1

حرفهای داریوش مهرجویی دو روز قبل از قتل!/ از احمدی‌نژاد و شایگان تا باستان‌شناس کانادایی و…

سینماروزان/هومن ظریف: مي‌دانستم مدتهاست از مصاحبه فراري است. بنابر ارادت گذشته و همنشيني فيلم مستند همه داناي او با نخستين فيلمم به نام مرز پرگهر در چهارمين جشنواره حقيقت، اصرار كردم و پذيرفت.

صبح روز نوزدهم مهر، با داریوش مهرجویی تماس تلفنی گرفتم که ضمن احوالپرسی، تقاضا کنم گفتگویی درباره فیلمهای اقتباسی او داشته باشم. بیشتر مدنظر من فیلمهایی بود که با نگاه به کتاب یا داستانهای داخلی یا خارجی ساخته است. مکالمه مانند همیشه نامعمول بود. ابتدا تلفن باز شد، اما هرچه استاد استاد می‌کردم، جز صدای خرخر و سرفه چیزی شنیده نمی‌شد. متوجه شدم چون صبح است، استاد شرایط گفتگو را ندارد. تلفن را قطع کردم و دوباره پس از یک ربع ساعت تماس گرفتم. شاید این آخرین خنده استاد مهرجویی بود، حداقل در آخرین مصاحبه با یک خبرنگار.

-الو استاد، درود بر شما. مزاحم شدم؟
-بله.
-دوباره زنگ بزنم؟
-بله.

گوشی را قطع کردم چون بار‌ها به من گفته بود که معنای تلفن همراه این نیست که دارنده گوشی همیشه و در همه حال و هر جایی، شرایط پاسخگویی داشته باشد و باید پس از تماس به تلفن همراه حتماً بپرسم که آیا شرایط گفتگو دارد یا نه. پس آن روز بی‌خیال گفتگو شدم.

روز بعد ۲۰ مهرماه ۱۴۰۲ و کمی دیرتر یعنی نزدیکهای ظهر با او تماس گرفتم. آنچه می‌خوانید آن مکالمه کوتاه بین من و اوست که قرار بود به صورت مفصل سر فرصت انجام شود که زمانه و چرخ بدنهاد اجازه نداد.

*جناب مهرجویی می‌خواستم مصاحبه حضوری و تصویری داشته باشم.
-حضوری که نمی‌شه و در ثانی من مصاحبه تصویری نمی‌کنم. اصولاً شرایط مصاحبه هم ندارم. هر کسی از شما‌ها(خبرنگار‌ها)زنگ می‌زند، بحثها سیاسی می‌شود و من آدم سیاسی نیستم.
*اتفاقاً پرسشهای من درباره کتاب است؟
-شما کتاب “جهان هولوگرافیک” من رو خوندی؟

*بله، مثل یک همراه ماندگار و کتاب راهنما همواره پیش روی من است.
-می‌خندد. می‌دونین چند بار چاپ شده؟

*بله و خیلی هم درباره آن پرسش دارم.
-البته این دوره کرونا باعث رکود بازار کتاب شد، اما جهان هولوگرافیک مشتری‌های خودش را داره. منم فکر کنم بازم باید بنویسم.

*من موارد جالبی را در کتاب دیدم.
-مثلاً؟

*مدتها با آقای ر. اعتمادی دمخور بودم، ایشان هم کتاب شما را می‌خواند و کتابهایی درباره نظریه جهانهای موازی هم به من هدیه کرده بود.
-عجب، جالب است. اما کتاب جهان هولوگرافیک، ترجمه من است.

*چه فیلمهایی را پیشنهاد می‌کنید برای درک بهتر این کتاب؟
-فیلمهای زیادی است، اما توصیه من فیلمهای مستند یا سینمایی اقتباسی از کتابهای علمی است.

*روی واژه علمی تاکید دارید؟
-بله، چون کتابی که ترجمه کردم علمی است و با گزافه‌گویی، چرندیات و خرافات فاصله دارد.

*مطالعات شما پیش از ترجمه کتاب چه بود؟
-خب فیلمهای پری و هامون و موارد دیگر را که دیده‌اید، ندیدید؟
-بله. متوجه شدم!

*از چه سالی جرقه ترجمه این کتاب در ذهن شما‌ زده شد؟
-درکش کرده بودم، اما چند سال قبل، دوست عزیزم داریوش شایگان در سفری به آمریکا این کتاب را خوانده بود و خیلی صحبت درباره آن داشتیم. می‌دونین که این کتاب را فردی به نام مایکل تالبوت نوشته.

*گویا کتابهای او مرز بین عرفان و فیزیک را برداشته؟
-بله مثل اون کتاب “ذن و هنر داشتن موتورسیکلت” که در فیلم هامون ارجاع داده بودم.

حرفهای داریوش مهرجویی دو روز قبل از قتل!/از احمدی‌نژاد و شایگان تا باستان‌شناس کانادایی!
حرفهای داریوش مهرجویی دو روز قبل از قتل!/
از احمدی‌نژاد و شایگان تا باستان‌شناس کانادایی!

*من هم فیلم اول “تیم برتون” رو یادم می‌آید به نام “ماجراجويي بزرگ پي‌وي”.
-بله. این عرفان و فیزیک نوعی برای خیلیها غیرقابل درک و غیرقابل آشتی هستند، اما در این کتاب، تالبوت، به خوبی از پس موضوع برآمده است.

*چگونه؟
-پرسشهای هستی‌شناسانه و مهمی را در کتاب هولوگرافیک می‌بینم که مطرح می‌شود و اصولاً مسائل فلسفی را به زبان امروز بیان می‌کند.

*نوعی پاسخ به مدرنیته؟
-تلنگری به کسانی که مروج مدرنیته، دل و ایمانشان را شبهه‌وار کرده و غبار اشک بر آن نشانده. به ویژه کسانی که از سخنان متافیزیکی بی‌محتوا خسته شده‌اند.

*برخی این کتاب را شِبه علم دانسته‌اند!
-آقاجان شبه علم چیه؟! من منظور این اصطلاح را نمی‌فهمم. یا چیزی سودمند است یا نیست. تازه عرفان ایرانی و خارجی هم نداریم. عرفان یعنی شناخت همه زوایا. حالا این شناخت می‌گوید حتی چیزی که سودمند هم نیست، به خاطر جهان هولوگرافیک، سودمند خواهد بود!

*غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟
-چیزی توی همین مایه‌ها که در منابع مکتوب ما فراوان است. دل هر ذره را که بشکافی، ترجمان جهان هولوگرافیک است.

*در بخشی از کتاب (صفحه 274) شباهتی بین امرسون در سال 1973 با مدعیات منسوب به رئیس جمهور اسبق ایران، احمدی نژاد وجود دارد.
-عجب؟ چه موردی؟

*گویا برخی مدعی شده بودند افرادی غیب‌بین در دولت وی وجود داشتند که می‌توانند بدون استفاده هوشیارانه از عقل و منطق، جای معدنها و سردابهای سری زیرزمینی را با یک نگاه نشان دهند.
-مساله جالبی است. بگذارید کتاب را بیارم و با هم بخوانیم.

*در صفحه 273 کتاب هم آورده‌اید که استفاده از غیب بینان در کار‌های باستان‌شناسی توسط یک مورد مستند یعنی یک راننده کامیون ثبت شده.
-حقیقتاً جذاب است. چه کارهایی که من نکرده‌ام!

*بله واقعاً برای من هم جالب بود. مثل سازمان انتقال خون که پس از فیلم “دایره مینا” تاسیس شد.
-(می‌خندد) قرار ما این بود که درباره کتاب حرف بزنیم. من شگرد شما خبرنگار‌ها را نمی‌دانم، وگرنه این مشکلات برایم پیش نمی‌آمد. اما ارجاع خوب و به موقعی دادید. من متوجه تجارت خون در حاشیه تهران شدم، فیلمی ساختم و خب حالا که فکر می‌کنم پرسش شما از دایره کتاب بیرون نرفته، چون غلامحسین ساعدی یک داستان درباره فضای سیاه بیمارستانهای آن زمان نوشته بود و خب ساعدی پزشک هم بود.

*اتفاقاً در این باره  نیما حسنی نسب به خوبی روایت خوبی از تاثیر فیلم به جامعه پزشکی ارائه داده‌اند.
-حیف کرونا که تمام شد، هنوز کتاب جون نگرفته، وگرنه صحبت در این میان زیاد است. لطف کنید پرسشهاتون رو توی واتساپ بفرستید تا درباره‌اش کلی گویی نکنیم… همین، و تمام…

*چشم استاد برای شما می‌نویسم و می‌فرستم.

⇓⇓⇓

دوباره متن سخنرانی منسوب به رئیس جمهور اسبق و بخشی از کتاب هولوگرافیک را پشت سر هم مطابقت می‌دهم. از این مشابهت شوکه بودم و از قتل مهرجویی به یک حالت شوک ممتد رسیدم):

حرفهای منسوب به احمدی نژاد: ما همین الان در ایران فردی را داریم که میاد سطح زمین رو نگاه می‌کنه، علفها رو نگاه می‌کنه، تمام معادن اعماق زمین رو به شما معرفی می‌کنه، یک دانش است دیگه! … به شما می‌گوید اینجا منگنز است، آهن است. اینجا طلاست، اینجا سربه، همه رو معرفی می‌کنه. تضمینی‌ها!

کتاب جهان هولوگرافیک(صفحه273): همکاری پونیا توفسکی با اوسوویکی ونسیا و نورمن امرسون استاد کرسی انسان‌شناسی دانشگاه تورنتو و معاون موسسه زمین‌شناسی کانادا در مورد استفاده از غیب بینان در کار‌های باستان‌شناسی (مهم است) که در این باره تحقیق کرده‌اند.

نکته درباره نویسنده کتاب جهان هولوگرافیک: تالبوت در 1992 در سن 38 سالگی بر اثر سرطان خون درگذشت. تالبوت از فرآيند كار پروژکتور و فرافکنی نور و صدا که توهم حرکت و واقعیت را ایجاد می‌کند برای ایده خود وام می‌گیرد که شبیه همان نظریه غار افلاطون است که در شعر مولانا آمده است. شعور کیهانی و باستانی و در هم آمیختگی ماده و ذهن و اراده انسان در دستیابی به کشف و شهود ماورایی مبتنی بر فیزیک و فلسفه از پیامهای این کتاب است که هنوز هم باعث چالش دانشمندان حوزه‌های گوناگون در ایران و جهان شده است و برخی موارد از نظریات کتاب قابل ارزیابی نیستند، مثلاً وجود یک انرژی تاریک را پیشنهاد می‌کند که در کل کیهان نفوذ می‌کند تا رمزگذاری هولوگرافیک اطلاعات را تسهیل کند اما هیچ مدرکی وجود ندارد که چنین انرژی تاریکی وجود داشته باشد.




اظهارات یک بازیگر حاضر در شورای عالي سینما روی آنتن زنده⇐محمد خاتمی و محمود احمدی‌نژاد دو رئیس جمهوری بودند که برای سینما ارزش قائل بودند!/ دوران اصلاحات، نوعی الیت‌گرایی چندنفره در بدنه سینما باب شد که با تحکم می‌خواست همه را زیردست خود کند!/یادم نمی‌رود که یک مدیر دهه شصت چگونه فیلم “خواستگاری”فخیم‌زاده را مورد عنایت قرار داد!!/به دنبال آن ماجرا بود که با نوعی دیکتاتوری، خانه سینما را راه انداختند!/همان دیکتاتوری باعث شد خانه سینما هیچ گاه نتواند مرجعی برای حل مشکلات معیشتی بدنه سینما باشد!/در زمان احمدی‌نژاد بارها به روسای خانه سینما گفتند بیایید و در وزارت کشور ثبت شوید ولی تن به انحلال دادند تا در دولت بعدی بروند در وزارت کار ثبت شوند!/ آخر صنف سینما را در وزارت کشور ثبت می‌کردند بهتر بود یا به عنوان صنف کارگری در وزارت کار؟؟/همان ها که آن زمان باعث انحلال خانه سینما شدند در دولت اعتدال شورای عالی سینما را منحل کردند!!/احمدی‌نژاد بسیار به سینما علاقه داشت و حتی بارها با امثال داوود میرباقری و جعفری جوزانی درباره سینما و تلویزیون مباحثه می‌کرد/فیلم “انتهای خیابان هشتم”، با دستور مستقیم احمدی‌نژاد پروانه نمایش گرفت/یادم است که یک بار احمدی‌نژاد به وزیر وقت ارشاد توپید که چرا گلزار ممنوع‌الفعالیت شده؟/احیای شورای عالی سینما باید منجر به حل مشکلات اولیه سینماگران شود‌!/محمد خزاعی مرد و مردانه پای سینما بایستد و قبل از هر چیز مشکلات معیشتی اهالی سینما را برطرف کند!

سینماروزان: احمد نجفی بازیگر شناخته‌شده که سابقه حضور در شورای عالی سینما را دارد در گفتگوی زنده با امیرعباس صباغ در برنامه “سینمامعیار” رادیوگفتگو، بخشی از خاطرات خود از ادوار مختلف سینما را روایت کرد.

به‌گزارش سینماروزان احمد نجفی با اشاره به مشکلات ریشه‌دار خانه سینما که در برهه‌ای از زمان منجر به انحلال آن شد، بیان داشت: مشکل خانه سینما وقتی شروع شد که عنوان جمهوری اسلامی را از اساسنامه برداشتند. جالب است جماعتی این کار را کردند که همگی با هزینه جمهوری اسلامی، فیلمساز و تهیه‌کننده و سینماگر شده بودند! به جز این، خودشان به دلخواه خودشان تشکیل مجمع عمومی برای انتخاب هیات مدیره را حذف کرده و مدعی شدند همین که روسای صنوف دور هم جمع شوند کافیست برای انتخاب هیات مدیره!

نجفی ادامه داد: همین اقدامات غیرقانونی باعث شد که حتی وزارت کشور هم وارد ماجرای خانه سینما و تخلفات آن شود. خانه سینما نه در وزارت کشور ثبت قانونی بود و نه در وزارت کار و برای همین دچار مشکل شد. در زمان احمدی‌نژاد بارها به روسای خانه سینما گفتند بیایید و در وزارت کشور ثبت شوید ولی یک‌سال و نیم مقاومت کردند و تن به انحلال خانه سینما دادند تا در دولت بعدی بیایند و بروند در وزارت کار ثبت شوند! آخر صنف سینما را در وزارت کشور ثبت می‌کردند بهتر بود یا به عنوان صنف کارگری در وزارت کار؟؟

این بازیگر افزود: همان ها که آن زمان باعث انحلال خانه سینما شدند در دولت اعتدال شورای عالی سینما را منحل کردند! آخر دوستان عزیز! بهتر نبود از طریق همین شورای عالی سینما به دنبال ارتقای وضعیت اقتصادی اهالی سینما در دوران کرونا می‌شدید؟

بازیگر “دندان مار” و “گروهبان” تاکید کرد: جواد شمقدری سعی زیادی کرد در زمان مدیریت خود از طریق رایزنی مستقیم با احمدی‌نژاد اسباب حل مشکلات اقتصادی سینماگران را فراهم کند و به قدر توان خود هم کارهایی انجام داد؛ چه در بحث بیمه و چه در بحث توزیع تسهیلات فعالیتهایی انجام شد ولی در دولت بعد همان کارها نیز انجام نشد. آن زمان قرار بود که آپارتمان‌های ۷۵متری با قیمت نهایتا ۵۰ میلیون در اختیار بیش از سه سینماگر قرار داده شود ولی دولت عوض شد و رئیس سینمای دولت بعد، خودش را به آن راه زد تا درنهایت خودش را هم عزل کردند! در شورای عالي سینما مصوب شده بود ۳۳۵۰ مسکن از مسکن مهر به اهالی سینما تعلق بگیرد که بعد از تغییر دولت، رئیس سینمای دولت اعتدال، این مصوبه قانونی را اجرا نکرد.

احمد نجفی درباره برخورد با رئیس دولت‌های نهم و دهم در شورای عالی سینما اظهار داشت: احمدی نژاد بسیار به سینما علاقه داشت و حتی بارها با امثال داوود میرباقری و جعفری جوزانی درباره سینما و تلویزیون مباحثه می‌کرد و نظراتش را بی پرده می‌گفت.

نجفی گفت: احمدی‌نژاد خیلی تلاش کرد که جلوی ممنوع الفعالیت شدن هنرمندان را بگیرد و یادم است که یک بار به وزیر وقت ارشاد توپید که چرا گلزار ممنوع‌الفعالیت شده؟؟ احمدی‌نژاد صریحا دستور داد مشکل گلزار حل شود و اسفندیار رحیم‌مشایی نیز به شدت دنبال ماجرا را گرفت تا مشکل حل شود‌. احمدی‌نژاد بسیار رابطه صمیمانه‌ای با همه هنرمندان و بازیگران داشت و هر که درخواستی از ایشان داشت، سریعا ترتیب اثر می‌داد.

بازیگر “تاواریش” و “سگ کشی” تاکید کرد: احمدی‌نژاد درباره رفع توقیف فیلم‌های توقیفی نیز بسیار زیاد به فیلمسازان کمک کرد‌. مثلا فیلم “انتهای خیابان هشتم” به تهیه کنندگی سیدجمال ساداتیان، با دستور مستقیم احمدی‌نژاد پروانه نمایش گرفت و حتی اکران نوروز به آن دادند. احمدی‌نژاد برای حل مشکل یکی از هنرمندان با دستگاه قضا، حتی تا بیت رهبری رفت. احمدی‌نژاد تمام جلسات شورای عالی سینما را سروقت آمد و همیشه برای اهالی هنر وقت داشت.

احمد نجفی با مرور تاریخچه مدیریت سینمای بعد از انقلاب اسلامی گفت: محمد خاتمی و محمود احمدی‌نژاد دو رئیس جمهوری بودند که برای سینما ارزش قائل بودند ولی در دوران اصلاحات، نوعی الیت‌گرایی چندنفره در بدنه سینما باب شد که با تحکم می‌خواست همه را زیردست خود کند!

نجفی درباره ریشه‌های این الیت‌گرایی گفت: ماجرا به سالها پیش بازمی‌گشت و زمانی که آقایان مشغول حذف چهره‌های قهرمانانه از سینما و ریل گذاری جدید به نفع فیلم‌های کم مخاطب جشنواره‌ای بودند. یادم است در همان دوران و در جلسه سالیانه وزارت ارشاد، فخرالدین انوار از مدیران سینمایی دهه شصت یکی از آثار فخیم‌زاده با عنوان “خواستگاری” -که اتفاقا فیلم پرمخاطبی بود و بعدتر بارها از تلویزیون پخش شد-را مورد عنایت قرار داد و در مقابل فخیم‌زاده، با فریادهای پرسروصدا احقاق حق کرد! به دنبال آن ماجرا بود که با نوعی دیکتاتوری، خانه سینما را شبانه(!!) راه انداختند و این دیکتاتوری باعث شد خانه سینما هیچ گاه نتواند مرجعی برای حل مشکلات معیشتی بدنه سینما باشد چون اساسا آن طیف حاکم، خودشان حسابی جیب‌شان پر بود و نداری اهالی سینما، مساله‌شان نبود‌‌‌.

احمد نجفی با مخاطب قرار دادن روسای جدید سینما گفت: احیای شورای عالی سینما باید منجر به حل مشکلات اولیه سینماگران شود‌. محمد خزاعی مرد و مردانه پای اهالی سینما بایستد و قبل از هر چیز مشکلات معیشتی اهالی سینما را برطرف کند و شرایط ایجاد یک بیمه قدرتمند را برای اهالی سینما فراهم کند.




تازه‌ترین اظهارات بازیگر نقش ابوالفضل(ع) در فیلم توقیفی “رستاخیز”⇐هشت سال به سیستم اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان ورود کردیم و آن‌ها هر چه فیلم خوب بود را قلع‌ و قمع کردند!!/در دولت اعتدال هم “رستاخیز” حذف شد و هم امثال من با مشکلات زیادی مواجه شدیم!/اگر فیلم “رستاخیز” دچار سیاست‌زدگی نمی‌شد به راحتی می‌توانست در همان دولت احمدی‌نژاد اکران شود!/درویش معتقد بود که ستاره این فیلم را به سینه دولت احمدی‌نژاد نمی‌زند و نتیجه‌اش ستاره‌ توقیف شد که در دولت اعتدال به سینه این فیلم زدند!!/اعتدالیون با تمام قدرت، درویش را، فیلمش را و همه جوان‌هایی را که سه، چهار سال از عمر خود را وقف این فیلم کرده بودند ذبح کردند!!/امیدوارم رئیس تازه سینما، بی درگیری در سیاسی‌بازی، شرایط اکران “رستاخیز” را فراهم کند!

سینماروزان: با روی کار آمدن دولت سیدابراهیم رئیسی و حضور محمد خزاعی به عنوان رئیس سینما، مجددا امیدهایی شکل گرفته در صاحبان آثار توقیفی برای رفع توقیف این آثار.

به گزارش سینماروزان ازجمله آثاری که در دولت اعتدال علیرغم دریافت پروانه نمایش درنهایت توقیف شد فیلم عاشورایی “رستاخیز” است.

بهادر زمانی بازیگر نقش ابوالفضل(ع) در فیلم توقیفی “رستاخیز” با اشاره به حضور محمد خزاعی در رأس  سازمان سینمایی به خبرگزاری ایسنا بیان کرد:‌ با توجه به منش اخلاقی و رفتاری که از محمد خزاعی می‌شناسم، فکر می‌کنم حضورشان در سینما اتفاق خوبی را رقم بزند.

زمانی ادامه داد: در دولت اعتدال، هم «رستاخیز» حذف شد و هم امثال من با مشکلات زیاد در گرفتن پروانه ساخت و نمایش فیلمم مواجه شدم و عجیب است حتی مرا تمیز ندادند که جزء کسانی هستم که خودشان به او آسیب زده‌اند و می‌توانستند کمی کمک‌کننده باشند.

وی افزود: من فکر  می‌کنم در سیستم دولت جدید این اتفاقات حذف شود. به پیشینه کسانی که الان مسئولیت دارند کاری ندارم ولی امید بیشتری دارم. برای این امید داشتن هم کافی است سال‌های گذشته را مرور کنیم؛ ما هشت سال به سیستم اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان ورود کردیم و آن‌ها هر چه فیلم خوب بود را قلع‌ و قمع کردند. از آن طرف تجربه نشان داده فیلم‌های تند انتقادی در دولت‌های اصولگرا به‌راحتی پروانه نمایش گرفته‌اند و اغلب فیلم‌هایی که نقدهای مستقیم داشتند مربوط به دوران اصولگرایان بودند. البته تاکید می‌کنم که من طرفدار هیچ حزب و گروه و جناحی نیستم اما به هرحال کارنامه کاری همه این گروه‌ها در دسترس و قابل مقایسه است.

بهادر زمانی گفت: برهمین اساس معتقدم اگر فیلم “رستاخیز” دچار سیاست‌زدگی نمی‌شد به راحتی می‌توانست در همان دولت احمدی‌نژاد اکران شود. ولی به نظرم با لجبازی‌های صورت گرفته این اتفاق میسر نشد. آقای درویش معتقد بود که ستاره این فیلم را به سینه دولت احمدی‌نژاد نمی‌زند و نتیجه‌اش ستاره‌ توقیف شد که در دولت اعتدال به سینه این فیلم زدند.

این بازیگر اظهار داشت: درویش یک تجربه سیاسی با “رستاخیز” داشت و فکر می‌کنم ایشان توانایی این را داشت که در زمان دولت دهم و همان آخرین سال دولت احمدی‌نژاد فیلم را اکران کند، اما کار به دولت بعد (یازدهم) و اعتدالیون کشیده شد و آن‌ها هم با تمام قدرت ایشان را، فیلمش را و همه جوان‌هایی را که سه، چهار سال از عمر خود را وقف این فیلم کرده بودند ذبح کردند. فیلم می‌توانست برای همه آن جوان‌ها سکوی پرش و امتیازی در کارنامه کاری‌شان باشد که این فرصت را از دست دادند. به نظرم وقتی تصمیم‌های انسان در زندگی، سیاسی می‌شود شرایط جور دیگری رقم می‌خورد، چون بازی سیاست آنقدر چرک و کثیف است که می‌تواند هر چیزی را دستخوش از بین رفتن و نابودی کند.

