1

اصولگرا علیه اصولگرا⇐طعنه‌های تند نویسنده “وطن امروز” به برنامه تلویزیونی شبکه افق

سینماژورنال: اتفاقی که روز گذشته در تحریریه روزنامه اصولگرای “وطن امروز” رخ داده و به دلیل پاره ای اختلافات با یک نهاد خاص وسایل تحریریه این روزنامه تخلیه شده سبب ساز آن گشته که حسین قدیانی نویسنده این روزنامه در یادداشتی به انتقاد از شرایط پیش آمده بپردازد.

به گزارش سینماژورنال قدیانی به مانند اغلب یادداشتهایش کوشیده ماجرای تخلیه تحریریه را هم پیوند بزند به مظلومیت بچه حزب‌اللهی‌هایی که خودش را هم یکی از آنها می‌داند.

در خلال این یادداشت طعنه تندی هم می بینیم به یکی از برنامه های تلویزیونی که در توصیف قدیانی، متهم امنیتی فتنه 88 مهمان آن بوده است؛ به نظر می رسد این طعنه خطاب به برنامه “180 درجه” شبکه تلویزیونی افق باشد که اخیرا در یکی از برنامه هایش از محمد قوچانی روزنامه نگار اصلاح طلب به عنوان مهمان دعوت به عمل آورده بود. روزنامه نگاری که این سالها مشی مستقل خویش را رها کرده و به عضویت حزب کارگزاران درآمده است.

اینکه قدیانی که خود نویسنده ای منسوب به اصولگرایان است طعنه ای میزند به برنامه شبکه‌ای مانند افق که توسط نیروهایی اغلب اصولگرا حمایت می شود می‌تواند نمادی باشد از اختلافات اندیشه ای که در دایره اصولگرایی وجود دارد.

متن کامل یادداشت حسین قدیانی را بخوانید:

همه آزادند الا…

«در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزب‌اللهی‌ها!» با همه علائقم به روحیات انقلابی، هر وقت به این جمله برمی‌خورم، دوست دارم بنشینم و کلی ردیه برایش بیاورم! اقلش این است که بگویم سید شهیدان اهل قلم، هنگام بیان این جمله، دیگر زیادی احساساتی شده بود! و اصلا یک چیز دیگر؛ آیا ممکن است در جمهوری اسلامی همه آزاد باشند الا حزب‌اللهی‌ها؟! راستش را بخواهید اساسا خیلی موافق این نوع نگاه نیستم! هم از مظلوم‌نمایی بدم می‌آید، هم از اینکه بخواهیم خدای نکرده قضاوت‌های احساسی درباره نظام داشته باشیم! هم‌الان حس واکاوی فلان یادداشت و بهمان متن را ندارم اما اینقدرش یادم هست که در بعضی مطالب، خیلی زیرپوستی، زیرآب این جمله را زده‌ام! با همه این اوصاف، می‌خواهم اعترافی بکنم و بالاتر! دستانم را در برابر این جمله به علامت تسلیم بالا بیاورم! آری!

خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم، چرا که «در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزب‌اللهی‌ها»! نور ببارد به آن قبر مرمرینت مرتضای آوینی! حرف حساب، جواب ندارد! دولت هم اگر از ما شکایت به دستگاه قضا نبرد، مگر فلان نهاد بدبختانه حکومتی مرده است که در روز روشن، میز و صندلی سردبیر روزنامه را به خیابان منتقل نکند؟! آه! در جمهوری اسلامی همه احترام دارند الا حزب‌اللهی‌ها! آنجا که هنگام ورود به ساختمان نیم‌بند روزنامه، متحیر می‌مانی که میز و صندلی سردبیری، کف خیابان چه می‌کند؟! و اصلا چرا این همه مأمور؟! اینجا چه خبر است؟! القصه! ساعت ۱۴ روز سه‌شنبه، زنگ زدم دفتر که ایمیل‌تان را چک کنید! متنم را فرستاده‌ام! تیترش را هم زده‌ام «فیش حقوقی صیاد»!

