ممانعت از تولید پروژه موشکی حوزه بهخاطر تحریف تاریخ؟؟؟ یا بهخاطر رعایت حال مدیر شورای فیلمنامهنویسی حوزه؟؟
|
سینماروزان: سال گذشته باشگاه فیلم سوره متعلق به حوزه هنری پروانه ساخت فیلمی با درونمایه موشکی به نام “به هدی” را گرفت و قصد داشت با حمایت هوافضای سپاه آن را تولید کند ولی درنهایت فیلم تولید نشد.
احسان ثقفی نویسنده “به هدی” چرایی عدم تولید این فیلم را به دو عامل نسبت داده؛ یکی تلقی هوافضای سپاه از تحریف تاریخ در فیلمنامه و دیگری تولید فیلمی مشابه به نام “آفتاب نیمه شب” توسط شهریار بحرانی کارگردان “ملک سلیمان”.
نویسنده “آفتاب نیمه شب” فردی است با نام سیدمحمد حسینی همنام مدیر شورای فیلمنامهنویسی حوزه!!!
بر این اساس میتوان حدس زد پروژه مستقیم حوزه به تولید نرسیده تا پروژهای دیگر با حضور مدیری از حوزه به تولید برسد؟؟؟
احسان ثقفی نویسنده پروژه موشکی حوزه در شرح اختلاف با معاونت فرهنگی هوافضای سپاه به مهر گفت: علت اصلی این موضوع، اتفاقاتی از فیلمنامه “به هدی” بود که با واقعیت زاویه داشت و مورد پسند هوافضای سپاه نیز قرار نگرفت. یک جورهایی میزان دراماتیک شدن ماجراها و میزان وفاداری به واقعیت چیزی بود که باعث اختلاف سلیقه شد. البته همان زمان هم در چند جلسه سعی کردیم نظرات را با هم جمع کنیم و پروژه را ادامه بدهیم ولی متأسفانه این اتفاق نیفتاد و نهایتاً منجر به توقف پروژه در آنزمان شد.
ثقفی ادامه داد: فضای ذهنی آنها با این قضیه همخوانی نداشت و منجر به مخالفت آنها شد. بحث اصلی در میزان دراماتیزه کردن داستان و از آن طرف میزان وفاداری به اصل ماجرا بود که مورد قبول دو طرف واقع نشد. البته نکته دیگری هم به وجود آمد و آن ارائه فیلمنامهای از گروه دیگر (آفتاب نیمه شب به کارگردانی شهریار بحرانی و نویسندگی محمد حسینی) به هوافضای سپاه بود. آنها توانسته بودند فیلمنامهای با نشان دادن شخصیتهای حقیقی به نگارش درآورند و نیروی هوافضا تصمیم گرفت که با آن پروژه همراهی کند و عملاً پروژه «به هدی» کنار گذاشته شد.
ثقفی افزود: به هر حال سلیقهها به هم نزدیک نشد و فرآیند تولید آن فیلم عملاً متوقف شد. سپاه هم پروژه «آفتاب نیمه شب» را جایگزین فیلم «به هدی» و آن را تولید کرد. آن کار، آماده اکران است و حالا باید ببینیم نتیجه کار چطور از آب درآمده است.
صدور پروانه ساخت برای تهیه کننده سرمایه گذار زندانی+صدور پروانه برای یک مدیر حوزه+صدور پروانه برای مدیر هنروتجربه+صدور یک پروانه دیگر
|
سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت در جلسه اخیر خود با چهار فیلمنامه موافقت کرد.
به گزارش سینماروزان از جمله پروژه های پروانه گرفته “آفتاب نیمه شب” نام دارد به کارگردانی شهریار بحرانی که نام محمد حسینی مدیر مرکز تولید متن سازمان سینمایی حوزه هنری بعنوان نویسنده اش ذکر شده.
حسین صابری که فیلم “فردا” را با سرمایه گذاری احسان دلاویز تولید کرده بود پروانه ساخت “کارو” را گرفته است. احسان دلاویز در دادگاه متهمان بانک سرمایه به ده سال زندان محکوم شده است.
جعفر صانعی مقدم مدیر هنروتجربه هم پروانه ساخت “ملخ” را گرفته!!
فهرست کامل پروانه های صادره به شرح ذیل است:
–“ملخ” به تهیهکنندگی جعفر صانعی مقدم،کارگردانی و نویسندگی فائزه عزیز خانی
–“سلفی با رستم” به تهیهکنندگی ،کارگردانی و نویسندگی حسین قناعت
— “کارو” به تهیهکنندگی حسین صابری،کارگردانی احمد مرادپور و نویسندگی فهیمه سلطانی
–” آفتاب نیمه شب” به تهیهکنندگی وکارگردانی شهریار بحرانی و نویسندگی سیدمحمد حسینی
محمد حسینی وزیر ارشاد دولت دهم در گفتگویی تفصیلی بیان داشت⇐بعد از ۳ سال وقتی دیدند روحانی برای تشکیل شورایعالی سینما وقت نمیدهد آن را منحل کردند!/اداره کنندگان خانه سینما توقع داشتند از دولت حمایت مالی بگیرند اما نظارت بر هزینهکرد بودجه وجود نداشته باشد/تأکید کردیم که صنوف سینمایی را در ارشاد ثبت کنند اما این کار را نکردند تا بعد از روی کار آمدن اعتدال مجبور به ثبت صنف در وزارت کار شوند؛ آن هم با «کارگر» قلمداد شدن هنرمندان!!/مشکلات جعفر پناهی ربطی به ارشاد نداشت؛ دستگاه قضایی با ایشان برخورد کرده بود/به حبیب گفتیم عجله نکن به تدریج مجوز میگیری اما در آستانه صدور مجوز، جنجال به پا شد/احمدینژاد اعتقاد چندانی به نظارت نداشت و حتی در جشنواره گفت سختگیری نکنید/در آن دوره {دولت دوم احمدینژاد} بود که هم اسکار گرفتیم و هم اسکار را تحریم کردیم/رهبری درباره «قلاده های طلا» گفتند خیلی خوبه/اگر ده یا بیست میلیارد در اختیار حوزه هنری بوده باید جواب بدهد که این کارها را انجام داده/میخواستند همزمان با نهم دی «عصبانی نیستم» را اکران کنند اما مجبور به عقب نشینی شدند
|
سینماروزان: محمد حسینی وزیر ارشاد دولت دوم محمود احمدینژاد از آن وزرایی است که هر چه بیشتر از دوران فعالیتش میگذرد میکوشد بیشتر و بیشتر درباره آن دوران سخن گوید؛ دورانی پرحادثه و پرفراز و نشیب که ذکر خیر و شر درباره آن فراوان است اما از یک منظر که توجه به کف و نه سقف صنف باشد در زمره دوران متفاوت فرهنگی و به خصوص سینمایی است.