بهادر زمانی تاکید کرد: من شاهدم که آقای درویش برای این فیلم بسیار زحمت کشید، خیلی‌ها ممکن است این مسئله را فقط در حرف بیان کنند، در حالی که من از نزدیک شاهد بودم ولی به نظرم با سیاسی شدن، تمام تلاش‌ها از بین رفت اما درنهایت امیدوارم که با تغییر مدیران سینما و روی کار آمدن خزاعی، بی درگیری در سیاسی بازی، شرایط اکران فیلم را فراهم کند!




مدعیاتی برآمده از تازه ترین اظهارات محمود احمدی نژاد⇐واقعا رییس جمهور، معاون مطبوعاتی را تعیین میکند؟؟/اصلا وزیر ارشاد را رییس جمهور تعیین میکند؟؟/برای حل تمام مشکلات اعم از اقتصادی تا فرهنگی باید دولت را کوچک کرد!/ریشه تمام فسادهای مختلف از فسادهای اقتصادی تا صنعتی و فرهنگی در تمرکز ثروت ملی است!!/اگر ثروت ملی بین همه مردم تقسیم شده بود و دولت این همه ثروت نداشت، اصلا وزارت ارشادی به این شکل وجود داشت که بخواهد برای کتاب چاپ نشده و فیلم دیده نشده دستگاه ممیزی درست کند؟؟/اگر بودجه‌ای در کار نباشد و پولی توزیع نشود، کسی هست که وقت بگذارد برای ممیزی؟؟/رسما به من گفتند که ما دو جناحیم و داریم کار می‌کنیم و تو آمده‌ای بساط ما را به هم زده‌ای و می‌خواهی ثروت را بین مردم توزیع کنی!!!

سینماروزان/مهدی طباطبایی: حدود هشت سال است که محمود احمدی نژاد از سپهر سیاسی ایران حذف شده ولی همچنان اظهارات احمدی نژاد حاوی مدعیاتی است پرسش برانگیز.

احمدی نژاد در تازه ترین گفتگویش درباره استفاده از افرادی همچون محمدعلی رامین برای معاونت مطبوعاتی ارشاد دولت دهم به مجله نسیم بیداری گفت: واقعا معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد توسط رییس جمهور تعیین میشود؟؟ اصلا وزیر ارشاد را رییس جمهور تعیین میکند؟؟ شما که بهتر میدانید…

احمدی نژاد ادامه داد: رسما به من گفتند که ما دو جناحیم و داریم کار میکنیم و تو آمده ای بساط ما را به هم زده ای و میخواهی ثروت را بین مردم توزیع کنی!!!  طبقه ای خاص درست کرده اند که تمام مسئولیتها بین خودشان جابجا میشود و من هم کوبیده شدم چون این طبقه خاص را به رسمیت نشناختم!

رییس دولتهای نهم و دهم اظهار داشت: برای حل تمام مشکلات اعم از اقتصادی تا فرهنگی باید دولت را کوچک کرد. اینکه ثروت ملی دست دولت است و میگوید من جای شما خرجش میکنم باعث شده دولت مدام بزرگتر شود و درعین حال بازدهی اش کمتر شود. به نظرم ریشه تمام فسادهای مختلف از فسادهای اقتصادی تا صنعتی و فرهنگی در همین تمرکز ثروت ملی در دولت است.

احمدی نژاد با ذکر مصداق از ممیزی های وزارت ارشاد تاکید کرد: اگر ثروت ملی بین همه مردم تقسیم شده بود و دولت این همه ثروت نداشت، اصلا وزارت ارشادی به این شکل وجود داشت که بخواهد برای کتاب چاپ نشده و فیلم دیده نشده دستگاه ممیزی درست کند؟؟

احمدی نژاد افزود: اینها همه اش نتیجه پول متمرکز است و اصلا اگر بودجه ای در کار نباشد و پولی توزیع نشود کسی هست که وقت بگذارد برای ممیزی؟؟ پول باید دست مردم باشد و دولت هر کاری میخواهد بکند از مردم اجازه بگیرد. پول وقتی دست مردم باشد میتوانند اعمال نظر کنند ولی وقتی پولشان دست دیگران است آنها هستند که می برند و می دوزند. اگر پول هنرمندان در دست تک تک آنها باشد این خودشان هستند که درباره کارشان نظر میدهند ولی وقتی پول را متمرکز میکنند در ساختارهای مختلف دولتی و شبه دولتی معلوم است که هنرمند واقعی در تنگنا قرار میگیرد. چرا باید مردم برای زندگیشان دائم از این و آن خواهش کنند.

محمود احمدی نژاد گفت: یک دلیل مخالفت با توزیع یارانه همین بود که میگفتند چرا میخواهی به مردم بباورانی پول نفت پول خودشان است؟؟ چون میدانند اگر مردم باور کنند ثروت طبیعی مال آنهاست دیگر کسی نمیتواند به آنها زور بگوید.

 

 




روایت کارگردان “شام ایرانی” از معاشرت با محمود احمدی‌نژاد⇐شخصا احمدی‌نژاد را دوست دارم و ایشان هم قبول کرده که در فیلم تازه ما بازی کند!!/در سال ۸۴ احمدی‌نژاد پیشنهاد اجماع با توکلی و لاریجانی را نپذیرفت چون مدعی بود تنها رقیبش، هاشمی است!/احمدی‌نژاد دقیقا مطمئن بود که رییس‌جمهور می‌شود!!/صفارهرندی بهترین گزینه برای وزارت ارشاد احمدی‌نژاد بود چون گزینه‌های بعدی غیرمعقول بودند!/ انتخاب صفار به وزارت ارشاد لزوما مربوط به شخص احمدی‌نژاد نبود و می‌تواند به افراد دیگری که امروز مشغول هستند مربوط شود!!/احمدی‌نژاد در حوزه فرهنگ کاملا روشنفکر و قائل به آزادی ماهواره بود و به همین خاطر با نیروی انتظامی چالش داشت!/احمدی‌نژاد به نوعی به‌فضای باز فرهنگی اعتقاد داشت که من اسم آن را آنارشیسم فرهنگی می‌گذارم!/احمدی‌نژاد در مناطق محروم ورزشگاه و سالن‌هایی ساخت که پس از مدتی به محل نگهداری احشام و علوفه تبدیل شد!!/احمدی‌نژاد مانند هر‌کس دیگری تحت تأثیر افراد و اطرافیانش هست اما او فردی کاملا  مستقل است که شخصا عمل می‌کند!!/واقعیت آن است که احمدی‌نژاد همچنان در بین طبقه متوسط و اقشار سنتی جامعه طرف‌داران قابل‌توجهی دارد!!

سینماروزان/میلاد نجفی: سعید ابوطالب را در ماه‌های اخیر به‌عنوان کارگردان مجموعه “شام ایرانی” شناخته‌ایم؛ مجموعه‌ای از منظر کیفی کاملا متاثر از الگوی ماهواره‌ای ولی درعین حال بسیار پرمخاطب‌تر از سریالهایی که در همین ماههای اخیر برای شبکه خانگی تولید شده‌اند.

به گزارش سینماروزان سعید ابوطالب که زمانی ازجمله حامیان محمود احمدی‌نژاد بود و بعدتر با او زاویه پیدا کرد و اخیرا مصمم است فیلمی با حضور وی بسازد، درباره سالهای معاشرت با رییس دولت مهرورزی سخن گفته است.

ابوطالب با اشاره به علقه‌هایش به احمدی‌نژاد به روزنامه صبحنو گفت: شخصا احمدی‌نژاد را دوست دارم و اتفاقا  همین اخیرا  هم به دیدارشان رفتم و ایشان هم قبول کردند در فیلم تازه ما حضور داشته باشد و بازی کنند که هنوز شرایط آن مهیا نشده… طبیعتا  وقتی نماینده مجلس بودم باید به منافع کشور فکر می‌کردم و دوستی‌ها را کنار می‌گذاشتم. می‌خواهم برای اولین‌بار موضوعی را مطرح کنم. پیش از انتخابات سال‌۸۴، آقای احمدی‌نژاد شهردار تهران بودند و من به واسطه کارم در مجلس گاهی با ایشان جلسه می‌گذاشتم و باید بگویم او روحیه بسیار عملیاتی و کاری داشتند و دارند. بیرون از ساختار دست‌وپاگیر اداری جلسات را برگزار می‌کردیم و گاهی پیش می‌آمد که ساعت‌۱۱ شب برای هماهنگی کارها با هم ملاقات می‌کردیم.

ابوطالب ادامه داد: قبل از انتخابات۸۴ آقایان احمد توکلی، دکتر لاریجانی و آقای احمدی‌نژاد کاندیداهای جریان اصول‌گرا بودند. من به آقای احمد توکلی پیشنهاد دادم این سه نفر با هم جلسه‌ای بگذارند و براساس همفکری و نظرسنجی‌هایی که صورت گرفته فردی که بیشترین اقبال را دارد به‌عنوان کاندیدای مشترک معرفی شود و دیگران نیز به او کمک کند. آقای توکلی این ایده را پذیرفت سپس به دیدار آقای لاریجانی رفتم، ایشان هم با کلیات موافقت کردند . به‌عنوان نفر سوم با آقای احمدی‌نژاد دیدار کردم، اما دکتر احمدی‌نژاد پیشنهاد اجماع با توکلی و لاریجانی را رد کرد و مطمئن بود در انتخابات رأی خواهد آورد و تنها کسی که امکان رقابت با او را دارد، مرحوم هاشمی است.

کارگردان “شام ایرانی” افزود:  احمدی‌نژاد گفت که مرحوم هاشمی را هم شکست خواهد داد. راستش اعتمادبه‌نفسی که آقای احمدی‌نژاد داشت، مرا متقاعد کرد که او حتما  رییس‌جمهور خواهد شد. احمدی‌نژاد یک آدم دانشگاهی بود، شهردار تهران هم بود و اطلاعات خوبی نسبت به مردم و جامعه داشت، ضمنا  یکی از خصوصیات شخصی او که اتفاقا  یک امتیاز است اعتمادبه‌نفس بالا بود که همه این‌ها منجر به این نگاه درست شد. آقای احمدی‌نژاد دقیقا  مطمئن بود که رییس‌جمهور می‌شود.

ابوطالب درباره نگاه نمایندگان مجلس به انتخابات۸۴ گفت: به یاد دارم در آن زمان آقای احمدی‌نژاد در مجلس تقریبا  طرفداری نداشت، اما بنده به همراه آقایان افروغ، خوش‌چهره و عده‌ای دیگر فراکسیونی را برای حمایت از او تشکیل دادیم. وقتی از احمدی‌نژاد برای حضور در مجلس دعوت کردیم تعداد بسیار کمی از نمایندگان به دیدار او آمدند. حتی در آن زمان آقای باهنر که نایب رییس مجلس بود و بسیاری دیگر از نمایندگان شاخص تهران طرفدار آقای لاریجانی بودند.

ابوطالب پیرامون اختلافات با احمدی‌نژاد پس از روی کار آمدن‌ گفت: احمدی‌نژاد وقتی کابینه‌اش را چید و برنامه‌هایش را اعلام کرد، متوجه شدیم که اشکالات اساسی وجود دارد. او از شعارهایش فاصله گرفته بود. ازآنجایی‌که ما از ایشان حمایت کرده بودیم احساس کردیم اولین کسانی که باید نسبت به این اتفاقات معترض شوند خود ما هستیم.

انتخاب صفارهرندی به عنوان وزیر ارشاد دولت اول احمدی‌نژاد ازجمله اتفافات پرسروصدای کارنامه وی بود. به گزارش سینماروزان ابوطالب گفت: اتفاقا  خود من به نفع صفار در مجلس نطق کردم. در آن مقطع آقای صفار‌هرندی یکی از بهترین گزینه‌ها بود چون گزینه‌های بعدی احمدی‌نژاد خیلی غیر معقول بودند. نه موضوع اصلا  ارتباطی به وزیر ارشاد نداشت…

ابوطالب ادامه داد: چون لزوما  این مباحث{انتخاب صفار به وزارت} مربوط به شخص احمدی‌نژاد نیست و می‌تواند به افراد دیگری نیز که امروز مشغول هستند مربوط شود. به نظرم گفتن آن‌ها کمکی به شرایط موجود نمی‌کند. اما در کل با انتخاب افرادی مثل آقایان مشایی، بقایی و تعدادی دیگر از افراد کابینه مشخص شد که مسیر ایشان اشتباه است. وقتی انتقادات نرم و محترمانه انجام دادیم واکنش این گروه متشکل اطراف آقای احمدی‌نژاد  بسیار سخت و به صورت شکایت از ما بود. احمدی‌نژاد هم مانند هر‌کس دیگری تحت تأثیر افراد و اطرافیانش هست اما او فردی کاملا  مستقل است که شخصا  عمل می‌کند. تحت عنوان فراکسیون اصول‌گرایان مستقل نقدهای‌مان را به او منتقل کردیم ولی او نپذیرفت.

ابوطالب درباره سیر و سلوک احمدی‌نژاد گفت: از احمدی‌نژاد دو تصویر وجود دارد؛ تصویر ژورنالیستی و تصویری که توده مردم دوست داشتند از احمدی‌نژاد ببینند. برخلاف تصور عامه، احمدی‌نژاد در حوزه فرهنگ کاملا  روشنفکر بود. برای مثال قائل به آزادی ماهواره بود و به همین خاطر با نیروی انتظامی چالش داشت. احمدی‌نژاد به نوعی به‌فضای باز فرهنگی اعتقاد داشت که من اسم آن را آنارشیسم فرهنگی می‌گذارم. یعنی از مجموعه فرهنگی احمدی‌نژاد صداهایی شنیده می‌شد که در تضاد و تقابل با هم بودند. آقای کلهر، مشاور احمدی‌نژاد چیزی می‌گفت، آقای صفار‌هرندی، وزیر ارشاد چیز دیگری می‌گفت و آقای مشایی که اصلا  دنبال مسأله دیگری بود. پس هیچ برنامه و شاخصی وجود نداشت. این نگاه گاهی با نگاه روشنفکری کشور در تضاد بود و گاهی با نگاه کلی حاکمیت و رهبری.

ابوطالب ادامه داد: طبیعتا  آقای احمدی‌نژاد و دولت پول زیادی داشتند، اما مشخص نبود آن‌ها را در چه حوزه‌هایی در فرهنگ خرج می‌کنند. البته احمدی‌نژاد خرج‌های زیادی در حوزه فرهنگ کرد و طرح‌هایی مثل  خانه روحانی را مطرح کرد. کارهای زیادی در حوزه فرهنگ انجام داد اما وقتی کار بدون برنامه‌ریزی باشد پول‌ها به هدر می‌رود. مثلا  او در مناطق محروم ورزشگاه و سالن‌های ورزشی بزرگ می‌ساخت اما شنیدم پس از مدتی آن‌ها به محل نگهداری احشام و علوفه تبدیل شد. شرط اول توسعه تربیت نیروی انسانی است. وقتی نیروی انسانی متخصص و متعهد وجود نداشته نباشد صرفا  با پول نمی‌توان کار خاصی انجام داد.

سعید ابوطالب درباره آینده سیاسی احمدی‌نژاد گفت: با همه این حرف‌ها واقعیت آن است که محمود احمدی‌نژاد به واسطه خدماتی که داشته‌ و البته مقایسه عملکردش با دیگرانی که حتی نصف او، راه را برای ورود نیروهای مختلف به عرصه باز نکردند، همچنان در بین طبقه متوسط و اقشار سنتی جامعه طرف‌داران قابل‌توجهی دارد.

محمود احمدی نژاد+سعید ابوطالب
محمود احمدی نژاد+سعید ابوطالب




ادعاها و اظهارات تازه ابراهیم گلستان⇐ فقط شاه، جمله آخر “موج و مرجان و خارا” را فهمید!/حذف شاه به خاطر ضعفِ دستگاه خودش بود!/ در دستگاه شاه، هیچ‌کس طرفدارش نبود؛ مگر بر پایه سوجویی و نفع اندکی که می‌بردند!!/ دو روز قبل از ۲۸ مرداد، با مصدق در اتاقش گفتگو کردم و همان وقت حس کردم که این آدم خواهد افتاد!!/عکسی دیده‌ام که احمدی‌نژاد می‌خواهد با آدم قدبلندی دست بدهد و صندلی گذاشته زیر پایش تا قَدش برسد به آن آدم؛ این عکس گویای وضعیت ماست!!/نمی‌دانم دخترم جایزه فستیوال ونیز را چه کرده؟؟ شاید فروخته و شاید هم داده به موزه‌ای!!/دیدم نمی‌توانم در ایران زندگی کنم، رها کردم آمدم بیرون! در اینجا(انگلیس)هم که مرکز تمدن است، دو سال است که از خانه خودم بیرون نیامده‌ام!!/امیدوارم آدم‌های صالحی که در مملکت هستند خودشان را از چنگ فرمول‌ها دربیاورند و فکر مردم باشند!

سینماروزان: ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز ایرانی که بیش از چهل سال است ایران را ترک کرده و در انگلستان زندگی می‌کند در همه سالهایی که دور از وطن زیسته کوشیده هرازگاه نقطه‌نظرات خود پیرامون اتفاقات و تحولات مختلف سیاسی-فرهنگی را منعکس نیامد.

تازه‌ترین گفتگوی ابراهیم گلستان هم پر است از چنین نقطه‌نظراتی که دامنه‌ای گسترده از شاه مخلوع تا محمد مصدق و محمود احمدی‌نژاد را دربرمی‌گیرد.

ابراهیم گلستان با اشاره به ساخت “موج و مرجان و خارا” به احمد غلامی در شرق گفت: من همیشه به خودم انتقاد دارم. اگر هم از ایران بیرون آمدم، به این خاطر است که همه کارهای ممکن را کردم. هر کاری که فکر کنید. من اصلا رفتم آبادان تا قصه وضعِ خراب آبادان را بنویسم و آنجا کارم را هم کردم و مشغول بودم تا اینکه مرخصی آمدم تهران و آن داستانِ ملی‌شدنِ نفت و این‌ها پیش آمد. من را از شرکت نفت بیرون کردند برای خاطر اینکه مخالفِ سیستم آنها رفتار می‌کردم. اما کنسرسیوم اصرار کرد برایشان فیلمی بسازم که گفتند ما او را از شرکت نفت بیرون کردیم و آنها گفتند این را می‌خواهیم.

گلستان ادامه داد: شرکت نفت که رفتم مطابقِ میل و فکر خودم فیلمِ «موج و مرجان و خارا» را ساختم. وقتی که من گفتار آن فیلم را نوشتم هیچ‌کس ملتفت نشد، فقط فروغ گفت این کار را نکن، به‌ خاطر همین جمله آخر نمی‌گذارند فیلم در‌بیاید. گفتم من این فیلم را ساختم به خاطر اینکه این جمله را آخرش بگویم. من می‌گویم. از من گفتن، از آنها قطع‌کردن! اما نفهمیدند. باور نمی‌کنید تنها یک نفر این جمله را فهمید و او شاه بود. وقتی فیلم را تماشا کرد، به من گفت که این جمله آخر شما درست نیست که گفتید «از این ثروت جز شیاری کف‌آلود نصیب مردم نخواهد شد». با یک مرتبه دیدن ‌فهمید.

گلستان با تاکید بر تزلزل شاه به‌عنوان عاملی برای حذف از ساختار ایران گفت: عقیده من اساسا این است که تمام شکست‌ها به دلیل ضعفِ شکست‌خورده بوده. وقتی آلمان با آن قدرتِ وحشتناک به فرانسه حمله کرد، مقدار اسلحه موجود در فرانسه و قوای مادی که پشت سرش، بیشتر از آلمانی‌ها بود، اما ضعفِ فکری و اخلاقی و سازمانی سبب شد شکست بخورند. اصلا تئوری جنگِ تانک‌ها را دوگلِ بدبخت ساخته بود. وقتی هم ناپلئون همه اروپا را می‌گرفت فقط از قوت عجیب‌وغریب ناپلئون نبود، بلکه از ضعفِ کشورهایی بود که پشت هم شکست ‌خوردند. در مملکت خودمان هم اتفاقی که برای شاه افتاد به خاطر ضعفِ دستگاه خودش هم بود، دستگاهی که هیچ‌کس در آن طرفدارش نبود مگر بر پایه سودجویی و نفع اندکی که می‌بردند و این کافی نبود برای نگه‌داشتنِ یک مملکت. این آدم توان و تحملِ نگه‌داری خودش را نداشت و با تمام قوایی که از آمریکا و دیگر کشورها گرفته بود نتوانست مملکت را نگه دارد. همه از ضعفِ اساسی شاه استفاده کردند تا او برود. از این نمونه‌ها در تاریخ بسیار هست.

ابراهیم گلستان افزود: سید ضیاء طباطبایی و اعضای حزب توده و مصدق هم با فکر خاص خودشان پیش رفتند و شکست‌شان تا حد بسیاری از ضعف‌هایشان بود. من دو روز قبل از 28 مرداد، با مصدق در اتاقش گفت‌وگوی دراز سه‌ساعته داشتم. همان وقت حس کردم که این آدم خواهد افتاد. حرفِ آدم حاصل چیزهایی است که دیده و تجربه کرده است. عکسِ فوق‌العاده‌ای هست که گویای وضعیت ما است، در این عکس احمدی‌نژاد می‌خواهد با آدم قدبلندی دست بدهد، صندلی گذاشته زیر پایش تا قَدش برسد به آن آدم. می‌خواهم بگویم دهن ما برای حرف‌زدن گشاد است و خیلی هم تکان می‌خورد، اما اگر حرفی که از حلقوم ما بیرون می‌آید برخاسته از خرد و عقل باشد یک جور می‌شود و اگر از هوس‌ها و آرزوهای ما باشد جور دیگری می‌شود.

گلستان درباره بی‌اعتنایی به جوایز جشنواره‌ای گفت: من چهل‌ساله بودم که فیلم «اسرار گنج دره جنی» را ‌ساختم و پیش از آن «خشت و آینه» را ساخته بودم و «موج و مرجان و خارا» را. اما اصلا به فستیوال‌ها و جوایز اعتنا نمی‌کنم. حتی نمی‌دانم جایزه مجسمه طلایی فستیوال ونیز کجاست. دخترم داده به موزه‌ای، شاید هم فروخته باشد؟؟؟ نمی‌دانم. می‌خواهم بگویم مسئله این نیست که من بیشتر خواندم یا بیشتر می‌فهمم. آدم‌هایی بودند که سن‌شان از من هم بیشتر بوده هیچ کاری هم نکردند. آدم‌هایی هم بودند که شاید سن‌شان از من کمتر بوده کارهای بهتری کرده باشند!

ابراهیم گلستان درباره بیقراریش در همه جای دنیا گفت: من دیدم نمی‌توانم ایران زندگی کنم، رها کردم آمدم بیرون، دیگر چه حرفی می‌توانم بزنم. در اینجا(انگلیس)هم که مرکز تمدن است، باور نمی‌کنید من دو سال است که از خانه خودم بیرون نیامدم. نشسته‌ام برای خودم کتاب می‌خوانم و موزیک گوش می‌کنم. حتی نتوانستم به لندن بروم که در فاصله نیم‌ساعتی من است. مسئله این است که رفتار من برخاسته از تفکرم و امکاناتِ کم یا زیاد زندگی من است. این مهم است که در چه دنیایی زندگي مي‌کنیم و مسائل به ما تحمیل نشود یا خوراکِ فکری منحصر نباشد.

گلستان با مخاطب قرار دادن سیاستگذاران گفت: از اوضاع این روزها تأسف می‌خورم. احساس امیدی هم ندارم. خیلی هم ناراحت می‌شوم که وضع مملکت نه خوش‌جور که بدجور عوض شود. امیدوارم آدم‌های صالحی که در مملکت هستند خودشان را از چنگ فرمول‌ها دربیاورند و فکر مردم باشند، به این معنا که فکر مردم آسوده باشد.