بچه‌های دفتر اما گفتند: «ریخته‌اند روزنامه و دارند وسایل را یکی‌یکی می‌برند بیرون!» به طرفة‌العینی آماده شدم و راه افتادم! در راه زنگ زدم به یکی از همکاران که این بار کدام متن روزنامه، این بلا را سر ما آورده؟! خنده تلخی تحویلم داد و گفت: «مأموران فلان نهاد با کلی باربر ریخته‌اند روزنامه، از اتاق سردبیری شروع کرده‌اند دارند یکی‌یکی وسایل را می‌ریزند کف خیابان! که چی؟! که حکم تخلیه دارند! وقتی رسیدند اتاق سردبیری، سردبیر می‌خواست نماز بخواند که به او گفتند نمازت را برو توی خونه بخون! و البته سردبیر بی‌آنکه با جماعت وارد بگومگو شود قامت بست اما آنها حتی حرمت نماز را هم نگه نداشتند و در همان‌ حین، میز و صندلی‌ها را داشتند می‌بردند بیرون!»

با اعصابی خراب، تلفن را قطع کردم و کلی در دلم به خودم بد و بیراه گفتم که حالا باز برو ردیه بیاور علیه جمله آوینی! همین جا بگویم که من خود از آن دسته‌ام که دیوانه‌وار معتقدم روزنامه‌نگار حتی اگر بمیرد هم نباید روزنامه را تعطیل کند اما خود به خدایی من اگر جای سردبیر روزنامه بودم، دیگر وطن امروز را درنمی‌آوردم! گمانم ما همان کودکان گل‌فروش سر چهارراهیم! روزنامه‌های زنجیره‌ای که یک روز سردار همدانی را می‌زنند، یک روز سردار سلیمانی را، و هنوز از تهمت بزرگ تقلب عذری نخواسته‌اند، سر و مر و گنده، اما وطن امروز، وسایل اتاق سردبیرش باید کف خیابان باشد! گفت «در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزب‌اللهی‌ها!»

دعوت از روزنامه نگار مدعی تقلب

یکی از این برنامه‌های تلویزیونی، محکوم امنیتی فتنه ۸۸ را به عنوان مهمان دعوت می‌کند تا بلکه سردبیر چندین روزنامه و مجله که بلااستثناء در همه‌شان به نظام تهمت درشت تقلب در انتخابات زده، برای مخاطب از «نقش مطبوعات در انتخابات جمهوری اسلامی» سخن بگوید!

«در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزب‌اللهی» به شهادت کلیت صدا و سیما نیست، بلکه به شهادت امثال همین برنامه‌ها است! و این داغ را مضاعف می‌کند! «در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزب‌اللهی‌ها» به شهادت شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی از من و ما نیست، به شهادت رفتار و گفتار کاملا موقر و کاملا متین دست‌اندرکاران همان نهادی است که این بلا را سر ساختمان روزنامه وطن امروز آوردند! و این داغ را مضاعف می‌کند! مگر ما متوقع هستیم که وزیر ارشاد از ما حمایت کند؟! مگر ما متوقع کمک وزرای کابینه دولت اعتدال هستیم؟! هیهات!

«در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزب‌اللهی‌ها» نه برای این است که دولت اعتدال -بخوانید یکی از دولت‌های جمهوری اسلامی!- ما را می‌زند! این که خب طبیعی است و باید هم بزند! وقتی سید شهیدان اهل قلم می‌گوید «در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزب‌اللهی‌ها» نه از آن روست که «BBC» یا حتی «بیست و سی» -اولی همیشه و دومی تک و توک- خط حزب‌الله را وارونه جلوه می‌دهند! بل از آن روست که برای برنامه «نقش مطبوعات در انتخابات جمهوری اسلامی» دعوت از روزنامه‌نگار مدعی تقلب می‌کند!

روزگار غریبی است نازنین

و در عین حال، اعوان و انصار نهادی حکومتی، میز و صندلی اتاق سردبیری “وطن امروز” را بریزند کف خیابان! روزگار غریبی است نازنین! خوش به حالت آقای دعایی! هم با حق دم‌ می‌خوری و هم با باطل! روزنامه‌نگار یعنی تو!

