1

درگذشت داریوش اسدزاده که آرزو داشت صدسالگی را رد کند ولی چهار سال زودتر به لقاءالله پیوست!

سینماروزان: داریوش اسدزاده بازیگر سینما و تلویزیون و تئاتر در سن 96 سالگی درگذشت.

داریوش اسدزاده متولد یکم آذرماه ۱۳۰۲ در کرمانشاه بود. او در ۲۰ سالگی وارد عرصه بازیگری شد و سال‌ها در مقام بازیگر، نویسنده و کارگردان در تئاتر تهران (نصر) فعالیت کرد.

در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی در بیش از ۵۰ فیلم سینمایی ایفای نقش کرد. او پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران را ترک کرد و در سال ۱۳۶۵ پس از ۱۰ سال اقامت در آمریکا بازگشت و در دو سریال “سمندون” و “خانه سبز” و فیلم‌های سینمایی زیادی مثل “دو نیمه سیب”، “همسر”، “قلاده‌های طلا”، “یتیم‌خانه ایران”، “زمان از دست‌رفته” و “بوی کافور عطر یاس” بازی کرد. ایفای نقشی در مایه های شاپور بختیار در درام جاسوسی “روز شیطان”بهروز افخمی از جمله کاراکترهای بحث برانگیز اسدزاده در سینما بوده است.

داریوش اسدزاده در گفتگویی تصویری با سپیده آماده در “کافه تماشا” بزرگترین آرزویش را چشیدن طعم شیرین صدسالگی دانسته بود ولی ازقضا چهار سال زودتر از آن که یک قرن زندگی را تجربه کند دار فانی را وداع گفت.




روایت تلخ همسر یک روزنامه‌نگار فقید از تلاش‌های نافرجام برای زنده نگه داشتن یاد همسر⇐ناگهان همه‌چیز به هوا رفت و در ناتمامی عذاب‌آوری، غرق شد

سینماروزان: روزنامه نگاران اگر بخواهند مستقل باشند و بی آلودگیهای سیاسی زندگی کنند قطعا به همان اندازه که از اثرگذاری در حرفه خویش لذت می برند ممکن است در برابر موانعی هم قرار گیرند که قصد انحراف آنها از مسیر پیش رو را دارند اما اعتماد به اصول و توکل می تواند هر سدی را از راه بردارد.

به گزارش سینماروزان محمدرضا رستمی روزنامه نگار عرصه فرهنگ از جمله فعالان این حیطه بود که در زمان حیات کوشید تا حد زیادی به عنوان مهره ای سیاسی مطرح نشود و سدها را با تکیه بر اصول از پیش رو بردارد شاید برای همین است که بعد از درگذشت ناگهانی اش جز با احترام از وی یاد نشد.

الهه خسروی یگانه همسر محمدرضا رستمی بعد از درگذشت وی به دنبال راه اندازی یک کتابخانه به نام همسرش در زادگاه وی اسدآباد همدان بود اما با وجود گذشت یک سال از فقدان محمدرضا هنوز موفق به این کار نشده است. خسروی یگانه با نگارش یادداشتی در «شرق» کوشیده روایتی ارائه دهد از تلاشهای نافرجام برای زنده نگه داشتن یاد همسر.

متن یادداشت همسر محمدرضا رستمی را بخوانید:

از پیگیری برای یاد رضا خسته نمی‌شوم

پیش از هر چیزی، شاید بهتر باشد به‌جای نوشتن حرف‌های تکراری، برای یک‌بار هم که شده از وضعیتی که بعد از فوت محمدرضا رستمی، همسرم، پیش آمد، حرف بزنم. بعد از این اتفاق، من و خانواده او با دو موضوع روبه‌رو شدیم؛ نخست پرونده پزشکی و دیگری ماجرای کتابخانه‌ای که قرار بود به اسمش در شهر زادگاه او تأسیس شود.  داستان پرونده پزشکی که حالا کمیسیون پزشکی برای آن حکم ١٠ درصد قصور داده است، یکی داستان است پر آب چشم. مثل همه قصه‌هایی که با این موضوع، در جامعه روی می‌دهد. ما همچنان با دیوار بلند بی‌اعتمادی، سوءتفاهم و البته بی‌مسئولیتی روبه‌روییم. در این مدت آن‌قدر حرف‌های عجیب‌وغریب شنیده‌ام که باورم نمی‌شود در چنین شرایطی دارم زندگی می‌کنم. وقتی شما از اعضای کمیسیون می‌شنوید که تقدیر این بوده که همسرم بر اثر تشخیص و جراحی اشتباه، فوت شود یا اینکه همین ١٠ درصد قصور زیاد هم هست، چون معمولا بیش از یکی، دو درصد، قصور تأیید نمی‌شود، دیگر نمی‌دانی چه باید بگویی و اصلا گفت‌وگو را بر چه اساسی ادامه دهی. من در این ماجرا با پزشکی روبه‌رو هستم که ظاهرا پیش از این نیز در دادسرای جرائم پزشکی پرونده داشته است؛ پزشکی که وقتی از جلسه کمیسیون بیرون می‌آید، بدون آنکه لحظه‌ای فکر کند مقصر در مرگ یک همسر، یک پدر و یک فرزند است، از روند کمیسیون با لفظ «عالی، عالی» یاد می‌کند و خوشحال است که روند ماجرا به نفع او پیش می‌رود.

در چنین شرایطی شما چه‌کار باید بکنید؟ چه راهی دارید جز اینکه دوباره شکایت کنید و در ‌هزارتوی روند بررسی، دندان بر جگر بسایید و هیچ نگویید؟

  بعد از فوت رضا، وقتی دوستانش تصمیم گرفتند برای او مراسم یادبودی برگزار شود، پیشنهاد دادم که آدم‌ها به‌جای گل، با کتاب به مراسم بیایند؛ کتاب‌هایی که رفته‌رفته و قطره‌قطره جمع شدند و کمپین کتاب به‌جای گل، در نهایت منجر به جمع‌شدن ١٢ هزار جلد کتاب شد. با همیاری دوستان وزارت ارشاد و جناب آقای صالحی، معاون فرهنگی وقت، علی‌اصغر سیدآبادی و استاد سیدفرید قاسمی، قرار شد در دانشگاه تازه‌تأسیس سیدجمال‌الدین اسدآبادی کتابخانه‌ای به نام همسرم احداث شود؛ کتابخانه‌ای که برای نخستین‌بار در یک دانشگاه بخش کودک و نوجوان داشت و محلی بود برای فرزندان دانشجویان و استادان تا وقتی پدرومادرهایشان مشغول درس و کار هستند، از کتاب‌ها و فضای آن استفاده کنند. رؤیاهای بزرگ از راه رسیدند. با آدم‌های زیادی برای برگزاری کارگاه‌های مختلف، به‌خصوص در حیطه کودک و نوجوان حرف زدم و قول مساعد گرفتم. رئیس فرهیخته دانشگاه هم به تهران آمد و در جلسه‌ای مشترک همه‌چیز فراهم شد. قرار شد هفته بعد به اسدآباد برویم و کار شروع شود، اما، ناگهان همه‌چیز به هوا رفت و در ناتمامی عذاب‌آوری، غرق شد. 

