سینماروزان: بهرام بیضایی کارگردان سرشناس ایرانی از عشق به هر دو همسرش حرف زد.
در دورانی که برخی شبهروشنفکران حرف زدن درباره ازدواج دوم خسرونمایان(!) را برنمیتابند و بهسبک ساختارهای کمونیستی، دوست دارند فقط یک حرف و سخن واحد را درباره چهرهها بشنوند، بهرام بیضایی به راحتی درباره هر دو ازدواجش حرف زده است.
به گزارش سینماروزان بهرام بیضایی یک بار در اواسط دهه چهل با منیراعظم رامینفر(خواهر ایرج رامینفر/طراح صحنه مشهور) ازدواج کرد و بعد از جدایی از وی در ابتدای دهه هفتاد با مژده شمسایی(فرزند منوچهر شمسایی/نورپرداز) وصلت نمود.
بیضایی در گفتگو با علاء محسنی درباره ازدواجهایش گفت: در هر دو ازدواج، بختم بلند بود و هر دو همسرم عشق، بودند و هستند!
بهرام بیضایی پیرامون جدایی از منیراعظم رامینفر گفت: تنها مشکلم با همسر اولم این بود که نمیخواست سینما و تئاتر کار کنم! با منیر در تئاتر آشنا شدم و منیر بهخاطر نابسامانی تئاتر از من قول گرفت جز نوشتن هیچ کار عملی دیگری برای تئاتر نکنم و من هم تا مدتی همین کار را کردم ولی از جایی به بعد نشد و درنهایت با سیلی زمان به دانشگاه رفتم و بعد هم فیلم کوتاه و بلند و…
به گزارش سینماروزان این کارگردان درباره ازدواج با مژده شمسایی که بازیگر آثار متاخر بیضایی شد بیان داشت: اولین بار مژده را در سواری و در پشت صحنه “شاید وقتی دیگر” دیدم و از همان اول گفتم که چه خوب که دیدمش.
بیضایی ادامه داد: مژده یک عشق و یک روح باز نسبت به تئاتر و سینما و اجرا و بازی داشت و حداقل در این یک مورد هیچ دعوا و مشکلی با هم نداشتیم.
بهرام بیضایی تاکید کرد: در هر دو ازدواج، بختم بلند بود و هر دو همسرم عشق، بودند و هستند و قابل احترام بودند و هستند و زندگی با هر دوی آنها پر از خاطره بوده و هست…
احمد نجفی مدعی شد⇐ فارابی فیلم مرا توهینآمیز میدانست فقط بهدلیل اینکه رییس فدراسیون کشتی را با یقه سهسانتی نشان دادم!!
|
سینماروزان: احمد نجفی که از خویشاوندی مژده شمسایی تا ایفای نقش در “سگکشی” پیش رفت در سالهای اخیر فعالیتهای مختلفی را تجربه کرده؛ از تهیهکنندگی فیلمی ورزشی به نام “من یک ایرانیم” تا اجرا در شبکه ارزشی افق!!!
نجفی همچنان لحن انتقادی خود را حفظ کرده و هرگاه تریبونی به دست میآورد بهزعم خود معایب سیستمهای مدیریت دولتی را افشا میکند.
احمد نجفی به تازگی در گفتگو با مهدی موسویتبار در فرهیختگان، مدعیاتی را درباره قائممقام فارابی طرح کرده است!!
احمد نجفی گفت: به جای حمایت از فیلمی قهرمانی درباره کشتی، مرا مایوس کردند. کسی در فارابی میگفت «من یک ایرانی هستم» فیلم توهینآمیزی است. گفتم چرا؟ گفت برای اینکه رئیس فدراسیون یقههای سهسانتی پوشیده است یعنی منظور این است که تمام نظام… .
نجفی ادامه داد: من به مدیر مذکور نگاه کردم و گفتم خجالت نمیکشید؟ میخواهید اذیت کنید؟ میخواهید توهین کنید چیز دیگری پیدا نکردید؟ این همه مردم لباس اینچنینی میپوشند، من و شما هم میپوشیم. ایراد گرفتند که چرا رئیس فدراسیون کشتی در فیلم شما یقه سهسانتی پوشیده است!!! اینکه کروات میزنند و لباسهای آنچنانی در فیلمها میپوشند توهین نیست؟ این فرد قائممقام بنیاد فارابی بود؟؟!!. من هم میدانم او با چه کسی است. این هم تمام میشود و من صبورانه نشستهام. همه زندگی خود را دادم که پرچمی در فیلم ما با دقت بالا برود.
نجفی تاکید کرد: همه را کنار گذاشتند و میگوید رئیس فدراسیون کشتی شما اینچنین لباس پوشیده و این را سمبل توهین به نظام میدانند. ببینید ما کجا ایستادیم؟ بنیاد فرهنگی فارابی وقتی این حرف را بیان میکند وای از دیگران! چرا؟ چون اینها با چندنفری که تمام حمایتها را دارند دوست و رفیقند و با اینها نشست و برخاست کرده اند و به بقیه حمایت نمیدهند!!
طعنه بهرام بیضایی به نماد انتخاباتی حسن روحانی+فیلم و عکس
|
سینماروزان: بهرام بیضایی که از شهریور89 به این سو در استنفورد اقامت و به تدریس اشتغال دارد به زودی نمایش «چهارراه» را در دانشگاه استنفورد روی صحنه میبرد.
به گزارش سینماروزان در تیزر منتشره از نمایش «چهارراه» و از طریق مونولوگ خبرنگار نشریهای به نام «وطن» طعنه ای زده شده به کلید که نماد انتخاباتی دولت اعتدال بود. این خبرنگار در جایی از تیزر با بیانی اگزجره میگوید: قفلهای وطن را با کلید وطن باز کنید!!
در ابتدای تیزر «چهارراه» مژده شمسایی همسر بیضایی را میبینیم که میگوید: شده آرزو کنین نامهای که فرستاده بودین کاش نفرستاده بودین؟
به دنبال وی نیز چندی تیپ ریز و درشت در برابر دوربین خودنمایی میکنند؛ از بدنام چادری تا محجبه تصدیگر، از راپورتچی وراج تا افسر مسئولیت شناس، از جاهل فاقد تریاک تا آتقی معتکف!!!
«چهارراه» فروردین 97 در استنفورد دانشگاه محل تدریس بیضایی روی صحنه خواهد بود و بعد از اجرا متن آن از طریق انتشارات روشنگران در داخل منتشر خواهد شد.
همزمان با ۷۹ سالگی بهرام بیضایی رخ داد⇐روایت داریوش ارجمند از شرافت «حاجی نقدی»، «شمعی» که بهجای دستمزد «سگ کشی» از بیضایی گرفت و آنها که بازی در این فیلم را توهین به دین میدانستند!
|
سینماروزان: 5 دی ماه سالروز تولد بهرام بیضایی است؛ مولف تمام عیار سینما و نمایش ایران که هشت سالی میشود ایران را ترک کرده در ایالات متحده به تدریس مشغول است و در این هشت سال حتی یکی از مسئولان بیشمار فرهنگ و هنر مملکت نپرسیده که آیا حتی تدریس هم آن قدر برای بیضایی دستنیافتنی بوده که شرایطش نه یکی از دانشگاههای مطرح داخل که در دانشگاه استنفور فراهم شود؟
به گزارش سینماروزان همزمان با تولد 79 سالگی بهرام بیضایی داریوش ارجمند بازیگری که با ایفای نقش «حاجی نقدی» در تریلر «سگ کشی» بیضایی به ناگاه در کانون توجه قرار گرفت و توانست پرکاری بعدی را در سینما و تلویزیون تجربه کند در گفتگو با «شرق» روایت جالبی را ارائه داده از چگونگی حضور در «سگ کشی».