گور پدر روزنامه نگار متعهد، مستقل و آزاد! قلم را باید فروخت! هر روز به یک جناح! باید ساخت! باید پاخت! باید هم در جلسات بزرگان آفتابی شد و هم از ایشان حکم داشت، هم فصلی یک بار با تیترهای ۶ ستونی برای فتنه جشن تولد گرفت! غبطه می‌خورم به این همه آسودگی! رئیس همان نهادی که آن بلا را سر اتاق سردبیر روزنامه ما آورد، تو را از فرسنگ‌ها دور هم ببیند برایت خم می‌شود! خوش به حالت! حکم تخلیه سهم ما، حکم داشتن از بزرگان سهم تو! آن وقت من‌باب اعتدال، افه مستقل بودن سهم تو، افترای حکومتی بودن سهم ما! تقسیم کار جالبی است! ما که راضی به رضای خدا هستیم! همین! همین و دیگر هیچ!




تناقضی بزرگ در خبررسانی پیرامون تخریب(؟!) بیلبوردهای “بادیگارد”⇐اين گروه فشار را چه كسي راهنمايي مي‌كند؟/ ادعاي تولد گروه جديد فشار از مستندات تا خيال‌پردازي…

سینماژورنال: در حالی که پیش از این تخریب بیلبوردها و بنرهای آثاری که مورد انتقاد جریانات افراطی بودند را شاهد بودیم در بدعتی حیرت انگیز مسئول خانه طراحان انقلاب اسلامی از تخریب شبانه بیلبوردهای “بادیگارد” خبر داده است.

به گزارش سینماژورنال ابتدا متن گفته های این مسئول درباره تخریب بیلبوردهای “بادیگارد” را بخوانید:

پس از آن که دو هفته پیش برای نخستین بار تعداد زیادی از بیلبوردها به صورت شبانه پایین کشیده شده بود از سازمان زیباسازی شهرداری تهران موضوع را جویا شدیم که آنها نیز ضمن ابراز بی‌اطلاعی از عاملان این حادثه، با سعه صدر نسبت به ترمیم این جایگاه‌ها اقدام کردند. در روزهای گذشته شاهد دومین مرتبه هجوم به بیلبوردهای تبلیغاتی فیلم سینمایی «بادیگارد» بوده‌ایم که هر چند مشخص نیست عاملان این حمله‌ها چه کسانی هستند اما تا کنون دو مرتبه به این بیلبورد‌ها هجوم برده‌اند.

مسئول خانه طراحان انقلاب اسلامی ادامه داد: آخرین مرتبه هجوم به بیلبوردها هم مربوط به بامداد پنجشنبه هفته گذشته است که تعدادی از بیلبوردها مجددا پایین کشیده شد که مهم‌ترین آنها بنر بزرگ حوالی پل چوبی بود که اتفاقا بسیار منظم و دقیق پایین کشیده شده بود و احتمالا با کاتر بریده شده و اثری از پاره پاره شدن بنر وجود نداشت و کل بنر بود که پایین آورده شده بود. البته تغییرات در سطح تبلیغات امری عادی است و ممکن است هر چند روز یک بار تعدادی از بنرها جابه‌جا شوند اما اتفاقات اخیر تعمدی بوده و مسئولان امر هم ضمن بی‌اطلاعی از این رخدادها از این اتفاق متعجب بوده‌اند.

هنوز مشخص نیست که عاملان این ماجرا چه کسانی بوده‌اند و چه نیتی برای این کار داشته‌اند اما آنچه مسلم است این است که برای فیلمی مانند بادیگارد که طبق ضوابط و قوانین رسمی کشور نسبت به تبلیغات در رسانه‌های رسمی و قانونی اقدام می‌کند، چنین اتفاقاتی می‌تواند تاثیرگزار باشد و امیدواریم دیگر شاهد چنین رخدادهای هنجارشکنانه‌ای نباشیم.