چه کسی اجازه تأسیس کتابخانه را در شهر اسدآباد نمی‌دهد؟ این پرسشی است که شما هیچ پاسخ روشنی برای آن نمی‌توانید بیابید. اصلا نمی‌دانید با کدام نهاد یا ارگان باید حرف بزنید؟ طرف حسابتان کیست و چه‌کار باید کرد. حالا کتاب‌ها در زیرزمین خانه خواهر همسرم محبوس شده‌اند. در این یک سال آدم‌های زیاد دیگری هم خواسته‌اند به کتابخانه کتاب اهدا کنند؛ کتابخانه‌ای که هنوز وجود خارجی ندارد و پاسخ من به آنها جز سکوت و شرمندگی چیز دیگری نبوده است.
این، خلاصه یک سالی است که فارغ از سوگواری و داغ بر من گذشته است. در این یک سال من چیزهای زیادی یاد گرفتم؛ یاد گرفتم درد شخصی‌ام را هدف قرار ندهم و از این به‌بعد سعی کنم صدای کسانی باشم که بر اثر خطای پزشکی آسیب می‌بینند و صدایشان به جایی نمی‌رسد، درعین‌‌حال یاد گرفتم اگر بخواهی کار ریشه‌ای و درست در عرصه فرهنگ بکنی هفت کفش آهنی شوخی است، باید همه وجودت را از آهن بسازی و فقط بدوی، بی‌آنکه امیدی به رسیدن داشته باشی.
چرا اینها را می‌نویسم؟ راستش از واگویه همه اینها خسته شده‌ام، ولی از پیگیری خسته نمی‌شوم؛ نه پیگیری پرونده پزشکی و نه کتابخانه‌ای که کتاب‌هایش چون بار سنگینی به امانت روی دوش من مانده است. حافظ در جواب آنهایی که می‌گویند سنگ در مقام صبر، لعل می‌شود حرف خوبی می‌زند. بااطمینان می‌گوید: آری شود ولیک به خون جگر شود. خوش به حالش، چون من حتی با این خون‌دلی که خورده‌ام، مطمئن نیستم صدایم به جایی برسد. بااین‌حال هرروز به خودم می‌گویم به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل! چاره دیگری ندارم. جز کلمات و ادبیات چه چیزی می‌تواند از پس این داغ و این وضعیت برآید و آن را قابل تحمل کند؟




در نشستی با محوریت مرگ بیان شد⇐این فیلم سرنوشت غم‌انگیز جوانانیست که صدایشان به گوش جامعه و خانواده نرسیده!

سینماروزان: دومین نشست تخصصی فیلم با محوریت مرگ روز گذشته (۲۱ مهرماه) با حضور کارشناسان و منتقدین برگزار شد.

در تازه‌ترین نشست از سلسله جلسات تخصصی تحلیل روانشناختی فیلم که با عنوان «سخن‌گفتن بی‌صدایان» برگزار شد فیلم سینمایی‌«نفس عمیق» به نویسندگی و کارگردانی پرویز شهبازی به نمایش درآمد و مورد بررسی قرار گرفت.

در این نشست که با استقبال گسترده علاقه‌مندان مواجه شد، محمد هندی پژوهشگر و کارشناس مطالعات فرهنگی، ضمن اشاره به ابعاد جامعه‌شناختی «نفس عمیق» عنوان کرد: «نفس عمیق» سرنوشت غم‌انگیز جوانانی است که صدایشان به گوش جامعه و خانواده نرسیده و کسی مترصد بازشناسی ایشان نبوده است.

هندی در ادامه بر ضرورت سخن گفتن و نیاز انسان به بازشناساندن خود به دیگران تاکید نموده و افزود: «نفس عمیق» اثری قابل ارزش در این حوزه است.

مرکز روان‌شناختی کاج در ادامه نشست‌های تخصصی و تحلیلی خود اقدام به نمایش و بررسی دیگر آثار برجسته سینمای ایران و جهان می‌نماید و دکتر شهرام محمدخانی و بهار آیت‌مهر از کارشناسان روانشناسی سرپرستی این جلسات را بر عهده دارند.

علاقه‌مندان می‌توانند جهت کسب اطلاعات بیشتر به نشانی اینترنتی http://kajpcc.ir/  مراجعه فرمایند.




درگذشت حامد هاکان؛ خواننده ای که تا آخر عمر غیرمجاز ماند!

سینماروزان: حامد ذاکری با نام هنری حامد هاکان خواننده و دی.جی موسیقی پاپ به علت ایست قلبی درگذشت.

به گزارش سینماروزان حامد هاکان که متولد 62 شهرری بود،خانواده ای مذهبی داشت و پدرش جزو روحانیون متنفذ شهرری بود.

حامد هاکان در رشته کامپیوتر تحصیل کرده بود ولی علاقمندی به موسیقی او را به وادی دیگری کشاند.

این خواننده به مانند محسن چاووشی و محسن یگانه کار خود را با ارائه قطعات و آلبومهای زیرزمینی آغاز کرده بود اما هیچ گاه به مانند آنها به دنبال دریافت مجوز نرفت و ترجیح داد تا انتهای عمر غیرمجاز بماند. سه سال قبل خبرهایی درباره انتشار آلبومی مجاز از او توسط آوای هنر منتشر شد که البته عملی نشد.

حامد هاکان که در این سالها مدتی هم در دوبی زندگی و فعالیت داشت فارغ از آثار خودش به واسطه همکاری با چاووشی و یگانه در قطعاتی مانند «نشکن دلمو» و «سرنوشت» در کانون توجه قرار گرفت.

علاقه حامد هاکان به موسیقی ترکی استانبولی که خود نیز بارها به آن اشاره کرده بود موجب شد در برخی از آثارش به سمت تنظیم در مایه های استانبولی برود. جالب اینجا بود که حامد هاکان در معدود گفتگوهایش به صراحت از علاقه اش به کلام خشونت بار در آثارش گفته بود علیرغم اینکه بلحاظ شخصیتی خود را فردی شوخ معرفی می کرد.

«سگ محلی»، «هرزه»، «کتاب عشق» و «قاتل حرفه ای» از جمله آلبومهای حامد هاکان بوده اند.

اعلان ترحیم حامد هاکان
اعلان ترحیم حامد هاکان

حجت الاسلام ذاکری پدر حامد هاکان در مراسم تشییع فرزند
حجت الاسلام ذاکری پدر حامد هاکان در مراسم تشییع فرزند



مرگ تهیه‌کننده «اخراجیها»

سینماروزان: حبیب کاسه ساز تهیه کننده ای که بیش از هر چیز بخاطر تولید دو قسمت اول کمدی پرفروش “اخراجیها” شناخته میشد بعد از مدتی دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان در 55 سالگی درگذشت.

به گزارش سینماروزان کاسه ساز که  اصالتی قمی داشت دو سال قبل در دهمین دوره انتخابات مجلس هم شرکت کرد ولی با عدم حمایت کامل بدنه سینما مواجه شد و نتوانست وارد مجلس شود.

حبیب کاسه ساز که به ماننند برخی دیگر از تهیه کنندگان روزگار ما با مدیریت تدارکات نظامی آثاری مانند “هور در آتش” و “پرواز در نهایت” وارد سینما شده بود
در کارنامه اش تولید آثاری همچون “ارابه مرگ”، “مزرعه پدری”، “نظام از راست” و “کارناوال مرگ” را داشت.

او در سالهای اخیر به دنبال تولید یک کمدی با نام “آقازاده” بود که گفته میشد برداشتی بومی از زندگی “ادواردو آنیلی” ایتالیایی است.




مرگ بازیگر «قهوه تلخ»!+عکس و ناگفته‌های همسر از شوهر

افسانهسینماروزان: عارف لرستانی بازیگر سینما و تلویزیون بر اثر سکته قلبی درگذشت.

عارف لرستانی بازیگر سینما٬ تئاتر و تلویزیون صبح شنبه 26 فروردین در سن ۴۶ سالگی بر اثر سکته قلبی جان به جان آفرین تسلیم کرد.

