1

صدور پروانه‌ای تازه برای تهیه‌کننده فیلم توقیفی کیمیایی!!+صدور مجوز کارگردانی ستاره اسکندری+صدور چهار پروانه دیگر

سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت در جلسه اخیر خود با ساخت با شش فیلمنامه موافقت کرد.

به گزارش سینماروزان ستاره اسکندری بازیگر سینما و تلویزیون که تجربه کارگردانی تله‌تئاتر داشته، مجوز ساخت فیلمی با نام “خورشید آن ماه” را گرفته به تهیه‌کنندگی منوچهر محمدی. اسکندری از بازیگران کمدی “چپ راست” به تهیه‌کنندگی محمدی هم بوده است.

ناصر شفق تهیه‌کننده فیلم توقیفی “فریاد”مسعود کیمیایی بعد از نزدیک به یک دهه و نیم باز پروانه ساخت گرفته است برای “دومین روز پاییز” که بناست اردلان عاشوری کارگردان سریال ارگانی “گیله‌وا” آن را بسازد.

فهرست کامل پروانه‌های صادره به شرح زیر است:

— “دومین روز پاییز” به تهیه کنندگی ناصر شفق مهر، کارگردانی و نویسندگی اردلان عاشوری

–“خورشید آن ماه” به تهیه کنندگی منوچهر محمدی، کارگردانی ستاره اسکندری و نویسندگی سمیه تاجیک

–“تئوری آلبرت” به تهیه کنندگی جعفر آقاباباییان،کارگردانی و نویسندگی مریم سادات رضوی

–“احمد به تنهایی” به تهیه کنندگی ،کارگردانی و نویسندگی حسین مهکام

–“برای مرجان” به تهیه کنندگی،کارگردانی و نویسندگی حمید زرگرنژاد

–“لاله کبود” به تهیه کنندگی، کارگردانی و نویسندگی مهرشاد کارخانی




در روزهایی که برخی از تعطیلی انجمن می‌گویند و رییس ۳شغله اوج، از تقویت آن⇐بنیانگذار انجمن سینمای دفاع مقدس گفت: بايد نام انجمن را به انجمن سينماي انقلاب، دفاع مقدس و «مبارزه با رباخواري» تغيير داد!!!

سینماروزان: در هفته های گذشته اخباری درباره تغییر وضعیت انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس که در سالهای اخیر درگیر تولید محصولاتی اغلب کم‌مایه از «خاکستر و برف» تا «50 قدم آخر» و «آرام می گیریم» بوده- که تازه دو عنوان از اینها هم توسط قائم مقام انجمن کارگردانی شده(!!!)- منتشر شد؛ برخی از انحلال گفتند و برخی از تعدیل و تبدیل شدن به یک گروه.

واکنش احسان محمدحسنی رییس 3شغله سازمان هنری-رسانه ای اوج که همزمان سرپرستی بنیاد روایت و مدیریت بسیج هنرمندان را برعهده گرفته به این اخبار جالب بود؛ او به جای تعدیل از تقویت انجمن سخن گفت!!! بدون اینکه بگوید تقویت با کدام نیروها؟ و با کدام متد؟ با هسته امتحان پس‌داده پیشین انجمن یا ارجحیت ظاهرالصلاحان غیرمتخصص بر مستقلان متخصص؟

در این میان ناصر شفق تهیه‌کننده آثاری همچون «تقاطع»، «حماسه مجنون» و «مروارید سیاه» که اولین مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس بوده و هفت سالی هم مدیرعاملی آن را برعهده داشت نظرات جالبی را درباره آینده انجمن به «جوان» گفته است.

شفق با اشاره به اینکه این انجمن باید پرچمدار مبارزه با مفاسد اقتصادی باشد بیان داشت: درباره اولويت انجمن، به نظرم امروز بايد انجمن در كنار پرداختن به موضوع انقلاب و دفاع مقدس بايد پرچمدار مبارزه با رباخواري باشد.

شفق ادامه داد: ربا مانند عروسي هزارچهره دارد سيستم اقتصادي ما را از بين مي‌برد و معيشت مردم را در چنگال خون‌آشام خود گرفته است. به نظرم بايد نام انجمن را به انجمن سينماي انقلاب، دفاع مقدس و مبارزه با رباخواري تغيير داد تا با اين پديده زشت كه ناشي از ناديده گرفتن نص صريح قرآن كريم است، مبارزه فرهنگي كرد.




