1

با حضور داداش کوچیکه مجیدی⇐فیلم پر از رنج و مصیبت «لاک قرمز»، سریال ۳۰قسمتی می‌شود!

سینماروزان: کامران داداش کوچیکه مجید مجیدی که سال قبل فیلم پرمصیبت «لاک قرمز» را روی پرده داشت که بعد از 9 هفته اکران و تیزرهای تلویزیونی فراوان نهایتا کمی بیش از یک میلیارد فروخت، بناست نسخه سریالی این سریال را باز هم با حضور سیدجمال سیدحاتمی به عنوان کارگردان تولید کند.

به گزارش سینماروزان کامران مجیدی که این روزها فیلمی با نام «زرد» را روی پرده دارد با اعلام این خبر به «ایسنا» گفت: ما تیم نویسندگان خود را تغییر دادیم و در حال نهایی کردن طرح سریال هستیم. سید جمال سید حاتمی، کارگردان این سریال خواهد بود و نسیم محمدی فارسانی و نسیم سیفی‌پور نویسندگان «لاک قرمز» به سرپرستی مهرداد حسنی هستند.

این تهیه کننده با بیان اینکه این سریال یک ملودرام اجتماعی است، اظهار کرد: داستان «لاک قرمز» موضوعی اجتماعی با محوریت خانواده دارد که قهرمان آن یک دختر نوجوان است. این سریال شبیه به فیلم «لاک قرمز» نیست اما می‌تواند الهام گرفته از آن باشد.

کامران مجیدی با اشاره به تعداد قسمت‌های سریال «لاک قرمز» اظهار کرد: «لاک قرمز» یک سریال چالشی با موضوع خانواده است که براساس طرح ما در ۳۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای برای شبکه پنج سیما  تولید خواهد شد.

 




درددلهای صادقانه مسعود کرامتي⇐یك خاطره بسيار چرك از تلويزيون دارم/تلویزیون بر تیزر ۵۰ ثانیه‌ای روغن موتور «بهران» نزدیک به ۱۲ مورد اصلاحیه زد!!!/وقتی متن‌هاي «شهر موش ها» آمد، به نظرم كار بيهوده و بي‌مزه‌اي بود كه حرف چنداني براي گفتن نداشت/ملاقلی‌پور گمان داشت من از آن دسته آدم‌هاي روشنفكر ليسانسه‌ام كه ادا و اصول خودم را دارم/نبود سانسور باعث رشد سینمای کودک دهه ۶۰ شد/«بادکنک سفید» را تازه بعد از بازگشت از کن تحویل گرفتند/سریال آخرم نابود شد

سینماروزان: مسعود کرامتی از جمله فارغ التحصیلان تئاتر است که قرارگیری در کانون تحولات پس از پیروزی انتقلاب اسلامی موجب شد به سمت تلویزیون و بعدتر سینما کشیده شود.

به گزارش سینماروزان کرامتی از آن دسته تئاتریهایی است که از بازیگری تا کارگردانی را از سینما تا تلویزیون تجربه کرد و آثاری را ساخت مانند سریال «خانه ما» یا فیلم «پاتال و آرزوهای کوچک» که به نوبه خود خاطره انگیزند.

این بازیگر-کارگردان که در سالهای اخیر کم کارتر از گذشته شده است در گفتگویی تفصیلی با «اعتماد» کوشیده به مرور کارنامه هنری خویش در برهه های زمانی مختلف بپردازد.

متن کامل گفتگوی کرامتی را بخوانید:

در اين سال‌ها نشان داديد تمايل چنداني به نمايش خودتان نداريد، اين مساله تعمدي است يا شرايط كاري شما را به اين سمت و سو كشانده است؟

اصولا تمايل چنداني به نمايش خودم ندارم. شايد دليل عمده‌اش اين است كه در طول سال‌هاي گذشته طرح‌ها و ايده‌هايي داشتم كه به نتيجه نرسيد و همه‌چيز سخت شد. هر طرح و ايده‌اي كه داشتم نتوانستم به اجرا برسانم و به همين خاطر چه در عرصه كارگرداني و چه بازيگري به آدمي تبديل شدم كه منتظر پيشنهاد ديگران است. شما وقتي منتظر پيشنهاد ديگران مي‌مانيد، يكسري پيشنهادات درهم سراغ‌تان مي‌آيد. واقعيت اين است كه من هم نمي‌توانم هر كاري را بپذيرم و براي خودم خط قرمزهايي دارم كه وارد هر حيطه‌اي نشوم.

در دانشگاه هنرهاي نمايشي خوانديد، براي ورود به عرصه تئاتر اين رشته را انتخاب كرديد يا تحصيل در اين رشته براي‌تان جذابيت داشت؟

من سال ٥٦ يعني قبل از انقلاب، وارد دانشگاه شدم و به قطعيت و شدت هم تئاتر را دوست داشتم. اين را هم بگويم كه واقعا قبل از انقلاب براي ما و خيلي از دوستان‌مان، تئاتر خيلي جدي‌تر از حالا بود و شأن و اعتبار ويژه‌اي داشت.
در واقع شهرت به معناي رايج در سينما، در حيطه تئاتر اتفاق نمي‌افتاد و شأن و اعتبار تئاتر اصلا قابل مقايسه با سينما نبود. همان زمان در سينما انگشت‌شمار آدم‌هايي بودند كه فيلم‌هاي خاص و نويي مي‌ساختند، اما عمده فعاليت‌هاي تئاتري‌ها اعتبار داشت (منظورم اعتبار فرهنگي است). آن روزها بيشتر كساني كه در سينما كار مي‌كردند ربطي به تئاتر نداشتند. پس از آن، متاسفانه همه اين تعاريف به هم ريخت. به نوعي جايگاه و شأن اجتماعي و اعتبار خيلي از مفاهيم و فعاليت‌ها كه اتفاقا فرهنگ و اخلاق هم شامل آنها مي‌شود، در ظرف عجيب و غريبي ريخته شد و حالا تركيب و ملغمه‌اي از همه اين مفاهيم باقي مانده است. در اين ميان از اعتبار تئاتر هم كورسويي بيشتر باقي نمانده است. با اين همه امروز وقتي درباره تئاتر حرف مي‌زنيم، برخي براي اين هنر اعتبار فرهنگي قايلند اما واقعيت جامعه ما اين است كه تلويزيون و سينما در آن نقش پر رنگ‌تري دارند.

هم دوره‌هاي‌تان آن روزها در دانشگاه چه كساني بودند؟

با يكي دو سال اختلاف، آتيلاپسياني، علي عمراني، رويا تيموريان، مسعود رايگان، گوهر خيرانديش و حسن پورشيرازي و خيلي‌هاي ديگر كه بعد از گذشت اين همه سال به صورت دقيق در خاطرم نيست.

