1

شریک فارابی در تأمین بودجه هنگفت “ماجرای نیمروز۲” مشخص شد⇐ پیام رسانی منسوب به اسپانسر جشنواره، بانکی منتسب به یک خودروساز و…!!

سینماروزان: بالاخره در آستانه برگزاری جشنواره و با انتشار اولین تیزر از “ماجرای نیمروز2” حامیان مالی فیلم مشخص شدند!!

به غیر از بنیاد سینمایی فارابی که پیشتر مسعود نقاش زاده معاون فرهنگی این نهاد از حضورش در این پروژه خبر داده بود حالا مشخص شده که پیام رسانی به نام “آی گپ” هم حامی مالی پروژه بوده!!!

“آی گپ” پیام رسانیست متعلق به «توسعه فناوری‌های هوشمند کیان ایرانیان»؛ شرکتی که سهامداران آن متشکل از گروه سرمایه‌گذاری نور دنا (متعلق به همراه اول)، گروه داده‌پردازی بانک پارسیان(منسوب به ایران خودرو) و شرکت تابان آتی داده پرداز هستند.

“آی گپ” از جمله پیام رسانهایی است که در اوج فیلترینگ تلگرام به عنوان جانشینی برای آن مطرح شد ولی…

آیا آی گپ در رقابت برای جلب مشتریان تلگرام جامانده که حالا با حمایت مالی محصولی که قسمت دوم یک فیلم 3ارگانیست(!) به دنبال عرض اندام است؟

حضور شرکتی وابسته به همراه اول -که اسپانسر رسمی جشنواره فجر- است در میان سهامداران “آی گپ” نیز بیش از پیش سوال برانگیز است! وقتی همراه اول اسپانسر جشنواره است و در عین حال فیلمی منسوب به این اسپانسر در جشنواره وجود دارد چگونه میتوان شائبه های نقش همراه اول در جوایز احتمالی به این فیلم را کاور کرد؟؟؟




معاون فرهنگی فارابی فاش کرد⇐به مانند قسمت اول فیلم ۳ارگانی «ماجرای نیمروز»، قسمت دوم این فیلم هم با حمایت فارابی تولید شده!!⇔پرسش: قسمت اول فیلم در دوران دلار ۴هزارتومانی نزدیک به نیم میلیارد حمایت گرفته بود! قسمت دوم فیلم در روزگار افسارگسیختگی دلار چقدر از فارابی حمایت گرفته؟؟

سینماروزان: هرچند دست اندرکاران تولید قسمت دوم فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که با عنوان «ردّ خون» در حال تولید است درباره وابستگی ارگانی این فیلم هیچ خبری منتشر نکرده اند اما معاون فرهنگی-پژوهشی فارابی به طور رسمی حمایت فارابی از این فیلم را تأیید کرد.

به گزارش سینماروزان مسعود نقاش زاده معاون فرهنگی-پژوهشی فارابی در حاشیه جشنواره مقاومت با ارائه آماری از حمایتهای مالی فارابی از محصولات مقاومت در سالهای اخیر، فهرست آثار مشمول حمایت را اعلام کرده که در میان آنها نام «ماجرای نیمروز» هم به چشم میخورد!

بر اساس اعلام معاون فرهنگی و پژوهشی بنیاد سینمایی فارابی، فیلم‌های «دریاچه ماهی» به کارگردانی مریم دوستی، «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمد حسین مهدویان، «ویلایی‌ها» از منیر قیدی، «امپراطور جهنم» به کارگردانی پرویز شیخ طادی، «سرو زیر آب» از محمد علی باشه‌آهنگر، «ماهورا» به کارگردانی حمید زرگرنژاد، «کنجانچم» به کارگردانی یاسمن نصرتی، «صدای منو می‌شنوید» به کارگردانی صادق پروین آشتیانی، «بی تار» به کارگردانی جمیل رستمی و «ماجرای نیمروز2: رد خون» به کارگردانی محمد حسین مهدویان از جمله فیلم‌هایی هستند که در زمینه دفاع مقدس، انقلاب اسلامی و مقاومت در ۲ سال گذشته از سوی بنیاد سینمایی فارابی حمایت شده‌اند.

مطابق آمار ارائه شده توسط فارابی قسمت اول «ماجرای نیمروز» در سال 1395 که قیمت دلار کمتر از 4هزار تومان بود، دقیقا 450میلیون تومان حمایت از فارابی دریافت کرده بود!(اینجا را ببینید)

در دوران افسارگسیختگی دلار، قسمت دوم فیلم چقدر حمایت از فارابی دریافت کرده؟؟

آیا سازندگان فیلم یا مدیران فارابی در این باره شفاف سازی خواهند کرد؟؟




ادعای مهدی پاکدل که فیلمی ارگانی متعلق به یک سازمان ارزشی متمول را روی پرده دارد⇐تا وقتی تلویزیون متعلق به همه مردم نیست ترجیح میدهم در تلویزیون کار نکنم⇔پرسش: آقای پاکدل! آیا نهادهای تولیدکننده فیلمهای ارگانی شما از «محمد…» تا «ماجرای نیمروز» و همین «تنگه ابوقریب» به همه مردم تعلق دارند؟؟

سینماروزان: مهدی پاکدل بعد از بازی در فیلم پرهزینه «محمد رسول ا..(ص)» که با حمایت نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان تولید شد، بازی در فیلمهای ارگانی را ادامه داد. پاکدل ابتدا در فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» حاضر شد که با حمایت مستقیم فارابی-حوزه هنری-تصویرشهر تولید شده بود و به دنبال آن نیز فیلم ارگانی «تنگه ابوقریب» را بازی کرد که از محصولات سازمان هنری-رسانه ای اوج است.

به گزارش سینماروزان پاکدل به بهانه اکران فیلم ارگانی «تنگه ابوقریب» که رسانه ملی هم مدام برایش تیزر پخش میکند، در گفتگویی با «شرق» مدعی آن شده که چون مردم به تلویزیون بی اعتماد هستند ترجیح میدهد در این رسانه حاضر نشود.

پاکدل گفت: بعد از سریال «کیمیا» ترجیح دادم در تلویزیونی که مردم به آن بی‌اعتماد هستند، هیچ حضوری نداشته باشم؛ حتی یک مصاحبه کوتاه، اما متأسفم که شرایط، من را به این تصمیم رساند چراکه به‌اصطلاح ما بچه‌های تلویزیون و رشدیافته این رسانه هستیم. اما واقعیت این است تا وقتی شرایط به این صورت است و تلویزیون متعلق به همه مردم نیست و برخلاف اسمش که رسانه ملی است، ترجیح می‌دهم در تلویزیون کار نکنم.

⇓⇓⇓

پرسشی که متعاقب این ادعای پاکدل طرح میشود آن است که آیا ارگانهای تولیدکننده فیلمهای ارگانی اخیر ایشان از «محمد…» تا «ماجرای نیمروز» و همین «تنگه ابوقریب» به همه مردم تعلق دارند؟ یعنی فی المثل تمامی سینماگران فارغ از خط و ربط خود میتوانند از تسهیلات این ارگانها استفاده کنند که ایشان میان آنها و تلویزیون فرق گذاشته و در تلویزیون حاضر نمیشود اما در محصولات این ارگانها حاضر میشود؟؟ پاسخ به این پرسش میتواند سوءتفاهمات احتمالی درباره ادعای پاکدل را برطرف کند.




معاون نظارت شورای شهر افشا کرد⇐ ۹۵۰ میلیون کمک شهرداری در فیلم ۳ارگانی «ماجرای نیمروز» معادل ۲۵درصد بوده!⇔نتیجه اول: بودجه تولید این فیلم ۳ارگانی نزدیک به ۳میلیارد و ۸۰۰ میلیون بوده!/نتیجه دوم: با احتساب رقم فروش، پروژه بیش از ۲میلیارد ضرر داده!⇔پرسش اول: چقدر از ۲میلیارد و ۸۵۰ میلیون باقیمانده را حوزه داده و چقدرش را فارابی؟/ پرسش دوم: این ۳میلیارد و ۸۰۰ میلیون دقیقا صرف چه شده؟ استخدام بازیگران اغلب تلویزیونی؟ لرزندان مدام دوربین سوپر۱۶؟ سرو ساندویچ با نان بولکی؟ یا …؟

سینماروزان: همین چند روز قبل بود که افشین حبیب زاده معاون نظارت شورای شهر تهران از کمک 950 میلیونی شهرداری برای تولید فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» خبر داد؛ فیلمی که به غیر از شهرداری، حوزه هنری و فارابی هم حامی تولید آن بودند.

به گزارش سینماروزان به تازگی حبیب زاده در صفحه اجتماعی خود از سهم تصویرشهر وابسته به شهرداری در «ماجرای نیمروز» چنین گفته است: با تهیه‌کننده، قرارداد مشارکت در ساخت فیلم «ماجرای نیمروز» را مرور کردیم. سهم موسسه تصویرشهر 25 درصد بود که طبق قرارداد سهم این موسسه وابسته به شهرداری پرداخت شده است.

افشای حضور 25درصدی تصویرشهر کنار حمایت 950 میلیونی شهرداری از «ماجرای نیمروز» که قرار گیرد، معنایی ندارد جز آن که 25 درصد بودجه تولید این فیلم 3ارگانی برابر با 950 میلیون بوده است!!! بر این اساس با یک ضرب و تقسیم ساده مشخص میگردد که بودجه کل فیلم نزدیک به 3 میلیارد و 800 میلیون بوده است و با کسر رقم حمایت مالی شهرداری میماند 2 میلیارد و 850 میلیون!

با توجه به اینکه «ماجرای نیمروز» به جز شهرداری از حمایت فارابی و حوزه هنری هم برخوردار بوده حالا پرسش اینجاست که چقدر از این 2 میلیارد و 850 میلیون را فارابی تأمین کرده و چقدر را حوزه؟

از آن گذشته این پرسش هم پیش رو است که بودجه 3 میلیارد و 800 میلیونی و مشارکت 3ارگان مختلف در تولید «ماجرای نیمروز» دقیقا صرف کدام بخش از تولید شده؟ فیلم نه طراحی دکور ویژه ای دارد و نه تیم تولید گرانقیمتی؟ بازیگران کار هم که اغلب تلویزیونی هستند؛ سی.جی.آی ویژه‌ای هم که در فیلم نمی‌بینیم! بودجه میلیاردی صرف چه شده؟ صرف لرزندان مدام دوربین سوپر16 برای عدم آشکاری گافهای طراحی صحنه یا صرف چندباره ساندویچ با نان بولکی توسط زن و مردی که بنا بوده مایه های عاشقانه فیلم را بسازند؟

بماند که با رقم فروش حدود 4.5 میلیاردی فیلم و اینکه از این رقم فقط حدودا 30 درصد که میشود 1 میلیارد و 350 میلیون سهم تهیه کننده است فقط یک نتیجه حاصل میشود و آن هم اینکه پروژه نزدیک به 2 میلیارد و 450 میلیون ضرر داده است!!!




افشاگری یک عضو شورای شهر از کمک ۹۵۰ میلیونی شهرداری برای تولید فیلم ۳ارگانی «ماجرای نیمروز»!⇐حالا نوبت حوزه هنری و فارابی است که بگویند چقدر صرف کمک به این فیلم ۳ارگانی کرده‌اند؟

سینماروزان: حضور 3 ارگان متنفذ از فارابی گرفته تا حوزه هنری و تصویرشهر وابسته به شهرداری برای تولید فیلمی به نام «ماجرای نیمروز» که نه پروداکشن سنگینی داشت و نه تیم بازیگران گرانقیمتی در آن حضور داشتند از همان زمان تولید پرسشهای فراوانی را موجب شد.

به گزارش سینماروزان پرسش اصلی این بود که هر کدام از ارگانهای حامی دقیقا چه هزینه ای را صرف تولید این فیلم کرده اند و این هزینه صرف کدام بخش از تولید شده است.

