فيلم #ضد درباره کیست؟⇐ محمدرضا کلاهی یا نفر دوم حزب جمهوری؟⇔ تهیهکننده فیلم توضیح داد
سینماروزان: از همان اولین رونمایی فیلم #ضد در جشنواره فجر تاکنون که فیلم روی پرده رفته، حدس و گمان های مختلفی وجود داشته درباره شباهت زندگی شخصیت اصلی فیلم با محمدرضا کلاهی.
محمدرضا کلاهی صمدی عامل اصلی انفجار در حزب جمهوری و شهادت محمدحسین بهشتی و ۷۲ تن از همراهان هرچند مدتی بعد از واقعه ۷ تیر ۱۳۶۰ از ایران فرار کرد و به اروپا گریخت ولی درنهایت خودش هم در ۲۴ آذر ۱۳۹۴ در هلند ترور شد!
اینکه آیا کاراکتر سعید در فیلم ضد همان کلاهی است یا خیر را تهیه کننده این فیلم پاسخ گفته است. محمدرضا شفیعی تهیهکننده فیلم ضد به جام جم گفت:
بخشی از این ویژگیهایی که در سعید میبینید، زندگی خود کلاهی است. در فیلمنامه اولیه این شخصیت فعلی سعید را کلاهی داشت اما به دلایلی آن را تغییر دادیم. چون همه آن چیزی که میخواستیم از واقعیت بگوییم این نبود و بخشی از واقعیت را خلع کرده بودیم. پس نمیتوانستیم شخصیت واقعی را در فیلم بگذاریم. ضمن اینکه اصرار داشتیم مخاطب خیلی با کلاهی ملعون همذاتپنداری نکند. چون وقتی سراغ قصه شخصی کاراکتر میرویم و عشق او را میبینیم، ناخودآگاه باعث همراهی مخاطب با شخصیت میشود. ما اصرار داشتیم این اتفاق درباره این شخص نیفتد. مضاف براینکه حتی کاراکتر سعید هم در فیلم مابه ازای واقعی دارد. این شخص در واقعیت علی نام داشت و نفر دوم حراست حزب جمهوری اسلامی و جزو نفوذیهای سازمان مجاهدین بود! سازمان هم ابتدا برای انفجار حزب به همین آدم میگوید اما این آدم نمیپذیرد و با همسرش فرار میکند. خیلی هم سرنوشت تلخ و ناگواری دارد.
وی ادامه داد: این ماجراها منطبق بر واقعیت هم است و حالا هم در خود فیلم، سعید این کار را انجام نمیدهد. باز مطابق با واقعیت، سازمان در یک هفته تا ۱۰روز آخر، تصمیم میگیرد این وظیفه را به عهده کلاهی بگذارد که جوان ۲۲ سالهای بود و کارهایی چون تعویض لامپهای سوخته و گذاشتن بلندگو جلوی سخنرانان و… را انجام میداد و مسئولیت جدی در حزب نداشت. او آدم مهمی در حزب نبود و جزو نیروهایی بود که در کارهای اجرایی کمک میکرد. درمجموع همه کاراکترهای فیلم، یک مابه ازای واقعی در واقعه هفتم تیر ماه دارند. گو اینکه بخشی از ماجرا حتی برای دستگاههای امنیتی ما هم مغفول است. برخی شخصیتهای این ماجرا، پروندههای قطوری هم دارند. بخشی از این پروندهها را برای مطالعه و پژوهش در اختیار ما قرار دادند. در سالهایی این پروندهها محرمانگی داشت اما مثل اینکه حالا از محرمانگی خارج شده است، چون بخشی از آن در همین دادگاههای منافقین منتشر میشود. ولی درنهایت تخیل نویسنده است که همه این دادهها را کنار هم قرار میدهد که هم محتوا تغییر نکند و هم بتوان با تلفیق کاراکترها و جابهجایی زمانها و موقعیتها به روایت دراماتیک خوبی براساس واقعیت رسید. فیلمنامه دست کم دو سه باری از سوی نویسندههای دیگر نوشته شد اما نسخه آخر را حسین ترابنژاد نوشتند. در نهایت نگاهمان این شد که قصه را از سمت سازمان مجاهدین تعریف کنیم و آن لایههای دوم و سوم فیلم که لایههای محتوایی موردنظر بود از زبان سازمان مجاهدین برای مخاطب گفته شود. چون تاکید میکنم فیلم، پرتره شهید بهشتی نبود و ما داشتیم واقعه هفتم تیر را تاریخنگاری میکردیم. آن هم از سمت کسانی که این خبط را کرده بودند که قاعدتا برای مخاطب هم جذابتر است. چون هم دلایل این تصمیم و چگونگی آن مطرح میشود و هم روشهای آن را میبینیم که چطور به آدمها نزدیک میشدند و آنها را تحت فشار قرار میدادند. ضمن اینکه واقعه هفتم تیر اولین اقدام مسلحانه و نخستین اقدام جدی تروریستی سازمان مجاهدین بود. البته قبل از آن و از ۳۰ خرداد سال ۶۰ هم اقدام مسلحانهشان را شروع کرده بودند اما هفتم تیر اولین باجگیری مهم آنها از نظام بود. درمجموع سعی کردیم با وجود طرح قصه، روایت ضد منطبق بر واقعیت باشد. به عنوان مثال یکی از دیالوگهای فیلم که آقای ربیعی به آن اشاره کرد، مستقیما از یکی از فایلهای صوتی رجوی گرفته شده که در شورای مرکزی سازمان مشغول صحبت بود. بخشی از این فایلها در ماجرای فرار منافقین از پادگان اشرف، به دست نیروهای امنیتی افتاد. این بخش را من و آقای ترابنژاد با هم شنیدیم که رجوی به همکارانش میگفت ما درباره (شهید) بهشتی به هیچ جمعبندی نرسیدیم و نمیشد با ایشان کنار آمد. بعد این جمله را گفت که ما میتوانیم با آخوندهای قم بنشینیم و به یک جمعبندی برسیم اما با شهید بهشتی نمیشود و از هر مسیری وارد میشویم ایشان جلوتر از ما آنجاست. البته این جمله رجوی عینا در فیلم نیامد و تغییر کرد. یا مثلا مذاکره آخر و سه چهارساعته رجوی ملعون با شهید بهشتی که یک روز جمعه در خانه شهید بهشتی صورت گرفت، تبدیل به یک کتاب سیصد چهارصد صفحهای شد که در دسترس است. اینکه عرض کردم محتواها نسبت به واقعیت به این دلیل تغییری نکرده که دیالوگهای فیلم برگرفته از همین اسناد موجود است که به آن اشاره شد.
او درباره مرموز بودن شخصیت کلاهی افزود: یکی از قصههای اولیه ما همین کلاهی بود و یکی از نویسندهها بر اساس مذاکراتی که با هم داشتیم، داستان کلاهی را نوشت و از این زاویه به ماجرای هفتم تیر ورود کرد. اصلا سکانس اول فیلم با خروج کلاهی از متروی لندن شروع میشود، جایی که یک نفر در پیادهرو کلاهی را میشناسد و به او میگوید تو کلاهی هستی؟ که کلاهی انکار میکند و میگوید کلاهی کیست و … قصه از اینجا شروع میشود و بعد به سال ۶۰ برمیگردیم.