به گزارش سینماروزان محمد حسینی در تازه ترین گفتگوی خود که با رسانه اصولگرای «جهان نیوز» انجام شده کوشیده درباره برخی از اتفاقات آن دوران شفاف سازی کند و برخی اتفاقات فرهنگی دوران حسن روحانی را نقد کند.
محمد حسینی درباره تعطیلی شورایعالی سینما در دولت یازدهم گفت: شورای عالی سینما در دولت دهم شکل گرفت که مثل دیگر شوراهای عالی ریاستش با رئیس جمهور بود. اعضای شورا هم هنرمندان و سینماگران و مدیران ارشد فرهنگی بودند. این جلسات منظم با حضور رییس جمهور برگزار می شد. هر زمان که درخواست جلسه می کردیم ظرف یک هفته وقت داده می شد، یعنی رئیس جمهور به مقوله فرهنگ اهمیت می داد ولی در دولت یازدهم هرماه به ماه بعدی و بعد هر فصل به فصل بعدی موکول کردند و هرسال به سال بعد و پس از سه سال سه ماه اول که دیدند روحانی وقت نمی دهد برای تشکیل جلسه، صورت مسئله را پاک کردند و کلا شورای عالی سینما را منحل کردند تا در معرض سوال خبرنگاران و سینماگران قرار نگیرند! شورا را منحل کردند. حتی یک جلسه تشریفاتی هم تشکیل نداد، البته از رئیس جمهوری که به اعضای کابینه اش که مرتب نیاز دارند وقت ملاقات نمی دهد. تعطیل کردن چنین شوراهایی دور از انتظار نیست. به هرحال مصوبات شورای عالی سینما به منزله مصوبات دولت بود با این تفاوت اساسی که در دولت وزیر ارشاد یک نفر است و بقیه وزرا چه بسا با یشنهادات فرهنگی همراهی نکنند بلکه مخالفت هم بکنند و کار تصویب را با مشکل مواجه سازند اما در یک شورایعالی، رییس جمهور با یک نفر از معاونانش حضور داشتند و بقیه اعضاء مدیران فرهنگی و سینما گران بودند و با توضیحات آنان پیشنهادات سریعتر تصویب می شد، این یک فرصت مغتنم و نقطه قوت برای سینما بودکه به تاریخ و طاق نسیان سپرده شد!
حسینی با تأکید بر اهمیت خواسته های فرهنگی رهبری ادامه داد: محورهایی که رهبر انقلاب مطرح کردند باید به عنوان مطالبه جدی مطرح شوند. مثلا فرض ایشان بارها فرمودند که از نیروهای مومن و متعهد در حوزه فرهنگ و هنر حمایت بشود این رهنمود باید یک مطالبه جدی شود که دستگاهها نیروهای متعهد را حمایت کنند، چه بسا مدیران دولتی علاقه ای نداشته باشند بلکه بخواهند از کسانی حمایت کنند که با مبانی اسلامی و انقلابی فاصله دارند. ما می توانیم فضایی ایجاد کنیم حتی اگر مطابق میلشان هم نیست ناچار باشند به نیروهای انقلابی و آثارشان توجه کنند. مانع میدان دادن به کسانی شویم که مروج فرهنگ و سبک زندگی غربی هستند. مثلا در ۹ دی امسال می خواستند فیلم”من عصبانی نیستم” را اکران کنند که اعتراضاتی صورت گرفت و مجبور به عقب نشینی شدند.
وزیر اسبق ارشاد با اشاره به فعالیت ارگانهای دارای ردیف بودجه بیان و اهمیت پاسخگویی آنها بیان داشت: یک سری نهادها مثل حوزه هنری و سازمان اوج از توان و امکانات قابل قبولی برخوردارند. باید تولیدات مناسب و جذاب را افزایش دهند. هنرمند کم نداریم باید از اینها استفاده بشود. به جایی که در سال سه یا چهار فیلم مطرح ساخته شود، حمایت شود که این تعداد حداقل به بالای ۱۰ فیلم ارزشمند برسد. وقتی بتوانیم آثار مناسب تولید بکنیم اینها فضا را در اختیار می گیرد و به فیلم های سطحی و نامناسب مجال مانور نمی دهد. در عین حال که از دولت مطالبه می کنیم، بپذیریم که برخی ضعف ها را داریم کم کاری هایی داریم. برخی دستگاه های عریض و طویل اقتصادی داریم که جزو نهادهای حاکمیتی هستند مثل بنیاد مستضعفان از تولید آثار فاخر حمایت کنند. یک بار بنیاد حمایت کرد فیلم ماندگار محمد رسول الله(ص) ساخته شد که آثار داخلی و خارجی داشت. یک بنگاه بزرگ اقتصادی در کنارش کارهای فرهنگی هم انجام دهد نه اینکه بگویند همان یک مورد بوده، تمام شد. الان سریال حضرت موسی چند سال است زمین مانده است ما توقع داریم که صدا و سیما فعال تر عمل کند اگر نمی تواند از لحاظ مالی مشکل دارد از جاهای دیگر کمک بخواهد آنها بیایند کمک کنند. از جهت فعالیتهای ایجابی فرهنگی بله همه نهادها، سازمان ها و مراکز فرهنگی باید کار بکنند و هم باید بپذیرند که کم کاری کرده اند اما بعد نظارتی بر عهده ارشاد است که باید به درستی وظیفه خودرا انجام دهد. همه حوزه های فرهنگی و هنری از جمله مطبوعات، کتاب، موسیقی، تئاتر، سینما و هنرهای تجسمی در حیطه دولت و ارشاد است. در خصوص نظارت، سازمان تبلیغات، حوزه هنری، شهرداری ها، حوزه های علمیه و…. نقشی ندارند. اگر فیلم مسئله داری مانند ۵۰ کیلو آلبالو اکران می شود ارشاد باید جواب گو باشد. ارتباطی با دیگر نهادهای فرهنگی ندارد که آنها مواخذه شوند. بله در مورد فعالیت ها اگر فرض کنیم ۱۰یا۲۰ میلیارد در اختیار حوزه هنری است باید جواب بدهد بگوید این تولیدات را داشتیم.