چرایی سانسور کامل رقاصی علی نصیریان و کاهش حجم ریش امیر جعفری از “میوه ممنوعه”+نقش مشاوره‌های نماینده مجلس هفتم در تولید “میوه ممنوعه”!!⇒تهیه‌کننده فاش ساخت

سینماروزان: ازجمله سریالهای رمضانی ادوار رسانه ملی که همچنان هم بازپخش آن مخاطب دارد “میوه ممنوعه” است که توسط حسن فتحی ساخته شده است؛ با فیلمنامه‌ای از علیرضا کاظمی‌پور و دیالوگ‌هایی از علیرضا نادری که بعد از مرگ فرزند، کم‌کارتر شده.

اسماعیل عفیفه تهیه‌کننده “میوه ممنوعه” که در بدو تولید “شهرزاد” هم کنار فتحی بود به تازگی در گفتگو با بهناز شیربانی در شرق هم از نقش محمد خوش‌چهره نماینده مجلس هفتم در تولید “میوه ممنوعه” حرف زده است و از سانسور کامل سکانس رقص علی نصیریان!

عفیفه گفت: یکی از مواردی که در سریال «میوه ممنوعه» در این مقطع زمانی قابل‌توجه است، مباحثی است که در آن مطرح شد و چند سال بعد به‌صورت معضلات اجتماعی در حوزه اقتصادی ظهور و بروز پیدا کرد. در زمان ساخت سریال با مشاوران اقتصادی وزارت اقتصاد و با یکسری از اقتصاددانان گفت‌وگو‌هایی داشتم. آن سال‌ها ابتدای ایجاد مشکلاتی برای شرکت‌های تولیدی و کارخانه‌ها به‌واسطه ورود بی‌رویه کالاهایی بی‌کیفیت خارجی و جایگزین‌شدن آنها با کالاهای ایرانی بود. بعد از گفت‌وگو‌هایی که با برخی اقتصاددانان از جمله با محمد خوش‌چهره داشتیم، نتایج این تحقیقات را به قصه “میوه ممنوعه” وارد کردیم و بر مبنای آن اطلاعات درگیری‌هايی بین شخصیت‌های قصه طراحی شد!

به گزارش سینماروزان بد نیست بدانید محمد خوش‌چهره نماینده مجلس هفتم به‌خاطر رابطه‌ای سینوسی که دربرابر محمود احمدی‌نژاد داشت نیز بسیار خبرساز شد؛
خوش‌چهره در انتخابات۸۴ حامی احمدی‌نژاد بود و حتی به‌جای وی در مناظره اقتصادی با باقر نوبخت(نماینده هاشمی رفسنجانی) ظاهر شد ولی دو ماه بعد از پیروزی احمدی‌نژاد در انتخابات به منتقد او بدل شد.

خوش‌چهره درباره این تناقض رفتاری گفته بود با عدالت طلبی احمدی‌نژاد موافق است ولی با سیاست‌ورزی او زاویه دارد.

اسماعیل عفیفه درباره سانسورهای وارده به “میوه ممنوعه” گفت: یکی از زیباترین صحنه‌های سریال جایی بود که در شبی که یونس فتوحی به در منزل هستی شایگان می‌رود و می‌گوید همه شرط‌وشروط او را انجام داده و بعد از آن رقص سماع مانندی را با یک موسیقی زیبا انجام می‌دهد که این بخش حذف شد. من تا آخرین لحظه با مهدی فرجی درباره پخش این صحنه گفت‌وگو کردم که مجوز پخش آن را بگیرم اما نشد.

عفیفه ادامه داد: امیر جعفری هم در ابتدای داستان شکل و شمایل مذهبی داشت که البته در قسمت‌های بعدی این مورد را با کم کردن حجم ریشش اصلاح کردیم تا به آقازادگان برنخورد! در میوه ممنوعه امیر جعفری نقشی را بازی کرد که بعدها با محاکمه برخی از آقازاده‌ها به عنوان مفسدان اقتصادی و زندانی‌شدن برخی از آنها برای بیننده عینیت بیشتری پیدا کرد. در “میوه ممنوعه” ما از معضلی که چند سال بعد گریبان اقتصاد ایران را گرفت، صحبت کردیم و به نوعی هشدار دادیم که چنین خطری اقتصاد ایران را تهدید می‌کند و این خطر از اشخاصی شروع می‌شود که ظاهر مذهبی دارند. این‌هم از مواردی بود که همان موقع مورد اشکال واقع شده بود.

 

محمد خوش چهره
محمد خوش چهره

 

میوه ممنوعه
میوه ممنوعه




رضا رویگری ساعاتی بعد از صرف افطاری کنار محمود احمدی نژاد اظهار داشت⇐ احمدی نژاد هم یکی مثل بهنوش بختیاری!/هر کسی مرا افطاری دعوت کند میروم!/  در افطاری احمدی نژاد خیلی از هنرمندان مشهور دیگر هم بودند!!/فراموش نمیکنم وقتی مریض بودم احمدی نژاد تنها کسی بود که به ملاقاتم آمد!!

سینماروزان: هرچند شش سال میشود که محمود احمدی نژاد از ریاست جمهوری کنار رفته ولی جالب است که حتی تندترین منتقدانش نیز همچنان اخبار حول وی را پیگیری میکنند و انگاری علاقه ای ندارند احمدی نژاد از اخبار محو شود!!

برگزاری افطاری احمدی نژاد و حضور بازیگرانی نظیر ابوالفضل پورعرب و رضا رویگری که هر دو در اوج بیماری با حمایت احمدی نژاد مواجه شده بودند، از جمله اخبار رمضانی حول احمدی نژاد است.

رضا رویگری در چرایی شرکت در افطاری احمدی نژاد گفت: ایشان تنها کسی بود که وقتی مریض بودم به ملاقاتم آمد؛ بدون اینکه من گفته باشم یا خواهش کرده باشم با پرس و جو کردن، آدرس مرا پیدا کردند و به ملاقاتم آمدند. حالا هم وقتی به افطاری دعوتم کرد با روی باز رفتم.

رویگری با اشاره به اینکه از سیاسی بازی بیزار است ادامه داد: چرا نگاهم سیاسی باشد؟ من از سیاست و سیاست زدگی متنفرم. در افطاری احمدی نژاد خیلی از هنرمندان مشهور دیگر هم بودند که علاقه ای ندارند بگویند ما آنجا بودیم چون میدانند برایشان حاشیه درست میشود ولی این هم یک افطاری بوده مثل همه افطاریهای دیگر و دلیلی ندارد به سیاست پیوند بخورد.

این بازیگر خاطره ساز سینما و تلویزیون خاطرنشان ساخت: افطاری احمدی نژاد یک افطاری بود مثل هزاران افطاری دیگر که وقتی آدم را دعوت میکنند باید برود. چه فرقی هست بین افطاری احمدی نژاد و بهنوش بختیاری؟؟ اگر بهنوش هم مرا دعوت کند میروم. ایرادش  چیست؟




بازدید میلیونی از توییت ستایشگرانه سیاستمدار ایرانی برای رپر جنجالی!!  

سینماروزان/علی تنکابنی(مخاطب رسانه): در میان سیاستمداران ایرانی کم نیستند آنهایی که به هنگامه انتخابات خود را طرفدار فرهنگ و هنر نشان میدهند و سعی میکنند با وارد کردن هنرمندان به ستاد انتخاباتی خویش از ظرفیت اشتهار آنها برای جمع کردن رأی استفاده کنند.

با این حال شمار سیاستمدارانی که بعد از حذف از صحنه سیاست همچنان میکوشند اظهارات هنری خود را داشته باشند خیلی خیلی اندک است و در این میان اینکه سیاستمداری ایرانی پیدا شود و درباره هنرمندان خارجی اظهارنظر کند تقریبا نایاب است.

با این حال محمود احمدی نژاد رییس دولتهای نهم و دهم در ماههای اخیر کوشیده در کنار پیگیری محصولات هنری وطنی و تماشای نامحسوس برخی فیلمهای روی پرده برای یک خواننده خارجی هم توییت بزند.

احمدی نژاد به تازگی در رثای مرگ یک رپر آمریکایی با نام “نیپسی هاسل” نوشت:  اخیرا از مرگ “نیپسی هاسل” مطلع شدم و از شنیدن مرگ او و ۱۰ نفر دیگر که در هفته گذشته در لس آنجلس کشته شدند اندوهگین شدم. چگونه می توان زندگی شخصی را به این راحتی گرفت؟”عزیزم گریه نکن، سرت را بالا بگیر حتی وقتی که جاده سخت است هرگز تسلیم نشو”

جالب است که این توییت احمدی نژاد ظرف چند روز بیش از 3 میلیون بازدید داشته و نزدیک به 20 هزار لایک خورده است!!!

مشخص نیست هدف احمدی نژاد از این توییتها چیست و آیا او به دنبال مدیریت فرهنگی جهانی است یا فقط به عنوان یک مخاطب دنبال کننده اخبار هنری است؟؟




رسانه اصولگرا در گفتگو با ابوالقاسم طالبی برملا کرد⇐راز و رمز سکانس حذف‌شده «قلاده‌های طلا»!!

سینماروزان: در آستانه ۹ دی، کارگردان فیلم انتخاباتی «قلاده‌های طلا» به این موضوع اشاره کرد که همزمان با ساخت این فیلم در سال ۹۱ ماجرای خانه‌نشینی رئیس‌جمهور وقت اتفاق می‌افتد و او سکانسی را به فیلم اضافه می‌کند که اگر ماجرای خانه‌نشینی ادامه پیدا کرد آن را در فیلم بگنجاند.

حالا روزنامه اصولگرای “جوان” در گفتگو با ابوالقاسم طالبی راز و رمز سکانس سانسورشده را برملا کرد.

متن گزارش “جوان” را بخوانید:

یک سکانس از فیلم قلاده‌های طلا چند سال پس از اکران این فیلم در سینما در فضای مجازی منتشر شد که در فیلم اصلی دیده نشده بود؛ سکانسی که به پاره کردن عکس محمود احمدی‌نژاد و میرحسین موسوی اختصاص داشت. حالا و در آستانه ۹ دی ابوالقاسم‌طالبی در گفت‌و‌گو با «جوان» سخن تازه‌ای درباره آن سکانس به زبان آورده است.

ابوالقاسم طالبی، کارگردان فیلم «قلاده‌های‌طلا» که یکی از مهم‌ترین آثار در ژانر سیاسی تاریخ سینمای ایران را ساخته است در این گفت‌و‌گو به بخش‌های ناگفته آن فیلم اشاره و حذف بخش‌هایی از فیلم و پخش آن از شبکه‌هایی با گستره مخاطب کمتر را تلویحاً معلول نفوذ در صداوسیما اعلام کرد.

طالبی نوشته بود: «رهبری معظم انقلاب یک بار به من فرمودند که به رئیس‌جمهور توصیه کردم فیلم قلاده‌های طلا را ببیند. چندی پیش هم در سخنرانی عمومی ضمن اظهار لطف به قدرت سینمای ایران فرمودند: من فیلمی را توصیه کردم آقای رئیس‌جمهور ببیند و… از دکتر علی‌عسگری پرسیدم چرا هر سال ۹ دی فیلم «قلاده‌های طلا» دچار سانسور و عدم پخش می‌شود یا پس از فشار مردمی برای پخشش می‌فرستید شبکه افق؟ گفتند من تا حالا در مورد این فیلم چنین تصمیمی نگرفته‌ام… به نظر شما این نفوذی پرقدرت کیست که در تلویزیون هر سال سعی می‌کند این قطعه از تاریخ درست دیده نشود؟»

در گفت و شنود دوستانه‌ای که «جوان» با ابوالقاسم طالبی داشت وی هر گونه اظهار نظر و پرداختن به ابعاد اظهاراتش در مورد مسئله مهم «نفوذی پر قدرت» تلویزیون را به آینده موکول کرد، اما در عین حال پس از گذشت چند سال راز سکانسی از فیلم «قلاده‌های طلا» که سال گذشته و بدون هیچ توضیحی و صرفاً با عنوان سکانس سانسور شده این فیلم در فضای مجازی منتشر شد را برملا کرد. در این سکانس یک برادر و خواهر که در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸ برای طرفداری از کاندیدا‌های مورد نظرشان از هیچ کاری فروگذاری نکرده‌اند، پس از تأملی عاقلانه عکس نامزد مورد علاقه‌شان (میرحسین موسوی) را از روی دیوار برداشته و پاره می‌کنند و با فوکوس دوربین روی عکس شهدا به مخاطب می‌فهمانند که چه چیزی برای آن‌ها اهمیت دارد.

همراستا با این تصاویر کات‌های تصویری کوتاهی از خواهر جوان که شاهد اقدام برادرش هست به تصویر کشیده می‌شود و او هم به تأسی از برادرش عکس کاندیدای مورد نظرش (احمدی نژاد) را که در کنار عکس شهدا و امام (ره) و رهبری قرار داده، پاره می‌کند و دوربین روی عکس امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری و شهدا فوکوس می‌کند. این بدان معنی است که رهبری و شهدا فصل‌الخطاب واقعی هستند. طالبی در رمزگشایی از این سکانس می‌گوید: آن ایام با روز‌های خانه نشینی آقای احمدی نژاد همزمان شده بود. واقعیت این است که من با خودم شرط کردم که اگر رئیس‌جمهور به این کارش (ادامه خانه نشینی و عدم تبعیت از رهبری) ادامه داد، سکانس را در فیلم جانمایی کرده و پخش می‌کنم، اما اگر به این کارش خاتمه داد، من هم آن را از فیلم حذف می‌کنم. در نهایت و با خاتمه خانه نشینی احمدی‌نژاد من هم سر قولم ماندم و این سکانس را که سال گذشته و بعد از پنج سال در فضای مجازی منتشر شد در مرحله تدوین از فیلم حذف کردم.




درگذشت عزت‌الله انتظامی⇔هنرپیشه‌ای که هم به قالیباف ارادت داشت، هم از موسوی به نیکی یاد می‌کرد و هم با احمدی‌نژاد و رحیم‌مشایی در ستاد انتخابات حاضر می‌شد!!

سینماروزان: عزت الله انتظامی بازیگر سینما و تئاتر صبح 26 مرداد ماه در بیمارستان باهنر تهران درگذشت.

به گزارش سینماروزان انتظامی از جمله بازیگرانی بود که به خاطر درگیری با سیاست حواشی زیادی را پیرامون خود ایجاد کرد. انتظامی پیش از انتخابات88 در اظهارنظری کوتاه، حمایتی جانانه را از محمدباقر قالیباف انجام داد و او را فردی دانست که معتقد به تعالی فرهنگ و هنر در جامعه دانست!!

او البته در کنار ابراز ارادت به قالیباف، میرحسین موسوی دیگر کاندیدای انتخابات88 را گزینه‌ای شایسته برای ریاست جمهوری دانسته بود!

انتظامی اردیبهشت 92 و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری به همراه محمود احمدی‌نژاد و اسفندیار رحیم مشایی برای ثبت نام در وزارت کشور حاضر شد و این حضورش هیاهوی بسیاری را حولش ایجاد کرد.

در نتیجه این حواشی بود که انتظامی مجبور به برائت از این حضور شده و مدعی شود آن حضور به بهانه ثبت قانونی بنیاد انتظامی بوده است!!!

انتظامی آخرین بار تابستان96 با فیلم سالها در محاق مانده «زادبوم» روی پرده ها رفت که فیلم نتوانست توفیق چندانی در جلب مخاطب داشته باشد.

عزت‌الله انتظامی متولد 30 خرداد 1303 در تهران فارغ‌التحصیل دانشکده‌ هنرهای زیبای تهران در سال 1351 بود که برای ادامه‌ تحصیل به مدرسه‌ شبانه‌ تئاتر و سینما در هانوفر رفت و در سال 1337 به ایران بازگشت.

از فیلم‌های سینمایی این بازیگر می‌توان به «آقای هالو»، «پستچی»، «گاو»، «ستارخان»، «صادق کرده»، «حاجی واشنگتن»، «گراند سینما»، «اجاره نشینها»، «هامون»، «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، «روز واقعه»، «خانه‌ای روی آب»، «دیوانه‌ از قفس پرید»، «گاو خونی»، «مینای شهر خاموش»، «آتش سبز»، «راه آبی ابریشم» و «چهل‌سالگی» اشاره کرد.




بخشی از تازه‌ترین ادعاهای مجید مجیدی بعد از شکست سنگین آخرین فیلمش⇐ احمدی‌نژاد باعث ایجاد یک انقطاع بزرگ بین دهه‌ طلایی سینمای ایران و بعد از آن شد!!/سدّی که جلوی ابتذال ساخته شده بود در دوران احمدی‌نژاد شکسته شد!!/احمدی‌نژاد باعث شد پولهای سرگردان وارد سینما شود⇔آرزو: ای کاش یک «احمدی نژاد» پیدا شود و مسئولیت شکست سنگین «آن سوی ابرها» در گیشه‌ها را قبول کند!

سینماروزان: مجید مجیدی کارگردانی که بعد از حوادث 88 به سراغ ساخت پروژه پرهزینه «محمد» رفت و بعد از پایان دولت دوم احمدی نژاد این فیلم را با تسهیلات ویژه اکران کرد این روزها «آن سوی ابرها» را در اکران دوم نوروز روی پرده دارد؛ فیلمی که علیرغم داشتن سرگروه و سانسهای متعدد در پردیسها جزو قعرنشینان گیشه97 است!!!

اینکه چرا فیلم تازه مجیدی که در محافل آن سوی آبها و اکران خارجی هم توجهی جلب نکرده، نتوانسته مخاطبان داخل را هم ترغیب کند به تماشا، پرسشی مهم پیش‌روی کارگردانی است که سعی کرده بود با این فیلم شرایط تولید در هندوستان را تجربه کند.

مجیدی ولی بی توجه به این پرسش کلیدی که آینده فیلمسازی او را تحت الشعاع قرار خواهد داد در تازه ترین گفتگویش حملات تند و تیزی را نثار دولت احمدی نژاد کرده و بخش عمده ای از مشکلات فرهنگی را به دولت وی نسبت داده بدون آن که بگوید در ماجرای شکست فیلم اخیرشان تقصیرکار کیست؟

مجیدی به علی زادمهر در «ایلنا» گفت: در ابتدای دهه 80 با آمدن محمود احمدی‌نژاد شیب تحولات و فضای سیاسی کشور بسیار تند می‌شود و فرهنگ و هنر تبدیل به یک عنصر درجه دوم و سوم می‌شود و کسانی وارد این عرصه می‌شوند که نه صلاحیت دارند و نه شناختی از این حوزه. و از آنجا که فضای سیاسی بر فضای فرهنگی غالب شده؛ دچار معضلاتی می‌شویم و مشکلاتی در حوزه فرهنگ به وجود می‌آید که سال‌های بعد هم نمی‌توان آنها را حل کرد. از طرف دیگر گروهی در حوزه فرهنگ به‌خصوص سینما وارد می‌شوند که نه تنها دانش و سواد کافی را ندارند بلکه به دنبال انتقام‌گیری هستند. آنها با نفی همه چیز به دنبال ایجاد نفاق در میان سینماگران بودند و در حرف؛ دائم شعار حمایت از سینمای ارزشی را می‌دادند اما در عمل حتی یک فیلم نیز تولید نکردند که بتواند با استقبال روبرو شود یا در اکران‌های خارجی مورد اقبال قرار گیرد. می‌توان گفت آنها با پتانسیل بالایی از کینه وارد سینما شدند و ما شاهد بودیم که از یک طرف به زیرساخت‌هایی همچون خانه سینما و بنیاد فارابی حمله کردند واز طرف دیگر تخم خشم و نفاق را در بین سینماگران پراکندند. نتیجه آن رفتار در طول هشت سال باعث شد که ما امروز شاهد یک نابسامانی در همه عرصه‌ها و به‌خصوص سینما باشیم. این اتفاق؛ بدبینی اهالی فرهنگ را به دنبال داشت و گروه بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر در آن دوران یا طرد شدند یا گوشه‌نشین و عرصه فقط برای کسانی باز شد که نه سواد داشتند و نه هنری در سینما. این دوره باعث ایجاد یک انقطاع بزرگ بین دهه‌ی طلایی سینمای ایران و بعد از آن شد. کسانی که به دلیل وضعیت سینما در انتهای دهه 70 و بالندگی این سینما نمی‌توانستند وارد این سینما شوند، در اواخر دهه 70 از وضعیت زمین بایر سینما سوءاستفاده کرده و وارد سینما شدند و به نوعی صدای ابتذال سینما از اواخر دهه 70 به گوش رسید.

این کارگردان ادامه داد: عملکرد دولت احمدی‌نژاد در حوزه فرهنگ و سینما باعث شد تا گروه‌های خودرو مانند قارچ سمی در سینما رشد کنند و پول‌های سرگردانی وارد سینما شوند که مشخص نیست از کجا وارد سینما شده‌اند. اگر ما تا پیش از این نگران کمبود نقدینگی بودیم؛ امروز به هیچ عنوان این نگرانی وجود ندارد بلکه کسانی که پول را وارد سینما کردند حتی انتظار دارند دولت هیچ کاری نداشته باشد. دولت نیز نمی‌تواند کاری بکند.

مجیدی افزود: همین امروز هر کسی بخواهد فیلم بسازد؛ نقدینگی در اختیارش قرار می‌گیرد به شرط اینکه مفهوم و مفاهیم فیلمش هجو و شوخی‌های سخیف باشد. وضعیت فرهنگ و سینما امروز از دست دولت روحانی رها شده است زیرا سدی که سال‌ها جلوی ابتذال ساخته شده بود در دوره احمدی‌نژاد شکسته و سیلی جاری شد که همه را با خود برد. از طرف دیگر به دلیل مشکلات اقتصادی، فرهنگ و هنر برای دولت روحانی مساله اول نبود. دولت دایم به دنبال حل مشکلات اقتصادی بود. اگر دولت احمدی‌نژاد در حوزه فرهنگ فاجعه بود و هیچ درک درستی از این مساله نداشت، در دوره روحانی، فرهنگ مساله اول نبود. اگر معتقد باشیم عملکرد دولت احمدی نژاد در فرهنگ فاجعه بود، دولت روحانی درباره فرهنگ اشتباه فاحشی کرد.




محمد حسینی وزیر ارشاد دولت دهم در گفتگویی تفصیلی بیان داشت⇐بعد از ۳ سال وقتی دیدند روحانی برای تشکیل شورایعالی سینما وقت نمی‌دهد آن را منحل کردند!/اداره کنندگان خانه سینما توقع داشتند از دولت حمایت مالی بگیرند اما نظارت بر هزینه‌کرد بودجه وجود نداشته باشد/تأکید کردیم که صنوف سینمایی را در ارشاد ثبت کنند اما این کار را نکردند تا بعد از روی کار آمدن اعتدال مجبور به ثبت صنف در وزارت کار شوند؛ آن هم با «کارگر» قلمداد شدن هنرمندان!!/مشکلات جعفر پناهی ربطی به ارشاد نداشت؛ دستگاه قضایی با ایشان برخورد کرده بود/به حبیب گفتیم عجله نکن به تدریج مجوز می‌گیری اما در آستانه صدور مجوز، جنجال به پا شد/احمدی‌نژاد اعتقاد چندانی به نظارت نداشت و حتی در جشنواره گفت سخت‌گیری نکنید/در آن دوره {دولت دوم احمدی‌نژاد} بود که هم اسکار گرفتیم و هم اسکار را تحریم کردیم/رهبری درباره «قلاده های طلا» گفتند خیلی خوبه/اگر ده یا بیست میلیارد در اختیار حوزه هنری بوده باید جواب بدهد که این کارها را انجام داده/می‌خواستند همزمان با نهم دی «عصبانی نیستم» را اکران کنند اما مجبور به عقب نشینی شدند

سینماروزان: محمد حسینی وزیر ارشاد دولت دوم محمود احمدی‌نژاد از آن وزرایی است که هر چه بیشتر از دوران فعالیتش میگذرد میکوشد بیشتر و بیشتر درباره آن دوران سخن گوید؛ دورانی پرحادثه و پرفراز و نشیب که ذکر خیر و شر درباره آن فراوان است اما از یک منظر که توجه به کف و نه سقف صنف باشد در زمره دوران متفاوت فرهنگی و به خصوص سینمایی است.

