1

با حضور لیلی گلستان پنج عنوان کتاب از مجموعه “انسانهای کوچک آرزوهای بزرگ” رونمایی می‌شود

سینماروزان/مهدی فلاح: پنج عنوان کتاب از مجموعه «انسانهای کوچک آرزوهای بزرگ» که با ترجمه لیلی گلستان از سوی نشر فیل منتشر شده؛ عصر روز پنج شنبه ساعت ۱۶ در کتابسرای راوی رونمایی می شود.

پنج عنوان کتاب از مجموعه «انسانهای کوچک آرزوهای بزرگ» با عناوین کتاب های کوکو شنل ، بروس لی ، زاهاحدید ، مادر ترزا ، استیو  که با ترجمه لیلی گلستان از سوی نشر فیل منتشر شده؛ با حضور مترجم کتاب لیلی گلستان، پژمان نوروزی ( طراح موزه و مروج علم ) پگاه رضوی (قصه‌گو و موزیسین)  عصر روز پنج شنبه ساعت ۱۶ در کتابسرای راوی رونمایی می شود.
انسان‌های کوچک، آرزوهای بزرگ مجموعه کتاب‌هایی از زندگی چهره‌های تأثیرگذار جهان است. این کتاب‌ها با رویکردی داستانی، زندگی زنان و مردان تأثیرگذار صد سال گذشته‌ دنیا را روایت می‌کند.

مجموعـه‌ یادشده می‌کوشـد که کودکان را بـا چهره‌هایی الهام‌بخـش آشـنا کند و مسـیر پـرفـرازونشـیب زندگی هـرکـدام از شخصیت‌های بزرگ را بـرای رسـیدن بـه آرزوی کودکـی‌شـان به تصویـر بکشد.

این مجموعه تلاش دارد کـودکان را تشویق کند تا آرزوهـا و رؤیـاهـای خـود را دنبـال کننـد و در مسـیر تحقـق آن‌هـا گام بردارنـد. ناشر می‌کوشد با روایت ساده و جذاب از کودکی و فرازونشیب‌های زندگی هریک از این چهره‌های نامدار، الهام‌بخـش نسـل بعـدی باشـد کـه جهـان را بـا آرزوهای بزرگشـان تغییـر خواهنـد داد.

هر یک از کتاب‌های مجموعه‌ی «انسـان‌های کوچک، آرزوهای بزرگ» با داستانی خواندنی و تصاویری جذاب به‌صورت تمـام‌رنگـی منتشـر می‌شـود. این مجموعه هدیه‌ای ارزشمند و به‌یادماندنی برای کودکان فارسی‌زبان خواهد بود.
برگزارکنندگان این رویداد از تمام کودکان ایران برای شرکت در این مراسم دعوت کرده اند.

این مراسم ساعت 16 روز 19 مهرماه در کتابسرای راوی واقع در خیابان ولیعصر بین سه راه زعفرانیه و پسیان برگزار می شود.




کیارستمی برای فرزند ابراهیم گلستان چه نوشت؟

سینماروزان/کیوان بهارلویی: کتاب «گالری گلستان» از نشر گهگاه، همزمان با آیین گشایش نمایشگاه «دروس، شماره۳۴» که نگاهی به ۳۵ سال فعالیت گالری گلستان است، ساعت 5 عصر جمعه، ۱۲ مرداد ماه در گالری آرتیبیشن رونمایی می‌شود.

آیین رونمایی کتاب «گالری گلستان» و گشایش نمایشگاه «دروس، شماره۳۴» با تمرکز بر ۳۵سال فعالیت حرفه‌ای لیلی گلستان در کسوت گالری‌دار و به بهانه‌ی هشتاد سالگی وی برپا خواهد شد. لیلی گلستان به‌عنوان گالری‌دار و فعال حوزه‌ هنر تجسمی تاثیر مهم و نقش عمده‌ای در این عرصه داشته است.

«گالری گلستان» با نوشته‌ا‌ی خواندنی از عباس کیارستمی آغاز می‌شود؛ روایتی از پیشنهاد لیلی گلستان در سال‌های دور به او. کیارستمی نوشته: «یادتان هست لیلی گلستان پیش از اینکه گالری‌دار باشد، کتابدار بود. همان روزها بود که عکس‌های مرا دید و پیشنهاد چاپ، تکثیر و نمایش آن‌ها را داد بی‌آن که گالری داشته باشد. به نظرم همین پیشنهاد را عینا به مشتریان کتابفروشی‌اش داد و به آن‌ها هم توصیه کرد از این پس به جای خرید کتاب، مشتری آثار هنری‌اش باشند. هجده، نوزده سال پیش عکس‌های من برای اولین بار روی دیوار گالری گلستان بالا رفت و امروز که من برای خودم یک عکاس حرفه‌ای شده‌ام باید این را مدیون او بدانم و خوب و بد عکس‌هایم را به گردن او بی‌اندازم.»

پس از این یادداشت، لیلی گلستان در گفت‌و‌گویی بلند با آرش تنهایی از کودکی، خانواده و تحصیل در ایران و فرانسه تا سال‌های کار در تلوزیون ملی, ترجمه کتاب‌ها, کار در دفتر مخصوص و در نهایت تاسیس کتابفروشی و گالری گلستان می‌گوید. آرش تنهایی در این گفت‌و‌گو به سی‌وپنج سال گالری‌داری لیلی گلستان پرداخته و به زوایای مختلف زندگی حرفه‌ای او سر زده است.

بخش بعدی کتاب، سال‌شمار تمام هنرمندانی است که در گالری گلستان نمایشگاه برگزار کرده‌اند. این سال‌شمار در کنار گزیده‌ای از آثار بیش از ۱۰۰ هنرمند این گالری و یادداشت‌هایی درباره‌ی آن‌ها آمده است.

کتاب «گالری گلستان» در قطع رحلی و تمام رنگی در ۳۶۰ صفحه با جلد سخت و طراحی و چاپ چشم‌نواز از نشر گهگاه و به کوشش آرش تنهایی منتشر شده است.

آیین گشایش نمایشگاه «دروس، شماره۳۴» و رونمایی کتاب «گالری گلستان» به بهانه‌ هشتاد سالگی لیلی گلستان  روز جمعه، ۱۲ مرداد در گالری آرتیبیشن برگزار خواهد شد.




شازده کوچولو با ترجمه لیلی گلستان رونمایی می شود

سینماروزان: کتاب «شازده کوچولو» با ترجمه لیلی گلستان و با تصویری نورالدین زرین کلک که از سوی انتشارات گه گاه منتشر شده است، عصر روز جمعه 27 بهمن ماه در خانه هنرمندان ایران رونمایی می شود.
آیین رونمایی کتاب «شازده کوچولو» با ترجمه لیلی گلستان و تصویرگری نورالدین زرین‌کلک، که توسط انتشارات گه‌گاه منتشر شده در تالار فریدون ناصری، خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شود.
این‌مراسم با حضور و سخنرانی لیلی گلستان، توفان گرکانی، فرزاد ادیبی و افشین ادیبی برگزار می شود.
کتاب «شازده کوچولو» نوشته‌ آنتوان دو سنت اگزوپری، از پرفروش‌ترین و برجسته‌ترین آثار بعد از قرآن و انجیل است. داستانی طولانی و با مفهوم که با بیانی متفاوت از دوست داشتن، عشق و هستی، مخاطب را جذب مفاهیم فلسفی خود می‌کند.
این کتاب را آنتوان دوسنت اگزوپری نوشته و در سال ۱۹۴۳ منتشر شده است و با زبانی ساده، داستان کودکی مشهور به شازده کوچولو را روایت می‌کند.  شازده کوچولو عنوان محبوبترین عنوان کتاب قرن را از خود کرده است. تاکنون به زبان ها و گویش متعددی منتشر شده است و در ایران نیز برای نخستین بار این کتاب در سال 1333 توسط محمد قاضی به زبان فارسی منتشر شد و تاکنون بیش از 30 بار این کتاب در ایران ترجمه شده است و از مترجمان این کتاب می توان به محمد قاضی، احمد شاملو، ابوالحسن نجفی، عباس پژمان و کاوه میرعباسی اشاره کرد.
لیلی گلستان با ترجمه شازده کوچولو یکی از رویاهای خود را محقق کرده است و نورالدین زرین کلک که از او به عنوان پدر انیمشین ایران یاد می شود برای این کتاب تصویرگری کرده است. در ترجمه های پیش کتاب با تصویرگری خود اگزوپری منتشر شده است.

