1

ادعاهای یکی از شرکای فیلمیران درباره اجاره سینماهای حوزه!!

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: هرچند توقیف کمدی “زیرنظر” توسط حوزه هنری به بهانه کیفیت پایین شوخیهای فیلم صورت گرفته با این حال حوزه هنری در ماههای اخیر کمدیهایی دیگر نظیر “رحمان…” و “سامورایی…” را در سینماهای خود روی پرده فرستاده که بعید است بلحاظ کیفی، رجحانی بر “زیرنظر” داشته باشند!؟

این تناقض موجب شکل‌گیری این پرسش شده که آیا چون “زیرنظر” را هدایت‌فیلم پخش کرده ولی آن کمدی‌های دیگر را، فیلمیران، چنین اتفاقی روی داده؟؟ یعنی آیا مدیران حوزه در برخورد با فیلمها برای تخصیص سالن، جایگاه پخش‌کننده را هم درنظر می‌گیرند؟؟؟

 مدیران حوزه به این پرسش پاسخی جدی نداده ولی مرور یکی از گفتگوهای اخیر رسول صدرعاملی از شرکای فیلمیران که اتفاقا فیلم اخیرش “سال دوم…” توسط پخش بهمن سبز حوزه روی پرده رفته شاید در رفع این تناقض، اندکی کمک‌رسان باشد.

صدرعاملی با اشاره به تجربه‌گرایی خود به روزنامه دولتی “ایران” گفت: من در طول چهل سال هم تهیه‌کنندگی کرده‌ام، هم نویسندگی، هم کارگردانی و هم سینماداری ولی هیچ کدام برایم فضیلتی نداشت ولی آنچه برایم ارزشمند است اینکه اقتصاد سینما را یاد گرفتم؛ زمانی حوزه هنری، سینماهای شهرستانها را اجاره می‌داد و من این سینماها را اجاره می‌کردم و کنار گیشه می‌ایستادم تا اقتصاد سینما را یاد بگیرم!

صدرعاملی با اشاره به تعامل با حوزه ادامه داد: ابتدای دهه هفتاد بود که من با کمک علی سرتیپی سینماهای مشهد و شیراز و بهبهان و بخشی از سینماهای حوزه را اجاره می‌کردیم و فیلم پخش می‌کردیم؛ سالنهای با صندلیهای فرسوده و فضای مرده و سرد که اصلا میل به سینمارفتن را در کسی ایجاد نمی‌کرد و ما با اجاره سالنها به اوضاع سر و سامان دادیم.

صدرعاملی افزود: با تلاشمان بود که توانستیم حتی در شهرهای کوچک، سینماهایی را درست کنیم که مخاطبان در یک فضای کوچک در لابی بنشینند و چای و قهوه بخورند و درباره فیلمها حرف بزنند. آن روزها دوران مشت و انفجار و اکشن بود و من آن زمان سعی کردم اقتصاد سینما را یاد بگیرم.




شکست سنگین فیلم ارگانی داریوش ارجمند؛ بازیگری که به تحقیر برخی محصولات پرمخاطب پرداخته!!⇔فیلم شکست‌خورده ارجمند را یک آقازاده ساخته!!+تهیه‌کننده این فیلم، مدیر قبلی ارگان تولیدکننده و یکی از مدیران فعلی شهرداری است!

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: داریوش ارجمند که زمانی با ایفای نقش در آثاری همچون «امام علی(ع)»، «ناخدا خورشید» و «سگ کشی» خود را به عنوان بازیگری توانمند نشان داده بود این روزها فیلمی ارگانی روی پرده دارد با نام «چراغهای ناتمام».

«چراغهای ناتمام» هرچند با حمایت موسسه آوینی تولید شده، مجتبی امینی مدیر وقت این موسسه، تهیه کننده اش بوده است و مصطفی سلطانی آقازاده علی سلطانی رییس وقت هیأت مدیره آوینی، کارگردانیش را برعهده داشته است، اما بزرگترین شکست‌خورده اکران 97 تا اینجا همین فیلم بوده است. این فیلم در دو هفته ابتدایی اکران خود فقط کمی بیشتر از 30میلیون فروخته و در قعر جدول فروش قرار گرفته است!!

