1

اظهارات رییس اسبق تلویزیون درباره فردوسی‌پور و ماجرای تعطیلی نود!

سینماروزان: محمد سرافراز رئیس اسبق صداوسیما که مدتی کوتاه بعد از عزت ضرغامی و قبل از عبدالعلی علی‌عسکری، بر صداوسیما مدیریت می‌کرد در خلال گفتگویی تفصیلی با روزنامه شرق درباره ماجرای تعطیلی برنامه نودِ عادل فردوسی‌پور حرف زده است.

به گزارش سینماروزان بنا به گفته‌های سرافراز از زمان ریاست خودش بر صداوسیما، فشار برای تعطیلی “نود” شروع شده بود‌. سرافراز گفت: در دوره ما فشار برای تعطیلی برنامه نود بود، منتها مجموعه تصمیمات این بود که این کار انجام نشود اما به نظرم در دوره بعد خواستند مدیر تازه شبکه خودش را نشان دهد و او هم کمک کرده که این برنامه تعطیل شود.

‌سرافراز ادامه داد: شاید تصور می‌کردند می‌توانند شبیهش را درست کنند که خب نتوانستند! عادل هیچ خطری برای سازمان نداشت چون اساسا کاملا پرورش یافته سازمان بود و هست. ایشان در حوزه تخصصی خودش در همان چارچوب اگر کار کند، تهیه‌کننده، مجری و برنامه‌سازی موفق است و چون در اوج موفقیت او برنامه‌اش حذف شد، به یک جور عقده برای کسانی که سال‌ها این برنامه را دنبال می‌کردند، تبدیل شده است.

‌محمد سرافراز تاکید کرد: این یکی از مشکلات نظام حکمرانی ماست که خیلی راحت پیاده‌شان می‌کنند. خیلی افراد به‌راحتی حذف شده و کنار گذاشته می‌شوند. این کار اشتباه است، چون انگیزه‌ها کم و افراد به‌دردبخور کم می‌شوند و میدان به دست افراد متظاهر و ضعیف‌تر می‌افتد.

روایت محمد سرافراز از تعطیلی برنامه نود
روایت محمد سرافراز از تعطیلی برنامه نود




رییس مستعفی صداوسیما مطرح کرد⇐صداوسیما از فضای مجازی عقب افتاده!!/مافیای سینما و تلویزیون، کاربلدها را خانه‌نشین کرده!/چرا سینمای ایران همه چیز را تلخ نشان می‌دهد؟

سینماروزان: این خاصیت سینما و تلویون است که به دلیل در معرض قرار گرفتن فرصتی را فراهم میکند که هر شهروندی فارغ از نسبت خود با این پدیده، درباره اش اظهارنظر کند و نقاط ضعفش را بگوید! محمد سرافراز رییس مستعفی صداوسیما نیز هرچند بعد از حذف از این سازمان کمتر اظهارنظر کرده ولی اخیرا در یک اظهارنظر کوتاه هم مدعی وجود باند و مافیا در سینما و تلویزیون شده و هم مدعی تلخی آثار جشنواره سی و هفتم فجر شده است.

محمد سرافراز در گفتگویی به بهانه نقش فضای مجازی در توسعه رسانه ای به «تسنیم» گفت: باید خیلی پیشتر آینده‌نگری و پیش‌بینی برای سپهر رسانه‌ای کشور اتفاق می‌افتاد. شاید کمتر باور می‌کردند به چنین روزی برسیم؛ چرا که در همه ابعاد خصوصاً جنبه زیرساختی تقریباً هیچ‌کاری انجام نشده است تا در لایه بالاتر اپلیکیشن‌های قوی و شبکه‌های اجتماعی بتواند رقابت کند، بنابراین در حوزه رسانه‌ای خصوصاً صداوسیما از این قافله عقب مانده است و این عقب‌افتادگی از فضای مجازی، جدی است.

او درباره فضای سینمای ایران گفت: امسال به جشنواره فیلم فجر رفتم و چند فیلم را دیدم که یک فضای تلخی را القاء می‌کند. واقعاً در فضایی که شاهد مشکلات کشور در زمینه‌های مختلفی هستیم نمی‌دانم چرا چنین رویه‌ای در دستور کار آثار سینمایی ما قرار گرفته است که همه‌چیز را تلخ و سیاه نشان دهیم.

سرافراز در پاسخ به این سؤال که فقدان نظارت باعث می‌شود مافیا و باندبازی‌ها گسترش بیشتری پیدا کند، تأکید کرد: حضور مافیا و باند در همه بخش‌ها وجود دارد در بخش فرهنگی خصوصاً سینما و تلویزیون تأسف‌آور شده است. این اتفاق حقیقت دارد که باعث شده بسیاری از هنرمندان و کاربلد‌ها هم کنار گذاشته شوند، چون هر روز حضور سرمایه‌گذاری‌های شخصی و اسپانسر‌ها پررنگ‌تر می‌شوند. این‌ها همه به آخر لیست بودن بودجه‌های فرهنگی برمی‌گردد که برای هنرمندان ما مشکل معیشتی ایجاد کرده و آن‌ها را کم‌انگیزه‌تر هم می‌کند.




بازگشت سرافراز به رسانه ملی؟+فهرستی از ۶ گزینه جانشینی علی‌عسکری؛ از رحمانی‌فضلی تا قالیباف و یک روحانی

سینماروزان: کاملا قابل پیش بینی بود که توسعه کمّی که صداوسیما در دو دهه گذشته داشته است مانعی بزرگ است پیش روی هر آن کس که مدیریت در این نهاد را در دهه نود برعهده گیرد.

به گزارش سینماروزان محمد سرافراز رییس قبلی صداوسیما کوشید به نوبه خود با تجمیع شبکه ها و استارت بازخرید نیروهای ناکارآمد و بازنشسته شرایط چابک سازی این رسانه را فراهم آورد اما دامنه اعتراضات کنارگذاشته‌شدگان که در بخش خصوصی حرفی برای گفتن نداشتند و بهشت‌شان رسانه ملی بود، موجب شد که سرافراز در نهایت استعفا دهد و عبدالعلی علی‌عسکری جانشین اش شود.

علی عسکری هم نتوانست بر مشکل اصلی سازمان که کمبود منابع مالی است فائق آید و از سوی دیگر بازگرداندن یک سری شبکه و کانال که در زمان سرافراز تجمیع شده بود باعث شد تنگناهای مالی سازمان بیشتر هم شود.

شاید برای همین است که حدود یک سال بعد از روی کار آمدن علی عسکری زمزمه هایی جدی شنیده می شود مبنی بر جایگزینی او با یک فرد تازه نفس.

در میان گزینه های جانشینی علی عسکری نامهای مختلفی به چشم می خورد؛ از عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور دولت یازدهم که نماینده رییس جمهور در شورای نظارت بر صداوسیما هم هست تا محمدباقر قالیباف شهردار تهران که بعد از کناره گیری از انتخابات96 به نفع ابراهیم رییسی و شکست رییسی در انتخابات، در آینده نزدیک و با تغییر شورا باید شهرداری را هم به چهره هایی همچون محسن مهرعلیزاده واگذار کند و شاید حضور در صداوسیما برایش مجالی باشد برای نوعی قدرت‌نمایی تازه.

علی اصغر پورمحمدی از مدیران باسابقه رسانه ملی که در زمان سرافراز معاون سیما بود و در دوران علی عسکری هم مدیریت شبکه سوم را برعهده داشته دیگر گزینه جانشینی علی عسکری است. عزت الله ضرغامی دیگر گزینه ایست که نامش برای حضور دوباره در رسانه ملی شنیده میشود اما ضرغامی که این تنگناهای مالی را پیشتر خیلی خوب درک کرده بعید است دوباره خطر کند و وارد چنین عرصه ای شود.

حجت‌الاسلام رمضانعلی موسوی مقدم قائم مقام فعلی سازمان دیگر گزینه جانشینی علی‌عسکری است؛ موسوی مقدم که پیش از علی عسکری هم به عنوان معاون امور مجلس سازمان فعالیت کرده نیز به خوبی از گرفتاریهای مالی سازمان آگاهی دارد و همین حضور او در جایگاه ریاست بر سازمان را دچار شبهه می کند.

محمد سرافراز رییس پیشین سازمان هم جزو گزینه هاست به خصوص که فقط کمی بیش از یک سال بعد از جایگزینی او با علی عسکری مشخص شد کلیت برنامه هایی که او برای چابک سازی این سازمان عریض و طویل داشت چقدر کاربردی بود و محال است هر مدیر دیگری بدون اتکا به آن کوچک سازی بتواند در مدیریت این نهاد در میانه دهه نود موفق باشد.

اینکه آیا علی عسکری همچنان بر ریاست خود بر سازمان امتداد خواهد داد یا نه هنوز قطعا مشخص نیست و اینکه در صورت استعفای وی کدامیک از گزینه ها بجایش می آیند معلوم نیست اما واقعیت آن است هر کدام از این چهره ها که به ریاست برسند چاره ای ندارند جز آن که به جای تکیه بیش از حد بر بودجه های دولتی سازمان را به سمت کوچک کردن و ایستادن روی پای خود  ببرند.

این الگو در زمان سرافراز تا حدی اجرا شد و نتیجه اش هم چندان بد نبود اما سرافراز در برابر فشارها نتوانست دوام بیاورد و برنامه اش را کامل اجرا کند.

شاید اگر همان برنامه سرافراز توسط خودش یا دیگرانی که به جایش می آیند دنبال شود سازمان از این سیکل مشکلاتی که به شدت به «رسانه ملی»بودنش ضربه زده فاصله گیرد و مجالی پیدا کند برای احیای دوباره.




آرزوی «حول حال…» هم برای مدیران و هم برای مجیزگویان

سینماروزان: سالی که گذشت سال بد بود؟! سالی بد و بد، ز بد، بدتر بود؟! کی میدونه 96 چی در انتظارشه؟!

نوروز95 علی جنتی خبر داشت کمتر از شش ماه مانده به نوروز96 باید استعفا دهد؟ نوروز95 حجت ایوبی خبر داشت کمتر از یک ماه مانده به نوروز96 حذف میشود؟ نوروز95 محمد سرافراز میدانست کمتر از 3 ماه بعد باید استعفا بدهد؟

این تازه وضعیت مدیران رده بالاست؛ وای به‌حال مدیران رده پایینی که همچنان گمان دارند تا ابد و -نعوذ بالله پس از مرگ-هم منصب مدیریتی همراهشان است و وای به‌حال مجیزگویان حلقه‌زده گرد مدیرانی که حتی خودشان هم نمی‌دانند چند ماه این ور و آن ور یا حذف می شوند یا باید استعفانامه امضاء کنند!

«حول حال…» را آرزومندیم هم برای آن مدیران و هم برای این مجیزگویان…




پیگیری یک اتفاق⇐ هزینه اسپانسرینگ برنامه های تلویزیونی=یک پنجم هزینه تبلیغات بازرگانی!!!

 سینماروزان/محمدصادق عابدینی: چند روزي است که آگهي «دعوت به اسپانسري برنامه تلويزيوني با قيمت استثنايي» در يکي از سايت‌هاي آگهي منتشر شده است.
به گزارش سینماروزان و به نقل از «جوان» مضمون آگهي به اين شرح است: «با سلام براي دو عنوان برنامه در يکي از شبکه‌هاي سراسري مي‌توان از حضور اسپانسر جهت تبليغ محصول‌شان با روشي کاملاً کلاسيک، اصولي و بازدهي مناسب بهره‌مند شد.» در ادامه آگهي آمده است:
«لازم به ذکر است قيمت مصوب بسيار ارزان و در ساعت پيک پخش خواهد بود…». در اين آگهي بر «حمايت همه‌جانبه مديران ارشد شبکه» تأکيد شده است.
با پيگيري «جوان» مشخص شد اين آگهي را يکي از تهيه‌کنندگان باسابقه تلويزيون ارائه داده که در چند شبکه تلويزيوني فعاليت داشته و رزومه قابل‌توجهي نيز دارد. يکي از دو شبکه‌اي که در اين آگهي به آن اشاره شده است، شبکه4 سيما يا همان شبکه فرهيختگان است. از آنجايي که حضور اسپانسر در اين شبکه جذابيتي به همراه ندارد، مديران شبکه حاضر شده‌اند صرفاً با قبول اينکه حامي مالي هزينه توليد برنامه را متقبل شود، اجازه حضور اسپانسر را در برنامه بدهند؛ هزينه‌اي که طبق شنيده‌هاي «جوان» حدود 100‌هزار تومان (در هر دقيقه) براي حامي تمام خواهد شد، يعني در هر برنامه نيم ساعته تنها 3‌ميليون تومان از اسپانسر درخواست مي‌شود. اين مبلغ حدود يک‌پنجم هزينه يک ثانيه تبليغي بازرگاني است! شايد در نظر اول اين پيشنهاد اغواکننده باشد، اما اگر مؤثر بود کار به تبليغ رايگان در سايت آگهي کشيده مي‌شد؟!
وعده های نقش بر آب سرافراز
انتشار آگهي رايگان جذب اسپانسر براي برنامه تلويزيوني در يکي از سايت‌هاي آگهي البته نه کار غيرقانوني است و نه غيراخلاقي و حتي نمي‌شود آن را غيرحرفه‌اي ناميد. وقتي شرايط بد است که نمي‌شود کار را تعطيل کرد و مثلاً به تلويزيون گفت که شبکه‌هاي بدون بيننده را تعطيل و تجميع کند يا خرج کردن براي برنامه‌هاي سطح پايين را کنار بگذارد و به جايش چند شبکه روي پا داشته باشد که بتوان روي آن حساب کرد!
زيرا صداوسيما در سال‌هاي اخير از نظر کمي تعداد شبکه‌هايش را بيشتر کرده و در مقابل سياست تعديل نيرو‌هاي مازاد و بالا بردن بهره‌وري با شکست روبه‌رو شده است. رسانه ملي در سال‌هاي اخير هميشه از نوع تخصيص بودجه دولتي ناراضي بوده و نتوانسته دخل و خرجش را براساس حساب و کتابي که دولتي‌ها براي سازمان نوشته‌اند، هماهنگ کند. ريزش مخاطبان تلويزيون باعث شده نه آگهي‌دهندگان به تلويزيون و نه حاميان مالي رغبت چنداني براي همکاري با تلويزيون نداشته باشند.
افزايش تعرفه‌هاي پخش آگهي‌ نيز در اين بين تأثير منفي خود را داشته است. گرچه محمد سرافراز، رئيس سابق سازمان صداوسيما در مراسم توديع و معارفه‌اش از تغييرات در نظام جذب آگهي‌ها و محاسبه هزينه آگهي‌هاي بازرگاني دفاع کرد و از نتايج ملموس آن در ماه‌هاي باقي مانده از سال خبر داد، اما اکنون که کمتر از يک‌چهارم سال باقي مانده است، از فضاي مناسب مالي که وعده آن داده شده بود، خبري نيست.
در عوض وضعيت به نحوي پيش رفته است که تأخير‌هاي چند روزه و حتي چند ماهه در پرداخت حقوق کارکنان صداوسيما عادي شده و برنامه‌سازان تلويزيون به انحاي مختلف به دنبال جذب حاميان مالي هستند. توقع صداوسيما نيز از سودآوري حامي مالي آنقدر پايين آمده که صرفاً تسويه هزينه‌هاي توليد برنامه مي‌تواند آنتن يک شبکه سراسري را در اختيار حامي مالي‌اش قرار دهد.
بخش خصوصي ناتوان در رقابت با شبه‌دولتي‌ها
تعرفه آگهي‌هاي بازرگاني از سوي «اداره کل بازرگاني» صداوسيما ابلاغ مي‌شود و انعطاف‌پذيري پاييني دارد. در عوض حضور اسپانسر‌ها در برنامه‌هاي مشارکتي تابعي از تصميمات شبکه مي‌شود که دخالت اداره بازرگاني در آنها به سهولت تعرفه آگهي‌هاي بازرگاني نيست.
اختيارات مديران شبکه‌ها و تعريفي که از برنامه‌ها ارائه مي‌کنند، باعث مي‌شود يک حامي مالي با هزينه‌اي پايين‌تر از پيام بازرگاني در برنامه‌هاي تلويزيوني حضور داشته باشد و از آنجايي که حضور اسپانسر در قالب برنامه تلويزيوني تعريف شده است، شانس ديده شدنش هم در مواردي بسيار بالاتر از پيام‌هاي بازرگاني است، به‌طوري‌که بيننده در زمان پخش پيام بازرگاني که اغلب در ميان برنامه‌ها پخش مي‌شود، مي‌تواند شبکه را تغيير دهد و با پايان پخش پيام بازرگاني برنامه مورد علاقه‌اش را پي بگيرد و تماشا کند. در عوض حامي مالي مي‌تواند با تار و پود برنامه عجين شده و حتي خود به عاملي براي جذابيت برنامه تبديل شود.
تأمين تمام يا بخشي از هزينه‌هاي برنامه نيز باعث شده تهيه‌کننده‌هاي تلويزيوني تمايل زيادي به اين داشته باشند، اما از بد حادثه وضعيت بد اقتصادي نيز باعث شده شرکت‌هاي بخش خصوصي ترجيح بدهند براي تبليغات در محلي غير از تلويزيون سرمايه‌گذاري کنند. در عوض چند شرکت شبه‌دولتي در اکثر برنامه‌هاي پربيننده تلويزيون به عنوان حامي مالي معرفي مي‌شوند و بازار را در قبضه خود گرفته‌اند.
همان‌طور که يک گروه برنامه‌ساز تلويزيوني براي ديده شدن سراغ فضاي مجازي رفته است، ديگر فعالان اقتصادي نيز به جاي آنکه هزينه‌هاي بالاي تبليغ در تلويزيون را پرداخت کنند، سراغ فضايي گستره‌تر، کم‌مانع و پربيننده‌اي به نام فضاي مجازي رفته‌اند.
شايد در آينده نزديک شبکه‌هاي تلويزيوني مجبور شوند امتياز‌هاي بيشتري از آنچه امروز به عنوان شرايط استثنايي از آن نام برده مي‌شود بپردازند و حتي راضي شوند مانند سايت‌هاي آگهي براي حضور در رقابت جذب اسپانسر، دست به انتشار رايگان آگهي‌ها هم بزنند! شايد اين روز زياد هم دور نباشد!
در عوض مي‌شود راهکاري نيز ارائه داد که اين شرايط هيچ‌گاه پيش نيايد. همان‌طور که هنوز هم ميليون‌ها نفر شب‌هاي دوشنبه به عشق ديدن يک برنامه تلويزيوني بيدارند، تبليغات پرحجم بازرگاني و حضور حامي مالي نيز بر کيفيت کار برنامه و ميزان مخاطبانش تأثير منفي نگذاشته است، قطعاً ديگر برنامه‌ها هم با شناخت نيازهاي بينندگان تلويزيون و انتظارات‌شان از رسانه ملي مي‌توانند فضا را به نفع بالا رفتن مخاطبان و رفع محدوديت‌هاي مالي سازمان صداوسيما پيش ببرند.