به گزارش سینماروزان محمد حسینی در تازه ترین گفتگوی خود که با رسانه اصولگرای «جهان نیوز» انجام شده کوشیده درباره برخی از اتفاقات آن دوران شفاف سازی کند و برخی اتفاقات فرهنگی دوران حسن روحانی را نقد کند.

محمد حسینی درباره تعطیلی شورایعالی سینما در دولت یازدهم گفت: شورای عالی سینما در دولت دهم شکل گرفت که مثل دیگر شوراهای عالی ریاستش با رئیس جمهور بود. اعضای شورا هم هنرمندان و سینماگران و مدیران ارشد فرهنگی بودند. این جلسات منظم با حضور رییس جمهور برگزار می شد. هر زمان که درخواست جلسه می کردیم ظرف یک هفته وقت داده می شد، یعنی رئیس جمهور به مقوله فرهنگ اهمیت می داد ولی در دولت یازدهم هرماه به ماه بعدی و بعد هر فصل به فصل بعدی موکول کردند و هرسال به سال بعد و پس از سه سال سه ماه اول که دیدند روحانی وقت نمی دهد برای تشکیل جلسه، صورت مسئله را پاک کردند و کلا شورای عالی سینما را منحل کردند تا در معرض سوال خبرنگاران و سینماگران قرار نگیرند! شورا را منحل کردند. حتی یک جلسه تشریفاتی هم تشکیل نداد، البته از رئیس جمهوری که به اعضای کابینه اش که مرتب نیاز دارند وقت ملاقات نمی دهد. تعطیل کردن چنین شوراهایی دور از انتظار نیست. به هرحال مصوبات شورای عالی سینما به منزله مصوبات دولت بود با این تفاوت اساسی که در دولت وزیر ارشاد یک نفر است و بقیه وزرا چه بسا با یشنهادات فرهنگی همراهی نکنند بلکه مخالفت هم بکنند و کار تصویب را با مشکل مواجه سازند اما در یک شورایعالی، رییس جمهور با یک نفر از معاونانش حضور داشتند و بقیه اعضاء مدیران فرهنگی و سینما گران بودند و با توضیحات آنان پیشنهادات سریعتر  تصویب می شد، این یک فرصت مغتنم و نقطه قوت برای سینما بودکه به تاریخ و طاق نسیان سپرده شد!

حسینی با تأکید بر اهمیت خواسته های فرهنگی رهبری ادامه داد: محورهایی که رهبر انقلاب مطرح کردند باید به عنوان مطالبه جدی مطرح شوند. مثلا فرض ایشان بارها فرمودند که از نیروهای مومن و متعهد در حوزه فرهنگ و هنر حمایت بشود این رهنمود باید یک مطالبه جدی شود که دستگاهها نیروهای متعهد را حمایت کنند، چه بسا مدیران دولتی علاقه ای نداشته باشند بلکه بخواهند از کسانی حمایت کنند که با مبانی اسلامی و انقلابی فاصله دارند. ما می توانیم فضایی ایجاد کنیم حتی اگر مطابق میلشان هم نیست ناچار باشند به نیروهای انقلابی و آثارشان توجه کنند. مانع میدان دادن به کسانی شویم که مروج فرهنگ و سبک زندگی غربی هستند. مثلا در ۹ دی امسال می خواستند فیلم”من عصبانی نیستم” را اکران کنند که اعتراضاتی صورت گرفت و مجبور به عقب نشینی شدند.

وزیر اسبق ارشاد با اشاره به فعالیت ارگانهای دارای ردیف بودجه بیان و اهمیت پاسخگویی آنها بیان داشت: یک سری نهادها مثل حوزه هنری و سازمان اوج از توان و امکانات قابل قبولی برخوردارند. باید تولیدات مناسب و جذاب را افزایش دهند. هنرمند کم نداریم باید از اینها استفاده بشود. به جایی که در سال سه یا چهار فیلم مطرح ساخته شود، حمایت شود که این تعداد حداقل به بالای ۱۰ فیلم ارزشمند برسد. وقتی بتوانیم آثار مناسب تولید بکنیم اینها فضا را در اختیار می گیرد و به فیلم های سطحی و نامناسب مجال مانور نمی دهد. در عین حال که از دولت مطالبه می کنیم، بپذیریم که برخی ضعف ها را داریم کم کاری هایی داریم. برخی دستگاه های عریض و طویل اقتصادی داریم که جزو نهادهای حاکمیتی هستند مثل بنیاد مستضعفان از تولید آثار فاخر حمایت کنند. یک بار بنیاد حمایت کرد فیلم ماندگار محمد رسول الله(ص) ساخته شد که آثار داخلی و خارجی داشت. یک بنگاه بزرگ اقتصادی در کنارش کارهای فرهنگی هم انجام دهد نه اینکه بگویند همان یک مورد بوده، تمام شد. الان سریال حضرت موسی چند سال است زمین مانده است ما توقع داریم که صدا و سیما فعال تر عمل کند اگر نمی تواند از لحاظ مالی مشکل دارد از جاهای دیگر کمک بخواهد آنها بیایند کمک کنند. از جهت فعالیتهای ایجابی فرهنگی بله همه نهادها، سازمان ها و مراکز فرهنگی باید کار بکنند و هم باید بپذیرند که کم کاری کرده اند اما بعد نظارتی بر عهده ارشاد است که باید به درستی وظیفه خودرا انجام دهد. همه حوزه های فرهنگی و هنری از جمله مطبوعات، کتاب، موسیقی، تئاتر، سینما و هنرهای تجسمی در حیطه دولت و ارشاد است. در خصوص نظارت، سازمان تبلیغات، حوزه هنری، شهرداری ها، حوزه های علمیه و…. نقشی ندارند. اگر فیلم مسئله داری مانند ۵۰ کیلو آلبالو اکران می شود ارشاد باید جواب گو باشد. ارتباطی با دیگر نهادهای فرهنگی ندارد که آنها مواخذه شوند. بله در مورد فعالیت ها اگر فرض کنیم ۱۰یا۲۰ میلیارد در اختیار حوزه هنری است  باید جواب بدهد بگوید این تولیدات را داشتیم.

حسینی درباره نگاه نظارتی احمدی نژاد گفت: ایشان از حدود سال ۹۰  یک مقدار نگاهش تغییر کرده بود و دیگر اعتقاد چندانی به نظارت نداشت! حتی در دیدار با اهالی تئاتر درجشنواره می گفت سخت گیری نکنید در حالی که سخت گیری وجود نداشت بلکه همکاران صرفا به ضوابط قانونی عمل می کردند. این ضوابط باید رعایت بشود در تئاتر درست نیست که حرکات جلف، کلمات رکیک، شوخیهای جنسی و تمسخر مبانی و ارزشهای اعتقادی صورت بگیرد. بعضا خانواده ها برای تماشای تئاتر شرکت می کنند به حرمت خانواده ها بایدخط قرمز آداب اجتماعی و اخلاقی رعایت شود. نمی توان اجازه داد هرچه خواستند بگویند. هنرمندان که می خواهند فرهنگ سازی کنند باید یک سر و گردن ازدیگران بالاتر باشند. فرهنگ جامعه را ارتقا بدهد نه اینکه آلودگی و بیان عبارات سخیف و مبذل موجب انحطاط شوند. ما می گفتیم ضوابط باید اجرا بشود بحث شخصی که نداریم، ما سلیقه فردی را قبول نداشتیم می گفتیم ضوابط را رعایت کنید. به هرحال آقای احمدی نژاد در اواخر ریاست جمهوری بیشتر می خواست همه طرف ها و همه گروه ها از ایشان راضی باشند، دیگر کار چندانی به انجام وظایف شرعی و قانونی نداشت. این نگرش موجب می شد که گاهی اوقات اصطکاک پیش بیاید و ایشان به مخالفت با تصمیمات و مواضع درست بپردازد!

وزیر اسبق ارشاد درباره تعطیلی خانه سینما بیان داشت: خلاصه ماجورا این بود که اولین بار در شورای فرهنگ عمومی کشور مطرح شد که خانه سینما مجوز تاسیس خود را اوایل انقلاب از شورای فرهنگ عمومی کشور گرفته است. شورای فرهنگ عمومی یکی از شوراهای اقماری شورای عالی انقلاب فرهنگی است. در آغاز شورای فرهنگ عمومی اساسنامه خانه سینما را تصویب کرده بود بعد اساسنامه در چندین مرحله این تغییر کرده بود. بدون اینکه به مرجع تصویب کننده اطلاع داده باشند و روال قانونی را طی کنند. شما فرض کنید حزبی در وزارت کشور تاسیس می کنید بعد نمی توانید اساسنامه را تغییر بدهید، اگر می خواهید تغییر بدهید باید به وزارت کشور اطلاع بدهید.  تغییرات متعددی را در طول زمان انجام داده بودند ولی به هیچ کس هم اطلاع نداده بودند. اولین بار آنجا درشورای فرهنگ عمومی این اعتراض صورت گرفت و خواهان برخورد قانونی با این تخلف شدند. از طرفی اداره کنندگان خانه توقع داشتند که حمایت مالی انجام بدهیم اما نظارت معنا و مفهومی نداشته باشد. درحالی که ما باید پاسخ گو باشیم وقتی که از بیت المال مبالغی در اختیار افراد و مراکز قرار می دهیم، باید بتوانیم نظارت داشته باشیم. علاوه برآن این مجموعه به جای کارهای صنفی و رفاهی برای اعضاء، تبدیل به محفلی سیاسی برای اهداف خاص شده بود و هر از چندی حساسیت هایی هم ایجاد می شد، از جمله جشن سینما که اینها گرفته بودند از هنرمندانی تجلیل کردند در سخنرانی هایشان که خارج از کشور علیه نظام کار می کنند و درصدد براندازی نظام هستند! ما می گفتیم شما باید چارچوب قانونی را رعایت کنید. تاکید ما این بود قانون معیار و فصل الخطاب باشد و صنوف به ثبت برسند. و انتخابات براساس روال قانونی انجام شود. بجای همکاری و پذیرش ضوابط مساله را سیاسی کردند یعنی به جای اینکه مقابل قانون و مقرراتی که هست تمکین کنند به جوسازی شروع کردند، برخی هم در رسانه ها حمایت سیاسی کردند، در حالی که مساله صنفی بود، مساله رعایت قانون بود ولی کاملا جهت گیری ها و بازتاب ها سیاسی شد. اگر واقعا نگاه صنفی داشتند این همه جنجال و هیاهو برپانمی شد. آیا به اندازه کمکی که ما به صندوق حمایت از هنرمندان کردیم اینها در طول این پنج سال حمایت کردند؟ حتی به اندازه نصف آن مبالغ حمایت کردند؟ و خلاصه بعد از سالها چه کار مهمی کردند؟ رفتند در وزارت کار صنوف سینمایی را به ثبت برسانند یعنی هنرمند را به عنوان کارگر تلقی کردند، البته کارگر مقام والایی دارد ولی وقتی می توان از طریق وزارت فرهنگ عمل کرد چه ضرورتی داشت که به سراغ وزارت کار بروند؟!

محمد حسینی با اشاره به ممنوع الفعالیت شدن برخی هنرمندان بعد از وقایع 88 گفت: کسی بخاطر کار هنری برایش محدودیت ایجاد نمی شد. البته مورد داشتیم که کارگردانی در فتنه فعال بود و قوه قضاییه برخورد کرده بود که به ما ارتباطی نداشت.

وی ادامه داد: محدودشدن ایشان{جعفر پناهی} ارتباطی با ما نداشت، دستگاه قضایی برخورد کرده بود ولی مواردی به ما مراجعه می کردند که مشکلشان رابرطرف کنیم. برخی که مدیران ما را اصلا قبول نداشتند! از جمله کارگردانی آمده بود در آن ایام موضع گرفته بود، مصاحبه کرده بود، بعد هم گفت ممنوع الخروج شدم. ما گفتیم رفتی علیه نظام هر چه خواستی گفتی! گفت من احساساتی شدم تحت تاثیر جوسازی ها و شرایط قرار گرفتم، گفتم آن موقع احساساتی شدی حالا که شرایط عادی شده و گرد و غبار فتنه خوابیده یک مصاحبه بکن و جبران بکن، حرف ها را تعدیل کن، ما که نمی گوییم بیایید توبه نامه بنویسید، می گوییم که بیاید موضع ایجابی بگیرید کاری نداشته باشید. قبلا چی گفتید ما براساس موضع شما برویم صحبت کنیم. بالاخره کشور و نظام را که قبول داری، معاند که نیستی، خودت بشین یک متنی بنویس می دهیم به یک خبرگزاری کار بکند. ما نمی خواهیم به حیثیت شما لطمه وارد شود. تلاش ما بر این مبنا بود که حتی المقدور مشکل هنرمندان را حل کنیم. ما حتی بعضا مورد نقد فارس ، جهان و دیگر رسانه های انقلاب قرارمی گرفتیم که چرا به کسی که در فتنه بوده جایزه دادید؟ البته بنای ما بر جذب حداکثری بود. به جز افراد معاند که حداکثر ۵ درصد بیشتر نبودند با بقیه سعی کردیم همراهی و مساعدت کنیم. سال اول که در اوج فتنه  کار را شروع کردیم، عده ای در جشنواره ها شرکت نمی کردند و تحریم می کردند یا حتی روی سن جایزه می گرفتند و بلافاصله جایزه را به عنوان اعتراض روی زمین می گذاشتند. ولی بعد از مدت کوتاهی دیدند که دایره کار را وسیع کردیم از هنرمندان ارزشی و شهرستانی دعوت کردیم، این طور نیست که کار ما لنگ بماند اگر اینها این کارها را بکنند خودشان آسیب می بینند. معطل  نماندیم، البته راه را باز کردیم که اینها برگردند و همکاری کنند ولی این طور نبود که اگر مثلا نیامدند جشنواره فجر را تعطیل کنیم، نه خیر جشنواره را سال اول برگزار کردیم برخی ها می گفتند اینها در جشنواره شعار می دهند مثلا به حمایت از عوامل فتنه که چنین نشد. جشنواره برگزار شد هیچ مساله ای هم پیش نیامد. اول خیلی از اینها گارد داشتند، در طیف مقابل  بودند، نشستیم جلسه گذاشتیم کلی بحث کردیم. خیلی ها وقتی ما را می دیدند اصلا نظرشان عوض می شد. با کارگردان ها بازیگران هنرمندان جلسه می گذاشتیم. مثلا معاونت سینمایی کار آقای اصغر فرهادی را متوقف کرده بود، نشستیم صحبت کردیم و گفتیم کارتان را ادامه بدهید. همان فیلمی که برای اولین بار جایزه اسکار گرفت، «جدایی نادر از سیمین».

وزیر ارشاد دولت دهم درباره ماجرای حضور حبیب در ایران بیان داشت: بحث ما با حبیب این بود که خیلی عجله نکن. ما از یک برنامه هایی شروع و به تدریج مجوز می دهیم. اما کسی که تازه از راه رسیده بلافاصله بگوییم برنامه اجرا کند، منطقی نیست. چه بسا بعد از اجرا بلافاصله برگشت خارج و همان آش و همان کاسه! می گفتیم یک زمانی هرچند کوتاه بگذرد بعد به روال عادی کارها دنبال می شود و مقدماتی هم در معاونت هنری فراهم شده بود که ایشان بیاید همکاری بکند که بنده در جزییات ورودنداشتم . بحث ما این بود که نمی شود همزمان در داخل و خارج کار کنید. یک حساسیت هایی در جامعه وجود داشت. قبل از دادن مجوز به ایشان جنجالی برپا شد حتی در برخی خطبه های نماز جمعه گفته بودند به خواننده لس انجلسی مجوز دادند در حالی که چنین نبود!

محمد حسینی با اشاره به مدیریت فرهنگی دولت دوم احمدی نژاد گفت:  اولین بار درآن دوره جایزه اسکار به ایران تعلق گرفت ولی سال بعد، شرکت در جایزه اسکار را تحریم کردیم چون در آمریکا یک فیلمی علیه پیامبر گرامی اسلام ساخته بودند، به عنوان اعتراض به این جسارت و گستاخی به ساحت نورانی نبی مکرم، ما شرکت نکردیم تا دنیا بفهمد که بی تفاوت نیستیم. برای این واکنش قبلا با دستگاه های دیگر  مشورت و هماهنگ  کردیم ولی همین که اعلام کردیم هجمه سنگینی علیه ما شروع شد و مدیرسازمان فرهنگی و تبلیغی مرتبط نه تنها حمایت نکرد، بلکه دراین اعتراض ها به نوعی نقش هم داشت، یعنی تقدیر که نکردند به نوعی ما را محکوم کردند.

وزیر اسبق ارشاد درباره تماشای فیلم انتخاباتی «قلاده های طلا» توسط مقام رهبری بیان داشت: در خصوص اکران یکی از فیلم ها در جشنواره اختلاف نظر وجود داشت، فیلم در اختیار حضرت آقا قرار گرفته بود. در بیت جلسه ای بود قبل از رهبر انقلاب از آقا وحید سوال کردم آیا حصرت آقا فرصت کرده اند فیلم را ببینند، پاسخش مثبت بود، گفتم نظرشان چیست؟ گفت از آقا بپرسید. مصلحت نمی دانستم در حضور دیگران سوال کنم چون اگر جواب منفی بود طرح در جمع مناسب نبود. آن فیلم «قلاده های طلا» بود. بعد از جلسه وقتی حضرت آقا از جمع جدا شدند و به سمت در خروجی رفتند. یک لحظه رفتم جلو و سوال کردم نطرتان راجع به فیلم چیست؟ فرمودند: خوب بود، یک مکث کردند و فرمودند: خیلی خوبه، این پاسخ را که شنیدم خیالم راحت شد و با طیب خاطر فیلم را در جشنواره فجر اکران کردیم.




حسین فرحبخش در تازه‌ترین گفتگوی تفصیلی خود اظهار داشت⇐برای «آواز قو» و «شب‌های تهران» کلا ۴۵ میلیون به ما وام دادند و ۵۴ میلیون از ما پس گرفتند یعنی ۹ میلیون بهره گرفتند!/تنها دفتری که حسابش با فارابی صفر است «پویافیلم» است/در همه این سالها نه شکایت مالی داشته‌ایم و نه شکایت اخلاقی/بسیاری از کسانی که ادای انتلکتوئل‌ها را درمی‌آورند، از پادویی کنار دست من شروع کردند!!!/در سال ۷۶ با افتخار به ناطق نوری رأی دادم و همین آقایان به اصطلاح اصلاح‌طلب بعد از انتخاب آقای خاتمی یک سال تلاش کردند دفتر ما را تعطیل کنند و نتوانستند/در سال ۸۰ به خاطر شرایط جامعه به خاتمی رای دادم؛ در سال ۸۴ در هر دو مرحله به آقای هاشمی رأی دادم و سال ۸۸ هم اتفاقا به موسوی رأی دادم!!/در زمان سیف‌الله داد آزادی عمل داشتیم تا صادقانه فیلم بسازیم/دو سال اول مدیریت شمقدری از سیف‌الله داد هم بهتر بود/اولین بار در سال ۵۶ حسن روحانی را در مسجد ارگ دیدم/هم اصلاح‌طلبان و هم اصولگرایان ذاتا حقه‌بازند!/حمایت خاتمی از روحانی، بازی سیاسی است و ربطی به روحانی ندارد/سی نفر آدم ثابت هستند که از سال ۷۲ تاکنون خانه سینما را در دست گرفته‌اند/این سی نفر از شهرداری و دیگر جاها بودجه‌های آن‌چنانی گرفتند و…/کسی که در مجمع عمومی خانه سینما رأی حداقلی می‌آورد نباید رئیس هیئت مدیره خانه سینما بشود/در اتاق سجادپور همیشه به روی مراجعه‌کنندگان باز بود! /وزارت ارشاد روحانی ترسو و بی‌جرئت است /زمان تولید «شارلاتان» رضاداد گفت حداقل فیلمی مثل «کما» بساز اما زمان اکران «کما» ما را تحت فشار گذاشتند/در دهه شصت به‌خاطر ساخت «گردباد» با مضمون تفاله‌های اتمی پدرم را درآوردند اما الان به‌خاطر ساختش ازم تشکر می‌کنند!/اگر بتوانید قاجار را از تاریخ ایران حذف کنید «فیلمفارسی» را هم از سینما حذف خواهید کرد!/قاسم جعفری را فقط بعد از ۴ روز از «عطش» کنار گذاشتم چون با همه درگیر شد؛ از فرهاد آییش تا اصغر نعیمی!

سینماروزان: در میان انبوهی از سینماگران ایرانی که حرفهایشان را در دلشان نگه می‌دارند و حتی وقتی بی‌عدالتی می‌بینند جرأت اظهارنظر شفاف درباره آن را ندارند حسین فرحبخش جزو معدود سینماگران ایرانی است که اغلب سعی کرده حرفهایش را شفاف و بی‌پرده بزند.

به گزارش سینماروزان فرحبخش که در کنار تولید ده ها محصول برای سینمای بدنه، سابقه کارگردانی آثاری همچون «عطش» و «زندگی خصوصی» و «مستانه» را هم دارد تازه‌ترین گفتگویش که با «نزدیک» صورت گرفته را هم مجالی کرده برای امتداد اظهارنظر شفاف درباره ادوار مختلف سینمایی مملکت و کارنامه کاری خودش.

متن کامل گفتگوی حسین فرحبخش را بخوانید:

اگر موافق باشید از اینجا شروع کنیم که بر خلاف ادعای همیشگی شما مبنی بر اینکه تنها تهیه‌کننده‌ در سینمای ایران هستید که آثارتان با سرمایه شخصی ساخته می‌شوند، حالا کسی مدعی است که اتفاقا شما راه‌های وام گرفتن را خوب بلدید.

بسم ا… الرحمن الرحیم. من هیچ وقت نگفتم که وام نمی‌گیرم. به من اصلا وام نمی‌دهند. شاید در طول این سال‌ها و حدود ۵۰ فیلمی که ساختم تنها برای ۵ یا ۶ فیلم وام گرفته باشم. وام‌هایی هم که ما گرفتیم مربوط به زمان سیف‌الله داد بود که به همه وام می‌دادند.

به همین خاطر هم گفتید که دوران سیف‌اله داد بهترین دوران مدیریت سینمایی ا‌ست؟

نه، ربطی به این موضوع ندارد. دوران سیف‌اله داد از این جهت که همه فیلمسازان آزادی عمل داشتند و می‌توانستند هر چه می‌خواهند بسازند بهترین دوران سینمایی بعد از انقلاب است.

پس شما هم وام گرفتید؟

بله گرفتم، اما در مقابل رقمی که بقیه گرفتند بسیار ناچیز بوده است. مثلا اگر به بقیه ۵۰۰ میلیون تومان دادند به من ۱۰۰ میلیون دادند. البته من این وام را نه به خاطر اینکه گشایشی در کارم شود، بلکه تنها به خاطر اینکه حقم بود گرفتم. الان هم که هفت هشت سالی می‌شود که به ما وام نداده‌اند و مهم‌تر از همه‌ این حرف‌ها اینکه ما تمام وام‌هایی را که گرفتیم پس دادیم و حتی یک ریال بدهی به فارابی نداریم. برای «آواز قو» و «شب‌های تهران» کلا ۴۵ میلیون به ما وام دادند و ۵۴ میلیون از ما پس گرفتند و ۹ میلیون بهره گرفتند. اسناد همه‌شان هم موجود است. در حالی که درست در همان زمان ۵۰۰ میلیون از کل سینماها طلب داشتیم.

