سینماروزان: مسعود جعفری جوزانی هرچند یک کارگردان مدیوم سینماست و برخی از مهمترین محصولات تاریخی-حماسی سینمای بعد از انقلاب و از جمله «شیر سنگی» و «در مسیر تندباد» را ساخته است اما تنها حضورش در مدیوم تلویزیون که مرتبط بود با سریال «در چشم باد» هم به تولید یکی از استانداردترین سریالهای تاریخ تلویزیون بدل شد.
جعفری جوزانی که درام ملتهب «پشت دیوار سکوت» را با روایتی بیسانسور حول اچ.آی.وی آماده اکران دارد در گفتگویی با «خبرآنلاین» به مرور برخی از نقطه ضعفهای تلویزیون در سالهای اخیر پرداخته است.
میخواهم ارزیابی شما را به عنوان کارگردانی که در تلویزیون یک سریال بزرگ مثل «در چشم باد» ساختید و از سالهای دور هم در سینما فعالیت میکنید از وضعیت فعلی تلویزیون بدانم. چندین سال پیش تا این اندازه به آثار تلویزیونی جای انتقاد نبود اما حالا علاوه براینکه قصهها محدود شده در جذب مخاطب هم در برخی آثار دچار مشکل هستیم.
تلوزیون ما را به دلیل اینکه ما همه چیزمان ویژه است نمیتوانیم با جای دیگری مقایسه کنیم. تلویزیون از یک دورانی تکلیفاش معلوم نیست، آیا این رسانه ملی است؟ اگر رسانه ملی است بودجه دارد اگر بودجه دارد این بودجه شفاف خرج میشود اگر شفاف خرج میشود چه کسانی حق دارند بدانند و چه کسانی حق ندارند. آیا اگر این رسانه ملی نیست حق دارد مثلا از پول برق من استفاده کند؟ اگر من برنامهاش را دوست ندارم به چه دلیل از من پول میگیرد؟ اما نکته اینجاست که تکلیفش معلوم نیست و کسی هم نمی داند پشت پرده چه خبر است. زمانی شما درباره مسئلهای میتوانی قضاوت کنی که اطلاعات شفاف و دقیقی از آن موضوع داشته باشی. ولی نه ما نه شما از جزئیات آن چیزی نمیدانیم. ما نمیدانیم آنها چقدر بودجه دارند و چرا اینقدر کارهایشان بد است؟ ولی در همین کارهای بد و همین بودجه بد هم چرا تصمیمگیریهایشان اینقدر غلط است هم جای سوال است.
از نظر شما به چه دلیل اینطور است؟
ما در کشورمان آسیبپذیری اقتصادی داریم، مثلا شما میروی در وزارت ارشاد و میبینی یک نماینده از آنجا یا تلویزیون باید بیاید از حق و عدالت طرفداری کند، اما بعد میبینی که از صاحب قدرت طرفداری میکند. این موضوع برای من اتفاق افتاده است. بعد هم که علت را جویا میشوم میبینم مثلا خواهرش را یکی از همین مافیاها استخدام کرده و ماهی فلان قدر هم به او حقوق میدهد. آن آدم هم از ترس اینکه خواهرش را از آنجا بیرون نکنند نوکر آن شخص شده و دیگر ربطی به وزارتخانه و تلویزیون ندارد. نکته دیگر اینکه وقتی ما آسیبپذیری اقتصادی را داریم یک کارمند با یک حقوق ناچیز که ناظر فیلمنامه است و قرار است غلطهای من را بگیرد فردا خودش ادعای نویسندگیمیکند. ما همین الان اطلاع داریم که یک سری آدم از داخل تلویزیون یا همسر یا خواهر و یا برادرش نویسنده میشود و خودشان کار را میگیرند و در بیرون از سازمان آن را با یک تهیهکننده میسازند. البته این موضوع را نمیشود به همه تعیمم داد، ممکن است یک نفر واقعا همسر یا یکی از بستگانش نویسنده فوقالعادهای باشد و خیلی هم خوب است. اما نتیجه چیزی که ما تا الان دیدیم نشان داده که تجربه بدی بوده است.
