روایت قابل تأمل رسانه اصلاحطلب از صف طویل نوجوانان ایرانی برای خرید کتابهای مصور ژاپنی با ارز آزاد!!+شرایط فروش کتابهای «ممنوعه» به نوجوانان
سینماروزان: در همه سالهای برگزاری نمایشگاه کتاب به قدر کفایت درباره غرفههای ناشران ایرانی نمایشگاه شنیده ایم و خوانده ایم اما کمتر پیش آمده درباره مخاطبان غرفههای ناشران خارجی و علاقمندیهای آنها یک کار رسانه ای دقیق انجام شود.
روزنامه اصلاح طلب «اعتماد» در گزارشی به قلم یکی از حاضران در غرفه های ناشران خارجی روایت قابل تأملی را ارائه داده از طیف سنی حاضران در این غرفه ها که اغلب نوجوانانی را تشکیل داده که از آنها با عنوان آینده سازان این ملک نام برده میشود؛ آینده سازانی که صفی طویل می بستند برای خرید کتابهای مصور ژاپنی یا زندگینامه خوانندگان غربی یا مجموعه کتاب «بازی تاج و تخت»!
در روزگاری که مدیران با فیلتر تلگرام به خیال خود به دنبال اصلاح آموزه های غلط هستند عطش نوجوانان برای خواندن محصولاتی کاملا منتج از فرهنگ غرب درسها برای مدیران دارد.
متن گزارش «اعتماد» را بخوانید:
چندي پيش به پيشنهاد يكي از دوستانم كاري را در نمايشگاه كتاب قبول كردم؛ در بخش ناشران خارجي. دوستم اصرار داشت كه يك مستندساز بايد از پس هر كاري بر بيايد تا قادر باشد فيلم بسازد. به هر حال من بدون اطلاع چنداني از جزييات كار آن را پذيرفتم.
روز چيدمان با غرفهاي ٣٠٠ متري، خالي و با ميليونها كارتن پر از كتاب روبهرو شدم. پرسنل آنجا عموما مردهاي جوان زير ٣٠ سال بودند كه همگي يا تازه از دانشگاه فارغالتحصيل شده بودند يا در حال گذراندن دوران سربازي بودند تا به قول خودشان بتوانند فلنگ را ببندند و سمت و سويي بروند. تعداد پرسنل خانم تنها دو نفر بود. ساعت كاري، نامحدود و نامشخص بود كه عموما از ٩ صبح آغاز ميشد و اتمامش دست صاحب غرفه بود. روزي ١٢ الي ١٦ ساعت كار، عموما ايستاده.
داخل كارتنها، كتابهاي ناشران خارجي از جمله كمبريج، آكسفورد، تاشن، راتلج، بلك ويل، كيمزاند هادسن، هايدون، ورد وورث، فيدن، پنگون، وينتيج، آكتاپوس، بلومز بري، لونلي پلنت و خيليهاي ديگر ديده ميشد؛ اما نصف بيشتر كارتنها را كتابهاي مصور نوجوانان پر كرده بود. كميت استريپهاي ماروِل شامل انتقامجويان جديد (New Avengers) اسپايدرمن، كاپيتان امريكا، بتمن، سوپرمن، ايكسمن، ولورين، آيرونمن، هالك، چهار شگفتانگيز، مرد مورچهاي، ثور، دكتر استرنج، بيباك، گروه محافظين كهكشان و پانيشر. ماروِل به نام مارول كاميكس (Marvel Comics) كه قبلا تحت نام شركت انتشاراتي تايملي شناخته ميشد در سال ۱۹۳۹ تاسيس شد. كمپاني امريكايي عرضهكننده كتاب كميك كه در صنعت سينما و تلويزيون هم بسيار فعال است. اكثر اتفاقات كميكهاي مارول در دنياي خيالي رخ ميدهد كه با نام دنياي مارول شناخته ميشود و شهرهاي واقعي مانند نيويوركسيتي، لسآنجلس و شيكاگو در راس آن قرار دارند. دانستن اين اطلاعات بر هر سينما دوستي واجب است و اصلا عجيب نيست؛ اما من تمام اين اطلاعات را به شكل كاملتر و با جزييات دقيقتر از خوانندههاي نوجوان هر روزه نمايشگاه كتاب تهران ميشنيدم. ديدن اين همه مارول شايد آنقدرها هم برايم عجيب نبود كه ديدن هزاران مانگاي ژاپني بسيار عجيب به نظر ميرسيد. مانگا به معني صنعت كميك استريپ در كشور ژاپن بسيار پررونق است. كميك استريپ در اصل متعلق به كشور امريكا بوده است كه در خلال جنگ جهاني وارد ژاپن شده يعني از سال ١٩٥٠؛ و بايد گفت كه ژاپنيها آنقدر در اين صنعت پيشرفت كردند كه صحنه را از امريكاييها گرفتند و مانگا را تبديل به يك