تناقضی بزرگ در خبررسانی پیرامون تخریب بیلبوردهای “بادیگارد”

به گزارش سینماژورنال اینکه بیلبوردهای فیلمی چون “بادیگارد” که اتفاقا علاوه بر طیف اصولگرا، طیف اصلاح طلب و رسانه های آن نیز با آن همراهی نشان داده اند مورد تخریب قرار می گیرد شاید یکی از جدی ترین معماهای اکران در همه این سالها باشد.

در گذشته وقتی آثاری که مورد حمایت طیف اصلاح طلب بودند دچار برخوردهای افراطی می شدند، اصلاح طلبان، گروههای فشار منتقد آثارشان را مسبب این تخریبها می دانستند اما برای فیلمی که محصول جریان اصولگرایی است این تخریب را می‌توان محصول چه گروهی دانست؟

اگر این فرضیه را درنظر بگیریم که افراطیون مقابل هم گروه فشاری دارند که قادر است به تخریب بنرهای فیلمی بپردازد که مقابل آرمانهای آنهاست آن گاه دو سوال پیش می آید؟

چطور است که این گروه در رسانه های خود نه تنها برخورد ضربتی با محصول حاتمی کیا نشان نمی دهند که اتفاقا به قدر کفایت تصویر او و فیلمش را روی جلد برده اند؟

چه کسی بیلبورد فیلمی را تخریب کرده که بودجه اش را سازمان ارزشی اوج داده و مشاور فیلمنامه اش قوچانی و لیلاز بوده اند؟

از آن سو اگر این طیف گروه فشاری داشته چطور در بحبوحه اتفاقات منجر به برجام و بالا رفتن بیلبوردهای “صداقت آمریکایی” که به اعتقاد بسیاری از هواداران اصلاحات نوعی سنگ اندازی در مسیر برجام بود چنین برخوردهایی از سوی این طیف صورت نگرفت.

همه اینها را که کنار بگذاریم “بادیگارد” از جمله پروژه های حاتمی کیا بوده که با بودجه نهاد ارزشی اوج که در شمول نهادهای اصولگرایان است تولید شده اما از همان زمان نگارش فیلمنامه چهره های مطرح اصلاح طلبان یعنی امثال محمد قوچانی و سعید لیلاز به عنوان مشاور کنار حاتمی کیا حضور داشتند و البته بعد از آغاز اکران نیز یکی از پیران این جریان یعنی بهزاد نبوی به صورت خصوصی در معیت حاتمی کیا فیلم را به نظاره می نشیند و تصاویر این اکران خصوصی هم به صورتی گل درشت منتشر می شود!

آیا امکان دارد بیلبوردهای فیلمی که سرشناسان جریان اصلاح طلبی مشاور و مخاطبش بوده اند توسط گروه فشاری منسوب به این جریان تخریب شده باشد؟




گاف تاريخي “كيميا” كه محمد قوچاني از آن پرده برداشت

سینماژورنال: سریال “کیمیا” از جمله سریالهای اخیر تلویزیون است که تقریبا از هفته اول پخش با انتقادات مختلف روبرو شد.

به گزارش سینماژورنال این انتقادات دامنه گسترده ای از ایرادات روایی تا مشکلات اجرا و البته گافهای طراحی صحنه را دربرمی گیرد.

در یکی از تازه ترین انتقادات محمد قوچانی روزنامه نگار اصلاح طلب با نگارش یادداشتی از نسبت دادن ویرایش کتاب “پرتوی از قرآن” آیت ا.. طالقانی به کاراکتر اصلی سریال گلایه کرد.

متن کامل یادداشت قوچانی را در ادامه بخوانید:

چقدر کتاب در سینما و تلویزیون ما مهجور است
“کیمیا” سریال بدی نیست . حتی می توان گفت خوب است در حد سنت پاورقی های عشقی تاریخی، گاف‌هایی مانند تیر چراغ های سیمانی در دهه پنجاه و …هم در کشوری که شهرک سینمایی دهه پنجاه و شصت ندارد هم قابل چشم پوشی است اما وقتی خانم کیمیا ویراستار کتاب “پرتوی از قرآن” مرحوم آیت الله طالقانی می شود و از قول ناشر کتاب اعلام می شود مولف از کیمیا خانم خیلی تشکر کرده ، بیش از آنکه به گاف فکر کنیم به این فکر می کنیم که چه قدر کتاب در سینمای ایران مهجور و دم دستی و باری به هرجهت است و در حد انتخاب ماشین و مانتو و آرایش برایش حساسیت وجود ندارد.