چرا تعامل میلیاردی با “کلاه قرمزی” به نفع تلویزیون است؟

سینماروزان: مديران شبكه دوم سيما بالاخره بعد از كش و قوس‌هاي فراوان با سازندگان محبوب‌ترين برنامه تلويزيوني اين سال‌ها به نتيجه رسيدند و چندي پيش خبر پخش «كلاه قرمزي» در نوروز ٩٦ را قطعي كردند.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “اعتماد” عمر خاطره‌سازي ايرج طهماسب و حميد جبلي براي مخاطبان عروسك‌ها، حالا به دو دهه مي‌رسد. آنها نخستين بار دهه هفتاد از عروسكي دوست داشتني به نام كلاه قرمزي در برنامه «صندوق پست» رونمايي كردند و زماني كه از محبوبيت اين شخصيت مطمئن شدند، نخستين فيلم سينمايي شان را با نام «كلاه قرمزي و پسرخاله» سال ٧٣ جلوي دوربين بردند.

اما اين، همه ماجرا نبود چرا كه در ادامه كلاه قرمزي و پسرخاله به خاطره جمعي گروه‌هاي مختلف سني از جمله بزرگسالان تبديل شدند. از همين رو فيلم سينمايي «كلاه‌قرمزي و پسرخاله» كه پس از موفقيت مجموعه تلويزيوني‌اش در دهه ٧٠ ساخته شد، توانست عنوان پرفروش‌ترين فيلم سينماي ايران را تا يك دهه، به خود اختصاص دهد. جبلي و طهماسب بعد از موفقيت اين اثر سينمايي، سال ٨١ تصميم گرفتند دومين فيلم سينمايي را با محوريت اين دو عروسك، بسازند.

«كلاه قرمزي و سروناز» با وارد كردن شخصيت عروسكي تازه‌اي به نام سروناز اكران شد؛ اين شخصيت جديد نتوانست محبوبيت كلاه قرمزي و پسرخاله را به دست آورد. پس از ساخت اين فيلم، هفت سالي خبري از جبلي و طهماسب و تيم شان نبود. آنها بالاخره بعد از كش و قوس‌هاي فراوان، سال ٨٨ براي ساخت مجموعه «كلاه قرمزي» و پخش آن از تلويزيون به توافق رسيدند. در اين مجموعه تلويزيوني براي نخستين بار از شخصيت عروسك «پسرعمه‌زا» با صداي محمدرضا هدايتي رونمايي شد.

عروسکهای تازه وارد و جذابیت بیشتر
طهماسب و جبلي سال ٨٩، برنامه‌اي براي نوروز آماده نكردند، آنها اما نوروز ٩٠، دست پر به گروه كودك و نوجوان شبكه دو بازگشتند. عروسك فاميل دور با صداي بهادر مالكي و ببعي با صداي محمد بحراني به جمع شخصيت‌هاي اين مجموعه اضافه شد. فاميل دور تداعي‌كننده چهره طهماسب بود و به نظر مي‌رسد از روي او ساخته شده است. اين دو نيز توانستند به خوبي با كلاه‌قرمزي و پسرخاله همراه شوند. نكته قابل توجه اينجاست كه اندازه حضور عروسك‌هاي تازه‌وارد به قدري درست بود كه از كار بيرون نزدند و جاي كلاه‌قرمزي محبوب را هم تنگ نكردند. طهماسب و جبلي دو يار ديرين، درست در همان سال، توليد سومين اثر سينمايي خود را با محوريت كلاه‌قرمزي كليد زدند.

«كلاه قرمزي و بچه‌ننه» سال ٩١ اكران شد و اگرچه نتوانست به اندازه «كلاه قرمزي و پسرخاله» فروش كند اما چيزي حدود چهار ميليارد تومان از گيشه سينماها را به خود اختصاص داد. گروه توليد اين مجموعه نمايشي، بعد از پايان فيلمبرداري سومين اثر سينمايي كلاه‌‌قرمزي، توليد اين مجموعه را براي نوروز ٩١ آغاز كردند.

تيم توليد، دقيقه نود يعني اسفند ٩٠، فيلمبرداري را آغاز كردند و نوروز از تلويزيون پخش شد. اين‌بار هم طهماسب و جبلي چهار عروسك جديد را به گروه اضافه كردند. جيگر، آقاي همساده، دختر عمه‌زا و ني‌ني در تركيب با كلاه قرمزي، پسرخاله، فاميل دور و ببعي، خوب نشستند اما جيگر و آقاي همساده به قهرمان‌هاي جديد اين اثر نمايشي تبديل شدند. پايان همان سال، درست زماني كه كلاه قرمزي، پر بيننده‌ترين برنامه تلويزيوني بود، حميد مدرسي اعلام كرد به دليل عدم تعهدات مالي تلويزيون در قبال عوامل توليد، سري جديد اين مجموعه براي پخش در نوروز ٩٢، آماده نمي‌شود. چندي بعد از اظهارات مدرسي، علي بخشي‌زاده، مدير وقت گروه كودك و نوجوان شبكه دو سيما، خبر پخش كلاه قرمزي در نوروز ٩٢ را تاييد كرد. بعد از تكذيب دوباره مدرسي و كش و قوس‌هاي فراوان، علي دارابي، معاونت سيما طي جلسه‌اي با تهيه‌كننده، قول و قرارهايي مبني بر مرتفع شدن مشكلات مالي را داد و كلاه قرمزي، قهرمان بدون رقيب تلويزيون، در نوروز ٩٢ شد.

غنیمتی به نام “کلاه قرمزی” در برهوت رسانه ملی
پخش اين برنامه محبوب با وجود جذب مخاطب، پايان سال ٩٢ هم با اما و اگرها همراه شد. همان روزها بود كه برخي رسانه‌ها اعلام كردند توليد اين مجموعه براي تلويزيون چيزي حدود دو و نيم ميليارد تومان آب مي‌خورد. بودجه‌اي كه نسبت به وضعيت مالي تلويزيون در آنها سال‌ها و در مقايسه با برنامه‌هاي ديگر غيرمتعارف به نظر مي‌رسيد. با اين همه در روزهاي ركود تلويزيون و پناه بردن مردم به شبكه‌هاي ماهواره‌اي، كلاه قرمزي براي مديران سيما غنيمتي بود كه نمي‌توانستند به راحتي از كنار آن بگذرند. به همين خاطر با وجود اختلافات مالي، مديران شبكه دو اعلام كردند بودجه ساخت كلاه قرمزي كمتر از دو ميليارد تومان است و نوروز سال ٩٣ نيز عروسك‌ها مهمان خانه‌هاي مردم هستند.

طبيعي است درآمدزايي تلويزيون از پخش تبليغات بازرگاني پيش از پخش اين برنامه، چند برابر بودجه صرف شده را به سيما برمي‌گرداند. با اين همه نوروز ٩٣ هم طهماسب و جبلي با عروسك‌هايي چون «عزيزم ببخشيد» و «پسر فاميل دور» رونق چند باره‌اي به اين مجموعه نمايشي دادند. كلاه قرمزي سال ٩٤ به دليل تقارن شش روز ابتدايي نوروز با ايام فاطميه، از ششم فروردين ماه روي آنتن رفت و پاي بازيگران و هنرمنداني چون حامد بهداد، سحر دولتشاهي، بنيامين بهادري، شبنم مقدمي و صابر ابر را به عنوان مهمان به تلويزيون باز كرد. با وجود اين موفقيت‌ها، عوامل اين برنامه به دليل پرداخت نشدن تعهدات مالي، از ساخت اين مجموعه در نوروز ٩٥ انصراف دادند.

سرافراز تمایلی به مذاکره نداشت اما علی عسکری معتقد به تعامل است

محمد سرفراز، مدير وقت صدا و سيما و مديرانش در گروه كودك و نوجوان شبكه دو سيما هم يا تمايلي به مذاكره نداشتند يا آنقدر مشكلات مالي زياد بود كه جايي براي مذاكره وجود نداشت. بي‌ترديد ضرر پخش نشدن كلاه قرمزي نوروز ٩٥، بيش از هر چيز متوجه تلويزيون شد و در ادامه طهماسب و جبلي تصميم گرفتند ادامه توليد اين مجموعه را در شبكه نمايش خانگي دنبال كنند. تصميمي كه مديران تلويزيون را به فكر واداشت و به همين خاطر پيش از به وجود آمدن هرگونه شاببه‌اي اعلام كردند كلاه قرمزي نوروز ٩٦ از شبكه دو سيما پخش مي‌شود. به نظر مي‌رسد عبدالعلي علي‌عسگري، رييس سازمان صدا و سيما و مديرانش، بيش از سرفراز به تعامل با هنرمندان معتقدند. به همين خاطر حاضر نيستند طهماسب و جبلي هم سرنوشتي مانند ديگر كارگردان‌هاي معتبر پيدا كنند و با رفتن به شبكه نمايش خانگي، مخاطب ميليوني برنامه‌شان را از تلويزيون بگيرند.




تیتر رسانه اصولگرا⇐بازگشت یواشکی شبکه “بازار” در آزمون و خطای تلویزیون!

سینماژورنال: حضور محمد سرافراز در ریاست رسانه ملی مواجه شد با حذف برخی از شبکه ها مانند “بازار” و “تماشا”؛ اقدامی که البته بیش از هر چیز با انتقاد پرسنل چنین شبکه هایی مواجه شد.

به گزارش سینماژورنال با آمدن عبدالعلی علی عسکری به جای سرافراز هرچند ابتدا گمان می شد که همچنان و در جهت حل معضلات مالی رسانه ملی، سیاست کوچک سازی این رسانه دنبال شود اما روزنامه اصولگرای “جوان” به تازگی گزارشی ارائه داده با تیتر «بازگشت یواشکی شبکه “بازار” در آزمون و خطای تلویزیون!»

گزارشی که در آن با اشاره به افتتاح یک پروژه سخت افزاری تازه توسط علی عسکری و البته مرور وعده های او در جهت ایجاد شبکه ای جدید با رويكرد صنايع كوچك و متوسط این پرسش طرح شده که آیا این وعده به معنای بازگشت مجدد شبکه بازار با نامی تازه نیست.

متن کامل گزارش “جوان” را بخوانید:

مطالبه رهبری رو به فراموشی است؟

افتتاح يك پروژه سخت افزاري ديگر در كنار وعده ايجاد شبكه‌اي جديد با رويكرد حمايت از صنايع كوچك و متوسط زودبازده، خبري بود كه روز گذشته در خراسان شمالي از زبان علي عسگري، رئيس صداوسيما جاري شد؛ وعده‌اي كه با توجه به بر زمين ماندن مطالبه چندساله رهبر انقلاب در باب اقتصاد مقاومتي در اكثر دستگاه‌هاي كشور، خبر اميدواركننده‌اي به نظر مي‌رسد، اما اختصاص يك شبكه به موضوعي كه تنها بخشي از اقتصاد را در برمي‌گيرد خيلي كارشناسانه به نظر نمي‌رسد.

توسعه سخت‌افزار‌محور و فن‌سالار، رويكردي بود كه باعث شد نزديك به 15 سال پيش رهبر معظم انقلاب را بر آن دارد كه به لزوم تحقق يك جنبش نرم افزاري در كشور تأكيد كنند. نياز به تحرك نرم‌افزاري ناشي از عقب‌ماندگي علوم انساني در كشور بود، اما اين مطالبه رهبري نيز مانند بسياري از مطالبات ايشان پس از يكي دو سال كه لقلقه دهان مديران كشور قرار گرفت، به تدريج رو به فراموشي گذاشت.

سوال بااهمیتی که پاسخ به آن زود است
رويكرد نامتوازن صداوسيماي دوره ضرغامي كه با شدت و قدرت در زمينه توسعه سخت‌افزاري و بزرگ كردن طولي سازمان همراه با عقب‌ماندگي نرم‌افزاري اين سازمان رقم خورد به وضوح نمونه‌اي از ناكامي در اين زمينه محسوب مي‌شود. چند ماه پيش كه زمزمه‌ها از روي كارآمدن عبدالعلي علي‌عسکري به عنوان رئيس جديد صداوسيما به گوش مي‌رسيد، بيش از همه تخصص و تحصيلات اين مدير نگاه‌ها را به خود جلب كرد؛ «كارشناس مهندسي الكترونيك و دكتراي سيستم و بهره‌وري و معاون فني سازمان صدا و سيما در زمان رياست عزت‌الله ضرغامي».