به تازگی افشین حبیب زاده از اعضای شورای شهر تهران که معاون نظارت شورا هم هست در خلال گفتگو با «ایسنا» به افشاگری درباره کمک 950 میلیونی شهرداری به تولید این فیلم دست زده است؛ با این افشاگری باید منتظر ماند و دید آیا مدیران حوزه هنری و فارابی هم درباره میزان حمایت صرف شده برای این فیلم توضیح خواهند داد یا نه؟

افشین حبیب زاده با اشاره به آن که تمام توان خود را برای نظارت بر عملکرد شهرداری انجام خواهد داد بیان داشت: در حوزه کمک‌های مالی نیز موارد مختلفی وجود دارد که ما به عنوان نماینده مردم در حوزه وظایف نظارتی شورا در حال پیگیری هستیم و از شهردار محترم تهران می‌خواهیم تمام کمک‌های انجام شده در سنوات گذشته را شفاف و بی پرده با مردم تهران درمیان گذاشته و در گزارشی که قرار است ارائه شود بگنجانند و از این به بعد نیز کمک‌های شهرداری و همچنین کمک‌هایی که درگذشته صورت گرفته، در سایت شهرداری به اطلاع مردم برسد.

حبیب‌زاده با بیان اینکه مردم مطمئن باشند که در نظارت بر رعایت حقوق آنها کوتاهی نکرده و اجازه تضییع حقوق آنها را نمی‌دهیم، گفت: همه موارد را بر حسب گزارشات مردمی وسیستمی پیگیری می‌کنیم. برخی سازمانها نیز اعلام می دارند در راستای وظایف ذاتی خود کمکهایی را به موسسات مختلف نموده‌اند مانند کمک 950 میلیون تومانی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به ساخت فیلم «ماجرای نیمروز» که پس از اخذ گزارش اعلام نمودند این کمک صورت گرفته اما پس از فروش فیلم مبلغ به حساب شهرداری بازگشته است.




برخلاف تلاش یکی دو رسانه‌ اصولگرا برای ربط «لاتاری» به Taken⇐یک رسانه مستقل فاش کرد: خط اصلی فیلم تازه تهیه‌کننده-کارگردان فیلم ۳ارگانی مشابه ده‌ها و شاید صدها فیلمفارسی است⇔با استفاده از یک دختر نابازیگر نورس در نقش اصلی زن!+عکس

سینماروزان: محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که از حوزه هنری تا فارابی و تصویرشهر برای تولید آن حمایت داشتند بعد از مدتها رایزنی توانست پروانه ساخت فیلمی به نام «لاتاری» را بگیرد؛ فیلمی که با حضور تهیه کننده فیلم 3ارگانی در مسیر تولید قرار گرفته است.

به گزارش سینماروزان برخی رسانه های اصولگرا در روزهای گذشته علاقه زیادی نشان دادده‌اند که «لاتاری» را شبیه به فیلم «تیکن/ربوده شده»(2008) به تهیه کنندگی لوک بسون بدانند(!!!) اما رسانه مستقل «سینمای حرفه ای» با مرور خط داستانی فیلم که درباره تعقیب دختری اغفال شده از سوی ولی‌اش بوده، این نکته را متذکر شده که «لاتاری» بیش از شباهت به هر فیلم خارجی به ده ها و شاید صدها فیلمفارسی وطنی شباهت دارد که دهه‌ها قبلتر از «ربوده شده» تولید شده اند.

جالب است که این رسانه فاش ساخته نقش اصلی فیلم را هم یک دختر نابازیگری جوان بازی خواهد کرد که پیشتر هیچ تجربه بازیگری نداشته است!!

متن گزارش «سینمای حرفه ای» را بخوانید:

تهیه کننده و کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» درحالی تازه‌ترین فیلم خود با نام «لاتاری» را کلید زده‌اند که نقش اصلی فیلم را یک دختر نابازیگر نورس بازی می‌کند. این نابازیگر زیبا کرمعلی نام دارد که بناست نقش یک دختر اغفال شده را در فیلم بازی کند.

داستان «لاتاری» درباره عطش یک دختر نوجوان برای حضور در آن سوی آبها و در نهایت فرار از ایران و سفر به کشوری خارجی است؛ سفری که مسیری متفاوت را پیش روی دختر می گذارد.

به مانند همه فرارهایی که از شصت تا هفتاد سال پیش در سینمای‌فارسی دیده‌ایم اینجا هم فرار منجر می‌شود با سوءاستفاده جنسی از دختر جوان…

اینجاست که هادی حجازی‌فر بازیگر فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» در نقش ولیّ دختر نوجوان به دنبالش به ترکیه رفته و میکوشد دمار از روزگار منحرفان درآورد!!

خط داستانی «لاتاری» فارغ از آن که یادآور ده ها و شاید صدها فیلمفارسی است یادآور فیلم «دختر» رضا میرکریمی هم هست؛ همان فیلمی که نتوانست توجهات چندانی را در اکران به خود جلب کند.

اینکه سینماگرانی که مدام ژست ارزشی گرفته‌اند و به لطف بودجه ارگانهای ارزشی بوده که توانسته‌اند وارد سینما شوند، زودتر از حد تصور سوژه های ارزشی را رها کرده و به سمت و سوی سوژه‌های دستمالی شده فرار دختران و سوءاستفاده‌های جنسی می‌روند، هم خود می‌تواند زمینه ساز نگارش یک سناریوی کمدی از نوع تلخش باشد؛ به‌خصوص که برای انتخاب بازیگر زن هم به جای بازیگران حرفه ای به سراغ دختران نابازیگر کاملا جوان می‌روند!

زیبا کرمعلی بازیگر «لاتاری»
زیبا کرمعلی بازیگر «لاتاری»



این عطش از کجا نشأت گرفته؟⇐بعد از تلاشهای کارگردان فیلم ۳ارگانی قتل موسی خیابانی برای فیلمسازی درباره قاچاق زنان⇐حالا رونمایی از مستند «انقلاب جنسی» آقازاده شمقدری+فیلم⇔پرسش: چرا به‌جای این مضامین دستمالی‌شده به سراغ گورخواب‌ها نمی‌روند؟/چرا رشد حبابی آقازادگان ناقل «ژن خوب» و چگونگی سوءاستفاده‌های هزاران میلیاردی در سینمای ایران واکاوی نمی‌شود؟

سینماروزان/حامد مظفری: جاذبه پرداخت به مضامین اروتیک هرچند در ظاهر به فیلمسازان موسوم به روشنفکر نسبت داده میشود اما در این سالها کم نداشته‌ایم فیلمسازانی که در ابتدا نماد ارزشگرایی معرفی شده‌اند اما در نهایت به سراغ مضامین به زعم خودشان ملتهب اروتیک رفته اند.

از محسن مخملباف که با «توبه نصوح» شروع کرد و به «جنسیت و فلسفه» رسید تا مسعود ده‌نمکی که بعد از سالها روزنامه نگاری در رسانه‌های مدعی ارزشها با «فقر و فحشا» وارد کار فیلمسازی شد و چند سال بعدش «رسوایی» را با محوریت زندگی یک روسپی ساخت با لوگویی به‌اشتراک یک کفش پاشنه بلند قرمزرنگ؛ شاید با تاثیرپذیری از «مالنا»ی جوزپه تورناتوره.

یکی از سروصداهایی که اخیرا به پا شد هم از سوی محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی قتل موسی خیابانی با نام «ماجرای نیمروز» بود. این کارگردان که بخاطر تغییر پایان‌بندی فیلمش و حذف اسدالله لاجوردی از خانه فتح شده موسی خیابانی با انتقاد مواجه شده به گلایه از این پرداخته بود که چرا به او پروانه ساخت فیلمنامه تازه‌اش را نمی‌دهند؟

مضمون فیلمنامه چه بود؟ قاچاق زنان!! بله، مضمون قاچاق زنان نه مثلا در دهه هفتاد بلکه در دهه نود و در روزگاری که نه قاچاق زنان بلکه ورود توریست جنسی به برخی از شهرهای خاص کشور است که انتقادات صریح شهروندان و مقامات محلی را به دنبال داشته(!) شده است مضمون مطلوب فیلمسازی محصول ارگانهای ارزشی.

مضمونی که فارغ از دستمالی شده بودن توسط یکی مثل اصغر هاشمی در «نگین» و سالها پیشتر از وی توسط مجید مجیدی در «بدوک» از این حیث که نشان دهنده تغییر فاز سریع یکی از افتخارات سالیان اخیر جریان ارزشی از تولیدات ارگانی به سمت محصولی با پیرنگ سوءاستفاده جنسی از زنان است، عجیب به نظر می‌رسد.

جدا از آن که یک دلیل ناگفته عدم صدور پروانه ساخت برای چنین محصولی هم نه سوژه دستمالی شده که درخواست شورایعالی تهیه‌کنندگان در جلوگیری از ورود بی‌رویه جوانان و یکی مثل مهدویان به فاز تهیه کنندگی بود و عنقریب است که فیلم با حضور تهیه‌کننده فیلم 3ارگانی به تولید برسد، پرسش اصلی بر سر تغییر فاز سریع یک نماد افتخارآفرینی ارزشی به مسیریست کاملا پیش بینی‌پذیر.

به تازگی فیلمی از حسین شمقدری آقازاده جواد شمقدری با عنوان «انقلاب جنسی» هم در فضای ویدیوی درخواستی عرضه شده؛ مستندی که تیزرش پر شده از ارجاعات جنسی! برای دیدن تیزر اینجا را ببینید.

البته این ارجاعات به مانند تمامی موارد این چنینی به بهانه آسیب شناسی ولنگاری جنسی بوده؛ بهانه ای که باعث شده این آقازاده به برخی از کشورهای قرارگرفته در رأس بیزنس جنسی نیز سری بزند و لبخند به لب هم به مناطق 18+ شهرها رفته و هم از شهروندان درباره تجربیات جنسی آنها بپرسد.

اگر بدانیم حسین شمقدری پیشتر سازنده مستندهایی کاملا ارزشمدارانه درباره مثلا فرار مغزها بوده است رویکرد او به سمت اروتیسم عجیب به نظر میرسد.

ماجرا چیست؟ چرا دوز چرخش به سمت مضامین جنسی در میان طیفی که نماد سینمای ارزشی معرفی می‌شوند زیاد است؟ چرا امثال حسین شمقدری و محمدحسین مهدویان زودتر از حد تصور آسیب شناسی درباره موضوعات مطلوب ارگانهایی که کلی خرجشان کرده‌اند را رها کرده و وارد مسیری می‌شوند کاملا در تعارض با مضامین قبلی؟

اگر حتی تا یک دهه قبل می‌شد تابوشکنی درباره چنین موضوعاتی را دلیل رویکرد مثبت اینان دانست این روزها دیگر حرف زدن از تابوشکنی جنسی هم به عنوان دلیل فیلمسازی به بهانه آسیب شناسی جنسی، سرکار گذاشتن مخاطب است!

چون نه تنها به واسطه گشایش فضا در شبکه های اجتماعی ماهانه کلی مستند و فیلم کوتاه درباره چنین موضوعاتی در فضای مجازی منتشر میشود بلکه مثلا جوانان سفرکرده به فلان شهر تایلند یا بهمان منطقه قرمزرنگ(!) هلند هم ویدیوهای تجربیات حضور خود در این شهر را در فضای مجازی بازنشر میکنند و به این ترتیب تقریبا هیچ خط قرمزی باقی نمی ماند.

خط قرمز روز چیست؟

اختلاف طبقاتی روبه گسترش در جامعه و پدیده هایی مانند آقازادگان ناقل «ژن خوب» و تسهیلات هزاران میلیاردی واریزی به جیب اختلاسگران که تابلوترین معلولشان گورخوابی است! همان گورخوابی که باعث نامه‌نگاری اصغرها می‌شود اما کوچکترین محصول آسیب‌شناسانه‌ای پیرامون آن در سینمای ایران تولید نمی‌شود. چرا؟

در این سالها مدام ملت از گرفتاریهای اقتصادی و در عین حال سوءاستفاده های چندهزارمیلیاردی گلایه کرده اند؛ اما واکنش سینمای ایران در ورود به آن کاملا منفعلانه است. آیا در توافقی نانوشته، چپ و راست افراطی قید ورود به آن را زده اند؟ اگر این گونه است باید گفت زنده باد امتداد فیلمسازی درباره آسیب شناسی جنسی و قاچاق زنان!