این بازیگر که با مجموعه «جنگ ۷۷» اثر مهران مدیری پا به عرصه بازیگری گذاشت در آثار مختلفی از جمله مجموعه‌های «ویلای من»٬ «مرد دوهزار چهره»٬ «قهوه تلخ» و «در حاشیه» و همچنین آثار سینمایی همچون «مانی و ندا»، «شام عروسی» و «معادله» به ایفای نقش پرداخته بود.

عارف لرستانی در ابتدای دهه نود با افسانه ناصری از کارمندان سفارت ژاپن در تهران ازدواج کرده بود؛ بهانه این ازدواج، اطلاعاتی بود که عارف بنا بود برای سفر برخی همکارانش به ژاپن از آشنای قدیمی اش الهام ناصری بگیرد و همین کمک به افزایش آگاهی درباره ژاپن بود که این دو نفر را به سمت ازدواج و تشکیل زندگی مشترک برد.

اصیل با تفکرات سنتی

الهام ناصری درباره همسرش گفته بود: عارف، با وجود آن که سن زیادی ندارد، اما یک مرد اصیل ایرانی، با تفکرات سنتی است.

ناصری درباره زندگی مشترک با عارف اظهار داشته بود: در زندگی مشترک من و عارف، این طور نیست که بگوییم چه کسی حرف آخر را می‌زند، هر کدام از ما که در بعضی از کارها تجربه بیشتری دارد و می تواند تصمیم درست تر بگیرد این کار را می کند. در زمینه هایی من از تجربه بیشتری برخوردارم و تصمیم می گیرم و در زمینه هایی عارف تصمیم می گیرد.

ناصری ادامه داده بود: به ندرت غیر از پدرم، مردی را که صفات ارزنده و ارزشمند انسانی داشته باشد، دیده بودم. دوستان و آشنایانم با مردانی ازدواج کرده بودند که نقاط ضعف اخلاقی و رفتاری زیادی داشتند و من می ترسیدم اگر ازدواج کنم به همان بلا دچار شوم و در زندگی آب خوش از گلویم پایین نرود. به این جهت، معیارم برای انتخاب همسر مسئولیت پذیری، سواد و معلومات بود. عارف تمام این خصوصیات را داشت و در هر زمینه ای از جمله بازیگری، ورزش، تاریخ، ادبیات، مذهب و… خیلی باسواد است و اطلاعات زیادی دارد. چون زیاد کتاب می خوانم، دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که به کتاب علاقمند باشد که خوشبختانه از این جهت هم شانس آوردم و عارف بسیار اهل مطالعه است.

همسر عارف درباره خانواده این بازیگر بیان داشته بود: خانواده همسرم بسیار مهربان و حامی من هستند به طوری که اصلاً احساس نمی‌کنم وارد خانواده دیگری شده‌ام وقتی تماس می‌گیرند و حال مرا می‌پرسند برایم خیلی ارزش دارد.

الهام ناصری با اشاره به همکاریهای متوالی عارف با مهران مدیری گفته بود: من و عارف به مهران مدیری ارادت خاصی داریم، عارف وقتی از طرف مدیری دعوت به کار می شود، به خاطر دوستی و اعتمادی که به خلاقیت و هنر او دارد، بی هیچ تردیدی پیشنهاد را می پذیرد. به طور متقابل من هم از همکاری انها خوشحال می شوم، چون با شناختی که از افکار و روحیه عارف دارم می دانم که او به راحتی راضی نمی شود فقط به خاطر پول در هر کاری بازی کند.

عارف لرستانی و همسرش افسانه ناصری
عارف لرستانی و همسرش افسانه ناصری



یک مرگ دیگر⇐ترانه‌سرای «میوه ممنوعه» هم رفت+عکس

سینماروزان: افشین یداللهی ترانه سرای موسیقی پاپ درگذشت.

به گزارش سینماروزان یداللهی که در کارنامه‌اش ترانه‌سرایی برای سریالهایی همچون «غریبانه»، «شب دهم»، «میوه ممنوعه» و «مدار صفردرجه» و «معماى شاه» دارد بر اثر یک سانحه تصادف درگذشت.

یداللهی شب گذشته در مسیر بازگشت به تهران در هشتگرد تصادف کرده است. در این حادثه افشین یداللهی و برادر همسرش به رحمت خدا رفتند و همسر وی بر اثر جراحت در بیمارستان بستری شده است.

افشین یداللهی فعالیت‌های حرفه‌ای ترانه‌سرایی خود را در سال ۱۳۷۶ در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. نخستین ترانه‌های وی با آهنگسازی فؤاد حجازی و شادمهر عقیلی و با خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا شد.

یداللهی سابقه ایفای نقش در یک فیلم هنروتجربه ای با نام «روایت ناپدید شدن مریم» به کارگردانی محمدرضا لطفی را هم داشت.

میوه ممنوعه
میوه ممنوعه



علاقمندی فیلمسازان یا ممیزی اداره نظارت؛ کدامیک عامل این وضعیت است؟⇐ویترینی پر از جنازه برای سال جدید سینما

سینماروزان/مهدی کشاورز: به جامعه ای که مردمش قبل از صرف صبحانه چشم و گوش خود را حبس صفحات تلگرام می کنند و آخرین تحولات فاجعه پلاسکو، آخرین کشته شدگان زمستانی جاده های منتهی به شمال ، آخرین وضعیت روادید امریکا ، آخرین وعده های مدیرعامل تیم محبوب برای فرار از محرومیت فیفا ، آخرین سایز آلاینده ها  و … توجه آنها را به خود جلب می کند توصیه می کنیم که گاهی برای رهایی از این همه استرس و  بمباران خبرهای درهم  به سینما پناه ببرند و دنیای مجازی مهندسی شده دیگر را این بار به روایت تصاویر جادویی تجربه کنند. مکشوفات جشنواره فیلم فجر چشم انداز اکران سال آینده را ترسیم کرده است؛ آمبولانس، برانکارد حمل میت و کاور زیپ دار، نمای هلی شات مستطیلهای خانه آخرت، قفسه های سردخانه،جسم سخت برای قتل های تصادفی،کفن، سنگ لحد، حلوا و خرما متریال غالب سینمای نوید داده شده است!

جسد اول در فیلم «خانه دیگری» کشف شد. دقایق زیادی هم روی زمین ماند. بیش از بیست دقیقه مویه و مکاشفه بالای سر میت . جسد دوم پا به دنیا نگذاشته جسد شد. نوزاد فیلم «ایتالیا، ایتالیا»!

جسد بعدی نقش اول فیلم «اِو» هست. شانس اصلی جایزه سیمرغ بلورین مقاوم ترین نقشِ نعش! پلان به پلان بالای سر میت. در حدی که میت با وجود بهره گیری از چندین قالب بزرگ یخ، بو میگیرد!  امان از وقتی که این عزرائیل درون فیلمساز ایرانی به کودک پنج ساله هم رحم نکند. مرگ خردسال از مسیر پشت پام و جسد منهدم شده پلیس فریب!  یاد آور حماسه «ملبورن» و سادیسم«هفت دقیقه تا پاییز» .

در فیلم «دریاچه ماهی» مواجه تماشاگر با پیکر یک رزمنده در داخل چادر معراج به وقوع می پیوندد. رخ به رخ، نفس به نفس! «ویلایی ها» رکورد می زند. فیلمساز حتی وسوسه می شود که غسل میت را در نمای نزدیک به خورد مخاطب بدهد!

کشت و کشتار فیلم «نگار» هنری تر است؛ به سبک کلاسیک فیلمهای اکشن. این بار غیر رئال می زنند و می کشند!