به نظر مي‌رسد نسلي كه آن روزها تئاتر را به صورت حرفه‌اي تجربه مي‌كردند، موفق‌تر از نسل جوان تئاتر در اين روزها هستند.

بله اما نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه اگر امروز رزومه تك‌تك آن آدم‌هاي حرفه‌اي را در دايره بريزيم، با جزييات نگاه و بالا و پايين كنيم، كارهايي به چشم مي‌خورد كه در شأن‌شان نبوده اما انجام داده‌اند.

يعني مجبور شدند به اين كارها تن بدهند؟

متاسفانه فضا، فضاي غريبي است. اجبار صد در صد، نقش عمده‌اي در پذيرفتن برخي كارها دارد اما يكي از زمينه‌ها و پارامترهايي كه اجبار را به وجود مي‌آورد، مسائل اقتصادي است كه به نوعي ابزار مناسبي براي توجيه كارهاي بدي است كه دوستان مي‌كنند.

اما اگر بخواهيم واقع‌بينانه به اين مساله نگاه كنيم انگار خيلي از هنرمندان هم نسل شما به شرايط پيش آمده در هنر تن داده‌اند و مقاومت و ايستادگي نمي‌كنند.

مي‌دانيد چرا؟ چون نمي‌شود جلوي اين شرايط را گرفت. ما در شرايطي در ايران زندگي مي‌كنيم كه همه‌چيزمان دولتي است و تعارف هم نداريم. چرا اوضاع اقتصادي ما بد است؟ چون پول نفت كم شده است و حالا بايد جامعه به تكاپو بيفتد و راه ديگري براي تامين نيازهاي خود پيدا كند. زماني كه پول نفت چشمگير بود، به اندازه زيادي بريز و بپاش مي‌شد و خيلي وقت‌ها به باد و يغما مي‌رفت. اين پول تا سال‌ها در همه بخش‌هاي جامعه ما تعيين‌كننده بود. بسياري از پروژه‌ها در اين سال‌ها با پول دولت به سرانجام رسيده است. البته كه من آدم متخصصي در اين زمينه نيستم اما كليت ماجرا را مي‌فهمم. حالا تصور كنيد همچنان عرصه فرهنگ و هنر با همان شيوه دولتي مديريت مي‌شود. ممكن است بخش خصوصي در اين سال‌ها فعال شده باشد اما همان هم به يك نهاد دولتي وصل است و در نهايت هنوز دولت تعيين مي‌كند چه كار كنيم و چه كار نكنيم. وجود نظام‌مندي در جامعه مساله‌اي طبيعي است اما ميزان دخالت دولت در همه امور در ديگر كشورهاي دنيا به اين اندازه نيست. شما بهتر از من مي‌دانيد كه در كشور ما فيلم‌هاي مجوزداري ساخته شدند كه امكان اكران براي‌شان فراهم نشده است. يا اينكه فيلمي اكران شده و گروهي آن را از روي پرده پايين كشيدند. چطور مي‌شود در مقابل چنين اتفاقاتي مقاومت كرد؟ همين چيزهايي كه تا امروز به دست آورديم هم از همين مقاومت مي‌آيد و بايد بي‌تعارف بگويم اگر مقاومت‌ها نبود وضعيت فرهنگ و هنر از چيزي كه امروز مي‌بينيد اسفناك‌تر بود.

برگرديم به روزهاي اول كاري‌تان در سينما، نخستين بار با شهر موش‌ها وارد سينما شديد.با توجه به تنوع و پراكندگي موضوعات در كارنامه كاري‌تان، از ابتدا آمده بوديد كه در سينماي كودك كار كنيد؟

«شهر موش‌ها» اتفاق خاصي براي ما بود. ما گروهي بوديم كه «مدرسه موش‌ها» را با همكاري ايرج طهماسب، حميد جبلي، مرضيه برومند، مرحوم كامبيز صميمي مفخم، فاطمه معتمدآريا، راضيه برومند و آزاده پورمختار براي تلويزيون ساختيم و در آن مجموعه من دستيار و عروسك گردان بودم.

پيش از «مدرسه موش‌ها» هم تجربه كار عروسكي داشتيد؟

بله. مرحوم اردشير كشاورزي نخستين بار پيشنهاد همكاري در يك كار عروسكي را داد. به او گفتم كار عروسكي بلد نيستم و همان زمان هم عمده فعاليت و تمركزم در حوزه تئاتر بود. اما خوب در نهايت تصميم گرفتم كار عروسكي را تجربه كنم.

مجبور شديد؟

آن روزها يعني اوايل دهه ٦٠، نظارت بر تئاترها زياد شد. خيلي از متن‌ها را قلع و قمع كردند و تئاتر گرفتار سانسورهاي عجيب و غريب شد. مثلا حتي نمي‌شد اسم برتولت برشت را بياوريم. ما هم به عنوان جوان‌هايي كه تازه كار تئاتر را شروع كرده بوديم، در اين فضا سرخورده شديم. شايد همين سرخوردگي من را به سمت و سوي كار كودك كشاند.

در نهايت پيشنهاد اردشير كشاورزي را پذيرفتيد؟

بله، كار كودك خيلي درگير سانسور نبود و مي‌توانستم با خيال راحت‌تري كار كنم. پيشنهاد او را پذيرفتم و پنج قصه از مثنوي معنوي را با تكنيك سايه بازي در سالن كانون خيابان وزرا روي صحنه برديم، آن روزها دقيقا فروردين ماه سال ٦٠ بود.

اجراي نمايش‌ها در آن دوران كه به طور كامل منتفي نشده بود؟

نه اما محدوديتي كه يكباره در مورد اجراها به وجود آمد به تئاتر خيلي لطمه زد. مي‌توانم بگويم يكي از عوامل پرتاب هنرمندان تئاتر به سينما در آن روزها همين بود. تئاتري‌ها روزهاي اوايل دهه ٦٠ از تئاتر دلزده شدند و دنبال راه‌هاي ديگر رفتند. من هم تئاتر عروسكي را تجربه كردم و ديدم فضا و جهان جالبي دارد. در ادامه با اردشير، كار عروسكي ديگري به نام «كرم شب تاب» را براي تلويزيون ضبط كرديم و بعد هم يك روز خانم برومند با من تماس گرفت و براي حضور در يك كار عروسكي زنده تك قسمتي پيشنهاد همكاري داد. كاري به نام «يك، دو، همه با هم». اين كار با همكاري راضيه برومند، بهرام شاه محمدلو، سعيد پورصميمي، ميترا فتحي و… در واحد نمايش ساخته شد و بعد از آن بلافاصله «مدرسه موش‌ها» را شروع كرديم و من در جمع دوستان واحد نمايش ماندم.