انتقادات صریح یک مجری تلویزیون از روند داوری در جشنواره‌های مختلف؛ از فجر تا شهر⇐پشت تمام جوایزی که در جشنواره فجر و دیگر جشنواره‌ها داده می‌شود زد و بند وجود دارد!!/جوایز جشنواره را به استعدادها نمی‌دهند به تهیه‌کنندگان خاص می‌دهند/کمی قبل از اعلان جوایز فجر به بهرام افشاری زنگ زدند و جایزه‌اش برای «کارگر ساده نیازمندیم» را تبریک گفتند اما در نهایت جایزه را به کس دیگری دادند/{اشاره به «تابستان داغ»؟}یک فیلمنامه تکراری، یک فیلم تکراری با موضوع تکراری و با حفره‌های متعدد فیلمنامه در ۱۲ رشته کاندیدای فجر شد و بعد ته ماجرا درآمد که به چه واسطه‌ای بوده!/{اشاره به «ماجرای نیمروز»؟}به دلیل نسبت تهیه‌کننده با تصویرشهر در جشنواره شهر به یک فیلم انقلابی تعداد فراوانی جایزه دادند! این کار ظلم آشکار است!!!/{اشاره به «برادرم خسرو»؟} به فیلمی که کاملا «روانی» است در جشنواره‌ای شهری کلی جایزه دادند!/داور محترم جشنواره گفت فیلم شما فیلم خوبی است اما درهر صورت ما به «کارگر ساده …» جایزه نمی‌‎دهیم

سینماروزان: محافظه کاری و ترس از واکنشهای پیرامونی یکی از ویژگیهای ثابت مجریان رشدکرده در رسانه ملی است؛ یک ویژگی مذموم که باعث میشود اغلب آنها جرأت اظهارنظری صادقانه درباره محصولات و جریانهای هنری را نداشته باشند.

به گزارش سینماروزان پدرام کریمی مجری تلویزیون که در سالهای اخیر در نگارش سریالهایی مانند «معراجیها» و «دارا و ندار» و فیلمنامه هایی مانند «زندگی جای دیگریست» و «کارگر ساده نیازمندیم» نقش داشته است هم در اجرا چندان مجری صریحی نیست اما بی توجهی به دو فیلمنامه ای که نوشته، موجب شده به صراحت به انتقاد از سازوکار جشنواره ها بپردازد؛ البته این انتقادات هم نه از طریق تریبون رسانه ملی که از طریق یک خبرگزاری اصولگرا انجام شده است.

پدرام کریمی با اشاره به فیلم «زندگی جای دیگریست» و بی توجهی داوران جشنواره سی و دوم فیلم فجر نسبت به آن به «فارس» گفت: خاطرم هست در جشنواره، دوتن از داوران جشنواره با من آشنا بودند. به من گفتند فیلم شما «زندگی جای دیگریست» خیلی خوب است اما به فیلم شما جایزه نمی دهند گفتم چرا؟ گفت به خاطر …..

کریمی درباره چرایی ادامه داد: فرامتن هر فیلمی از خود فیلم مهمتر است. چهار سال از فیلم گذشته است و  من دیدم بارها برش‌هایی از فیلم را در فضای مجازی پخش می‌کنند. بعد از چهار سال سکانس‌ های مهم فیلم را در قالب مثلا دیالوگ ماندگار بارها در گروه‌های تلگرامی دیدم که بازنشر داده‌اند. بخش‌های از بازی حامد بهداد را می‌بینند ، تازه فیلم دیده می‌شود و مردم از یکدیگر با دیدن برش‌هایی از فیلم، نام فیلم را از هم می‌پرسند.

این مجری افزود: هیچکس در زمان خودش فیلم «زندگی…» را ندید و البته این اتفاق برای «کارگر ساده نیازمندیم» هم افتاده است. تهیه کننده در دیده شدن فیلم بسیار مهم است. برخی فکر می‌کنند تهیه کننده فردی است که می‌آید پولی می‌گذارد و حامی مالی فیلم است. اسم تهیه کننده در ایران بسیار مهم است.

کریمی تأکید کرد: همان سال در جشنواره همه داشتند به حامد بهداد تبریک می‌گفتند که بابت نقشی که در«زندگی جای دیگریست»  ایفا کرده. آن‌زمان حامد جوانتر بود و جنس بازی‌اش جوانتر بود. در فیلم دو بچه هشت ساله و پانزده ساله دارد. تصور کن که نقش با خودش چقدر فاصله داشت، اما دقیق و عالی اجرا شد. بازی درونی فوق العاده حامد دیده نشد. حتی مادر حامد گفته بود که متفاوت‌ترین نقشی است که ایشان بازی کرده است و چطور می شود که ایشان برای فیلم دیگری در جشنواره کاندید می‌شوند؟ خود حامد معترض بود به این ماجرا! چرا؟ به دلیل حواشی خاصی که حول فیلم وجود دارد. حواشی به معنای اینکه تهیه کننده نداشتیم که پشت ما بایستد. تهیه کننده‌ای نداشتیم که اسم و رسمی داشته باشد، اسمش فیلم را بالا ببرد. در «کارگر ساده نیامندیم» هم هیچ اتفاقی برای فیلم نیفتاد.

به گزارش سینماروزان این مجری تلویزیون با اشاره به تغییر دیدگاهش نسبت به سینما بعد از ورود به آن گفت: من زمانی که از سینما دور بودم در ابتدا تصور می کردم تمام این حرف و حدیث‌ها، توهم است، اما وقتی فعالیت‌هایم جدی‌تر شدم باور کردم که این مسائل حرف و حدیث نیست، نمونه بارزش جشنواره فیلم شهر.

کریمی ادامه داد: من قبلا تصور می‌کردم چنین حرف‌هایی که در سینما زده می شود صرفا شایعه است. شما نگاه کن جشنواره فیلم شهر برگزار شد دو تا فیلم ارتباط مستقیم با مسئله معضل شهری داشتند، یکی «فراری» بود دیگری «کارگر ساده نیازمندیم». درباره «کارگر ساده …» فقط بهرام افشاری را به عنوان کاندیدا اعلام می‌کنند.

وی با اشاره به تعدد جوایز «برادرم خسرو» در جشنواره شهر بیان داشت: فیلمی که کاملا درامی روانی است را در 5 رشته جایزه می‌دهند که باید به این فیلم در جشنواره سلامت این تعداد جایزه می‌دادند، ربطی به شهر ندارد.

کریمی با اشاراتی که یادآور فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» است ادامه داد: فیلم تاریخی انقلابی را به دلیل نسبت تهیه کننده با جشنواره و موسسه تصویر شهر در این یک جشنواره موضوعی تعداد فراوانی جایزه می‌دهند،این کار ظلم آشکار است. این فیلم که اسم بردم بشدت اثر ارزشمندی است اما چرا در جشنواره شهر این تعداد جایزه بهش تعلق می‌گیرد، جای تعجب دارد. چرا به فیلم ما توجه نمی‌کنند؟! چون تهیه کننده‌ای قوی پشت فیلم نیست اسم که رسم دار باشد.  

این مجری تلویزیون با اشاره به بی عدالتی در حق «کارگر ساده نیازمندیم» در جشنواره فجر اظهار داشت: یکی که جایزه بازیگری را در جشنواره می‌گیرد، کمی قبل از اعلام نتایج، به بهرام زنگ می‌زند و به او می‌گوید جایزه‌ات مبارکت باشد، تو جایزه را خواهی گرفت. بعد به کس دیگری جایزه را می‌دهند. چرا ؟ دلیلش؟  چون کسی پشت فیلم نیست. تهیه کننده‌ای که اسم ورسم دار باشد، پشت فیلم نیست. منوچهر مظلوم واقع شد به دلیل حب و بغض‌های قبلی که وجود داشت، چون «سالوادور…» ساخته است و نباید دیده شود.

پدرام کریمی خاطرنشان ساخت: قوه قضائیه به سه فیلم جایزه داد  و جایزه فیلمنامه را «کارگر ساده … »دریافت کرد. من آمدم جایزه را بگیرم، آقایان شاهسواری، صدر عاملی، رضا مقصودی و قاضی نظام بودند. همه متفق القول به من گفتند حقت بود. من پیش خودم می‌گویم اگر حقم بود حداقل در جشنواره فیلم فجر کاندید می‌شدم!

کریمی با اشاراتی یادآور «تابستان داغ» که پیشتاز نامزدیهای فجر سی و ششم بود افزود: یک فیلمنامه تکراری که یک فیلم تکراری با موضوع تکراری با حفره‌های فیلمنامه بعد 12 رشته کاندیدا می شود؟ بعد ته ماجرا درمی‌آید به چه واسطه ای بوده! من نمی‌خواهم حاشیه درست کنم و ارزش فیلم آنها را زیر سئوال ببرم، ولی تهیه کننده بشدت در این جایزه گرفتن حرف اول و آخر را می‌زند.  این رابطه ها مهم است. کدام نقشی را در میان کاندیداهای بازیگری دیده‌ای متفاوت بوده؟

کریمی ادامه داد: هیچ کس باور نمی‌کرد بهرام افشاری  تئاتری که  جایزه های تئاتر را درو کرده اصلا با اینکه همدانی است اما آذری بلد نیست. اول لهجه را یاد گرفت، بعد کل فیلمنامه را داده بودند ترجمه کرده بودند به آذری. ناگهان بدین شکل به بهرام بی اعتنایی می‌شود چقدر این آدم سرخورده می‌شود. بهرام افشاری شب توی ماشین من فردای اعلام جوایز می‌گفت برم فلان سریال را بازی کنم، یا نکنم؟! تلویزیونی بشوم یا نشوم؟!

این نویسنده جوان با اشاره به زدوبند در جشنواره های مختلف اظهار داشت: فلانی رفیق فلانی است، می‌گوید فیلمت را بردار بیاور فلان جشنواره جایزه بدهیم. فلان تهیه کننده با فلانی در یک کار دیگری با هم بودند، رابطه دارند و به هم جایزه پاس‌کاری می‌کنند. یک بده بستان سینمایی. پشت تمام این جوایزی که در جشنواره فجر و جشنواره های موضوعی داده می‌شود حساب و کتاب  و زد و بندی وجود دارد. خیلی جالب است بعد همین افراد جشنواره‌های خارجی را نقد می‌کنند. خنده‌دار این است که فلان جشنواره خارجی را متهم به زد و بند می‌کنند، اما در تمام جشنواره‌های داخلی زد و بند وجود دارد. در ایران جوایزه جشنواره را به استعداد نمی‌دهند به تهیه‌کنندگان قدرتمند می‌دهند.

کریمی ادامه داد: داور محترم جشنواره گفت ببین فیلم شما فیلم خوبی است اما درهر صورتی ما به فیلم «کارگر ساده …» جایزه نمی‌‎دهیم. یک نفر هم نگفت ،دو نفر در دو ملاقات مجزا به من چنین حرفی زدند. نمونه اش را دیدم و درست بود. حامد بهداد «آرایش غلیظ» چگونه بود ؟ حامد بهداد در «زندگی جای دیگریست» چگونه بود؟ اما برای «آرایش غلیظ» کاندیدا شد. چقدر حامد متفاوت بود. خیلی عجیب و غریب است و مولفه‌هایی غیر از هنر فردی در قضاوت جشنواره‌ای نقش دارد. همان بحث تهیه کننده را دارم توضیح می‌دهم. الان چقدر فیلم ما مهجور بود، حتی بیلبورد حین اکران تبلیغات نداشتیم و خود تهیه کننده از فروش فیلم تعجب کرد.

کریمی درباره بی عدالتیهای که سینماگران را به سمت تجاری سازی سوق میدهد بیان داشت: بهتر است کمدی بسازیم همه راضی باشند. من  در حال حاضر دارم اجرا می‌کنم و دغدغه مالی ندارم و اگر دغدغه مالی داشتم چندصد تا کمدی روحوضی می‌نوشتم. روی هوا فیلمنامه کمدی را می زنند. هر چقدر مزخرف‌تر و سطحی‌تر باشد بابتش بیشتر پول می‌دهند، باورت می شود. فیلمنامه کمدی‌های سخیف در سینمای ایران بیش از 180 میلیون تومان خرید و فروش می‌شود. فقط فیلمنامه 180 میلیون تومان. مناسبات غلط ما را به این سمت می‌کشاند. من دغدغه مالی ندارم اما دوست فیلمنامه‌نویس من به من می‌گوید من باید خانه و ماشینم را بخرم و باید بنویسم. باید زندگی کنم، گوربابای فیلم هنری و هنر و فیلمنامه فاخر.