ارجمند که در «سگ کشی» ایفاگر کاراکتر پیرمردی گورفروش و در عین حال نظرباز با نام «حاجی نقدی» است درباره چگونگی حضور در «سگ کشی» بیان داشت: یادم میآید دو روز مانده به روز تولد بهرام بیضایی، حسن پورشیرازی با من تماس گرفت و گفت نقشی هست و آیا مایلی در آن بازی کنی؟ من گفتم چرا خود ایشان با من تماس نگرفت! بعد از آن خود آقای بیضایی با من تماس گرفتند. من به دفتر ایشان رفتم. آقای بیضایی گفتند: «من باید از تو تست بگیرم». من هم پاسخ دادم: «اصلا آمدم اینجا به شما تست بدهم و بروم». همان زمان به اتاق دیگر کارش رفتم و دوربین «هندیکم» هم قرار داشت. فیلمنامه را برای من آوردند و نقش را خواندم و دوربین را روشن کردند. بعد بازیام را مقابل دوربین شروع کردم. در نهایت آقای بیضایی به من گفت: «این برای فیلم خوب است». من هم گفتم: «برای من هم خوب است». بعد از آن تهیهکننده آمد و گفت: «بیا قرارداد ببندیم». من هم گفتم: «من قرارداد نمیبندم»!
ارجمند ادامه داد: اتفاقا برای بعضیها این سؤال پیش آمد و حتی سوءتفاهمهایی هم برای تهیهکننده پیش آورد. همان موقع دیدم مژده (شمسایی) وارد اتاق شد و گفت: «تو چرا نمیخواهی بازی کنی»! من هم گفتم: «من به کسی نگفتم که بازی نمیکنم. فقط گفتم قرارداد نمیبندم». البته من از قصد کمی هم شیطنت کردم. بعد به خانم شمسایی گفتم: «من اصلا برای این فیلم قرارداد نمیببندم و دستمزد هم نمیخواهم. فقط لطفا بعدا شمع کیک تولد بهرام بیضایی را به من بده». مژده (شمسایی) هم بعد از جشن، شمع را به من داد و هنوز هم در منزلم این شمع را دارم. یادم میآید آن زمان چشمان مژده پر از اشک شده بود.
داریوش ارجمند پیرامون عدم دریافت دستمزد از بیضایی خاطرنشان ساخت: بهرام بیضایی قبل از «سگکشی»، ٩ سال فیلم نساخته بود؛ یعنی نگذاشتند که فیلم بسازد. برای او مشکلات زیادی به وجود آوردند. حالا که فیلمش را شروع کرده بود، خیلی خوشحال بودم که «سگکشی» ساخته میشود. ضمنا بخشی از فیلم را هم خود ایشان سرمایهگذاری کرده بود. ایشان هنرمند بزرگی است، بنابراین دستمزد من در این فیلم همان شمع تولد ایشان بود که گرفتم. ضمن اینکه به نظر خودم یکی از افتخارآمیزترین نقشهایم، همین «حاجینقدی» فیلم «سگکشی» است.
ارجمند درباره نقش «حاجی نقدی» گفت: بعد از تست به آقای بیضایی گفتم که اگر اجازه بدهید، روی صدای حاجی نقدی کار کنم. چون در فرهنگ بازیگری ما ظاهرا صدا به حساب نمیآید. ما ممکن است چهره فردی را از یاد ببریم. ولی صدای او را نه. به قول زندهیاد فروغ، «تنها صداست که میماند». تحلیلم این بود که صدای ایشان باید از ته تاریخ بیاید. چون او، آدمی جامانده است و اعتقاداتش از ته تاریخ میآید و بهقولی هنوز بهروز نشده است! بااینحال مرد شرافتمندی است. حتی اگر به گلرخ کمالی نگاهی دارد، به این دلیل است که نمیداند او شوهر دارد. چون آن زن، این موضوع را پنهان کرده بود. این آدم در مقایسه با سایر شخصیتها، شرافتمندانه رفتار میکند. درحالیکه سنگستانی، لاتها و کامپیوترفروش و… همه به ماهرخ آسیب رساندند.
این بازیگر درباره حواشی بعد از ایفای این نقش گفت: حتی برخیها بعد از دیدن فیلم به من گفتند که چرا این نقش را بازی کردی و این فرد به دین توهین میکند. من به آنها گفتم که گلرخ در جایی از فیلم میگوید که آیا یک مرد پیدا نمیشود. در رفتار حاجی نقدی، در قیاس با شخصیتهای دیگر، صداقت بیشتری بود. درنهایت هم خود بیضایی نقش را درست نوشته بود که شما نمیتوانستید آن را بد بازی کنید.
داریوش ارجمند-حاجی نقدی-سگ کشی
چرا اکبر عبدی از علاقه به کار با بیضایی گفت اما از رد پیشنهاد «سگ کشی» نگفت؟!+فیلم
|
سینماروزان: اکبر عبدی بازیگر سرشناس ایرانی به تازگی با حضور روی آنتن زنده برنامه “فرمول یک” از علاقه صادقانه به کار با بهرام بیضایی گفت و در عین حال طعنه آلود درباره چرایی عدم همکاری با اصغر فرهادی گفت.
اکبر عبدی در پاسخ به اینکه دوست دارد با کدام کارگردان کار کند گفت: خیلی دلم میخواهد با بهرام بیضایی کار کنم. البته یک بار در پروژه ناتمام “چه کسی رییس را کشت، تست گریم زدم و برای بیضایی بازی کردم و ایشان هم خوشش آمد و حتی در مصاحبه ای ازم تعریف کرد اما در نهایت پروژه متوقف شد.
عبدی درباره کار با فرهادی هم بیان داشت: من با فرهادی هموزن نیستم. او بیشتر از بازیگران کم وزن و شیک که در کن کنارش بایستند خوشش میآید. من بخاطر اضافه وزن به ایشان نمیخورم.
به گزارش سینماروزان عبدی درباره همکاری نیمه تمام با بیضایی گفت اما این را نگفت که پیشنهاد بازی در تریلر “سگ کشی” هم به او ارائه شده بود ولی ردش کرد.
او در اواخر دهه هفتاد و حین پیش تولید “سگ کشی” از سوی موسسه فرهنگ و تماشا مجری طرح پروژه و بنا به پیشنهاد بیضایی دعوت شد که در نقش داماد فربه “منتسب” ایفای نقش کند؛ همان داماد چشم چرانی که بعد از خودکشی نافرجام منتسب با بازی داود فتحعلی بیگی وی را مجاب میکند که در ازای دریافت وجهی معادل یک سوم چکهایی که داده با “گلرخ کمالی” با بازی مژده شمسایی کنار آید.