جور نماد فرهنگي و هنري كشور خودشان كردهاند. شخصيتهاي (ضد قهرمانهاي) كميك استريپهاي امريكايي عموما خشن بوده و درصحنهها ي پراكشن و پر خشونت ظاهر ميشوند در حالي كه شخصيتهاي مانگاهاي ژاپني عموما لطيف و احساساتي هستند. آن هم به شكلي اغراقآميز. از همان اغراقهايي كه در شخصيت كارتونهاي ژاپني به وفور از كودكي شاهد بوديم. چشمهاي درشت و گرد، دهان و بيني كوچك؛ اما نكته قابل توجه محبوبيتي است كه اين شخصيتها بين ژاپنيها پيدا كردند. مردم ژاپن به همان شيوه اغراقآميز مانگاهايشان، مانگا ميخوانند و انتشارات بيشماري در كشورشان به چاپ مانگا اختصاص دارد؛
اما اينجا درست در قلب تهران، نه در توكيو، نوجوانان ايراني و نه ژاپني درست در روز اول نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران، رأس ساعت ٩ صبح درست يك ساعت قبل از گشايش درهاي سالن ناشران خارجي، در مصلاي تهران، صفهاي طويلي تشكيل داده بودند. به محض باز شدن درها، نوجوانهاي ١٢ تا ١٨ ساله در جلوي غرفه تجمع كرده بودند و مانگاهاي ژاپني را با سرعت بر ميداشتند. هر كدام چند جلد در دستشان گرفته بودند. خيليها تعداد مانگاهايي كه برداشته بودند آنقدر زياد بود كه چانهشان را روي كتابهاي تلنبار شده روي دستشان گذاشته بودند. صداي همهمه تمام غرفه ٣٠٠ متري را گرفته بود. دختر پسرهاي نوجوان با شور و هيجان داشتند مانگا انتخاب ميكردند. اسمهاي شخصيتهاي ژاپني را از بر بودند. همه از ناروتو حرف ميزدند. همه به دنبال كامل كردن مجموعه خود بودند. صفي طويل از دم در غرفه تا صندوق تشكيل شده بود. ازاسامي ژاپني ناروتو اوزوماكي، ساسوكه اوچيها، ساكورا هارونو، كاكاشي هاتاكه و هوكاگهها حرف ميزدند. از مانگايي به نام دِسو نوتو يا دفتر مرگ كتابهايي با ورقهاي سياه رنگ نوشته تسوگومي اوبا و طراحي تاكشي اوباتا. نوجوانها با چنان غلظت و لهجهاي اين اسامي را به زبان ميآوردند كه به گمانم، انگار تعدادي ژاپني وارد غرفه شده بودند و داشتند مانگاها را درو ميكردند؛ اما اشاره به اين موضوع خالي از لطف نيست كه اين كتابها با ارز غير دولتي، در شرايط كنوني قيمت نابسامان ارز، با پوندي ٨ هزار تومان فروخته ميشد و نوجوانها بنهاي كتابشان و تمام پس اندازشان را تمام و كامل خالي ميكردند! در ضمن فروش پايين مجموعه كتابهاي مصور تنتن كه براي خواننده ايراني ٦٨٠ هزار تومان رقم ميخورد و فروش بالاي كتابهاي واركرفت يا هنر جنگ كه نام يك مجموعه بازي ويديويي به همين نام است، نيز قابل توجه بود.
در بخش سينما وموسيقي هم جنجالي بر پا بود. كتابهاي نفيس انتشارات تاشن و فيدن و آكتاپوس با جلدهاي جذاب لوندي ميكردند. زندگي نامههاي گروههاي موسيقي از جمله پينك فلويد، لدزپلين، ديويد بويي و كويين و زندگي نامه كارگردانهايي چون استنلي كوبريك، وودي آلن و بازيگراني چون رابرت دنيرو، جاني دپ و آدري هپبرن و آلبوم عكس فيلم پدرخوانده از جمله پر فروشترينها بودند.
با وجود قيمتهاي هنگفت، كتابهاي استنلي كوبريك، بين خوانندههاي ايراني، يكي از پرفروشترينها بود. كتابهاي مراحل ساخته شدن ۲۰۰۱: اديسه فضايي، ناپلئون، فيلمي كه كوبريك هرگز نساخت، اما كتابي ضخيم كه بانك اطلاعاتي عظيمي درباره ناپلئون فراهم كرد. خوانندههاي ايراني با عشق اين كتاب را ورق ميزدند و دقت و وسواس كوبريك را تحسين ميكردند. كارتني عظيم دربالاي قفسه كتب سينمايي خودنمايي ميكرد. دو كتاب نفيس درباره فيلم راننده تاكسي مارتين اسكورسيزي. كتابي كه تنها چند نسخه محدود از آن در دنيا موجود است و يكي از آن نسخهها درست همين جا بود. در تهران.