رییسیان همه چیز را گفت⇐کمک فائزه هاشمی به عباس کیارستمی در ماجرای نخل طلا/ تلاشهای سیدضیاء هاشمی برای عدم واگذاری مسئولیت به شمقدری/ رابطه خانوادگی نزدیک عسکرپور با شمقدری/ شباهت ایوبی به مربی والیبالی که نمی‌تواند در فوتبال موفق باشد/ راه‌اندازی خانه سینما با الگوی شوروی سوسیالیستی/پاره شدن حکمی که ضرغامی برای ریاست ناصر شفق بر خانه سینما زد و…

سینماژورنال: گفتگوی علیرضا رییسیان در برنامه اینترنتی “35” با فریدون جیرانی گفتگویی پر از نکته بود.

به گزارش سینماژورنال بخشی از شمول این گفتگو را پیشتر ارائه کردیم.(اینجا را بخوانید)

بخشهای خواندنی دیگری از این گفتگو که توسط تحریریه سینماژورنال استخراج شده را در ادامه بخوانید:

کمک فائزه هاشمی به کیارستمی

کیارستمی همچنان معتبرترین فیلمساز ایران در سطح جهان است؛ او سینمایی دارد که در نقاطی از دنیا و از جمله آسیای جنوب شرقی تقلید میشود و این تفاوت او با دیگران است.
بعد از دریافت نخل طلای کن توسط عباس کیارستمی و به هنگام ورود وی به ایران شنیده بودیم که بناست گروهی برای تظاهرات به فرودگاه بروند. در نتیجه من از یک دوست کارگردان که الان ایران نیست کمک خواستم. او نیز در تماس با فائزه هاشمی شرایطی را فراهم کرد تا کیارستمی بتواند از در پشتی فرودگاه مهرآباد خارج شود.

سیدضیاء هاشمی به دیدار مقامات رفت تا نگذارد شمقدری رییس شود

سال 84 گروهی از سینماگران از جمله سیدضیاء هاشمی نزد مقامات بالای دولتی و حتی بیت رهبری رفتند تا نگذارند هیات اسلامی هنرمندان و شخص شمقدری امور را در دست گیرند. در نتیجه صفارهرندی وزیر ارشاد، محمدرضا جعفری جلوه را که رابطه قدیمی با وی داشت به عنوان رییس سازمان سینمایی تعیین کرد.

خودشان هم واهمه حضور در مجمع را داشتند

وقتی برای اولین بار تصمیم گرفته شد کارگردانانی امثال محمدمهدی عسکرپور و رضا میرکریمی در مجمع انتخاب هیأت مدیره خانه سینما به عنوان نمایندگان کانون کارگردانان شرکت کنند حتی خودشان هم واهمه حضور در مجمع را داشتند اما من همواره کنار آنها بودم و در مجمع چنان آنها را معرفی می کردم که در نهایت به هیأت مدیره راه یافتند.

عسکرپور و شمقدری رابطه نزدیکی داشتند و بچه هایشان آنها را “عمو” خطاب می کردند!

ریشه اختلافات طرفین درگیر در خانه سینما نمیدانم کجا بود اما میدانم که شمقدری و عسکرپور از سالها قبلتر یعنی زمان حضور عسکرپور در مرکز گسترش و بعد فارابی، رابطه خانوادگی نزدیکی داشتند و بچه هایشان آنها را “عمو” خطاب می کردند.

نه توحیدی حرف زد نه تارخ و نه عسکرپور

قبل از آن که محمد حسینی از مجلس رای اعتماد بگیرد و وزیر ارشاد شود به همراه برخی از اعضای هیات مدیره خانه سینما و از جمله فرهاد توحیدی، محمدمهدی عسکرپور، امین تارخ و محسن هاشمی به واسطه برادرخانم محمد حسینی به دیدار وی رفتیم. آنجا ایشان پرسید پیشنهاد شما برای معاونت سینما کیست و هیچ کدام از این دوستان حرفی نزد حتی عسکرپور که در این نشست کلی صحبت کرد هم کلمه ای در این باره چیزی نگفت.
قبلترش که بحثی درباره حضور عسکرپور به عنوان معاون سینمایی دولت یازدهم صورت گرفته بود من به عسکرپور گفتم اتفاقا تو خیلی هم از این جریان دور نیستی!