این مراسم همزمان با جشن تولد هشتاد سالگی انتشار کتاب «شازده کوچولو» و در آستانه هشتاد سالگی لیلی گلستان،  جمعه ۲۷ بهمن ساعت 16 تا 18 در سالن استاد فریدون ناصری خانه هنرمندان ایران برپا می‌شود.




اظهارات صریح لیلی گلستان درباره پدرش ابراهیم گلستان متعاقب مرگ ملکه⇐ پدرم اشتباه کرد از ایران رفت/رفتنش به انقلاب ربط نداشت/پدرم مخالف جشن هنر شیراز بود!/پدرم انقلاب را در فيلم #اسرار_گنج_دره_جني پيش‌بيني كرده بود!/تو كه انقلاب را پيش‌بيني كرده بودي، چه شد؟ چرا برنگشتي وقتي انقلاب شد؟/پدرم از وقتي كه از ايران رفته، هيچ كاري نكرده!/پدرم در انگلستان هيچ كاري نكرد و منفعل شد!/اصلا چه كسي از ايران بيرون رفته و توانسته كاری انجام بدهد؟ هيچ‌كس!/سهراب شهیدثالث و امیر نادری هم خارج از ایران هیچ نکردند!/شهرنوش پارسی‌پور و منیرو روانی‌پور هم نتوانستند خارج از ایران کاری کنند!/پدرم الان هم مي‌تواند برگردد؛ هيچ مشكلي ندارد!/پدر تا به حال دو بار هم به ایران آمده و اگر بخواهد می‌تواند باز هم بیاید

سینماروزان/مریم آموسا: پدرم اشتباه كرد از ایران رفت. براي چه رفت؟ اختلافي كه من با پدرم دارم براي همين است. براي چه رفت؟

لیلی گلستان فرزند ابراهیم گلستان با بیان مطلب فوق به روزنامه اعتماد گفت: آدمي كه از وقتي كه رفته حتي يك خط هم ننوشته. او هر روز صبح قصه‌اي را كه ديشب نوشته بود، براي ما مي‌خواند. هميشه وقتي اين حرف را مي‌زنم، واقعا بغض مي‌كنم. او سال 1355 از ايران رفت. رفتنش به انقلاب ربط نداشت. الان هم مي‌تواند برگردد. هيچ مشكلي ندارد. تا به حال دو بار هم آمده. از وقتي كه از ايران رفته، هيچ كاري نكرده. نه فيلم ساخته، نه قصه نوشته، چرا؟ چه كسي از ايران بيرون رفته و توانسته كارهايي را كه در ايران مي‌كرده، آنجا انجام بدهد؟ هيچ‌كس. شهيد ثالث چه كار كرد؟ توانست «طبيعت بي‌جان» ديگري بسازد؟ آقاي خويي توانست آن شعرهايي را كه در تهران مي‌سرود در لندن بگويد؟ نه! آقاي گلستان توانست؟ نه! شهرنوش پارسي‌پور توانست؟ نه! منيرو رواني‌پور؟ هيچ‌كدام نتوانستند كارهايي را كه در ايران ‌كردند، انجام دهند.

لیلی گلستان دلیل این کم‌کاری در خارج را این گونه بیان کرد: دليلش اين است كه در جاي خودمان بايد باشيم تا بتوانيم خلق كنيم. ما جاي‌مان اين‌جاست. در جاي خودت مي‌تواني خلق كني. آقاي محصص يا آقاي زنده‌رودي اگر توانستند كارشان را ادامه بدهند به اين دليل بود كه از جواني رفته بودند! يا ابوالقاسم سعيدي؛ ولي كساني كه بعد از انقلاب رفتند، هيچ‌كدام‌شان كاري نكردند.

لیلی گلستان افزود: هرچه از پدر منتشر مي‌شود متعلق به قبل است. كتاب «مختار در روزگار» مال سال‌هاي پيش از رفتن پدرم است. يك جور نشخوار است. پدرم در اين مدت يك مصاحبه كرد كه كتاب شد و چند نفر هم با او مصاحبه تصويري كردند كه به نظرم خيلي بد بود. حيف است.

لیلی گلستان گفت: پدرم مخالف جشن هنر شیراز بود به خاطر مخالفتش با دربار. او هميشه ساز مخالف مي‌زد. يادم است يك بار گفت قرتي‌بازي است. نه، قرتي‌‌بازي نبود. قبول نداشت اين‌جور كارها را. به هر حال يك جورهايي تفكر چپي داشت. مي‌گفت اين همه پول دارند خرج مي‌كنند، مملكت فقير است. اين‌جوري فكر مي‌كرد.

فرزند ابراهیم گلستان مدعی شد: پدرم انقلاب را در فيلم «اسرار گنج دره جني» پيش‌بيني كرده بود، شاه گرفتش انداختندش زندان و مانع اكران فيلمش شدند. خب تو كه انقلاب را پيش‌بيني كرده بودي، چه شد؟ چرا برنگشتي وقتي انقلاب شد؟ نمي‌دانيم. چرايش را نمي‌دانيم. ديگر اصلا حوصله پرسيدن نداشتم براي اينكه جواب‌هايي كه مي‌داد، توجيه‌هايي بود كه هم قانع‌كننده نبود و هم در كمال بي‌ادبي پرت بود. توجيهات اصلا توجيهاتي نبود كه قابل‌قبول باشد و از آن آدم اين توجيهات بعيد بود. يك بار سوال كردم ديدم آن‌قدر دارد پرت و پلا مي‌گويد كه از جايم بلند شدم و از اتاق آمدم بيرون. براي اينكه حرف‌هايي كه زد، قابل قبول نبود.