کارکتر فیلم «کوپال» آنقدر مرام دارد که کاری به همنوع خود نداشته باشد. او قاتل طبیعت است. چاقو برمیدارد و دل و روده یک حیوان را از جا در می آورد.

«آباجان» خیلی سعی میکند روی دست این جشنواره بیش از اینها جنازه باقی نگذارد اما یکهو در سکانس پایانی با یک کشتار دسته جمعی کم کاری در تولید میت را جبران می کند. اثر بعدی «بدون تاریخ بدون امضاء» به قول معروف اصل جنس است. پزشکی قانونی با آغوش باز سینما را بغل می کند. پسربچه ای روی تخت پزشکی قانونی آماده تشریح است. جسدش با ضجه های مادر دفن می شود. دستور نبش قبر می رسد. گوربه گور طوری، در شبی خوف آلود تشریح مجدد می شود و دکتر مربوطه با ولع خاصی تکه های خاک آلود کفن رو کنار می زند و به جان جسد می افتد و یحیی سابق با وجود این همه بلا همچنان سکوت میکند! در این فیلم یک فقره قتل دیگر هم گزارش شده است که بماند!

جسد بعدی «ماه گرفتگی» دارد. از دست میت خون می چکد و جای شکرش باقی است که مادر این جوان میت ، با جنازه پسرش روبرو نمی شود و فکرش به کارهای مهمتری گرم است!

  فیلم «انزوا» هم نتوانسته بی تفاوت از کاور زیپ دار اموات داخل سردخانه بگذرد. یک کامیون برای له شدن یک شخصیت خرج می شود!
کمدی «خوب ، بد، جلف» هم بی نصیب از جنازه نیست. منتها این بار بالای سر جنازه موقعیت کمیک خلق می شود. در فیلم «آذر» لحظه درگیری منجر به قتل تنها نقطه قوت فیلم است. تماشاگر فکرش را نمیکند و ناگهان صدای جیغ چند نفر در سالن نمایش پس از برخورد پس کله یک جوان با جسم سختی چون پره های رادیاتور شنیده می شود. میت بلند می شود. در اوج خوشحالی از اینکه این بار خبر مرگی نیست دوباره نقش بر زمین می شود و بی تکلف جان می دهد.

«پشت دیوار سکوت» با خون و دراکولا شروع می شود و به قتل یا خودکشی یک زن جوان بی پناه می رسد. دوباره آن برانکارد و کاور زیپ دار میت! «سارا و آیدا» دو نفرند و فیلمساز تصمیم گیری اش دشوار است چرا که باید یک نفر را برای سفر آخرت انتخاب کند.

«مقتول اهلی» قبل از جان دادن ، جیغ زنان همچو زنان، هفته اول جشنواره را به پایان می رساند.

«یک روز بخصوص» یک ساعت نمای بیمارستانی دارد اما قبل از اینکه کار به تابوت کشی برسد قصه به پایان میرسد. در فیلم بعدی قاتل مونث، با یک لگد زنی را از ماشین بیرون می اندازد و زیر برف و بوران جسد منجمد تحویل مخاطب می دهد و خودش در آسانسوری که از نظر فنی هرگز باعث خفگی هیچ مسافری نمیشود در آستانه خفگی قرار می گیرد.فیلم بعدی صحنه قتل بعدی است.

گروه فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» حال و حوصله ترافیک بهشت زهرا را ندارد و با بنرهای تسلیت و طنین صدای مرحوم عبدالباسط فضای سیاه مرگ توصیف می شود. مورد بعدی قرعه به نام جوان کشتی گیر سوادکوهی می افتد. تصادف رانندگی و تدفین بالای یک تپه خوش منظره و دلگیر. قبر پسر جوان محل یادآوری عشق قدیمی مادر است تا حال و هوای تیره مرگ با غبار روبی از چهره یک عشق قدیمی تلطیف شود.

افتتاحیه فیلم «شنل» هم زنی را می بینیم در رخت سیاه عزا و اختتامیه نمایش های برج میلاد انیمیشنی است که اصلا راه ندارد جنازه ای دیگر روی دوش سینمای موعود ایران بگذارد.




حسن جوهرچی درگذشت!!!

سینماروزان: حسن جوهرچی بازیگر سینما و تلویزیون ایران درگذشت.

به گزارش سینماروزان این بازیگربااخلاق صبح امروز جمعه 15 بهمن ماه درگذشت.

خانواده جوهرچی در گفتگو با سینماروزان ضمن تکذیب شایعات مربوط به نارسایی کبد از درگذشت وی به دلیل ایست قلبی خبر دادند.

حسن جوهرچی در سال ۱۳۴۷ در یک خانواده اردبیلی در تهران متولد شد. وی لیسانس عکاسی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. جوهرچی بازی در سینما را در سال ۱۳۶۷ با «فیل در تاریکی» نعمت حقیقی آغاز کرد که بعد از پانزده سال نیمه تمام ماندن توسط عباس رافعی کامل شد.

اولین بازی مطرح او در سینما در سال ۱۳۷۰ با فیلم «برخورد» به کارگردانی سیروس الوند بود اما با بازی در سریال «در پناه تو» در سال ۱۳۷۳ به شهرت رسید.

آخرین کار بازیگری جوهرچی در تلویزیون «تنهایی لیلا» بود و آخرین کار سینمایی وی هم «آبی» بود.

جوهرچی علاقمند به مباحث محیط زیستی بود و آخرین مورد فعالیتهای محیط زیستی وی حمایت از کمپین «ما صدای بختگان هستیم» در دفاع از بختگان دومین دریاچه بزرگ ایران بوده است.

او در سال ۱۳۸۹ نیز در برنامه ویژه ماه رمضان شبکه سوم سیما به نام «ماه عسل» مجری گری کرد.

 




برخلاف دستورالعمل شورای صنفی نمایش ⇐ تعدادی از پردیسها و سینماهای حوزه هنری در روز تشییع هاشمی “سلام بمبئی” نشان دادند

سینماروزان: در حالی که شورای صنفی نمایش مقرر کرده بود که سه شنبه 21 دی ماه به دلیل تشییع هاشمی رفسنجانی سینماها تعطیلند اما برخی پردیسها و سینماها عصر دیروز باز بودند.

پردیسهای کوروش، شکوفه و اریکه و سینماهایی مانند ایران، شاهد، بهمن، سپیده، استقلال، فردوسی و پیام انقلاب که شماری از آنها به حوزه هنری تعلق دارند عصر دیروز باز بودند و به نمایش فیلم پرداختند.

جالب اینجا بود که برخی از سینماها روز گذشته به نمایش فیلم هندی پررقص و آواز “سلام بمبئی” پرداختند!!!

باید منتظر ماند و دید واکنش شورای صنفی نمایش به این تخلف چیست؟




داوود رشیدی درگذشت

سینماژورنال: داوود رشیدی بازیگر تئاتر سینما و تلویزیون بعد از مدتی درگیری با عوارض بیماری آلزایمر صبح امروز 5 شهریورماه به دلیل سکته قلبی درگذشت.

به گزارش سینماژورنال احترام برومند همسر این بازیگر در گفتگو با سینماژورنال با اعلام این خبر از این گفت که پیکر داود رشیدی 9 صبح یکشنبه 7 شهریور ماه از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تشییع می‌شود.

داوود رشیدی در سال ۱۳۱۲ در تهران متولد شد. وی از خاندان حایری مازندرانی دارای اصالت بابلی است. پدر او عبدالامیر رشیدی و پدربزرگش علامه ابن‌الشیخ حائری از روحانیان مشروطه خواه و جدش آیت‌الله زین‌العابدین حائری مازندرانی از مراجع تقلید عصر قاجار است.