آن موقع فضاي تلويزيون به نسبت سينما و تئاتر بازتر بود؟

نه، كار كودك به خاطر داشتن جهاني متفاوت سخت‌گيري ديگر كارها را نداشت. اتفاقا همان سال‌ها يك خاطره بسيار چرك از تلويزيون دارم كه به خاطر آن هنوز كه هنوز است جرات نمي‌كنم طرحي به تلويزيون ارايه كنم. جرات نكردن به معناي ترسيدن نيست بلكه به معني شيوه برخورد است. برخوردي كه ديوانه‌ام كرده بود. جوري طرح ما را رد كردند كه فكر كردم شانس آورديم ما را زندان نبردند! اتفاقا همان دهه ٦٠ هم در تلويزيون فضاي غريبي بود.

نگفتيد مجموعه «شهر موش‌ها» چطور به يك فيلم سينمايي تبديل شد؟

همان روزهايي كه «مدرسه موش‌ها» را براي تلويزيون مي‌ساختيم، بنياد تازه تاسيس سينمايي فارابي توليد فيلم را آغاز كرده بود. آن روزها كيانوش عياري، كيومرث پوراحمد و مرحوم جلال مقدم تجربه‌هايي در اين زمينه كسب كرده بودند. در نهايت فارابي به برومند پيشنهاد ساخت نسخه سينمايي «مدرسه موش ها» را داد و من هم وارد سينما شدم.

با اين همه در حوزه كودك خيلي دوام نياورديد، چرا؟

در همان مقطعي كه وارد كار عروسكي شدم، «خونه مادربزرگه» را براي تلويزيون كار كردم. پايان آن مجموعه به نظرم رسيد ما در كار عروسكي هم به جاي جلو رفتن، مدام در حال دست و پا زدنيم. اين بخش جذابيتش را برايم از دست داد. آن موقع، فضا كمي تغيير كرده بود و مي‌توانستم حوزه تلويزيون و سينما را فارغ از كار كودك تجربه كنم. به همين خاطر به واسطه محمدرضا عليقلي، من و رسول ملاقلي‌پور با هم آشنا شديم و فيلم سينمايي «افق» نخستين
همكاري مان شد.

تغيير جهت از كار كودك به سمت و سوي ديگر، كار سختي نبود؟

چرا فكر مي‌كنيد من نمي‌توانستم فضاي فيلم «افق» را درك كنم؟ شايد باورتان نشود، آن موقع كه متن‌هاي مجموعه «شهر موش ها» آمد و براي تمرين با بچه‌ها دور هم جمع شديم، من از همه خداحافظي كردم و گفتم نمي‌توانم اين كار را انجام دهم. به نظرم كار بيهوده و بي‌مزه‌اي بود كه حرف چنداني براي گفتن نداشت. در نهايت گفتند نمي‌خواهد بازي كنيد و به عنوان دستيار با پروژه همكاري كن.

به نظر مي‌رسد به لحاظ روحي آدم جدي و تلخي باشيد!

خودم بايد بگويم؟

خودتان هم مي‌توانيد بگوييد، اما يك تلخي هميشگي همراه‌تان است كه از آن لذت مي‌بريد.

اگر اين مساله را از ديگران بپرسيد بهتر از من مي‌توانند نظر بدهند. اما به طور كلي واقعا بعضي وقت‌ها از شادي بيهوده عصباني مي‌شوم و اصطلاحي هم دارم كه مي‌گويم «چه خبره كه بايد آنقدر شاد باشيم؟» بد نيست نگاهي به دور و برمان بيندازيم و ببينيم هر روز چه اتفاقاتي مي‌افتد. مثلا بعضي وقت‌ها گوينده‌هاي راديو آنچنان در تزريق خوشي بيهوده تلاش مي‌كنند كه اگر نداني فكر مي‌كني صداي‌شان را از كجا براي شنوندگان مخابره مي‌كنند!

اين تلخي ذاتي باعث مي‌شود در ايفاي بعضي نقش‌ها موفق‌تر باشيد، نقش‌هايي كه به خودتان شبيه‌تر است.

به نظرم بازيگري يعني اينكه خودت را بازي كني. منظورم اين نيست كه خودت باشي، يعني هر آنچه به عنوان يك پرسوناژ به من پيشنهاد مي‌شود بايد در نهايت از خودم عبور دهم. به دنبال راهي مي‌گردم كه كاراكتر را به تيپي تبديل و به لحاظ فيزيكي چيزهاي خاصي برايش پيدا و حتي صداسازي كنم. همه اينها از يك دروني بيرون مي‌آيد كه آن درون تويي. مثلا مي‌گويند فلاني بازيگر خوبي نيست چون همه نقش‌ها را شبيه هم بازي مي‌كند اما من مي‌خواهم بگويم اين مساله امري مرسوم و متداول در دنياست. مثلا آل‌پاچينو «سرپيكو» و آل‌پاچينو «پدرخوانده» دو آدم متفاوتند؟ شايد! ولي شما آل‌پاچينو را در هردوي اين كاراكترها مي‌بينيد. مثلا جنس بازي او با كسي مثل داستين هافمن فرق مي‌كند چون او آل‌پاچينو است و خودش ربطي به داستين هافمن ندارد. جنس بازي همان چيزي است كه من روي آن تاكيد مي‌كنم.

با اين ميزان واقع بيني خورديد به پست آدمي احساساتي به نام رسول ملاقلي‌پور كه نوسانات روحي‌اش با شما قابل مقايسه نيست.

ابتدا به ساكن اصلا فكر نمي‌كردم بتوانم با ملاقلي‌پور كار كنم.

نخستين مواجهه‌تان با او چطور بود؟

اصلا خوب نبود. دعوا و بحثي با هم نكرديم اما از او خوشم نيامده بود و بعدها فهميديم هر دو براي هم دافعه‌اي داشتيم. اما بعد از مدتي كه آن هم داستاني براي خودش دارد، طوري ما رفيق شديم كه خودم اصلا باورم نمي‌شد چطور مي‌توانم آنقدر راحت با اين آدم زندگي كنم. وقتي با كسي رفيق مي‌شوي به نوعي زندگي‌ات را از روي ميل و رغبت با او قسمت مي‌كني. ارتباط ميان ما خيلي زياد و عميق شد و ادامه پيدا كرد. بعدها وقتي با هم صميمي‌تر شديم، فهميدم اين آدم صراحت لهجه‌اي دارد و ادا درنمي‌آورد و خودش است. در عين حال رفتارش شخصي بود و ممكن بود در برخي مواقع شيوه‌اش مطلوب من نباشد. اما همين كه خودش بود، شخصيتش را براي من دوست‌داشتني كرد. اگر با رفتارش مشكل داشتم، مي‌توانستم به راحتي انتقادم را به او بگويم. اين صراحت لهجه من براي او هم جذاب بود. به من مي‌گفت ابتداي آشنايي‌مان فكر مي‌كرده من از آن دسته آدم‌هاي روشنفكر ليسانسه‌ام كه ادا و اصول خودم را دارم و مي‌خواهم براي او قيافه بگيرم اما در ادامه متوجه شده اين‌طور نيست.