اينكه علي‌عسکري چقدر در معالجه بيماري نرم‌افزاري سازمان صداوسيما موفق عمل خواهد كرد، سؤال با اهميتي است كه البته پاسخ به آن از حالا قدري زود است، اما خبرهايي كه از گوشه و كنار فعاليت‌هاي رئيس جديد صداوسيما به گوش مي‌رسد، بيشتر از غلبه همان گرايش سخت افزارمنشانه‌اي حكايت دارد كه به نوعي پا گذاردن بر جاي پاي سلف او قلمداد مي‌شود.

انتظار پیشروی از صداوسیما

پس از موضوع مغفول‌مانده جنبش نرم‌افزاري كه علي‌القاعده بايد دستگاه‌هاي فرهنگي، رسانه‌اي و آموزشي بيش از همه خود را مخاطب آن قلمداد مي‌كردند، در سال‌هاي اخير ترجيع‌بند سخنان رهبري حول اهميت اقتصاد با كليد واژه اقتصاد مقاومتي دور مي‌زند.

به طور طبيعي انتظار مي‌رود صداوسيما جزو دستگاه‌هايي باشد كه در تبيين، تشويق و تدوين اصول راهبردي كه رهبري بر آن تأكيد دارند پيشرو بوده و بازتاب‌هاي عملي مطالبات رهبري به سرعت از اتاق‌هاي‌فكر اين سازمان در قالب برنامه‌هاي مختلف و متنوع بروز و ظهور يابد، اما آنچه در سال‌هاي اخير از اين سازمان در باب اقتصاد مقاومتي به منصه ظهور رسيده چيزي جز تعدادي ميزگرد و گفت و گو در چند برنامه پراكنده نبوده است.

توليد و پخش برنامه نسبتا دغدغه‌مندي چون “ثريا” نيز كه با نگاهي هدفمند‌تر و روزآمدتر به بحث اقتصاد مقاومتي ورود پيدا كرده را نيز بايد بيش از تحرك و خلاقيت مديران ناشي از تلاش و خواست تعدادي جوان دانست كه به شكلي انفرادي پيگير برنامه‌سازي در بحث اقتصاد مقاومتي بوده‌اند.

آیا “بازار” با نامی دیگر بازخواهد گشت؟

اينكه صداوسيما پس از سال‌ها عاقبت به اين نتيجه رسيده كه بايد براي مبحث مهمي چون اقتصاد مقاومتي گام‌هاي مؤثر‌تر و محكم‌تري بردارد، جاي اميدواري دارد، اما از محتواي بيان علي عسگري اينطور برداشت مي‌شود كه نگاه به مسئله تا حدي سطحي و بدون كارشناسي لازم انجام شده است. دو سال پيش و در ابتداي صدارت سرافراز بر صداوسيما به شبكه 5 سيما كه تا آن زمان مختص به مسائل شهر تهران، برنامه توليد و روانه پخش مي‌كرد، در راستاي سياستي كه از آن با عنوان چابك‌سازي ياد مي‌شد، مأموريت داده شد كه با رويكرد اقتصاد ملي به توليد برنامه اقدام كند. نتيجه اين تصميم نيز توليد تعدادي برنامه گفت‌وگو‌محور بود كه اثر آن به دليل موفق نبودن در ارتباط‌گيري با توده مردم در اقتصاد كشور نامعلوم است. مدتي بعد سرافراز شبكه 5 سيما و شبكه بازار را با مأموريت پرداخت به مسائل اقتصادي با هم ادغام كرد.

حالا و با اعلام اين خبر از سوي علي عسگري كه شبكه‌اي جديد با رويكرد صنايع كوچك و متوسط متولد خواهد شد، جدا از اينكه بايد اين رويكرد را ادامه راه مبتني بر رهيافت سخت‌افزارمحور مديريت عزت‌الله ضرغامي دانست، اين سؤال به ذهن متبادر مي‌شود كه آيا اين اقدام بازگرداندن شبكه “بازار” با عنواني ديگر است و قرار است بر پاشنه همان آزمون و خطاهاي پيشين قرار بگيرد؟




تأیید کناره‌گیری پورمحمدی از معاونت سیما⇔خبری که بیش از همه افخمی را نگران خواهد کرد

سینماژورنال: در حالی که در روزهای گذشته گمانه‌زنی برخی رسانه‌ها درباره رفتن علی‌اصغر پورمحمدی از سمت معاونت سیما طرح گشته بود پورمحمدی این گمانه زنی ها را تأیید کرد.

به گزارش سینماژورنال پورمحمدی در گفتگویی با “ایسنا” با تأیید کناره گیری اش از رسانه ملی از مرتضی میرباقری به‌عنوان جایگزین خودش نام برد و افزود: در هفته‌ای که گذشت، جلساتی با حضور عبدالعلی علی‌عسکری (رییس سازمان صداوسیما) برگزار و در نهایت، تصمیم گرفته شد که مرتضی میرباقری به‌عنوان معاون جدید سیما معرفی شود.

پورمحمدی که شنیده شده به معاونت برون مرزی سیما خواهد رسید از معرفی شدن رسمی میرباقری به‌عنوان معاون سیما در چند روز آینده خبر داد.
 بازگشت معاونی که “ربنا” را از کنداکتور حذف کرد
 
مرتضی میرباقری که به‌عنوان گزینه جایگزین پورمحمدی معرفی می‌شود، در دوره ریاست سیدعزت‌الله ضرغامی، معاون سیما بود و سپس جای خود را به علی دارابی داد. پیشتر و در زمان دولت اصلاحات نیز میرباقری رییس سازمان ملی جوانان بود.

او که در ماههای اخیر به عنوان قائم مقام وزیر کشور در امور اجتماعی و فرهنگی فعالیت کرده است مناصبی مانند شورای عالی معارف سیما را هم تجربه کرده است.

ماجرای برکناری میرباقری از معاونت سیمای ضرغامی در شهریور 89 و  اندکی بعد از حذف مناجات «ربنا»ی شجریان از کنداکتور پخش ادعیه صداوسیما صورت گرفت.

او یک روز قبل از برکناری در بازدید از پشت صحنه سریال «نون و ریحون» فرزاد موتمن در گفتگویی با “ایلنا” بیان داشته بود: شجریان به دلیل مواضع ضدانقلابی که گرفته است و مواضع بدی که در رابطه با مردم خودش گرفته است؛ دیگر صلاحیت کافی برای حضور در قلب مردم را ندارد. او؛ خودش چهره خود را مخدوش کرده است.

آینده مبهم افخمی و تیمش
به گزارش سینماژورنال تغییر و تحول در معاونت سیما شاید زودتر از هر جای دیگر اثر خود را در برنامه “هفت” نشان دهد.
این برنامه که فصل سومش با اجرای بهروز افخمی و با حضور داماد پورمحمدی به عنوان هسته اصلی تیم تولید روی آنتن رفته بود در هفته های اخیر به دلیل اظهارنظرات مجری اش به شدت محل مناقشه واقع شده بود با این حال حمایت پورمحمدی از این برنامه باعث امتداد کار افخمی و تیمش شد.
باید منتظر ماند و دید آیا با برکناری پورمحمدی همچنان افخمی خواهد توانست با وجود انتقادات به کار خودش ادامه دهد یا آن که برای توجیه معاون جدید سیما هم که شده باید اصلاحات گسترده ای در برنامه اش به وجود آورد؟



تجربیات فن‌سالارانه علی‌عسکری چنین می‌گوید⇐صداوسيما مهره‌های مفیدش را حذف نخواهد کرد

سینماژورنال/محمدصادق عابديني: رئيس جديد سازمان صداوسيما برخلاف آنچه ابتدا تصور مي‌شد و از سوي برخي از افراد مرتبط با سازمان تبليغ مي‌شد، بلافاصله بعد از روي كار آمدن اقدام به برهم زدن چينش مديران ارشد سازمان و تغييري در سطح معاونت‌ها و مديران شبكه‌هاي تلويزيوني  نكرد.

به گزارش سینماژورنال علي‌عسكري مانند سرافراز از خانواده صداوسيما است و به خوبي از ساختار رسانه ملي باخبر است. براي مردمي كه بيشتر صداوسيما را با بخش سيما يعني تلويزيون مي‌شناسند، اولين بازخوردهاي تغييرات در سطح رياست سازمان بايد در بخش سيما خودنمايي كند و جالب است كه رئيس سازمان به جاي تن دادن به تصميمات لحظه‌اي و شايد هيجاني در حال مديريت بر شرايط فعلي سازمان صداوسيما و معاونت سيما است؛ رفتاري كه با استقبال نيز روبه‌رو شده است.

حذف نگاههای شخصی در اداره رسانه ملی

عليعسكري نشان داده است كه مي‌توان نگاه‌هاي شخصي به مسئله رياست بر رسانه ملي نداشت و حتي در صورت وجود اختلاف سليقه و ديدگاه، افراد شايسته را در سمت‌هايشان حفظ كرد. مصداق اين موضوع استعفاي مدير شبكه مستند سيما بود كه بعد از قبول استعفاي محمد سرافراز از سوي مقام معظم رهبري صورت گرفت.

از تاجيك و چند مدير شبكه ديگر به عنوان مديران نزديك به سرافراز نام برده مي‌شد كه در زماني كه هنوز مشخص نبود رئيس قبلي سازمان خواهد ماند يا خير، دست به قلم شدند و در دفاع از محمد سرافراز يادداشت نوشتند و مصاحبه كردند.

موفقیت در سایه تجربیات محمد آفریده
امير تاجيك با استفاده از تجربیات مدیریتی آفریده توانسته بود تحولي نسبی در اوضاع این شبکه ايجاد كند و از يك شبكه كم بيننده، یک شبكه تلويزيوني مفید به حال اهالی مستند و علاقمندان این ژانر ايجاد كند.

بعد از استعفاي اين مدير جوان بود كه براي اولين بار در طول تاريخ سيما طوماري از سوي مستندسازان در حمايت از ابقاي يك مدير شبكه امضا شد و چندين مستندساز مشهور كشور از رئيس سازمان صداوسيما خواستند تا تاجيك را حفظ كند. البته معاون سيما نيز با استعفاي مدير شبكه مستند موافقت نكرد.

به نظر مي‌رسد باقي ماندن مدير شبكه مستند مي‌تواند تضمين‌كننده روندي باشد كه از دو سال پيش در شبكه مستند ايجاد شده است. حركت صعودي شبكه مستند، باعث شده است كه مخاطبان تلويزيون ضمن آشنايي بيشتر با ژانر مستند، به ديدن مستند نيز عادت كنند.

در اوضاع نه چندان روبراه شبکه های مختلف تلویزیون که حتی در ایام نوروز هم نتوانستند خوراکی مطلوب مخاطب فراهم کنند “مستند” شبکه ای بوده که تقریبا کارنامه ای موفق داشت و به نظر می رسد رییس جدید صداوسیما هم فعلا تمایلی به تغییر مدیر این شبکه ندارد.

خطی بطلان بر مدیریت اتوبوسی

البته که باقی ماندن مدیر این شبکه و دیگر مدیران موفق تیم سرافراز خط بطلانی هم می کشد بر ساختاری موسوم به مدیریت اتوبوسی که سالهاست در برخی از ارگانهای دولتی ما جریان دارد و طی آن با تغییر یک مدیر تمامی مدیریتهای زیردست دستخوش تغییر می شوند.

تجربیات فن‌سالارانه علی‌عسکری از او مدیری ساخته است که می‌کوشد در کنار رفع نقاط ضعف بر نقاط قوت قبلی تأکید موکد داشته باشد؛ از جمله این شمول می تواند استفاده بیشتر از ظرفیت مدیران موفق حاضر در رسانه ملی باشد.




پرویز پرستویی: علي‌عسکري خود زخم‌خوردۀ صداوسيماست

سینماژورنال/نرگس عاشوری: مهم‌ترین اتفاق فرهنگی هفته اخیر تغییر در مدیریت سازمان صداوسیما بود. محمد سرافراز بعد از تنها 18 ماه مدیریت بر حساس‌ترین سازمان رسانه‌ای کشور استعفا کرد و عبدالعلی علی‌عسگری به سمت رئیس سازمان صداوسیما منصوب شد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “ایران” این تغییر با اظهارات چهره‌های سینمایی و فرهنگی همزمان بود و اغلب آنهایی که روزگاری در تولید پرمخاطب‌ترین و پرافتخارترین خروجی های این رسانه نقش داشتند از مخدوش‌شدن اعتماد‌شان به رسانه ملی گفتند و اینکه اگر اصلاحیات جدی صورت نگیرد حاضر نیستند با صداوسیما همکاری کنند.

یکی از منتقدان جدی عملکرد این رسانه پرویز پرستویی بود که پس از هشت سال دوری بالاخره جمعه هفته گذشته رضایت داد در یک برنامه زنده استانی با نام «خوشا شیراز» حاضر شود. با این وجود این حضور هم خالی از گلایه نبود. نوک پیکان انتقادات این بازیگر شناخته شده متوجه برنامه «هفت» بود. صحبت‌های پرستویی نیز همچون دیگر فعالان سینمایی از دل پردرد نسبت به این برنامه نشان دارد و یکی از انتظارات جدی اهالی سینما از رئیس جدید این سازمان را هم تجدیدنظر در تیم مدیریتی و اجرایی این برنامه سینمایی می‌داند.

او همچنین بر تعامل تلویزیون با سینما و حمایت از تبلیغ آثار روی پرده به عنوان دیگر توقع بحق سینماگران تأکید دارد. پرستویی البته علاوه بر جایگاه سینمایی‌اش به عنوان یک شهروند از لزوم پدیدآمدن یک اصلاح محسوس و قابل رؤیت در این سازمان می‌گوید و موضع ضعیف تلویزیون در شرایط فعلی را غیبت نیروهای کارآمد و بی‌اعتمادی بخشی از مردم و مخاطب عنوان می‌کند.

با اینکه او معتقد است باید نگاه خوش‌بینانه‌ای به تغییر در مدیریت صداوسیما داشت از علاقه‌اش به حضور در این رسانه سخن می‎گوید و از چشم‌انتظاریش برای آشتی دوباره سریال‌سازان موفق با تلویزیون. بازیگر سریال‌های پرمخاطب «آپارتمان»، «رعنا»، «آشپزباشی»، «زیرتیغ»، «خاک سرخ» و… اگرچه در ابتدا تمایل چندانی برای صحبت در این مورد ندارد اما در نهایت حاضر می‌شود به خاطر همین نگاه خوش‌بینانه از توقع و انتظارات و انتقاداتش به صداوسیما سخن بگوید.

به امید اینکه دست کم این گفت‌وگو برای تیم مدیریتی جدید رسانه ملی نکته‌هایی آموختنی دربرداشته باشد.

عملکرد مدیریت سیما در 18ماه گذشته با فراز و نشیب‌های بسیاری همراه بود. در این دوران شاید یکی از پربحث‌ترین حوزه‌های فعالیت این رسانه مربوط به تعامل و انتظارات اهالی سینما باشد. فارغ از این توقعات که به آن نیز خواهیم پرداخت شما این دوره مدیریتی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

در ابتدا قبل از هر چیز انتصاب دکتر علی‌عسگری به مدیریت صداوسیما را تبریک می‌گویم و آن را به فال نیک می‌گیرم چون تصورم این است که مدیریت جدید، قرار است برنامه‌ریزی و هدف متعالی‌تری در فرهنگ صداوسیما داشته باشد. با اینکه در دوره آقای ضرغامی مدیرانی بودند که ساز خودشان را می‌زدند اما به اعتقاد من حداقل ایشان اهل سینما بود، سینما را می‌شناخت و با اهالی سینما تعامل داشت اما متأسفانه از زمانی که آقای سرافراز – که بنده برای ایشان احترام قائلم و اسائه ادب نمی‌کنم – به مدیریت رسانه ملی منصوب شدند کارهای چشمگیری شاهد نبودیم بجز تغییرات مدیریتی و ادغام چند شبکه که فقط عده‌ای را بیکار کرد.

