1

مواجهه نرگس آبیار با نسل زد در سریال “بامداد خمار”؟

سینماروزان: نرگس آبیار جزو معدود بانوان نسل تازه کارگردانان ایرانی است که سعی کرده با همکاری محمدحسین قاسمی- به عنوان تهیه‌کننده- فعالیت خود را در یک دهه و نیم اخیر به طور مداوم پی گرفته و بعد از چند فیلم سینمایی به سریال سازی برسد.

 

روزنامه هفت صبح در گزارشی به بهانه ساخت سریال “سووشون” توسط آبیار و استارت ساخت سریال “بامداد خمار” توسط این کارگردان، برخی ویژگی‌های کارنامه او را مرور کرده و از مواجهه او با نسل زد در اقتباس از “بامداد خمار” فتانه حاج سیدجوادی، نوشته.

 

 

متن گزارش هفت صبح را بخوانید:

 

نرگس آبیار فیلمساز معتبری است که حالا مرحله‌ای تازه از فعالیت حرفه‎ای خود را آغاز کرده. ساخت دو سریال اقتباسی بر‌اساس دو رمان مشهور «سووشون» و «بامداد خمار» نشانه‌ای از این مسئله است. جالب آنکه هر دو اثر، محبوب و پرفروش هستند که یکی مورد توجه قشر نخبه و دیگری عامه مردم است.

 

وجه مشترک این دو رمان، هویت ملی است که هر کدام، این مهم را با زبان خاص خود مطرح می‌کنند. پس، فعلا دو امتیاز باید به حساب خانم آبیار واریز کرد: تلاش برای اقتباس و اهتمام به هویت ملی. «بامداد خمار» قرار است با سرمایه‌گذاری کارت گردشگری پارس به سرانجام برسد و به عنوان یکی از محصولات پلتفرم تازه ‌تاسیس شیدا در اختیار مخاطبان قرار بگیرد.

مورد اول| جایگاه نرگس آبیار

نرگس آبیار پیش از ساخت فیلم بلند، در وادی ادبیات قدم می‌زد و ۳۱ عنوان کتاب در حوزه داستانی و ادبیات دارد. در ادامه، فیلم کوتاه و مستند ساخت و سپس وارد حوزه سینمای حرفه‎ای شد. این اتفاق سال 91 و با فیلم متفاوت «اشیا از آنچه در آینه می‌بینید به شما نزدیکترند» رقم خورد. آبیار در گام دوم با «شیار ۱۴۳» جهشی بلند داشت. تحسین منتقدان و رسانه‎ها به همراه کسب سه سیمرغ ویژه هیات داوران، بهترین بازیگر زن و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران جشنواره فجر، تاییدی است بر کیفیت این اثر. فیلم بعدی او «نفس» نیز در جشنواره فجر درخشید. اتفاق خاص‌تر کارنامه آبیار «شبی که ماه کامل شد» است که توانست ۶ سیمرغ را به خود اختصاص دهد. آخرین ساخته او یعنی«ابلق» نیز صاحب عنوان بهترین فیلم از نگاه تماشاگران جشنواره فجر شد. علاوه‌بر این، آبیار بعد از ساخت فیلم «نفس» که منجر شد تا عضو رسمی آکادمی اسکار شود، در بخش بین‌الملل حضوری پر‌رنگ دارد و آثارش مورد توجه مخاطبان و جشنواره‌های جهانی است.

مورد دوم| چشم انتظار سووشون

بازخوانی کارنامه آبیار، آدرسی است تا بدانیم چرا حضورش پشت دوربین «بامداد خمار» واجد ارزش است. تازه، سریال «سووشون» بر اساس رمان ماندگار سیمین دانشور هم هست که به‌زودی پخش می‌شود. در این روزها‌ که هزینه تولید «سووشون» زبانزد شده، عده‌ای عقیده دارند‌ پروژه‌های عظیم نیازمند بودجه ویژه هستند. استدلال این است که حتی سریال‌های بی‌کیفیت تلویزیون با ارقام بالا تولید می‌شوند. پس، هزینه سریال ملی «سووشون» زیاد نیست و ریشه این حاشیه‌ها، به خطر افتادن بیش از پیش موقعیت تلویزیون با تولید آثاری پر‌مخاطب چون «سووشون» تعبیر می‌شود.

مواجهه نرگس آبیار با نسل زد در سریال بامداد خمار؟
مواجهه نرگس آبیار با نسل زد در سریال بامداد خمار؟

مورد سوم | سرمایه‌گذار و پلتفرم

حساسیت رسانه‌ای بر فعالیت‌های جانبی موسسات مختلف، امری مهم و لازم است. با این حال، برخی پیش‌داوری‌ها و اعتراضِ بدون استدلال، مشکوک و عاری از نگاه دلسوزانه است. ابتدا به ساکن، سرمایه‌گذاری سازمان‌ها در تولید آثار فرهنگی-هنری امری نیکو است؛ به شرطها و شروطها. پیش‌تر که چند بانک وارد حوزه سینما شدند، همین نکته را نوشتیم. حالا نوبت به بانک گردشگری رسیده که «بامداد خمار» یکی از پروژه‌های آن است. طبعا ساخت محصولات هنری با استفاده از انباشت سرمایه و سودی که از مردم دریافت می‌شود، پسندیده است. و چه بهتر که این همکاری با چهره‌ای کاربلد چون نرگس آبیار باشد. این را هم اضافه کنیم که بانک مذکور، پروژه را بزرگ‌تر دیده است و خود، پلتفرم تازه‌ای به نام شیدا تاسیس کرده.

مورد چهارم| رمان بامداد خمار

در میان رمان‌های عامه‌پسند، «بامداد خمار» یکی از آثار خاص و ویژه است. این کتاب به قلم فتانه حاج سید‌جوادی در سال 74 منتشر شد و حالا تیراژ آن از ۳۰۰ هزار نسخه عبور کرده و همچنان محبوب است. حرف‌های روشنفکری! را کنار بگذاریم و اقرار کنیم «بامداد خمار» در قالب یک داستان سرگرم‌کننده، سویه‌های آموزشی-تربیتی دارد. صفحات حوادث روزنامه‌ها همچنان پر است از سرنوشت پسران و دختران نوباوه که هیجان نوجوانی، آنها را گرفتار مصائب می‌کند. پس، «بامداد خمار» در قالب سریالی بر اساس اقتضائات امروز، می‌تواند در کنار کارکرد سرگرمی، درس‌آموز باشد. علاوه بر این، پرداختن به تاریخ که مهمترین مولفه در حوزه هویت ملی است، در آثاری چون «سووشون» و «بامداد خمار» اهمیت ویژه‌ای دارد و یکی از چالش‌های امروز با نسل Z به دلیل فراموشی هویت ملی در آثار نمایشی است.

مورد پنجم| اقتباس، مخاطب و چند ماجرا

مدتی است مسئله اقتباس در فرآیند تولید فیلم و سریال‌های ایرانی رشد داشته و از قضا نتیجه اغلب آنها خوب بوده. این کاری است که کشورهای صاحب صنعت سینما به کرات انجام می‌دهند و بازار را به تسخیر در می‌آورند. این هم نکته‌ای دیگر از اهمیت تولید «بامداد خمار» که محمد داوودی فیلمنامه آن را به تهیه‌کنندگی حسن مصطفوی آماده کرده. همین نکته درباره «سووشون» نیز صدق می‌کند. ضلع دیگر ماجرا، مخاطب است که در سیر تولیدات و نیز گسترش پلتفرم‌ها، بازیگر اصلی محسوب می‌شود. مخاطبی که طی سال‌های اخیر، پلتفرم‌ها و محصولات‌شان را بهترین عنصر برای سرگرمی دانسته و طبیعی است هر اتفاق تازه با رنگ و بوی متفاوت، او را بیش از پیش سر ذوق ‌آورد. این انتظاری است که از «شیدا»، «بامداد خمار»، «سووشون» و … می‌رود.

 

 

 




#سووشون؛ برگزیده #جشنواره_مقاومت!

سینماروزان/مهرداد شهبازی: هفدهمین دوره جشنواره فیلم مقاومت در خلیج فارس افتتاح شده در حالی که نام سریال سووشون در فهرست برگزیدگان آن آمده!

همزمان با افتتاحیه جشنواره مقاومت به جز اعلام نام آثار بخش های مختلف و تاکید بر اینکه بیش از ۲۵۰۰ اثر(!) به جشنواره ارسال شده، عنوان سریال سووشون هم در میان برگزیدگان بخش اقتباسی جشنواره دیده میشود.

در بخش فیلمنامه اقتباسی جشنواره مقاومت نام دو فیلمنامه به چشم می‌خورد؛ یکی با عنوان عجیب #چگونه_از_جنگیدن_لذت_ببریم؟ نوشته زهرا میری با مضمون ملی شدن صنعت نفت و دیگری #سووشون نوشته نوشا عبداله‌زاده با مضمون مقاومت و ایستادگی در برابر بیگانگان!

نوشا عبداله‌زاده که برگزیده جایزه فیلمنامه اقتباسی جشنواره مقاومت برای سووشون شده سابقه منشی‌گری صحنه در سریال مرز خوشبختی حسین سهیلی زاده را دارد. عبداله‌زاده در حین حال برنده جایزه از جشنواره کودک برای فیلمنامه اقتباسی #هستی برآمده از رمان فرهاد حسن‌زاده هم بوده است.

اینکه در جشنواره‌های ایران جایزه اقتباسی را به فیلمنامه‌هایی می‌دهند که هنوز به تولید نرسیده‌اند به کنار، سریال سووشون به کارگردانی نرگس آییار و تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی، چند ماه قبل بابت ادعاهای مدیر انجمن مقاومت درباره حمایت تولید و تکذیب این ادعا توسط سازندگان، خبرساز شده بود.

به هر حال حمایت انجمن از تولید تکذیب شد ولی حالا فیلمنامه‌ای با عنوان سووشون برگزیده جشنواره مقاومتی شده که انجمن دفاع مقدس از جمله هسته‌های اصلی برگزاری آن است. این فیلمنامه البته سینمایی است و ربطی به سریال سووشون ندارد.

سووشون؛ برگزیده جشنواره مقاومت
سووشون؛ برگزیده جشنواره مقاومت

 




#سو_و_شون؛ یکی از پنج فیلم ارگانی در دست تولید بنیاد روایت!+اعلام رسمی تمام پروژه‌های بنیاد بی ذکر رقم هزینه!

سینماروزان/مسعود احمدی: در حالی که پیش بینی می‌شد سازندگان فیلم-سریال #سووشون، خودشان نام حامی مالی پروژه را اعلام کنند ولی در نهایت در میانه نشست جشنواره مقاومت بود که نام حامی مالی این پروژه اعلام شد.

مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب از سریال-فیلم #سووشون به عنوان یکی از پروژه‌های تازه این ارگان زیرمجموعه بنیاد روایت نام برد ولی نگفت تاکنون چقدر هزینه صرف تولید این پروژه شده است!؟

سیدمحمد حسینی مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در نشست جشنواره مقاومت گفت: ما در تلاش هستیم تا ۵ فیلم سینمایی(!!) را به جشنواره فیلم فجر برسانیم که یکی از مهم‌ترین این آثار فیلم سینمایی «ارس» است، فیلمی که ۲ سال زمان برای تحقیق و نگارش اش صرف شده، این فیلم روایت سه سرباز مرزبانی آذربایجان است که در مقابل ارتش شوروی مقاومت می‌کنند.

وی همچنین با اشاره به سایر تولیدات انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس نیز گفت: فیلم-سریال «سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار با تم ضد انگلیسی را در دست تولید داریم.

رئیس انجمن سینمای دفاع مقدس که عضو شوراهای نظارتی ارشاد هم هست، افزود: فیلمی با موضوع اجتماعی درباره یک بوکسور که شیفته شهید ابراهیم هادی شده است را در دست تولید داریم،

حسینی گفت: دو پروژه دیگر که یکی با تم کمدی و طنز و با موضوع خانواده و دیگری نیز با موضوع شهید قاسم سلیمانی را در برنامه‌هایمان قراردادیم که ان شالله همگی این آثار به جشنواره برسند.

مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب ادامه داد: البته طرحی هم با محوریت استان‌ها در دست اقدام داریم که مربوط به شهیدان شاخص استان‌ها است. به‌طوری‌که مطابق با برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته مقرر شد هر استان یک شهید و یک فرد شاخص را معرفی می‌کنند و ما از آن‌یک اثر و پرتره بسازیم که تاکنون برخی استان‌ها انجام شده و برخی هم در حال انجام است.

پی‌نوشت: با ارگانی شدن فیلم-سریال #سووشون امیدواربم بنیاد روایت نظارت دقیق بر اقتباس داشته باشد تا خدای نکرده شخصیت مثبت داستان از #ایرلندی به #انگلیسی تغییر ملیت داده نشود و هدف گذاری سیمین دانشور نویسنده رمان منبع، قلب نگردد…

 

فیلم سریال سووشون با حمایت بنیاد روایت تولید می‌شود
فیلم سریال سووشون با حمایت بنیاد روایت تولید می‌شود




حرفهای #محمد_متوسلانی سینماگر پیشکسوت⇐در میانه دهه شصت قرارداد اقتباس سینمایی #سو_و_شون را با سیمین دانشور بستم!/خیلی تلاش کردم فیلم را بسازم ولی تهیه‌کننده معتمد پیدا نشد!/کارگردان #شوهر_آهو_خانم می‌خواست این فیلم را بسازد که من مخالفتی نداشتم!/در یک مقطع رخشان بنی‌اعتماد می‌خواست این فیلم را  بسازد که نشد!/یک بار فرمان‌آرا پیغام داد که می‌خواهد این داستان را بسازد ولی من گفتم می‌خواهم خودم فیلم را بسازم‌!/ساخت اثری تصویری از «سووشون» خیلی سخت است و کار هر کس نیست!!/نمی‌دانم نرگس آبیار امتیاز ساخت #سو_و_شون از را از چه کسی گرفته؟؟/شاید دخترخوانده سیمین، امتیاز را واگذار کرده!/شاید هم امتیاز را از داوود ملاپور گرفته‌اند!

سینماروزان/پرستو فرهادی: ماجراهای زیادی را برای ساخت فیلم سو و شون پشت سر گذراندیم تا امروز که نمی‌دانم خانم نرگس آبیار امتیاز ساخت فیلم از کتاب سو و شون را از چه کسی گرفتند؟؟

محمد متوسلانی سینماگر باسابقه با بیان مطلب فوق به خبرگزاری ایسنا گفت: شروع ارتباط من با سیمین دانشور از جایی بود که خانم دانشور «سووشون» را منتشر کرد و همسر من نقدی نوشت که در گروه ادب رادیو، برنامه‌ای مرتبط با نقد آثار ادبی پخش شد. بعد از آن یک نفر که «سووشون» را به زبان لهستانی ترجمه کرده بود با «خانم» تماس گرفته بود و می‌خواست این نقد را ابتدای کتاب خود منتشر کند. خانم دانشور هم با همسر من تماس گرفت و این اولین تماس‌شان با خانواده ما بود و بعد از آن دیگر رفت و آمد ما ادامه پیدا کرد. ایشان« کفش‌های میرزا نوروز» را که ساخته بودم، دیدند و خوششان آمد. درباره دیگر آثارشان هم، در آن دوران که نقد پیدا نمی‌شد من نقدهایی را می‌گرفتم و به منزل ایشان می‌بردم. خلاصه تا آخر عمرشان برای ما مثل یک فامیل نزدیک بود و غالبا همدیگر را می‌دیدیم و برای من جایگاه ویژه‌ای داشتند و حتی همسرم به ایشان مادر می‌گفت.

متوسلانی در ادامه به ماجرای ساخت فیلم از رمان «سووشون» رسید و گفت: در اواسط دهه شصت با خانم دانشور  قراردادی برای ساخت فیلم بستیم. قراردادم را به موزه جلال و سیمین تحویل دادم تا در آنجا به نمایش گذاشته شود. من خیلی کوشش کردم فیلمی را از رمان «سووشون» بسازم. با تهیه‌کننده‌های مختلفی صحبت کردم، حتی با تلویزیون مذاکره کردم که نسخه سریالی آن ساخته شود ولی هیچ‌کدام به نتیجه نرسیدند و تهیه‌کننده معتمد پیدا نشد.

وی ادامه داد: ساخت اثری تصویری از «سووشون» خیلی سخت بوده و از هر کس برنمی‌آید چون هزینه ساخت آن بسیار زیاد است ضمن اینکه به هر حال روی فیلم و داستان حساسیت زیادی هم وجود داشت و باید با دقت کار می‌شد. این، چیزی نبود که آن را شروع کنیم، بعد در میانه راه به مشکل بخوریم و بخواهیم از بخش‌هایی کوتاه بیاییم یا کار را سرسری تمام کنیم. ساخت فیلم از «سووشون» مسئولیت سنگینی داشت و در نهایت شرایط برای من مهیا نشد.

متوسلانی افزود: یکی از کسانی که می‌خواست از این داستان فیلم بسازد یک کارگردان ایتالیایی بود که آقای مهاجرانی – وزیر وقت فرهنگ – واسطه بود و به خانم دانشور  معرفی کرد. خانم هم به من گفتند و من چون می‌دانستم اینجا تهیه‌کننده پیدا نمی‌شود، به دنبال این بودم که ایشان موافقت کنند تا آن کارگردان ایتالیایی اجازه ساخت بگیرد، ولی همسرم که در آن زمان قرار بود در پروژه با من همکار باشد و بخش زیادی از طراحی‌ها بر عهده‌اش بود به خانم گفته بود که موافقت نکند و ایشان هم اجازه ندادند.

متوسلانی گفت: در یک زمان دیگر هم آقای داوود ملاپور – کارگردان فیلم «شوهر آهو خانم» – که فکر می‌کنم هنوز در لندن باشد، با من تماس گرفت و می‌خواست این فیلم را بسازد که من مخالفتی نداشتم و با خانم صحبت کردم. آقای ملاپور نماینده‌ای در تهران داشت به نام آقای محمد بلوری که نویسنده مطبوعات بود، آن‌ها آمدند و قراردادی با خانم دانشور بستند. در واقع من انصراف دادم و قرارداد با آن‌ها منعقد شد اما آقای ملاپور همه نتوانست فیلمی از «سووشون» بسازد و فیلمنامه‌ای را هم که آقای بلوری نوشت نپسندید. در یک مقطع هم خانم رخشان بنی‌اعتماد می خواست این فیلم را  بسازد که نشد. یک بار هم در همان دورانی که خودم دنبال ساخت فیلم بودم آقای فرمان‌آرا پیغام داد که می‌خواهد این داستان را بسازد و حتی به من پیشنهاد داد که نقش یوسف را خودم بازی کنم ولی من گفتم می‌خواهم خودم فیلم را بسازم‌.

متوسلانی با اشاره به تولید فیلم_سریال سووشون توسط آبیار خاطرنشان ساخت: خلاصه که ماجراهای زیادی را پشت سر گذراندیم تا امروز که نمی‌دانم خانم نرگس آبیار امتیاز ساخت فیلم از این کتاب را از چه کسی گرفتند، چون تا جایی که می‌دانم یک قرارداد مکتوب بین خانم دانشور و آقای ملاپور وجود داشت و پولی هم رد و بدل شده بود.

این کارگردان درباره قرارداد با داوود ملاپور تاکید کرد: این مورد را خانم دانشور به من سپرده بودند که برای یک بار استفاده از داستان برای ساخت فیلم در آن زمان، مبلغ ۲۰ میلیون تومان را پیشنهاد دادم. ۱۰ میلیون تومان داده شد و قرار بود ۱۰ میلیون تومان دیگر هم موقع شروع فیلم داده شود ولی قرارداد همانطور باقی ماند و خبر ندارم بعدها دیگر چه اتفاقی افتاد!

متوسلانی که فیلمنامه سینمایی «سووشون» را خودش نوشته بود، در پایان درباره ساخت نسخه سینمایی و سریالی «سووشون» توسط نرگس آبیار می‌گوید:  وصی خانم دانشور، خانم لیلی ریاحی دخترخوانده ایشان بود که اگر قراردادی بسته شده، ممکن است از طرف ایشان بوده باشد یا اینکه ممکن است با آقای ملاپور صحبتی شده باشد که در هر صورت من بی‌اطلاعم. در نهایت هم ساخت این فیلم برای من آرزویی بود که متاسفانه شرایط آن پیش نیامد.

محمد متوسلانی: نمی‌دانم رایت ساخت فیلم-سریال سووشون را از چه کسی گرفته‌اند؟
محمد متوسلانی: نمی‌دانم رایت ساخت فیلم-سریال سووشون را از چه کسی گرفته‌اند؟




میگن جن داره!؟ ⇐#ابلق روی پرده رفت!+تیزر

سینماروزان: فیلم #ابلق ساخته نرگس آبیار با پخش #بانوفیلم روی پرده رفت.

بهرام رادان، الناز شاکردوست، هوتن شکیبا،مهران احمدی، گلاره عباسی، گیتی معینی، شادی کرم رودی، امین میری، الهه اذکاری، علی نفیسی، الهام حسامی، سحر اسدی و فاطمه کریمیان بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

تیزر این فیلم سینمایی را آرمین مُنیبی ساخته است.

«ابلق» که در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر درخشید، با کاندید شدن در ده رشته، چهار سیمرغ بلورین را از آن خود کرد.

همچنین این فیلم سینمایی برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم سینمایی از نگاه تماشاگران است.
با توجه به استقبال مخاطبان از این فیلم سینمایی در جشنواره فجر، پیش‌بینی می‌شود «#ابلق » اکران موفقی داشته باشد.

پخش «ابلق» را بانو فیلم بر عهده دارد و علاقمندان می‌توانند با مراجعه به سامانه‌های مختلف بلیت فروشی نسبت به تهیه بلیت اقدام کنند.

برای تماشای تیزر اینجا را ببینید.

فیلم ابلق روی پرده رفت
فیلم ابلق روی پرده رفت

 




یک رسانه اصلاح طلب در نقد رفتار عوامل فیلم لرزان قتل زن داداش ریگی⇐از خلق یک شخصیت عاجزند و دايما قصد دارند با حرف‌هاي فرامتني براي خود امتياز بگيرند!!/اینکه “حبیب”لیسانسه ها لهجه بلوچ یاد گرفته که نشد امتیاز!!/کمردرد الناز شاکردوست حین بازی که نشد مزیت!!/ فيلمبرداري آزاردهنده‌ ای که جز سردرد عايدي ديگري ندارد، امتیاز است؟/اینکه بهره هوشی خانواده شهدای منصوری را فوق العاده پایین نشان میدهند، مزیت است؟

سینماروزان: فیلم لرزان قتل زن داداش عبدالمالک ریگی با انبوه سانس و کلی تبلیغات محیطی و حجم بالایی از تیزرهای تلویزیونی روی پرده است بلکه توجیه گر حمایتهای مادی-معنوی باشد که حاکمان سینما از آن داشته اند؟!

در این میان دست اندرکاران فیلم نیز تا میتوانند سعی میکنند با گل درشت کردن سختیهای تولید از کار ویژه خود بگویند بدون آن که پاسخی دهند بر مهمترین گاف فیلم که بی منطق بودن دگردیسی عبدالحمید ریگی است.

روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” با نقد عملکرد عوامل این فیلم لرزان(!) تأکید آنها بر فرامتن را گریزی خوانده برای عدم پاسخگویی به مشکلات ساختاری-محتوایی فیلم.

متن تحلیل “اعتماد” را بخوانید:

فيلم‌هايي كه براساس واقعيت ساخته مي‌شوند با اينكه معمولا مردم از قصه‌اش آگاهند، جذابيت‌هاي خاص خود را دارند. اين فيلم‌ها بناست روايت سينمايي آن رويداد باشند و جذابيت‌شان از همين ناشي مي‌شود. حالا نرگس آبيار در تازه‌ترين فيلمش قصه‌اي را برگزيده كه سال‌ها سوژه روز اخبار ايران بود. مخاطب طبعا بايد بداند ريگي كيست و از داستان فائزه منصوري هم بي‌خبر نباشد.

