سینماروزان: نشست تخصصی «مطالعه انتقادی ابعاد هنری و رسانهای موسیقی محرم» با حضور ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی گروه مردمشناسی دانشگاه تهران در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
ابراهیم فیاض در این نشست به ساختار اصلی کارکرد موسیقی در دین پرداخت و به تفاوت موسیقی اربعین با موسیقی دهه اول محرم اشاره کرد و در خلال صحبتهایش ادعاهایی را هم درباره رسانه ملی و هم درباره موسیقی محرم بیان کرد.
متن کامل سخنان فیاض را بخوانید:
متأسفانه مانند بسیاری از چیزها نسبت به موسیقی محرم جاهل هستیم و رسماً با ناآگاهی در حال نابودی آن میباشیم. مهمترین نقش را هم در نابودی موسیقی محرم، رسانههای رسمی و اغلب برنامههای رسانه ملی ایفا میکند. البته ناآگاهی در حوزه مسائل و آیینهای دینی تنها مختص رسانه ملی نیست و متأسفانه از برخی چهرههای برجسته و حتی علما نیز رفتارهای ناآگاهانه میبینیم. برای مثال یکی از آقایان علما درباره عَلَم گفته است: «این آهن پارهها چیست که بر دوش میکشید و حمالی میکنید» در حالی که اگر کمی درباره مسائل محرم مطالعه داشتیم، متوجه میشدیم که عَلَم با توجه به وجوه زیباییشناختیای که دارد، نهتنها آهن پاره نیست بلکه باغ شهادت است. این را مولوی هم اشاره کرده. هر یک از تیغههایی که در عَلَم استفاده میشود، نشانگر یک سرو است و سرو میانی، نماد امام حسین(ع) است که دو پر را به نشانه کلاه خود روی آن میزنند. همچنین در عَلَم به عنوان باغ شهادت، حیوانات و گلهای دیگری مثل طاووس هم میبینیم؛ شکل کلی خود عَلَم را هم اگر دقت کنید شبیه سرو است و موازنههای زیباشناسی دارد. با این همه تمثیلهای زیبا من نمیدانم چگونه میتوان به عَلَم عنوان آهنپاره را اطلاق کرد! مردم بیشعور نیستند، اتفاقاً با تمام شعور دارند باغ شهادت را حمل میکنند که این هم بعد عرفانی دارد و هم بعد زردتشتی. قبل از اسلام سرو نمونه انسان کامل بود؛ اگر همین الآن به قبرستان زردتشتیها بروید میبینید که بالای همهی قبور نشانه سرو است. شیراز هم که میروید در آرامگاه حافظ، نشانههای سرو را بسیار میبینید. این سرو تعبیر به انسان کامل و امام میشود که حالا من نمیخواهم وارد بحثش بشوم.
انسان برای اینکه دچار پوچگرایی، هیچ انگاری و نهیلیسم زمانی نشود و به زمان و مکان قید بزند تا نسبیگرایی مطلق ایجاد نشود، نیاز دارد زمان را قطعه قطعه کند. این کار با مراسمهایی مثل ماه رمضان، ماه محرم، ایام فاطمیه و سایر مراسمات عزاداری و جشنها رخ میدهد. هر چه این انقطاع زمانی بیشتر باشد فرهنگ و ساختار اجتماعی بیشتر تولید میشود. اما متأسفانه در تقسیم مناسبات فرهنگی و اجتماعی ضعف جدی داریم و من هم بارها گفتهام ولی کسی توجه نمیکند در حالی که اندیشمندی مثل ماکس وبر به این مراسمات در آلمان بسیار توجه کرده است. موسیقی انقطاع زمانی و تحولات زمانی را انجام میدهد و اعلام میکند.
موسیقی احساس ایجاد میکند، احساس به حس و حس به فکر تبدیل میشود. به همین دلیل است که موسیقی طبق لغت یونانی خودش به معنای فکر و اندیشه است. کشوری که به موسیقی نزدیک میشود به شدت دارای رشد است. مخاطب موسیقی هم نسل جوان است و باید دقت کرد که الآن پیشبرنده تحولات جهان چه در شیلی و چه حتی در حیطه محیط زیست جوانان ۲۰ ساله هستند.