ایوبی مانند مربی والیبالی است که نمی تواند در فوتبال موفق باشد

ایوبی آدم روشنفکر و مثبتی است اما مساله اینجاست که مربی والیبال هیچ وقت نمی تواند در فوتبال موفق باشد هرچند هر دو ورزش هم توپ دارند و هم تور!!

در جریان انحلال خانه سینما، تیر اول را عسکرپور زد

طیف عسکرپور در دو سال اول شمقدری ابدا مشکلی با او نداشتند و در جشنواره ها هم شرکت می کردند و جایزه می گرفتند. در جریان درگیری انحلال هم
تیر اول را عسکرپور شلیک کرد که نامه ای هتاکانه نوشت به وزیر ارشاد؛ ضمن اینکه از مدتها قبل گرفت و گیرهای اساسنامه هویدا شده بود و حتی جعفری جلوه هم به آن اذعان کرده بود.

خانه سینما را شورای فرهنگ عمومی منحل کرد

یادم می آید شمقدری در محفلی چند نفره به اسم جلاله الله قسم خورد که من تقصیری نداشتم در بسته شدن خانه سینما.
واقعیت هم این بود که در شورای فرهنگ عمومی این اتفاق افتاده بود و بسیاری از آنها که در ظاهر موافق خانه سینما بودند در آنجا به انحلالش رای دادند!!! اصلا معاونت سینمایی طرح انحلال را ارجاع نداده بود به شورای فرهنگ عمومی و این کار را دفتر حقوقی انجام داده بود.
خانه سینما در درگیری های پیش آمده به جای استفاده از اعضاء و بدنه صنف از جریانات سیاسی کمک گرفت و همین باعث ادامه کشمکش شد.

احمدی نژاد سه بار خواستار بازگشایی خانه سینما شد اما بده بستان خانه سینما با یک جناح سیاسی مانع این کار شد

جوزانی گفت در شورایعالی سینما احمدی نژاد نه یک بار بلکه سه بار گفت بروید و خانه سینما را باز کنید اما خانه سینما باز نشد و در مقابل مقاومتهایی صورت گرفت که باز نشود. چرا؟ چون وقتی صنف درگیر بده بستان سیاسی میشود آن جناح سیاسی خاص است که موقعیت صنف را تعیین میکند و نه بدنه صنف.

ضرغامی، شفق را فرستاد که مدیرعامل خانه سینما شود

در سال 75 عزت ا.. ضرغامی ناصر شفق را با حکم مدیرعاملی به مجمع عمومی خانه سینما فرستاد اما تلاش امثال من برای جلوگیری از عدم ورود صنف به بازیهای سیاسی باعث شد آن حکم پاره شود! حتی در آن زمان نامه ای زده بودند که نه تنها خانه سینما تعطیل شود که دفتر من و دفتر سیف ا.. داد هم تعطیل شود اما باز هم قدرت صنف باعث وتو شدن آن نامه ها شد.

خانه سینما را با الگوی شوروی سوسیالیستی راه انداختند

خانه سینما را با الگوی خانه سینمای اتحاد جماهیر شوروی قبل از فروپاشی راه انداختند در حالی که فارغ از آمریکا و کشورهایی مانند فرانسه، در روسیه کنونی هم چیزی به نام خانه سینمای دولتی وجود ندارد.
به جایش یک آکادمی سینما وجود دارد که کارهای ارتقای فرهنگی را برعهده گرفته و یک سندیکا که امور صنفی و حل مشکلات رفاهی، معیشتی و بیمه و مانند آن را سامان می دهد.




حل مشكل كمبود سالن سينما با طرح هاي ترومني يك قرن پيش!⇒يك مدير سينمايي خبر داد

سینماژورنال: عدم توزیع سالنهای سینمایی در شهرستانهای ایران مشکلی است که تقریبا اغلب تهیه کنندگان و پخش کنندگان ایرانی به آن واقفند.

به گزارش سینماژورنال همین مسأله بوده که باعث شده جهت دهی فروش فیلمها از تهران و یکی دو پردیسی صورت گیرد که بخش عمده فروش را به خود اختصاص می دهند.