اگر تمام اهتمام مدیر رسانه‌ای به جابه‌جایی و قلع و قمع مدیرها معطوف شود پس مسأله فرهنگ‌سازی چه می‌شود. این صحبت‌های من اگر چه تکراری است و از این بابت هم عذرخواهی می‌کنم اما ناچارم به این تکرار؛ که عملکرد و رسالت رسانه ملی خیلی فراگیرتر از آن چیزی است که الان هست. فرهنگ‌سازی فقط پخش برنامه‌های علمی، تخصصی، عرفانی و انسانی در یک شبکه خاص نیست. اگر قرار است فرهنگ‌سازی کنیم باید اول شناخت درستی از سطح فرهنگی مملکت خودمان داشته باشیم و فراخور حال آن برنامه‌ بسازیم نه اینکه دائم نزول و سقوط کنیم.

این اهمال و خطاها در دوره‌ای است که تلویزیون دیگر تنها رسانه جمعی نیست و رقیبان جدی بسیاری هم دارد.

بله از همان دورانی که فعالیت شبکه‌های ماهواره‌ای جدی‌تر شد همه می‌گفتند ماهواره آمده و باید با این هجمه‌ای که از اقصی نقاط دنیا به کشور و فرهنگ ما روانه شده است مقابله بکنیم اما تمام این شبکه‌ها با سریال‌های ترک آمدند، مشتری پیدا کردند، فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار دادند، خیانت را رواج دادند و به حریم خانواده‌ها خدشه وارد کردند و…. و در نهایت با وجود همه این اتفاق‌ها ما هیچ وقت نتوانستیم یک برنامه‌ریزی اصولی برای آنها داشته باشیم. شاید موارد استثنایی هم اتفاق افتاده باشد اما در اندازه‌ای نبوده که بتواند به مبارزه مسائل ضد فرهنگی و اخلاقی برود. حالا شرایط به اینجا ختم شده است که وقتی در کوچه و بازار با مردم روبه‌رو می‌شویم اغلب می‌گویند که ما اصلاً تلویزیون ایران را نمی‌بینیم.

تلویزیون نه وجه فرهنگ‌سازی را مدنظر قرار داد و نه وجه سرگرم‌سازی را. این مسائل را قبلاً هم گفته‌ام، در همان روزهایی که حسن فتحی لطف کردند و 5 قسمت سریال «شهرزاد» را به من دادند. همان زمان در اینستاگرام هم پست گذاشتم و مردم را به دیدن سریال دعوت کردم چراکه معتقدم حیف بود مردم این سریال را از دست بدهند، هر چند که نیاز به تبلیغ نداشت و بینندگانش سینه به سینه آن را به دیگران توصیه کردند. همان زمان گفتم که آقای سرافراز خوب است که شما هم سریال «شهرزاد» را ببینید و خوب است از این دست کارها بسازید. چه بخواهیم و چه نخواهیم باید باور کنیم که این مجموعه 10 سر و گردن از سریال‌های تلویزیونی بالاتر است. ببینید با اینکه برای سریال «معمای شاه» هزینه‌های آنچنانی شده است اما با ضرس قاطع می‌گویم تماشاگر ندارد؛ در مقابل بازتاب و تأثیرات سریالی که در شبکه نمایش خانگی عرضه شده است را به‌خوبی می‌بینیم. این را به عنوان شهروندی که در خانه‌ام قایم نمی‌شوم و در دل جامعه زندگی می‌کنم می‌گویم. وقتی مجموعه «شهرزاد» به شبکه نمایش خانگی آمد دیگر کسی فارسی‌وان و دیگر شبکه‌هایی که من نام و عنوانش را نمی‌دانم نگاه نمی‌کند. دیگر کسی سریال‌های ترک را که در شیرازه خانواده‌های ما ریشه دوانده است نگاه نمی‌کند. روشنفکر و غیر روشنفکر و عامی هم ندارد، همه شهرزاد را دیدند.

به اعتقاد شما دلیل کوچ برنامه‌سازان موفق از صداوسیما به شبکه نمایش خانگی چیست؟ چه اتفاقی افتاده است که دیگر صداوسیما را رسانه خود نمی‌دانند.

شما تمام کارهای داوود میرباقری را ببینید از «رعنا» و «گرگ‌ها» تا «امام علی(ع)» و «مختارنامه» همگی جزو پرمخاطب‌ترین سریال‌های تلویزیون بودند این یعنی سازنده آن آدم کار نابلدی نیست که بگوییم صداوسیما به این دلیل به آنها بها نمی‌دهد. میرباقری یکی از نوابغ عرصه فرهنگ و هنر است. به شبکه نمایش خانگی می‌رود چون در خانه اصلی‌اش که صداوسیماست جایی ندارد. حتی اگر مسائل مادی را هم به خودشان بسپارند می‌توانند به‌خوبی جذب سرمایه هم کنند. پس مدیران سیما نمی‎توانند بودجه را بهانه کنند. اگر بودجه ندارند، چرا این همه کارهای دم‌دستی تولید می‌شود؟ چرا فکر می‌کنیم که مخاطب تلویزیون از رشد کافی و وافی برخوردار نیست؟ سطح نگرش مردم ما خیلی بالاتر از این حرف‌هاست که این سطح تغذیه فرهنگی‌مان باشد. مگر سریال‌های حسن فتحی «شب دهم»، «میوه ممنوعه»، «پهلوانان نمی‌میرند» و … کم مخاطب داشت؟ مشت نمونه خروار است، چرا ایشان باید خارج از این سازمان سریال بسازد؟ هرچند که تعداد بیننده‌های سریالش کم از بیننده‌های صداوسیما نیست. قرار است در صداوسیما یک کار بیننده عمومی داشته باشد؛ خب الآن برای «شهرزاد» این اتفاق افتاده است. به اعتقاد من با این شرایط باید در این صداوسیما را بست.

یکی از دلایل رویگردانی سریال‌سازان موفق تلویزیونی به این موضوع برمی‎گردد که صداوسیما دستشان را باز نمی‌گذارد. شاید اگر آقای فتحی می‌خواست این ماجرا را در تلویزیون روایت کند دستش خیلی بسته‌تر و نتیجه هم متفاوت بود.

بله صداوسیما یکسری خط قرمز‌هایی دارد که برای سریال‌سازان ما محدودیت ایجاد می‌کند اما همین کارگردان‌ آمد و سریال موفقش را بیرون از صداوسیما ساخت و اتفاقاً آمار مخاطبانش هیچ فرقی نکرد به تعبیر دیگر اگر در تلویزیون هم پخش می‌شد باز هم همین مردم بودند که می‌خواستند سریال را ببینند. خب چه فرقی کرده است همه مردم الان دارند سریال را می‌بینند از مسئولان رده‌بالای مملکتی تا عامه مردم. مگر این سریال الان از مملکت دیگری مجوز پخش گرفته است یا مگر ملاک و معیار وزارت ارشاد متفاوت از ارزش‌ها و نگرش‌های رسانه ملی است. من این نکته را به عنوان یک شهروند می‌گویم اساساً قرار نیست ما جماعت فرهنگی کار سیاسی بکنیم. پس چرا این اعتماد در تلویزیون وجود ندارد. همه ما در این مملکت زندگی می‌کنیم و به قوانین آن پایبند هستیم و مصالح و موانع را هم خیلی خوب تشخیص می‌دهیم. به خدا شئون را خوب می‌فهمیم، حیثیت ایرانی را بخوبی درک می‌کنیم. یک کمی به مردم اعتماد و آنها را باور کنید. مردم و دست‌اندرکاران آثار هنری سرشان می‌شود که در کدام مملکت زندگی می‌کنند اگر نه مانند همان گروهی که به «جِم» رفتند و فعالیت می‌کنند می‌رفتند آنجا کار می‌کردند. خیلی بهتر از آنها هم بلدند کار کنند. مانده‌اند و با تمام سختی‌ها اینجا کار می‌کنند و با سیلی صورتشان را سرخ نگه می‌دارند. به هم اعتماد کنیم چرا یک زمانی ارگان تصمیم‌گیرنده در فرهنگ و هنر فقط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود اما الان همه با هم کار داریم. همه قرار است در کار هم دخالت کنیم و این به همان نبود اعتماد باز می‌گردد. همه‌ در زیر مجموعه‌های مملکتی که در آن زندگی می‌کنیم مشغول کاریم و مسائل را بخوبی می‌شناسیم حتی اگر اعتقاد هم نداشته باشیم می‌دانیم که موظفیم آن را رعایت کنیم. وقتی رئیس جمهوری مملکتی از آن سر دنیا می‌آید و می‌داند که باید روسری روی سرش بگذارد ما هم به خدا این موازین را می‌فهمیم. همه شهروند این مملکت هستیم ولی متأسفانه همدیگر را باور نداریم و به خاطر نبود باور هزار جور بلا سرمان می‌آید و همه از کارهایمان می‌مانیم.

نتیجه و عواقب همین بی‌اعتمادی به برنامه‌سازان و سریال‌سازان موفق، شده است بی‌اعتمادی مخاطب به رسانه ملی!

الان تلویزیون برنامه پربیننده ندارد. مسأله فقط کارهای نمایشی نیست؛ چرا برنامه‌هایی مشابه گفت‌وگو با استاد غلامحسین دینانی بیشتر تولید نمی‌شود؟ پیش نیامده که من تصویر استاد دینانی را در قاب تلویزیون ببینم و تا آخر پای برنامه ننشینم. این مملکت چند تا استاد دینانی دارد؟ جایگاه این بزرگان در تلویزیون کجاست؟ چرا نیستند؟ من از ایشان درس زندگی می‌گیرم. هر کاری داشته باشم رها می‌کنم و صمٌ بکم حرف‌های ایشان را گوش می‌دهم. ولی شما از من پرویز پرستویی سؤال می‌کنید که چپ و راست بروم باز برمی‌گردم به حوزه خودم؛ حرفه‌ای که اتفاقاً برای مخاطب جذاب است و می‌تواند شادی را به خانه‌ها ببرد، می‌تواند به آدم‌ها تسکین بدهد می‌تواند بین آنها آشتی ایجاد کند و آنها را به فکر وادارد. آقای فتحی و میرباقری خارج از تلویزیون هم مخاطب خودشان را دارند و این تلویزیون است که به آنها نیاز دارد و باید آنها را جذب کند. آنها مدیوم تلویزیون و مخاطبانش را می‌شناسند. باید بستری فراهم شود که این عزیزان بیایند و کار بکنند. خود من مدتهاست که دلم می‌خواهد سریال کار کنم البته نه اینکه کاری پیشنهاد نشده باشد پیشنهاد هم شده است ولی چنگی به دل من نمی‌زند. چرا؟ چون من پرستویی به خودم می‌گویم اگر قرار است به خانه‌های مردم بروم برای مردمی که ناخوانده وارد خانه‌شان شده‌ام، چه دارم؟ من هنوز هم تلویزیون را دوست دارم ولی رغبت نمی‌کنم کاری بکنم و از این قضیه هم متأسفم.

برگردیم به سؤال اول و توقع و انتظار اهالی سینما از تلویزیون. یکی از گلایه‌های اصلی فعالان این حوزه نبود امکان تبلیغ آثار سینمایی در تلویزیون است.

عجیب است سینمایی که برای این مردم و فرهنگ کشورمان فیلم می‌سازد در شبکه‌های ماهواره فرصت اطلاع‌رسانی و تبلیغ دارد اما از رسانه ملی خودمان محروم است. آنونس یک فیلم باید از هفت‌خان بگذرد تا مجوز چند ثانیه تبلیغ در تلویزیون را پیدا کند. چه زمانی قرار است تعامل تلویزیون با سینما شکل بگیرد و تلویزیون نقش حمایتی‌اش را در قبال سینما ایفا کند. در یک دوره هم تلویزیون که تصمیم گرفت بالاخره یکی از درخواست اهالی سینما را بی‌پاسخ نگذارد به تولید برنامه تخصصی سینما رضایت داد که آن هم این روزها متأسفانه به جای اینکه نقش حمایتی داشته باشد شده است بلای جان سینما! این برنامه را مقایسه کنید با برنامه نود! ببینید عادل فردوسی‌پور چقدر باشعور، فهیم و با درایت برنامه را مدیریت می‌کند حتی اگر آدم‌ها را به چالش می‌کشد، از آن نتیجه درستی می‌گیرد. آنقدر درک درستی دارد که به تنهایی فرهنگ‌سازی می‌کند. به عنوان کوچک‌ترین عضو جامعه هنری و فرهنگی ما هم دوست داشتیم یک برنامه یا تریبون دو ساعته برای سینما داشته باشیم، اما نتیجه‌اش چه شد؟ الان برنامه «هفت» به یک شوخی می‌ماند که همه آمده‌اند به هم متلک بگویند. دقیقاً شبیه همین روزنامه‌های زرد و نشریات دم دستی که روی کیوسک‌ها می‌گذارند و رنگ‌اش هم زرد می‌شود از عدم استقبال. چرا یک اثر هنری که یک کارگردان و تهیه‌کننده با دشواری ساخته است باید در دست دو نفر در تلویزیون قرار بگیرد. چه قدرتی است که الزام ایجاد می‌کند که حتماً آقای فراستی پشت تریبون این برنامه بنشیند؟ از ابتدا هم قرص «نه» خورده باشد و همه کارها از دید ایشان مزخرف معرفی شود. آقای افخمی کجای این سینما و فرهنگ ایستاده است؟

چرا نباید اکبر عالمی این برنامه را مدیریت کند؟ چرا اسماعیل میرفخرایی مسئولیت آن را به عهده نگیرد؟ آقای افخمی نه مجری خوبی است و نه سینمایی که می‌شناسد به درد این مملکت می‌خورد. امیدوارم این تصور ایجاد نشود که چون چند تا تیکه بار من کرده‌اند من دلم درد گرفته است. من اصلاً مهم نیستم.

بعد از انتشار این مطالب بنشینند در برنامه «هفت» و مرا به سخره بگیرند، مهم نیست. باز هم می‌گویم رئیس سازمان صدا و سیما گلی به جمالتان؛ شما با این برنامه سینما را به سخره گرفته‌اید و مردم دارند ریشخند می‌کنند. سابق بر این فیلم‌ها را تجزیه و تحلیل می‌کردند، اشکالش را می‌گفتند و حسن‌اش را هم. لطف منتقد این برنامه دیگر فقط شامل حال سینمای ما هم نیست. آخر ادبیات این اظهارنظر که «به نظر من خرس بهتر از دی‌کاپریو بازی کرده است!» در شأن یک رسانه و منتقدی است که به قول معروف کتاب دارد و استاد دانشگاه هم هست! انگار نه انگار که چشم سوم هم این طرف دارد شما را تماشا می‌کند. یک برنامه سینمایی باید به من بازی کردن، فیلمسازی و… یاد بدهد و به مردم خط بدهد که به سینما بروند و چه فیلمی را ببینند نه اینکه با یک کلمه و جمله همه فیلم‌ها را تخطئه کنند.

با این شرایط چقدر نسبت به انتصاب آقای علی عسگری به مدیریت صداوسیما خوش بین هستید و از ایشان به عنوان مدیر جدید رسانه ملی چه توقعات و انتظاراتی دارید.