کارکرد اصلی موسیقی در ایام محرم هم همین است. یعنی ما با موسیقی انقطاع زمانی و ورود به سال جدید محرم را اعلام میکنیم. این موسیقیها هم نسبت به زمانی که ترسیم میشود، کاربردی و راهبردی است. شهرهایی که فرهنگیتر و تاریخیتر هستند موسیقی در آنها پیچیدهتر است. مثلاً در زادگاه خود من کازرون چندین موسیقی داریم. یک موسیقی از چهار تا هشت بعد از ظهر نواخته میشود که به آن دُهل میگوییم و نشانه اعلام است. در نوع خودش اوپراست. لحظه اول با تراژدی شروع میکند و سورنایی مینوازد که رگ رگ بدن انسان از هم جدا میشود. بعد طبل را به عنوان مقدمه جنگ میزنند و کم کم طبل به نشانهی آغاز جنگ تند میشود. بعد حماسی و ناگهان سکوت میشود که خلأ هشدار دهندهای ایجاد میکند. بعد از سکوت تقریباً ده پانزده دقیقهای، موسیقیای شروع میشود که به آن دَمام میگویند. این موسیقی به گونهای است که انگار لشکر وارد میشود. اینجا هنوز مراسم عزاداری شروع نشده و مردم با این دمام عزاداری را شروع میکنند که این دوباره خودش در مردم شناسی موسیقی بحثهای مفصلی دارد. موسیقی دمام تا ظهر عاشورا نواخته میشود ولی شب شام غریبان موسیقیش نی است. که باز هم متأسفانه در عمده هیئتها و حتی در صداوسیما شب شام غریبان همان موسیقیهای هیجانی پخش میشود و اصلاً حسی به شنونده منتقل نمیشود که او بفهمد چه خبر شده است.
پس اولین جایی که دین خودش را نشان میدهد در هنر است که موسیقی مهمترینش است. شما ببینید اولین جایی که دین شروع میشود، اذان است. در تاریخ اسلام هم میبینیم اولین باری که در مکه و مدینه مسجد ایجاد میشود، پیامبر به بلال میفرماید اذان بگوید. علتش هم این است که اگر بخواهیم معنایی حس شود تا تبدیل به مفهوم و روی آن فکر شود باید با موسیقی کار کرد. اذان صبح، ظهر و شب هم از نظر موسیقی متفاوت است. اذان صبح اگر مثل اذان ظهر خشن باشد همه متنفر میشوند. آن اذان صبحی را که پیرمردهای قدیمی میگفتند، گوش کنید. اذان مغرب هم باید متناسب با حال مردم باشد که خسته از سر کار برمیگردند. این را میتوانید از موسیقیدانهایی مثل آقایان حسام الدین سراج و شجریان بپرسید که بیایند و درباره کیفیت اذانگویی حرف بزنند. متأسفانه ما همهی اینها را در هم کردهایم و این نشان میدهد موسیقی دین هم دچار انحطاط شده است.
ساز بعد تکنولوژیک موسیقی است و ساده نیست. همین الآن در این موسیقی مبتذل محرمی که داریم کلی بلندگوهای پیشرفته آوردهاند که اگر اینها نباشند هیچ وقت صداهایشان اینقدر زیبا نمیشد. جالب است قبلاً هم این بلندگوها را تعبیر به بوق شیطان میکردند. مرحوم فلسفی در خاطراتشان آوردهاند که وقتی در قم در منزل آقای بروجردی منبر میرفتند چون اجازه استفاده از بلندگو را نمیدادند مجبور بودم آنقدر فریاد بزنم که بعد تا تهران صدایم در نمیآمد! الآن هم همینکار را با تکنولوژی میکنیم و اگر اجازه میدادیم مردم از سازهایی در این موسیقی محرم استفاده کنند، خیلی خلاقیتها و موسیقیهای مختلفی شکل میگرفت.
پس موسیقی گذر زمان را که از نهیلیسم در آورد و غایتمندی رساند به شعور میرساند. شور در موسیقی تبدیل به شعور میرسد. زمان که تغییر میکند باید متناسب با آن تکنولوژیش هم بیاید. چون تکنولوژی است که زمان را تغییر میدهد. حالا ببینید اگر ما با موسیقی ترسیم عاشورا میکردیم میتوانستیم از اول محرم تا آخر محرم دهها اوپرا و ارکست محرم را اجرا کرد. نه فقط محرم بلکه در ایام و مناسبتهای دیگر هم میتوانستیم کلی کار کینم. مثلاً با این همه خوانندههایی که درباره امام رضا خواندهاند، میشود در مراسم ولادت امام رضا(ع) کنسرتهای اوپرا در مشهد بگذاریم؛ امام رضا هم که کم بحث موسیقیایی و زیباشناختی ندارد.