لیلی گلستان درباره اوضاع پدر در انگلیس بیان داشت: اصلا در انگلیس نتوانست جمعی پیدا کند. جمع كجا بود. يك عده الكي! هيچ کاری نمیکند. منفعل! و متاسفم كه اين حرف را بزنم، يك آدمي كه اين همه فيلم ساخته يكي از يكي بهتر. اين همه كتاب درجه يك نوشته يكي از يكي زيباتر. چه اتفاقي افتاد كه منفعل شد. هيچ كاري نكرد و اين قابل‌‌بخشش نيست. يك آدمي كه مي‌توانست براي جوانان مفيد واقع شود. الان مي‌دانيد چقدر جوان‌ها دارند تز درباره ابراهيم گلستان مي‌نويسند؟ مي‌آيند پيش من براي پرسش كردن. خُب، وقتي اينقدر دوستت دارند، وقتي اينقدر بهت احترام مي‌گذارند، برايت اعتبار قائلند، براي چه نبايد در كشورت باشي؟ تو وظيفه داري باشي و به جوان‌ها كمك كني. وظيفه است. من الان بيش از يك گالري‌دار كار مي‌كنم. به مخاطبين جواني كه كلي پرسش دارند، در حد توان و دانشم توضيحات لازم را مي‌دهم. وظيفه‌ام است. من وظيفه‌ام است كه ايتالو كالوينو را بشناسانم به خواننده ايراني. من وظيفه‌ام است كه كريستوفر فرانك و كتاب «ميرا» را بشناسانم به خواننده ايراني. وظيفه است. من يك ايراني هستم و در حد توانم بايد براي ارتقاي فرهنگ كوشش كنم. من حق ندارم بگذارم بروم، اصلا اجازه ندارم اين كار را بكنم. امير نادري كه «تنگنا» و «تنگسير» را ساخت چه كار كرد؟ بله، سخت است اينجا كار كردن اما سختي‌اش را به جان خريديم.

لیلی گلستان در‌پاسخ به این پرسش كه ابراهيم گلستان احساس كرد تمام شده گفت: فكر مي‌كنم كه همين طور است…

انتقادات لیلی گلستان از پدرش ابراهیم گلستان
انتقادات لیلی گلستان از پدرش ابراهیم گلستان




لیلی گلستان خطاب به تهمینه میلانی نوشت⇐هر چقدر واکنش مدیر گالری ایوان در تعطیلی نمایشگاه شما و عذرخواهی از مخاطبان، درست و بجا بود، واکنش‌های شما اشتباه بود!/واکنش‌هایتان، واکنش‌های یک دختربچه بی‌منطق لجباز بود که بدجوری من را به حیرت انداخت!!/اگر شما هم از مردم معذرت می‌خواستید، مطمئن باشید که شأن هنرمندبودن، فعال مدنی‌بودن، فمینیست‌بودن و الگوی زنان معترض و آزاده‌بودن‌تان به این اندازه زیر سؤال نمی‌رفت!

سینماروزان: حاشیه های شکل گرفته بر سر نمایشگاه نقاشیهای تهمینه میلانی با نام «فیلمهایی که نساختم» همچنان ادامه دارد؛ بعد از آن که مدیر گالری ایوان این نمایشگاه را به دلیل پرسشهای شکل گرفته بر سر کپی کاری تعطیل کرد، تهمینه میلانی از پیگیری حقوقی ماجرا حرف زد و اینکه کل ماجرا از فردی خارج نشین آب میخورد.(اینجا را بخوانید)

حالا لیلی گلستان مادر مانی حقیقی کارگردان سینما که خود سالهاست گالری گلستان را اداره میکند در یادداشتی برای «شرق» خطاب به تهمینه میلانی متذکر شده که اگر وی از مخاطبانش عذرخواهی میکرد خیلی بهتر بود.

متن یادداشت تهمینه میلانی را بخوانید:

خانم میلانی عزیز
می‌دانید که چقدر فیلم «دوزن»تان را دوست داشتم و چقدر به خود شما محبت و احترام دارم.
اما… .
اتفاقی که افتاده یعنی نمایشگاه پرحاشیه شما با آمدن چند دانشجوی هنر در روز افتتاح و اعتراض آنها و افشاشدن کپی‌بودن آثار شما در نمایشگاه و همه و همه، ماجرایی ناخوشایند در حیطه هنرهای تجسمی ما بود.  هرگز معتقد و موافق با این حرف که چرا آدم‌های معروف وارد حیطه دیگری از هنر می‌شوند و به خودشان اجازه می‌دهند نقاشی کنند یا کتاب بنویسند یا عکاس شوند یا از سینما به تئاتر بروند ووو… نبوده‌ام و فکر می‌کنم این یک طرز فکر کاملا دیکتاتوری و مستبدانه است.
وقتی کیارستمی نازنین شروع به نشان‌دادن عکس‌هایش کرد، کلی از عکاس‌ها اعتراض کردند که برو فیلمت را بساز به عکاسی چه‌کار داری!… و چه بیجا و بی‌منطق بود این اعتراض و بعد وقتی شعر گفت و کتاب‌هایی درباره منتخب اشعار سعدی و حافظ و مولانا ساخت، باز همین گله‌مندی از سوی نویسندگان شد و باز باید بگویم چه بیجا و بی‌منطق بود این گلایه‌ها.  کیارستمی عکاسی جهانی شد، نیکی کریمی عکس‌های خوبی گرفت و رضا کیانیان دید خوبش را در عکاسی به همگان ثابت کرد، صابر ابر کتاب «هفت‌خانه آنورتر»اش فوق‌العاده است و شمس‌لنگرودی شاعر هم بازیگر درجه یکی است! و نقاشی‌های آبستره مهرجویی هم بسیار خوبند.  هرگز این طرز فکر و این بخل و این حقارت را دوست نداشته‌ام.
پس، این اعتراض که چرا برای این شخص معروف نمایشگاه می‌گذارید، از نظر من مردود است و این اعتراض که گالری ایوان به جوانان وقت نمی‌دهد، هم از نظر من مردود است. چون می‌دانم که در این مدت کوتاه گالری‌داری چندین و چند نمایشگاه خوب و خیلی خوب از جوانان بی‌نام و نشان در این گالری دیده‌ام.  در واکنش به این نمایشگاه پیش از افشای کپی‌برداری شما، می‌توانستیم بگوییم نمایشگاه را دوست نداشتم یا نمایشگاه ضعیفی بود یا بیشتر حس تصویر‌گری داشت تا نقاشی یا… هرچه دیگر که این مجال پیش نیامد و این حرف‌ها زده نشد.
چون خیلی زود یعنی روز بعد از افتتاح، کپی‌کردن شما افشا شد. اینجا به هوش و ذکاوت گالری‌دار آفرین می‌گویم که در  مصاحبه‌ای از مخاطبان معذرت خواست و تعطیلی نمایشگاه را اعلام کرد. رک و راست بگویم که من هم دقیقا همین کار را می‌کردم (هرچند باید بگویم که حتما چنین نمایشگاهی در گالری گلستان جایی نمی‌داشت که کارش به اینجا برسد!).
متأسفانه باید بگویم که هر چقدر واکنش مدیر گالری درست و بجا بود، واکنش‌های شما دوست عزیز من اشتباه بود… . اول گفتید کپی نیست. بعد گفتید الهام و تأثیر گرفته بودم. بعد خواندم که گفته‌اید اصلا آن نقاش خارجی از من کپی کرده!. بعد گفتید گالری‌دار بیجا کرده نمایشگاه من را تعطیل کرده. بعد گفتید شکایت می‌کنم. بعد اعلام کردید شکایت کردم و بعد را خدا داند... .  حالا به‌عنوان خواهر بزرگ‌تری که همیشه دوستتان داشته، می‌گویم که اگر شما هم از مردم معذرت می‌خواستید و می‌گفتید اشتباه کردم، مطمئن باشید که هم کار درستی کرده بودید و هم شأن هنرمندبودن، فعال مدنی‌بودن، فمینیست‌بودن، الگوی زنان معترض و آزاده‌بودن و تمام فعالیت‌های هنری و مدنی‌تان به این اندازه زیر سؤال نمی‌رفت که  بدجوری زیر سؤال رفته.
با شکایت‌کردن از گالری‌دار جز اینکه بگویند: «دست پیش را گرفته تا پس نیفتد»، اتفاق دیگری نباید بیفتد. گالری‌دار نادانسته کار کپی گذاشته و بنا بر عرف نباید این کار را می‌کرده، پس تا متوجه شده، بنا بر عرف، اقدام به تعطیلی نمایشگاه کرده که همان‌طور که گفتم، من هم اگر جای او بودم دقیقا همین کار را می‌کردم.  به‌عنوان یک دوستدار، فقط می‌توانم بگویم که واکنش‌هایتان، واکنش‌های یک دختربچه بی‌منطق لجباز بود که بدجوری من را به حیرت انداخت و از این حیرت بسیاربسیار متأسف هستم.