ایشان بیگانه نیستند و خودشان زخم خورده صداوسیما هستند اما حالا که سکان‌دار و بیرق‌دار سازمانی شده‌اند که خیلی می‌تواند تأثیرگذار باشد چند درخواست عاجزانه دارم. ارزیابی نسبت به همه حوزه‌ها در تخصص من نیست اما به عنوان کسی که در عرصه فرهنگ و هنر فعالیت دارم توقع دارم از تیمی کمک بگیرند که سطح برنامه‌سازی و سریال‌سازی تلویزیون را ارتقا دهد. بستری فراهم کنند تا سریال‌سازان موفق دوباره تلویزیون را خانه خود بدانند. تقاضای ویژه من از ایشان تجدیدنظر جدی در برنامه «هفت» است. سینما عرصه تأثیرگذار و مهمی در دنیاست، اینقدر آن را کوچک نشماریم. آدم‌های بی‌حب ‌و بغض، بی‌تکلف و متخصص را برای مدیریت و اجرای برنامه تخصصی سینما انتخاب کنیم؛ آدم‌هایی با حسن‌نیت که اسباب و تداوم آشتی دوباره مردم با سینما را فراهم کنند. این توقع بحق اهالی سینماست که انتظار داشته باشند اثرشان بیش از شبکه‌های ماهواره‌ای در رسانه ملی خودشان فرصت معرفی و تبلیغ به مردم را داشته باشد.

اصلاً قصد ورود به این ماجرا و اظهارنظر در خصوص صداوسیما را نداشتم اما بگذارید این تغییر مدیریتی را به فال نیک بگیریم. من که به شخصه تلاش می‌کنم خوش‌بین ‌باشم. این خوش‌بینی را همه‌مان نسبت به همدیگر داشته باشیم. بعد از سریال «آشپزباشی» بجز برنامه «دو قدم مانده به صبح» و موضوع آن‌که مرتبط به سالگرد سقوط ایرباس بود هیچ وقت رغبت نکردم به تلویزیون بیایم. به خاطر بی‌احترامی، بی‌توجهی و… مسائل بسیاری که خودتان هم می‌دانید اما با همه این اوصاف می‌خواهم حضور آقای علی عسگری را به فال نیک بگیرم. بیایید از همان تدبیر و امیدی که مردم رأی دادند وام بگیرید و امید بازگشت کارگردانان خوب به خانه‌های خودشان یعنی صداوسیما را زنده کنید تا مردم را پای تلویزیون بنشانید؛ امید و عشق بدهند؛ شادی بدهند؛ تخلیه‌شان بکنند؛ تسکینشان باشند؛ خوش‌بینانه نگاه کنیم؛ من می‌خواهم به تلویزیون برگردم و کار بکنم. دلم می‌خواهد، فکر کنم تلویزیون مال من است، تلویزیون مال مردم است مال همه ماست! خوش آمدید آقای علی‌عسگری، ولی تو را به خدا بیایید و همه ذهنیت‌های قبلی را پاک کنید. اعتماد کنید؛ هم به مخاطب و هم به دست‌اندرکاران تلویزیون.

 




در معارفه رییس جدید صداوسیما طرح شد⇐از طلب عفو سرافراز تا توصیه پورمحمدی به استفاده از “تیپا” به‌جای استعفاء!!!

سینماژورنال: مراسم تودیع آقای محمد سرافراز رئیس سابق سازمان صدا و سیما و معارفه آقای عبدالعلی علی‌عسکری در سالن همایش‌های سازمان صدا و سیما برگزار شد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “فارس” در این مراسم، چهره‌های مختلفی نظیر حسام الدین آشنا، داوود میرباقری، مسعود جعفری جوزانی، سیدمحمود رضوی، تقدس نژاد، داریوش ارجمند، ایرج راد، محمد حسینی، حسن خجسته، بیژن نوباوه، سیدرمضانعلی موسوی مقدم، محمد صالح علا، علی اکبر ولایتی، سردار نقدی، سردار شیرازی، محسن رضایی و … حضور داشتند.

نکته حاشیه ساز این مراسم توصیف دوپهلویی بود که معاون سیما از کیفیت حضور محمد سرافراز در رسانه ملی ارائه داد.

در ابتدای مراسم علی عسکری حکم ریاست خود را از حجت الاسلام سید هاشم رسولی محلاتی نماینده ولی فقیه در بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در حضور علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی دریافت کرد.

پورمحمدی: سرافراز نتوانست خود را با دولت و مجلس هماهنگ کند

در ادامه این مراسم علی اصغر پورمحمدی معاون سیما به ایراد سخنانی پرداخت و پس از قرائت دعایی کوتاه گفت: قرار نبود صحبت کنم ولی گفتند چون شما پیرمرد محترم شورای معاونین هستید باید صحبت کنید. من سخنران خوبی نیستم. دکتر سرافراز یک پدیده بود و هست، دکتر علی عسکری نیز یک پدیده بود و هست و مهندس ضرغامی هم یک پدیده بود و هست. به این خاطر می گویم پدیده که 14 یا 16 صفت رهبر معظم انقلاب برای دکتر سرافراز برشمردند که ایشان با استعفای سرافراز هم موافقت کردند.

وی افزود: ایشان کارهای بسیاری انجام دادند و یکی از دلایلی که باعث شد ناکام بمانند این بود که چندین کار را با هم می خواستند انجام بدهند. ملاحظات گوناگون و مختلفی وجود دارد که نمی گذارد شما به انقلاب مد نظرتان برسید. ایشان علیرغم روحیه انقلابی نتوانستند به آنچه می خواستند برسند. شاید هم ما مدیران ناتوان و نالایقی بودیم که نتوانستیم ایشان را همراهی کنیم. ما هرچه حقوق می گیریم باید به برنامه سازان و بازنشستگان و … بدهیم و بودجه ای برای برنامه سازی نمی ماند.

وی تصریح کرد: ما فرستندگان پیام با هم از نگاه فرهنگی و ارزش ها با هم متفاوت هستیم و با مخاطبان بسیاری هم روبرو هستیم. اول باید با خانواده و بعد نمازگزاران مسجد و خیابان ایران، اهالی رفسنجان، همه باید راضی باشند. ما چهارشنبه پیش مشکلات خود را خدمت آقای لاریجانی گفتیم که خبر نداشتند. یکی از نقاط ضعف سرافراز همین بود که مشکلات را نمی گوید و بیان نمی کند. مثلا آقای لاریجانی که از دوستان آقای سرافراز هستند نیز از این مشکلات خبر نداشتند.

سعی کنیم استعفا ندهیم و از مکتب “تیپا” استفاده کنیم

پورمحمدی ضمن ابراز خشنودی از حضور حسام الدین آشنا در این مراسم و آوردن وی از ردیف سوم صندلی ها به ردیف اول به شوخی گفت: همین موضوع روی میزان بودجه ما تاثیر دارد. در حالی که سردار شیرازی هم اینجا حضور دارد ولی اصلا معلوم نیست کجاست. هماهنگی در کشور ما کار بسیار سختی است و سرافراز نتوانست با دولت و مجلس هماهنگ باشد ولی گام های مهمی را برداشت و امیدوارم دکتر علی عسکری در این مسیر سخت و طولانی موفق باشد.

معاون سیما در ادامه به موفقیت های سرافراز اشاره کرد و اظهار داشت: حرکت به سمت اقتصاد مقاومتی، تمرکز بر تولیدات بهتر به جای کمیت، چابک سازی و تلاش برای حرکت رسانه ای و … همه از اقدامات موثری بود که ایشان انجام داد و من از تلاش ها و مجاهدت های خاموش ایشان قدردانی می کنم. ان شاءالله اگر ما هم در خدمتشان بودیم بتوانیم کار کنیم. یک نکته کاری هم بگویم که استعفا کلا چیز خوبی نیست و با آن موافقت می شود. سعی کنیم استعفا ندهیم و از مکتب “تیپا” استفاده کنیم.

سرافراز: طلب عفو می کنم

محمد سرافراز نیز با ابراز اینکه نمی دانم آقای پورمحمدی از ما تعریف کرد یا تخریب، بعد از مرور برخی از فعالیتهایش گفت: سازمان صداوسیما در این مقطع با مسائل زیادی هم در حوزه گفتمانی، هم مسائل سیاسی و هم مسائل فرهنگی و رسانه‌ای دست به گریبان است؛ این چالش‌ها همچنان ادامه دارد و مدیر صحیح و انقلابی همچون آقای علی‌عسکری از عهده‌ آن برخواهد آمد.

وی در واکنش به توصیه پورمحمدی درباره مقوله “استعفا” گفت: من به بخش سنتی استعفا می پردازم که استعفا به معنی طلب عفو کردن است و از همه طلب عفو می کنم که در این مدت اذیتشان کردیم و امیدوارم توفیق خدمت برای همه فراهم شود.

علی عسکری: معنای رسانه ملی در همکاری و تعامل با قوای سه گانه است

علی عسکری در سخنانی گفت: ابتدا باید از مقام عظمای ولایت تشکر کنم که به من اعتماد کردند و امیدوارم به زودی روزی را ببینم که به واسطه زحمات شما لبخند بر لب ایشان نشسته است.

وی ادامه داد: برای گسترش و غنای صداوسیما کمک کرده و اقدام می کنم. این بار بر دوش انسان های رسانه ای است و موجب افتخار و مباهات است و در همه حوزه ها قابل طرح است. چه کاری وظیفه ماست؟ عمق بخشی به تولیدات و دین باوری و مواجهه هوشندانه با موضوعات اجتماعی، نگاه کرامت آمیز به تولیدات، پاسخگویی به نیاز مخاطبان، تولید و انتقال و انتشار با کیفیت بالا و تصویر جمال زیبای ملت ایران به دست ماست.

علی عسکری ادامه داد: حمایت و پشتیبانی از به حرکت درآوردن هنرمندان عرصه رسانه و خلق آثار بزرگ فیلم ها و سریال های فاخر از ماموریت های رسانه ملی است. معنای رسانه ملی در همکاری و تعامل با قوای سه گانه است. حمایت قاطع از دولت محترم در دستیابی به اهداف نظام، پرهیز از سیاه نمایی های مرسوم، پرهیز از دو قطبی شدن جامعه، شکل دهی به مقاومت رسانه و کمک به دستیابی مردم ایران به اهداف خود از جمله اهداف رسانه ملی در دوره جدید خواهد بود.

لاریجانی: از عمر کوتاه مدیریت سرافراز تاسف می خوریم

علی لاریجانی سخنران بعدی مراسم اظهار داشت: امیدواریم آقای علی‌عسکری به گونه‌ای مدیریت کنند که 10 سال دیگر برای چنین جلسه‌ای بیاییم و از عمر کوتاه مدیریتی آقای سرافراز تاسف می‌خوریم چرا که ایشان انسان با استعداد و با هوشی است.  آقای سرافراز در ریاست رادیو و تلویزیون و در دوره فعالیت‌های خود تلاش‌های خوبی داشت. من از ایشان خواهش کردم که در رادیو و تلویزیون بماند چرا که مدیریت‌ها خیلی تاثیرگذار نیست. بلکه باید از استعدادها و توانمندی‌ها استفاده کرد.

وی بر همین اساس اضافه کرد: آقای علی‌عسکری هم قطعا موفق می‌شود که چالش‌هایی که برای سرافراز ایجاد شد، برطرف کند. البته این چالش‌ها همیشه وجود داشت که باید با عقلانیت راه‌های آن را پیدا کرد. آقای علی‌عسگری از مدیریت توانایی برخوردار است. بعید می‌دانم ایشان با پشتکار و روحیه خستگی‌ناپذیر استعفا دهند مگر اینکه شما به ایشان فشار وارد کنید که اینکه انسان در مقابل مشکلات و فشارها مقاومت کند خوب است.

وی گفت: از رهبر معظم انقلاب تشکر می‌کنم که آقای علی‌عسگری را به عنوان رئیس رسانه ملی انتخاب کردند. اگر بندهایی که در حکم ریاست سازمان صدا و سیما آمده است اجرا شود بسیاری از امور به خودی خود پیش می‌رود.




افشاگري صريح از پشت پرده ناكارآمدي رسانه ملي توسط يك رسانه اصولگرا

سینماژورنال: تغییر رییس صداوسیما که احتمالا به تغییر برخی از مدیران پایین تر سازمان هم تسری خواهد یافت سبب ساز تحلیل رسانه های مختلف شده است.

به گزارش سینماژورنال در یکی از تازه ترین تحلیلها روزنامه اصولگرا “کیهان” در یادداشتی به قلم امیر شریفی با مروری برخی از مشکلات و دلایل ناکارآمدی همه این سالهای رسانه ملی و از جمله عدم ارتباط مستقیم این رسانه با مراکز تولید اندیشه، دلیل موفقیت شبکه هایی همچون سی.ان.ان. را همین ارتباط دانسته است.

خواندن این یادداشت از آن جهت حائز اهمیت است که در سالهای قبل رسانه های اصولگرا شاید به دلیل قرابت سیاسی رسانه ملی با آرایشان چنان که باید به نقد آن نمی پرداختند اما در ماههای اخیر و بخصوص با تذکراتی که از سوی عالي ترين مقام نظام درباره رفع ایرادات رسانه ملی ارائه شده این رسانه ها هم سعی می کنند نقدهای صریحتری را به عملکرد رسانه ملی داشته باشند.

سینماژورنال متن کامل یادداشت “کیهان” را ارائه می دهد:

باز هم مدیران بالا و میانه تغییراتی خواهند کرد

اتفاقات اخیر در صدا و سیما و تغییرات و تحولاتی که به دنبال آن رخ داده و می‌دهد، بار دیگر توجه بسیاری را جلب این رسانه فراگیر و تاثیرگذار نمود. خصوصا که مقام معظم رهبری در دیدار اخیر فرهنگیان و معلمان، انتقادات مهمی را متوجه این رسانه کردند که محور آنها عدم توجه مسئولان رسانه ملی به توصیه‌ها و پیشنهادها و بی‌برنامگی برای نسل جوان و نوجوان کشور بود. انتقاداتی که پیش از این نیز بارها و بارها از سوی ایشان و دیگر دلسوزان و متفکران و اندیشمندان گوشزد شده بود.
احتمالا با تغییرات مدیریتی کلان در رسانه ملی، بازهم مدیران بالا و میانه تغییراتی خواهند کرد و جابجایی‌هایی صورت خواهد گرفت اما آیا این تغییرات و تحولات می‌تواند به معضل همیشگی این رسانه یعنی دستیابی به موقعیت یک دانشگاه آن گونه که امام راحل گفته بودند و یک قرارگاه فعال جنگ نرم آنچنان که در رهنمودهای رهبرمعظم انقلاب بوده است، پایان بخشد؟

عدم پیوند با مراکز آکادمیک علمی و دینی
بر همه آنهایی که از نزدیک و دور با مشکلات و معضلات رسانه ملی، آشنا بوده و هستند، آشکار است که اگرچه کمبود بودجه و عدم همراهی دولت در این زمینه از جمله کاستی‌های صدا و سیما بوده و هست ولی آنچه این رسانه را از موقعیت و جایگاه یک دانشگاه و قرارگاه جنگ نرم دور ساخته، بیش و پیش از بودجه و یاری دولت، دوری و عدم پیوند با مراکز آکادمیک علمی و دینی و موسسات فکری و تحقیقاتی است.

موسسات و مراکزی که وجود و حضورشان در رسانه‌های غربی در قالب اتاق‌های فکر و «تینک تانک‌»های رسانه‌ای، موجب شکل‌گیری پایه‌های ایدئولوژیک قوی در محصولات رسانه‌های آن سوی آبها شده و می‌شود.در واقع آنچه محصولات رسانه‌ای غرب و به خصوص آمریکا را از محتوای ایدئولوژیک قوی (برگرفته از تفکرات مادی گرایانه و سکولاریستی و اومانیستی غرب) برخوردار کرده، نه فقط یک پیوند ساده مابین مراکز رسانه‌ای و موسسات تحقیقاتی و پژوهشی و آکادمیک بوده بلکه اساساً به دلیل آن است که آن مراکز رسانه‌ای از دل همان موسسات آکادمیک و علمی ایدئولوژیک و نهادهای استراتژیک غرب بیرون آمده و گسترش یافته‌اند و در میان مسئولان و متولیان این عرصه‌ها اشتراکات بسیاری یافت می‌شود.