عبدی به دلایل مختلف و اصلی ترین آنها نومیدی نسبت به فرجام تولید، قید “سگ کشی” را زد و نقشش به امید همایون رسید.
عبدی گمانش این بود که “سگ کشی” نیز به مانند “چه کسی رییس را کشت” که بنا بود با گروه بازیگران “ساعت خوش” تولید شود(اینجا را بخوانید) ناتمام خواهد ماند اما حدسش اشتباه از آب درآمد و “سگ کشی” تولید شد و خیلی هم پرفروش شد و زودتر از حد تصور کالت شد تا حسرت کار با بیضایی تا یک دهه و نیم بعد همچنان با عبدی بماند.
رضا داودنژاد ادعای «کیهان» را تکذیب کرد⇐«وقتی همه خوابیم» محصول کامل سینمای مستقل ایران است و کاملا در بخش خصوصی تولید شده است آن هم با بودجه ای حدود ۶۰۰ میلیون تومان
|
سینماروزان: روزنامه «کیهان» امروز ادعایی را درباره تولید آخرین فیلم بهرام بیضایی «وقتی همه خوابیم» با حمایت نهادهای امنیتی منتشر کرد.(اینجا را بخوانید)
به گزارش سینماروزان این ادعا در شرایطی طرح شد که چه زمان تولید و چه بعدتر این حضور سرمایه گذاری از بخش خصوصی به عنوان تأمین کننده اصلی بودجه این فیلم بود که مورد توجه قرار گرفته بود.
رضا داودنژاد مجری طرح «وقتی همه خوابیم» که شرایط حضور این سرمایه گذار جهت تولید فیلم را فراهم آورده بود با تکذیب ادعای روزنامه مذکور به سینماروزان گفت: آنچه درباره حمایت نهادهای امنیتی گفته اند بی اساس است. برای اینکه سرمایه گذار اصلی این فیلم شخصی حقیقی است به نام محمود شجاعی از دوستان نزدیک من. ایشان بیزنسمنی است که علاقه داشت به فعالیت در سینما و دقیقا 300 میلیون تومان پول برای این کار آماده کرده بود.
داودنژاد ادامه داد: من برای اینکه شرایط حضور وی در سینما را فراهم کنم او را نزد پدرم بردم و این پدرم بود که از ایشان پرسید علاقه دارد با بهرام بیضایی کار کند یا نه و دوستم که پیشتر با بیضایی آشنا بود ابراز علاقه کرد. خیلی زود شرایط همکاری پیش آمد و البته هم من و هم پدرم و هم بهرام بیضایی به ایشان قول دادیم که سرمایه اش هدر نخواهد رفت.
رضا داودنژاد درباره روند تولید این فیلم بیان داشت: «وقتی همه خوابیم» را با همان 300 میلیون کلید زدیم ولی هزینه تولید به دلیل تعدد لوکیشن و دکورهای خاصی که نیاز فیلمنامه بود کمی بیش از این مقدار شد و حدود 300 میلیون تومان کسری آوردیم. این کسری با قرض و چکهایی که پدر و بیضایی کشیدند تأمین شد.
این بازیگر که سابقه تهیه کنندگی هم دارد با اشاره به بازگشت سرمایه «وقتی همه خوابیم» به سینماروزان اظهار داشت: بهرام بیضایی مدام نگران بود که مبادا سرمایه این جوان بازنگردد و دائم هم پدر به ایشان می گفت چون نیت ات خیر است مطمئنا اتفاق بدی نمیافتد. خوشبختانه بعد از اکران در جشنواره فجر، فیلم توانست در نوروز روی پرده برود و اکرانی منطقی داشته باشد. در خردادماه هم نسخه خانگی فیلم عرضه شد که اقبال به آن مثبت بود و در نهایت نه تنها سرمایه محمود شجاعی بازگشت بلکه همه چکها هم پاس شد و مقداری سود هم برای سرمایه گذار باقی ماند.
رضا داودنژاد در پایان گفته های خود تأکید کرد: «وقتی همه خوابیم» محصول کاملا سینمای مستقل ایران است و کاملا در بخش خصوصی تولید شده است آن هم با بودجه ای حدودا 600 میلیون تومان.
رضا داودنژاد
مژده شمسایی به بهانه تولد بیضایی از مادرش گفت، از یک دختر جوان شیرازی و از ممنوعیتی که پزشکان برای بیضایی وضع کردهاند
|
سینماروزان: 5 دی ماه سالروز تولد بهرام بیضایی است که هفت سالی می شود ایران را ترک کرده و به استنفورد ایالات متحده رفته و در دانشگاه استنفورد هم تدریس می کند و هم می نویسد هم نمایشهایی از “جانا و بلادور” و “ارداویراف نامه” تا “طرب نامه” را روی صحنه می برد.
به گزارش سینماروزان همزمان با تولد بیضایی همسرش مژده شمسایی دلنوشته ای را خطاب به وی برای “شرق” نوشته است؛ دلنوشته ای که با ذکر خاطره ای از مادر بیضایی آغاز می شود و به اوضاع و احوال این روزهای بیضایی می رسد که به توصیه پزشکان نباید هیچ روزنامه ای بخواند و با قدردانی از دوستداران بیضایی ادامه می یابد؛ دوستدارانی که در نقاط مختلف ایران پراکنده اند.
متن دلنوشته مژده شمسایی را بخوانید:
تولدت مبارك بهرامْ پسر
داستان بهدنياآمدنت را بارها مادرت برايم تعريف كرده بود. شايد به بهانهى من اين خاطرهى خوش را با خودش مرور و انگار در زمان سفر مىكرد. برق چشمانش و شوروشعف كلامش نشان از رضايت و غرورِ داشتن فرزندى چون تو بود. مىگفت و مىگفت تا مىرسيد به آنجا كه عموهايت از آران كاشان آمده بودند.
اينجا كه مىرسيد شادى در دلش غنج مىزد، مىخنديد و صدايش مىلرزيد وقتى مىگفت يكى از عموها با ديدن تو در گهواره درجا گفته بوده: «بهرامْ پسر كه زادهى شير استى» و ديگرى ادامه داده: «پيداست ز عارضش جهانگير استى» و ناگهان سكوت مىكرد، بغض راه گلويش را مىبست، با پشت خميده دو دستهى صندلىاش را مىگرفت و جلو مىآمد و خَمتر مىشد تا دستمال سفيدش كه به دقت چهارلا شده بود را از روى ميز بردارد و چشمانش را پاك كند.
سالهاست نه روزنامه میخوانی و نه اخبار گوش میدهی
قرار است اين يادداشت به مناسبت تولدت در روزنامهاى چاپ شود كه هرگز نمىخوانى. سالهاست به سفارش پزشك روزنامه نمىخوانى و اخبار گوش نمىدهى. از آن زمان كه ناتوانى از تغيير اخبار ناگوار روحت را بيمار كرده بود. پس ناچارم يادداشت را خودم برايت بخوانم همچنانكه اخبار ديگر را گهگاه و جستهوگريخته برايت نقل مىكنم. يكى از ده خبر بدى را كه با همهى تلخى خيال مىكنم بهتر است بدانى. اغلب اخبار بد را تند مىگويم و مىگذرم و سعى مىكنم لابلاى حرفها و خبرهاى ديگر زهرش گرفته شود تا كمتر اذيت شوى. گرچه كوشش بيهودهاى است و بعد خودم را سرزنش مىكنم كه ديگر نمىگويم و اين تكرار مىشود و تكرار مىشود چون انگار اخبار بد تمامى ندارد. ولى زادروز تو جزو اخبار خوش است.