مادر یک کارگردان سینما خطاب به حسن روحانی⇐آقای رییس‌جمهور! کجایید؟ در تمام این یک ماه عقبتان گشتم و پیدایتان نکردم!!

سینماروزان: سیر متوالی اتفاقات فرهنگی-اجتماعی-سیاسی که در ماههای اخیر در کشور رخ داده آن قدر پرشتاب بوده که همگان را به این نتیجه رسانده که با مدیریتهای منطبق با الگوهای حتی یک دهه قبل هم نمیتوان به چاره جویی برای این اتفاقات پرداخت چه برسد به مدیریتهای منطبق بر روزگاری که نه گوشیهای هوشمند بود و نه اینترنت و ماهواره و همه چیز خلاصه می شد در دو شبکه تلویزیونی و سه تا چهار روزنامه رسمی!

به گزارش سینماروزان لیلی گلستان مترجم، گالری‌دار و مادر مانی حقیقی کارگردانی که کمدی «خوک» را روی پرده دارد با نگارش یادداشتی برای حسن روحانی با مرور اتفاقات مختلفی که در هفته های اخیر در کشور رخ داده از رییس جمهور پرسیده جایگاهش در این سیر متوالی اتفاقات کجاست؟

متن یادداشت لیلی گلستان را بخوانید:

آقای روحانی تشریف دارید؟ چرا شما را نمی‌بینم؟  اجازه می‌خواهم چند سؤال ساده و معمولی و بدون هیچ ترتیب و اولویتی از شما بکنم:
– رقص محمود دولت‌آبادی بزرگ را در کنسرت گروه بوشهری «لیان» دیدید؟ من که حظ کردم و معنایش این بود که تمام سانسورها و اصلاحیه‌ها و ممیزی‌ها و افستی‌های غیرقانونی و همه بگیروببندهای فرهنگی و هنری، انگار نه انگار… .
-اصغر فرهادی را دیدید؟ تکریم‌ها و احترام‌ها و تعریف‌ها و تشویق‌ها را دیدید؟  شاید هنگام برگشت به خاک وطن، او را هم مجبور کنند مثل کیارستمی نازنین از در عقب فرودگاه جیم شود! حالا می‌خواهد جایزه گرفته باشد یا نگرفته باشد.
-به کنسرت علیزاده رفتید؟ علیزاده و خلج و بوستان. کیف نکردید؟ افتخار نکردید که این سه نفر از خاک پاک ایرانند؟ می‌دانید چه‌ها کشیده‌اند تا به اینجا رسیده‌اند و با چه مشقتی توانسته‌اند دو شب کنسرت بدهند؟
-به دیدن تئاترها رفته‌اید؟ جمعیت مشتاق و فرهیخته و هنردوست را دیده‌اید؟ بازی هنرپیشه‌ها را دیده‌اید؟ یکی از یکی بهتر، اما حیف که دلشان پر است از گله و شکایت و حیف که همه بغض در گلو دارند.
-فیلم مثله‌شده‌ «عصبانی نیستم» را بعد از چندین سال که در محاق توقیف بود، دیدید؟ استقبال مردم را هم دیدید؟ صورت تکیده رضا درمیشیان را هم دیدید؟
– به افتتاح نمایشگاه‌ها در گالری‌های شهر رفته‌اید؟ که جای سوزن‌انداختن نیست و برای این‌همه هنرمند جوان گالری کم آورده‌ایم.
– جعفر پناهی را دیدید که فیلمش در فستیوال کن در بخش مسابقه پذیرفته شد و به خودش اجازه ندادند که برود؟ یک دقیقه سرپاایستادن حضار و کف‌زدنشان را برای صندلی خالی‌اش دیدید؟ حالا چه جایزه بگیرد و چه نگیرد، دیگر مهم نیست. این خودش بهترین جایزه بود.
-دختران برنده اول مسابقه فوتسال را دیدید؟ دخترانی که برای بار دوم برنده اول شدند و صداوسیما مسابقه آنها را منعکس نکرد. صورت‌های ماهشان را دیدید؟ شادی و شوروشوقشان را دیدید؟ تحقیر‌ها و تمسخرها و اعتراض‌ها را هم بر ضدشان خواندید؟
حالا برعکس!!!
– درگیری‌های کازرون را پیگیری کردید؟ الان خواندم که وزیر کشور در بیانیه‌ای گفته: «تا تأمین خواسته‌های کارشناسی و منطقی مردم منطقه، تقسیمات کشوری متوقف خواهد شد». می‌شد پیش از این آشوب‌ها و این‌همه زخمی و آسیب، از مردم منطقی و کارشناس منطقه در این مورد پرسش می‌شد. نمی‌شد؟ به همین سادگی.
– برخورد با معلم‌های شریفمان را دیدید که برای خواسته‌هایشان جمع شده بودند؟ بازداشتشان را هم ملاحظه کردید؟
-آتش‌زدن پرچم آمریکا را در مجلس دیدید؟ که یک پرچم یک‌وجبی را خواستند با فندک آتش بزنند و آتش نمی‌گرفت؟ آن‌هم در خانه ملت! و روبه‌روی رئیس خانه ملت که مانعشان نشد و فقط با تمسخر گفت: آتش هم نمی‌گیرد! و بعد مسبب این کار با افتخار تمام گفت خواستیم نشان بدهیم که ما اینیم!
– این خبر را خواندید که معلم مدرسه موی دخترک را برید به این بهانه که ناظم مرد مدرسه شاید از دیدن موی او تحریک شود؟
– خواندید که اورهان پاموک با دعوت ناشرش به ایران آمد و تمام برنامه‌هایش را لغو کردند؟ اورهان پاموک، برنده جایزه نوبل را می‌گویم. می‌شناسیدش؟
– خواندید که پیشنهاد کرده‌اند طلاق زن را از این پس در شناسنامه ننویسند، چون به او به چشم حقارت نگاه خواهد شد. عوض اینکه فرهنگ را عوض کنند و بزنند این چشم حقارت را کور کنند، فرهنگ ریاکاری و پنهان‌کاری را اشاعه می‌دهند.
– سه شرط ازدواج بدون اذن پدر را خواندید که از سوی خانم نماینده مجلس پیشنهاد شد، مثلا با نیتی خیر! فقط یکی‌اش را می‌گویم باقی پیشکش خانم نماینده! باید فوق‌لیسانس داشته باشد!! یعنی اگر فوق‌لیسانس داشته باشی می‌توانی بی‌اذن پدر بروی و ازدواج کنی. یقین دارم که سال آینده همه لیسانسه‌ها در فوق‌لیسانس اسم‌نویسی خواهند کرد! وای چه شود! از حالا آقای رئیس دانشگاه خودش را آماده کند. کلاس و استاد کم نیاورد.
– خبر تلگرام و فیلترشدن آن و خبر فیلترشدن فیلترشکن‌ها و فیلترشدن زندگی مردم بدبختی که از این راه نان درمی‌آوردند و تناقض‌گویی‌های وزیر ارتباطات که معلوم است مخالف است، اما مجبور است دم از موافقت بزند. حرف‌هایش را اگر به ردیف بخوانید، یکی‌درمیان، موافق… مخالف… موافق… ، مخالف…  که آخر هم نفهمیدیم چه بلایی قرار است سرمان بیاید. چقدر دلم برایش سوخت. جوان خوش‌فکری است یا خوش‌فکری بود.
آقای روحانی، من دیده‌ها و خوانده‌هایم را فقط در یک ماه اردیبهشت برایتان گفتم که حتما خیلی موارد هم از نظرم افتاده است. تمام اینها فقط مال یک ماه بود! حالا این را ضرب‌در 12 کنید تا حال‌وروز ما را متوجه شوید.  راستی آقای رئیس‌جمهور کجا هستید؟ در تمام مدت این یک ماه عقبتان گشتم و پیدایتان نکردم. کجایید؟ 




