1

توصیه #پولی کارگردان #کوچه_مردها به جوانان!

سینماروزان/مهدی فلاح: مراسم رونمایی و اکران افتتاحیه فیلم مستند داستانی «ابر مرد سینما» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی نادر طریقت چهارم آذرماه در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.

در ابتدای این مراسم یاد بیتا فرهی بازیگر  فقید سینمای ایر‌ان گرامی داشته شد و در ادامه نادر طریقت با تشکر از همه حاضران در سالن گفت: خوشحالم که این فیلم پس از سال‌ها امکان اکران پیدا کرده است و علاقمندان سینما می‌توانند آن را تماشا کنند. قرار بود این مراسم را حدود یک ماه قبل برگزار کنیم اما بدلیل درگذشت درد‌ناک داریوش مهرجویی کارگردان سینما و وحیده محمدی‌فر فیلمنامه‌نویس، این مراسم را با بیش از ۴۰ روز تاخیر برگزار کردیم.

سعید مطلبی فیلمنامه‌نویس و کارگردان سینما نیز با اشاره به دوستی و آشنایی خود با ناصر ملک‌مطیعی گفت: ناصر ملک‌مطیعی هنرمند مردم‌داری بود و نشان داد که انتشار عکس بزرگ بر سردر سینما کسی را هنرمند و بازیگر نمی‌کند بلکه آن چیزی که باعث هنرمند بودن می‌شود  این است که بعد از سال‌ها از مرگ او، درباره‌اش صحبت کنند.

نویسنده برزخیها، دادا و محاکمه با خطاب قرار دادن جوانان گفت: توجه کنید به اینکه نباید از هر دستی در سینما -پول گرفت. این روزها من غصه دارم زیرا برخی افراد با پول و رابطه وارد سینما و وصل به سینما می‌شوند در حالی که برخی هنرمندان و سینماگران در حاشیه هستند و بسیاری از حال هم بی‌خبر هستیم.

کارگردان #کوچه_مردها و تدوینگر #تاراج با اشاره به اهمیت و نقش تهیه‌کنندگان در سینما گفت: تنها راهکار و امیدی که برای بهبود سینما وجود دارد این است که یک اتحادیه قدرتمند متشکل از همه تهیه‌کنندگان تشکیل شود تا همه از کار هم خبر داشته باشند.

وی ادامه داد: کسانی که در سینما کار می‌کنند عاشق سینما هستند و ما به کارمان در سینما افتخار می‌کنیم و وقتی نتوانیم در سینما کار کنیم انگار عشقمان را از ما گرفته‌اند.

در ادامه این مراسم از مسعود کیمیایی، محمد متوسلانی، سعید مطلبی، عبدالله علیخانی و محمدعلی تبریزیان(همایون) با اهدای لوح و تندیس جوانمردی بخاطر یک عمر حضور انسانی و جوانمردانه در عرصه سینما تقدیر شد.

توصیه مالی سعید مطلبی به جوانان
توصیه مالی سعید مطلبی به جوانان

حسین فرحبخش تهیه‌کننده سینما در این مراسم گفت: افرادی که این روزها در تریبون های مختلف می‌گویند جای سعید مطلبی خالی است ای کاش در این چهل سال می‌گفتند که چرا جای سعید مطلبی و همایون و… خالی است. خودم جزو افرادی بودم در زمانی که کسی جرأت نداشت با این دوستان حرف بزند، با آنها کار می‌کردم و سعی می‌کردم از مشاوره های آنها استفاده کند. الان زیادی دیر است برای ژست حمایت از بازیگران و هنرمندانی که ابتدای انقلاب و به دستور مدیران -بعدا اصلاح طلب- دهه شصت ممنوع‌کار شدند. لعنت بر آنها که ناصر و فردین و … را ممنوع‌کار کردند و آن قدر وقیحند که هنوز هم از کار خود عذر نمی‌خواهند.

مسعود کیمیایی در این مراسم حضور نداشت. لوح و تندیس وی را جواد طوسی به نمایندگی از او دریافت کرد.
فیلم مستند داستانی «ابر مرد سینما» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی نادر طریقت در رابطه با زندگینامه زنده‌یاد ناصر ملک‌مطیعی بازیگر سینما و تئاتر ساخته شده و از هشتم آذرماه در سینماهای منتخب گروه سینمایی هنر و تجربه اکران می‌شود.




دو ادعا از سوی داریوش باباییان تهیه‌کننده سینما: #فردین از خوشحالی فوت کرد!!/بابک زنجانی بابت دو پلان، دویست میلیون به #ناصر داد!!

سینماروزان: داریوش باباییان تهیه‌کننده سینما و مدیر شکوفافیلم در گفتگویی تفصیلی با ایرنا دو ادعا طرح کرده درباره محمدعلی فردین و ناصر ملک‌مطیعی.

داریوش باباییان به خبرگزاری ایرنا گفت: ایرج خواجه امیری دوست اصفهانی من است و با او رفافتی دیرینه دارم. من فیلم زندگینامه ایرج را زمانی ساختم که محمدعلی فردین هنوز زنده بود. آن زمان عطاالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. فردین هم اجازه کار هنوز در ایران نداشت و وقتی شنید مجوز کار کردنش صادر شده از خوشحالی فوت کرد!!

وی ادامه داد: فردین خیلی دنبال این بود که مثل ایرج قادری مجوز کار بگیرد اما به او اجازه کار ندادند. یک روز چهارشنبه بود که به او گفته بودند به شما خبر می‌دهیم که میتوانی کار کنی یا نه. بعد از دو روز تعطیلی، شنبه ظهر به او خبر داده بودند که می‌تواند در ایران بازی کند و مجوز کارش صادر شده است و ساعت ۶ بعدازظهر همان روز در خانه تمام کرد!!

داریوش باباییان که پخش آخرین فیلم ناصر ملک مطیعی با عنوان #نقش_نگار را برعهده داشته، اظهار داشت: مدیر سورینت‌فیلم-دفتر سینمایی بابک زنجانی- محمود دینی بازیگر سریال آئینه عبرت بود. دینی از سریال آئینه عبرت رفیق من بود. یک روز به من زنگ زد و گفت داریوش هرکس می‌آید در این دفتر، فقط می‌خواهد پولی به جيب بزند و برود، بیا اینجا. من به دفتر او رفتم. این جریان مربوط به دو هفته قبل از بازداشت بابک زنجانی بود. رفتم آنجا و نشستیم و گپ زدیم.

باباییان ادامه داد: اینها سه فیلم تولید کرده بودند یکی ۱۳ ساخته هومن سیدی، دیگری هیچ کجا هیچکس به کارگردانی ابراهیم شیبانی و دیگری فیلم نقش و نگار ساخته علی عطشانی. نقش نگار را می‌خواستند پخش کنند و برای این کار مرا دعوت کرده بودند. آنها گفتند این فیلم تقریباً آزاد شده ولی همچنان توقیف است. دلیلش هم بازی کوتاه ناصر ملک مطیعی در این فیلم بود. در این فیلم ملک مطیعی در دو پلان می‌آید و چیزی می‌گوید و می‌رود. بابک زنجانی بابت همین دو پلان و برای کمک مالی به ملک مطیعی، دویست میلیون تومان به او دستمزد داده بود!!!

دو ادعا از سوی داریوش باباییان تهیه‌کننده سینما:#فردین از خوشحالی فوت کرد!!/بابک زنجانی بابت دو پلان، دویست میلیون به #ناصر داد!!
دو ادعا از سوی داریوش باباییان تهیه‌کننده سینما:
#فردین از خوشحالی فوت کرد!!/بابک زنجانی بابت دو پلان، دویست میلیون به #ناصر داد!!




ابراز علاقه بهروز شعیبی برای بازسازی فیلمی با بازی ناصر ملک مطیعی!

سینماروزان: اقتباس یک ویژگی دارد و آن هم اینکه انگار از یک مرحله اولیه برای اثر مکتوب دراماتیک گذر میکنیم و به جایگاه بهتری می‌رسیم یعتی یک نفر تخیلی را شکل می‌دهد و آن را در نظام تصویر می‌نگارد.

بهروز شعیبی کارگردان فیلم روی پرده #بدون_قرار_قبلی با بیان مطلب فوق به روزنامه شرق گفت: البته یکی از اقتباس‌هایی که می‌تواند موثر باشد اقتباس از فیلم‌های دیگر است.این اقتباسی است که از آن محروم هستیم و می‌تواند در سینما شکل گیرد. خوب است که از آثار سینمایی خودمان در گذشته اقتباس کنیم و آنها را با یک ريتم تصویری جدید ارائه کنیم.

شعیبی درباره علایق خود برای بازسازی گفت: فیلم‌های زیادی بوده که دوست داشتم آنها را بازسازی کنم ولی به طور خاص قصه #سه‌قاپ زکریا هاشمی را که خودش یک بار آن را ساخت، خیلی دوست دارم و مایلم بازسازی کنم!!!

بد نیست بدانید #سه_قاپ فیلمی ایرانی به‌کارگردانی و نویسندگی #زکریا_هاشمی ساخته ی سال ۱۳۵۰ است. این اولین فیلم بلند هاشمی در مقام کارگردان بود. از بازیگران فیلم میتوان به ناصر ملک مطیعی، بهمن مفید، شهروز رامتین، حسین گیل، شهرزاد، یدالله شیراندامی و حسن خیاط باشی اشاره کرد.

داستان فیلم درباره برزو (ناصر ملک‌مطیعی) و زن جوانش (مروارید) است که تازه زندگی مشترکشان را شروع کرده‌اند و درحالی‌که زن نیازمند توجه بیشتر شوهر است، برزو سرگرم قمار است. قمار و دعواوگریز ادامه دارد تا آنکه برزو می‌فهمد که زنش باردار است. او حالا تصمیم می‌گیرد که دیگر قمار را کنار بگذارد. اما برای خواهر دوست و همپای همیشگی قمارهایش، علی (بهمن مفید) خواستگار آمده و خانوادهٔ او به مقداری پول نیاز دارند. آخرین قمار برزو برای تهیهٔ پول جهاز خواهر دوستش است. اما این بازی آخر به یک درگیری خونین تبدیل می‌شود. علی کشته می‌شود و برزو فقط فرصت می‌کند که تن خونینش را به خانه و همسر همیشه منتظرش برساند و در آنجا بمیرد.