براى خيلىها كه تو را از نزديك مىشناسند و آنها كه بهواسطهى كارهايت به تو نزديك شده و دوستدارت شدهاند. آنها كه پيامها و تلفنهاى پرمهرِ تبريكشان از چند روز پيشتر تا چند روز پستر از پنج دى مىرسد. آنها كه وقتى زودتر زنگ مىزنند مىگويند مىدانيم ترافيكِ تلفن اين روزها سنگين است براى همين زودتر زنگ زديم. مثل تبريكهاى سال نو از راههاى دور كه اغلب پيش از تحويل سال گفته مىشود. و تو كه هرچه مىگذرد سختتر و كمتر از ميز كارت جدا مىشوى و با مشغلهى كار زمان را گم مىكنى با اولين تلفن يا پيام مىپرسي «مگر دى شده است؟ چرا يادشان مانده؟»
زادروزت ستایش خرد است
جانِ من چطور يادشان برود كه زادروز تو براى خيلىها چون من ستايش خرد است و انديشه. تقدير كوشايى و ممارست است. جشن پژوهش و جستجو است. تحسين بالندگى و شكوفايى است. زادروزت يادآور داستان آقاى حكمتىِ رگبار است و افسانهى تارا. يادآور سفر دو پسربچه است براى يافتن پدر و مادرى نداشته و حقيقت و مرد دانا. يادآور هشتمين سفر سندباد است و پهلواناكبر. يادآور طومار شيخ شرزين است و كارنامهى بندار بيدخش. يادآور ليلا دختر ادريس است و افرا. يادآور مسافرانى است كه قرار است آينهاى را بياورند براى عروسي و سرگذشت آيت در غريبه و مه. يادآور عيار تنهاست و دنياى مطبوعاتى آقاى اسرارى. يادآور خاطرات هنرپيشهى نقش دوم است و سهرابكشى. يادآور باشو است و وقتى همه خوابيم. يادآور مصائب استاد نويد ماكان است و همسرش مهندس رخشيد فرزين. يادآور آينههاى روبرو است و اشغال. يادآور آرش است و مجلس قربانى سنمار. يادآور ديوان بلخ است و كلاغ. يادآور پرده خانه است و مرگ يزدگرد. يادآور شب هزارويكم است و سگكشى. يادآور فتحنامهى كلات است و ندبه. مگر مىشود اينها را فراموش كرد؟
مگر مىشود ادبيات نمايشى و سينما و تاتر ايران را بدون اين آثار تصور كرد؟ مگر مىشود پژوهش نمايش در ايران را از ياد برد يا هزار افسان كجاست را؟ اين يادداشت قرار بود شخصى باشد؛ از طرف من به تو اما مىخواهم چند تن را در اين شادباشِ به تو شريك كنم.
از دختر جوان شیرازی که با پدرش در حافظیه تولدت را جشن می گیرد تا…
دختر جوان شيرازى كه هرسال پنج ديماه با پدرش به حافظيهى شيراز مىرود با كتابى از تو و ديوان حافظ و با پدرش تولدت را اينچنين جشن مىگيرند. گروه جوانانى كه در خراسان گرد هم مىآيند و نمايشنامهاى از تو را مىخوانند و تحليل مىكنند و پنج دى بر كيك تولد برايت شمع روشن مىكنند. جوانى كه هرسال از كهگيلويه پيام تبريك مىفرستد و آن ديگرى از اهواز كه دوستدار تاتر است. آنكه از تبريز پيام مىفرستد و مىگويد بارهاوبارها آثار تو را خواندن، زندگىاش را زيرورو كرده. و آنها كه در كوه و در ديگر جاها نوشتههاى تو را مىخوانند. شاگردانى كه بخت شركت در كلاسهايت را داشتهاند و اكنون در گوشهوكنار جهان خودشان را مديون آموزههاى تو مىدانند. و آنها كه بهواسطهى آثارت در دلْ خود را شاگرد و وامدار تو مىدانند. آنها كه همكارى با تو را نقطهى طلايى كارنامهى هنرىشان مىدانند و آنها كه آرزو داشتند با تو كار كنند و نشد كه بشود.
و همچنين البته شريك مىكنم نيلوفر و نگار و نياسان فرزندانت را. نازنينم خوشا به حال تو كه در زمانهى تلخىها و زشتىها، كينهها و نفرتها، خشمها و انتقامگرفتنها، زادروزت بهانهاى است براى شادى. خوشا به حال تو كه در دل بيشمارى از مردمان سرزمينت به نيكى جاى دارى و سربلندى كه همواره ارزشهاى انسانى را پاس داشتهاى و جز بزرگى و سرفرازى سرزمينت و مردمانش نخواستى و عمر در اين راه گذاشتهاى. حالا مىتوانم خيال كنم كه مادرت در آن چنددقيقه سكوت به چه فكر مىكرد… تولدت مبارك بهرامْ پسر!
خالق “سگ کشی” در رستوران هندی+عکس
|
سینماروزان: 30 شهریور امسال بهرام بیضایی کارگردان و نویسنده سینما و تئاتر ایران وارد هفتمین سال مهاجرت خود از ایران و اقامت در ایالات متحده شد.
به گزارش سینماروزان در یکی از تازه ترین تصاویر منتشره از بیضایی، او و گروه نمایش “طرب نامه” را بعد از یک تمرین نمایشی سخت در رستوران هندی شاه در شهر سانی ویل کالیفرنیا می بینیم.
مژده شمسایی، افشین هاشمی و کیا موسوی از جمله همراهان بیضایی در رستوران هستند.
در تصویر می بینیم که کنار دست بیضایی حتی کوکاکولا هم دیده نمی شود و به آب معدنی بسنده کرده است.
بهرام بیضایی و تیمی نزدیک به ۵۰ بازیگر، خود را آماده شش اجرای بخش دوم نمایش شادی آور “طربنامه” در دهه سوم ماه اکتبر میکنند.
این اجراها قرار است در پنج شب از دو هفته متوالی در تالاری در شهر سن خوزه کالیفرنیا روی صحنه برود. بخش نخست این نمایش چند ماه قبل در استنفورد به صحنه رفت.(اینجا را بخوانید)
بیضایی و همکاران در رستوران هندی
بهرام بیضایی به بهزاد فراهانی گفت⇐هیچ جای{ایران} نگذاشتند اسم پسرم را در دبیرستان بنویسم!!!
|
سینماژورنال: 30 شهریورماه امسال که بیاید دقیقا 6 سال از مهاجرت بهرام بیضایی و اقامتش در ایالات متحده برای تدریس در دانشگاه استنفورد می کذرد.