داوود رشیدی تحصیلات متوسطه را (به دلیل فعالیت‌های دیپلماتیک پدرش) در ترکیه و پاریس به پایان رساند و تحصیلات دانشگاهی را در ژنو ادامه داد. (فارغ‌التحصیل کنسرواترا ژنو در رشته کارگردانی و بازیگری تئاتر و لیسانس حقوق سیاسی از دانشگاه ژنو).

پایه گذاری گروه تئاتر امروز

او اولین بار زمانی که هفت ساله بود توسط دختر عمه‌اش دکتر طوسی حایری به عبدالحسین نوشین برای بازی در نمایش مردم معرفی شد. در سال ۱۳۴۳ به تهران آمد و در اداره تئاتر آن زمان وابسته به وزارت فرهنگ و هنر استخدام شد.

سپس گروه تئاتر امروز را پایه‌گذاری نمود، که هنرپیشگانی مانند پرویز فنی‌زاده، داریوش فرهنگ، مهدی هاشمی، فهیمه راستکار، سیاوش طهمورث، مرضیه برومند و سوسن تسلیمی، به عضویت در این گروه درآمدند.

رشیدی در سال ۱۳۵۲ از اداره تئاتر به تلویزیون ملی ایران رفت و در سمت مدیریت گروه نمایش‌ها و سرگرمی‌های آن سازمان (شامل: سریال‌ها، مسابقات، تئاترهای تلویزیونی) مشغول به کار گردید.

کارنامه ای پربار

رشیدی از سال ۱۳۵۰ با فیلم سینمایی «فرار از تله» وارد عرصه بازیگری سینما گردید و علاوه بر بازیگری و کارگردانی در سینما، تلویزیون و تئاتر به تهیه کنندگی سینما نیز روی آورد.

داوود رشیدی طی 4 دهه حضور در سینما در بسیاری از خاطره انگیز و از جمله “کمال الملک”، “گلهای داوودی”، “شیلات”، “بی بی چلچله”، “هیولای درون”، “راه افتخار” و “تردید” ایفای نقش کرده بود.

 در تلویزیون نیز رشیدی کارنامه ای پربار داشت و از جمله در سریالهای “هزاردستان”، “امام علی”، “تنهاترین سردار”، “معصومیت از دست رفته”، “مختارنامه” و “کلاه پهلوی” سابقه نقش آفرینی داشت.




توصیه قابل تأمل یک مدیر فرهنگی که فارغ‌التحصیل پزشکی است⇐فیلمسازان کمبودهای نظام درمان را سینمایی کنند

سینماژورنال: ابراهیم داروغه زاده از جمله مدیران سینمایی کشور ماست که تحصیلات پزشکی دارد. او در سالهای مدیریتش همواره سعی کرده پلی بزند برای ارتباط بهتر میان اهالی سینما و جامعه پزشکی که تازه ترین نمونه اش را در راه اندازی جشنواره سلامت می بینیم.

به گزارش سینماژورنال داروغه زاده درباره تقابل پیش آمده میان برخی سینماگران و پزشکان در ماجرای مرگ کیارستمی یادداشتی نوشته است و طرفین را به سعه صدر و حرکت بر مدار قانون و انصاف دعوت کرده است.

متن یادداشت این مدیر فرهنگی را بخوانید:

غمی که نتایج قابل توجه دارد

گاهی یک ضایعه غم انگیز سبب ساز رخداد هایی می شود که نتایج قابل توجه عمومی دارد. گاهی مرگ یک انسان بزرگ زمینه ساز تحولی اجتماعی می شود. بیماری و در گذشت عباس کیارستمی کارگردان ارزنده سینمای ایران از این دست وقایع است؛ فقدانی که زمینه ساز بروز نظرات متفاوتی در مورد کیفیت روند درمان و رسیدگی به بیماران شد.

در پی درگذشت کیارستمی، واکنش و صحبت های  داریوش مهرجویی یکی دیگر از مفاخر هنر و سینمای ایران نسبت به این ضایعه از سوی جامعه پزشکی بهتر است با سعه صدر و آرامش شنیده شود؛ همانگونه که جامعه پزشکی همواره دردمندی بستگان داغدار بیماران خود را می شنوند و سعی در آرامش بخشیدن به آنها دارند، به یاد داشته باشند که خانواده سینمای ایران نیز یکی از عزیزترین بزرگان خود را از دست داده و حالا بزرگ دیگری از این خانواده، دردمند این فقدان است.

کیفیت درمان، حق است

کیفیت درمان، امری است که برای عموم بیماران حقی بدیهی تلقی می شود، اماشائبه بروز سهل انگاری در درمان عباس کیارستمی  با توجه به وجهه جهانی و اعتبار هنری این فیلمساز فقید سبب ساز اجماع عمومی برای بررسی نقصانی احتمالی شده است؛

مطالبه جامعه هنری کشور كه نماينده افكار عمومي جامعه هم هستند ، پیگیری های ریاست سازمان سینمایی و وزیر بهداشت ، جدیت رییس سازمان نظام پزشکی، حضور جمع 30 نفره از پزشکان و کارشناسان زبده، معاونین وزارت بهداشت، نمایندگان وزارت دادگستری و سایر مسئولان ، حضور و پاسخگویی گروه درمانگر، بررسی جزئیات پرونده و ریز اقدامات انجام شده برای درمان تا مرحله اعزام به کشور فرانسه، همه و همه خبر از رخدادی می دهد که می تواند نقطه عطفی در بهبود وضعیت درمانی کشور شود.

حرکت بر مدار انصاف

مهم این است که این اجماع عمومی قصد کرده با رعایت قانون و انصاف تلاش کند در نتیجه بدست آمده از بررسی، هیچ گونه کوتاهی صورت نگیرد و در مورد همه مراحل، حکم به نحو عادلانه و مطابق با اصول علمی صادر شود.
اما فارغ از نتیجه بدست آمده از این روند، هر دو سوی این ماجرا یعنی جامعه هنری و جامعه پزشکی می بایست با سعه صدر با موضوع مواجه شوند تا ذی نفع اصلی دایره درمان یعنی مردم آسیب نبینند.

سالانه بیش از 800 میلیون بار مراجعه سرپایی به حوزه سلامت و بیش از 8 میلیون و 500 هزار بستری در محیط اعتماد عمومی به ساختار پزشکی کشور رخ می دهد. فراموش نکنیم که در قریب به تمام بررسی هایی که انجام شده در سه دهه اخیر در مورد گروه های مرجع مردم، گروه پزشکی جزء سه گروه اول بوده اند و گروههای دیگر در درجات بعدی قرار داشته اند.

سینما این کاستی ها را فیلم کند

برآیندهمه این  داده ها این است که در وهله اول اعتماد بیمار به پزشک، سرمایه اصلی حوزه سلامت است و خدشه دار شدن این اعتماد قطعا به نفع مردم نیست، در وهله دوم نتایج بدست آمده از روند درمان عباس کیارستمی می تواند این اصل را تقویت کند که هیچ سهل انگاری در مواجهه با این اعتماد از نظر وزارت بهداشت به عنوان متولی حوزه سلامت و امین مردم دور نمی ماند؛ وزارتخانه ای که حمایت از حقوق مردم و در عین حال تقویت ارائه خدمات درمانی به مردم را وظیفه اصلی خود می داند و رعایت قانون، اصول علمی و عدالت، معیار اصلی در رسیدگی به هر موضوع اختلافی برای این وزارتخانه است.
در این میان جامعه هنری و به ویژه سینما نیز نقشی بر عهده دارد؛ اینکه علاوه بر حضور و نقش اجتماعی اش، آینه وار تصویری از کاستی ها و خدمات ساختار پزشکی کشور ارائه دهد؛ نقشی که با تولد جشنواره فیلم سلامت در رصد جدی نهاد نظارتی این ساختار قرارمی گیرد و بیش از پیش موثر واقع می شود.