این کتابی که دست کیمیا داده اید محمدمهدی جعفری ویرایش کرده اند
“پرتوی از قرآن” را که دست خانم کیمیا داده اند ، آقای محمد مهدی جعفری ویرایش کرده اند و در آن زمان که مولف از ویراستار تشکر می کرده ، آن مرحوم رحلت کرده بودند! به راستی نمی شد به مخاطب اهمیت داد و کتاب دیگری را برای ویراستاری به کیمیا سپرد ؟ البته باز جای شکرش هست که تفسیر “المیزان” را به ایشان نسپرده اند!

پی نوشت سینماژورنال: همزمان با پخش سریال “کیمیا” چند هفته ای میشود که سریال تاریخی “معمای شاه” هم روی آنتن می رود. در انتهای پخش آن سریال برای توجیه کردن بخشی از ایرادات، خسرو معتضد به عنوان کارشناس تاریخی روبروی مخاطبان قرار می گیرد.
اگر انتهای “کیمیا” هم از خسرو معتصد به عنوان کارشناس استفاده می شد شاید توجیهی برای نسبت دادن ویرایش کتاب آیت ا.. طالقانی به کیمیا پیدا می شد…




مجری طرح “بادیگارد” مطالعه فیلمنامه این اثر توسط دو روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب را تأیید کرد و گفت: حاتمی‌کیا میخواهد یک فیلم فاخر بسازد

سینماژورنال: حدودا دو هفته پیش بود که خبری مبنی بر حضور دو روزنامه نگار شناخته شده اصلاح طلب بعنوان مشاوران فیلمنامه تازه ابراهیم حاتمی کیا منتشر شد.

در این خبر که سینماژورنال هم آن را منعکس کرده بود از سعید لیلاز و محمد قوچانی دو روزنامه نگار مطرح جریان اصلاحات بعنوان مشاوران حاتمی کیا در نگارش “بادیگارد” نام برده شد.

به گزارش سینماژورنال  اندکی بعد از انتشار این خبر، یکی دو رسانه این خبر را زیر سوال بردند و یکی از آنها حتی به نقل از سعید لیلاز ماجرا را تکذیب کرد با این حال پژمان لشکری پور در تازه ترین گفتگوش با “تماشاگران امروز” این ماجرا را تایید کرده است.

لشکری پور با تایید این مطلب که فیلمنامه “بادیگارد” توسط لیلاز و قوچانی خوانده شده است می گوید: این معنایش مشاور بودن این دو نفر نیست. فیلمنامه “بادیگارد” را افراد بسیاری خوانده اند و حاتمی کیا برایش از مشاوران بسیاری استفاده کرده است.

حاتمی کیا میخواهد یک فیلم فاخر بسازد

لشکری پور درباره اینکه آیا فیلم تازه حاتمی کیا دسته بندی سیاسی دارد بیان می دارد: نه، اصلا! او میخواهد فیلمش را بسازد. نمیدانم چطور بر سر فیلمی که ساخته نشده دعوا میکنند. فیلم باید به نمایش دربیاید تا مشخص شود چه حرفی می زند.

وی ادامه می دهد: حاتمی کیا میخواهد یک فیلم فاخر بسازد. او فیلمش را میسازد و بعد میشود درباره اش قضاوت کرد.

لشکری پور خاطرنشان می سازد: فیلم در دسته بندیهای سیاسی نیست و حاتمی کیا سعی کرده همه دوستان سابقش را دور خود جمع کند تا فیلمی بحث برانگیز بسازد و از این حواشی فاصله بگیرد.