وقتی کارنامه کاری شما را مرور می‌کنیم می‌بینیم با بسیاری از بازیگران و عوامل سینما، از عامه‌پسند تا روشنفکر کار کرده‌اید و همگی حداقل یک بار با عنوان‌های مختلف با شما کار کرده‌اند. فکر می‌کنید چرا همین‌ها هر زمان حرف ابتذال در سینمای ایران می‌شود از فیلم‌های شما نام می‌برند؟

اینکه شما می‌گوئید سند حقانیت ماست. ما رنگ و لعاب عوض نمی‌کنیم و در اصول و مرام عین روز اول‌مان خیلی شفاف هستیم. بسیاری از کسانی که الان ادای انتلکتوئل‌ها را درمی‌آورند، از پادویی کنار دست من شروع کردند و ما به همه‌ جا رساندیمشان. همین الان هم وقتی ما را می‌بینند تا زانو خم می‌شوند و می‌گویند غیر از تو کسی را به عنوان تهیه کننده قبول نداریم.

پس علت اصلی این انتقادات چیست؟ چرا بسیاری حسین فرح‌بخش را نماد جریان فیلمفارسی در ایران می‌دانند، در صورتی که مشابه فیلم‌های شما را تهیه‌کننده‌های دیگری هم می‌سازند؟

حسادت! این فعالیت مستمر ما آقایان را آتش می‌زند. از ۲۳ سالگی که وارد سینما شدم تا امروز نگاه مسئولین و منتقدان ذره‌ای برایم اهمیت نداشته است. چه تعریف کنند و چه فحش بدهند، همیشه کار خودم را کرده‌ام و همین مسئله خیلی‌ها را آزار داده است. در تمام این سال‌ها هر دولتی با هر نگاه سیاسی آمده ما حاضر بودیم و فیلممان را ساختیم، ولی بقیه این طور نیستند. یا خودشان را به جریانات سیاسی وصل کردند و ادامه دادند، یا هر پنج شش سال یک فیلم می‌سازند و یا کاملا به حاشیه رفته‌اند.

خب شاید علت استمرار شما هم این باشد که سعی کردید با هر دولتی که سر کار آمده کنار بیایید و همراهش بشوید. در دوره اصلاحات «آواز قو» را ساختید و در دوران احمدی‌نژاد با شمقدری و سازمان سینمایی وقت در یک جبهه قرار گرفتید و در دوره روحانی هم که صراحتاً از ایشان حمایت کردید

بنده مطلقا سیاسی نیستم و بر اساس تغییراتی که جامعه می‌کند خودم را تغییر می‌دهم، ولی اصول و نگاهم هرگز تغییر نمی‌کند. در سال ۷۶ با افتخار به آقای ناطق نوری رای دادم و همین آقایان به اصطلاح اصلاح‌طلب بعد از انتخاب آقای خاتمی یک سال تلاش کردند دفتر ما را تعطیل کنند و نتوانستند. در سال ۸۰ به خاطر شرایط جامعه به خاتمی رای دادم. در سال ۸۴ در هر دو مرحله به آقای هاشمی رای دادم و سال ۸۸ هم اتفاقا به موسوی رای دادم. وقتی هم شمقدری رئیس سازمان سینمایی شد، من قبلا ایشان را ندیده بودم و در همان دیدار اول به او و سجادبور گفتم که من به موسوی رای داده‌ام، اما الان احمدی‌نژاد را به عنوان رئیس جمهور قبول دارم. بارها به شمقدری گفتم اگر می‌خواهید بمانید باید مثل سیف‌الله داد باشید. دو سال اول مدیریت شمقدری از سیف‌الله داد هم بهتر است. اگر سر تعطیلی خانه سینما با شمقدری همراهی می‌کردند، سینمای ما جهت‌گیری‌های جدیدی پیدا می‌کرد و ما الان گرفتار این شرایط نبودیم. ریل‌گذاری‌های جدیدی می‌شد که به نفع سینما بود.

چه جهت‌گیری‌هایی؟ بیشتر توضیح می‌دهید؟

یک مثال می‌زنم. در سال ۹۰ فیلم‌های توقیفی را چه کسی اکران کرد؟ مگر حوزه تحریم نکرد و نمایندگان مجلس هم نگفتند که باید فیلم‌ها توقیف شوند؟ اما شمقدری همه را پخش کرد. اتفاقی که در تاریخ بی‌نظیر است. حتی فیلم‌هایی را هم که از قبل توقیف بودند اکران کرد.

این موضوع را که گفتند جریان آقای مشایی در ساخت فیلم «زندگی خصوصی» از شما حمایت کرد رد می‌کنید؟

مگر «زندگی خصوصی» فیلمی در جهت تایید دولت احمدی‌نژاد است؟ همان زمان روزنامه ایران علیه فیلم ما مطلب نوشت که این فیلم علیه دولت است. من با این سابقه کسی نیستم که فارابی یا فلان نهاد و جریان به من بگویند چه چیزی بسازم یا نسازم. این حرف‌ها فقط برای خراب کردن است. تمام اسناد مالی فیلم موجود است.

شما در فیلم هم اصولگراها را می‌زنید و هم اصلاح‌طلب‌ها را. کاراکتر سعید نیک‌پور را هم در قالب یک الگو و قهرمان معرفی می‌کنید که نطقی که در یکی از مهم‌ترین سکانس‌ها می‌کند کاملا در حال و هوای صحبت‌های جریان مشایی و احمدی‌نژاد است. این ادعا که ما نه اصولگرا هستیم و نه اصلاح طلب! ما جریان سوم‌ هستیم!

این را مطلقا قبول ندارم. قسمت اول حرفت را قبول دارم. «زندگی خصوصی» هم علیه اصولگراهاست و هم علیه اصلاح‌طلبان. حرف‌هایی که سعید نیک‌پور می‌زند نماد بارز همان اعتدالی ا‌ست که همواره مدافعش بودم و نمونه مشخص آن صحبت‌های مقام معظم رهبری و آقای هاشمی ا‌ست.

و آقای روحانی؟

بله دقیقا. من اولین ‌بار در سال ۵۶ آقای روحانی را در مسجد ارگ دیدم و پای منبر سخنرانی ایشان بودم. عید سال ۹۲ با یکی از مقامات بالای دولت آقای روحانی حرف می‌زدم و به ایشان گفتم اگر روحانی بیاید قطعا رای می‌آورد و حتی در همین انتخابات هم مطمئن بودم که او برنده خواهد شد. من اصولگرا و اصلاح‌طلب را ذاتا حقه‌باز می‌دانم.

خب یکی از این دو جریان الان حامی اصلی آقای روحانی‌اند!

جریان اصلی حامی آقای روحانی از حلقه اعتدالیونی ا‌ست که نه اصولگرا هستند و نه اصلاح‌طلب!

حمایت تمام قد آقای خاتمی از ایشان را چطور می‌بینید؟

این حمایت‌ها بخشی از بازی‌های گروه‌های سیاسی‌ است و ربطی به آقای روحانی ندارد.

برگردیم سر صحبت اصلی و ارتباط شما با دولت‌های مختلف. در حاشیه‌های خانه سینما و در صف‌کشی دو طرف دعوا، طرف مقابل شما به لحاظ فکری و خط مشی تقریبا یکدست بودند؛ اما بین شما و مثلا آقای سهیلی و شمقدری و سجادپور به‌جز مخالفت با طرف مقابل چه اشتراکی وجود داشت؟

اشتراک من و آقای شمقدری در این بود که هر دو از باز شدن فضای سینما دفاع می‌کردیم. اتفاقا خانه سینمایی‌ها بودند که به خاطر مصلحت شخصی و مسائل جناحی سراغ حوزه رفتند و کل سینما را زیر سئوال بردند. ما با خانه سینمایی که مسجد ضرار باشد مخالفیم و باید آن خانه را ویران کرد. سی تا آدم از سال ۷۲ تا الان دارند آنجا را می‌چرخانند. گفتند فرح‌بخش مخالف کار صنفی‌ است. منی که اولین تشکیلات صنفی بعد انقلاب را تاسیس کردم و همواره منافع جمع را بر منافع خودم ترجیح دادم. من با شمقدری هیچ ارتباط خطی و فکری ندارم و از بعد دوران مدیریت تنها دو بار ایشان را در مراسم ختم دیده‌ام، اما آن زمان که کار درست را انجام می‌داد از او حمایت کردم.

این تعاریف شما شامل حال آقای سجادپور هم می‌شود؟

در تاریخ بعد از انقلاب مدیرکلی بهتر از سجادپور ندیدم. در اتاقش همیشه به روی مردم باز بود و ساعت ۱۲ شب اگر یک کارگر فنی هم تماس می‌گرفت، تلفنش‌ را جواب می‌داد. چرا باید جناحی فکر کنیم؟ چون سجادپور برای زمان احمدی‌نژاد است بگوئیم آدم بدی بود؟ از طرف دیگر برعکس آن گروه مدیرانی که الان هستند اصلا جواب مردم را نمی‌دهند.

پس چرا این قدر از دولت آقای روحانی حمایت می‌کنید؟

حمایت من از آقای روحانی ربطی به وزارت ارشاد ندارد. اتفاقا وزارت ارشاد روحانی ترسو و بی‌جرئت است. دولت روحانی در چهار سال اول هیچ کاری برای سینما نکرد، اما حمایت من از دولت روحانی، حمایت از کلیت دولت است.

شما به عنوان یکی از منتقدین اصلی خانه سینما با سابقه‌ای که داشتید، چرا هیچ وقت نامزد مدیر عاملی نشدید؟

نمی‌خواستم.

چرا؟ هم نفوذ داشتید و هم با آقای شمقدری هم سلیقه بودید.

تمایلی به کار در این شرایط نداشتم. در سال ۸۲ نایب رئیس خانه سینما و همیشه مشغول کار صنفی بودم. از طرف دیگر شرایط خانه سینما به‌قدری آشفته و به‌هم ریخته بود که فکر می‌کردم نیاز به یک خانه تکانی اساسی دارد. کسی که در مجمع عمومی خانه سینما ۱۴ رای می‌آورد نباید رئیس هیئت مدیره خانه سینما بشود.

خب حضور شما می‌توانست همان خانه تکانی باشد.

می‌دانستم که با حضور در آن جمع رانت‌خوار نمی‌شود تغییری را به وجود آورد. شمقدری تنها کسی بود که جلوی آنها ایستاد و در ابتدا موفق هم شد.

یعنی قدرت و نفوذ این افراد از شما که ارتباطات زیادی هم در داخل و هم در خارج سینما دارید، بیشتر است؟

اگر ما نبودیم که اصلا الان شرایط دیگری برقرار بود. به خاطر حضور امثال ماست که اینها جرئت انجام برخی کارها را ندارند. اما همین جمع سی نفره جوری طراحی کردند که قدرت بین آنها دست به دست می‌شود. با رانت می‌توانند بودجه چند میلیاردی بگیرند و جشنواره برگزار کنند، از شهرداری و دیگر جاها بودجه‌های آن‌چنانی بگیرند و…

منشأ این همه قدرت و رانت کجاست؟

منشا این قدرت از بازمانده‌های مدیریت دهه۶۰ است. مدیران آن زمان عوامل و آدم‌های خود را گذاشتند و رفتند و امروز می‌بینیم مدام به افراد مختلف هجمه وارد می‌کنند. یک بار از ابتذال می‌گویند و بار دیگر برچسب سیاسی می‌زنند. رفتارهای آنها مرا به یاد سیاست معاویه می‌اندازد که بره‌های کوچک را به بچه‌ها می‌داد و همه‌ جا پخش می‌کرد که اینها از طرف معاویه‌ است و بعد عوامل خودش بره‌ها را می‌کشتند و این بار می‌گفت این کار علی ا‌ست و به این شکل زمینه را برای حذف رقیب و ادامه حیات سیاسی خود مهیا می‌کرد. حالا کار این افراد انحصارطلب هم با دیگران همین است.

آقای فرح‌بخش! من هیچ وقت ارتباط بین این حرف‌های مذهبی شما و فیلم‌هایی را که تولید کرده‌اید  نفهمیدم. از همین فیلم آخری که کارگردانش هم بودید و خیلی حرف و حدیث داشت شروع کنیم. چه ارتباطی است میان کسی که می گوید دنباله‌روی اهل‌بیت(ع) است و در تمام مصاحبه‌های خود حداقل دو سه حدیث روایت می‌کند، با فیلمی مثل «پا تو کفش من نکن»؟

اول این را بگویم که قرار نبود این فیلم را من بسازم؛ اما یک هفته قبل از شروع فیلمبرداری پای آرش معیریان شکست و ما هم چون از قبل برنامه‌ریزی کرده بودیم نمی‌توانستیم فیلمبرداری را به تاخیر بیاندازیم و این شد که تصمیم گرفتم خودم کارگردانی کنم. از طرف دوم چه منافاتی بین فیلم و اهل‌بیت(ع) هست؟ این دو تا را نباید با هم قاتی کرد.

این حجم بالای شوخی‌های جنسی منافاتی با اعتقادات شما ندارد؟

معیار شما چیست؟ هیچ کدام از شوخی‌های فیلم «پا تو کفش من نکن» هیچ منافاتی با شرع و قانون و هنجارهای ما ندارد. بعد هم ما که نگفتیم این فیلم را اهل‌بیت(ع) تقدیم می‌کنند که … ما می‌گوئیم این فیلم برای سرگرمی مردم ساخته شده است. من اعتقادی به اینکه فیلم حتما باید پیام خاصی داشته باشد ندارم. البته اگر فیلمسازی هم فیلم سرگرمی ساخت و هم حرف مهمی زد باید دستش را بوسید.

یعنی اگر زمان به عقب برگردد باز هم این فیلم را می‌سازید؟

قطعا نه. ساخت این فیلم اصلا کار من نیست. اگر فیلم را ساختم فقط به خاطر این بود که نمی‌توانستیم فیلمبرداری را به تاخیر بیاندازیم. روی فیلم هیچ ادعایی ندارم. فقط می‌گویم فیلمی که ساخته‌ام که منافاتی با شرع ندارد.

ولی من در مورد شوخی‌های فیلم هنوز قانع نشده‌ام.

کدام شوخی‌ خلاف شرع است؟ بگوئید تا توضیح بدهم.

دیالوگ‌هایی مشابه اینکه؛ “اسپری بزنیم بحثمون به تاخیر می‌افته…” یعنی چه؟

این مورد وقتی درست است که تو کلام را مقطع کنی. وقتی جمله ادامه دارد این معنا را ندارد.

اصلا علت مطرح شدن این شوخی چیست؟ چیزی جز تداعی همان مفاهیم مبتذل جنسی؟

این طوری که باید کل سینما را تعطیل کنیم! این شوخی‌ها فقط برای خندیدن مردمی‌ است که آمده‌اند سرگرم شوند و تفریح کنند. یک جمله‌ای بود در فیلم که آدم مریضی مثل ایل‌بیگی که خیلی با او مشکل داشتیم، به آن ایراد گرفت و در نهایت هم حذفش کردیم. بعضی جملات با نحوه اداهای مختلف و با پس و پیش کردن فعل و فاعل معانی مختلفی می‌دهند. اگر نگاه مریض باشد، این جملات یک معنا دارند و اگر نگاهمان اعتدالی باشد اصلا این حرف‌ها پیش نمی‌آیند.

برای کسی که تقریبا بیست سال پیش (سال ۷۹) «آواز قو» را ساخته است که نامزد دریافت بهترین فیلم از جشن خانه سینما شده و فیلم‌هایی مثل «کما» یا «عطش» را هم در کارنامه دارد که بالاخره حداقلی از کیفیت را دارند، ساختن فیلمی مثل «پا توکفش من نکن» خیلی جالب نیست. چرا به ساخت این فیلم‌ها رسیدید؟

این فرمایش تو را می‌فهمم. اینکه وقتی تو ۲۰ را داری چرا می‌روی سراغ ۱۰؟ خیلی صادقانه بگویم این حرف را رد نمی‌کنم و قبول دارم. حالا شاید از همین جمله من هم سوء استفاده کنند، ولی من می‌گویم کارنامه آدم‌ها را باید در مجموع دید. حتی بهترین فیلمسازان دنیا هم در کارنامه کاریشان فیلم‌های خوب و بد و متوسط دارند. یک چیز دیگر هم اینکه یک وقت‌هایی شرایط جامعه طوری است که فیلمی می‌سازی که خیلی باب میلت نیست و نمی‌توانی از آن دفاع کنی.

یعنی می‌شود این طور گفت که ساخت فیلمی مثل «با تو کفش من نکن» از وفق دادن با جامعه حاصل می‌شود؟

یک مقداریش وفق دادن است و بخش دیگر هم شرایط فیلمسازی است. چرا از دوران سیف الله داد حمایت می‌کنم؟ به خاطر اینکه همه افراد آزادی عمل داشتند که هر چه می‌خواهند بسازند، ولی الان فیلمساز امنیت ندارد، یعنی تمام تمرکزش روی فیلم نیست و نگران حواشی و مسائل مختلف است. در زمان داد و شمقدری چون احساس امنیت کاملی وجود داشت، من «اواز قو» و «زندگی خصوصی» را ساختم. البته باز هم بگویم که دو سال اول شمقدری حتی از زمان داد هم بهتر بود. در این زمان‌ها به هیچ چیزی جز فیلمم فکر نمی‌کردم. به اعتقاد من مسئولین و منتقدین هیچ کدام قابل اعتماد نیستند.

این جمله خیلی کلی و مبهم است!

بگذار خاطره‌ای را بگویم. «کما» را اکران کرده بودیم و «شارلاتان» را کلید زده بودیم. رفتیم برای گرفتن وام از فارابی که آقای رضاداد گفت این چه فیلمی است؟ حداقل فیلمی مثل «کما» بساز! یادشان رفته بود که درباره «کما» چه حرف‌هایی زدند و ما را تحت فشار قرار دادند. جالب اینجاست که سال بعد سر «عروس فراری» هم گفتند بابا حداقل یک چیزی مثل «شارلاتان» بساز!

جدی می‌گویید؟در مقابل «عروس فراری» به شما گفتند فیلمی مثل «شارلاتان» بساز؟

بله! دقیقا! به خاطر همین است که می‌گویم اصلا کاری با حرف‌های اینها ندارم. من در سال ۶۴ فیلمی ساختم به نام «گردباد» که اولین فیلم در باره تفاله‌های اتمی بود. همین الان هم هر بار تلویزیون این فیلم را پخش می‌کند، از مقامات امنیتی و سیاسی و فرهنگی زنگ می‌زنند و از من تشکر می‌کنند، ولی در زمان ساخت فیلم پدر من و قدکچیان را در آوردند. به خاطر همین چیزها همیشه به اجتهاد خودم عمل کرده‌ام.

شما که در سال ۸۲ فیلمی کمدی مثل «کما» را ساخته‌اید، اگر در همان مسیر ادامه می‌دادید امروز بعد از سیزده چهارده سال به جای «آس و پاس» و «خالتور» و «پا تو کفش من نکن» باید فیلم‌های بهتری را از شما می‌دیدیم.

«کما» فقط یک فیلم کمدی نبود و من در آن خیلی حرف‌های اجتماعی مهمی می‌زنم.

من بحث ساختاری دارم، درباره فرم و سر و شکل فیلم‌ها. فیلمی مثل «کما» یک حداقل‌هایی را رعایت می‌کند، اما در یک سری از فیلم‌های شما هیچ حداقلی رعایت نمی‌شود.

علتش همان حرف‌هایی است که می‌خواهم بزنم. به خاطر آن حرف‌ها باید فیلمت سر و شکل دیگری داشته باشد. حساب فیلم‌هایی مثل «کما» و «زندگی خصوصی» و «آواز قو» با «شارلاتان» و «عروس فراری» و «پا تو کفش من نکن» کاملا از هم جداست. آنها فیلم‌های ماندگاری خواهند بود و اینها نه! این فیلم‌ها فقط برای سرگرمی ساخته شده‌اند.

این ماندگاری را از چه جهتی می‌گوئید؟

 من ده سال پیش رفته بودم آمریکا و برایم خیلی جالب بود که مردم از بین این همه فیلم ایرانی که در آنجا به نمایش درامده بود، تنها از سه فیلم یاد می‌کردند؛ «کما»، «آواز قو» و «مارمولک». هیچ فیلم دیگری را نمی‌شناختند. مثلا فیلمی مثل «مارمولک» با اینکه ساختار خیلی معمولی دارد و کمال تبریزی هم فیلم بهتر از «مارمولک» خیلی ساخته، ولی این فیلم ماندگار شده است.

انتقاد دیگری که به کارهای حسین فرح‌بخش وارد است این است که می‌گویند او فیلم‌های قبل از انقلاب را با حذف چند صحنه و چند دیالوگ عینا بازسازی می‌کند. اصلا ارتباط شما با سینمای قبل از انقلاب چیست؟

من همه فیلم‌های قبل از انقلاب را دیده‌ام و افتخار هم می‌کنم. همان طور که فیلم‌های بعد از انقلاب را دیده‌ام و دنبال می‌کنم. سینمای قبل از انقلاب هم جزئی از فرهنگ این مملکت هست و قابل حذف نیست. مثلا شما می‌توانید دوره قاجار را از تاریخ ایران حذف کنید؟ این را هم بگویم که اگر قدیمی‌ها و قبل از انقلابی‌ها نبودند ما امروز نبودیم که فیلم بسازیم و همان طوری که بارها گفته‌ام واژه‌ای به نام «فیلمفارسی» را اصلا قبول ندارم. ما قبل از انقلاب فیلم‌های مبتذل و مزخرف داشتیم و فیلم‌های متوسط و خوب هم داشتیم.

فیلم های مورد علاقه شما از سینمای قبل از انقلاب چه فیلم هایی هستند؟

انتخاب اولم بدون شک «خشت و آینه» ابراهیم گلستان است. بهترین فیلمی‌ است که قبل از انقلاب دیده‌ام و خیلی هم دوستش دارم. قبل از انقلاب ما سه دسته فیلم داریم؛ فیلم مبتذل، فیلم مزخرف و فیلم خوب و بعد از انقلاب هم فیلم خوب داشتیم و فیلم بد و فیلم سطحی. ما چیزی به نام فیلم مبتذل بعد از انقلاب نداریم. فرهنگ ابتذال چیز دیگری‌ است. آن دیوانه‌ای که می‌گوید نماد ابتذال نمی‌فهمد چه می‌گوید.

شما فیلم‌هایتان را از روی فیلم‌های قبل از انقلاب می‌سازید؟

من از شما سئوال می‌کنم اولا این کار چه اشکالی دارد؟ بعد هم اینکه اگر شما بتوانید یک فیلم آن زمان را که بسیاری از مسائل ممنوعه در آن وجود دارند با شرایط روز آداپته کنید یعنی یک داستان جدید. اصلا شما همین موبایل را ببین که امروز به یکی از ابزارهای ضروری زندگی تبدیل شده و آن زمان اصلا نبوده است. همین مسئله کوچک خط اصلی قصه را تغییر می‌دهد. پس اصلا چنین حرف‌هایی درست نیستند. در حال حاضر بازسازی فیلم‌های قبل از انقلاب اصلا غیرممکن است.

حد فاصل اواخر دهه ۸۰ تا سال ۹۴ فیلم‌های شما با یک افت مخاطب و فروش رو به رو شد، اما از سال گذشته باز هم کمدی‌های شما در جدول اکران به فروش بالایی رسیدند و در همین روزها هم با «خالتور» با فروش بیش از۷ میلیارد رتبه هفتم فروش سال را در اختیار خود دارید، علت این استقبال مجدد را در چه می‌دانید؟

سعی کردیم به سلیقه مردم و تماشاگر نزدیک‌تر بشویم و فیلم‌هایی بسازیم که مردم بیشتر دوست دارند. این را هم بگویم که فکر می‌کنم همین که ما سرپا هستیم و فیلم می‌سازیم یعنی موفق بوده‌ایم، چون بدون اینکه از جایی حمایت یا توسط نهاد یا ارگانی شارژ شویم داریم فیلم می‌سازیم. در سال ۸۶ فیلم «زن ها فرشته‌اند» را در مجموع با ۲۰۰ میلیون تومان ساختم و فیلم در تهران و شهرستان حدود یک میلیارد و هفتصد میلیون فروخت، اما اگر همین امروز بخواهم این فیلم را بسازم با هزینه‌های تبلیغاتی که آن زمان داشتم بالای چهار میلیارد هزینه خواهد داشت و فیلم هم حدود ۴۰۰ میلیون خواهد فروخت. البته من مهم‌ترین علت را خواست و اراده خدا می‌دانم که در طول همه این سال‌ها هیچ کدام از فیلم‌های ما ضرر نداده و هرکسی خواست با سند و مدرک ثابت می‌کنم.