اين داستان پرتلاطم و دهشتناك را آبيار با نگاهي زنانه و از منظري عاشقانه آغاز مي‌كند و از همين رو اصلي‌ترين چالش فيلم چگونگي تبديل شدن پسري عاشق‌پيشه، اهل شعر و موسيقي است به يك تروريست تكفيري. فيلم اما در همين مهم‌ترين چالشي كه براي خود طراحي كرده، باز مي‌ماند.

آنچه ما مي‌بينيم چند سخنراني متحجرانه و پس‌زننده از عبدالمالك ريگي است كه حتي موفق نمي‌شود در درام قصه مخاطب را با خود درگير كند. حالا همين حرف‌ها چنان به جان عبدالحميد مي‌نشيند كه او را از اين رو به آن رو مي‌كند. در واقع آبيار اصلي‌ترين ماموريتي را كه خودش براي فيلم تعريف كرده به انجام نمي‌رساند و به نظر مي‌رسد اين حجم از همراهي با فيلم بيش از آنكه مرهون دلايل سينمايي باشد مديون زندگي تلخ خانواده منصوري است. در واقع مخاطب عام چنان در آن قصه حل مي‌شود كه ارزش‌هاي سينمايي يا برايش خالي از اهميت مي‌شود يا صرفا به چند صحنه بزرگ، گريم‌ها و لهجه‌هاي خاص تقليل مي‌يابد.

براي همين كساني كه از نظر سينمايي فيلم را تاييد مي‌كنند، دايما از همين موارد حرف مي‌زنند، حال اينكه سينما اصلا به اين چند المان محدود نمي‌شود. گرچه مي‌توان براي دشواري ساخت يك اثر عوامل ساخت آن را تحسين كرد اما اين عوامل بيروني به خودي خود امتيازي براي فيلم محسوب نمي‌شوند. براي مثال اينكه يك كارگردان زن به جاي ساختن فيلمي آپارتماني سراغ چنين فضايي رفته و به اصطلاح فيلم بيگ پروداكشن ساخته، مزيتي نيست كه به فيلم امتياز بدهد!

يا اينكه هوتن شكيبا چند لهجه و زبان بلوچ را ياد گرفته مي‌تواند براي او به عنوان يك بازيگر قابل تحسين باشد اما براي فيلم امتياز نيست چون قطعا هركسي اين نقش را بازي مي‌كرد موظف بود از عهده آن برآيد.

كمر درد خانم شاكردوست حین بازی هم همين‌طور، دايما تاكيد مي‌شود كه ايشان در شرايط جسمي و روحي بدي اين فيلم را بازي كرده و حتي ممكن بود قطع نخاع شود! الان اين امتياز فيلم است؟! بعدها مي‌توان هنگام بررسي كارنامه بازيگري شاكردوست درنظر گرفت كه او براي فاصله گرفتن از فيلم‌هاي گيشه‌اي و ارتقاي خودش در بازيگري، حاضر شد از جانش مايه بگذارد. اين براي شخص شاكردوست شايد امتياز باشد اما دليلي بر خوب بودن فيلم نيست! فيلم اما دايما قصد دارد با اين حرف‌هاي فرامتني براي خود امتياز بگيرد. درحالي در سالن سينما از تصوير كردن گزارش‌هاي مكتوب آن حادثه شوم فراتر نمي‌روند و از همه مهم‌تر براي ما یک شخصيت خلق نمي‌كنند و مدام به فرامتن استناد میکنند. ضمن احترام فراوان به خانواده شهدای منصوري و ابراز همدردي براي رنج بي‌پاياني كه متحمل شده‌اند معلوم نيست چرا در فيلم آنها را با بهره هوشي‌اي فوق العاده پايين نمايش مي‌دهند.

دختر تقريبا از فرداي ازدواجش مي‌فهمد در چه مخمصه‌اي افتاده اما هي صبوري مي‌كند، از جايي به بعد در دل فاجعه است ولي باز هم باردار مي‌شود و… برادرش هم همه رفتارهايش سرخوشانه و كودكانه است و براي همين آن سكانس نفسگير آن‌قدر كه بايد و شايد بر مخاطب اثر نمي‌گذارد.

همه‌چيز درباره خانواده منصوري چنان در سطح برگزار مي‌شود كه منهاي صحنه آخر كه به خودي خود تكان‌دهنده است، موفق به اثرگذاري جدي نمي‌شود. مثلا معلوم نيست فائزه چرا حاضر نمي‌شود با نيروهاي امنيتي ايران برود و به خاطر برادرش مي‌ماند، مي‌ماند كه چه كند؟! مگر اصلا ما از ابتداي فيلم از او كنشي ديده‌ايم؟! سير تحول عبدالحميد نيز چنان گنگ است كه انگار بايد بپذيريم كه هركسي برادرش جانيست، جاني مي‌شود!

يعني جز اين منطق، فيلمساز چيز ديگري پيش روي ما نمي‌گذارد. به اينها اضافه كنيد زمان بي‌جهت طولاني فيلم، فيلمبرداري آزاردهنده‌اي كه مثلا قرار است التهاب و اضطراب را به بيننده منتقل كند اما جز سردرد عايدي ديگري ندارد؟؟! در اين ملغمه از شاكردوستِ خوشگلِ قرباني و حبيب «ليسانسه‌ها»اي كه قرار است مخاطبانش را در نقش يك جاني غافلگير كند و صحنه‌هاي انفجار و ايجاد رعب و وحشت داعشي‌وار فقط فرشته صدرعرفايي دقيقا هماني است كه بايد باشد. به اندازه، درست، دقيق و همان ميزان اثرگذار و به يادماندني. او قرار نيست با پزهاي فرامتني امتياز بگيرد. بازي بي‌كلامش، حضور نگران و پريشانش و بي‌عملي انتخاب‌نشده‌اش به‌قدري در صورت صدرعرفايي ديده مي‌شود كه آدم فكر مي‌كند كه شايد آن گريم سنگين روي صورت او ننشسته و او واقعا مادر عبدالحميد است كه دارد رنجش را مقابل دوربين با ما تسهيم مي‌كند.

بعد از فروكش كردن احساسات و پس از گذشت سال‌ها وقتي دلايل فرامتني اهميت خود را از دست مي‌دهد بايد ديد آيا اثري از «شبي كه ماه كامل شد» خواهد ماند يا خير؟




امتداد حمایت «کیهان» از فیلم لرزان قتل زن داداش ریگی؛ این بار با یادداشتی ۵۰۷ کلمه‌ای!⇔«کیهان» همچنان درباره چگونگی تأمین سرمایه تولید این فیلم پرسشی طرح نکرده!

سینماروزان: مدتی قبل از برگزاری جشنواره فیلم فجر بود که روزنامه «کیهان» با تأکید بر فیلم «شبی که ماه کامل شد» درباره قتل زن داداش ریگی از این فیلم به عنوان محصول معیار خود در جشنواره نام برد و با کسب برخی جوایز اصلی توسط این فیلم در جشنواره، همه چیز بر مدار مطلوبات این رسانه پیش رفت.

حالا یک هفته بعد از پایان جشنواره همچنان حمایت «کیهان» از این فیلم که فیلمبرداری روی دست و لرزانی داشته ادامه دارد و این روزنامه که کمتر فیلمی از سینمای ایران را ستایش میکند در یادداشتی 507 کلمه‌ای حسابی از این فیلم تعریف و تمجید کرده است. با این حال «کیهان» درباره چگونگی تأمین سرمایه این فیلم پرسشی طرح نکرده است.

یادداشت تحسن آمیز «کیهان» بر «شبی که ماه کامل شد» را بخوانید:

نرگس آبیار این بار متوجه شده است که چنانچه بخواهد به عنوان کارگردان سینما حرفی برای گفتن داشت باشد می‌باید سینمایی فکر کند، سینمایی بی‌اندیشد، سینمایی بنویسد وسینمایی فیلم بسازد باید گفت این خصوصیات در فیلم آخر آبیار «شبی که ماه کامل می‌شود» تاحدود زیادی رعایت شده است. او با یک قصه به ظاهر ملودرام عشقی برگرفته از واقعیت شروع می‌کند و آرام آرام به سمت یک چالش وتعارض ذهنی و فکری و ائدیولوژیک می‌رود و ماجرا را به سمتی می‌برد که لحظات نفس گیری را برای مخاطب خلق می‌کند.عشق در واقع دستمایه‌ای می‌شود تا داستانی واقعی گفته شود که کشور ما و مردم بخشی از سرزمین ما را در گیرخود کرده بود.
ماجرای «عبدالمالک ریگی» وجنایاتی که انجام داد و ترورهایی که کرد و افراد بی‌گناه و مردم عادی‌ای را که کشت همه ایرانیان را متاثرنمود. ریگی که یک سرش به دشمنان کشور و بیگانگان وصل بود و سر دیگرش به القاعده و گروه‌های تکفیری درصدد وحشت آفرینی بود. برداشت تکفیری و غلط او ازاسلام و دستورات دینی باعث شده بود که حتی برادران اهل سنت هم از او بیزاری جویند. هر چند که در فیلم نرگس آبیار، حمایت قاطع آمریکا و انگلیس از جنایات ریگی و حتی مصاحبه شبکه تلویزیونی صدای آمریکا با وی گفته نمی‌شود و این از نقاط ضعف این فیلم است.
ریگی در پی ایجاد وحشت بود تا از این طریق امیال شیطانی خود را پیاده کند و چیزی مانند طالبان یا بن لادن در ایران باشد. تا ازاین طریق والبته حمایت بیگانگان سیستان وبلوچستان عزیزرا نا امن گرداند و درنهایت به سوی تجزیه ببرد. دراین میان باهوشی سربازان امام زمان‌(عج) در طی سالها و تلاش شبانه‌روزی این عزیزان جان برکف باعث شد که او وهمدستان جنایتکارش دستگیر شده و به دستان عدالت ملت ایران سپرده شوند تا به سزای اعمال کثیف وننگینشان برسند. اتفاق تلخ این بود که همزمان با نمایش این فیلم، بار دیگر گروهک‌های تکفیری در بلوچستان دست به جنایت زدند.
نرگس آبیار اما با روندی دراماتیک سعی در واشکافی چگونگی عملکرد خزنده فکری ومذهبی این دست از افراد را در بین جوانان، نوجوان واقشار مختلف دارد. کسانی که بعضا به واسطه علقه‌های مذهبی تحت تاثیر احساسی نفوذ کلامی افرادی چون ریگی قرار می‌گیرند که دانسته انگشت روی اعتقادات و حساسیت‌های مذهبی آنها می‌گذارند.
ماجرای عشقی وسپس ازدواج برادر ریگی دستمایه‌ای می‌شود تا « آبیار» به داستان ریگی ورود نماید. او با شخصیت پردازی‌های درست وفکر شده چه به لحاظ بیرونی وچه درونی تماشاگر را با خود وفیلمش همراه می‌کند. نشانه گذاری‌های آبیار درفیلم می‌تواند یکی از نقاط قوت کار او باشد مانند سکانس آخر که روی فائزه یک ملحفه قرمز کشیده شده به نشانه اینکه او در خون خود خواهد غلتید و…
در نهایت قاب بندی‌های سینمایی و نماهای مکمل، اثری دیدنی را به وجود آورده است. مانند نماهایی که فائزه در بازار گوشت پاکستان به دنبال مامور ایرانی می‌گردد. نماهای این سکانس گویای بخشی از مفاهیمی است که او می‌خواهد ارائه دهد هرچند که در جاهایی دیگر زیاده می‌نماید و می‌تواند که بخش‌هایی از همین نماها کم شود تا ریتم این سکانس وایضا کل فیلم مطلوب‌تر گردد.




«شبی که ماه کامل شد»(نرگس آبیار)⇐سوار بر ترن هوایی به سوی مقصودبیک!