 




حمله کارشناس تاریخی حامی سریال «معمای شاه» به سینمای ایران⇐معتضد: سینمای ایران به شدت دچار ابتذال شده است!/«…آلبالو» حرفی برای گفتن نداشت!/«فروشنده» سر و ته نداشت!⇔سینماروزان: جناب معتضد! سنجش ابتذال را بگذار برای کارشناسان فت و فراوانش و بیا درباره گافهای تاریخی برخی آثار ارگانی و بخصوص تحریف تاریخ در پایان‌بندی «ماجرای نیمروز» سخن بگو!

سینماروزان: یکی از مشکلات سالیان سینمای ایران آن بوده که همگان فارغ از شناخت و درکی صحیح از جریانهای سینمایی تا توانسته اند درباره آن اظهارنظر کرده اند؛ البته حق اظهارنظر آزادانه درباره محصولات هنری حقی بجاست اما وقتی بناست از تریبونهای رسمی یا جایگاهی حقوقی به تکفیر کلیت سینما بپردازیم چندان درست به نظر نمیرسد.

به گزارش سینماروزان با این حال در ماههای اخیر و به بهانه کیفیت بالا و پایین برخی آثار سینمایی افراد مختلف از سیاستمداران دولتی گرفته تا نمایندگان مجلس درباره سینما نظر میدهند و اغلب هم میکوشند با دیده تحقیر به سینما نگاه کنند.

تازه ترین فردی که با دیده حقارت به سینما نگاه کرده است خسرو معتضد است؛ مورخی که پیشتر درباره گافهای تاریخی برخی آثار سینمایی یا تلویزیونی گونه تاریخی سخن میگفت اما وی به تازگی در گفتگو با رسانه رسمی قوه قضاییه به انتقاد از سینمای ایران پرداخته و از محصولات تجاری مانند «50 کیلو آلبالو» تا محصولات جشنواره ای مانند «فروشنده» را زیر سوال برده است.

معتضد که کارشناس تاریخی سریال پرحاشیه «معمای شاه» بود و به هنگام پخش سریال چندین بار به تعریف و تمجید آن پرداخت(!) و مدام از این گفت که برای تولید این سریال زحمت زیادی کشیده شده(!) با انتقاد از سینمای ایران به «میزان» گفت: این روزها سینمای ایران دچار ابتذال شده و مشکلات بسیاری دارد؛ از چرخه اکران گرفته تا فیلم‌هایی که صرفا برای گیشه و خنده مخاطب ساخته می‌شوند، بسیاری از کارگردانان و بازیگران این روزها در سینمای ایران بیکار هستند.  البته یک دوره کوتاهی بعد از انقلاب سینمای ایران رشد کرد اما در حال حاضر سینمای ایران به شدت دچار ابتذال شده است. فیلم‌هایی مانند «پنجاه کیلو آلبالو»، «آس و پاس» و «من سالوادور نیستم» چه حرفی برای گفتن دارند؟ عجیب‌تر از آن این است که چرا کارگردانان سینمای ایران کشور خود را نمی‌شناسند و نمی‌دانند که باید مخاطب را به چه سمت و سویی سوق دهند؟  الان همه چیز سینمای ایران فقط و فقط گیشه شده است و بعد از اینکه در چند فستیوال خارجی شرکت می‌کنند و جایزه می‌گیرند عزیز می‌شوند. من حتی از فیلم اصغر فرهادی «فروشنده» هم هیچ چیز نفهمیدم چرا که این فیلم اصلا سر و ته نداشت و در واقع کپی از یک فیلم خارجی بود.

به گزارش سینماروزان فارغ از آن که اسامی برخی از پرمخاطب ترین آثار سالیان اخیر سینمای ایران از «…آلبالو» تا «سالوادرو» و «فروشنده» به عنوان مصادیقی از ابتذال در سینمای ایران مورد توجه خسرو معتضد قرار گرفته است که خود گواه فاصله بعید مطلوب مخاطب با اندیشه های ایشان است پرسش مهمتر از این مورخ آن است که چرا به جای موضع گیری درباره این محصولات که به قدر کفایت درباره شان سخن گفته شده درباره کیفیت تصویرسازی تاریخ در برخی آثار تاریخی سالیان اخیر که کارشناس‌اش هستند، سخن نمی‌گویند؟

مثلا چرا درباره محصول 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که پایان بندی آن در تناقض با مستندهای تاریخی و با جایگزینی اسدالله لاجوری با یک شخصیت دیگر به پایان رسیده چیزی نمی گویند؟




تيتر «کيهان» درباره کارگردان فيلم ۳ارگاني «ماجراي نيمروز» که علاقه زیادی به دوربین سوپر۱۶ و لرزندان مدام آن دارد⇐از شعبان بي‌مخ‌ها مي‌ترسد!!!

سينماروزان: طفره رفتن جعفر پناهي از اعطاي جايزه به محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجراي نيمروز» در یک محفل مرتبط با خانه سینما و تلاش ناکام مهدویان براي دلجويي از پناهی(اینجا را بخوانید) هرچند با انتقاد برخي رسانه هاي اصولگرا از پناهي مواجه شده اما روزنامه «کيهان» در تحليلي قابل تأمل از اين گفته که چرا کارگردان جوان «ماجراي نيمروز» که در آثارش علاقه زیادی به کار با دوربین سوپر16 و لرزاندن مدام آن دارد، بايد به دنبال دلجويي از فیلمساز سطح پایینی باشد که به او توهين کرده است.

متن گزارش «کيهان» را بخوانيد:

کارگردان «ماجرای نیمروز» از شعبان بی‌مخ‌ها می‌ترسد!

موفقيت جديد کارگردان «ماجراي نيمروز» براي او عواقبي را در پي داشته است و اين فيلمساز جوان را درگير حاشيه‌هايي کرده است.

برخورد طلبکارانه يک فيلمساز درجه سه که بيشتر به پادويي براي محافل ضدايراني مشهور است تا هنرمندي، در جشن انجمن منتقدان با اين فيلمساز، شروع ماجرا بود. ماجرايي که به زعم بسياري، تلاش براي فشار آوردن بر مهدويان براي دست برداشتن از ساخت فيلم‌هاي انقلابي است. براي افرادي که دشمني و مخالفتشان با مردم و اين انقلاب بر همه آشکار است، طبيعي است که موفقيت يک فيلم مردمي و انقلابي باعث آزار آنها شود. به خصوص اگر سازنده اين فيلم، يک کارگردان جوان باشد. جو ايجاد شده در پيرامون مهدويان، براي بسياري ديگر از هنرمندان مستقل و متعهد آشناست. وابستگان به جريان‌هاي سياسي ضدمردمي و نان‌خورهاي آن سوي مرزها، همواره مأموريت داشته‌اند که هنرمنداني که با آنها همراه نبوده‌اند را تنبيه و دلسرد کنند. آنها آن‌قدر فشار را ادامه مي‌دهند تا هنرمنداني که به زعم آنها غيرخودي هستند را از مسيري که در پيش گرفته‌اند پشيمان کنند!

به طور طبيعي، دلجويي و تواضع در برابر چنين جريان‌هايي که ادامه دهنده راه شعبان بي‌مخ‌ها هستند، کمک به آنهاست. جاي شگفتي است که محمدحسين مهدويان در برابر فيلمساز سطح پاييني که براي جلب توجه محافل ضدايراني دست به هر نمايشي مي‌زند، تواضع به خرج مي‌دهد و طوري رفتار مي‌کند که گويي قصد دلجويي از وي را دارد. آن هم در شرايطي که  تمام مخاطبان فيلم‌هاي جعفر پناهي به اندازه  يکي از فيلم‌هاي مهدويان  هم نبوده است و اصلا سطح آثار اين دو کارگردان قابل مقايسه نيست.

قطعا مهدويان و فيلم‌هاي او مديون انقلاب هستند و اگر اعتبار و محبوبيتي براي اين آثار ايجاد شده بيشتر به خاطر اين بوده که محور آنها قهرمانان انقلاب بوده‌اند. بايد ديد مواجهه کارگردان «ماجراي نيمروز» با وارثان شعبان بي‌مخ به کجا خواهد رسيد؟ آيا مهدويان با شجاعت از هويت انقلابي آثارش دفاع مي‌کند يا اسير فضاسازي شبه روشنفکرهاي فراري از مردم مي‌شود؟




در یک محفل سینمایی رخ داد⇐طفره جعفر پناهی از اهدای جایزه به فیلم ۳ارگانی «ماجرای نیمروز»!!+فیلم

سینماروزان: محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که برای تولید آن از فارابی تا حوزه هنری و تصویرشهر وابسته به شهرداری بودجه گذاشتند اگرچه برآمده از ارگانهایی ارزشی همچون روایت فتح و سازمان اوج است ولی در ماههای اخیر سعی کرده ظاهری انتلکت از خود به جای بگذارد.

شاید اگر در جریان جشن انجمنی موسوم به منتقدان خانه سینما او جایزه اش را از جعفر پناهی که یکی از سران جریان سینمای انتلکت‌مآبانه جشنواره‌ای است دریافت میکرد همه چیز آن گونه که مهدویان میخواست پیش میرفت اما نشد آنچه باید بشود.

جعفر پناهی بنا بود به همراه رخشان بنی اعتماد و محسن امیریوسفی جوایز بهترین کارگردانی را بدهد و پناهی احتمالا آگاه به اینکه جایزه اصلی به “رگ خواب” حمید نعمت الله میرسد به سمت سن رفت اما به محض اینکه متوجه شد دیپلم افتخاری هم باید اهدا شود به مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» ترجیح داد روی سن نباشد.

پناهی در مسیر بازگشت به میان حضار، با پادرمیانی دست اندرکاران این محفل برای بازگشت مواجه شد اما زیر بار نرفت و آن قدر تعلل کرد تا مهدویان جایزه اش را گرفته و به میان حضار برود و تازه آن زمان بود که پناهی روی سن رفت تا جایزه نعمت الله را بدهد.

جالب آن که مهدویان بعد از گرفتن جایزه به سمت پناهی رفت تا به نوعی با او در یک قاب قرار گیرد اما پناهی باز هم زیربار نرفت…

پناهی البته قبل از اعطای جایزه نعمت الله دلیل این کار خود را چنین بیان کرد: فیلم دولتی بسازند و صدها سینما بگیرند اما فقط یک سینما به ما دهند!

برای دیدن طفره جعفر پناهی از اهدای جایزه به صاحب فیلم 3ارگانی اینجا ببینید.




روایت زندگی توّابان شهید؟؟؟⇔همکاری فخیم‌زاده با تهیه‌کننده فیلم ۳ارگانی در ماجرای مرصاد؟؟؟

سینماروزان: مهدی فخیم زاده بیشتر از یک دهه است در سینما حضور نداشته است. آخرین ساخته سینمایی او «همنفس» که به مسأله ازدواج بیماران روانی می پرداخت درست در دورانی روی پرده رفت که به مانند این روزها محمدمهدی حیدریان روی کار بود.

«همنفس» که با حمایت تلویزیون تولید شده بود بعد از حضور در افتتاحیه جشنواره بیست و یکم فجر در تابستان 82 روی پرده رفت با این حال علیرغم ایجاد شرایط خوب در تخصیص سالن، چنان که باید در اکران موفق نبود و به نوعی یکی از شکستهای کارنامه فخیم زاده را رقم زد.

به گزارش سینماروزان فخیم زاده بعد از «همنفس» درگیر فعالیت در تلویزیون شد و سریالهایی مانند «حس سوم»، «ساختمان85»، «بیصدا فریاد کن» و «فوق سری» را در گونه ماجرایی-پلیسی ساخت و البته در آثاری همچون «مختارنامه» و «دندون طلا» ایفای نقش کرد.

آخرین حضور سینمایی فخیم زاده به عنوان بازیگر «آذر شهدخت پرویز و دیگران»بهروز افخمی بود و آخرین حضور تلویزیونی اش هم سریال نوروزی «علی البدل».