گلایه‌های لیلی گلستان از ممیزی آثارش⇐گفتند لئوناردو داوينچي شما دارد كار ياد مجاهدين مي‌دهد!!/وضعيت انتشار كتاب در دولت فعلي در مقايسه با دولت قبلي هيچ تغييري نكرده!!/ نشسته‌ايم به تماشاي وزير جديد تا ببينيم چه گلي به سرمان مي‌زند؛ اميدوارم از آن گل‌هاي محمدي خوش‌رنگ و خوش‌بو باشد!

سینماروزان: «نمي‌دانم قاه قاه بخندم يا زار زار گريه كنم!» جمله‌اي است كوتاه كه ليلي گلستان درباره وضعيت تجديد چاپ كتاب‌هايش مي‌گويد؛ جمله‌اي كه با همه كوتاهي‌اش، بيانگر حكايت‌هايي دور و دراز است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «اعتماد» ديگر هيچ غريب نيست متن نمايشي كه قبلا با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در يكي از سالن‌هاي رسمي كشور براي عموم تماشاگران اجرا شده است، مجوز انتشار نگيرد يا فيلمي كه پيش‌تر در جشنواره فجر به نمايش درآمده، در اكران عمومي ناكام بماند اما از همه عجيب‌تر شايد حكايت تجديد چاپ كتاب‌هايي باشد كه قبلا با مجوز رسمي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي منتشر شده و مورد استقبال هم قرار گرفته‌اند اما براي تجديد چاپ با اما و اگرهايي حيرت‌انگيز روبه‌رو شده‌اند و حالا مدت‌هاست در كشوهاي وزارت عريض و طويل فرهنگ و ارشاد اسلامي منتظر مانده‌اند تا شايد روزي بخت‌شان باز شود و در قفسه كتابفروشي‌ها جان بگيرند.


ليلي گلستان مادر مانی حقیقی کارگردان سینما يكي از مترجماني است كه آثار ترجمه شده‌اش به اين وضعيت گرفتار شده‌اند. او هم مانند بسياري ديگر از همكاران قلم به دستش در انتظار صدور دوباره آثاري است كه قبلا با مجوز وزارت ارشاد منتشر شده‌اند و مورد استقبال خوانندگان كتاب هم قرار گرفته‌اند اما براي تجديد چاپ با مشكل صدور مجوز رو به رو شده‌اند.


دو كتاب «زندگي در پيش رو» نوشته رومن گاري و «ميرا» اثر كريستوفر فرانك از جمله اين آثار ترجمه شده ليلي گلستان هستند كه مدتي است براي تجديد چاپ در ارشاد منتظر مانده‌اند.


گلستان در پاسخ به اين پرسش كه در اين مدت تغييري در وضعيت اين دو كتاب رخ داده است مي‌گويد: وضعيت همچنان ادامه دارد و تغييري نكرده است. «زندگي در پيش رو» دارد تند تند افست مي‌شود. قبلا در بساطي‌هاي روبه‌روي دانشگاه ديده مي‌شد، اما الان كار به جايي رسيده كه در كتابفروشي‌ها هم دارند مي‌فروشند!!! واقعا باعث تاسف است كه هيچكس نيست از حقوق مولف و مترجم دفاع كند. وزارت ارشاد هم كه در خواب است! كاش اين خواب را موقع بررسي و مميزي كتاب مي‌كردند!

 وقتي كتابي يا هر اثر هنري ديگري در دريافت مجوز با مانعي روبه‌رو مي‌شود، انتظار طبيعي اين است كه به آن هنرمند توضيحاتي درباره مشكلات و موانع صدور مجوز داده شود. البته از ديرباز شنيده‌ايم كه بسياري از نويسندگان گله داشتند كه اين توضيحات هرگز به صورت مكتوب به آنان ارايه نمي‌شود و توضيح شفاهي هم نمي‌تواند به عنوان مدركي مستند تلقي شود. گلستان در پاسخ به اين پرسش كه آيا به شما هيچ توضيحي ندادند كه چرا كتابي كه قبلا با مجوز وزارت ارشاد منتشر شده است، براي تجديد چاپ با مانع رو به رو مي‌شود، مي‌گويد: قبلا مي‌توانستي با مميز يا بررس كتابت وارد گفت‌وگوهاي توجيهي شوي ولي زمان احمدي‌نژاد ديگر بررس‌ها مخفي ماندند. حالا هم كه شنيده‌ام همه‌چيز از طريق اينترنت انجام مي‌شود. حالا بايد برويم يقه چه كسي را بگيريم؟ و چه كسي را توجيه كنيم و با چه كسي چانه بزنيم؟


نگاه‌هاي سليقه‌اي ديگري، مشكلي است كه در بحث مميزي يا همان سانسور وجود دارد. به همين دليل است كه مي‌بينيم گاه كتابي كه سال‌ها در انتظار مجوز بوده، بدون هيچ اصلاحيه‌اي مجوز مي‌گيرد و بعد از انتشارش هم هيچ مشكل و مساله‌اي به وجود نمي‌آيد. نبود قانون مشخصي براي سانسور، مشكل بزرگي است كه همچنان پيش‌روي نويسندگان و مترجمان ما است.
گلستان نيز با تاييد سليقه‌اي بودن مميزي ادامه مي‌دهد: هميشه مميزي سليقه‌اي بوده و قانون مدوني ندارد. كمااينكه «زندگي در پيش رو» و «ميرا» بعد از ١٢ سال توقيف از نو چاپ شدند و بعد باز توقيف شدند يا مثل «تيستوي سبز انگشتي» يا «زندگي، جنگ و ديگر هيچ » اينقدر همه‌چيز غيرمنطقي و متشتت است كه واقعا نمي‌دانيم بايد چه كار كنيم.


او سپس به چند نمونه ‌از مميزي‌هاي عجيبي اشاره مي‌كند كه از او خواسته‌اند در ترجمه‌هايش مورد توجه قرار دهد: گفتند بچه «زندگي در پيش رو» را ادب كن تا حرف‌هاي بد بد نزند! گفتند در «تيستوي سبز انگشتي» تيستو مي‌گويد: جنگ مال آدم‌هاي احمق است! اين تيستو مي‌خواهد بگويد ما احمقيم؟ گفتند در كتاب «قصه‌ها و افسانه‌ها» اين لئوناردو داوينچي شما دارد كار ياد مجاهدين مي‌دهد! گفتند كتاب «زندگي با پيكاسو» نمي‌تواند تجديد چاپ شود چون اين زني كه كتاب را نوشته، زن عقدي پيكاسو نبوده! نمي‌دانم قاه‌قاه بخندم يا زار زار گريه كنم.