این شکست سنگین در شرایطی رقم خورده که نه تنها این فیلم مجوز اکران در یکی از بهترین سرگروههای سینمایی که باغ کتاب (منسوب به شهرداری) باشد را دارا بوده بلکه علاوه بر تیزرهای تلویزیونی فراوانی که برایش تخصیص یافته کلی بیلبورد و بنر شهری هم برایش تدارک دیده شده است!!!

در روزهایی که بسیاری از آثار سینمای ایران در حسرت یک بیلبورد هستند اینکه چرا این فیلم ناکام کلی تبلیغ شهری داشته را مدیران شهرداری باید پاسخ دهند؛ مدیرانی که مجتبی امینی تهیه کننده فیلم هم اخیرا به دایره آنان وارد شده!!!

با این حال مسأله اصلی حضور داریوش ارجمند به عنوان بازیگر چنین پروژه های شکست خورده ایست! موردی که در سالهای اخیر مدام تکرار شده و ارجمند را در آثاری کم مخاطب از «بدون اجازه» و «پایان نامه» تا «اینجا شهر دیگریست» دیده ایم!

چرا ارجمند که در گفتگوهای اخیر خود با طعنه و کنایه از شماری از آثار پرفروش سینمای ایران از «مارمولک» گرفته تا «هزارپا» یاد کرده است(اینجا را بببنید) در چنین فیلمی ایفای نقش کرده؟؟

آیا ارجمند از کیفیت فیلمنامه‌های پیشنهادی نمی‌تواند دریابد چه عاقبتی در انتظار این فیلم است؟ یا آن که علیرغم آگاهی از کیفیت متن، مشوقهایی دیگر برای او در این مسیر وجود دارد؟؟؟




کسی از درآمد بانک فیلمنامه خانه سینما اطلاعی دارد؟؟/کسی می‌داند چرا حتی اعضای خانه سینما هم باید برای ثبت فیلمنامه‌هایشان پول دهند؟؟+فهرستی از تازه‌ترین نامهای آشنای بانک فیلمنامه

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: مروری بر تازه ترین فیلمنامه های ثبت شده در بانک خانه سینما حکایت از آن دارد که هرچقدر تولید در سینما با ریسک بالاتری در بازگشت سرمایه همراه باشد باز هم عطش فیلمنامه‌نویسی و ثبت در بانک فیلمنامه و دریافت شماره ثبت وجود دارد.

به گزارش سینماروزان البته که خانه سینما هم بابت ثبت هر طرح یا فیلمنامه بین 10 تا 50 هزار تومان از علاقمندان به ثبت دریافت میکند و بدین لحاظ منبع درآمد خوبی دارد؛ اما اینکه چند درصد از فیلمنامه‌های ثبت شده بتوانند حتی به مرحله دریافت پروانه ساخت برسند را خدا داند.

در میان تازه‌ترین فیلمنامه های ثبت شده در بانک فیلمنامه و در میان انبوهی از گمنامان که میکوشند با ثبت طرح یا فیلمنامه خود را مولف معرفی کنند نامهای آشنایی هم به چشم میخورد.

از پرویز شهبازی گرفته که فیلمنامه ای به نام «الماس» را ثبت کرده تا امید بنکدار که «چپ راست راست چپ» را ثبت کرده است؛ از پیمان معادی که «دکتر نون» را ثبت کرده تا بیژن بیرنگ که فیلمنامه ای به نام «یکی جلوی اون دیوونه رو بگیره» را ثبت کرده است. شهره لرستانی با فیلمنامه «ودود»، جواد هاشمی با «آهوی پیشونی سفید3» و ایوب آقاخانی با «سرکشی» دیگر نامهای متأخر ثبت طرح کرده هستند.

اما در کنار این آشنایان انبوهی از افراد گمنام یا کم نام و نشان هم به ثبت طرح یا فیلمنامه پرداخته اند تا بدین جهت بتوانند از ایده های خویش محافظت به عمل آورند.

اینکه این ثبت فیلمنامه تا چه حد میتواند عامل محافظت از طرحها را موجب شود به کنار، یک رصد اولیه حکایت دارد از آن که ماهانه به طور متوسط حدود 300 طرح یا فیلمنامه در بانک فیلمنامه ثبت میشود و اگر برمبنای متوسط رقم دریافتی که میشود 30 هزار تومان به بررسی درآمد ماهانه حاصله از ثبت طرح یا فیلمنامه بپردازیم به عددی حدود ماهی 9 میلیون میرسیم که درآمدی قابل توجه برای فقط ثبت فیلمنامه است؛ ناگفته پیداست که با همین متوسط به درآمد سالیانه حدود 100میلیونی خانه سینما فقط از ثبت طرح یا فیلمنامه می رسیم.