ابراز علاقه بهروز شعیبی برای بازسازی فیلم سه قاپ
ابراز علاقه بهروز شعیبی برای بازسازی فیلم سه قاپ




محمد بهشتی ادبیات مطنطن را کنار گذاشت و رک و راست، حرف دلش را زد⇐ چرا بازجويي ما به‌عنوان مدیران سینمای دهه ۶۰ تمام نمي‌شود و بايد همچنان محاکمه شويم؟/انگار کس دیگری نیست که دشنام بخورد و همه دشنامهای مدیریتی دهه ۶۰ باید نثار ما شود!!/آنها که فیلم “نار و نی” را نقد می‌کنند اصلا این فیلم را دیده‌اند؟؟!!/”نار و نی” بدون حمایت فارابی و در بخش خصوصی تولید شد!!!/ در دهه ۶۰ کساني که به طور سمبليک، يادآور «متن» سينماي قبل از انقلاب بودند(مثل مرحوم فردين، ملک‌مطيعي، بيک‌ايمانوردي، ايرج قادري و امثالهم) باید به حاشیه رانده می‌شدند!!/آن زمان سينما غالبا متبادرکننده فحشا بود و اتفاقا کساني که متأسفانه سمبل اين سينما بودند، افرادي بسيار شريف بودند!!/وقتی موزه سینما راه افتاد حتی امثال حسن حبیبی(معاون اول رییس جمهور) هم نمی‌دانستند نخل طلا چیست؟؟؟/همان‌ها که در حوزه هنری دهه ۶۰ علیه ما فشار آوردند بعدها از من حلاليت طلبيدند!/در بیست سال اخیر سینمای جدی، حاشیه‌نشین شده و سینمای مبتذل به متن آمده!!/در دولت روحاني، همچنان «متن»، سينماي مبتذل است و «حاشيه»، سينماي جدي ما شده؛ هرچند بظاهر با عنوان سينماي «هنر و تجربه» از آن حمايت مي‌شود اما در حاشيه نگه داشته شده!!/چرا سينماگران جدي ما درون فضاي موش و گربه‌بازي که از دوره احمدي‌نژاد شروع شد گير افتاده‌اند؟؟!/چرا سينماي جدي ما به ابتذال ژورناليسم افتاده؟/عجبا که بزرگان سینمای فعلی، مدعیند مشکل فرهنگ ندارند و مشکلشان، تراولینگ است؛ درست مثل او که در حال دمر، آب می‌خورد!!!/سرمایه‌گذاری عظیم برخی نهادها، سینما را از مسیر واقعی خودش خارج کرده!/این نهادها مانند باغبانی هستند که به‌جای کمک به رشد گل و میوه، خودش گل و میوه می‌سازد!!!

سینماروزان: محمد بهشتی -که چه بخواهد و چه نخواهد- از او به‌عنوان معمار سینمای گلخانه‌ای پس از انقلاب و دلیل رشد و نمو سینمایی ضدمخاطب موسوم به جشنواره‌ای یاد می‌شود در یک دهه اخیر بیش از هر زمان دیگری با نقد کارنامه مدیریتی روبرو بوده؛ به‌خصوص که علیرغم عدم حضور مستقیم در بطن سینما همچنان برخی از رشدیافتگان در دستگاه مدیریتی وی، زمام سینما را در دست دارند.

کمتر پیش آمده که محمد بهشتی جز با کلامی مطنطن و در قالب دلنوشته‌هایی نمادین به این نقدها پاسخ دهد با این حال تازه‌ترین گفتگوی تفصیلی بهشتی با روزنامه اصلاح‌طلب “شرق” را میتوان شروع مسیری تازه برای گفتگوی این مدیر با مخالفانش دانست؛ مسیری رک و راست که با تلاش برای توجیه عملکرد همراه است.

بهشتی با دلخوری از نقدهایی که به کارنامه مدیریتی سینما در دهه شصت میشود بیان داشت: دقت کنيد که ما در دهه 60 در سينما مسئوليت داشتيم و شايد اين جرم ما بود! يکي اينکه ما فقط در سينما بوديم و ‌درباره کتاب، نقاشي و موسيقي جرمي مرتکب نشديم. جرم ما درباره سينماي دهه 60 بوده. بعد‌از‌آن اگر جرمي اتفاق افتاده، گردن ما نگذاريد. نکته ديگر اين است که اگر جرم قتل هم بوده، مشمول مرور زمان مي‌شد! حالا چرا بازجويي ما تمام نمي‌شود و بايد همچنان محاکمه شويم؟ آخر چقدر کار بدي کرديم که هنوز همه فکر مي‌کنند بايد نگاه انتقادي به ما داشته باشند؟!

بهشتی ادامه داد: مشکل اين است که انگار کسي ديگر نيست که دشنام بخورد. بهشتي‌نامي وجود دارد که به نمايندگي از جمهوري اسلامي و دهه 60 و مديريت فرهنگي مستحق دشنام است. آنها که کارنامه مدیریتی دهه شصت و فیلمی مثل “نار و نی” را نقد می‌کنند اصلا اين فيلم را ديده‌اند؟ بعيد مي‌دانم؛ چون الان اصلا در دسترس نيست. فقط درباره آن يک کليشه شنيده‌اند…فيلم «نار و ني» را بخش خصوصي بدون حمايت بنياد فارابي ساخت. به دو جشنواره هم فرستاديم. سينماي محترمي است و بايد اين کار را مي‌کرديم.

بهشتی در پاسخ به چرایی ممنوع‌الفعالیت شدن بسیاری از چهره‌های سینمای قبل از انقلاب در دوران مدیریتش گفت: بعد از انقلاب تلاش مي‌کرديم آنچه قبلا در حاشيه بود، به متن بيايد و آنچه در متن بود، به حاشيه برود که کار سختي بود. بايد يک جور رژيم مي‌ساختيم مثل رژيم غذايي. اتفاقا چيزهايي که يادآور متن‌بودن آن سينما بود، بايد به حاشيه رانده مي‌شد.‌‌ اين کار بايد انجام مي‌شد تا آن يکي روي پاي خودش بايستد. همه کساني را که در سينماي قبل از انقلاب فعاليت مي‌کردند، نگفتيم حضور نداشته باشند. تعداد بسيار معدودي بودند. کساني که به طور سمبليک، يادآور «متن» سينماي قبل از انقلاب بودند؛ مثل مرحوم فردين، ملک‌مطيعي، بيک‌ايمانوردي، ايرج قادري و امثالهم. با بسياري از آنها صحبت کرديم. با مرحوم فردين مفصل صحبت کردم و توضيح دادم که شرايط جديد چيست. شما امروز راحت مي‌گوييد چرا ملک‌مطيعي حضور نداشت. اما اگر در دهه 60  اين حرف را بيان مي‌کرديد، مؤاخذه مي‌شديد! بايد حواسمان باشد آن زمان سينما غالبا متبادرکننده فحشا بود و اتفاقا کساني که متأسفانه سمبل اين سينما بودند، افرادي بسيار شريف بودند؛ مثل فردين که بسيار جوانمرد و خانواده‌دوست بود. آقاي ملک‌مطيعي در خاطراتش مي‌گفت کلاه را که بگذاري و نقش جاهل را بازي کني، 50 تومان بيشتر دستمزد مي‌گيري. حالا در اين تغيير و تحول نمي‌توانستيم نسبت به کل موجوديت سينما بابت حضور مثلا آقاي فردين ريسک کنیم. من تا خيالم راحت نمي‌شد که به سينما صدمه نمي‌زنند، مانع مي‌شدم. البته نقش من نظارتي و حمايتي بود.

این مدیر دهه شصتی که سایه نیروها و وابستگانش بر سر سینمای چند نسل بعد هم سنگینی می‌کند خاطرنشان ساخت: وقتي سينماي ما در جشنواره‌ها حضور پيدا کرد و موفق شد، موزه سينما را در دو مرحله برپا کرديم. يک مرحله در لاله‌زار بود. آن زمان از مرحوم حبيبي که معاون‌اول رئيس‌جمهور بودند دعوت کرديم که از نزديک ببينند. زمان بازديد روي يک ديوار دو تابلو نصب شده بود. به دکتر حبيبي گفتم به نظرتان اينها چيست. ايشان سر درنياورد. گفتم اين جايزه نخل طلاي جشنواره کن است که آقاي کيارستمي برنده شده و ديگري نامه‌نگاري مربوط به 50 سال قبل است که جنگ جهاني دوم تمام شد و جشنواره کن قرار است دوباره فعال شود. آن زمان براي همه سفارتخانه‌ها نامه نوشتند که اگر فيلمي داريد براي جشنواره بفرستيد. نامه به سفارت ايران رسيد. سفارت ايران نمي‌دانسته نامه را بايد به کجا بفرستد. در نتيجه نامه را به وزارت خارجه مي‌فرستد. وزارت خارجه هم اين نامه را براي وزارت کشور ارسال مي‌کند. بعد به وزارت معارف وقت فرستادند و آنها هم متوجه نشدند و به وزارت دربار ارجاع دادند. دست‌آخر براي وزير خارجه نوشتند به ترتيبي که آبروي کشور حفظ شود اعلام کنيد آمادگي شرکت در جشنواره کن را نداريم و در اولين فرصت حضور خواهيم داشت! 50 سال بعد از آن اتفاق جايزه کن را گرفتيم که مهم‌ترين رويداد بين‌المللي سينماي جهان است. پس ما مي‌توانيم.

بهشتی با مرور خاطرات حملات امثال مخملباف و حوزه هنری بر مدیریتش گفت: آن زمان حوزه هنري خيلي به ما فشار مي‌آورد. خودش را تافته جدابافته مي‌دانست. بسياري از کساني که در حوزه هنري کار مي‌کردند بعدها از من حلاليت طلبيدند. چون از ما خيلي بدگويي شد. از جاهاي ديگر هم فشار بود. اما نکته اينکه ما با همه وارد گفت‌وگو و تعامل مي‌شديم. به حرف و رفتار خودمان اعتقاد داشتيم. خيلي وقت‌ها هم بر اثر گفت‌وگو مسائل حل‌وفصل مي‌شد، چون گاهي سوءتفاهم بود.‌ در دهه 60  کساني که عليه ما هيجان داشتند خوشبختانه «اعتقاد» داشتند اما متأسفانه کساني که اين روزها هيجان دارند «اعتقاد ندارند»، «مأموريت» دارند.

محمد بهشتی با اشاره تغییر مسیر سینمای پس از خودش ادامه داد: در 20 سال اخير متأسفانه شاهد هستيم که دوباره حاشيه و متن جابه‌جا شده! يعني سينماي مبتذل به «متن» آمده و سينماي اصيل باز به «حاشيه» رفته است. در چنين فضايي که سينماي جدي به حاشيه رفته و سينماي مبتذل به متن آمده، شما حرف از ستاره مي‌زنيد؟! اتفاقا اگر بخواهيم کاري کنيم که حال سينما خوب شود، بايد مدتي اين خانم‌ها و آقايان به‌اصطلاح بازيگر به مرخصي بروند. مدتي استراحت کنند، مشغول مطالعه شوند و ببينند مي‌توانند در سينماي جديد حضور مؤثر داشته باشند یا نه! البته آن زمان هم ما مؤاخذه مي‌شويم که چرا فلان خانم و آقا مدتي اجازه بازي‌کردن نداشته‌اند!

بهشتی افزود: عقيده من اين است که در دولت روحاني عملا ريل‌گذاري قبل ادامه پيدا کرده است. به‌اين‌صورت که همچنان «متن»، سينماي مبتذل است و «حاشيه»، سينماي جدي ما شده. هرچند بظاهر با عنوان سينماي «هنر و تجربه» از آن حمايت مي‌شود؛ اما در حاشيه نگه داشته شده. مثل اين است که شما قبلا با اين ريل به مشهد مي‌رفتيد و الان به تبريز تغيير مسير داده‌ايد. کاملا دو مسير متفاوت است. ما چنين مسيري را طراحي نکرديم!!