حسینی درباره نگاه نظارتی احمدی نژاد گفت: ایشان از حدود سال ۹۰ یک مقدار نگاهش تغییر کرده بود و دیگر اعتقاد چندانی به نظارت نداشت! حتی در دیدار با اهالی تئاتر درجشنواره می گفت سخت گیری نکنید در حالی که سخت گیری وجود نداشت بلکه همکاران صرفا به ضوابط قانونی عمل می کردند. این ضوابط باید رعایت بشود در تئاتر درست نیست که حرکات جلف، کلمات رکیک، شوخیهای جنسی و تمسخر مبانی و ارزشهای اعتقادی صورت بگیرد. بعضا خانواده ها برای تماشای تئاتر شرکت می کنند به حرمت خانواده ها بایدخط قرمز آداب اجتماعی و اخلاقی رعایت شود. نمی توان اجازه داد هرچه خواستند بگویند. هنرمندان که می خواهند فرهنگ سازی کنند باید یک سر و گردن ازدیگران بالاتر باشند. فرهنگ جامعه را ارتقا بدهد نه اینکه آلودگی و بیان عبارات سخیف و مبذل موجب انحطاط شوند. ما می گفتیم ضوابط باید اجرا بشود بحث شخصی که نداریم، ما سلیقه فردی را قبول نداشتیم می گفتیم ضوابط را رعایت کنید. به هرحال آقای احمدی نژاد در اواخر ریاست جمهوری بیشتر می خواست همه طرف ها و همه گروه ها از ایشان راضی باشند، دیگر کار چندانی به انجام وظایف شرعی و قانونی نداشت. این نگرش موجب می شد که گاهی اوقات اصطکاک پیش بیاید و ایشان به مخالفت با تصمیمات و مواضع درست بپردازد!
وزیر اسبق ارشاد درباره تعطیلی خانه سینما بیان داشت: خلاصه ماجورا این بود که اولین بار در شورای فرهنگ عمومی کشور مطرح شد که خانه سینما مجوز تاسیس خود را اوایل انقلاب از شورای فرهنگ عمومی کشور گرفته است. شورای فرهنگ عمومی یکی از شوراهای اقماری شورای عالی انقلاب فرهنگی است. در آغاز شورای فرهنگ عمومی اساسنامه خانه سینما را تصویب کرده بود بعد اساسنامه در چندین مرحله این تغییر کرده بود. بدون اینکه به مرجع تصویب کننده اطلاع داده باشند و روال قانونی را طی کنند. شما فرض کنید حزبی در وزارت کشور تاسیس می کنید بعد نمی توانید اساسنامه را تغییر بدهید، اگر می خواهید تغییر بدهید باید به وزارت کشور اطلاع بدهید. تغییرات متعددی را در طول زمان انجام داده بودند ولی به هیچ کس هم اطلاع نداده بودند. اولین بار آنجا درشورای فرهنگ عمومی این اعتراض صورت گرفت و خواهان برخورد قانونی با این تخلف شدند. از طرفی اداره کنندگان خانه توقع داشتند که حمایت مالی انجام بدهیم اما نظارت معنا و مفهومی نداشته باشد. درحالی که ما باید پاسخ گو باشیم وقتی که از بیت المال مبالغی در اختیار افراد و مراکز قرار می دهیم، باید بتوانیم نظارت داشته باشیم. علاوه برآن این مجموعه به جای کارهای صنفی و رفاهی برای اعضاء، تبدیل به محفلی سیاسی برای اهداف خاص شده بود و هر از چندی حساسیت هایی هم ایجاد می شد، از جمله جشن سینما که اینها گرفته بودند از هنرمندانی تجلیل کردند در سخنرانی هایشان که خارج از کشور علیه نظام کار می کنند و درصدد براندازی نظام هستند! ما می گفتیم شما باید چارچوب قانونی را رعایت کنید. تاکید ما این بود قانون معیار و فصل الخطاب باشد و صنوف به ثبت برسند. و انتخابات براساس روال قانونی انجام شود. بجای همکاری و پذیرش ضوابط مساله را سیاسی کردند یعنی به جای اینکه مقابل قانون و مقرراتی که هست تمکین کنند به جوسازی شروع کردند، برخی هم در رسانه ها حمایت سیاسی کردند، در حالی که مساله صنفی بود، مساله رعایت قانون بود ولی کاملا جهت گیری ها و بازتاب ها سیاسی شد. اگر واقعا نگاه صنفی داشتند این همه جنجال و هیاهو برپانمی شد. آیا به اندازه کمکی که ما به صندوق حمایت از هنرمندان کردیم اینها در طول این پنج سال حمایت کردند؟ حتی به اندازه نصف آن مبالغ حمایت کردند؟ و خلاصه بعد از سالها چه کار مهمی کردند؟ رفتند در وزارت کار صنوف سینمایی را به ثبت برسانند یعنی هنرمند را به عنوان کارگر تلقی کردند، البته کارگر مقام والایی دارد ولی وقتی می توان از طریق وزارت فرهنگ عمل کرد چه ضرورتی داشت که به سراغ وزارت کار بروند؟!
محمد حسینی با اشاره به ممنوع الفعالیت شدن برخی هنرمندان بعد از وقایع 88 گفت: کسی بخاطر کار هنری برایش محدودیت ایجاد نمی شد. البته مورد داشتیم که کارگردانی در فتنه فعال بود و قوه قضاییه برخورد کرده بود که به ما ارتباطی نداشت.
وی ادامه داد: محدودشدن ایشان{جعفر پناهی} ارتباطی با ما نداشت، دستگاه قضایی برخورد کرده بود ولی مواردی به ما مراجعه می کردند که مشکلشان رابرطرف کنیم. برخی که مدیران ما را اصلا قبول نداشتند! از جمله کارگردانی آمده بود در آن ایام موضع گرفته بود، مصاحبه کرده بود، بعد هم گفت ممنوع الخروج شدم. ما گفتیم رفتی علیه نظام هر چه خواستی گفتی! گفت من احساساتی شدم تحت تاثیر جوسازی ها و شرایط قرار گرفتم، گفتم آن موقع احساساتی شدی حالا که شرایط عادی شده و گرد و غبار فتنه خوابیده یک مصاحبه بکن و جبران بکن، حرف ها را تعدیل کن، ما که نمی گوییم بیایید توبه نامه بنویسید، می گوییم که بیاید موضع ایجابی بگیرید کاری نداشته باشید. قبلا چی گفتید ما براساس موضع شما برویم صحبت کنیم. بالاخره کشور و نظام را که قبول داری، معاند که نیستی، خودت بشین یک متنی بنویس می دهیم به یک خبرگزاری کار بکند. ما نمی خواهیم به حیثیت شما لطمه وارد شود. تلاش ما بر این مبنا بود که حتی المقدور مشکل هنرمندان را حل کنیم. ما حتی بعضا مورد نقد فارس ، جهان و دیگر رسانه های انقلاب قرارمی گرفتیم که چرا به کسی که در فتنه بوده جایزه دادید؟ البته بنای ما بر جذب حداکثری بود. به جز افراد معاند که حداکثر ۵ درصد بیشتر نبودند با بقیه سعی کردیم همراهی و مساعدت کنیم. سال اول که در اوج فتنه کار را شروع کردیم، عده ای در جشنواره ها شرکت نمی کردند و تحریم می کردند یا حتی روی سن جایزه می گرفتند و بلافاصله جایزه را به عنوان اعتراض روی زمین می گذاشتند. ولی بعد از مدت کوتاهی دیدند که دایره کار را وسیع کردیم از هنرمندان ارزشی و شهرستانی دعوت کردیم، این طور نیست که کار ما لنگ بماند اگر اینها این کارها را بکنند خودشان آسیب می بینند. معطل نماندیم، البته راه را باز کردیم که اینها برگردند و همکاری کنند ولی این طور نبود که اگر مثلا نیامدند جشنواره فجر را تعطیل کنیم، نه خیر جشنواره را سال اول برگزار کردیم برخی ها می گفتند اینها در جشنواره شعار می دهند مثلا به حمایت از عوامل فتنه که چنین نشد. جشنواره برگزار شد هیچ مساله ای هم پیش نیامد. اول خیلی از اینها گارد داشتند، در طیف مقابل بودند، نشستیم جلسه گذاشتیم کلی بحث کردیم. خیلی ها وقتی ما را می دیدند اصلا نظرشان عوض می شد. با کارگردان ها بازیگران هنرمندان جلسه می گذاشتیم. مثلا معاونت سینمایی کار آقای اصغر فرهادی را متوقف کرده بود، نشستیم صحبت کردیم و گفتیم کارتان را ادامه بدهید. همان فیلمی که برای اولین بار جایزه اسکار گرفت، «جدایی نادر از سیمین».