رفاقت‌تان باعث شد براي ملاقلي‌پور بازي كنيد؟

شايد يك بخشي از بازي من به رفاقت مان مربوط مي‌شد اما واقعيت اين است كه سر فيلم «افق» اصلا دنبال بازي نبودم و برايم جذاب هم نبود. براي دستياري در آن فيلم من براي رسول يكسري شرط گذاشتم. شاكي شد و گفت تو چه كاره‌اي كه براي من شرط بگذاري، من دستيار توام يا تو دستيار من؟

شروطي كه گذاشتيد چه بود؟

از او خواستم كاملا در جريان دكوپاژ فيلم قرار بگيرم و من با بازيگرها تمرين كنم. در مقابل هر جايي كه راه را اشتباه رفتم، حتي در جمع اشتباهم را گوشزد كند. مي‌خواستم به معني درست كلمه دستيار كارگردان باشم. بعدها فهميدم انتظاراتم در سينماي ايران با معني دستيار در عرف فاصله داشت. اصلا چنين تعريفي از دستيار تا آن روز در سينماي ما وجود نداشت. يك ماه از فيلمبرداري گذشته بود و يك روز من با يكي از بازيگرها صحنه‌اي را تمرين مي‌كردم. مجبور شدم خودم آن صحنه را بازي كنم. رسول اين صحنه را ديد و يكي دو روز بعد گفت تو چرا خودت بازي نمي‌كني؟ «افق» كه تمام شد، هفت، هشت ماه بعد، يك روز قصه «مجنون» را برايم تعريف كرد و نقشي هم براي من در نظر گرفته بود. به نظرم قصه «مجنون» در سينماي آن موقع ما خيلي جسورانه بود. ما در سينماي بعد از انقلاب مشابه اين قصه كمتر داشتيم.

از فيلم «سفر به چزابه» به بعد اما ارتباط كاري شما قطع شد. اين قطع همكاري خودخواسته بود؟

به‌شدت خودخواسته بود. با هم حرف زديم و خداحافظي كرديم.

بعد از آن بود كه تصميم گرفتيد خودتان فيلم بسازيد؟

بله، فيلم «پاتال و آرزوهاي كوچك» را ساختم.

چرا دوباره به فضاي كار كودك برگشتيد؟

من با فضاي كودك پيش از اين ارتباط داشتم و قرار بود فيلمي در اين حوزه بسازم. وقتي «افق» را با رسول ملاقلي‌پور كار كردم، بلافاصله با وحيد نيكخواه‌آزاد يك ميني‌سريال چهار، پنج قسمتي را كار كرديم كه تك‌دوربين بود و دكوپاژ داشت و از شكل و شمايل استوديويي و با كارهاي تلويزيوني آن موقع فاصله داشت. اين سريال زمينه‌اي شد كه نيكخواه به عنوان تهيه‌كننده بخش خصوصي به من اعتماد كند و نخستين فيلمم را بسازم.

آن سال‌ها وضعيت سينماي كودك نسبت به كل سينما، متفاوت بود. فيلم‌هاي خوبي ساخته شد و سينماي كودك حرفي براي گفتن داشت.

فضاي سانسوري كه در تئاتر و سينما بود، در سينماي كودك وجود نداشت. در سينماي كودك فضا بازتر بود. آدم‌هاي بيشتري به سمت اين سينما آمده بودند و مي‌شد كارهايي كرد. مثلا آواز خواندن به اين معنايي كه الان در سينما و تلويزيون وجود دارد، ممنوع بود. شما الان را نگاه نكنيد كه همه سريال‌هاي تلويزيون خواننده دارد، آن موقع از اين خبرها نبود. اما به واسطه فضاي فانتزي و شاد كودكانه، مي‌توانستيم ترانه‌هاي ريتميك را وارد كار كنيم و به نظرم اين امكان در جذب مخاطب و رونق گرفتن سينما موثر بود. شايد همين مساله سبب كوچ خيلي از هنرمندان به سينماي كودك و رونق گرفتن اين حوزه بود. بعد از پايان جنگ و با باز شدن فضا، سينما هم امتيازاتي به دست آورد. برخوردها كمتر و يكسري خط قرمزها دورتر شد و خيلي‌ها به سمت سينما آمدند و سينماي كودك در ادامه از بين رفت.

محدوديت‌هايي كه از آن حرف مي‌زنيد چقدر برآمده از جامعه بود و چقدر تحت‌تاثير مديريت فرهنگي بود؟ به هر حال در آن موقعيت جامعه درگير جنگ بود و حوزه فرهنگ و هنر چندان مورد توجه قرار نمي‌گرفت.

مديريت ما دو نوع است؛ مديريت خرد و مديريت كلان. در واقع مديريت كلان پوست مديران خود را كنده‌اند. مثلا در حال حاضر هر چقدر پنبه معاون وزارت ارشاد را بزنند، كاري از او برنمي‌آيد. در واقع او مقصر نيست اما تحت فشار است. پس منظور من مديريت كلان است. همان دوره سيد محمد بهشتي در بنياد سينمايي فارابي حضور داشت و بهترين دوران سينما را رقم زد. اتفاقا بهشتي از فضاي باز ايجاد شده به خوبي استفاده كرد و تمركزش را بر سينما گذاشت و از آن حمايت كرد. همين حمايت‌ها سبب رشد سينما در آن دوران شد. او مي‌توانست محدوديت‌هايي را كه وجود داشت، اعمال كند اما مثبت عمل كرد و نتايجش هم مشخص است. اصلا سينماي كودك در همان فضاي جنگ رشد كرد. سينماي كودك از سال ٦١ به بعد به صورت كند و پله پله بالا رفت و بعد از پايان جنگ فوران كرد. اين وضعيت تا اواسط دهه ٧٠ ادامه داد و بعد فروكش كرد. آن فوران و جهش هم باعث شد همه به اين سمت و سو هجوم بياورند.

شما هم تحت تاثير همين فضا بوديد؟

بله، شخصا فكر مي‌كنم از همگاني شدن سينماي كودك و شلوغ شدن اين حوزه بد استفاده شد و اين امكان به هرز رفت. در ادامه بعضي از فيلم‌هاي كودك مبتذل شد و به سمتي رفت كه بد و چرك بود.