شنیده ها حکایت از آن دارند که بعد از تجربه تولید و اکران «همنفس» در دوران مدیریت  دهه هشتادی حیدریان، فخیم زاده تصمیم گرفته بار دیگر در دوران مدیریت دهه نودی حیدریان کارگردانی در سینما را تجربه کند و هرچند هنوز مشخص نیست کدام تهیه کننده کنار وی قرار گیرد اما پرسشهایی طرح شده درباره همکاری وی با تهیه کننده فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز»؟؟

هنوز مضمون فیلمنامه تازه فخیم زاده مشخص نیست اما پرسش اینجاست که آیا در امتداد «سیانور» و «ماجرای نیمروز» یکی از سوژه های مرتبط با منافقین که بتوان به واسطه آن بودجه فیلم را از ارگانهای ارزشی تأمین کرد در دستور کار قرار گیرد؟ آیا این سوژه میتواند اشاراتی داشته باشد به عملیات مرصاد و شکست مذبوحانه منافقین در آن؟؟ و البته نیم نگاهی کند به حضور برخی توّابانی که در این عملیات حاضر شده و علیه منافقین جنگیدند؟؟

هرچند فخیم زاده سابقه فیلمسازی درباره منافقان را ندارد اما سالها پیش و در اواسط دهه 60 فیلمی با نام «تشریفات» را با گرته برداری از درام «ژنرال دلا رووِر»روبرتو روسلینی ساخته بود که تصویرسازی نسبتا استانداردی از دوران پیش از انقلاب و مبارزات علیه پهلوی ارائه داده بود.

باید منتظر ماند و دید نزدیک به سه دهه بعد از «تشریفات» آیا باز هم آن تصویرسازی استاندارد در تشریح روزگاری از دست رفته حادث خواهد شد یا نه؟




در اختتامیه رخ داد⇐تغییر فاز جشنواره متبوع شهرداری از فیلم ۳ارگانی به آثار مختلف مجری طرح«شهرزاد»+فهرست کامل برندگان

سینماروزان: پیشتازی فیلم 3ارگانی “ماجرای نیمروز” متعلق به نماینده انتخاباتی شهردار، در فهرست نامزدیهای جشنواره شهر چنان پرسش برانگیز شد که گویا بر آرای نهایی هیات داوران هم تاثیر گذاشت چون به هنگام معرفی نام برندگان عنوان فیلم 3ارگانی فقط یک بار خوانده شد آن هم در بخش بهترین کارگردانی.

به گزارش سینماروزان از آن سو پیشتاز جوایز جشنواره، محصولاتی بودند متعلق به سعید ملکان گریمور باسابقه سینما که مجری طرح فصل اول “شهرزاد” هم بود.

از “ابد…” که جایزه بهترین فیلم را گرفت تا “ویلاییها” که جایزه ویژه دبیر را گرفت و “برادرم خسرو” که یک جایزه بهترین بازیگری و یک جایزه ویژه کارگردانی گرفت همه محصولاتی هستند که نام ملکان را به عنوان تهیه کننده بر خود دارند هرچند هیچ کدام مصداق کامل فیلم شهری نیستند.

“ویلاییها” که تکلیفش معلوم است؛ فیلمی در پس زمینه دفاع مقدس و درباره رابطه همسران شهدا در پشت جبهه. “برادرم خسرو” فیلمیست درباره اختلالی روانی و البته متکی بر لوکیشنهایی داخلی و منفک از اجتماع شهری درون خانه یک پزشک. “ابد…” که شریک تولیدش  محمد امامی تهیه کننده “شهرزاد” بوده که سال قبل مدتی بازداشت بود هم فیلمی درباره اعتیاد است و باز هم محصور در داخل منتها این بار درون خانه ای ویران متعلق به طبقه فقیر.

عجب آن که شهری ترین فیلمهای جشنواره که “سد معبر” و “فراری” بودند هر کدام فقط یک جایزه از جشنواره گرفتند.

فهرست کامل برگزیدگان بخش سینمای ایران جشنواره فیلم شهر به شرح زیر است:

–بهترین فیلم: سعید ملکان/ابد و یک روز

–بهترین فیلم با نگاه تهران: سد معبر

–جایزه ویژه دبیر جشنواره: منیر قیدی/ویلاییها

–بهترین فیلمنامه:کامبوزیا پرتوی/فراری

–بهترین بازیگر زن: پردیس احمدیه/لاک قرمز

–بهترین بازیگر نقش اول مرد: ناصر هاشمی/برادرم خسرو

–بهترین دستاورد هنری: مهرداد میرکیانی و عبدالله اسکندری/ لانتوری

–بهترین کارگردانی: محمدحسین مهدویان/ ماجرای نیمروز

–جایزه ویژه کارگردانی: احسان بیگلری/برادرم خسرو




حال حسابی هیأت داوران جشنواره متبوع شهرداری به فیلم ۳ارگانی نمایندۀ انتخاباتی شهردار⇔منوچهر محمدی، فریدون جیرانی، فرهاد توحیدی، مازیار میری و محمد احسانی از جمله اعضای هیأت داوران این جشنواره بوده‌اند+فهرست کامل نامزدیها

سینماروزان: هرچقدر هم که دست اندرکاران جشنواره متبوع شهرداری یعنی جشنواره شهر ادعا کنند بر رعایت استانداردها در برگزاری و کیفیت انتخاب فیلمها و داوریها، اعلام نامزدهای مهمترین بخش این جشنواره که بخش سینمایی باشد فقط و فقط نقض ادعاها را زیر سوال می برد.

به گزارش سینماروزان اینکه در روالی کاملا قابل پیش بینی نام فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که توسط نماینده سینه‌چاک شهردار در انتخابات96 تولید شده است با 5 نامزدی در رأس فهرست کاندیداها باشد نشانگر آن است که بنا نبوده در این جشنواره و برای جلوگیری از ایجاد شائبه هم که شده روالی منطقی تر چیده شود.

در کنار این فیلم 3ارگانی که به غیر از تصویرشهر وابسته به شهردار، حوزه هنری و فارابی در تولید آن مشارکت داشته اند فیلمهای «سدمعبر»، «برادرم خسرو» و «فراری» دیگر پیشتازان تعداد نامزدیها هستند که در این بین حضور «سدمعبر» و «فراری» به واسطه تصویرسازی استاندارد از شهر منطقی می‌نماید اما فیلمی مانند «برادرم خسرو» که فیلمیست درباره اختلالات روانی چرا باید در محفل فیلمهای شهری تا این حد مورد توجه قرار گیرد؟

از آن سو  با بی توجهی کامل به فیلمی مانند «کارگر ساده نیازمندیم» روبروییم که کاملا محترمانه و به دور از چرک نگاریهای مرسوم در قالب یک درام معمایی به آسیب شناسی ورود مهاجران به بطن جامعه شهری افسارگسیخته سالهای اخیر می پردازد؛ این فیلم فقط در یک رشته آن هم بازیگری کاندیدا شده است اما فیلمی مانند «برادرم خسرو» که بخش عمده آن در لوکیشنهای داخلی منفک از شهر می‌گذرد در 5 رشته کاندیدای دریافت جایزه شده است!!!

می خواهید بدانید چه افرادی چنین انتخابهایی را کرده اند؟ نام اینها به عنوان هیأت انتخاب آمده است: فریدون جیرانی، مازیار میری، منوچهر محمدی، فرهاد توحیدی، فرشاد محمدی، محمد احسانی و فاطمه گودرزی.

— بهترین اثر با محوریت تهران نگاری

جهانگیر کوثری/ فراری، بهمن کامیار و محسن قرائی/ سد معبر، سعید ملکان/ ابد و یک روز، رضا درمیشیان/ لانتوری، علیرضا قاسم خان/ ایستگاه اتمسفر، سید محمود رضوی/ ماجرای نیمروز

–بهترین فیلم برای تهیه کننده

سعید ملکان/ ابد و یک روز و برادرم خسرو،  جهانگیر کوثری/ فراری، سید محمود رضوی/ ماجرای نیمروز، بهمن کامیار/ سد معبر

— بهترین  کارگردانی

ابراهیم حاتمی کیا/ بادیگارد، سعید روستایی/ ابد ویک روز، محمدحسین مهدویان/ ماجرای نیمروز، احسان بیگلری/ برادرم خسرو، محسن قرایی/ سد معبر

 –بهترین دستاورد فنی یا هنری

محسن روزبهانی و سید هادی اسلامی/ جلوه های بصری بادیگارد، محسن روزبهانی/ طراحی صحنه ماجرای نیمروز، عبدالله اسکندری و مهرداد میرکیانی/ چهره پردازی لانتوری، محسن دارسنج / چهره پردازی ماجرای نیمروز، محمدرضا دلپاک/ صدا گذاری لانتوری

 –بهترین فیلمنامه

سعید روستایی/ ابد و یک روز و سد معبر، امیر عربی / آخرین بار کی سحر را دیدی، کامبوزیا پرتوی/ فراری، احسان بیگلری و پریسا هاشم پور/ برادرم خسرو

— بهترین بازیگر مرد

نوید محمد زاده/ ابد و یک روز، ناصر هاشمی/ برادرم خسرو، هادی حجازی فر/ ماجرای نیمروز، شهاب حسینی/ برادرم خسرو، حامد بهداد/ سد معبر، بهرام افشاری/ کارگر ساده نیازمندیم

— بهترین بازیگر زن

ترلان پروانه / فراری، پردیس احمدیه / لاک قرمز، پریناز ایزدیار/ ابد و یک روز، باران کوثری/ شنل، مریلا زارعی/ زیر سقف دودی، فاطمه معتمد آریا/ آباجان




بعد از رونمایی از تهيه‌کننده ۳ارگاني در سینما⇐حالا رونمايي از مدير ۳ارگاني

سینماروزان: فيلم قتل موسي خياباني با نام «ماجراي نيمروز» اولين فيلم تاريخ سينماي ايران بود که با حمايت 3ارگان مختلف از حوزه هنري تا فارابي و تصويرشهر وابسته به شهرداري توليد شد.

همين مسأله باعث شد اين فيلم با نام 3ارگاني در ادبيات رسانه‌ای انعکاس پيدا کند و تهيه کننده آن هم که جواني بود نزديک به شهردر با نام تهيه کننده 3ارگاني توصيف شود و حتی انتقاد از چگونگی ظهور چنین تهیه کنندگانی در سینما تا یکی از برنامه های زنده رسانه ملی هم پیش برود.

حالا يک مدير 3ارگاني هم پيدا شده است؛ اين مدير احسان محمدحسني رييس سازمان هنري-رسانه اي اوج است که در ماههاي گذشته همزمان با مسئوليت در اوج، مديرعامل بنياد فرهنگي روايت هم شده بود.

محمدحسني به تازگي هم حکمي به عنوان رييس سازمان بسيج هنرمندان دريافت کرده تا دقیقا دارای 3 مسئولیت رسمی شود.

با آرزوی موفقیت برای این مدیر 3ارگانی به او پیشنهاد میدهیم برنامه ریزی که برای پیشبرد امور هر سه مسئولیتش در طول یک روز کاری دارد منتشر کند تا همه علاقمندان چه در ایران و چه در خارج با دستاوردهای مدیریتی که در آن واحد 3 سیستم را پیش می برند و وقت کم نمی‌آورند آشنا شوند.




بازیگر فیلم ۳ارگانی قتل موسی خیابانی بیان کرد⇐ تا توانستم برای روحاني رأي جمع كردم/ از تندروهاي اصلاحات همانقدر دلگيرم كه از تندروهاي اصولگرا/در وقايع سال ٨٨ تصاويري از هر دو طيف ديدم كه واقعا جاي تعجب داشت!!/در جنگ آسيب ديده‌ام اما نمي‌توانم منتقد هم نباشم

سینماروزان: هادی حجازی فر که بعد از سالها فعالیت در تئاتر با ایفای نقش احمد متوسلیان در درام مستندنمای «ایستاده در غبار» به مخاطبان معرفی شد، در فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که واقعه نگاری قتل موسی خیابانی بود در قالب کاراکتری عملگرا ظاهر شد که به دنبال رفتن،ریختن و زدن بود!!!

به گزارش سینماروزان حجازی فر که اخیرا هم درگیر همکاری با ابراهیم حاتمی کیا در «پرواز به وقت شام» بود در گفتگو با «اعتماد» پیرامون اینکه آیا واهمه این را ندارد که با حضور در چنین آثاری چهره ای تیپیکال از او برای مخاطب به جای بماند بیان داشت: من شأن هنر را آنقدر بالا مي‌دانم كه برايم مهم نيست عامه مردم چه مي‌گويند. در حال حاضر هم مغضوب دو گروه سياسي هستم. سر وقايع سال ٨٨ تصاويري از هر دو طيف ديدم كه واقعا جاي تعجب داشت. حالا مي‌گوييم سرباز ضد شورش را اگر رها كنيد، نابود مي‌كند و اصلا كارش همين است اما خشونتي كه يك آدم معمولي نسبت به جوان ١٨ ساله هموطنش از هر دو طرف اعمال مي‌كند، چه توجيهي دارد؟ بسيجي با غير بسيجي. به خدا اينها ترسناك است!