بهشتی نظرش پیرامون کیفیت آثار بظاهر انتقادی سالیان اخیر را چنین بازگو کرد: متأسفانه سينماگران جدي ما درون فضاي موش و گربه‌بازي که از دوره احمدي‌نژاد شروع شد تا امروز گير افتاده‌اند! به شکلي که همه هنرشان شده سينمايي که به ژورناليسم اجتماعي پهلو مي‌زند! فکر مي‌کنند هرچه ناخن روي شيشه بکشند، چون از مخاطب واکنش مي‌بينند، پس مؤثر است. آيا سينمايي که وضعيت اعتياد را با اين شدت تصوير مي‌کند، کمکي کرده که وضعيت اعتياد بهتر شود يا خانواده‌هاي معتادان وضعيت بهتری داشته باشند؟ اين سينما نبايد يک‌ جا تأمل کند؟ من مي‌گويم فيلم «کازابلانکا» چه چيزي دارد که مي‌شود صد بار آن را تماشا کرد؟ آيا فيلم امروزي ما را مي‌شود دو بار ديد؟ اما هنوز مي‌توان «ناخدا خورشيد»، «باشو غريبه کوچک» و «خانه دوست کجاست» را صد بار ديگر ديد. چرا سينماي جدي ما از اين فضا دور شد و به ابتذال ژورناليسم افتاد؟ ژورناليسم مبتذل نيست، اما شأن سينما، ژورناليسم نيست. مثل اينکه به حافظ بگوييم چون خوب مي‌نويسي بيا در روزنامه گزارش بنويس. شأن حافظ که اين نيست. بعد از 600 سال، شعر حافظ را که مي‌خوانيد، حالتان عوض مي‌شود. شأن سينما را در حد مقالات ژورناليستي پايين آورده‌اند که يک بار بيشتر نمي‌شود ديد. سينمايي که سريع مستعمل مي‌شود، به اين دليل است که دنيا ديگر قبولش نمي‌کند. اين بر عهده مديريت سينمايي نيست. سينماي ما در روشنفکري هم مبتذل شد. با يک‌سري از بزرگان سينما درباره نسبت فرهنگ و سينما صحبت کرديم و اينکه خوب است سينما به فرهنگ و انديشه جدي‌تر نگاه کند و با اهل فرهنگ حشر و نشر بيشتري داشته باشند. همه آن بزرگان مي‌گفتند مشکل ما «تراولينگ» است، و الا مسئله تفکر و انديشه نداريم! مصداق آن، مثلي است که مي‌گويند کسي در حالت دمر آب مي‌خورد، به او گفتند اين‌طور نخور، عقلت کم مي‌شود. گفت عقل چيست. گفتند بخور.

محمد بهشتی درباره ارگان‌سازی‌های حاکمیتی برای تولید آثار سفارشی گفت: الان با سرمايه‌گذاري عظيمي که برخي نهادها مي‌کنند، سينما را از مسير واقعي خودش خارج کرده‌اند! کاش همچنان سينما مورد توجه و حمايتشان واقع نمي‌شد. البته اگر بخواهيم «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» در هر رشته‌اي اتفاق بيفتد، دولت وظيفه حمايت دارد اما حمايتش بايد در راستاي استقلال و آزادي باشد. يعني اهرمي که در اختيار دارد، اهرم حمايتي است و براي اينکه «استقلال» محقق شود، بايد کمک کند از قيدوبندهايي که مي‌تواند استقلالش را مخدوش کند، آزاد شود. مثل باغباني که از گل و گياهان مراقبت مي‌کند تا آنها بهتر بتوانند ظرفيت ذاتي خود را آشکار کنند. اگر درخت ميوه مي‌دهد، ميوه‌هاي آبدار بدهد. اگر گل است، گل‌هاي زيبا توليد کند. اما در نهايت باغبان، گل و ميوه نمي‌سازد!!!




مرگ کارگردانی که ملک مطیعی را ستاره کرد!!+عکس

سینماروزان: بعد از درگذشت ناصر ملک مطیعی حالا کارگردانی که در ابتدای دهه سی و با واسپاری نقشی کلیدی به ناصر در “ولگرد” او را در مسیر ستاره شدن قرار داد فوت کرد.

به گزارش سینماروزان مهدی رییس‌فیروز فیلمنامه‌نویس، کارگردان و بازیگر قدیمی سینمای ایران در ۹۲ سالگی در کانادا درگذشت.

مهدی رییس فروز در دوران پیش از انقلاب دهها فیلم ساخت و در چندین فیلم هم به ایفای نقش پرداخت ولی پس از انقلاب اسلامی تقریبا بیکار شد تا اینکه در دهه هفتاد در “آلما”ی اکبر صادقی در کنار علی معلم فقید ایفای نقش کرد.

 

مهدی رییس فیروز




سعید سهیلی بالاخره سکوتش را شکست و از خجالت خیلیها درآمد⇐شعیبی که با پول بیت المال فیلم میسازد نگذاشت “ژن خوک” وارد جشنواره شود!/فروش تمام فیلمهای امینی رویهم به اندازه فروش یک شب فیلم من نبوده!!!/دم ناصر ملک مطیعی گرم که تا لحظه آخر شرفش را نفروخت!!

سینماروزان: عریان گویی “ژن خوک” در نقد آقازادگان متصل آن قدر بود که از یک سو اجازه ورود آن به جشنواره را ندادند و از طرف دیگر برای اکران هم کلی اصلاحیه بدان وارد کردند.

سعید سهیلی کارگردان “ژن خوک” چه قبل و چه بعد جشنواره و حتی تا لحظه روی پرده رفتن فیلمش کمترین واکنش تندی به این اتفاقات نشان نداد تا اولین اکران مردی فیلمش در پردیس باغ کتاب که از خجالت همه درآمد.

سعید سهیلی در اکران مردمی «ژن خوک» گفت: اول فکر کردم فیلم را به احمد امینی عضو هیات انتخاب سی و هفتمین جشنواره ملی فیلم فجر تقدیم‌ کنم چون ۵-۶ فیلم ساخته که فروششان اندازه یک شب فیلم من نبوده است ولی گفتم مهم نیست!

وی افزود: بعدش گفتم فیلم را به بهروز شعیبی دیگر عضو هیات انتخاب جشنواره فجر تقدیم کنم که با پول بیت المال فیلم می سازد ولی نگذاشت فیلم من وارد جشنواره شود ولی باز گفتم بیخیال!!

سهیلی در ادامه با ذکر یاد ناصر ملک مطیعی بیان کرد: می خواستم فیلم «ژن خوک» را به ناصر خان ملک مطیعی تقدیم کنم اما تهدیدم کردند و گفتند ممکن است در بعضی سینماهای غیرخصوصی فیلم را اکران نکنند با این حال فیلم را به ناصر ملک‌مطیعی تقدیم می کنم. دم او گرم که تا آخرین لحظه ایستاد وشرفش را نفروخت!!




#مهدی_منصوری و #پارادایس؛ تهیه‌کننده آتیه‌دار در کنار پروژه مخاطب‌پسند

سینماروزان: تولید فیلم آن هم اثری مخاطب پسند به نام پارادایس در بخش خصوصی نیاز دارد به تهیه‌کنندگانی که درکی کافی هم از هنر و هم از صنعت سینما داشته باشند؛ مهدی منصوری یکی از این تهیه‌کننده هاست.

به گزارش سینماروزان، در جامعه ای که اقتصاد وضعیت آشفته‌ای دارد و سرمایه گذاری در تولید آینده مشخص و معلومی ندارد و همچنین در جامعه ای که نقد به مسائل اجتماعی برتابیده نمیشود، در بین آثار ضعیف روی پرده فیلمی به نام #پارادایس با بودجه شخصی و بدون حمایت دولتی تولید شده که به نقد مسائل روز اجتماعی با نگاهی طنز پرداخته و جالب تر آنکه در این وضعیت نامشخص اقتصادی این فیلم در کشورهای آلمان و اسپانیا و ایران فیلمبرداری شده.

تهیه کننده و سرمایه گذار این فیلم #مهدی_منصوری است که پیش از این در فیلمهای #تلفن_همراه_رئیس_جمهور  و #نقش_نگار هم در تیم تهیه کنندگان حضور داشته مشخصا تهیه کننده ای جسور و آینده دار است.

 

مهدی منصوری تهیه‌کننده
مهدی منصوری تهیه‌کننده

وقتی ریسک پذیر باشی و فیلمی انتقادی با حضور ستاره های سینما تهیه کنی و وقتی این تیزهوشی را بعنوان یک تهیه کننده داشته باشی که فیلم را در کشوری ثالث فیلمبرداری کنی ( البته پیش از فیلمبرداری مجوزهای وزارت ارشاد را دریافت کرده بوده ) آن هم با این قیمتهای نجومی که شاید خیلی از تهیه کنندگان در شرایط فعلی دلیلی برای این همه هزینه نداشته باشند ، نتیجه می شود فیلمی با نام #پارادایس که هم در گیشه موفق می شود و هم در زمره پرفروشهای فصل جدول اکران قرار می‌گیرد و هم فیلم به اسباب بحث میان فرهیختگان جامعه مبدل می شود.

پیش از این هم مهدی منصوری در فیلم نقش نگار که آنجا هم سمت تهیه داشت توانسته بود بعد از سالها #ناصر_ملک_مطیعی اسطوره سینمای ایران را راضی کند تا جلوی دوربین بیاید که حتما راضی کردن ملک مطیعی بسیار کار دشواری بوده که فقط یک تهیه کننده خبره می توانست این امر را انجام دهد.

در مجموع با نگاه به انتخابهای مهدی منصوری و تهیه کنندگی فیلمهایی که برعهده داشته می توان او را یک تهیه کننده خصوصی و جسور که بدون نیاز به حمایتهای مالی دولتی یک تنه دل به دریا می زند و آثار خاصی را تولید می کند، دانست.

چنین تهیه کنندگانی هم از لحاظ اقتصادی به صنعت سینما کمک می کنند و هم آثار جسورانه و قابل تاملی را روانه اکران می‌کنند و می‌توانند یاری کنند به بخش خصوصی در تولید آثار متفاوت.

پارادایس




تازه‌ترین اظهارات ابوالفضل پورعرب در آستانه شصت سالگی⇐اولین بار که عکسم را در سردر سینما دیدم احساس کردم خیلی زشتم!/احساس ستاره بودن نداشتم در سینمایی که امثال فردین و ناصر و بهروز را داشته است/وقتی راشهای اولیه «عروس» را دیدم به حدی از خودم بدم آمد که از افخمی خواستم عوضم کند/بعد از «عروس» نگذاشتند من و نیکی کریمی همبازی شویم/سر فیلم «چهره» با نیکی کریمی تمرین هم کردیم اما در نهایت حذفش کردند/غذا دادنم به یک الاغ(!) سر صحنه «مهاجران» بهترین عکسی است که از خودم دیده‌ام!/دولتی‌ها خواستند برایم بزرگداشت بگیرند ولی قبول نکردم/دولت خیلی زرنگ باشد به اختلاسها برسد

سینماروزان: ابوالفضل پورعرب بعد از پشت سر گذاشتن یک بیماری سنگین(!) بازگشتی دوباره به عرصه بازیگری داشته است؛ او که چهار سال قبل با درام مستقل «سایه های موازی»اصغر نعیمی تصویری خاص از یک آسیب خورده سیاست ارائه کرده بود اخیرا کمدی «به وقت خماری» را هم روی پرده داشت با نقشی میان جدیت و طنز.