پس فیلم‌هایی مثل «دردسر بزرگ»، «پس‌کوچه‌های شمرون»، «نازنین» و «شانس عشق تصادف» هم برای شما سوددهی داشتند؟

همه فیلم‌هایی که در طول این سال‌ها ساختیم یا فروش بالایی داشتند یا فروش متوسطی داشتند و در بدترین شرایط به سود حداقلی رسیده‌اند. مهم‌تر اینکه در تمام این سال‌ها هیچ کسی از ما نه شکایت مالی کرده، نه اخلاقی. تنها دفتری که حسابش با فارابی صفر است پویافیلم است.

برسیم به حکایت ساخت فیلم «عطش» و پاسخ شما به ادعای ساخته شدن این فیلم را که توسط آقای جعفری مطرح شد بشنویم

من از وقتی گفتگوی شماره قبل شما را خواندم از طرف نزدیکان و عوامل خود فیلم با این درخواست مواجه شدم که جواب این فرد را برای ثبت در تاریخ بدهم، وگرنه اصلا این فرد در حدی نیست که بخواهم به او جواب بدهم. کسی که آمده دفتر من و به من التماس کرده که با او کار کنم حالا گفته است که شنیدم فرح‌بخش آدم خوبی است! تو اصلا کی هستی که بخواهی درباره من صحبت کنی؟ وای به حال من که روزی آدمی مثل جعفری بخواهد از من تعریف کند.

ما قاسم جعفری را اصلا نمی‌شناختیم تا اینکه یک روز به دفتر ما آمد و یک فیلمنامه به نام «لحظه گرگ و میش» را به ما فروخت که ما اصلا هیچ وقت آن را نخواندیم! با امتیاز آن، فیلم «گروگان» (اصغرهاشمی) را که آقای مطلبی فیلمنامه‌اش را نوشته بود ساختیم و اسم قاسم جعفری و یک نفر دیگر ـ یوسف رضا رئیسی ـ را هم به عنوان نویسنده زدیم. اینکه این فرد ادعا کرده فیلمنامه «گروگان» را به شریک ما خانم منیژه حکمت فروخته‌ اصلا صحت ندارد.

در تمام این سال‌ها فقط من و آقای در پویافیلم علیخانی بودیم. از همین جا مشخص است که این آدم دروغ می‌گوید و طوری این دروغ را راحت و عادی بیان می‌کند که خودش هم باورش می‌شود. او ذاتا آدم دروغ‌گویی است. بعد از این اتفاق این آقا هر چند وقت یک بار به دفتر ما می‌آمد و می‌گفت من عاشق دفتر شما هستم و … یک فیلمی هم ساخت در این حد فاصل به نام «ماه مهربان» که به‌ زور من و آقای علیخانی را برد فارابی تا فیلم را ببینیم و من هم گفتم این چه افتضاحی ا‌ست که ساخته‌ای!

رفت و آمدهای این آقا به دفتر ما ادامه داشت تا اینکه در اردیبهشت سال ۸۱ ما در تنکابن مشغول ساخت فیلم «رز زرد» (داریوش فرهنگ) بودیم که به من تلفن کرد و گفت در تلویزیون ممنوع‌الکار شده‌ام و می‌خواهم با شما یک فیلم کار کنم. گفتم من که الان شمال هستم. وقتی برگشتم با هم صحبت می‌کنیم، ولی آمد شمال و یک فیلمنامه به ما داد به نام «خواب برفی» و برگشت تهران. فیلمبرداری «رز زرد» تمام شد و من درگیر اسباب‌کشی منزل بودم که یک روز آمد و دوباره اصرار کرد که این فیلم را بسازیم و در ادامه گفت من در ساخت فیلم هم شراکت می‌کنم. جعفری می‌دانست که ارشاد به او مجوز ساخت فیلم نمی‌دهد و می‌خواست به اعتبار من مجوز ساخت بگیرد و به من گفت حیات و ممات من در ساخت این فیلم است.

او در تمام فیلم‌هایش، هم شکایت اخلاقی داشته و هم شکایت مالی. سر فیلم «قاصدک» با ابوالفضل پورعرب درگیر شد و با وساطت من قضیه حل شد. از خانم کیان‌افشار هم که در فیلم آخرش «عین شین قاف» بازی کرده است می‌توانید در باره این فرد و شخصیتش سئوال کنید. پنجه بسیاری از بازیگران سینما در صورت ایشان جا انداخته است.

در نهایت به ارشاد رفتیم و مجوز ساخت «خواب برفی» را گرفتیم. من از همان زمان پیمان معادی را هم آوردم و هر کاری می‌کردیم می‌دیدیم فیلمنامه این کار جواب نمی‌دهد. از طرفی جعفری گفته بود ۳۰ میلیون هم سرمایه می‌آورد تا در۲۰ درصد فیلم شراکت داشته باشد و ما هم به‌‌رغم اینکه تا به حال با کسی شراکت نداشته‌ایم، اما قبول کردیم. ولی هیچ وقت چنین اتفاقی نیفتاد و ایشان پولی پرداخت نکرد. سرانجام تصمیم گرفتیم قصه دیگری را به نام «عطش» را با طرحی از خودم که آقای پیمان معادی نوشته بود بسازیم.

در زمان نوشتن فیلمنامه جدید جعفری چون تعادل عصبی نداشت هر روز با یکی از عوامل فیلم دچار تنش می‌شد. یک روز به فرهاد آئیش (بازیگردان فیلم) توهین و روز دیگر به پیمان معادی فحاشی می‌کرد. او را کنار کشیدم و گفتم این فیلم صاحب دارد و حق ندارد این برخوردها را سر صحنه داشته باشد. شروع کرد به خودش رکیک‌ترین فحش‌ها را دادن! او را آرام کردم و گفتم فعلا در مرحله پیش‌تولید هستیم و خواستم قضیه همان جا تمام شود. فیلمبرداری شروع شد و در همان سه چهار روز اول به اصغر نعیمی دستیار فیلم گفت از فردا سر صحنه نیا! دیدم به هیچ شکلی نمی‌شود با این آدم کنار آمد و او مدام سر هر مسئله‌ای به عوامل مختلف فحاشی می‌کند و بر خلاف رویه‌ای که در تمام این سال‌ها داشتم و در حین فیلمبرداری از آبدارچی گرفته تا عوامل بالاتر کسی را حتی اگر ضعیف بود تغییر ندادم، مجبور شدم او را کنار بگذارم و چون هیچ کارگردان دیگری حاضر به قبول کار نبود، تصمیم گرفتم خودم فیلم را کارگردانی کنم.

این آدم بعد از اینکه او را کنار گذاشتیم خواهش کرد که آبرویش را نبریم، اما رفت و همه جا دروغ گفت. ادعا کرده است که ۸۵% فیلم را او ساخته است، در حالی که اگر همه فیلم‌های جعفری را جمع کنید، یک سکانس مثل «عطش» نمی‌توانید پیدا کنید. از طرف دیگر پشت صحنه‌های فیلم موجود است که من آنها را منتشر خواهم کرد. چطور یک آدم در چهار روز می‌تواند ۸۵% یک فیلم را بسازد؟ البته از همان چهار روز هم دو روز آن تکرار کردم! زمانی که ایشان را کنار گداشتم فیلم پشت صحنه موجود است همه خوشحال شدند، چون جعفری موجود غیرقابل تحملی است.

یک چیز دیگر هم بگویم. فکر می‌کنید چرا گفتگوی شماره قبل شما با قاسم جعفری را کیهان منعکس می‌کند؟ چون قاسم جعفری و حسین شریعتمداری دو روی یک سکه‌اند.  آقای شریعتمداری و جعفری هر دو از یک قماش‌ و سمبل ابتذال‌اند. معنی واقعی ابتذال فرهنگی که می‌گویند این دو نفر هستند. اصلا جدای از بحث فیلم «عطش»، شما ببینید این آدم چه ادعاهای عجیبی کرده است؟ اصلا کیارستمی تو را حساب می‌کرد که حالا بخواهد با تو بنشیند و حرف بزند؟ من ضرغامی و لاریجانی را از نزدیک می‌شناسم. اصلا تو را به دفترشان راه نمی‌دهند. این جمله من خیلی مهم است که تمام افرادی که با او کار کردند، از او ناراضی بودند و به همین خاطر است که امروز به عنوان یک عنصر نامطلوب از سینما حذف شده است. کسی در سینما و تلویزیون نیست که با او کار کرده باشد و در آخر کارشان به زد و خورد نکشیده باشد

شما البته همیشه به مخالفان خود جواب‌های تند و تیزی می‌دهید

مثلا کدام مورد؟ نام ببر.

مثلا همین جوابی که به قاسم جعفری دادید، یا نامه‌های تندی که برای آقایان احمد خاتمی امام‌جمعه تهران و حسین شریعتمداری نوشتید. در میان سیاسیون هم کمتر می‌شود نمونه چنین نامه‌هایی را دید و …

آن شخصیت‌های سیاسی آبروی مرا بردند و من هم جواب آنها را دادم. به من تهمت زدند و من از خودم دفاع کردم. در جمهوری اسلامی اگر برانداز نباشید و صداقت خودت را ثابت کرده باشید، در بیان هر اندیشه و دیدگاه انتقادی آزادید.




مواضع کم و بیش متناقض باران کوثری در تازه‌ترین گفتگویش⇐از روند کار دولت روحانی راضی نیستم ولی رأی دادن به روحانی درست‌ترین انتخاب بود!/اتفاق محسوسی در این دولت نیفتاده است اما از آن هشت سال جهنمی بهتر است!/«عصبانی نیستم» آگاهانه درباره انتخابات۸۸ حرف می‌زند ولی دلیل عصبانیت مخالفان را نمی‌فهمم

سینماروزان: باران کوثری بازیگر زن سینمای ایران که جزو هواداران سفت و سخت حسن روحانی در انتخابات یازدهم و دوازدهم بوده است به تازگی به خاطر اظهارنظرش مبنی بر آن که از رأی دادن به روحانی پشیمان نیست در کانون توجه قرار گرفت.

به گزارش سینماروزان مدتی کوتاه بعد از این اظهارنظر بود که فیلم «عصبانی نیستم» با بازی وی در آستانه روی پرده رفتن، اکرانش معلق شد و مقامات ارشاد هم جز وعده اکران در آینده هیچ موضع گیری عملی در قبال این مسأله از خود نشان ندادند.

باران کوثری در تازه ترین گفتگویش با «جامعه فردا» بدون اشاره به انفعال مقامات ارشاد در ماجرای تعلیق اکران مجدد «عصبانی نیستم» از هشت سال جهنمی احمدی نژاد گفته است؛ یعنی همان هشت سالی که نه تنها هیچ فیلمی از باران توقیف نشد بلکه فیلمی ملتهب به نام «من مادر هستم» با حمایت آشکار مقامات سینمایی دولت و علیرغم فشارهای افراطیون روی پرده رفت!

باران کوثری درباره وضعیت پیش آمده برای «عصبانی نیستم» که یک بار دیگر در آستانه روی پرده رفتن، اکرانش معلق شد اظهار داشت: کمی سخت است در مورد این فیلم حرف بزنم. زیرا اصلا دلم نمی‌خواهد چیزی بگویم که در واقع مسئله فیلم را بیشتر کند و یا چیزی بگویم که نشان از محافظه‌کاری‌ام باشد. برای همین، در این شرایط حرف زدن در مورد این فیلم سخت است. چیزی که می‌توانم بگویم این است که عصبانیت عده‌ای از این فیلم را نمی‌فهمم. اصلا بحث موضع‌گیری نیست؛ زیرا موضع همه‌مان در مورد اتفاقات آن سال مشخص است. بعید می‌دانم کسی در ایران زندگی کند که چهره معروفی باشد؛ روزنامه‌نگار، ‌ورزشکار یا هنرمند باشد و ما موضع‌اش را در مورد اتفاقات آن سال ندانیم. به نظرم موضع همه واضح است. برای همین کسی ترسی ندارد که بگوید مواضع‌اش در آن سال‌ها چه بوده است. ماجرایی که هست این است که فیلمی مثل «عصبانی نیستم» برخلاف فیلم‌های دیگری که در مورد وقایع آن سال ساخته شده‌اند و مشخصا موضع‌گیری داشتند و تاریخ را تحریف کردند، اصلا به بعد از آن جریانات می‌پردازد و بدون این که بگوید موضع‌گیری درست آن موقع چه بوده است، دارد آسیب‌شناسی می‌کند. ولی همه ما به این امر واقفیم که با هر جانبداری از آن اتفاقات، عده‌ای آسیب دیدند، عده‌ای کشته شدند، عده‌ای زندانی شدند، عده‌ای ستاره‌دار شدند و عده‌ای هم بیکار شدند؛ این را که نمی‌شود انکار کرد. آیا نباید درباره این آسیب حرف زد؟ آیا هر حرف و فیلم ساختن، مقاله نوشتن و کتاب نوشتن درباره وقایع 88 باید بدون موضع مشخص باشد؟ اگر این موضع را نگیریم، یعنی داریم برخلاف چیزی حرف می‌زنیم؟ برای همین من دلیل عصبانیت آدم‌های مخالف را نمی‌فهمم. می‌توانند عصبانی باشند که موضع من و آقای درمیشیان را می‌دانند، این می‌تواند عصبانی‌شان کند.

باران کوثری با تأکید بر موضع گیریهای انتخاباتی «عصبانی نیستم» گفت: موضع فیلم، آگاهانه در مورد بعد از آن وقایع 88 و اتفاقاتی که بعدش آدم‌هایی درگیر شدند حرف می‌زند. من به هر حال به اکران «عصبانی نیستم» امیدوار هستم. دلیلی که آورده‌اند این است که حجم فیلم‌ها برای اکران در آخر سال زیاد است، اما نمی‌‌دانم حجم این فیلم‌ها برای اکران بعد از جشنواره و سال دیگر کمتر می‌شود؟ غیر از این است که بعد از جشنواره یک تعداد فیلم دیگر اضافه می‌شود؟ اما من می‌خواهم خوش‌بین باشم و فکر نکنم که این بهانه است. می‌خواهم فکر کنم که واقعا دلیلی وجود دارد.

باران با رد فرضیه حضورش در تئاتر بخاطر ممیزیهای دامنگیر سینما اظهار داشت: تئاترهای زیادی را هم با همین گروه که همکاری‌اش با آن مورد علاقه من است کار کرده‌ایم که بخشی از آنها را دیده‌اید، آنها را اجرا کردیم اما امکان اجرای عمومی نداشتند. ماه‌ها تمرین کردیم ولی به اجرای عمومی نرسیدند. یا نخواستیم یا نگذاشتند که اجرای عموم شوند. باید بگویم که نه واقعا این طور نیست فکر کنم تئاتر گوشه امن‌تر است چرا که تئاتر هم همانقدر زیر تیغ سانسور هست. ولی این طور نیست که اگر فیلم‌هایم سانسور یا توقیف می‌شوند فکر کنم که پس سینما فایده‌ای ندارد. برای اینکه معتقدم که این فیلم‌ها درنهایت دیده می‌شوند. این دیالوگ فیلم «قصه‌ها» را خیلی دوست دارم که می‌گوید؛ هیچ فیلمی برای همیشه در کمد نمی‌ماند. همان‌طور که مردم در انتظار اکران «عصبانی نیستم» هستند و این تبدیل به مطالبه‌ای از طرف مردم شده است فکر می‌کنم همین که اکران یک فیلم تبدیل به خواست عمومی مردم می‌شود، یعنی این که فیلم دارد کار خودش را می‌کند و فراتر از یک فیلم سینمایی هم کار خودش را می‌کند.

این بازیگر پیرامون عدم رضایت از کارکرد فرهنگی دولت روحانی و حمایت خود از این دولت اظهار داشت: به رأیی که دادم باور دارم؛ زیرا فکر می‌کنم در آن شرایط بهترین انتخاب بود. به نظرم آدم هیچ‌وقت آینده را نمی‌بیند. وقتی که دارم رای می‌دهم یک سال بعد را واضح نمی‌بینم. براساس یکسری وعده‌ها و براساس آدم‌هایی که توصیه می‌کنند به چه کسی رای دهید و من قبول‌شان دارم رای می‌دهم. همیشه گفته‌ام که رای ندادن هیچ‌وقت جزء گزینه‌های من در انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران نیست و نبوده است. برای همین فکر می‌کنم در آن شرایط، همچنان رای دادن به روحانی درست‌ترین انتخاب و کار بوده است.

کوثری ادامه داد: اینکه چقدر به وعده‌هایی که داده شده عمل کردند و من به آنها رسیدم، می‌توانم بگویم که من هم از روند کار دولت راضی نیستم، اما فکر می‌کنم که در آن شرایط، درست‌ترین کار بوده است. خیلی‌ها می‌گفتند که شما هنرمندان فقط براساس خواسته‌های خود انتخاب می‌کنید، اما اشکال این کار را هم نمی‌فهمم. همان‌طور که یک کارگر براساس خواسته‌های خود رئیس‌جمهورش را انتخاب می‌کند، من هم به عنوان یک هنرمند، براساس خواسته‌های خودم رئیس‌جمهورم را انتخاب می‌کنم. واقعیت این است که در چهار سال اول ریاست‌جمهوری آقای روحانی هم اتفاق عجیب و غریبی در فرهنگ و هنر نیفتاد که بگویم به کسی رای دادم که همه خواسته‌هایم در دولتش داشت برآورده می‌شد. من معتقدم اتفاق محسوسی در این دولت نیفتاده است، اما فکر می‌کنم که همین فضا که ما می‌توانیم مرتب در مورد خواسته‌های‌مان حرف بزنیم باید این فضا حفظ شود. منِ شهروند باید متعهد باشم که مدام خواسته‌ها و مطالباتم را بگویم و آنها را تکرار کنم. فکر می‌کنم همین فضای مثبتی است لااقل از هشت سال جهنمی قبل‌اش مثبت‌تر است.

باران درباره بی تفاوتی برخی از هنرمندان نسبت به مسائل مبتلابه جامعه بیان داشت: من این موضوع را به هنرمند و غیرهنرمند تقسیم نمی‌کنم. من می‌گویم همان‌طور ما همین الان در خیابان انقلاب راه برویم عده‌ای دل‌شان می‌خواهد در فضاهای مجازی خودشان، درباره مباحث سیاسی‌شان حرف بزنند و پیگیرش باشند و آنها را دنبال کنند اما یک عده برای‌شان فرقی نمی‌کند که چه کسی رئیس‌جمهور شود یا نشود. فکر می‌کنم در هنرمندان همین‌طور است. باید بگویم که من هنرمند همان‌قدر حق دارم در صفحه اینستاگرامم چیزی بنویسم که هرکس دیگری در این کشور حق دارد. من این مدلی تقسیم‌اش نمی‌کنم، اما خیلی شخصی می‌گویم که از پدر و مادرم یاد گرفته‌ام که شهرت یک مسئولیتی دارد و موضع نگرفتن در مواقعی بی‌مسئولیتی است. این نظر شخصی من است و به بقیه ایرادی نمی‌گیرم که چرا موضع تند نمی‌گیرند. اگر موضع تندی برخلاف چیزهایی که من فکر می‌کنم درست است بگیرند، خب نقدشان می‌کنم. ولی آنهایی که موضع نمی‌گیرند یا دل‌شان نمی‌خواهد وارد سیاست و مسایل اجتماعی شوند، فکر می‌کنم انتخاب‌شان این است اما من فکر می‌کنم اگر این کار را نکنم حال بدی با خودم پیدا می‌کنم.




اظهارات تهیه‌کننده مستند انتخاباتی جهانگیری⇐مدیریت سینمایی روزگار احمدی‌نژاد فقط اصلاحیه‌ای کوچک به فیلمی با مضمون ترنس‌ها وارد کرد!!/اگر الان می‌خواستیم برای چنین فیلمی مجوز بگیریم یقینا دچار ممیزی‌های بیشتری می‌شدیم

سینماروزان: هرچند یک دوره چهارساله از رییس جمهوری حسن روحانی گذشته و او وارد دوره دوم ریاست جمهوری خود شده اما همچنان حرف و حدیث درباره محمود احمدی نژاد رییس جمهور دولتهای نهم و دهم است که از سیاست تا فرهنگ جریان دارد.

به گزارش سینماروزان به تازگی نشست نقد و بررسی فیلم «آینه های روبرو» از محصولات سینمایی روزگار احمدی نژاد، در خانه هنرمندان برگزار شد و جالب اظهارات فرشته طائرپور تهیه کننده این فیلم درباره همراهی مدیریت سینمایی دولت دهم با این فیلم ملتهب بود.

«آینه های روبرو» فیلمیست که به صراحت از مشکلات ترنس ها در جامعه ایران سخن می گوید و طائرپور که در جریان انتخابات96، تهیه کنندگی یکی از مستندهای انتخاباتی اسحاق جهانگیری معاون اول دولت روحانی را برعهده داشته از این گفته که این فیلم اگر بنا بود در دولت روحانی ساخته شود ممیزیهای بیشتری می خورد.

طائرپور با اشاره به همراهی مدیر وقت سینمایی با «آینه‌های روبرو» گفت: این فیلم را در سال 89 ساختیم. مدیریت سینمایی آن دوره در اختیار جریانی بود که با ما سر سازگاری نداشت و به همین دلیل منتظر مخالفت‌ها و ممانعت‌های بیشتری بودم. اما فقط اصلاحیه‌ای کوچک در انتهای فیلم روی صدا داشتند؛ فیلم با صدای «رعنا» و همسرش به پایان می‌رسد. وزارت ارشاد معتقد بود شخصیت زن مذهبی فیلم آنقدر محترم است که حتی سوال شک‌دار همسرش نسبت به او نباید مطرح شود. ما هم آن دیالوگ را تغییر دادیم.

این تهیه کننده ادامه داد: فکر می‌کنم اگر الان می‌خواستم برای این فیلم اجازه نمایش بگیرم، بیشتر مشکل داشتم. چون نیروهایی که مخالف این‌جور فیلم‌های نو و اجتماعی هستند، الان فعال‌تر شده‌اند و الان می‌توانند با فضاسازی ممانعت‌های بیشتری ایجاد کنند. در حال حاضر در مدیریت وزارت ارشاد تفکری وجود دارد که از اختلاف پرهیز می‌کند و رعایت می‌کند، پس یقینا دچار ممیزی‌های بیشتری می‌شدیم.

طائرپور با اشاره به مخالفت ابتدایی و در نهایت نمایش «آینه های روبرو» در قم افزود: یکی از جذاب‌ترین جلسات بحث و گفتگو راجع به این فیلم در قم بود؛ با جامعه‌ای پر از طلبه‌ها و دانشجویان الهیات. قصد داشتم اکران فیلم را از قم شروع کنم که برنامه‌ریزی و اعلام هم شد اما همان شب اول و قبل از اکران، فیلم را پایین کشیدند. اما شش ماه بعد از همان قم ما را دعوت کردند و بیش از هشتصد نفر در آن سالن به تماشای فیلم نشستند و فیلم را خیلی دوست داشتند. بنابراین فکر می‌کنم فیلم خوب راه خودش را باز می‌کند و تا سال‌های سال نفس می‌کشد.




گلایه آیدین آغداشلو از دست‌اندرکاران جشنواره‌های ۲۰میلیاردی فجر⇐برایشان پوستر علی حاتمی را طراحی کردم اما پولش را ندادند!+عکس⇔مدیر هنری طراحی پوستر که بوده؟ یک کارگردان هنروتجربه که کارمند جشنواره‌های کودک احمدی‌نژاد بود!