آیا بازیگر سریال “متهم گریخت” دستفروشی می‌کند؟+عکس⇐ فرزندش پاسخ داد

سینماژورنال: در روزهای گذشته خبری در فضای مجازی منتشر شد با این مضمون که احمد پورمخبر بازیگر کمدی های تلویزیونی جایی حوالی میدان تجریش به دستفروشی مشغول است و در کنار دستفروشی، با علاقمندان به گرفتن سلفی با وی، در قبال دریافت مبلغی حدودا 5 هزار تومان سلفی می گیرد.

به گزارش سینماژورنال این خبر شگفتی بسیاری از مخاطبان را موجب شد چون پورمخبر جزو نابازیگرانی بود که وقتی به واسطه رضا عطاران و با سریال “متهم گریخت” وارد کار بازیگری شد به واسطه تیپ شوخ و شنگی که داشت تقریبا سالی نبود که در چند کار تلویزیونی و ویدیویی بازی نکند و برای همین هر مشکلی داشته باشد نمی بایست مشکل مالی داشته باشد.

برای آن که از صحت و سقم ماجرا باخبر شویم با این بازیگر تماس گرفتیم اما خودش در سفر به سر می برد و دخترش در گفتگو با سینماژورنال با تکذیب شایعات مربوط به دستفروشی و کسب درآمد از طریق گرفتن سلفی، از مخاطبان خواست به شایعات در این باره دامن نزنند.

به امامزاده صالح رفتیم که این ماجرا رخ داد

دختر پورمخبر در گفتگو با سینماژورنال بیان داشت: ما چند روز قبل برای زیارت به امامزاده صالح رفته بودیم و در مسیر برگشت دستفروشی که تیغ ژیلت می فروخت از پدرم تقاضای کمک کرد و پدرم هم علاوه بر کمک، کنار وی نشست و با او شروع به گپ زدن کرد. این دستفروش از اوضاع اقتصادی نامناسبش گفت و پدرم هم سعی کرد وی را دلداری دهد.

وی ادامه داد: در همین حین یک سری عابر پیاده از پدرم درخواست انداختن سلفی کردند و پدرم هم به شوخی این شرط را برای آنها گذاشت که فقط در صورتی سلفی می گیرد که به آن دستفروش کمک کنند. همین ماجرا را برخی از عابران شنیدند و با شاخ و برگ دادن به آن و انتشار عکسهایی که از پدر کنار بساط دستفروش گرفتند کلی دردسر ایجاد کردند.

پدرم 4 فرزند دارد که همواره کنارش بوده اند

دختر پورمخبر ادامه داد: خداراشکر پدرم 4 فرزند دارد که همواره کنارش بوده اند و هر چه داشته اند برای پدر بوده است ضمن اینکه اوضاع کاری ایشان به عنوان بازیگر هم همواره طوری بوده که نیاز به دستفروشی نداشته است.

وی ادامه داد: از آن بدتر این بود که بعد از مدتی هم شایعه مرگ پدر را منتشر کردند که آن هم کاملا دروغ است.

دختر پورمخبر درباره تازه ترین کارهای بازیگری پدرش خاطرنشان ساخت: اخیرا پدرم برای بازی در یک کمدی به نام “سرقت نحس” قرارداد بسته اند که کار فیلمبرداری آن به زودی آغاز خواهد شد.

تصویر حاشیه ساز منسوب به احمد پورمخبر
تصویر حاشیه ساز منسوب به احمد پورمخبر



اندر احوالات ملي كردن يك هنرمند جهان‌وطن⇔هیچ کس مثل ما نمی‌تواند تابوت را تحویل بگیرد

سینماژورنال/مهدی کشاورز: ده سال پیش از پانزده فیلمساز برجسته ایرانی خواسته شد که هر کدام یک اپیزود در مورد فرش ایرانی بسازند. هر کدام با جهان بینی و نگرش خود فرش ایرانی را سوژه داستان خود قرار دادند. اپیزود بهمن فرمان آرا طبق معمول بر بستر مرگ جاری شد و او فرش اش را زیر مرگ پهن کرد. مرده ای در گوشه ای آرمیده بود و بساط حلوا و خرما روی آن فرش چیده شده بود.

عباس کیارستمی البته چون همیشه قصه اش را بر پایه زندگی نوشت و کارگردانی کرد. چه کیارستمی و چه فرمان آرا و دیگران در زمان ساخت اپیزودهای خود نمی‌‍دانستند چه سوژه نابی را از دست دادند! هنرمندان خوش قریحه ما حال بعد از ده سال اپیزودی برای فرش ایرانی ساختند، اپیزودی جانگداز که قوی تر از یک تراژدی می سوزاند! و به شدت تاثیر می گذارد.

قصه این اپیزود چنین است؛ در یک سفر پر مشقت و در بحبوحه برگزاری مسابقات فوتبال یورو 2016 چند نفر با دلی مالامال از داغ مرگ یک هنرمند بزرگ ایرانی رنج سفر به پاریس را به جان می خرند.

می‌روند و با افتخار با یک تابوت بر می‌گردند. یک نفر ایده می‌دهد که برای این تابوت فرش قرمز پهن کنید، دیگران غبطه می‌خورند که چرا خود، ایده‌پرداز این فرش قرمز نبوده‌اند؟! حضار عکسهایی به یادگار می‌گیرند. سفیران تابوت‌آور، ژستهای خود را کامل می‌کنند، این ماییم که اینقدر موفقیت‌آمیز تابوت را تحویل گرفتیم، تابوت از روی فرش قرمز عبور می کند. به استقبالش می‌آیند، در کمال احترام!

عباس کیارستمی این بار با پای خودش به وطن عزیزش بازنگشت. اما پیش‌تر در همه شرایط خوب و بد با پای خودش آمده بود. با تمام وجود بدون پا گذاشتن روی فرش قرمز روی غرورش پا گذاشته بود که حساب مردم را از آنهایی که فرشها را بر روی کول خود جابجا می‌کنند جدا کرده بود.

فرش به چه کارش می‌آید

کیارستمی با نخل و بی نخل، بارها به کشورش آمده بود به امید هوای تازه‌تر، به امید و عشق ارتباط با مخاطبانی که همیشه دلشان برایش تنگ می‌شد. کیارستمی با پای خود به خانه‌اش باز می‌گشت، به خانه دوست ، خاک برایش دغدغه بود وقتی قدمهایش را این قدر محکم برمی‌داشت، فرش به چه کارش می‌آمد که همه دنیا وطنش بود.

فرش را برای آنها پهن کنید که آرزویشان حضور در یک جشنواره درجه سوم اروپایی است؛ برای آنها که حتی با داشتن بالاترین مقام صنفی وقتی پشت تریبون قرار می‌گیرند حسرت‌های زندگی خود را به کیارستمی نسبت می‌دهند و از این می‌گویند که اگرچه در زمان حیات کیارستمی برایش فرش قرمز پهن نشد اما ما برای تابوتش فرش می‌اندازیم…

کیارستمی متأثر از سلوک مولانای ادب فارسی که می‌گفت: «نه از هندم نه از چینم نه از بلغار  و سقسینم/ نه از ملک عراقینم نه از خاک خراسانم» جهان‌وطن بود و جهانیان به قدر کفایت برایش فرش قرمز پهن کردند و اصلا دلیل اینکه علیرغم میل باطنی مدیران سینمایی، در سالیان اخیر به‌جای داخل لوکیشنهایش را به ایتالیا و ژاپن برد، همین بود.