برخي از نويسندگان معتقدند مجوز كتاب‌هاي ترجمه شده راحت‌تر از كتاب‌هاي تاليفي صادر مي‌شود و حساسيت كمتري درباره اين آثار وجود دارد. نظر ليلي گلستان را در اين زمينه جويا مي‌شويم و او پاسخ مي‌دهد: نظر من قرار است چه چيزي را عوض كند؟ مگر اصلا نظر من مهم است؟ پس هيچ نظري ندارم.

او همچنين بر اين باور است كه وضعيت انتشار كتاب در دولت فعلي در مقايسه با دولت قبلي هيچ تغييري نكرده و همچنان سليقه‌اي باقي مانده است.


كسي كه كارش نوشتن باشد، با وجود همه مشكلات، ناگزير از نوشتن يا ترجمه است و با همين ديدگاه از گلستان مي‌خواهيم خبرهايي درباره كارهاي آينده‌اش بدهد و او مي‌گويد: راستش را بخواهيد حالم از هرچه آينده است به هم مي‌خورد. كدام آينده؟ حال را دريابيم آينده پيشكش همه‌مان. حالا هم نشسته‌ايم به تماشاي وزير جديد تا ببينيم چه گلي به سرمان مي‌زند، اميدوارم از آن گل‌هاي محمدي خوش‌رنگ و خوش‌بو باشد كه بويش از صد متري احساس مي‌شود. راستش را بخواهيد آن قدر خسته و نا اميد شده‌ام كه نگو و نپرس. خدا به دادم برسد كه تنها فريادرس من او است ولاغير.




استقبال(؟!) «کیهان» از سخنان لیلی گلستان علیه پدر و همسرش+واکنش تند نویسنده اسبق «کیهان» به لیلی گلستان

سینماروزان: سخنان اخیر لیلی گلستان فرزند ابراهیم گلستان نویسنده و کارگردان و همسر نعمت حقیقی فیلمبردار فقید ایرانی علیه پدر و همسرش با واکنشهای مختلفی روبرو شده است که غالبا منفی بوده است.

به گزارش سینماروزان روزنامه اصولگرای «کیهان» برای مرور این حرفها در بخش «اخبار ادبی-هنری» خود تیتر «پدرم (ابراهیم گلستان) بداخلاق سلطه‌جو و زورگو بود!» را انتخاب کرده است. آیا این استقبال از این گفته ها نیست؟؟؟

از آن سو محمد آقازاده روزنامه نگار پیشکسوت و از نویسندگان اسبق «کیهان» در یادداشتی بلندبالا به گلایه از ادبیات لیلی گلستان پرداخته که هر چه دارد از پدر است و حالا به تکفیر پدر می پردازد.

ابتدا متن خبر «کیهان» در این باره را بخوانید:

لیلی گلستان، مترجم و گالری‌دار و فرزند ابراهیم گلستان (از نمایندگان ادبیات شبه‌روشنفکری که سال‌هاست در انگلستان زندگی می‌کند) علیه پدر خود سخن گفت.
لیلی گلستان در مراسمی گفت: تمام کودکی و نوجوانی‌ام را با بغض صبحگاهی از خواب بیدار شدم. بعدها وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که این‌ها به خاطر پدر بداخلاق، سلطه‌جو، تحقیرکننده و زورگو بود.
وی همچنین علیه همسر سابق خود (نعمت حقیقی، تصویربردار سینما و پدر مانی حقیقی) نیز این‌گونه سخن گفته است: کم‌کم درس خواندم و کار کردم، سر کار با شوهرم آشنا شدم، عاشقش شدم، با هم ازدواج کردیم، و همچنان این نگاه سلطه‌جویی که پدرم به همه داشت، و به من هم داشت ادامه پیدا کرد، و من نمی‌توانستم از زیر سایه این نگاه درآیم. بعد از گذشت شش سال از ازدواجم، از جایی متوجه شدم که منِ مادر با سه بچه‌ام یک طرفیم، و شوهرم یک مردِ مجردِ بدون هیچ تعهد و مسئولیتی، در طرف دیگر. پس تصمیم گرفتم که این رابطه را با تمام عشقی که به او داشتم پایان دهم.

حالا یادداشت محمد آقازاده در واکنش به لیلی گلستان را بخوانید:

لیلی گلستان مثل برادرش کاوه همیشه در ذهنم جایگاه محترمی دارند، ایشان در ویدیویی که خاطره گویی می کنند چند خطای جامعه شناختی و تاریخی دارند که حق آنست تصحیح کنند ،وقتی ایشان گالری گلستان را افتتاح کردند من از این افتتاحیه گزارش – نقدی در صفحه هنری کیهان تهیه کردم و آن روزها که تعداد روزنامه ها به عدد انگشتان یک دست نمی رسید این گزارش با استقبال مخاطبان روبرو شد ، اطلاعات ، جمهوری اسلامی و رسالت اصلا صفحه هنری نداشتند تا روزنامه ها به قول ایشان با خبر افتتاحیه بترکانند ، تا قبل از اخراج از روزنامه ایران هر نمایشگاهی خانم گلستان برگزار می کرند ما خبر و نقد آثاری که سینه آویز دیوارهای این گالری می شد را کار می کریم.

ایشان روایت می کند که در مرکز هنرهای تجسمی به او گفتنند که با مردش بیاید که من بعید می دانم که این خاطره درست باشد ، چون در همان روزها گالری سیحون با مدیریت معصومه سیحون بسیار فعال بودند و کلی نقاش زن مشغول فعالیت و نمایشگاه برگزار می کردند و حضور یک زن نمی توانست برای کارمندان و مدیران این مرکز تازگی داشته باشد، تازه صدور مجوز در عرض چند دقیقه غیر ممکن است، چون مدارک مفصلی را می طلبید مثل داشتن مدرک عدم سوءپیشینه و حتی به صورت صوری باید درخواست در شورایی طرح و تصویب می شد.

تا اینجا می شود این ظرایف را نادیده گرفت ولی این که موفقیت خود را بهانه یی برای سرکوب نارضایتی جوانان کند کار نادرستی است که موقعیت طبقاتی و وزن پدر و همسرش را در گرفتن پست و مقام در قبل از انقلاب و تبدیل بک گاراژ با ارزش میلیاردی به گالری را نادیده می گیرد و ظلم به بسیاری از جوانان است که با همه استعداد و همت از داشتن حداقل ها محرومند.

آن روزها محمد خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و با این استدلال که با صدور مجوز به نشریه هایی چون آدینه ، دنیای سخن و گالریهایی خصوصی می خواهد انگیزه هنرمندان مسلمان را تقویت کند در بسط این نشریه و گالری ها می کوشید، هر چند امروز همه می دانیم نطفه کالایی و پولی شدن هنر در خفا همان روزها بسته شد تا اقصاد آزاد معادلش را در فرهنگ و هنر بیابد.