نکته دیگر اینکه موسیقی با زبان بدن همراه میشود که این همان رقص است. از نظر مردمشناسی میتوان نماز را به نوعی همراهی زبان بدن(رقص) با موسیقی(اذان) دانست. به همین صورت سینهزنی و زنجیرزنی را هم میتوان مصداقی از زبان بدن دانست. این عزاداری در هر گوشه مختلف، متفاوت است و باید به آنها احترام گذاشت. نباید مراسمات محلی و بومی را خراب کرد. مثلاً من خودم در سعادت آباد راهپیمایی اربعین داشتیم که خیلی هم عالی بود و خانوادهها همه میآمدند و جوانان با موسیقیهای خلاقانه و شعرهای خاص همراهی میکردند اما بعد گفتند باید یک خط شود، اول بردند میدان کاج و حالا هم منتقل کردند به میدان امام حسین که دوری راه باعث شد خیلی از همه محلهایهای ما نتوانند شرکت کنند. مثل دعای کمیل و دعای ندبهای که قبلاً در مساجد و محلات بود اما جمع کردیم در مهدیه تهران که حالا آن هم نابود شده است و با زور صداوسیما هم نمیشود آن را احیا کرد.
ما باید فهم کنیم که جهان به سمت تکثر میرود و حوزههای فرهنگی مختلفی ایجاد میشود. الآن حتی در اروپا که سکولاریسم بود حوزههای متکثر ایجاد شده است. اما ما برای ترویج مدلی رسمی، تمام نشانههای دینی را مثل همان عَلَم که گفتم، از زندگی مردم به اسم خرافه و… خارج کردهایم و داریم با تهیسازی فرهنگی و نابودسازی معنایی، دین را از زندگی مردم خارج میکنیم. از همینرو به نظر من عملکرد رسانه در جهت تبلیغ فرهنگ محرم نیست، بلکه در مسیر نابودی آن قدم برمیدارد. جدا از رسانه ملی، مدیران دیگر بخشها نیز به گونهای عمل میکنند که نتیجه آن خارج شدن دین از زندگی مردم است.
جامعه بدون موسیقی، جامعه بدون فکر است. همانطور که گفتم دین تبدیل به هنر میشود اگر یک واسطه این وسط حضور نداشته باشد هنر به ابتذال رفته و تبدیل به فرم و بیمعنا میشود. این واسطه که متأسفانه در حال نابودی است، ادبیات است. ما اگر ادبیات فاخر نداشته باشیم، موسیقی برجستهای هم نخواهیم داشت و رو به انحطاط میرود و دیگر آن تهییج که باید جوانان را کند و آن نوع عزاداری که باید باشد نخواهد بود البته عراق و لبنان هم با توجه به تنوع موسیقیایی که دارند میتوانند مانع این انحطاط شوند و ما اگر کار نکنیم غنای عربی به غنای محرم تبدیل و فراگیر میشود کمااینکه الآن باسم کربلایی همین کار را میکند و عبدالواسط در سوره مریم هم همین کار را کرد.
اگر موسیقی مشارکتی باشد و مردم خودشان بنوازند و خودشان عزاداری کنند رونق میگیرد. الآن به سمتی میرویم که مراسمات محلی و مساجد ما بیشتر پاتوق پیرمردها و پیرزنها شده و جوانها به سمت هیئتهایی با موسیقیهای مبتذل کشیده شدهاند. مراسمات محلی هم دارند تبدیل میشوند به مراسمات غذاخوری و چایی خوری! الآن در همین پیادهروی اربعین هم که در چلهی شعور است هر چه موکبها را نگاه میکنم غذاست، انگار هیچ چیز دیگری جز غذا وجود ندارد!
موسیقی اربعین نباید عزاداری باشد، شما زیارت اربعین را با زیارت عاشورا مقایسه کنید؛ زیارت عاشورا پر است از حماسه، لعن و نفرین اما زیارت اربعین تماماً شعور، هدایت و نور است. حالا اگر بخواهیم موسیقی اربعین را بنوازیم باید مثل زیارت اربعین باشد اما چون ادبیات نداریم و متأسفانه کسی هم دنبال تولیدش نیست، نمیتوانیم موسیقی متناسبی تولید کنیم. من فقط دیدم در این دهه آقای دکتر رفیعی خیلی ابتدایی به این زیارت و نکات ظاهری آن پرداخت. پس باید دقت کرد که موسیقی از چله به بعد باید شعور و آگاهی بخش باشد و این وقتی تولید میشود که ادبیات متناسب با آن را داشته باشیم، در غیر این صورت به ابتذال، فرمالیسم، تکرار، بیمعنایی و انهدام محرم میرسیم و دیالکتیک موسیقی و فکر که منتهی به خلاقیت دینی و فکری میشود، از بین خواهد رفت. در حالی که شما نگاه کنید به موسیقی آیینی قدیمی ما. بُعد اذانش که عجیب و غریب بود. همهاش خلاقیت که الآن متأسفانه با اذانهای رسمی نابود شده است.