شما يك دوره‌اي هم موسسه‌اي به نام كارنامك داشتيد، در آنجا چه مي‌كرديد؟

بحث مان تمركز روي تبليغات بود. نخستين كار جدي‌اي كه در اين موسسه صورت گرفت، تيزر روغن موتور بهران بود كه من ساختم. همان اسب معروف. اين تيزر حدود ٥٠ ثانيه بود كه تلويزيون به آن ١٢ مورد اصلاحيه زد. آن موقع نخستين سوالي كه از من كردند اين بود كه اين تبليغ اسب است يا روغن موتور؟ من گفتم شما چه كار داريد، كسي بيرون پول داده و من هم درباره روغن موتور تبليغ ساختم. شعار اين تيزر اين بود: «سرعت، قدرت، اطمينان، با روغن موتور بهران، با بهران بهتر و مطمئن‌تر برانيد» اين تنها نريشن ٥٠ ثانيه بود. بعد هم اين قسمت نريشن از تيزر درآمد. به من گفتند تو مي‌گويي «سرعت، دقت و اطمينان» مگر روغن موتور باعث سرعت مي‌شود؟ جواب من اين بود كه اين فقط يك تبليغ است! اما قانع نشدند و به همراه چهار تا شيهه اسب، همه را حذف كردند. آن موقع تلويزيون خيلي گيرهاي عجيب و غريب داشت. مي‌گفتند در تلويزيون جمهوري اسلامي اصلا قرار نيست دروغ گفته شود.

آن موقع كه اين تيزرها را مي‌ساختيد، آخرين تجربه همكاري‌تان با تلويزيون همان كارهاي عروسكي و مدرسه موش‌ها بود؟

بله، اصلا با تلويزيون كار نكردم تا سال ٧٥ كه «پزشكان» را ساختم. ما سه سريال در دفترمان ساختيم، «پزشكان»، «خانه ما» و «كمين».

در سريال‌سازي چقدر دچار سانسور شديد؟

خيلي زياد نبود. زماني كه «خانه ما» را كار كرديم، مديران وقت شبكه سه از ما حمايت كردند. دراين سريال براي نخستين بار رابطه والدين با بچه‌ها خيلي صميمانه به تصوير كشيده شد. والدين با بچه‌ها شوخي مي‌كردند. در حالي كه پيش از اين سريال، بچه‌ها مدام در مقابل خواسته‌هاي پدر و مادر چشم مي‌گفتند و سرشان پايين بود. اما ما اين فضا را شكستيم و اين هم به واسطه حمايت مديران وقت سريال و مدير وقت شبكه سه آقاي صافي امكان‌پذير شد. اين جو‌سازي وجود داشت كه در اين سريال هيچ كدام از شوونات خانواده رعايت نشده است. يك سال و نيم بعد از «خانه ما»، سريال «كمين» را كار كردم اما بعد كمي از تلويزيون فاصله گرفتم. اما سال ٨١ سريالي به نام «روشنايي‌هاي شهر» ساختم كه به زعم خودم بهترين كارم در سريال‌سازي بود. متاسفانه به قدري با اين سريال بد برخورد و در ساعت نامناسبي پخش شد كه تقريبا هيچ كس آن را نديد. ممكن است «خانه ما» با اقبال عمومي مواجه شده باشد اما «روشنايي‌هاي شهر» جزو سريال‌هايي بود كه دلم برايش مي‌سوزد چون واقعا نابود شد.

چرا اين كار را با «روشنايي‌هاي شهر» كردند؟

زمان پخش سريال با جام جهاني يكي شد. خيلي وقت‌ها آن را پخش نمي‌كردند و به جاي آن فوتبال نشان مي‌دادند. بعضي وقت‌ها ساعت پخش را تغيير مي‌دادند، مثلا من براي اين سريال سه تيزر ساختم. باورتان نمي‌شود، يكي از تيزرهايم فقط تصوير و موسيقي بود و اسم سريال مي‌آمد. چيز ديگري نداشت. اين تيزر را يك بار پخش كردند و بعد جلويش را گرفتند. گفتند چرا كسي در اين تيزر حرف نمي‌زند! تيزر دوم را ساختم و گفتند خوب نيست، سومي را هم ساختم و هر چه مي‌خواستند رعايت كردم، اما گفتند تيزر بايد كمي خنده‌دار و كمدي باشد. جالب اينجاست اين سريال تلخ بود و با مرگ شروع مي‌شد! من هم در نهايت عصباني شدم و گفتم اصلا تيزر نمي‌سازم و نمي‌خواهم پخش كنيد. بعدا در مصاحبه‌اي در شبكه دو خطاب به مديران اين شبكه گفتم آقايان خيلي هم سخت نيست. ما قبلا مي‌خواستيم كانالي عوض كنيم بايد از روي صندلي بلند مي‌شديم و كانال را تغيير مي‌داديم، الان كنترلي وجود دارد و به راحتي مي‌توانيد كانال را عوض كنيد و ببينيد شبكه سه كه شبكه داخلي خودمان هم هست چطور سريال‌هاي‌شان را حمايت مي‌كنند. يادم است جلسه نقد و بررسي اين سريال با حضور اكبر عالمي برگزار شد و او جلوي دوربين گفت وقتي براي نقد اين سريال دعوت شده حتي يك فريم آن را هم نديده بود. در نهايت تلويزيون دي‌وي‌دي‌هاي اين سريال را به دستش رسانده و آنقدر برايش جذاب بود كه ٢٤ قسمت را در دو روز پشت سر هم ديد. او جلوي دوربين گفت من اگر جاي مديريت شبكه دو بودم همين الان اين سريال را پخش مي‌كردم.

با همه اين فعاليت‌ها انتظار مي‌رفت بيشتر از اينها ديده شويد و در سينما و تلويزيون حضور داشته باشيد، اما به نظر مي‌رسد شيوه حركت‌تان آهسته و پيوسته است.

از اين مدل بدم نمي‌آيد اما اگر در يك مقطعي بتوانم چهار نقش خوب در طول يك سال بازي كنم، چراكه نه، اين شيوه را انتخاب مي‌كنم. ديده شدن و حضور هميشه، برايم اولويت نيست. نمي‌خواهم در بورس باشم. من كارم را مي‌كنم و طبيعي است كه عده‌اي مرا ببينند و عده‌اي هم نبينند. خوشبختانه كارهايي كه كردم اكثريت قريب به اتفاق ديده شده است. در حوزه بازيگري حساسيت‌هايي هم دارم چرا كه بالاخره آدم روي پرده است و ديده مي‌شود. فكر مي‌كنم قضاوتي كه مردم دارند خيلي مهم است. دوست دارم همين الان هم اگر قرار است به عنوان بازيگر حتي يك نفر من را بشناسد، آن يك نفر قطعا خاطره خوبي از حضورم در سينما و تلويزيون داشته باشد.

وضعيت بازيگري در اين روزها خلاف چيزي است كه شما مي‌گوييد، يعني هر كس كه بيشتر ادا درمي آورد، بيشتر ديده مي‌شود و مورد توجه منتقدان قرار مي‌گيرد و پيشنهادهايش هم بيشتر است؛ ولو اينكه خودش را در بيشتر آثار تكرار كند.