پورعرب که فیلم توقیفی «کاناپه»کیانوش عیاری را در کارنامه دارد در جشن عکاسان سینمای ایران مورد تجلیل قرار گرفت؛ اینکه چرا به جای مثلا جشن بازیگران باید در جشن عکاسان از پورعرب تجلیل شود بی ارتباط با این نیست که چرا دبیر جشن عکاسان یک بازیگر به نام نیکی کریمی بود!؟

پورعرب در آستانه 60 سالگی در گفتگو با «شرق» درباره بخشهایی کمتر شنیده شده از زندگی حرفه ایش حرف زده است.

متن گفتگوی پورعرب را بخوانید:

  اصطلاح بازیگر خوش‌عکس دست‌کم تا دهه 80 درباره هیچ بازیگری به اندازه شما به کار نرفته است. احساس خودتان وقتی عکس‌هایتان را می‌دیدید چه بود؟
هیچ‌وقت تصاویرم را دوست نداشتم.
  واقعا؟ چرا؟
توضیح سینمایی اینکه می‌گویند بازیگری خوش‌عکس است یعنی نگاتیوش، پوزیتیو می‌شود و تصویرش به قول معروف جواب می‌دهد. خب من با این توضیحات و این زاویه نگاه‌ها بیگانه بودم. در تئاتر مشغول بودم و حس می‌کردم راهی به سینما نخواهم داشت، چون سینما پارتی می‌خواهد که من ندارم. تا اینکه برای فیلم «عروس» آقای افخمی من را انتخاب کرد. باورش برایم سخت بود. بعد از این‌همه سال بدون اغراق بگویم که لحظه‌ای احساس ستاره‌بودن نداشتم. این سینما بزرگانی مثل محمدعلی فردین و ناصر ملک‌مطیعی را داشته یا آقای وثوقی. وقتی دیدم این جایگاه آن‌قدر راحت می‌تواند از دست برود، به سختی پذیرفتم که سوپراستارم یا اصلا می‌توانیم سوپراستار داشته باشیم. با این وضع طبیعی است که دیگر به مسائلی مثل خوش‌عکس‌بودن و… فکر نکرده باشم.
  اولین‌بار که عکستان را مقابل سینما دیدید چه حسی داشتید؟
آن زمان روی سردر عکس نمی‌زدند. نقاشی بود. راستش احساس کردم خیلی زشتم… .
  منظورم عکس‌هایی بود که در ویترین می‌زدند و هنوز هم گاهی می‌زنند. می‌رفتید عکس‌هایتان را تماشا کنید؟
بله، آخر شب‌ها می‌رفتم و می‌دیدم. هنوز هم این کار را می‌کنم. ببینید آن زمان عکس‌ها کارکرد داشت؛ یعنی مردم بر اساس جذابیت عکس‌ها تصمیم به تماشای فیلم می‌گرفتند. بحث زیبایی و خودنمایی نبود واقعا. بخشی از پروسه اکران و جذب مخاطب بود.
  بله، ولی بالاخره آدم به عکس خودش احساس دارد. اینکه شما تصویر خودتان را دوست ندارید، عجیب است.
شاید روحیه‌ام این شکلی است. یک‌بار سر فیلم «عروس» بعد از چند جلسه فیلم‌برداری با آقای حقیقی و افخمی رفتیم راش‌ها را ببینیم. به حدی از خودم بدم آمد که از کارگردان خواستم من را عوض کنند. آقای حقیقی آرامم کرد و بعد نصیحت کرد که هیچ‌وقت راش را نبینم. هنوز هم حاضر نیستم بروم پای مانیتور بنشینم و برداشت‌ها را تماشا کنم.
  بهترین عکسی که در همه این سال‌ها از خودتان دیدید و دوستش دارید، چه بوده؟
سر فیلم «مهاجران» مشغول غذادادن به یک الاغ بودم، وقتی عکاس شاتر زد دیدم که حیوان زبان‌بسته چقدر اذیت شد از نور فلاش دوربین و من چون عاشق حیوانات هستم، ناراحت شدم که باعث آزار حیوان شدیم. دوست داشتم عکس آن پلان را داشته باشم و از عکاس خواستم آن را به من بدهد و داد. عکس دیگری در آن فیلم را که دور آتش نشسته‌ایم و من مشغول دف‌زدن هستم دوست دارم.
  از عکس‌های پشت‌صحنه یک عکس مشهور با زنده‌یاد فردین دارید. اگر اشتباه نکنم سر صحنه «باد و شقایق» است.
بله. سر فیلم‌برداری به من گفتند که آقای فردین سر صحنه تشریف می‌آورند. به آقای انتظامی گفتم که آقای فردین دارند می‌آیند؛ شما که مشکلی ندارید؟ ایشان گفت نه. خیلی هم خوب است. یادم هست دقیقا وسط پلان آمدند. من همان لحظه کار را رها کردم و وسط فیلم‌برداری به سمت ایشان رفتم و دستشان را بوسیدم. روز بسیار خوبی بود.
  خودتان از ایشان خواستید عکس بگیرید؟
من خواهش کردم که عکس بگیریم. عکسی است که هنوز خوب نگاهش می‌کنم.
  جز این موردی بوده که خودتان پیشنهاد عکس یادگاری بدهید؟
یکی، دو بار پیش آمده که خواسته‌ام با کسی عکس بگیرم. یکی‌شان پسری بود که در فیلم ‌«سازدهنی» بازی کرده است. دوست داشتم با او عکسی داشته باشم. کسانی که از طبقه پایین جامعه برای بازی در فیلمی انتخاب و بعد از مدتی به حال خودشان رها می‌شوند، همیشه برایم متأثرکننده‌اند.
  آنها مصداق جمله معروف «سینما بی‌رحم است» هستند.
سینما بی‌رحم نیست، ما بی‌رحمیم. در هیچ کجای دنیا چنین اتفاقاتی را نمی‌بینید. اصلا اینکه در سینمایمان ستاره نداریم، دلیلش این است که آسمانی برای درخشش ستاره‌ها نداریم. در سینما تنها رفاقت ماندگار است. خوشحالم که انجمن عکاسان سینمای ایران این لطف و مهر را به من داشت که بزرگداشتی در چهارمین جشنش برای من ترتیب بدهد اما این وظیفه دولت است. هرچند چندباری دولت خواست این کار را انجام بدهد اما قبول نکردم.
  خب چرا قبول نکردید؟
برایم مهم نبود. من با دلم تصمیم می‌گیرم. در زندگی چرتکه نمی‌اندازم. به اطرافمان نگاه کنیم؛ اکبر عبدی جزء نوابغ هنر این کشور است. تنها بازیگری است که در هر نقشی درخشان است؛ زن‌پوش و مرد و کودک و… هیچ‌کس نتوانسته مثل او این‌قدر خوب و درخشان باشد. مدتی است مریض‌احوال است. در برنامه تلویزیونی‌اش آشکارا می‌بینیم که سخت راه می‌رود. چه کسی به او بها داده است؟ اگر کسی هم اهمیت می‌دهد، این مردم هستند. دولت خیلی زرنگ باشد به اختلاس‌ها برسد.
  دبیر این دوره از جشن عکاسان سینمای ایران خانم نیکی کریمی است. بازیگری که با هم در «عروس» درخشیدید و طبیعی بود پس از آن فیلم پیشنهادهای همکاری مشترک برایتان از راه برسد اما به طرز عجیبی هرگز هم‌بازی نشدید و مشخص بود که نگرانی‌هایی در پس ماجرا وجود دارد.
بله، نگذاشتند هم‌بازی شویم. چندباری بنا بود با هم بازی کنیم، یا من را عوض کردند یا ایشان را. سر فیلم «چهره» ایشان حتی تمرین هم کرد و من هم مطمئن بودم قرار است با ایشان بازی کنم اما دقیقه 90 بازیگر دیگری جایگزینشان شد.
  فکر می‌کنم اینکه در جشنی با حضور ایشان دیر از شما تجلیل شود، اتفاق جذابی است. یک شات دونفره که پیرو نگرانی‌ها و توهم‌های عجیب‌وغریب مدیران سه دهه پس از «عروس» به سینمایمان ارائه می‌شود.
خب من از این بابت متأسفم. من روی کسانی که می‌دانم از کجا آغاز کرده‌اند و چه راه سختی برای رسیدن به جایگاهشان پیموده‌اند تعصب دارم. یکی از اینها نیکی کریمی است. شاهد بودم چقدر تلاش کرد و چقدر خوب جلو آمد. یا مثلا وقتی نامم را برای دریافت سیمرغ بلورین اعلام کردند، رفتم از خسرو شکیبایی اجازه گرفتم. چون ایشان را هم می‌شناختم و از روزگار تئاتر شاهد بودم چقدر سختی کشید تا به این درجه برسد. این نگرانی‌هایی که گفتید، برایم عجیب است.
  تا زمان نمایش فیلم «قرمز» در جشنواره هرگز زن و مرد اصلی یک فیلم با هم سیمرغ نگرفته بودند. به نظر می‌رسد مدیران تا سال‌ها نمی‌خواستند یک زوج هنری در سینما شکل بگیرد. مثل مقاومتی که در برابر اهدای سیمرغ به مهدی هاشمی در فیلم «همسر» صورت گرفت. چون فاطمه معتمدآریا برای آن فیلم جایزه گرفته بود.
البته بحث سیاست با هیئت داوری خیلی فرق می‌کند. اگر معتمدآریا جایزه گرفته است حتما حقش بوده و اگر مهدی هاشمی جایزه‌ای دریافت نکرده است، حتما زمانش نبوده یا کسی از او سزاوارتر بوده است. فکر می‌کنم ما قربانی سیاست شدیم.
  دریافت جایزه فیلم فجر برای شما هم طولانی شد؟
هفت سال طول کشید تا کاندیدا شوم. برای فیلم «نرگس» کاندیدا شدم که جایزه ندادند.
  درحالی‌که همه حدس می‌زدند شما جایزه می‌گیرید.
برای فیلم «عروس» بسیاری لطف داشتند و این حدس را می‌زدند. وقتی برای «عروس» جایزه نگرفتم، مجید قاری‌زاده – که از همین جا به او سلام می‌کنم- حرف درستی زد و گفت تو جایزه‌ات را از مردم می‌گیری. دقیقا همین شد و «عروس» راه را برایم باز کرد.
  آیا آلبومی از عکس‌های فیلم‌هایی که بازی کرده‌اید، دارید؟
یک آلبوم دارم ولی عکس‌های زیادی در آن نیست.
  اصلا به آن سر می‌زنید؟
بالای تختم است چهار، پنج فریم عکس در آن هست که خیلی برایم اهمیت دارد.
  چقدر عجیب! فیلم‌هایتان را هم نگاه نمی‌کنید؟
همه را نه. «مهاجران» را نگاه می‌کنم و گاهی وقتی فیلم «عروس» از تلویزیون پخش می‌شود، آن را می‌بینم. البته خوشحالم که تعدادی از فیلم‌هایم مثل «عروس» هنوز مانده‌اند و مخاطب را با خودشان می‌کشند؛ یعنی من تصمیم نگرفته‌ام فیلم را تا انتها ببینم. واقعا فیلم من را با خودش همراه می‌کند. وگرنه خودم اهل اینکه دائما تماشای‌شان کنم، نیستم. «عروس» را کلا یک‌ بار در سالن سینما دیدم و هیچ‌وقت هم رویم نشده فیلمم را با کسی تماشا کنم.
  با اینکه خودتان را در عکس‌ها دوست ندارید؛ اما عکس همیشه در زندگی حرفه‌ای‌تان نقش مهمی بازی کرده است. از عکس‌های جذاب دوران جوانی تا آن عکس معروف در روزگار بیماری که منشأ شایعات زیادی شد.
کلا همیشه از این حاشیه‌ها فراری بوده‌ام. هنوز هم وقتی به شمال می‌روم، جرئت رفتن به استخر را ندارم. گاه دوستانی دعوتم می‌کنند که با هم شنا برویم؛ ولی نمی‌پذیرم؛ یعنی می‌ترسم مبادا یکی در آن شرایط عکسی بگیرد و ماجرا بشود. درباره آن عکس من 123 کیلو بودم و به دلیل بیماری 61 کیلو شده بودم. پس می‌دانستم چه شرایطی دارم و وقتی تصمیم گرفتم به تجمع هنرمندان بروم، می‌دانستم آنجا دوربین‌ها هستند و عکس‌هایی از من منتشر می‌شود. خود عکس ناراحتم نکرد؛ ولی شایعات بعدش خیلی تلخ بود. اعتیاد و ایدز و… وگرنه اصلا شروع ماجرا با همین تحلیل‌رفتن چهره‌ام بود. سر «وضعیت سفید» بودم که یک روز نعمت‌الله به من گفت راکوردت نمی‌خواند؛ یعنی چهره‌ام داشت تغییر می‌کرد.
  پس حتی جرقه آگاهی از بیماری‌تان هم با تصویر زده شده است.
بله. یک روز دکتر سر صحنه آمد و همان‌جا معاینه‌ام کرد و بعد از آزمایش بستری شدم و تشخیص داده شد که سرطان دارم؛ ولی آن عکس یک خوبی داشت. با آن عکس میانسالی را قبول کردم. اگر آن عکس نبود، شاید باورم نمی‌شد که 50‌سالگی را رد کرده‌ام.
  پیش‌از‌آن این را قبول نکرده بودید؟
نه اصلا.
  البته واقعا هم تا پیش از بیماری چهره شکسته‌ای نداشتید؛ یعنی تیپ‌تان جوان‌تر از سن‌تان بود.
انگار پیرو آن اتفاق متوجه موهای سفیدم شدم.
  دهه 70 یک‌سری نشریات در دو صفحه وسط پوستر بازیگران را کار می‌کردند. آن دو صفحه کلی هوادار داشت. خاطرم هست یکی از بازیگرانی که عکسش زیاد کار می‌شد، شما بودید. آیا آن زمان فضا به شکلی بود که بین بازیگران این حرف‌ها باشد که چرا عکس یکی بیشتر از دیگران کار می‌شود؟
نه اصلا ربطی به ما نداشت.
  دقت نمی‌کردید که عکس‌تان را کدام نشریات چاپ کرده‌اند؟
چرا خب ما با هم ارتباط داشتیم و برای‌مان جذاب بود.
  مناسبات سینما در سال‌های اخیر تغییر کرده است. چیزی که این روزها باب شده، حضور در مراسم‌های مختلف و گزارش‌های تصویری‌ بسیاری است که بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. اکران‌های مردمی بخش جدایی‌ناپذیری از رویدادهای سینمایی ما شده‌اند. شما هم چندباری در این اکران‌ها حاضر شده‌اید. احساس واقعی‌تان به این مراسم و قرارگرفتن در کانون توجه و فلاش‌های دوربین عکاسان چیست؟
ظاهرا با لبخند تظاهر به دوست‌داشتن می‌کنیم. اکران‌های مردمی بیشتر از جنبه کمک به تهیه‌کننده مهم است. قطعا من به‌عنوان یک بازیگر دوست دارم سرمایه تهیه‌کننده برگردد و قطعا اگر از دوستان نزدیکم باشد، کمکش کنم؛ اما واقعا به چشم تفریح به این رخدادها نگاه نمی‌کنم؛ مثلا چند وقت پیش دوستان فیلم به وقت خماری برای اکران آلمان و آمریکا از من دعوت کردند. واقعا لطف داشتند؛ ولی نپذیرفتم. گفتم اگر قرار باشد به آلمان بروم، حالا یک روز دیگر می‌روم.
  گریم‌های مختلفی روی چهره‌تان اجرا شده است؛ ولی ابوالفضل پورعرب را با تیپ مشخصی به یاد می‌آوریم. خودتان اصراری برای شکل مشخصی از چهره‌پردازی داشتید؟
هرگز. ولی عبدالله اسکندری همان اوایل کار به من گفت هر طوری الان گریمت کنم، تا آخر این‌طوری خواهی ماند و درست هم گفت. غالبا در آثار دوست نداشتند من ریش و سبیل داشته باشم. الان وقتی فرصتی پیش می‌آید که ریش و سبیل داشته باشم، ذوق می‌کنم!
  خب بگذارید آخرین پرسش را به انجمن عکاسان اختصاص بدهیم. رابطه شما با عکاس‌های فیلم سر صحنه چطور بود؟
من تک‌تک دوستان عکاس را دوست دارم و متأسفم که به دلیل پیشرفت تکنولوژی، صنعت عکاسی هم دچار تغییراتی شد که حرفه‌ای‌های این عرصه دارند آسیب می‌خورند. الان که نگاه می‌کنم، می‌بینم چه گذشته‌ای از من ثبت کرده‌اند. عکس باعث شد مردم بیشتر به سمت سینما گرایش پیدا کنند. اینکه عکاس یک فیلم چه نگاهی دارد، بسیار مهم است؛ اما متأسفانه چنان‌که سزاوارشان بود، ارج و بها ندیدند.
راستش عکاسان سینما آدم‌های مظلومی هستند که بسیاری حتی متوجه حضورشان در صحنه نمی‌شود. همیشه آرام و بی‌صدا کارشان را می‌کنند و در تمام این سال‌ها نادیده گرفته شده‌اند. در واقع به‌ نظر من ثبت عکس کمتر از کار فیلم‌بردار نیست و امیدوارم شرایط کار برای عکاسان سینما روزبه‌روز بهتر شود.