وزیر ارشاد دولت دهم درباره ماجرای حضور حبیب در ایران بیان داشت: بحث ما با حبیب این بود که خیلی عجله نکن. ما از یک برنامه هایی شروع و به تدریج مجوز می دهیم. اما کسی که تازه از راه رسیده بلافاصله بگوییم برنامه اجرا کند، منطقی نیست. چه بسا بعد از اجرا بلافاصله برگشت خارج و همان آش و همان کاسه! می گفتیم یک زمانی هرچند کوتاه بگذرد بعد به روال عادی کارها دنبال می شود و مقدماتی هم در معاونت هنری فراهم شده بود که ایشان بیاید همکاری بکند که بنده در جزییات ورودنداشتم . بحث ما این بود که نمی شود همزمان در داخل و خارج کار کنید. یک حساسیت هایی در جامعه وجود داشت. قبل از دادن مجوز به ایشان جنجالی برپا شد حتی در برخی خطبه های نماز جمعه گفته بودند به خواننده لس انجلسی مجوز دادند در حالی که چنین نبود!
محمد حسینی با اشاره به مدیریت فرهنگی دولت دوم احمدی نژاد گفت: اولین بار درآن دوره جایزه اسکار به ایران تعلق گرفت ولی سال بعد، شرکت در جایزه اسکار را تحریم کردیم چون در آمریکا یک فیلمی علیه پیامبر گرامی اسلام ساخته بودند، به عنوان اعتراض به این جسارت و گستاخی به ساحت نورانی نبی مکرم، ما شرکت نکردیم تا دنیا بفهمد که بی تفاوت نیستیم. برای این واکنش قبلا با دستگاه های دیگر مشورت و هماهنگ کردیم ولی همین که اعلام کردیم هجمه سنگینی علیه ما شروع شد و مدیرسازمان فرهنگی و تبلیغی مرتبط نه تنها حمایت نکرد، بلکه دراین اعتراض ها به نوعی نقش هم داشت، یعنی تقدیر که نکردند به نوعی ما را محکوم کردند.
وزیر اسبق ارشاد درباره تماشای فیلم انتخاباتی «قلاده های طلا» توسط مقام رهبری بیان داشت: در خصوص اکران یکی از فیلم ها در جشنواره اختلاف نظر وجود داشت، فیلم در اختیار حضرت آقا قرار گرفته بود. در بیت جلسه ای بود قبل از رهبر انقلاب از آقا وحید سوال کردم آیا حصرت آقا فرصت کرده اند فیلم را ببینند، پاسخش مثبت بود، گفتم نظرشان چیست؟ گفت از آقا بپرسید. مصلحت نمی دانستم در حضور دیگران سوال کنم چون اگر جواب منفی بود طرح در جمع مناسب نبود. آن فیلم «قلاده های طلا» بود. بعد از جلسه وقتی حضرت آقا از جمع جدا شدند و به سمت در خروجی رفتند. یک لحظه رفتم جلو و سوال کردم نطرتان راجع به فیلم چیست؟ فرمودند: خوب بود، یک مکث کردند و فرمودند: خیلی خوبه، این پاسخ را که شنیدم خیالم راحت شد و با طیب خاطر فیلم را در جشنواره فجر اکران کردیم.
علیرغم شکست دو فیلم «هیهات» و «ماهی سیاه کوچولو» در اکران⇐حمایت حوزه هنری از تهیهکننده این فیلمها برای تولید فیلم زندگی شهیدبهشتی!!!
|
سینماروزان: اصلی ترین عامل در تأیید طرحهای پیشنهادی سینماگران در ارگانهای مختلف باید کارنامه قبلی سینماگر و اثرگذاری وی در جلب مخاطب باشد؛ مسأله ای که انگار چندان برای نهادها و ارگانهای متمول فرهنگی اهمیت ندارد.
به گزارش سینماروزان اگر جز این بود خبر نمیرسید تولید فیلمی به نام «بیتا منیژه و اعظم» با محوریت زندگی شهیدبهشتی به محمدرضا شفیعی رسیده است؛ تهیه کننده ای که دو فیلم آخرش «هیهات» و «ماهی سیاه کوچولو» در اکران رسمی رویهم دویست میلیون هم فروش نداشتند!
اینکه فیلم حتی ارزشیترین فیلمها تولید شود اما مخاطب نداشته باشد واقعا چه سودی دارد جز افزایش کمّی سیاهه تولیدات ارگانی؟
خبر حمایت حوزه هنری از تولید «بیتا منیژه و اعظم» را چه کسی داده؟ فردی به نام محمد حسینی رییس تولید متن حوزه هنری! آیا کسی میداند که ایشان چگونه به ریاست تولید متن نهادی استراتژیک رسیده است؟ اگر برمبنای رزومه است که هیچ فعالیت حرفه ای سینمایی ملموسی در کارنامه شان به چشم نمیخورد به جز مدیریت نشریاتی ارگانی مانند «سینمارسانه»!
حسینی گفته است: سال آینده دو فیلم سینمایی در دستور کار حوزه هنری قرار دارد که یکی از آنها فیلم سینمایی «بیتا، منیژه و اعظم» به تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی است و با ورود به سال جدید مقدمات اجرایی را فراهم خواهیم کرد. فیلمنامه این اثر از ابتدای سال 96 در دستور کار ما قرار داشت و به جرات میتوان گفت در حوزه متن جزو بهترین کارهای نگارش شده تیمی خواهد بود. در مرحله اول کمیسیونی متشکل از 5 نفر نویسنده جوان خوش آتیه سیناپس اولیه را آماده کرده و در حال حاضر متن آماده شده توسط 2 نفر دیگر نگارش نهایی میشود. «بیتا، منیژه و اعظم» قصهای لطیف و گیرا مربوط به زندگی شهید بهشتی به تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی است و ایشان انگیزه بالایی برای تهیه آن دارد و من فکر می کنم جزو آثار شاخص در سینمای ما ثبت شود.