به گزارش سینماژورنال در این مدت و بخصوص بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم کم نبودند مدیران سینمایی که ادعا کردند بیضایی می تواند به ایران برگردد و کار کند با این حال بیضایی نه برای کار کردن بلکه حتی برای سر زدن به بستگان هم به وطن بازنگشت.
بهزاد فراهانی از رفقای بیضایی که همچنان خود را شاگرد وی می داند اخیرا در گفتگو با “تماشاگران امروز” به ذکر دیدارش با بیضایی در آمریکا و شرح احوال او پرداخته است.
چه کسی نگذاشت اسم فرزندش را در دبیرستان بنویسد؟
فراهانی با اشاره به درددل با بیضایی بیان داشت: با بیضایی فقط درباره ایران حرف زدیم. می گوید هیچ جا نگذاشتند اسم پسرم را در دبیرستان بنویسم. آوردمش اینجا تا بچه ام درس بخواند. پسرش یکی از نوابغ خوب نسل جوان است و اسمش نیاسان است. مثل پدربزرگش؛ پدر بیضایی شاعری بود به نام ذکایی.
بیضایی در حال تدوین علمیت تخته حوضی است
فراهانی که در “سگ کشی” بیضایی نقش صاحب یک نمایشگاه اتومبیل به نام “خاوری” را بازی کرده بود با اشاره به تلاشهای بیضایی در آکادمیک کردن دانش نمایش تخته حوضی گفت: ما قوانین علمی و مدونی از تئاتر تخت حوضی نداریم…بهرام بیضایی نمایشی نوشته است نردیک به 9 ساعت و خرده ای؛ “طرب نامه” است که به دو بخش تقسیمش کرده. یک بخش که حدود 4 ساعت است و اجرا شده و از آن فیلم گرفته. بخش دیگرش را با 70 بازیگر در حال تمرین است. این بازیگران اکثرا از 300 کیلومتری سانفرانسیکو به آنجا می آیند و تمرین می کنند. همه شان هم ایرانی هستند.
این بازیگر ادامه داد: خیلی از بازیگران نمایش هنرمندند و خیلی هم هم هنرمند نیستند. بیضایی الان در حال تدوین این کار است یعنی دارد علمیت هنر تئاتر تخت حوضی را تثبیت می کند و ضبط می کند برای نسلی که در آینده این کشور می خواهند کار کنند.
سینماژورنال: کامران باختر بازیگری که بیش از هر چیز به خاطر ایفای کاراکتر “سنگستانی” در “سگ کشی” شناخته می شد بعد از مدتی بستری بودن در بیمارستان به دلیل نارسایی کلیوی 18 خرداد درگذشت.
به گزارش سینماژورنال باختر متولد سال 1325 در تهران بود و در آثاری نظیر «فرش باد»، «جهنم سبز»، «تیغ و ابریشم»، «مجازات»، «بلوف»، «افعی»، «طعمه» و «ردپای گرگ» هم ایفای نقش کرده بود اما به یادماندنی ترین کاراکترش همان “سنگستانی” فیلم بیضایی بود.
باختر در “سگ کشی” در قامت یکی از طلبکاران ناصر معاصر ظاهر شده بود؛ طلبکاری که همراه با شرکایی که همه “سنگستانی” نامیده شده بودند، در دل برج سازیهای دهه هفتاد و پوست انداختن تهران، درگیر ساخت و ساز شده بود.
شمایلی از سنگستانی ها با کلاه ایمنی و عینک که در “سگ کشی” تصویر شده بود پیشتر و به صورتی کاملا کوتاه در یکی از سکانسهای “رگبار” هم دیده شده بود.
بازیگرانی که یکی یکی می روند
“سگ کشی” جزو ماندگارترین آثار سینمای ایران و محصول دست کارگردانی به نام بهرام بیضایی است که وقتی یک دهه بعد از “مسافران” توانست فیلمی دیگر را بسازد به سراغ اثری رفت برون گرایانه و البته به شدت صریح که علاوه بر مخاطبان خاص سینمای بیضایی توجه مخاطبان عام را هم به خود جلب کرد.
به گزارش سینماژورنال “سگ کشی” بلحاظ تیم بازیگران اثری پربازیگر به شمار می رود که نزدیک به 60 بازیگر مختلف در آن ایفای نقش کردند. نکته اینجاست که به غیر از مژده شمسایی بازیگر کاراکتر “گلرخ کمالی” بقیه بازیگران تقریبا ایفاگر رلهای مکمل بودند.
در سالهای اخیر اما برخی از بازیگران این فیلم درگذشته اند و برخی نیز کم کار شده اند.
جعفر بزرگی که در فیلم هم نقش مردی مرفه را بازی می کرد که درگذشتش در فیلم زمینه ای است برای پیشبرد درام نخستین بازیگر “سگ کشی” بود که شش سال بعد از ساخت فیلم در سال 1385 درگذشت. جمشید لایق بازیگر نقش پدر کاراکتر اصلی داستان دومین بازیگر مرحوم فیلم بود که در سال 1388 درگذشت. محمود بنفشه خواه بازیگر نقش پدر منشی شرکت ناصر معاصر در سال 1389 درگذشت.
باقر صحرارودی ایفاگر کاراکتر “عیوض” در فیلم چهارمین بازیگری از “سگ کشی” بود که درگذشت. این بازیگر در سال 93 و بعد از مدتی بیماری فوت کرد. عرض پورزارعی بازیگر کاراکتر “دیلاق” دیگر بازیگر این فیلم بود که سال 1395 درگذشت.
با این حساب کامران باختر بازیگر نقش “سنگستانی” ششمین بازیگری از فیلم است که جان به جان آفرین تسلیم کرد.
کامران باختر در پشت سر مژده شمسایی در نمایی از “سگ کشی”
کامران باختر
تختهحوضيها و صد حيف و يك سوال⇐بهرام بيضايي از دغدغه اين روزهايش ميگويد
|
سینماژونال: اینکه بهرام بیضایی بعد از نزدیک به شش سال حضور در دانشگاه استنفورد به ناگاه نوروز 95 تصمیم گرفت نمایشی تخته حوضی و کاملا مفرح با عنوان “طرب نامه” را روی صحنه ببرد(اینجا و اینجارا بخوانید) شگفتی بسیاری از مخاطبان و از جمله دوستداران بیضایی را موجب شد.
به گزارش سینماژورنال این شگفتی و سوالاتی که برخی رسانهها درباره چرایی این انتخاب برای اجرا مطرح کرده بودند سبب ساز آن شد که بهرام بیضایی در تازه ترین گفتگوی خود به صراحت درباره این اجرا صحبت کند.
به دنبال پاسخ یک سوال
وی با بیان اینکه نمایش “طرب نامه” تقدیم شده به “همه مطربان توهین شده در طول تاریخ ایران” درباره انتخاب این نمایش گفت: کسانی در تخته حوضی کار میکردند که استعدادشان از هیچ کس دیگر در جهان کمتر نبود. هیچ کدام نه کنسرواتوار رفتند، نه دانشگاه رفتند، نه موسیقی را جایی خواندند و همیشه به عنوان رقاص و مطرب بهشان توهین شد ولی این حرفه را تحریم نکردند و ایستادند و این حرفه را نگه داشتند.
