچنان به دنبال فراهم آوردن شرایط تولید آن است.
اسدی هم به شدت مختصر به سینماژورنال گفت: این پروژه یک تهیه کننده باتجربه دارد و او بیشتر از هر کس می تواند در این باره به شما توضیح دهد. هر سوالي داريد از ايشان بپرسيد…
پرسيدم قصد بازگشت به ايران را نداريد؟ گفت: چرا، سوم جولاي(دوازدهم تيرماه) يعني در سالروز حادثه ايرباس سوار هواپيما مي شوم و در روز چهارم جولاي، روز ملي آمريكا به ايران ميرسم.
تولید با حمایت کلاه قرمزی و رفقا!!!
وقتی به سراغ قاسم قلی پور تهیه کننده “یو.اس.اس.وینس…” هم که رفتم داده تازه ای نصیبم نشد. قلی پور که بعد از همکاری هشت سال قبلش با محمدرضا اصلانی در “آتش سبز” کار دیگری را تولید نکرده با بیان اینکه هیچ اتفاق تازه ای درباره پروژه جدیدش روی نداده از سینماژورنال فرصتی خواست که دلنوشته اش درباره ماجراهای مربوط به این پروژه را مکتوب کند؛ دلنوشته ای که برای نگارش آن تنها ساعتی وقت گذاشت و خواندن آن به اندازه تأثر، لبخند را هم بر لب مخاطب می نشاند.
متن کامل دلنوشته تهیه کننده “یو.اس.اس.وینس…” را که در اختیار سینماژورنال قرار داده شده در ادامه بخوانید:
دوازدهم تیرماه بیست و هفتمین سالگرد فاجعه ایرباس که امید به ساخت فیلم آن را داشتم…اگرچه تاکنون تلاش و پیگیری من در تأمین منابع مالی برای ساخت فیلم سینمایی “یو.اس.اس.وینس…” در راستای فاجعه هواپیمای ایرباس به جایی نرسید ولی به احترام قربانیان این ترور ناجوانمردانه آمریکا، ناامید نیستم.
شاید با اجازه حمید خان مدرسی و حمیدجان جبلی و ایرج میرزا طهماسب و به یاری “کلاه قرمزی” و “جیگر” در جلب نظر و حمایت یک “فامیل دور” باشیم تا سرمایه نسبتا پرهزینه این فیلم ملی را فراهم کنم. صدالبته پشتیبانی “پسرخاله” هم بسیار مفید خواهد بود.
به قول ابوالقاسم خان حالت: “پارگی را به صراحت نتوان فاش نمود/به کنایت سخن از طرز رفو باید گفت”.