معنای فاخر چیست؟

به گزارش سینماژورنال اینکه “بادیگارد” در دسته بندیهای سیاسی مرسوم نگنجد به اندازه اینکه او میخواهد فیلم “فاخر” بسازد جالب به نظر میرسد. بخصوص که اگر بدانیم فاخر واژه ای است که در زمان حضور لشکری پور در فارابی برای یک سری آثار که ردیف بودجه های میلیاردی داشتند به کار می رفت.

فیلم “چ” حاتمی کیا نیز از جمله آثاری بود که در آن زمان در زمره آثار فاخر قرار گرفت و بودجه ای ویژه صرف تولید آن شد. البته که حاتمی کیا نیز سعی کرد با مدیریت درست بودجه اثری قابل تامل برای سینمای دفاع مقدس خلق کند. حال باید منتظر ماند و دید چه نتیجه ای در انتظار “بادیگارد” است.




محمد قوچانی و سعید لیلاز؛ مشاوران حاتمی‌کیا در نگارش “بادیگارد”!/لشکری‌پور: من و دوستان حاتمی‌کیا بودجه تولید را فراهم می‌کنیم

سینماژورنال: ابراهیم حاتمی کیا این روزها در شرایطی وارد پیش تولید “بادیگارد” شده است که حضور پرویز پرستویی و مریلا زارعی در آن قطعی است.

به گزارش سینماژورنال حاتمی کیا در “بادیگارد” زندگی یک محافظ شخصی یا همان بادیگارد فرنگیان را تصویر می کند.

آشفتگی بادیگارد محترم!

این بادیگارد بخشی از زندگی خود را به محافظت از جان یک شخصیت مهم می گذراند اما از جایی می فهمد که این شخصیت بیش از آن که به فکر مصالح نظام باشد به فکر منافع شخصی است و همین موضوع است که بادیگارد را آشفته می کند.

ابراهیم حاتمی کیا فیلمنامه “بادیگارد” را خودش نگاشته است اما شنیده های “تماشاگران امروز” حکایت از آن دارند که دو روزنامه نگار سرشناس اصلاح طلب نیز در زمینه نگارش فیلمنامه به حاتمی کیا مشاوره داده اند.

محمد قوچانی و سعید لیلاز دو روزنامه نگاری هستند که بعد از نگارش ورسیون اولین “بادیگارد” و بعد از مطالعه آن درباره برخی قسمتهای آن به حاتمی کیا مشاوره داده اند.

محمد قوچانی و سعید لیلاز که قرابتهایی با حزب کارگزاران دارند سالهاست که در نشریات اصلاح طلب قلم می زنند و هر دو نفر در جریان اتفاقات بعد از انتخابات سال 88 مدتی را در زندان به سر بردند.

من و دوستان بودجه را فراهم می کنیم

نکته دیگر درباره “بادیگارد” حاتمی کیا گفته های پژمان لشکری پور مجری طرح این کار است. وی درباره هزینه تولید این کار می گوید: من و چندین نفر از دوستان حاتمی کیا دور هم جمع شدیم تا بودجه این کار را فراهم کنیم.

البته لشکری پور این را هم اضافه می کند: تاکید میکنم “بادیگارد” به هیچ وجه سفارشی نیست اما تولید چنین پروژه ای در بخش خصوصی هم آسان نیست چراکه اگر آن را در دسته آثار پرهزینه جای دهیم قطعا باید بودجه زیادی برای آن درنظر گرفت و عمدتا در بخش خصوصی چنین اتفاقی برای این گونه آثار کمتر رخ می دهد.




رضا داوری اردکانی: جنتی می‌گفت هر چه می‌خواهید بنویسید و منتشر کنید/قوچانی مرا علم‌ستیز معرفی کرد!

سینماژورنال: رضا داوری اردکانی متفکر ایرانی و استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تهران است. او از سال ۱۳۷۷ ریاست فرهنگستان علوم ایران را برعهده دارد.

اردکانی که از چهره‌های شاخص در حوزه نظریه‌پردازی فرهنگی و اندیشه فلسفی به شمار می‌آید در گفتگویی تفصیلی با عبدالجواد موسوی در “کتاب هفته خبر” نکات جالبی را از همکاری با وزیر کنونی ارشاد در مجله ای به نام “نامه فرهنگ” بیان کرده؛ مجله ای که از اواخر دهه شصت تا اواسط دهه هشتاد به صاحب امتیازی معاونت بین الملل ارشاد منتشر می شد.