آیا کسی میداند این درآمد 100 میلیونی صرف چه میشود؟؟؟ به جز آن آیا کسی میداند چرا اعضای خانه سینما که بابت عضویت در این نهاد صنفی(!) باید حق عضویت سالانه بپردازند باز برای ثبت فیلمنامه هایشان باید هزینه بپردازند؟ یعنی عضویت در خانه سینما نباید حداقل این شانس را برای عضو فراهم کند که از تسهیلات ارائه شده در این نهاد به رایگان استفاده کند؟؟

مهدی فلاح صابر
مهدی فلاح صابر



خانم حاتمی! شما که درد مردم را دارید درباره چگونگی تأمین سرمایه دو فیلم اخیرتان هم طرح سوال کنید و بگویید چطور می‌شود بازیگر دو فیلم مطبوع سران چپ و راست بود اما ژست اپوزیسیون گرفت؟

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: چرا لیلا حاتمی به جای نشست خبری «بمب» در جشنواره فیلم فجر، نشست خبری «خوک» در برلین را مجالی میکند برای ژست سیاسی(؟!) و می‌گوید: می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و عصبانیت و ناراحتی شدید خود از نحوه برخورد با معترضان در ایران را اعلام کنم. شرم‌آور است که در کشور من شهروندان تنها به بهای جانشان می‌توانند اعتراض خود را بیان کنند.

واضح است که لیلا حاتمی می داند در جشنواره های اروپایی این شوآفهای سیاسی چه در درونمایه محصول و چه از زبان صاحبان محصول است که تأثیرگذاری مستقیمی بر اهدای جوایز دارد و حاتمی هم بدش نمی‌آید به این واسطه جایزه ای دریافت کند.

مسأله اما آنجاست که حاتمی حواسش نبوده که محصولاتی مانند «بمب» یا «خوک» گزینه هایی مناسب برای ژست سیاسی نیستند! چرا؟

لیلا حاتمی درباره ناآرامیهای ایران میگوید؛ همان ناآرامیهایی که بسیاری ریشه آن را اوضاع اقتصادی و بحران اشتغال و فقر دانسته اند! چگونه میتوان ژست همدردی با مردمان گرفتار در بحران اقتصادی را گرفت اما درباره ریشه های تأمین سرمایه محصولاتی که اسباب کسب درآمدمان شده حرف نزد.

خانم حاتمی! بودجه تولید «بمب» را چه کسی داده؟ بودجه تولید «خوک» را چه کسی داده؟ پای یکی نام یک آقازاده اقتصادی به عنوان تهیه کننده آمده و سرمایه تولید دیگری را تهیه کننده یک سریال خانگی داده که به خاطر ماجرای سوءاستفاده در صندوق ذخیره فرهنگی مدتی را در بازداشت به سر برد.

بازیگری که درد مردم را دارد بد نیست بیاید و پرسشهایی را هم طرح کند درباره چگونگی رشد و نمو افراد نورس در سینما! مثلا بپرسد آن آقازاده اقتصادی پول تولید فیلمهایش را از کجا آورده و آن سرمایه‌گزار خانگی چگونه در تأمین سرمایه پروژه‌ها به رقیبی برای ارگانها و نهادهای متمول بدل شده؟ بماند که برخلاف ژست اپوزیسیون حاتمی، هر دو فیلم اخیرشان، کاملا در خدمت نگاه مدیریتی جریان حاکم هستند تا جایی که «بمب» علیرغم ضعف آشکار در داستان‌پردازی، جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره سی و ششم فجر را گرفت و یک عضو نظارتی ارشاد که ایضا جزو محبوبان جریان اصولگرایی است(!) به دفاع از مضمون «خوک» پرداخت!!

مردمی که درد اقتصادی و بیکاری دارند به شدت کنجکاوند بدانند در شرایطی که آنها برای دریافت یک وام خرد میلیونی باید مدتها در انتظار بمانند چگونه بیخ گوش آنها جوانانی هستند که میلیاردها تومان خرج تولید محصولات سینمایی می‌کنند؟؟ مردم میخواهند بدانند چگونه میشود در فیلمی بازی کرد که مطبوع یک راست دوآتشه است اما در عین حال ژست اپوزیسیون گرفت؟
خانم حاتمی! اگر درد مردم را دارید مجالی را اختصاص دهید به تأمل بر این پرسشها.