سینماروزان/حامد مظفری:

منفی: دوربین لرزان برای چه؟ انتقال تنش عصبی!!؟ جایی که تنش نیست چرا میلرزانی خواهر؟ چه کسی گفته فیلم استراتژیک باید لرزان باشد؟ یک “ایستاده در غبار” لرزاند و مفید افتاد! مگر “مزارشریف” لرزاند؟ مگر “پناهنده” لرزاند؟ مگر “چ” لرزاند؟ چه کسی گفته هر چه بیشتر بلرزانید دوز استراتژیک بودن بیشتر میشود⁉️ والله ترن هوایی لرزش اش بیشتر از شماست!

منفی: یک نمای زیبا نه از ایران و نه از پاکستان نمی بینید! همه جا ناهمگونی! همه جا زشتی! دست و پا میزنند تا شبیه “میلیونر زاغه نشین” شوند!! زاغه نشین استراتژیک!!!

منفی: همان کاترین بیگلوست؟! منتها او در دل جنگ میسازد و این در آشپزخانه !! به پاکستان هم که میرود یا در اتاق خواب است یا رستوران در زیر نگاه عاقل اندر سفیه محمدعلی جناح!

منفی: ای کاش به سبک “قانون مورفی” یک طراح اکشن برای نماهای تعقیب و گریز می آوردند! اجرای سردستی درگیریهای فیلم بدجوری توی ذوق میزند! تقصیر آبیار نیست؛ او کارش چیز دیگریست!

منفی: خاله زنک بازی شبنم مقدمی که انگار از “نفس” پرت شده اینجا! قبلا گلاره عباسی بود که در فیلمهای آبیار بازنشر میشد و حالا شبنم مقدمی! با همان تیپ خاص

منفی: هوتن شکیبا با همان خل بازی “لیسانسه ها” شده است داداش عبدالمالک ریگی! با لهجه ای که جاهایی به شمالی میزند! الناز شاکردوست زن داداش ریگی هم که بلحاظ گویش انگار بچه ناف جردن است ولی بلحاظ رفتار متعلق به عصر قجر!

منفی: فرشته صدرعرفایی زیر گریمی سنگین رفته تا سیمرغ بگیرد؟؟ بهتر نبود بازیگری اصل جنس مثلا سلیمه رنگزن را میاورند که قیافه معمولیش منطبق با گریم شده صدرعرفایی است؟

منفی: کمترین خلاقیتی برای چیدن بازیگران فرعی هم صورت نگرفته! همین بس که مرد نابکار فیلم اصغر فرهادی شده است پدرزن داداش ریگی!!

منفی: موتیف هندوانه همه جا هست! از بلوچستان تا قم! لابد هندوانه هم نماد است! نماد چه؟؟ اینکه شب دراز است برای…؟؟

منفی: خدا این باران را از سینمای ایران نگیرد که اگر نبود کارگردانان ما در زیباسازی بصری دچار احتقان می شدند!! در خشکسالی بلوچستان هم باران یکریز میبارد بلکه دو فریم متفاوت خلق شود و نمیشود!

*سکانس
– تصاحب برادرزن ریگی جلوی کنسولگری ایران

*کاراکتر
-داداش زن داداش ریگی با بازی پدرام شریفی

*جوک
-کف گرگی عبدالمالک بر صورت داییش!! به سبک عصر شیوع جاهلیت در سینما

*گاف
-این منطقه شهری پاکستان است که تروریستها آزادانه در خیابان مانور میدهند؟؟

-عبدالمالک بدون محافظ با برادر در پیتزافروشی قرار میگذارد! که چه کند؟ به برادر بگوید راه او-یعنی زنش-از آنها جداست؟؟ نمیشد این اندرز را تلفنی بگوید؟

*دیالوگ
-اگه پاکستان اینه کانادا چیه؟




اسامی کامل اعضای حاضر در هفت شورای مختلف فارابی اعلام شد⇐از بهرام توکلی تا نرگس آبیار!/از بهروز شعیبی و هادی مقدم‌دوست تا علی جلیلوند و آیدا پناهنده‌!!/از فرهاد توحیدی تا رسول صدرعاملی و احمد مرادپور!!+حضور هشت‌باره نام‌خانوادگی «تابش» در این هفت شورا!!!+حضور هفت‌باره معاون معزول نظارت و حضور شش باره مسعود نقاش‌زاده در این شوراها

سینماروزان: بالاخره شفاف سازی پیشنهادی از سوی رسانه های مستقل به شوراهای فارابی هم رسید و سازمان سینمایی در جدولی مبتنی بر معرفی اعضای هیأت امنا و شوراهای سازمان سینمایی، نفرات حاضر در شوراهای هفت گانه فارابی را هم رونمایی کرد.

به گزارش سینماروزان با مروری بر شوراهای مختلف فارابی چشممان به فیلمسازانی اغلب ارگانی می افتد؛ از بهرام توکلی کارگردان فیلم ارگانی «تنگه ابوقریب» تا نرگس آبیار کارگردان فیلم دوارگانی «نفس» که اتفاقا حمایت فارابی را هم در تولید داشت. از بهروز شعیبی و هادی مقدم دوست که کارگردانانی کاملا میان مایه محسوب میشوند تا علی جلیلوند و آیدا پناهنده با کارنامه ای خلوت که پیشتر هم درباره حضورشان در شوراهای فارابی خبررسانی شده بود.

احمدرضا معتمدی کارگردان فیلم ارگانی شکست خورده «راه رفتن روی سیم» و هادی نائیجی کارگردان یکی از اپیزودهای فیلم ارگانی «هیهات» از دیگر حاضران در شوراهای مختلف فارابی هستند. رسول صدرعاملی، فرهاد توحیدی و احمد مرادپور از دیگر فیلمسازان حاضر در شوراهای هفت گانه فارابی هستند.

«تابش» پررنگترین نام حاضر در شوراهای مختلف فارابی است چون نه تنها علیرضا تابش مدیرعامل فارابی در هر هفت شورای فارابی حاضر است بلکه فردی به نام مسعود تابش هم از جمله اعضای بررسی فیلمنامه های کودک فارابی است!!

حبیب ایل بیگی معاون معزول نظارت سازمان سینمایی از جمله فعالان شوراهای مختلف فارابی است که در تمامی شوراهای فارابی حضور دارد. مسعود نقاش زاده نیز در شش شورای فارابی حاضر است.

1 )شوراي تخصصي اجتماعي
اعضاء شوراي بررسي فيلمنامه عبارتند از:
رسول صدرعاملي، فرهاد توحیدي،
احمد مرادپور، حمید جمدر،
اشكان راد، سعید نیكورزم،
محمدرضا نعمتي، علیرضا تابش،
حبیب ايل بیگي، مسعود نقاش زاده
علي جلیلوند و آيدا پناهنده كه به تازگي از شركت در جلسه انصراف داده اند!!

ميهمانان شورا عبارتند از:
حسن خجسته، تقي آزاد ارمكي
عماد افروغ، روزبه كردون (مديركل اجتماعي وزارت كار)،
حبیب اله مسعودي فريد (معاون امور اجتماعي سازمان بهزيستي)، مصطفي اسدزاده(پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات)،
سیدحمیدرضا میر عظیمي

2 )شورای تخصصی مقاومت و انقلاب اسلامی
اعضاي شوراي بررسي فیلمنامه:
محمدحسین حقیقي، محمدعلي باشه آهنگر،
حسین صابري، اصغر جعفري،
احمد مرادپور، حمید جمدر،
مجید رضابالا، امین عظیمي،
محمدجواد اسالمي، سیدمحمدحسیني،
علیرضا تابش، حبیب ايل بیگي،
مسعود نقاش زاده

3 )شورای تخصصی معناگرا
–اعضای شورا عبارتند از:

هادي نائیجي، احمدرضا معتمدي،
محمدرضا زائري، سیدمهدي شجاعي،
حسین اسدزاده، هادي مقدم دوست،
نرگس آبیار، بهروز شعیبي،
شرام پازوكي، منوچهر محمدي،
علیرضا تابش، حبیب ايل بیگي،
مسعود نقاش زاده

–ميهمانان شورا:
حسن بلخاري

4)شورای تخصصی کودک و نوجوان
–اعضاء شوراي ابتدايي(تبیین خط مشي) عبارتند از:
مهدي ارگاني، هوشنگ مرادي كرماني،
جواد حاتمي، فريدون عموزاده خلیلي،
علیرضا كرماني، حسین شیخ الاسلامی

–اعضاي شوراي بررسي فيلمنامه عبارتند از:
غالمرضا رمضاني(فیلمساز)، حسین شیخ الاسلامی(فعال در حوزه ادبیات كودک)،
دكتر جواد حاتمي (روانشناس كودک)، سحر عصر آزاد(منتقد سینما)،
شهرام اشرف ابیانه (كارشناس معاونت فرهنگي)، علیرضا تابش،
حبیب ايل بیگي، مسعود تابش

5 )شورای تخصصی اقتباس
اعضای شورا عبارتند از:

مسعود كوثري، سعید عقیقي،
مازيار اسلامي، هوشنگ مرادي كرماني،
حمید امجد، بهرام توكلي،
فرهاد توحیدي، علیرضا تابش،
حبیب ايل بیگي، مسعود نقاش زاده،

6 )شورای علمی
اعضای شورا عبارتند از:

اسماعیل بني اردلان، اكبر عالمي،
مهدي رحیمیان، حمیدرضا احمدي الري،
فرزان سجودي، علیرضا قاسم خان،
علیرضا تابش،حبیب ايل بیگي،
مسعود نقاش زاده

7)شورای فرهنگی و هنری(تولید)
اعضای شورا عبارتند از:
مديرعامل(علیرضا تابش)، قائم مقام (حبیب ايل بیگي)،خزانه دار (سیدمهدي سجادي)، معاونت فرهنگي پژوهشي( مسعود نقاش زاده)




واکنش احمد طالبی‌نژاد به شکست فیلم ۲ارگانی «نفس» در اسکار⇐حذف از اسکار قابل پیش‌بینی بود/ «نفس» در اندازه‌های جهانی نبود!/«نفس» یک فیلم سفارشی است/ادعا می‌شود «نفس» مستقل است اما این فیلم کاملا دولتی ساخته شده!

سینماروزان: حذف فیلم «نفس» در همان مرحله ابتدایی اسکار اتفاقی بود که رسانه های مستقل همزمان با اعلام نام این فیلم به عنوان گزینه نهایی اسکار آن را پیش بینی کردند.

به گزارش سینماروزان «نفس» که محصولی دوارگانی است و با حمایت فارابی و نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان ساخته شده است حتی نتوانست یک پخش کننده جهانی پیدا کند و در این شرایط طبیعی بود که حتی در فهرست نامزدهای ابتدایی اسکار غیرانگلیسی زبان جایی نداشته باشد.

احمد طالبی‌نژاد منتقد پیشکسوت سینمای ایران در یادداشتی پیرامون این حذف برای روزنامه اصلاح طلب «شرق» از سفارشی بودن این فیلم برخلاف ژستهای استقلال‌مآبانه‌اش می‌گوید.