سینماروزان استقبال میکند از انعکاس توضیحات مدیران حوزه هنری درباره چگونگی انتصاب افراد بر گروههایی کلیدی همچون تولید متن و همچنین چگونگی انتخاب تهیه کننده برای واسپاری تولید پروژه های استراتژیک.
کاظم احمدزاده با کنایه به احسان علیخانی، بهرام شفیع و انتقاد از رسانه ملی اظهار داشت⇐یکهتازان این سالها، ساختارشان را از «جشن رمضان» وام گرفتهاند/ کسی را که دو هفته در چاه افتاده با ماجرای عجیب و غریبش به تلویزیون می آورید که کدام گره باز شود؟/تلویزیون کاسه بشقاب فروشی شده است!/در حیطه ورزش یک مجری هست که به هیچ عنوان نمیتوانند حذفش کنند/بابت «جشن رمضان» سالی ۶۰ میلیون از مدیریت قبلی شبکه طلبکارم/هیچ کدام از پارتنرهایم مثل محمد حسینی نشدند!/مدیر فلان شبکه گفت من احمدزاده خوشگل نمیخواهم!!
|
سینماروزان: کاظم احمدزاده که سالها به همراه مجریانی مختلف اجرای برنامه ای ویژه ماه رمضان با نام «جشن رمضان» را برعهده داشت دو سالی میشود که از این برنامه حذف شده و کوشیده علایق خود در حیطه اجرا را در برنامه هایی دیگر پی گیرد.
به گزارش سینماروزان احمدزاده که بسیاری او را با «مسابقه بزرگ» و اجرا در کنار محمد حسینی مجری مقیم ایالات متحده به یاد می آورند در یکی از معدود گفتگوهای تفصیلی خود که با «مهر» انجام شده هرچه میخواسته دل تنگش گفته؛
احمدزاده هم به گلایه از رسانه ملی پرداخته که بی دلیل او را از «جشن رمضان» کنار گذاشته و هم طعنه هایی زده به «ماه عسل» که ایده های او را مورد فرآوری قرار داده! او البته به صراحت از تواناییهای محمد حسینی گفته و او را بهترین پارتنر خود در اجرا دانسته است.
بخشهای خواندنی گفته های احمدزاده را بخوانید:
–{با اشاره به «ماه عسل»؟} ما بسیاری از اتفاقاتی که امروز در برنامه ها می افتد و مخاطب را هیجان زده و متاثر می کند ۱۸ سال پیش انجامش دادیم، مثلا رسیدن دوخواهر به پدر بعد از ۳۵ سال که خودشان تا لحظه آخر خبر نداشتند و خیلی اتفاقات دیگری از این دست را در شرایط آن زمان رقم زدیم. تا قبل از «جشن رمضان» شاید آزادی زندانی ها اصلا عمومی نشده بود و مردم نمی دانستند خودشان هم می توانند زندانی آزاد کنند حتی اگر ثروتمند نباشند.
–بحث چتر حمایت مالی برای کودکان یتیم و خیلی اتفاقات دیگر که راهش را خوشبختانه برنامه های دیگر ادامه دادند و اتفاقات خوبی را رقم زدند قبلا در تلویزیون تجربه شده بود. در واقع این فرهنگسازی از آن زمان شکل گرفت و برنامه های یکهتاز امروز ساختار خاص شان را از گذشته وام گرفتند و امروز با ابزار فضای مجای توانستند آن سیاست ها را ادامه دهند.
–«جشن رمضان» به جاهای خوبی رسیده بود. من در بیست سالی که این برنامه روی آنتن رفت تا سال ۹۴، ۱۵ سالش را تهیه کننده و مجری بودم و موضوعات گره گشایی و پیش از آن برآورده کردن آرزوها، ایتام، آزادی زندانی و … را اجرا کردم. «جشن رمضان» بیست سال پیش تنها برنامه ای بود که به چنین مسایلی اهمیت می داد در حالی که بقیه برنامه ها تنها به وجه جذابیت و سرگرمی آن فکر می کردند و دنبال داستان هایی بودند که اگرچه هیجان انگیز بود اما عموم مردم ممکن بود تا آخر عمر هم درگیرش نباشند. مثلا کسی را که دو هفته در چاه افتاده با ماجرای عجیب و غریبش به تلویزیون می آوردید جذاب است اما گره ای باز نمی کند.
–ما در «جشن رمضان» به جذابیت ها کار نداشتیم و سراغ کسی می رفتیم که مثلا به خاطر ۲۰۰ هزار تومان سه سال در زندان بود و در شرایطی خاص و با حداقل امکانات (چون قرار نبود کسی متوجه شود نمی توانستیم از تجهیزات حرفه ای استفاده کنیم) او را با خانوادهاش غافلگیرانه روبهرو کردیم.
–{در تلویزیون} یک نفر را می آوریم آنقدر بدون هیچ منطقی به او بها می دهیم تا آنتن ثانیه ای ۳ میلیون در اختیارش قرار گیرد بعد با یک شایعه ورق برمیگردد و او زیر بار همه اینها له میشود. تا وقتی که مدیریت سلیقه ای حاکم است این جریان ها تمام شدنی نیست. سیستم ما عقب است و با این روش به جایی نمی رسد. مجموعه فرهنگی اگر درایت داشته باشد میتواند از یک مجری درست استفاده کند و تاثیرات بزرگ اجتماعی در کشور ایجاد کند.
–گمان نمی کنم که حذف من از برنامه «جشن رمضان» هدفمند بوده باشد، ولی تحیر من را برانگیخته که می بینم هم رسانه هم متولی برنامه که کمیته امداد است تن به این کار داده است. با اینکه من ۲۰ سال عمرم را پای این برنامه گذاشتم هیچوقت درباره این ۲ سال سوال نکردم و کسی هم بعد از بیست سال نپرسید که چطور شد احمدزاده دیگر نیست. البته آن زمان مدیریت در رسانه ملی و کمیته امداد فرق می کرد. هر سال که ماه رمضان به پایان می رسید بلافاصله برای سال بعد جلسه می گذاشتند و برنامه ریزی ها شروع می شد. «جشن رمضان» مثل بچه من بود چطور می توانستم از آن بگذرم. کاش شبکه و مسئول کمیته امداد پاسخی برای این موضوع داشته باشند.
–{اشاره به بهرام شفیع؟} در دنیای ورزش یک مجری هست که به هیچ عنوان نمی توانند حذفش کنند اما این اتفاق برای حوزه های دیگر به راحتی رخ می دهد. چون ورزش مافیای خودش را دارد و این ارزش ورزش و کارهای مردمی است که کسی جرات نمی کند دست به ترکیب چیده شده ورزش بزند ولی حوزه های اجتماعی صاحب ندارد.
