سينما ژورنال/جواد محرمی: رخشان بني اعتماد كه طي سالهاي اخير از سوي برخي سلايق خاص به سياه نمايانه بودن فيلمهايش متهم شده است به تازگي در يادداشتي با گلايه از ناديده گرفتن معضلات اجتماعي نديدن اين معضلات را راه حل مناسبي ندانسته است.
به گزارش سینماژورنال این کارگردان در این یادداشت که برای “تسنیم” نگاشته با قبول اين موضوع كه در سينماي اجتماعي هم افراط، هم تفريط و هم سياه نمايي انجام گرفته به رويكرد انگ زدن به سينماگران انتقاد كرده است و تاكيد كرده كه قرار نيست همه از یک زاویه به جامعه نگاه کنند و به یک شکل جامعه را تحلیل کنند و به یک شکل فیلم بسازند.
بني اعتماد معتقد است با اسم دفاع مقدس هم بسیار تجارت کردند و اين سوال را مطرح كرده كه بر این اساس آيا سینمای دفاع مقدس را هم باید تعطیل کرد؟
آیا روی سخن بنی اعتماد با حاتمی کیاست؟
به گزارش سينماژورنال به نظر مي رسد يكي از افرادي كه روي صحبت بني اعتماد با آنهاست كسي نيست جز ابراهيم حاتمي كيا كه مدتي پيش با ادبياتي تند چهره های عرصه سینمای جشنواره ای را به دليل بي اعتنايي به مضمون جبهه و جنگ مورد شماتت قرار داد و رويكرد و نگاه خاص او حتي سبب شد افرادي چون رضا ميركريمي هم به واكنش واداشته شده و و غير مستقيم او را به تفتيش عقايد متهم كنند.
البته واضح است كه انتقاد بني اعتماد به شيوه نقد حاتمي كياست و نه نوع فيلمسازي او چرا كه بي ترديد حاتمي كيا یکی از بهترين فيلمسازان در ژانر دفاع مقدس است و همين بزرگ بودن نام او موجب اهميت و بازتاب مواضع تند او عليه فيلمسازان ديگر شد.
با اسم دفاع مقدس هم تجارت کردند پس باید سینمای دفاع مقدس را تعطیل کرد؟
بني اعتماد كه با فيلم “قصه ها” در چند جشنواره فرنگی حضور یافته بیان داشته است: ما عادت کردهایم که راجع به مشکلات حرف نزنیم و فقط زمانی مجبور به حرف زدن می شویم که دیگر آسیب های اجتماعی تبدیل به بحران شدهاند و کنترل آن از دستمان خارج شده است. این را قبول دارم که افراط و تفریطی در سینمای اجتماعی ایران وجود داشته است و عده ای هم بودند که سیاه نمایی کردند و اغراق. اما سوالم این است مگر در سینمای دفاع مقدس این مساله وجود ندارد. با اسم دفاع مقدس هم بسیار تجارت کردند، پس سینمای دفاع مقدس را هم باید تعطیل کرد؟ همانطور که نباید به خاطر این سیاهنماییها کل سینمای اجتماعی تلخ را به یک چوب راند.
کوبیدن نظر مخالف مختص یک جناح خاص نیست
به گزارش سینماژورنال اين كارگردان شناخته شده كشور كه از ابتداي آغاز فيلمسازي اش معضلات اجتماعي را دستمايه کار قرار داده و آثاری چون “روسري آبي” و “زرد قناري” را به يادگار گذاشته در ادامه آورده: سال گذشته بعد از چندین سال دوری از جشنواره فیلم فجر، دوباره با فیلم «قصهها» به جشنواره آمدم. فضای جشنواره برای من به شدت شوکهکننده بود. باورم نمیشد که چنین فضای دیکتاتوری غیرقابلنفوذی در سینما شکل گرفته است و همه فکر میکنند که هر آنچه مورد سلیقه آنها نیست به شنیعترین شکل ممکن باید کوبیده شود. این اندازه بی حرمتی ، واقعا قابل درک نبود و فکر میکنم اتفاقی که افتاده است نزول آگاهی و عقلانیت از مفهوم نقد است . اتفاقی که مختص یک جناح و یک تفکر و یک گروه هم نیست و به نظرم ما با یک نزول کلی مواجه شدهایم. و نکته تاسفبار این است که این تفکر در حال تبدیل شدن به یک الگو در سینمای ایران است: انگار همه باید از یک زاویه به جامعه نگاه کنند، به یک شکل جامعه را تحلیل کنند و به یک شکل فیلم بسازند.