متن یادداشت طالبی نژاد را بخوانید:

حذف‌شدن«نفس» قابل پیش‌بینی بود

پذیرفته‌شدن یا ردشدن فیلمی در اسکار به اعتبار کشوری که فیلم به اسکار فرستاده است لطمه وارد نمی‌کند و با وجود رقابتی که بر سر حضور در این رویداد هنری وجود دارد، تمام کشورها علاقه‌مند هستند با فیلمی از کشورشان در اسکار شرکت کنند. می‌توان به تمامی این اتفاقات فکر کرد و معرفی فیلمی به اسکار به معنی پذیرفته‌شدن، کاندیداشدن و در نهایت جایزه‌گرفتن نیست، اما غیبت فیلم «نفس» در فهرست ٩ فیلم اولیه برای من صددرصد قابل پیش‌بینی بود.
از نظر من «نفس» فیلمی است که ممکن است در ایران به آن توجه شود و برای مردم فیلم مهمی باشد، اما باید برای دلیل غیبت این فیلم در ٩ فیلم اولیه آکادمی اسکار به وجوه سینمایی فیلم توجه کرد و آن این است که از نظر من «نفس» به‌لحاظ مضمون، ساخت و پرداخت در ‌اندازه‌های رقابت با فیلم‌های جهانی نیست و این فیلم را می‌توان فیلمی بومی دانست. قطعا متوقف‌شدن فیلم در این مرحله از رقابت اسکار قابل پیش‌بینی بود و تصور می‌کنم برای افرادی که در کمیته انتخاب فیلم برای معرفی فیلم به اسکار هم حضور داشتند این پیش‌بینی خیلی دور از انتظار نبود.
به‌هرحال انتخاب فیلم در آکادمی اسکار متفاوت است و تصور می‌کنم عناصر مورد توجه اسکار در این فیلم وجود نداشت، اما نکته‌ای که می‌توان به آن اشاره کرد این است که در آکادمی اسکار تنوع سلیقه‌ای بسیاری برای انتخاب فیلم وجود دارد که البته چندنفری هم از ایران در فهرست انتخاب‌کننده‌های فیلم در آکادمی اسکار هستند، بنابراین یک رأی وجود ندارد و البته همه می‌دانند که در ماجرای اسکار همیشه یک ماجرای پشت‌پرده وجود دارد. معرفی‌کردن فیلم و داشتن پخش‌کننده خارجی که بتواند فیلم را به‌نوعی معرفی کند تا هرچه بهتر دیده شود، در این روند تأثیر زیادی دارد.
در این مورد همیشه فیلم «میلیونر زاغه‌نشین» را مثال می‌زنم که این فیلم طوری معرفی شد که بسیاری موفق به دیدن آن شدند و فیلم توانست جریان‌ساز شود و در نهایت در اسکار به موفقیت رسید.
به‌نوعی می‌توان این روند را یکی از دلایل موفقیت فیلمی در اسکار دانست، اما می‌توان به نکته دیگری در ارتباط با فیلم «نفس» اشاره کرد و آن این است. که این فیلم سفارشی است، هرچند که ادعا می‌شود این فیلم کاملا مستقل ساخته شده، اما معتقدم این فیلم کاملا دولتی ساخته شده است، هرچند که در این مجال کوتاه نمی‌توان به ابعاد ساختاری فیلم اشاره کرد و نقاط قوت و ضعف فیلم را برشمرد، اما قطعا نمی‌توان این فیلم را گزینه‌ای در نظر گرفت که اگر به آکادمی اسکار معرفی کنیم قطعا نتایج خوبی حاصل می‌شود و فیلمی نیست که بتواند طیف زیادی از کسانی را که در آکادمی اسکار هستند راضی نگاه دارد.
در نهایت می‌توان گفت پذیرفته‌نشدن فیلم «نفس» در آکادمی اسکار اتفاق مهمی نیست و قرار هم نیست هر سال ایران فیلم به آکادمی اسکار معرفی کند و فیلم‌های ما در فهرست نهایی پذیرفته‌شده در آکادمی اسکار باشد و در نهایت جایزه به کشور ما تعلق بگیرد.




کارگردان ذوق‌زده یک فیلم ۲ارگانی: ترامپ «نفس» را ببیند تا با فرهنگ اصیل ایرانی آشنا شود!⇔پرسش اول: ترامپ باید «نفس» را ببیند که دریابد در ایران چگونه یک کودک توسط مادربزرگی متشرع مدام کتک می‌خورد؟/ پرسش دوم: ترامپ باید «نفس» را ببیند تا بفهمد چطور آموزگار قرآن برای تعلیم به کودکان، بدترین روش را انتخاب می‌کند؟!!/پرسش سوم: ترامپ باید «نفس» را ببیند تا دریابد چگونه اثرگذاری فرهنگی هالیوود باعث شده یک مرد روستایی در بیغوله‌های ایران، موهایش را همانند قهرمان یهودی «سامسون و دلیله» آرایش کند؟

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: اینکه در روزهای نزدیک به انتخاب گزینه ایرانی اسکار دست اندرکاران فیلم 2ارگانی «نفس»- که با حمایت فارابی و نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان تولید شده- تلاش زیادی کردند که با انتشار رپورتاژهایی متکی بر سیاهه حضورهای جشنواره ای فیلم، پاشنه آشیلی به نام نداشتن پخش کننده معتبر نه در اروپا و نه در آمریکا را کاور کنند آن قدرها خنده دار نبود.

به هر حال رقبایی همچون «وارونگی» و «مالاریا» که یکی در اروپا و مثلا در فرانسه و سوئد پخش کننده داشت و دیگری تا حضور در جشنواره ای همچون ونیز پیش رفته آن قدر مطرح بودند که تلاشهای دست اندرکاران «نفس» برای تاکید حضور در مثلا جشنواره ایرانیان استرالیا(!) خنده دار به نظر نرسد.

اما اینکه بعد از درآمدن نام این فیلم از قوطی هیات انتخاب اسکار- که یک کارمند شریک تولید یعنی معاون فارابی هم در آن حضور داشت- دست اندرکاران همچنان بکوشند به جای پیدا کردن پخش کننده معتبر پناه ببرند به رپورتاژ برای هموار کردن مسیر، زیاده از حد خنده دار است به خصوص اگر یکی از این رپورتاژها خطاب به دونالد ترامپ باشد و آن هم در قالب تقاضای کارگردان «نفس» از وی.

کارگردان فیلم 2ارگانی «نفس» از ترامپ میخواهد تا فیلمش را ببیند بلکه با فرهنگ اصیل ایرانی آشنا شود و وجه کمدی ماجرا هم همین فرهنگ اصیل ایرانی است که هرچه فیلم را زیر و رو کنیم جز نقیض اش را در آن نمی یابیم.

ترامپ باید «نفس» را ببیند که دریابد در ایران چگونه یک کودک توسط مادربزرگ متشرع اما نامهربان مدام کتک میخورد و توهین می‌شنود و تحقیر می‌شود و چطور آموزگار قرآن برای تعلیم قرآن بدترین وجنون آمیزترین  رفتار را با کودکان دارد؟!!

ترامپ باید «نفس» را ببیند تا دریابد چطور تأثیر فرهنگی کشورش از کانالی به نام هالیوود تا بیغوله های ایران آمده و یک مرد روستایی با دیدن فیلم «سامسون و دلیله» موهایش را به مانند قهرمان یهودی فیلم آرایش می کند و چارچوب در خانه را همچون معبد هیکل سلیمان فرض  می نماید!

ترامپ باید «نفس» را ببیند تا متوجه شود حتی شهرنشینان ایرانی نیز جز درگیریهای خاله‌زنک‌گونه حرف دیگری برای گفتن ندارند؟؟

اگر بناست در جهت پیدا کردن پخش کننده، تبلیغات کنید، تقاضا به تماشای مفاهیم غیرموجود و بازنشر آن در کانالهای آگهی بگیر(!!) عبث ترین کار ممکن است.

اگر هم دست اندرکاران «نفس» در حال رونویسی از ترانه و ماجرای توییت تحریم آمیز سال قبلش درباره اسکار هستند- که مستقیما رفتاری خاص از ترامپ را نشانه رفته بود- باید بدانند کارگردان فیلمشان تاکنون یک جایزه حتی فرعی از فستیوالهایی چون کن و برلین و ونیز دریافت نکرده چه برسد به اینکه یک اسکار قبلی در کارنامه داشته باشد تا رفتارهای آنتی ترامپش برای آن‌وری‌ها توی ذوق نزند و عمیق جلوه کند و بهانه ای برای طرح خود نباشد.

اگر هم این گونه رفتارها مصرف داخلی دارد که الحمدالله  کارگردان و تهیه کننده فیلم از این حیث صبغه پرو پیمانی دارند و نیازی به این پروپاگانداها نیست.

پس چه بهتر که حتی برای تبلیغات هم بر روی داشته ها کار شود و نه شعارهایی که نقیض شان آشکارا در فیلم رژه می رود.

نفس-ساره نورموسوی
نفس-ساره نورموسوی



روایت نویسنده روزنامه «جوان» از نقش نرگس آبیار در حذف یک فیلم ارگانی از بخش مسابقه جشنواره

سینماروزان: جواد محرمی خبرنگار روزنامه “جوان” در یادداشتی اجتماعی در کانال “سینماآرمان” تحلیلی خاص درباره چرایی حذف فیلم ارگانی “امپراطور جهنم” که با حمایت انجمن سینمای دفاع مقدس تولید شده، از بخش مسابقه جشنواره فجر ارائه داده است و از نقش نرگس آبیار در این باره سخن گفته است.

متن یادداشت محرمی را بخوانید:

در جشنواره جهانی فجر پس از تماشای فیلم “نفس” با نرگس آبیار صحبت می کردم به او گفتم چرا این معلم قرآن فیلم اینقدر کریه المنظر و منفی تصویر شده بود. گفت: می خواستم ریشه های داعش را نشان بدهم. از جوابش حیرت کردم و پرسیدم ریشه های داعش تو ایران چیکار می کنه خانم آبیار؟ پاسخم را نداد.

چند روز پیش که شنیدم فیلم “امپراطور جهنم” با موضوع ریشه های شکل گیری داعش از بخش مسابقه جشنواره فجر کنار گذاشته شده و نرگس آبیار هم جزو مخالفان سرسخت فیلم بوده ناخودآگاه یاد جمله کارگردان “نفس” در جشنواره جهانی فجر افتادم.




پاسخ حوزه هنری به ادعاهای نرگس آبیار⇐از زمان اکران “سلام بمبئی” نه تنها از سالنهای “نفس” کم نکردیم بلکه ۶ سالن هم اضافه کردیم!!!/وقتی نورتابان به عنوان پخش کننده “نفس” هارد فیلم را به ارومیه و همدان نمی‌فرستد تقصیر حوزه هنری چیست؟/سینما بهمن تبریز طی سه روز و با ۱۵ سانس فقط ۱۶ بلیت برای “نفس” فروخته+آمارهای جالب دیگری از فروش پایین “نفس”

سینماروزان: در پی اظهارات نرگس آبیار کارگردان فیلم سینمایی«نفس» در برنامه زنده تلویزیونی «هفت» و انتشار مکتوب آن در رسانه‌های گروهی درباره مهجوریت این فیلم در ساختار سینماهای حوزه هنری و عدم تخصیص سینماهای کافی توسط حوره به فیلم، مدیر روابط عمومی سازمان سینمایی حوزه هنری در گفتگوی به این اظهارات پاسخ داد و خواستار آن شد تا این سینماگر عزیز با پرهیز از فرافکنی مسائل حدود انصاف و واقع‌بینی را رعایت نماید.

یزدان عشیری مدیر روابط عمومی سازمان سینمایی حوزه هنری در خصوص صحبت‌های جمعه شب نرگس آبیار مبنی براقدام حوزه هنری به  اختصاص دادن سالن‌های فیلم« نفس» به فیلم «سلام بمبئی» گفت: با احترام به سرکار خانم آبیار باید بگویم که ما قبل از فیلم «نفس» اکران دو فیلم ارزشی «سیانور به کارگردانی بهروز شعیبی» و «یتیم خانه ایران به کارگردانی ابوالقاسم طالبی» را هم داشتیم و نمی‌توانیم سالن‌هایمان را صرفا به یک فیلم اختصاص دهیم.

وی ادامه داد: کاملا موافقم که فیلم «نفس» اثری با شاخصه‌های فرهنگی در حوزه خانواده و کودکان است اما به این موضوع هم توجه کنیم که این فیلم در 15 سالن سینمای حوزه هنری اکران شده و در حال حاضر نیز در 9 سینمای حوزه به اکران خود ادامه می‌دهد. نکته قابل توجه اینکه آقای قاسمی تهیه‌کننده فیلم در جلسه‌ با رییس سازمان سینمایی از تعامل بهمن سبز در تهران اظهار رضایت کرده است.

عشیری افزود: از زمانی که اکران فیلم «سلام بمبئی» در سینماها شروع شده از سالن‌های فیلم «نفس» کم نکردیم که هیچ؛ بلکه 6 سالن اضافه هم کردیم.