بیضایی ادامه داد: همیشه سوالم این بود که اگر اینها نویسنده داشتند و اگر اینها اندکی امنیت داشتند و آزادی داشتند تخته حوضی چه میشد.
بهرام بیضایی با اشاره به “طرب نامه” اظهار داشت: این سعی من است برای اینکه بفهمم{در صورت وجود امنیت خاطر مطربان} تخته حوضی چه میشد؟ این یکی از سوالات همیشگی ام است و دارم دنبال جوابش میگردم.
طرب نامه
اجرایی با حمایت نویسنده “معمای هویدا”
به گزارش سینماژورنال بیضایی که از شهریور 89 ایران را ترک کرده و در مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه استنفورد مشغول تدریس است در این مدت نمایشهای دیگری چون “جانا و بلادور”، “سایه بازی” و “گزارش ارداویراف” را هم روی صحنه برده است.
مدیر برنامه مطالعات ایرانشناسی عباس میلانی است؛ مورخی که بیش از هر چیز به خاطر نگارش کتابی با نام “معمای هویدا” شناخته می شود. روی صحنه بردن نمایشهایی نظیر “طرب نامه” نیز با حمایت کامل این مورخ صورت گرفته است.
افشین هاشمی فقط نشسته و ساز می زند
“طرب نامه” با بازی چهل بازیگر(نقش پوش) زن و مرد ایرانی از جمله مژده شمسایی (همسر و از بازیگران ثابت و اصلی کارهای نمایشی و سینمایی بیضایی) در دانشگاه استنفورد آمریکا روی صحنه رفت.
در این اجرا افشین هاشمی بازیگر ایرانی که به تهیه کنندگی رضا میرکریمی و با همکاری محسن قرایی فیلمی به نام “خسته نباشید” را ساخت نیز حضور داشت.
جالب اینجا بود در “طرب نامه” که فضایی شاد و سرخوشانه داشت و اغلب بازیگران آن در حال حرکات موزون دیده می شدند افشین هاشمی نقش یک نوازنده را ایفا می کرد که فقط نشسته بود و ساز می زد. شاید به این خاطر که پذیرفتن نقشی دیگر در این نمایش برایش مشکلاتی را برای فعالیت در داخل ایجاد کند.
نمایی از “طرب نامه”/افشین هاشمی در سمت چپ در حال نواختن کمانچه دیده می شود
بیضایی تازه ترین نمایش خود را به “مطربان گمنام” تقدیم کرد و از چرایی عدم اجرای آن در ایران گفت+عکس
|
سینماژورنال: بهرام بیضایی کارگردان و نویسنده سینما و تئاتر ایران که بیشتر از پنج سال است ایران را ترک کرده و در دانشگاه استنفورد به تدریس مشغول است تازه ترین نمایش خود “طرب نامه” را دومین شنبه و یکشنبه از بهار امسال برابر با هفتم و هشتم فروردین ماه روی صحنه برد.
به گزارش سینماژورنال “طرب نامه” در گونه نمایشهای روحوضی بوده و بعد از “سایه بازی”، “جانا و بلادور” و “گزارش ارداویراف” چهارمین نمایشی است که بیضایی با حمایت مرکز ایران شناسی دانشگاه استنفورد اجرا می کند.
“یورونیوز” در گزارشی که از اجرای این نمایش ارائه داده پاره ای نقطه نظرات بیضایی درباره آن را نیز منعکس کرده است.
سینماژورنال متن این گزارش را ارائه می دهد:
اولین و آخرین تماشاگرانی که “طرب نامه” را می بینند/امکان اجرا در ایران نبود
بیضایی معتقد است کسانیکه نمایش “طربنامه” را می بینند به احتمال زیاد اولین و آخرین تماشاگران آن در تاریخ جهان خواهند بود. بیضایی اعتقاد دارد که اجرای این نمایش جز با پشتیبانی مرکز ایرانشناسی دانشگاه استفورد در هیچ جای دیگر جهان ممکن نخواهد بود. او گفت اجرای این نمایش در ایران ممکن نبود چون مجوز اجرا به آن داده نشد و در جاهای دیگر جهان نیز مخاطب زبان فارسی به اندازه کافی وجود ندارد.
طرب نامه بهرام بیضایی
نمایش کمدی موزیکال و شادی آور “طربنامه” به کارگردانی و نویسندگی بهرام بیضایی با بازی چهل بازیگر(نقش پوش) زن و مرد ایرانی از جمله افشین هاشمی و مژده شمسایی به روی صحنه رفت و در روزهای شنبه و یکشنبه آینده (۱۴ و ۱۵ فروردین) اجرای دیگری انجام میشود.
طرب نامه بهرام بیضایی
تقدیم به همه مطربان گمنام
بیضایی پیش از اجرای این نمایش در سخنانی، نمایش “طربنامه” را به «همۀ مطربان گمنام و خاموش قرنها که جز شادی نخواستند و جز اندوه نبردند» تقدیم کرد. او می گوید که نام «طربنامه» را نیز از یک شعر حافظ گرفته شده است:
حافظ آن روزطربنامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
طرب نامه بهرام بیضایی
به گفتۀ بیضایی، تصویر مطربها و نوازندگان و رقصندگان از دوره ساسانی در نقش برجسته های طاق بستان و بر پیاله ها و بشقاب ها و گلدان های کنده کاری شده باقی است.
افسانه حضور مطربان در ایران
بیضایی در مورد ریشۀ حضور مطرب ها در فرهنگ ایران به دو افسانۀ مهم در این مورد اشاره می کند که یکی از آنها افسانه آوردن سه تا ۹ هزار کولی از هند به وسیله بهرام گور برای سرگرم کردن مردمی است که به این شادی ها دسترسی نداشته اند.
طرب نامه بهرام بیضایی
افسانه دوم نیز داستان سی لحن باربد است که به گفته بیضایی، نوعی موسیقی نمایشی و داستانگو مثل کین ایرج، خون سیاوش، مشکدانه و گنج سوخته بوده است.
بيضايي و اجراي يك نمايش شاد در بهار ۹۵+عکس و فیلم
|
سینماژورنال: بهرام بیضایی نویسنده و کارگردان ایرانی از نیمه 89 که ایران را ترک کرد و برای تدریس به استنفورد رفت تاکنون سه نمایش “سایه بازی”، “جانا و بلادور” و “گزارش ارداویراف” را در آن سوی دنیا روی صحنه برده است.
به گزارش سینماژورنال بیضایی بهار پیشرو هم نمایشی تازه با عنوان “طرب نامه” را در استنفورد اجرا خواهد کرد.
“طرب نامه” همان طور که از نامش هم پیداست یک اثر شبهروحوضی محسوب میشود و جزو نمایشنامههای طربناک یا مضحکه مثل “چهار صندوق” است. این نمایش به قول خود بیضایی در قالب نمایشهای شادیآور است.
در آنونسی که از این نمایش به عنوان “آگهی طرب نامه” منتشر شده است فضای شوخ و شنگ و موزیکالی را شاهد هستیم.
مژده شمسایی همسر بیضایی به مانند همه کارهای اخیر وی بازیگر اصلی این نمایش شادی آور است و افشین هاشمی بازیگر ایرانی نیز در این نمایش ایفای نقش خواهد کرد.