کیارستمی تنها حسرتی که نداشت حسرت فرش قرمز بود. این حسرتِ شمایی است که برای فرستادن ابناءتان به یک جشنواره فرنگی از جیب ملت هزینه می‌کنید و کمبودهای درونی خود را با فرش قرمز پهن کردن برای یک تابوت، اطفاء!

عباس کیارستمی
فرش قرمز برای تابوت عباس کیارستمی!!!




درگذشت کیارستمی همه را به هم رساند؛ از رییس دولت یازدهم تا رییس‌جمهور فرانسه/از بهرام بیضایی تا مارتین اسکورسیزی/از نیکی کریمی تا گلشیفته فراهانی/از محمدعلی کشاورز تا بهروز وثوقی/ازعلی کریمی تا علی دایی/از نواده مولانا تا محسن چاووشی و…

سینماژورنال: درگذشت عباس کیارستمی تنها کارگردان ایرانی که برنده نخل طلای کن شده بود سبب ساز آن گشت که چهره‌های مختلف فرهنگی-سیاسی وارد گود شده و بکوشند با دادن پیامهای تسلیت خودی نشان دهند.

به گزارش سینماژورنال این پیامهای تسلیت به مانند اغلب پیامهای این چنینی از برخی بازیگران فعال در فضای مجازی مانند پرویز پرستویی و بهرام رادان و مهناز افشار آغاز شد و به فاطمه معتمدآریا، رضا عطاران، حامد بهداد، شهاب حسینی، رضا کیانیان و نیکی کریمی رسید و دیری نگذشت که بازیگرانی کم‌کارتر در حیطه مجازی مانند محمدعلی کشاورز و امین تارخ نیز به قافله تسلیت‌کنندگان پیوستند.

از بیضایی تا حاتمی‌کیا

کارگردانان شناخته شده سینمای ایران و از جمله بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و اصغر فرهادی منطبق با یک پیش‌بینی ملموس در رثای همکار خود حرف زدند. کارگردانانی نظیر علیرضا رییسیان، بهمن قبادی و جعفر پناهی که سینما را در مکتب کیارستمی آغاز کردند و شاگردان وی به شمار می رفتند نیز به زعم خود کوشیدند یاد وی را گرامی بدارند.

از آن سو کارگردانی مانند ابراهیم حاتمی‌کیا و منتقدی مانند مسعود فراستی که در همه این سالها رابطه‌ای کاملا منتقدانه و مخالف و سرسخت با کیارستمی داشتند هم ادامه گلایه را جایز ندانستند و ترجیح دادند حالا و به هنگام درگذشت کیارستمی جز به نیکی از او یاد نکنند.

از همایون شجریان تا محسن چاووشی

حسین علیزاده، همایون شجریان، سالار عقیلی، محسن چاووشی، رضا یزدانی و برادران پورناظری از جمله چهره های شناخته شده موسیقی بودند که چند کلمه ای درباره کیارستمی نوشتند و علی دایی و علی کریمی نیز مهمترین فوتبالیستهایی بودند که فقدان کیارستمی را تسلیت گفتند. ضمن اینکه عادل فردوسی پور مجری برنامه “نود” نیز یاد کیارستمی را گرامی داشت.

در کنار رسانه های معتبر دنیا از گاردین و فرانس24 گرفته تا یورونیوز، هالیوودریپورتر و بی.بی.سی، “مارتین اسکورسیزی” کارگردان مشهور هالیوود، “ژولیت بینوش” بازیگر سرشناس سینمای دنیا که در فیلم “رونوشت برابر اصل” کیارستمی بازی کرده بود و “کیت وینسلت” بازیگر “تایتانیک” نیز به این کارگردان ادای دین کردند.

“آسین چلبی” که به عنوان یکی از نوادگان مولانا معرفی شد از دیگر چهره های فرهنگی بود که یاد کیارستمی را گرامی داشت.

از حسن روحانی تا فرانسوا اولاند

فارغ از مدیران فرهنگی دولت و از جمله حجت ا.. ایوبی رییس سازمان سینمایی و علی جنتی وزیر ارشاد، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه و  حسن روحانی رییس جمهور از جمله چهره های سیاسی دولت بودند که مرگ کارگردان “طعم گیلاس” را تسلیت گفتند. رییس دولت اصلاحات برای درگذشت کیارستمی دست نوشته ای منتشر کرد و محمدرضا عارف نماینده اصلاح طلب مجلس دهم نیز از ماندگاری نام کیارستمی گفت.

درگذشت کیارستمی زودتر از حد تصور درمیان سیاستمداران خارج از کشور هم بازتاب پیدا کرد و  “فرانسوا اولاند” رییس جمهور و “ژان مارک ارو” وزیر خارجه فرانسه که کیارستمی در این کشور درگذشت، نیز فوت این کارگردان را تسلیت گفتند.

 




تنها ايراني برنده نخل طلا درگذشت

سینماژورنال: عباس کیارستمی کارگردان سینمای ایران بعد از چند ماه درگیری با بیماری سرطان دستگاه گوارش عصر چهاردهم تیرماه در فرانسه درگذشت.

به گزارش سینماژورنال گسترش سرطان در کیارستمی آن قدر شدید بود که چندی قبل برای انجام پروسه پیشرفته درمان به فرانسه منتقل شد و در نهایت در همین گشور درگذشت.

کیازستمی را باید داعیه دار نوعی سینمای آوانگارد و ضدجریان کلاسیک داستانگویی در سینمای ایران دانست؛ سینمایی که خیلی زود مقلدان خود را هم پیدا کرد.

عباس کیارستمی تنها ایرانی است که تاكنون برنده نخل طلای کن شده است. او نخل طلای جشنواره کن 1997 را برای “طعم گیلاس” و به طور مشترک با یک فیلمساز ژاپنی از آن خود کرده بود.

“مشق شب”، “گزارش”،”باد ما را خواهد برد”، “زیر درختان زیتون”، “شیرین” و “ده” از جمله آثار شناخته شده کیارستمی بوده اند. آخرین فیلمهای وی “کپی برابر اصل” و “مثل یک عاشق” بودند که اولی در فرانسه و دومی در ژاپن ساخته شد.




گلایه‌های همسر جمشید مشایخی از شایعه‌سازان+عکس

سینماژورنال: همسر جمشید مشایخی با اشاره به شایعاتی که در فضای مجازی مطرح می شود و تماس های مکرر با وی را در بر دارد بیان کرد دعا می کند خداوند شایعه سازان را بر سر عقل آورد.

گیتی رئوفی همسر جمشید مشایخی با اشاره به شایعاتی که هر از چند وقت یک بار پیرامون سلامتی همسرش مطرح می شود، به “مهر” گفت: عده ای هر از گاهی اخبار نادرستی را از سلامتی همسرم منعکس می کنند که من نمی دانم چه لذتی از انتشار این شایعات می برند.

وی ادامه داد: از شب گذشته ۲۴ خردادماه عده ای با من تماس می گیرند و حال مشایخی را می پرسند و یا وقتی صدای مرا می شنوند که خوب هستم و خوشحالم دیگر سوالی نمی پرسند اما من متوجه می شوم که خبری شنیده اند و حالا باقی حرفشان را بیان نمی کنند.