 مدیر روابط عمومی سازمان سینمایی حوزه هنری در ادامه با بیان اینکه تمام وظیفه پخش فیلم «نفس» با حوزه هنری نیست گفت: بخشی از مسئولیت با شرکت نور تابان پخش کننده اصلی این فیلم است و در واقع این پخش کننده فیلم است که برای نمایش گسترده این فیلم باید تلاش کند. همکاران ما در مؤسسه بهمن سبز چند هفته است به این شرکت اعلام کردند که ‌هارد فیلم را برای اکران به  سینماهای ارومیه و همدان بفرستید اما نفرستادند. وقتی خودشان هیچ تلاشی درجهت اکران موفق فیلمشان  نمی‌کنند کاملا مشخص است که نمایش فیلم در ارومیه و همدان عقب می‌افتد.

وی در بخش دیگری از صحبت خود گفت: نمایش فیلم «نفس» در حال حاضر در 9 سالن سینمای حوزه هنری ادامه دارد؛ ما به تعهدات خود عمل کردیم. فیلم «نفس» به کف فروش خود دست پیدا کرده و سالن‌هایش باید به فیلم دیگر اختصاص پیدا کند.

عشیری خاطرنشان ساخت: با این حال نمایش فیلم “نفس” در سینماهای حوزه هنری در تهران و شهرستان‌های مختلف همچنان ادامه دارد و به هیچ وجه متوقف نشده است. این احتمال وجود دارد دست اندرکاران پخش فیلم اطلاعات غلطی به خانم آبیار انتقال داده باشند و یا او از چیز دیگری عصبانی است و در برنامه زنده شتابزده اظهار نظر کرده باشد.

به گفته وی برخلاف نظر کارگردان محترم فیلم “نفس” که مدعی بودند اکران این فیلم برغم ظرفیت بالای مخاطبان متوقف شده بد نیست رصد دقیق‌تری از سینماها در خصوص آمار مخاطبان این فیلم داشته باشند.

  مدیر روابط عمومی‌ سازمان سینمایی حوزه هنری عنوان کرد: وقتی سینمایی پس از چند روز تنها موفق شده ۵۴ تا ۷۵ قطعه بلیط این فیلم را بفروشد در واقع اصرار به تداوم نمایش فیلم در این سینما برای خود فیلم و کارگردان آن وجهه خوبی ندارد. با این حال حوزه هنری به حسب دغدغه و نگاهی که دارد ترجیحا اولویتش با این طیف آثار است.

وی افزود: اکران فیلم “نفس” درحال حاضر در سینماهای حوزه هنری: سینمای آزادی تهران و سینماهای فلسطین اصفهان- سینِما بهمن سنندج- سینِما دریا بوشهر- سینما استقلال خرم آباد- سینِما قدس همدان – سینما بهمن شهر کاشان- سینما آزادی تهران و پردیس هویزه مشهد اکران این فیلم ادامه دارد.

مدیر روابط عمومی سازمان سینمایی حوزه هنری خاطرنشان ساخت: در خصوص میزان استقبال از این فیلم لازم است بگویم سینما استقلال خرم آباد طی پنج روز اکران از 16 آذر تا ۲۰ آذر فقط 129قطعه بلیط فروخته. با این حال اکران آن ادامه دارد.سینما دریا در بوشهر از 9 آذر تا 19 آذر فقط 166 بلیط فروخته است که اکران هنوز ادامه دادرد سینِما قدس همدان طی چهار روز از 16 آذر تا 19 آذر فقط 43 قطعه بلیط فروخته ولی اکران ادامه دارد. بهمن کاشان از 16 آذر تا 19 آذر فقط 54 قطعه بلیط فروخته با این حال اکران فیلم در این سینما همچنان ادامه دارد. سینما بهمن شهر تبریز طی روزهای 16 آذر تا 19 آذر با پنج سئانس در روز فقط 16 قطعه بلیط فروخته است.

عشیری گفت: نکته دیگر اینکه حوزه هنری علاوه بر “نفس” در همین بازه زمانی اکران فیلم‌های ارزشی و استراتژیک دیگری چون “یتیم خانه ایران” و “سیانور” را هم در برنامه داشته است و نباید توقع فزاینده عزیزان زمینه‌ساز ظلم به سایر آثار سینمایی شود.




نفس تهران بند آمده؛ ابتکار به تمجید “نفس” نشسته+عکس

سینماروزان: در روزهای گذشته آلودگی هوای پایتخت نه فقط باعث تعطیلی مدارس شده است بلکه انتقادات فراوانی را نسبت به عملکرد مسئولان سازمان محیط زیست موجب شده است.

به گزارش سینماروزان در کوران این انتقادات به ناگاه خبری شامل نقطه نظر معصومه ابتکار رییس سازمان محیط زیست درباره یک فیلم سینمایی روی پرده در فضای رسانه ای منتشر شد.

انتشار این نقطه نظر و بازنشر آن در فضای مجازی مخاطب را مواجه کرد با حجمی از علامت تعجب و سوال که با این بحران زیست محیطی پایتخت، آیا واقعا ارائه نظر درباره یک فیلم سینمایی فرعی ترین وظیفه رییس سازمان محیط زیست نیست؟

نقطه نظر ابتکار درباره یک فیلم خاص که در بحبوحه آلودگی پایتخت منتشر شده است
نقطه نظر ابتکار درباره یک فیلم خاص که در بحبوحه آلودگی پایتخت منتشر شده است



این همان نقدی است که نرگس آبیار از آن استقبال می‌کند؟⇐منتقد اصولگرا: “نفس” گفتارهای تکراری جریان شبه‌روشنفکری را بلغور می‌کند

سینماروزان: تازه ترین فیلم نرگس آبیار با عنوان “نفس” با انبوه فراوان تبلیغات روی پرده رفته است و نرم نرمک نقدهای تفصیلی بر آن ارائه می شود.

به گزارش سینماروزان از جمله این نقدها را محمد حسینی منسوب به جریان اصولگرا در “جوان” منتشر کرده است.

این منتقد در کنار ذکر یک ایراد واقع نگارانه درباره بازه زمانی حیات و ممات کودک مرکزی فیلم که نمی‌تواند معادل بیرونی داشته باشد به نقد مضمون “نفس” پرداخته و آن را متأثر از گفتارهای تکراری جریان شبه روشنفکری دانسته است.

به نظر می رسد با روند اخیری که نرگس آبیار در پیش گرفته و اعلام برائتی که او از ارزشی بودن داشته است نقد صریحی که یک نویسنده اصولگرا به “نفس” ارائه داده می‌تواند باب طبع او باشد!

متن کامل نقد این نویسنده اصولگرا را بخوانید:

فمینیسم گیج و دم بریده ایرانی

فيلم سينمايي نفسگير “نفس” از آن دسته فيلم‌هايي است كه به حسب شيوه روايت مي‌تواند تا ابد امتداد پيدا كند بدون اينكه كارگردان نيازي به كات كردن و اتمام ماجرا را در سر بپروراند.
فيلمي كه با اتمام آن مخاطب نفس راحتي مي‌كشد يا به تعبير شاذتر بالاخره صدام به دادش مي‌رسد و اين ديكتاتور وحشي در جايي به كار او می‌آید. به شهادت رسيدن بهار اجازه امتداد روايت خطي بي‌مورد را از كارگردان مي‌گيرد.

نرگس آبيار در اين فيلم ظاهراً بنا دارد حد نصاب جديدي از نقطه پايان را به مخاطب خود و به طريق اولي به سينما بياموزد؛ فيلمي بدون نوسان و نقاط بحراني، كشش و كنش مورد نياز يك كار سينمايي كه بنا به ادعاي كارگردان خود داستان داشته و قواره‌مند است. يك روايت خطي بي‌پايان از اكنون يك كودك ايراني كه در ميان سال‌هاي 1356 تا 1360 روايت مي‌گردد.