مثلا «تد ترنر» علاوه بر بنیانگذاری شبکه خبری «سی‌ان‌ان» و مدیریت غول رسانه‌ای «تی سی‌ام»، از مسئولان اندیشکده و مرکز استراتژیک «سی‌اس‌آی‌اس» نیز هست. یا سریال‌هایی همچون «لاست» و یا «هوم لند»، حاصل کار تیم عظیمی از محققان و پژوهشگران حوزه‌های مختلف بوده که نتایج کار آنها در اختیار گروه‌های نویسنده و فیلمنامه نویس قرار گرفته تا به صورت یک فیلم و یا سریال شکل گرفته و دهها میلیون نفر در سراسر جهان را تحت تاثیر قرار دهد.

ساخت “نوح” با هدایت خاخام ها
دو سال پیش وقتی پشت صحنه تولید فیلم «نوح» ساخته دارن آرنوفسکی در مصاحبه‌های مختلف کارگردان و فیلمنامه نویس انتشار یافت، آشکار شد سازندگان آن (که همگی صهیونیست‌های کابالیست هستند)، از حدود 30 خاخام کابالیست دعوت کرده‌اند تا در مرکز فرقه حدسه در بروکلین طی پروسه نوشتن فیلمنامه حضور داشته و عناصر تفکر کابالا را برای درج در فیلمنامه ارائه دهند. پس از تولید فیلم نیز از همان خاخام‌های کابالا که در هنگام نوشتن فیلمنامه حضور داشتند، مجددا دعوت به عمل آمد تا فیلم ساخته شده را تماشا کرده و نظر دهند که آیا عناصر کابالایی مد نظر آنها در فیلم لحاظ شده یا خیر.
همه این مثالها گویای آن است که مسائل و مراحلی که برای برنامه سازان و فیلمسازان و البته مدیران رسانه‌های ما به صورت یک تابو درآمده (یعنی بهره‌گیری از کارشناسان حوزه‌های مختلف فکری و دینی) در سینما و تلویزیون غرب، یک روال معمول و قطعی است. از همین روی رسانه‌های آنها،  برای ترویج افکار مادی گرایانه و شرک آمیز، حکم همان دانشگاه را داشته و قرارگاه جنگ نرم است برای مقابله و معارضه با اندیشه‌های توحیدی و اسلامی و دارای تاثیرگذاری فوق العاده برای القاء سبک زندگی و …
اما متاسفانه در کشور ما نه تنها رسانه‌ها اغلب از دل مراکز فکری و پژوهشی ایدئولوژیک (که در ایران همان حوزه‌های علمیه هستند) و یا موسسات و نهادهای فکری و آکادمیک بیرون نیامده‌اند بلکه هیچ‌گونه پیوندی هم با آنها ندارند!

منشی دفترشان را اتاق فکر کردند!!
جالب‌تر آنکه وقتی بحث اتاق‌های فکر به صورت بسیار جدی مطرح شده بود، برخی از مدیران رسانه به اصطلاح فرار به جلو کرده و از خودشان و مثلا منشی دفتر و برخی عوامل دفتری خود (که چندان با فکر و تفکر میانه‌ای ندارند!)، اتاق فکر تشکیل دادند!!
اگر در سال‌های پیش از انقلاب اتصال سینما و تلویزیون با مراکز و کانون‌های دولتی و درباری، آنها را در خدمت بسط  ایدئولوژی نوکرمآبی و باستان گرایانه و تفکرات ضد اسلامی/ایرانی  حکومت پهلوی قرار داده بود اما در سال‌های پس از پیروزی انقلاب نه تنها در جهت اتصال این رسانه‌ها با مراکز و نهاد‌های فکری انقلاب، تلاش موثری به عمل نیامد بلکه هرگونه حرکتی برای پیوند یاد شده با انواع و اقسام برچسب‌های ناچسب، از سوی جریان شبه روشنفکری و غرب‌گرایان یا دلباختگان رژیم طاغوت (که متاسفانه در اغلب مراکز رسانه‌ای حضور کلیدی داشتند) سرکوب شد.
از همین روی علی‌رغم تلاش برای ساخت برنامه‌ها و فیلم‌ها و سریال‌های انقلابی و اسلامی، اما هیچ‌گاه تلاش فوق به یک جریان قوی و حاکم در رسانه‌ها از جمله صدا و سیما تبدیل نگردید و همچنان دست جریان شبه روشنفکری برای هرگونه جولان در این رسانه باز ماند. توجیه کار هم برداشت نادرستی از رهنمود مقام معظم رهبری مبنی بر جذب حداکثری بود فارغ از تاکید معظم‌له بر حفظ اصول و ارزش‌ها.

حاصل کار، باج دادن برخی مدیران به عناصر حساب پس داده‌ای از جریان شبه روشنفکری شد که هیچ‌گاه جز به تفکرات و سبک زندگی مادی و غربگرایانه ادای دین نکرده و نمی‌کنند و به این وفاداری به فرهنگ و تمدن غرب هم رسما و علنا می‌بالند!! و نتیجه این روال نامطلوب آن است که امروز این رسانه موثر، از بسیاری کمبودها در رنج است که کمبود بودجه شاید یکی از کوچک‌ترین آنها باشد.

از نویسنده شلوارک پوش تا هنرپیشه طاغوت
اینکه فلان برنامه از یک نویسنده ضد انقلاب فراری تجلیل کرده و برنامه به اصطلاح ادبی دیگر، نویسنده هتاک و اسلام ستیز معروف را تطهیر می‌کند، اینکه کارگزاران شبکه‌های بیگانه در برنامه‌های به اصطلاح گپ و گفت جولان داده و به تبلیغ خود و همفکرانشان می‌پردازند یا علنا روی آنتن زنده از هنرپیشه‌های فاسد طاغوتی فراری دعوت می‌شود یا نمایش آثار هنرپیشه دیگر طاغوتی برگ برنده یکی از همین حضرات می‌شودیا فلان مجری نورچشمی از رانتی که سال‌ها تلویزیون به رایگان در اختیارش گذارده برای خود برند درست کرده و بی‌خیال مدیرانش، برای تبلیغات انتخاباتی از حیطه ورزش به عرصه سیاست می‌پرد یا مجری دیگر آن‌قدر میدان را برای خود باز دیده که روی صفحه تلویزیون خدا را هم بنده نیست و فلان به اصطلاح طنز پرداز که با شلوارک پوشی و انتشار حرف‌های بدتر از آن، آبروی هر چه نویسنده و طنز پرداز را در طبق اخلاص گذارد، علی‌رغم ممنوعیت با شرط عدم درج نام، نویسنده دو برنامه جنجالی می‌شود که یکی از آنها پس از تحقیر شرکت کنندگان و البته مخاطبانش، به پشت گرمی همان مدیران حداکثری! شوی طلبکاری راه انداخته و بازهم به تحقیر فاجعه بارتر مخاطبانش می‌پردازد و… و بالاخره حکایت غم‌انگیز پشت صحنه‌ای که صدای گروهی از بازیگران زن را درآورده، همه و همه بخشی از نتایج باج دادن مدیران حداکثری و بایکوت نیروهای انقلابی و مردمی است.

چه اشکالی دارد که بچه های انقلابی هم محصول تولید کنند
اما سوال از مدیران حداکثری و بی‌نیاز از مراکز فکر و اندیشه این است که در طی این سال‌ها و با خروارها باج به جریان شبه روشنفکری و بیگانه با انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن، چه گلی بر سر خود و رسانه ملی زدند؟!

چند درصد آنها را جذب انقلاب و ارزش‌های جامعه اسلامی کردند؟!! آیا معنی جذب این بوده که مثلا این حضرات را در رسانه ملی نگه داشته‌اند تا از پول بیت المال و کیسه ملت برخلاف عقاید و ارزش‌های همان ملت، برنامه و فیلم و سریال بسازند و به ریش همه بخندند؟!!!

چه اشکالی داشت در کنار هر 10 برنامه‌ای که توسط این حضرات ساخته شد، یک برنامه هم به بچه‌های انقلابی داده می‌شد که انصافا امروزه حاصل کار آنها در همه زمینه‌های برنامه‌سازی و گرافیک و استفاده از ساختارهای جذاب و به روز، قابل توجه بوده و به لحاظ استانداردهای ساختاری یک سر و گردن از آثار همه مدعیان شبه روشنفکری بالاتر است، آنچه گویا برای مدیران حداکثری از درجه اهمیت بالایی برخوردار بوده اما متاسفانه در مواجه با نورچشمی‌های شبه روشنفکری، درجه اش پایین کشیده می‌شود!!

آشتی و پیوند با نیروهای با بصیرت و معتقد به ارزش‌ها و اندیشه‌های انقلاب
به هرحال آنچه گذشته باید با نگاهی منصفانه نقد شده و برای آینده مورد استفاده بهینه قرار گیرد. تغییر و تحولات در رسانه ملی به هر اسم و نام و عنوان و شخصی منتهی شود، بهتر آنکه از آزمون و خطاهای گذشته درس بیاموزد. دیگر زمان باج دادن به جریان‌های شبه روشنفکری و غربگرا و دور از انقلاب و مردم، به سر آمده است.

حاصل و نتیجه تمامی آن باج‌ها امروزه در مقابل ماست. راه صواب رسانه ملی برای تبدیل شدن به دانشگاه و قرارگاه جنگ نرم از پیوند آن با مراکز و نهادهای فکری و آکادمیک علمی و دینی به خصوص حوزه علمیه می‌گذرد.

این راه از مسیر آشتی و پیوند با نیروهای با بصیرت و معتقد به ارزش‌ها و اندیشه‌های انقلاب عبور می‌کند. این نیروهای فکری و معتقد به انقلاب و اسلام هستند که می‌توانند پایگاه‌های محوری برای برنامه‌سازی و تولید آثار رسانه‌ای شایسته و در خور ملت ایران باشند. فیلم و سریال و برنامه‌هایی که از فکر و اندیشه و محتواسازی نیروهای فکری و باورمند به ارزش‌های جامعه اسلامی برآمده و توسط متخصصان حرفه‌ای به گونه‌ای هنری و تاثیر گذار ساخته شوند.




ابراز شادمانی نویسنده اصلاح‌طلب از استعفای دوگانه رییس صداوسیما و رییس بیمه

سینماژورنال: استعفای صداوسیما مدتی بعد از استعفای یکی از مدیران بیمه هرچند هر کدام به یک دلیل خاص صورت گرفت اما به هر حال تابوی عدم استعفا در میان مدیران رده بالای ایرانی را شکست.

به گزارش سینماژورنال همین تابوشکنی سبب ساز آن شده است که سیدعلی میرفتاح با نگارش یادداشتی در روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” ضمن ابراز خوشوقتی از این استعفاها به نقد سازوکار تملق و ریاکاری در برخی سیستمهای مدیریتی بپردازد.

سینماژورنال متن کامل یادداشت میرفتاح را ارائه می دهد:

در شهر هرآنچه هست

اتفاقاتي افتاده كه در تاريخ جمهوري اسلامي تازگي دارد و بايد آنها را به فال نيك گرفت. هم استعفاي مدير تلويزيون و هم استعفاي رييس بيمه، هر دو، اتفاقي مباركند كه اگر به «رويه» بدل شوند، شايد سرمنشأ تحولاتي عظيم شوند. چه اين دو بزرگوار را استعفا داده باشند و چه هردو داوطلبانه اين راه‌حل به ذهن‌شان رسيده باشد جاي بسي خوشوقتي و شادماني است…

سوءتفاهم نشود. من مشكلي با مديران عالي‌مقام ندارم و عزل و استعفاي‌شان تاثيري بر زندگي‌ام ندارد. شكر خدا با جهان و خلق جهان در صلح كلم و مثل عقده‌اي‌هاي هيچكاره به هيچ‌كجا نرسيده، از مديران رده‌بالا كينه به دل ندارم و از عزل و سقوط روسا لذت نمي‌برم. اما به نظرم خوب است كه قدري حساب كار دست مسوولان و مديران بيايد و بفهمند كه مختار همه‌كاره نيستند و حتما جايي و كسي هست كه از آنها حساب بكشد و بر عملكردشان نظارت كند.

متاسفانه خلق‌وخوي سلطاني بعد از دوهزار و پانصد سال مثل آينه شكسته به قطعات كوچك‌تر تقسيم شده و به دست مديراني افتاده كه براي خود منزلت و شأني ويژه قائلند، بلكه خود را صاحب اختيار و همه‌كاره مي‌پندارند. گاهي با مديران بسيار رده بالا راحت‌تر مي‌شود حرف زد و به ايشان راحت‌تر مي‌شود انتقاد كرد، درحالي كه از مديران مياني نمي‌شود حتي سوال كرد.

امپراطوری هایی که با کمک بادمجان ها راه افتاده

از «مسوول» نتوانيم «سوال» كنيم، پس از كه مي‌توانيم؟ شرمنده‌ام كه بگويم خيلي از مديران رده‌پايين رسما براي خود و البته به كمك بادمجان دور قابچين‌هاي خود امپراتوري‌هاي حقيري راه انداخته‌اند كه هيچ‌كس جرات نكند به آنها حرفي بزند يا ازآنها سوالي بپرسد. گويي سازمان زير دست‌شان جزو مايملكي است، بلكه ملك طلقي است، كه در آن اجازه هرگونه دخل و تصرفي دارند. گويي اداره يا سازمان تحت امرشان قلمروي است كه كاملا شخصي و سليقه‌اي آزادند برايش تصميم بگيرند؛ با كسي كه از او بدشان بيايد كار نمي‌كنند و دوستان‌شان را بالا بالا مي‌برند و بر صدر مي‌نشانند.

دلیل گرمی بازار تملق

اصلا دليل گرمي بازار تملق و زيرآب‌زني به همين دليل است كه اگر خدمه و پرسنل نتوانند در دل رييس‌شان به هر حيله رهي باز كنند از قافله عقب مي‌مانند و سرشان بي‌كلاه مي‌ماند. نظام ديوان‌سالاري در ايران قديمي و قدرتمند است و اتفاقا از حيث قانون و ضابطه چيزي كم نداريم منتها از آنجا كه در امر «نظارت» سختگيري نمي‌شود، بعضي مديران، شخصي و سليقه‌اي و مستبدانه كارشان را پيش مي‌برند و زيردستان خود را جزو مريدان و خدمتگزاران و چاكران خود مي‌پندارند.

البته مدير باتقوا و خدوم و حدشناس و فروتن- شكرخدا- كم نداريم. خيلي‌ها هستند كه راه ورود مداحان را سد و فكر پليد سلطاني را از سر به در مي‌كنند مع‌ذلك راه براي امپراتورهاي خرد باز است و كسي هم دست ستم و تعدي‌شان را كوتاه نمي‌كند. اين خيلي خوب است كه دو مدير عاليرتبه به خاطر خطاهاي‌شان استعفا مي‌دهند. حتي اگر استعفاي‌شان داده باشند عالي است. اما اين اتفاق زماني به رويه بدل مي‌شود كه دست رسانه‌ها و به خصوص روزنامه‌ها باز باشد و بتوانند با دقت و حوصله مو از ماست مديران بكشند. اگر اين كار هنوز رويه نيست براي اين است كه دست روزنامه‌ها باز نيست.