طعنه فرزند ناصر ملک‌مطیعی به فریدون جیرانی؟؟⇐خیلی دلمان میخواست پدر به برنامه شما بیاید اما…

سینماروزان: خانه سینما در سالهای اخیر هرقدر که در زمینه حرمت گزاری به سینماگران در زمان حیاتشان و حل مشکلات اولیه بدنه صنف و مثلا راه اندازی یک بیمه درمانی جامع، کم‌کاری کرده در زمینه برگزاری مراسم تشییع و ترحیم و یادمان پیشرو بوده است.

تازه ترین مراسم از این دست هم به بهانه مرگ ناصر ملک مطیعی از اسطوره های سینمای ایران در خانه سینما برگزار شده است؛ مراسمی که حتی امثال منوچهر شاهسواری و همایون اسعدیان که در زمان بستری بودن این هنرمند به سراغش نرفتند نیز در آن حضور یافتند! مراسمی که فریدون جیرانی در آن به تعریف از خویش پرداخت و فرزند ملک مطیعی هم با بیانی طعنه‌آمیز پاسخ او را داد.

فریدون جیرانی در بخشی از این مراسم و با تعریف از خود گفت:  اولین کسی که بعد از انقلاب با ناصر مصاحبه کرد من بودم و البته دوست داشتم مصاحبه مفصل‌تری هم با او داشته‌باشم اما شرایطش ایجاد نشد.

امیرعلی ملک مطیعی پسر ناصر ملک مطیعی با بغض و با اشاره به عکسی که در این مراسم به نمایش گذاشته شده بود، گفت: این‌ نگاه ناراحتِ حسرت به دل همیشه جلوی چشم من است. او خیلی منتظر شما بود؛ البته خیلی‌ها بودند که آمدند و به او سر زدند. او کتابش را باز می‌کرد، چند صفحه‌ای را می‌خواند و بعد پنجره را نگاه می‌کرد. او منتظر یک دعوت و جلوی دوربین رفتن بود. این اواخر شاید برای لباس پوشیدن هم مشکل داشت اما وقتی می‌خواست در مراسم‌ها حضور پیدا کند زودتر از من حاضر می‌شد.

فرزند ملک مطیعی ادامه داد: آقای جیرانی! خیلی دلمان می‌خواست پدر به برنامه شما بیاید اما…! آقای قدکچیان! بابا زنگ زد و به خاطر آن مقاله از شما تشکر کرد. او دوست داشت هر روز در کنار شما باشد. در پنج سال‌ آخر بسیار خوشحال بود و انرژی زیادی داشت.




انتقاد روزنامه اصولگرا از رسانه ملی به‌خاطر انفعال در شفاف‌سازی ماجرای «پویول»⇐چرا صداوسیما سکوت کرده و صرفا تماشاگر شایعات است؟!/چه میزان پول به «پویول» داده شده و چه میزان ارز از کف رفته است؟/چرا با دلیل و برهان به دنبال اقناع مخاطب نیستید؟

سینماروزان: عدم صدور اجازه حضور «کارلوس پویول» بازیکن اسپانیایی در برنامه «2018» عادل فردوسی‌پور، حجم بالایی از شایعات را پیرامون چرایی اتفاق شکل داده است و در رأس آنها هم یکی حجم بالای رقم پرداختی به وی بوده و دیگری موی بلند این بازیکن!!!

روزنامه اصولگرای «جوان» در گزارشی پیرامون این اتفاق به انتقاد از رسانه ملی پرداخته که چرا به صراحت به شفاف سازی درباره این ماجرا نمی پردازد و درباره رقم مالی تفاهم نامه حضور پویول در صداوسیما هیچ داده ای به مخاطبان نمیدهد.