وی ادامه داد: جواني كه با هر تفكري مادري دارد و انتظارش را مي‌كشد. او هم هموطن من است، همان كه الان گوشه‌اي گيرش آورده‌ايم و كتكش مي‌زنيم. نه سرباز ضد شورش. من دارم كتكش مي‌زنم. من مي‌ترسم از اين دور شدن‌ها. از اين عصبانيت‌هاي دو طرفه. از اختلافي كه به نفرت تبديل شود. مي‌دانيد زيباترين تصويري كه در انتخابات اين دوره رياست‌جمهوري ديدم، چيست؟ تصويري بود كه دو نفر دست در گردن هم انداخته‌اند و يكي عكس رييسي را در دست داشت و ديگري عكس روحاني را. با وجود اينكه تا توانستم به نفع آقاي روحاني راي جمع كردم، اما از ديدن اين تصوير كيف كردم. اينكه آدم‌ها با وجود اختلاف كنار هم بمانند. متاسفانه وقتي اصول تيز مي‌شود، آدم‌ها زخم مي‌خورند و با هم درگير مي‌شوند. وقتي پاي نسبت خوني و رفاقت وسط مي‌آيد، بايد سياست كمرنگ شود. به همين خاطر من عاشق اتفاقات ملي‌ام.

این بازیگر افزود: يك بار هم مطلبي نوشتم كه ما در عزاهاي ملي، متفرق‌تريم اما در شادي ملي خيلي متحد مي‌شويم. من چهره‌هاي معتدل را از هر دو طرف دوست دارم. با اينكه به وضوح طرفدار اصلاحاتم اما از تندروهاي جبهه اصلاحات همانقدر دلگيرم كه از تندروهاي اصولگرا.

هادی حجازی فر با اشاره به افراط و تفریطهای سیاسی بیان داشت: ‌اي كاش روزي برسد كه بتوانيم همه‌چيز را درست تشخيص دهيم. لازمه اين تشخيص درست هم داشتن معيار است، تا معيار درستي از هر دو طرف نداشته باشي، نمي‌تواني به تشخيص برسي. يادمان نرود قبل از هر چيزي يك كشور و نظام مستقر وجود دارد كه حاصل خون هزاران شهيد است. هيچ‌ كس نمي‌تواند منكر اين مساله شود. من از سوءاستفاده كردن از خون‌هاي ريخته شده ناراحتم اما نمي‌توانيم و هرگز نبايد آنها را منكر شويم. فيلم سياسي ساختن و بازي كردن بالاخره عواقبي هم دارد و طبيعي است كه از هر دو طرف مورد فشار قرار بگيري. آرزو مي‌كنم روزي برسد كه تنها حركت سياسي ما راي دادن باشد. همچنان معتقدم هنر و ادبيات مي‌تواند دنيا را نجات دهد و دغدغه‌ام هم همين است. مي‌گويم كاش سياسي نباشيم اما نصف حرف‌هايم سياسي شد. خودم مثال نقض حرف‌هايم شدم. خب من عاشق اين كشورم. در تمام انتخابات‌ها شركت كرده‌ام. در جنگ آسيب ديده‌ام اما نمي‌توانم منتقد هم نباشم. انتقاد بيمه حوادث اين كشور و حكومت است.

این بازیگر با میانه رو خطاب کردن خود تأکید کرد: تا زماني كه چيزي را باور نداشته باشم انجامش نمي‌دهم. من در زندگي‌ام مجموعه عجيبي از اصلاح‌طلبي و اصولگرايي‌ام. سعي مي‌كنم وسط بايستم، نه به اين خاطر كه همه را داشته باشم، نه! در انتخابات رياست‌جمهوري هم علني موضع‌گيري كردم و خيلي از طرفدارانم ناراحت شدند اما چيزي كه از نظرم حق است، مي‌گويم. من به همه فيلم‌هايي كه در آنها بازي كردم اعتقاد دارم. حتي فيلمي كه درباره سوريه ساخته مي‌شود و از اين فيلم هم دفاع مي‌كنم. واقعيت اين است كه امريكا ما را دوست ندارد، نه تنها ما، بلكه همه كشورهايي كه در جهان سوم جاي مي‌گيرند را دوست ندارد. شايد بخشي از اين نگاه از تفكرات چپي‌ام ناشي شود كه انگار وارد ژن همه ما شده است. ليبرال‌ترين آدم‌ها هم وقتي از كاخ سفيد صداهاي نامربوط مي‌شنوند رگ گردن‌شان بيرون مي‌زند. باور كنيد پرسشنامه دست‌شان بدهي و اسم نخواهي اسم چگوارا و كاسترو و سيمون بوليوار و… هنوز تيك خواهد خورد در محبوبيت.




طعنه‌‌های تند مریلا زارعی به کارگردان فیلم ۳ارگانی؟⇐وقتی مغز متفکر ندارد دیوار جشنواره می‌شود دیوار طویله!!!/بهای بیش از اندازه به نیروی تازه‌نفس فاجعه به بار می‌آورد

سینماروزان: مریلا زارعی که  این روزها با فیلم «زیر سقف دودی» روی پرده است با این فیلم در جشنواره سی و پنجم فجر هم حضور داشت و البته در روندی که قدری غریب می نمود توانست به طور مشترک با لیلا حاتمی برای «رگ خواب» سیمرغ بهترین بازیگری زن این جشنواره را تصاحب کند.

به گزارش سینماروزان حواشی هیأت داوران جشنواره سی و پنجم از نادیده گرفتن برخی آثار متفاوت در اعلام نام کاندیداها و بها دادن به آثاری که حتی خط داستانی آنها هم کاملا کپی برداری بود و البته اشتراکی شدن سیمرغ بازیگری زن، موجب شد در آن زمان محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» در متنی اجتماعی با تشکر از همکاران خود بنویسد: سیمرغ کیلویی چند… همه جا حرف شماست… برید خدا رو شکر کنید که حرف شما از روی دیوار این {…} رفت تا همون‌جایی که باید بره.

پیش درآمد متن مهدویان که اشاره داشت به متنی منسوب به جلال آل احمد درباره نگارش روی «دیوار طویله اورازان» موجب شد بسیاری بر ادبیات این کارگردان و قیاسی که میان طویله با سیمرغ انجام داده بتازند.

البته که در نهایت با تعبیری که تهیه کننده این فیلم «تدبیر رییس سازمان سینمایی»(!) قلمدادش کرد، فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» نه فقط سیمرغ بهترین فیلم جشنواره را گرفت بلکه سیمرغ از نگاه ملی را هم تصاحب کرد تا مهدویان دیگر نه فقط از سیمرغ کیلویی و دیوار طویله نگوید بلکه به هنگام اکران نیز هم در تیزر و هم در پوستر فیلمش بر اهمیت این سیمرغها تأکید کند.

حالا 5 ماه بعد از اظهارنظر مهدویان، مریلا زارعی در خلال گفتگویی تفصیلی با «اعتماد» و درباره نقش فیلمسازان جوان در ایجاد فضای متشتت سینما طعنه تندی زده به رفتار مهدویان.

زارعی گفته است: شخصا اعتقادم بر اصالت زمان و تجربه است. يعني از نظر من فيلمسازي كه سال‌ها كار كرده و در اين مسير بارها زمين خورده و دوباره برخاسته و شروع كرده، نقد شده و تشويق شده، بي‌مهري ديده و در ادامه طعم مهرباني را هم چشيده، فيلم خوب ساخته و گاهي هم فيلم بد، بسيار قابل اعتنا و اعتمادتر از بعضي از فيلمسازان تازه‌نفس هستند ولو اينكه آثار اين روزهاي‌شان به درخشاني و تاثيرگذاري آثار سال‌هاي نخستين فعاليت‌شان نباشد. چرا؟ به دليل اينكه نيروهاي جواني كه به اين عرصه وارد مي‌شوند مخصوصا در سال‌هاي اخير به علت مناسبات حاكم بسيار آسان‌تر به صندلي كارگرداني تكيه مي‌زنند و چون مسير طي‌شده با زحمت كمتري توام بوده براي نگه داشتن آن بهاي زيادي را نمي‌پردازند.

این بازیگر ادامه داده است: يعني همان عدم احساس مسووليت در قبال يك گروه بزرگ كه سال‌هاست سلانه‌سلانه حركت كرد و راه را براي جوانان بي‌خطر كرده‌اند به همين دليل با وجود اينكه معتقدم جوان‌ها بايد ورود كنند و بايد از جسارت و نبوغ‌شان در جوان شدن اين هنر بهره برند تصور مي‌كنم بايد سكان در دست يك مغز متفكر و فردي مدير و مدبر باشد. فردي كه بتواند اين فكر و نيروي جوان را در مسير درست به جريان بيندازد. وقتي اين مغز متفكر وجود ندارد يا اگر هست، ضعيف عمل مي‌كند، يك فيلمساز جوان در كنار گروهي جوان اثري را به نتيجه مي‌رساند قطعا انتظار دارد با محاسبات متصور شده كه از بي‌تجربگي ناشي مي‌شود چشم‌اندازي را ترسيم كند كه وقتي به اين نتايج نمي‌رسد يا معترض مي‌شود يا سرخورده در اين هنگام است كه ديوار جشنواره‌اش مي‌شود ديوار طويله و چه بسا در تخيل ايشان تمام زحمت‌كشان سينما مي‌شوند ساكن كارونسرا و…

زارعی که در سالهای اخیر در آثار مختلف ابراهیم حاتمی کیا از «دعوت» تا «گزارش یک جشن» و «چ» و «بادیگارد» حضور داشته خاطرنشان ساخته است: اين آفت سينماست. وگرنه خامي در نزديك شدن به موضوعات خاص و برانگيختن حساسيت‌ها و مسدود كردن مسير براي ديگر فيلمسازان چيزي است كه علاج دارد. آفت واقعي در سينما بهايي است كه به نيروي مستعد و نابغه و جوان تازه‌وارد داده مي‌شود كه چون مديريت نشده تبديل به بي‌احترامي به افرادي مي‌شود كه با شرايطي دشوار سال‌ها چراغ اين سينما را روشن نگه داشته‌اند. بهاي بيش از اندازه به نيروي تازه‌نفس به هر نيتي كه انجام مي‌شود اگر ظرفيتش تعريف نشده باشد فاجعه به بار مي‌آورد. حكايت آن عزيز مي‌شود كه نام فرزندش را «رستم» نهاد ولي بعد خودش هم جرات نكرد صدايش بزند رستم!




همراهی کارگردان فیلم ۳ارگانی با مدیرعامل خانه هنرمندان+عکس

سینماروزان: محمدحسین مهدویان که فیلم اولش «ایستاده در غبار» را با حمایت سازمان هنری-رسانه ای اوج و فیلم دومش «ماجرای نیمروز» را با حمایت سه ارگان مختلف از حوزه هنری گرفته تا فارابی و تصویرشهر ساخت این روزها مشغول ساخت مستندی به نام «ترور سرچشمه» است.

به گزارش سینماروزان «ترور سرچشمه» هم به مانند دیگر آثار مهدویان محصولی ارگانی است که بودجه اش را مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی داده و جالبتر اینجاست که مجید رجبی‌معمار مدیرعامل خانه هنرمندان به عنوان تهیه کننده آن حضور دارد!!!

رجبی معمار که بعد از مجید سرسنگی، مدیریت خانه هنرمندان وابسته به شهرداری را برعهده گرفته پیشتر سابقه مدیریت یا حضور در هیأت مدیره موسسه روايت فتح، انجمن سينماي انقلاب و دفاع مقدس، انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس و شهرك سينمايي دفاع مقدس و همچنين بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس را برعهده داشته است.

رجبی معمار به هنگام حضور در روایت فتح از تولید یکی از آثار مناقشه برانگیز حاتمی کیا با نام «موج مرده»که برخی آن را دارای اشارات مستقیم به زندگی یکی از فرماندهان جنگ می دانستند، حمایت کرده بود. حمایتی که البته به بروز پاره ای اختلاف میان حاتمی کیا و رجبی معمار منجر شد و در جریان همان درگیری بود که حاتمی کیا طرف مقابل را «درجه دار» خواند.