سینماروزان: جشنواره سی و پنجم فجر طرح اصلی پوستر خود را به علی حاتمی کارگردان فقید ایرانی اختصاص داده بود و البته طراحی پوستر فیلم به مانند سال قبلش چنان که باید جذاب نشد.

به گزارش سینماروزان هم در جشنواره سی و پنجم که علی حاتمی روی پوستر آمد و هم در جشنواره سی و چهارم که تصویر خسرو شکیبایی بر روی پوستر آمد یکی از کارگردانهای هنروتجربه‌ای به نام مجید برزگر بود که مدیریت هنری پوستر را برعهده داشت.

اینکه برزگر با سابقه کارمندی در جشنواره های کودک دولت محمود احمدی نژاد و ساخت یک سری فیلم هنروتجربه ای(اینجا را بخوانید) چطور از مدیریت هنری پوستر جشنواره در دولت حسن روحانی سردرآورده بود و از آن سو چطور شده بود که خانواده ایشان هم حضوری فعال در تولید کتاب و کاتالوگ جشنواره داشتند(اینجا را بخوانید) و اینکه چقدر از هزینه 20 میلیارد و خرده ای جشنواره های فجر سهم وی و خانواده شان بوده به کنار، به تازگی آیدین آغداشلو نقاش شهیر ایرانی در صفحه اجتماعی خود به گلایه از بدحسابی دست اندرکاران طراحی پوستر جشنواره سی و پنجم پرداخته که علیرغم سفارش کار به وی دستمزدش را نداده اند.

آیدین آغداشلو در متنی اجتماعی نوشت: پارسال تصميم گرفتند پوستر جشنواره‌ی فجر را به على حاتمى اختصاص بدهند. سفارشش را براى من آوردند. فرصتشان هم كم بود و دير كرده بودند. من هم به ياد و به خاطر على حاتمى عزيزم شب و روزم را گذاشتم براى اين كار. كار كه تمام شد تحويل گرفتند و بردند.

این نقاش ادامه داد: چهار پنج روزى خبرى از سفارش دهنده‌ها نشد تا وقتى كه تلفن كردند كه كار را نپسنديده‌اند و چون كه نپسنديده بودند پولش را هم ندادند!! اما من اين نقاشى را دوست داشتم و على حاتمى را دوست داشتم و كيف كردم از تماشاى دوباره‌ى صورتش و آن همه پاكى و معصوميتى كه پشتش موج مى‌زد. به بهانه‌ى اين نقاشى فرصتى فراهم شد براى تجديد ياد و خاطره اش… و ممنونم از كسانى كه سفارش دادند و نپسنديدند.

پوستری که آیدین آغداشلو برای جشنواره سی و پنجم طراحی کرد
پوستری که آیدین آغداشلو برای جشنواره سی و پنجم طراحی کرد و پذیرفته نشد!

پوستر جشنواره سی و پنجم فیلم فجر
پوستر نهایی جشنواره سی و پنجم فیلم فجر




یک سکانس سینمایی⇐روزنامه اصلاح‌طلب: دم احمدی‌نژاد گرم که پشت آدمهاش درمی‌آد

سینماروزان: هرازگاه در میان نقدهای سیاسی و حتی اگر این نقدها به قلم طنزپردازان نگاشته شده بود با نکاتی برخورد می‌کنیم که به شدت دراماتیک هستند.

از جمله این نکات را اخیرا در یادداشتی طنز که در روزنامه اصلاح طلب «شرق» نگاشته شده می خوانیم؛ یادداشتی که بهانه آن حضور محمود احمدی نژاد در دادگاه حمید بقایی بوده است و نگارنده طنز که پوریا عالمی است با اشاره به تناقضات رفتاری اصلاح طلبان به هنگام بازداشت نزدیکان خود، رفتار احمدی نژاد در حمایت از بقایی را ستوده است.

متن یادداشت این رسانه اصلاح طلب را بخوانید:

چرا عشق من احمدی‌نژاد است؟

بعد از اعلام این خبر که «وکیل‌مدافع حمید بقایی، معاون اجرائی محمود احمدی‌نژاد در دوران ریاست‌جمهوری‌اش، گفته محمود احمدی‌نژاد در جلسه دادگاه بقایی که در روز ۲۵ مهرماه برگزار می‌شود شرکت می‌کند»، مردم از ما سؤال کردند علت حضور احمدی‌نژاد در دادگاه چیست؟ و چرا احمدی‌نژاد این اواخر درباره اقتصاد و سیاست خارجی و وضعیت داخلی مملکت زیاد اظهارنظر می‌کند؟ پاسخ کاملا روشن است. از قدیم گفته‌اند که همیشه متهم به سر صحنه برمی‌گردد! الان هم آقای احمدی‌نژاد هر چندوقت یک‌بار در عرصه سیاست خارجی و اقتصاد و اینا آفتابی می‌شود تا عادی جلوه کند! دقیقا توی شرلوک هولمز هم این‌طوری بود که هر کسی درباره مقتول بیشتر حرف می‌زد، آخرسر معلوم‌دار می‌شد همه‌چیز زیر سر خودش بوده.

بعد هم همه شاکی هستند که چرا محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور سابق ایران (بله… شاید الان باور نکنید، ولی نام‌برده هشت سال رئیس‌جمهور شما بوده) درباره وضعیت بازداشت معاونش، حمید بقایی، این‌طور تند اظهارنظر می‌کند و همه را تهدید می‌کند؟ حتي خود بقایی هم طوری از روند بازداشتش حرف می‌زند که ما که نه سر پیازیم، نه ته پیاز، وقتی ویدئوهای این دو نفر را خطاب به مسئولان بلندپایه می‌بینیم، احساس خطر می‌کنیم و سریع چراغ‌ها را خاموش می‌کنیم که کسی نیاید ما را به اتهام اطلاع از جرم با خودش ببرد.

جدی می‌گویم. الان شما بزنی ماهواره اپوزیسیون این‌طوری حرف نمی‌زنند، اما نظر ما این است که دم احمدی‌نژاد گرم که پشت آدم‌هاش درمی‌آید. توی اصلاح‌طلب‌ها این‌طوری است که وقتی می‌روی برای بازپرسی، می‌بینی علاوه بر مدعی‌العموم، چهارتا از اساتید در گوش بازپرس می‌گویند ما که قبلا بهتان گفته بودیم! این پسره چموش است و تند می‌رود و حرف ما را گوش نمی‌کند و راستش برای خودش خوب است یک‌مدت آب خنک بخورد تا عقلش بیاید سر جاش! البته الان بعضی از این اساتید اصلاح‌طلب می‌گویند این عالمی باز چموش شد و گیر داد به ما. حیف ما که این‌همه پشت او درآمدیم. پاسخ ما هم این است که بله! شما پشت ما درمی‌آیید، منتها ما را به‌عنوان جاده‌صاف‌کن می‌فرستی در منطقه مین و بعد از پشت ما که سوت شدیم و رفتیم هوا، درمی‌آیید و به راه بی‌خطرتان ادامه می‌دهید… هی هی هی… مثل اینکه دلمان خیلی پر است! درواقع طوری دلمان پر است که بعید نیست عکس احمدی‌نژاد را تتو کنیم روی بدنمان و اگر این‌دفعه کاندیدا شد حاضر باشیم براش همان کارهایی را بکنیم که رحیمی‌ها و بابک زنجانی‌ها و بقایی‌ها و… کردند. 




علی جنتی بدون آن که حرف تازه‌ای در چرایی استعفایش از وزارت ارشاد بیان کند اظهار داشت⇐دیدگاهم به علی لاریجانی و عطاءالله مهاجرانی نزدیکتر بود/در دوره مهاجرانی، فضا باز شد!!!/لاریجانی هم دیدگاه باز و روشنی داشت ولی میرسلیم این‌طور نبود/حمایت من از روحانی در انتخابات۹۶ بخاطر منافع ملی بود و نه رفاقت شخصی/افرادی که رد صلاحیت شدند به من مراجعه کردند تا از پدر وقت ملاقات بگیرم/بعد از فوت مادرم، پدرم ازدواج کرد و فاصله رفت‌وآمدهای ما با پدر بیشتر شد/هیچ فعالیت اقتصادی ندارم/قبل از انتخابات۸۸ پدرم دو جلسه با احمدی‌نژاد صحبت کرد تا نامزد نشود/در سال ۸۸ و در حوزه انتخابی کویت ۱۱هزارنفر به احمدی‌نژاد رأی دادند و ۷هزارنفر به موسوی!/عناصر فرصت‌طلبی در حزب اعتدال و توسعه وجود داشتند که یک‌مرتبه به سمت احمدی‌نژاد سوق پیدا کردند/توصیه هاشمی‌رفسنجانی این بود که در دولت احمدی‌نژاد حضور داشته باشیم

سینماروزان: در بخش ابتدایی گفتگوی تفصیلی علی جنتی وزیر مستعفی ارشاد با روزنامه اصلاح طلب «شرق» بیشتر درباره زندگی شخصی او صحبت شده بود(اینجا را بخوانید) اما درباره یکی از مهمترین فرازهای زندگیش که استعفا از وزارت ارشاد دولت یازدهم است کلمه ای نبود.

همین نیاز ایجاد میکرد در بخش دوم گفتگوی او با «شرق» شاهد واکاوی کامل جریان استعفا و پرسشهای شکل گرفته پیرامون آن باشیم اما در بخش دوم هم هیچ حرف تازه ای درباره استعفا زده نشده و تنها به مسأله لغو کنسرتها در مشهد به عنوان دلیلی بر استعفا اشاره شده.

متن کامل بخش دوم گفتگو را بخوانید:

وقتی شما در استانداری شاهد رشد حاشیه‌نشینی بودید، کار خاصی نمی‌توانستید بکنید، مثلا آنها را تحت پوشش قرار دهید؟ 
بحثی که آن زمان داشتیم، این بود که آستان قدس به واسطه امکاناتی که داشت، باید به وضعیت این محرومان بیشتر رسیدگی کند. زمان مسئولیت من در خراسان، ۸۵ درصد اراضی مشهد، موقوفه آستان قدس بود.
‌الان چطور؟ 
الان نمی‌دانم؛ اما با رشد و توسعه‌ای که اتفاق افتاده، احتمالا این درصد تغییر کرده است. به‌عنوان نمونه، همه اراضی شهر سرخس، موقوفه آستان قدس رضوی بود. همچنین ٥٠ درصد اراضی شهر چناران به صورت مشاع موقوفه آستان قدس رضوی بود. البته در این دوره، گویا آقای رئیسی رسیدگی‌هایی را در این زمینه انجام داده است؛ اما در گذشته بین مردم مطرح بود که اگر امام ‌رضا(ع) الان خودشان حضور داشتند، با این مردم محروم و مستضعف چه‌کار می‌کردند؟
‌ بعد از آن، شما وارد وزارت ارشاد شدید؛ از سال ۷۱ در معاونت امور بین‌الملل. در دوره کدام وزرا کار کردید؟ 
دوره آقایان لاریجانی، میرسلیم و مهاجرانی.
‌ دیدگاه شما به کدام‌یک از وزرایی که نام بردید، نزدیک‌تر بود؟ 
به آقای لاریجانی و آقای مهاجرانی. 
‌ در مقطعی که در وزارت ارشاد کار می‌کردید، به مشکل خاصی برنخوردید؟ مثلا در دوران آقای مهاجرانی فشار و نقد به ایشان خیلی زیاد بود؛ در این رابطه با ایشان صحبت می‌کردید؟ 
نه؛ حوزه کاری من امور بین‌الملل بود و رایزنی‌های فرهنگی خارج از کشور.
‌ این نزدیکی دیدگاهی که گفتید (با آقای لاریجانی و آقای مهاجراني) بیشتر در چه بخشی بود؟ 
ببینید! بعد از انقلاب در کشور دو نظر وجود داشته است؛ یک نظر این است که ما باید فضا را برای فعالیت‌های فرهنگی باز کنیم؛ برای چاپ کتاب، ساخت فیلم، اجرای نمایش‌ها و تئاترها و برگزاری کنسرت‌ها البته در چارچوب قانون. یک‌ نظر هم این است که چون ما مدعی حکومت اسلامی هستیم و قدرت هم به دست ماست، باید آنچه را به‌عنوان ارزش‌های اسلامی تشخیص می‌دهیم، حاکم کنیم که در برخی موارد، ارزش‌های اسلامی در واقع با سلیقه افراد تعیین می‌شود و نه بر اساس آنچه در قانون آمده است. در دوره آقای مهاجرانی، فضا برای طرح این مسائل باز شد. آقای لاریجانی هم دیدگاه باز و روشنی داشتند؛ ولی دوره آقای میرسلیم این‌طور نبود. 
‌رابطه شما با آقای دکتر کمال خرازی چطور بود که پیشنهاد سفارت کویت را به شما دادند؟ 
زمانی که ایشان مسئول ستاد تبلیغات جنگ و خبرگزاری جمهوری اسلامی بودند. من هم در خوزستان بودم و گاهی خبرنگاران خارجی را برای بازدید از مناطق جنگی می‌آوردند. در حوزه تبلیغات جنگ همکاری داشتیم.
‌شما در دوره آقای خاتمی سفیر بودید. علاقه‌ای داشتید که سفارتتان در دوره ايشان ثبت شود؟ 
بله، من با ‌آقای خاتمی رفاقت دیرینه دارم.
‌چطور؟ یعنی خانوادگی؟ هنوز هم با یکدیگر ملاقات دارید؟ 
هنوز هم هرازچندگاهی ایشان را ملاقات می‌کنم. من در دهه ٤٠ با ایشان آشنا شدم. ایشان در دانشگاه اصفهان درس می‌خواندند و در کنار تحصیلات دانشگاهی، دروس حوزوی هم می‌خواندند. ایشان یکی از دروس فقهی خود را نزد پدربزرگ من در مدرسه چهارباغ اصفهان گذراندند. از آن زمان من با ایشان آشنا شدم و ارادت پیدا کردم که تا امروز ادامه پیدا کرده است.
‌ در این سال‌ها حزب اعتدال و توسعه هم راه‌اندازی شده بود. شما عضو هیئت مؤسس بودید. چرا این حزب فعالیت خود را محدود نگه داشت؟ قرائتی هست که اعتدال و توسعه را بال راست آقای هاشمی می‌دانست و کارگزاران را بال چپ، این قرائت را قبول دارید؟ 
حزب اعتدال و توسعه در مجموع پایه‌گذاری خیلی خوبی داشت؛ ما و جمعی از دوستان به این نتیجه رسیده بودیم که نه تفکر اصولگرایان و نه تفکر برخی از اصلاح‌طلبان که آن زمان خیلی افراطی عمل می‌کردند به‌نحوی‌که مرتب به آقای هاشمی توهین می‌کردند و علیه او می‌نوشتند نمی‌تواند ما را قانع کند؛ بنابراین با راهنمایی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی حزب اعتدال و توسعه را تأسیس کردیم. در آن زمان ۳۰ نفر عضو شورای مرکزی بودند که همگی عناصر باتجربه و کارآمد بودند. ما از مرحوم دکتر حسن حبیبی نیز در زمینه آگاهی‌های سیاسی خیلی بهره بردیم، ایشان بخش عظیمی از تجربیات سیاسی خود را به حزب منتقل کرد. افراد دیگر نیز مثل آقای دکتر روحانی تجربیاتشان را منتقل می‌کردند. کار به نحو مطلوبی پیش می‌رفت تا سال ۸۴ که آقای احمدی‌نژاد آمد و تصمیم داشت حزب را منحل کند. شاید دلیلش حضور آقای دکتر نوبخت، دبیر کل حزب، در مناظره‌های تلویزیونی‌ انتخابات ٨٤ بود که خیلی تند علیه ایشان صحبت کرد و خب این حرف‌ها در ذهن آقای احمدی‌نژاد مانده بود و می‌خواست حزب را محدود یا منحل کند، بنابراین تصمیم گرفته شد به‌اصطلاح فتیله حزب را پایین بکشیم. البته عناصر فرصت‌طلبی هم در حزب وجود داشتند که یک‌مرتبه به سمت آقای احمدی‌نژاد سوق پیدا کردند، در آن هشت سال جلسات حزب به‌طور سالانه تشکیل می‌شد و اعضای حزب از سراسر کشور می‌آمدند. ما هم در تهران جلساتی را هر چندوقت یک‌بار برگزار می‌کردیم تا اینکه در سال ۹۱ تصمیم گرفته شد حزب را فعال کنیم.
ستاد آقای روحانی را در سال ٩٢ بیشتر عناصر اصلی حزب اعتدال و توسعه تشکیل دادند. در سه‌، چهار سال گذشته کم‌و‌بیش حزب رونق گرفت، اما به‌دلیل حضور عناصر پیش‌کسوت حزب در دولت، وقت کمتری صرف فعالیت حزب می‌کردند. حزب مجدد در آستانه سال ۹۶ فعال شد و به نظر من در انتخابات ریاست‌جمهوری، حزب اعتدال و توسعه فعال‌ترین تشکیلات سیاسی بود.
‌ اینکه فرمودید احمدی‌نژاد می‌خواست حزب را منحل کند، یعنی کار خاصی می‌کرد؟ 
بله، مثلا ما یک سایت خبری به اسم آفتاب داشتیم که هنوز هم وجود دارد. وزارت اطلاعات سه بار این سایت را فیلتر کرد. چرا؟! فقط به این دلیل که برخی کامنت‌های ذیل خبرها را نمی‌پسندیدند. به این بهانه سه بار سایت را بستند. حتی فردی که مسئول آن سایت بود، هنوز هم برای پاسخ‌گویی به دادگاه می‌رود!
‌ سال ۸۴ وارد ستادهای آقای هاشمی می‌شوید، اما بعد شما به‌عنوان معاون سیاسی وزارت کشور توسط آقای پورمحمدی معرفی می‌شوید. ابایی از کارکردن در دولت احمدی‌نژاد نداشتید؟ 
خیر، برای اینکه برای من اصل نظام مطرح بود. با اینکه آقای احمدی‌نژاد را اصلا قبول نداشتم و رقیب آقای هاشمی بود، ولی چون آقای پورمحمدی که از دوستان قدیمی دوران تحصیل من بود از من خواست کمک کنم، من پذیرفتم. ایشان هم با آقای احمدی‌نژاد هماهنگ کرده بود. احمدی‌نژاد، به‌طور نسبی من را می‌شناخت، ولی وقتی حکم من را صادر کردند و جلسه معارفه برگزار شد، بعدها شنیدم که آقای احمدی‌نژاد از همان موقع به آقای پورمحمدی فشار آورده بود که باید او را تغییر دهید. به ایشان گفته بودند کسی معاون سیاسی وزارت کشور شده که در ستاد آقای هاشمی بوده است! از همان زمان فشار آوردند که من را بردارند. آقای پورمحمدی هم مقاومت می‌کرد و به احمدی‌نژاد گفته بود من با موافقت شما او را منصوب کردم و با آبروی افراد بازی نمی‌کنم و ایشان باید حضورش ادامه پیدا کند! بنابراین ایشان تا یک سال مقاومت کرد.
‌در مسیر فعالیت شما مانع‌تراشی هم می‌کردند؟ 
من آن‌موقع خبر نداشتم. درست است که من آقای احمدی‌نژاد را قبول نداشتم، ولی هیچ‌‌جا برخلاف سیاست‌های ایشان صحبتی نمی‌کردم.
‌ در بحث چینش نیرو در استان‌ها، چقدر توانستید بر اعتدالی‌شدن نیروها تأثیر بگذارید؟ 
خیلی کم، برای اینکه آقای احمدی‌نژاد نه‌تنها در استانداری‌ها و فرمانداری‌ها دخالت می‌کرد، بلکه برخی از استانداران را هم از بالای سر وزیر کشور خودش منصوب می‌کرد.
‌یعنی اصلا فرصت نمی‌داد که وزیر کشور انتخاب کند؟ 
خیر، خیلی وقت‌ها به وزیر کشور می‌گفت فردا پرونده فلان آقا را به جلسه هیئت دولت بیاورید، می‌خواهیم او را به یک استانداری منصوب کنیم!
‌دست وزیر کشور هم برای مقاومت باز نبود؟ 
با حمایت‌هایی که از آقای احمدی‌نژاد می‌شد وزیر نمی‌خواست مخالفت کند. آقای احمدی‌نژاد در انتصاب معاونان سیاسی استانداری‌ها و حتی فرمانداری‌ها هم دخالت می‌کرد. او عموما عناصری را که در سراسر کشور در ستاد ایشان بودند یا ادعا می‌کردند در ستاد ایشان بوده‌اند، در پست‌هایی منصوب می‌کرد.
‌ درنهایت آقای پورمحمدی تسلیم شد یا شما استعفا دادید؟ 
من استعفا دادم. چون تا هفت، هشت ماه از بحث‌های ایشان با آقای احمدی‌نژاد خبر نداشتم. بعدا بعضی از رسانه‌ها نوشتند که پورمحمدی به‌خاطر فلانی تحت فشار است. من به ایشان گفتم که من آمده‌ام به شما کمک کنم، الان کمک من این است که استعفا بدهم و شما را از زیر فشار خارج کنم. ایشان نهایتا استعفای من را پذیرفت ولی به آقای احمدی‌نژاد گفت من در صورتی موافقت می‌کنم که ایشان بتواند پست دیگری بگیرد. آقای احمدی‌نژاد نهایتا پذیرفت که من برای بار دوم به‌عنوان سفیر به کویت بروم.
‌احیانا از طرف آقای هاشمی یا جریان این طرف به شما خرده نمی‌گرفتند که با دولت همکاری می‌کنید؟ 
خیر، اتفاقا توصیه آقای هاشمی این بود هرجا که از شما دعوت به کار کردند، بروید و کمک کنید. توصیه آقای هاشمی به من و دیگران این بود که در دولت حضور داشته باشید. برای اینکه فکر می‌کرد هر قدر از عناصر معتدل‌تر در دولت باشند به‌نفع جریان اعتدال است.
‌شما سال ۸۸ کویت بودید، آیا دورادور فعالیتی برای انتخابات سال ۸۸ انجام دادید؟ 
نه هیچ تحرکی نداشتم.
‌یعنی یک ناظر بی‌طرف بودید؟ 
بله، من در هر موقعیتی بودم سعی می‌کردم بی‌طرفی خود را حفظ کرده و وظایف قانونی‌ام را درست انجام دهم. سال ٨٠ هم که انتخابات دور دوم آقای خاتمی برگزار شد، اعضای سفارت هم نمی‌دانستند که من به چه کسی رأی می‌دهم. بعدا که آرا را شمردند بعضی از دوستان گفتند ما فهمیدیم که شما به آقای خاتمی رأی دادید. خط من را شناخته بودند. در دوران احمدی‌نژاد هم همین‌طور بود، نه در داخل سفارت و نه جای دیگر تبلیغ نمی‌کردم که به آقای احمدی‌نژاد یا آقای موسوی رأی دهید.
‌ولی گفته بودید که تعداد آرای احمدی‌نژاد خیلی بیشتر بود. 
بله، بیشتر بود. کل آرا، حدود ١٩ هزار بود. ۱۱ هزار نفر به آقای احمدی‌نژاد رأی دادند و هفت هزار نفر هم به آقای موسوی، مابقی هم به دیگران رأی دادند. 
‌چرا آرای احمدی‌نژاد بیشتر بود؟ 
آنجا محیط کارگری بود و بیشتر ایرانیان چون کارگر بودند گرایش بیشتری به احمدی‌نژاد داشتند.
‌گفته بودید که مقابل سفارت اعتراضاتی هم انجام شد. 
بله، بعد از انتخابات که اعلام شد آقای احمدی‌نژاد برنده انتخاب بوده مثل خیلی کشورهای دیگر آنجا هم ایرانیانی که حضور داشتند؛ ازجمله دانش‌آموزان ایرانی مقابل سفارت تجمع می‌کردند. ما هم از پلیس کویت خواستیم که مراقبت کنند کسی به سفارت حمله نکند و فقط شعارشان را بدهند.
‌تا چند وقت ادامه داشت؟ 
فکر می‌کنم یک‌هفته‌ای ادامه داشت.
‌ در جریان اتفاقاتی که افتاد از دوستان شما هم کسی را بازداشت کردند؟ که بعد از شما کمک بخواهند؟ 
نه، به خاطر ندارم. البته برخی از افراد که در ایران دستگیر شدند با من آشنا بودند و ایشان را می‌شناختم‌ ولی ارتباط ویژه‌ای با من نداشتند.
‌ نظر آیت‌الله جنتی درباره احمدی‌نژاد چه بود؟ 
قبل از انتخابات بسیاری به آقای احمدی‌نژاد توصیه کردند شما کاندیدا نشوید ازجمله پدر من که دو جلسه با ایشان صحبت کرده بودند و آقای احمدی‌نژاد را ترغیب کردند که نامزد نشود چون افراد دیگری بودند که مناسب احراز این پست بودند. ولی نپذیرفت. بعد از انتخاب او به‌عنوان رئیس‌جمهوری و پذیرفتن آن از سوی مقام معظم رهبری، پدرم به‌طور جدی از آقای احمدی‌‌نژاد حمایت می‌کرد. این حمایت‌ها ادامه داشت تا زمانی که احمدی‌نژاد خانه‌نشینی کرد و پدرم جلسه دو، سه‌ساعته‌ای با احمدی‌نژاد داشت که ایشان را قانع کند به محل کار خود بازگردد ولی احمدی‌نژاد قانع نشد و حرف‌هایی زد که نگاه ایشان کاملا عوض شد.
‌ از سال  ۸۹ تا انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲ در مرکز تحقیقات استراتژیک بودید؟ 
بله و بیشتر در حوزه سیاست خارجی، کار پژوهشی می‌کردم.
‌ قبل از انتخابات ۹۲ با آقای روحانی ارتباط داشتید، می‌دانستید که می‌خواهند نامزد ریاست‌جمهوری شوند؟ 
بله، ولی به‌طور رسمی خیلی دیر اعلام کردند که نامزد می‌شوند. دوستانی که با ایشان در ارتباط بودند از مدت‌ها قبل می‌دانستند که چنین قصدی دارند. از اواخر سال ۹۱ ستاد ایشان تشکیل شد.
‌وقتی آقای هاشمی ثبت‌نام کردند شما از او حمایت کردید. تصمیم حزب هم همین بود؟ 
بله، آقای دکتر جهانگیری و جمعی از دوستان اصلاح‌طلب ستادی را برای آقای هاشمی تشکیل دادند که در میدان هفت‌تیر بود. من هم به اتفاق آقای علی مطهری و جمعی از دوستان به فکر افتادیم که برای جذب اصولگرایان ستادی را فعال کنیم. یکی، دو روز بیشتر از این داستان نگذشته بود که اعلام شد ایشان رد صلاحیت شدند و ما هم آن قضیه را رها کردیم و آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی هم از دکتر روحانی حمایت کردند.
‌ تا زمانی که آقای روحانی به شما پیشنهاد وزارت را بدهند، در تمام این سال‌ها ارتباط شما با آقای روحانی چطور بود؟ به تناسب پست‌ها و مقامات با هم ارتباط داشتید یا رفاقتی هم بین شما برقرار بود؟ 
هم رفاقت بود و هم رابطه کاری بود. من در دبیرخانه شورای‌عالی امنیت ملی مسئول کمیته فرهنگی-اجتماعی بودم؛ ولی در بسیاری از سفرهایی که آقای روحانی برای پیگیری مسئله هسته‌ای داشتند، ایشان را همراهی می‌کردم؛ از‌جمله در سفر به استرالیا، تونس، فرانسه – دیداری که با آقای ژاک ‌شیراک داشتند – و آلمان.
‌ شما آقای روحانی را در این سال‌ها می‌شناختید و بعدا هم در دولت ایشان وزیر شدید. چه شد که به وزارت رسیدید؟ آقای روحانی چه رویکردی در قبال وزرا داشتند؟ آیا از شما حمایت کردند؟ درباره استعفایی که دادید، از آقای روحانی دلگیر شدید؟ 
رفاقت ما از سال ۴۳ شروع شد؛ یعنی ۵۳ سال قبل. در مقاطع مختلفی هم با هم همکار بودیم؛ در شورای سرپرستی صداوسیما، دبیرخانه شورای‌عالی امنیت ملی و مرکز تحقیقات استراتژیک، از نزدیک با ایشان کار کرده‌ام. ایشان کاملا من را می‌شناسند و دیدگاه‌های من را قبول دارند. من هم دیدگاه‌های ایشان را قبول دارم. به‌هرحال درباره استعفا از وزارت ارشاد با آقای دکتر روحانی مشکلی نداشتم.
‌ روحانی بعد از ریاست‌جمهوری فرقی کرده است؟ 
از نظر فکری نه، نظرات‌شان همان نظرات گذشته است؛ اما از نظر عملکرد بالاخره وقتی رئیس‌جمهور می‌شوید، باید ملاحظه خیلی جاها را داشته باشید. مثلا در همین دوره، خودشان گفتند که «من سه خانم را برای سه وزارتخانه کاندیدا کردم؛ ولی نشد». نگفتند چرا نشد، حتما ملاحظاتی بود یا فشاری در کار بود.
خیلی کارهای دیگر هم ایشان می‌خواست انجام دهد که نشد. حتما ملاحظاتی در کار بوده است؛ اما ایشان از نظر دیدگاه تفاوتی نکرده‌اند.