من خيلي نمي‌توانم در مورد بازيگري اظهارنظر كنم چون خيلي از فيلم‌ها را نديدم. اما در مورد برخي بازيگرها كه مورد توجه قرار مي‌گيرند، مساله اين است كه هر كس راه معمول و متداول را طي كند، پا در مسير كم خطرتري گذاشته و بيشتر مورد توجه قرار مي‌گيرد. آن فرد تا مدت‌ها مي‌تواند در اين شرايط مانور بدهد و تحسين منتقدان را برانگيزد. اما قبول دارم متاسفانه اوضاع نقد ما چندان خوب نيست. شاهد هم دارم. مثلا وقتي كه جعفر پناهي فيلم «بادكنك سفيد» را ساخت من فيلم را در جشنواره كودك آن سال نديدم. هيچ كس فيلم را در آن جشنواره تحويل نگرفت و حتي كانديدا هم نشد و يك نفر هم درباره آن حرف نزد. تا اينكه فيلم به جشنواره كن راه پيدا كرد، انگار مهم‌ترين فيلم تاريخ سينماي ايران ساخته شده است، منتقدان و سينماگران با فيلم نوعي برخورد كردند كه حيرت‌آور بود. پيش از اين هيچ روزنامه و مجله‌اي درباره آن حرف نزده بود. تازه وقتي فيلم برگشت دهن همه آب افتاد. اين وضعيت نقد ما است و امروز هم تفاوتي با آن سال‌ها ندارد.

اگر از مسيري كه تا اينجا طي كرديد برگرديد چه مي‌كنيد؟

نمي دانم واقعا!

دوست نداريد روي يك حوزه بيشتر تمركز كنيد؟

واقعيت اين است كه وقتي من رفتم تئاتر بخوانم انتخابم با يك عمد و ميل و رغبتي همراه بود، حواسم بود مي‌خواهم چه كار كنم. اما در عرصه كارگرداني نتوانستم ذهنيت خودم را بسازم. خيلي طرح‌ها داشتم كه اجازه نگرفتند و من كم كم كارگرداني را رها كردم. اما بازيگري را دوست دارم و وقتي موقعيتي پيش بيايد بدم نمي‌آيد اين حوزه را تجربه كنم. دوست دارم اين تجربه خاص را چه در تئاتر و چه در سينما داشته باشم. اما اگر برگردم هيچ‌كدام از اين كارها را كنار نمي‌گذارم. شايد بخشي از اين ماجرا شخصي است. من خيلي جاها وا دادم و كنار كشيدم. رويم را آن طرف كردم. وقتي طرح و ايده‌اي بردم با نخستين برخورد تندي كه ديدم، پس كشيدم و طرح را كنار گذاشتم. نمي‌دانم اگر برگردم، سماجت بيشتري به خرج مي‌دهم با نه.

 




تبلیغ رییس اسبق صداوسیما برای فیلم اخوی مجیدی+عکس

سینماروزان: “لاک قرمز” از جمله فیلمهای روی پرده است که تهیه کنندگی آن را کامران مجیدی برادر کوچکتر مجید مجیدی انجام داده است؛ فیلمی که سرتاسر آن فلاکت و بدبختی را می بینیم که بر سر خانواده ای بی‌پدر  و دختری آوار می‌شود که می‌خواهد با دستفروشی روزگار بگذراند.

به گزارش سینماروزان عزت ا.. ضرغامی رییس اسبق صداوسیما در یکی از مطالب اجتماعی اخیرش با انتشار تصویری از یک دختر دستفروش به تمجید از”لاک قرمز” پرداخته است.

متن یادداشت ضرغامی را بخوانید:

از دست فروش‌ها خرید کنید. خصوصاً در هوای سرد از زنان و دختربچه‌ها! این عکس را امروز 25آذر گرفتم. هوا خیلی سرد بود. دخترک کلاس پنجم بود و مشق‌هایش را با خط خوش می‌نوشت. چند قلم از بساطش خرید کردم. خواستم بیشتر پول بدهم، ولی آنقدر باکلاس برخورد کرد خجالت کشیدم. امام می‌فرمود که موی اینها را به کاخ نشینان نمی‌دهد. خدایش رحمت کند.

فیلم سینمایی “لاک قرمز” در حال اکران است. به اعتقاد من فیلم خوبی است. کارشناسانی که در لابلای بولتن‌ها و گزارش‌های پژوهشی به دنبال بررسی آسیب‌های اجتماعی هستند، با دیدن این فیلم باورپذیر، خیلی چیزها دست‌شان

عکسی که ضرغامی در صفحه اش قرار داده
عکسی که ضرغامی در صفحه اش قرار داده

می‌آید. خانواده‌های فقیری که نان آور خود را از دست می‌دهند خیلی بی پناهند. چند روز قبل یکی از مسئولان رده‌ی بالا می‌گفت که در بازدیدش از روستاها و مناطق محروم، با مردمی مواجه بود که تنها دارایی آنها برای قوت روزانه‌شان همان یارانه‌های 45هزار تومانی است.

در فیلم “لاک قرمز” سخن از شرافت و عفت دخترکی است که سختی‌های عالم بر سرش آوار شده ولی با شور و انگیزه خاص نوجوانی با عروسک فروشی می‌خواهد روی پایش بایستد و خانواده‌اش را هم اداره کند. از دست فروش‌ها خرید کند.




اکران “لاک قرمز” در گروه آفریقا/”سلام بمبئی” در گروه آزاد روی پرده می رود

سینماروزان: در جلسه امروز شورای صنفی نمایش و بعد از بررسی کف فروش فیلمها مقرر شد که فیلم سینمایی «نیمه شب اتفاق افتاد» در انتهای هفته جای خود را به «لاک قرمز» جلال سیدحاتمی بدهد؛ فیلمی که کامران مجیدی اخوی مجیدی آن را تهیه کرده است و از مدتها پیش بسته تبلیغاتی خوبی از سوی رسانه ملی در اختیارش قرار گرفته بود.

به گزارش سینماروزان از آن سو اما “سلام بمبئی” نمی تواند از این هفته سرگروه استقلال را که در اختیار “سیانور” است داشته باشد به دلیل نیفتادن کف فروش “سیانور”!

بر این اساس اکران “سلام بمبئی” از پنجشنبه یازدهم آذرماه در گروه آزاد آغاز خواهد شد و تخصیص سرگروه به این فیلم موکول شد به زمان از کف افتادن فیلمی به نام “سیانور” که حمایتهای تبلیغی همه جانبه ای داشته است؛ از بیلبوردهای شهری گرفته تا تیزرهای تلویزیونی.

 

 




حمایت بی‌سابقه رسانه ملی از فیلمی به تهیه‌کنندگی اخوی مجیدی+عکس

سینماروزان: همزمان با رونمایی پوستر فیلم «لاک قرمز» به تهیه کنندگی کامران مجیدی اخوی مجید مجیدی پخش‌کننده‌ آن اعلام کرد که رسانه ملی در یک اقدام بی‌سابقه به این فیلم 500 نوبت تیزر رایگان داده‌ است.