–«ماه عسل» آن قدر تکلیفش معلوم است و طیب خاطر دارد که بعد از عید فطر برای سال جدید کارش را شروع می کند در حالی که وقتی ما بهترین برنامه معارفی می شدیم به محض اینکه هدیه دریافت می کردیم و از صحنه پایین می آمدیم ۱۰ سکه از برآورد ما کم می کردند. من از بابت «جشن رمضان» از مدیریت قبلی شبکه سالی ۶۰ میلیون طلبکارم البته در مدیریت جدید تدریجا پول بازگشت ولی خوشبختانه یک ریال هم بدهکار نیستم ولی احسان علیخانی کدام یک این بدهی ها را دارد؟
—محمود شهریاری هنوز هم رفیق من است ولی در آن برهه که قرار شد دیگر نباشد از دست من ناراحت شد. به نظرتان در دوره ای که روی آنتن بودیم واقعا باید چکار می کردم؟ من تذکراتم{درباره نقدهای اخلاقی بالادستیها} را می دادم اما این برنامه هر شبی روی آنتن می رفت و اگر پارتنر تذکرپذیر نباشد یا تعطیلی خواهیم داشت یا تغییر.
–من پُر پارتنرترین مجری ایرانم و هیچکس اندازه من در برنامه های مختلف پارتنر نداشته است. هنوز هم تمایل دارم با پارتنرهای دیگری برنامه اجرا کنم اما هیچکدام شان مثل محمد حسینی نبودند.
–همان سال های اوج «جشن رمضان» یک روز عینکم را عوض کردم و با همان فریم جدید که خریده بودم نزد مدیر شبکه رفتم. در همان وهله اول مدیر شبکه وقت گفت عینکت مبارک خیلی خوب شدی ولی من احمدزاده خوشگل نمی خواهم احمدزاده معصوم بیشتر به درد ما می خورد.
–دغدغه بحران آب برای من جدی است و توانایی تولید برنامه در این مورد هم دارم به شرطی که سازمان صدا و سیما هم فضا بدهد. نمی شود من دلم شور مملکت را بزند ولی همه فکر خودشان باشند. من یک نفر کاری از دستم برنمی آید. الان تلویزیون کاسه بشقاب فروشی شده است و جا برای طرح موضوع آب ندارد. این موضوع اگر بحران است سازمان هم باید بحرانی برخورد کند. نه اینکه من درباره آب حرف بزنم آخرش هم بگویم عدد یک را به این شماره بفرستید قابلمه بخرید.
«هفت» جدید با ۳ مجری روی آنتن میرود+یک کارمند حوزه هنری جای فراستی را در «هفت» میگیرد!
|
سینماروزان: بعد از پایان فصل سوم «هفت» درباره مجری و منتقدی که به جای بهروز افخمی و مسعود فراستی به فصل چهارم خواهند آمد گزینه های بسیاری مطرح شده بود و حالا مدیر شبکه سوم در کنار بیان اینکه فصل چهارم سه مجری خواهد داشت از محمد حسینی که در سالهای اخیر مشغول همکاری با حوزه هنری است به عنوان منتقد جایگزین مسعود فراستی در «هفت» نام برده است.
«علیاصغر پورمحمدی» در حاشیه بازدید از پشت صحنه مجموعه تلویزیونی «پنچری» در پاسخ به «فارس» درباره سری جدید برنامه «هفت» گفت: این برنامه قطعا پس از ماه رمضان به روی آنتن خواهد رفت و در سری جدید با تغییرات بسیاری در ساختار و محتوا روبرو خواهیم بود. در سری جدید این برنامه سه بخش دارد و اجرای هر بخش هم برعهده یک مجری خواهد بود و میتوان گفت که در مجموع برنامه با 3 مجری به روی آنتن خواهد رفت که هنوز این مجریان مشخص نشده است. منتقد برنامه دیگر مسعود فراستی نخواهد بود و ایشان جای خود را به سیدمحمد حسینی خواهد دارد. آقای حسینی قبلا هم در برنامه بودهاند و به عنوان منتقد حضور داشتهاند.
کارنامه ای ناموفق در حیطه رسانه
به گزارش سینماروزان محمد حسینی از جمله چهره های منسوب به جریان اصولگرا و از همکاران سالهای اخیر حوزه هنری است که بخش عمده سابقه رسانه ایش سردبیری مجله ای بود با نام «سینمارسانه» وابسته به موسسه آوینی؛ مجله ای که با تغییر نام مجله «سینماویدیو»ی ابوالقاسم طالبی پا به حیات گذاشت اما چنان که باید در جلب مخاطب موفق نبود.
بعد از فراگیر شدن برنامه نمایش فیلم «سینماروایت» که با مدیریت ایزد مهرآفرین راه اندازی شد حسینی به دنبال آن رفت که با استفاده از نام این برنامه، یک مجله به همین نام را راه اندازی کند. اما مجله «سینماروایت» به دلایل مختلف و اصلی ترین آن پایین بودن سطح کیفی، عمرش بیشتر از یک شماره نشد!
حالا باید منتظر ماند و دید این فعال رسانه ای که حداقل در حیطه ژورنالهای مکتوب و مجازی نتوانسته چندان موفق باشد با حضور در «هفت» چه خواهد کرد؟
روی آنتن زنده اتفاق افتاد⇐انتقاد توأمان از دبیران خبرگزاریهایی که به روابطعمومیگری میپردازند و انجمن منتقدانی که روسایش امتیازات مختلف کسب میکنند ولی سهم اعضایش فقط یک آگهی ترحیم است!
|
سینماژورنال: رسانه ملی کمتر پیش آمده میانه مثبتی با ژورنالیسم سینمایی داشته باشد و گهگاه و در برنامه هایی که به بررسی این نوع ژورنالیسم پرداخته اند هم بیشتر این زیر سوال بردن کلیت ژورنالیسم است که در کانون توجه قرار گرفته است.
به گزارش سینماژورنال در یکی از تازه ترین برنامه های “شهر فرنگ” که از شبکه خبر روی آنتن می رود نیز با تمرکز بر سوژه “ژورنالیسم سینمایی از اطلاع رسانی تا شایعه پراکنی”، بیشتر زیر سوال بردن این مقوله بود که به چشم آمد.
جالب اینجا بود یکی از مهمانان این برنامه که به عنوان روزنامه نگار و منتقد معرفی شد کمترین سابقه روزنامه نگاری را داشته و مجلات ارگانی که مدیریت آنها را برعهده داشته نیز خروجی چندانی در میان مخاطبان نداشتهاند اما ایشان به عنوان یک تئورییسن در باب ژورنالیسم تئوریهای کلی صادر میکرد (!) بدون اینکه بتواند به صورت مصداقی درباب گفتههای خود تحلیل ارائه کند.