خوک-لیلا-حاتمی-علی-مصفا-مانی-حقیقی-برلین
عوامل «خوک» در برلین



«دارکوب»⇐فیلم تبلیغاتی کاندیدای ۴درصدی؟؟/از «شهروند» خرید کنید+کنار «چیتگر» زندگی کنید+قدر «مترو» را بدانید

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر:

منفی: فیلم تبلیغاتی کاندیدای 4درصدی ؟! که هم از اهمیت فروشگاه «شهروند» و تلاشهای زیرزمینی برای توسعه مترو میگوید و هم مکثهای طولانی  دارد بر خانه های بر دریاچه چیتگر! ذوب در 4درصدی ها آن قدر هست که حتی نایلون دست زن معتاد هم لوگوی «شهروند» دارد و کمپ ترک اعتیاد هم از دستاوردهای 4درصدی!! اگر خانه قمرخانم محل سکونت معتادان را هم می بردند شمرون سمت مجتمع کاندیدای 4درصدی، ذوب کامل می شد!!

منفی: هشتاد دقیقه طول دادن فیلم برای نمایش اتفاقی که مدام درباره اش حرف زده میشود، کم نیست آقای شعیبی؟!

منفی: اینکه زن معتاد چطور گم شده و بعدتر چطور پیدا شده معلوم نیست! اصرار بی دلیل همسر دوم برای سر زدن به پاتوق معتادین، پیدا کردن زن معتاد و بروز ماجرایی جدید از کجا نشات گرفته؟! این زن، مددکار اجتماعی است یا هوو؟!؟! شاید هم سر زدن به نقاط جنوبی شهر ریشه دارد در رونمایی از اقدامات کاندیدای 4درصدی در شوش و گمرک و پاسگاه نعمت آباد؟!

منفی: بازی بد امین حیایی که از «ثبت…» تا «شعله ور» با یک میمیک بازی میکند و حتی عضلات دستانش هم بر یک مدار حرکت میکنند!

منفی: بازی بد مهناز افشار که با ادبیات پویش «بدسرپرست تنهاتر است» سراغ ایفای نقش زنی در آستانه فروپاشی آمده!رفتار و گفتار افشار کجا همپوشانی دارد با زنی که بخاطر دسیسه همسر سابق شوهر باید دودستی تلاش کند برای حفظ زندگی؟!

منفی: پایان بندی سرخوشانه از دگرگونی ناگهانی زن معتاد تا روی آوردی دفعتی مرد عصبی به دیالوگ و قرار دادن کودک در آغوش زن معتاد و اعتراف نهایی زن دوم نزد زن معتاد از کدام تحلیل آمده؟! از سینمای امید ی که رییس معزول مدام وعده اش را میداد؟!

کاراکتر:
«مهسا» با بازی سارا بهرامی یک معتاد به ته خط رسیده

دیالوگ:
–خدا عمرت بده اومدی مادرو حلال کردی راحت مرد

–میخوای بشم مثل خودت؟!
هر وقت خواستی بشی مثل من بگو بهت بگم از کجا جنس بگیری؟!

–مال همه ماله، مال ما بیت الماله؟

مهدی فلاح صابر
مهدی فلاح صابر



«اتاق تاریک»⇐کپی‌کاری از «هانت»وینتربرگ در روز روشن؟/با قابلیت صادرات به «رادیونمایش»!

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر:

منفی: بعد از کپی کاری از  «برف روی شیروانی داغ» در «مرگ ماهی» ⇐حالا کپی کاری از «هانت» «توماس وینتربرگ» در «اتاق تاریک»

منفی: دستاورد: گیگیلتو کی دیده؟!؟!

منفی: مدام تختخواب نشان دادن و مکث چندباره بر توالت فرنگی و مقادیری نمایش حمام ریشه در کدام دلیل دراماتیک دارد؟! اینها نماد سوءاستفاده جنسی هستند؟!