سخنران محترم چيزي از موضوع مورد بحث نمي‌داند

سر دزدي‌هاي دور قبل اگر حساب‌كشي مي‌كرديم مي‌دانيد چند مدير بايد استعفا مي‌دادند؟ سر آن اختلاس سه هزار ميلياردي مي‌دانيد تا كدام رده بايد استعفا مي‌داد و به ناتواني خود در امر كنترل و نظارت اعتراف مي‌كرد؟ اما استعفا كه ندادند هيچ… دلخور هم بودند كه چرا قداست‌شان را رسانه‌ها ملكوك كرده‌اند. شما ببينيد ما در سيستم مديريتي چقدر تاوان اشتباهات مديران را داده‌ايم؟ چقدر بابت خطاهاي تصميم‌گيري مديران، ملت از جيب‌شان هزينه داده‌اند؟ بسياري از سخنراني‌ها گواهي مي‌دهند كه سخنران محترم چيزي از موضوع مورد بحث نمي‌داند. تا مرد سخن نگفته باشد/ عيب و هنرش نهفته باشد.

هزینه های این اشتباهات گریه دارد

اين سخنراني‌ها گواهي مي‌دهند كه سخنرانان هنري ندارند. منتها مغلوط و اشتباه و نفساني يك چيزي مي‌گويند و به روي خود نمي‌آورند… هرجاي دنيا كسي حرف غلط بزند و اشتباه كند بايد استعفا بدهد و برود. منتها اينجا اشتباهات سخنراني‌ها تبديل به لطيفه‌هاي صوتي-تصويري مي‌شود و ملت در تلگرام مي‌بينند و مي‌خندند. اما اينها خنده ندارند؛ اگر به هزينه‌هايي كه اين اشتباهات روي دست‌مان گذاشته، نگاه كنيم، گريه هم دارند… به اين جهت است كه استعفاي مديران را به فال نيك مي‌گيرم و اميدوارم به اين دو نفر بسنده نكنند.




دومین استعفاء پس از سرافراز تحویل معاون سیما شد

سینماژورنال: بعد از پذیرفته شدن استعفای محمد سرافراز، امیر تاجیک مدیر شبکه مستند و از نزدیک ترین مدیران سیما به سرافراز که مرتب سعی می کرد با ارائه آمار در خدمت سرافراز سخن گوید، استعفا داد.

به گزارش سینماژورنال تاجیک که در ۲۵ آذر سال ۹۳ حکم خود را از دکتر علی اصغر پورمحمدی، معاون سیما تحویل گرفت، به مدت ۱۷ ماه عهده دار مدیریت شبکه مستند بود.

وی متولد سال ۶۰ فارغ التحصیل ادبیات انگلیسی، مستندساز، داور جشنواره های مستند داخلی و بین المللی، عضو شبکه مستندسازان اروپا و مدیر تولید و مستند شبکه تلویزیونی پرس تی وی بوده است. در ایام مدیریت تاجیک در شبکه مستند اقداماتی چون HD شدن پخش شبکه مستند، حمایت از مستندسازان جوان و تولید دَه ها فیلم بلند مستند و برگزاری مراسم رونمایی و معرفی آثار، راه اندازی اتاق شمس با حضور بزرگان سینمای مستند ایران، حضور آثار شبکه در جشنواره های مختلف سینمایی، امضای تفاهمنامه همکاری با مراکز، استانداری ها و نهادهای مختلف و… به وقوع پیوسته است.

وی همچنین در این مدت داوری بخش مستند سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر را نیز بر کارنامه خود اضافه کرد. تاجیک تقاضای استعفای خود را عصر روز چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت به معاون سیمای رسانه ملی ارائه کرد.

در متن استعفای امیر تاجیک آمده است:

هو الحق
جناب آقای دکتر پورمحمدی معاون محترم سیما

با سلام
روزی که مدیریت شبکه مستند را تحویل گرفتم با خود عهد کردم “حق” و “عدالت” را هرگز از یاد نبرم. به نام مصلحت پا کج نگذارم و از خیانت هایی که در امانت مردم می شود، چشم نپوشم. مهم نبوده و نیست که مسئولیت هایی اینچنین تا چه زمانی در دستان ماست. آنچه در ذهن و اندیشه ما دغدغه بود، هدایت صحیح در این مسیر پر پیچ و خم بود و اینکه بتوان آنچه از گذشته به دست ما رسیده است را توسعه و ارتقا بخشیم.

در تمام این مدت با کمک همکاران تلاشگر و متعهدم، سعی نمودیم در مسیر حرفه ای و عقلانی حرکت کنیم. از ظرفیت های عرصه مستند و مستندسازان جوان و خلاق استفاده کنیم و آنانکه جایی برای عرض اندام نداشتند را به کار گیریم. فضایی خوب، پر انگیزه و بانشاط خلق کنیم تا مستند و مستندسازی در چنین بستری جایگاه دوباره خود را پیدا کند.

صد البته که امروز آمار و ارقام معتبر نتایج این اقدامات را به خوبی توصیف می کند.

به گواه آمارهای رسمی (پیوست)، افزایش دو رقمی درصد بینندگان شبکه مستند و اقبال بخش قابل توجهی از جامعه به این شبکه، بزرگترین و بهترین نتیجه ای بود که رخ داد.

همه اینها در شرایطی رقم خورد که بنا به گواه همگان سازمان صداوسیما بدترین شرایط مالی تاریخ خود را تجربه میکرد. مدیریت همه شبکه ها علی الخصوص شبکه مستند سعی کرد با حذف هزینه های اضافی و صرفه جویی، در راستای اقتصاد مقاومتی قدم بردارد و از کمترین امکانات بیشترین فرصت ها را بسازد.
حذف پست های غیرضروری و صوری، انعقاد قرارداد های کاری منصفانه و منطقی با تهیه کننده ها و قطع همکاری با افرادی که کمترین بازدهی ممکن را به نسبت حقوقی که می گرفتند داشتند، از جمله اقدامات اساسی شبکه بود که نتیجه آن، حرکت در مسیر چابک سازی، از منویات رهبر معظم انقلاب، و تولید آثار اندک اما با کیفیت بود.

در طول این هجده ماه مستندسازانی که لایق بودند و کاربلد، به کار گرفته شدند و افرادی که رابطه شان با شبکه بر مبنایی غیر از تخصص بود کنار گذاشته شدند.

شان با شبکه بر مبنایی غیر از تخصص بود، کنار رفتند. بی شک افزایش آمار مخاطبان از دل همین اقدامات به وجود آمد و مردم به افراد متخصصی که در شبکه شروع به فعالیت کردند، اعتماد نمودند. شبکه مستند، امروز آئینه جامعه ایران اسلامی است. در این میان البته طبیعی بود با برخی تهمت ها و کارشکنی ها مواجه شویم که با توکل به خدا و تاسی به قانون و شفاف سازی سازمانی در مقابل آنان ایستادیم. آینده و آیندگان نیز در مورد حقیر و فعالیت های شبکه مستند قضاوت خواهند کرد.

حقی اگر زایل شد خدا و بنده ستم دیده او بر حقیر ببخشاید و بداند نیتی جز حرکت در مسیر پیشرفت و استیفای حقوق کسانی که بر عرصه رسانه حق داشتند، نداشتم. هر آنچه که مشورت کردیم، فهمیدیم و عمل کردیم، برای خدمت رسانی به مردم بود. با ابزار علم و ایمان به سمت رضایت خدا و خلق خدا حرکت کردیم. آنچه گذشت ادای وظیفه بود نسبت به حکم خدمتی که دریافت نمودیم. قضاوت بر نتیجه ای که در این هجده ماه بدست آمد، با مردم، و پاداش و اجری اگر داشت با خداوند کریم.

در پایان از حمایت های دکتر سرافراز، رئیس پاکدست رسانه ملی و همچنین جنابعالی از روال توسعه سینمای مستند در سازمان صدا و سیما تشکر می نمایم. برای شبکه مستند و همکاران عزیز و پرتلاشم در این شبکه آرزوی موفقیت و بهروزی می کنم و بدینوسیله استعفای خود را از سمت مدیریت شبکه مستند اعلام میدارم. بدیهی است تا معرفی سرپرست جدید، شبکه را اداره خواهم نمود.

والسلام علی عبادالله الصالحین

امیر تاجیک




بازگشت تیم ضرغامی؟

سینماژورنال: دو رور قبل که سوابق عبدالعلی علی عسکری گزینه جانشینی محمد سرافراز را مرور کردیم به طرح این پرسش پرداختیم که آیا وی به واسطه همراهی سالیان با عزت ا.. ضرغامی شرایط بازگشت همراهان رییس سابق را به سازمان فراهم خواهد کرد؟(اینحا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال حالا و ساعاتی بعد از صدور حکم رسمی علی‌عسکری در مقام ریاست سازمان، نخستین چهره ای که به او پرداخته و البته رزومه ای بلندبالا از وی ارائه داده ضرغامی است.

رییس اسبق صداوسیما در کانال تلگرامی خود در مورد عسکری نکاتی را با تیتر “رییس جدید رسانه ی ملی” منتشر کرد.

متن نوشته ضرغامی را بخوانید:

آقای دکتر عبدالعلی علی عسکری را از سال ۵۷، سال ورود به دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک آن روز) می‌شناسم.  رابطه ما از جنس دوستی و رفاقت است ولی در مقاطع مختلف در طول این سالها همکاری نزدیک با هم داشته‌ایم. یا من معاون ایشان بوده‌ام، یا ایشان معاون من بوده‌اند. بعضی وقت‌ها هم در سطحی مشابه همکار بوده‌ایم. (در سپاه، وزارت ارشاد، صداوسیما و…)

با این حال رابطه فردی، شخصیتی و دوستی ما نه تنها هیچ وقت تحت تأثیر این عناوین قرار نگرفت بلکه مرتباً مستحکم‌تر شد. این خیلی خوب است. عسکری یک نیروی انقلابی؛ مبارز، زندان رفته و معتقد به مبانی اصیل انقلاب اسلامی و راه نورانی امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) است. هرگز این اصالت را از دست نداده است. او از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره) است و در طول جنگ تحمیلی خدمات فراوانی از خود به جای گذارده است.

عسکری شخصیتی فکری و فرهنگی است و ذهن خلاق و روشنی در نظریه پردازی دارد. کسانی که از نزدیک با او کار کرده‌اند با نگاه‌های راهبردی و رو به آینده او آشنایی دارند و همواره منتظر ارائه ایده‌های جدید از او هستند. این ویژگی هم خیلی ارزشمند است. آقای عسکری انسانی نخبه و دانشگاهی است. فارغ التحصیل رشته برق و الکترونیک از یکی از بهترین دانشگاههای کشور است. در تحصیلات تکمیلی موفق بوده و امروز عضو هیئت علمی دانشگاه است و دانشجویان فراوانی در طول این سالها توسط او تربیت شده‌ اند.

دکتر عسکری در مسئولیت‌های مهمی مدیریت کرده و همواره از او به عنوان مدیری قوی و تأثیرگذار یاد می‌کنند. پروژه‌های تحقیقاتی بزرگی را در وزارت سپاه به نتیجه رسانده و تا تولید انبوه پیش برده است. راه‌اندازی فروشگاههای زنجیره‌ای رفاه؛ معاونت سیاحتی و زیارتی وزارت ارشاد؛ ریاست سازمان ایرانگردی و جهانگردی، معاونت آموزشی صداوسیما و معاونت توسعه و فناوری سازمان از جمله مدیریت‌های او محسوب می‌شوند.

انقلاب بزرگ دیجیتال در رسانه ملی بدون تردید مرهون فکر و اندیشه بلند و مدیریت شایسته ایشان است. امروز مردم عزیزمان بدون تهیه گیرنده جدید و با یک دستگاه ارزان مبدل سیگنال، از پیشرفته‌ترین سیستم  دیجیتال (MPEG 4) استفاده کرده و از شبکه‌های فراوان و با کیفیت آن لذت می‌‌برند. این تحول بزرگ ملی به هزار دلیل می‌توانست مسکوت و متوقف شود ولی انگیزه و روحیه بالای عسکری بر آن فائق آمد. از ایشان ممنونم.

عسکری با سازمان صداوسیما آشناست. او اهل کادرسازی و تربیت نیروی انسانی هم هست. مشورت‌پذیر و اهل تعامل و همکاری است. اگر این ویژگی‌هایش را حفظ کند حتماً کارنامه‌ای درخشان از خود باقی خواهد گذاشت.




رییس جدید صداوسیما منصوب شد/داماد آیت‌ا.. شهید، جانشین سرافراز شد+عکس

سینماژورنال: در حالی که در هفته اخیر مرتب شایعاتی درباره استعفای محمد سرافراز شنیده می شد بالاخره امروز 22 اردیبهشت ماه و با حکم رهبری این استعفا پذیرفته شد.

به گزارش سینماژورنال رهبر انقلاب در حکمي با پذيرش استعفاي سرافراز، عبدالعلي علي‌عسکري را به رياست سازمان صداوسيما منصوب کردند.

علی‌عسکری معاون فناوری عزت‌ا.. ضرغامی چنان که پیشتر سینماژورنال گزارش داده بود داماد آیت ا.. شهید مهدی داوودآبادی است.(اینجا را بخوانید)

متن حکم رهبر انقلاب برای علی‌عسکری چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر عبدالعلی علی‌عسگری دام توفیقه

نظر به استعفای جناب آقای محمّد سرافراز و با تشکر از تلاشهای انقلابی و ارزشیِ دلسوزانه‌ی ایشان که هرگز نباید فراموش شود، جنابعالی را که برخوردار از پیشینه انقلابی و تجربیات مدیریتی در رسانه ملّی، هستید، به ریاست سازمان صداوسیما منصوب می‌کنم.

آنچه باید توصیه شود، در حکم اینجانب به جناب آقای سرافراز به تفصیل آمده است. لذا مؤکداً سفارش می‌کنم به برنامه‌ریزی، رعایت راهبردهای کلان، جذب و حفظ و تربیت نیروهای انقلابی و کارآمد و حضور مؤثر در فضای مجازی اهتمام بورزید و به خدای متعال توکل و اعتماد کنید. توفیقات شما را از درگاه ربوبی مسألت می‌کنم.

سیّد علی خامنه‌ای
۲۲ اردیبهشت ۹۵

کارشناس مهندسی الکترونیک و دکترای بهره‌وری

عبدالعلی علی‌عسکری که به مانند ضرغامی فارغ التحصیلی مهندسی است تحصیلات خود در رشته مهندسی الکترونیک را تا مقطع کار‌شناسی به پایان برده و بعد از آن کارشناسی ارشد مدیریت و دکترای سیستم و بهره‌وری گرفته است.

علی‌عسکری در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، در حوزه‌های مدیریتی صنایع هوا و فضا ورود پیدا کرد و در سالهای بعد در سمت‌هایی همچون مشاور دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، معاونت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیر عاملی سازمان مراکز ایرانگردی و جهانگردی، مدیر عاملی بنیاد فرهنگی پژوهشی غرب‌شناسی، معاونت آموزشی سازمان صدا و سیما و ریاست دانشکده صدا و سیما و معاونت توسعه و فناوری رسانه صدا و سیما به کار پرداخت.

علی‌عسکری که در دوران ریاست ضرغامی بر رسانه ملی به عنوان معاون توسعه و فناوری سازمان مشغول به کار بود فعالیتهایی را هم در تغییر ساختار ابزارهای رسانه ملی از آنالوگ به دیجیتال انجام داده است.

عبدالعلی علی عسکری
عبدالعلی علی عسکری

داماد روحانی شهید

به گزارش سینماژورنال عبدالعلی علی‌عسکری داماد آیت‌ا.. شاه‌آبادی است.

آیت‌ا.. مهدی شاه‌آبادی که فرزند آیت‌ا.. محمدعلی شاه‌آبادی از مجتهدان بنام تاریخ تشیع بود، از جمله روحانیون مبارز در دوران پیش از انقلاب اسلامی بود.