اصلی ترین روش مقابله با این مسأله تأسیس سالنهای سینمایی مختلف در شهرستانهای دور و نزدیک است؛ سالنهایی که ظرفیت آنها منطبق با ظرفیت ساکنان هر منطقه تعیین شود.

در یک دهه گذشته بودند برخی سینماگران ایرانی نظیر ناصر شفق تهيه كننده آثار دفاع مقدسي دهه هفتاد که خبر از طرحي به نام ساخت سيصد سالن كوچك در كل كشور داده بود، طرحي كه گويا با تأمين بودجه اوليه تا پاي اجرايي شدن پيش رفت ولي درنهايت به عللي كه هيچگاه گفته نشد، عقيم ماند.

حالا اما یکی از مدیران زیرین سازمان سینمایی بدون توجه به مسأله نیاز مناطق محتلف کشور به سالنهایی که برایشان ارزش افزوده فرهنگی ایجاد کند، برنامه سازمان زیرمجموعه خود برای حل مشکل فقدان سینما در شهرستانها را راه‌اندازی “سینماسیار” دانسته است؛ یعنی شیوه‌ای که بیشتر از یک قرن پیش رایج بود!

راه اندازی سینماسیار براساس مامورتی که سازمان سینمایی محول کرده

سیدمصطفی ابطحی مدیرعامل مؤسسه رسانه های تصویری به “مهر” گفته است: «سینما سیار» از دیگر پروژه هایی است که در مؤسسه رسانه های تصویری دنبال می شود. بر اساس ماموریتی که رییس سازمان سینمایی به این مؤسسه محول کرده است، بعد از تلاش و رایزنی های مختلف به این جمع بندی رسیدیم که برای استان هایی که سینما ندارند و برای مردمی که هیچ دسترسی به سینما ندارند، بتوانیم پروژه «سینمای سیار» را فعال کنیم. این پروژه در کشورهای دیگر به خصوص در چین فعال است.

وی ادامه داده است: در این زمینه یک دستگاه «سینما سیار» در چین را مورد بررسی قرار دادیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که از طریق تولیدات داخلی می توانیم دستگاهی به مراتب بهتر و قوی تر و با کیفیت بهتر در این زمینه تولید کنیم. در همین راستا قراردادی هم منعقد شد و بر اساس برنامه ریزی انجام شده در تابستان سال ۹۵، ۱۰۰ دستگاه «سینما سیار» برای استفاده در استان های محروم و شهرهایی که فاقد سینما هستند، آماده می شود و مردم می توانند فیلم های روز سینمایی را در سینما سیار مشاهده کنند و با این طرح تعداد مخاطبان افزایش پیدا می کند.

سابقه سینمای سیار دقیقا به 108 سال قبل بازمی گردد

به گزارش سینماژورنال تلاش یک مجموعه سازمان سینمایی برای راه اندازی سینماسیار در شهرستانها در شرایطی است که سابقه استفاده از این متد در ایران به بیشتر از صد سال پیش بازمی گردد یعنی حوالی سال 1287 که اولین سینمای سیار توسط کارشناسان انگلیسی(!) شرکت نفت وارد آبادان و اهواز شد؛ این سینماهای سیار بیشتر به نمایش فیلمهای تبلیغاتی و آموزشی در اموری چون رعایت مسائل بهداشتی و چگونگی استفاده از مظاهر تمدن مدرن که بنا بود وارد کشور شود می پرداخت.

البته که این رویه بعدها یکی از جلوه‌های اصل چهاری شد که هری ترومن رییس جمهور ایالات متحده با ادعای کمک به توسعه کشورهای عقب افتاده راه انداخت.

در زمان اندروید سینماسیار به چه کار می آید؟

حالا بعد از گذشت یک قرن و اندی گویا نقطه ای گذاشته شده بر تاریخچه تأسیس سینما در ایران و دوباره سرخط آمده ایم و بناست از نو شروع کنیم به آشنایی مخاطبان ایرانی با سینماسیار!