به گزارش سینماروزان سعید خانی ـ مدیر پخش شرکت نسیم صبا ـ با اشاره به اینکه «لاک قرمز» از 11 آذرماه در گروه سینمایی آفریقا اکران می‌شود، به “ایسنا” گفت: یکی از اتفاقات جالب توجه برای این فیلم این است که صداو سیما پخش 500 نوبت تیزر رایگان را به فیلم اختصاص داده که در چند وقت اخیر بی‌سابقه بوده است.

خانی با ابراز امیدواری از اینکه این اتفاق برای دیگر فیلم‌های سینمایی هم بیفتد و آن‌ها نیز از امکان پخش مناسب تیزرهایشان در رسانه ملی برخودار باشند، ادامه داد: همچنین امیدوارم با این تیزرها و حمایت شهرداری برای تبلیغات محیطی و نیز برنامه‌های دیگری که تدارک دیده‌ایم، فیلم «لاک قرمز» در اکران موفق باشد و به نظر می‌رسد می‌توان فروش خوبی را برای آن پیش‌بینی کرد.

پوستر "لاک قرمز"
پوستر “لاک قرمز”
کامران مجیدی
کامران مجیدی



ابراز تأسف پانته‌آ پناهی‌ها از بازی در فیلم اولی‌ها⇐منظور “آبجی” است یا …؟

سینماژورنال: پانته آ پناهیها منشی صحنه باسابقه سینمای ایران که چند سالی است بازیگر شده و بازیگری را هم تجربه می کند چند فیلم مختلف را آماده اکران دارد.

به گزارش سینماژورنال “لاک قرمز”، “اروند”، “نفس”، “آبجی” و “در سکوت” از جمله فیلمهایی هستند که پناهیها سال گذشته در آنها بازی کرده است و همه هم آماده اکران اند.

پناهیها به تازگی در گفتگویی با “اعتماد” با اشاره به اینکه سعی می کند نقشهایی را بپذیرد که نکته جالب داشته باشد از بازی در فیلم اولی ها ابراز تأسف کرده است.

این بازیگر می گوید: تمام انتخاب‌هايم در بازيگري دلي بوده و سعي كرده‌ام، نقش‌هايي را انتخاب كنم كه براي خودم هم نكته جالب و قابل كشف داشته باشد.

وی ادامه می دهد: سال گذشته متاسفانه به خاطر كمك كردن به بعضي از دوستانم كه فيلم اول‌شان بود، نقش‌هايي را قبول كردم كه شايد اگر مي‌خواستم از مقام يك بازيگر حرفه‌اي به قضيه نگاه كنم، نبايد آن را مي‌پذيرفتم.

پناهیها خاطرنشان می سازد: در پايان سال كاري به اين نتيجه رسيدم الان ديگر در موقعيتي نيستم كه هر كاري را قبول كنم و من كه هميشه وسواس زيادي در انتخاب نقش‌هايم در تئاتر داشتم، در سينما هم بايد اين وسواس را ادامه دهم تا ديگران هم جدي بگيرند. پس وقفه‌اي براي خودم به وجود آورده‌ام كه بيشتر فكر كنم تا بتوانم انتخاب درستي كنم. همين طور بيشتر بخوانم و مطالعه كنم تا اگر بقيه از من انتظاري دارند، بتوانم انتظارات آنها را برآورده كنم.

منظور کدام فیلم اولی است؟

به گزارش سینماژورنال فیلم اولیهایی که پناهیها سال گذشته در آنها ایفای نقش کرده است “آبجی” و “در سکوت” و “لاک قرمز” بوده اند.

در این بین “لاک قرمز” که توسط کامران مجیدی برادر مجید مجیدی تهیه شده بود توانست به جشنواره سی و چهارم راه یابد و البته مورد تحسین هیأت داوران هم قرار گیرد.

اما دو فیلم دیگر یعنی “آبجی” و “در سکوت” هیچ کدام شان نتوانستند به جشنواره سی و چهارم فیلم فجر راه یابند و به نظر می رسد ابراز تأسف پناهیها از بازی در فیلم اولی به یکی از این دو فیلم برگردد.

“آبجی” اخیرا در بین الملل فجر به نمایش درآمد و نتوانست توجهات را جلب کند اما “در سکوت” هنوز رونمایی نشده است.




مجیدی خطاب به فراستی⇐بیایید وسط گود و فیلم بسازید

سینماژورنال: انتقادات مسعود فراستی منتقد “هفت” از “لاک قرمز” که تهیه کنندگی اش را کامران مجیدی برادر کوچکتر مجید مجیدی برعهده داشته است سبب ساز واکنش این تهیه کننده و فیلمبردار “لاک قرمز”  شد.

به گزارش سینماژورنال در نشست “لاک قرمز” در کاخ جشنواره ابتدا محمدرضا سکوت به عنوان مدیر فیلمبراری  “لاک قرمز” در واکنش به بحث های مطرح شده در برنامه تلویزیونی “هفت” گفت: من تا بحال 40 فیلم کار کردم اما هرگز کسی به اندازه برنامه دیشب “هفت” به من توهین نکرده بود. می خواهم اینجا تذکر کوچکی به آقای فراستی و منتقدانی از این جنس بدهم.

وی ادامه داد: خیلی امیدوارم که دوربین برنامه «هفت» در این جلسه حضور داشته باشد و پاسخ اتهاماتی که به ما زد را بشنود و امشب به روی آنتن ببرد. آقای فراستی در این برنامه سخنان بسیار زشتی را مطرح کرد. به طور مثال ایشان گفتند، قاب‌های این فیلم حال بهم زن و تهوع آور است. به نظر شما این گفته‌ها به دور از ادب و متانت نیست؟!

مگر می شود هر سه فیلم بد باشند؟

وی افزود: ایشان گفتند که این فیلم احمقانه است! اگر «لاک قرمز» احمقانه بود، پس چرا بیش از هزار نفر در سالن برج میلاد به تماشای این فیلم نشستند و سالن را ترک نکردند؟! شب گذشته آنها هر سه فیلم «لاک قرمز»، «خانه‌ای در خیابان چهل‌و‌یکم» و «خشم‌و‌هیاهو» را بد و تهوع آور خطاب دادند، آخر مگر می‌شود هر سه فیلم بد و غیر قابل دیدن باشد. به نظر من نباید قرض‌های شخصی را در نقد فیلم‌ها به کار برد.

دوستان بیایند وسط گود و فیلم بسازند
کامران مجیدی تهیه‌کننده «لاک قرمز» هم در ادامه این موضوع گفت: برخی‌ها با حضور در برنامه تلویزیونی از این فرصت سوء استفاده می‌کنند و با پروپا‌گاندا و بی‌ادبی در باره فیلم‌ها نظر می‌دهند، این‌دوستان اگر راست می‌گویند تشریف بیاورند وسط گود و فیلم بسازند و ما از آثار آنها لذت ببریم، چون بیرون از گود نشستن و با استفاده از کلمات قلمبه سلمبه نسبت به سایر فیلم‌ها حمله کردند، کار راحتی است.