وی در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم در کنار کمک به راه انداری کمیته انقلاب اسلامی به عنوان یکی از هسته های اصلی جامعه روحانیت مبارز به عنوان نماینده تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی هم حضور داشت. آیت‌ا.. شاه‌آبادی در اردیبهشت ۶۳ در جزیره مجنون به شهادت رسید.

حمید شاه‌آبادی معاونت هنری دولت دوم محمود احمدی‌نژاد فرزند آیت‌ا.. شاه‌آبادی است.

آیت ا.. مهدی شاه آبادی

آیت ا.. مهدی شاه آبادی

حمید شاه آبادی
حمید شاه آبادی



داماد آیت‌ا.. شهید، ریاست صداوسیما را به‌دست می‌گیرد؟+عکس

سینماژورنال: حواشی و شایعات درباره استعفای محمد سرافراز رییس صداوسیما همچنان در فضای رسانه ای وجود دارد.

به گزارش سینماژورنال نگاه رسانه ها به این ماجرا هم کاملا خط کشی شده است؛ برخی سعی می‌کنند از کذب بودن این شایعات بگویند و آن را دسیسه مخالفان رییس فعلی بدانند و در این بین واکنشهایی مانند واکنش مدیر مرکز انیمیشن صبا که این شایعه‌پراکنی را محصول یک کانال تلگرامی می‌داند به کمک این عده می‌آید.

برخی نیز با قطعی دانستن رفتن سرافراز به معرفی گزینه های جانشین وی می پردازند.

در بین رسانه های دسته دوم جدی‌ترین گزینه‌ای که برای جانشینی سرافراز طرح شده است عبدالعلی علی‌عسکری است؛ معاون فنی سازمان صداوسیما در دوره عزت‌ا.. ضرغامی.

رسانه هایی که بر روی نام علی‌عسکری تأکید کرده‌اند از این گفته اند که در روزهای گذشته نماینده وی در دفتر سرافراز حاضر شده و جزییات اداری تغییر مسئولیت در حال انجام است!

اما علی‌عسکری کیست؟

به گزارش سینماژورنال عبدالعلی علی‌عسکری که به مانند ضرغامی فارغ التحصیلی مهندسی است تحصیلات خود در رشته مهندسی الکترونیک را تا مقطع کار‌شناسی به پایان برده و بعد از آن کارشناسی ارشد مدیریت و دکترای سیستم و بهره‌وری گرفته است.

علی‌عسکری در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، در حوزه‌های مدیریتی صنایع هوا و فضا ورود پیدا کرد و در سالهای بعد در سمت‌هایی همچون مشاور دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، معاونت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیر عاملی سازمان مراکز ایرانگردی و جهانگردی، مدیر عاملی بنیاد فرهنگی پژوهشی غرب‌شناسی، معاونت آموزشی سازمان صدا و سیما و ریاست دانشکده صدا و سیما و معاونت توسعه و فناوری رسانه صدا و سیما به کار پرداخت.

علی‌عسکری که در دوران ریاست ضرغامی بر رسانه ملی به عنوان معاون توسعه و فناوری سازمان مشغول به کار بود فعالیتهایی را هم در تغییر ساختار ابزارهای رسانه ملی از آنالوگ به دیجیتال انجام داده است.

عبدالعلی علی عسکری
عبدالعلی علی عسکری

داماد شهید آیت‌ا.. شاه‌آبادی به رسانه ملی می آید؟

به گزارش سینماژورنال اما همه این سوابق را که کنار بگذاریم و علی‌عسکری را به لحاظ سابقه خانوادگی مرور کنیم بیش از هر چیز نسبت خانوادگی ایشان با آیت‌ا.. مهدی شاه‌آبادی به چشم می آید. علی‌عسکری داماد آیت‌ا.. شاه‌آبادی است.

آیت‌ا.. مهدی شاه‌آبادی که فرزند آیت‌ا.. محمدعلی شاه‌آبادی از مجتهدان بنام تاریخ تشیع بود، از جمله روحانیون مبارز در دوران پیش از انقلاب اسلامی بود و در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم در کنار کمک به راه انداری کمیته انقلاب اسلامی به عنوان یکی از هسته های اصلی جامعه روحانیت مبارز به عنوان نماینده تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی هم حضور داشت. آیت‌ا.. شاه‌آبادی در اردیبهشت 63 در جزیره مجنون به شهادت رسید.

حمید شاه‌آبادی معاونت هنری دولت دوم محمود احمدی‌نژاد فرزند آیت‌ا.. شاه‌آبادی است؛ اگر این فرضیه را بپذیریم که علی‌عسکری رییس صداوسیما خواهد شد آن گاه باید به طرح این پرسش پرداخت که آیا زمینه حضور معاون هنری دولت احمدی‌نژاد در رسانه ملی هم فراهم خواهد شد؟

سوال بعدی آن است که آیا نزدیکی علی‌عسکری با ضرغامی این شانس را پیش روی مدیران و مشاوران سازمان در آن دوره می گذارد که با حضور علی‌عسکری شرایط حضور مجددشان به رسانه ملی فراهم آید؟

برای دانستن پاسخ این پرسشها باید کمی صبر کرد…

آیت ا.. مهدی شاه آبادی
آیت ا.. مهدی شاه آبادی
حمید شاه آبادی
حمید شاه آبادی



دوستداران سرافراز به صف می‌شوند

سینماژورنال: در حالی که در روزهای اخیر شایعات فراوانی پیرامون استعفا یا جایگزینی محمد سرافراز با چهره ای تازه منتشر می‌شود، شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارد که فردا سه شنبه 21 اردیبهشت تجمعی در حمایت از این مدیر برگزار شود.

به گزارش سینماژورنال گویا در این تجمع تعدادی از پرسنل رسانه ملی و البته برخی از چهره های هنری تلویزیون حضور خواهند داشت.

این گردهمایی بعد از نماز ظهر و عصر فردا مقابل مسجد بلال سازمان صداوسیما برگزار خواهد شد و هدف اصلی آن تأکید بر ثبات مدیریت به عنوان راهکاری برای حل مشکلات گریبانگیر رسانه ملی است.

سرافراز در مدت حضورش در رسانه ملی به دلایل مختلف که یکی از اصلی ترین آنها تعدیل نیروهای ناکارآمد و چابک سازی سیستم است با انتقاد چهره هایی مواجه شده است که در همه این سالها به صورت پاره وقت و با عناوینی نظیر کارشناس و مشاور در رسانه ملی مشغول به کار بودند و به این واسطه دستمزدهای خوبی هم می گرفتند اما در مجموعه جدید جایی نداشتند.

کمبود بودجه رسانه ملی در کنار انتقادات این گروه تعدیل شده سبب ساز آن شده است سرافراز که با هدف چابک سازی به رسانه ملی آمده بود فشارهای فراوانی را تحمل کند….




تیتر یک رسانه اصولگرا⇐یکی از این سه تن جایگزین سرافراز در رسانه ملی می‌شوند؟

سینماژورنال: «یکی از این سه تن جایگزین سرافراز در رسانه ملی می‌شوند؟»

به گزارش سینماژورنال آنچه خواندید تیتر گزارشی است که سایت “تابناک” رسانه اصولگرای نزدیک به محسن رضایی منتشر کرده است.

در ذیل این تیتر هم گمانه زنی هایی شده است درباره استعفای رییس فعلی صداوسیما که معلوم نیست چقدر می تواند صحت داشته باشد.

سینماژورنال متن گزارش “تابناک” را ارائه می دهد:

برخی خبرها از احتمال خداحافظی محمد سرافراز، رئیس سازمان صداوسیما از ساختمان شیشه‌ای جام‌جم حکایت دارد؛ گمانه زنی که پیش از این نیز شده بود، ولی اکنون با جدیت بیشتری مطرح می‌شود و حتی از وقوع این تغییرات در چند روز آینده سخن به میان آمده است.

برای نخستین بار اسفند سال ۱۳۹۴ با شنیده‌های متواتری پیرامون استعفای محمد سرافراز رئیس رسانه ملی همراه و غلامعلی حدادعادل به سمت گزینه ریاست این سازمان مطرح شد و دلیل این استعفا نیز ناکافی بودن بودجه سازمان و برخی اختلافات بر سر بودجه میان دولت و سازمان صداوسیما عنوان شد.

حسن خجسته، معاون سابق سازمان صداوسیما در امور صدا، نایب رئیس اتحادیه رادیو تلویزیون‌های آسیا و اقیانوسیه (ABU) در سال ۲۰۰۷ و معاون نظارت و برنامه ریزی صداوسیما نیز گزینه دیگری بود که برای تصدی این مسئولیت مطرح شده و در روزهای بعد حتی گفته شد، سرافراز در روزهای پایانی سال در سر کار حضور نیافته و تا واپسین روزهای سال، موضوع استعفا به یکی از خط‌های خبری تبدیل شده بود.

سکوت روابط عمومی سازمان صداوسیما نیز به این ماجرا دامن زده بود، به گونه‌ای که بسیاری از رسانه‌ها این سکوت را نشانه تأیید خبر‌ها تلقی کردند و با تأخیر به پوشش خبر‌ها پرداختند؛ اما اندکی بعد روابط عمومی صداوسیما در واکنشی دیرهنگام نه تنها استعفا و غیبت سرافراز را تکذیب کرد و از آخرین فعالیت‌های رئیس سازمان در آخرین روزهای سال در این مجموعه سخن به میان آورد، بلکه حتی بحث برخورد حقوقی با منتشرکنندگان این گمانه زنی‌ها را به میان کشید.

طی چند روز آینده اتفاق جدیدی می افتد؟
از روز گذشته، بار دیگر برخی رسانه‌ها از استعفای محمد سرافراز خبر دادند و این بار یک گزینه تازه نزدیک به غلامعلی حداد عادل را نیز مطرح کردند؛علی عسکری، معاون فنی سازمان صداوسیما در دوره عزت‌الله ضرغامی. بر اساس این خبر‌ها که با توا‌تر منابع همراه شده، طی چند روز آینده، استعفای رئیس سازمان صداوسیما رسماً علنی می‌شود و حکم رئیس جدید صادر خواهد شد و گفته می‌شود، انتقاد برخی اشخاص از عملکرد صداوسیما در تریبون‌های رسمی نیز پس از شنیدن این خبر بوده است.

هرچند از علی عسکری به عنوان گزینه محتمل در گمانه‌زنی‌ها یاد می‌شود، غلامعلی حدادعادل و حسن خجسته نیز گزینه‌هایی هستند که در صورت تأیید استعفای سرافراز، ممکن است این مسئولیت را بر عهده بگیرند. با این حال باید تا اطلاعات شفاف‌تر صبر کرد، چون تجربه نشان داده ممکن است هر لحظه اتفاق تازه‌ای رخ دهد.

محمدسرافراز پانزدهم آبان ۱۳۹۳ با حکم رهبر معظم انقلاب به عنوان پنجمین رئیس سازمان صداوسیما منصوب شد و در دوره نوزده ماهه حضورش در صداوسیما، اقدامات مفیدی به خصوص در راستای کوچک‌سازی و چابک‌سازی سازمان متبوعش انجام داد که این فعالیت‌ها همچنان استمرار دارد.




تازه‌ترین آمار مديران جديد سيما⇐ريزش مخاطب در ٥ ساله دوم ضرغامي و اما بهبود در يك سال اخير!!

سینماژورنال: رسانه ملی بخصوص بعد از پخش سریالهایی نه چندان باکیفیت در نوروز امسال با انتقاد رسانه ها مواجه شد و شاید همین انتقاداتبود که باعث شده به تازگی این رسانه آماری درباره افزایش مخاطب در دوره مدیریت جدید ارائه کند.

به گزارش سینماژورنال روابط عمومی سازمان سینمایی با انتشار گزارشی در روز هجدهم اردیبهشت ماه از کاهش مخاطبان این رسانه در فاصله 88 تا 93 و افزایش مخاطب در یک سال اخیر خبر داد.
متن کامل گزارش روابط عمومی سازمان سینمایی را بخوانید:
براساس آخرین آمار منتشر شده از سوی مرکز پژوهش و سنجش افکار صدا و سیما میزان بینندگان تلویزیونی در سراسر کشور 2 درصد و در تهران حدودا 5 درصد افزایش داشته است.
 
با توجه به آمار ارائه شده، شبکه یک سیما در سطح ملی بیشترین میزان بیننده را در سال 88 (78 درصد) و کمترین مخاطب را در سال 92 (58 و 6 دهم درصد) تجربه کرده است ولی آمارهای پارسال در مرکز از افزایش6 و 68 صدم درصدی شبکه یک خبر می دهد. در تهران نیز آمار بینندگان شبکه های تلویزیونی از افزایش 9 درصدی بینندگان شبکه یک خبر می دهد.
 
شبکه دو سیما نیز در طول سال های 88 تا 93 با کاهش مخاطبان خود رو به رو بوده است، به طوری که در طول این سال ها میزان بینندگان به مرور تا 19 و یک دهم درصد کاهش را نشان می دهد.
 
با مقایسه آمار دو ساله 93 (54 و 9 دهم درصد) و سال 94 (67 درصد) شاهد افزایش تقریبا 13 درصدی شبکه دو هستیم.
 
با مطالعه آمار بینندگان شبکه های سه و چهار طی سال های 93 و 94 نیز به ترتیب افزایش 4 و 10 درصدی بینندگان ملاحظه می شود.
 
در دیگر شبکه ها نیز افزایش 6 تا 10 درصدی مشاهده می شود.
 
این تحقیق برگرفته از نظرسنجی های مرکز پژوهش و سنجش افکار رسانه ملی است که طی سال‌های 88 تا 94 انجام و در آن از جامعه آماری افراد بالای 11 سال نمونه گیری شده است.

چرا نمی‌توان به این آمار خوش‌بین بود؟

به گزارش سینماژورنال در اینکه رسانه ملی در دوره دوم مدیریت ضرغامی ریزش مخاطب داشته شکی نیست.
به هر حال حلقه های بسته تولید تله‌فیلم و سریال برای رسانه ملی و محافظه کاری در استفاده از نیروهای تازه نفس، خلاق و باانگیزه در آن سالها و غلبه نوعی رابطه گرایی بجای تاکید بر ضوابط که باعث مشاهده مواردی مانند سپردن تولید به تهیه کننده 23 ساله بود(!!!) موجب شد مخاطبان هر روز بیشتر از روز قبل به دنبال جایگزینی برای رسانه ملی باشند.
اما درباره افزایش مخاطب در سال اخیر چطور؟ آیا با صراحت می توان درباره افزایش مخاطب در این یک سال رای داد؟

کجاست جریان تازه ای که می بایست پویایی رسانه ملی را موجب شود؟
به نظر می رسد در بالا رفتن مخاطب در یک سال اخیر باید با شک نگریست.
به هر حال به جز استثنائاتی خُرد نه جریان تازه ای به اتمسفر تولید محصولات نمایشی تلویزیون وارد شده است و نه فکری شده است برای شکستن حلقه بسته سریال سازی در تلویزیون.
نگاهی به وضعیت کیفی همین سریالهای نوروزی تلویزیون و دامنه مخاطبان آن و مقایسه آن با مخاطبان سینما در همین برهه زمانی نوروز بیش از پیش این نکته را به ذهن می رساند که فقط یک تنوع نسبی در چینش اکران نوروز چطور باعث جلب مخاطب شد و از آن طرف سپردن تولیدات نوروزی به آدمهای تکراری و توسل به سوژه های تکراری تا چه اندازه به زدگی مخاطب منجر گردید…
پس برای بالا رفتن مخاطب به جز ارائه آمار باید به فکر رفع ایرادات بنیادی بود و پر کردن حفره های سیستم.