اردکانی در جایی از گفتگویش ماجرای مقاله ای انتقادی از محمد قوچانی که منجر به ریاست وی بر فرهنگستان هنر شده است را نیز بازگو کرده است.

جنتی میگفت هر وقت مجله چاپ شد من میخوانم

داوری اردکانی درباره همکاری با علی جنتی در ماهنامه “نامه فرهنگ”  می گوید: در داخل و خارج از ایران گاهی می نوشتند “نامه فرهنگ” ارگان وزارت ارشاد است اما اینطور نبود. علی جنتی مدیر مجله بود و من سردبیر بودم.

به گزارش سینماژورنال وی ادامه می دهد: هر وقت به او چیزی می گفتم و نظرش را می پرسیدم یعنی در مواردی که خودم شک داشتم آیا مصلحت است فلان مطلب را چاپ کنم یا نه میگفت هر چه میخواهید بنویسید و چاپ کنید. من حالا نمیخوانم و وقتی که مجله چاپ شد میخوانم. ایشان جز کارگشایی برای مجله هیچ کار دیگری نکرد.

مسجدجامعی خرج چاپ و حق التحریر را میداد

اردکانی درباره حضور احمد مسجدجامعی در این مجله هم چنین می گوید: مسجدجامعی فقط خرج چاپ و حق التحریر را میداد که البته ما حق التحریر زیادی هم نمیدادیم. خیلی اندک و ناچیز بود. ایشان فقط خرج اندک مجله را میداد. فروش هم برعهده ما نبود. من همواره نگران بودم مبادا این شائبه تقویت شود که “نامه فرهنگ” ارگان وزارت ارشاد است.

احمدی نژاد و صفار هم اصرار کردند که کار را ادامه بده

این فیلسوف درباره تعطیلی مجله در سال 1384 می گوید: آنها{دولت احمدی نژاد و وزارتخانه صفارهرندی} هم در کار ما مداخله نکردند و اصرار کردند که ادامه بده. خیلی اصرار کردند اما هرچه اصرار کردند و هر چه خودم به خودم فشار آوردم که این کار را ادامه دهم نمیدانم چرا نشد.

قوچانی تیترزده بود یک علم ستیز رییس فرهنگستان میشود

رضا داوری اردکانی واقعه نگاری ماجراهایی که در اواخر دهه هفتاد به ریاست وی بر فرهنگستان هنر منجر شد را نیز چنین روایت می کند: هشت سال آقای شریعتمداری تمام شده بود و میخواستیم رییس جدید را انتخاب کنیم. سه چهار نفر کاندیدا بودند برای این کار و اسم من اصلا مطرح نبود…ناگهان وقتی تشتتی برای پیدا کردن مدیر بعدی ایجاد شد و معلوم شد که به وفاق نمیتوانند برسند یکی خطاب به من گفت شما ریاست را برعهده بگیرید.

به گزارش سینماژورنال داوری ادامه میدهد: دو ساعت درباره این موضوع بحث شد و آنهایی که موافق و مخالف بودند حرفشان را زدند و در نهایت رای دادند و سه نفر مشخص شدند و من هم یکی از آنها بودم. نتیجه رای گیری را برای رییس جمهور وقت فرستادند. رییس دولت هفتم حدودا یک ماه و نیم نامه را گرفته بود اما حکم نزده بودند. در این فاصله ماجرا در روزنامه ها درز پیدا کرد و محمد قوچانی مقاله مفصلی نوشت که یک علم ستیز{یعنی من} رییس فرهنگستان می شود.

به قوچانی گفتم این آتشی است که شما در دامن من انداختید

داوری اردکانی درباره واکنش رییس دولت هفتم به مقاله قوچانی بیان می دارد: ایشان وقتی مطلب را دیده بود گفته بود این کاغذ را بیاورید و حکم من را امضاء کرد. بعدها به قوچانی گفتم شما این آتش را در دامن من انداختید.