حالا رجبی معمار با سرمایه مرکز گسترش، به عنوان تهیه کننده حقیقی، «ترور سرچشمه» را در مسیر تولید دارد. «ترور سرچشمه» به ماجرای بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری در 30 خرداد 1360 می پردازد و مهدویان و گروه تولید «ترور سرچشمه» این روزها در خانه ای قدیمی در مرکز شهر مشغول ضبط تصاویر مربوط به این فیلم هستند.

او در این خانه پذیرای بازماندگان آن بمب گذاری است و سعی می کند از خلال گفتگوهای آنها به جزییات رویداد برسد. از جمله بازماندگانی که مقابل دوربین مهدویان نشسته اند سیدجلال ساداتیان برادر بزرگتر سیدجمال تهیه کننده سینماست؛ تهیه کننده ای که اخیرا مدیریت پردیس مگاپارس متعلق به صندوق ذخیره فرهنگیان را برعهده گرفت.

ترور سرچشمه
یکی از لوکیشنهای اصلی «ترور سرچشمه»
ترور سرچشمه
محمدحسین مهدویان در پشت صحنه «ترور سرچشمه»



در رکود گریبانگیر رسانه ملی⇐داداش کوچیکه تهیه‌کننده فیلم ۳ارگانی دوتا دوتا پروژه تلویزیونی می‌گیرد+عکس

سینماروزان: ابراهیم رییسی کاندیدای شکست خورده انتخابات96 که مدتی پیش از برگزاری انتخابات به واسطه دیدار با امیر تتلو رپر زیرزمینی در کانون توجه قرار گرفت به تازگی به پشت صحنه برنامه ای مناسبتی به نام «شهر عزیز» سر زد.

به گزارش سینماروزان حضور رییسی در پشت صحنه این برنامه که در آستان قدس رضوی تولید می‌شود در حالی بود که محمدحسین رضوی تهیه کننده این برنامه به استقبال وی رفت.

محمدحسین رضوی جوانی کم سن و سال است که به واسطه برادرش محمود رضوی تهیه کننده فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» -که از حوزه هنری تا فارابی و تصویرشهر حمایت داشت-وارد فضای تولید در تلویزیون شده و البته مدام نیز کار تهیه کنندگی برنامه های روتین را برعهده می گیرد.

رضوی‌ها در انتخابات اخیر ابتدا در کنار شهردار تهران و بعد از استعفای شهردار هم در کنار رییسی حضور داشتند. آیا تولید برنامه در آستان قدس توسط برادر کوچکتر مزد حمایت از رییسی است؟؟

محمدحسین رضوی البته رمضان امسال را به تهیه کنندگی برنامه «شهر عزیز» برای شبکه 5 قناعت نکرد و به عنوان تهیه کننده برنامه ای دیگر به نام «مردم گرام» را هم برای شبکه 3 روی آنتن فرستاده است!

این پرکاری برای جوانی کم سن و سال فقط در یک ماه رمضان با پرسش برخی برنامه سازان قدیمی رسانه ملی روبرو شده که در صفحات اجتماعی خود چگونگی تسهیل شرایط برای پرکاری این تازه از راه رسیدگان را مورد نقد جدی قرار داده اند.

محمدحسین رضوی هموست که در ماههای پیش در صفحه اجتماعیش مرتب به نقد تلویزیون پرداخته و حتی در یکی از پستهایش به صراحت آورده بود که حالش از تلویزیون به هم می خورد!!(اینجا را بخوانید)

حالا همو که حالش از تلویزیون به هم میخورد، دوتا دوتا سفارش تولید از تلویزیون می گیرد و در مقابل ده ها تهیه کننده و کارگردان پیشکسوت ماهها در راهروهای سازمان به دنبال تصویب فقط یکی از طرحهایشان هستند و به بهانه آنچه رکود اقتصادی حاکم بر تلویزیون خوانده میشود هیچ کدام از طرحهایشان به تصویب نمی‌رسد.

محمدحسین رضوی-ابراهیم-رییسی
محمدحسین رضوی در دیدار با ابراهیم رییسی

 




کاظم راست‌گفتار درباره همه چیز سخن گفت⇐از ممیزیهایی که به «کاباره»های «آشوب» وارد نشد تا حذف «چک» از اکران نوروزی بخاطر «قلاده‌های طلا»/از دور انداختن سناریوی بهروز افخمی تا ممنوع‌الکاری ۴ ساله بخاطر «نقاب»/از تقلیدی بودن «شهرزاد» تا سینمایی نبودن «ماجرای نیمروز»

سینماروزان/مرتضی اسماعیل‌دوست: محل انجام گفتگویم با کاظم راست گفتار، در استودیویی بود که فیلمی تبلیغاتی درباره یکی از کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در آن ساخته می شد؛ به دلیل پایبندی به اخلاق رسانه ای از ذکر جزئیات آن فیلم اجتناب کرده و مستقیم به سراغ انعکاس گفت و گو با فیلمسازی می روم که فیلمی در دل دورانی تاریخی ساخته است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «آینه نیوز» با کاظم راست‌گفتار درباره اتفاقات مختلفی که در طی سال های فعالیتش گذرانده است، گپ زدم.

کارگردان فیلم «آشوب» هم کم نگذاشت و درباره فرازهای مختلف کارنامه اش سخن گفت و البته نقطه نظرات صریح خود را درباره سینمای امروز ایران بیان کرد.

فواصل زمانی در کارنامه فیلمسازی تان مشاهده می شود. انگار گاهی به استراحت می پردازید!

به قول معروف خانه نشستن بی ‌بی از بی چادری است! من در بخش خصوصی کار می کنم و هیچ اتکایی به سرمایه دولتی ندارم و تا به حال سراغ نهادی برای ساخت فیلم نرفتم که بتوانم راحت فیلم بسازم. از طرفی می دانید که ساخت فیلم هم در شرایط فعلی خیلی هزینه بر است و در توان من و تهیه کنندگان خصوصی که از دوستانم هستند، نمی باشد. بنابراین تا بخواهیم سرمایه یک فیلم را جور کنیم زمان می برد. برای ما فراهم کردن یک میلیارد تومان پول برای تولید فیلم خیلی سخت است. از طرفی رقابت نابرابری وجود دارد. برای بخش دولتی حتی مبلغ 30 میلیارد تومان هم عادی است! اما ما بضاعت نداریم و مجبوریم صبر کنیم.

چگونه از صبر به «آشوب» رسیدید؟! چند سالی است که انگار در پی تولیدش هستید!

«آشوب» قضیه اش فرق دارد و فیلم متفاوتی در کارنامه من است. البته من مثل هیچ کس دیگری فیلم نمی سازم و همه فیلم هایم از هم متفاوت است. «آشوب» فیلمنامه ای داشت که خیلی جذبم کرد و مدت ها برای ساختش متمرکز شدم. فیلمنامه اش را در سال 1377 نوشتم و حدود 20 سال از تاریخ نگارشش می گذرد. بارها بازنویسی شده و حدود 4 سال است که درگیر ساختش هستم. «آشوب» همان چیزی است که دغدغه اصلی من است.

دغدغه تان مگر چیست؟

من معتقدم اخلاق در اجتماع جایگاه ویژه ای دارد و اگر اخلاق را حذف کنیم آن جامعه به طور حتم دچار اضمحلال می شود. اخلاق مجموعه ای از قواعد است که انسان ها در ذهن خود دارند و براساس آن رفتارهای خوب و بد را از هم تشخیص می دهند.

فیلم «آشوب» چه نسبتی با اخلاق دارد؟!

من در این فیلم نشان دادم که انسان در یک جامعه بی اخلاق هر چقدر تلاش کند باز هم دچار مشکل می شود و مجبور می شود مرزبندی های اخلاقی را زیر پا بگذارد و رفتار دیگری را دنبال کند. فیلم «آشوب» درباره توجه به ویژگی های اخلاقی است.

«آشوب» در دوران و فضایی روایت می شود که امکان ممیزی بر آن بسیار است. شما هم از جمله فیلمسازانی هستید که در آثارتان تا آخرین لبه ی خط قرمز پیش می روید! «آشوب» چقدر دچار ممیزی شد؟

وقتی که برای پروانه ساخت اقدام کردیم با مشکل آنچنانی مواجه نشدیم. چون فکر می کنم دغدغه اصلی مسئولان سینمایی هم در راستای حرف فیلم است. درباره ممیزی هم قبول دارم که روی خط قرمز راه می روم اما دیگر انقدر تجربه دارم که بدانم نوک خط قرمز کجاست. معمولا به دیوار خط می کِشم اما از آن رد نمی شوم.

گاهی هم به آرامی از آن عبور می کنید که مهم ترین نمونه اش فیلم «نقاب» است.

در «آشوب» هم یکی دوباری از خط قرمز رد شدم که تذکر دادند. البته خودمان هم می دانستیم.

مربوط به بخش کاباره بود؟!

نه، کاباره را خیلی حرفه ای گرفتم. اما چند اصلاحیه در جاهای مختلف خوردیم که دیگر عادی است و اگر نباشد دیگر لطفی ندارد!

شما در نگاه منتقدان سینما جزو فیلمسازان تجاری و یا به تعبیری نزدیک تر، «بساز بفروشی» تلقی می شوید! خودتان از این تعبیر چه احساسی دارید؟

جزو فیلمسازان بدنه حساب می شوم.

حتی در سینمای بدنه هم که فیلمسازانی مانند فریدون جیرانی قرار می گیرند نیستید. و آثارتان همیشه در سطحی ترین جایگاه قرار می گیرد که همردیف فیلم های سعید سهیلی می توان طبقه بندی اش کرد!

من قبول ندارم و درباره من بی انصافی می شود. من فیلمی سینمایی می سازم و فیلم هایم بیش از هر چیز سینما است. متاسفانه در سینمای ایران فیلم سینمایی ساخته نمی شود. فیلم ها بدون دغدغه و کاملا شخصی است و برخی هم براساس عقده های یک هنرمند است! چون در ایران رسم نیست که فیلمی سینمایی بسازند وقتی من این شکلی می سازم به من حمله می کنند!

یعنی جدا از فیلم های شما مابقی آثار سینمایی محسوب نمی شوند؟!

نه، این ها اسمش فیلم سینمایی نیست. شما نگاه کنید الان ابزار فیلمسازی در سینمای ایران یک آپارتمان است و یک زن و شوهر و یک سری خرده اختلافات زناشویی که می شود یک فیلم سینمایی روشنفکرانه! حالا در یکی فرض بفرمایید زن می خواهد به خارج برود و مرد مخالف است. در یکی پدرش آلزایمر دارد و در یکی دیگر وانتی می آید و به زنش تجاوز می کند و در یکی دیگر…

دقیقا دارید فیلم های اصغر فرهادی را نقد می کنید!

نه همه فیلم ها اینجوری است. 100 تا فیلم برایتان مثال می زنم که این شکلی است. بحثم شخص خاصی نیست. الان همه فیلم های روشنفکری ما این شکلی است. اگر روشنفکر بودن و فیلمسازانی که منتقدان دوست دارند این است من قطعا نمی خواهم این جوری باشم و روشنفکری را دوست ندارم. اخیرا هم که دیگر مُد شده است حوصله سه پایه و ریل دوربین را هم ندارند و دوربین را روی کولشان می گذارند و برو که رفتیم! فیلم می گیرند بدون نورپردازی و می گویند آوانگارد است! جدیدا مُد شده طرف دوربین را روی کولش می گذارد و 120 دقیقه بدون کات فیلم می گیرد و می گوید اولین فیلم تک پلان سینمای ایران! شما این را سینما می دانید؟! این ها سینما نیست. این ها تجربه های شخصی است و به خاطر این که از کورس عقب نمانند ای بسا از روی دست همدیگر کپی هم کنند. مثلا آقای فرهادی که دوست خوب بنده است یک فیلم مثل «جدایی نادر از سیمین» می سازد یک دفعه 50 فیلم شبیه آن درمی آید. بعد همه این آدم ها جزو فیلمسازان روشنفکر محسوب می شوند آن وقت من که فیلمی می سازم که اصلی ترین دغدغه های اجتماع را داخلش می آورم، به حساب نمی آیم.