متن گزارش «جوان» را بخوانید:

صداوسیما پیشانی انقلاب اسلامی است. ضعف و انفعال در اطلاع‌رسانی به موقع در برابر اتهامات رسانه‌ای درباره موضوعاتی، چون موانع حضور یک بازیکن اسپانیایی بی‌تردید برای انقلاب اسلامی چیزی جز هزینه‌تراشی به همراه ندارد.
خبر به سرعت در فضای مجازی دست به دست می‌شود. دو روز هم می‌گذرد، هر کس که خبر را می‌شنود حداقل واکنشش این است که زیر لب غر می‌زند، حتی حسن شمشادی گزارشگر فعال در فضای مجازی هم به آن واکنش نشان می‌دهد. به تدریج پای سلبریتی‌ها به موضوع باز می‌شود. صداوسیما همچنان زیر رگبار انتقاد است، لحظه‌ها و دقایق و ساعات پشت سر هم می‌گذرند، اما دریغ از یک واکنش از سوی مسئولان رسانه ملی که خود را از زیر بار اتهامات برهانند و برای تنویر افکار عمومی سخنی بگویند، حتی روابط عمومی سازمان هم لازم نمی‌بیند تا واکنشی به این موجی که علیه صداوسیما ایجاد شده نشان دهد. این انفعال عجیب بیش از اینکه برای رسانه ملی هزینه داشته باشد برای انقلاب و نظام هزینه‌تراشی می‌کند.
عادل فردوسی‌پور در یکی از پربیننده‌ترین زمان‌های تاریخ رسانه ملی و دقایقی پیش از آغاز مسابقه فوتبال ایران و اسپانیا در جام جهانی درست در زمانی که پیامک‌شمار برنامه رقمی نزدیک به ۹ میلیون را نشان می‌دهد و با سرعتی سرسام آور در حال صعود است و تخمین زده می‌شود که مخاطب برنامه ۵۰ میلیون نفر باشد اعلام می‌کند که بازیکن مشهور اسپانیایی به تهران آمده و هم اکنون در هتل به سر می‌برد، اما نتوانستیم او را به برنامه بیاوریم. چند ساعت پس از بازی فضای مجازی پر می‌شود از این خبر غیررسمی که ظاهر پویول و موی بلند او سبب شده تا جلوی ورود او را بگیرند. موجی از حملات رسانه‌ای در چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی فضای مجازی را دربرمی گیرد. برخی منابع غیررسمی هم اعلام می‌کنند موضوع مو‌های پویول نیست و به رقمی مربوط می‌شود که قرار بوده به او برای حضور در برنامه بپردازند. به نظر می‌رسد دلیل دوم منطقی‌تر باشد چراکه به قول یکی از دوستان مرحوم آغاسی نیز در دهه ۷۰ وقتی در رسانه ملی شعر می‌خواند زلف‌های بلندی داشت و طی سال‌های اخیر هم خیلی‌ها در برنامه‌های مختلف سیما با زلف بلند حاضر شده‌اند و مشکلی هم پیش نیامده است، ضمن اینکه پویول اساساً ایرانی هم نیست. اما از همه عجیب‌تر سکوت رسانه ملی و نظاره کردن موجی است که علیه انقلاب ایجاد شده است.
این اصلاً خوب نیست که انقلاب اسلامی در چهلمین سالگردش متهم شود به اینکه به خاطر موی یک خارجی او را به برنامه راه نداده‌اند. اینجا لازم است برای صیانت از انقلاب در میان افکار عمومی به سرعت روابط عمومی سازمان یا هر شخص حقیقی دیگری واکنش نشان داده و فضای غبار آلود را شفاف نماید. اگر این کار را نکرد یا به موقع واکنش نشان نداد دود این انفعال و بی‌عملی به طور قطع به چشم انقلاب می‌رود.
اگر دلیل حضور نیافتن پویول در ویژه برنامه جام جهانی رقم پرداختی به او بوده یا ملاحظات اقتصادی دلیل این مسئله بوده در میان گذاشتن آن با مردم و اعتماد به افکار عمومی در سریع‌ترین زمان ممکن بهترین راهکار است. سکوت در این برهه به دامن زدن شایعه از سوی بدخواهان و ضد انقلاب کمک می‌کند. اینکه در شرایط اقتصاد مقاومتی دلیلی ندارد اسپانسر ایرانی ارز را به خارج از کشور انتقال دهد منطق استواری دارد. در چنین شرایطی اولویت باید با کارشناس ایرانی باشد. در میان گذاشتن این موضوع با مردم کار سختی نیست. بماند که هنوز به دلیل ضعف اطلاع رسانی خبر نداریم که چه میزان از پول به پویول داده شده و چه میزان ارز از کف رفته است؟
این انفعال اولین بار نیست که به اعتبار رسانه ملی خدشه وارد می‌کند. در ماجرای ضبط برنامه از مرحوم ناصر ملک‌مطیعی هم همین اتفاق افتاد.
ابتدا خبر حضور او در دو برنامه خبررسانی شد و بعد هیچ کدام از برنامه‌ها پخش نشد و مدت‌ها صرفاً فضای مجازی عنان کار را در دست داشت، موجی از حملات علیه نظام در فضای مجازی و رسانه‌های ضد انقلاب ایجاد شد و هیچ صدایی از سازمان صداوسیما شنیده نشد، به فاصله‌ای طولانی معاون سیما اعلام کرد ما از ضبط برنامه خبر نداشتیم و تلویحاً عنوان شد که اسپانسر‌ها کار را مدیریت کردند! و مسئولان اساساً اطلاعی نداشتند.
یک عذر بدتر از گناه، شاید اگر در آن نشست خبری از معاون سیما سؤالی در این ارتباط پرسیده نمی‌شد او در آن مقطع نیز نیازی برای سخن گفتن نمی‌دید تا همان چند جمله را هم بر زبان جاری سازد. یکی دوماه بعد که ملک‌مطیعی فوت کرد موجی چندبرابر علیه رسانه ملی (بخوانید انقلاب) بالا گرفت و حتی شعار‌هایی هم در این باره در مراسم تشییع سر‌داده شد و ضد انقلاب بیشترین سوءاستفاده را از این فضا دشت کرد.
روابط عمومی شبکه‌ها در زمان مدیریت رئیس سابق سازمان حذف شدند. شاید بتوان گفت همین خلأ در ضعف اطلاع رسانی‌ها مشکلات را دوچندان کرده است.
هر چند موضوع فقط این نیست. رسانه ملی به طور سنتی نیاز زیادی به شفاف‌سازی برخی مسائل که به چشم مدیرانش زیاد جدی و با اهمیت نیستند نمی‌بیند. معلوم نیست چرا تا این حد در برابر مسائلی که اتفاقاً پیچیدگی خاصی هم ندارد منفعل و غیرحرفه‌ای عمل می‌شود. صداوسیما به نوعی پیشانی انقلاب اسلامی است و نحوه رفتار و عملکرد این مرکز به دلیل همین در پیشانی بودن نسبت به سایر مراکز، حساسیت و اهمیت بیشتری دارد. چرا باید ساده‌ترین امور به نحوی مدیریت شود که بی‌خود و بی‌جهت و البته غیرمستقیم فضاسازی به زیان انقلاب اسلامی رقم بخورد. وقتی می‌توان با دلیل و برهان و منطق مخاطبان میلیونی را اقناع کرد و به آن‌ها احترام گذاشت چرا نباید چنین رویه‌ای در پیش گرفته شود. این انفعال‌ها بیش از همه به حساب انقلاب اسلامی نوشته می‌شود نه صرفاً چند مدیر در رسانه ملی.
شاید به نظر برسد چنین مسائلی اساساً آنقدر اهمیت ندارند که خدشه به نظام و انقلاب وارد کنند، اما حقیقت مسئله این است همین مواردی که علی الظاهر به چشم نمی‌آیند وقتی جمع می‌شوند حجم زیادی را شامل می‌شوند که نتیجه‌اش جز بی‌اعتماد کردن مخاطبان رسانه ملی و مردم نیست. می‌شود با اهمیت دادن بیشتر به روابط عمومی و سرعت در اطلاع‌رسانی و سپردن این امور به افراد کاردان و دلسوز بسیاری از فضاسازی‌های رسانه‌ای را به سود انقلاب کنترل کرد.



توسل به شبهه «موبایلی بودن فیلم ممنوعه»⇐راهی برای گریز از پاسخگویی در چگونگی ارسال گفتگوی ممنوعه ناصر ملک‌مطیعی برای «من و تو» و «طپش»؟؟

سینماروزان: تنها ساعاتی بعد از طرح ادعای علیرضا امیرقاسمی مدیر «طپش» مبنی بر پخش گفتگوی ممنوعه «دورهمی» با ناصر ملک‌مطیعی از شبکه متبوعش و طرح پرسشهایی کلیدی در چگونگی رسیدن این گفتگو به دست امیرقاسمی از سوی سینماروزان(اینجا را بخوانید) فیلم ممنوعه رسانه ملی از صفحه اجتماعی شبکه «من و تو» سربرآورد!!!

متعاقب پخش این فیلم هم بلافاصله شبهه‌ای مبنی بر موبایلی بودن آن شکل گرفت! کیفیت فیلم ممنوعه‌ای که از صفحه اجتماعی «من و تو» پخش شد به ظاهر تداعیگر فیلمی موبایلی بود اما نکته اینجاست که هم صدای فیلم واضح بود و هم آماتوریسم حاکم بر فیلمهای موبایلی در آن به چشم نمیخورد.

دقیقا همین فیلم بود که علیرضا امیرقاسمی هم آن را از «طپش» روی آنتن فرستاد! فیلمی که به قدر کفایت هم دیده شد و صحبتهای ناصر در آن بحث ایجاد کرد.

همه این اتفاقات کمترین واکنشی را از مسئولان رسانه ملی به دنبال نداشت و هیچ کدام از آنها در چگونگی رسیدن این فیلم به شبکه های «من و تو» و «طپش» اظهارنظر نکردند.

این روند اما نه تنها پرسشها را کم نکرد بلکه پرسشی تازه تر شکل داد و آن هم اینکه آیا توسل به شبهه «موبایلی بودن فیلم ممنوعه» تلاشی است در جهت عدم بازخواست دست اندرکاران تولید «دورهمی»؟ به خصوص که در برنامه «دورهمی» به هیچ کس اجازه داده نمی‌شود که با موبایلش فیلم بگیرد و اینکه در آن فضای با نظارت سفت و سخت فردی توانسته باشد کل فیلم گفتگو با ناصر را ضبط کند فرضی نزدیک به محال است!

برای تماشای بخشهایی از فیلم ممنوعه اینجا را ببینید.




مجری «طپش» مدعی پخش قسمت ممنوعه «دورهمی» با حضور ناصر ملک‌مطیعی شد!!⇔آیا صداوسیما رایت قسمت ممنوعه را واگذار کرده؟؟/ آیا شایعاتی که درباره ارتباطات امیرقاسمی با محافل داخلی وجود داشته، صحت دارد؟/آیا آقازاده سرهنگ امیرقاسمی-رییس بخش هنرمندان دربار پهلوی- به چنان ارتباطات نزدیکی با رسانه ملی رسیده که رایت پخش قسمت ممنوعه محصولی از رسانه ملی به وی داده می‌شود؟/شاید هم…

سینماروزان: در فاصله ای دو هفته ای بعد از درگذشت ناصر ملک مطیعی، علیرضا امیرقاسمی مدیر شبکه ماهواره ای «طپش» خبر داده از پخش گفتگوی ناصر با «دورهمی» از این شبکه ماهواره ای!

به گزارش سینماروزان ناصر ملک‌مطیعی حدودا دو ماه پیش از مرگش در گفتگو با مهران مدیری در «دورهمی» شرکت کرد اما این گفتگو اجازه پخش از رسانه ملی را نیافت و همین هم عاملی شد برای تاختن به رسانه ملی بعد از مرگ ناصر.

حالا امیرقاسمی خبر داده از پخش این گفتگویی ممنوعه در برنامه «کنتاکت» این شبکه! ادعایی که چندین پرسش را به ذهن مبتادر می‎سازد.