بهرام بیضایی در کنار نویسندگی نمایش و فیلمنامه و کارگردانی، همواره بر روی گونههای مختلف نمایش ایرانی مطالعه کرده است و برای گونههای فراموششده نمایشنامه، نمایشهایی در قالبهای جدید نوشته است.
بخشی از “طرب نامه” را بخوانید:
این طَرَبْنامه نَدارَد بِهتَری / اِمشَبی شَبْزِندهْداری میکُنیم!
خَنده بَر لَبها اگر آیَد خُوش است / زآن که ما دَندانْشُماری میکُنیم!
این تَماشا با نِی و تار آوَریم / رُوزَنی دَر شامِ تاری میکُنیم!
روزِ روشَن تا کِی آیَد هوشْدار / آسمان را پَردهْداری میکُنیم!
روزِگار اَر شُغلِ ما را خوار کَرد / ما بِه وِی آیینهْداری میکُنیم!
یازده سال بعد از اجرا در تئاتر شهر؛ بیضایی بار دیگر “شب هزار و یکم” را روی صحنه میبرد
|
سینماژورنال: بهرام بیضایی نویسنده و کارگردان ایرانی طی این پنج سالی که ایران را برای تدریس در دانشگاه استنفورد ترک کرده هرازگاه آثار نمایشی مانند “جانا و بلادور” و “ارداویراف نامه” را روی صحنه برده است.
به گزارش سینماژورنال در تازه ترین مورد بیضایی تصمیم گرفته نمایش “شب هزارویکم” خویش را در جشنواره ای موسوم به نیکان که در سانفرانسیسکو برگزار می شود با کمک همسرش مژده شمسایی روخوانی کند.
در کنار این نمایشنامه خوانی که چهارم مهر در پارک گلدن گیت سانفرانسیسکو اجرا خواهد شد، گروه موسیقی نوا به سرپرستی امیر نوژن و خوانندگی سینا سرلک نیز برنامه خواهند داشت.
نمایشنامه خوانی با بلیت فروشی
هدف اصلی از برگزاری جشن نیکان چنان که دبیر آن به “شرق” گفته است گردهم آوری ایرانیان در یک روز بخصوص و سخن گفتن از فرهنگ و هنر ایرانی است. در کنار آوازخوانی سینا سرلک و نمایشنامه خوانی بیضایی در این جشن یک نقاشی دیواری هم توسط شرکت کنندگان در مراسم کشیده خواهد شد و البته مراسم سرگرم کننده دیگری هم اجرا خواهد شد.
با این حال نکته اینجاست که برنامه بهرام بیضایی و نیز کنسرت سینا سرلک با گروه نوا با فروش بلیت و دریافت هزینه از مخاطبان اجرا خواهند شد و سایر برنامه های جشن نیکان رایگان است.
نمایشنامه ای که اول بار 11 سال پیش روی صحنه رفت با حضور بازیگرانی چون فرخ نژاد و شبنم فرشادجو!!!
نمایشنامه “شب هزارویکم” که مشتمل بر سه نمایشنامه تکپردهای است اول بار در سال 82 از سوی انتشارات روشنگران منتشر شد و یک سال بعد بیضایی آن را در تالار چهارسوی مجموعه تئاترشهر روی صحنه برد.
در این اجرا که هر سه پرده به صورت متوالی اجرا می شدند بازیگرانی چون مژده شمسایی، پانته آ بهرام، ستاره اسکندری، بهناز جعفری، حمید فرخ نژاد، اکبر زنجانپور، علی عمرانی و البته شبنم فرشادجو که در سالهای اخیر بیشتر به واسطه کار با سریالهای طنز مهران مدیری شناخته می شود(!!!) حضور داشتند.
از ضحاک تا مترجم “هزارویک شب”
پرده اول نمایش “شب هزارویکم” داستان گفته نشده شاه ضحاک و همسرانش شهرناز و ارنواز است.
پرده دوم داستان گفته نشده مترجم گمنامی است که هزار افسان از پارسی به عربی برگرداند و نام آن را “الف لیله و لیله” کرد؛ کتابی که قرن ها بعد در بازگرداندن دوباره به پارسی نام “هزار و یک شب” گرفت.
پرده سوم نیز چند دهه پس از تاریخ چاپ بازگردان “هزار و یک شب” به فارسی –۱۲۸۰ ه. ق- می گذرد و به روزگار ما نزدیک تر است؛ و داستان گفته نشده سرانجام زنی است که هزار و یک شب خواند.
مرگ دیلاقی که به همسر بیضایی سیلی زد!+عکس
|
سینماژورنال: عرش پورزارعی بازیگر نقشهای مکمل سینمای ایران که سابقه ساخت فیلمهای کوتاه هم داشت دیروز درگذشت.
به گزارش سینماژورنال البته که نام پورزارعی نه برای مخاطبان عام سینماها و نه برای منتقدان چندان آشنا نیست اما کمی دقت در سوابق او مشخص می سازد که وی بازیگر نقشی کوتاه در یکی از زیباترین نوآرهای تاریخ سینمای ایران یعنی “سگ کشی” است.
عرش در “سگ کشی” ساخته بهرام بیضایی در قالب کاراکتر “دیلاق” ظاهر شده بود؛ به گزارش سینماژورنال “دیلاق” مردی غول پیکر و اجیرشده بود که برای یک تازه به دوران رسیده به نام “افرندی”(کاظم افرندنیا) کار می کرد و وظیفه اش تهدید “گلرخ کمالی” بود تا درباره اینکه چرا دیرتر از بقیه طلبکاران سراغ او رفته توضیح دهد.
در این نقش عرش سیلی جانانه ای را هم به صورت مژده شمسایی همسر بیضایی که ایفاگر کاراکتر گلرخ کمالی بود نواخت.
جالب اینجاست که همین نقش کوتاه در “سگ کشی” آخرین تجربه بازیگری عرش پورزارعی شد و وی که از اواسط دهه 50 کار بازیگری را آغاز کرده بود بعد از این فیلم دیگر در هیچ اثری ایفای نقش نکرد.
عرش پورزارعی نشسته روی صندلی در پشت صحنه “سگ کشی”
كريم پورزارعي که با نام هنری عرش فعالیت می کرد متولد تبریز بود و نگارش سناریوی “مأموریت آقای شادی” ساخته محمدرضا زهتابی که علیرضا خمسه نقش اصلی اش را بازی میکرد نیز در کارنامه اش به چشم می خورد.
مراسم تشییع عرش پورزارعی پنجشنبه اول مرداد ماه از مقابل منزل این هنرمند از خیابان دربند، میدان باغ شاطر، خیابان میری، کوچه دوستان پلاک 6 انجام میشود.
تصویرسازی مهناز افشار با الهام از همسر بهرام بیضایی+عکس
|
سینماژورنال: مهناز افشار که کل کارنامه بازیگریش در سالهای اخیر متاثر شده است از ازدواجش با فرزند یکی از مشاوران احمدی نژاد هرازگاه تصاویر جالبی را در صفحه اجتماعیش منتشر می کند.
به گزارش سینماژورنال در تازه ترین تصویر افشار با شالی دیده می شود که طراحی منحصربفردی دارد.