با این حال نیما حسنی نسب دیگر مهمان حاضر در برنامه در کنار مرور برخی از مشکلات ژورنالیسم سینمایی، سعی کرد به آسیب شناسی درباره کرنش بی دلیل برخی خبرنگاران در برابر اهالی سینما و البته بی تفاوتی انجمنی موسوم به منتقدان خانه سینما نسبت به وضعیت اعضاء بپردازد.
تولید محتوا نیاز دارد به قریحه و دانش و اغلب آنها که وارد این کار می شوند فاقد این عناصر هستند
حسنی نسب ضمن طرح انتقادهایی قابل تأمل به برخی از خبرنگارانی که به کارمندان سینماگران بدل شده اند گفت: پول زیادی در حیطه ژورنال وجود ندارد و همین میشود که خبرنگار می زند به جاده خاکی روابط عمومی گری! تولید محتوا نیاز دارد به قریحه و دانش و اغلب آنها که وارد این کار می شوند فاقد این عناصر هستند در نتیجه به کرنش دربرابر سینماگران می پردازند بلکه روابط عمومی یک پروژه را به دست بگیرند. نتیجه اینکه اهالی سینما هم مدام منت می گذارند بر سر این گروه.
حسنی نسب با اشاره به خاطرات خودش از روزنامه نگاری ادامه داد: حین دو دهه فعالیت در این حیطه بارها مواجه شدم با بازیگران و کارگردانانی که وقتی برای مصاحبه با آنها حاضر می شدم به گلایه از این می پرداختند که بسیاری از خبرنگاران مصاحبه را بهانه ای می کنند که با یک طبق فیلمنامه یا تستهای بازیگری شان نزد آنها آمده و تلاشی کنند برای ورود به سینما؛ همین است که ارزش خبرنگار را پایین میآورد.
امان از دبیران سرویسی که روابط عمومیچی شده اند
این منتقد با بیانی صریحتر خاطرنشان ساخت: وقتی دبیر سرویسهای خبرگزاریهای مهم این کشور تبدیل می شوند به روابط عمومی فیلمها طبیعی است که واقعیت انتقال خبر مخدوش می شود. جالب است که این دوستان علیرغم روابط عمومی گری اما خبرگزاری را هم رها نمیکنند! چرا؟ چون فینفسه توانایی روزنامه نگاری چندانی ندارند و هویت شان گره خورده با هویت آن خبرگزاری خاص.
نیما حسنی نسب با تأکید بر اینکه برخلاف آنچه گفته می شود ژورنالیسم زرد فقط در رسانه های سینمایی نیست و تلویزیون را دربرگرفته بیان داشت: همین چند وقت پیش هم بر روی آنتن زنده همین تلویزیون خودمان دیدیم که یک خبر جعلی درباره فوت فلان مجری نقل شد.
میزان رانت برخی اعضای انجمن بی سابقه است اما خروجی برای اعضاء…
حسنی نسب با انتقاد از کم کاری صنفی موسوم به انجمن منتقدان خانه سینما گفت: ما بازه گشادی داریم از خبرنویس و حروفچین تا روزنامه نگار و منتقد باسابقه که همه آمده اند در کشکولی به نام انجمن منتقدان و نویسندگان خانه سینما جمع شده اند. اما به راستی کدام انجمن منتقدان؟ انجمنی که از آگهی بگیر تا حروفچین و مصحح به عضویت آن درآمده اند چگونه می خواهد اسباب ارتقای روزنامه نگاری سینمایی را فراهم کند.
این منتقد ادامه داد: همین روند بوده که باعث شده این انجمن غیر از رانت برای هیأت رییسه و یک کارت جشنواره برای اعضا که آن هم گرویی پرداخت حق عضویت است خروجی دیگری نداشته باشد. میزان رانت و اعتباراتی که برخی از اعضای این هیأت رییسه به محض ورود به آن گرفته اند از امتیاز مجله و سایت و آموزشگاه سینمایی گرفته تا روابط عمومی جشنواره ها و سفرهای خارجی، بیسابقه است. اما کارکرد انجمن برای اعضایش چیست؟ اینکه اگر یکی از اقوام اعضاء بمیرد یک آگهی ترحیم می دهند.
طعنه وزیر ارشاد احمدینژاد به همتای فعلی خود⇐اعضای “سگهای زرد” در قطعه هنرمندان دفن شد اما حبیب…
|
سینماژورنال: ماجرای درگذشت حبیب در شمال کشور و عدم همراهی با خانواده اش برای برگزاری مراسم تشییع در تهران و البته عدم تعلق گرفتن مزار در قطعه هنرمندان به این خواننده همچنان محل بحث و نظر است.
به گزارش سینماژورنال در تازه ترین مورد سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد دولت دهم که حبیب در زمان وزارت وی به ایران آمده بود در گفتگو با “فیلمنت” این باره اظهارنظر کرده است.
بررسی صدور مجوز را به دوستان موسیقی واگذار کردیم
سید محمد حسینی در پاسخ به سوالی درخصوص درگذشت حبیب محبیان که در دولت دهم و وزارت وی به ایران آمده بود، گفت: در آن زمان برای فعالیت ایشان درخواستی مطرح شد، ولی خیلی جدی نبود. با این حال ما بررسی کار حبیب را به دوستان هنری دفتر موسیقی واگذار کردیم تا بر اساس معیارهایی که هست همکاری های لازم انجام بشود. ولی اینکه در این مدت و در دوره جدید هم به ایشان مجوزی داده نشد باید از خود این دوستان سوال شود.
از بازگشت همه ایرانیان باید استقبال کرد
وی در پاسخ به این سوال که شما موافق بازگشت حبیب به ایران بودید؟ گفت: هر ایرانی که به ایران برگردد خوب است و باید از بازگشتش استقبال کرد، ولی میدانید که همیشه فضا سازی هایی می شود.
مثلا در مورد یکی از فیلم هایی که قرار بود ساخته شود قبل از اینکه فیلم ساخته شود فراوان هیاهو و جنجال درست شد و قضاوتهای زودهنگام صورت گرفت و هجمه هایی عجیب ترتیب داده شد…
پیکر “سگهای زرد” در قطعه هنرمندان دفن شد اما حبیب…
وزیر ارشاد سابق نظرش درباره چرایی عدم دفن حبیب در قطعه هنرمندان را چنین بیان کرد: اگر این ماجرا را با ماجرای کشته شدن اعضای گروه «سگ های زرد» مقایسه کنیم همه چیز دستگیرمان می شود. در آن دوران وقتی اعضای جوان این گروه در خارج از کشور کشته شدند با پیگری ماجرا، پیکر آنها را به ایران آوردند و در قطعه هنرمندان دفن شدند.
اما حبیب در ایران درگذشت و شرایط دفن در قطعه هنرمندان برایش فراهم نشد؛ این مساله جای سوال دارد.