با این تفاوت که در انتهای قرن سیزدهم خورشیدی نه خبری از ماهواره های دیجیتال بود و نه خبری از تلفنهای اندروید و سینماسیار کلی جاذبه برای مردمان داشت اما حالا در اواخر قرن چهاردهم بسیاری از مردمان حتی در نقاط دورافتاده نیز سال خود را با برنامه های شبکه های ماهواره ای تحویل می کنند و تحولات اجتماعی را با گوشیهای اندروید رصد می کنند و در این شرایط فرستادن سینماسیار برای آنها به نوعی شوخی شبیه است.




اظهارات عجیب و غریب نویسنده اولیه “اسب سفید پادشاه”: این فیلم می‌توانست توسط ملاقلی‌پور یا بنی‌اعتماد ساخته شود/فیلم فعلی حتی پول پوسترهایش را هم درنیاورد

سینماژورنال: تازه ترین محصول سینمایی محمدحسین لطیفی کارگردانی که همچنان بواسطه درام جنگی “روز سوم” می شناسیمش ملودرامی بود به نام “اسب سفید پادشاه”.

به گزارش سینماژورنال فیلم لطیفی به هنگام اکران بواسطه تغییر یک باره پوسترهایش و آمدن تصویری گل درشت از خواننده تیتراژ در پوسترها بحث برانگیز شد و حالا نیز پیمان عباسی نویسنده فیلمنامه آثاری چون “زن بدلی” و “پرتقال خونی” با نگارش یادداشتی برای “سوره سینما” اظهارات عجیبی را درباره مالکیت “اسب سفید پادشاه” بیان کرده است.

شگفتی از آنجاست که این نویسنده از یک طرف ادعا کرده که خودش یک دهه قبل فیلمنامه را به ناصر شفق فروخته و مالکیت فیلمنامه از آن شفق بوده تا در نهایت بعد از سالها رایت آن به محمدحسین لطیفی واگذار شده و وی آن را ساخته است و از طرف دیگر می گوید چرا فیلمنامه ای که یازده سال قبل از وی یک میلیون خریده شده بود الان 30 میلیون فروخته شده است!

شگفتی وقتی کمال می یابد که این نویسنده در دو جای یادداشتش می گوید خوشحال است که در فیلم نامی از او برده نشده اما در عین حال ناراحت است از اینکه چرا در این پروژه با او مثل یک نویسنده مرده برخورده شده است.

عباسی این مساله را هم بیان کرده که این فیلمنامه می توانست توسط کارگردانهایی مانند رسول ملاقلی پور و رخشان بنی اعتماد ساخته شود و بهترین خاطره وی شود اما حیف که لطیفی با سلیقه خود فیلمنامه را تغییر داده و …

سینماژورنال متن کامل یادداشت این نویسنده را ارائه می دهد:

ناصر شفق فیلمنامه را 1 میلیون خرید

اولین سناریویی که در زندگی ام فروختم ابتدا «خراش» نام داشت که یازده سال پیش ناصر شفق آن را به قیمت یک میلیون تومان از من خرید. آن زمان چند کارگردان بزرگ تمایل داشتند این فیلمنامه را کار کنند. «خراش» قصه اجتماعی و خوبی بود اما ناصرشفق به خاطر وسواسش انتظار داشت سرفرصتی مناسب آنطور که دلش می‌خواهد کار را تولید کند اما مشغله هایش مانع این کار شد. محمدحسین لطیفی هم به داستان علاقه نشان داد و ما دوبار در سال‌های ۸۶ و ۸۹ برای خرید قصه از ناصر شفق اقدام کردیم تا اینکه تهیه کننده به لطیفی گفت اگر به انجام این پروژه علاقمندی کار را باهم بسازیم. در نتیجه پروانه ساخت فیلم با نام «هی هی ابرسفید» صادر شد ولی این دو نفر در روند تولید به توافق نرسیدند و پروژه کنسل شد. تا اینکه چندوقت پیش خبردار شدم لطیفی فیلمنامه را به مبلغ سی میلیون تومان خریده است.