در محرم هم موسیقی و خوانندگیهای عجیبی داشتیم. مثلاً من رفتم برای ساخت مستندی به میبد یزد، که شهری بسیار باستانی است رفتم که به خاطر کم لطفی آقایان، هیچ وقت هم آن مستند نهایی نشد و مواد خامش در خانه ما مانده است. میبید خانه آیت الله اعرافی ساکن بودیم، پدر آیت الله اعرافی که ایشان هم آیت الله بوده کتابخانهای داشت که تمام دیوارها تا سقف کتاب چیده بود؛ عصر که خواستیم برای ضبط برویم دوتا پیرمرد آمدند در آن کتابخانه نشستند و شروع کردند از پشت بلندگو خواندن شعر و موسیقی؛ من به همراهمان گفتم برگرد که بهتر از همخوانی این دو پیرمرد برای تیتراژ و موسیقی متن پیدا نمیکنیم. آن سرو هم که در باره عَلَم گفتم در زندگی میبدیها فراوان است، عزاداریهای میبدیها پر است از نشانههای سرو، که حالا مجال توضیحش نیست.
لذا ما باید واسطه ادبیات داشته باشیم تا غنای محرم و هنر محرم ایجاد شود. در سینما هم همین است. شما فیلمی به من نشان دهید به غنای محرم فیلم “روز واقعه”. وقتی شما از ادبیات خارج میشوید، داستان، شکل اسطورهای به خود میگیرد که این اولین قدم انحطاط و فاسد شدن است؛ تاریخ بیمعنا میشود و این است که شما میبینید تصویری که جامعه از امام حسین(ع) دارد با آنچه که در واقع امام حسین(ع) بود کاملاً متفاوت است. این است که از بعضی جوانها میشنویم، عاشورا جنگ بین دو عرب بر سر قدرت بود، به ما چه!! راهپیمایان اربعین هم شکل اسطورهای در ذهنشان است. که عمدتاً صداوسیما هم با همین افراد مصاحبه میکند و میپرسد احساس شخصیتان چیست؟! حالا بماند که این بیان احساسات شخصی اصلاً خوشایند نیست و عرفا میگویند آنچه که میبینید و احساسات درونی دارید نباید بگویید چون از دست میرود این احساسات باید در درون فرد بجوشد.
خلاصه اینکه، اگر بعد تاریخی نداشته باشیم، هرگز ادبیات به وجود نمیآید و به جای آن اسطوره به وجود میآید و بعد عرفانی افزایش پیدا میکند که باز از عرفان هم اسطوره در میآید. فلسفه و تاریخ رئالیستی کربلا است که میتواند ادبیات و حس ایجاد کند. این کار ادیب است که بعد باید توسط هنرمند به موسیقی تبدیل شود وگرنه روزبهروز بیمعنایی و ابتذال در مراسم محرم بیشتر خواهد شد کمااینکه همین امروز هم در همین اشعاری که از صداوسیما پخش میشود میبینیم که حتی شکل حماسی عاشورا هم دارد از دست میرود و بیشتر موسیقیها تبدیل به یک سبک رقاصانه شده است! اشعار مداحیها هم هیچ ربطی به تاریخ عاشورا ندارد و همهاش اسطورهای است. این که برای رقیه میخواند گوشواره خرید، موهایش را صاف کرد و… واقعاً چه نسبتی با واقعیت این خانه دارد؟
لذا متوجه شدیم که محرم از آنجا که تراژدی و به گفتهی بعضیها ادامه سیاوشون بعد از اسلام است و تراژدی بیشترین فرهنگسازی را دارد، اگر از آن غفلت کنیم، فرهنگ ما روزبهروز بیمعناتر میشود. محرم را هم اگر میخواهیم حفظ کنیم، هم همانطور که اشاره کردم باید در هر منطقهای متناسب با فرهنگ خودش باشد؛ ما الآن سعی میکنیم عزاداری در شهرهای مختلف را مثل عزاداری زنجانیها در یک میدان و به صورت جمعی انجام دهیم اما این شدنی نیست و مردم برخی مناطق کازرون در برابر آن مقاوت میکنند چرا که فرهنگ زنجان با فرهنگ مناطق دیگر متفاوت است. امام صادق(ع) که بنیانگذار موسیقی محرم بوده است وقتی یک نفر میآید که برایش از مصائب امام حسین(ع) بخواند، به او میگوید همان چیزی را بخوان که در قبیله خودتان میخوانی. امام صادق(ع) به عنوان یک حکیم میداند که اگر قرار است عاشورا بماند در هر جایی باید متناسب با فرهنگ خودشان بماند.