در بحث شفاف سازی بودجهها چه نکاتی باید رعایت شود تا همه چیز برای همه روشن باشد؟
نظارت و بازرسی باید وجود داشته باشد، این بودجه باید در جهت استفاده بهینه از بهترین خلاقیتهای مردم از میان ملت خرج شود تا بهترین برنامه را در حد توانش بسازد. کسی توقع زیادی ندارد که مثلا یک کاری بسیار فراتر از انتظار ساخته شود، کاری در حد توان و بضاعت مالی و بودجهای که در اختیار است اگر به مردم ارائه شود اتفاق خوبی میافتد اما چون این مسائل پوشیده است و به نظر می رسد که ملت نامحرم هستند و نباید از چیزی خبر داشته باشد نتیجهاش بیاعتمادی به تلویزیون میشود.
در واقع با توجه به صحبتهای شما میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که قواعد و ساز و کارها در تلویزیون قانونمند نیست، درست است؟
اتفاقا یکی از مشکلات همین است، اینکه قانونمند نیست یا اینکه ما قوانیناش را نمیشناسیم و برای همین دربارهاش قضاوت نمیکنیم. اما نکته دیگری هست، مثلا قرار است یک سریال تاریخی ساخته شود، خب دو سوال اصلی به وجود میآید، اول اینکه چه کسی تعیین میکند این مقطع تاریخی چه اهمیتی دارد و این مقطع تاریخی که در قالب یک سریال به مخاطب ارائه میشود چه حسنی برای کشور ما دارد؟ اگر تلویزیون رسانه ملی است این سوال پیش میآید که مخاطبی که یک فیلم یا سریال را دیده و متوجه شده یک فردی فلان کارها را هم در طول تاریخ انجام داده اما سودش برای او، مملکت و حتی نظاممان چیست؟ اما این مسائل زمانی مطرح میشود که شما حق پرسش داشته باشی ولی تلویزیون یکطرفه است و از طرفی مدام هم میگوید پول نداریم و این حجم از تبلیغات از آن پخش میشود. شما بهترین کار را هم که برایش بسازی وسط پخشش یا چای تبلیغ میکند یا بانک. باز هم میگویم تکلیف تلویزیون مشخص نیست، اگر بخش خصوصی هستی که پول از دولت نگیر و مالیات هم از مردم طلب نکن و مثل همه جای دنیا یک کانال باز کن، اگر برنامهات خوب بود ما نگاه میکنیم و از ما پول میگیری اگر هم بد بود ورشکست میشوی و میروی که این هم حقت است. اما ما هیچکدام از اینها را نداریم و ماندیم که با این تلویزیون چه کار کنیم.
این روزها بحث حضور اسپانسرها هم در تلویزیون و برنامههای مختلف آن داغ است، این مسئله چقدر برای تلویزیون نفع با ضرر دارد؟
شما تهیهکننده هستی و به تلویزیون میگویی میخواهم کاری را بسازم به شما میگویند برو و اسپانسر بیاور. اگر کاری که که میخواهی بسازی اسپانسر دارد بساز. فرض کنید سریال یا فیلمی هم که میخواهی بسازی پلیسی است و در آن نقدی هم به پلیس دارد، به اداره پلیس میروی و میگویند فیلمنامهات را بیاور من بخوانم. ایراداتی میگیرند و نتیجه این میشود که همه پلیسها پاستوریزهاند. اما وقتی در خیابان میروی میبینی که همه چیز خیلی فرق دارد. همین میشود که اگر آن کار ساخته شود با مردم پیوند پیدا نمیکند. ضمن اینکه فیلم و سریالها معضل و مشکل مردم را بیان نمیکنند.
به نظرتان دلیل اصلی که تلویزیون در سالهای اخیر با ریزش زیادی از سوی مخاطب رو به رو شده چیست؟
تلویزیون باید ایجاد اعتبار و اعتماد کند، این بحث فقط هم درباره برنامهها مطرح نیست، اخبار تلویزیون هم شامل این موضوع است، اخبار اگر صادق باشد، اگر طرف خاصی را نگیرد و واقع گرا و واقع بین باشد مردم اگر هیچ برنامه تلویزیون را نگاه نکنند قطعا اخبارش را نگاه میکنند. وقتی مخاطب از دست برود نتیجهاش میشود که بالای 100 شبکه فارسی زبان پدید میآیند که همه چیز هم پخش میکند. من معتقدم سینمای هر مملکت پوستر آن مملکت است، سلیقه، آداب و رسوم و فرهنگ آن کشور را نشان میدهد. تلویزیون هم همین وضعیت را دارد با این تفاوت که داخلی است و داخل خانوادههای این مملکت را نشان میدهد. رسانه درست و صادق است که مردم را برای مملکت نگه میدارد، اگر ما رسانه را از دست بدهیم مملکت خلع سلاح شده است.