خدا را شکر که نامی از من برده نشد

نکته آزار دهنده برای من مطلع نشدن از این اتفاق بود. آنها با من مثل یک نویسنده مرده برخورد کردند. لطیفی سناریو را خرید،بازنویسی کرد و جالب اینکه در خبرها گفته این قصه‌ای است که سالها روی آن تمرکز کرده. در صورتی طرح و فیلمنامه صد در صد متعلق به من است و حتی سکانس‌هایی که علی طباطبایی بازی کرد بخشی از خاطرات دوران سربازی من بود که در داستان آورده بودم. سناریو با دستکاری عجیب و غریب، بدون اطلاع من تغییر کرد و نام فیلم هم «اسب سفید پادشاه» شد. من روز دوم فیلمبرداری در جریان همه این اتفاقات قرار گرفتم و وقتی فیلم را تماشا کردم، دیدم هیچ نامی از من برده نشده است. البته خدا را بابت این موضوع شکر می‌کنم. فیلم آنقدر بد است که حذف نامم خوشحالم کرد.

می توانست بهترین خاطره من باشد و توسط آدم‌هایی چون مرحوم رسول ملاقلی پور و رخشان بنی اعتماد در آن سال‌ها ساخته شود

این فیلم متاسفانه آنقدر بد و با کج فهمی ساخته شده که بعید نبود، حتی پول پوسترهایش را هم در نیاورد. برای من فقط دلگیری و حال بد بجا مانده از فیلمنامه‌ای که می توانست بهترین خاطره من باشد و توسط آدم‌هایی چون مرحوم رسول ملاقلی پور و رخشان بنی اعتماد در آن سال‌ها ساخته شود. فیلمنامه ای که زمان خودش بسیار قابل اعتنا بود بواسطه تحولاتی عجیب و غریب با سلیقه لطیفی بدون هیچ هماهنگی و اعمال نظری روی پرده رفت. تنها اعتراضی که کردم در صفحه شخصی ام یادداشتی منتشر کردم و گلایه ام را نشان دادم.

خوشحالم که نامی از من برده نشد

داستان تقریبا همان است که من نوشتم اما یک سوم پایانی فیلم کلا تغییر کرد و حرف فیلم چیز دیگری شد ضمن اینکه فیلمنامه مربوط به ۱۱سال قبل است. فیلمنامه هایی که شش ماه قبل نوشتم الان اجازه نمی دهم بدون بازنویسی جلوی دوربین برود چرا که سینما به شدت روبه جلو حرکت می کند. زمانی که من این فیلمنامه را نوشتم هنوز فیلم هایی از این جنس وجود نداشت، این تیپ فیلم ها در سینمای ما نبودند، بعدها آثاری در طول این سال‌ها ساخته شد که طبیعتا نوشته من را بیات می کرد. فقط یک نفر می توانست آن را تازه کند آن هم من بودم که می‌دانستم بر چه اساسی نوشته شده و اگر قرار است قصه امروز روایت شود چه تغییراتی لازم است. اینها در وهله اول به خودشان و فیلمنامه آسیب زدند بعد هم به جنبه های روحی من. به همین خاطر خوشحالم که نامی از من برده نشد. فیلمی که روی پرده دیدید از نظر من هم قابل دفاع نیست، اما می توانست همین خط با به روز رسانی فیلمنامه و ادبیات امروز سینمای ایران و تجربه هایی که طی این سالها به دست آمده بهتر شود.

«اسب سفید پادشاه»  قابل دفاع نیست

اگر بخواهم کل صحبت هایم را در یک جمله خلاصه کنم در این پروژه با من مثل یک نویسنده مرده برخورد شد. متنی از من را برداشتند هر جا دلشان خواست با همان کهنگی باقی گذاشتند هرقدر هم زورشان رسید تغییر دادند و دست آخر هم به نام خودشان ثبت کردند. بدون اینکه احترامی برای من قایل شوند. من یازده سال پیش یک میلیون بابت کارم دستمزد گرفتم الان فیلمنامه را به سی برابر قیمت خریدند ولی هیچ اطلاعی به من ندادند. تنها حرفی که در صفحه شخصی ام خطاب به محمدحسین لطیفی گفتم اینکه شخصیت هایی که یازده سال در ذهن تو می‌مانند حرمت دارند. کسی که آنها را خلق کرده حرمت دارد. تا زمانی که حرمت ها را زیرپا می گذاریم خروجی فیلم می‌شود یک چیز بنجل که هرکه ببیند می‌گوید اصلا چه فیلمی هست که سرش دعوا باشد. «اسب سفید پادشاه» در هیچ زمینه قابل دفاع نیست.