‌در دوره جدید پیشنهادی به شما داشتند؟ 
تاکنون خیر.
‌چطور شد که رئیس ستاد انتخابات شدید؟ پیشنهاد خودتان بود یا پیشنهاد دکتر روحانی؟ 
پیشنهاد ایشان که نبود. از اوایل اسفند سال گذشته در حزب اعتدال و توسعه تصمیم گرفتیم که فعالیت انتخاباتی را شروع کنیم و ستاد تشکیل دهیم. آن زمان بقیه دوستان مسئولیت دولتی داشتند؛ مثل آقای دکتر نوبخت، آقای دکتر واعظی و دیگران. آنها نمی‌توانستند رسما مسئولیت ستاد را برعهده بگیرند؛ به‌همین‌دلیل از من خواستند که مسئولیت ستاد را برعهده بگیرم. بعدا که آقای شریعتمداری به‌عنوان رئیس ستاد آقای روحانی منصوب شد، از من خواست که مسئولیت تبلیغات و اطلاع‌رسانی ستاد را عهده‌دار شوم؛ اما به ‌خاطر تعهداتی که در حزب اعتدال و توسعه داشتم، نپذیرفتم؛ اما نهایتا برای همکاری با ستاد مرکزی دوستان حزب از من خواستند که بیشترین وقت خود را صرف تبلیغات ستاد کنم.
‌ دوره معرفی کابینه بحث‌های بسیاری درباره نقش آقای واعظی، نوبخت و نهاوندیان مطرح شد. به جز آقای نهاوندیان، آقای نوبخت و آقای واعظی عضو حزب اعتدال و توسعه هستند. ‌آقای روحانی چقدر تحت تأثیر این چهره‌ها هستند؟ 
نمی‌توان گفت که آقای روحانی تحت تأثیر است. آقای دکتر روحانی کلا تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند؛ ولی به اشخاصی که شما اشاره کردید، خیلی اعتماد دارند. طبیعتا با این چهره‌ها بیشتر از همه مشورت کرده‌اند. آقای روحانی پیشنهادهای همه گروه‌ها را برای کابینه گرفتند. از آقای دکتر جهانگیری تا فراکسیون‌های مجلس و حتی افراد عادی که پیشنهادهایی داشتند. خودشان بعضی‌ها را می‌شناختند یا قبول می‌کردند یا رد می‌کردند. درباره بعضی از گزینه‌ها مشورت می‌گرفتند. دو، سه نفری که شما نام بردید، جزء کسانی بودند که با آنها مشورت می‌کردند.
‌ آقای روحانی چه قدر افراد را طرف مشورت قرار می‌دهند و چه قدر به این مشورت‌ها توجه می‌کنند؟ آیا ایشان اساسا خود‌رأی هستند؟ 
خیر، ایشان مشورت می‌کنند و در مسائل خیلی با احتیاط رفتار می‌کنند. این‌طور نیست که شتاب‌زده تصمیم بگیرند. مثل احمدی‌نژاد نیست که صبح بیدار می‌شد و تصمیمات خلق‌الساعه می‌گرفت. کاری را که می‌خواهد انجام دهد، با افرادی که می‌داند در آن کار صاحب‌نظر هستند، مشورت می‌کند.
‌در بحث انتصابات کابینه گفتید که آقای روحانی به دکتر واعظی و دکتر نوبخت و آقای نهاوندیان خیلی اعتماد دارد… . آیا به آنها گفتید که چرا در این دوره تا این اندازه محل اثرگذاری واقع شده‌اید؟ 
اتفاقی که نیفتاده است! این چهره‌ها در زمان غربت آقای روحانی، با ایشان کار کردند. آقای دکتر نوبخت معاونت امور اقتصادی و آقای دکتر واعظی معاونت سیاست خارجی را در مرکز تحقیقات بر‌عهده داشتند. آقای دکتر روحانی با اینها از نزدیک کار کرده است و این اعتماد در طول زمان به وجود آمده است.
‌خب شما را هم از خیلی سال‌های گذشته می‌شناسند.
بله، ممکن است ایشان ملاحظاتی داشته باشند که من در کابینه نباشم؛ ولی با من هم اگر خصوصی جلسه‌ای داشته باشند، شاید مورد مشورت قرار گیرم.
‌ شما این انتقادات را به آقای نوبخت و واعظی منتقل کردید؟
انتقاد کنیم که چرا شما مورد اعتماد روحانی هستید؟!
‌ نه، اینکه چرا مهره‌چینی‌های اصلی را این دو نفر انجام دادند؟ 
خیر، این دو نفر مهره‌چینی نکرده‌اند. گروه‌های مختلف افرادی را معرفی می‌کردند برای یک وزارتخانه، آقای دکتر روحانی که به‌تنهایی نمی‌توانست درباره افراد تحقیق کند. این مسئله را باید واگذار می‌کرد به عده‌ای که بتوانند این تحقیقات را انجام دهند. این چهره‌ها تصمیم‌گیر نبودند، اما ممکن است در تصمیم‌سازی مؤثر باشند.
‌ اما تصمیم‌سازی مهم‌تر از تصمیم‌گیری است! دلخور نیستید که با توجه به آن سابقه و آشنایی دیرینه با دکتر روحانی، برخي از چهره‌های حزب اعتدال و توسعه بیشتر مورد وثوق آقای روحانی هستند و شما بیشتر متمرکز بر فعالیت‌های حزبی هستید. 
خیر، من به آقای دکتر روحانی ارادت دارم ولی حمایت من از ایشان چه در انتخابات و چه اکنون بر اساس منافع ملی کشور است نه بر اساس رفاقت شخصی. کشور با مشکلات زیادی روبه‌رو است و من اعتقاد دارم که ایشان توانایی حل‌وفصل این مشکلات را دارد.
‌ در ماجرای استعفا با پدرتان مشورت کردید؟ یا نظر استمزاجی از ایشان گرفتید؟! 
من فقط به ایشان اطلاع دادم.
‌ به‌نظر می‌رسید ماجرای اجرای موسیقی در مشهد و انتقاد آقای روحانی برای استعفای شما جرقه‌ای بود. 
بعضی فکر می‌کردند، ایشان وقتی تذکر دادند که وزیر نباید عقب‌نشینی بکند، تعریض به من بوده، درحالی‌که ایشان می‌خواستند تأکید کنند وزارت ارشاد باید وظیفه خود را عمل کند و کاری نداشته باشد که دیگران چه می‌گویند. ایشان اخیرا هم در مجلس گفتند که وزارت ارشاد وظایفی دارد یا این وظایف را از آن بگیرید یا اگر این وظایف را دارد دیگر کسی نمی‌تواند در آن دخالت کند.
‌ از طرف کسانی که در مشهد بودند آیا پیغامی برای شما فرستادند؟ 
خیر.
‌ خودتان وقتی با آن مقاومتی که در مشهد بود روبه‌رو می‌شدید، یا در ماجرای قم، واکنش‌تان چه بود؟ 
من از همکارانم حمایت می‌کردم. در طول سه سالی هم که در وزارت ارشاد بودم این‌طور نبود که در مشهد مطلقا کنسرت برگزار نشود. در همان زمان هم در منطقه قاسم‌آباد مشهد در یک سالن ۲۰۰، ۳۰۰نفره هر هفته کنسرت برگزار می‌شد ولی افراد محدودی دعوت می‌شدند.
‌ نرفتید آقای علم‌الهدی را ببینید؟ 
در سفرهایی که به مشهد داشتم با ایشان هم صحبت می‌کردم، منتها ایشان عقاید خاص خودش را داشت و از اهرم‌های خاص هم استفاده می‌کرد. دادستان مشهد هر کنسرتی که نمی‌خواست برگزار شود را لغو می‌کرد. این اواخر در سایر شهرهای استان خراسان هم مثل سبزوار کنسرت سالار عقیلی و در نیشابور کنسرت آقای شهرام‌ ناظری و کیهان کلهر را لغو کردند. حتی آقای قربانی خواست در چناران کنسرت برگزار کند باز هم مانع شدند.
‌آقای جنتی، پدر شما عضو شورای نگهبان شدند و بعد هم دبیری آن را بر عهده گرفتند. از یک مقطعی به بعد اتفاقاتی می‌افتد که خیلی‌ها خودآگاه و ناخودآگاه مرجع آن را پدر شما می‌دانند؛ مثل ردصلاحیت‌ها از مجلس چهارم به این‌سو. کسانی که در این سال‌ها ردصلاحیت می‌شدند آیا به شما مراجعه می‌کردند تا این موارد حل‌وفصل شود؟ 
به‌کرات! در طول سه دهه گذشته افرادی که ردصلاحیت می‌شدند به من مراجعه می‌کردند و من هم گاهی مسائل را منتقل می‌کردم یا برای آنان درخواست ملاقات می‌کردم. 
‌به نتیجه‌ای منتج می‌شد؟ 
خیلی کم.
‌دوباره هم مراجعه می‌کردند؟ 
بله، بارها پیش آمده بود برخی افراد ردصلاحیت‌شده سال‌ها بعد هم در جایی من را می‌دیدند ابراز گله‌مندی می‌کردند. بااین‌حال پدرم بارها گفته‌اند شورای نگهبان ۱۲ عضو دارد و برای اینکه صلاحیت کسی تأیید شود، حداقل هفت عضو باید صلاحیت او را تأیید کنند. البته ایشان در بین اعضای شورای نگهبان صاحب نفوذ بیشتری هستند و خیلی‌ها به نظر ایشان احترام می‌گذارند و از این نظر، تأثیرگذاری بیشتری دارند. اما درهرحال نظر اکثریت شورا ملاک است.
‌شما درباره حرف‌هایی که در مورد ایشان و درباره نقششان در بررسی صلاحیت‌ها مطرح می‌شود ناراحت می‌شوید؟ اصلا شده تابه‌حال این حرف‌ها را منتقل کنید؟ 
روندی که در شورای نگهبان وجود دارد این احساس را به وجود آورده که گرایش‌های سیاسی اعضا در تأیید و ردصلاحیت‌ها دخالت دارد. شورای نگهبان در انتخابات حکم داور را دارد و داور باید کاملا بی‌طرف باشد، نمی‌تواند یک‌طرفه عمل کند. وقتی یک یا دو عضو شورای نگهبان رسما و صریحا از یک کاندیدا حمایت می‌کنند؛ این خلاف رویه ‌داوری است که انتظار می‌رود شورای نگهبان داشته باشد. در همین انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری دو نفر از اعضای محترم شورای نگهبان در قم رسما با آقای رئیسی بیعت کردند. خب، یک‌وقت رأی مخفی می‌دهند اشکالی ندارد به هر کسی تشخیص می‌دهند رأی بدهند، اما اینکه به‌طور رسمی از یک کاندیدا حمایت کنند، خلاف رویه‌ای است که از شورای نگهبان به‌عنوان یک داور انتظار می‌رود.
‌راجع به این مسئله با پدر صحبت می‌کنید؟ 
زیاد صحبت کرده‌ام.
‌مراودات خانوادگی شما به چه صورت است؟ چه‌قدر همدیگر را می‌بینید؟ 
بسیار خوب است. مجموعه خانواده ما؛ یعنی من به‌همراه فرزندان، نوه‌ها و همسرانشان، تا یک‌سال‌ونیم قبل که مادرم در قید حیات بودند، هر هفته به منزل پدر سر می‌زدیم. بعد از فوت مادرم، فاصله رفت‌وآمدهای ما بیشتر شد. به دلیل اینکه پدر یک هفته‌درمیان به قم می‌روند، به‌ویژه بعد از انتخاب ایشان به‌عنوان رئیس مجلس خبرگان بیشتر به قم سر می‌زنند بنابراین ما هم هر دو هفته یک‌بار به ایشان سر می‌زنیم.
‌سایر برادران هم همین قاعده را رعایت می‌کنند؟ 
برادرم، محمد که در تهران هست، بیش از من به پدر سر می‌زند.
‌ پدر در تهران کجا زندگی می‌کنند؟ 
از ابتدا که ایشان به تهران آمدند و عضو شورای نگهبان شدند، در منزلی کنار ساختمان شورای نگهبان اسکان پیدا کردند. در اوایل دهه ٦٠ چندسالی با مرحوم آیت‌الله خزعلی به‌طور مشترک آنجا زندگی می‌کردند. بعدا مرحوم خزعلی منزل دیگری تهیه کردند، اما پدر از آن زمان همان‌جا سکونت دارند.
‌ بعد از فوت مادر، حاج‌آقا تنها زندگی می‌کنند؟ 
خیر، ازدواج کرده‌اند. چون سن ایشان بالاست و نیاز به مراقبت دارند. بعد از فوت والده، من یا برادرم باید شب‌ها در کنار ایشان می‌ماندیم یا ایشان را به منزل خودمان دعوت می‌کردیم که شب‌ها تنها نباشند و امکان مراقبت از ایشان فراهم شود. این وضعیت نمی‌توانست ادامه پیدا کند. باید فردی دائما از ایشان مراقبت می‌کرد. از این منظر معتقدم کار درستی انجام دادند.
‌چقدر بین شما و پدرتان بحث سیاسی درمی‌گیرد؟ یا اینکه این‌قدر بحث کرده‌اید، دیگر منصرف شده‌اید و به مباحث خانوادگی می‌پردازید؟ 
بیشتر بحث‌های ما خانوادگی است. در دوره آقای احمدی‌نژاد، خیلی بحث سیاسی داشتیم و همیشه هم در دو جبهه بودیم. بعد از آن، من دیگر بحث نمی‌کنم، چون ممکن است به جدال بینجامد و احترام ایشان خدشه‌دار شود. به‌همین‌دلیل بیشتر به مباحث خانوادگی می‌پردازیم.
‌هنوز هم به شما سفارشی می‌شود که به پدر منتقل کنید؟ یا چون از اختلاف سلیقه شما اطلاع دارند، حجم این سفارشات کمتر شده است؟
بعضی‌ها که کاری دارند، به من متوسل می‌شوند تا از ایشان وقت ملاقات بگیرم.
‌در انتخابات خبرگان و ماجرای فهرست‌هایی که پیش آمد، آقای جنتی جزء آخرین نفراتی بودند که وارد خبرگان شدند، خودشان حس خاصی نسبت به این نتیجه نداشتند؟ 

حقیقتا من اصلا با ایشان وارد این بحث نشدم.
‌خودشان چطور؟ 
نه ایشان هم با من دراین‌باره صحبتی نداشتند.
‌در کارها با شما مشورتی می‌کنند؟ 
در برخی موارد در امور خانوادگی اگر موضوعی پیش بیاید مشورت می‌کنند.
‌با توجه به اینکه در بالاترین جایگاه خبرگان هستند، پیش آمده مطلبی را دراین‌باره با ایشان مطرح کنید؟ 
خیر.
‌پس ظاهرا رابطه را در همان حد پدر و فرزندی حفظ کرده‌اید.
سعی من این است که احترام ایشان را کاملا حفظ کنم و ایشان هم البته نسبت به همه ما محبت دارند و احترام ما را حفظ می‌کنند. من بسیار تلاش دارم که این رابطه عاطفی بین ما محفوظ بماند.
‌ از فوت آقای هاشمی چه احساسی داشتند؟ آیا ناراحت شدند؟ 
خب بله، ایشان در اولین جلسه شورای نگهبان هم ابراز تأسف کردند که در رسانه‌ها هم پخش شد.
‌ با توجه به سابقه حضور شما در مشهد، با آقای رئیسی یا قالیباف سابقه آشنایی دارید؟ 
بله، با آقای رئیسی بعد از انقلاب آشنایی پیدا کردم. ایشان بیشتر در قوه قضائیه بودند، با هم ارتباط داشتیم. در دوره وزارت من هم، زمانی که ایشان دادستان بودند، جلسات مشترکی داشتیم. با آقای قالیباف هم در دوره وزارت همکاری خوبی داشتیم. البته ایشان را از سال ١٣٦٨ که استاندار خراسان بودم به‌خوبی می‌شناختم.
‌الان چه می‌کنید؟ 
استراحت می‌کنیم. مصاحبه می‌کنیم! ملاقات می‌کنیم، فعالیت‌های حزبی داریم و بعضی‌وقت‌ها هم مطالبی می‌نویسیم!
‌چه فعالیت اقتصادی‌ای انجام می‌دهید؟ 
هیچ فعالیت اقتصادی‌ای ندارم.




با حضور ۲۲ چهره جدید که مشخص نیست چند درصدشان دختر و چند درصد پسرند⇐فیلم تازه صدرعاملی در دانشگاه احمدی‌نژاد کلید خورد

سینماروزان: فیلم تازه رسول صدرعاملی با نام «سال دوم دانشکده من» به تهیه کنندگی مسعود ردایی که نوروز امسال کمدی جنجالی «سه بیگانه» را روی پرده داشت کلید خورد.

به گزارش سینماروزان برای انتخاب بازیگران «سال دوم…» فراخوانی تدارک دیده شد که در نتیجه آن 22 چهره جدید برای حضور در این فیلم برگزیده شدند؛ 22 نفری که مشخص نیست چند درصدشان پسر و چند درصد دختر هستند. آنچه مشخص شده اینکه فقط سه نفر از این 22 نفر جزو بازیگران اصلی هستند و مابقی در نقش های فرعی مقابل دوربین خواهند رفت.

این ٢٢ نفر از میان ٩٠٠ نفر و پس از پشت سر گذاشتن مراحل تست و تمرینات بازیگری برای حضور در این فیلم انتخاب شده اند.

«سال دوم دانشکده من» در دانشگاه علم و صنعت که دانشگاه محل تحصیل و تدریس محمود احمدی نژاد رییس جمهور نهم و دهم است مقابل دوربین رفته است و براساس برنامه ریزی های انجام گرفته فیلمبرداری فیلم جدید صدرعاملی تا اوایل آبان ماه در تهران و اصفهان به طول می انجامد تا شانس حضور خود را برای جشنواره فجر بیازماید.

علی مصفا، بابک حمیدیان، شقایق فراهانی، پدرام شریفی، پانته آ پناهی ها، نیلوفر خوش خلق، شیوا خسرومهر، مریم بوبانی و علیرضا استادی بازیگران حرفه ای هستند که حضورشان در این فیلم سینمایی قطعی شده است.

مدیریت فیلمبرداری «سال دوم…» که نوشته پرویز شهبازی است را هومن بهمنش برعهده دارد و گریمور کار هم عبدالله اسکندری است. میلاد صدرعاملی آقازاده کارگردان هم به عنوان دستیار اول و برنامه ریز در پروژه حضور دارد. منصور شهبازی برادر پرویز هم صدابردار فیلم است. مصطفی خرقه پوش بناست تدوین فیلم را انجام دهد و طراح صحنه و لباس هم آتوسا قلمفرسایی است.