سیدمحمد حسینی
این است محصول مزرعه ظاهرسازی یــا آقای رشیدپور! “عینک آفتابی” عین فاجعه بود و حرفی از آن نزدید!
|
سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: حاشیه سازی مجریان توانمند(!) رسانه ملی مربوط به امروز و دیروز نیست.
حداقل باید دو دهه ای عقبتر برویم و به مورد عجیب آقای “بخور بخور” برسیم؛ محمود شهریاری تا زمان خود نخستین و شاید هم مشهورترین مجری حاشیه ساز بعد از انقلاب اسلامی بود.
البته قبل از وی چهره هایی چون مجید وارث بودند که در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی و به دلیل گافهای خویش حاشیه هایی را برانگیختند اما به هر حال شهرت هیچ کدام از آنها به شهریاری نمی رسید.
شهریاری به دلیل انتشار یک فیلم خصوصی مدتی را ممنوع الکار بود و البته بعدتر هم که آمد دیگر آن قدر دست زیاد شده بود که هر چه کرد نتوانست به روزهای قبل از ممنوع الکاری برسد.
از “مسابقه بزرگ” تا حضور کمرنگ در شبکه های درجه سه ماهواره ای
یک دهه بعد از محمود شهریاری، این محمد حسینی زوج کاظم احمدزاده در “مسابقه بزرگ” شبکه تهران بود که در اوج اشتهار و بعد از مدتی بیخبری سر از شبکه های فارسی زبان ماهواره درآورد و با انجام گفتگوهایی با شبکه هایی چون “صدای آمریکا” همه چیز و همه کس را زیر سوال برد.
البته که سرنوشت حسینی هم مشخص بود؛ او که در ابتدای آفتابی شدن در شبکه های ماهواره ای وعده اجرای برنامه هایی متفات را می داد تلاشهایی نافرجام هم برای برنامه سازی در شبکه های درجه سه انجام داد؛ برنامه هایی که به دلیل کیفیت نازل رفته رفته شهرت قبلی او را نیز کمرنگ کردند.
از این فرزاد تا آن فرزاد
فرزاد جمشیدی دیگر مجری رسانه ملی بود که درگیری اش در ماجرایی عجیب و غریب نه فقط اعتبارش به عنوان یک مجری ارزشی را زیر سوال برد که حتی زندگی خانوادگی وی را نیز دستخوش آسیب کرد.
درباره ممنوع الکاری رضا رشیدپور و ماجرای موضع گیریهایش بعد از کنار گذاشته شدن از رسانه ملی و حتی اجرایش برای یکی از شبکه های ماهواره ای مجوزدار(!) با دعوت از چهره هایی چون احمد پورمخبر هم به اندازه کافی شنیده ایم.
فرزاد حسنی هم سرنوشتی بهتر از رشیدپور نداشت با این تفاوت که او برخلاف رشیدپور در زندگی مشترک با یک همکار به نام آزاده نامداری هم به بن بست رسید و البته این بن بست وقتی مخوف تر شد که نوروز 94 برای این مجری با اتهام ضرب و شتم از سوی یک مجری دیگر که همسر سابق بود آغاز شد و البته امتداد درگیری و پیغام و پسغامهایی که دو طرف برای هم می فرستند نقل مجالس عید دیدنی ایرانیان شده!
این است محصول رسانه ای که بامدادان تا شامگاهان الگوی تربیتی ارائه می کند
چنین حاشیه هایی برای دست اندرکاران هر رسانه دیگری از زردترین هفته نامه ها که تیراژشان را با گردآوری فانتزیهای مرتبط با مردان چندزنه و دختران فراری بالا می برند تا فصلنامه های تخصصی هنری روی می داد چندان تعجب برانگیز نبود.
اما برای رسانه ملی که مدیرانش در همه ادوار ادعای الگوساز بودنش را داشته اند چنین حاشیه هایی عجیب است.
در رسانه ای که مرتب کوشیده در همه امور از شیوه درس خواندن و مراوده با همسر و فرزند تا چگونگی غذا خوردن و حتی نحوه فکر کردن به مخاطباش الگو بدهد این حجم از حاشیه سازی آن هم فقط از چند مجری تعجب برانگیز است.
ای کاش بجای الگوسازی برای مردم، توانایی کنترل بحران را به مجریان خود آموزش می دادید
رسانه ای که حتی نمی تواند مجریانش را طوری ارتقاء دهد که بدانند در صورت بروز بحران در زندگی شخصی چطور آن را مدیریت کنند چطور می تواند برای شهروندی در کلانشهر تهران الگوی تربیتی بسازد؟!
باز اگر با مجریانی روبرو بودیم که قائم به خویش بودند و استقلال حرفه ای رمز موفقیت شان بود ماجرا فرق می کرد اما وقتی مجریانی که تربیت شده رسانه ملی هستند وامدار الگوهای ارائه شده از سوی بالادستیها نیستند و اتفاقا در خلاف جهت هنجارهای ارائه شده از مدیران پیش می روند چه انتظاری داریم از مخاطبان این رسانه؟
سازوکار جذب نیروهایتان را بازبینی کنید
مدیران رسانه ملی فارغ از بازبینی آنچه به عنوان الگو ارائه می کنند لازم است برای یافتن پاسخ این پرسش که چرا رسانه شان حتی برای دست اندرکارانش کارکرد تربیتی لازم را نداشته، رجوع کنند به سازوکاری که در همه این سالها برای جلب نیرو برگزیده اند.
سازوکاری که در غالب موارد ظاهرسازی را بر درونیات ارجحیت می دهد و البته سهم قابل ملاحظه ای را هم برای ارتباطات بشری(!) قائل می شود طبیعی است که نتواند آدمهایی که واقعا به آرمانهای سیستم اعتقاد داشته باشند را پذیرا باشد و نتیجه هم که جلوی دیدگان همه است.
پی نوشت: خوشمان می آید که جناب رشیدپور خیلی خوب بلد است با ذکر یکی دو جمله درباره ماجرای نامداری-حسنی و طرح این مساله که “فاجعه ای در راه است” از این آب گل آلود برای مطرح کردن خویش استفاده کند.
البته ایرادی هم بر ایشان وارد نیست؛ وقتی بعد از کلی وعده های رنگارنگ با برنامه ای به نام “عینک آفتابی به تلویزیون بازگشتند و البته کیفیت نازل این برنامه باعث از دست رفتن تتمه اعتبارشان شد حالا ورود در چنین حاشیه ای می تواند تنوری گرم را برای تجدید خاطرات با عناصر شیشه ای خیالشان فراهم کند.
فقط می ماند این سوال که آقای رشیدپور! اگر درگیری نامداری-حسنی ممکن است به فاجعه ختم شود انتقاد قریب به اتفاق مخاطبان از “عینک آفتابی” نامش چیست؟