عدم رشد کودک فیلم در گذر زمان

اين تاريخ ادعايي توسط كارگردان زماني مطرح مي‌گردد كه پرسش‌هاي فراواني در باب عدم رشد كودك فيلم در جريان گذر زمان مطرح مي‌شود و كارگردان براي خاموش كردن ابهام مورد نظر بينندگان اين تاريخ را به عنوان سال‌هاي جاري در فيلم اعلام مي‌كند در حالي كه در خود اثر هيچ دلالتي مبني بر زمان‌هاي اعلامي وجود ندارد.
از طرفي با توجه به اينكه كودك داستان فيلم سينمايي نفس در يك منطقه مسكوني مورد اصابت بمب قرار مي‌گيرد با يك نگاه اجمالي به تاريخ جنگ و بمباران مناطق مسكوني كه به جنگ شهرها شهرت يافت خواهيم ديد كه تاريخ آغاز بمباران‌ها با تاريخ اعلامي كارگردان محترم قدري تفاوت دارد. جنگ شهرها از سال 63 آغاز شد و مقاطع مختلف آن در هشت مرحله قابل تقسيم‌بندي مي‌باشد كه اجمالاً عبارت است از:
1-  مرحله اول 1363(1985): اين مرحله از سوم اسفند 1363 شمسي آغاز شد و تا هفدهم فروردين 1364 يعني به‌مدت يك‌ماه‌و‌نيم ادامه يافت. در اين مدت 29 شهر و چندين روستاي ايران 118 بار مورد اصابت بمب‌ها و موشك‌هاي عراقي قرار گرفت و حاصل آن 1227 نفر شهيد و 4682 نفر مجروح و خسارات ملي فراوان بود.
2- مرحله دوم 1364 (1985): اين مرحله از 5 خرداد تا 24 خرداد 1364 ادامه يافت و طي آن 27 شهر و چندين روستا، 105 بار مورد اصابت قرار گرفت، كه تلفات آن شامل 570 نفر شهيد و 1332 نفر مجروح و خسارات فراوان مالي بود.
3- مرحله سوم 1365(1987): اين مرحله مقارن عمليا‌ت‌هاي كربلاي 4 و 5 يعني به‌طور تقريبي از 19/10/1365 آغاز شد و تا ساعت 12 روز پنج‌شنبه سي ام بهمن 1365 به مدت 42 روز ادامه يافت. در اين مرحله 66 شهر، بخش و تعدادي روستا مورد حمله موشكي و هوايي قرار گرفت. تعداد بمباران‌ها 236 بار و تعداد موشك‌هاي شليك شده عراقي 28 فروند بود. آمار شهدا 3050 نفر و آمار مجروحين 11163 نفر در اين دوره مي‌باشد. لازم به ياد‌آوري است كه در اين مدت هشت موشك نيز از سوي ايران به شهر بغداد شليك شد. به‌علاوه در اين مرحله به مدت دو روز يعني روزهاي 27 و 28 بهمن 1365 جنگ شهرها متوقف گرديد. بعد از اين مرحله، قطع دو هفته‌اي جنگ شهرها از سوي صدام حسين اعلام گرديد. در تاريخ 10/12/1365، بيانيه دبير كل سازمان ملل متحد در مورد توقف جنگ شهرها صادر گرديد. رياست جمهوري اسلامي ايران در پيام نوروزي خود در سال 1366 در مورد اين مرحله از جنگ شهرها گفت: «جنگ شهرها و بمباران وحشيانه وسيع‌تر با اينكه سابقه داشت هرگز به وسعت و به سياهي و دهشتباري سال گذشته نبود… مردم عمق دشمني و خصومت دشمنان را حس كردند و جبهه جنگ به اعماق شهرها كشيده شد…» البته به‌رغم در‌خواست‌هاي مكرر جمهوري اسلامي ايران و برخي از مجامع و دولت‌ها در سراسر جهان و نيز بيانيه دبير كل سازمان ملل متحد جنگ شهرها بعد از اين مرحله از تاريخ 18/1/1366 مجدداً به‌صورت منقطع آغاز گرديد.
4- مرحله چهارم (بهار و تابستان 1366): اين مرحله در تاريخ 18/1/1366 و همزمان با عمليات كربلاي 8 شروع شد و به ويژه در طول عمليات‌هاي كربلاي 9، 10 و فتح 5 الي 7 و نصر يك تا 4 ادامه يافت. در اين مرحله جنگ شهرها به داخل خاك كردستان عراق نيز كشيده شد و نظاميان عراق، مردم در حال قيام شهرهاي موصل، سيد صادق و. . . را با حملات هوايي به خاك و خون كشيدند. همچنين در اين مرحله جنگ نفتكش‌ها و جنگ شيميايي به اوج خود رسيد. اين مرحله از جنگ شهرها به‌صورت مقطعي و غير يكنواخت تا اوايل شهريور 1366 ادامه يافت.
5- مرحله پنجم (پاييز 1366): اين مرحله از جنگ شهرها در تاريخ 18/6/1366 و در آستانه سفر دكوئيار دبير كل سازمان ملل متحد به تهران – و در واقع براي وادار كردن ايران به پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان متحد – شروع شد و با شدت و حدت بيشتري نسبت به مراحل سابق ادامه يافت. شايد بتوان پايان اين مرحله از جنگ شهرها را حملات هواپيماهاي عراقي به نيروگاه بوشهر در تاريخ 27/8/1366 دانست. از اين زمان تا اوايل اسفند ماه 1366، جنگ شهرها از شدت چنداني برخوردار نبود.
6-  مرحله ششم (اسفند 1366): مرحله ششم جنگ شهرها در تاريخ 8/12/1366 و با بمباران شديد شهر تهران و حومه آن شروع شد. در تاريخ 10/12/1366 ايران با پرتاب موشك به بغداد به بمباران‌هاي شديد عراق پاسخ داد و يك روز بعد از آن، يعني روز 11/12/1366 عراق نيز حملات موشكي خود را به تهران شروع كرد. در تاريخ 18/12/1366 شدت جنگ شهرها در اين مرحله به حدي بود كه اتحاد شوروي از شوراي امنيت در‌خواست كرد براي جلوگيري از جنگ اقدام كند. اين مرحله از جنگ شهرها در روز 22/12/1366 متوقف شد.
7- مرحله هفتم (اواخر اسفند 66 و اوايل فروردين 1367): مرحله هفتم جنگ شهرها با شدت بيشتري در تاريخ 23/12/1366 آغاز شد و تا يازدهم فروردين 1367 ادامه يافت.
در 2 فروردين 1367 عراق اعلام كرد كه 106 موشك عليه شهرهاي ايران شليك كرده است… در هفتم فروردين 1367 نيز ايران مطرح ساخت كه عراق از موشك‌هاي جديدي استفاده كرده است و اين امر موجب تقويت اين خبر شد كه عراق از موشك‌هاي «اي اس 12» استفاده مي‌كند. در تاريخ 15/12/1367 نيز دبير كل سازمان ملل متحد از ايران و عراق خواست كه از ادامه و از سرگيري جنگ شهرها خودداري كنند. لازم به يادآوري است كه قطع جنگ شهرها در اين مرحله از سوي عراق و به‌خاطر ديدار نخست وزير تركيه از آن كشور صورت گرفت.
8- مرحله پاياني جنگ شهرها: آخرين مرحله از جنگ شهرها در تاريخ بيست و يكم فروردين ماه 1367 از سوي عراق شروع شد و تا تاريخ 31/1/1367 (20 آوريل 1988) ادامه يافت. عراق در اول ارديبهشت 1367 (21 آوريل 1988) آتش‌بس يكجانبه‌اي را ظاهراً به اصرار مجاهدين خلق اعلام كرد و بدينسان جنگ شهرها به مفهوم خاص آن، پايان يافت. تا اين زمان عراق بين 190 تا 200 فروند موشك به سوي شهرهاي ايران و ايران نيز نزديك به 50 فروند موشك به سوي شهرهاي عراق شليك كردند و در اين ميان نزديك به 100 موشك عراقي در شهر تهران فرود آمد كه تمام آنها به مناطق مسكوني و پرجمعيت اصابت كرد.
لازم به يادآوري است كه آخرين حمله عراق مقارن ساعت 11:20 روز 14/2/1367 به حريم هوايي شيراز، پالايشگاه و پتروشيمي اين شهر صورت گرفت ولي با توجه به اعلام قطعي پايان جنگ شهرها در تاريخ 1/2/1367، اين مورد مرحله‌اي جديد در جنگ شهرها محسوب نشد. راديو اسرائيل طي گزارش مفصلي در مورد اين حمله گفت:
مقامات آگاه بغداد به‌طور غيررسمي مي‌گويند كه بمباران‌هاي امروز را نبايد تجديد جنگ شهرها تلقي كرد زيرا هدف‌هاي بمباران شده تأسيسات اقتصادي بوده كه آتش بس در جنگ شهرها اين تأسيسات را شامل نمي‌گردد.
با اين حساب در صورتي كه بپذيريم محل زندگي بهار دختر بچه راوي داستان خانه غربتي‌ها در تهران و محل تخليه شده ببري خان است بايد به اين نكته توجه داشت كه بمباران و موشكباران تهران به شهادت تاريخ‌نگاران جنگ از سال 66 آغاز شده است. و حتي اگر بنا به فرض قبول كنيم كه اين مورد بمباران تهران از موارد نادر ابتداي جنگ شهر‌ها بوده باز هم تاريخ اسفند ماه سال 63 را خواهيم داشت كه به احتساب تاريخ اعلامي در فيلم يعني شش سالگي بهار در سال 56 بايد بهار را در انتهاي فيلم يك نوجوان 13 يا 14 ساله تصور كرد كه اين مهم اتفاق نمي‌افتد و در طول فيلم تا انتها بهار همچنان همان دختر بچه شش يا هفت ساله ابتداي فيلم است.
شرح حال‌سازي خطي و روايت رشد يك انسان در طول زمان نمونه‌هاي متعددي در تاريخ سينما دارد كه شايد بتوان از معروف‌ترين آنها به فيلم پسربچگي (boyhood) ساخته ريچارد لينكليتر در سال 2015 اشاره كرد. فيلمي كه پروسه توليد آن 12 سال طول مي‌كشد و روايت خطي يك كودك امريكايي تا دوران جواني اوست و نكته جالب فيلم هم همين گذر زمان است كه به صورت واقعي با طول كشيدن پروسه توليد دنبال مي‌شود و جوان انتهاي فيلم همان پسر بچه ابتداي فيلم است.

بلغور گفتارهای تکراری جریان شبه‌روشنفکری
ضمن اينكه فيلم پسربچگي در زير‌لايه خود به دنبال بيان نوعي سبك زندگي امريكايي براي مخاطبان خود است براي همين فيلم در محيطي سرسبز با چشم اندازهاي فوق‌العاده زيباي زندگي شهري آمريكايي روايت مي‌شود و بهشت‌واره امريكا را يا همان رؤياي امريكايي را براي مخاطبان خود در سراسر جهان توصيف مي‌كند. به نحوي كه مي‌توان فيلم boyhood را يكي از موفق‌ترين آثار سينماي امريكا در باز نمايي سبك زندگي امريكايي قلمداد كرد؛ هدفي كه سازندگان فيلم به دنبال آن بوده‌اند ، در حالي كه به نظر مي‌رسد فيلم نرگس آبيار به جز ايجاد حس نوستالژي ابزارهاي گذشته و حسرت زمان از دست رفته براي مخاطبان همسن كاراكتر دستمايه ديگري ندارد و از اين جهت دست فيلم به شدت خالي و تهي از محتواي مورد نياز است.

فيلم در زير‌لايه‌هاي محتوايي خود حرف زيادي براي گفتن ندارد و با چند پلان كم‌مايه شعار‌گونه همان گفتارهاي تكراري جريان سينماي شبه روشنفكري را بلغور مي‌كند. به طور مثال در سكانسي از فيلم كه پدر با همان حس سامسون وار از جبهه برگشته و زخمي بر روي تخت بيمارستان افتاده از بچه‌ها بدون هيچ مقدمه‌اي، انشا‌وار مي‌خواهد آرزوهايشان را بيان كنند كه وقتي نوبت به بهار مي‌رسد او مي‌گويد آرزو دارم پسر شوم…

فمينيسم دم بريده ايراني
زير‌لايه‌اي ضعيف از فمينيسم دم بريده ايراني كه در سال‌هاي اخير سينما چونان قارچي سمي رشد كرده و خودش هم واقعاً نمي‌داند چه مطالبه‌اي دارد و بايد يقه چه كسي را در طول تاريخ يا اكنون ايران بگيرد. اين فمينيسم احمقانه هر چه تاريخ ايران را وا مي‌كاود به يك ارسطوي يوناني نمي‌رسد كه گفته باشد زن مرد ناكام است و هر چه به اكنون زن ايراني نگاه مي‌كند نسبت 60 به 40 قبولي‌ها و تحصيلكردگان دانشگاهي را مي‌بيند. از اين رو گيج و سرگشته همان سخناني را تكرار مي‌كند كه به قول نيما:
چشمان كه در قضاوت با چشم‌هاي ديگران
به نظر‌هاي بي‌كران
چون طوطي‌اي كه آموخته است حرف
آن گوش‌ها كه هر چه شنيدند گفته‌اند
اندر پس شنيده چنان مرده خفته‌اند
مهري است حرف به روي زبانشان
مهر فرانسوي روي زبان فمينيست‌هاي ايراني كه از طرفي گرفتار فيگور روشنفكري خود هستند و از سويي ديگر نمي‌دانند در چه اقليمي زندگي مي‌كنند و هيچ تحليلي ندارند كه چرا جريان‌هاي سه‌گانه فمينيسم در غرب شكل گرفت، غربي كه از زمان ارسطو با همان گزاره جهنمي منتسب به او در گذشته انسان بودن زن برايش محل اشكال بود و امروز با اين شعارهاي تساوي كه از زبان فمينيست‌هاي نسل سوم نظير بتي فريمن بيان مي‌شود زن بودن اين انسان را زير سؤال برده است.
حال بايد فمينيست وطني گيج باشد چراكه در طول تاريخ جز اعزاز و اكرام سابقه‌اي ديگر براي زنان نمي‌تواند پيدا كند . براي همين خودش هم نمي‌داند به چه چيزي اعتراض مي‌كند و بايد چه مطالبه‌اي داشته باشد و چرا بايد آرزوي مرد بودن را در سر بپروراند. تخريب نهادهاي بنيادين اعتقادي و مدني جامعه شهري دهه‌هاي 50 و 60 نظير معلمان قرآن خانگي هم از نقاط عطف فيلم است جايي كه بهار به خانه معلمه زن مي‌رود و در اولين پلان زن وحشتناكي با يك تركه بر دوش را ملاقات مي‌كند كه مدام بچه‌ها را از مارهاي داخل زير زمين مي‌ترساند و با ترس آنها را مجبور به خواندن فرازهاي سختي از قرآن مي‌كند كه با‌عث دلزدگي و ترس بهار از اين موضوع مي‌گردد.

بهار اسیر دستان سنت
فيلم در نگاه به سنت هم بر قاعده گفته شده در باب فمينيسم عمل مي‌كند و ننه آقا را نماد سنت خشن و عفن گذشته مي‌داند كه به نحوي بهار در دستان او اسير است و همواره مجال پرواز خيال را از بهار مي‌گيرد و بهار براي اينكه بتواند خود و خيال خود را از دست ننه آقا نجات دهد به توالت پناه مي‌برد و داستان‌هايش را در داخل توالت مي‌خواند. حتي سكانس پاياني كار يعني تاب سواري بهار بعد از عتاب پاياني ننه آقا كه به صورتي نمادين اسلو پخش مي‌شود و حكايت از نوعي رهايي دارد بيشتر از اينكه رهايي و شهادت كودك را در ذهن تداعي كند نمايش رهايي او از جبر حاكم بر زمان و سنت‌هاي عفن و پوسيده ننه آقاست.
فيلم به ادعاي كارگردان خود داراي داستان است كه مخاطب بايد زحمت بكشد و در ميان روايت خطي بدون نوسان قصه را از لابه‌لاي توهم‌هاي كودكانه بهار پيدا كند. داستاني كه با اين شكل و قواره روايت مي‌تواند تا ابد ادامه پيدا كند و بايد پرسيد نقطه آغاز، ميانه، عطف و مهم‌تر از همه اينها پايان فيلم كجاست. و اگر صدام با انداختن بمب و كشتن كودك به داد مخاطب نرسد قصه تا كجا كش خواهد يافت.