 آیا صداوسیما به ریاست عبدالعلی علی‌عسکری رایت پخش این قسمت «دورهمی» را واگذار کرده؟؟ یا شایعاتی که درباره ارتباطات طپش و مدیر آن علیرضا امیرقاسمی با محافل داخلی وجود داشته صحت دارد؟ آیا امیرقاسمی مرتبط است با رسانه ملی و علیرضا امیرقاسمی فرزند سرهنگ امیرقاسمی رییس بخش هنرمندان دربار به چنان ارتباطات نزدیکی با رسانه ملی رسیده که رایت پخش قسمت ممنوعه محصولی از رسانه ملی به وی داده میشود؟

شاید هم اصلا ماجرا جور دیگری بوده! یعنی برای دلجویی از خانواده ملک مطیعی قسمت ممنوعه «دورهمی» در اختیار آنها قرار داده شده و آنها بوده اند که فیلم را برای پخش در اختیار امیرقاسمی قرار داده اند؟

امیدواریم فرض اخیر درست باشد چون اگر غیر از این باشد و قسمت ممنوعه از طریق دست‌اندرکاران تولید با کسب رضایت مسئولان رسانه ملی به این شبکه ماهواره ای رسیده باشد- آن هم شبکه ای به مدیریت آقازاده رییس بخش هنرمندان دربار پهلوی- دیگر جمع کردن بازار شایعات و گمانه زنیها درباره ارتباطات این آقازاده با محافل داخلی به سادگی ممکن نیست.

البته که مدیران رسانه ملی هم باید هر چه زودتر درباره این ادعا اعلام موضع کنند چون حتی سکوت آنها در این وضعیت ممکن است اذهان را به سمت تأیید شایعات و گمانه هایی که سالهاست رواج دارد ببرد.




با پذیرش مسئولیت ممنوع از کاری ناصر و فردین و رفقا⇐معمار سینمای گلخانه‌ای، بر حرف «ن» واژه «سینما cinema» فتحه گذاشت و سوپراستارهای قبل از انقلاب را در حد «چیز» تقلیل دارد!!⇔پرسش: آیا «چیز»بهشتی همان «چیز»کاندیدای شکست خورده ۸۸ است؟

سینماروزان: درگذشت ناصر ملک مطیعی زخم نزدیک به 40 ساله ممنوع از کار شدن برخی از چهره های شاخص سینمای قبل از انقلاب و از جمله محمدعلی فردین، ناصر، بهروز وثوقی و بسیاری دیگر را باز کرد.

این چهره ها در دوران وزارت ارشاد محمد خاتمی و با تأکید مدیران سینمایی آن دوران و از جمله محمد بهشتی گرفتار ممنوعیت از فعالیت شدند و همین هم عاملی شد برای گلایه های تازه از این جماعت مدعی اصلاح طلبی بعد از درگذشت ناصر.

محمد بهشتی در واکنش به این گلایه ها در گفتگویی تصویری که با یک خبرگزاری دولتی انجام شده نه تنها تلویحا اعتراف کرده به ممانعت از فعالیت اینها بلکه در توجیه این تصمیم آنها را عناصری از سینمای قبل از انقلاب دانسته و با لفظ «چیز» از آنها یاد کرده است!!!

بهشتی با فتحه گذاشتن بالای حرف «ن» در واژه «سینما cinema»(!!) بیان داشت: در آن دوران وقتی می‌گفتیم سینما در ذهن همه یک «چیز» تداعی میشد و باید کاری میکردیم که یاد آن «چیز» نیفتند پس از هر نوع حضور «چیز»ها که معرف متن سینمای قبل از انقلاب بودند ممانعت کردیم و بر این اساس تصمیم گرفتیم سوپراستارهای آن زمان نباید باشند.

اگر «چیز» شما را به یاد مناظرات انتخاباتی88 و «چیز چیز»گفتن کاندیدای شکست خورده انداخت مقصرش ما نیستیم؛ آقای معمار سینمای گلخانه ای نقش اصلی این یادآوری را داشته! مهم این است که بهشتی بالاخره شخصا اعتراف کرده به ممنوع کردن فعالیت همین «چیز»ها!

فیلم گفته های بهشتی را اینجا ببینید.




آقای پرستویی! در کنار نواختن مهران مدیری و رسانه ملی بد نبود سوزنی هم بزنید به رفیق ۱۴شغله‌تان در خانه سینما!/ از باجناق ۱۴شغله هم می‌گفتید و همچنین رییس اصلاحات که حکم ممنوع‌الفعالیتی ناصر در زمان وزارت ارشاد وی صادر شد

سینماروزان: پرویز پرستویی در مراسم تشییع ناصر ملک‌مطیعی به انتقاد از صداوسیما پرداخت که علیرغم ضبط برنامه های «دورهمی» با حضور ناصر آن را توقیف کرد.

پرستویی گفت: صدا وسیما مال شما نیست و با پول ما و بیت‎المال صدا و سیما شده! آن بالا که مدام میگویید اجازه پخش نداده کیست و کجاست؟ چه شد که بعد از مرگ مشکل ندارد و خبر مرگ را پخش میکنید؟

پرستویی خطاب به مدیری ادامه داد: آقای مدیری چرا او را دعوت کردی و از پخش این برنامه دفاع نکردی؟

آنچه پرستویی درباره تناقضات حاکم بر رسانه ملی گفت صددرصد درست است و در همه این سالها بارها از سوی رسانه‌های مستقل به چالش کشیده شده!

اما پرستویی باید در کنار رسانه ملی از مدیران خانه سینما و سازمان سینمایی هم میگفت که در تمام لحظات آخرعمر ناصر که کارش به بستری شدن در بیمارستان کشیده شده بود هم سری به او نزدند و حالی از او نپرسیدند!

ای کاش پرستویی از مدیر 14شغله هم میگفت که حتی شرایط بیمه شدن افتخاری ناصر را فراهم نکرد! ای کاش پرستویی از باجناق 14شغله و رییس عباشکلاتی اصلاحات که حکم ممنوع الفعالیت ناصر در زمان حضور آنها در مدیریت سینمایی و وزارت ارشاد صادر شد هم حرف میزد تا باور کنیم دلشان واقعا به حال هنرمندان سوخته است!

فیلم صحبتهای پرستویی در تشییع ناصر را اینجا ببینید.




سیدضیاءالدین دری با رونمایی از «گزارش ۱۸ساله ناصر به فردین» نوشت⇐آنچه طی چهل سال بر ناصر و فردین تحمیل کردند در تاریخ هیچ کشوری با هر گونه حکومتی سابقه نداشته!!/عجبا که در برابر دیدگان پیشانی کبره‌بستگان و شلاق‌زنان، فردین در ماه محرم رفت و ناصر در ماه رمضان!!

سینماروزان: ناصر ملک‌مطیعی حین حیاتش حتی حاضر نشد بیمه حداقلی خانه سینما را قبول کند و حلقه بالادستی صنف سینما حتی در روزهای انتهایی عمر این بزرگمرد به دیدارش نرفتند اما همین حلقه به مدیرعاملی یک 14شغله دست و پا زد برای برگزاری تشییع ناصر از مقابل خانه سینما2 که ساختمانش از سوی شهردار اسبق نثار این صنف شد!

به گزارش سینماروزان اینکه مدیرعامل ابوالمشاغلی که باجناقش در زمان وزارت محمد خاتمی در ارشاد حکم به ممنوع الفعالیت شدن امثال فردین و ناصر داده بود چگونه می‌تواند باز در تشییع ناصر از مقابل خانه سینما2 نطق کند، را خدا داند ولی حقیقت همان است که ناصر تا زنده بود کمترین حرمتی از بالادستیهای صنفی-دولتی ندید.

سیدضیاءالدین دری کارگردان سریالهای تاریخی «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» درگذشت ناصر را زمینه ای کرده برای نگارش دلنوشته ای که در آن طعنه های تند و تیز نثار ساختاری شده که بیهوده و بی جهت سالهای طولانی امثال ناصر را ممنوع الفعالیت کردند.

متن دلنوشته سیدضیاءالدین دری را بخوانید:

پیکر فردین بزرگ هنوز در سردخانه بیمارستان بود ، عصر روز پس از حادثه ، همه همکاران و رفقا در خانه اش جمع شده بودند. ناصر ملک مطیعی می گریست و با دست گاه روی زانو و گاه به پیشانی میزد و میگفت: رفیقم رفت، همه جا کنار هم بودیم، همیشه با هم بودیم، حالا چکار کنم؟ نمیدونم؟
ناصر خان هجده سال بدون فردین به زندگی دردناک تری ادامه داد و تنهاتر از همیشه ماند و عشقش به آن بود که گاه به خیابان هما در بلوار کشاورز برود و ساختمان دفتر رفقیش را نگاه کند. آنچه از او میدیدیم نیمی از او بود چون آن نیمه دیگر را به خاک سپرده بود . اما همین نیمه دلشکسته و مغموم در این هجده سال مدام پوست می انداخت و متحول میشد! او این تحول شگرف را بی آن که بداند به نسل حاضر آموزش میداد. تواضع ویژه و افتادگی خاص پهلوانان باستان در هیبت بزرگش به وضوح قابل مشاهده بود. کسی خنده او را ندید اما سیل اشکهایش در هر مراسم ِمردمی به بهانه شوق تحسین و تقدیر جاری بود و خود را کوچک همه معرفی میکرد ! ستاره ای دست نیافتنی که در این سالهای سخت در دسترس همه بود و هیچ دعوتی را رَد نمیکرد.

چه میخواستند از ناصر ؟ در هر محفل از عظمتش سخن میگفتند اما او فکر میکرد این تمجید کنندگان ‌در روزها و سالهایی که هنوز سرشار از انرژی بود کجا بودند؟ چرا آن زمان سراغ او و رفیقش را نمی‌گرفتند؟ در آن محافلِ تقدیر ناصر جز به این موضوع نمی‌اندیشید و ابراز احساسات بی شائبه حضار -مردم خالص – او را به گریستن وامیداشت، برایش مهم نبود که معدودی هم در همان لحظات به بهانه او خودشان را تبلیغ میکردند. ناصر در در کمال خلوص مقابل دوربین ها اشکهایش را برای تاریخ و نسلهای آینده، ثبت میکرد تا بدانند آنچه طی چهل سال بر او و رفیقش و همکاران دیگرش تحمیل کردند ، در تاریخ هنر هیچ کشوری با هر آیین و مذهبی با هر گونه حکومتی سابقه نداشته است.

شاید کمتر کسی بداند که شادروان فردین از خدا خواسته بود که سفرش به آن دنیا در ماه محرم واقع شود ! و خدایش اجابت کرد و امروز ناصر دوست داشتنی در جمعه شب ِماه مبارک رمضان بسوی خالق خود پر کشید! باشد تا آن پیشانی کَبَره بسته ها ، شلاق زن های حَد شرعی ، آن کاتولیک تر از پاپ ها، سر های فرو برده در گریبانشان را با شرم برون آورند و مشاهده کنند که تنها خداست که حق داوری دارد و چنانچه بخواهد به بندگانش عزت می بخشد، و تماشا کنند که پیکر ناصر ملک مطیعی چگونه بر شانه های ملت قدرشناس پرواز خواهد کرد تا به تاریخ به پیوندد و البته که برای رفیقش گفتنی ها دارد.