دعوای شهرداری و وزارت ارشاد حاصل رقابتهای معمول اداری است و وزارت می خواست تسلط اش بر هنر را اثبات کند و تحمل و ادامه کار گالری گلستان حاصل این رویکرد بود، این که اسم این گالری را گلستان گذاشته شد نشانه زیرکی ایشان برای بهره برداری از نام پدر است و اگر لیلی خانم می خواست خوی استبدادی پدر را طرد کند لاجرم نام دیگری را برای گالری اش که میراث پدرش بود انتخاب می کرد.

عدم درک تأثیر شکاف طبقاتی و موقعیت مالی و منزلتی در رشد اجتماعی یک امر طبیعی است که صاحبان موقعیت آنرا به عمد فراموش می کنند تا تنها شایستگی خود را به رخ بکشند و این کار از نظر روان شناختی تسکین دهنده است ولی از نظر جامعه شناختی زخمی بر طبقات فرودست است که می خواهند ولی نمی توانند.




با حضور لیلی گلستان، محمد چرمشیر، مرضیه برومند و چهره‌های دیگر⇐برگزیدگان جایزه فرشته معرفی شدند

سینماروزان: اختتامیه سومین دوره جايزه فرشته همراه با اهدای جوایز برگزیدگان و بزرگداشت علیرضا رمضانی، مدیر نشر مرکز عصر پنجشنبه 4 خرداداه ماه در شهرکتاب فرشته برگزار شد.

به گزارش سینماروزان مراسم اختتامیه سومین دوره جایزه فرشته با اجرای مسعود فروتن و با حضور احمد مسجدجامعی، احمد پوری، لیلی گلستان، فریبا وفی، سیامک گلشیری، محمد چرمشیر، پوریا عالمی، عباس یاری، ابراهیم حقیقی، علیرضا رمضانی، بهرام دهقانی، مرضیه برومند، محمدرضا غفاری، حسن زاهدی، علیرضا تابش، منوچهر شاهسواری، فرشته طائرپور، غزل شاکری، همایون ارشادی، حبیب رضایی و… عصر پنجشنبه چهارم خردادماه در مجموعه فرهنگی هنری شهرکتاب فرشته برگزار شد.

در ابتدای مراسم، سیدصالح بهشتی؛ مدیر مجموعه شهرکتاب فرشته درباره چگونگی شکل‌گیری این جایزه گفت: هنگامی که شهرکتاب راه‌اندازی شد آرزوی ما این بود که تنها شهر کتابی باشیم که بیشترین اتفاقات فرهنگی هنری در آن برگزرا شود و همین شد که در سه سال اخیر شاهد برگزاری بیش از 400 برنامه در حوزه‌های مخالف فرهنگی بودیم.

وی در ادامه گفت: جنس جایزه فرشته متفاوت با این رویدادهایی بود که در شهرکتاب برگزار شد و علت این تفاوت این هست که این جایزه توسط شهرکتاب فرشته متولد شد و همه ما بدون هیچ چشم داشتی به تولد آن کمک کردیم. اتفاقی که مهم ترین هدفش ایجاد پل ارتباطی میان جوانان مستعد و علاقمند با حوزه ادبیات بود. اتفاقی که رد دوره سوم افتاد این بود که صدای ما در بیرون از مرزهای ایران نیز شنیده شد و تعدادی از شرکت‌کنندگان ما کسانی بودند که خارج از ایران زندگی می‌کنند. ما در دو دوره گذشته امکانی فراهم آوردیم تا آثار برگزیدگان هر دو دوره به شکل کتاب منتشر شود.

در ادامه مراسم، اوژن حقيقي دبير سومین دوره جايزه فرشته گزارش دبیرخانه را قرائت کرد: مفتخريم كه مراسم اهداي جوايز سومين دوره‌ي جايزه فرشته را با موضوع عصر جمعه در دو بخش داستان كوتاه و فيلم كوتاه را دركنار شما جشن مي‌گيريم.

وی در ادامه گفت: جايزه فرشته با هدف ترويج فرهنگ كتاب و كتابخواني و حمايت از نويسندگان و هنرمندان جوان و با استعداد از شهريور 1393 در شهركتاب فرشته آغاز به كار كرد و هدف اصلي آن حمايت از جوانان مستعد در حوزه فرهنگ و هنر است.

 حقیقی افزود: هيات انتخاب بخش داستان (بر اساس حروف الفبا )؛ فرهاد توحيدي‌ ، محمد چرمشير ، پوريا عالمي ، سيامك گلشيري ، مهسا محبعلي، فاطمه معتمد آريا، هيات داوران بخش داستان (بر اساس حروف الفبا )؛ احمد پوري، لیلی گلستان و فريبا وفي و هيات داوران بخش فيلم كوتاه (بر اساس حروف الفبا )؛ كيومرث پوراحمد، كيانوش عياري و هوشنگ گلمكاني بودند که مارا در اين مهم ياري كردند كه از تمامي آنها بسيار سپاسگزاريم.

وی درباره آمار شکرت‌کنندگان این دوره گفت: دوره سوم جايزه فرشته از دي ماه 1395 آغاز و تا 15 فروردين 1396 تعداد 378 داستان كوتاه براي دبيرخانه جايزه فرشته ارسال شد كه از اين تعداد 181 نفر مرد و 197 نفر از آنها زن بودند.

دبیر این جایزه درباره بخش فیلم گفت: در بخش فيلم كوتاه‏‏, هيات داوران هيچ كدام از آثار رسيده به دبيرخانه ي جايزه فرشته را شايسته‌ي كسب جايزه ندانستند.

درادامه مراسم فيلم كوتاهي از دومين دوره جايزه فرشته پخش شد و پس از آن سيامك گلشيري، پوريا عالمي و محمد چرمشير براي اهداي نفرات دهم تا چهارم بخش داستان به روي سن آمدند که اسامی برندگان بدین شرح است: (به ترتیب نفرات دهم تا چهارم) ليلي عرفانيان، حميد رضازاده، روشنك مرادي، ، سارا اژدر تاجديني، آرش محمودي‌سرداري، معصومه ذكرياي بين كلايه، ميثم فرهمنديان.

بزرگداشت علیرضا رمضانی مدیر نشر مرکز

فروتن با ابراز خوشحالی از این که مدت هاست مراسم های بزرگداشت پیش از درگذشت اشخاص و چهره های ماندگار صورت می گیرد توضیح داد: جامعه ما در برابر کسانی که حقی دارند، مسئول و متعهد باید باشد تا افراد متوجه خودشان، جامعه و هنرمندان اطرافشان باشند. امروز قرار است از مردی بزرگ تقدیر کنیم.

ابراهیم حقیقی نخستین سخنران این بزرگداشت بود. وی گفت: از كودكي اهالي كتاب و كتابخانه‌ها برایم  مقدس بشمار مي‌آمدند. در خانواده‌اي بزرگ شدم كه اهل كتاب نبودند؛ پدرم عكاسخانه داشت و مادرم همیشه پول توجيبي‌ام را زياد مي كرد چون مي‌دانست كه كتاب مي‌خرم، در این بین مدير مدرسه‌ام مرا در جهت كتابخواني حمايت می‌كرد. گاهی فكر مي‌كردم اگر مال و منالی نداشتم كه براي فرزندم باقي بگذرام اما دست‌کم كتابخانه‌اي دارم كه برايش به یادگار بماند. علیرضا رمضاني سعادتی داشت كه در خانواده‌اي اهل كتاب متولد شود. من به شخصه از سال 76 با ایشان به عنوان طراح جلد همكاري‌ام را آغاز كردم؛ همکاری‌ای که خیلی زود تبديل به دوستي شد. چند سال پيش قراردادهايي كه بين من و ايشان نوشته شده بود را مرور مي كردم؛ چيزي قریب به هزار نسخه بود. افتخار دوستي با او چنان برایم مغتنم بود و هست كه احساس دلتنگي زیادی مي‌كنم.