تصاویر طراحی شده بر روی این شال از روزنامه های سالهای ابتدایی انقلاب الهام گرفته شده اند به گونه ای که در نگاه اول تصور می شود این بازیگر زن سینما چند روزنامه را بر سر خود قرار داده است.
تصویرسازی مشابه تصویرسازی بیضایی برای همسرش
این تصویرسازی شاید به شدت شبیه باشد به تصویرسازی یکی از نماهای آخرین فیلم بهرام بیضایی یعنی درام حاشیه برانگیز “وقتی همه خوابیم”؛ در آن نما کاراکتر اصلی فیلم با بازی مژده شمسایی برای رهایی از بارانی که یکریز بر سرش می بارید پرتیراژترین روزنامه ورزشی صبح(!) را باز کرده و روی سرش گذاشته بود.
مهناز افشار با شال روزنامه ای
طراحی شال توسط فرزند همکار بی.بی.سی
البته که طراحی شال مهناز افشار را نیما بهنود فرزند مسعود روزنامه نگار ایرانی ساکن لندن و همکار بی.بی.سی.فارسی انجام داده است و احتمالا اگر هم گرته برداری خاصی از اثر بیضایی صورت گرفته باشد ایرادش متوجه نیما بهنود است با این حال افشار نیز با تبلیغ این گرته برداری به اندازه خود در تایید آن نقش داشته است.
بهرام بیضایی: در ایران ظاهرا در مرکز سینما بودم و در واقع بیرون از آن!/در ایران از “مجوز” حرف میزنند و اینجا از ملزومات اجرا!
|
سینماژورنال: بهرام بیضایی شهریور 89 ایران را به مقصد استنفورد کالیفرنیا ایالتی در غرب آمریکا ترک کرد.
او به دعوت دانشگاه استنفورد و برای تدریس در مرکز ایران شناسی این دانشگاه بار سفر بست.
به گزارش سینماژورنال در ماههای ابتدایی بعد از رجعتش بسیاری شرایط فرهنگی دولت دهم را دلیل مهاجرت دانستند اما قریب دو سال بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم بیضایی نه تنها به ایران بازنگشته که همچنان تنها سهمش از اداره نظارت یک موافقت اصولی-با جرح و تعدیل فراوان-برای تولید “مقصد” است!!!
با این حال بیضایی در ینگه دنیا، علاوه بر تدریس نمایشهایی چون “آرش” و “شب هزارویکم” را برخوانی کرده و نمایشهای “جانا و بلادور” و “اردویراف نامه” را نیز روی صحنه برده است.
بیضایی در تازه ترین گفتگویش که با علیرضا اکبری در “اندیشه پویا” انجام شده نکاتی دردناک را در توجه به هنرمندان ایرانی از سوی غربیون و بی توجهی به همین هنرمندان در داخل بیان کرده است.
پرسش از داشتن مجوز درست مثل پتک بود!
به گزارش سینماژورنال بهرام بیضایی با اشاره به نمایش “جانا و بلادور” از رفتارهای مدیریتی در ایران این طور گلایه میکند: {در ایران} در یکی دو تماس تعارفی جشواره نمایشهای سنتی گفتم که متنی برای کار تجربی بر محوریت سایه بازی دارم. نه از خوشحالی جیغ کشیدند و نه به من یا خودشان تبریک گفتند و نه وانمود کردند که اشکالی در خط تلفن است…فقط پرسیدند تصویب شده {یعنی مجوز دارد؟} درست مثل پتک!
پرسش از ملزومات اجرا که جهان را در چشمم عوض کرد
بیضایی در ادامه به مقایسه این رفتار با رفتاری میپردازد که آن طرفیها در برابر وی از خود نشان می دهند. وی بیان میدارد: دو سال پیش اینجا روزی از آرزوی اجرای “جانا و بلادور” حرف میزدم که دیگر از سرم بیرون شده بود. پرسیدند اجرای آن چه میخواهد؟ و یک باره جهان در چشمم عوض شد. به گزارش سینماژورنال بیضایی می افزاید: جای تصویب که در کشور ما نخستین گام مانع سازی در راه بعضیهاست از “شدن”{ملزومات اجرا} شنیدم و شد.
حرف امروز جامعه ایرانی چیست؟ فحش مادر و شعار “مرگ بر”؟
نویسنده نمایشنامه “آرش” درباره اینکه این نمایش بعد از گذشت نیم قرن چقدر میتواند حرف امروز جامعه ایران باشد به صراحت می گوید: چرا هر کس هر چه و هر وقت نوشته باید حرف روز جامعه باشد؟ و حرف امروز جامعه ایرانی چیست؟ فحش مادر و شعار مرگ بر فلان و بهمان؟ یا آنچه از ذهن رسانه های رسمی برمی آید؟ حرف آنهایی که می گویند و نمی شنوند یا آنهایی که حرف نزده روی هوا را مسخ و آن را هو می کنند؟ و راستی کدام بخش از جامعه ایرانی؟
بیضایی ادامه می دهد: آرزو می کردم جامعه ایرانی از روزی که “آرش” نوشته شد قرنها پیشتر رفته باشد و حرف “آرش” را پشت سر گذاشته باشد… شاید “آرش” حرف مردمی است که شنیده نمی شوند.
در ایران ظاهرا در مرکز و محیط سینما و تئاتر بودم و در واقع، بیرون از آن
بیضایی که آخرین اجراهای نمایشی اش در ایران “مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش رخشید فرزین” و “افرا یا روز می گذرد” بوده است درباره تفاوتهای اجرا در ایران و آمریکا اظهار می کند: در ایران ظاهرا در مرکز و محیط سینما و تئاتر بودم و در واقع، بیرون از آن…اما اینجا دور از سینما و تئاتر در دانشگاهم که کارش آموزش است و نه برنامه سازی با این همه شوق ایرانیان اینجا، انگیزه و سرآغاز تجربه های اجرایی ما شد. به گزارش سینماژورنال بیضایی ادامه می دهد: شوق آن همه کسانی که از راههای بعضی به راستی دور برای زیستن در فضای فرهنگی بی اگر و مگر می آیند. حتما کسانی هم هستند که مشکلاتشان را هم با خودشان از ایران آورده اند ولی هستند بسیاری که بجای عادت به گسترش مشکل، پی ریشهیابی و حل مشکل اند.
دلم میخواست معناشناسی شخصی ام از اساطیر ایرانی را منتشر می کردم
بهرام بیضایی درباره تازه ترین کارهای پژوهشی اش چنین می گوید: قرار بود یکی دو صفحه ای درباره خیمه شب بازی بنویسم که به پژوهشی از نو به ویژه درباره سایه بازی رسید. دلم میخواست می رسیدم سامان بندی و معناشناسی شخصی ام از اساطیر ایرانی را سر فرصت می نوشتم و منتشر می کردم. پژوهشهای درسی ام هم باقی مانده…
آرزوی همیشگیام بازنویسی نمایش در ایران بود و هست
بیضایی ادامه می دهد: البته آرزوی همیشگی ام بازنویسی نمایش در ایران بود و هست و افزودن نگفته و نویافته ها که اگر آن همه پشت دربهای بسته ارباب بی مروت دنیا، زندگی تلف نمی کردم الان در دستهای شما بود.