دغدغه های جامعه در «عروس خوش ‌قدم» نهفته است و یا «زنان ونوسی، مردان مریخی»؟!

ببینید، فیلم هایم همه سینمایی است و برای مخاطب فیلم می سازم. همین فیلم هایی که من ساختم را با اسم هایی مانند «بعضی ها داغشو دوست دارند» و «ایرما خوشگله» و امثال «حسن کچل» و «آقای هالو» ساختند و جزو فیلم های روشنفکری محسوب شد!

یعنی شما فیلم های خود را با آثار بیلی وایلدر مقایسه می کنید؟!

من نمی خواهم مقایسه کنم و اصلا هنر یک فیلمساز این است که شبیه هیچکس نباشد و اگر کار دیگران را هم قبول نداشته باشد کارگردان نیست. من می گویم آقایانی که این دست فیلم ها را ستایش می کنند چرا باید برای ساخت فیلم «عروس خوش قدم» و یا «نقاب» حمله کنند! منظورم این نیست که من شبیه بیلی وایلدرم. می گویم فیلم های جذاب در همه جا وجود دارد و من هم فیلم جذاب برای مردم می سازم و هیچ وقت هم دغدغه ام نبوده که مورد توجه منتقدان و روشنفکران قرار بگیرم. دغدغه ام این است که فیلمی بسازم که بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.

فیلم های شما مورد توجه مردم بوده است؟ مثلا فیلم قبلی تان «چک» تنها در شبکه نمایش خانگی مورد توجه قرار گرفت و اکران موفقی نداشت!

درباره «چک» خدمت تان توصیح می دهم. جریان به این شکل بود که ما فیلم را برای اکران عید نوروز آماده کردیم و قرارداد نوروز 91 را هم بستیم اما نگذاشتند که اکران شود وگرنه پُرفروش می شد.

همان نوروزی بود که فیلم های «گشت ارشاد» و «زندگی خصوصی» هم حواشی بسیاری داشت. چه شد که فیلم «چک» از آن اکران ویژه بازماند؟

بله، در آن سال شورای صنفی نمایش به ریاست آقای سیدضیاء هاشمی اعلام کردند که چون فیلم «چک» و «قلاده های طلا» شبیه هم هستند و آن فیلم کیفیت بهتری دارد ما فیلم «چک» را حذف می کنیم.

«قلاده های طلا» و «چک» چه ارتباطی به هم دارند؟!

این گفته در رسانه ها موجود است و اعلام شد. فیلم «چک» به خاطر «قلاده های طلا» از اکران درآمد. بعد هم مساله توقیف فیلم ها و دعواها پیش آمد و فیلم ما هم قربانی آن مسائل در اکران شد.

اما به هر حال در فصل بهار آن سال فیلم «چک» هم اکران شد!

در آن شرایط دیگر مردم از سینما زده شده بودند چون گفتند جلوی فیلم ها را می گیرند. ما بعد از این که فیلم «گشت ارشاد» پایین آمد بعد از چند روز اکران شدیم. من گفتم به احترام همکارم اکران نمی کنم اما مجبور شدیم. آن زمان شرایط خوبی نبود و مردم دیگر با سینما قهر کرده بودند. آن ها با فیلم «چک» قهر نکردند. تا به حال همه فیلم هایم فروش خوبی داشته است. مثلا فیلم «عروس خوش قدم» در سال 1382 با بلیت 600 تومان آن زمان حدود 700 میلیون تومان فروخت که اگر با قیمت بلیت الان حساب کنیم باید 20 برابرش کنیم که می شود 14 میلیارد تومان. فیلم «پسر تهرونی» هم در اوج اتفاقات 88 اکران شد و با این حال با بلیت 1200 تومانی فکر می کنم یک میلیارد و 400 میلیون تومان فروخت.

یکی از پُرحاشیه ترین اکران های سینمای ایران را با فیلم «نقاب» رقم زدید که حتی به عذرخواهی آقای صفار هرندی؛ وزیر ارشاد وقت منتهی شد. اگر اکران این فیلم ادامه داشت فکر می کنید رکورد سینمای ایران را می توانست بشکند؟

نمی دانم. آن زمان اتفاقات خیلی سختی پیش آمد. CD فیلم لو رفت و من 4 سال بابت ساختش ممنوع الفعالیت شدم.

تا به حال درباره ممنوع الکاری تان صحبتی نشده بود. نامه ای مکتوب به شما داده شد و یا به شما عنوان کردند؟

خیر اعلام نکردند اما وقتی هر بار سراغ فیلمنامه ای برای ساخت رفتم به دلایل نامشخصی نگذاشتند. مشخص بود به خاطر ساخت فیلم «نقاب» بوده است. هیچ وقت که شفاف به آدم اعلام نمی کنند. اما وقتی یکی از تهیه کننده ها به ارشاد مراجعه کرد به او گفتند همین فیلمنامه را اگر به کارگردان دیگری بدهد به او مجوز می دهند. غیر از ممنوعیت کاری آن زمان دچار افسردگی شده بودم و «نقاب» خیلی برایم داستان درست کرد.

«نقاب» در ابتدا با عنوان «پوکر» قرار بود توسط پیمان قاسم خانی ساخته شود.

من در ابتدا فیلمنامه ای نوشتم که شبیه همین «نقاب» بود. بعد از مدتی یکی از همکاران گفت فیلمنامه دیگری نوشته شده که شبیه فیلمنامه ما است. واقعیتش مضمون جفت فیلمنامه ها از فیلمنامه خارجی گرفته شده بود، البته قصه متفاوتی داشت. به فیلمنامه پیمان قاسم خانی به دلیل تشابه با فیلمنامه من مجوز نمی دادند و فیلمنامه ما زودتر تصویب شده بود. ما برای مشارکت با گروه قاسم خانی گفتیم با کمک هم فیلم را آماده کنیم و بخشی از فیلمنامه «پوکر» را با فیلمنامه خودم تلفیق کردم و در تیتراژ هم اسم پیمان قاسم خانی را آوردم و عنوان خودم را بازنویس فیلمنامه گذاشتم. البته مدتی هم قرار بود آقایی به اسم بهروز افخمی هم کارهایی کند و یک فیلمنامه دیگر از روی این نوشته بود که آن به درد نمی خورد و دورش انداختیم!

از آن آقا هم می گذریم و به «آشوب» می رسیم. جایی عنوان کردید که فیلم «آشوب» تلفیقی از «ماتریکس» و «هزار دستان» است! به دلیل لوکیشن فیلم که در «شهرک غزالی» است و حجم زیاد جلوه های کامپیوتری این چنین تعبیری را به کار بردید؟!

خیر! در فیلم «آشوب» کارهای مختلفی انجام دادم. این فیلم میزانسن ها و زوایای دوربین خاص خودم و حرکات دوربین عجیبی دارد و با وجود فضای سنتی در آن شاهد فرمی مدرن هستیم. چیز عجیبی شده است. متاسفانه درباره «هزار دستان» مرحوم حاتمی خیلی ها فکر می کنند تنها اگر بروند شهرک غزالی همه چیز حل می شود. اشکال فیلم های تاریخی که بعد از مرحوم حاتمی ساخته شد همین تقلید بصری آثار علی حاتمی بود. بنابراین به لحاظ گرافیکی سریال آقای علی حاتمی و سریال های «کلاه پهلوی» و «معمای شاه» تقریبا شبیه هم هستند.

سریال «شهرزاد» هم که خیلی مورد توجه قرار گرفت، این چنین است؟

بله، «شهرزاد» مثل بقیه آثار تاریخی است که تقلید می کنند. اما من به دلیل این که نمی خواستم دنباله رو باشم به سراغ فضای دیگری رفتم و در فیلم «آشوب» یک گرافیکی را به کار بردم که با کمال احترامی که برای «هزار دستان» قائلم شبیه آن نیست. شبیه «شهرزاد» و «کلاه پهلوی» هم نیست. در «آشوب» از جلوه های کامپیوتری به شکل جدیدی استفاده کردم و حدود 85 درصد فیلم کامپیوتری است. 3،2 پلان هم به طور عمد گذاشتیم که خیلی ماتریکسی است! با این وجود نمی توان این فیلم را علمی تخیلی دانست و ما در دورانی تاریخی داستان خود را روایت کردیم.

«آشوب» را فیلمی تاریخی می دانید؟

این فیلم ربط مستقیمی به تاریخ ندارد و بیشتر از تخیل من درآمده است. اساسا نرفتیم که دهه های 20 و 30 را مصور کنیم. ما یک دوران پُرتلاطمی را گرفتیم و داستان اجتماعی خود را رویش طراحی کردیم. آن دوران واقعا رنسانسی در تاریخ ایران بوده است. ما از آن فضا استفاده کردیم اما مسائلی که مطرح می شود ارتباطی به اتفاقی خاص ندارد.

به دنبال کنایه های سیاسی در «آشوب» نبودید؟

ما نخواستیم کنایه ای به جریانات و یا شخصیت ها بزنیم. همه آدم ها و احزاب و موقعیت هایی که در فیلم می بینید، خیالی اند اما ذهن انسان می تواند هر چیزی را با چیز دیگر تطبیق دهد. ما دنبال اسم گذاشتن روی کسی و شرایطی نبودیم که مثلا این طرفدار مصدق است و آن توده ای است. هیچ. همه کاراکترها خلق شدند و هیچ اسمی واقعی نیست.

فکر می کنید فیلم «آشوب» با توجه به فضا و بازیگران شناخته شده ای که دارد می تواند رکورد تازه ای در گیشه خلق کند؟

من دنبال رکورد زدن نبودم. البته توصیه می کنم مردم فیلم «آشوب» را ببینند و اگر راضی نبودند من پول بلیت شان را پس می دهم! بازیگران این فیلم با عشق حضور پیدا کردند نه به خاطر پول و همه به من لطف داشتند و تخفیف های وحشتناکی برای دستمزد خود دادند.

پروژه دیگری در دست دارید؟

با این شرایطی که وجود دارد دیگر نمی توان در سینما کار کرد و «آشوب» آخرین فیلم من است و تا زمانی که نابرابری در تولید وجود داشته باشد من دیگر فیلم نخواهم ساخت.

به سراغ تلویزیون می روید و یا شبکه نمایش خانگی؟

در فکر ساخت سریالی براساس داستان معروف «شوهر آهو خانم» نوشته علی محمد افغانی هستم که اگر همه چیز مساعد شود برای شبکه نمایش خانگی می سازم. این سریال تاریخی تصویب شده و پروانه ساخت گرفته و امیدوارم سرمایه اش فراهم شود تا امسال بتوانم آن را بسازم. در شبکه خانگی شرایط بهتری وجود دارد و چه فیلم من و چه فیلم ارگانی وارد سوپرمارکت می شود و آن جا دیگر مردم تصمیم می گیرند که کدام را انتخاب کنند و مانند تولید و اکران در سینما نابرابری وجود ندارد. در سینما با مبالغ نجومی برخی نهادهای دولتی من نمی توانم دیگر کار کنم. مثلا چگونه بازیگری را بیاورم که در فیلم ارگانی 900 میلیون تومان دستمزد می گیرد؟! بضاعت من نمی رسد.

شما چرا فیلم ارگانی نمی سازید؟!

چون اعتقادی به ساخت فیلم سفارشی ندارم. من می خواهم فیلم خودم را برای مردم بسازم. من تنها فیلم سینمایی بلدم بسازم. آن ها فیلم سینمایی نیستند.

یعنی «ماجرای نیمروز» که هم ارگانی است و هم فیلم خوش ساختی است از نظر شما سینمایی محسوب نمی شود؟!

من این فیلم را هنوز ندیدم اما با توجه به باوری که دارم قطعا سینمایی محسوب نمی شود. برخی مواقع حاشیه های سینما به دیده شدن یک فیلم کمک می کند. معتقدم جهان به سرعت به سمت یک نوع بیشعوری پیش می رود! و این در همه چیز تاثیر گذاشته و به همین دلیل فیلم ساختن به آن شکل واقعی خود دیگر معنا ندارد. شما در هالیوود هم دیگر «کازابلانکا» و «بر باد رفته» نمی بینید. الان در همان آمریکا هم فیلم هایی می سازند که تنها کارهای عجیب و غریب در آن است. در ایران هم فیلم های آپارتمانی اسکار می گیرند! با این شرایط دیگر نمی شود به راحتی فیلم سینمایی ساخت.