روح آقای سینمامنتظر خوشامدگویی به یل ِسینمای ایران است. و ناصر گزارش هجده سال فراق را این گونه برایش شرح خواهد داد: «فردین جان! هیچ اتفاقی نیفتاد. فقط یک فیلم بازی کردم که نشد مردم خوب ببینند. اما خبر خوب آنکه اوضاع به گونه ای چرخید که در محافل مردمی حاضر میشدم و همراه با ذکر خیر و یاد تو مورد تمجید و تحسین مردم قرار می گرفتم. سینمای ایران هنوز نیمه جان است و ثلث مخاطب دوران ما را ندارد ،بلیط هر سال گرانتر میشود. نگران نباش ما پیروز شدیم چون معدود فیلمهایی که کمی فروش دارند در مسیر همان سینمایی هستند که ما کار میکردیم. این مصداق حقانیت ما نیست؟»




خبری خوش برای مدیران ابوالمشاغلی که منتظر بودند برای سلفی گرفتن با تابوت «داش فرمون»⇐ناصر ملک‌مطیعی درگذشت!!

سینماروزان: ناصر ملک مطیعی از آخرین سلبریتیهای بازمانده از سینمای مردمی فارسی در 88 سالگی درگذشت.

ناصر ملک مطیعی در یک هفته گذشته به دلیل ناراحتیهای جسمی در بیمارستان بستری بود و تنها ساعاتی بعد از ترخیص از بیمارستان در خانه اش گذشت.

ناصر ملک مطیعی در حالی در بیمارستان بستری شده بود که به جز هنرمندانی نظیر پوری بنایی، بابک صحرایی و حسین فرحبخش، هیچ یک از مدیران صنفی-دولتی سینمای ایران حتی به اندازه یک «حال شما چطور است؟» هم برای ناصر وقت نگذاشتند و به عیادتش نرفتند.

مدیرانی که حالا لباسهای مشکی شان را داده اند به خشکشویی که اتوی بخاری درجه یک بخورد برای روز تشییع ناصر، گرفتن سلفی با تابوتش و احیانا کلماتی حرف زدن در رثای وی! فقط نمی‌دانیم ابوالمشاغل صنف سینما با چه رویی می‌خواهد در رثای ناصر حرف بزند؟ مگر نه اینکه ناصر با حکم باجناق ابوالمشاغل آن هم در زمان وزارت «عباشکلاتی»(!) ممنوع‌الکار شد؟؟

 ناصر ملک‌مطیعی متولد ۱۳۰۹ در تهران بود و در حدود ۱۰۰ فیلم‌ و سریال در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایفای نقش کرده بود و جزو معدود بازیگران تراز اول سینمای فارسی بود که بعد از سالها دوری از بازیگری، 5 سال قبل توانست با «نقش نگار» به سینماها بازگردد. اما تأسف برانگیز آن که به هنگام اکران همین «نقش نگار» در دوران رییس و معاون معزول نظارت، نه تنها اجازه ندادند هیچ اکران مردمی با حضور ناصر برگزار شود بلکه حتی اجازه نداند سردرهای سینماهای نمایش دهنده این فیلم مزین شوند به تصویر ناصر!!!

حالا دیگر ناصر رفته و به فردین و بیک‌ایمان‌وردی و ایرج قادری پیوسته و خندان‌تر از همیشه دور هم نشسته‌اند و می‌خندند به ریش آنهایی که چند دهه کوشیدند با تزریق ایده‌های ماسونی جلوی سینمای پاپیولار و هرچه هنرمند پاپیولار بود بایستند و نوع تازه ای از سینمای اگزوتیک خلق کنند اما نه تنها نتوانستند ذره ای از عشق و علاقه ملت به این سینما کم کنند که روزبروز بر حرمت هنر و هنرمند مردمی افزودند.

زنده باد فردین! زنده باد ناصر!




روایت بابک صحرایی از عزت نفس بالای ناصر ملک‌مطیعی؛ حتی در بستر بیماری و حین دیدار با پوری بنایی

سینماروزان: ناصر ملک‌مطیعی از بازماندگان سینمایی کاملا مردمی که طرفداران محفلی کردن سینما تا توانستند آن را نواختند این روزها در بستر بیماری است و عجیب آن که نه از حلقه بالادستی مدیریت سینما کسی به عیادتش رفته و نه از حلقه بالادستی صنفی که مدیرعامل 14شغله اش علاقه زیادی به سخنرانی در مراسم ترحیم سینماگران دارد!!

به گزارش سینماروزان با این همه ناصر ملک‌مطیعی نه غر زده و نه اهل ناله کردن بوده و اتفاقا سعی زیادی هم کرده که فاصله خود را با این گونه حلقه‌های هماغوش با سیاست حفظ کند.

به تازگی تصویری از عیادت پوری بنایی بازیگر سالهای دور و بابک صحرایی ترانه‌سرای موسیقی پاپ از ناصر ملک‌مطیعی منتشر شد. تصویری که همچنان نگاه مردانه ناصر است که نقطه طلایی آن را تشکیل داده است.

بابک صحرایی با اشاره به دیدار با ناصر به سینماروزان گفت: ناصر ملك‌مطيعى تمام عمر با عزت نفس زندگى كرده است و برای همین است که حتی وقتی حین عیادت از او خواستیم که از حداقلهای بیمه‌ای مخصوص هنرمندان استفاده کند، به شدت مخالفت کرد و تأکید داشت نمی‌خواهد جایی به او کمک کند و ترجیح می‌دهد این کمکها صرف افرادی دیگر شود!

صحرایی ادامه داد: ناصر علاقه ندارد کسی به او کمک کند با این حال حتی این عزت نفس هم دلیلی بر آن نیست که کارگزاران هنری، اصلی‌ترین وظیفه خود که توجه به میراث ماندگار سینمای ایران است را فراموش کنند.

ناصر ملک مطیعی-بابک صحرایی-پوری بنایی
عیادت بابک صحرایی و پوری بنایی از ناصر ملک‌مطیعی



در حالی که تصویر ناصر ملک‌مطیعی از سردر سینماهای فیلم خودش «نقش نگار» حذف شده بود⇐حالا ناصر بناست ناجی «اسرافیل»ی باشد که در یک هفته ۱۰۰ میلیون هم نفروخته!⇔بازیگر «اسرافیل» چه می‌کند؟ درگیر ارسال پیام سوگواری است!

سینماروزان: نومیدی دست اندرکاران برخی محصولات پرمدعای روی پرده نسبت به گیشه شان موجب شکل گیری ترفندهای تبلیغاتی کاملا بی ربطی برای کشاندن مخاطبان به سینماها شده است!

به گزارش سینماروزان از جمله این ترفندها را دست اندرکاران فیلم «اسرافیل»آیدا پناهنده به خرج داده اند؛ تولیدکنندگان این فیلم که امئئیدواری زیادی داشتند نسبت به حضور در جشنواره های مطرح جهانی ولی ناکام ماندند در هفته اول اکران هم گیشه مطلوبی نداشتند تا چاره جویی برای آنها، استمداد از ناصر ملک مطیعی باشد.

دست اندرکاران این فیلم از ناصر ملک مطیعی خواسته اند به دیدار مخاطبان «اسرافیل» بیاید بلکه فروش فیلم قدری رشد کند. این اتفاق درحالی رخ داده که «اسرافیل» بازیگری به نام هدیه تهرانی را در تیم خود دارد؛ بازیگری همچنان محبوب که تازه ترین واکنش اجتماعیش ابراز سوگ درباره مسافران پرواز تهران-یاسوج است!!

هدیه تهرانی در اکران مردمی «اسرافیل» حضور نمی یابد و ناصر ملک مطیعی جایگزینش میشود؛ همان ناصری که وقتی بعد از سالها ممنوعیت با «نقش نگار»علی عطشانی به سینماها بازگشت به دستور معاون معزول نظارت، نه تنها اجازه حضور در اکرانهای مردمی فیلمش را نیافت بلکه حتی تصویرش را از سردرسینماهای نمایش دهنده فیلم هم حذف کردند!!

حالا ناصری که نتوانست فیلم خودش «نقش نگار» را به فیلمی پرفروش بدل کند میخواهد ناجی «اسرافیل»ی باشد که در یک هفته اکران 100 میلیون هم نفروخته! آیا می تواند؟؟

متن اجتماعی سوگوارانه هدیه تهرانی
متن اجتماعی سوگوارانه هدیه تهرانی



واکنش بهزاد فراهانی به جلوگیری از حضور ناصر ملک‌مطیعی در تلویزیون⇐مشکل ماست که نگذاشتیم ناصر خوشبخت زندگی کند

سینماروزان: حواشی ضبط برنامه هایی از «دورهمی» و «من و شما» با حضور ناصر ملک مطیعی و سپس رقابت کمیک این دو برنامه برای زودتر روی آنتن رفتن و در نهایت ممانعت از پخش هر دو برنامه(!) با واکنش بهزاد فراهانی بازیگر پیشکسوت مواجه شده است.

بهزاد فراهانی در گفتگویی کوتاه با «شرق» با انتقاد از نامهربانیهایی که طی چهار دهه اخیر بر ناصر رفته است اظهار داشت: ناصر ملک‌مطيعي پدر سينماي ايران است و اگر ما اين نامهرباني را در حق اين مرد مي‌کنيم مشکل از ماست، بايد حرمت اين مرد را داشته باشيم. آنچه که ناصر ملک‌مطيعي در شناسنامه‌اش دارد، هم شريف است، هم بالنده… اينکه تحت چه شرايطي و اعمال سياست‌هايي، جلوي اين شخصيت را گرفتيم و اگر نگذاشتيم سال‌هايي از زندگي‌اش را خوشبخت زندگي کند اين مشکل ماست.




رقابت دو معاون رسانه ملی بر سر ناصر ملک‌مطیعی دردسرساز شد؟!

سینماروزان: تنها ساعاتی بعد از آن که درباره حضور ناصر ملک‌مطیعی در برنامه «دورهمی» چهارشنبه شب اطلاع رسانی شد، این تیزر گفتگوی ملک مطیعی با برنامه «من و شما» بود که منتشر شد و وعده پخش این گفتگو زودتر از «دورهمی» منتشر شد اما علیرغم خبررسانی این گفتگو روی آنتن نرفت.

آیا این اتفاق ناشی از خبررسانی بدون هماهنگی با مدیران بالادستی درباره پخش بوده؟

آیا پخش خبر گفتگوی ناصر با دورهمی، دست اندرکاران من و شما را دچار واهمه کرده که مبادا گفتگویشان که دیرتر از گفتگوی مدیری هم ضبط شده بسوزد و برای همین ابتدا اعلام کردند آن را در اولین فرصت که چهارشنبه شب است روی آنتن میفرستند ولی عدم هماهنگی با مدیران پخش در انتشار خبر مشکل ساز شده؟

وقتی ساعاتی بعد از روی آنتن نرفتن «من و شما» اعلام شد مجوز پخش گفتگوی «دورهمی» با ناصر هم صادر نشده این فرض شکل گرفت که «من و شما» هم مجوز پخش نداشته!

به جز این رقابت این دو برنامه که هر کدام مرتبط با یک زیرمجموعه سازمان هستند در دعوت از یک ستاره سینمایی موسوم به فیلمفارسی که مدام از سوی سران سیما نواخته شده را چطور باید دید؟

«دورهمی» از شبکه نسیم روی آنتن میرود که تحت نظر معاون سیما یعنی مرتضی میرباقری است ولی «من و شما» تحت نظر معاون استانها یعنی علی دارابی است!

رقابت این دو شبکه در دعوت از ناصر را چطور باید تحلیل کرد؟؟