منفی: گرفتاری در حصار نماهای داخلی و گفت و شنودهایی که فیلم را به یک فایل صوتی شبیه کرده بزرگترین ضربه را به «اتاق تاریک»ی زده که بعد از طرح معما به دنبال رکب زدن به مخاطب برای پیدا نکردن پاسخ معماست!
کسی که این قدر علاقه دارد به نماهای داخلی و ترسان است از زدن به دل اجتماع چرا علاقمندیهایش را به رادیو نمایش صادر نمیکند؟

منفی: بازی بد و بغضهای گاه و بیگاه ساره بیات که همچنان اندر خم کوچه «جدایی…» است در نماهای دونفره با ساعد سهیلی بدجوری ترمز شده برای فیلم!

 دیالوگ:
–خاموش نکن! مسواک نزدم!(زن به شوهر در تختخواب)

–کسی تو بیابون گیگیلتو دید؟؟(پدر به فرزند در حمام)

–اون سیمون دوبوار هم واس شوهرش شام درست میکرد!
اون شوهرش، سارتر بود

–دختره با همه هس، با منم هس، واقعا منصفانه نیس!

–این قدر با این گل مُلات، زندگی …وهتو نپوشون

پلان:
صرف شام زوج محوری با دختری که مشکوک است به سوءاستفاده از کودکشان!

کاراکتر:
کودکی که سوءظن به سوءاستفاده ازش، کل فیلم را شکل داده

 گاف:
–جای تیوی رو عوض کن
آنتن نداریم
حالا دو روز سی دی نمی بینه!

–خوابیدن مدام زیر چراغ روشن!




«خجالت نکش»⇐کمدی روستایی محصول فضای بسته سینمای اعتدال!/پاگشای احمدی‌نژاد به اشتراک «صمدآقا» و «سرکار استوار»/امان از خساست این تهیه‌کننده مرفه!

سینماروزان/ مهدی فلاح‌صابر:

منفی: یک کمدی روستایی محصول فضای بسته سینمای اعتدال؛ وقتی که نمیشود با هیچ چیز و هیچ مضمون مبتلابه سیاسی-اجتماع صریح و بی تعارف شوخی کرد می ماند شوخی با رابطه زناشویی و وازکتومی و بارداری در سنین بالا!

منفی: احمد مهرانفر با تیپ صمدآقا (!)و سام درخشانی با تیپ سرکار استوار به همراه مقادیری فراوان موش و گربه بازی میان مهرانفر-شبنم مقدمی به شدت یادآور «دختر شیرینی فروش»

مثبت: قرار دادن مرکزیت اتفاقات در روستایی سرسبز در دل شمال که تنفسی است برای سینمای «روز_داخلی» ایران

منفی: خساست در تولید همه جوره به ترمزی برای سناریوی کمدی «رضا مقصودی» بدل شده؛ از خساست در انتخاب بازیگران اصلی و بسنده کردن به بازیگران تلویزیونی تا واسپاری کاراکترهای مکمل به گمنامان تیپیکال! از امیر پروین‌حسینی که جیبش پر است انتظار می رفت بیش از اینها برای این کمدی خرج کند.

مثبت: وازکتومی پیشتر در «آتشکار» هم عامل طنازی شده بود اما وازکتومی در اینجا از منظر خط دادن مسئولین اجرایی به زندگی مردم است که میشود مجالی برای ایجاد طنز!! و این در نوع خود بدیع است

مثبت: پخش سخنرانی احمدی‌نژاد در توصیه به فرزنددار شدن در یک سوم ابتدایی فیلم از آن ایده هایی است که اگر دوزش بالاتر میرفت و به دیگر شخصیتهای سیاسی چپ و راست تسری می یافت قطعا با یک کمدی پیشروانه روبرو بودیم اما…

منفی: افسوس که کارگردان سنش بالاتر از آن است که جرأت این تابوشکنی ها را داشته باشد و تهیه کننده محافظه کارتر از هل دادن کارگردان به سمت جلو در این مسیر.

 دیالوگ:
–خدا راضی! رییس جمهور مملکت راضی! زنم ناراضی؟

–این چه سند ازدواجیه که بعد از هشت سال هنوز خیسه؟

–این پنیر چه خوشمزه س! چجوری پختنش؟؟

–به غضنفر بگو گاو هلندی بگیره! کارش با یه دبه شیر راه نمیفته!

–حرفای غضنفر پر تخمه! پر مغزه!

کاراکتر:
همه تیپ اند؛ کاراکتری در کار نیست!

مهدی فلاح صابر
مهدی فلاح صابر