سینمای اجتماعی ما از سمت زوایا و نگاه های مختلف سیاست زده تحت فشار است
بني اعتماد در ادامه افزوده: و ماجرای سینمای اجتماعی ایران در این سالها به نظرم از همینجا شروع میشود، واقعیت این است که سینمای اجتماعی ما از سمت زوایا و نگاه های مختلف سیاست زده تحت فشار است . سینماگر اجتماعی با طرح هر زاویه از یک موقعیت اجتماعی، به شدت تحت فشار قرار میگیرد و باید در مقام پاسخگویی برآید. انبوه اتهامات به سمت این سینمای اجتماعی نحیف روانه است و یکی از بزرگترین این اتهامات «سیاهنمایی» است. اتهام سیاه نمایی بارها به من هم خورده است. و من هم بارها گفتهام که این کار سیاهنمایی نیست، من تلخ نمایی نمیکنم، من تلخی ها را میبینم و استخوانم میسوزد از واقعیتی که تازه یک بخشی از آن را در فیلم نشان می دهم و شما می بینید.
نمایش تلخیها، سیاه نمایی نیست
کارگردان “زیر پوست شهر” در ادامه اظهار داشته: به نظرم واضح است که نمایش تلخی واقعیت، تلخ بینی نیست، سیاه نمایی نیست. من خودم هم به شدت مخالف کپسوله کردن معضلات هستم. مخالف سرسخت اغراق در نمایش معضلات و تعمیمهای ناروای این شکلی.به نظر من آن کسی این گونه فیلم را می سازد که اتفاقا معضلات جامعه را نمی شناسد اما اگر این معضلات قرار نباشد که در سینما مطرح شود کجا باید طرح شود. به محض اینکه یک موقعیت نامطلوب و تلخ در فیلمی مطرح میشود با یک زاویه دید سیاستزده، به جرم ناروای و غیرعاقلانه اینکه این فیلم تعمیم پذیر به کل جامعه است، یک مهر سیاه نمایی به آن می زنیم و سازنده اش را متهم میکنیم و یا به محض اینکه منافعمان آنجا تامین نشود و یا نخواهیم در مورد مسئولیتمان پاسخ گو باشیم از این اصطلاحات که دیگر ورد زبان همه شده است استفاده میکنیم.
زماني حرف مي زنيم كه آسیب های اجتماعی تبدیل به بحران شدهاند
به گزارش سینماژورنال رخشان بنی اعتماد که مادر باران کوثری است در جایی دیگر از یادداشت خود آورده: ما عادت کردهایم که راجع به مشکلات حرف نزنیم و فقط زمانی مجبور به حرف زدن می شویم که دیگر آسیب های اجتماعی تبدیل به بحران شدهاند و کنترل آن از دستمان خارج شده است. این را قبول دارم که افراط و تفریطی در سینمای اجتماعی ایران وجود داشته است و عده ای هم بودند که سیاه نمایی کردند و اغراق. اما سوالم این است مگر در سینمای دفاع مقدس این مساله وجود ندارد. با اسم دفاع مقدس هم بسیار تجارت کردند، پس سینمای دفاع مقدس را هم باید تعطیل کرد؟ همانطور که نباید به خاطر این سیاهنماییها کل سینمای اجتماعی تلخ را به یک چوب راند. من فکر میکنم بخشی از این مشکل به شناخت ناصحیح از اجتماع برمیگردد. اگر ما شناخت درست و دقیقی از جامعه امروزمان داشته باشیم، مرز بین سیاه نمایی و طرح یک موقعیت اجتماعی به سرعت قابل فهم است.اگر شما در اجتماع باشید،وقتی فیلم را میبینید، به راحتی می فهمید نگاهی که پس فیلم است، سیاه نمایی است یا اینکه طرح یک موقعیت اجتماعی است که یک فیلم ساز اجتماعی ریسک میکند و اتهامات احتمالی وارده را هم به دوش میکشد و آن را به تصویر میکشد.
وضعیت فعلی ما اورژانسی است
این کارگردان افزوده: باید باور کنیم که ما در یک شرایط طبیعی نیستیم. در یک شرایط طبیعی، سینمای ایران باید پاسخ میداد که چرا بخشهای بدون مشکل و بدون درد از اجتماع را ندیده است. اما وضعیت فعلی ما اورژانسی است، آنقدر شرایط مشکلدار داریم که اولویت ما را همینها شکل میدهد. وقتی یک پزشک وارد اورژانس میشود طبیعتا سراغ بدحالترین فرد میرود و این کار سینماست. من به عنوان فیلمساز عمر و امکانات محدودی دارم بدون تعارف اگر من وقت داشته باشم هر 2 سال یک فیلم بسازم طبیعتا به سراغ آن چیزهایی میروم که تشخیص میدهم درد است. من جامعه را از نزدیک میشناسم یعنی اطلاعات و شناختم در حد شنیدههای گوشم و دیدههای روزمره و حاصل در اتاق نشستنم نیست. با مردم زندگی میکنم و سراغ موقعیت های خاص هم نمیروم. میروم سراغ بطن اجتماع و اعتقاد من این است که سینما باید دردها را ببیند. تنها راه نجات سینمای اجتماعی از این وضعیت بازگشت به عقلانیت و خردورزی است. اگر سعی کنیم عقل و سواد و شعور را حاکم کنیم خیلی چیزها فرق میکند و این تنها راه ماست.