معاونت نظارت و ارزشيابي تأیید کرد⇐ نبودن نام مجيد مجيدي در تيتراژ فيلم برادرش{“لاک قرمز”} تخلف است

سینماژورنال: “لاک قرمز” از جمله آثار سینمایی نگاه نو جشنواره امسال است که مرور تیتراژش پرسش برانگیز است.

به گزارش سینماژورنال هم کارگردان این فیلم سیدجمال سیدحاتمی و هم تهیه کننده اش کامران مجیدی فیلم اولی هستند.

بنا به دستورالعمل اداره نظارت و ارزشیابی که کار صدور پروانه ساخت را انجام می دهد یک کارگردان فیلم اولی نمی تواند یک تهیه کننده فیلم اولی را کنار خود داشته باشد و حتما باید سراغ تهیه کننده ای باتجربه برای تولید برود. سوال اینجاست که پس چطور “لاک قرمز” هم تهیه کننده و هم کارگردانش فیلم اولی هستند؟ و این حضور همزمان یک کارگردان و یک تهیه کننده فیلم اولی کنار هم تخلف به شمار نمی رود؟

حبیب ایل بیگی معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی با تأیید این مسأله که کارگردان فیلم اولی تازه بعد از اثبات خودش برای کارگردانی باید تهیه کننده باتجربه معرفی کند به سینماژورنال گفت: کارگردان فیلم اولی بعد از ارائه نمونه کار و ارائه رزومه ای درباره تحصیلات، سوابق، جوایز و فعالیتهای فرهنگی و هنری و دریافت تأییدیه کارگردانی باید تهیه کننده معرفی کند و پس از بررسی سوابق تهیه کننده است که با درخواست وی موافقت می شود.

ایل بیگی درباره حضور یک تهیه کننده اولی در کنار کارگردان اولی بیان داشت: کارگردان اولی نمی تواند با تهیه کننده اولی کار کند و این یک اصل است.

پروانه ساخت “لاک قرمز” با ذکر نام مجید مجیدی صادر شده و باید نام وی هم در تیتراژ بیاید

وقتی بحث به “لاک قرمز” رسید و از رییس اداره نظارت پرسیدیم چطور می شود که نام یک کارگردان و تهیه کننده اولی در تیتراژ فیلم به چشم می‌خورد وی به سینماژورنال بیان داشت: در پروانه نمایش و ساخت این اثر نام مجید مجیدی و کامران مجیدی همزمان به عنوان تهیه کننده آمده است و این کار به صورت مشترک تولید شده است.

ایل بیگی درباره اینکه آیا این پروژه از ابتدا به صورت سینمایی تولید شده یا بعداً تغییر فرمت داده شده بیان داشت: پروانه ساخت “لاک قرمز” در سال 93 به صورت سینمایی صادر شد و البته در سال 94 مجددا تمدید شد.

ایل بیگی با تأکید بر اینکه باید نام هر دو تهیه کننده در تیتراژ “لاک قرمز” بیاید بیان داشت: اگر به کاتالوگ جشنواره هم مراجعه کنید می بینید که نام هر دو نفر آمده است و البته که باید منطبق با آنچه در پروانه نمایش آمده، نام هر دو تهیه‌کننده در تیتراژ بیاید و جز این تخلف است.




رونویسی مجیدی کوچک از مجیدی بزرگ بدون پرداخت حق مولف؟

سینماژورنال: نمایش “لاک قرمز” به کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی که تهیه کنندگی آن را کامران مجیدی برادر کوچکتر مجید برعهده داشت، یک رونویسی کامل از “بچه های آسمان” برادر بزرگتر به شمار می رود.

به گزارش سینماژورنال “لاک قرمز” در نمایش فقر، فلاکت و بدبختیهایی که گریبان دختری نوجوان از حاشیه اجتماع را می گیرد کاملا منطبق بر الگوی سانتی مانتال “بچه های آسمان” پیش می رود و سکانس به سکانس طوری پیش می رود که عمق فرورفتگی کاراکترهای اصلی در فلاکت بیشتر شود.

در نهایت نیز با یک پایان بندی شعاری و به ظاهر امیدبخش و در باطن کاملا غیرمنطقی، فیلم به پایان می رسد.

ای کاش اخوی مجیدی که سعی کرده حتی نامی از برادرش در تیتراژ نیاید مبادا به استفاده از اعتبار برادر برای فیلمسازی متهم شود در انتخاب فیلمنامه هم بدعت به خرج می داد و سراغ سوژه ای نمی رفت که سالها پیش برادرش نمونه بهتری از آن را ساخته بود.




رونمایی از «لاک قرمز» پانته‌آ پناهی‌ها در جشنواره فجر+عکس

سینماژورنال: فیلم سینمایی «لاک قرمز» به کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی و تهیه کنندگی کامران مجیدی فیلمبرداری خود را در سکوت خبری آغاز کرد و این روزها پانته‌‌‌آپناهی ها ، بهنام تشکر ، پردیس احمدیه و مسعود کرامتی مقابل دوربین قرار گرفته اند و در حال حاضر گروه در ترمینال جنوب تهران در حال ادامه فیلمبرداری هستند.

به گزارش سینماژورنال «لاک قرمز» به عنوان اولین فیلم بلند سینمایی سيد جمال سيد حاتمي، از مضمونی اجتماعی برخوردار است و در حال حاضر حدود 30 درصد از فیلمبرداری این اثر در لوکیشن های داخلی و خارجی تهران به پایان رسیده و قرار است برای حضور در سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم فجر آماده شود

در خلاصه داستان این فیلم سینمایی آمده است؛ «دخترک تازه به انگشتانش لاک زده بود که روزگار صورتش را نقاشی کرد».

از دیگر عوامل این کار می توان به مدیر فیلمبرداری: محمدرضا سکوت ، نویسنده: امیر عبدی ، مجری طرح: حسین فرضی زاد ، طراح صحنه و لباس: مرتضی پورحیدری ، تدوین: حمید نجفی راد ، طراح گریم: ایمان امیدواری ، مدیر صدابرداری: مجید هاشمی پور ، برنامه ریز: علی جودی ، طراح و سازنده عروسک: حمیده مقدسی ، عکاس: علی حمیدنژاد ، مدیر تدارکات: اکبر کاظمی ، دستیار تهیه: احسان وحید ، مشاور رسانه ای و مدیر روابط عمومی: میثم محمدی ، اشاره کرد.

لازم به یادآوری است سيد حاتمی پيش از اين فيلم‌های تلويزيونی «بچه‌های ابری»، «انگشتر» و «اوقات مشترک آنها» را در کارنامه خود ثبت کرده است.

لاک قرمز
پانته‌آ پناهی‌ها در نمایی از “لاک قرمز”