باورش كمي سخت است اما حقيقت داشت. نوجوانهاي ١٥، ١٦ ساله پينك فلويد را خيلي خوب ميشناختند. درست است كه اين گروه در سال ١٩٦٥ تشكيل شده و حالا سال ٢٠١٨ است. به قول يكي از همين نوجوانها، چه ربطي دارد! از جلد كتابها عكس ميگرفتند و ساعتها در جلوي قفسهها مينشستند و با دوستانشان كتاب ورق ميزدند و بلند بلند ترانههاي پينك فلويد را ميخواندند و اما گروههايي چون متاليكا، نيروانا و ريديوهِد در بخش كتابهاي به اصطلاح «ممنوع» پشت قفسهها خاك ميخوردند. هر نوجواني كه سراغ آنها را ميگرفتند از نظر پرسنل غرفه انگار كلمه خيلي بدي به زبان آورده. بايد اول سر تا پاي نوجوان بررسي ميشد و بعد در خلوتترين گوشه پنهان غرفه مينشست درحالي كه سه، چهار پرسنل جلوي او ايستاده بودند تا او اجازه ورق زدن پيدا ميكرد؛ اما او دليل اين همه سختگيري را اصلا نميفهميد. اينطور بود كه ميتوانست از چشم سانسورچيهاي نمايشگاه در امان بماند. اشاره به جمعآوري توپ هري پاترو چوب جادويياش كه در زمره اسباببازيها قرار ميگرفت خالي از لطف نيست كه از نظر جناب سانسورچي نماد ترويج فرهنگ جادوگري بين نوجوانان بود!
فروش مجموعه رمان ترانه يخ و آتش آنقدر زياد بود كه قابلتوجه است. نخستين كتاب اين مجموعه بازي تاجوتخت (گيم آو ترونز) نام دارد. خيليها به دنبال نقشه وستروس ميگشتند و مرتب سوال ميكردند: «ميشه تو انبار رو ببينين؟» و ما مدام تكرار ميكرديم «موجود نيست»؛ اما وستروس كجاست؟ داستان سريال گيم آو ترونز عموما در قاره وستروس رخ ميدهد. وستروس بيشباهت به قاره امريكاي جنوبي نيست با مساحتي در حدود ٧ ميليون مترمربع كه بخشهاي زيادي از آن هنوز كشف نشده. بخش شمالياش بسيار سرد است و بخشهاي زيادي از آن هنوز كشف نشده. عموما در اين سرزمين فصلها نظم خاصي ندارند. ١٠ سالي است كه تابستان است. مردم از آمدن زمستان ميترسند. چراكه ممكن است به همين درازا باشد. در روزهاي آخر نمايشگاه قيافه سرباز وظيفهاي كه تا كمر خمشده بود و در حال خواندن كتاب بازي تاجوتخت بود هنوز در خاطرم است.
باوجود تمام كاغذهايي كه از طرف نمايشگاه كتاب به دروديوار چسبانده شده بود، مبني بر فروش دلار به نرخ ٤٢٠٠، يورو ٥٢٠٠ و پوند ٦٩٠٠؛ اما كتابها به نرخ ارز روز به فروش ميرسيد. يادم ميآيد يكي از روزها، از صبح تا غروب هرچند دقيقه يكبار از فاصله قفسه معماري تا نقاشي تا سينما تا انيميشن به فاصله چند دقيقه يكبار قيمتها تغيير ميكرد. اگر كسي كتاب پينك فلويد را صبح ٢٥٤ هزار تومان خريد كه خريد وگرنه نرخش نزديكيهاي غروب به ٢٨٠ هزار تومان افزايش پيدا ميكرد. اگر كتاب هري پاتر ٨ پوند است با پوند ٨٠٠٠ تومان، ٦٤٠٠٠ تومان ميشود كه با ٢٠ درصد تخفيف نمايشگاه تا پنجاهويك هزار تومان ميرسيد. از همه فجيعتر اينكه روزي كه پوند به ٩ هزار تومان رسيد، كتابها با همان نرخ فروش رفت. گاهي احساس ميكردم در صرافي يا طلافروشي كار ميكنم نه در بخش ناشران خارجي نمايشگاه كتاب. اين در حالي است كه بعد از اعتراض تعداد زيادي از خوانندهها، درست در روز آخر كتابها را با پوند ٥٢٠٠ ارايه دادند. اين بدين معني است كه بسياري از خوانندهها كه در روزهاي قبل كتاب خريده بودند بدجوري ضرر كرده بودند!
بههرحال نمايشگاه كتاب است و شگفتيهاي خودش را دارد. ياد حرف دوست فرهيختهام افتادم كه ميگفت يك مستندساز بايد به هر گوشهاي سر بزند!