سرگردان در كوچه‌هاي افاضات شبه‌روشنفكري
لغزش نقطه نگاه راوي در طول فيلم به خصوص انتهاي آن و تعدد و پريشاني روايت و عدم انسجام كافي، فيلمبرداري متظاهر كه قصد تحميل تكنيك و خود را به مخاطب دارد و بسياري موارد ديگر در مجموع از «نفس» به عنوان كار سوم كارگردان شيار 143 يك كار كم‌مايه و بي‌دغدغه ساخته كه بدون مسئله است و كارگردان جوان و با‌استعداد كار را در كوچه‌هاي افاضات شبه‌روشنفكري سرگردان خواهد كرد.
كاري كه بايد منتظر بود شبه‌روشنفكران سينما هر يك از منظري گوشه‌اي از آن را به تأويل بنشينند و شطحيات و ترهات خود را به اين بهانه باز هم نثار جان بي‌رمق سينماي ايران نمايند.




نرگس آبیار هم پاسخ حاتمی‌کیا را داد و هم پاسخ مریلا زارعی را+ادعاهایی طرح کرد درباره تولید فیلم اخیرش با بودجه یک فیلم آپارتمانی و پیشنهاداتی که از بخش خصوصی دارد!

سینماروزان: نرگس آبیار کارگردان زن که فیلم روی پرده اش “نفس” را با حمایت فارابی و موسسه نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان ساخته و به زودی هم بناست با حمایت سازمان متمول اوج یک سریال با نام “دختر شینا” را بسازد در تازه ترین گفتگویش که با “ایسنا” انجام شده ادعاهای جالبی را درباره تولید فیلم اخیرش با بودجه یک فیلم آپارتمانی بیان کرده است.

به گزارش سینماروزان آبیار در این گفتگو پاسخی هم داده به طعنه های ابراهیم حاتمی کیا و مریلا زارعی؛

حاتمی کیا به انتقاد از یکی از اظهارات آبیار درباره اینکه گفته بود: «من ارزشی نیستم» پرداخته بود و مریلا زارعی هم در اظهارنظری دلیل اصلی موفقیت “شیار143” را حضور خود دانسته بود و حالا آبیار به هر دو نفر پاسخ داده است.

ادعاهای آبیار و پاسخهایش به حاتمی کیا و زارعی را بخوانید:

 

در جایی گفته بودید نمی‌خواهید جزو طبقه‌بندی “ارزشی” قرار بگیرید  و بعد از آن حتی آقای حاتمی‌کیا هم به نوعی به حرف شما واکنش نشان دادند. دلیل این حرف چه بود و اصلاً ارزشی بودن را چطور تعریف می‌کنید؟

 اصل موضوع به اینجا برمی‌گشت که در یک رسانه، خبری منتشر شده بود که علاوه براینکه مطالبش صحت نداشت، به شکلی کنایه‌آمیز از واژه‌ی ارزشی استفاده شده بود، یعنی به شکلی که انگار من گفته‌ام فیلمنامه‌ای را برای ساخت داشته‌ام اما هیچ نهادی برای کار جلو نیامد. در حالی که اصلاً من چنین قصدی نداشتم و «نفس» را با همکاری بنیاد سینمایی فارابی و شرکت «نور تابان» آن هم با بودجه‌ای به اندازه‌ی بودجه‌ی یک فیلم آپارتمانی ساختم. همین اتفاق باعث شد که احساس کنم تعریف درستی از واژه‌ی “ارزشی” وجود ندارد و نمی‌شود که خبرهایی منتشر شود و از من دائم به عنوان کسی که منتظر است هزینه‌ی ساخت فیلمش را نهادهای خاصی بدهند یاد شود.

البته این را هم بگویم که این اتفاق در حالی بوده که از بخش خصوصی پیشنهادهای زیادی برای مشارکت در ساخت فیلم‌ام داشتم و الان هم رایزنی‌های زیادی می‌شود، اما درباره‌ی آنچه پیش آمد فکر کردم اگر قرار است از این واژه استفاده‌ی کلیشه‌ای شود، بهتر است درباره‌ی من نباشد و بهتر است که آدمی ارزشی باشیم تا فقط یک عنوان را همراه داشته باشیم.

حالا که حرف از «شیار 143» است درباره‌ی اظهارنظر اخیر مریلا زارعی هم صحبت کنید که به شکلی گفته شده که فیلم را بیشتر ایشان ساخته‌اند.

فکر می‌کنم کارنامه‌ی هر کس نشان می‌دهد چه کرده است. من پس از «شیار143»، «نفس» را ساختم و فکر می‌کنم برای همه مشخص باشد که کارگردان ممکن است برای ساخت یک فیلم چه نقشی داشته باشد. با این حال زمان خیلی چیزها را روشن کرده و می‌کند.

از اکران جهانی فیلم هم خبر خاصی هست؟

 اکران جهانی این فیلم از آبان‌ماه شروع می‌شود و ابتدا در یک جشنواره‌ی الف نمایش داده خواهد شد. ما برای این کار کمی دیر شروع کردیم و در واقع دیر به سراغ پخش‌کننده رفتیم که اکنون آقای اطبایی پخش خارجی فیلم را بر عهده دارد.




علیرغم تکذیب قبلی⇐نرگس آبیار با حمایت سازمان متمول اوج سریال می‌سازد

سینماروزان: در حالی که حدودا دو ماه قبل خبر همکاری نرگس آبیار با سازمان هنری-رسانه ای اوج منتشر شده بود و این کارگردان این خبر را تکذیب کرده بود، حالا روابط عمومی سازمان اوج خبر داده که کارگردان “شیار143” با حمایت این سازمان یک سریال می‌سازد.

به گزارش سینماروزان این سریال “دختر شینا” نام دارد و براساس زندگی همسر شهید ستار ابراهیمی ساخته خواهد شد. پیش از این، از زندگی این همسر شهید کتاب «دختر شینا» نوشته شده بود.

پیش تولید سریال از آذر ماه آغاز می شود. این سریال در مرحله تکمیل فیلمنامه قرار دارد و قرار است در ۱۳ قسمت به تولید برسد؛ شاید برای پخش در نوروز!

به مانند هر سه فیلم بلندش، محمدحسین قاسمی همسر آبیار تهیه کنندگی “دختر شینا” را برعهده داشت.

آخرین فیلم بلند آبیار “نفس” نام داشت که با حمایت موسسه سینمایی نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان و همین طور بنیاد سینمایی فارابی تولید شد.




نرگس آبيار از محجبه بودن زنان ايران در تمام ادوار تاريخ سخن مي‌گويد

سینماژورنال: نرگس آبیار کارگردان زن سینمای ایران در مستندی به نام “سریر عفاف” به عنوان گوینده حاضر شده است.

به گزارش سینماژورنال مستند «سریر عفاف» که یکی از تهیه کنندگان آن ابوذر پورمحمدی شریک سابق محمدحسین قاسمی همسر آبیار بوده، تلاش کرده با استناد به اسناد و شواهد تاریخی از «عفت، حیا و پوشیده بودن بانوان ایرانی» در تمام ادوار تاریخ و در ادیان مختلف در سرزمین ایران سخن بگوید.

سکانس آغازین این مستند با خانم جوان محجبه ای آغاز می شود که از میان آثارِ تمدن هفت هزار ساله ایران زمین به دوربین (مخاطب) نزدیک می شود و نریشن که در اصل صداي ذهني اوست به مخاطبان خود مخصوصاً بانوان ایرانی این پیام را مي رساند که عفت، حیا، پوشیده بودن و حجاب، در تمام ادوار تاريخ قابل مشاهده است.

«سریر عفاف» به کارگردانی علی جهانی و تهیه کنندگی سید سعید میرصادقی و ابوذر پورمحمدی، دوشنبه 21 تیر ساعت 22 از شبکه مستند سیما روی آنتن می رود.




مجري طرح “باديگارد” از جايزه اي مي‌گويد كه لحظه آخر عوض شد

سینماژورنال: چهار روز قبل، رسانه متبوع یک عضو هیات انتخاب از این موضوع خبر داده بود که برنده اصلی سیمرغ نگاه ملی “بادیگارد” حاتمی‌کیا بوده است و چون وی علاقه ای به گرفتن یک سیمرغ مدیریتی نداشته ناگزیر سیمرغ به فیلمی به نام “نفس” رسیده است.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال حالا پژمان لشکری پور مجری طرح “بادیگارد” نیز از طریق سایت رسمی “بادیگارد” این ماجرا را تایید کرده است.

متن کامل گفته های لشکری پور در این باره را در ادامه بخوانید:

حیدری مصرانه دریافت سیمرغ ملی را پیشنهاد داد
جهت اطلاع آن دسته از عزیزانی که آگاه نیستند و ممکن است چنین شائبه‌ای برایشان به وجود بیاید صراحتاً عرض می‌کنم که چه در جشنواره سی و دوم که با فیلم “چ” حضور داشتیم از سوی آقای رضاداد و چه در جشنواره سی و چهارم که با “بادیگارد” حاضر بودیم از سوی آقای حیدری، یعنی دبیران وقت جشنواره تا چند ساعت قبل از برگزاری مراسم اختتامیه مصرانه از سوی هر دو عزیز پیشنهاد دریافت سیمرغ زرین نگاه ملی را دریافت می‌کردیم که هر دوبار هم این پیشنهاد از سوی آقای حاتمی‌کیا و بنده رد شد!

با عدم پذیرش ما سیمرغ ملی به فیلم دیگری{نفس} رسید
در جشنواره سی و دوم مدیرعامل وقت فارابی به ناچار و در عدم حضور ابراهیم حاتمی‌کیا سیمرغ را دریافت کرد و در جشنواره سی و چهارم با عدم پذیرش ما سیمرغ به فیلم دیگری اهدا شد.

دردمان سیمرغ نبود
بنابراین اگر به اصطلاح دردمان سیمرغ بود سیمرغ طلائی واقعی را که مادی و معنوی از سیمرغ‌های شیشه‌ای گرانبهاتر است می‌پذیرفتیم.




افشاگري رسانه مبتوع یک عضو هیأت انتخاب⇐امتناع حاتمی‌کیا از دریافت سیمرغ نگاه ملی، این جايزه را ناگزير به “نفس” رساند

سینماژورنال: در حالی که عدم توجه هیأت داوران جشنواره سی و چهارم فیلم فجر به “بادیگارد” ابراهیم حاتمی کیا به شدت با ناراحتی طیف نزدیک به وی مواجه شده حالا رسانه متبوع فریدون جیرانی به یک افشاگری درباره جوایز اختتامیه دست زده است.

به گزارش سینماژورنال روزنامه “سینما” که به سردبیری فریدون جیرانی منتشر می شود از طریق کانال رسمی خود فاش کرده که ظاهرا سیمرغ بهترین فیلم از نگاه ملی به “بادیگارد” ابراهیم حاتمی کیا رسیده بود اما نپذیرفتن حاتمی کیا این سیمرغ را به “نفس” رساند.

سیمرغ نگاه ملی ربطی به هیأت داوران جشنواره فیلم فجر ندارد و جایزه ای مدیریتی است که مستقیما از سوی وزیر ارشاد به یکی از فیلمهای جشنواره که  ناظر بر نگاه ملی و مفاهیم مرتبط با ارزشهای ملی باشد اهدا می شود.

طبق ادعای رسانه جیرانی که امسال عضو هیأت انتخاب جشنواره فجر بوده گزینه اول وزیر ارشاد برای اهدای سیمرغ ملی “بادیگارد” بوده که به علت آگاهي از امتناع حاتمي كيا از پذيرش این جايزه، سیمرغ اين بخش را بر شانه های محصولی نه چندان خوش اقبال به نام “نفس” نشانده است.

حاتمی کیا دو سال قبل و در جشنواره سی و دو فیلم فجر هم با فیلم “چ” برنده سیمرغ نگاه ملی شده بود اما نارضایتی اش از نحوه داوری و اینکه نامش در فهرست بهترین فیلم یا بهترین کارگردانی جشنواره نیست باعث شد در اختتامیه جشنواره حاضر نشود و برای گرفتن سیمرغ ملی روی سن نرود.