لیلی گلستان از داوران بخش داستان این مسابقه ديگر سخنراني بود كه براي تقدير از مدير نشر مركز سخنانی بیان داشت. وی گفت:47 سال است که مترجم هستم و در 27 سالگي كتاب زندگي و ديگر هيچ را ترجمه كردم. در تمام مدت فعالیتم در این عرصه با 5 ناشر بيشتر كار نكردم و بيشترين كتاب هاي من را نشر مركز منتشر كرد. آقاي رمضاني انسان محترمي است هم خودشان و هم سایر همكارانشان در این انتشارات. از خصوصيات بارز ایشان منضبط بودن و سختگیر بودنشان است. گاهي با خود فكر مي كردم کمی انعطاف داشتن و كمتر سختگير بودن بهتر است اما اواخر به اين نتجيه رسيدم كه در فضاي کنونی اين گونه چارچوب‌ها هر قدر که محكمتر باشند بهتر است، شاید خوب باشد من نیز از ايشان الگو بگیرم و سفت و محكم بايستم. مجموعه آثاري كه در اين نشر منتشر شده نشان مي دهد كه 95 درصد آثار از اهميت ويژه‌اي برخوردار هستند و به شخصه افتخار دارم كه ایشان ناشر آثار من هستند.

احمد مسجدجامعی سخنران بعدی این بزرگداشت بود، وی گفت: به راستی از برگزاری چنین مراسمی بسیار خوشحال هستم. یکی دیگر از ویژگی‎‌های مهم نشر مرکز این بود که  تبدیل به پاتوق نويسندگان و مترجمان شد و رفتار و شخصیت آقای رمضانی نیز به نوبه خود سبب احترام هرچه بیشتر به این حوزه شد. نميدانم كتاب اولي ها در این‌جا چه جايگاهي دارند. زماني كه وزير بودم فكر مي كردم نسلي از جوانان كه كار اولي هستند دسترسي به نشر ندارند و نگرانيم این بود كه كارهایشان به جايي نرسد.

وی در ادامه گفت: كاري كه دوستان در شهركتاب انجام مي‌دهند و انتظار ميرود كه شبكه شهركتاب به صورت کلی پی گیرد؛ کمک هر چه بیشتر به عرضه كتاب هاي نويسندگان اول است و جا دارد که در همین جا از دست اندرکاران این اتفاق هنری و البته  داوران محترم اين جايزه قدردانی کنم.

در پایان مراسم نیز ليلي گلستان، فریبا وفی و احمد پوری براي اهدای جوایز نفرات اول تا سوم سه بخش جایزه فرشته روی سن حضور یافتند. فریبا وفی نام مرضيه نجف پور را قر ائت نمود که جایگاه سوم را به خود اختصاص داده بود، نفر دوم، مرتضی فرجی که احمد پوری نامش را خواند و در نهایت برنده این جایزه و نفر اول با قرائت لیلی گلستان پگاه ارشدی فر معرفی شد.




لیلی گلستان: در بخش فرهنگ و هنر هيچ فرقي با دوران احمدي‌نژاد نداريم

سینماژورنال: لیلی گلستان مترجم و گالری دار ایرانی چندی قبل در نامه ای به رییس جمهور برخی از نقدهای خود به سیاستهای فرهنگی دولت یازدهم را بیان کرد.

به گزارش سینماژورنال گلستان در آن نامه هم به گلایه از برخوردهای صورت گرفته با فیلم فرزندش مانی حقیقی یعنی “50 کیلو آلبالو” پرداخت که در نهایت از صدور مجوز ویدیویی آن ممانعت به عمل آمد، هم از لغو مجوز دقیقه نودی کنسرتها گفت و هم از ممیزی در حوزه هنر.

گلستان در انتهای نامه با تأکید بر اینکه به روحانی رأی داده است از رییس دولت یازدهم خواست وی را روسیاه نکند.

هيچ اتفاقي واقعا تا الان نيفتاده است

لیلی گلستان اما حدودا 20 روز بعد از انتشار آن نامه در گفتگو با “اعتماد” به صراحت بیشتر به نقد فرهنگی دولت یازدهم پرداخته است و حتی از این گفته که در بخش فرهنگ و هنر اوضاع هیچ فرقی با دوران احمدی نژاد نکرده است.

لیلی گلستان درباره اوضاع و احوال فرهنگ و هنر در دولت یازدهم گفته است: اولياي امور فرهنگ و هنر ما متخصص نيستند و براي همين كارشان را تا الان درست انجام نداده‌اند. كتاب‌ها هنوز كه هنوز است سانسورهاي ابلهانه مي‌شوند. توقيف‌ها هنوز هم سر جاي خودشان باقي است، كمااينكه سه‌تا از كتاب‌هاي من هنوز توقيف‌اند. اين اولياي امور نتوانستند از پس بهينه‌سازي فرهنگ و هنر بربيايند. هيچ اتفاقي واقعا تا الان نيفتاده است.

هيچ فرقي با دوران احمدي‌نژاد نداريم

وی ادامه داده است: در واقع در بخش فرهنگ و هنر هيچ فرقي با دوران احمدي‌نژاد نداريم. همين يعني اينكه كار مهمي تا الان نشده است. اميدوارم اين كار را بكنند، چون وضع فرهنگ و هنر اصلا خوب نيست. من كه به‌شخصه از هيچ چيز فرهنگ و هنر و از اين خبرهايي كه مي‌شنوم، راضي نيستم. فيلم‌ها توقيف مي‌شود و مجوز اكران با ايرادهاي ابلهانه‌اي كه به آنها مي‌گيرند براي‌شان صادر نمي‌شود. اين اتفاق بدي است. شما بايد يك آدم فرهنگي كه دركي از اين موضوعات داشته باشد سر كار بگذاريد. اين اتفاقي است كه بايد بيفتد.

چرا متوجه نیسیتد که هیجان کنسرتها خوب است

لیلی گلستان که همسر یک فیلمبردار فقید به نام نعمت حقیقی بوده خاطرنشان ساخته است: سينما، تئاتر و موسيقي در واقع بيشتر توي چشم هستند. اين حساسيت‌ها در مورد موسيقي بيشتر از همه است. من خواندم كه گفته‌اند به خواننده‌ها و اجراكنندگان روي صحنه بايد متذكر شويم تا جوانان را به هيجان نياورند. چرا متوجه نيستند كه اين به هيجان آوردن خوب است. اينكه همه هيجانت را در يك كنسرت بريزي بيرون خيلي هم خوب است.

مگر می شود “50 کیلو آلبالو” را ببینی و صم بكم عين ماست بنشيني!

این متجرم افزوده است: مثل اين است كه بگويند كساني كه فيلم كمدي مي‌سازند جوري بسازند كه مبادا خداي ناكرده مردم بخندند ! مثلا بروي «پنجاه كيلو آلبالو» را ببيني و صم بكم عين ماست بنشيني! مي‌شود؟ واقعا من اين حرف‌ها را نمي‌فهمم و چون نمي‌فهمم هميشه از خواندن اين حرف‌ها دچار شگفتي و بهت مي‌شوم و صم بكم عين ماست مي‌نشينم و ماتم مي‌برد.