همسر مشایخی با اشاره به تماس های مکرر در چنین زمان هایی اظهار کرد: این تماس های مکرر از طرف دوست و آشنا و خانم و آقا ادامه پیدا می کند و من نمی دانم آن کسی که چنین شایعاتی را مطرح می کند به چه دستاوردی می رسد. آیا به او پولی می دهند یا گرفتاری هایش حل می شود؟

رئوفی با اظهار امیدواری از سلامتی مشایخی عنوان کرد: پایان عمر دست خداوند است و اگر قرار باشد کسی از دنیا برود اوست که قسمت بندگانش را می داند و من نمی دانم کسانی که این شایعات را مطرح می سازد به چه سودی می رسند. تنها دعا می کنم که خداوند چنین افرادی را بر سر عقل آورد.

وی در پایان بیان کرد: مشایخی همراه یکی از دوستانش به بیرون از منزل رفته و خدا را شکر در صحت و سلامت کامل است، اما آن عده که شایعه سازی می کنند باید بدانند که ممکن است با شایعه آنها فرد کهنسالی که در اطرافیان و آشنایان وجود دارد با شنیدن چنین خبری آن را باور کند و خدایی ناکرده دچار مشکل شود.

جمشید مشایخی در کنار همسر و فرزندش
جمشید مشایخی در کنار همسر و فرزندش



این بازیگر زن ایرانی منتظر مرگ است!+عکس

سینماژورنال: ملکه رنجبر بازیگری که او را با ایفای نقش در سریال “زیر آسمان شهر” به خاطر می آوریم در تازه ترین گفتگوی خود از خستگی گریبانگیرش به سبب درگیری مداوم با بیماری پارکینسون و مشکلات تنفسی سخن گفته است.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر به “میزان” گفت: از خوردن داروهای گوناگون خسته شده ام و نمی دانم که چرا نمی میرم. من منتظر مرگ هستم و یقین دارم که حالم بهتر نخواهد شد.

ملکه رنجبر افزود: این روزها حال خوشی ندارم و فکر می کنم که به خط آخر زندگی ام رسیده ام. تنگی نفس باعث شده حال خوبی نداشته باشم.

رنجبر ادامه داد: هفتاد سال برای هنر این مملکت خدمت کرده ام اما حالا هیچ کس به سراغم نمی آید و از من حالی نمی پرسد همه به فکر پول درآوردن هستند.

بازیگر “زیر آسمان شهر” خاطر نشان کرد: من زحمت بسیاری برای هنر این مملکت کشیدم تو سری زیادی خوردم اما حالا که زمان قدرشناسی است کسی سراغی از من نمی گیرد فکر نمی کردم برای خودم چاه کنده باشم.

ملکه رنجبر
ملکه رنجبر



آیا انتشار عکسهای حبیب در سردخانه جرم بود؟⇐یک حقوقدان پاسخ داد

سینماژورنال: هم‌زمان با خبر درگذشت حبیب محبیان، عکس‌های پیکر بی‌جان او شبکه‌های اجتماعی را پر کرد. همان طور كه چند روز پيش تصویر‌هایی از عباس كيارستمي در بيمارستان منتشر شد.

به گزارش سینماژورنال  کامبیز نوروزی، حقوق‌دان و آشنا به مسائل رسانه در گفتگو با “شرق” به این پرسش پاسخ داده که آیا انتشار چنین عکس‌هایی براساس حقوق رسانه‌ها، عملی نادرست محسوب می‌شود یا خیر.

 شبکه‌های مجازی پر از عکس‌های پیکر بی‌جان حبیب شده است همين طور عكس‌هايي از عباس كيارستمي، از دریچه علم رسانه این کار منع قانونی یا حقوقی ندارد؟ 
در حوزه اخلاق فتوژورنالیسم، باید این نکته را در نظر داشت که به‌هرحال فضای مجازی و نرم‌افزارهای اطلاع‌رسانی توسط افرادی که به صورت حرفه‌ای با رسانه کار می‌کنند، فعالیت نمی‌کنند اما وجهه خبررسانی دارند و به همین دلیل اخلاقی که بر گردش اطلاعات در رسانه‌ها حاکم است باید بر این حوزه هم حاکم باشد.
 اخلاق  در این موارد چه می‌گوید؟ 
در حوزه عکاسی خبری یکی از معیارهای مهم فعالیت، این است که باید از انتشار عکس‌هایی که موجب اشمئزاز و جریحه‌دارشدن احساسات عمومی می‌شود، جلوگیری شود. به‌عنوان‌مثال، انتشار عکس پیکر متوفی یا صورت او و همچنین عکس بدن‌های مثله‌شده از حیث اخلاقی مردود و مذموم است و بنابراین کاربران شبکه‌های مجازی و نرم‌افزارهای اطلاع‌رسانی هم باید از انتشار چنین مواردی خودداری کنند. انتشار چنین عکس‌هایی فقط زمانی مجاز است که موجب تحریک و تأثیر مثبت در جامعه شده و در این صورت نیز، انتشار آن باید محدود باشد. به‌عنوان‌نمونه در واقعه زلزله، انتشار محدود و همراه با ملاحظه برخی از این دست عکس‌ها که بتواند موجب تحریک جامعه نسبت به کمک به مناطق زلزله‌زده شود، می‌تواند درست باشد اما به‌جز چنین موارد استثنایی‌ای، انتشار تصویر پیکر یک مرده، در هر حالتی زشت و مذموم است.
 فکر می‌کنید انگیزه انتشار چنین عکس‌هایی چیست؟ 
هر انگیزه‌ای که در کار باشد، مسئله اینجاست که انتشار عکس جنازه یک متوفی، اثر مثبتی که بر جامعه نمی‌گذارد هیچ، بلکه موجب نگرانی و ناراحتی بیهوده مردم هم می‌شود. متأسفانه در فضای مجازی، کاربرها با استفاده از نرم‌افزارهایی که در اختیار دارند، گاهی چنین قوانین ساده‌ای را رعایت نمی‌کنند. این در حالی است که در ایران به دلیل محدودیت‌های متعددی که در رسانه‌های رسمی وجود دارد، میزان مراجعه عموم مردم به فضای مجازی و چنین نرم‌افزارهایی برای کسب خبر بالاست و رعایت‌نکردن موارد اخلاقی در چنین فضاهایی باعث می‌شود که جریان گردش اطلاعات از حیث اخلاقی با مشکل مواجه شود.

 




حبیب هم پس از مرگش به رسانه ملی راه یافت

سینماژورنال: در یک روال قابل پیش بینی ساعاتی بعد از درگذشت حبیب محبیان نام و تصویر وی نیز به رسانه ملی راه یافت.

به گزارش سینماژورنال حبیب خواننده پاپ صبح جمعه 21 خردادماه به دلیل سکته قلبی درگذشت(اینجا را بخوانید) و بخش خبری 20.30 شبکه دوم به صورتی کوتاه خبر درگذشت او را روی آنتن فرستاد.

در این انعکاس خبر مرگ، چند تصویر از روزگار پیری حبیب هم روی آنتن رفت.

ساعاتی بعد در بخش خبری 22 شبکه سوم سیما هم در کنار انعکاس خبر مرگ حبیب، بخشی از قطعه “مرگ قو” با صدای وی و البته گفتگویی کوتاه از حبیب که درباره مرگ مرتضی پاشایی سخن می گفت پخش شد.

حالا باید منتظر ماند و دید به مانند مواردی نظیر مازیار که بعد از مرگ مجوز آثارش صادر شد و قطعاتش به طور مرتب از رادیو پخش شد آیا مرگ حبیب هم باعث صدور مجوز آلبومهای اخیرش و ورود صدایش به رسانه ملی خواهد شد؟